به شکوه گفتم
برم ز دل یاد روی تو، آرزوی تو
به خنده گفتا
نرنجم از خلق ‌و‌ خوی تو، یاد روی تو

"Teach girls bravery"

این روزا به خاطر ایجاد کردن اندکی جذابیت در فرآیند زبان و تافل خوندن، شروع کردم به تد تاک دیدن.
این رو دیدم و به نظرم حرف‌های ارزشمندی می‌زنه و احتمالا ریشه‌ی خیلی از شرایط نامتعادل جنسیتی در جامعه باشه.

من چنان گریه می‌کنم
که خدا بغل کند مگر مرا

شاید یه وقت سوال پیش بیاد براتون که کرنل لینوکس چجوری داره پکت‌هایی که از NIC میاد رو هندل می‌کنه؟ جواب به صورت ساده‌شده -خیلی خیلی ساده شده- اینه که تو یه سری صف نگه‌شون می‌داره. ولی حالا این صف‌ها رو چجوری کنترل می‌کنه؟ اگه شلوغی(congestion) در شبکه رخ بده و صف‌ها پر بشن چجوری عمل می‌کنه؟ با چه الگوریتمی پکت‌ها رو دراپ می‌کنه؟ جواب اینه که یه سری الگوریتم تو کرنل برای این کار پیاده‌ شدن که دوتا از اون‌ها CoDel و FQ-CoDel هستند و دومی به عنوان الگوریتم دیفالت در کرنل حال حاضر استفاده می‌شه.
از اونجایی که شاید دوست داشته باشید RFC بخونید به جای داکیومنت‌های آدمی‌زادی‌تر؛ می‌تونید ‌RFC 8290 که توش FQ-CoDel معرفی شده رو بخونید و اگر هم یهویی به سرتون زد و بیکار بودید که دوست داشتید کد کرنل این دو تا الگوریتم رو بخونید می‌تونید به اینجا و اینجا سر بزنید.

یه کالکشن دارم از کاغذهای این مدلی که آدم‌ها به هر دلیلی برام نوشتن و گذاشتن.
تقریبا ارزشمندترین کالکشن زندگیمه.

پس از تو نمونم برای خدا
تو مرگ دلم را ببين و برو
چو طوفان سختی ز شاخه غم
گل هستی ام را بچين و برو

آیا کمال‌گرایی مرض است؟ اگر بله، باید درمان شود؟

اگه دوست دارید از زیر و بم گولنگ سر در بیارید این ریپو منابع خیلی خوبی معرفی کرده.
البته که هر کدوم سنگین هستن و نمیشه انتظار داشت یهو بشینیم همشو (یا حتی یکیشو) بخونیم.

https://github.com/emluque/golang-internals-resources

می‌خوایم با هم بسازیم معجونی فوق‌العاده
از عشق و امید لبریز، با چیز میزای ساده

در قندون لب خندون در قندون لب خندون
اگه نخندی امروز میشی فردا پشیمون

"بنفشی که اما آبی‌ش بیشتر است"

نشسته ام و شجریان می‌خواند. نشسته ‌ام و باد به شیطنت برمی‌خیزد. نشسته ‌ام و خورشید به غروب می‌رود. می‌ایستم. خورشید ناپدید می‌شود. لکه‌‌ی بنفشی در آسمان، که این بار اتفاقا آبی‌ش بیشتر است، در میان ابر‌ها گم می‌شود. دنیا تاریک می‌شود. و من، چشمانم را می‌بندم. در نبودنش غرق می‌شوم.

به صورت کلی اسلاید درست کردن برای من کار سختی بوده و هست. این مدتی هم که درگیر فرآیند اپلای، مصاحبه‌های بعدش و اینجور چرت و پرت‌ها بودم، نیازم به اسلاید درست کردن بیشتر از همیشه بوده. ولی خب یه ابزاری هست که مدت‌هاست من ازش استفاده می‌کنم و من رو این مدت هم نجات داد!

این ابزاره (presenterm) یه ابزار برای تولید اسلاید و پرزنتیشن توی ترمیناله. به این صورت که یه فایل markdown می‌نویسی و بهش میدی و اسلاید تحویلت می‌ده. حداقل خیلی به درد من خورده گفتم شاید به درد شما هم بخوره :)

https://github.com/mfontanini/presenterm

فرآیند Routing Decision برای یک پکت ساده توی کرنل خیلی فرآیند جالب و در عین حال پیچیده‌ایه. به صورت خیلی خیلی ساده شده بعد از کلی چک کردن چیز‌های مختلف ‌و اپتیمایزیشن‌ها، یک تابعی به اسم fib_table_lookup (که خودش توی تابع fib_lookup کال میشه) بین تمام آپشن‌ها(که آپشن‌ها به طور خیلی خلاصه همون خروجی دستور ip route هست) با استفاده از الگوریتم FIB trie هاب بعدی که باید پکت بهش ارسال بشه رو انتخاب می‌کنه.
اما من الان کاری با خود مسئله‌ی lookup ندارم. چیزی که من به تازگی توی کد کرنل به چشمم خورد و خیلی برام جالب بود وجود یک تابعی به اسم fib_validate_source هست که بعد از تابع fib_lookup کال میشه. در واقع این تابع یه جورایی به جلوگیری از حملات DDOS در فرآیند routing کرنل کمک می‌کنه. به طور خلاصه چیزی که توی این تابع پیاده‌سازی شده یک روشی (با استفاده از lookup روی src ip عه) به اسم Reverse Path Filtering (RPF) عه و توی RFC 3704 معرفی شده.(کلا اگه دوست داشتید یه سرچی درمورد Network Ingress Filtering بکنید).

فکر می‌کردم مرگ ترسناک‌ترین اتفاق زندگی‌ست. اما چه خوش است، نسیم خنک غروب که بر روی سنگ مزارت می‌وزد بانگ کند:
"رَواق منظرِ چشمِ من آشیانه‌ی توست
کَرَم نما و فرود آ که خانه، خانه‌ی توست"

حافظیه، ۷ دی ۱۴۰۳

اول.
جمعه صبح‌ها می‌رفتیم چین کلاغ. تو مسیر قله، بعد از چشمه‌ی اول، یه بلندی صافی بود که کل تهران معلوم بود. معمولا همونجا می‌نشستیم و استراحت می‌کردیم. سه تا پیرمرد بودن که هر هفته با هم میومدن. یکی‌شون بازنشسته‌ی آموزش پرورش بود؛ فیزیک درس می‌داد. اون یکی تو کار معدن بود. سومی هم فارغ‌التحصیل دوره‌ی اول شریف بود. می‌گفت: "با مریم رجوی هم‌کلاس بودم. خیلی دختر تخسی بود." ساعت‌ها هم‌صحبت می‌شدیم و پای خاطرات‌شون می‌نشستیم.

دوم.
دفعه‌ی قبل تنها رفتم چین کلاغ. ینی کسی نبود که باهاش برم. تو مسیر یکی از همون سه تا رو دیدم. تنها بود. نمی‌شناخت منو. یکم صحبت کردیم. می‌گفت: "دیگه ته پیری حافظه‌م ضعیف شده [همراه با خنده‌ی کوچیک روی لبش]". پرسیدم: "چرا تنهایی عمو؟ دوستات کجان؟". یکم رفت تو خودش. گفت: "همسن من که بشی، اونایی که هفته‌ی پیش باهاشون کوه میومدی ممکنه هفته‌ی بعد دیگه نباشن که باهاشون بیای کوه". سکوت کرد. بعد چند لحظه سرش رو آورد بالا پرسید: "تو چرا تنهایی؟". سکوت کردم. سرم رو انداختم پایین و تو خودم رفتم.

مثلا اگه یه روزی روزنامه‌نگار یا نویسنده بشم. مثلا بعدش بخوام برای بقیه، کلاس آموزش نویسندگی بذارم. مثلا وسط کلاس یهو تصمیم بگیرم درمورد اهمیت انتخاب تیتر صحبت کنم. و مثلا میون کلام بخوام یه تیتر افتضاح، حال‌بهم‌زن، کثافت، غیرحرفه‌ای و احمقانه رو مثال بزنم؛ حتما این تیتر روزنامه شریف رو یادآوری خواهم کرد.

https://www.tgoop.com/sharifdaily/17625

🤔 پریسما از کجا اومده؟

ما اول می‌خواستیم اسممون رو بذاریم «بازتاب». چون میخواستیم بازتاب نظرات مردم رو نمایش بدیم. ولی یکم که دقیق‌تر فکر کردیم (زیرِ دوش 🚿)، دیدیم ما داریم کار منشور رو انجام می‌دیم. منشور یا Prism نور رو میگیره و اون رو به طیف‌های تشکیل دهنده‌ش تجزیه می‌کنه. ما هم نظر مردم رو میگیریم و بر اساس اینکه در چه گروه و دسته‌ای هستن نظراتشونو تحلیل می‌کنیم. در نهایت انتخاب‌های متفاوت گروه‌های مختلف مثل بازتاب نور از منشور زیباست.

------------------

🆔 @prisma_thoughts
🤖 @prisma_poll_bot

گفتم شاید در ادامه‌ی زندگی ترمینالی‌تون، جا به جا شدن از ترمینال به مرورگر براتون سخت باشه و یهو دلتون خواست اسپاتیفای رو هم روی ترمینال‌تون داشته باشید.

https://github.com/Rigellute/spotify-tui