JAAMEBAAZ Telegram 121
خلاصه ی کتاب

💠چرا روشنفکران لیبرالیسم رادوست ندارند💠
رمون #بوزن

ترجمه #دکتر_مردیها

طبق تفسیر بوزن ، #لیبرالیسم ، جامعه را مجموعه افراد عضو آن می‌داند که هر یک در پی بیشینه‌سازی رفاه خود هستند و براساس قواعدی منصفانه و بری از تبعیض (البته تا جایی که امکان دارد و نه به‌صورت مطلق) در ساحتی جمعی زندگی می‌کنند. دولت نیز، در تلقی لیبرالی، از جنس قرارداد و مبتنی بر حقوق است و کارکرد و گستره محدودی دارد.
تعریف لیبرالی از انسان و روان‌شناسی او نیز، آدمی را موجودی عقلانی و در چنبره امیال و منافع خود می‌پندارد که برای اعمال خود، دلیل دارد و چاره‌جو و چاره‌ساز است. به نظر «بودُن» این تعاریف از انسان، دولت و جامعه در قرن هجدهم، غالب بودند، اما در قرن‌های نوزدهم و بیستم تحت تأثیر ایده‌های رقیب به محاق رفتند؛ به‌نحوی که الگوی مارکسیستی، نابرابری‌های اجتماعی را دستمایه تئوری‌هایی بر مبنای تضاد آشتی‌ناپذیر طبقاتی کرد؛ دولت لیبرال را در خدمت سرمایه‌دارها قلمداد کرد و به گسترش ایده دولت-خدایگان با وظایف و کارکردهای گسترده کمک کرد و روان‌شناسی اعماق فروید که مبتنی بر ناخودآگاه بود در همراهی با الگوهای رفتارگرایی پوزیتیویستی که نقش محیط را در کنش افراد پر رنگ می‌کرد، روان‌شناسی علت‌گرایی را موجب شدند که نتیجه منطقی آن، وداع با فرد و عقلانیت مندرج در افعال او بود.
به نظر «بودُن» اگرچه مارکسیسم و روان‌کاوی و پوزیتیویسم اینک دیگر چندان‌های‌وهویی ندارند؛ اما در طول قرن بیستم بسیاری از جنبش‌های فکری نظیر ساختارگرایی، برساخت‌گرایی، فرهنگ‌باوری و جنبش‌های ضد استعمار و ضد جهانی‌شدن و شمال/جنوب از همان الگوهای توضیحی استفاده کردند که مرده‌ریگ #مارکسیسم بود و بر ابتنای واقعیت امور بر توطئه، شک، توهم و ساختارهای رازآمیخته و تحت تأثیر قدرت‌های مسلط تأکید می‌کرد.
نتیجه چنین رفتاری نوعی سلب مسئولیت از فرد آدمی و اختیارات او در ساختن دنیا بر اساس عقل خود بود. این نظریات ضدلیبرالی، فرد را محصول فرهنگ، جبر اجتماعی، ناخودآگاه و ... می‌دانستند، آگاهی برآمده از عقل فردی و عقل سلیم مدنظر لیبرالیسم را به تأسی از نیچه و مارکس توهم و آگاهی کاذب می‌پنداشتند، عقل را نوکر هیجان و عاطفه و کم‌اثر معرفی می‌کردند و روی‌هم‌رفته تصویری از جامعه و فرد ارائه می‌دادند که طی آن، وضعیت افراد برآمده از تلاش و عقلانیت آنان در نیل به اهداف شخصی‌شان نبود، بلکه یکسره وابسته به نیروهایی فرافردیِ فرهنگی، اجتماعی و روانی بود که در ید اختیار آدمی نیستند.
به زبانی ساده و برای نمونه، یعنی جرم نتیجه رفتار غیرقانونی فرد نیست، بلکه محصول جامعه است و نباید آدمی را مجرم دانست و تنبیه کرد، بلکه باید به جای سیاست تأدیب، سیاست پیشگیری را پی گرفت. یا نمی‌توان میان فرهنگ‌ها مقایسه کرد، زیرا فرهنگ، اساس طبیعت بنی‌بشر است و هر فرهنگی قواعد و هنجارهای خاص خودش را دارد و باید آن را بر اساس ارزش‌های درونی خودش سنجید؛ به زبانی محترمانه یعنی هیچ حقیقت فرافرهنگی وجود ندارد.
نویسنده می‌گوید علت شیوع و عرضه عقاید لیبرال‌ستیز به دو نکته برمی‌گردد:
1- این جنبش‌ها راه‌های جدیدی برای جست‌وجو در انسان و جهان پیشنهاد داده‌اند و
2ـ پاسخی به تقاضاهایی می‌دهند که بدشان نمی‌آید برای مشکلات بدخیم راه‌حل‌های راحت‌الحلقوم بدهند.

«بودُن» منکر این نیست که در این نظریات لیبرال‌ستیز نیز رگه‌هایی از حقانیت وجود دارد، اما شلوغ‌بازی آنها را بیشتر تلاشی برای دیده‌شدن و محبوبیت و نیز تلاش برای حمایت از جنبش‌های خاص سیاسی می‌داند و از همین منظر آنان را نه مساعی علمی مبتنی بر خلق دانش، بلکه متکی بر آنچه ماکس #وبر اخلاق ایمان و اعتقاد می‌نامد و با منطق فعالیت علمی منافات دارد، می‌داند. البته او نیز منکر وجود مصائب و مشکلات نیست، اما راه‌حل‌های «اجی‌مجی‌لاترجی» ‌گونه‌ای را که با انداختن گناه بر دوش دولت و طبقه سرمایه‌دار، به جای حل مسأله، صورت مسأله را پاک می‌کنند و به نام احساسات و عواطف و وجدان معذب انسانی، «قول فهم راستین علت و رفع ریشه‌ای معلول» (ص 90 ) را می‌دهند و بدین‌سان از معدن نارضایتی مردمان، به نفع خود، رأی و شهرت و ثروت استخراج می‌کنند؛ نادرست و اساساً حرف مفت قلمداد می‌کند.

@mardihamorteza
@JAAMEbaaz | فلسفه‌ی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری

ادامه 👇🏻
https://www.tgoop.com/JAAMEbaaz/122



tgoop.com/JAAMEbaaz/121
Create:
Last Update:

خلاصه ی کتاب

💠چرا روشنفکران لیبرالیسم رادوست ندارند💠
رمون #بوزن

ترجمه #دکتر_مردیها

طبق تفسیر بوزن ، #لیبرالیسم ، جامعه را مجموعه افراد عضو آن می‌داند که هر یک در پی بیشینه‌سازی رفاه خود هستند و براساس قواعدی منصفانه و بری از تبعیض (البته تا جایی که امکان دارد و نه به‌صورت مطلق) در ساحتی جمعی زندگی می‌کنند. دولت نیز، در تلقی لیبرالی، از جنس قرارداد و مبتنی بر حقوق است و کارکرد و گستره محدودی دارد.
تعریف لیبرالی از انسان و روان‌شناسی او نیز، آدمی را موجودی عقلانی و در چنبره امیال و منافع خود می‌پندارد که برای اعمال خود، دلیل دارد و چاره‌جو و چاره‌ساز است. به نظر «بودُن» این تعاریف از انسان، دولت و جامعه در قرن هجدهم، غالب بودند، اما در قرن‌های نوزدهم و بیستم تحت تأثیر ایده‌های رقیب به محاق رفتند؛ به‌نحوی که الگوی مارکسیستی، نابرابری‌های اجتماعی را دستمایه تئوری‌هایی بر مبنای تضاد آشتی‌ناپذیر طبقاتی کرد؛ دولت لیبرال را در خدمت سرمایه‌دارها قلمداد کرد و به گسترش ایده دولت-خدایگان با وظایف و کارکردهای گسترده کمک کرد و روان‌شناسی اعماق فروید که مبتنی بر ناخودآگاه بود در همراهی با الگوهای رفتارگرایی پوزیتیویستی که نقش محیط را در کنش افراد پر رنگ می‌کرد، روان‌شناسی علت‌گرایی را موجب شدند که نتیجه منطقی آن، وداع با فرد و عقلانیت مندرج در افعال او بود.
به نظر «بودُن» اگرچه مارکسیسم و روان‌کاوی و پوزیتیویسم اینک دیگر چندان‌های‌وهویی ندارند؛ اما در طول قرن بیستم بسیاری از جنبش‌های فکری نظیر ساختارگرایی، برساخت‌گرایی، فرهنگ‌باوری و جنبش‌های ضد استعمار و ضد جهانی‌شدن و شمال/جنوب از همان الگوهای توضیحی استفاده کردند که مرده‌ریگ #مارکسیسم بود و بر ابتنای واقعیت امور بر توطئه، شک، توهم و ساختارهای رازآمیخته و تحت تأثیر قدرت‌های مسلط تأکید می‌کرد.
نتیجه چنین رفتاری نوعی سلب مسئولیت از فرد آدمی و اختیارات او در ساختن دنیا بر اساس عقل خود بود. این نظریات ضدلیبرالی، فرد را محصول فرهنگ، جبر اجتماعی، ناخودآگاه و ... می‌دانستند، آگاهی برآمده از عقل فردی و عقل سلیم مدنظر لیبرالیسم را به تأسی از نیچه و مارکس توهم و آگاهی کاذب می‌پنداشتند، عقل را نوکر هیجان و عاطفه و کم‌اثر معرفی می‌کردند و روی‌هم‌رفته تصویری از جامعه و فرد ارائه می‌دادند که طی آن، وضعیت افراد برآمده از تلاش و عقلانیت آنان در نیل به اهداف شخصی‌شان نبود، بلکه یکسره وابسته به نیروهایی فرافردیِ فرهنگی، اجتماعی و روانی بود که در ید اختیار آدمی نیستند.
به زبانی ساده و برای نمونه، یعنی جرم نتیجه رفتار غیرقانونی فرد نیست، بلکه محصول جامعه است و نباید آدمی را مجرم دانست و تنبیه کرد، بلکه باید به جای سیاست تأدیب، سیاست پیشگیری را پی گرفت. یا نمی‌توان میان فرهنگ‌ها مقایسه کرد، زیرا فرهنگ، اساس طبیعت بنی‌بشر است و هر فرهنگی قواعد و هنجارهای خاص خودش را دارد و باید آن را بر اساس ارزش‌های درونی خودش سنجید؛ به زبانی محترمانه یعنی هیچ حقیقت فرافرهنگی وجود ندارد.
نویسنده می‌گوید علت شیوع و عرضه عقاید لیبرال‌ستیز به دو نکته برمی‌گردد:
1- این جنبش‌ها راه‌های جدیدی برای جست‌وجو در انسان و جهان پیشنهاد داده‌اند و
2ـ پاسخی به تقاضاهایی می‌دهند که بدشان نمی‌آید برای مشکلات بدخیم راه‌حل‌های راحت‌الحلقوم بدهند.

«بودُن» منکر این نیست که در این نظریات لیبرال‌ستیز نیز رگه‌هایی از حقانیت وجود دارد، اما شلوغ‌بازی آنها را بیشتر تلاشی برای دیده‌شدن و محبوبیت و نیز تلاش برای حمایت از جنبش‌های خاص سیاسی می‌داند و از همین منظر آنان را نه مساعی علمی مبتنی بر خلق دانش، بلکه متکی بر آنچه ماکس #وبر اخلاق ایمان و اعتقاد می‌نامد و با منطق فعالیت علمی منافات دارد، می‌داند. البته او نیز منکر وجود مصائب و مشکلات نیست، اما راه‌حل‌های «اجی‌مجی‌لاترجی» ‌گونه‌ای را که با انداختن گناه بر دوش دولت و طبقه سرمایه‌دار، به جای حل مسأله، صورت مسأله را پاک می‌کنند و به نام احساسات و عواطف و وجدان معذب انسانی، «قول فهم راستین علت و رفع ریشه‌ای معلول» (ص 90 ) را می‌دهند و بدین‌سان از معدن نارضایتی مردمان، به نفع خود، رأی و شهرت و ثروت استخراج می‌کنند؛ نادرست و اساساً حرف مفت قلمداد می‌کند.

@mardihamorteza
@JAAMEbaaz | فلسفه‌ی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری

ادامه 👇🏻
https://www.tgoop.com/JAAMEbaaz/122

BY جامعه باز و دشمنان آن ( فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی )


Share with your friend now:
tgoop.com/JAAMEbaaz/121

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Ng was convicted in April for conspiracy to incite a riot, public nuisance, arson, criminal damage, manufacturing of explosives, administering poison and wounding with intent to do grievous bodily harm between October 2019 and June 2020. Polls How to create a business channel on Telegram? (Tutorial) How to Create a Private or Public Channel on Telegram? Write your hashtags in the language of your target audience.
from us


Telegram جامعه باز و دشمنان آن ( فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی )
FROM American