✳️ پیام سبز حاجآقا
«من علیاکبر ابوترابی هستم، برادرها نقیباحمد را تحت فشار قرار دادهاند که یکی از برادران ایرانی در شرایط امنیتی برای چند دقیقه صحبت کند و این امر را به من واگذار کردند. این کیسه پر از سبزیهای همین باغ است که برادرها زحمت کشیده و برایتان فرستادهاند...»
در کیسهٔ سبزی را باز کردیم؛ نمیخواستم تحفهای را که با زحمت و محبت فرستاده بودند پس بفرستیم. رفتیم پشت پستویی که با ملحفه برای خودمان درست کرده بودیم. حلیمه روسریاش را باز کرد و همهٔ سبزیها را روی روسری او ریختیم...
ناگهان در لابهلای سبزیها چشممان به تکهکاغذی مچالهشده افتاد. کاغذ کوچک و مچالهشده را باز کردیم. نوشته بود: خرمشهر آزاد شد
همدیگر را بغل کردیم و نماز شکر خواندیم... هیچ خبری نمیتوانست ما را تا این اندازه خوشحال کند...
اگر چه بودن ما در آنجا فقط برای تصرف خرمشهر نبود، اما بازپسگیری خرمشهر سند خوبی برای رسوایی صدام و جنگافروزان علیه ایران و انقلاب اسلامی ایران بود.
#معصومه_آباد
#من_زندهام
[خاطرات دوران اسارت]
نشر بروج
صفحات ۴۷۲ تا ۴۷۵.
@Ab_o_Atash
«من علیاکبر ابوترابی هستم، برادرها نقیباحمد را تحت فشار قرار دادهاند که یکی از برادران ایرانی در شرایط امنیتی برای چند دقیقه صحبت کند و این امر را به من واگذار کردند. این کیسه پر از سبزیهای همین باغ است که برادرها زحمت کشیده و برایتان فرستادهاند...»
در کیسهٔ سبزی را باز کردیم؛ نمیخواستم تحفهای را که با زحمت و محبت فرستاده بودند پس بفرستیم. رفتیم پشت پستویی که با ملحفه برای خودمان درست کرده بودیم. حلیمه روسریاش را باز کرد و همهٔ سبزیها را روی روسری او ریختیم...
ناگهان در لابهلای سبزیها چشممان به تکهکاغذی مچالهشده افتاد. کاغذ کوچک و مچالهشده را باز کردیم. نوشته بود: خرمشهر آزاد شد
همدیگر را بغل کردیم و نماز شکر خواندیم... هیچ خبری نمیتوانست ما را تا این اندازه خوشحال کند...
اگر چه بودن ما در آنجا فقط برای تصرف خرمشهر نبود، اما بازپسگیری خرمشهر سند خوبی برای رسوایی صدام و جنگافروزان علیه ایران و انقلاب اسلامی ایران بود.
#معصومه_آباد
#من_زندهام
[خاطرات دوران اسارت]
نشر بروج
صفحات ۴۷۲ تا ۴۷۵.
@Ab_o_Atash
❤7👏1
✳️ التقاط و انحراف از کجا شروع شد؟
از اوایل دهه ۵۰ است که بچهمسلمانها بهتدریج هویت مستقلی از جریان چپ پیدا میکنند. انصافاً باید بگوییم نقش شهید مطهری، دکتر شریعتی و چهرههای دیگری در حسینیه ارشاد، به عنوان پاتوق بچهمسلمانهای انقلابی، قابل انکار نیست. آنها به جوانان مسلمان اعتماد به نفس و هویت اجتماعی دادند. این نقش بسیار برجسته است و بدون تردید این برهه را نمیشود از تاریخ تحولات ۴۰ سال اخیر کشور حذف و بدون آن رویدادهای بعدی را تحلیل کرد. یعنی اگر این مقطع را حذف کنیم، تحلیل ما قطعاً نقص خواهد داشت.
نقش حسینیه ارشاد بسیار برجسته و تأثیر آن مبنایی است. با اینهمه سایه بختکوار اندیشههای مارکسیستی، روی همین بچهمسلمانهایی هم که آمده بودند تا هویت مستقلی را برای خود تعریف کنند و میگفتند ما چرا باید زیر بلیت کمونیستها باشیم، افتاد و این جوانها در مواردی احساس کردند برای اینکه جلوی مارکسیستها کم نیاورند، باید ادای آنها را دربیاورند!
مرحوم استاد مطهری یک زمانی متوجه شد که فضای ماتریالیستی حاکم بر اذهان، بدجوری دارد دمار از روزگار دانشجویان و نیز جوانان کوچه و بازار ما درمیآورد؛ اینها دارند دین را آمیخته با حشو و زوائدی میکنند که شبیه به دین خرافهآلود گذشته است [با این تفاوت که] قبلاً برخی از معارف و مظاهر دینی با خرافات و موهومات درآمیخته و حالا با حشو و زوائد مارکسیستی مخلوط شده بود؛ همان چیزی که بعدها از آن تعبیر به تفکر التقاطی دینی شد.
#محمدحسین_صفارهرندی
#بسترهای_فکری_و_اجتماعی_ظهور_فرقانگونگی
فصلنامه یادآور
ویژه بازکاوی اندیشه و عمل گروه فرقان
سال سوم، ۱۳۸۸و ۱۳۸۹، شمارههای ۶، ۷ و ۸.
صفحه ۱۴۳.
@Ab_o_Atash
از اوایل دهه ۵۰ است که بچهمسلمانها بهتدریج هویت مستقلی از جریان چپ پیدا میکنند. انصافاً باید بگوییم نقش شهید مطهری، دکتر شریعتی و چهرههای دیگری در حسینیه ارشاد، به عنوان پاتوق بچهمسلمانهای انقلابی، قابل انکار نیست. آنها به جوانان مسلمان اعتماد به نفس و هویت اجتماعی دادند. این نقش بسیار برجسته است و بدون تردید این برهه را نمیشود از تاریخ تحولات ۴۰ سال اخیر کشور حذف و بدون آن رویدادهای بعدی را تحلیل کرد. یعنی اگر این مقطع را حذف کنیم، تحلیل ما قطعاً نقص خواهد داشت.
نقش حسینیه ارشاد بسیار برجسته و تأثیر آن مبنایی است. با اینهمه سایه بختکوار اندیشههای مارکسیستی، روی همین بچهمسلمانهایی هم که آمده بودند تا هویت مستقلی را برای خود تعریف کنند و میگفتند ما چرا باید زیر بلیت کمونیستها باشیم، افتاد و این جوانها در مواردی احساس کردند برای اینکه جلوی مارکسیستها کم نیاورند، باید ادای آنها را دربیاورند!
مرحوم استاد مطهری یک زمانی متوجه شد که فضای ماتریالیستی حاکم بر اذهان، بدجوری دارد دمار از روزگار دانشجویان و نیز جوانان کوچه و بازار ما درمیآورد؛ اینها دارند دین را آمیخته با حشو و زوائدی میکنند که شبیه به دین خرافهآلود گذشته است [با این تفاوت که] قبلاً برخی از معارف و مظاهر دینی با خرافات و موهومات درآمیخته و حالا با حشو و زوائد مارکسیستی مخلوط شده بود؛ همان چیزی که بعدها از آن تعبیر به تفکر التقاطی دینی شد.
#محمدحسین_صفارهرندی
#بسترهای_فکری_و_اجتماعی_ظهور_فرقانگونگی
فصلنامه یادآور
ویژه بازکاوی اندیشه و عمل گروه فرقان
سال سوم، ۱۳۸۸و ۱۳۸۹، شمارههای ۶، ۷ و ۸.
صفحه ۱۴۳.
@Ab_o_Atash
✳️ موسیقی برای حزبالله لبنان «اکل میته» نیست!
حزب الله لبنان بهطور جدی در زمینه موسیقی و تئاتر فعالیت میکند. اینجا دیگر همه فهمیدهاند هیچکس نمیتواند فرایندهای تمدنی را دور بزند. ارتجاع، مساوی مرگ است. حزبالله میداند حزب بدون رسانه و رسانه بدون موسیقی نمیشود. جوانی که در گروهان موسیقی «ولایت» کار میکند هیچ حس «اکل میته» ندارد؛ بلکه احساس «مرزبانی فرهنگی» دارد. هنر حتی نزد شخص جناب دبیرکل هم گرامی است. استاد تئاتری که از ایران میرود تا به برگزیدگان هنر حزبالله تئاتر درس بدهد شخصاً با #سیدحسن_نصرالله دیدار می کند و سید به او چفیهای را میدهد که در قدس متبرک شده است. البته چفیه را امانت میدهد و شرط میکند وقتی قدس را تصرف کردیم باید برش گردانی!
#سیدحسین_مرکبی
#لبنان_زدگی
نشر آرما
صفحه ۷۳.
@Ab_o_Atash
حزب الله لبنان بهطور جدی در زمینه موسیقی و تئاتر فعالیت میکند. اینجا دیگر همه فهمیدهاند هیچکس نمیتواند فرایندهای تمدنی را دور بزند. ارتجاع، مساوی مرگ است. حزبالله میداند حزب بدون رسانه و رسانه بدون موسیقی نمیشود. جوانی که در گروهان موسیقی «ولایت» کار میکند هیچ حس «اکل میته» ندارد؛ بلکه احساس «مرزبانی فرهنگی» دارد. هنر حتی نزد شخص جناب دبیرکل هم گرامی است. استاد تئاتری که از ایران میرود تا به برگزیدگان هنر حزبالله تئاتر درس بدهد شخصاً با #سیدحسن_نصرالله دیدار می کند و سید به او چفیهای را میدهد که در قدس متبرک شده است. البته چفیه را امانت میدهد و شرط میکند وقتی قدس را تصرف کردیم باید برش گردانی!
#سیدحسین_مرکبی
#لبنان_زدگی
نشر آرما
صفحه ۷۳.
@Ab_o_Atash
👍4👎1👏1
✳ فیش حقوقی یک نماینده سرشناس مجلس
«حبیبالله نوبخت که از مخالفان مدرس بود و حتی مدرس در مجلس به اعتبارنامهٔ وی رأی مخالف داد، میگوید: «مدرس مردی کریم و بخشنده بود و همیشه جماعتی گدا و مداح و دعاگو به گرد خانهاش طواف میکردند. عادتش بر این بود که در خانه شبکلاهی به سر داشت.
یک روز که کیسهاش تهی بود، گدایی به سماجت دامنش را گرفته بود و رها نمیکرد، مدرس دست برد و شبکلاه را از سر برگرفت و پیش آن گدا افکند. شبکلاهش قلمکار کهنهای بود، مرد شبکلاه را از اینرو به آن رو کرد و سبک گرفت؛ میخواست سخنی به انکار بگوید که یکی از مریدان آنمرحوم چنانچون بازی که خود را بر شکار افکند از جا پرید و شبکلاه را از دست گدا برکشید و بوسید و بهجای آن یک اسکناس صدتومانی به دستش داد. گدا تازه فهمید که آن کلاه چه کالای گرانبهایی است، فریاد برآورد که نمیدهم، نمیدهم. چند نفر بازاری که با آن مرید یار و مددکار بودند، دست کرم برگشادند مبلغی به او دادند و آن گدا ۲۶۰ تومان جمع کرد، ولی غبن داشت و میگفت ۳۰۰ تومان میخواهد.»
نوه شهید مدرس از قول مادرش نقل میکند: «هر زمان آقا از مجلس برمیگشت میدیدم یکی از لباسهایش نیست ـ یا عبا یا لباده یا پیراهن ـ وقتی از او علت را میپرسیدم میگفت: در راه فقیر و برهنهای را دیدم و لباس خود را که مورد نیاز او بوده از تن درآوردم و به او بخشیدم. روزی به او اظهار کردم که پدر! اجازه بدهید ده بیست ذرع کرباس در خانه داشته باشیم که بتوانیم در چنین مواقعی فوری برایتان تکه لباسی را که بخشیدهاید تهیه کنیم. ایشان پاسخ داد: ممکن است دیگری به کرباسی که ما ذخیره میکنیم نیاز پیدا کند. به همان مقدار که برای یک پیراهن یا قبا یا شلوار لازم است تهیه کنید.
روزی که آقا هیچ چیز برای بخشیدن نداشت گفت: این دیگ آشپزخانه را بگذارید مغازه مشهدیعبدالکریم و پول بگیرید و به او بدهید. من گفتم: آقا! بجز این دیگ چیز دیگری برای پختن غذا نداریم، گفت: اشکالی ندارد.»
مرحوم مدرس نه تنها در دوران وکالت بلکه هنگامی که در اصفهان در اوج فقر و تنگدستی دوران طلبگی را میگذراند و مخارج خود را از راه کارگری تأمین میکرد و اندک درآمدی بیش نداشت، با این حال در آن مواقع هم دستی باز و گشاده داشت.
یکی از نویسندگان جریانی را از قول یکی از طلاب مدرسه «جدهٔ کوچک» اصفهان نقل میکند: «یکبار که شهریه طلاب دیر رسیده بود، وضع طلاب خوب نبود و عدهای گرسنه بودند. طلبهای به نزد مدرس آمد. مدرس به او یک پول داد و گفت برو نان بخر. طلبه دیگری آمد و مدرس پولی دیگر برای خرید نان به او داد. من تعجب کردم و گفتم: مدرس! هنوز که شهریه نرسیده پس تو پول از کجا آوردهای؟ مدرس جواب داد: مگر «مرد» هم بیپول میشود؟ امشب بیا منزل تا به تو نشان دهم که پول از کجا میآورم. شب رفتم منزل مدرس. صبح زود از خواب بلند شدیم، پس از خواندن نماز، مدرس طناب و سطلی برداشت و در کوچه راه افتادیم. مدرس فریاد میزد: «آب میکشیم، آب میکشیم.» خلاصه در خانهای مشغول کار شدیم، پس از اتمام کار، مدرس سه پول مزد گرفت. آنگاه رو به من کرد و گفت: با این سه پول، هم میتوانم خودم نان بخورم و هم به دو طلبه کمک کنم.»
#تقی_دژاکام
#سیدمصطفی_سادات
#مدرس_در_مکتب_تربیتی_اسلام
[بخشی از یک پژوهش بلند]
#روزنامه_کیهان
۱۱ آذرماه ۱۳۶۹
صفحه ۶.
@Ab_o_Atash
«حبیبالله نوبخت که از مخالفان مدرس بود و حتی مدرس در مجلس به اعتبارنامهٔ وی رأی مخالف داد، میگوید: «مدرس مردی کریم و بخشنده بود و همیشه جماعتی گدا و مداح و دعاگو به گرد خانهاش طواف میکردند. عادتش بر این بود که در خانه شبکلاهی به سر داشت.
یک روز که کیسهاش تهی بود، گدایی به سماجت دامنش را گرفته بود و رها نمیکرد، مدرس دست برد و شبکلاه را از سر برگرفت و پیش آن گدا افکند. شبکلاهش قلمکار کهنهای بود، مرد شبکلاه را از اینرو به آن رو کرد و سبک گرفت؛ میخواست سخنی به انکار بگوید که یکی از مریدان آنمرحوم چنانچون بازی که خود را بر شکار افکند از جا پرید و شبکلاه را از دست گدا برکشید و بوسید و بهجای آن یک اسکناس صدتومانی به دستش داد. گدا تازه فهمید که آن کلاه چه کالای گرانبهایی است، فریاد برآورد که نمیدهم، نمیدهم. چند نفر بازاری که با آن مرید یار و مددکار بودند، دست کرم برگشادند مبلغی به او دادند و آن گدا ۲۶۰ تومان جمع کرد، ولی غبن داشت و میگفت ۳۰۰ تومان میخواهد.»
نوه شهید مدرس از قول مادرش نقل میکند: «هر زمان آقا از مجلس برمیگشت میدیدم یکی از لباسهایش نیست ـ یا عبا یا لباده یا پیراهن ـ وقتی از او علت را میپرسیدم میگفت: در راه فقیر و برهنهای را دیدم و لباس خود را که مورد نیاز او بوده از تن درآوردم و به او بخشیدم. روزی به او اظهار کردم که پدر! اجازه بدهید ده بیست ذرع کرباس در خانه داشته باشیم که بتوانیم در چنین مواقعی فوری برایتان تکه لباسی را که بخشیدهاید تهیه کنیم. ایشان پاسخ داد: ممکن است دیگری به کرباسی که ما ذخیره میکنیم نیاز پیدا کند. به همان مقدار که برای یک پیراهن یا قبا یا شلوار لازم است تهیه کنید.
روزی که آقا هیچ چیز برای بخشیدن نداشت گفت: این دیگ آشپزخانه را بگذارید مغازه مشهدیعبدالکریم و پول بگیرید و به او بدهید. من گفتم: آقا! بجز این دیگ چیز دیگری برای پختن غذا نداریم، گفت: اشکالی ندارد.»
مرحوم مدرس نه تنها در دوران وکالت بلکه هنگامی که در اصفهان در اوج فقر و تنگدستی دوران طلبگی را میگذراند و مخارج خود را از راه کارگری تأمین میکرد و اندک درآمدی بیش نداشت، با این حال در آن مواقع هم دستی باز و گشاده داشت.
یکی از نویسندگان جریانی را از قول یکی از طلاب مدرسه «جدهٔ کوچک» اصفهان نقل میکند: «یکبار که شهریه طلاب دیر رسیده بود، وضع طلاب خوب نبود و عدهای گرسنه بودند. طلبهای به نزد مدرس آمد. مدرس به او یک پول داد و گفت برو نان بخر. طلبه دیگری آمد و مدرس پولی دیگر برای خرید نان به او داد. من تعجب کردم و گفتم: مدرس! هنوز که شهریه نرسیده پس تو پول از کجا آوردهای؟ مدرس جواب داد: مگر «مرد» هم بیپول میشود؟ امشب بیا منزل تا به تو نشان دهم که پول از کجا میآورم. شب رفتم منزل مدرس. صبح زود از خواب بلند شدیم، پس از خواندن نماز، مدرس طناب و سطلی برداشت و در کوچه راه افتادیم. مدرس فریاد میزد: «آب میکشیم، آب میکشیم.» خلاصه در خانهای مشغول کار شدیم، پس از اتمام کار، مدرس سه پول مزد گرفت. آنگاه رو به من کرد و گفت: با این سه پول، هم میتوانم خودم نان بخورم و هم به دو طلبه کمک کنم.»
#تقی_دژاکام
#سیدمصطفی_سادات
#مدرس_در_مکتب_تربیتی_اسلام
[بخشی از یک پژوهش بلند]
#روزنامه_کیهان
۱۱ آذرماه ۱۳۶۹
صفحه ۶.
@Ab_o_Atash
❤6
✳️ حرف آخر
کاری نکردهایم
کاری نکردهایم که در خور گفتن باشد
ما خار چشم توطئه بودیم
ما آنچه میخواستند، نبودیم!
#طاهره_صفارزاده
#سفر_هزاره
@Ab_o_Atash
کاری نکردهایم
کاری نکردهایم که در خور گفتن باشد
ما خار چشم توطئه بودیم
ما آنچه میخواستند، نبودیم!
#طاهره_صفارزاده
#سفر_هزاره
@Ab_o_Atash
❤12
✳️ آخوندهای بهدردنخور!
ناظمالاسلام کرمانی مورخ مشهور مشروطه و نویسنده کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» که دشمنی سرسختی با شیخ فضلالله دارد، میگوید [که] زمانی به شیخ شهید گفته است: «ملای ۳۰۰ سال قبل، به کار امروز مردم نمیخورد.»
شیخ بلافاصله بر کلام وی تکملهای زده و میگوید: «خیلی دور رفتی! بلکه ملای ۳۰ سال قبل [هم] به درد امروز نمیخورد؛ ملای امروز باید عالم به مقتضیات وقت باشد، باید مناسبات دول [سیاست خارجی] را نیز عالِم باشد.»
#علی_ابوالحسنی_منذر
#تنهای_شکیبا
صفحه ۲۳۷.
@Ab_o_Atash
ناظمالاسلام کرمانی مورخ مشهور مشروطه و نویسنده کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» که دشمنی سرسختی با شیخ فضلالله دارد، میگوید [که] زمانی به شیخ شهید گفته است: «ملای ۳۰۰ سال قبل، به کار امروز مردم نمیخورد.»
شیخ بلافاصله بر کلام وی تکملهای زده و میگوید: «خیلی دور رفتی! بلکه ملای ۳۰ سال قبل [هم] به درد امروز نمیخورد؛ ملای امروز باید عالم به مقتضیات وقت باشد، باید مناسبات دول [سیاست خارجی] را نیز عالِم باشد.»
#علی_ابوالحسنی_منذر
#تنهای_شکیبا
صفحه ۲۳۷.
@Ab_o_Atash
👍8
Forwarded from آب و آتش
✳ خاطره خبرنگار فرانسوی از تفاوت غذای امام و پاپ
ناهار امام یک غذای ایرانی به اسم آبگوشت بود و این همان غذایی بود که در آنروز دیگران هم از آن استفاده میکردند. آیتاللّه خمینی بر سر سفرهای که بغیر از ایشان همسر، پسر، عروس و نوههایشان بودند، نشسته و بعد از بر زبان آوردن نام خدا مقدار کمی غذا خوردند. مدت ناهار خوردن ایشان دقیقاً هفت دقیقه و چهل ثانیه بود و بعد بلافاصله به اتاق کارشان رفتند.
من دو سال پیش یکبار موفق شدم ناهار خوردن «پاپ» را هم به چشم ببینم، مجموعه غذاهایی که برای ایشان تدارک دیده بودند بر روی میزی به طول دوازده متر و به عرض دو و نیم متر چیده شده بود. هیچ نوع غذای ایتالیایی نبود که بر روی این میز نباشد و آنوقت حضرت پاپ بر سر این میز به تنهایی ناهار خود را میل کردند. مدت ناهار خوردن ایشان یک ساعت و پنجاه دقیقه بود و بعد باقی غذای ایشان، آنطور که من فهمیدم، بکلی معدوم شد.
#مجله_اطلاعات_هفتگی
شماره ۱۹۲۴.
@Ab_o_Atash
ناهار امام یک غذای ایرانی به اسم آبگوشت بود و این همان غذایی بود که در آنروز دیگران هم از آن استفاده میکردند. آیتاللّه خمینی بر سر سفرهای که بغیر از ایشان همسر، پسر، عروس و نوههایشان بودند، نشسته و بعد از بر زبان آوردن نام خدا مقدار کمی غذا خوردند. مدت ناهار خوردن ایشان دقیقاً هفت دقیقه و چهل ثانیه بود و بعد بلافاصله به اتاق کارشان رفتند.
من دو سال پیش یکبار موفق شدم ناهار خوردن «پاپ» را هم به چشم ببینم، مجموعه غذاهایی که برای ایشان تدارک دیده بودند بر روی میزی به طول دوازده متر و به عرض دو و نیم متر چیده شده بود. هیچ نوع غذای ایتالیایی نبود که بر روی این میز نباشد و آنوقت حضرت پاپ بر سر این میز به تنهایی ناهار خود را میل کردند. مدت ناهار خوردن ایشان یک ساعت و پنجاه دقیقه بود و بعد باقی غذای ایشان، آنطور که من فهمیدم، بکلی معدوم شد.
#مجله_اطلاعات_هفتگی
شماره ۱۹۲۴.
@Ab_o_Atash
❤5
✳️ «حرّک زائر» داریم تا «حرّک زائر»!
یک ضربالمثل انگلیسی میگوید «کلمهها میتوانند شما را بکشند.»
«حرّک زائر» داریم تا «حرّک زائر»! یکی توی کربلا میشنوی، یکی توی بقیع. آن حرّکها برای این است که سریع بروی که زیارت به بقیه هم برسد و این حرّکها برای این است که غربتافزایی کند. خیلی حرف است که یکی با چوبپر لطیف و رنگی، آرام بزند روی شانهات و با خنده بگوید «برو» و یکی با باتوم و پوتین و لباس پلنگی بگوید «حرّک زائر» و بزند زیر دوربینت!
#حامد_عسکری
#خال_سیاه_عربی
انتشارات امیرکبیر
صفحه ۸.
@Ab_o_Atash
یک ضربالمثل انگلیسی میگوید «کلمهها میتوانند شما را بکشند.»
«حرّک زائر» داریم تا «حرّک زائر»! یکی توی کربلا میشنوی، یکی توی بقیع. آن حرّکها برای این است که سریع بروی که زیارت به بقیه هم برسد و این حرّکها برای این است که غربتافزایی کند. خیلی حرف است که یکی با چوبپر لطیف و رنگی، آرام بزند روی شانهات و با خنده بگوید «برو» و یکی با باتوم و پوتین و لباس پلنگی بگوید «حرّک زائر» و بزند زیر دوربینت!
#حامد_عسکری
#خال_سیاه_عربی
انتشارات امیرکبیر
صفحه ۸.
@Ab_o_Atash
😢13❤5
✳️ ابلیس در تنور ناامیدی میدمد
از دامهای بزرگ ابلیس، آن است که ابتدا بنده را به غرور کشاند و او را به اینوسیله افسارگسیخته کند، و از معاصی کوچک به بزرگ و از آن به کبائر و موبقات کشد. و چون مدتی به این منوال با او بازی کرد و او را به خیال رجا به رحمت، به وادی غرور کشاند، در آخر کار، اگر در او نورانیّتی دید که احتمال توبه و رجوع داد، او را به یأس از رحمت و قنوط کشانَد و به او گوید: «از تو گذشته و کار تو اصلاحشدنی نیست». و این دام بزرگی است که بنده را از درِ خانه خدا روگردان کند، و دست او را از دامن رحمت الهی کوتاه نماید. و این منشأ خرابیهای عجیب و مفاسد بیشمار است؛ که ضرر این اشخاص به خود و به دیگران، از هر کس بیشتر است. و این از غایت جهل و نهایت شقاوت است.
#سیدروحالله_موسوی_خمینی
#شرح_حدیث_جنود_عقل_و_جهل
(چاپ شانزدهم، تهران: انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی)
صفحه ۱۳۹.
@Ab_o_Atash
از دامهای بزرگ ابلیس، آن است که ابتدا بنده را به غرور کشاند و او را به اینوسیله افسارگسیخته کند، و از معاصی کوچک به بزرگ و از آن به کبائر و موبقات کشد. و چون مدتی به این منوال با او بازی کرد و او را به خیال رجا به رحمت، به وادی غرور کشاند، در آخر کار، اگر در او نورانیّتی دید که احتمال توبه و رجوع داد، او را به یأس از رحمت و قنوط کشانَد و به او گوید: «از تو گذشته و کار تو اصلاحشدنی نیست». و این دام بزرگی است که بنده را از درِ خانه خدا روگردان کند، و دست او را از دامن رحمت الهی کوتاه نماید. و این منشأ خرابیهای عجیب و مفاسد بیشمار است؛ که ضرر این اشخاص به خود و به دیگران، از هر کس بیشتر است. و این از غایت جهل و نهایت شقاوت است.
#سیدروحالله_موسوی_خمینی
#شرح_حدیث_جنود_عقل_و_جهل
(چاپ شانزدهم، تهران: انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی)
صفحه ۱۳۹.
@Ab_o_Atash
❤15😢1
✳️ من به «خدا» فحش نمیدهم!
ماهر عبدالرشید از دور داد زد: «روی اسیر دست بلند نکنید!» استوار دست نگهداشت. ماهر عتاب کرد: «چرا اسیر را میزنید؟» استوار گفت: «به خمینی فحش نمیدهد!» ماهر غرید: «خُب، از آنطرف آمده، معلوم است فحش نمیدهد!» گفت: «آخر این ارمنی است، مسلمان که نیست!» ماهر به مترجم منافقی که آنجا بود، گفت: «به او بگو دوتا فحش بده و خودت را خلاص کن.» سرباز ارمنی گفت: «من به خدا فحش نمیدهم!»
ماهر با صدای بلند خندید و گفت: «نمیدانستم خمینی ادعای خدایی کرده!» سرباز ارمنی گفت: «او ادعای خدایی نکرده؛ اما من هروقت به چهره این مرد نگاه میکنم، حضرت مسیح [ع] را به یاد میآورم. ناسزا گفتن به او ناسزا گفتن به مسیح است. ناسزا گفتن به مسیح ناسزا گفتن به خداست و جسارت به خدا شرط بندگی نیست!»
ماهر سر را به طرف صورتِ زخمی اسیر چرخاند و چشمهایش آبستن اشک شد. ماهر از جمع جدا شد و زیر لب گفت: «محمدرضا! ما داریم با کی میجنگیم؟!»
#فاطمه_بهبودی
#پوتین_قرمزها
خاطرات مرتضی بشیری، بازجو و مدیر جنگ روانی قرارگاه خاتمالانبیاء«ص»
انتشارات سوره مهر
صفحه ۲۶.
@Ab_o_Atash
ماهر عبدالرشید از دور داد زد: «روی اسیر دست بلند نکنید!» استوار دست نگهداشت. ماهر عتاب کرد: «چرا اسیر را میزنید؟» استوار گفت: «به خمینی فحش نمیدهد!» ماهر غرید: «خُب، از آنطرف آمده، معلوم است فحش نمیدهد!» گفت: «آخر این ارمنی است، مسلمان که نیست!» ماهر به مترجم منافقی که آنجا بود، گفت: «به او بگو دوتا فحش بده و خودت را خلاص کن.» سرباز ارمنی گفت: «من به خدا فحش نمیدهم!»
ماهر با صدای بلند خندید و گفت: «نمیدانستم خمینی ادعای خدایی کرده!» سرباز ارمنی گفت: «او ادعای خدایی نکرده؛ اما من هروقت به چهره این مرد نگاه میکنم، حضرت مسیح [ع] را به یاد میآورم. ناسزا گفتن به او ناسزا گفتن به مسیح است. ناسزا گفتن به مسیح ناسزا گفتن به خداست و جسارت به خدا شرط بندگی نیست!»
ماهر سر را به طرف صورتِ زخمی اسیر چرخاند و چشمهایش آبستن اشک شد. ماهر از جمع جدا شد و زیر لب گفت: «محمدرضا! ما داریم با کی میجنگیم؟!»
#فاطمه_بهبودی
#پوتین_قرمزها
خاطرات مرتضی بشیری، بازجو و مدیر جنگ روانی قرارگاه خاتمالانبیاء«ص»
انتشارات سوره مهر
صفحه ۲۶.
@Ab_o_Atash
❤18
✳️ اسماعیلهایی برای قربانی کردن!
و اکنون در «منا»یی. ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آوردهای. اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت؟ شغلت؟ پولت؟ خانهات؟ باغت؟ اتومبیلت؟ معشوقت؟ خانوادهات؟ علمت؟ درجهات؟ هنرت؟ روحانیتت؟ لباست؟ نامت؟ نشانت؟ جانت؟ جوانیات؟ زیباییات؟...
من چه میدانم؟ این را تو خود میدانی. تو خود آن را، او را -هرچه هست و هرکه هست- باید به «منا» آوری و برای قربانی، انتخاب کنی. من فقط میتوانم نشانیهایش را به تو بدهم: آنچه تو را در راه ایمان، ضعیف میکند، آنچه تو را در «رفتن»، به «ماندن» میخواند، آنچه تو را در راه «مسئولیت» به تردید میافکند، آنچه دلبستگیاش نمیگذارد تا «پیام» را بشنوی، تا حقیقت را اعتراف کنی، آنچه تو را به توجیه و تأویلهای مصلحتجویانه میکشاند و عشق به او کور و کرت میکند... اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، یا یک حالت، یک وضع، و حتی یک «نقطه ضعف»!
#علی_شریعتی
#حج
انتشارات الهام
صفحات ۱۴۵ و ۱۴۶.
@Ab_o_Atash
و اکنون در «منا»یی. ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آوردهای. اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت؟ شغلت؟ پولت؟ خانهات؟ باغت؟ اتومبیلت؟ معشوقت؟ خانوادهات؟ علمت؟ درجهات؟ هنرت؟ روحانیتت؟ لباست؟ نامت؟ نشانت؟ جانت؟ جوانیات؟ زیباییات؟...
من چه میدانم؟ این را تو خود میدانی. تو خود آن را، او را -هرچه هست و هرکه هست- باید به «منا» آوری و برای قربانی، انتخاب کنی. من فقط میتوانم نشانیهایش را به تو بدهم: آنچه تو را در راه ایمان، ضعیف میکند، آنچه تو را در «رفتن»، به «ماندن» میخواند، آنچه تو را در راه «مسئولیت» به تردید میافکند، آنچه دلبستگیاش نمیگذارد تا «پیام» را بشنوی، تا حقیقت را اعتراف کنی، آنچه تو را به توجیه و تأویلهای مصلحتجویانه میکشاند و عشق به او کور و کرت میکند... اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، یا یک حالت، یک وضع، و حتی یک «نقطه ضعف»!
#علی_شریعتی
#حج
انتشارات الهام
صفحات ۱۴۵ و ۱۴۶.
@Ab_o_Atash
❤5😢1
✳️ عشق، عادتکردنی نیست
وای بر آن روزی که چیزی _حتی عشق_ عادتمان شود. عادت، همهچیز را ویران میکند؛ ازجمله عظمت دوستداشتن را، تفکر خلاق را، عاطفه جوشان را...
عاشق کم است، سخن عاشقانه فراوان.
روزگاری است _چه بد!_ که دیگر کلامِ عاشقانه، دلیلِ عشق نیست، و آوازِ عاشقانه خواندن، دلیلِ عاشق بودن.
#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام
صفحه ۷۶.
@Ab_o_Atash
وای بر آن روزی که چیزی _حتی عشق_ عادتمان شود. عادت، همهچیز را ویران میکند؛ ازجمله عظمت دوستداشتن را، تفکر خلاق را، عاطفه جوشان را...
عاشق کم است، سخن عاشقانه فراوان.
روزگاری است _چه بد!_ که دیگر کلامِ عاشقانه، دلیلِ عشق نیست، و آوازِ عاشقانه خواندن، دلیلِ عاشق بودن.
#نادر_ابراهیمی
#یک_عاشقانه_آرام
صفحه ۷۶.
@Ab_o_Atash
❤10👍3
✳️ پدیدهای به نام ذبیحالله منصوری!
جناب آقای استاد محمود حکیمی برای نگارنده تعریف میکردند: مرحوم مهندس بازرگان وقتی کتاب «امام صادق، مغز متفکر جهان تشیع» [نوشته ذبیحالله منصوری] را دید، چون به روش پردازشهای علمی دین هم علاقهمند بود و مطالعاتی داشت، چندین بار به مؤسسه «خواندنیها» رفته بود. ظاهراً دفتر مرحوم منصوری هم طبقه چهارم مؤسسه خواندنیها بود که او را پیدا کند و بپرسد که مؤسسه اسلامی استراسبورگ که اینهمه مستشرق جمع شدند و راجع به امام صادق «علیهالسلام» مطالعه و تحقیق کردند، آدرسی بدهید که ما فرانسه میرویم، به آنجا هم سر بزنیم. چند بار مراجعه کرده بود. هر بار طوری او را سر دوانده بودند. بعد، کسی به مهندس بازرگان گفته بود که آدرس مؤسسه اسلامی استراسبورگ، ذهن آقای منصوری است و چنین مؤسسهای وجود ندارد...
یا کتاب «ملاصدرا»ی هانری کُربَن که واقعاً چنین کتابی ننوشته است. از کربن پرسیدند، گفته بود خبر ندارم و تکذیبیه هم صادر کرد. ولی تا حالا فکر کنم ۳۰-۲۰ بار چاپ شده است. یا کتاب «سینوهه، پزشک مخصوص فرعون» را همه میدانند که افسانه است، ولی میخوانند. جالب اینکه روی آنها تأثیر هم میگذارد!
#یعقوب_توکلی
#جستارهایی_در_تاریخنگاری_معاصر_ایران
مقالات و گفتوگوها
دفتر نشر معارف
پاورقی صفحات ۳۹ و ۴۰.
@Ab_o_Atash
جناب آقای استاد محمود حکیمی برای نگارنده تعریف میکردند: مرحوم مهندس بازرگان وقتی کتاب «امام صادق، مغز متفکر جهان تشیع» [نوشته ذبیحالله منصوری] را دید، چون به روش پردازشهای علمی دین هم علاقهمند بود و مطالعاتی داشت، چندین بار به مؤسسه «خواندنیها» رفته بود. ظاهراً دفتر مرحوم منصوری هم طبقه چهارم مؤسسه خواندنیها بود که او را پیدا کند و بپرسد که مؤسسه اسلامی استراسبورگ که اینهمه مستشرق جمع شدند و راجع به امام صادق «علیهالسلام» مطالعه و تحقیق کردند، آدرسی بدهید که ما فرانسه میرویم، به آنجا هم سر بزنیم. چند بار مراجعه کرده بود. هر بار طوری او را سر دوانده بودند. بعد، کسی به مهندس بازرگان گفته بود که آدرس مؤسسه اسلامی استراسبورگ، ذهن آقای منصوری است و چنین مؤسسهای وجود ندارد...
یا کتاب «ملاصدرا»ی هانری کُربَن که واقعاً چنین کتابی ننوشته است. از کربن پرسیدند، گفته بود خبر ندارم و تکذیبیه هم صادر کرد. ولی تا حالا فکر کنم ۳۰-۲۰ بار چاپ شده است. یا کتاب «سینوهه، پزشک مخصوص فرعون» را همه میدانند که افسانه است، ولی میخوانند. جالب اینکه روی آنها تأثیر هم میگذارد!
#یعقوب_توکلی
#جستارهایی_در_تاریخنگاری_معاصر_ایران
مقالات و گفتوگوها
دفتر نشر معارف
پاورقی صفحات ۳۹ و ۴۰.
@Ab_o_Atash
😁7
✳️ کتابسوزان بزرگ فرانسه در الجزایر
در نهم ژوئن ۱۹۶۲ بر اثر آتشسوزي بزرگ دانشگاه الجزيره در پايتخت کشور الجزاير، بيش از ۵۰۰ هزار نسخه از کتابهاي نفيس کتابخانه اين دانشگاه از بين رفت. بيشتر اين کتابها، از منابع و مآخذ مهم و کمنظير بود. آتشسوزي دانشگاه الجزيره و کتابخانه آن توسط افراد ارتش سرّي فرانسه در الجزيره انجام گرفته بود. ارتش سري، از نظاميان فرانسوي مخالف اعطاي استقلال به الجزاير تشکيل شده بود. اين حريق يکي از دهها مورد آتشسوزيای بود که در اين روز در الجزاير روي داد و در اغلب آنها، افراد ارتش سرّي فرانسه دست داشتند.
#روزنامه_خراسان
۱۹ خرداد ۱۳۹۴
@Ab_o_Atash
در نهم ژوئن ۱۹۶۲ بر اثر آتشسوزي بزرگ دانشگاه الجزيره در پايتخت کشور الجزاير، بيش از ۵۰۰ هزار نسخه از کتابهاي نفيس کتابخانه اين دانشگاه از بين رفت. بيشتر اين کتابها، از منابع و مآخذ مهم و کمنظير بود. آتشسوزي دانشگاه الجزيره و کتابخانه آن توسط افراد ارتش سرّي فرانسه در الجزيره انجام گرفته بود. ارتش سري، از نظاميان فرانسوي مخالف اعطاي استقلال به الجزاير تشکيل شده بود. اين حريق يکي از دهها مورد آتشسوزيای بود که در اين روز در الجزاير روي داد و در اغلب آنها، افراد ارتش سرّي فرانسه دست داشتند.
#روزنامه_خراسان
۱۹ خرداد ۱۳۹۴
@Ab_o_Atash
😱3😢1
✳ بیانیه جالب ۶۴ سال پیش فداییان اسلام درباره صنایع دستی ایرانی!
سیل تجارت امتعه خارجی به سوی بازارهای ایران، تمام کارخانههای بزرگ و کوچک و ملی و دولتی و صنایع دستی ما را تعطیل کرده، هزاران هزار برادران و خانوادههای آنان را بیکار و گرسنه و پریشان کرده، حیات و استقلال ما را در معرض خطر و دستخوش نفوذ شوم بیگانگان قرار داده است. بنابراین بر فرزندان مسلمان ایران از زن و مرد و کوچک و بزرگ، به حکم عقل و حب وطن و عواطف دینی و ملی، ضروری و حتمی است که از این پس هر متاعی و جنسی اعم از پوشاکی و خوراکی و تمام آلات و ادوات کار و زندگی را که مورد نیازشان بوده و مشابه و مانند آن به دست برادران مسلمان ایرانی و داخل تهیه میشود، از محصولات داخلی و دسترنج برادران عزیزشان تهیه نمایند و با خدا و محمد و آل محمد تعهد کنند که محصول ممالک بیگانه را نخرند و گرچه با مشقاتی روبهرو شوند، تا سایر ممالک اسلامی نیز از ما سرمشق گرفته، حیات و استقلال خویش را از فقر و پریشانی به یاری خدا نجات قطعی بخشیم.
ای فرزندان مخترع و صنعتگر و کارگر اسلام و ایران! ما شما را به همت و غیرتِ سوزان دینی تشویق کرده، به قلوب مجروحتان مرهم عواطف برادری مینهیم، شما هم در راه تهیه مصنوعات داخلی دلسرد نگردیده، مأیوس نشوید و کوتاهی نکنید. به یاری خدا بکوشید تا همه با هم بنیاد حیات و استقلال وطن عزیزمان را حفظ کرده، به دلهای سوخته برادران بیکار و خانوادههای پریشانشان مرهم نهیم.
#جمعیت_فداییان_اسلام
#روزنامه_اطلاعات
۲۹ آذرماه ۱۳۳۱
@Ab_o_Atash
سیل تجارت امتعه خارجی به سوی بازارهای ایران، تمام کارخانههای بزرگ و کوچک و ملی و دولتی و صنایع دستی ما را تعطیل کرده، هزاران هزار برادران و خانوادههای آنان را بیکار و گرسنه و پریشان کرده، حیات و استقلال ما را در معرض خطر و دستخوش نفوذ شوم بیگانگان قرار داده است. بنابراین بر فرزندان مسلمان ایران از زن و مرد و کوچک و بزرگ، به حکم عقل و حب وطن و عواطف دینی و ملی، ضروری و حتمی است که از این پس هر متاعی و جنسی اعم از پوشاکی و خوراکی و تمام آلات و ادوات کار و زندگی را که مورد نیازشان بوده و مشابه و مانند آن به دست برادران مسلمان ایرانی و داخل تهیه میشود، از محصولات داخلی و دسترنج برادران عزیزشان تهیه نمایند و با خدا و محمد و آل محمد تعهد کنند که محصول ممالک بیگانه را نخرند و گرچه با مشقاتی روبهرو شوند، تا سایر ممالک اسلامی نیز از ما سرمشق گرفته، حیات و استقلال خویش را از فقر و پریشانی به یاری خدا نجات قطعی بخشیم.
ای فرزندان مخترع و صنعتگر و کارگر اسلام و ایران! ما شما را به همت و غیرتِ سوزان دینی تشویق کرده، به قلوب مجروحتان مرهم عواطف برادری مینهیم، شما هم در راه تهیه مصنوعات داخلی دلسرد نگردیده، مأیوس نشوید و کوتاهی نکنید. به یاری خدا بکوشید تا همه با هم بنیاد حیات و استقلال وطن عزیزمان را حفظ کرده، به دلهای سوخته برادران بیکار و خانوادههای پریشانشان مرهم نهیم.
#جمعیت_فداییان_اسلام
#روزنامه_اطلاعات
۲۹ آذرماه ۱۳۳۱
@Ab_o_Atash
Telegram
آب و آتش
فرصتی برای مطالعه برشهای برگزیده از کتابهای خوبی که من و دوستانم در گروه «آب و آتش» برای شما انتخاب کردهایم.
شما هم به جمع با ارائه گزیدههای خود به مدیر کانال با شناسه زیر به جمع تولیدکنندگان محتوای کانال بپیوندید:
@Dejakam
شما هم به جمع با ارائه گزیدههای خود به مدیر کانال با شناسه زیر به جمع تولیدکنندگان محتوای کانال بپیوندید:
@Dejakam
❤7
✳️ نگارش کتابهای نفیس با کاغذ و مُرّکب ممالک اسلامی
شیخ آقابزرگ تهرانی در شرح حال علامه بزرگ مرحوم میرحامدحسین هندی صاحب «عبقاتالانوار» میگوید: «امری عجیب است که میرحامد حسین اینهمه کتابهای نفیس و این دایرةالمعارفهای بزرگ را تألیف کرده است، در حالی که جز با کاغذ و مُرکب اسلامی (یعنی کاغذ و مرکبی که در سرزمینهای اسلامی و به دست مسلمانان تهیه میشده است) نمینوشته است و این به دلیل تقوای فراوان و ورع بسیار او بوده است. اصولاً دوری وی از بهکار بردن صنایع غیرمسلمان مشهور همگان است.
#رضا_مختاری
#گزیده_سیمای_فرزانگان
انتشارات بوستان کتاب
صفحه ۲۲۲.
@Ab_o_Atash
شیخ آقابزرگ تهرانی در شرح حال علامه بزرگ مرحوم میرحامدحسین هندی صاحب «عبقاتالانوار» میگوید: «امری عجیب است که میرحامد حسین اینهمه کتابهای نفیس و این دایرةالمعارفهای بزرگ را تألیف کرده است، در حالی که جز با کاغذ و مُرکب اسلامی (یعنی کاغذ و مرکبی که در سرزمینهای اسلامی و به دست مسلمانان تهیه میشده است) نمینوشته است و این به دلیل تقوای فراوان و ورع بسیار او بوده است. اصولاً دوری وی از بهکار بردن صنایع غیرمسلمان مشهور همگان است.
#رضا_مختاری
#گزیده_سیمای_فرزانگان
انتشارات بوستان کتاب
صفحه ۲۲۲.
@Ab_o_Atash
❤10
Forwarded from آب و آتش
✳ بخشی از خطبه غدیریه حضرت رسول«ص»
از جبرئیل «علیهالسلام» خواستم که از خداوند متعال معافیت مرا از تبلیغ این مأموریت تقاضا کند؛ چون میدانستم که در میان مردم، پرهیزگاران، اندک و منافقان، بسیارند و از مفسدهجوییِ گنهآلودگان و نیرنگبازیِ آنان که دین اسلام را به تمسخر و استهزا گرفتهاند، آگاهی داشتم؛ همانها که خداوند در قرآن کریم چنین توصیفشان کرده است: «تَقولونَ بِأفواهِکُم ما لَیسَ لَکُم بِهِ عِلمٌ وَ تَحسَبونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِندَاللهِ عَظیمٌ» [چیزهایی به زبان میگویید که به آنها علم و آگاهی ندارید و به پندار خود، این امر را سهل و آسان گرفتهاید؛ در حالی که نزد خداوند، کاری عظیم است.]۱
هنوز آن آزارها را که این گروه، بارها بر من روا داشتند، از خاطر نبردهام. تا آنجا که به دلیل ملازمت و مصاحبت فراوانِ #علی با من و توجهی که به او داشتم، به عیبجوییِ من برخاستند و مرا مردی زودباور که هرچه میشنود، بیاندیشه میپذیرد، خواندند تا آنکه خداوند عزوجل، این آیه را نازل فرمود: «وَ مِنهُمُ الذّینَ یُؤذونَ النّبیَ وَ یَقولونَ هُوَ أذُنٌ. قُل: أذُنُ خَیرٌ لَکُم یَؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنینَ» [از این مردم کسانی هستند که پیامبر را میآزارند و میگویند: او گوش است و هر سخنی را بیتأمل باور میکند. به آنان بگو: اگر گوش است به سود شما میشنود؛ به خدا ایمان دارد و سخن مؤمنان را باور میکند.]۲
من هماکنون میتوانم یکیک این گروه را به نام و نشان معرفی کنم، لیکن به خدا سوگند که من در مورد این افراد، بزرگوارانه رفتار کرده و میکنم.
با این حال، اینها همه خدای را از من راضی نمیسازد مگر آنکه وظیفه خود را در مورد مأموریتی که از آیه شریفه «یا ایُّها الرّسول بَلّغ ما أُنزِلَ اِلَیک...» یافتهام، به انجام رسانم.
حال که چنین است، پس:
ای مردم! بدانید که خداوند #علی_بن_ابیطالب را ولی و صاحب اختیار شما #معین فرموده و او را امام و پیشوای واجبالاطاعه قرار داده است و فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و پیروان ایمانی ایشان و بر هر بیابانی و شهری و بر هر عجم و عربی و هر بنده و آزادهای و بر هر صغیر و کبیری و بر هر سیاه و سپیدی و بر هر خداشناس موحدی، فرض و واجب فرموده و فرامین و اوامر او را مطاع و بر همه کس نافذ و لازمالاجرا مقرر کرده است.
هر کس با علی به مخالفت برخیزد، ملعون است و هر کس که از او پیروی کند، مشمول عنایت و رحمت حق خواهد بود.
۱. سوره نور، آیه ۱۵.
۲.سوره توبه، آیه ۶۱.
#رسول_اعظم «ص»
#محمد_بن_عبدالله «ص»
#منشور_ولایت
#پیام_غدیر
مترجم:
#علیاکبر_صادقی
(چاپ اول، تهران: سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، بهار ۱۳۷۷)
صفحات ۳۷ تا ۴۱.
#غدیر
#خطبه_غدیریه
@Ab_o_Atash
از جبرئیل «علیهالسلام» خواستم که از خداوند متعال معافیت مرا از تبلیغ این مأموریت تقاضا کند؛ چون میدانستم که در میان مردم، پرهیزگاران، اندک و منافقان، بسیارند و از مفسدهجوییِ گنهآلودگان و نیرنگبازیِ آنان که دین اسلام را به تمسخر و استهزا گرفتهاند، آگاهی داشتم؛ همانها که خداوند در قرآن کریم چنین توصیفشان کرده است: «تَقولونَ بِأفواهِکُم ما لَیسَ لَکُم بِهِ عِلمٌ وَ تَحسَبونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِندَاللهِ عَظیمٌ» [چیزهایی به زبان میگویید که به آنها علم و آگاهی ندارید و به پندار خود، این امر را سهل و آسان گرفتهاید؛ در حالی که نزد خداوند، کاری عظیم است.]۱
هنوز آن آزارها را که این گروه، بارها بر من روا داشتند، از خاطر نبردهام. تا آنجا که به دلیل ملازمت و مصاحبت فراوانِ #علی با من و توجهی که به او داشتم، به عیبجوییِ من برخاستند و مرا مردی زودباور که هرچه میشنود، بیاندیشه میپذیرد، خواندند تا آنکه خداوند عزوجل، این آیه را نازل فرمود: «وَ مِنهُمُ الذّینَ یُؤذونَ النّبیَ وَ یَقولونَ هُوَ أذُنٌ. قُل: أذُنُ خَیرٌ لَکُم یَؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنینَ» [از این مردم کسانی هستند که پیامبر را میآزارند و میگویند: او گوش است و هر سخنی را بیتأمل باور میکند. به آنان بگو: اگر گوش است به سود شما میشنود؛ به خدا ایمان دارد و سخن مؤمنان را باور میکند.]۲
من هماکنون میتوانم یکیک این گروه را به نام و نشان معرفی کنم، لیکن به خدا سوگند که من در مورد این افراد، بزرگوارانه رفتار کرده و میکنم.
با این حال، اینها همه خدای را از من راضی نمیسازد مگر آنکه وظیفه خود را در مورد مأموریتی که از آیه شریفه «یا ایُّها الرّسول بَلّغ ما أُنزِلَ اِلَیک...» یافتهام، به انجام رسانم.
حال که چنین است، پس:
ای مردم! بدانید که خداوند #علی_بن_ابیطالب را ولی و صاحب اختیار شما #معین فرموده و او را امام و پیشوای واجبالاطاعه قرار داده است و فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و پیروان ایمانی ایشان و بر هر بیابانی و شهری و بر هر عجم و عربی و هر بنده و آزادهای و بر هر صغیر و کبیری و بر هر سیاه و سپیدی و بر هر خداشناس موحدی، فرض و واجب فرموده و فرامین و اوامر او را مطاع و بر همه کس نافذ و لازمالاجرا مقرر کرده است.
هر کس با علی به مخالفت برخیزد، ملعون است و هر کس که از او پیروی کند، مشمول عنایت و رحمت حق خواهد بود.
۱. سوره نور، آیه ۱۵.
۲.سوره توبه، آیه ۶۱.
#رسول_اعظم «ص»
#محمد_بن_عبدالله «ص»
#منشور_ولایت
#پیام_غدیر
مترجم:
#علیاکبر_صادقی
(چاپ اول، تهران: سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، بهار ۱۳۷۷)
صفحات ۳۷ تا ۴۱.
#غدیر
#خطبه_غدیریه
@Ab_o_Atash
❤6😢1
✳ عادیشدن جوشش را متوقف میکند
در هر حرفهایگری، نوعی دوری از حقیقت آن امر وجود دارد. حرفهایشدن وجه دیگری از حادثه شگفت عادیشدن است. به محض حرفهایشدن در کاری، جوشش متوقف میشود و ارتباط وجودی با یک حقیقت، به تکرار یک آیین بدل میشود. حرفهایشدن نتیجهٔ ماندن و یکجا ایستادن است؛ همان چیزی که شیخمرتضی [انصاری] از آن فرار میکرد. آن گروه از طلبههای حرفهای که در دامنه کوه مرجعیت خانه کرده بودند، خود هیچوقت توان رسیدن به قله را نداشتند و نیز توان تحمل آن که به سمت قله میرود را.
#وحید_یامینپور
#نخل_و_نارنج
انتشارات جمکران
صفحه ۱۴۴.
@Ab_o_Atash
در هر حرفهایگری، نوعی دوری از حقیقت آن امر وجود دارد. حرفهایشدن وجه دیگری از حادثه شگفت عادیشدن است. به محض حرفهایشدن در کاری، جوشش متوقف میشود و ارتباط وجودی با یک حقیقت، به تکرار یک آیین بدل میشود. حرفهایشدن نتیجهٔ ماندن و یکجا ایستادن است؛ همان چیزی که شیخمرتضی [انصاری] از آن فرار میکرد. آن گروه از طلبههای حرفهای که در دامنه کوه مرجعیت خانه کرده بودند، خود هیچوقت توان رسیدن به قله را نداشتند و نیز توان تحمل آن که به سمت قله میرود را.
#وحید_یامینپور
#نخل_و_نارنج
انتشارات جمکران
صفحه ۱۴۴.
@Ab_o_Atash
❤2
✳ حکمتی از امام هفتم
امام موسی کاظم علیهالسلام فرمود: کسانی که در کودکی به اندازه کافی «بازی» نکرده باشند، در بزرگسالی عجول، شتابزده و بیظرفیت میشوند.
#موسی_بن_جعفر«ع»
#وسائل_الشیعه
#محمد_حرّعاملی
جلد ۶، صفحه ۳۶۲.
@Ab_o_Atash
امام موسی کاظم علیهالسلام فرمود: کسانی که در کودکی به اندازه کافی «بازی» نکرده باشند، در بزرگسالی عجول، شتابزده و بیظرفیت میشوند.
#موسی_بن_جعفر«ع»
#وسائل_الشیعه
#محمد_حرّعاملی
جلد ۶، صفحه ۳۶۲.
@Ab_o_Atash
❤14
✳ نذر جناب حر
کنار دفتری که یادداشت سخنرانیها را مینوشتم حاشیه زده بودم: «هر سال میترسیم از اشکی که تمام شود، از دلی که راه نیابد، نلرزد، خودش را بین بهشت و دوزخ مخیر نبیند. هر سال برای اشکهای سال بعد نذر میکنیم. نذر جناب حر.»
در تمام کارهایی که آدم قبل محرم میکند، این هول روبهرو شدن با عظمت هست. همیشهٔ خدا در اوج شور نوحهخوانی به این فکر میکنم که برای چه گریه میکنم؟ برای خودم؟ برای مصیبت؟ برای حاجت و نیاز؟ برای تخلیه هیجانهای کاذب؟ برای دلتنگی و غربت و سختیهای زندگی؟ برای آینده نامعلوم؟ پیچیدگیهای روانی؟ بعد میبینم که رویم نمیشود برای خودم و درگیریهای شخصی گریه کنم. بعد میبینم همهچیز در برابر این اتفاق حقیر میشود.
#نرگس_ولیبیگی
#کتیبه_سفید_برای_واترلو
#کآشوب
#نفیسه_مرشدزاده
نشر اطراف
صفحه ۷۹.
@Ab_o_Atash
کنار دفتری که یادداشت سخنرانیها را مینوشتم حاشیه زده بودم: «هر سال میترسیم از اشکی که تمام شود، از دلی که راه نیابد، نلرزد، خودش را بین بهشت و دوزخ مخیر نبیند. هر سال برای اشکهای سال بعد نذر میکنیم. نذر جناب حر.»
در تمام کارهایی که آدم قبل محرم میکند، این هول روبهرو شدن با عظمت هست. همیشهٔ خدا در اوج شور نوحهخوانی به این فکر میکنم که برای چه گریه میکنم؟ برای خودم؟ برای مصیبت؟ برای حاجت و نیاز؟ برای تخلیه هیجانهای کاذب؟ برای دلتنگی و غربت و سختیهای زندگی؟ برای آینده نامعلوم؟ پیچیدگیهای روانی؟ بعد میبینم که رویم نمیشود برای خودم و درگیریهای شخصی گریه کنم. بعد میبینم همهچیز در برابر این اتفاق حقیر میشود.
#نرگس_ولیبیگی
#کتیبه_سفید_برای_واترلو
#کآشوب
#نفیسه_مرشدزاده
نشر اطراف
صفحه ۷۹.
@Ab_o_Atash
❤8