Telegram Web
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آبانگان ۳۴۳-۳
چه بلایی سر آب انتقالی از کارون می‌آید؟
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
صدای پای آب - به یاد نگار کورکور
https://www.abanganiran.org/single-post/testimonies-of-irans-silenced-waters

شهادت‌نامه‌های آب‌های خاموش‌شده‌ی ایران‌زمین

نیک‌آهنگ کوثر


می‌گویند زمین فراموش می‌کند. این یاوه را باور نکنید، چرا که اکنون، پس از دهه‌ها سکوت، آنچه از رودها، دریاچه‌ها و تالاب‌های ایران باقی مانده، چنان گرد و خاکی راه انداخته که هیچکس نمی‌تواند نشنیده و نادیده‌اش بگیرد.

من زاینده‌رود بودم، زنده‌رود.


و امروز، خشکه‌رو‌دی‌ام در هیبت شبح.

شیخ بهایی برای نجاتم برخاست، تا طومار عدالت نگاشته شود،

تا میراثم به ناحق تقسیم نگردد.

و امروز، تنها ردی کم‌رنگ از من در اعماق زمین مانده،

همان‌هم رو به خاموشی است.

صدایم را نمی‌شنوند، و طومارم را در سکوت در هم پیچیده‌اند.

ماده‌پرستان، مادی‌هایم را خشکاندند.

سی‌وسه‌پل، بی‌من، تنها جاده‌ای‌ست از سنگ و خاطره.

از کارون آبی آوردند که پاینده بمانم، اما به فنا رفتم.


من گاوخونی‌ام. روزگاری تالاب بودم، اینک بیابان.


نَفَس بیابان بودم. گرد و غبار را در آغوش می‌گرفتم، گرما را مهار می‌کردم،

پناهگاه جنبندگانِ تشنه‌ی صحرا بودم.

اما سیاست‌های کور و دزدان آب، زاینده‌رود را خفه کردند، و تیرآهنِ پروژه‌های توسعه، در قلب من فرود آمد.

اکنون بادهایی که از تنِ خشکیده‌ام عبور می‌کنند،

با خود سم و هلاکت و فلاکت به جان شهرها می‌پاشند.

من بهای فراموشی عقل‌ام.

من بهای خیانتی‌ام که نامش را «پیشرفت و توسعه» گذاشتند.


من کبودانم، آن‌که روزگاری دریاچه‌ی ارومیه خوانده می‌شد.


چشمِ فیروزه‌ای ایران بودم، و اینک چشمی کور.

چشمِ شورِ دولت سازندگی، جز شوربختی به ارمغان نیاورد.

قربانیان این شوربختی، میلیون‌ها زیستمندِ خاموش‌اند.

سدسازان، چاه‌کنان، و راه‌زنان و آب‌دزدان، مرا به تاراج بردند، برای چه؟ برای یک دلار بیشتر؟

اکنون با آبی دزدیده از زاب کوچک می‌خواهند جانم دهند،اما به چه قیمتی؟

سیاست‌های دزدانِ آب و نیرو، قرارگاه خاتم، مهاب‌قدس و شرکای‌شان،

پرندگان مهاجر را راندند، و مردمان اطراف را در آستانه کوچ گذاشتند.

مهاجرت، دیگر نه انتخاب، که اجبار است.


من رود کُر بودم.


بر نقشه‌ها هنوز آبی‌ام، اما در حقیقت، خشکیده‌، خاموش، و بی‌جانم.

روزی داریوش کبیر بر من نگریست و در زلالم، آینده‌ای برای ایران دید.

امروز اما، تنها در سکوت و ناامیدی، نظاره‌گر فروپاشی خویشم.

چاه‌های بی‌اجازه و سدهای به‌ظاهر مجاز، خونم را مکیدند،

و مرودشت، با من، جان باخت.

نباید قربانیِ عطش برنج‌کاری می‌شدم،

اما شالی‌زارهای کامفیروز و کربال، عزیزتر شدند از من،

و از هزاران پرنده‌ای که زندگی‌شان به جریان من بسته بود.



من بختگان بودم.


دریاچه‌ای بودم که به تالاب بدل شد، و تالابی که بخت از آن برگشت،

و سرانجام، به بیابان سپرده شد.

اکنون گورستانی‌ام از نمک.

بر من گرد مرگ پاشیدند، و گناه را به گردن خشکسالی انداختند.

اما من با اقلیم نمُردم، این سیاست بود که مرا کُشت.

و اینک، جازموریان، پریشان، و کم‌جان، بی‌جان شده‌اند و کسی نیست که شهادت‌نامه‌شان را به دست قاضیان و ستانندگان داد برساند.

هیچ‌کس نیست؟
واقعاً هیچ‌کس نیست؟

هیچ‌کس نیست که صدای مرگِ آرامِ مرا در این سرزمین بشنود؟
Forwarded from Dr. AliBeitollahi (Ali Beitollahi)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تقاضایی کارشناسی، دوستانه، صمیمانه و عاجزانه از همه و بویژه ساکنین تهران:
در مصرف آب صرفه جویی کنیم.🙏⚘️
www.tgoop.com/Dr_AliBeitollahi
*از چاه تا چاله: رقابت جهانی در مسابقات فرونشست… از ایران مرکزی تا دره‌ی مرکزی کالیفرنیا*

https://www.abanganiran.org/single-post/you-cant-pump-forever

نیک آهنگ کوثر

در حاشیه‌‌ای داغ و خاک‌گرفته‌ی شهر اصفهان، صدای خفه‌ی موتور پمپ غیرمجاز، مثل نفس‌های آخر یک بیمار روی دستگاه تنفسی بخش آی‌سی‌یوی بیمارستان، در محله‌ای می‌پیچید که معلوم نبود تعداد ساکنانش بیشتر است یا ترک‌های ناشی از فرونشست!

شهر تاریخی اصفهان، حالا دارد در خودش فرو می‌ریزد. نه از شرم، نه از عشق، بلکه از اعتیادی قدیمی به آب‌های زیرزمینی و نشست بیش از حد زمین.

وسط این روزگار ویران و داغ، آب پمپاژ شده شالیزار کوچکی را سیراب می‌کرد. چه منظره‌ای عجیبی، یک سبزی تند فسفری میان منطقه‌ای به شدت خشکیده.

قدیم‌ها که زاینده‌رود هنوز سر پا بود، با اعتماد به نفس از طریق مادی‌ها به باغ‌ها و زمین‌های کشاورزی شهر آب می‌رساند. اما حالا که رودخانه به خط تیره‌ای روی نقشه تبدیل شده، صدای پمپ‌های دیزلی مثل خُرخُر آخرِ یک تمدن در گوش شهر می‌پیچد.

سامان، دبیر زمین‌شناسی که دوستانش به طنز «سامی» صدایش می‌زدند سراغ کشاورزی رفت که بالای سر شالیزار بود. سامی می‌خواست با صبر و تحمل مفهوم «فرونشست» را به جمال توضیح بدهد: «جمال جان! وسط شهر هم برنج می‌کارن؟ اون هم با آب زیرزمینی؟ اون چاه باید وقتی شلوار لوله‌تفنگی مد بود بسته می‌شد! زمین زیر پامون داره فرو می‌ریزه، تو هنوز فکر می‌کنی سنه ۵۲ئه! چیزی به اسم فرونشست شنیدی برادر من؟»

جمال، با بیلی در دست و قیافه‌ای حق به‌جانب که انگار وسط تعطیلاتش مزاحم شده‌اند، فقط لبخند زد... لبخندی که مخصوص آدم‌هایی ا‌ست که با خیال راحت، تا قیامت می‌خواهند تا آخرین قطره آبخوان را هزینه آبیاری ‌کنند.

جمال گفت: «آی معلم! خیال کردی فقط ما تو اصفهون برنج می‌کاریم؟ نه جونِ دل، همه جا همین‌جوراس! اون ور دنیا تو کالیفرنیا هم واسه خودشون کارخونه‌ی خشکوندن آب راه انداختن. تازه اونا که تکنولوژی هم دارن!»

پسر جمال، مهدی، با موبایلی در دست و مغزی پر از نقشه‌های ماهواره‌ای، از ناکجا سبز شد و گفت: «بابا راست میگه! من خودم تو ناسا دیدم، با چشای خودم! این کورکورانا سالی ۳۰-۴۰ سانت می‌رن پایین، حالا شما بگو ما بدیم؟ والا با این ماهواره‌هاشون فقط دارن نگاه می‌کنن، کاری نمی‌کنن!»

سامی با ژستی که مخصوص معلم‌هایی ا‌ست که یک بار دیگر هم باید به بچه‌ها یاد بدهند زمین گرد است، عینکش را تنظیم کرد و گفت: «فرقش اینه که اونا قانون دارن! سال ۲۰۱۴ یه چیزی تصویب کردن به اسم SGMA—قانون مدیریت پایدار منابع آب زیرزمینی. هر حوضه باید تا ۲۰۴۰ پایدار بشه. کشاورزا باید ثبت کنن چقدر پمپاژ می‌کنن، سازمان‌ها باید برنامه بدن، و وقتی بارون میاد، اگه بیاد، باید بره تو سفره‌ی آب زیرزمینی، نه که ول شه بره به فنا. سیستمش کامل نیست، ولی حداقل اداش رو در میارن.»

میزان کلی فرونشست در دره سن‌واکین کالیفرنیا بین ۷ مه ۲۰۱۵ تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۶، بر اساس داده‌های پردازش‌شده در آزمایشگاه پیشرانه جت ناسا (JPL)- آژانس فضایی اروپا / ناسا - JPL / C

میزان کلی فرونشست در دره سن‌واکین کالیفرنیا بین ۷ مه ۲۰۱۵ تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۶، بر اساس داده‌های پردازش‌شده در آزمایشگاه پیشرانه جت ناسا (JPL)- آژانس فضایی اروپا / ناسا - JPL / C
جمال، همون پوزخند معروفش رو زد، پوزخندی که معمولاً ده ثانیه قبل از یک فاجعه‌ روی صورتش ظاهر می‌شه:«هه! خیال کردی ما از اونا عقب‌تریم؟ ما خودمون قبل از اون چشم‌سبزای فرنگی، قانون داشتیم آقاجون! همون دهه‌ی هشتاد، وزارت نیرو یه طرحی آورد به اسم تعادل‌بخشی. هی شعار داد: باید برداشت کم شه، سفره‌ی آب تثبیت شه، کشاورزا بیان وسط، الگوی کشت هم عوض شه... همه‌ش حرفای قشنگ، عمل؟ هیچی!»

حالا نوبت مهدی بود: «هیچی دیگه، همایش گرفتن، گزارش چاپ کردن، بنر زدن که آره “مدیریت بحران”! ولی موتور پمپ همه چاه‌های غیرمجاز همین‌جوری روشن موند، عین همین چاه خودمون آقا معلم! برنج هم که کاشتیم، خوب هم کاشتیم، به این سبزی و خوش‌رنگی! بگو ماشاالله!»

سامی صدایش در اومد: «پس ناظرا چی شدن؟»

جمال گفت: «خودِ همونا، فامیلاشون زمین داشتن آقا! برنج و یونجه می‌کاشتن که نگو! خب کی جرأت داشت چیزی بگه وقتی زاینده‌رود خودش رفت زیر زمین؟»
یادداشت جدید نیک آهنگ کوثر درباره وضعیت نگران کننده آب ایران.
Forwarded from BBCPersian
🖋نیک آهنگ کوثر، تحلیلگر حوزه آب و محیط زیست

🔻هر سال با نزدیک شدن به فصل گرما، کمبود آب در ایران بیش از پیش چهره واقعی خود را نشان می‌دهد. کاهش شدید منابع آب زیرزمینی، فرونشست زمین در دشت‌های کلیدی، کاهش جریان رودخانه‌ها، و شور شدن آب‌های آشامیدنی در برخی استان‌ها، همگی حکایت از تابستانی دشوار دارند.

تیتر روزنامه‌ها و سایت‌های خبری هم این روزها همه از نگرانی‌های عمده در این زمینه حکایت دارند: «گذر از تنش‌آبی به شرایط بحرانی»؛ معاون وزیر نیرو: «سال آبی بسیار سختی پیش رو داریم»؛ «در پیش بودن قطعی ۱۰ ساعته آب آشامیدنی برای برخی مناطق سمنان»؛‌ «آخرین وضعیت سدهای تهران: فقط ۱۸ درصد آب دارند»؛ «کم آبی سدها تأمین برق را دشوار کرده است».

کارشناسان برآورد می‌کنند منابع آب زیرزمینی ایران که سال ۱۳۹۴ حدود ۱۳۰ میلیارد متر مکعب تخمین زده شده بود بشدت کاهش یافته است.

بیشتر بخوانید:
https://bbc.in/434h25L
📸Getty Images /Tasnim/Isna/Mehr
@BBCPersian
سیر کردن #مافیای_آب سیری ناپذیر: رفع تحریم و بحران آب

ادامه در زیر همین پست

(ترجمه مقاله نیک آهنگ کوثر در شورای اتلانتیک)
https://atlanticcouncil.org/blogs/menasource/feeding-the-water-mafia-sanctions-relief-and-irans-water-crisis/

با اوج‌گیری دما و شدت‌ گرفتن بحران آب و برق در ایران، نگاه بسیاری از مقام‌های حکومتی دوباره به سوی رفع تحریم‌ها و احتمال توافق با ایالات متحده دوخته شده است. استدلال آن‌ها ساده است: آزادسازی دارایی‌های بلوکه‌شده می‌تواند کمبودها را جبران و کشور را تثبیت کند. اما واقعیت پیچیده‌تر از آن است. تجربه‌ی تلخ چهار دهه گذشته نشان داده که بدون اصلاحات عمیق و ساختاری، تزریق پول فقط حکم مسکّن موقتی دارد—و در عمل، سقوط را شتاب می‌بخشد.

در همین هفته، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات متحده، در اظهاراتی کم‌سابقه، انگشت اتهام را مستقیماً به سوی ساختاری فاسد درون حکومت ایران نشانه رفت. او از شبکه‌ای یاد کرد که بسیاری از ایرانیان سال‌هاست آن را می‌شناسند: «مافیای آب». گروهی که به گفته‌ی ترامپ، «زمین‌های حاصلخیز را به بیابان خشک تبدیل کرده، بستر رودخانه‌ها را تهی ساخته و ثروت را از مردم ربوده است.» برای میلیون‌ها ایرانی که از پیامدهای تخریب محیط‌زیست و کم‌آبی ناگزیر به مهاجرت داخلی یا خارجی شده‌اند، این نخستین بار بود که یک رئیس‌جمهور آمریکا، با صراحتی کم‌نظیر، آن‌چه را فعالان محیط ‌زیست و افشاگران سال‌هاست فریاد می‌زنند، به زبان آورد.

مافیای آب: شبکه‌ای در سایه اما قدرتمند
دهه‌ها است که از اصطلاح «مافیای آب» در فضای رسانه‌ای و دانشگاهی ایران استفاده می‌شود. روزنامه‌نگاران، دانشمندان و کنشگران مدنی از آن برای توصیف شبکه‌ای از مدیران دولتی، پیمانکاران، و شرکت‌های مشاور وابسته به نهادهای نظامی و شبه‌نظامی استفاده می‌کنند که با اتکا به رانت سیاسی، پروژه‌های پرهزینه، ناکارآمد و اغلب مخرب را به اجرا می‌گذارند. این مافیا در تاریکی رشد کرده—پشت درهای بسته‌ی تصمیم‌گیری، در فرایندهای فاقد شفافیت و تحت عنوان «توسعه» و «امنیت ملی». سدسازی‌های بی‌رویه، انتقال‌های بین‌حوضه‌ای آب، و برداشت بی‌حساب از سفره‌های زیرزمینی، نشانه‌هایی آشکار از این الگوست.

سخنان ترامپ، هرچند تند و مستقیم بود، اما واقعیت تلخ را روشن کرد: بحران آب در ایران صرفاً بحران کمبود نیست؛ بحران چپاول است.

تجربه برجام: دلار آمد، اصلاح نه
بازگشت میلیاردها دلار به ایران پس از توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ می‌توانست نقطه‌ی آغاز اصلاحات بنیادین در حوزه‌ی آب و محیط‌زیست باشد. اما آن‌چه در عمل رخ داد، بازتولید همان چرخه‌ی معیوبی بود که سال‌هاست به نابودی منابع طبیعی کشور سرعت بخشیده است.

پروژه‌های پرهزینه و ناکارآمدی که پشت درهای بسته طراحی شده بودند، ناگهان جان تازه گرفتند. سدسازی‌های میلیاردی و طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای، بدون توجه به پیامدهای محیط زیستی، یکی پس از دیگری اجرا شدند. تخلیه‌ی بی‌رویه‌ی سفره‌های زیرزمینی شتاب بیشتری گرفت و فرونشست زمین به تهدیدی گسترده در دشت‌های مرکزی بدل شد. در این میان، کشاورزی همچنان با الگوی پرمصرف و غیرپایدار ادامه یافت و اولویت‌های محیط زیستی، مطابق معمول، به حاشیه رانده شدند.

تزریق پول بدون اصلاح، نسخه‌ی سقوط
در نظام جمهوری اسلامی، این تصور که هر بحرانی را می‌توان با پول حل کرد، نه‌تنها غلط، بلکه خطرناک است. طی چهار دهه گذشته—به‌ویژه پس از جنگ ایران و عراق—ورود منابع مالی بدون شفافیت، پاسخگویی یا مشارکت عمومی، نه‌تنها به بهبود شرایط نینجامیده، بلکه خود به عاملی برای فساد گسترده، تشدید تخریب محیط زیستی، و گسترش نارضایتی اجتماعی تبدیل شده است. بودجه‌هایی که باید صرف بازسازی، تاب‌آوری و اصلاح ساختارها می‌شد، به جیب پیمانکاران وابسته به قدرت رفت—و پروژه‌هایی را تأمین مالی کرد که نه توسعه‌محور بودند، نه مردم‌محور، و نه پایدار.

نهادهای نظارتی و قانون‌گذاری، از جمله مجلس، سال‌هاست به نهادهایی نمایشی بدل شده‌اند؛ بیشتر در خدمت ظاهرِ پاسخگویی‌اند تا عملِ نظارت. اعتراضات عمومی، به‌ویژه در استان‌هایی که قربانی کم‌آبی‌اند، با سرکوب پاسخ داده می‌شود نه با راه‌حل. اکنون نیز که احتمال کاهش تحریم‌ها در جریان مذاکرات با آمریکا مطرح است، بازوی اقتصادی سپاه پاسداران—قرارگاه خاتم‌الانبیاء—در حال آماده‌سازی برای گسترش نفوذ خود است. این قرارگاه که سال‌هاست پروژه‌های بزرگ عمرانی کشور را در اختیار دارد، آماده است تا با استفاده از شعارهایی چون «توسعه» و «محرومیت‌زدایی»، امپراتوری خود را وسعت دهد. اما این پروژه‌ها، بدون ملاحظات محیط زیستی و شفافیت لازم، تنها فساد را تعمیق، ناکارآمدی را تثبیت و فروپاشی محیط زیستی را تسریع می‌کنند.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفتگو با روزبه اسکندری، کارشناس سازه‌های آبی و پژوهشگر مستقل آب و محیط زیست، در باره مقاله مشترک با نیک آهنگ کوثر در رادیو زمانه

#باهم_درباره_آب_حرف_بزنیم - ۳۵۲
Forwarded from Iranefarda TV
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
با هم درباره آب حرف بزنیم – سه شنبه 3 تیر 1404 - آسیب های محیط زیستی جنگ
درس‌هایی از بازنگری در مدیریت حوضه رودخانه کلرادو

نیک آهنگ کوثر

هرکس که تحولات آبی ایالات متحده را دنبال می‌کند، یک چشمش به سرنوشت رودخانه کلرادو و سدهای آن است. در سال ۱۹۲۲، هفت ایالت آمریکا برای مدیریت این حوضه حیاتی گرد هم آمدند و قرارداد کلرادو (Colorado River Compact) را امضا کردند؛ نخستین تلاش رسمی برای تقسیم منابع آب بین ایالت‌هایی که بخشی از حوضه در هر کدام‌شان وجود دارد. در این توافق، میزان سالانه جریان رودخانه حدود ۱۵ میلیون جریب‌فوت برآورد شد، معادل تقریبی ۱۸.۵ میلیارد متر مکعب آب. سهم هر یک از حوضه‌های بالادست و پایین‌دست نیز ۷.۵ میلیون جریب‌فوت (یعنی حدود ۹.۲۵ میلیارد متر مکعب) تعیین شد. در کنار سهم‌بندی بین ایالت‌ها، آمریکا طبق معاهده‌ای جداگانه، موظف شد سالانه ۱.۵ میلیون جریب‌فوت (نزدیک به ۱.۸۵ میلیارد متر مکعب) آب به مکزیک اختصاص دهد، در حالی‌که در هیچ‌یک از توافق‌های اولیه، سهمی برای نیازهای ‌محیط زیستی رودخانه در نظر گرفته نشده بود.




اما این برآورد بر پایه سال‌هایی با بارندگی استثنائاً بالا صورت گرفته بود، و بعدها مشخص شد که متوسط واقعی جریان رودخانه در بلندمدت بین ۱۲ تا ۱۳ میلیون جریب‌فوت است، یعنی چیزی حدود ۱۴.۸ تا ۱۶ میلیارد متر مکعب در سال. کاهش بارش، ذوب سریع‌تر برف‌ها، تبخیر بیشتر به دلیل گرمایش جهانی، و رشد مصرف انسانی، این تعادل ناپایدار را بر هم زدند.


در سال‌های اخیر، برخی ایالت‌ها تلاش کرده‌اند با کنار گذاشتن توافق تاریخی ۱۹۲۲، به سازوکاری واقع ‌نگرانه‌تر برسند. از جمله پیشنهادهایی برای تخصیص آب بر پایه‌ی میانگین جریان سه‌ساله اخیر، نه داده‌های قدیمی یا سهم‌های نمادین. این چرخش مفهومی، اگرچه هنوز در مرحله آزمون است، می‌تواند در مدیریت منابع محدود، به‌ویژه در شرایط خشکسالی، مؤثر باشد.


تفاوت اصلی این پیشنهاد با ایده‌های قبلی، عدم تاکید روی «حق تاریخی» ایالت‌ها است، چون به شرایط واقعی و تغییرات اقلیمی اتکا شده است. برای نخستین‌بار، ایالت‌هایی مانند کالیفرنیا پذیرفته‌اند که در دوره‌های خشکسالی، مصرف آب را کاهش دهند، بدون آنکه به مفاد قدیمی قرارداد ۱۹۲۲ استناد کنند. اگر این رویکرد تازه تثبیت شود، می‌تواند الگویی برای عبور از سیاست‌های کهنه و ضدتحول، و حرکت به‌سوی مدیریتی انعطاف‌پذیر و مشارکتی باشد.


ارتباط ایران و تصمیم‌گیری‌های حوضه کلرادو

آنچه این تجربه را برای ایران معنادار می‌کند، نه فقط شباهت اقلیمی، بلکه ساختار مشابه تصمیم‌گیری است.


اگر از تاریخ مدیریت آب در ایران پس از جنگ جهانی دوم باخبرید، احتمالاً می‌دانید که سفر محمدرضا شاه به سد هوور در لاس‌وگاس نقطه عطفی در سیاست‌گذاری آبی ایران بود. سد هوور، یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های مهندسی قرن بیستم، نه‌فقط الگوی فنی، بلکه نماد توسعه برای بسیاری از رهبران جهان از جمله شاه ایران شد. پس از آن، گروه‌های مهندسی آمریکایی، مشاوران صندوق بین‌المللی پول، و نهادهایی چون اداره دره تنسی (TVA) وارد ایران شدند و سدسازی نوین در کشور کلید خورد. ساخت سدهای بزرگ، چه در رژیم پیشین و چه در دوران جمهوری اسلامی، به نمادی از اقتدار و پیشرفت بدل شد؛ اما به بهای تخریب گسترده محیط زیست، نادیده‌گرفتن حق‌آبه‌ها، و بی‌توجهی به ظرفیت واقعی منابع.


هنگام ساخت سدهای بزرگ در حوضه کلرادو، از جمله سد هوور و گلن کنیون، از ارزیابی اثرات محیط زیستی خبری نبود، چرا در آن دوران، چنین الزامی در قوانین وجود نداشت. این کوتاهی بعدها به تخریب گسترده زیست‌بوم‌ها انجامید، اشتباهی که در ایران نیز با الگوبرداری از همان الگو، بدون انجام ارزیابی‌های علمی و محیط زیستی، بارها تکرار شد.


در ایالات متحده، یکی از نقدهای جدی به قرارداد ۱۹۲۲ بی‌توجهی به حق‌آبه قبایل بومی بود؛ جوامعی که پیش از شکل‌گیری ساختارهای حکومتی، در این سرزمین‌ها زیسته بودند. در ایران نیز، سیاست‌های آبی بدون مشارکت اقوامی چون لرها، کردها، عرب‌ها، بلوچ‌ها و ترکمن‌ها اجرا شده‌ است. این نادیده‌گرفتن عدالت قومی، بحران آب را به بحران اجتماعی و هویتی بدل می‌کند.


شباهت‌های برخی مناطق ایران و حوضه کلرادو در شرایط امروز نیز چشمگیر است. هر دو با منابع آبی ناپایدار، ناپدید شدن تدریجی یخچال‌ها و ذخیره برفی، کاهش بارندگی، افت سفره‌های زیرزمینی و تنش‌های بین‌حوضه‌ای مواجه‌اند. اگر ما نیز در ایران سهم استان‌ها و حوضه‌ها را نه بر پایه داده‌های تاریخی، که بر اساس جریان واقعی سال‌های اخیر و ظرفیت اکولوژیک منابع تعیین کنیم، می‌توانیم به تصمیم‌گیری‌های منطقی‌تر و منصفانه‌تری برسیم.
2025/07/13 23:37:57
Back to Top
HTML Embed Code: