بیست و نهم اسفند زادروز دکتر پرویز ناتل خانلری
من در اسفند ۱۲۹۲ شمسی در تهران متولد شدم. پدر و مادرم مازندرانی بودند. هم خانوادۀ پدر و هم خانوادۀ مادرم در حکومت قاجار شغل دیوانی داشتند. جد من ابتدا عنوان خانلرخان گرفت و بعد لقب اعتصامالملک. جدم، یعنی همین میرزا خانلرخان اعتصامالملک تا آخر عمر مشاغلی در وزارت خارجه داشت و مدیر کل ادارۀ انگلیس وزارت خارجه بود.
پدرم مرا به مدرسه نگذاشت. چون ده سالی در اروپا زندگی کرده بود عقاید خاصی خلاف عقاید جامعۀ آن روز داشت. خودش سه چهار زبان مختلف میدانست، دلش میخواست همۀ اینها را به من یاد بدهد اما عملاً ممکن نبود. در سفری که بعد پدرم به اروپا کرد مادرم مرا به مدرسه گذاشت. یک سالی تا کلاس دوم به مدرسه رفتم باز فاصلهای افتاد و به مدرسه نرفتم. بعد از مرگ پدرم بود که تحصیل مرتب را شروع کردم.
در خلال این تعطیلها چون پدرم کتابخانهای با کتابهایی به چند زبان داشت کتابهای فارسی او را میخواندم و کتابهای دیگرش را ورق میزدم. پدرم شبها که از اداره میآمد گاهی غزل حافظ را با یک زمزمۀ صدای دو دانگ میخواند که خیلی برای من جالب بود. از جمله شعرایی که پدرم دوست داشت منوچهری بود و مرا واداشته بود که مسمطهای منوچهری را حفظ کنم.
در موقعی که پنج ششساله بودم یک عیدی، روز نوروز با پدرم به دیدن یکی از رجال (مشیرالدوله) رفتیم که یادم هست پدرم مرا معرفی کرد که این پسر مسمطهای منوچهری را حفظ است. مشیرالدوله گفت مسمط منوچهری را بخوان ببینم. خواندم. خیلی خوشش آمد و یک پنج ریالی زرد به من عیدی داد.
چندی به مدرسۀ سن لویی رفتم که میان خیابان لالهزار و علاءالدوله (فردوسی) بود. چندی هم به مدرسۀ امریکایی رفتم در قسمت ابتدایی. در آن مدرسه دو پرویز بود و چون نام فامیل نداشتیم میگفتند «پرویز خان یک» و «پرویز خان دو». بعدها نام خانوادگی «خانلری» گرفتم به مناسبت لقب جدم که «خانلرخان» بود، اما «ناتل» در شناسنامهام نیست. آن زمان که بچه بودم و با نیما که قوم و خویش ما بود آشنا شدم، به تشویق او این اسم را به اسم خود اضافه کردم. ناتل شهری در مازندران بوده است، الآن هم بین راه بابل و بابلسر دهکورهای به اسم «ناتلکنار» هست.
دکتر پرویز ناتل خانلری
«خاطرات پرویز ناتل خانلری»، آینده، سال شانزدهم، شمارۀ ۵-۶، ۱۳۶۹، ص ۴۲۹-۴۳۱.
عکس از گنجینۀ ایرج افشار
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
من در اسفند ۱۲۹۲ شمسی در تهران متولد شدم. پدر و مادرم مازندرانی بودند. هم خانوادۀ پدر و هم خانوادۀ مادرم در حکومت قاجار شغل دیوانی داشتند. جد من ابتدا عنوان خانلرخان گرفت و بعد لقب اعتصامالملک. جدم، یعنی همین میرزا خانلرخان اعتصامالملک تا آخر عمر مشاغلی در وزارت خارجه داشت و مدیر کل ادارۀ انگلیس وزارت خارجه بود.
پدرم مرا به مدرسه نگذاشت. چون ده سالی در اروپا زندگی کرده بود عقاید خاصی خلاف عقاید جامعۀ آن روز داشت. خودش سه چهار زبان مختلف میدانست، دلش میخواست همۀ اینها را به من یاد بدهد اما عملاً ممکن نبود. در سفری که بعد پدرم به اروپا کرد مادرم مرا به مدرسه گذاشت. یک سالی تا کلاس دوم به مدرسه رفتم باز فاصلهای افتاد و به مدرسه نرفتم. بعد از مرگ پدرم بود که تحصیل مرتب را شروع کردم.
در خلال این تعطیلها چون پدرم کتابخانهای با کتابهایی به چند زبان داشت کتابهای فارسی او را میخواندم و کتابهای دیگرش را ورق میزدم. پدرم شبها که از اداره میآمد گاهی غزل حافظ را با یک زمزمۀ صدای دو دانگ میخواند که خیلی برای من جالب بود. از جمله شعرایی که پدرم دوست داشت منوچهری بود و مرا واداشته بود که مسمطهای منوچهری را حفظ کنم.
در موقعی که پنج ششساله بودم یک عیدی، روز نوروز با پدرم به دیدن یکی از رجال (مشیرالدوله) رفتیم که یادم هست پدرم مرا معرفی کرد که این پسر مسمطهای منوچهری را حفظ است. مشیرالدوله گفت مسمط منوچهری را بخوان ببینم. خواندم. خیلی خوشش آمد و یک پنج ریالی زرد به من عیدی داد.
چندی به مدرسۀ سن لویی رفتم که میان خیابان لالهزار و علاءالدوله (فردوسی) بود. چندی هم به مدرسۀ امریکایی رفتم در قسمت ابتدایی. در آن مدرسه دو پرویز بود و چون نام فامیل نداشتیم میگفتند «پرویز خان یک» و «پرویز خان دو». بعدها نام خانوادگی «خانلری» گرفتم به مناسبت لقب جدم که «خانلرخان» بود، اما «ناتل» در شناسنامهام نیست. آن زمان که بچه بودم و با نیما که قوم و خویش ما بود آشنا شدم، به تشویق او این اسم را به اسم خود اضافه کردم. ناتل شهری در مازندران بوده است، الآن هم بین راه بابل و بابلسر دهکورهای به اسم «ناتلکنار» هست.
دکتر پرویز ناتل خانلری
«خاطرات پرویز ناتل خانلری»، آینده، سال شانزدهم، شمارۀ ۵-۶، ۱۳۶۹، ص ۴۲۹-۴۳۱.
عکس از گنجینۀ ایرج افشار
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
به خجستگی و فرّخی نوروز، به سرفرازی و پایندگی ایران، به یاد آنان که همزبانی را با همدلی نیکو دانستهاند. بازآمدن بهار و نوروز باستانی را به ایراندوستانی که فرهنگ ملّی را گرامی میدارند و نگاهبانی از هویت ملّی را ارج میگذارند، شادباش میگوییم. آرزومندیم که این بهار نو، آسایش و ثبات را برای هموطنان به ارمغان آورد و دلهایشان را به روشنی و امید بیاراید. از همراهان ادبپرور گرامی که یار و یاور ما بودند، سپاسها داریم.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
مبارک باد نوروز
صبح بر من دو در گشود امروز
یک در از روز و یک در از نوروز
مادر دهر بود آبستن
بامدادان دو بچّه زاد امروز
دختری خوبروی همچو بهار
پسری نیکبخت چون نوروز
همچو آن طلعت و چو این طالع
طلعت و طالعت خوش و پیروز
روزِ نو، سالِ نو، مبارک باد
همهسالت مبارک و همهروز
دکتر محمود افشار
[گفتار ادبی (کتاب دوم: اشعار و سفرنامهها)، دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۸، ص ۳۴۴]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
صبح بر من دو در گشود امروز
یک در از روز و یک در از نوروز
مادر دهر بود آبستن
بامدادان دو بچّه زاد امروز
دختری خوبروی همچو بهار
پسری نیکبخت چون نوروز
همچو آن طلعت و چو این طالع
طلعت و طالعت خوش و پیروز
روزِ نو، سالِ نو، مبارک باد
همهسالت مبارک و همهروز
دکتر محمود افشار
[گفتار ادبی (کتاب دوم: اشعار و سفرنامهها)، دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۸، ص ۳۴۴]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
یکم فروردینماه زادروز دکتر قاسم غنی
نامهای به دکتر محمود افشار
دوست فاضل و عزیز و ارجمندم مرقومهای را که از سیاتل به یادآوری مخلص مرقوم فرموده بودید دیشب توسط آقای دهقان زیارت گردید. از بشارت صحت وجود محترم کمال تشکر حاصل شد. خدا را شکر کنید و از بخت خود راضی باشید که بهترین و سودمندترین کارها را پیش گرفتهاید. در سیر آفاق و انفسید. هر روز از افقی طالع میشوید. تا دنیای خودمان و دنیای وسیعتری که نامش کرۀ ارض است به این مدارها میچرخد بهترین راه همین است. بالاخره باز فعالید. این هم یک قسم فعالیت و کوشش و سعی و عمل است. چه خوب بود سفرنامۀ مفصلی ترتیب میدادید. بسیار بسیار مجموعۀ نفیسی میشد و ارمغان نفیسی بود برای معاصرین بلکه آیندگان. شاید حضرت عالی اولین ایرانی باشید که به آلاسکا تشریف برده باشید.
مرحوم میرزا محمدعلی محلاتی معروف به حاج سیاح در تقریباً هفتاد سال پیش به امریکا آمده و تصور میکنم در دورۀ ریاست جمهور ژنرال اولیس گرانت در امریکا بوده و از اینجاست که از طریق پاسفیک به شرق اقصی و هند رفته است. این مرد صاحب همت در تقریباً دو هزار صفحه مطالعات و مشاهدات خود را روی کاغذ آورده که من وادار کردم چند نسخه با ماشین تحریر نوشته و یک نسخه از آن را دارم. به حدی این کتاب ممتع و مفید است که مافوق ندارد.
از بهترین کتب مطالعاتی کتب سیاحتنامه است. اگر به خوبی نوشته شود و در هر مورد پس از وصف مشهودات تعبیرات لازم هم به عمل آید به حدی کتب سیاحتنامه در مواضیع گوناگون و متنوع است که سراسر لطف و جذابیت است، این کار را بفرمایید.
باری موفقیت و سعادت حضرت عالی را از خداوند میطلبم. در این تابستان به حدی هوای واشنگتن و نیویورک خوب بود و حقیقتاً حکم بهار خرم و جانفزایی را داشت که مسافرت ییلاقی کانادا را نکردم و گاهی در واشنگتن و گاهی در نیویورک بودهام. در دوم سپتامبر خیال دارم سفری به کالیفرنیا بروم. یک ماه آن سفر طول خواهد کشید. بعضی از اونیورسیتهها دعوت کردهاند صحبتهایی بکنم. ازجمله در موضوع ایران و شرق وسطی و نیز صحبتهای تاریخی، یعنی حکمای اسلامی ایران امثال ابوعلی سینا، بعد اونیورسیتۀ شیکاگو بمانم و بعد به واشنگتن و نیویورک مراجعت نموده امیدوارم به اروپا بیایم.
خواهشمندم از همهجا به بنده چیزی مرقوم فرمایید و کلیات اوضاع و احوال همهجا را مرقوم فرمایید. مایۀ کمال تشکر خواهد بود.
ارادتمند صمیمی، قاسم غنی
اول شهریور ۱۳۲۹
[نامههای دوستان، گردآوری دکتر محمود افشار، به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۳، ص ۲۶۴-۲۶۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نامهای به دکتر محمود افشار
دوست فاضل و عزیز و ارجمندم مرقومهای را که از سیاتل به یادآوری مخلص مرقوم فرموده بودید دیشب توسط آقای دهقان زیارت گردید. از بشارت صحت وجود محترم کمال تشکر حاصل شد. خدا را شکر کنید و از بخت خود راضی باشید که بهترین و سودمندترین کارها را پیش گرفتهاید. در سیر آفاق و انفسید. هر روز از افقی طالع میشوید. تا دنیای خودمان و دنیای وسیعتری که نامش کرۀ ارض است به این مدارها میچرخد بهترین راه همین است. بالاخره باز فعالید. این هم یک قسم فعالیت و کوشش و سعی و عمل است. چه خوب بود سفرنامۀ مفصلی ترتیب میدادید. بسیار بسیار مجموعۀ نفیسی میشد و ارمغان نفیسی بود برای معاصرین بلکه آیندگان. شاید حضرت عالی اولین ایرانی باشید که به آلاسکا تشریف برده باشید.
مرحوم میرزا محمدعلی محلاتی معروف به حاج سیاح در تقریباً هفتاد سال پیش به امریکا آمده و تصور میکنم در دورۀ ریاست جمهور ژنرال اولیس گرانت در امریکا بوده و از اینجاست که از طریق پاسفیک به شرق اقصی و هند رفته است. این مرد صاحب همت در تقریباً دو هزار صفحه مطالعات و مشاهدات خود را روی کاغذ آورده که من وادار کردم چند نسخه با ماشین تحریر نوشته و یک نسخه از آن را دارم. به حدی این کتاب ممتع و مفید است که مافوق ندارد.
از بهترین کتب مطالعاتی کتب سیاحتنامه است. اگر به خوبی نوشته شود و در هر مورد پس از وصف مشهودات تعبیرات لازم هم به عمل آید به حدی کتب سیاحتنامه در مواضیع گوناگون و متنوع است که سراسر لطف و جذابیت است، این کار را بفرمایید.
باری موفقیت و سعادت حضرت عالی را از خداوند میطلبم. در این تابستان به حدی هوای واشنگتن و نیویورک خوب بود و حقیقتاً حکم بهار خرم و جانفزایی را داشت که مسافرت ییلاقی کانادا را نکردم و گاهی در واشنگتن و گاهی در نیویورک بودهام. در دوم سپتامبر خیال دارم سفری به کالیفرنیا بروم. یک ماه آن سفر طول خواهد کشید. بعضی از اونیورسیتهها دعوت کردهاند صحبتهایی بکنم. ازجمله در موضوع ایران و شرق وسطی و نیز صحبتهای تاریخی، یعنی حکمای اسلامی ایران امثال ابوعلی سینا، بعد اونیورسیتۀ شیکاگو بمانم و بعد به واشنگتن و نیویورک مراجعت نموده امیدوارم به اروپا بیایم.
خواهشمندم از همهجا به بنده چیزی مرقوم فرمایید و کلیات اوضاع و احوال همهجا را مرقوم فرمایید. مایۀ کمال تشکر خواهد بود.
ارادتمند صمیمی، قاسم غنی
اول شهریور ۱۳۲۹
[نامههای دوستان، گردآوری دکتر محمود افشار، به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۳، ص ۲۶۴-۲۶۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
خوان نوروزی
ما در قديم، به عنوان شگون، هفت «سينى» از دانههایی كه بركت به سفرهها میآورد، میرویانديم و بر خوان نوروزى مینهاديم. به احتمالى، «هفتسين» میتواند بازماندۀ همين هفت «سينى» باشد و يا نمادى از «سبزه» و «سرسبزى». اگر در درازاى زمان هفت «سينى» يا هفت ميوه يا گل يا سبزى كه با «سين» آغاز میشوند و هر يک نشانهاى از بارورى و تندرستى هستند تلفيق شده است، در آن بايد جاى پاى ذوق لطيف ايرانى را جستجو كرد.
آن چيزهایی كه امروزه افزون بر آنچه تا به حال گفتيم خوان ما را زينت میبخشند و همۀ اهل خانه را به جهانى از شادى و سرسبزى فرا میخوانند چيست؟ «سبزۀ» نودميده است و «سنبل» خوشبر و خوشبو؛ «سيب» كه ميوهاى بهشتى نام گرفته است و نمادى از زايش است؛ «سمنو» اين مائدۀ تهيهشده از جوانۀ گندم؛ «سنجد» كه بوى برگ و شكوفۀ درخت آن محرک عشق و دلباختگى است؛ «سير» كه از ديرزمان به عنوان دارويى براى تندرستى شناخته شده است؛ دانههاى «سپند» (= اسفند) كه نامش به معنى «مقدس» است و دانههاى بهرشتهكشيدۀ آن زينتبخش خانههاى روستايى و دفع چشم بد.
ما بر اين خوان آيينه میگذاريم كه نور و روشنايى میتاباند؛ شمع میافروزيم كه روشنايى و تابش آتش را به ياد مىآورد؛ تخم مرغ كه تمثيلى از نطفه و بارورى است. كاسۀ آب زلال به نشانۀ همۀ آبهاى خوب جهان و ماهى زنده در آب، به نشانۀ تازگى و شادابى؛ نقل و شيرينى و ديگر چيزهایی كه بنا به رسم خاص هر شهر و روستا و خانوادهاى بر اين خوان افزوده میشود. در بسيارى از خانهها گذاشتن نمونهاى از غلات و حبوبات و همچنين شير و فرآوردههاى شيرى به نشانۀ تضمين بركت خانه، متداول است.
«نوروز»، ژاله آموزگار، کلک، شمارۀ ۲۳ و ۲۴، بهمن و اسفند ۱۳۷۰، ص ۲۸-۲۹۰
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
ما در قديم، به عنوان شگون، هفت «سينى» از دانههایی كه بركت به سفرهها میآورد، میرویانديم و بر خوان نوروزى مینهاديم. به احتمالى، «هفتسين» میتواند بازماندۀ همين هفت «سينى» باشد و يا نمادى از «سبزه» و «سرسبزى». اگر در درازاى زمان هفت «سينى» يا هفت ميوه يا گل يا سبزى كه با «سين» آغاز میشوند و هر يک نشانهاى از بارورى و تندرستى هستند تلفيق شده است، در آن بايد جاى پاى ذوق لطيف ايرانى را جستجو كرد.
آن چيزهایی كه امروزه افزون بر آنچه تا به حال گفتيم خوان ما را زينت میبخشند و همۀ اهل خانه را به جهانى از شادى و سرسبزى فرا میخوانند چيست؟ «سبزۀ» نودميده است و «سنبل» خوشبر و خوشبو؛ «سيب» كه ميوهاى بهشتى نام گرفته است و نمادى از زايش است؛ «سمنو» اين مائدۀ تهيهشده از جوانۀ گندم؛ «سنجد» كه بوى برگ و شكوفۀ درخت آن محرک عشق و دلباختگى است؛ «سير» كه از ديرزمان به عنوان دارويى براى تندرستى شناخته شده است؛ دانههاى «سپند» (= اسفند) كه نامش به معنى «مقدس» است و دانههاى بهرشتهكشيدۀ آن زينتبخش خانههاى روستايى و دفع چشم بد.
ما بر اين خوان آيينه میگذاريم كه نور و روشنايى میتاباند؛ شمع میافروزيم كه روشنايى و تابش آتش را به ياد مىآورد؛ تخم مرغ كه تمثيلى از نطفه و بارورى است. كاسۀ آب زلال به نشانۀ همۀ آبهاى خوب جهان و ماهى زنده در آب، به نشانۀ تازگى و شادابى؛ نقل و شيرينى و ديگر چيزهایی كه بنا به رسم خاص هر شهر و روستا و خانوادهاى بر اين خوان افزوده میشود. در بسيارى از خانهها گذاشتن نمونهاى از غلات و حبوبات و همچنين شير و فرآوردههاى شيرى به نشانۀ تضمين بركت خانه، متداول است.
«نوروز»، ژاله آموزگار، کلک، شمارۀ ۲۳ و ۲۴، بهمن و اسفند ۱۳۷۰، ص ۲۸-۲۹۰
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
برآمد ز گلزار بادِ بهاری
بیاور میِ ارغوانی چه داری؟
برِ ما ز تقصیرهایِ گذشته
چه عذرِ پذیرفتهتر از می آری؟
چمن از که اندوخت این پادشایی؟
صبا از که آموخت این سازگاری؟
ز غنچهدهانیّ و صد گونه خنده
ز بلبلزبانیّ و صد گونه زاری
نسیمِ سبکدست بر افسرِ گُل
به گاورسۀ زر کُنَد خردهکاری
زهی شوخ نرگس، که با عمرِ کوته
گذارد شب و روز در شادخواری
به سوکِ شکوفه هوا هر زمانی
بپوشد ز ابر آببَفتی بخاری
ز بس لطف و دلداریِ غنچۀ گل
که میکرد با لاله از غمگساری،
خجل گشت نرگس ز رویش ازینست
که سر برنمیدارد از شرمساری
همی خواست سوسن که تا عذر خواهد
ولیکن زبانش نمیداد یاری
سر از خوابِ مستی کنون برندارد
هرآنکس که دارد دلِ هوشیاری
می و سیم و یار و حریفِ موافق
کسی را که باشد، زهی بختیاری
[دیوان کمالالدّین اسماعیل اصفهانی (غزلیات و رباعیات)، تصحیح و تحقیق دکتر محمدرضا ضیاء، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ویراست دوم ۱۴۰۲، ص ۱۸۸]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیاور میِ ارغوانی چه داری؟
برِ ما ز تقصیرهایِ گذشته
چه عذرِ پذیرفتهتر از می آری؟
چمن از که اندوخت این پادشایی؟
صبا از که آموخت این سازگاری؟
ز غنچهدهانیّ و صد گونه خنده
ز بلبلزبانیّ و صد گونه زاری
نسیمِ سبکدست بر افسرِ گُل
به گاورسۀ زر کُنَد خردهکاری
زهی شوخ نرگس، که با عمرِ کوته
گذارد شب و روز در شادخواری
به سوکِ شکوفه هوا هر زمانی
بپوشد ز ابر آببَفتی بخاری
ز بس لطف و دلداریِ غنچۀ گل
که میکرد با لاله از غمگساری،
خجل گشت نرگس ز رویش ازینست
که سر برنمیدارد از شرمساری
همی خواست سوسن که تا عذر خواهد
ولیکن زبانش نمیداد یاری
سر از خوابِ مستی کنون برندارد
هرآنکس که دارد دلِ هوشیاری
می و سیم و یار و حریفِ موافق
کسی را که باشد، زهی بختیاری
[دیوان کمالالدّین اسماعیل اصفهانی (غزلیات و رباعیات)، تصحیح و تحقیق دکتر محمدرضا ضیاء، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ویراست دوم ۱۴۰۲، ص ۱۸۸]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
سوم فروردینماه زادروز سید عبدالله انوار، منتخب بیست و نهمین جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
همتی مردانه
سید عبدالله انوار، از فضلاى جوان که با مباحث مربوط به علوم اسلامى آشنا و مخصوصاً در رشتۀ فلسفه و منطق متتبّع بود، ... به تصدّى امور مربوط به نسخ خطى انتخاب شده بود و در کتابخانه یک سر و گردن در فضل و دانایى علمى از دیگران برتر بود. در جلسات شورا که موضوع نسخ خطى مطرح بود ایشان هم بالطبع شرکت مىکرد. نخستین کارى که براى فهرستنگارى در نظر گرفته شد تهیۀ برگهاى بود حاوى اطلاعات اصلى که مىبایست از هر نسخۀ خطى استخراج کرد. طرحى که بر اساس ملاحظه و دقت در فهرستهاى اروپایى (مانند ریو و پرچ و اِته) و فهرستهاى معروف ایرانى (مانند آنچه ابنیوسف براى مجلس و مسجد سپهسالار و محمدتقى دانشپژوه براى دانشگاه تهران تألیف کرده بودند) آماده ساخته بودم و حاوى دو اصل اساسى کتابشناسى و نسخهشناسى بود، با جرح و تعدیل مورد قبول شورا قرار گرفت و بر روى برگههاى نیمورقى (یک رو کتابشناسى و یک رو نسخهشناسى) چاپ شد و از انوار خواسته شد بىدرنگ به کار بپردازد. ایشان با همتى مردانه و دلسوزانه به فهرستنگارى پرداخت و با شوقى وافر مىخواست که هرچه زودتر به چاپ رسانیده شود. من در [دیماه ۱۳۴۱] از کتابخانه رفتم و جلد اول فهرست در سال [۱۳۴۳] منتشر شد. انوار به صفت انسانى خود در مقدمۀ کتاب بىهیچگونه ملاحظهاى تمام حقیقت را دربارۀ آغاز شدن این خدمت برگفته است.
ایرج افشار
این دفتر بىمعنى، یادگارنماى فرهنگى از ایرج افشار، به کوشش بهرام، کوشیار و آرش افشار، تهران: سخن، ۱۴۰۲، ص ۱۱۹-۱۲۰.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
همتی مردانه
سید عبدالله انوار، از فضلاى جوان که با مباحث مربوط به علوم اسلامى آشنا و مخصوصاً در رشتۀ فلسفه و منطق متتبّع بود، ... به تصدّى امور مربوط به نسخ خطى انتخاب شده بود و در کتابخانه یک سر و گردن در فضل و دانایى علمى از دیگران برتر بود. در جلسات شورا که موضوع نسخ خطى مطرح بود ایشان هم بالطبع شرکت مىکرد. نخستین کارى که براى فهرستنگارى در نظر گرفته شد تهیۀ برگهاى بود حاوى اطلاعات اصلى که مىبایست از هر نسخۀ خطى استخراج کرد. طرحى که بر اساس ملاحظه و دقت در فهرستهاى اروپایى (مانند ریو و پرچ و اِته) و فهرستهاى معروف ایرانى (مانند آنچه ابنیوسف براى مجلس و مسجد سپهسالار و محمدتقى دانشپژوه براى دانشگاه تهران تألیف کرده بودند) آماده ساخته بودم و حاوى دو اصل اساسى کتابشناسى و نسخهشناسى بود، با جرح و تعدیل مورد قبول شورا قرار گرفت و بر روى برگههاى نیمورقى (یک رو کتابشناسى و یک رو نسخهشناسى) چاپ شد و از انوار خواسته شد بىدرنگ به کار بپردازد. ایشان با همتى مردانه و دلسوزانه به فهرستنگارى پرداخت و با شوقى وافر مىخواست که هرچه زودتر به چاپ رسانیده شود. من در [دیماه ۱۳۴۱] از کتابخانه رفتم و جلد اول فهرست در سال [۱۳۴۳] منتشر شد. انوار به صفت انسانى خود در مقدمۀ کتاب بىهیچگونه ملاحظهاى تمام حقیقت را دربارۀ آغاز شدن این خدمت برگفته است.
ایرج افشار
این دفتر بىمعنى، یادگارنماى فرهنگى از ایرج افشار، به کوشش بهرام، کوشیار و آرش افشار، تهران: سخن، ۱۴۰۲، ص ۱۱۹-۱۲۰.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
سوم فروردینماه سالروز درگذشت عبدالعظیم قریب گرکانی
استاد دو منّت بزرگ بر ادب فارسی داشت. یکی آنکه دستوری کوتاه برای زبان فارسی اما به زبانی روشن و در قالبی تازه نوشت. اگرچه میرزا حبیب اصفهانی و بعضی از ایرانیان و فرنگیان پیش از او بدین کار دست زده بودند، اما کتاب استاد رواج عام یافت و نسل پنجاه سال اخیر قواعد زبان را از آنچه مرحوم قریب مدوّن و مبوّب کرده است، آموختهاند. اغلب کتب اخیر هم بر همان اسلوب است که او بنیاد گذارده است.
دیگر آنکه منتخباتی ظریف مبتنی بر ذوق خاص و لطیف فارسیگویان فراهم کرد که سالها در مدارس تدریس میشد و نمونههایی برازنده و درخشانی از آثار خوب منظوم و منثور قدما را در بر داشت.
استاد در دوران حیات علمی خود از تحقیق بازننشست و آثار مفیدی از خود به جای گذاشت که فهرست آنها که چاپ شده است به شرح زیر است:
الف. کتابهای درسی
۱. قواعد فارسی (صرف و نحو فارسی، سه جلد).
۲. دستور زبان فارسی (چهار جلد).
۳. بدایة الادب (۱۳۲۴ق).
۴. فرائد الادب، شش جلد (چاپهای متعدد دارد).
۵. کتاب املاء، سه جلد (چاپهای چند دارد).
۶. کتاب فارسی، دو جلد (با همکاری چند تن از فضلای دیگر، برای وزارت فرهنگ).
۷. سخنان شیوا (۱۳۱۸).
۸. کتاب فارسی (از انتشارات مؤسسۀ وعظ و خطابه).
۹. دستور زبان فارسی، دو جلد (با همکاری چهار استاد دیگر).
ب. تصحیح و تحشیۀ متون
۱۰. کلیله و دمنه (که چندین بار طبع شده است).
۱۱. منتخب کلیله و دمنه (که برای مدارس تهیه شده است).
۱۲. تاریخ برامکه (به انضمام رسالهای مفصل در احوال برامکه).
۱۳. گلستان سعدی (که چندین بار طبع شده است).
۱۴. بوستان سعدی.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۲۱۵-۲۱۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
استاد دو منّت بزرگ بر ادب فارسی داشت. یکی آنکه دستوری کوتاه برای زبان فارسی اما به زبانی روشن و در قالبی تازه نوشت. اگرچه میرزا حبیب اصفهانی و بعضی از ایرانیان و فرنگیان پیش از او بدین کار دست زده بودند، اما کتاب استاد رواج عام یافت و نسل پنجاه سال اخیر قواعد زبان را از آنچه مرحوم قریب مدوّن و مبوّب کرده است، آموختهاند. اغلب کتب اخیر هم بر همان اسلوب است که او بنیاد گذارده است.
دیگر آنکه منتخباتی ظریف مبتنی بر ذوق خاص و لطیف فارسیگویان فراهم کرد که سالها در مدارس تدریس میشد و نمونههایی برازنده و درخشانی از آثار خوب منظوم و منثور قدما را در بر داشت.
استاد در دوران حیات علمی خود از تحقیق بازننشست و آثار مفیدی از خود به جای گذاشت که فهرست آنها که چاپ شده است به شرح زیر است:
الف. کتابهای درسی
۱. قواعد فارسی (صرف و نحو فارسی، سه جلد).
۲. دستور زبان فارسی (چهار جلد).
۳. بدایة الادب (۱۳۲۴ق).
۴. فرائد الادب، شش جلد (چاپهای متعدد دارد).
۵. کتاب املاء، سه جلد (چاپهای چند دارد).
۶. کتاب فارسی، دو جلد (با همکاری چند تن از فضلای دیگر، برای وزارت فرهنگ).
۷. سخنان شیوا (۱۳۱۸).
۸. کتاب فارسی (از انتشارات مؤسسۀ وعظ و خطابه).
۹. دستور زبان فارسی، دو جلد (با همکاری چهار استاد دیگر).
ب. تصحیح و تحشیۀ متون
۱۰. کلیله و دمنه (که چندین بار طبع شده است).
۱۱. منتخب کلیله و دمنه (که برای مدارس تهیه شده است).
۱۲. تاریخ برامکه (به انضمام رسالهای مفصل در احوال برامکه).
۱۳. گلستان سعدی (که چندین بار طبع شده است).
۱۴. بوستان سعدی.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۲۱۵-۲۱۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
تاریخ جشن نوروز
نام دوازده ماه تقویم اوستایی که همان تقویم امروزی باشد از نامهای امشاسپندان گرفته شده است. در ضمن هر سی روز ماه نیز نام جداگانهای داشته است که از نامهای ایزدان گرفته بودند و نام دوازده ماه نیز جزو نامهای روزها بوده است. به همین جهت در هر ماه روزی بوده است که نام روز و نام ماه یکی میشده و آن روز را جشن میگرفتند. بدین ترتیب دوازده جشن بزرگ در سال بوده است. جشن ماه فروردین را فروردینگان و جشن ماه اردیبهشت را اردیبهشتگان و جشن ماه خرداد را خردادگان میگفتهاند و به همین ترتیب برای جشن هر ماهی پسوند «گان» را در آخر نام آن ماه میافزودهاند. در میان این دوازده جشن سال چهار جشن را به مناسبت اینکه طبیعت در آن روز تغییر یافته است مهمتر میدانستهاند و برای هریک از آنها نام جداگانهای وضع کرده بودند. جشن اول بهار را نوروز و جشن اول پاییز را مهرگان و جشن روز بیست و پنجم آذر را به مناسبت اینکه صد روز پیش از نوروز و پایان سال بود جشن سده و جشن ماه بهمن را بهمنجه میگفتند.
چون نوروز در روز اعتدال ربیعی و اول بهار و جشن مهرگان در روز اول اعتدال خریفی و اول پاییز بود قهراً بر دو جشن دیگر یعنی سده و بهمنجه برتری داشت. بیداری طبیعت در اول بهار و نشاط و سروری که در این روز هست ناچار سبب شده بود که نوروز از مهرگان نیز مهمتر بود. به همین جهت از همان آغاز نوروز مهمترین و بزرگترین جشن ایرانیان بوده است.
در داستانهای ملّی ایران ابتکار نوروز را به جمشید پادشاه داستانی ایران نسبت دادهاند و به همین جهت اصطلاح «نوروز جمشیدی» از قدیم در ایران معمول شده است.
[مقالات سعید نفیسی (در زمینۀ تاریخ تصوف، فرهنگ و ادب ایران)، به کوشش مسعود عرفانیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۱۲۰-۱۲۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نام دوازده ماه تقویم اوستایی که همان تقویم امروزی باشد از نامهای امشاسپندان گرفته شده است. در ضمن هر سی روز ماه نیز نام جداگانهای داشته است که از نامهای ایزدان گرفته بودند و نام دوازده ماه نیز جزو نامهای روزها بوده است. به همین جهت در هر ماه روزی بوده است که نام روز و نام ماه یکی میشده و آن روز را جشن میگرفتند. بدین ترتیب دوازده جشن بزرگ در سال بوده است. جشن ماه فروردین را فروردینگان و جشن ماه اردیبهشت را اردیبهشتگان و جشن ماه خرداد را خردادگان میگفتهاند و به همین ترتیب برای جشن هر ماهی پسوند «گان» را در آخر نام آن ماه میافزودهاند. در میان این دوازده جشن سال چهار جشن را به مناسبت اینکه طبیعت در آن روز تغییر یافته است مهمتر میدانستهاند و برای هریک از آنها نام جداگانهای وضع کرده بودند. جشن اول بهار را نوروز و جشن اول پاییز را مهرگان و جشن روز بیست و پنجم آذر را به مناسبت اینکه صد روز پیش از نوروز و پایان سال بود جشن سده و جشن ماه بهمن را بهمنجه میگفتند.
چون نوروز در روز اعتدال ربیعی و اول بهار و جشن مهرگان در روز اول اعتدال خریفی و اول پاییز بود قهراً بر دو جشن دیگر یعنی سده و بهمنجه برتری داشت. بیداری طبیعت در اول بهار و نشاط و سروری که در این روز هست ناچار سبب شده بود که نوروز از مهرگان نیز مهمتر بود. به همین جهت از همان آغاز نوروز مهمترین و بزرگترین جشن ایرانیان بوده است.
در داستانهای ملّی ایران ابتکار نوروز را به جمشید پادشاه داستانی ایران نسبت دادهاند و به همین جهت اصطلاح «نوروز جمشیدی» از قدیم در ایران معمول شده است.
[مقالات سعید نفیسی (در زمینۀ تاریخ تصوف، فرهنگ و ادب ایران)، به کوشش مسعود عرفانیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۷، ج ۳، ص ۱۲۰-۱۲۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نوروز درآمد ای منوچهری
با لالۀ لعل و با گل حمری
مرغان زفانگرفته را یکسر
بگشاده زفان رومی و عبری
یک مرغ سرود پارسی گوید
یک مرغ سرود ماورَالنهری
در حنجره شد چو مطربان بلبل
در زمزمه شد چو موبدان قمری
در دامن کوه کبک شبگیران
دررفت به هم به رقص با کُدری
بر پر الفی کشید نتوانست
خمّیده کشید الف ز بیبصری
طوطی به حدیث و قصّه اندر شد
با مردم روستایی و شهری
هدهد چو کنیزکیست دوشیزه
با زلف ایاز و دیبهِ فخری
بر شاخ درخت ارغوان بلبل
ماند به جمیلِ مَعمَرِ عُذری
بی وزن و عروض بحرها گوید
شاعر نبود بدین نکوشعری
طاووس مدیح عنصری خواند
درّاج مسمّط منوچهری
جنبید سر خجسته نتواند
بر گردن کوتهش ز پرعطری
خون دل لاله در دل لاله
افسرده شد از نهیب کمعمری
صد گردنک زبرجدش دیدی
بر یک تن فرد نرگس برّی
زرّین سرکی فراز هر گردن
شش گوش بر او ز سیم هَل تَدری؟
شمشاد نگر بدان نکوزلفی
گلنار نگر بدان نکوچهری
[دیوان منوچهری دامغانی، تصحیح و تحقیق دکتر راضیه آبادیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۳۸۸-۳۹۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
با لالۀ لعل و با گل حمری
مرغان زفانگرفته را یکسر
بگشاده زفان رومی و عبری
یک مرغ سرود پارسی گوید
یک مرغ سرود ماورَالنهری
در حنجره شد چو مطربان بلبل
در زمزمه شد چو موبدان قمری
در دامن کوه کبک شبگیران
دررفت به هم به رقص با کُدری
بر پر الفی کشید نتوانست
خمّیده کشید الف ز بیبصری
طوطی به حدیث و قصّه اندر شد
با مردم روستایی و شهری
هدهد چو کنیزکیست دوشیزه
با زلف ایاز و دیبهِ فخری
بر شاخ درخت ارغوان بلبل
ماند به جمیلِ مَعمَرِ عُذری
بی وزن و عروض بحرها گوید
شاعر نبود بدین نکوشعری
طاووس مدیح عنصری خواند
درّاج مسمّط منوچهری
جنبید سر خجسته نتواند
بر گردن کوتهش ز پرعطری
خون دل لاله در دل لاله
افسرده شد از نهیب کمعمری
صد گردنک زبرجدش دیدی
بر یک تن فرد نرگس برّی
زرّین سرکی فراز هر گردن
شش گوش بر او ز سیم هَل تَدری؟
شمشاد نگر بدان نکوزلفی
گلنار نگر بدان نکوچهری
[دیوان منوچهری دامغانی، تصحیح و تحقیق دکتر راضیه آبادیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۳۸۸-۳۹۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
پنجم فروردینماه سالروز درگذشت محمدابراهیم باستانی پاریزی
رفیق همسالم، باستانی پاریزی
او و من همسالیم و خوب یکدیگر را میشناسیم؛ چون هر دو تقریباً همزمان به نوشتن پرداختیم و هر دو سرنوشتمان به یک دکه افتاد به نام گروه تاریخ.
چند بار همسفر بودیم. بارها از یکدیگر یاد کردهایم. او در کتب لطائف خود از یاد من دور نمانده است و من هم در حق او نوشتم باستانی مورخ و تازهیاب، چیزی است شبیه چسب «اُهو»؛ زیرا توانایی فوقالعاده دارد که صد مطلب را در یک مقالۀ خواندنی و دلچسب جا بدهد همچون «چلتکهدوزی». همین طرفهاندیشی است که خوانندگان کتابهایش در هر شهر و روستا و دهکوره به تحسین واداشته شدهاند و شاید من بیش از هر کس این مطلب را دریافتهام که دوستداران کتب او با چه ولعی نوشتههای او را به هر گوشۀ وطن که بروید میخوانند و در مجلسهای شبانه نقل میکنند.
باستانی در قلمرو نشر متنهای کهن هم خدمتهای ارزشمند کرده است که در مطالعات ایرانشناسی مورد توجه ایرانشناسان است: تاریخ شاهی، تذکرۀ صفویه، تاریخ کرمان وزیری، تاریخ حکام کرمان تألیف شیخ یحیی و حتی نوشتههای پیغمبر دزدان که باستانی قدر او را دانست. شاد باشد و قلمش روان و هماره پرتوان.
ایرج افشار
«تازهها و پارههای ایرانشناسی»، بخارا، سال ۱۵، شمارۀ ۹۹، فروردین – اردیبهشت ۱۳۹۳، ص ۴۳۷.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
رفیق همسالم، باستانی پاریزی
او و من همسالیم و خوب یکدیگر را میشناسیم؛ چون هر دو تقریباً همزمان به نوشتن پرداختیم و هر دو سرنوشتمان به یک دکه افتاد به نام گروه تاریخ.
چند بار همسفر بودیم. بارها از یکدیگر یاد کردهایم. او در کتب لطائف خود از یاد من دور نمانده است و من هم در حق او نوشتم باستانی مورخ و تازهیاب، چیزی است شبیه چسب «اُهو»؛ زیرا توانایی فوقالعاده دارد که صد مطلب را در یک مقالۀ خواندنی و دلچسب جا بدهد همچون «چلتکهدوزی». همین طرفهاندیشی است که خوانندگان کتابهایش در هر شهر و روستا و دهکوره به تحسین واداشته شدهاند و شاید من بیش از هر کس این مطلب را دریافتهام که دوستداران کتب او با چه ولعی نوشتههای او را به هر گوشۀ وطن که بروید میخوانند و در مجلسهای شبانه نقل میکنند.
باستانی در قلمرو نشر متنهای کهن هم خدمتهای ارزشمند کرده است که در مطالعات ایرانشناسی مورد توجه ایرانشناسان است: تاریخ شاهی، تذکرۀ صفویه، تاریخ کرمان وزیری، تاریخ حکام کرمان تألیف شیخ یحیی و حتی نوشتههای پیغمبر دزدان که باستانی قدر او را دانست. شاد باشد و قلمش روان و هماره پرتوان.
ایرج افشار
«تازهها و پارههای ایرانشناسی»، بخارا، سال ۱۵، شمارۀ ۹۹، فروردین – اردیبهشت ۱۳۹۳، ص ۴۳۷.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
جاحظ در باب نوروز ساسانیان نوشته است که چون مجلس شاه آراسته میشد، مردی که روی خوش و نام و زبان خوش داشت به پیش او میرفت. شاه از وی میپرسید کیستی و از کجا آمدهای و به کجا خواهی رفت و با تو که بود؟ با که آمدی و با تو چیست؟ او میگفت من از جانب دو همایون آمدهام و پیش دو نیکبخت میروم و هرکه پیروز بود با من آمد و نامم خجسته است و با خود سال نو و برای پادشاه درود و مژده آوردهام. و معمول بود که بیست و پنج روز پیش از نوروز در دوازده استوانه در سرای پادشاه دانههایی مثل گندم و جو و برنج و عدس و باقلا و غیره میکاشتند و آنها را بعد با ساز و سرود درو میکردند و تا روز مهر از ماه فروردین از بین نمیبردند و به آنها فال خوب میزدند و در حضور پادشاه سرودهایی که مخصوص بهار و نوروز بود خوانده میشد و آن سرودها را آفرین و خسروانی و فلهبذ میخواندند. اسم بعضی از آنها نیز مثل باد نوروز، نوروز بزرگ، نوروز کیقباد، نوروز مزدک، نوروز خارا مانده است.
جای دیگر جاحظ میگوید که در زمان ساسانیان خاص و عام برای پادشاه هر هدیهای بیشتر میپسندیدند میبردند و آن هدیه به نام شخص در دیوان نوشته میشد و هنگام احتیاج، هدیهدهنده بسته به طبقه و شأن او، هدیهاش هرچه بود، از دیوان به وی کمکی شایسته میشد و اگر خود وی در یادآوری بهعمد کوتاهی میکرد، شش ماه از توشهاش محروم میشد. مشهور است که اردشیر بن بابک و بهرام گور و انوشروان جامههای زمستانی خود را به خاصان و دیگران میبخشیدند و نگاه داشتن آنها را خوش نداشتند.
برگهایی در آغوش باد، دکتر غلامحسین یوسفی، انتشارات علمی، ۱۳۸۶، ج ۲، ص ۶۷۷-۶۸۰.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
جای دیگر جاحظ میگوید که در زمان ساسانیان خاص و عام برای پادشاه هر هدیهای بیشتر میپسندیدند میبردند و آن هدیه به نام شخص در دیوان نوشته میشد و هنگام احتیاج، هدیهدهنده بسته به طبقه و شأن او، هدیهاش هرچه بود، از دیوان به وی کمکی شایسته میشد و اگر خود وی در یادآوری بهعمد کوتاهی میکرد، شش ماه از توشهاش محروم میشد. مشهور است که اردشیر بن بابک و بهرام گور و انوشروان جامههای زمستانی خود را به خاصان و دیگران میبخشیدند و نگاه داشتن آنها را خوش نداشتند.
برگهایی در آغوش باد، دکتر غلامحسین یوسفی، انتشارات علمی، ۱۳۸۶، ج ۲، ص ۶۷۷-۶۸۰.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بهار جانفزا آمد جهان شد خرّم و زیبا
به باغ و راغ گستردند فرشِ حلّه و دیبا
به راغ اندر بنفشه شد چو قدّ بیدلان چفته
به باغ اندر شکوفه شد چو خدّ دلبران زیبا
همه اطراف صحرا هست پُریاقوت و پُربسّد
همه اکناف بستان هست پُرمرجان و پُرمینا
هوا شد تیره و گریان بسان دیدۀ وامق
زمین شد تازه و خندان بسان چهرۀ عذرا
چو بخششگاه جمشید است از نعمت همه بستان
چو کوششگاه کاووس است از زینت همه صحرا
کنار سبزه از لاله شده پُرزهرۀ ازهر
دهان لاله از ژاله شده پُرلؤلؤ لالا
ز دریا سوی هامون رفت ابر و از نثار او
ز گوهر عرصۀ هامون سراسر گشت چون دریا
ز نقش گلبنان مانده به غیرت صورت پروین
ز لحن بلبلان مانده به حیرت نغمت عنقا
به خوشّی و به کشّی باغ همچون خلد و در صحنش
به خوبی و به لعلی ارغوان همچون رخ حورا
درختان همچو مستان در تمایل آمده جمله
تو گویی ساقیانِ ابر دادستندشان صهبا
ز انوار ریاحین باغ و بستان گشته سرتاسر
منوّر چون عبادتگاه رهبانان شب یلدا
جهان است این ندانم یا فضای جنّت مأوی؟
زمین است این ندانم یا رواق گنبد خضرا؟
همه آفاق را افتاد سودای طرب در دل
که تا بنمود ابر از برق رخشنده ید بیضا
جهانِ پیرِ بیرونق به سعی طارم ازرق
چو بخت شهریار حق شد ازسر تازه و برنا
[دیوان رشیدالدّین وطواط، تصحیح و تحقیق دکتر سارا سعیدی ورنوسفادرانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ص ۱۸۲-۱۹۴]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
به باغ و راغ گستردند فرشِ حلّه و دیبا
به راغ اندر بنفشه شد چو قدّ بیدلان چفته
به باغ اندر شکوفه شد چو خدّ دلبران زیبا
همه اطراف صحرا هست پُریاقوت و پُربسّد
همه اکناف بستان هست پُرمرجان و پُرمینا
هوا شد تیره و گریان بسان دیدۀ وامق
زمین شد تازه و خندان بسان چهرۀ عذرا
چو بخششگاه جمشید است از نعمت همه بستان
چو کوششگاه کاووس است از زینت همه صحرا
کنار سبزه از لاله شده پُرزهرۀ ازهر
دهان لاله از ژاله شده پُرلؤلؤ لالا
ز دریا سوی هامون رفت ابر و از نثار او
ز گوهر عرصۀ هامون سراسر گشت چون دریا
ز نقش گلبنان مانده به غیرت صورت پروین
ز لحن بلبلان مانده به حیرت نغمت عنقا
به خوشّی و به کشّی باغ همچون خلد و در صحنش
به خوبی و به لعلی ارغوان همچون رخ حورا
درختان همچو مستان در تمایل آمده جمله
تو گویی ساقیانِ ابر دادستندشان صهبا
ز انوار ریاحین باغ و بستان گشته سرتاسر
منوّر چون عبادتگاه رهبانان شب یلدا
جهان است این ندانم یا فضای جنّت مأوی؟
زمین است این ندانم یا رواق گنبد خضرا؟
همه آفاق را افتاد سودای طرب در دل
که تا بنمود ابر از برق رخشنده ید بیضا
جهانِ پیرِ بیرونق به سعی طارم ازرق
چو بخت شهریار حق شد ازسر تازه و برنا
[دیوان رشیدالدّین وطواط، تصحیح و تحقیق دکتر سارا سعیدی ورنوسفادرانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ص ۱۸۲-۱۹۴]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
هفتم فروردین سالروز درگذشت ریچارد نلسون فرای، برگزیدۀ سیزدهمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار و استاد پیشین ایرانشناسی دانشگاه هاروارد
ترجمۀ عالی او از کتاب تاریخ بخارا با چنان حواشی و پانوشتهای دقیقی همراه بوده که در اثبات پیوندهای عمیق فرهنگی و تاریخی میان ایران خاوری پیش از اسلام و دورۀ شکوفایی عصر آغازین اسلامی نقش بسیار مهمی ایفا کرد. هر مکان، آیین و آداب و مبحثی شناسایی و ریشهیابی شده و به شیوهای روشن توضیح داده شده است. کتاب میراث ایران او بهعلت روشنی بیان، روانی نثر، غنای منابع که بهآسانی با اندیشۀ خواننده همخوانی مییابند و تصویرهای زیبا، در مدتی کوتاه به اثری کلاسیک و معتبر تبدیل شد. احساسات گرم مؤلف نسبت به فرهنگ ایران از هر صفحۀ آن پیداست، منتهی با چنان هوشمندی بیان شدهاند که هیچکس نمیتواند برچسب جانبداری به آن بزند. این کتاب از لحاظ پافشاری بر این واقعیت که فرهنگ آغازین اسلامی ایران ادامۀ مستقیم تمدن ساسانی بوده، بدین معنا که فتح اعراب نتوانسته تغییر چندانی در بنیاد خصلت ایرانی ملت ایجاد کند، نقطۀ عطفی در پژوهش علمی بود. افزون بر این، کتاب میراث ایران در بحثهای خود دربارۀ جنبههای گوناگون میراث همۀ ایرانیان، افغانها، تاجیکها، اُستها، ایرانیان ترکزبان، بلوچها و گروههای فراوان دیگر- برای ایرانیان عاملی وحدتبخش بود و هست که بر ریشهها و دستاوردهای مشترک ایشان تأکید میورزد. هدف کتاب بعدی او، عصر زرّین فرهنگ ایران که درواقع دنبالۀ کتاب قبلی محسوب میشود نمایان این نکته بود که ایرانیان مسلمان از طریق اسلام جهانبینی فرهنگی پرباری ساختند و توانستند اسلام را به مذهب و تمدنی جهانی تبدیل کنند که بدون مشارکت ایشان این امر مقدور نبود. و نیز گواهی هستند بر استفاده از روشی عالمانه که روشنبینی را با ژرفنگری و شور و اشتیاق را با بیطرفی در هم آمیخته است. بعلاوه تلاش فرای در نظارت و ویرایش چهار جلد کتاب تاریخ ایران کمبریج (از یورش اعراب تا زمان سلجوقیان) که گزارش پربار او دربارۀ سامانیان را دربردارد، بیگمان خدمت ماندگار دیگری به پژوهشهای علمی دربارۀ ایران است.
«تقدیر از ریچارد نلسون فرای»، نوشتۀ علیرضا شاپور شهبازی، ترجمۀ مرتضی ثاقبفر
به نقل از:
[دفترچۀ سیزدهمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار، اهدایی به دکتر ریچارد نلسون فرای، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۳، ص ۲۰-۲۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
ترجمۀ عالی او از کتاب تاریخ بخارا با چنان حواشی و پانوشتهای دقیقی همراه بوده که در اثبات پیوندهای عمیق فرهنگی و تاریخی میان ایران خاوری پیش از اسلام و دورۀ شکوفایی عصر آغازین اسلامی نقش بسیار مهمی ایفا کرد. هر مکان، آیین و آداب و مبحثی شناسایی و ریشهیابی شده و به شیوهای روشن توضیح داده شده است. کتاب میراث ایران او بهعلت روشنی بیان، روانی نثر، غنای منابع که بهآسانی با اندیشۀ خواننده همخوانی مییابند و تصویرهای زیبا، در مدتی کوتاه به اثری کلاسیک و معتبر تبدیل شد. احساسات گرم مؤلف نسبت به فرهنگ ایران از هر صفحۀ آن پیداست، منتهی با چنان هوشمندی بیان شدهاند که هیچکس نمیتواند برچسب جانبداری به آن بزند. این کتاب از لحاظ پافشاری بر این واقعیت که فرهنگ آغازین اسلامی ایران ادامۀ مستقیم تمدن ساسانی بوده، بدین معنا که فتح اعراب نتوانسته تغییر چندانی در بنیاد خصلت ایرانی ملت ایجاد کند، نقطۀ عطفی در پژوهش علمی بود. افزون بر این، کتاب میراث ایران در بحثهای خود دربارۀ جنبههای گوناگون میراث همۀ ایرانیان، افغانها، تاجیکها، اُستها، ایرانیان ترکزبان، بلوچها و گروههای فراوان دیگر- برای ایرانیان عاملی وحدتبخش بود و هست که بر ریشهها و دستاوردهای مشترک ایشان تأکید میورزد. هدف کتاب بعدی او، عصر زرّین فرهنگ ایران که درواقع دنبالۀ کتاب قبلی محسوب میشود نمایان این نکته بود که ایرانیان مسلمان از طریق اسلام جهانبینی فرهنگی پرباری ساختند و توانستند اسلام را به مذهب و تمدنی جهانی تبدیل کنند که بدون مشارکت ایشان این امر مقدور نبود. و نیز گواهی هستند بر استفاده از روشی عالمانه که روشنبینی را با ژرفنگری و شور و اشتیاق را با بیطرفی در هم آمیخته است. بعلاوه تلاش فرای در نظارت و ویرایش چهار جلد کتاب تاریخ ایران کمبریج (از یورش اعراب تا زمان سلجوقیان) که گزارش پربار او دربارۀ سامانیان را دربردارد، بیگمان خدمت ماندگار دیگری به پژوهشهای علمی دربارۀ ایران است.
«تقدیر از ریچارد نلسون فرای»، نوشتۀ علیرضا شاپور شهبازی، ترجمۀ مرتضی ثاقبفر
به نقل از:
[دفترچۀ سیزدهمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار، اهدایی به دکتر ریچارد نلسون فرای، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۳، ص ۲۰-۲۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
دو جشن یکی جشن عروسی و دیگری جشن نوروز از جشنهای بسیار مهم و سرگرمکنندۀ ایرانیان به شمار میروند.
دومین جشن بسیار شادمانه و مهم نوروز است که با طبیعت پیوند دارد و پیامآور نو شدگی سال و باززایی طبیعت است. جشنهای نوروزی مدت دو هفته به درازا میکشد و مردم در آن به شادی و تفریح و دید و بازدید از یکدیگر میپردازند. در روزهای پایانی سال کهنه دستههای بازیگر دورهگرد مانند آتشافروز یا حاجیفیروز و غولک یا غول بیابانی بهطور جمعی در یک دسته یا تکتک با دنبکزن یا دفنواز و با شکل و شمایل چشمگیر و شادیآور و صورت سیاه و آرایششده و لباسهای سرخ و زرد و رنگین و کلاههای شیپوری یا بوقی در کوچه و گذرهای محلات شهر راه میافتادند (هنوز هم راه افتادن برخی از این پیکهای شادی نوروزی ادامه دارد) و با خواندن شعر و ترانه و لودگی کردن و مسخرگی آمدن نوروز و بهار را به مردم نوید میدادند و آنها را چند گاهی مشغول میداشتند.
پولاک در سفرنامهاش به تفریح و سرگرمی شاه و درباریان و بزرگان مملکت در نوروز و تماشای بازیهای میدانی و نمایشی مقلدان و لوطیان و پهلوانان در میدان توپخانه اشاره و بهتفصیل آنها را وصف میکند. معیرالممالک مینویسد: در این سرگرمیها دستههای قوچباز، خرسباز، میمونباز، هنرمندان بندباز و کشتیگیر و تقلیدچیان درباری مانند کریم شیرهای و اسماعیل بزاز هنرنمایی میکردند. سپس پهلوانان به میدان میآمدند و با میلبازی، کبادهگیری و چرخ زدن همراه با نوای تنبک و آوای مرشد به شیرینکاری میپرداختند. سرانجام پهلوانان مدعی پهلوانی پایتخت به کشتی گرفتن و زورآزمایی با یکدیگر میپرداختند و کسی که پشت همۀ پهلوانان را به خاک میرساند از دست شاه بازوبند پهلوانی که به «بازومهره» معروف بود میگرفت.
[مردمشناسی جامعۀ تهران قدیم و گفتارهایی دربارۀ خانه و خانواده و سنتهای خانوادگی، دکتر علی بلوکباشی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ۱۴۷-۱۴۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
دومین جشن بسیار شادمانه و مهم نوروز است که با طبیعت پیوند دارد و پیامآور نو شدگی سال و باززایی طبیعت است. جشنهای نوروزی مدت دو هفته به درازا میکشد و مردم در آن به شادی و تفریح و دید و بازدید از یکدیگر میپردازند. در روزهای پایانی سال کهنه دستههای بازیگر دورهگرد مانند آتشافروز یا حاجیفیروز و غولک یا غول بیابانی بهطور جمعی در یک دسته یا تکتک با دنبکزن یا دفنواز و با شکل و شمایل چشمگیر و شادیآور و صورت سیاه و آرایششده و لباسهای سرخ و زرد و رنگین و کلاههای شیپوری یا بوقی در کوچه و گذرهای محلات شهر راه میافتادند (هنوز هم راه افتادن برخی از این پیکهای شادی نوروزی ادامه دارد) و با خواندن شعر و ترانه و لودگی کردن و مسخرگی آمدن نوروز و بهار را به مردم نوید میدادند و آنها را چند گاهی مشغول میداشتند.
پولاک در سفرنامهاش به تفریح و سرگرمی شاه و درباریان و بزرگان مملکت در نوروز و تماشای بازیهای میدانی و نمایشی مقلدان و لوطیان و پهلوانان در میدان توپخانه اشاره و بهتفصیل آنها را وصف میکند. معیرالممالک مینویسد: در این سرگرمیها دستههای قوچباز، خرسباز، میمونباز، هنرمندان بندباز و کشتیگیر و تقلیدچیان درباری مانند کریم شیرهای و اسماعیل بزاز هنرنمایی میکردند. سپس پهلوانان به میدان میآمدند و با میلبازی، کبادهگیری و چرخ زدن همراه با نوای تنبک و آوای مرشد به شیرینکاری میپرداختند. سرانجام پهلوانان مدعی پهلوانی پایتخت به کشتی گرفتن و زورآزمایی با یکدیگر میپرداختند و کسی که پشت همۀ پهلوانان را به خاک میرساند از دست شاه بازوبند پهلوانی که به «بازومهره» معروف بود میگرفت.
[مردمشناسی جامعۀ تهران قدیم و گفتارهایی دربارۀ خانه و خانواده و سنتهای خانوادگی، دکتر علی بلوکباشی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ۱۴۷-۱۴۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
من امروز نگاه نمیکنم که با همسایگان روابط دوستانه داریم. بسیار دورتر را میبینم که ممکن است روزی در آنها تحریکی بشود. پس چه عیب دارد که ما احتیاط خود را هماکنون به کار ببریم. من سی سال پیش از آنکه پیشهوری و یارانش آن غائله را درست کنند از چنان پیشآمدی میترسیدم.
با وضع کنونی اگر غائلهای مانند پیشهوری پیش آید قادر است که در ظرف ده سال تأثیر عمیق و جبرانناپذیری بنماید.
باید به اطراف کشور خود نگاه کنیم و ببینیم چه همسایگانی داریم، زبان آنها چیست و در این طرف مرز چه زبانی دارند. من هرچه نگاه میکنم جز در مشرق که با افغانستان همسایه هستیم و آنها نیز مانند ما فارسی حرف میزنند، دیگر همسایگان ما فارسیزبان نیستند و زبان سرحدی مشترک میان دو طرف مرز است. این وضع خطر دائمی برای وحدت ملی ما میباشد. دولت و ملت باید به آن با نظر جدّی و ژرف بنگرند.
دکتر محمود افشار
کلینیک گلان (سوئیس)، دسامبر ۱۹۵۹، دیماه ۱۳۳۸
[پنج وقفنامه، دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۳، ص ۱۸-۱۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
با وضع کنونی اگر غائلهای مانند پیشهوری پیش آید قادر است که در ظرف ده سال تأثیر عمیق و جبرانناپذیری بنماید.
باید به اطراف کشور خود نگاه کنیم و ببینیم چه همسایگانی داریم، زبان آنها چیست و در این طرف مرز چه زبانی دارند. من هرچه نگاه میکنم جز در مشرق که با افغانستان همسایه هستیم و آنها نیز مانند ما فارسی حرف میزنند، دیگر همسایگان ما فارسیزبان نیستند و زبان سرحدی مشترک میان دو طرف مرز است. این وضع خطر دائمی برای وحدت ملی ما میباشد. دولت و ملت باید به آن با نظر جدّی و ژرف بنگرند.
دکتر محمود افشار
کلینیک گلان (سوئیس)، دسامبر ۱۹۵۹، دیماه ۱۳۳۸
[پنج وقفنامه، دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۳، ص ۱۸-۱۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
باد نوروز بیاراست به گل بستان را
ساخت دیوانه چو من بلبل خوشالحان را
در چنین فصل نشاید که نشینم بی می
میروم تا گرو باده کنم دیوان را
باد از طرف چمن بوی سمن میآرد
میرسد صد فرح از باد بهاری جان را
خوشزمانیست که در باغ نسیم سحری
میبرد هر طرفی رایحۀ ریحان را
ای که امروز تویی ساقی صاحبنظران
قدح باده بده طالب سرگردان را
گفتهای تا به ابد بر سر پیمان توام
باشد آیا که به جای آوری این پیمان را؟
در شب و روز دمادم به تضرّع طالب
از خدا میطلبد وصل سیهچشمان را
[دیوان اشعار طالب جاجرمی، تصحیح و تحقیق دکتر محمدهادی خالقزاده، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ص ۶۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
ساخت دیوانه چو من بلبل خوشالحان را
در چنین فصل نشاید که نشینم بی می
میروم تا گرو باده کنم دیوان را
باد از طرف چمن بوی سمن میآرد
میرسد صد فرح از باد بهاری جان را
خوشزمانیست که در باغ نسیم سحری
میبرد هر طرفی رایحۀ ریحان را
ای که امروز تویی ساقی صاحبنظران
قدح باده بده طالب سرگردان را
گفتهای تا به ابد بر سر پیمان توام
باشد آیا که به جای آوری این پیمان را؟
در شب و روز دمادم به تضرّع طالب
از خدا میطلبد وصل سیهچشمان را
[دیوان اشعار طالب جاجرمی، تصحیح و تحقیق دکتر محمدهادی خالقزاده، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ص ۶۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
آفرین نوروزی
آیین ملوک عجم از گاه کیخسرو تا به روزگار یزدجرد شهریار که آخر ملوک عجم بود چنان بوده است که روز نوروز نخست کس از مردمان بیگانه موبد موبدان پیش ملک آمدی با جام زرّین پر می و انگشتری و دیناری خسروانی و یک دسته خوید سبز رسته و شمشیری و تیر و کمان و دوات و قلم و اسپی و بازی و غلامی خوبروی و ستایش نمودی و نیایش کردی او را به پارسی به عبارت ایشان. چون موبد موبدان از آفرین بپرداختی پس بزرگان دولت درآمدندی و خدمتها پیش آوردندی.
آفرین موبد موبدان به عبارت ایشان:
۱. شها به جشن فروردین به ماه فروردین آزادی کن بر یزدان (سپاسگزاری کن) و دین کیان
۲. سروش آورد تو را دانایی و بینایی به کاردانی
۳. دیر زی با خوی هژیر (پسندیده) و شاد باش بر تخت زرّین و انوشه خور به جام جمشید
۴. رسم نیاکان در همّت بلند و نیکوکاری و ورزش داد و راستی نگاه دار
۵. سرت سبز باد و جوانیات چون خوید
۶. اسپت کامگار و پیروز به کارزار و تیغت روشن و کاری به دشمن
۷. بازت گیرا و خجسته به شکار و کارت راست چون تیر
۸. هم کشوری بگیر نو بر تختش نشین با درم و دینار
۹. پیشت هنری و دانا گرامی و درمخوار
۱۰. سرایت آباد و زندگانیات بسیار
چون این بگفتی چاشنی کردی (از آن چشیدی) و جام به ملک دادی و خوید در دست دیگر نهادی و دینار و درم در پیش تخت او بنهادی و بدین آن خواستی که روز نو و سال نو هرچه بزرگان اول دیدار چشم بران افگنند تا سال دیگر شادمان و خرّم با آن چیزها در کامرانی بمانند و آن بریشان مبارک گردد که خرمی و آبادانی جهان درین چیزهاست که پیش ملک آوردندی.
[دوازده متن باستانی، تدوین، ترجمه، توضیح و تفسیر دکتر بیژن غیبی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۵، ص ۳۷۰]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
آیین ملوک عجم از گاه کیخسرو تا به روزگار یزدجرد شهریار که آخر ملوک عجم بود چنان بوده است که روز نوروز نخست کس از مردمان بیگانه موبد موبدان پیش ملک آمدی با جام زرّین پر می و انگشتری و دیناری خسروانی و یک دسته خوید سبز رسته و شمشیری و تیر و کمان و دوات و قلم و اسپی و بازی و غلامی خوبروی و ستایش نمودی و نیایش کردی او را به پارسی به عبارت ایشان. چون موبد موبدان از آفرین بپرداختی پس بزرگان دولت درآمدندی و خدمتها پیش آوردندی.
آفرین موبد موبدان به عبارت ایشان:
۱. شها به جشن فروردین به ماه فروردین آزادی کن بر یزدان (سپاسگزاری کن) و دین کیان
۲. سروش آورد تو را دانایی و بینایی به کاردانی
۳. دیر زی با خوی هژیر (پسندیده) و شاد باش بر تخت زرّین و انوشه خور به جام جمشید
۴. رسم نیاکان در همّت بلند و نیکوکاری و ورزش داد و راستی نگاه دار
۵. سرت سبز باد و جوانیات چون خوید
۶. اسپت کامگار و پیروز به کارزار و تیغت روشن و کاری به دشمن
۷. بازت گیرا و خجسته به شکار و کارت راست چون تیر
۸. هم کشوری بگیر نو بر تختش نشین با درم و دینار
۹. پیشت هنری و دانا گرامی و درمخوار
۱۰. سرایت آباد و زندگانیات بسیار
چون این بگفتی چاشنی کردی (از آن چشیدی) و جام به ملک دادی و خوید در دست دیگر نهادی و دینار و درم در پیش تخت او بنهادی و بدین آن خواستی که روز نو و سال نو هرچه بزرگان اول دیدار چشم بران افگنند تا سال دیگر شادمان و خرّم با آن چیزها در کامرانی بمانند و آن بریشان مبارک گردد که خرمی و آبادانی جهان درین چیزهاست که پیش ملک آوردندی.
[دوازده متن باستانی، تدوین، ترجمه، توضیح و تفسیر دکتر بیژن غیبی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۵، ص ۳۷۰]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
دهم فروردینماه سالروز درگذشت قاسم غنی
دکتر غنی از دورۀ دهم تا سیزدهم سمت نمایندگی سبزوار را داشت. چندی هم وزیر بهداری و از آن پس سفیر ایران در مصر و ترکیه بود.
سالیانی در دانشکدۀ طب تدریس کرد. نیز در دانشکدۀ معقول و منقول مدرس روانشناسی بود. در فرهنگستان از اعضای پیوسته به شمار میرفت.
مرحوم غنی از دوستان نزدیک مرحوم علّامه قزوینی بود و با او در تصحیح دیوان حافظ همکاری کرد. در انتشار مجلۀ نفیس یادگار با عباس اقبال پایمردی و یاوری فرمود و مقالاتی که در مجلۀ مذکور نوشت از سر تحقیق و فاضلانه بود. از آثار دکتر غنی کتبی که به چاپ رسیده است اینهاست:
ابنسینا، معرفة النفس، تاریخ عصر حافظ، تاریخ تصوّف، بحثی در تصوّف، بحث در سیاست، تصحیح تاریخ بیهقی به مشارکت دکتر فیاض.
جز اینها دکتر غنی سه کتاب طائیس، عصیان فرشتگان، بریانپزی ملکۀ سبا از آثار آناتول فرانسیس را از زبان فرانسوی به فارسی ترجمه و نشر کرد.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۱۱۷-۱۱۸]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
دکتر غنی از دورۀ دهم تا سیزدهم سمت نمایندگی سبزوار را داشت. چندی هم وزیر بهداری و از آن پس سفیر ایران در مصر و ترکیه بود.
سالیانی در دانشکدۀ طب تدریس کرد. نیز در دانشکدۀ معقول و منقول مدرس روانشناسی بود. در فرهنگستان از اعضای پیوسته به شمار میرفت.
مرحوم غنی از دوستان نزدیک مرحوم علّامه قزوینی بود و با او در تصحیح دیوان حافظ همکاری کرد. در انتشار مجلۀ نفیس یادگار با عباس اقبال پایمردی و یاوری فرمود و مقالاتی که در مجلۀ مذکور نوشت از سر تحقیق و فاضلانه بود. از آثار دکتر غنی کتبی که به چاپ رسیده است اینهاست:
ابنسینا، معرفة النفس، تاریخ عصر حافظ، تاریخ تصوّف، بحثی در تصوّف، بحث در سیاست، تصحیح تاریخ بیهقی به مشارکت دکتر فیاض.
جز اینها دکتر غنی سه کتاب طائیس، عصیان فرشتگان، بریانپزی ملکۀ سبا از آثار آناتول فرانسیس را از زبان فرانسوی به فارسی ترجمه و نشر کرد.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۱۱۷-۱۱۸]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
یازدهم فروردینماه زادروز محمد قزوینی
میر نوروزی
سخن درپرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
حافظ
رسم «پادشاه نوروزی» سابق در ایران معمول بوده و تا همین اواخر (و شاید هنوز هم) در بعضی نواحی ایران آثاری از آن باقی بوده است. یکی از دوستان موثّق نگارنده، از اطبای مشهور، در جواب استفسار من از ایشان در این موضوع مکتوب ذیل را به اینجانب مرقوم داشتهاند که عیناً درج میشود:
«در بهار ۱۳۰۲ هجری شمسی برای معالجهٔ بیماری به بجنورد رفته بودم. از اول فروردین تا چهاردهم فروردین در آنجا بودم. در دهم فروردین دیدم جماعت کثیری سواره و پیاده میگذرند که یکی از آنها با لباسهای فاخر بر اسب رشیدی نشسته چتری بر سر افراشته بود. جماعتی هم سواره در جلو و عقب او روان بودند. یک دسته هم پیاده به عنوان شاطر و فرّاش که بعضی چوبی در دست داشتند در رکاب او؛ یعنی پیشاپیش و در جنبین و در عقب او روان بودند. چند نفر هم چوبهای بلندی در دست داشتند که بر سر هر چوبی سر حیوانی از قبیل سر گاو یا گوسفند بود؛ یعنی استخوان جمجمهٔ حیوانی و این رمز از آن بود که امیر از جنگی فاتحانه برگشته و سرهای دشمنان را با خود میآورد. دنبال این جماعت انبوه کثیری از مردم متفرقه، بزرگ و خُرد روان بودند و هیاهوی بسیار داشتند.
تحقیق کردم گفتند که در نوروز یک نفر امیر میشود که تا سیزدهِ عید امیر و حکمفرمای شهر است. به اعیان و اعزّهٔ شهر حوالهٔ نقد و جنس میدهد که همه کم یا زیاد تقدیم میکنند؛ به این طریق که مثلاً حکمی مینویسد برای فلان متعیّن که شما باید صدهزار تومان تسلیم صندوقخانه کنید، البته مفهوم این است که صد تومان باید بدهید، البته این صد تومان را کم و زیاد میکردند، ولی در هر حال چیزی گرفته میشد. غالب اعیان به رغبت و رضا چیزی میدادند؛ زیرا جزو عادات عید نوروز به فال نیک میگرفتند. از جمله به ایلخانی هم مبلغی حواله میدادند که میپرداخت، بعد از تمام شدن سیزدهِ عید دورهٔ امارت او به سر میآید و گویا در یک خانواده این شغل ارثی بود.»
«میر نوروزی»، محمد قزوینی، یادگار، سال اول، شمارهٔ ۳، آبان ۱۳۲۳، ص ۱۳-۱۶.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
میر نوروزی
سخن درپرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
حافظ
رسم «پادشاه نوروزی» سابق در ایران معمول بوده و تا همین اواخر (و شاید هنوز هم) در بعضی نواحی ایران آثاری از آن باقی بوده است. یکی از دوستان موثّق نگارنده، از اطبای مشهور، در جواب استفسار من از ایشان در این موضوع مکتوب ذیل را به اینجانب مرقوم داشتهاند که عیناً درج میشود:
«در بهار ۱۳۰۲ هجری شمسی برای معالجهٔ بیماری به بجنورد رفته بودم. از اول فروردین تا چهاردهم فروردین در آنجا بودم. در دهم فروردین دیدم جماعت کثیری سواره و پیاده میگذرند که یکی از آنها با لباسهای فاخر بر اسب رشیدی نشسته چتری بر سر افراشته بود. جماعتی هم سواره در جلو و عقب او روان بودند. یک دسته هم پیاده به عنوان شاطر و فرّاش که بعضی چوبی در دست داشتند در رکاب او؛ یعنی پیشاپیش و در جنبین و در عقب او روان بودند. چند نفر هم چوبهای بلندی در دست داشتند که بر سر هر چوبی سر حیوانی از قبیل سر گاو یا گوسفند بود؛ یعنی استخوان جمجمهٔ حیوانی و این رمز از آن بود که امیر از جنگی فاتحانه برگشته و سرهای دشمنان را با خود میآورد. دنبال این جماعت انبوه کثیری از مردم متفرقه، بزرگ و خُرد روان بودند و هیاهوی بسیار داشتند.
تحقیق کردم گفتند که در نوروز یک نفر امیر میشود که تا سیزدهِ عید امیر و حکمفرمای شهر است. به اعیان و اعزّهٔ شهر حوالهٔ نقد و جنس میدهد که همه کم یا زیاد تقدیم میکنند؛ به این طریق که مثلاً حکمی مینویسد برای فلان متعیّن که شما باید صدهزار تومان تسلیم صندوقخانه کنید، البته مفهوم این است که صد تومان باید بدهید، البته این صد تومان را کم و زیاد میکردند، ولی در هر حال چیزی گرفته میشد. غالب اعیان به رغبت و رضا چیزی میدادند؛ زیرا جزو عادات عید نوروز به فال نیک میگرفتند. از جمله به ایلخانی هم مبلغی حواله میدادند که میپرداخت، بعد از تمام شدن سیزدهِ عید دورهٔ امارت او به سر میآید و گویا در یک خانواده این شغل ارثی بود.»
«میر نوروزی»، محمد قزوینی، یادگار، سال اول، شمارهٔ ۳، آبان ۱۳۲۳، ص ۱۳-۱۶.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation