✳️ دوش کجا بودهای؟
جان و جهان! دوش کجا بودهای؟
نی غلطم؛ در دل ما بودهای
دوش ز هجر تو جفا دیدهام
ای که تو سلطان وفا بودهای
آه که من دوش چهسان بودهام!
آه که تو دوش کهرا بودهای!
رشک برم کاش قبا بودمی
چونکه در آغوش قبا بودهای
زَهره ندارم که بگویم تو را:
«بی منِ بیچاره چرا بودهای؟!»
یار سبکروح! به وقت گریز
تیزتر از باد صبا بودهای
بیتو مرا رنج و بلا بند کرد
باش که تو بند بلا بودهای
رنگِ رخِ خوبِ تو آخر گُواست
در حرم لطف خدا بودهای
رنگ تو داری، که ز رنگ جهان
پاکی، و همرنگ بقا بودهای
آینهٔ رنگ تو عکس کسی است
تو ز همهرنگ جدا بودهای
#مولوی
@Ab_o_Atash
جان و جهان! دوش کجا بودهای؟
نی غلطم؛ در دل ما بودهای
دوش ز هجر تو جفا دیدهام
ای که تو سلطان وفا بودهای
آه که من دوش چهسان بودهام!
آه که تو دوش کهرا بودهای!
رشک برم کاش قبا بودمی
چونکه در آغوش قبا بودهای
زَهره ندارم که بگویم تو را:
«بی منِ بیچاره چرا بودهای؟!»
یار سبکروح! به وقت گریز
تیزتر از باد صبا بودهای
بیتو مرا رنج و بلا بند کرد
باش که تو بند بلا بودهای
رنگِ رخِ خوبِ تو آخر گُواست
در حرم لطف خدا بودهای
رنگ تو داری، که ز رنگ جهان
پاکی، و همرنگ بقا بودهای
آینهٔ رنگ تو عکس کسی است
تو ز همهرنگ جدا بودهای
#مولوی
@Ab_o_Atash
✳️ شاه حقوقبگیر آمریکا
براساس يک سند جالب توجه، محمدرضا پهلوی بهطور سالانه از سران آمريکا پول دريافت ميکرده است. در تاريخ ۱۴ فوريه ۱۹۷۹ (۲۵ بهمن ۱۳۵۷) جلسه کميتههای فرعی مشترک سنای آمريکا با هدف بررسی رخدادهای ايران برگزار شد. در اين جلسه «جوزف آدابو» رئيس کميته فرعی دفاع گفت: «با شدت گرفتن ناآرامیهای ايران، آيا درباره اين واقعيت که شاه حقوقبگير ايالات متحده بوده است و سالانه يک ميليون دلار به او پرداختهايم سروصدایی از سوی شورشيان شنيده شده است؟ همچنين آيا اين موضوع در شعارهای آنها مورد استفاده قرار گرفته است؟» هرچند در آنزمان پاسخِ مقامات آمريکایی به اين سؤال منفی بود اما سالها بعد اين حقيقت برملا شد و رسوایی ديگری برای محمدرضا پهلوی به ارمغان آورد.
#غلامرضا_نجاتی
#جنبش_ملی_شدن_صنعت_نفت_ایران و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
شرکت سهامی انتشار
صفحه ۴۸۵.
@Ab_o_Atash
براساس يک سند جالب توجه، محمدرضا پهلوی بهطور سالانه از سران آمريکا پول دريافت ميکرده است. در تاريخ ۱۴ فوريه ۱۹۷۹ (۲۵ بهمن ۱۳۵۷) جلسه کميتههای فرعی مشترک سنای آمريکا با هدف بررسی رخدادهای ايران برگزار شد. در اين جلسه «جوزف آدابو» رئيس کميته فرعی دفاع گفت: «با شدت گرفتن ناآرامیهای ايران، آيا درباره اين واقعيت که شاه حقوقبگير ايالات متحده بوده است و سالانه يک ميليون دلار به او پرداختهايم سروصدایی از سوی شورشيان شنيده شده است؟ همچنين آيا اين موضوع در شعارهای آنها مورد استفاده قرار گرفته است؟» هرچند در آنزمان پاسخِ مقامات آمريکایی به اين سؤال منفی بود اما سالها بعد اين حقيقت برملا شد و رسوایی ديگری برای محمدرضا پهلوی به ارمغان آورد.
#غلامرضا_نجاتی
#جنبش_ملی_شدن_صنعت_نفت_ایران و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
شرکت سهامی انتشار
صفحه ۴۸۵.
@Ab_o_Atash
✳️ واقعیت و توهم
هر چه از واقعیتهای این دنیای زمینی کمتر خیر میدید، بیشتر در دنیای وهم غرق میشد و در آن تسلا میجست؛ هر چه آخرین اُمیدهایش بیشتر نابود میشد، رؤیاهای تحققناپذیرش جذبهٔ بیشتری مییافتند.
#فئودور_داستایوفسکی
#کتاب_ناشناس
(چاپ سوم، تهران: نشر هرمس)
صفحه ۳۵۶.
@Ab_o_Atash
هر چه از واقعیتهای این دنیای زمینی کمتر خیر میدید، بیشتر در دنیای وهم غرق میشد و در آن تسلا میجست؛ هر چه آخرین اُمیدهایش بیشتر نابود میشد، رؤیاهای تحققناپذیرش جذبهٔ بیشتری مییافتند.
#فئودور_داستایوفسکی
#کتاب_ناشناس
(چاپ سوم، تهران: نشر هرمس)
صفحه ۳۵۶.
@Ab_o_Atash
✳️ یارانِ در کنار
حروف منظوم را پهلوی همدگر مینویسی، چگونه خوش میآید؛ تا بدانی که خوشی در جمعیت یاران است، پهلوی همدگر مینازند، و جمال مینمایند.
#شمس_تبریزی
#مقالات_شمس
@Ab_o_Atash
حروف منظوم را پهلوی همدگر مینویسی، چگونه خوش میآید؛ تا بدانی که خوشی در جمعیت یاران است، پهلوی همدگر مینازند، و جمال مینمایند.
#شمس_تبریزی
#مقالات_شمس
@Ab_o_Atash
Forwarded from آب و آتش
✳️ قصاب!
زمان شاه رسم بود که اصناف روز بیستوهشتم مرداد را به همصنفهای خود و همچنین به شاه تبریک میگفتند. در یکی از این سالها، صنف قصاب پلاکارد بزرگی در یکی از خیابانهای تهران میآویزد که روی آن با حرف درشت نوشته شده بود: «۲۸ مرداد، روز قیام ملی ایران را به عموم قصابان ایران علیالخصوص شاهنشاه آریامهر تبریک میگوییم.»
#علی_صلحجو
#نکتههای_ویرایش
صفحه ١٢٤.
@Ab_o_Atash
زمان شاه رسم بود که اصناف روز بیستوهشتم مرداد را به همصنفهای خود و همچنین به شاه تبریک میگفتند. در یکی از این سالها، صنف قصاب پلاکارد بزرگی در یکی از خیابانهای تهران میآویزد که روی آن با حرف درشت نوشته شده بود: «۲۸ مرداد، روز قیام ملی ایران را به عموم قصابان ایران علیالخصوص شاهنشاه آریامهر تبریک میگوییم.»
#علی_صلحجو
#نکتههای_ویرایش
صفحه ١٢٤.
@Ab_o_Atash
✳️ وقتی جلال ذوقزده شد!
با جلال رفتیم قم. سر یک کوچه نگه داشت و دوتا کتابش را برداشت: غربزدگی توی یک دستش بود و یک کتاب دیگر توی دست دیگرش. گفتیم: «کجا داری میروی؟» گفت: «صدایش را در نیاورید، دارم میروم پیش خمینی!»
-بعد از ۱۵ خرداد بود؟
بله توی آن اوضاع! گفتیم «آنجا چرا؟» گفت: «بعداً میگویم». خلاصه توی ماشین منتظر ماندیم. بعد از چند دقیقهای آلاحمد آمد.
دیدیم یک کتابش را اینطرفی پرت کرد، یکی را آنطرفی.
گفتیم: «پس چه شد؟» فریاد زد: «آی! #خمینی [جگر] دارد این هوا!» دستش را به اندازهٔ یک هندوانه باز کرد و [ادامه داد]: « #مصدق [جگر] دارد اینقدر!» و به اندازهٔ یک ارزن را نشان داد...
#محمود_گلابدرهای
#یادآور [کتاب ماه]
شماره سوم: شهریور، مهر و آبان ۱۳۸۷
#مگر_روشنفکر_بود_که_بترسد؟
گفتوگو درباره #جلال_آلاحمد
مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
صفحه ۷۴.
@Ab_o_Atash
با جلال رفتیم قم. سر یک کوچه نگه داشت و دوتا کتابش را برداشت: غربزدگی توی یک دستش بود و یک کتاب دیگر توی دست دیگرش. گفتیم: «کجا داری میروی؟» گفت: «صدایش را در نیاورید، دارم میروم پیش خمینی!»
-بعد از ۱۵ خرداد بود؟
بله توی آن اوضاع! گفتیم «آنجا چرا؟» گفت: «بعداً میگویم». خلاصه توی ماشین منتظر ماندیم. بعد از چند دقیقهای آلاحمد آمد.
دیدیم یک کتابش را اینطرفی پرت کرد، یکی را آنطرفی.
گفتیم: «پس چه شد؟» فریاد زد: «آی! #خمینی [جگر] دارد این هوا!» دستش را به اندازهٔ یک هندوانه باز کرد و [ادامه داد]: « #مصدق [جگر] دارد اینقدر!» و به اندازهٔ یک ارزن را نشان داد...
#محمود_گلابدرهای
#یادآور [کتاب ماه]
شماره سوم: شهریور، مهر و آبان ۱۳۸۷
#مگر_روشنفکر_بود_که_بترسد؟
گفتوگو درباره #جلال_آلاحمد
مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
صفحه ۷۴.
@Ab_o_Atash
✳ من به «خدا» فحش نمیدهم!
ماهر عبدالرشید از دور داد زد: «روی اسیر دست بلند نکنید!» استوار دست نگهداشت. ماهر عتاب کرد: «چرا اسیر را میزنید؟» استوار گفت: «به خمینی فحش نمیدهد!» ماهر غرید: «خُب، از آنطرف آمده، معلوم است فحش نمیدهد!» گفت: «آخر این ارمنی است؛ مسلمان که نیست!» ماهر به مترجم منافقی که آنجا بود گفت: «به او بگو دوتا فحش بده و خودت را خلاص کن.» سرباز ارمنی گفت: «من به خدا فحش نمیدهم!» ماهر با صدای بلند خندید و گفت: «نمیدانستم #خمینی ادعای خدایی کرده!» سرباز ارمنی گفت: «او ادعای خدایی نکرده؛ اما من هروقت به چهرهٔ این مرد نگاه میکنم، حضرت مسیح [ع] را به یاد میآورم. ناسزا گفتن به او ناسزا گفتن به مسیح است. ناسزا گفتن به مسیح ناسزا گفتن به خداست و جسارت به خدا شرط بندگی نیست!»
ماهر سر را به طرف صورتِ زخمی اسیر چرخاند و چشمهایش آبستن اشک شد. ماهر از جمع جدا شد و زیر لب گفت: «محمدرضا! ما داریم با کی میجنگیم؟!»
#فاطمه_بهبودی
#پوتین_قرمزها
خاطرات #مرتضی_بشیری مدیر جنگ روانی قرارگاه خاتمالانبیاء «ص»
انتشارات سوره مهر
صفحه ۲۶.
@Ab_o_Atash
ماهر عبدالرشید از دور داد زد: «روی اسیر دست بلند نکنید!» استوار دست نگهداشت. ماهر عتاب کرد: «چرا اسیر را میزنید؟» استوار گفت: «به خمینی فحش نمیدهد!» ماهر غرید: «خُب، از آنطرف آمده، معلوم است فحش نمیدهد!» گفت: «آخر این ارمنی است؛ مسلمان که نیست!» ماهر به مترجم منافقی که آنجا بود گفت: «به او بگو دوتا فحش بده و خودت را خلاص کن.» سرباز ارمنی گفت: «من به خدا فحش نمیدهم!» ماهر با صدای بلند خندید و گفت: «نمیدانستم #خمینی ادعای خدایی کرده!» سرباز ارمنی گفت: «او ادعای خدایی نکرده؛ اما من هروقت به چهرهٔ این مرد نگاه میکنم، حضرت مسیح [ع] را به یاد میآورم. ناسزا گفتن به او ناسزا گفتن به مسیح است. ناسزا گفتن به مسیح ناسزا گفتن به خداست و جسارت به خدا شرط بندگی نیست!»
ماهر سر را به طرف صورتِ زخمی اسیر چرخاند و چشمهایش آبستن اشک شد. ماهر از جمع جدا شد و زیر لب گفت: «محمدرضا! ما داریم با کی میجنگیم؟!»
#فاطمه_بهبودی
#پوتین_قرمزها
خاطرات #مرتضی_بشیری مدیر جنگ روانی قرارگاه خاتمالانبیاء «ص»
انتشارات سوره مهر
صفحه ۲۶.
@Ab_o_Atash
✳️ با آمریکا لاس نمیزنیم!
موضع ما در سياست خارجى اين است كه جامعۀ مسلمانها، جامعهای با استقلال كامل است. ما مسلمانها روى دو پاى خودمان، بدون تكيهدادن به هيچ غول و غولبچۀ دنيا، میخواهيم بايستيم و غولها و غولبچهها هم براى ما ترسآور نيستند. نه محاصرۀ اقتصادى و نه محاصرۀ نظامى و نه هيچ چيز ديگر. ما وقتى شعارِ استقلال مىداديم، تا عمق معناى آن را مىفهميديم. بنابراين، ما جنگمان با آمريكا تمامعيار است، اما همراه با لاسزدن با شوروى نيست. و مقابلهمان با شوروىِ تجاوزگرِ در افغانستان و خيلى جاهاى ديگر تمامعيار است، اما معنايش لاسزدن با آمريكا نيست.
#سیدمحمد_حسینی_بهشتی
#حزب_جمهوری_اسلامی
صفحه ۵۸.
@Ab_o_Atadh
موضع ما در سياست خارجى اين است كه جامعۀ مسلمانها، جامعهای با استقلال كامل است. ما مسلمانها روى دو پاى خودمان، بدون تكيهدادن به هيچ غول و غولبچۀ دنيا، میخواهيم بايستيم و غولها و غولبچهها هم براى ما ترسآور نيستند. نه محاصرۀ اقتصادى و نه محاصرۀ نظامى و نه هيچ چيز ديگر. ما وقتى شعارِ استقلال مىداديم، تا عمق معناى آن را مىفهميديم. بنابراين، ما جنگمان با آمريكا تمامعيار است، اما همراه با لاسزدن با شوروى نيست. و مقابلهمان با شوروىِ تجاوزگرِ در افغانستان و خيلى جاهاى ديگر تمامعيار است، اما معنايش لاسزدن با آمريكا نيست.
#سیدمحمد_حسینی_بهشتی
#حزب_جمهوری_اسلامی
صفحه ۵۸.
@Ab_o_Atadh
✳ واکنش آیتالله العظمی خویی به شعارهای بعد از نماز
در مجلسی که جمع کوچکی از فضلای معتمد نزد آیتالله خویی حضور داشتند، یک نفر از حاضرین میگوید که چندی است در ایران مسئله جدیدی رسم شده است. ایشان میپرسند: چه رسم شده است؟
آن طلبه میگوید: رسم انداختهاند که بعد از نمازها بگویند: خدایا خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار، از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزا!
آیتالله خویی میگوید: خوب چه اشکالی دارد؟ یکی از حاضرین میگوید: [احتمالاً] نوعی بدعت بعد از نماز در تعقیبات نماز ایجاد شده…
ایشان در جواب میگوید: دعاست و بدعت نیست.
یک نفر از حاضرین میگوید: بنابراین شما این امر را صحیح میدانید؟
آیتالله خویی میفرمایند: بلکه واجب میدانم.
#سیدعبدالهادی_شاهرودی
#تداوم_اندیشه
خاطرات و مبارزات آیتالله سیدعبدالهادی حسینی شاهرودی
(تهران: مؤسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
صفحات ۱۷۱ و ۱۷۲.
@Ab_o_Atash
در مجلسی که جمع کوچکی از فضلای معتمد نزد آیتالله خویی حضور داشتند، یک نفر از حاضرین میگوید که چندی است در ایران مسئله جدیدی رسم شده است. ایشان میپرسند: چه رسم شده است؟
آن طلبه میگوید: رسم انداختهاند که بعد از نمازها بگویند: خدایا خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار، از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزا!
آیتالله خویی میگوید: خوب چه اشکالی دارد؟ یکی از حاضرین میگوید: [احتمالاً] نوعی بدعت بعد از نماز در تعقیبات نماز ایجاد شده…
ایشان در جواب میگوید: دعاست و بدعت نیست.
یک نفر از حاضرین میگوید: بنابراین شما این امر را صحیح میدانید؟
آیتالله خویی میفرمایند: بلکه واجب میدانم.
#سیدعبدالهادی_شاهرودی
#تداوم_اندیشه
خاطرات و مبارزات آیتالله سیدعبدالهادی حسینی شاهرودی
(تهران: مؤسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
صفحات ۱۷۱ و ۱۷۲.
@Ab_o_Atash
✳ انتقادهای علامه مصباح یزدی به انجمن حجتیه
اگر در زمان رژیم شاه به شماها (مخصوصاً آن آخوندهایی که این حرفها را میزنند) یکصدم آنچه امروز در سایه این نظام، آبرو و عزت پیدا کردهاید، اگر شاه یک صدم این را به شما میداد، وظیفه شرعی خود نمیدانستید که از شاه ترویج بکنید؟ با مختصر احترامی که گاهی از روحانیت و اسلام به خاطر مقاصد خودش میکرد، عدهای وظیفه خودشان میدانستند که از «شاهنشاه اسلامپناه!» ترویج کنند. و میگفتند یک کشور شیعه داریم، یک پرچمدار شیعه داریم! آیا نظام اسلامی امروز به اندازه شاه طرفدار شیعه نیست؟! شما در تاریخ کجا سراغ دارید که بعد از امام معصوم، یک فردی برای اسلام و برای تشیع اینهمه مایه برکت شده باشد؟ سراسر تاریخ را بگردید یک نمونه به ما نشان دهید.
یکی از آرزوهایی که در دل هر روحانی در بیست سال قبل وجود داشت این بود که یک وقتی مرجع تقلید ما بتواند یک اثری در دستگاه حکومت بگذارد. هیچوقت به خاطرشان خطور نمیکرد که مرجع تقلید در رأس حکومت قرار بگیرد. آرزو داشتند که مرجعیت شیعه طوری باشد که اگر یک وقت خواهشی از شاه بکند، شاه قبول کند. این نهایت آرزوهایشان بود! اکنون این حکومت، اینهمه خدمات برای شیعه میکند، زیر لوای یک روحانی این بزرگترین افتخار برای روحانیت در طول تاریخ است که چنین شخصی توانسته چنین انقلابی را بهوجود بیاورد. آیا این آبرو برای شما نیست؟ آیا اگر شما رأس حکومت قرار میگرفتید، بهتر از این عمل میکردید؟ یا ترجیح میدادید که همان حکومت شاه باشد؟!
گاهی میگویند: ما چون نمیتوانیم بهتر از این عمل کنیم، میگذاشتیم همان حکومت شاه باشد و هرچه میخواهد بشود تا خود امام زمان «عج» بیاید و اصلاح کند! چطور شما برای کارهای خودتان صبر نمیکنید تا امام زمان «عج» تشریف بیاورد؟ چرا برای تصرف در اموال امام صبر نمیکنید تا امام زمان بیاید؟! اینهمه سهم امامهایی که در طول عمرتان مصرف کردید، چرا احتیاط نکردید که شاید امام زمان راضی نباشد؟ مگر گرفتن سهم امام «ع» از شئون امامت و حکومت نیست؟ آیا وجوب امر به معروف و نهی از منکر و دفاع از کیان اسلامی و حقوق مسلمین را هم مشروط به آمدن امام زمان میدانید؟! خدای متعال انشاءالله دلهای ما را نورانی کند، از هواهای نفسانی پاک کند، بصیرت کافی به ما مرحمت کند که نعمتهای مادی و معنوی خودش را بهتر بشناسیم و در صدد شکرگزاری آنها برآییم.
#محمدتقی_مصباح_یزدی
#گفتمان_مصباح
#رضا_نعمتی
(چاپ دوم، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پاییز ۱۳۸۹)
صفحه ۱۶۷.
به نقل از #روزنامه_اطلاعات مورخ ۶۴/۲/۲۸
@Ab_o_Atash
اگر در زمان رژیم شاه به شماها (مخصوصاً آن آخوندهایی که این حرفها را میزنند) یکصدم آنچه امروز در سایه این نظام، آبرو و عزت پیدا کردهاید، اگر شاه یک صدم این را به شما میداد، وظیفه شرعی خود نمیدانستید که از شاه ترویج بکنید؟ با مختصر احترامی که گاهی از روحانیت و اسلام به خاطر مقاصد خودش میکرد، عدهای وظیفه خودشان میدانستند که از «شاهنشاه اسلامپناه!» ترویج کنند. و میگفتند یک کشور شیعه داریم، یک پرچمدار شیعه داریم! آیا نظام اسلامی امروز به اندازه شاه طرفدار شیعه نیست؟! شما در تاریخ کجا سراغ دارید که بعد از امام معصوم، یک فردی برای اسلام و برای تشیع اینهمه مایه برکت شده باشد؟ سراسر تاریخ را بگردید یک نمونه به ما نشان دهید.
یکی از آرزوهایی که در دل هر روحانی در بیست سال قبل وجود داشت این بود که یک وقتی مرجع تقلید ما بتواند یک اثری در دستگاه حکومت بگذارد. هیچوقت به خاطرشان خطور نمیکرد که مرجع تقلید در رأس حکومت قرار بگیرد. آرزو داشتند که مرجعیت شیعه طوری باشد که اگر یک وقت خواهشی از شاه بکند، شاه قبول کند. این نهایت آرزوهایشان بود! اکنون این حکومت، اینهمه خدمات برای شیعه میکند، زیر لوای یک روحانی این بزرگترین افتخار برای روحانیت در طول تاریخ است که چنین شخصی توانسته چنین انقلابی را بهوجود بیاورد. آیا این آبرو برای شما نیست؟ آیا اگر شما رأس حکومت قرار میگرفتید، بهتر از این عمل میکردید؟ یا ترجیح میدادید که همان حکومت شاه باشد؟!
گاهی میگویند: ما چون نمیتوانیم بهتر از این عمل کنیم، میگذاشتیم همان حکومت شاه باشد و هرچه میخواهد بشود تا خود امام زمان «عج» بیاید و اصلاح کند! چطور شما برای کارهای خودتان صبر نمیکنید تا امام زمان «عج» تشریف بیاورد؟ چرا برای تصرف در اموال امام صبر نمیکنید تا امام زمان بیاید؟! اینهمه سهم امامهایی که در طول عمرتان مصرف کردید، چرا احتیاط نکردید که شاید امام زمان راضی نباشد؟ مگر گرفتن سهم امام «ع» از شئون امامت و حکومت نیست؟ آیا وجوب امر به معروف و نهی از منکر و دفاع از کیان اسلامی و حقوق مسلمین را هم مشروط به آمدن امام زمان میدانید؟! خدای متعال انشاءالله دلهای ما را نورانی کند، از هواهای نفسانی پاک کند، بصیرت کافی به ما مرحمت کند که نعمتهای مادی و معنوی خودش را بهتر بشناسیم و در صدد شکرگزاری آنها برآییم.
#محمدتقی_مصباح_یزدی
#گفتمان_مصباح
#رضا_نعمتی
(چاپ دوم، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پاییز ۱۳۸۹)
صفحه ۱۶۷.
به نقل از #روزنامه_اطلاعات مورخ ۶۴/۲/۲۸
@Ab_o_Atash
✳️ جلسات فکری در قم؛ چرا محرمانه؟!
آیتالله یزدی میگوید: «یک بار شهید بهشتی قبل از پیروزی انقلاب به قم آمدند و در جلسهای محرمانه با حضور دهدوازده تن از علما از جمله آقایان محفوظی، طاهری، مصباح یزدی و آذری، شرکت کردند.
آن شهید در ابتدای جلسه عنوان کردند که ما باید راجع به شکل حکومت اسلامی، در اینجا بحث کنیم و این بحث تاکنون در جایی مطرح نشده است. برای پربار شدن بحث، باید تمام اسناد و مدارک موجود در اینباره اعم از قرآن و حدیث گردآوری شود و بعد، کار طبقهبندی و تنظیم آنها صورت گیرد تا در نهایت بتوان آن را به شکل کار تحقیقی و دانشگاهی ارائه کرد.
به روایت آیتاللّه یزدی، این جلسات فکری- مطالعاتی، محرمانه برگزار میشد، اما جالب آنکه محرمانهبودن جلسات تنها از ترس ساواک نبوده، بلکه مخالفتهای برخی حوزویان نسبت به مسئله حکومت اسلامی نیز دلیل دیگر این مخفیکاری دانسته شده است:
«وجه محرمانهبودن جلسه هم صرفاً ترس از #ساواک نبود، بلکه واهمه از حضراتی بود که تحقیق دربارهٔ مسئلهٔ حکومت اسلامی را نالازم و مضر میدانستند!»
#سهراب_مقدمی_شهیدانی
#نخستینپیشنویس_قانون_اساسی_جمهوری_اسلامی_ایران
(قم: بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی)
صفحات ۸۶ و ۸۷.
#سیدمحمد_حسینی_بهشتی
#محمدتقی_مصباح_یزدی
#محمد_یزدی
@Ab_o_Atash
آیتالله یزدی میگوید: «یک بار شهید بهشتی قبل از پیروزی انقلاب به قم آمدند و در جلسهای محرمانه با حضور دهدوازده تن از علما از جمله آقایان محفوظی، طاهری، مصباح یزدی و آذری، شرکت کردند.
آن شهید در ابتدای جلسه عنوان کردند که ما باید راجع به شکل حکومت اسلامی، در اینجا بحث کنیم و این بحث تاکنون در جایی مطرح نشده است. برای پربار شدن بحث، باید تمام اسناد و مدارک موجود در اینباره اعم از قرآن و حدیث گردآوری شود و بعد، کار طبقهبندی و تنظیم آنها صورت گیرد تا در نهایت بتوان آن را به شکل کار تحقیقی و دانشگاهی ارائه کرد.
به روایت آیتاللّه یزدی، این جلسات فکری- مطالعاتی، محرمانه برگزار میشد، اما جالب آنکه محرمانهبودن جلسات تنها از ترس ساواک نبوده، بلکه مخالفتهای برخی حوزویان نسبت به مسئله حکومت اسلامی نیز دلیل دیگر این مخفیکاری دانسته شده است:
«وجه محرمانهبودن جلسه هم صرفاً ترس از #ساواک نبود، بلکه واهمه از حضراتی بود که تحقیق دربارهٔ مسئلهٔ حکومت اسلامی را نالازم و مضر میدانستند!»
#سهراب_مقدمی_شهیدانی
#نخستینپیشنویس_قانون_اساسی_جمهوری_اسلامی_ایران
(قم: بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی)
صفحات ۸۶ و ۸۷.
#سیدمحمد_حسینی_بهشتی
#محمدتقی_مصباح_یزدی
#محمد_یزدی
@Ab_o_Atash
✳️ موضع صریح شهید بهشتی درباره مذاکره با آمریکا
صریحاً میگویم من همواره با خط سازش مخالف بودم و هستم و صریحاً میگویم که در هیچ گفتوگو و مذاکرهای که به سمت آوانس به آمریکا دادن و آوانس از او گرفتن پیش برود و پیش رفته باشد حاضر نبودهام و اگر مذاکرهای بوده که دیگران در آن شرکت داشتهاند و خواستهاند مذاکره را به این سمت ببرند جلوی آن را گرفتهام...
بنابراین من خط سازش را حتی نوع سازش مصلحتجویانه و خط مذاکره را حتی مذاکره به معنای جلب حمایت دشمن را همواره محکوم کردهام و میکنم و معتقد هستم که نفوذ این طرز فکر در رهبری و اداره انقلاب ایران خطرهایی را به بار میآورد و باید جلوی او را گرفت.
#سیدمحمد_حسینی_بهشتی
#جاودانه_تاریخ
مصاحبهها، جلد ۲، صفحه ۱۹۵.
[مصاحبه با روزنامه کیهان، ۲۷ بهمن ۱۳۵۸]
@Ab_o_Atash
صریحاً میگویم من همواره با خط سازش مخالف بودم و هستم و صریحاً میگویم که در هیچ گفتوگو و مذاکرهای که به سمت آوانس به آمریکا دادن و آوانس از او گرفتن پیش برود و پیش رفته باشد حاضر نبودهام و اگر مذاکرهای بوده که دیگران در آن شرکت داشتهاند و خواستهاند مذاکره را به این سمت ببرند جلوی آن را گرفتهام...
بنابراین من خط سازش را حتی نوع سازش مصلحتجویانه و خط مذاکره را حتی مذاکره به معنای جلب حمایت دشمن را همواره محکوم کردهام و میکنم و معتقد هستم که نفوذ این طرز فکر در رهبری و اداره انقلاب ایران خطرهایی را به بار میآورد و باید جلوی او را گرفت.
#سیدمحمد_حسینی_بهشتی
#جاودانه_تاریخ
مصاحبهها، جلد ۲، صفحه ۱۹۵.
[مصاحبه با روزنامه کیهان، ۲۷ بهمن ۱۳۵۸]
@Ab_o_Atash
✳ زمانی برای خوشبینی و امید...
إِلَهِي لَمْ أُسَلِّطْ عَلَى حُسْنِ ظَنِّي قُنُوطَ الْإِيَاسِ وَ لا انْقَطَعَ رَجَائِي مِنْ جَمِيلِ كَرَمِكَ إِلَهِي إِنْ كَانَتِ الْخَطَايَا قَدْ أَسْقَطَتْنِي لَدَيْكَ فَاصْفَحْ عَنِّي بِحُسْنِ تَوَكُّلِي عَلَيْكَ إِلَهِي إِنْ حَطَّتْنِي الذُّنُوبُ مِنْ مَكَارِمِ لُطْفِكَ فَقَدْ نَبَّهَنِي الْيَقِينُ إِلَى كَرَمِ عَطْفِكَ إِلَهِي إِنْ أَنَامَتْنِي الْغَفْلَةُ عَنِ الاسْتِعْدَادِ لِلِقَائِكَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِي الْمَعْرِفَةُ بِكَرَمِ آلائِكَ إِلَهِي إِنْ دَعَانِي إِلَى النَّارِ عَظِيمُ عِقَابِكَ فَقَدْ دَعَانِي إِلَى الْجَنَّةِ جَزِيلُ ثَوَابِكَ إِلَهِي فَلَكَ أَسْأَلُ وَ إِلَيْكَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِي مِمَّنْ يُدِيمُ ذِكْرَكَ وَ لا يَنْقُضُ عَهْدَكَ وَ لا يَغْفُلُ عَنْ شُكْرِكَ وَ لا يَسْتَخِفُّ بِأَمْرِكَ إِلَهِي وَ أَلْحِقْنِي بِنُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ فَأَكُونَ لَكَ عَارِفا وَ عَنْ سِوَاكَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْكَ خَائِفاً مُرَاقِباً يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيما كَثِيراً.
خدايا! بر خوشبينیام نااميدى و يأس را چيره نسازم، و اميدم از زيبايى كرمت نَبُرد.
خدايا! گر خطاهايم مرا از نظرت انداخته، به خاطر حسن اعتمادم بر تو از من چشمپوشى كن.
خدايا! اگر گناهان از جايگاه مكارم لطفت مرا پایین آورده، اما يقين به كرم عنايتت هوشيارم کرده.
خدايا! اگر غفلت از آماده شدن براى ديدارت به خوابم فرو برده، ولى معرفت به نعمتهاى كريمانهات مرا بيدار ساخته است.
خدايا! اگر بزرگى مجازاتت مرا به سوى آتش فرا خوانده، هرآينه ثواب برجستهات مرا به سوى بهشت خوانده است. خدايا! از تو درخواست میكنم، و به پيشگاهت زارى میکنم، و رغبت میورزم، و از تو میخواهم كه بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى، و مرا از كسانى قرار دهى كه ذكرت را همواره بر زبان دارند، و پيمانت را نمیشكنند، و از سپاست غافل نمیشوند، و فرمانت را سبك نمیشمارند. خدايا! مرا به نور عزّت بسيار زيبايت برسان تا عارف به وجودت گردم، و از غير تو روی گردان شود، و از تو هراسان و برحذر باشم، اى داراى بزرگى و بزرگوارى! و درود خدا و سلام بسيار او بر محمّد فرستادهاش، و برخاندان پاكش باد.
#علی_بن_ابیطالب «ع»
#مفاتیح_الجنان
#عباس_قمی
#حسین_انصاریان
#مناجات_شعبانیه
@Ab_o_Atash
إِلَهِي لَمْ أُسَلِّطْ عَلَى حُسْنِ ظَنِّي قُنُوطَ الْإِيَاسِ وَ لا انْقَطَعَ رَجَائِي مِنْ جَمِيلِ كَرَمِكَ إِلَهِي إِنْ كَانَتِ الْخَطَايَا قَدْ أَسْقَطَتْنِي لَدَيْكَ فَاصْفَحْ عَنِّي بِحُسْنِ تَوَكُّلِي عَلَيْكَ إِلَهِي إِنْ حَطَّتْنِي الذُّنُوبُ مِنْ مَكَارِمِ لُطْفِكَ فَقَدْ نَبَّهَنِي الْيَقِينُ إِلَى كَرَمِ عَطْفِكَ إِلَهِي إِنْ أَنَامَتْنِي الْغَفْلَةُ عَنِ الاسْتِعْدَادِ لِلِقَائِكَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِي الْمَعْرِفَةُ بِكَرَمِ آلائِكَ إِلَهِي إِنْ دَعَانِي إِلَى النَّارِ عَظِيمُ عِقَابِكَ فَقَدْ دَعَانِي إِلَى الْجَنَّةِ جَزِيلُ ثَوَابِكَ إِلَهِي فَلَكَ أَسْأَلُ وَ إِلَيْكَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِي مِمَّنْ يُدِيمُ ذِكْرَكَ وَ لا يَنْقُضُ عَهْدَكَ وَ لا يَغْفُلُ عَنْ شُكْرِكَ وَ لا يَسْتَخِفُّ بِأَمْرِكَ إِلَهِي وَ أَلْحِقْنِي بِنُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ فَأَكُونَ لَكَ عَارِفا وَ عَنْ سِوَاكَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْكَ خَائِفاً مُرَاقِباً يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيما كَثِيراً.
خدايا! بر خوشبينیام نااميدى و يأس را چيره نسازم، و اميدم از زيبايى كرمت نَبُرد.
خدايا! گر خطاهايم مرا از نظرت انداخته، به خاطر حسن اعتمادم بر تو از من چشمپوشى كن.
خدايا! اگر گناهان از جايگاه مكارم لطفت مرا پایین آورده، اما يقين به كرم عنايتت هوشيارم کرده.
خدايا! اگر غفلت از آماده شدن براى ديدارت به خوابم فرو برده، ولى معرفت به نعمتهاى كريمانهات مرا بيدار ساخته است.
خدايا! اگر بزرگى مجازاتت مرا به سوى آتش فرا خوانده، هرآينه ثواب برجستهات مرا به سوى بهشت خوانده است. خدايا! از تو درخواست میكنم، و به پيشگاهت زارى میکنم، و رغبت میورزم، و از تو میخواهم كه بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى، و مرا از كسانى قرار دهى كه ذكرت را همواره بر زبان دارند، و پيمانت را نمیشكنند، و از سپاست غافل نمیشوند، و فرمانت را سبك نمیشمارند. خدايا! مرا به نور عزّت بسيار زيبايت برسان تا عارف به وجودت گردم، و از غير تو روی گردان شود، و از تو هراسان و برحذر باشم، اى داراى بزرگى و بزرگوارى! و درود خدا و سلام بسيار او بر محمّد فرستادهاش، و برخاندان پاكش باد.
#علی_بن_ابیطالب «ع»
#مفاتیح_الجنان
#عباس_قمی
#حسین_انصاریان
#مناجات_شعبانیه
@Ab_o_Atash
Forwarded from آب و آتش
✳️ غزل امید
غم مخور، ايّام هجران رو بهپايان مىرود
اين خمارى از سرِ ما مىگساران مىرود
پرده را از روى ماه خويش، بالا مىزند
غمزه را سر مىدهد، غم از دل و جان مىرود
بلبل اندر شاخسار گل، هويدا مىشود
زاغ با صد شرمسارى از گلستان مىرود
محفل از نور رخ او نورافشان مىشود
هر چه غیر از ذكر يار، از ياد رندان مىرود
ابرها از نور خورشيد رُخش پنهان شوند
پرده از رخسار آن سرو خرامان مىرود
وعدهٔ ديدار نزديك است، ياران مژده باد
روز وصلش مىرسد، ايّام هجران مىرود
#سید_روحالله_موسوی_خمینی
@Ab_o_Atash
غم مخور، ايّام هجران رو بهپايان مىرود
اين خمارى از سرِ ما مىگساران مىرود
پرده را از روى ماه خويش، بالا مىزند
غمزه را سر مىدهد، غم از دل و جان مىرود
بلبل اندر شاخسار گل، هويدا مىشود
زاغ با صد شرمسارى از گلستان مىرود
محفل از نور رخ او نورافشان مىشود
هر چه غیر از ذكر يار، از ياد رندان مىرود
ابرها از نور خورشيد رُخش پنهان شوند
پرده از رخسار آن سرو خرامان مىرود
وعدهٔ ديدار نزديك است، ياران مژده باد
روز وصلش مىرسد، ايّام هجران مىرود
#سید_روحالله_موسوی_خمینی
@Ab_o_Atash
✳️ «آمریکا» از نگاه دکتر شریعتی
آمریکا آمریکا! این بلاهتِ عظیم و توحّش متمدن و بدویّت مدرن و خشونتِ با اتیکت و غارتِ قانونمند و خوشبختیِ زشت و آزادیِ لش و دموکراسیِ احمق و ایندیویدوآلیسمِ قالبریزیشده و استانداردیزه و بالاخره: همان جاهلیت عرب! با شریفهای قرشی! و سیاههای حبشی! و «کعبه مقدس»ی که اینک «مجسمه آزادی» نام دارد و بازار عکّاظی که «وال استریت»، و «بنیامیّه» و «بنی عبد مناف» و «بنی هاشم» که خانواده «فورد» و خانواده «راکفلر» و «کندی» و همان «خاطره موهوم» و «فخر مجهول» به ابراهیم و اسماعیل که اینجا: «جرج واشنگتن» و «ابراهیم لینکلن» و در اینجا و آنجا و هرجا: طوایف یهود «بنیقریظه» و «بنینظیر» و «بنیقینقاع» که «پول» و جواهر و بازار و میفروشیها را تیول خود دارند، منتها در ابعاد میلیونها برابر آگراندیسمان شده و هر شتر جمّازهٔ دوکوهانه، یک جمبوجت B52 هشتموتوره بمبافکن گشته! و «دارالّندوه شیوخ»، «سازمان سیا» شده و هر «ابو لهب»ی، یک «دالس» و «کسینجر» و هر «حمّالة الحطب» و «هند جگرخواره»ای، یک پتیاره دیوی چون خانوم «روزولت» و هر «وحشی» حمزهکُشی، یک «چومبه» یا «ژنرال لونول» و «وان تیو»!
#علی_شریعتی
#مجموعه_آثار - جلد ۱.
#با_مخاطبهای_آشنا
صفحه ۷۳.
@Ab_o_Atash
آمریکا آمریکا! این بلاهتِ عظیم و توحّش متمدن و بدویّت مدرن و خشونتِ با اتیکت و غارتِ قانونمند و خوشبختیِ زشت و آزادیِ لش و دموکراسیِ احمق و ایندیویدوآلیسمِ قالبریزیشده و استانداردیزه و بالاخره: همان جاهلیت عرب! با شریفهای قرشی! و سیاههای حبشی! و «کعبه مقدس»ی که اینک «مجسمه آزادی» نام دارد و بازار عکّاظی که «وال استریت»، و «بنیامیّه» و «بنی عبد مناف» و «بنی هاشم» که خانواده «فورد» و خانواده «راکفلر» و «کندی» و همان «خاطره موهوم» و «فخر مجهول» به ابراهیم و اسماعیل که اینجا: «جرج واشنگتن» و «ابراهیم لینکلن» و در اینجا و آنجا و هرجا: طوایف یهود «بنیقریظه» و «بنینظیر» و «بنیقینقاع» که «پول» و جواهر و بازار و میفروشیها را تیول خود دارند، منتها در ابعاد میلیونها برابر آگراندیسمان شده و هر شتر جمّازهٔ دوکوهانه، یک جمبوجت B52 هشتموتوره بمبافکن گشته! و «دارالّندوه شیوخ»، «سازمان سیا» شده و هر «ابو لهب»ی، یک «دالس» و «کسینجر» و هر «حمّالة الحطب» و «هند جگرخواره»ای، یک پتیاره دیوی چون خانوم «روزولت» و هر «وحشی» حمزهکُشی، یک «چومبه» یا «ژنرال لونول» و «وان تیو»!
#علی_شریعتی
#مجموعه_آثار - جلد ۱.
#با_مخاطبهای_آشنا
صفحه ۷۳.
@Ab_o_Atash
✳️ شرح منظومه
دل این سورهٔ فجر
پشت این صبحِ مبین
به تفاسیر نگاه تو اگر گرم نبود
شب ظلمانی یخبندان را
هیچ از قالب تکرار زدن شرم نبود
**
آه ای عالِم ربانی عشق!
در کتابی ابدی
شرح منظومهٔ بیداری ما را بنویس
#سیدحسن_حسینی
#گنجشک_و_جبرئیل
@Ab_o_Atash
دل این سورهٔ فجر
پشت این صبحِ مبین
به تفاسیر نگاه تو اگر گرم نبود
شب ظلمانی یخبندان را
هیچ از قالب تکرار زدن شرم نبود
**
آه ای عالِم ربانی عشق!
در کتابی ابدی
شرح منظومهٔ بیداری ما را بنویس
#سیدحسن_حسینی
#گنجشک_و_جبرئیل
@Ab_o_Atash
✳️ نیمه شعبانی که وحید بهبهانی مرتد شد!
آیتالله وحید بهبهانی در مراسم نیمهٔ شعبان، بعد از گذشت نُه ماه و حضور در مسجدی در کربلا، فرمودند: امشب بهانهٔ خوبی است تا مطالبی را دربارهٔ حضرت برای شما بگویم. بدانید که در غیبت ایشان مصلحتی وجود دارد، پس نگویید چرا امام زمان «عج» آشکار نمیشود؛ شما توان فرمانبرداری را از او ندارید؛ او لباس خشن میپوشد، نان جو میخورد. پنهان بودن او هم از الطاف خداوند است.
مردم به هم نگاه کردند و گفتند: مسجد، بیامام باشد بهتر است از اینکه امام جماعتش دشمن امام زمان «عج» باشد. شخص دیگری در حالی که لبهایش را به هم فشار میداد گفت: نان حضرت را میخورند و شمشیر بر روی حضرت میکشند!
آقا محمدباقر وحید بهبهانی با مشاهدهٔ نگاههای خشمآلود مردم، از گفتار خود پشیمان شد و شتابان به خانه رفت. دقایقی بعد در خانه را زدند، ایشان در را باز کرد، خادم مسجد _محمدحسین مسگر _ بود. با نگاه خشمآلود، سجاده را به وسط حیاط پرت کرد و گفت: شما مرتد شدهاید و نمازهای ما را باطل ساختید.
آنشب، آقا تا نزدیکی صبح بیدار بود و هراسان. نزدیکیهای اذان صبح صدای در خانه بلند شد.
_ آقا در را باز کنید! محمدحسین مسگر هستم. اشتباه کردم! پوزش میطلبم!
آقا در را باز کردند. ایشان به دستوپای آقا افتاد.
آقا فرمودند: بلندشو ببینم چه شده، سرشب که مرا مرتد خواندی و الان پوزش میطلبی؟!
گفت: آقا چون به خانه رفتم و خوابیدم در عالم رؤیا حضرت ولیعصر را دیدم که ظهور فرمودهاند، من شتابان خود را به ایشان رساندم.
به من فرمودند: ای محمدحسین! این عبای تو مال میرزاحسن بزاز است و تو ندانسته از دیگری خریدهای باید به صاحبش برگردانی. من عبا را به میرزاحسن دادم. سپس فرمودند: این قبای تو نیز از آن حاج ابوطالب خرمافروش است که ندانسته خریدهای. قبا را نیز به صاحبش بازگرداندم. بدینترتیب همهٔ اموال و دارایی مرا از دیگری خواندند و من یکییکی به صاحبانش بازگرداندم.
پس از آن فرمودند: این همسرت نیز در واقع خواهر شیری توست باید از او جدا شوی. من از همسرم جدا شدم. در این هنگام فرزندم قاسم از دور نمایان شد. حضرت با مشاهدهٔ او فرمودند: قتل فرزندت واجب است. شمشیر بگیر و پسرت را کیفر ده.
من خشمگین شدم و فریاد زدم به خدا سوگند تو حتی سید نیستی، تا چه رسد به اینکه صاحبالامر باشی!
ناگهان از خواب بیدار شدم و دانستم که ما را یارای پیروی از آن بزرگوار نیست. سخن شما درست است. من شرمندهام! مرا عفو کنید!
آیتالله وحید بهبهانی در حالی که او را از روی زمین بلند میکردند، میفرمودند: خداوند همه ما را عفو کند، اگر لطف او نباشد همهٔ ما گرفتار خواهیم بود.
#وحید_بهبهانی_پاسدار_حریم_عقل
ص ۶٠.
به نقل از:
#عدنان_زعفرانی
#امام_زمان_در_رؤیاهای_صادقه
نشر سمیع
صص ۱۱ تا ۱۳.
@Ab_o_Atash
آیتالله وحید بهبهانی در مراسم نیمهٔ شعبان، بعد از گذشت نُه ماه و حضور در مسجدی در کربلا، فرمودند: امشب بهانهٔ خوبی است تا مطالبی را دربارهٔ حضرت برای شما بگویم. بدانید که در غیبت ایشان مصلحتی وجود دارد، پس نگویید چرا امام زمان «عج» آشکار نمیشود؛ شما توان فرمانبرداری را از او ندارید؛ او لباس خشن میپوشد، نان جو میخورد. پنهان بودن او هم از الطاف خداوند است.
مردم به هم نگاه کردند و گفتند: مسجد، بیامام باشد بهتر است از اینکه امام جماعتش دشمن امام زمان «عج» باشد. شخص دیگری در حالی که لبهایش را به هم فشار میداد گفت: نان حضرت را میخورند و شمشیر بر روی حضرت میکشند!
آقا محمدباقر وحید بهبهانی با مشاهدهٔ نگاههای خشمآلود مردم، از گفتار خود پشیمان شد و شتابان به خانه رفت. دقایقی بعد در خانه را زدند، ایشان در را باز کرد، خادم مسجد _محمدحسین مسگر _ بود. با نگاه خشمآلود، سجاده را به وسط حیاط پرت کرد و گفت: شما مرتد شدهاید و نمازهای ما را باطل ساختید.
آنشب، آقا تا نزدیکی صبح بیدار بود و هراسان. نزدیکیهای اذان صبح صدای در خانه بلند شد.
_ آقا در را باز کنید! محمدحسین مسگر هستم. اشتباه کردم! پوزش میطلبم!
آقا در را باز کردند. ایشان به دستوپای آقا افتاد.
آقا فرمودند: بلندشو ببینم چه شده، سرشب که مرا مرتد خواندی و الان پوزش میطلبی؟!
گفت: آقا چون به خانه رفتم و خوابیدم در عالم رؤیا حضرت ولیعصر را دیدم که ظهور فرمودهاند، من شتابان خود را به ایشان رساندم.
به من فرمودند: ای محمدحسین! این عبای تو مال میرزاحسن بزاز است و تو ندانسته از دیگری خریدهای باید به صاحبش برگردانی. من عبا را به میرزاحسن دادم. سپس فرمودند: این قبای تو نیز از آن حاج ابوطالب خرمافروش است که ندانسته خریدهای. قبا را نیز به صاحبش بازگرداندم. بدینترتیب همهٔ اموال و دارایی مرا از دیگری خواندند و من یکییکی به صاحبانش بازگرداندم.
پس از آن فرمودند: این همسرت نیز در واقع خواهر شیری توست باید از او جدا شوی. من از همسرم جدا شدم. در این هنگام فرزندم قاسم از دور نمایان شد. حضرت با مشاهدهٔ او فرمودند: قتل فرزندت واجب است. شمشیر بگیر و پسرت را کیفر ده.
من خشمگین شدم و فریاد زدم به خدا سوگند تو حتی سید نیستی، تا چه رسد به اینکه صاحبالامر باشی!
ناگهان از خواب بیدار شدم و دانستم که ما را یارای پیروی از آن بزرگوار نیست. سخن شما درست است. من شرمندهام! مرا عفو کنید!
آیتالله وحید بهبهانی در حالی که او را از روی زمین بلند میکردند، میفرمودند: خداوند همه ما را عفو کند، اگر لطف او نباشد همهٔ ما گرفتار خواهیم بود.
#وحید_بهبهانی_پاسدار_حریم_عقل
ص ۶٠.
به نقل از:
#عدنان_زعفرانی
#امام_زمان_در_رؤیاهای_صادقه
نشر سمیع
صص ۱۱ تا ۱۳.
@Ab_o_Atash
✳ شبی که نوروز از حسادت دق میکند!
یک تضاد دیگر که بسیار پیچیده است و هیچکس هم متوجه آن نیست:
۹۰درصد از اهالى این مملکت هنوز با معیارها و ملاکهاى مذهبى زندگى مىکنند. غرضم از آن ۹۰ درصد، همه دهاتىهاست به اضافهٔ طبقات کاسبکار شهرى و بازارى و مستخدمان جزء و مجموعهٔ آنچه طبقهٔ سوم و چهارم مملکت را مىسازد. این طبقات به نسبت فقرى که دارند فقط با تکیه به معتقدات مذهبى قادر به تحمل زندگانى خویشند. و ناچار خوشبختى امروزنیافته را در آسمان مىجویند و در دین و در آخرت. و خوشا به حالشان.
گاهى عرق هم مىخورند، اما دهانشان را آب مىکشند و به نماز مىایستند و ماه رمضان توبه مىکنند و حتى براى امامزاده داوود قربانى مىکُشند. و فلان دهاتى به محض این که هفت تخم هرسالهاش ده تخم شد، دست اهل و عیال را مىگیرد و به زیارت مشهد مىرود یا دست کم به قم. و اگر روابط حسنه(!) با همسایگان وجود داشت به کربلا و مستطیع که شد به مکه. و همه هم منتظر امام زمانند. یعنى همه منتظریم و حق هم داریم. منتها هر کدام به صورتى. چون هیچ دولت مستعجلى به وفاى کوچکترین قول و عهد خود برنخاسته است؛ چون همه جا ظلم است و حقکشى و خفقان و تبعیض!
و به همین علتهاست که در پانزده شعبان چنان جشنى مىگیریم که نوروز از حسد دق کند. و با همین اعتقاد است که تمام آن ۹۰درصد اهالى غیور مملکت، دولت را عملهٔ ظلم مىدانند و غاصب حقِ #امام_زمان «اعلاحضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه». پس حق دارند که مالیات نمىدهند و کلاه سر مأمور دولت مىگذارند و از سربازگیرى به هزار عنوان مىگریزند و جواب درست به هیچ آمارگیرى نمىدهند. و گرچه روزنامهها پر است از تبریکات اهالى غیور «مزلقان چاى» به مأمور جدیدالورود ادارهٔ سجل احوال، اما هیچکدام از اهالى غیور همان آبادى، هرگز سازمانى به نام دولت نمىشناسد. جز ژاندارم را و جز ترانزیستور را. و هنوز در بوشهر و بندرعباس مَثَل رایج است که «زیر دیوار عجم نباید خوابید» و این عجم #دولت است؛ مأمورى است که از تهران مىآید [نقل شفاهی میکنم از #اسماعیل_رایین دوست عزیزم که اهل آن نواحی است]. یعنى نوکر دولت نباید شد و به مأمورش و به مؤسساتش اعتماد نباید کرد.
به همین علتهاست که تمام سازمانهاى مذهبى، از سقاخانهٔ زیرگذر و مسجد سرکوچه بگیر تا زیارتگاه بیرونِ آبادى، پوشیده است از تظاهرات گوناگونِ این عدمِ اعتماد به دولت و به کارش. و پُر است از علایم انتظار فرج مهدى موعود: اعلاحضرت ولىعصر. که بهراستى دعا کنیم که عجلالله تعالى فرجه! در زبان مردم، در کتیبه بالاى دیوار، بر زبان واعظ، در نماز، در اذان و مناجات، در قصیده شعرا، در تظاهرات مفصل جشن #پانزده_شعبان، بالاى کارت دعوت عروسىها، همهجا «در ظل توجهات ولى عصر» بسر مىبریم، اینها درست! آنوقت براى این مردم است که دولت با سازمانها و مدارس خود، با سربازخانهها و اداراتش، با زندانها و بوق و کرناى رادیوش، مُبلغ «حکومت ملى» است و براى خود، ساز دیگرى دارد. از همین مردم به تو بمیرى من بمیرم، مالیات مىطلبد، به زور ازشان سرباز مىگیرد، همهجا رشوهخور مىپرورد، سفارتخانههایش قرتىترین سفارتخانههاست، مُبلغ اعلاحضرتِ دیگرى است، و گوش فلک را از افتخارات هزاره هزاره افزایشیابندهاش کر کرده است و توپ و تفنگش را دائم به رخ مردم مىکشد.
آنوقت به علت همین تضاد، هر کودک دبستانى به محض اینکه سرود شاهنشاهى را به عنوان سرود ملى از بر کرد، نماز از یادش مىرود، و به محض اینکه پایش به کلاس ششم ابتدایی رسید، از مسجد میبُرد، و به محض اینکه سینما رفت، مذهب را به طاق نسیان مىنهد. و به همین علت است که ۹۰ درصد دبیرستاندیدههاى ما لامذهبند. لامذهب که نه؛ هرهرى مذهبند، در فضا معلقند. پایشان بر سر هیچ استقرارى نیست، هیچ یقینى، هیچ ایمانى. چون مىبینند که دولت با اینهمه اهن و تلپ و سازمان و بودجه و کمکهاى خارجى و توپ و تانک، قادر به حل کوچکترین مشکل اجتماعى که بیکارى دیپلمهها باشد، نیست. و در عین حال مىبینند که یک اعتقاد کهن مذهبى چه ملجأ پناهدهندهاى است براى خیل درماندگان و بیچارگان و فقرا و در پانزده شعبان چه شادیها مىکنند و چه خوشى مىگذرانند. این است که در مىمانند.
رادیو بیخ گوشش مدام افسون مىخواند و سینما به چشمش مىکشد عوالم از ما بهتران را، اما آن واقعیت دیگر هم هست؛ واقعیت محتواى ایمان مذهبى. و مگر چقدر مىشود فکر کرد؟ و خودخور بود؟ یا در صدد کشف حقیقت بود؟ و چرا او هم رها نکند و مثل دیگران نشود؟ و به رنگ جماعت در نیاید؟ پس برویم و همه هرهرى باشیم. نه مذهبمان پیدا، نه لامذهبىمان، نه زندگیمان، نه آیندهمان. دم غنیمت است.
#جلال_آل_احمد
#غربزدگی #غرب_زدگی
(چاپ دوم، تهران: انتشارات رواق، ۱۳۵۶/۱۰/۴)
صفحات ۱۰۳ تا ۱۰۶.
این کتاب در سال ۱۳۴۱ (۱۶ سال پیش از پیروزی انقلاب) زیر چاپ توقیف شد!
@Ab_o_Atash
یک تضاد دیگر که بسیار پیچیده است و هیچکس هم متوجه آن نیست:
۹۰درصد از اهالى این مملکت هنوز با معیارها و ملاکهاى مذهبى زندگى مىکنند. غرضم از آن ۹۰ درصد، همه دهاتىهاست به اضافهٔ طبقات کاسبکار شهرى و بازارى و مستخدمان جزء و مجموعهٔ آنچه طبقهٔ سوم و چهارم مملکت را مىسازد. این طبقات به نسبت فقرى که دارند فقط با تکیه به معتقدات مذهبى قادر به تحمل زندگانى خویشند. و ناچار خوشبختى امروزنیافته را در آسمان مىجویند و در دین و در آخرت. و خوشا به حالشان.
گاهى عرق هم مىخورند، اما دهانشان را آب مىکشند و به نماز مىایستند و ماه رمضان توبه مىکنند و حتى براى امامزاده داوود قربانى مىکُشند. و فلان دهاتى به محض این که هفت تخم هرسالهاش ده تخم شد، دست اهل و عیال را مىگیرد و به زیارت مشهد مىرود یا دست کم به قم. و اگر روابط حسنه(!) با همسایگان وجود داشت به کربلا و مستطیع که شد به مکه. و همه هم منتظر امام زمانند. یعنى همه منتظریم و حق هم داریم. منتها هر کدام به صورتى. چون هیچ دولت مستعجلى به وفاى کوچکترین قول و عهد خود برنخاسته است؛ چون همه جا ظلم است و حقکشى و خفقان و تبعیض!
و به همین علتهاست که در پانزده شعبان چنان جشنى مىگیریم که نوروز از حسد دق کند. و با همین اعتقاد است که تمام آن ۹۰درصد اهالى غیور مملکت، دولت را عملهٔ ظلم مىدانند و غاصب حقِ #امام_زمان «اعلاحضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه». پس حق دارند که مالیات نمىدهند و کلاه سر مأمور دولت مىگذارند و از سربازگیرى به هزار عنوان مىگریزند و جواب درست به هیچ آمارگیرى نمىدهند. و گرچه روزنامهها پر است از تبریکات اهالى غیور «مزلقان چاى» به مأمور جدیدالورود ادارهٔ سجل احوال، اما هیچکدام از اهالى غیور همان آبادى، هرگز سازمانى به نام دولت نمىشناسد. جز ژاندارم را و جز ترانزیستور را. و هنوز در بوشهر و بندرعباس مَثَل رایج است که «زیر دیوار عجم نباید خوابید» و این عجم #دولت است؛ مأمورى است که از تهران مىآید [نقل شفاهی میکنم از #اسماعیل_رایین دوست عزیزم که اهل آن نواحی است]. یعنى نوکر دولت نباید شد و به مأمورش و به مؤسساتش اعتماد نباید کرد.
به همین علتهاست که تمام سازمانهاى مذهبى، از سقاخانهٔ زیرگذر و مسجد سرکوچه بگیر تا زیارتگاه بیرونِ آبادى، پوشیده است از تظاهرات گوناگونِ این عدمِ اعتماد به دولت و به کارش. و پُر است از علایم انتظار فرج مهدى موعود: اعلاحضرت ولىعصر. که بهراستى دعا کنیم که عجلالله تعالى فرجه! در زبان مردم، در کتیبه بالاى دیوار، بر زبان واعظ، در نماز، در اذان و مناجات، در قصیده شعرا، در تظاهرات مفصل جشن #پانزده_شعبان، بالاى کارت دعوت عروسىها، همهجا «در ظل توجهات ولى عصر» بسر مىبریم، اینها درست! آنوقت براى این مردم است که دولت با سازمانها و مدارس خود، با سربازخانهها و اداراتش، با زندانها و بوق و کرناى رادیوش، مُبلغ «حکومت ملى» است و براى خود، ساز دیگرى دارد. از همین مردم به تو بمیرى من بمیرم، مالیات مىطلبد، به زور ازشان سرباز مىگیرد، همهجا رشوهخور مىپرورد، سفارتخانههایش قرتىترین سفارتخانههاست، مُبلغ اعلاحضرتِ دیگرى است، و گوش فلک را از افتخارات هزاره هزاره افزایشیابندهاش کر کرده است و توپ و تفنگش را دائم به رخ مردم مىکشد.
آنوقت به علت همین تضاد، هر کودک دبستانى به محض اینکه سرود شاهنشاهى را به عنوان سرود ملى از بر کرد، نماز از یادش مىرود، و به محض اینکه پایش به کلاس ششم ابتدایی رسید، از مسجد میبُرد، و به محض اینکه سینما رفت، مذهب را به طاق نسیان مىنهد. و به همین علت است که ۹۰ درصد دبیرستاندیدههاى ما لامذهبند. لامذهب که نه؛ هرهرى مذهبند، در فضا معلقند. پایشان بر سر هیچ استقرارى نیست، هیچ یقینى، هیچ ایمانى. چون مىبینند که دولت با اینهمه اهن و تلپ و سازمان و بودجه و کمکهاى خارجى و توپ و تانک، قادر به حل کوچکترین مشکل اجتماعى که بیکارى دیپلمهها باشد، نیست. و در عین حال مىبینند که یک اعتقاد کهن مذهبى چه ملجأ پناهدهندهاى است براى خیل درماندگان و بیچارگان و فقرا و در پانزده شعبان چه شادیها مىکنند و چه خوشى مىگذرانند. این است که در مىمانند.
رادیو بیخ گوشش مدام افسون مىخواند و سینما به چشمش مىکشد عوالم از ما بهتران را، اما آن واقعیت دیگر هم هست؛ واقعیت محتواى ایمان مذهبى. و مگر چقدر مىشود فکر کرد؟ و خودخور بود؟ یا در صدد کشف حقیقت بود؟ و چرا او هم رها نکند و مثل دیگران نشود؟ و به رنگ جماعت در نیاید؟ پس برویم و همه هرهرى باشیم. نه مذهبمان پیدا، نه لامذهبىمان، نه زندگیمان، نه آیندهمان. دم غنیمت است.
#جلال_آل_احمد
#غربزدگی #غرب_زدگی
(چاپ دوم، تهران: انتشارات رواق، ۱۳۵۶/۱۰/۴)
صفحات ۱۰۳ تا ۱۰۶.
این کتاب در سال ۱۳۴۱ (۱۶ سال پیش از پیروزی انقلاب) زیر چاپ توقیف شد!
@Ab_o_Atash
✳️ گل بهارآفرین
شهر آینهدار میشود با یک گل
پروانهتبار میشود با یک گل
گفتند نمیشود؛ ولی میبینند
یکروز بهار میشود با یک گل...
#هادی_فردوسی
@Ab_o_Atash
شهر آینهدار میشود با یک گل
پروانهتبار میشود با یک گل
گفتند نمیشود؛ ولی میبینند
یکروز بهار میشود با یک گل...
#هادی_فردوسی
@Ab_o_Atash
✳️ اندوه امری قراردادی است
انما الحزن وضع، لاطبع؛ لانا اذا وجدنا انساناً سُلِب مُلکاً فحزن و کثیر لیس لهم ذلک المال و لیس هم بحُزّان، فاذن وضع ذلک الحزن لنفسه وضعاً علی ما سلبه او فاته.
[اندوه امری کاملاً قراردادی است نه طبیعی. چرا که وقتی انسانی را مییابیم که ملکی را از دست داده و اندوهناک شده، و از طرف دیگر بسیاری از مردم آن مال را ندارند و اندوهگین نیستند، پس [نتیجه میگیریم آن شخص] خودش اندوه را برای خودش قرارداد کرده، قراردادی برای آنچه از او گرفته یا فوت شده.]
#یعقوب_بن_اسحاق_کندی
#رسالة_في_الحيلة_لدفع_الاحزان
مکتبة نور
صفحه ۶.
@Ab_o_Atash
انما الحزن وضع، لاطبع؛ لانا اذا وجدنا انساناً سُلِب مُلکاً فحزن و کثیر لیس لهم ذلک المال و لیس هم بحُزّان، فاذن وضع ذلک الحزن لنفسه وضعاً علی ما سلبه او فاته.
[اندوه امری کاملاً قراردادی است نه طبیعی. چرا که وقتی انسانی را مییابیم که ملکی را از دست داده و اندوهناک شده، و از طرف دیگر بسیاری از مردم آن مال را ندارند و اندوهگین نیستند، پس [نتیجه میگیریم آن شخص] خودش اندوه را برای خودش قرارداد کرده، قراردادی برای آنچه از او گرفته یا فوت شده.]
#یعقوب_بن_اسحاق_کندی
#رسالة_في_الحيلة_لدفع_الاحزان
مکتبة نور
صفحه ۶.
@Ab_o_Atash