❤5👍2
✳️ من به این دانشجویان قول دادهام!
وقتی [علامه #محمدتقی_جعفری] برای سخنرانی دعوت میشدند، اصلاً برایشان مهم نبود که جایی بروند که مثلاً دوهزارنفر بیایند.
یادم میآید قرار بود برای گروهی از دانشجویان دانشگاه آزاد یکی از شهرهای شمال کشور سخنرانی کنند. چند روز قبل از اینکه ایشان بخواهند برای سخنرانی به آنشهر بروند، سمیناری در انگلستان در حوزۀ اسلامشناسی برگزار شده بود و مسئولان از ایشان خواسته بودند آنجا بروند و سخنرانی کنند؛ اما ایشان نرفتند و گفتند: «[آننشست] با این روز که من قول دادم تلاقی میکند. من به این بچهها قول دادهام، به این دانشجویان قول دادهام، اینها منتظر من هستند. من نمیروم، یکی دیگر لندن برود.» اگر کسی واقعاً اخلاص نداشته باشد، چه میکند؟ دلیل میتراشد که آنجا سمینار جهانی است و اینجا محلی، اما ایشان که هدفشان هدف الهی بود، میدانستند کسی که اخلاص دارد، باید روابط اجتماعیاش نیز درست باشد و گفتند: «من قولی دادهام و باید به این قول وفا کنم.»
#عبدالله_نصری
#با_کاروان_معرفت
نگاهی به اندیشههای چند شخصیت فکری معاصر
صفحات ۱۳۳ و ۱۳۴.
@Ab_o_Atash
وقتی [علامه #محمدتقی_جعفری] برای سخنرانی دعوت میشدند، اصلاً برایشان مهم نبود که جایی بروند که مثلاً دوهزارنفر بیایند.
یادم میآید قرار بود برای گروهی از دانشجویان دانشگاه آزاد یکی از شهرهای شمال کشور سخنرانی کنند. چند روز قبل از اینکه ایشان بخواهند برای سخنرانی به آنشهر بروند، سمیناری در انگلستان در حوزۀ اسلامشناسی برگزار شده بود و مسئولان از ایشان خواسته بودند آنجا بروند و سخنرانی کنند؛ اما ایشان نرفتند و گفتند: «[آننشست] با این روز که من قول دادم تلاقی میکند. من به این بچهها قول دادهام، به این دانشجویان قول دادهام، اینها منتظر من هستند. من نمیروم، یکی دیگر لندن برود.» اگر کسی واقعاً اخلاص نداشته باشد، چه میکند؟ دلیل میتراشد که آنجا سمینار جهانی است و اینجا محلی، اما ایشان که هدفشان هدف الهی بود، میدانستند کسی که اخلاص دارد، باید روابط اجتماعیاش نیز درست باشد و گفتند: «من قولی دادهام و باید به این قول وفا کنم.»
#عبدالله_نصری
#با_کاروان_معرفت
نگاهی به اندیشههای چند شخصیت فکری معاصر
صفحات ۱۳۳ و ۱۳۴.
@Ab_o_Atash
❤10👍2
Forwarded from آب و آتش
✳ و شهید، قلب تاریخ است...
كسانی كه مرگ سرخ را به دست خويش به عنوان نشان دادن عشق خويش به حقيقتی كه دارد میميرد و به عنوان تنها سلاح برای جهاد در راه ارزشهای بزرگی كه دارد #مسخ میشود انتخاب میكنند، شهيدند حی و حاضر و شاهد و ناظرند، نه تنها در پيشگاه خدا كه در پيشگاه خلق نيز و در هر عصری و قرنی و هر زمان و زمينی.
و آنها كه تن به هر #ذلتی میدهند تا #زنده بمانند، مردههای خاموش و پليد تاريخند، و ببينيد كه آيا كسانی كه سخاوتمندانه با حسين «ع» به قتلگاه خويش آمدهاند و مرگ خويش را انتخاب كردهاند، در حالی كه صدها گريزگاه آبرومندانه برای ماندنشان بود، و صدها توجيه شرعی و دينی برای زنده ماندنشان بود، توجيه و تأويل نكردهاند و مردهاند، اينها زنده هستند؟ آيا آنها كه برای ماندنشان تن به ذلت و پستی رها كردن حسين «ع» و تحمل كردن يزيد دادند؟ كدام هنوز زندهاند؟ هركس زنده بودن را فقط در يك #لش_متحرك نمیبيند، زنده بودن و شاهد بودن حسين «ع» را با همه وجودش میبيند، حس میكند و مرگ كسانی را كه به ذلتها تن دادهاند، تا زنده بمانند، میبيند.
آنها نشان دادند، شهيد نشان میدهد و میآموزد و پيام میدهد كه در برابر ظلم و ستم، ای كسانی كه میپنداريد: «نتوانستن از جهاد معاف میكند»، و ای كسانی كه میگوييد: «پيروزی بر خصم هنگامی تحقق دارد كه بر خصم غلبه شود»، نه! شهيد، انسانی است كه در عصر نتوانستن و غلبه نيافتن، با مرگ خويش بر دشمن #پيروز میشود و اگر دشمنش را نمیكشد، #رسوا میكند.
و شهيد، #قلب تاريخ است، همچنانكه قلب به رگهای خشك اندام، خون، حيات و زندگی میدهد. جامعهای كه رو به #مردن میرود، جامعهای كه فرزندانش ايمان خويش را به خويش از دست دادهاند و جامعهای كه به #مرگ_تدريجی گرفتار است، جامعهای كه تسليم را تمكين كرده است، جامعهای كه #احساس_مسئوليت را از ياد برده است، و جامعهای كه اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است، و تاريخي كه از حيات و جنبش و حركت و زايش بازمانده است، شهيد همچون قلبی، به اندامهای خشك مرده بیرمق اين جامعه، خون خويش را میرساند و بزرگترين معجزه شهادتش اين است كه به يك نسل، #ايمان_جديد به خويشتن را میبخشد. شهيد حاضر است و هميشه جاويد. [اما] کی غايب است؟!
#علی_شریعتی
#حسین_وارث_آدم
مجموعه آثار شماره ۱۹
#پس_از_شهادت
صفحات ۲۰۳ و ۲۰۴.
@Ab_o_Atash
كسانی كه مرگ سرخ را به دست خويش به عنوان نشان دادن عشق خويش به حقيقتی كه دارد میميرد و به عنوان تنها سلاح برای جهاد در راه ارزشهای بزرگی كه دارد #مسخ میشود انتخاب میكنند، شهيدند حی و حاضر و شاهد و ناظرند، نه تنها در پيشگاه خدا كه در پيشگاه خلق نيز و در هر عصری و قرنی و هر زمان و زمينی.
و آنها كه تن به هر #ذلتی میدهند تا #زنده بمانند، مردههای خاموش و پليد تاريخند، و ببينيد كه آيا كسانی كه سخاوتمندانه با حسين «ع» به قتلگاه خويش آمدهاند و مرگ خويش را انتخاب كردهاند، در حالی كه صدها گريزگاه آبرومندانه برای ماندنشان بود، و صدها توجيه شرعی و دينی برای زنده ماندنشان بود، توجيه و تأويل نكردهاند و مردهاند، اينها زنده هستند؟ آيا آنها كه برای ماندنشان تن به ذلت و پستی رها كردن حسين «ع» و تحمل كردن يزيد دادند؟ كدام هنوز زندهاند؟ هركس زنده بودن را فقط در يك #لش_متحرك نمیبيند، زنده بودن و شاهد بودن حسين «ع» را با همه وجودش میبيند، حس میكند و مرگ كسانی را كه به ذلتها تن دادهاند، تا زنده بمانند، میبيند.
آنها نشان دادند، شهيد نشان میدهد و میآموزد و پيام میدهد كه در برابر ظلم و ستم، ای كسانی كه میپنداريد: «نتوانستن از جهاد معاف میكند»، و ای كسانی كه میگوييد: «پيروزی بر خصم هنگامی تحقق دارد كه بر خصم غلبه شود»، نه! شهيد، انسانی است كه در عصر نتوانستن و غلبه نيافتن، با مرگ خويش بر دشمن #پيروز میشود و اگر دشمنش را نمیكشد، #رسوا میكند.
و شهيد، #قلب تاريخ است، همچنانكه قلب به رگهای خشك اندام، خون، حيات و زندگی میدهد. جامعهای كه رو به #مردن میرود، جامعهای كه فرزندانش ايمان خويش را به خويش از دست دادهاند و جامعهای كه به #مرگ_تدريجی گرفتار است، جامعهای كه تسليم را تمكين كرده است، جامعهای كه #احساس_مسئوليت را از ياد برده است، و جامعهای كه اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است، و تاريخي كه از حيات و جنبش و حركت و زايش بازمانده است، شهيد همچون قلبی، به اندامهای خشك مرده بیرمق اين جامعه، خون خويش را میرساند و بزرگترين معجزه شهادتش اين است كه به يك نسل، #ايمان_جديد به خويشتن را میبخشد. شهيد حاضر است و هميشه جاويد. [اما] کی غايب است؟!
#علی_شریعتی
#حسین_وارث_آدم
مجموعه آثار شماره ۱۹
#پس_از_شهادت
صفحات ۲۰۳ و ۲۰۴.
@Ab_o_Atash
❤3😢3
✳️ اشک شکارچی!
یکی بود، یکی نبود. شکارچیای بود که برای شکار به جنگل رفت. تو جنگل درختی را دید که پر از پرنده بود. با اسلحهاش به سمت آنها شلیک کرد و تعداد زیادی را هدف قرار داد. بعضی پرندهها کشته شدند، بعضی مجروح شدند. شکارچی شروع کرد به جمعآوری پرندگان کشته شده و کشتنِ پرندگان مجروح با چاقویش. در حالی که غرق این کار شده بود به خاطر سردی هوا چند قطره اشک تو چشمهاش جمع شد. یک پرنده به یکی دیگر گفت: «این شکارچی دلنازک است؛ چشمهاش را ببین؛ به خاطر ما گریه میکند.»
پرنده دیگر به او گفت: «چشمهاش را فراموش کن؛ به دستهاش نگاه کن.»
#رنده_عبدالفتاح
#جایی_که_خیابانها_نام_داشت
#مجتبی_ساقینی
نشر آرما
صفحه ۱۳۸.
@Ab_o_Atash
یکی بود، یکی نبود. شکارچیای بود که برای شکار به جنگل رفت. تو جنگل درختی را دید که پر از پرنده بود. با اسلحهاش به سمت آنها شلیک کرد و تعداد زیادی را هدف قرار داد. بعضی پرندهها کشته شدند، بعضی مجروح شدند. شکارچی شروع کرد به جمعآوری پرندگان کشته شده و کشتنِ پرندگان مجروح با چاقویش. در حالی که غرق این کار شده بود به خاطر سردی هوا چند قطره اشک تو چشمهاش جمع شد. یک پرنده به یکی دیگر گفت: «این شکارچی دلنازک است؛ چشمهاش را ببین؛ به خاطر ما گریه میکند.»
پرنده دیگر به او گفت: «چشمهاش را فراموش کن؛ به دستهاش نگاه کن.»
#رنده_عبدالفتاح
#جایی_که_خیابانها_نام_داشت
#مجتبی_ساقینی
نشر آرما
صفحه ۱۳۸.
@Ab_o_Atash
👍5
✳️ شرح حال!
فریادهای خسته سر بر اوج میزد
وادی به وادی خون پاکان موج میزد
بیدرد مردم ما، خدا! بیدرد مردم
نامرد مردم ما، خدا! نامرد مردم
از پا حسین افتاد و ما برپای بودیم
زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم
از دست ما بر ریگ صحرا نطع کردند
دست علمدار خدا را قطع کردند
نوباوگان مصطفی را سربریدند
مرغان بستان خدا را سربریدند
در برگریز باغ زهرا برگ کردیم
زنجیر خاییدیم و صبر مرگ کردیم
چون بیوگان ننگ سلامت ماند بر ما
تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما
روزی که در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشکچوب نیزهها گل کرد خورشید...
#علی_معلم_دامغانی
@Ab_o_Atash
فریادهای خسته سر بر اوج میزد
وادی به وادی خون پاکان موج میزد
بیدرد مردم ما، خدا! بیدرد مردم
نامرد مردم ما، خدا! نامرد مردم
از پا حسین افتاد و ما برپای بودیم
زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم
از دست ما بر ریگ صحرا نطع کردند
دست علمدار خدا را قطع کردند
نوباوگان مصطفی را سربریدند
مرغان بستان خدا را سربریدند
در برگریز باغ زهرا برگ کردیم
زنجیر خاییدیم و صبر مرگ کردیم
چون بیوگان ننگ سلامت ماند بر ما
تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما
روزی که در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشکچوب نیزهها گل کرد خورشید...
#علی_معلم_دامغانی
@Ab_o_Atash
❤5😢2
✳️ توسل در شب اول ماه رمضان
مهمترین کاری که سالک باید انجام دهد، این است که در شب اول ماه [مبارک #رمضان] به یکی از معصومین که حامی و نگهبان آن شب است مراجعه، و با چهره آبرومند و نورانی او نزد پروردگارش به درگاه خدا روی آورد _ زیرا چهره تاریک و بیآبروی او شایستگی رو نمودن به درگاه مقدس پروردگار بزرگ و زیبا را ندارد _ و باید برای شفاعت کردن و پناه دادن، خیلی از او خواهش کرده و توسل کاملی به او پیدا نماید، و آنقدر به درگاه او تضرع و گریه و زاری کند تا او را پذیرفته و برای او وساطت نماید، و برای اینکه خداوند او را پذیرفته و او را موفق به انجام اعمالی که دوست دارد و خشنودی او در آن است، بگرداند، به درگاه خداوند تضرع کند. زیرا او کریم است و کریمها را رد نمیکند؛ بخصوص اولیایی که آنها را درهای رحمت خود و علامت راهنمایی خلقش قرار داده، و با کرامت خود تربیت و آنان را به پناه دادن پناهجویان امر کرده است.
سالک میتواند با یکساعت توسل به همراه خوشزبانی به سعادتی برسد که با عبادت یکسال نتوان به آن رسید. بنابر این فرصت را غنیمت شمار و بعد از سلام و درود و ثنا و بزرگداشت آنان به درگاهشان عرض کن: ...
#جواد_ملکی_تبریزی
#المراقبات
#ابراهیم_محدث_بندرریگی
نشر اخلاق
صفحات ۲۶۴ و ۲۶۵.
#مراقبات_ماه_مبارک_رمضان
@Ab_o_Atash
مهمترین کاری که سالک باید انجام دهد، این است که در شب اول ماه [مبارک #رمضان] به یکی از معصومین که حامی و نگهبان آن شب است مراجعه، و با چهره آبرومند و نورانی او نزد پروردگارش به درگاه خدا روی آورد _ زیرا چهره تاریک و بیآبروی او شایستگی رو نمودن به درگاه مقدس پروردگار بزرگ و زیبا را ندارد _ و باید برای شفاعت کردن و پناه دادن، خیلی از او خواهش کرده و توسل کاملی به او پیدا نماید، و آنقدر به درگاه او تضرع و گریه و زاری کند تا او را پذیرفته و برای او وساطت نماید، و برای اینکه خداوند او را پذیرفته و او را موفق به انجام اعمالی که دوست دارد و خشنودی او در آن است، بگرداند، به درگاه خداوند تضرع کند. زیرا او کریم است و کریمها را رد نمیکند؛ بخصوص اولیایی که آنها را درهای رحمت خود و علامت راهنمایی خلقش قرار داده، و با کرامت خود تربیت و آنان را به پناه دادن پناهجویان امر کرده است.
سالک میتواند با یکساعت توسل به همراه خوشزبانی به سعادتی برسد که با عبادت یکسال نتوان به آن رسید. بنابر این فرصت را غنیمت شمار و بعد از سلام و درود و ثنا و بزرگداشت آنان به درگاهشان عرض کن: ...
#جواد_ملکی_تبریزی
#المراقبات
#ابراهیم_محدث_بندرریگی
نشر اخلاق
صفحات ۲۶۴ و ۲۶۵.
#مراقبات_ماه_مبارک_رمضان
@Ab_o_Atash
❤9👍1
Forwarded from آب و آتش
✳️ تحمل پذیرش حق بده!
اللّٰهُمَّ مَا عَرَّفْتَنا مِنَ الْحَقِّ فَحَمِّلْناهُ، وَمَا قَصُرْنا عَنْهُ فَبَلِّغْناهُ.
خدایا! آنچه از حق به ما شناساندی، تاب تحملش را نیز عنایت کن.
و آنچه در رسیدن به حق کوتاهی کردیم، ما را به آن برسان.
#دعای_افتتاح
#مفاتیح_الجنان
#حسین_انصاریان
@Ab_o_Atash
اللّٰهُمَّ مَا عَرَّفْتَنا مِنَ الْحَقِّ فَحَمِّلْناهُ، وَمَا قَصُرْنا عَنْهُ فَبَلِّغْناهُ.
خدایا! آنچه از حق به ما شناساندی، تاب تحملش را نیز عنایت کن.
و آنچه در رسیدن به حق کوتاهی کردیم، ما را به آن برسان.
#دعای_افتتاح
#مفاتیح_الجنان
#حسین_انصاریان
@Ab_o_Atash
❤8👍1
✳️ روشنفکران از نگاه چخوف
اكثريت عظيم روشنفكرانى كه مىشناسم در جستوجوى چيزى نيستند و هيچ كارى نمىكنند و به درد كارى نمىخورند. همهشان بد تحصيل كردهاند، به طور جدى مطالعه نمىكنند، درباره علوم فقط پر حرفى مىكنند، از هنر هم كم سر در مىآورند. همهشان خودشان را مىگيرند و با قيافه جدى، گندهگويى و فلسفهبافى مىكنند؛ حال آنكه پيش چشمشان كارگرها غذا ندارند و چهلنفرى در يك اتاق نامناسب مىخوابند، توى ساس و تعفن و گند و رطوبت و ناپاكى اخلاقى مىلولند...
پر واضح است كه همه حرفهاى قشنگمان فقط براى آن است كه سر خودمان و ديگران شيره بماليم.
#آنتون_چخوف
#باغ_آلبالو
#سروژ_استپانيان
انتشارات توس
مجموعه آثار، جلد ٧، صفحه ٤٦٣.
@Ab_o_Atash
اكثريت عظيم روشنفكرانى كه مىشناسم در جستوجوى چيزى نيستند و هيچ كارى نمىكنند و به درد كارى نمىخورند. همهشان بد تحصيل كردهاند، به طور جدى مطالعه نمىكنند، درباره علوم فقط پر حرفى مىكنند، از هنر هم كم سر در مىآورند. همهشان خودشان را مىگيرند و با قيافه جدى، گندهگويى و فلسفهبافى مىكنند؛ حال آنكه پيش چشمشان كارگرها غذا ندارند و چهلنفرى در يك اتاق نامناسب مىخوابند، توى ساس و تعفن و گند و رطوبت و ناپاكى اخلاقى مىلولند...
پر واضح است كه همه حرفهاى قشنگمان فقط براى آن است كه سر خودمان و ديگران شيره بماليم.
#آنتون_چخوف
#باغ_آلبالو
#سروژ_استپانيان
انتشارات توس
مجموعه آثار، جلد ٧، صفحه ٤٦٣.
@Ab_o_Atash
❤7👍4😢1
✳️ راه دوم
وقتی دو راه پيش پای آدم باشد و آدم يکی از آنها را پيش بگيرد و برود سرش به سنگ بخورد، تا عمر دارد فکر میکند که آن راه ديگر بهتر بوده.
#نادر_ابراهیمی
#آتش_بدون_دود
#گالان_و_سولماز
ج ۱، ص ۴۰.
@Ab_o_Atash
وقتی دو راه پيش پای آدم باشد و آدم يکی از آنها را پيش بگيرد و برود سرش به سنگ بخورد، تا عمر دارد فکر میکند که آن راه ديگر بهتر بوده.
#نادر_ابراهیمی
#آتش_بدون_دود
#گالان_و_سولماز
ج ۱، ص ۴۰.
@Ab_o_Atash
👍4❤1😢1
Forwarded from آب و آتش
✳️ و آخرین حرفی که از کولیان فرا گرفتهام این است:
- در هیچ کجا
توقف مکن!
#احمد_عزیزی
#ناودان_الماس
کتاب نیستان
صفحه ۷۵.
@Ab_o_Atash
- در هیچ کجا
توقف مکن!
#احمد_عزیزی
#ناودان_الماس
کتاب نیستان
صفحه ۷۵.
@Ab_o_Atash
❤4👍1
✳️ مقولهٔ دوم!
به غر زدن مردم در اتوبوس و تاکسی و مغازههای سلمانی کاری نداشته باشید، زیرا آنها را دچار این توهم میکند که از آزادی بیان برخوردارند و تاریخ نشان داده که عامهٔ مردم «آزادی بیان» را به «آزادی اندیشه» ترجیح میدهند، چون بهندرت با مقولهٔ دوم سروکار دارند.
#آندره_د_گیلوم
#چگونه_بر_جهان_حکومت_کنیم
#حسین_یعقوبی
نشر مروارید
@Ab_o_Atash
به غر زدن مردم در اتوبوس و تاکسی و مغازههای سلمانی کاری نداشته باشید، زیرا آنها را دچار این توهم میکند که از آزادی بیان برخوردارند و تاریخ نشان داده که عامهٔ مردم «آزادی بیان» را به «آزادی اندیشه» ترجیح میدهند، چون بهندرت با مقولهٔ دوم سروکار دارند.
#آندره_د_گیلوم
#چگونه_بر_جهان_حکومت_کنیم
#حسین_یعقوبی
نشر مروارید
@Ab_o_Atash
👍7😁3
✳️ آشنایان ره عشق
دوش رفتم به در میکده خوابآلوده
خرقه تردامن و سجّاده شرابآلوده
آمد افسوسکنان مغبچهٔ بادهفروش
گفت: بیدار شو ای رهرو خوابآلوده
شستوشویی کن و آنگه به خرابات خِرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب، آلوده
به هوای لب شیرین پسران چند کنی
جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده؟
به طهارت گذران منزل پیریّ و مکن
خلعت شیب چو تشریف شباب آلوده
پاک و صافی شو و از چاه طبیعت بهدر آی
که صفایی ندهد آب ترابآلوده
گفتم: ای جان جهان دفتر گل عیبی نیست
که شود فصل بهار از می ناب آلوده
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
گفت: حافظ! لغز و نکته به یاران مفروش
آه از این لطف به انواع عتاب آلوده
#حافظ_شیرازی
@Ab_o_Atash
دوش رفتم به در میکده خوابآلوده
خرقه تردامن و سجّاده شرابآلوده
آمد افسوسکنان مغبچهٔ بادهفروش
گفت: بیدار شو ای رهرو خوابآلوده
شستوشویی کن و آنگه به خرابات خِرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب، آلوده
به هوای لب شیرین پسران چند کنی
جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده؟
به طهارت گذران منزل پیریّ و مکن
خلعت شیب چو تشریف شباب آلوده
پاک و صافی شو و از چاه طبیعت بهدر آی
که صفایی ندهد آب ترابآلوده
گفتم: ای جان جهان دفتر گل عیبی نیست
که شود فصل بهار از می ناب آلوده
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
گفت: حافظ! لغز و نکته به یاران مفروش
آه از این لطف به انواع عتاب آلوده
#حافظ_شیرازی
@Ab_o_Atash
👍1🔥1
✳️ تولهسگهای انگلیسی
رستم چیزی نگفت، خود سهراب رشته مطلب را در دست گرفت: «سگِ سروانِ مأمورِ اسکان زاییده بود. چندتا بچه از تیرهٔ اژدهاکش سنگ میزنند به پای سگِ سروان، از آن سگهای گرگی اصیل بوده. بعد از ترسشان سگه را میدزدند و سربهنیست میکنند. فارسیمدانها خبرچینی میکنند. سروان هم وا میدارد سه تا زنِ بچهشیرده از تیرهٔ اژدهاکش، تولهسگهایش را شیر بدهند.»
#سیمین_دانشور
#سووشون
انتشارات خوارزمی
صفحه ۴۹.
پ.ن: «سروان» یکی از افسرهای انگلیسیِ اشغالکنندهٔ شیراز و «اژدهاکش» و «فارسیمدان» دو تا از تیرههای فامیلی شیرازِ آنزمان بودهاند.
@Ab_o_Atash
رستم چیزی نگفت، خود سهراب رشته مطلب را در دست گرفت: «سگِ سروانِ مأمورِ اسکان زاییده بود. چندتا بچه از تیرهٔ اژدهاکش سنگ میزنند به پای سگِ سروان، از آن سگهای گرگی اصیل بوده. بعد از ترسشان سگه را میدزدند و سربهنیست میکنند. فارسیمدانها خبرچینی میکنند. سروان هم وا میدارد سه تا زنِ بچهشیرده از تیرهٔ اژدهاکش، تولهسگهایش را شیر بدهند.»
#سیمین_دانشور
#سووشون
انتشارات خوارزمی
صفحه ۴۹.
پ.ن: «سروان» یکی از افسرهای انگلیسیِ اشغالکنندهٔ شیراز و «اژدهاکش» و «فارسیمدان» دو تا از تیرههای فامیلی شیرازِ آنزمان بودهاند.
@Ab_o_Atash
✳ در برابر قلدر کم نمیآوردیم
نمیشد همه این چیزها را فهمید و به روی خود نیاورد. نمیشد اینهمه توهین و تحقیر را دید، اما باز مثل سیبزمینی بیرگ بود. این جمله را زمانی از بهروز شنیده بودم و حالا معنی آن را بهتر میفهمیدم. مثل وقتهایی که سر نوبت فوتبال توی زمین بازی، از بچههای قلدر و بزرگتر کوچه پشتی زور میشنیدیم و با اینکه میدانستیم در زور و تعداد کمتر از آنهاییم، اما باز کم نمیآوردیم و تا سرحد مشت و کتک و لگد، میایستادیم و از حقمان دفاع میکردیم. آخرش هم، حتی اگر زیر چشمان همهمان یکی یک بادمجان کاشته میشد و لباسهایمان جرواجر میشد و تازه باید خودمان را برای جنگ و دعواهای توی خانه آماده میکردیم، اما باز جگرمان حال میآمد که کم نیاوردهایم و اگر دو تا خوردیم، یکی هم زدهایم!
#وجیهه_سامانی
#آن_مرد_با_باران_میآید
انتشارات سوره مهر
صفحه ۸۸.
@Ab_o_Atash
نمیشد همه این چیزها را فهمید و به روی خود نیاورد. نمیشد اینهمه توهین و تحقیر را دید، اما باز مثل سیبزمینی بیرگ بود. این جمله را زمانی از بهروز شنیده بودم و حالا معنی آن را بهتر میفهمیدم. مثل وقتهایی که سر نوبت فوتبال توی زمین بازی، از بچههای قلدر و بزرگتر کوچه پشتی زور میشنیدیم و با اینکه میدانستیم در زور و تعداد کمتر از آنهاییم، اما باز کم نمیآوردیم و تا سرحد مشت و کتک و لگد، میایستادیم و از حقمان دفاع میکردیم. آخرش هم، حتی اگر زیر چشمان همهمان یکی یک بادمجان کاشته میشد و لباسهایمان جرواجر میشد و تازه باید خودمان را برای جنگ و دعواهای توی خانه آماده میکردیم، اما باز جگرمان حال میآمد که کم نیاوردهایم و اگر دو تا خوردیم، یکی هم زدهایم!
#وجیهه_سامانی
#آن_مرد_با_باران_میآید
انتشارات سوره مهر
صفحه ۸۸.
@Ab_o_Atash
❤4👍1
✳️ وقتی همه پسرها ساکت شدند!
در محوطهٔ آموزشگاه خلبانی، تعدادی دختر و پسر ایستاده بودند. شهلا کنارشان ایستاد. مثل همیشه وقتی به هنرجویان رسید، سلامی کرد والسلام. یکی از پسرها طوری که بشنود گفت: «انگار با خودش هم قهر است!» استاد بلند گفت: «حرف نباشد. به سؤال من جواب دهید؛ کی حاضر است اولین نفر برای پرواز باشد؟»
دستش را بالا برد.
- من.
یکی از پسرها گفت: «اِ... خانم دهبزرگی! حالتان بد میشودها!»
بدون لبخند نگاهش کرد و گفت: «خب شما بفرمایید.»
پسر گفت: «آمادگی ندارم. یعنی... میترسم.»
- پس اجازه بدهید من سوار شوم.
اینطوری همه پسرها ساکت شدند. از استاد اجازه گرفت و به طرف هواپیما رفت. سوار که شد، استاد هم کنارش نشست.
-آمادهای؟
- بله استاد!
شهلا شروع کرد به خواندن آیتالکرسی...
#راضیه_تجار
#بانوی_آبیها
زندگینامه داستانی خلبان
#شهلا_دهبزرگی، اولین زن خلبان ایران
انتشارات سوره مهر
صفحه ۲۱.
@Ab_o_Atash
در محوطهٔ آموزشگاه خلبانی، تعدادی دختر و پسر ایستاده بودند. شهلا کنارشان ایستاد. مثل همیشه وقتی به هنرجویان رسید، سلامی کرد والسلام. یکی از پسرها طوری که بشنود گفت: «انگار با خودش هم قهر است!» استاد بلند گفت: «حرف نباشد. به سؤال من جواب دهید؛ کی حاضر است اولین نفر برای پرواز باشد؟»
دستش را بالا برد.
- من.
یکی از پسرها گفت: «اِ... خانم دهبزرگی! حالتان بد میشودها!»
بدون لبخند نگاهش کرد و گفت: «خب شما بفرمایید.»
پسر گفت: «آمادگی ندارم. یعنی... میترسم.»
- پس اجازه بدهید من سوار شوم.
اینطوری همه پسرها ساکت شدند. از استاد اجازه گرفت و به طرف هواپیما رفت. سوار که شد، استاد هم کنارش نشست.
-آمادهای؟
- بله استاد!
شهلا شروع کرد به خواندن آیتالکرسی...
#راضیه_تجار
#بانوی_آبیها
زندگینامه داستانی خلبان
#شهلا_دهبزرگی، اولین زن خلبان ایران
انتشارات سوره مهر
صفحه ۲۱.
@Ab_o_Atash
❤7👎2
✳️ دموکراسی؛ قبل و بعد از قدرت
در سال ۱۹۳۵، دو سال پس از به قدرت رسیدن نازیها، گوبلز با خودستایی نوشت: «ما همواره اعلام کرده بودیم که برای رسیدن به قدرت، از امکانات دموکراسی استفاده خواهیم کرد؛ و پس از رسیدن به قدرت، هیچکدام از آن امکانات را در اختیار مخالفان خود نخواهیم گذاشت.»
#اینیاتسیو_سیلونه
#مکتب_دیکتاتورها
#مهدی_سحابی
(چاپ دوم، تهران: نشر نو، ۱۳۶۷)
صفحه ۴۳.
@Ab_o_Atash
در سال ۱۹۳۵، دو سال پس از به قدرت رسیدن نازیها، گوبلز با خودستایی نوشت: «ما همواره اعلام کرده بودیم که برای رسیدن به قدرت، از امکانات دموکراسی استفاده خواهیم کرد؛ و پس از رسیدن به قدرت، هیچکدام از آن امکانات را در اختیار مخالفان خود نخواهیم گذاشت.»
#اینیاتسیو_سیلونه
#مکتب_دیکتاتورها
#مهدی_سحابی
(چاپ دوم، تهران: نشر نو، ۱۳۶۷)
صفحه ۴۳.
@Ab_o_Atash
👍2❤1
✳️ کتابهای خامنهای جوان
ساواک مشهد در تاریخ ۵۶/۹/۲۳ به منزل آیتالله #خامنهای هجوم آورده و پس از بازداشت ایشان، گزارشی از کتابهای موجود در منزل رهبر انقلاب تهیه میکند.
در گزارش ساواک پیرامون کتابهای موجود در منزل آیتالله خامنهای آمده است: «۱۳ جلد کتاب مربوط به دکتر #علی_شریعتی است و یک جلد مربوط به #مطهری و تعدادی جزوات دستنویس و نامههای قابل بررسی به دست آمد.»
#هدایتالله_بهبودی
#شرح_اسم
صفحه ۵۷۵.
@Ab_o_Atash
ساواک مشهد در تاریخ ۵۶/۹/۲۳ به منزل آیتالله #خامنهای هجوم آورده و پس از بازداشت ایشان، گزارشی از کتابهای موجود در منزل رهبر انقلاب تهیه میکند.
در گزارش ساواک پیرامون کتابهای موجود در منزل آیتالله خامنهای آمده است: «۱۳ جلد کتاب مربوط به دکتر #علی_شریعتی است و یک جلد مربوط به #مطهری و تعدادی جزوات دستنویس و نامههای قابل بررسی به دست آمد.»
#هدایتالله_بهبودی
#شرح_اسم
صفحه ۵۷۵.
@Ab_o_Atash
❤8👍2
Forwarded from آب و آتش
✳ شجاعتر از علی «ع»
من معتقدم امام حسن مجتبى شجاعترین چهره تاریخ اسلام است.
میپرسید از على هم شجاعتر است؟ از برادرش حسین هم شجاعتر است که در میدان جنگ، آن جنگ خونین، با آن فداکارى عجیب خودش را به کشتن داد؟
بله، شجاعت واقعى این است که انسان برطبق آنچه مصلحت فکر و ایدئولوژى اوست اقدام بکند؛ اگرچه کسى نفهمد. و امام حسن حاضر شد خود را و نام خود را و وجهۀ خود را و محبوبیّت خود را در میان دوستان نزدیکش، فداى مصلحت واقعى بکند؛ حاضر شد که او را نشناسند، براى اینکه اسلام را بشناسند و اسلام بماند.
آیا امام حسن میتوانست در جنگ با معاویه شهید باشد؟ نه، نمیتوانست!
شهید کیست؟ شهید آن کسى است که جان خود را مایه میگذارد، خون خود را میریزد، براى ابقای فکر و ایدهاى که به آن احترام میگذارد؛ این شهید است.
امام حسن اگر در میدان جنگ کشته میشد، به این معنا بود که معاویه تنها منازع خود را، تنها کسى را که امکان دارد نقش افشاگرى و رسواگرى در برابر روشهاى پنهانى و ریاکارانه معاویه ایفا کند، یک چنین رقیبى را دیگر در مقابل راه خود نبیند.
#سیدعلی_حسینی_خامنهای
#دو_امام_مجاهد
انتشارات انقلاب اسلامی
صفحات ۴۲ و ۴۴.
@Ab_o_Atash
من معتقدم امام حسن مجتبى شجاعترین چهره تاریخ اسلام است.
میپرسید از على هم شجاعتر است؟ از برادرش حسین هم شجاعتر است که در میدان جنگ، آن جنگ خونین، با آن فداکارى عجیب خودش را به کشتن داد؟
بله، شجاعت واقعى این است که انسان برطبق آنچه مصلحت فکر و ایدئولوژى اوست اقدام بکند؛ اگرچه کسى نفهمد. و امام حسن حاضر شد خود را و نام خود را و وجهۀ خود را و محبوبیّت خود را در میان دوستان نزدیکش، فداى مصلحت واقعى بکند؛ حاضر شد که او را نشناسند، براى اینکه اسلام را بشناسند و اسلام بماند.
آیا امام حسن میتوانست در جنگ با معاویه شهید باشد؟ نه، نمیتوانست!
شهید کیست؟ شهید آن کسى است که جان خود را مایه میگذارد، خون خود را میریزد، براى ابقای فکر و ایدهاى که به آن احترام میگذارد؛ این شهید است.
امام حسن اگر در میدان جنگ کشته میشد، به این معنا بود که معاویه تنها منازع خود را، تنها کسى را که امکان دارد نقش افشاگرى و رسواگرى در برابر روشهاى پنهانى و ریاکارانه معاویه ایفا کند، یک چنین رقیبى را دیگر در مقابل راه خود نبیند.
#سیدعلی_حسینی_خامنهای
#دو_امام_مجاهد
انتشارات انقلاب اسلامی
صفحات ۴۲ و ۴۴.
@Ab_o_Atash
❤6👌3😢2
✳️ نور رمضان
آمد رمضان و عید با ماست
قفل آمد و آن کلید با ماست
بربست دهان و دیده بگشاد
وان نور که دیده دید، با ماست
آمد رمضان به خدمت دل
وان کش که دل آفرید با ماست
در روزه اگر پدید شد رنج
گنجِ دلِ ناپدید با ماست
کردیم ز روزه جان و دل پاک
هر چند تن پلید با ماست
روزه به زبان حال گوید
کم شو که همه مزید با ماست
چون هست صلاح دین در این جمع
منصور و ابایزید با ماست
#مولوی
@Ab_o_Atash
آمد رمضان و عید با ماست
قفل آمد و آن کلید با ماست
بربست دهان و دیده بگشاد
وان نور که دیده دید، با ماست
آمد رمضان به خدمت دل
وان کش که دل آفرید با ماست
در روزه اگر پدید شد رنج
گنجِ دلِ ناپدید با ماست
کردیم ز روزه جان و دل پاک
هر چند تن پلید با ماست
روزه به زبان حال گوید
کم شو که همه مزید با ماست
چون هست صلاح دین در این جمع
منصور و ابایزید با ماست
#مولوی
@Ab_o_Atash
❤6
Forwarded from آب و آتش
✳️ چه اسفندها... آه!
چه اسفندها دود کردیم!
برای تو ای روز اردیبهشتی
که گفتند این روزها میرسی
از همین راه!
#قیصر_امین_پور
#آینه_های_ناگهان
صفحهٔ ۶۸.
#اردیبهشت
@Ab_o_Atash
چه اسفندها دود کردیم!
برای تو ای روز اردیبهشتی
که گفتند این روزها میرسی
از همین راه!
#قیصر_امین_پور
#آینه_های_ناگهان
صفحهٔ ۶۸.
#اردیبهشت
@Ab_o_Atash
❤4😢1