Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
280 - Telegram Web
Telegram Web
باقی‌مونده از icpc امسال، مراسم‌های مرتبط با حوض و غیره.
"سی و یک رویا"

من آخرین باری که با یه فیلم یا تئاتر اشک ریختم رو یادم نمیاد و به طور کلی خودم رو آدم سخت‌گریه‌کنی می‌دونم.
"سی و یک رویا" اولین تئاتری بود که به معنای واقعی کلمه گریه‌ی من رو درآورد. البته شاید شرایط حال حاضری که توشم هم بی‌تاثیر نباشه!
به عنوان یه تماشاگر، فارغ از بازی‌های زیبا، "سی و یک رویا" به نظرم حاصل قلم رویایی مولانیا بود. قلمش روان‌تر و پربرکت‌تر.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
"پیروز و پریزاد"

من روحم با تار و سه تار زدن قمصری پرواز می‌کرد.
""

حوالی سه ماه پیش بود. آن موقع حدود ۴ ماه از کار کردن به صورت ریموت، روی یک پروژه‌ای در دانشگاه واترلو می‌گذشت. هفتگی جلسه داشتیم. قبل از شروع جلسه‌ی آن هفته به اصطلاح سوپروایزرم پیام داد "خبرهای خوبی ندارم. جلسه رو یه مقدار عقب بندازیم". چند روز بعد در بک جلسه گفت به خاطر تصویب شدن فلان قوانین جدید حق کار کردن با "ایرانی‌"هایی که در "ایران" زندگی می‌کنند را نداریم و نمی‌توانیم همکاری‌مان را ادامه دهیم.
راستش من خسته شدم از اینکه حتی حقوق اولیه‌‌ی انسانی را در کشورهای دنیا ندارم.

حوالی مهر ماه ۱۴۰۱ بود. در خیابان کشاورز. من با چشمان خودم در فاصله‌ی ۱۰ متری دیدم که فلان نیروی پلیس -اصطلاحا یگان ویژه- دستش را بر روی دستگیره‌ی گاز موتور چرخاند و با حداکثر سرعت، موتور را به سمت دوستم رها کرد. پای دوستم شکست.
راستش من خسته شدم از اینکه حقوق اولیه‌ی انسانی را در کشور خودم ندارم.

تیر ماه ۱۴۰۳ است. باید با خودم کلنجار بروم که باید از میان بدترین‌ها، بهترین بدترین را انتخاب کنم یا نه.
راستش من خسته شدم از اینکه حقوق اولیه‌ی انسانی را ندارم.
امروز پزشکیان در انتخاباتی با مشارکت کمتر از ۵۰ درصد پیروز شد.

به هر طرف این اعداد و ارقام نگاه می‌کنم، امیدوارم برای بار چندم به عزیزان انقلابی، ساکنین همکف ابن‌سینا، دارندگان فلان مدال المپیاد، سنگرنشینان سلف، استاد جوان دانشکده‌ی فیزیک و صد البته مویه‌کنندگان حوالی جنوب دانشگاه اثبات شده باشه که این ایده‌ای که از اکثریت توی ذهنشون دارن توهمی بیش نیست.
"توسعه از خیلی زیر"

۱. قدیما صرفا از ابزارها استفاده می‌کردم تا کارم راه بیوفته. جدیدا با سورس کد ابزار‌هایی که استفاده می‌کنم به صلح رسیدم. اون روز یهویی رفتم شروع کردم سورس کد nmap رو بالا پایین کردم. یکم بعدش رسیدم به ping. بعد این وسطا فهمیدم چندین‌ پیاده‌سازی مختلف از ping وجود داره مث این و این. جالب بودن. این وسطا این رو هم دیدم که جالب بود.
آخر روز هم کارم به نوشتن یه کد ساده برای mtr رسید. روز جالبی بود.
پ.ن: چقد از کلمه‌ی "جالب" زیاد استفاده می‌کنم. جالبه!

۲. دیروز بعد از مدت‌ها یوتیوب رو باز کردم. تایتل دومین ساجسشن نظرم رو جلب کرد. "Writing My Own Database From Scratch". احتمالا اگه ترم ۳ یا ۴ این ویدیو رو می‌دیدم اون موقع آدم خوشحال‌تری می‌بودم. پس اگه خواستید یه وقت خوشحال بشید اینو ببینید.

۳. امروز داشتم گزارش چرت و پرت درس آز os رو می‌نوشتم. میون همه‌ی چیز‌های به درد نخورش یه کتابی رو یه جا رفرنس داده بود به اسم "advanced linux programming". سه تا از فصل‌هاش رو خوندم و الان حس می‌کنم هر چی از os می‌دونستم تا الان بخش خوبیش توهمِ دونستن بوده (البته بعدا هم می‌فهمم چیزی که الان می‌دونم توهمِ دونستن بوده). این رو هم اگه ترم ۶ دیده بودم آدم خوشحال‌تری می‌بودم. پس اگه خواستید جای من نباشید اینو بخونید.
دیروز یکی اومد پیشم، نشست و حرفش رو با این جمله شروع کرد:
"علیز تو خوب گوش دادنت تاریخ انقضا داره".

راست می‌گفت. تقریبا در بحث‌هایی که مقداری کش‌دار میشه توانایی خوب گوش کردن و خوب پاسخ دادن رو از دست می‌دم. انگاری که بلد نیستم بحث رو چجوری خاتمه بدم یا تلاش کنم حرف‌هایی که لوپ خوردن رو گوش بدم و پاسخ مناسب بدم.

پ.ن: تقریبا سه سال پیش به خاطر معلم بودن(که کل دورانش مجازی بود) این رفتار سر و کله‌ش پیدا شد و به همین دلیل هم معلمی رو کنار گذاشتم.

در همین راستا این رو داد که بخونم و در انتها با کنایه ازم تشکر کرد که تا آخرش گوش دادم :)
Rooberoo
Mohsen Namjoo & Eendo
گر به تو افتدم نظر
چهره به چهره، رو به رو
شرح دهم غم تو را
نکته به نکته، مو به مو...
مکشوفات علیز
"پنجم" امید ('om[m]id) آرزوی روی دادن امری همراه با انتظار تحقق آن؛ چشم‌داشت. "اُمید" را هر کسی یک جور در زندگی‌ش پیدا و معنا می‌کند. ممکن است "اُمید" برای فلان بازاری، داد زدن‌‌های ظریف از بالکن آن خراب‌شده در وین برای به توافق رسیدن برجام تعریف شده باشد.…
"سی‌ام"

مغروق (مَ ) [ ع . ] (اِمف . )
غرق شده.

لب ساحل ایستاده ام. به پهنای افق خیره شده ام. روز است اما تاریک. من راه را گم کرده ام. چیزی حس نمی‌کنم. فقط نگاه می‌کنم. کاری نمی‌کنم. فقط نگاه می‌کنم. راه نمی‌روم. فقط نگاه می‌کنم. دست و پا نمی‌زنم. فقط و فقط نگاه می‌کنم. من خورشیدم را گم کرده ام. دیگر نیست. رفت. من فقط نگاه می‌کنم.
من لب ساحل نیستم.
من غرق شده ام.
۱.من از وقتی بچه بودم معلمی رو دوست داشتم. دیدن اون ذوق یادگیری‌ و کشف‌کردنی که تو چشم‌های طرف مقابلت می‌بینی رو جز بهترین‌ لحظه‌های دنیا می‌دونم. و خب به هر دلیلی از معلم بودن فاصله گرفتم. چون حس می‌کردم دیگه نمی‌تونم خوب یاد بدم. نمی‌تونستم خوب حوصله به خرج بدم.

۲. آدم‌ها تو دانشکده‌ی ما یه تعدادی رویداد برگزار می‌کنن که یه سری‌ از اون رویداد‌ها واقعا آشغال ان. ولی یه سریاشون رو عمیقا از ته قلبا دوست دارم. حس زندگی بهم می‌دن و واقعا از حضور در حتی قسمت‌های کوچیکش هم بی‌نهایت لذت می‌برم. به طور کلی من فضای دانشگاه و دانشکده و آدمای رو دوست دارم. هر جایی توی شرکت خسته می‌شم جمع می‌کنم و میام دانشگاه. راه میرم. مرور خاطره می‌کنم. با آدم‌ها کف لابی حرف می‌زنم. هر از چند گاهی سر به رایانش و آکواریوم می‌زنم. لبخندهای کوچیک کوچیک گوشه‌ی لبم می‌شینه. برمی‌گردم به زندگی. و دوباره راهی زندگی کارمندی می‌شم.

۳. کلا یاد گرفتن و یاد دادن خیلی جالبن. انگاری که دور هم جمع شدن یه سری آدم برای رشد فردی و جمعی رو جلوی چشمات می‌بینی. از این جمع‌ها تو دانشکده زیاد پیدا میشه. اینور اونور دقت کنی زیاد می‌بینی. یکیش تاکچه‌ست یکیش هم همین made in lobby که داره برگزار میشه(که اگه دوست داشتید شرکت کنید چون کارگاه‌هاش در راستای تحقق اهداف اوپن سورس برای همه قابل دسترسه :دی). یه سری آدم که جمع می‌شن دور هم یاد بگیرن. دور از چشم‌داشت مالی، رزومه‌ای یا هر چیزی. من خودم واقعا لذت می‌برم از وقت گذروندن در این فضا.
حالا نمی‌دونم چرا این حرفا رو اینجا نوشتم ولی خب من حس کردم باید این علاقه‌م به دانشگاه و دانشکده رو یه جا جار بزنم.
همه چیز تقصیر باد است
Aida Shahghasemi
بهتر آن نيست تو بردارى از آن دور قدم
دست بندازى و از دل گرهى بگشايى؟
بهتر آن نيست در اين بى‌مهرى
تو بجنگى، تو بميرى، تو كرم بگذارى؟
دقایقی پیش یه پست تو صفحه‌ی لینکدین google deepmind دیدم که جالب بود. و ترسناک.
مثل اینکه یه AI تونسته ۴ تا از ۶ تا سوال جهانی ریاضی امسال رو حل کنه و نقره بگیره :)
یه سوال هندسه رو تو ۱۹ ثانیه حل کرده ولی خب انگار هنوز آخرین سنگر خلاقیت ترکیبیاته :دی

اگه خواستید بیشتر بخونید اینجا هست.
من تقریبا معنا و مفهوم نظم رو در زندگیم ندارم. یه ساعت رندومی بیدار می‌شم میرم شرکت. کار می‌کنم. یه ساعت رندومی نهار می‌خورم و بازی می‌کنم بعدشم احتمالا زبان و کتاب خوندن و مقداری ریسرچ و باز یه ساعت رندومی شام می‌خورم و نهایتا یه ساعت رندومی می‌خوابم.

در راستای بهبود اوضاع و تمرین کردن نظم، تصمیم گرفتم سی روز متوالی هر روز ۵ کیلومتر بدوئم.(به جز روزهایی که کوه‌های سنگین میرم)
امیدوارم یه تمرین کوچیک‌‌ در راستای جدا شدن از این زندگی سگی باشه.

این رو هم اینجا نوشتم که اگه انجامش ندادم مسخره‌م‌ کنید.
مکشوفات علیز
"توسعه از خیلی زیر" ۱. قدیما صرفا از ابزارها استفاده می‌کردم تا کارم راه بیوفته. جدیدا با سورس کد ابزار‌هایی که استفاده می‌کنم به صلح رسیدم. اون روز یهویی رفتم شروع کردم سورس کد nmap رو بالا پایین کردم. یکم بعدش رسیدم به ping. بعد این وسطا فهمیدم چندین‌ پیاده‌سازی…
خوندن کدهای سطح پایین خیلی سخت‌تر از چیزیه که آدم فکرش رو می‌کنه. بعضی اوقات لاجیک‌های سخت. پیچیدگی‌های ساختاری زیاد. و استفاده کردن از تمام ظرفیت زبان به بهترین شکل ممکن برای گرفتن بیشترین پرفورمنس.

امروز کلا بحث runC بود. از docker و containerd شروع شد. و در نهایت من کل روز رو صرف خوندن همین یک دونه فایل در کرنل کردم. cgroup. سعی کردم یه شهود کلی بگیرم. یه سری پیچیدگی‌ها رو از فهمیدنشون دست کشیدم ولی خب واقعا مفید بود. برای بار هزارم درود بر torvalds.
Naghshe Shahr yakhchali
Ehsan Abdipour
نقشه شهر یخچالی
احسان عبدی پور

- ما هممون یه شهر یخچالی گوشه‌ی ذهنمون داریم.

@Esanoo
مکشوفات علیز
خوندن کدهای سطح پایین خیلی سخت‌تر از چیزیه که آدم فکرش رو می‌کنه. بعضی اوقات لاجیک‌های سخت. پیچیدگی‌های ساختاری زیاد. و استفاده کردن از تمام ظرفیت زبان به بهترین شکل ممکن برای گرفتن بیشترین پرفورمنس. امروز کلا بحث runC بود. از docker و containerd شروع شد.…
یه مدتی هست کتاب advanced linux programming رو تموم کردم. اوصیکم. چیزی که جای خالیش حس می‌شد توش networking کرنل بود. شایدم البته دغدغه‌ش نبود.

دیروز کتاب linux kernel networking رو شروع کردم. کلا به نظرم جالبه که بدونی اون tcpای که استفاده می‌کنی زیرش چیه. اون iptableای که می‌زنی بدونی netfilter زیرش رو چجوری نوشتن. پر کردن خلا‌های دانشی و فهمیدن اون زیر چیز جالبیه. من خیلی دیر دارم سراغشون میرم. احتمالا هم طول بکشه خوندنش. امیدوارم شما زودتر برید. اوصیکم.

این وسطا یه آرشیو قدیمی پیدا کردم. سال ۲۰۱۴ متوقف شده فعالیتشون. نمی‌دونم کی شروع کردن. احتمالا از اون موقع کلی کرنل تغییر کرده. ولی خب هنوز چیز میز مفید توش پیدا می‌شد یکی دوتاش رو که خوندم.

این بین بحث اسکجولینگ بود. یه مقاله دیدم بدین شکل. Applying Machine Learning Techniques to Improve Linux Process Scheduling. که احتمالا اگه پیشنهاد پیاده‌سازیش رو برای torvalds ایمیل می‌کردن با همون لحن معمول خودش جواب می‌داد: "SHUT THE FUCK UP". خیلی بی‌ادبه.

راستی این سایته هم آرشیو mailing list کرنل رو نگه می‌داره و آپدیت هم میشه. دوست داشتید بخونید بامزه‌ست.
2025/02/18 11:03:47
Back to Top
HTML Embed Code: