GANJINEH_88 Telegram 2023
بِّسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم

🌺 مشـتـاقـان بهـشـت💌

📌ابوقدامه شامی🌷 1️⃣

نخستین این اخبار خبری است که آن را امام ابن الجوزی در کتاب خود «صفة الصفوة» آورده و آن را ابن نحاس در «مشارع الأشواق» راجع به مرد صالحی که ابوقدامه شامی نام داشت ذکر نموده است.

وی شخصی است که جهاد و جنگ فی سبیل الله را بسیار دوست داشت، هرجا که خبر جنگ در راه الله عز وجل را می‌شنید بسوی آن با عجله مبادرت می‌ورزید و علیه کفار به جنگ می‌پرداخت، روزی در حرم مدینه منوره نشسته بود، سائلی از وی پرسید: ای ابوقدامه! عجیب‌ترین چیزی که در غزوات خود دیده‌ای به ما بیان کن زیرا تو شخصی هستی که در راه الله عز وجل بسیار جهاد نموده‌ای و در صف آرایی‌ها میان کفار و مسلمانان حضور بهم رسانیده‌ای. ابو قدامه گفت: بلی! از عجیب‌ترین چیزی که در غزوات خود دیده‌ام برای شما سخن خواهم گفت. باری با یاران خود از منزل بسوی «رقه» بیرون شدم تا با برخی از مشرکان در مرزها بجنگیم، مرزها در حقیقت مراکزی‌اند که بر خطوط فاصل میان سرزمین‌های اسلامی و کفار قرار دارند تا کفار را از رخنه کردن به داخل قلمرو اسلامی منع کند.

می‌گوید: وقتی که به «رقه» که شهری در عراق به جانب نهر فرات واقع است رسیدم، اُشتریِ را خریدم تا سلاح خود را بر آن بار کنم و مردم این شهر را در مساجد آن وعظ و نصیحت می‌کردم و آنان را به جهاد فی سبیل الله تشویق می‌نمودم، و بر اِنفاق بخاطر یاری اسلام تبلیغ‌شان می‌کردم، زیرا آنان‌اند که وظیفه حفاظت از اسلام را به عهده دارند. همین که شام شد منزلی را به کرایه گرفتم تا شب را در آن سپری کنم، وقتی پاره‌ای از شب گذشته بود دروازه منزل کوبیده شد، تعجب کردم که چه کسی در این وقت شب دروازه را می‌زند زیرا من شخصی نیستم که در این شهرها شهرتی داشته باشم و یا کسی مرا بشناسد و یا با کسی ارتباط و شناختی داشته باشم، کیست که در این تاریکی شب آمده است، اما وقتی که دروازه را گشودم زنی را دیدم که در چادر خود را بگونه پیچانیده بود که هیچ جای جسم او دیده نمی‌شد، وقتی این زن را دیدم خوف‌زده شدم و گفتم: ای کنیزک الله! الله عز وجل بر تو رحم کند چه می‌خواهی؟ گفت: آیا تو ابو قُدامه هستی؟ گفتم: آری. گفت: تو بودی که امروز بخاطر مرزهای اسلامی مال جمع‌آوری نمودی؟ گفتم: آری. وقتی که این جواب را از من شنید ‌خطی را همراه با یک توته بسته شده به‌سوی من افگند و خود بحالت گریان از نزد من برگشت، ابو قدامه می‌گوید: عملکرد این زن مرا در شگفت افگند در حالی که آن توته بسته شده پیشروی من قرار داشت، به‌سوی آن نظر انداختم دیدم که در آن نوشته بود: ای ابو قدامه! تو امروز ما را بسوی جهاد دعوت نمودی و من زنی هستم که توان جهاد کردن را ندارم و نه مالی دارم که بواسطه آن ترا مجهز کنم تا با مجاهدان یکجا شوی پس بهترین آن چیزی که در جسم من بود و آن عبارت از موهای سرم است آن را گرفته و از آن ریسمانی تیار کردم و آن را تقدیم تو کردم تا در بستن اسپت از آن کار بگیری تا جل جلاله بسبب آن گناهان مرا ببخشاید و در بهشت داخلم کند.

ابو قدامه می‌گوید: سوگند به الله عز وجل که من از حرص و شوق این زن به جنت تعجب کردم با وصف آنکه این عمل او (قطع کردن موی بدین طریقه) یک کار غیر مشروع در دین بود ولی شوق بهشت بر او غلبه داشت و او را وادار بدین کار نمود، ابو قدامه می‌گوید: آن توته بسته شده را درمیان لباس‌ها و سامان خود گذاشتم، زمانی که صبح شد و نماز فجر را ادا نمودم با رفقای خود از رقه بیرون شدم، وقتی به قلعه مسلمه بن عبدالملک رسیدیم در آنجا شخص اسپ‌سواری از عقب ما صدا میزد: ای ابو قدامه! ای ابو قدامه! بسوی من ببین الله عز وجل بر تو رحم کند. ابو قدامه می‌گوید: به رفقای خود گفتم: شما از من پیش شوید و من به عقب برمی‌گردم تا حال این اسپ‌سوار را بدانم، وقتی به او رسیدم به سخن آغاز نمود و گفت: الحمد لله که (الله سبحان و تعالی) از صحبت تو مرا محروم ننمود، و مرا ناامید برنگرداند، به وی گفتم: الله عز وجل بر تو رحم کند چه می‌خواهی؟ گفت: می‌خواهم با تو به جهاد بروم. گفتم: چهره خود را بمن بنمای اگر بزرگ بودی و جهاد بر ذمه‌ات لازم بود ترا خواهم پذیرفت و اگر خورد سال بودی و جهاد بر ذمه‌ات لازم نبود ترا مسترد خواهم نمود. نقاب را از روی دور کرد تو گویی ماهتاب است، جوانی در عمر هفده سالگی قرار داشت، از وی پرسیدم: پدرت زنده است؟ گفت: پدرم را صلیبی‌ها کشته‌اند و من بیرون شده‌ام تا با کسانی بجنگم که پدرم را کشته‌اند. گفتم: مادرت زنده است؟ گفت: بلی. گفتم: پس به نزد مادرت برگرد و خدمت او را بجا آر زیرا هرگاه خدمت او را درست بجا آری یقیناً بهشت در زیر اقدم مادران است.

🔖ان شاءالله ادامه دارد...


@Ganjineh_88
•┈┈•✿🩷✿•┈•



tgoop.com/Ganjineh_88/2023
Create:
Last Update:

بِّسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم

🌺 مشـتـاقـان بهـشـت💌

📌ابوقدامه شامی🌷 1️⃣

نخستین این اخبار خبری است که آن را امام ابن الجوزی در کتاب خود «صفة الصفوة» آورده و آن را ابن نحاس در «مشارع الأشواق» راجع به مرد صالحی که ابوقدامه شامی نام داشت ذکر نموده است.

وی شخصی است که جهاد و جنگ فی سبیل الله را بسیار دوست داشت، هرجا که خبر جنگ در راه الله عز وجل را می‌شنید بسوی آن با عجله مبادرت می‌ورزید و علیه کفار به جنگ می‌پرداخت، روزی در حرم مدینه منوره نشسته بود، سائلی از وی پرسید: ای ابوقدامه! عجیب‌ترین چیزی که در غزوات خود دیده‌ای به ما بیان کن زیرا تو شخصی هستی که در راه الله عز وجل بسیار جهاد نموده‌ای و در صف آرایی‌ها میان کفار و مسلمانان حضور بهم رسانیده‌ای. ابو قدامه گفت: بلی! از عجیب‌ترین چیزی که در غزوات خود دیده‌ام برای شما سخن خواهم گفت. باری با یاران خود از منزل بسوی «رقه» بیرون شدم تا با برخی از مشرکان در مرزها بجنگیم، مرزها در حقیقت مراکزی‌اند که بر خطوط فاصل میان سرزمین‌های اسلامی و کفار قرار دارند تا کفار را از رخنه کردن به داخل قلمرو اسلامی منع کند.

می‌گوید: وقتی که به «رقه» که شهری در عراق به جانب نهر فرات واقع است رسیدم، اُشتریِ را خریدم تا سلاح خود را بر آن بار کنم و مردم این شهر را در مساجد آن وعظ و نصیحت می‌کردم و آنان را به جهاد فی سبیل الله تشویق می‌نمودم، و بر اِنفاق بخاطر یاری اسلام تبلیغ‌شان می‌کردم، زیرا آنان‌اند که وظیفه حفاظت از اسلام را به عهده دارند. همین که شام شد منزلی را به کرایه گرفتم تا شب را در آن سپری کنم، وقتی پاره‌ای از شب گذشته بود دروازه منزل کوبیده شد، تعجب کردم که چه کسی در این وقت شب دروازه را می‌زند زیرا من شخصی نیستم که در این شهرها شهرتی داشته باشم و یا کسی مرا بشناسد و یا با کسی ارتباط و شناختی داشته باشم، کیست که در این تاریکی شب آمده است، اما وقتی که دروازه را گشودم زنی را دیدم که در چادر خود را بگونه پیچانیده بود که هیچ جای جسم او دیده نمی‌شد، وقتی این زن را دیدم خوف‌زده شدم و گفتم: ای کنیزک الله! الله عز وجل بر تو رحم کند چه می‌خواهی؟ گفت: آیا تو ابو قُدامه هستی؟ گفتم: آری. گفت: تو بودی که امروز بخاطر مرزهای اسلامی مال جمع‌آوری نمودی؟ گفتم: آری. وقتی که این جواب را از من شنید ‌خطی را همراه با یک توته بسته شده به‌سوی من افگند و خود بحالت گریان از نزد من برگشت، ابو قدامه می‌گوید: عملکرد این زن مرا در شگفت افگند در حالی که آن توته بسته شده پیشروی من قرار داشت، به‌سوی آن نظر انداختم دیدم که در آن نوشته بود: ای ابو قدامه! تو امروز ما را بسوی جهاد دعوت نمودی و من زنی هستم که توان جهاد کردن را ندارم و نه مالی دارم که بواسطه آن ترا مجهز کنم تا با مجاهدان یکجا شوی پس بهترین آن چیزی که در جسم من بود و آن عبارت از موهای سرم است آن را گرفته و از آن ریسمانی تیار کردم و آن را تقدیم تو کردم تا در بستن اسپت از آن کار بگیری تا جل جلاله بسبب آن گناهان مرا ببخشاید و در بهشت داخلم کند.

ابو قدامه می‌گوید: سوگند به الله عز وجل که من از حرص و شوق این زن به جنت تعجب کردم با وصف آنکه این عمل او (قطع کردن موی بدین طریقه) یک کار غیر مشروع در دین بود ولی شوق بهشت بر او غلبه داشت و او را وادار بدین کار نمود، ابو قدامه می‌گوید: آن توته بسته شده را درمیان لباس‌ها و سامان خود گذاشتم، زمانی که صبح شد و نماز فجر را ادا نمودم با رفقای خود از رقه بیرون شدم، وقتی به قلعه مسلمه بن عبدالملک رسیدیم در آنجا شخص اسپ‌سواری از عقب ما صدا میزد: ای ابو قدامه! ای ابو قدامه! بسوی من ببین الله عز وجل بر تو رحم کند. ابو قدامه می‌گوید: به رفقای خود گفتم: شما از من پیش شوید و من به عقب برمی‌گردم تا حال این اسپ‌سوار را بدانم، وقتی به او رسیدم به سخن آغاز نمود و گفت: الحمد لله که (الله سبحان و تعالی) از صحبت تو مرا محروم ننمود، و مرا ناامید برنگرداند، به وی گفتم: الله عز وجل بر تو رحم کند چه می‌خواهی؟ گفت: می‌خواهم با تو به جهاد بروم. گفتم: چهره خود را بمن بنمای اگر بزرگ بودی و جهاد بر ذمه‌ات لازم بود ترا خواهم پذیرفت و اگر خورد سال بودی و جهاد بر ذمه‌ات لازم نبود ترا مسترد خواهم نمود. نقاب را از روی دور کرد تو گویی ماهتاب است، جوانی در عمر هفده سالگی قرار داشت، از وی پرسیدم: پدرت زنده است؟ گفت: پدرم را صلیبی‌ها کشته‌اند و من بیرون شده‌ام تا با کسانی بجنگم که پدرم را کشته‌اند. گفتم: مادرت زنده است؟ گفت: بلی. گفتم: پس به نزد مادرت برگرد و خدمت او را بجا آر زیرا هرگاه خدمت او را درست بجا آری یقیناً بهشت در زیر اقدم مادران است.

🔖ان شاءالله ادامه دارد...


@Ganjineh_88
•┈┈•✿🩷✿•┈•

BY گنجینه نجات


Share with your friend now:
tgoop.com/Ganjineh_88/2023

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

"Doxxing content is forbidden on Telegram and our moderators routinely remove such content from around the world," said a spokesman for the messaging app, Remi Vaughn. Channel login must contain 5-32 characters Public channels are public to the internet, regardless of whether or not they are subscribed. A public channel is displayed in search results and has a short address (link). Write your hashtags in the language of your target audience. Clear
from us


Telegram گنجینه نجات
FROM American