Telegram Web
تفرقه‌افکنی روس‌ها

از عهد قدیم صحبت نمی‌کنم که همیشه ما و ترک نزاع داشته‌ایم و تجاوزات آنها را می‌بایست جلوگیری کنیم، از قرون وسطی حرف نمی‌زنم که ترک و مغول مملکت ما را میدان تاخت‌وتاز قرار دادند، از عصر جدید یاد می‌کنیم که دولت عثمانی منکر وجود دولت و ملّت ایران بوده و کشمکشها کردیم و فایدۀ آن را روس برد. از دورۀ خودمان که یک نسل باشد گفتگو می‌کنیم.
بعد از آنکه اقتضای روزگار مجبورمان کرد که از جنگ و جدال دست بکشیم، در باب تعیین حدود هیچ‌وقت دولت عثمانی حاضر نشد که موافقت کند و همیشه دعوی سرحدّی داشتیم و کمیسیونهای مختلط می‌کردیم. در اوّل مشروطیت بی‌جهت عساکر ترک قسمتی از خاک ما را طرف آذربایجان اشغال کردند و نسبت به اراضی طمع نشان دادند.
در همان ایّام قبل از آن و بعد از آن گاهی عقاید پانیسلامیسم، زمانی عقاید پانتورانیسم آشکار می‌کردند. همین مسئله باعث شد که اروپاییان بیشتر اهتمام و تسریع در اضمحلال هر دو مملکت ما بکنند. طمعهای ترک نسبت به خاک ما سبب شد که روسها به نفوذ سیاسی در مملکت ما قناعت نکرده قشون به تبریز آوردند و این فتح باب مقدّمۀ اشغال نصف تمام ایران گردید، و در زمان جنگ در همان وقت که جماعتی از ایرانیان با ترک دست موافقت بر ضدّ دشمن داده بودند نسبت به همان مهاجرین ترکها رفتارهای تخفیف‌آمیز کرده و افکار پانتورانیسم خود را از آنها پنهان نکرده بلکه می‌خواستند آنها را آلت همان مقاصد کنند. در آخرین جنگ و بعد از جنگ اقدامات ترکها در قفقاز و ترکستان مؤیّد آن حرفها و خیالات شد. حتّی اینکه ضدّیت ایرانی مبنی بر ترکیّت را به قفقازیها هم، که همیشه نظر به هم‌کیشی و مظلومیت در دست روس با ایرانیها مهربان بودند، القا کردند که امروز قفقازیها نسبت به ایرانیان بیشتر نامهربانند تا روسها؛ و به القای ترکها، قفقازیها مملکت خود را آذربایجان نام گذاشتند و ذهن ایرانیان را بیشتر مشوب نمودند و این فقره هم می‌ترسم عاقبت خدانکرده بر نفع روس و بر ضرر هر دو ما تمام شود؛ زیرا که قفقازیها نخواهند توانست یک مملکت مستقل تشکیل دهند؛ امّا روسها ممکن است طمع پیدا کنند که آذربایجان ما را ضمیمۀ قفقاز کنند؛ چه از کجا معلوم که همیشه سیاست خارجی روسیه مثل امروز بماند؟

اسلامبول، ۱۳۰۷/ ۱۹۲۸

[نامه‌های محمدعلی فروغی، به کوشش محمد افشین‌وفایی و مهدی فیروزیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ص ۲۸۶-۲۸۷]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
هجدهم دی‌ماه سالروز درگذشت والتر برونو هنینگ

از نامۀ ژوئیۀ ۱۹۴۷

جناب تقی‌زادۀ عزیز،
نمی‌دانم شما تا چه حد با تاریخ اولین فرهنگ لغت ریشه‌شناسی فارسی آشنا هستید؛ منظورم کتاب پاول هُرن است. هرن مردی فقیر بود و اجازه داد که ناشر او را تحت فشار قرار دهد تا کتاب خود را با عجله کامل کند. این کتاب به‌یکباره و برای همیشه به شهرت او لطمه زد و اگرچه از او کارهای خوبی، چه قبل و چه بعد از ارتکاب این خطا، به جای مانده، هرگز از این لطمه رهایی نیافت. من مایل به پیروی از هرن نیستم، گذشته از مسئولیتی که خود شما هم در این باره بر عهده دارید.
لطفاً فکر نکنید که من «کمال‌گرا» هستم. برای من مهم نیست که میزان معیّنی خطا داشته باشم و بیمی ندارم که مطالبی در حدّ توان و دانش خود منتشر کنم و بعدها دریابم که بسیاری از آنها اشتباه بوده است. اما این موضوع متفاوت است. در اینجا مشکل من این است که احساس می‌کنم در فرصت باقی‌مانده حتی قادر به تهیۀ کتابی نیستم که بتوان آن را تا حدودی رضایت‌بخش خواند.
فرهنگ ریشه‌شناختی فارسی کاری منحصربه‌فرد است. به همین سبب هنوز کتاب خوبی در این زمینه وجود ندارد. هنگام امضای توافق‌نامه نمی‌توانستم همۀ دشواری‌های پیش رو را پیش‌بینی کنم، اما به طور غریزی احساس می‌کردم که فرصت اختصاص‌یافته فوق‌العاده کوتاه است. در حال حاضر، کار من به واسطۀ چندین عامل، بیماری، اقامت در آمریکا، افزایش کار در دانشگاه، تأخیر در دریافت کتاب از تهران و غیره معطّل مانده است. در شرایط فعلی احساس می‌کنم که باید بخواهم تا اتمام این طرح دست‌کم دو سال و دو ماه به تعویق بیفتد.

ارادتمند حقیقی شما،
W. B. Hening

[نامه‌های هنینگ و تقی‌زاده، به کوشش ایرج افشار و تورج دریایی، ترجمۀ مهناز بابایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۱۰۲-۱۰۴]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
انتشارات موقوفات دکتر محمود افشار به‌زودی منتشر می‌‌کند:

از شاهنامه تا خداینامه


هدف نویسنده در این کتاب اثبات این نکته است که شاهنامۀ فردوسی دارای آبشخوری نوشتاری بوده و مأخذ آن یعنی شاهنامۀ منثور ابومنصوری نیز به پیروی از سنّت کهن خداینامه‌نویسی، بر اساس آثار نوشتاری تألیف شده است. در پیوست این پژوهش نیز فهرستی از آثار از‌دست‌رفتۀ پهلوی و ترجمه‌های عربی و فارسی آنها بر اساس منابع کهن از سده‌های نخستین اسلامی فراهم آمده است. این فهرست نمایانگر وجود کتاب و کتابت در فرهنگ ساسانی است.

[از شاهنامه تا خداینامه: جستاری دربارۀ مآخذ مستقیم و غیرمستقیم شاهنامه، تألیف دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، در دست انتشار]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
بیستم دی‌ماه سالروز قتل امیرکبیر

شناخت دقیق میرزا تقی‌‌خان از موقعیت و جایگاه تاریخی ایران، قابل تأمل است. او با اتکا به چنین موقعیتی، تلاش می‌‌کرد در مجالس مذاکرات از موضع برتر سخن بگوید. در جای خود، نمایندگان واسطه را هم متوجه جایگاه ایران می‌‌کرد. درست یک روز بعد از برگزاری مجلس اول مذاکرات، در دیدار با مأمورین روس و انگلیس، از فرمان همایون دفاع کرد، و به فرمان سلطان عثمانی ایراد گرفت. مأمورین واسطه گفتند: «آنها سبک و سیاقی که از دفاتر قدیم دارند، کاغذها را از روی آنها می‌‌نویسند.» وزیرنظام بلافاصله پاسخ داد: «نه، پری هم قدیم نیستند. پانصد سال بیشتر ندارند، ولکن دولت ایران هفت هزار‌ساله است.» وزیر نظام در ادامه، مأمورین واسطه را متوجه خطاب افندی در به کارگیری نادرست عنوان «سلطان» و «پادشاه» کرد و گفت:
امروز، افندی هر وقت اسم سلطان را می‌‌برد، «حضرت شاهنشاهی» می‌‌گفت و هر وقت اسم پادشاه ایران را می‌‌خواست بگوید، «حضرت شاهی» می‌‌گفت و حال آنکه از قدیم‌‌الایام همه می‌‌دانند که پادشاهِ ایران، قبلۀ عالم و عالمیان است و پادشاه تاجدار.
میرزا تقی‌‌خان به‌جز دفاع از حدود و قلمرو تاریخی ایران، در مجلس هفدهم و هجدهم به تفصیل از حق و حقوق کلیۀ اتباع ایرانی ساکن قلمرو عثمانی دفاع کرد. او با اشاره به تعرّض مأموران عثمانی به ایرانیان ارضروم، گفت:
«در مدت اقامتم در اینجا اتباع ایرانی بارها به من شکایت کرده‌اند که ما را شکنجه و محبوس می‌کنند... امکان ندارد که ما از اصل خود عدول کنیم یا از رعیتی پادشاهمان که پادشاه ایران است، استنکاف نماییم.»
همچنین در جای دیگر بر اصالت ملیت ایرانی تأکید کرد و گفت: «اکثر ایلات و ارامنۀ ایران گاهی اوقات از ایران به ممالک دولت علیّۀ عثمانی آمده و در جاهایی مثل ازمیر، اسلامبول و سایر نقاط توطّن اختیار می‌‌کنند. لکن، «ایرانی‌‌الاصل» بودن آنها بدیهی است و شبهه‌‌ای در آن وجود ندارد، آنها اسنادی در اختیار دارند که اصل و نسبشان را محقق و معلوم می‌‌کند.»

[سفارت‌نامۀ ایران: اسناد، مکاتبات و صورت مجالس مذاکرات ارزنة‌الروم ۱۲۵۹-۱۲۶۳ هجری قمری، انوری‌زاده سیّد محمّد انوری سعدالله افندی (انوری افندی)، تصحیح و ترجمه از ترکی عثمانی دکتر نصرالله صالحی و صفیه خدیو، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، مقدمه، ص ۳۹]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
بیستم دی‌ماه زادروز شاهرخ مسکوب

پس از هجوم اعراب و سقوط امپراتوری ساسانی، ما ایرانی‌ها اقلّاً مدّت دو قرن در نوعی بهت بودیم. بنای عظیم آن امپراتوری یا به عبارت دیگر جنازۀ سنگینش که روی مردم ایران افتاده بود، ظاهراً همه را به ستوه آورده بود؛ انگار کمر ملّتی زیر این بار شکسته بود، مخصوصاً که سقوط ساسانیان با لشکرکشی و هجوم قومی دیگر، با دین و با زبان و با فرهنگی بیگانه و خشونت‌های نظامی و اجتماعی توأم بود.
در فاصله‌ای که از بهت و کوفتگی شکست درآمدیم تا وقتی که دوباره توانستیم سر پایمان بایستیم، ما به عنوان یک قوم برای ادامۀ حیات دو جور ایستادگی کردیم: مستقیم و غیرمستقیم. یا به یک بیان کلی دیگر، نظامی و فرهنگی، و بعد از چهارصد سال به دو نتیجه رسیدیم: شکست و پیروزی. شکست در مقابلۀ مستقیم؛ در رویارویی و جنگ برای هدف‌های اجتماعی و سیاسی، برای جدا شدن و بریدن از فاتحان عرب، از خلافت بغداد. نتیجۀ دوم رسیدن به پیروزی بود؛ پیروزی در نگهداری ملیت و زبان.
ما ملیت یا شاید بهتر باشد بگوییم هویت ملّی (ایرانیت) خودمان را از برکت زبان و در جان‌پناه زبان فارسی نگه داشتیم، با وجود پراکندگی سیاسی در واحدهای جغرافیایی متعدد و فرمانروایی عرب، ایرانی و ترک. ایران به‌ویژه خراسان آن روزگار از جهتی بی‌شباهت به یونان باستان یا به آلمان و ایتالیا تا نیمۀ دوم قرن نوزدهم نبود. در همۀ این کشورها یک قوم و یک ملت با زبان و فرهنگی مشترک نوعی فرهنگ یکپارچه، توأم با اختلاف در حکومت وجود داشت؛ وحدت فرهنگی بدون وحدت سیاسی، یگانگی در ریشه و پراکندگی در شاخ و برگ.

«ملیت ایرانی و رابطۀ آن با زبان و تاریخ»، شاهرخ مسکوب

[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۱، ۴۸۶-۴۹۰]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
بیست و یکم دی‌ماه زادروز ریچارد نلسون فرای، منتخب سیزدهمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار

یکی از نوشته‌های دلاویز پرفسور ریچارد نلسون فرای، استاد بازنشستۀ کرسی ایرانشناسی آقاخان در دانشگاه هاروارد، برای ما ایرانیان کتابی است که ایشان به نام میراث آسیای مرکزی منتشر ساخت و در آن نشان داد که پیشینۀ فرهنگ ایرانی در آن پهنه چه بوده است و رگه‌های پیوستگی و تاریخی تا به کدام دوره می‌رسد.
به این مناسبات، موقوفات دکتر محمود افشار که متعهّد به انتشار کتاب‌های تاریخی و مباحث گزینه در زمینۀ جغرافیای تاریخی ایران است ترجمه شدن آن را مناسب و ضرور دانست. مخصوصاً از این روی که فرای کوشیده‌ است تا نوشته‌اش مبتنی بر پژوهش‌های اصیل ولی بی تعقید و تا حدود ممکن درخورد سلیقه‌های مختلف باشد و هر جا که نیازی به گفتن مدرک و سند بوده است آنها را به حدّ لزوم در پایان هر فصل آورده است.
این کتاب سرگذشت اقوامی را که در سرزمین ورارود و فراتر از آن تا پادامن هندوکش و به همسایگی چین می‌زیسته‌اند و دارای فرهنگ و هنر و سازمان‌های مدنی و اجتماعی برجسته بوده‌اند در بر دارد. مؤلف همه جا کوشیده است که آن را با آوردن شواهد مسلّم و نقوش کهن بیامیزد و متنی استوار عرضه کند. چون در نگارش زبان انگلیسی از ذوق والایی برخوردار است کتاب خواستار بسیار یافت و در مدتی نه دراز به بازچاپ رسید.
مؤلف کتاب به مناسبت تألیفات متعدد خود در قلمرو تاریخ و فرهنگ ایرانی از آغاز رویدادهای تاریخی این سرزمین تا روزگاران پیش از مغول، و در زمینه‌های گوناگون مربوط به زبان و آیین و حکومت ایرانیان دانشمندی است که سیزدهمین جایزۀ این موقوفات به ایشان تقدیم شد و در مجلسی که بدان منظور تشکیل شده بود سخنانی متین، دلنشین و ژرف چکیده‌وار دربارۀ تاریخ ما برگفت که بر دل‌ها نشست.

ایرج افشار
تهران، ۲۱ مهر ۱۳۸۴

[میراث آسیای مرکزی، ریچارد فرای، ترجمۀ اُوانس اُوانسیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ص سیزده-پانزده]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
بیست و یکم دی‌ماه سالروز درگذشت ابوالفضل خطیبی

پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانی، هویّت دینی ایرانی رنگ باخت، امّا ملیّت‌گرایی منعکس در خدای‌نامه در شاهنامه تبلور و تکامل یافت. با آنکه در دورۀ ظهور شاهنامه- بر خلاف دوران شکل‌گیری کهن‌الگوی آن، خدای‌نامه- ایران از یکپارچگی سیاسی برخوردار نبود، تا اندازه‌ای می‌توان در این دو دوران مشترکاتی یافت. در قرن چهارم هجری، دشمنان شمالی ترکانی بودند که این‌بار جذب فرهنگ ایرانی شده و خود حکومت را به دست گرفته بودند. به جای امپراتوری روم، اعراب مسلمانی بودند که هویّت خود را در تحقیر ملّت‌های دیگر به‌ویژه ایرانیان مسلمان می‌جستند و از دین جدید چون ابزاری برای فزون‌خواهی و باج‌خواهی هرچه بیشتر نیک بهره می‌بردند. از همین رو، در شاهنامه، تازیان در هیئت اژی‌دهاکۀ آزمند، دشمن قدیمی ایرانیان، تجسّم یافته است.
پس از فردوسی، هویّت ایرانی نه در بستر حکومتی یکپارچه به لحاظ سیاسی و دینی بلکه در بستری فرهنگی، ادبی و هنری استمرار یافت. ایرانیان شاهنامه را چون شناسنامۀ ملّی خود حفظ کردند و منتظر فرصتی بودند تا یکپارچگی سیاسی و جغرافیایی روزگار کهن را زنده کنند که کردند. پس از پدید آمدن شاهنامه تا پانصد سال بعد که صفویان یکپارچگی سیاسی را به ایران بازگرداندند، به‌رغم وجود حکومت‌های محلّی، مفهوم ایران‌شهر همچنان به حیات خود ادامه داد. گواه این معنی در مدیحه‌های شاعرانی چون سنایی، نظامی، خاقانی، خواجوی کرمانی و عبید زاکانی نهفته است که پادشاهان ممدوح خود را، هرچند بر قلمروی در گوشه‌ای از ایران‌زمین حکم می‌راندند، شاه ایران یا خسرو ایران خطاب می‌کردند.
هویّت ایرانی در شاهنامه در تحقیر ملّت‌های دیگر نیست که رنگ و جلا می‌یابد بلکه خود بر بنیادهای فکری و معنوی و اخلاقی نیرومند استوار است. از همین رو، ملّی‌گرایی ایرانیان در طول تاریخ هیچ‌گاه به نژادپرستی نفرت‌انگیزی چون نازیسم و فاشیسم در قرن بیستم مبدّل نشد. در قرن بیست و یکم، ایرانیان می‌توانند بر پایۀ همان بنیادها، به‌ویژه بنیادهای اخلاقی که در سرتاسر شاهنامه موج می‌زند، در جهانی که، در اثر پیشرفت‌های برق‌آسا در فناوری ارتباطات، بیم آن می‌رود که بسیاری از فرهنگ‌های بومی فراموش شوند، هویّت ایرانی خود را حفظ کنند و آن را استمرار بخشند.
سخن آخر اینکه، اگر دیوان حافظ ناخودآگاهِ جمعی ایرانیان را بازمی‌تاباند، شاهنامه خودآگاهِ جمعی ایرانیان است.

«هویّت ایرانی در شاهنامه»، ابوالفضل خطیبی، نامۀ فرهنگستان، شمارۀ ۳۲، ۱۳۸۵، ص ۷۴-۷۵.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
بیست و دوم دی‌ماه زادروز علی بلوکباشی

خاک
«من نگهدارم
این زمین فراخ اهورا آفریده را،
این زمین پهن و بلند را،
زمینی که بسی چیزهای زیبا را،
سراسر جهان مادی را،
جاندار و بی‌جان و کوه‌های بلند را،
بر خود می‌کشد!
زمینی که چراگاه‌های بسیار
و آب فراوان دارد» (فروردین یشت).

زمین و آب از قدیم‌ترین زمان نزد ایرانیان پاک و مقدّس بوده و همگان این دو عنصر طبیعی و زایندۀ رزق و روزی را پاس و حرمت می‌نهاده‌اند. انسان ایرانی وقتی دریافت که زمین و روییدنی‌های آن منبع اصلی تغذیۀ حیات است و بقا و ادامۀ حیات به آن وابسته است، بازتاب این تجربه از طبیعت مادّی فلسفۀ چگونگی پیدایش حیات موجودات جهان را در ذهنیت او شکل داد. چون انسان در آن زمان هنوز مرحله‌ای از زندگی را می‌گذراند که از راه گردآوری خوراک و تغذیۀ گیاهان وحشی گذران می‌کرد و به «آنیمیزم» (جان‌گرایی) یا جاندارپنداری گیاهان و نباتات اعتقاد داشت، تکوین اصلیت خود را به مثابۀ یک موجود طبیعی در پیوند با خاک و گیاه تبیین می‌کرد. این‌چنین بود که آفرینش انسان به روایت فرهنگ اسطوره‌ای ایرانیان به جهان روییدنی‌ها ارتباط می‌یابد و به این باورمندی می‌رسد که نخست تخم «گیّه‌مَرِتَن» (کیومرث)، نفس طبیعت زندۀ میرا، در زمین فرو‌می‌افتد و از آن گیاه ریباس به شکل دو ساقۀ درهم‌پیچیده، در روز مهر از ماه مهر (۱۶ مهرگان: ماه مهر) می‌روید. پس از گذشت گاهی چند این دو ساقۀ همگون ریباس شکل می‌گردانند و به پیکرۀ دو انسان نر و ماده، یعنی «مَشی» و «مَشیانه»، یا آدم و حوای ایرانی در فرهنگ اساطیری ایران تجلی می‌یابند.

[مردم‌شناسی فرهنگ، کار و تولید و فرآوری خوراک و پوشاک، دکتر علی بلوکباشی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۶۴-۶۵]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
بیست و سوم دی‌ماه زادروز سیّد محمّدعلی جمال‌زاده

آنچه جمال‌زاده مصرّحاً در مباحث سیاسی نوشت مقاله‌هایی است که به هنگام اقامت در برلن و همکاری با مجلۀ کاوه در راه مبارزه با نفوذ روس و انگلیس در مجلۀ مذکور منتشر کرده است. پس از آن از نوشتن گفتارهای سیاسی دست کشید. اگر هم گاهی به نوشتن مطلبی دربارۀ اوضاع ایران می‌پرداخت جنبه‌های اجتماعی تاریخی را مطرح می‌کرد. به‌طور مثال مقاله‌ای دارد به نام «آیا خاک ایران استبدادپرور است؟».
پس از شهریور بیست که جریان‌های چپ قوام گرفت، او آرام می‌بود. بیشتر نویسندگی داستان را پیشه کرد. از مباحث سیاسی و اجتماعی پرهیز داشت؛ ولی زمانی که موضوع اصلاحات ارضی آرام آرام مطرح می‌شد، کتاب‌های خاک و آدم (۱۳۴۰)، زمین، ارباب، دهقان (۱۳۴۱) را منتشر کرد. کتاب آزادی و حیثیت انسانی (۱۳۳۸) او محتوی است بر مطالبی اندیشه‌ورانه که یکصد سال پیش دامنۀ بحث آن میان طبقۀ منوّران ایران سابقه یافته بود. نام کتاب به‌روشنی گویای مضامین دل‌انگیز فکری و فلسفی آن است. بر این کتاب تقی‌زاده مقدمۀ مهمی نوشته است. جمال‌زاده، با انتشار کتابچۀ تصویر زن در فرهنگ ایران (۱۳۵۷)، که تقریباً مطالب مندرج در آن مأخوذ از کتاب‌های سیّاحان و ایران‌شناسان است، قصدش بر این بود که جامعه را با مشکلات و مسائل اجتماعی که متباین با تفکرات جدید است آشنا کند. خُلقیات ما ایرانیان سرنوشت خوشی نیافت. کتابی قلمداد شد از رستۀ کتاب‌هایی که خواندنش مضر است و طبعاً راه بر انتشارش بسته است. این کتاب نقل قول‌هایی بود از نوشته‌های اروپایی‌ها دربارۀ ایرانیان.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۲۴۰-۱۲۴۱]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
بیست و سوم دی‌ماه سالروز درگذشت سید جعفر شهیدی، رئیس پیشین شورای تولیت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

پیشنهادی به فرهنگ‌نویسان دربارۀ معادل‌سازی واژه‌های بیگانه


خوشبختانه می‌شنویم چند سالی است تنی چند از استادان فاضل دامن همّت به کمر زده‌اند. هر گروهی یا دسته‌ای بر آن است که برابر واژه‌های بیگانۀ مربوط به رشتۀ خود معادل‌هایی بیابد و یا بهتر بگوییم برابرهایی بسازد. این کوشش بحق شایستۀ سپاس است و نشان می‌دهد زبان و ادبیات فارسی در هر عصر از علاقه‌مندان مخلص محروم نیست.
نویسندۀ این یادداشت، که خود از خدمتگزاران زبان و ادبیات فارسی است، نه ادعای رسالت دارد نه دعوی رهبری و نه صلاحیت ارشاد. نه لغت‌ساز است و نه دلش برای عضویت فرهنگستان یا انجمن لغت‌سازی لک زده است. فارسی‌زبان است و در طول نیم قرن خدمت به زبان و ادبیات فارسی تجربه‌ای آموخته و آن را بدین استادان ارجمند عرضه می‌دارد. شاید بتوان در آینده از مجموع این کوشش‌های گروهی و پراکنده سود بیشتری برای پیشرفت زبان فارسی به دست آورد:
برخورد مردم با فراورده‌های دو انجمن لغت‌سازی نظامی و دو فرهنگستان نشان داد که ذوق لطیف ایرانی (چه در محیط علمی و چه در تداول عموم) دو دسته معادل را می‌پذیرد:
الف. اگر معادل مرکب است آنکه هر دو جزء یا لااقل یک جزء آن برای همه آشناست و اگر بسیط است، ریشۀ آن به نحوی سابقۀ استعمال دارد. این‌گونه کلمات بی هیچ اعمال قدرت و صدور بخشنامۀ تهدیدآمیز در نوشتن و سپس در گفتن پذیرفته شده است.
ب. کلماتی که سابقۀ استعمال ندارد؛ اما گوش از شنیدن آن نمی‌رمد، یعنی به ملازمۀ عقلی، شنیدن آن ذهن را به مفهوم زشت و یا ناپسند متوجّه نمی‌سازد.
اما دیگر کلماتی که یکی از این دو امتیاز را نداشت از مرحلۀ وجود کتبی پا فراتر نگذاشت. حق این است که در اینجا نمونه‌‌هایی از این‌گونه واژه‌ها نوشته شود؛ ولی برای اینکه گزینندۀ آن واژه‌ها خدای نخواسته گمان نکند نویسندۀ این یادداشت در مقام ستیز یا انگشت نهادن بر کار اوست، تن باز می‌زند.

«آیندۀ فرهنگ‌نویسی در ایران»، سید جعفر شهیدی

به نقل از:
[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۳، ص ۱۲۳۵-۱۲۳۶]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
بیست و چهارم دی‌ماه سالروز درگذشت احمد تفضّلی

آرش کمان‌گیر در ادبیات قدیم


قدیم‌ترین مأخذی که از آرش یاد کرده یَشت هشتم یا تِشتَر یشت اوستاست که به تیر یشت نیز مشهور است. بند ششم از این یشت به تیری اشاره می‌کند که آرش از کوه اَیریو خشَوثه به کوه خوَنوَنت پرتاب کرد. صورت اوستایی نام این پهلوان رخشه است و همراه با صفات «تیزتیر» و «تیزتیرترینِ ایرانیان» از او یاد شده است. چنین می‌نماید که افسانۀ آرش در زمان تدوین تیر یشت، همچون بسیاری از افسانه‌های دیگر که در یشت‌های اوستا آمده، به‌حدّی زبانزد بوده که مورد تمثیل قرار می‌گرفته و تنها اشاره‌ای بدان برای شنونده کفایت می‌کرده است.
از آرش در ادبیات پهلوی نشان بسیاری بر جای نمانده است. تنها در رسالۀ ماه فروردین روز خرداد (بند ۲۲) آمده است که در روز خرداد (روز ششم) از ماه فروردین منوچهر و «ایرَشِ شیباگ‌تیر» زمین [ایران] را از افراسیاب بازستدند.
اهمّ اطلاعات ما از تاریخ و فرهنگ ساسانی، از طریق کتاب‌های عربی و فارسی سده‌های نخستین هجری است و داستان تیراندازی آرش از روی منابع اسلامی بر ما آشکار می‌شود. بر اساس این منابع شرح واقعۀ کمان‌گیری آرش چنین است:
پس از آنکه افراسیاب تورانی منوچهر، پادشاه پیشدادی، را در طبرستان محصور کرد، سرانجام هر دو به صلح گراییدند و منوچهر از افراسیاب درخواست کرد که به اندازۀ یک تیر پرتاب از خاک او را به وی برگرداند. افراسیاب این درخواست او را پذیرفت. فرشته‌ای که نامش در آثار الباقیه «اسفندارمذ» یاد شده است، حاضر شد و به منوچهر امر کرد که تیر و کمان خاصی بسازد. بنابر روایت غرر السیر چوب و پر و پیکان این تیر و کمان، هر کدام از جنگل و عقاب و معدن معیّنی تهیه شد. چون تیر و کمان آماده گشت به آرش، که تیرانداز ماهری بود، دستور دادند تیری بیفکند. بنابر روایت بیرونی آرش برهنه شد و تن خود را به مردم نشان داد و گفت: «بنگرید که تن من عاری از هر جراحت و بیماری است، لیکن پس از افکندن این تیر نابود خواهم شد». پس بی‌درنگ کمان را کشید و خود پاره‌پاره شد.
خداوند باد را فرمان داد تا تیر آرش را از کوه رویان بردارد و به اقصای خراسان، میان فرغانه (احتمالاً فرخار) و طبرستان (ظاهراً طخارستان یا طالقان) برساند. تیر رفت تا بر درخت گردوی تناوری نشست. بنابر روایت ثعالبی این تیر که افراسیاب بر آن نشانه‌ای از خود نهاده بود، در هنگام طلوع آفتاب رها شد و از طبرستان به بادغیس رسید. همین که نزدیک فرود آمدن بود به فرمان خداوند فرشته‌ای («باد» بنابر روایت بیرونی و مقدسی) آن تیر را به پرواز درآورد تا به زمین خُلم در بلخ رسید و آنجا در محلی به نام کوزین (مصحّف گَوزبُن) در هنگام غروب آفتاب فرود آورد. سپس تیر را از خُلم به طبرستان نزد افراسیاب بازآوردند و بدین سان مرز ایران و توران معیّن شد.

احمد تفضّلی

به‌نقل از:
«آرش کمان‌گیر»، احمد تفضّلی و ویلیام هَنُوی، ترجمۀ حبیب برجیان، نامۀ پارسی، سال هفتم، شمارۀ ۳، پاییز ۱۳۸۱، ص ۴۳-۴۵.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
نصیحت پدر به فرزند

ای چارده‌ساله قرّة العین
بالغ‌نظرِ علومِ کَونَین

غافل منشین نه وقت بازی‌ست
وقت هنر است و سرفرازی‌ست

دانش طلب و بزرگی آموز
تا بِهْ نگرند روزت از روز

جایی که بزرگ بایدت بود
فرزندی من نداردت سود

چون شیر به خود سپه‌شکن باش
فرزند خصال خویشتن باش

دولت طلبی، سبب نگه دار
با خلقِ خدا ادب نگه دار

آن شغل طلب ز روی حالت
کز کرده نباشدت خجالت

می‌کوش به هر ورق که خوانی
تا معنی آن تمام دانی

گفتن ز من از تو کار بستن
بی‌کار نمی‌توان نشستن

با آنکه سخن به لطف آب است
کم گفتن هر سخن صواب است

آب ارچه همه زلال خیزد
از خوردن پُر ملال خیزد

کم گوی و گزیده گوی چون دُر
تا زاندک تو جهان شود پُر

لاف از سخن چو دُر توان زد
آن خشت بُوَد که پُر توان زد

یک دسته گل دماغ‌پرور
از خرمن صد گیاه بهتر

از لیلی و مجنون نظامی

[فرائد الادب، عبدالعظیم قریب گرکانی، به کوشش دکتر ناصر رحیمی و محمدرسول دریاگشت، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۸، ص ۷۳۶-۷۳۷]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
پهلوان‌بانو

نامدارترین پهلوان‌بانوانِ روایات ایرانی هم به لحاظ دلیری و قدرت و هم از نظر حضور و نقش داستانی، بانوگشسپ، دختر رستم، و روشنک/ بوران‌دخت، دختر داراب، هستند. بانوگشسپ‌نامه شرح دلاوری‌های دختر رستم است و غیر از این منظومه، در بخش‌های مختلف بهمن‌نامه و شهریارنامه نیز او حضوری پهلوانانه دارد. در داراب‌نامۀ طرسوسی هم شخصیت و محور اصلی داستان، بوران‌دخت/ روشنک و نبردهای اوست. هیئت و هیبت این زن پهلوان با گرزِ دویست و پنجاه منی و اسبی اژدهافش، یادآور گرشاسپ و رستم است و از نظر تفصیل روایات و نوع حضور و کنش یا به بیانی دیگر، دلاوری و پهلوانی حتّی از بانوگشسپ هم برتر و برجسته‌تر است و تا جایی که نگارنده بررسی کرده، او را باید نمایان‌ترین مصداقِ بن‌مایۀ پهلوان‌بانو در داستانهای ایرانی دانست.
به لحاظ تاریخی، در مرحلۀ انتقال تمدّن بشری به دورۀ/ زندگی کشاورزی به دلیل نقش مهمّ زنان در کارهای کشاورزی و نوآوری و پیشرفت‌هایی که در این زمینه ایجاد کردند و نیز تطبیق و مشابهت توان زایندگی بانوان با باروری و حیات‌بخشی طبیعت، به‌تدریج بر پایگاه و احترام اجتماعی زنان افزوده شد و آنها علاوه بر سروری بر مردان به مقام ایزدی نیز رسیدند. این برهه از تاریخ تمدّن و فرهنگ انسان که عصر زن/ مادرسالاری خوانده می‌شود هر چند برای همیشه نپایید و مردسالاری طولانی جای آن را گرفت، امّا با این حال آثار و قراینی از آن در جهات گوناگون آداب و معتقدات بشری به یادگار ماند.
بر این اساس شاید مضمون پهلوان‌بانو بازتاب و میراثی ناخودآگاه از تفوّق و احترام تقدّس‌آمیز زنان در روزگار باستان باشد که به تناسب ساختار و ویژگی‌های داستان پهلوانی در قالب زن/ دختری نیرومند و بی‌باک که مردان را مغلوب خویش می‌کند و ترس و احترام آنها را برمی‌انگیزد، به نمود درآمده است.

[در حضرت سیمرغ: بیست و پنج مقاله و یادداشت دربارهٔ شاهنامه و ادب حماسی ایران، دکتر سجّاد آیدنلو، تهران، انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۳، ۴۱-۴۳]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
وزارت و دیوان‌سالاری ایرانی در عصر اسلامی به چاپ دوم رسید.

تحقیق در وجوه مختلف تاریخ و فرهنگ سیاسی ایران در عصر اسلامی، که بازتاب آن را در سراسر قلمرو شرقی و مرکزی اسلام در نخستین قرون آشکارا می‌توان دید، مخصوصاً برای محققانی که امروز دربارۀ مفهوم و مصداق دولت و حکومت و نهادهای آن، و نیز دیدگاه‌ها و شیوه‌های عمل سیاسی در ادوار تاریخ ایران می‌اندیشند، بسیار مهم و مفید است.
این کتاب نگاهی است مجمل به سوانح زندگی و شیوه‌های ملک‌داری بعضی از بلندپایه‌ترین خاندان‌های دیوان‌سالار و وزیران بزرگ که سهمی بی‌بدیل در ایجاد سازمان سیاسی و دستگاه اداری جهان ایرانی به روزگار اسلامی، و البته بخش اعظم سرزمین‌های اسلامی داشتند.

[وزارت و دیوان‌سالاری ایرانی در عصر اسلامی، دکتر سید صادق سجادی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۳]

علاقه‌مندان می‌توانند از سی‌ام دی‌ تا چهاردهم بهمن‌، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.

برای سفارش‌های بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.

تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
با فروپاشی سلسلۀ ساسانی و آمدن اسلام به ایران، توده‌های عوام ایران قرن‌ها تا زمان صفویه انسان آرمانی یا انسان-خدای خود را در پادشاهان نیافتند. در دو سه قرن آغازین اسلامی گه‌گاه باور به انسان-خدا را در پیروان قیام‌کنندگانی چون بابک خرمدین (مقتول: ۲۲۳ق) و ابومسلم خراسانی (مقتول: ۱۳۷ق) می‌توان یافت. همان کسانی که وقتی خبر قتل ناجوانمردانۀ ابومسلم را به دستور منصور دوانیقی شنیدند، گفتند: ابومسلم نمرده است و نمی‌میرد و روزی ظهور خواهد یافت؛ اما با نیرو گرفتن سلطۀ خلفای عرب بر ایران، توده‌های مردم ایران انسان-خدا را دیگر در شاهان غزنوی و سلجوقی و خوارزمشاهی نجستند، بلکه ازبرای ارضای خاطر و رفع نیاز روحی خود، به سلاطین طریقت یعنی صوفیان روی آوردند و بر پایۀ باور به ولایت پیران تصوّف قداست انسان-خدایی را به آنان بخشیدند.
با ظهور صفویه و به قدرت رسیدن این گروه از صوفیان شیعی مقام انسان-خدایی از مشایخ تصوّف در ایران سلب شد و به شاهان صفوی و سادات اختصاص یافت و ازاین‌رو زیارتگاه‌های امامزاده‌ها افزایش یافت و توده‌های مردم به جای نذر و نیاز بر مقبرۀ مشایخ صوفی به امامزاده‌ها پناه بردند و حاجات خود را از آنها خواستند.
در طی اعصار در کنار امامزاده‌ها برای دیگر انسان‌-خداهایی که توده‌های عوام در دوره‌های گوناگون تاریخ در ذهن خود برساخته بودند، مقبره‌هایی ساخته شد که مردم بتوانند با آنها راز و نیاز کنند. برخی از این انسان-خداها یا قهرمان آرمانی توده‌های مردم، شخصیت‌های افسانه‌ای‌اند مانند جوانمرد قصّاب که هم مقبره‌ای در جنوب تهران، پایتخت ایران، دارد و هم مقبره‌ای در نزدیک بلخ در افغانستان. مردم حوزۀ وسیع ایران فرهنگی در هر منطقه نیازشان بوده است که به انسان‌-خدا دسترسی داشته باشند. برای همین برای هر انسان‌-خدایی چندین مقبره در جاهای گوناگون ساخته‌اند. حتی خضر هم که به باور مسلمین زندۀ جاوید است، مقبره‌هایی دارد که توده‌های عوام آنها را زیارت می‌کنند.

[پهلوان محمود پوریای ولی و کنز الحقایق وی، تصحیح و تحقیق مهران افشاری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ۳۱-۳۴]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
‍ ⁠دوم بهمن‌ زادروز دکتر غلامحسین یوسفی، ادیب، پژوهشگر، استاد دانشگاه و منتخب دومین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار

گلستان دری


دمید نوری در اوج آسمان سخن
گرفت روشنی از پرتوش جهان سخن

هزار اختر رخشان ازو پدید آمد
به دلربایی و منظر، چو لعبتان سخن

زبان فارسی آن چشمۀ فروزان‌ است
که زنده کرد به انوار خویش جان سخن

پریر مشرق زیبای او خراسان بود
دیار فرّخ من، زادگاه و کان سخن

هنوز نیز فروغ ادب ازو تابد
به جلوه‌های فراوان به شارسان سخن

هنوز زمزمۀ شاعر خراسانی‌ست
سرود قافله‌‌سالار کاروان سخن

شکفته باد گلستان شعر و نثر دری
که خرمنی ز گل آورد ارمغان سخن

ببین چه کاخ بلندی ز نظم پی افکند
بزرگمردی دانا و پهلوان سخن

و یا چگونه بیاموخت قدسیان را شعر
غزلسرای هنرمند خاندان سخن

نگر به پردۀ شعرش به رقص ماهرخان
به هر نوای دل‌انگیز و شادمان سخن

یکی سرود بسی داستان رنگارنگ
نظام داد به ارکان داستان سخن

ترانه‌های حکیمانه آفرید یکی
نشاند نکتۀ بسیار در میان سخن

حکیمی آمد بگشود دفتری چو بهشت
فرانمود گلستان و بوستان سخن

هزار گونه حوادث گذشت بر این ملک
چو سیل‌های خروشان به خانمان سخن

زبان ما چو دژی استوار باقی ماند
به پاسداری فرهنگ جاودان سخن

به شعر و عشق و هنر بود نامور این ملک
به پیش خلق جهان گسترید خوان سخن

به شرق و غرب همه بهره‌ور ز احسانش
درودگویان بر جان میزبان سخن

پراگنید به هر سو شمیم شعر دری
نسیم خرّم گلزار بی‌خزان سخن

سخن بماند بر جای تا جهان برپاست
هنر بماند جاوید در ضمان سخن

دکتر غلامحسین یوسفی

[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۳، ص ۱۵۴۴-۱۵۴۶]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
با دریغ دکتر جلال متینی، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران و زبان فارسی درگذشت.

دکتر جلال متینی (۱۳۰۷-۱۴۰۳) پیش از انقلاب، استاد دانشگاه فردوسی مشهد بود و مدتی ریاست آن دانشگاه را بر عهده داشت. او پس از انقلاب به آمریکا مهاجرت کرد و در دانشگاه برکلی کالیفرنیا به تدریس در زمینۀ تاریخ و فرهنگ ایران مشغول شد. دکتر متینی که انتشار دو مجلۀ تخصصی مطالعات ایرانی به نام‌های ایران‌نامه و ایرانشناسی را در کارنامه داشت، آثاری گوناگون را به زبان‌های فارسی و انگلیسی در این رشتۀ تحقیقاتی از خود به یادگار گذاشت.
حفظ تمامیت ارضی ایران از موضوعات پراهمیت در تحقیقات و نوشته‌های دکتر جلال متینی بود. او که تمامیت ارضی ایران روزگار خود را در خطر می‌دید کوشید تا در مقالاتی چون «هان ای ایرانیان، ایران‌ اندر بلاست»، «بر آذربایجان چه گذشت؟»، «اران قفقاز در صدد بلع آذربایجان»، «روز نجات آذربایجان» و «نیاکان هموطنان آذربایجانی ما چه کسانی هستند؟» ذهن هموطنان خود را به این مسئله معطوف دارد و به شبهه‌افکنی‌ها و تفرقه‌انگیزی‌های تجزیه‌طلبان پاسخ گوید.
از دیگر خدمات علمی دکتر جلال متینی می‌توان به تصحیح چند متن کهن فارسی مانند هدایة المتعلمین فی طب، تفسیر پارسی قرآن محفوظ در کتابخانۀ موزۀ دانشگاه کمبریج، کوش‌نامه و متنی ظاهراً از قرن پنجم (منتشرشده با نام پند پیران) اشاره کرد. مجموعه مقالات او نیز به‌زودی با نام سرود مولیان در انتشارات دکتر محمود افشار به چاپ خواهد رسید. ««فردوسی و مردم (فردوسی در هاله‌ای از افسانه‌ها)»، «نقش فردوسی در حفظ هویت ملی ما ایرانیان»، «در معنی شاهنامه» و «دربارۀ مسئلۀ منابع فردوسی» از جملۀ این مقالات دربارۀ فردوسی و شاهنامه است.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار سال‌ها تلاش بی‌وقفۀ دکتر جلال متینی را در تحقیق دربارۀ زبان فارسی و تاریخ و فرهنگ ایران ارج می‌نهد و در گذشت آن دانشمند ارجمند را به خانوادۀ ایشان، جامعۀ علمی و مردم فرهنگ‌دوست ایران تسلیت می‌گوید. یاد استاد جلال متینی گرامی و خاک بر او خوش باد.

عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار
گیرنده: ایرج افشار
پشت‌نویس عکس: کنگرۀ سعدی و حافظ شیراز ۱۳۵۰

@AfsharFoundation
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار به‌زودی منتشر می‌کند:

سرود مولیان


سرودِ مولیان مجموعۀ صد و ده مقاله از جلال متینی است که در طول نیم قرن (۱۳۴۴-۱۳۹۴ش) در موضوعات مختلف نوشته شده و در مجلّات و کتاب‌ها انتشار یافته است. این مقالات از بهترین نمونه‌های تحقیقات علمی معاصر به شمار می‌آید و هریک نمونه و راهنمایی مناسب در شناخت زبان و ادب فارسی و ایران‌شناسی است. مقالات متینی براساس موضوع در چند بخش طبقه‌بندی شده است: رسم‌الخط در نسخ خطی فارسی، مباحث لغوی، دستور تاریخی زبان، پژوهش‌های ادبی، اساطیر و فرهنگ ایران باستان و متون حماسی، تاریخ و فرهنگ ایران، متون کهن فارسی، رجال ادبی و هنری.

[سرود مولیان: صد و ده گفتار از جلال متینی در تاریخ و فرهنگ ایران و زبان و ادبیات فارسی، به کوشش تهمینه عطایی کچویی و محمود ندیمی هرندی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، در دست انتشار]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
سرود مولیان.pdf
255.5 KB
فهرست مطالب

سرود مولیان: صد و ده گفتار از جلال متینی در تاریخ و فرهنگ ایران و زبان و ادبیات فارسی، به کوشش تهمینه عطایی کچویی و محمود ندیمی هرندی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، در دست انتشار.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
درگذشت جلال متینی

دکتر جلال متینی، دوست ایران، دلسوز ایران، مدافع ایران، استاد اصول‌مدار دانشگاه، محقق برجسته، مصحح باکفایت چند متن مهم پارسی، شاهنامه‌شناس و پژوهندهٔ ادب حماسی، متخصص متتبع مباحث رسم‌الخط نسخه‌های کهن و شناسندهٔ استاد خصیصه‌های دستوری، لغوی و سبکی متون منثور ادوار اولیهٔ نثر فارسی، مدیر مجلات ممتاز ایران‌نامه و ایران‌شناسی و رئیس پیشین دانشگاه فردوسی مشهد، روی به خاک فروپوشید. در غربت و «به دور از ایران اهورایی که آن را تا حد پرستش دوست می‌داشت و ارج می‌نهاد». دیر بماند و به فرهنگ ایران و زبان و ادب فارسی فایدت‌ها رساند. نام نیک ببرد. یادش زنده بماناد. 

ایران‌نامه و ایران‌شناسی متینی در دورانی که ملیت ایرانی خوار شمرده می‌شد، پشتیبان هویت ملی ایران و آداب و مناسک ملی از راه نشر مطالب علمی و تحقیقی بود. ایران را در قلمرو تاریخی و فرهنگی و تمدنی آن به جا می‌آورد. هر شماره مقاله‌ای دربارهٔ شاهنامه و ادبیات حماسی ایران داشت؛  شاهنامه به‌مثابت وطن؛  شاهنامه به‌مثابت دژ؛ شاهنامه به‌مثابت چراغ!

در تاریخ مطبوعات ایران، ایران‌نامه و ایران‌شناسی متینی در صف اول نشریاتی قرار دارد که بی‌لکنت و بی‌دریغ از زبان فارسی، با توجهی هوشیارانه به تأثیر آن بر وحدت و انسجام ملی، پشتیبانی علمی کرده‌اند.

متینی را با عشق شگرفش به ایران به یاد خواهم آورد. او را با مقالاتش دربارهٔ آذربایجان و اران و ایران در گذر روزگاران و مویه‌اش بر فتح ایران بر دست تازیان به یاد خواهم آورد. به عشقش به نوروز. به نگاهش به روستاها به عنوان کانونی برای حفظ فرهنگ ملی. به اهتمامش به قلمرو تاریخی و تمدنی ایران. به غیرتش به زبان فارسی و به شیفتگی‌اش به شاهنامه. مکتوباتش دلم را گرم می‌کند.

روانش از باران آرامش ایزدی سیراب باد که در دفاع از منافع ملی ایران مردی بااصول بود. وقتی سخن از دفاع از حقوق ایران و بخصوص تمامیت ارضی به میان بود، پای به میدان می‌گذاشت. به قول خودش در «برج عاج‌» نمی‌نشست و ملاحظه‌کار و محافظه‌کار نمی‌شد. به میدان می‌آمد و حرف خود را شجاعانه می‌زد. از مستشرق فرنگی تا روشنفکر چپ تا حواری مصدق تا فلانی پان‌ترک تا دیگری و دیگری آماج نقدهای صریح دشمن‌تراشانه‌اش بودند.
 
متبرک باد آن مقالات روشنی که دربارهٔ نجات آذربایجان از چنگ فرقهٔ پیشه‌وری نوشته است. متبرک باد عشق او به ایران و غیرت او به تمامیت ارضی ایران. متبرک باد نام او.

به نقل از صفحۀ اینستاگرام دکتر میلاد عظیمی

https://www.instagram.com/mi_lad_azimi?igsh=MTVkbHExd2F5c2QxZg==

عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار

از راست: عبدالحسین زرین‌کوب، امیرحسن یزدگردی، محمود فرخ، سید حسن سادات ناصری، محمدتقی دانش‌پژوه، مجتبی مینوی، شناخته نشد، جلال متینی، محمدجواد شریعت، سید جعفر شهیدی، شناخته نشد، حبیب یغمایی

۱۳۵۰، کنگرۀ سعدی و حافظ، شیراز

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
2025/07/13 13:10:25
Back to Top
HTML Embed Code: