tgoop.com/Me_and_therapist/188
Last Update:
روانشناسی شخصیت محمدرضا پهلوی (۱)
محمدرضا دوران کودکی را در فضایی که دیکتاتوری بر آن حاکم بود، گذراند. این مسئله، عامل مهمی در شکلگیری شخصیت او بود. خانوادهای که تابع اصول دیکتاتوری است معمولاً رشد کودکان را محدود میسازد. در این خانواده، یک نفر حاکم بر اعمال و رفتار دیگران است. در چنین خانوادهای فقط دیکتاتور تصمیم میگیرد، هدف تعیین میکند، راه نشان میدهد، وظیفه افراد را مشخص میسازد، امور زندگی را ترتیب میدهد. همه باید مطابق دلخواه میل او رفتار کنند. او فقط، حق اظهارنظر دارد و دستور او بدون چون و چرا باید از طرف دیگران به معرض اجرا درآید. برنامه کار افراد را دیکتاتور معین میکند و در کوچکترین عملی که دیگران انجام میدهند، دخالت مینماید. تنها دیکتاتور از استقلال برخوردار است. ارزش کار دیگران به وسیله دیکتاتور تعیین میشود. آنچه را که او خوب دانست خوب است و آنچه به نظر او بد جلوه کرد، بد تلقی میشود. دیکتاتور در کارهای خصوصی اعضا خانواده دخالت میکند، او میتواند از دیگران انتقاد کند، ولی آنچه خود او انجام میدهد بدون چون و چرا باید مورد تأیید دیگران واقع شود. مصالح خانواده و اعضاء آن را فقط او تشخیص میدهد و دیگران باید نظر او را در این مورد قبول کنند.[3]
در محیط دیکتاتوری ترس و وحشت بر افراد غلبه دارد. شخصیت و تمایلات و احتیاجات کودک به هیچ وجه مورد توجه نیست. احتیاجات اساسی کودک درخانوادهای که وضع دیکتاتوری برقرار است، تأمین نمیشود. از محبت خبری نیست. فرزند، مانند دیگران در مقابل دیکتاتور شخصیتی ندارد و به عنوان یک عضو قابل احترام با او رفتار نمیشود. کودک در چنین خانوادهای احساس امنیت نمیکند و وضع او همیشه متزلزل است. هدف از انجام کارها را نمیداند و جرئت نمیکند دلیل آنها را بپرسد. نظم و انضباط به وضعی زننده و غیرقابل تحمل در خانه رسوخ دارد. اجرای تمایلات دیکتاتوری و پیروی از دستورات او حافظ نظم و انضباط در خانه است. کودک حق اظهار نظر ندارد و باید کورکورانه آنچه را که دیکتاتور تعیین میکند، انجام دهد. حق ندارد در امور مربوط به خود نیز تصمیم بگیرد.
کودکانی که در محیط دیکتاتوری پرورش مییابند، در ظاهر حالت تسلیم و اطاعت ازخود نشان میدهند، ولی در واقع دچار هیجان و اضطراب هستند. این کودکان اغلب در مقابل دیگران حالت خصومت و دشمنی به خود میگیرند. به کودکانی هم سن یا کوچکتر از خود آزار می رسانند. معمولاً چون افکار و عقاید خاصی را بدون چون و چرا پذیرفتهاند، افرادی متعصب بار میآیند. از به سر بردن با دیگران عاجز هستند. در زمینه عاطفی و اجتماعی رشد کافی ندارند. در کارهای گروهی نمیتوانند شرکت کنند و اغلب متزلزل و ضعیفالنفس هستند.[4]
اگر روابط افراد خانواده موافق با اصول دموکراسی باشد و عقل و منطق حاکم بر روابط افراد باشد، کودکان کمتر دچار ترس میشوند. اما در وضعی که پدر به صورت دیکتاتور، امور خانه را اداره میکند و احتیاجات اساسی ـ روانی کودکان مثل احتیاج به محبت، احتیاج به رشد شخصیت اجتماعی، احتیاج به ابراز عقاید و نظریات خود تأمین نمیگردد و در این وضع عوامل و موجبات ترس فراوان میشود و کودکان عمر خود را با ناراحتی و اضطراب به سر میبرند.[5]
بزرگ شدن در محیط دیکتاتوری، تأثیرات مختلفی بر محمدرضا نهاد. میتوان گفت یکی از این تأثیرات، ایجاد عقده احساس کهتری در او بود. وی به منظور نفی احساس کهتری خود در برابر دیگران به جستجوی برتریطلبی بر میآید و این رفتار را به شکلهای مختلف از خود بروز میدهد. یکی از اشکال دفاعی او در برابر این احساس کهتری در کودکی، آزار و اذیت همسالان خود در مدرسه بود. چنانچه فردوست در خاطرات خود میگوید: «محمدرضا در طی دوره شش ساله دبستان نظام در کلاس، به خصوص به شاگردان خیلی ظلم میکرد. به خصوص بعضیها را خیلی آزار میداد و هر روز نوبت یک نفر بود که آزار ببیند.[6]«
روحیات محمدرضا بعدها در این خصوص تشدید شد و الگوی تربیتی رضاخان باعث شد که او نسبت به زیردست، خشن و بیرحم باشد و به بالادست کاملاً تمکین نماید. چنانچه نسبت به انگلیس و آمریکا در تمام سلطنتش چنین بود.
@Me_and_therapist | روانشناسی و روان درمانی
BY ماجراهای من و تراپیستم ( رواننشناسی و روان درمانی)
Share with your friend now:
tgoop.com/Me_and_therapist/188