www.tgoop.com/Alltags
#Sprichwort
„Kleider machen Leute“:
ضربالمثل:
“لباسها مردم را میسازند”
•z. B.:
-Zieh dir was Ordentliches an, du weißt, Kleider machen Leute.
-یک لباس مرتب بپوش، میدونی که، لباسها مردم را میسازند.
❗️نکته:
حتما متوجه شدید که، منظور این ضربالمثل این است که:
آدمهای دیگر ما را در نگاه اول از طرز لباس پوشیدنمان قضاوت میکنند.
M♠️ry❤️
www.tgoop.com/Alltags
#Sprichwort
„Kleider machen Leute“:
ضربالمثل:
“لباسها مردم را میسازند”
•z. B.:
-Zieh dir was Ordentliches an, du weißt, Kleider machen Leute.
-یک لباس مرتب بپوش، میدونی که، لباسها مردم را میسازند.
❗️نکته:
حتما متوجه شدید که، منظور این ضربالمثل این است که:
آدمهای دیگر ما را در نگاه اول از طرز لباس پوشیدنمان قضاوت میکنند.
M♠️ry❤️
www.tgoop.com/Alltags
❤7👍2
www.tgoop.com/Alltags
„Wer rastet, der rostet“:
Bewegung ist gut (z. B. für die Gesundheit)
Wer sich zu wenig bewegt, wird unbeweglich.
“کسی که مدام استراحت کند (در حالت راحتی و تنبلی است) زنگ میزند”
تحرک خوب است (به عنوان مثال برای سلامتی)
کسانی که خیلی کم حرکت میکنند بیحرکت میشوند.
•z. B.:
-Wer rastet, der rostet, auch geistig. Nur wer laufend sein Gehirn gebraucht, bleibt bis ins hohe Alter geistig beweglich.
-اگر مدام استراحت کنید، از نظر ذهنی هم زنگ میزنید. فقط کسانی که به طور مداوم از مغز خود استفاده می کنند، تا پیری انعطافپذیری ذهنی دارند.
•die- #Bewegung: تحرک، جابجایی، نهضت
•rasten: استراحت کردن
•rosten: زنگ زدن
www.tgoop.com/Alltags
„Wer rastet, der rostet“:
Bewegung ist gut (z. B. für die Gesundheit)
Wer sich zu wenig bewegt, wird unbeweglich.
“کسی که مدام استراحت کند (در حالت راحتی و تنبلی است) زنگ میزند”
تحرک خوب است (به عنوان مثال برای سلامتی)
کسانی که خیلی کم حرکت میکنند بیحرکت میشوند.
•z. B.:
-Wer rastet, der rostet, auch geistig. Nur wer laufend sein Gehirn gebraucht, bleibt bis ins hohe Alter geistig beweglich.
-اگر مدام استراحت کنید، از نظر ذهنی هم زنگ میزنید. فقط کسانی که به طور مداوم از مغز خود استفاده می کنند، تا پیری انعطافپذیری ذهنی دارند.
•die- #Bewegung: تحرک، جابجایی، نهضت
•rasten: استراحت کردن
•rosten: زنگ زدن
www.tgoop.com/Alltags
❤3
www.tgoop.com/Alltags
„Willkommen im Club“:
wenn man jemandes Gemütszustand teilt.
“به کلوب خوش آمدید”:
وقتی میخواهیم با کسی وضعیت ذهنی مشابه را به اشتراک بذاریم.
(وقتی میخواهیم به کسی بگویم، همان احساس یا دیدگاه مشابه را به موضوع مورد نظر داریم.)
•z. B.:
-Ich bin seit Tagen komplett deprimiert .
+Willkommen im Club, ich kämpfe auch gerade mit einer temporären Depression.
-من چند روزیه که احساس ناامیدی میکنم.
+دقیقا مثل من(به کلوب خوش آمدی)، من هم چند وقته با افسردگی موقت دست و پنجه نرم میکنم.
❗️دوستان این اصطلاح رو به انگلیسی هم داریم با همین معنی که توضیح دادم.
welcome to club
M♠️ry ❤️
www.tgoop.com/Alltags
„Willkommen im Club“:
wenn man jemandes Gemütszustand teilt.
“به کلوب خوش آمدید”:
وقتی میخواهیم با کسی وضعیت ذهنی مشابه را به اشتراک بذاریم.
(وقتی میخواهیم به کسی بگویم، همان احساس یا دیدگاه مشابه را به موضوع مورد نظر داریم.)
•z. B.:
-Ich bin seit Tagen komplett deprimiert .
+Willkommen im Club, ich kämpfe auch gerade mit einer temporären Depression.
-من چند روزیه که احساس ناامیدی میکنم.
+دقیقا مثل من(به کلوب خوش آمدی)، من هم چند وقته با افسردگی موقت دست و پنجه نرم میکنم.
❗️دوستان این اصطلاح رو به انگلیسی هم داریم با همین معنی که توضیح دادم.
welcome to club
M♠️ry ❤️
www.tgoop.com/Alltags
❤7👍1
www.tgoop.com/Alltags
„die Beine in die Hand nehmen“:
Sehr schnell rennen; schnell weglaufen; abhauen; fliehen.
“پاهای خود را در دست گرفتن”:
سریع دویدن؛ سریع فرار کردن؛ جیم شدن؛ متواری شدن یا گرخیدن.
🏃🏻🏃🏻♀️🏃🏻♂️
•z. B.:
-Er nahm die Beine in die Hand und rannte so schnell er konnte.🏃🏻
او متواری شد و تا جایی که میتوانست سریع دوید.🏃🏻
-Wenn wir den Bus noch bekommen wollen, müssen wir ganz schnell die Beine in die Hand nehmen.🏃🏻♀️🏃🏻🏃🏻♂️
-اگر هنوز میخواهید سوار اتوبوس شویم، باید خیلی سریع بدویم.🏃🏻🏃🏻♀️🏃🏻♂️
•das- #Bein: پا، لنگ، پایه
•die- #Hand: دست
www.tgoop.com/Alltags
„die Beine in die Hand nehmen“:
Sehr schnell rennen; schnell weglaufen; abhauen; fliehen.
“پاهای خود را در دست گرفتن”:
سریع دویدن؛ سریع فرار کردن؛ جیم شدن؛ متواری شدن یا گرخیدن.
🏃🏻🏃🏻♀️🏃🏻♂️
•z. B.:
-Er nahm die Beine in die Hand und rannte so schnell er konnte.🏃🏻
او متواری شد و تا جایی که میتوانست سریع دوید.🏃🏻
-Wenn wir den Bus noch bekommen wollen, müssen wir ganz schnell die Beine in die Hand nehmen.🏃🏻♀️🏃🏻🏃🏻♂️
-اگر هنوز میخواهید سوار اتوبوس شویم، باید خیلی سریع بدویم.🏃🏻🏃🏻♀️🏃🏻♂️
•das- #Bein: پا، لنگ، پایه
•die- #Hand: دست
www.tgoop.com/Alltags
👍2❤1
www.tgoop.com/Alltags
#Sprichwort
„Lügen haben kurze Beine“
Lügen lohnt sich nicht, weil die Wahrheit irgendwann doch herauskommt.
ضربالمثل
“دروغگوها، پاهای کوتاهی دارند”
یا
“دروغگویی پاهای کوتاهی دارد”.
دروغ گفتن فایدهای ندارد، چون حقیقت در مقطعی از زمان نمایان میشود.
•z. B.:
-Lügt nicht, sagt die Wahrheit, denn Lügen haben kurze Beine.
-دروغ نگو، حقیقت را بگو، چون دروغگو کم حافظه است.
-Auch hier gilt wie im restlichen Leben: Lügen haben kurze Beine.
-همین مسئله در مورد بقیه زندگی صدق میکند: دروغگو کم حافظه است.
•das- #Bein: پا، لنگ، پایه
❗️نکته:
در زبان فارسی میتونیم از معادل:
“دروغگو کم حافظه است” استفاده کنیم.
M♠️ry ❤️
www.tgoop.com/Alltags
#Sprichwort
„Lügen haben kurze Beine“
Lügen lohnt sich nicht, weil die Wahrheit irgendwann doch herauskommt.
ضربالمثل
“دروغگوها، پاهای کوتاهی دارند”
یا
“دروغگویی پاهای کوتاهی دارد”.
دروغ گفتن فایدهای ندارد، چون حقیقت در مقطعی از زمان نمایان میشود.
•z. B.:
-Lügt nicht, sagt die Wahrheit, denn Lügen haben kurze Beine.
-دروغ نگو، حقیقت را بگو، چون دروغگو کم حافظه است.
-Auch hier gilt wie im restlichen Leben: Lügen haben kurze Beine.
-همین مسئله در مورد بقیه زندگی صدق میکند: دروغگو کم حافظه است.
•das- #Bein: پا، لنگ، پایه
❗️نکته:
در زبان فارسی میتونیم از معادل:
“دروغگو کم حافظه است” استفاده کنیم.
M♠️ry ❤️
www.tgoop.com/Alltags
❤3👍1
دوستان عزیزم،
خیلی خوشحال میشم، اگر کانال “اصطلاحات روزمره آلمانی”
را به دوستانتان هم معرفی کنید.
سپاسگزارم
M♠️ry ❤️
📖اصطلاحات روزمره آلمانی🇩🇪
Https://www.tgoop.com/Alltags
خیلی خوشحال میشم، اگر کانال “اصطلاحات روزمره آلمانی”
را به دوستانتان هم معرفی کنید.
سپاسگزارم
M♠️ry ❤️
📖اصطلاحات روزمره آلمانی🇩🇪
Https://www.tgoop.com/Alltags
Telegram
Alltag
موشکافی اصطلاحات و کلمات روزمرهٔ آلمانی🇩🇪
Redewendungen im Alltags 🇩🇪
Redewendungen im Alltags 🇩🇪
👍6❤2👎1
www.tgoop.com/Alltags
„jemandem auf der Nase herumtanzen“:
Mit jemandem machen, was man will, jemanden respektlos und ohne Rücksicht behandeln.
“رقصیدن روی بینی کسی”:
با طرف مقابل هر نوع رفتاری انجام دادن، رفتار غیر محترمانه و بدون ملاحظه با کسی.
👃🏻👃🏻👃🏻
💃🏻💃🏻💃🏻
•z. B.:
-So, jetzt reicht’s. Ich lasse mir doch von dir nicht auf der Nase herumtanzen!👃🏻
-بس است دیگر. من اجازه نمیدهم هر طور دلت میخواهد با من رفتار کنی!👃🏻
-Die dreijährige Tochter tanzt ihren Eltern ganz schön auf der Nase herum.👃🏻
-دختر سه ساله هر جور که دلش بخواهد با والدینش رفتار میکند.👃🏻
🕺🏻🕺🏻🕺🏻
•die- #Nase: دماغ، بینی
www.tgoop.com/Alltags
„jemandem auf der Nase herumtanzen“:
Mit jemandem machen, was man will, jemanden respektlos und ohne Rücksicht behandeln.
“رقصیدن روی بینی کسی”:
با طرف مقابل هر نوع رفتاری انجام دادن، رفتار غیر محترمانه و بدون ملاحظه با کسی.
👃🏻👃🏻👃🏻
💃🏻💃🏻💃🏻
•z. B.:
-So, jetzt reicht’s. Ich lasse mir doch von dir nicht auf der Nase herumtanzen!👃🏻
-بس است دیگر. من اجازه نمیدهم هر طور دلت میخواهد با من رفتار کنی!👃🏻
-Die dreijährige Tochter tanzt ihren Eltern ganz schön auf der Nase herum.👃🏻
-دختر سه ساله هر جور که دلش بخواهد با والدینش رفتار میکند.👃🏻
🕺🏻🕺🏻🕺🏻
•die- #Nase: دماغ، بینی
www.tgoop.com/Alltags
❤4👍2
www.tgoop.com/Alltags
„das Eis Brechen“:
Die Stimmung verbessern; die Beziehung verbessern.
“یخ را شکستن”:
جو محیط را بهتر کردن؛ رابطه را بهتر کردن.
❗️نکته:
در زبان فارسی میگویم: “یخش را باز کردن” به معنای رابطه صمیمی با کسی ایجاد کردن.🧊🧊🧊
•z. B.:
-Nach dem gemeinsamen Abend war das Eis gebrochen.🧊
-بعد از آن شبی که با هم گذراندیم، رابطهٔ بهتری ایجاد شد.🧊
-Das Lachen über ein Missgeschick half dabei, das Eis zu brechen.🧊
-خندیدن به یک بدشانسی کمک میکند، به ایجاد رابطهٔ صمیمی.🧊
-Wenn man den Kunden nicht kennt, sollte man versuchen, mit einem Lächeln das Eis zu brechen.🧊
-برای شناخت مشتری، آدم میتواند سعی کند، با یک لبخند رابطهٔ دوستانه برقرار کند.🧊
•das- #Eis: یخ، بستنی
•die- #Stimmung: جو، فضا، خلق، حوصله
•das- #Missgeschick: بدبیاری، مصیبت
بدشانسی
www.tgoop.com/Alltags
„das Eis Brechen“:
Die Stimmung verbessern; die Beziehung verbessern.
“یخ را شکستن”:
جو محیط را بهتر کردن؛ رابطه را بهتر کردن.
❗️نکته:
در زبان فارسی میگویم: “یخش را باز کردن” به معنای رابطه صمیمی با کسی ایجاد کردن.🧊🧊🧊
•z. B.:
-Nach dem gemeinsamen Abend war das Eis gebrochen.🧊
-بعد از آن شبی که با هم گذراندیم، رابطهٔ بهتری ایجاد شد.🧊
-Das Lachen über ein Missgeschick half dabei, das Eis zu brechen.🧊
-خندیدن به یک بدشانسی کمک میکند، به ایجاد رابطهٔ صمیمی.🧊
-Wenn man den Kunden nicht kennt, sollte man versuchen, mit einem Lächeln das Eis zu brechen.🧊
-برای شناخت مشتری، آدم میتواند سعی کند، با یک لبخند رابطهٔ دوستانه برقرار کند.🧊
•das- #Eis: یخ، بستنی
•die- #Stimmung: جو، فضا، خلق، حوصله
•das- #Missgeschick: بدبیاری، مصیبت
بدشانسی
www.tgoop.com/Alltags
👍3❤2
www.tgoop.com/Alltags
„hinter dem Mond leben“:
Nicht auf dem neuesten Stand sein, aktuelle Entwicklungen verpasst haben.
“پشت ماه زندگی کردن”:
در وضعیت جدید نبودن (به روز نبودن)، پیشرفتهای جدید را از دست دادن.🌒🌙🌖
•z. B.:
-Du lebst wohl hinter dem Mond! 🌔
-تو زندگی سالمی داری که به روز نیست!🌖
-Natürlich kenne ich diesen Künstler. Ich lebe doch nicht hinter dem Mond!🌒
-طبیعتا من این هنرمند را میشناسم. من پشت ماه زندگی نمیکنم(من به روز هستم)!🌒
•der- #Mond: ماه، قمر
.der- #Stand: جایگاه، رتبه، موقعیت، وضعیت
•die- #Entwicklung: توسعه، رشد، پیشرفت ، فرگشت
•aktuell: جدید، جاری، رایج، شایع، کنونی
•wohl: سالم
❗️این اصطلاح شبیه به این اصطلاح فارسی «از پشت کوه آمده» است.
M♠️ry ❤️
www.tgoop.com/Alltags
„hinter dem Mond leben“:
Nicht auf dem neuesten Stand sein, aktuelle Entwicklungen verpasst haben.
“پشت ماه زندگی کردن”:
در وضعیت جدید نبودن (به روز نبودن)، پیشرفتهای جدید را از دست دادن.🌒🌙🌖
•z. B.:
-Du lebst wohl hinter dem Mond! 🌔
-تو زندگی سالمی داری که به روز نیست!🌖
-Natürlich kenne ich diesen Künstler. Ich lebe doch nicht hinter dem Mond!🌒
-طبیعتا من این هنرمند را میشناسم. من پشت ماه زندگی نمیکنم(من به روز هستم)!🌒
•der- #Mond: ماه، قمر
.der- #Stand: جایگاه، رتبه، موقعیت، وضعیت
•die- #Entwicklung: توسعه، رشد، پیشرفت ، فرگشت
•aktuell: جدید، جاری، رایج، شایع، کنونی
•wohl: سالم
❗️این اصطلاح شبیه به این اصطلاح فارسی «از پشت کوه آمده» است.
M♠️ry ❤️
www.tgoop.com/Alltags
❤2👍2
www.tgoop.com/Alltags
“mit dem Rücken zur Wand stehen“:
In großer Bedrängnis sein, sich in einer fast ausweglosen Situation befinden.
“پشت به دیوار ایستادن”:
در وضعیت بسیار دشوار بودن، خود را در یک وضعیت وخیم (گریزناپذیر) یافتن.
❗️تحت فشار بودن.
•z. B.:
-Wir stehen dabei mit dem Rücken zur Wand.
-ما در یک موقعیت بغرنج هستیم.
-Wie es scheint, stehen viele Wettbewerber mit dem Rücken zur Wand.
-اینجور که به نظر میرسد، خیلی از رقبا در موقعیت دشواری هستند.
•der- #Rücken: پشت، کمر
•die- #Bedrängnis: تنگدستی، تنگنا
وضعیت دشوار
•ausweglos: گریزناپذیر، بیگریز
•scheinen: به نظر آمدن، تابیدن
www.tgoop.com/Alltags
“mit dem Rücken zur Wand stehen“:
In großer Bedrängnis sein, sich in einer fast ausweglosen Situation befinden.
“پشت به دیوار ایستادن”:
در وضعیت بسیار دشوار بودن، خود را در یک وضعیت وخیم (گریزناپذیر) یافتن.
❗️تحت فشار بودن.
•z. B.:
-Wir stehen dabei mit dem Rücken zur Wand.
-ما در یک موقعیت بغرنج هستیم.
-Wie es scheint, stehen viele Wettbewerber mit dem Rücken zur Wand.
-اینجور که به نظر میرسد، خیلی از رقبا در موقعیت دشواری هستند.
•der- #Rücken: پشت، کمر
•die- #Bedrängnis: تنگدستی، تنگنا
وضعیت دشوار
•ausweglos: گریزناپذیر، بیگریز
•scheinen: به نظر آمدن، تابیدن
www.tgoop.com/Alltags
❤5
www.tgoop.com/Alltags
#Sprichwort
„Der Apfel fällt nicht weit vom Stamm“:
Die Kinder weisen ähnliche Charakterzüge auf und haben vergleichbare Verhaltensweisen wie die Eltern; Kinder geraten nach den Eltern.
ضربالمثل
“سیب دور از درخت نمیافتد”:
-فرزندان دارای صفات و رفتارهای مشابه والدین خود هستند؛ فرزندان به دنبال والدین خود میروند.🍎🌳🍎
❗️پسر کو ندارد نشان از پدر
تو بیگانه خوانش؛ مخوانش پسر.
•z. B.:
-Genau wie sein Vater hat der junge Meier sein Geschäft *an die Wand gefahren. Es stimmt eben, dass der Apfel nicht weit vom Stamm fällt.🍎
-دقیقا مثل پدرش، مایر جوان تجارتش را به سمت شکست سوق میدهد. دقیقا به همین دلیل، پسر کو ندارد نشان از پدر...🍏
•der- #Apfel: سیب
•der- #Stamm: ایل، قبیله
•der- #Baumstamm: تنه درخت
•die- #Verhaltensweisen: طرز رفتار
•das- #Geschäft: تجارت، معامله، مغازه، کار
•vergleichbar: مشابه، قابل سنجش، قابل مقایسه
•eben: به همین خاطر، همین الان، در همین لحظه
*an die Wand fahren
برای درک بیشتر این اصطلاح، لطفا به پست قبلی مراجعه کنید.
M♠️ry❤️
www.tgoop.com/Alltags
#Sprichwort
„Der Apfel fällt nicht weit vom Stamm“:
Die Kinder weisen ähnliche Charakterzüge auf und haben vergleichbare Verhaltensweisen wie die Eltern; Kinder geraten nach den Eltern.
ضربالمثل
“سیب دور از درخت نمیافتد”:
-فرزندان دارای صفات و رفتارهای مشابه والدین خود هستند؛ فرزندان به دنبال والدین خود میروند.🍎🌳🍎
❗️پسر کو ندارد نشان از پدر
تو بیگانه خوانش؛ مخوانش پسر.
•z. B.:
-Genau wie sein Vater hat der junge Meier sein Geschäft *an die Wand gefahren. Es stimmt eben, dass der Apfel nicht weit vom Stamm fällt.🍎
-دقیقا مثل پدرش، مایر جوان تجارتش را به سمت شکست سوق میدهد. دقیقا به همین دلیل، پسر کو ندارد نشان از پدر...🍏
•der- #Apfel: سیب
•der- #Stamm: ایل، قبیله
•der- #Baumstamm: تنه درخت
•die- #Verhaltensweisen: طرز رفتار
•das- #Geschäft: تجارت، معامله، مغازه، کار
•vergleichbar: مشابه، قابل سنجش، قابل مقایسه
•eben: به همین خاطر، همین الان، در همین لحظه
*an die Wand fahren
برای درک بیشتر این اصطلاح، لطفا به پست قبلی مراجعه کنید.
M♠️ry❤️
www.tgoop.com/Alltags
❤4👍1
www.tgoop.com/Alltags
„etwas an die Wand fahren“
An einer Aufgabe/einem Projekt scheitern.
“رانندن چیزی به سمت دیوار”:
در انجام یک کار / پروژه شکست خوردن.
•z. B.:
-Die eigene Firma gezielt an die Wand zu fahren und seine Angestellten des Lebensunterhalts zu berauben, ist vielleicht noch schlimmer.
-شرکت خودشان را هدفمند به سمت شکست سوق دادند و از معاش کارمندان خود دزدیدن، و شاید حتی بدتر از این باشد.
•die- #Wand: دیوار
•der- #Lebensunterhalt: معاش معیشت مخارج زندگی
•der- #Angestellte: حقوق بگیر، کارمند
•scheitern: به نتیجه نرساندن، شکست خوردن
ناکام شدن، به مقصود نرساندن
•gezielt: هدفمند
•berauben: ربودن، دستبرد زدن، دزدیدن
www.tgoop.com/Alltags
„etwas an die Wand fahren“
An einer Aufgabe/einem Projekt scheitern.
“رانندن چیزی به سمت دیوار”:
در انجام یک کار / پروژه شکست خوردن.
•z. B.:
-Die eigene Firma gezielt an die Wand zu fahren und seine Angestellten des Lebensunterhalts zu berauben, ist vielleicht noch schlimmer.
-شرکت خودشان را هدفمند به سمت شکست سوق دادند و از معاش کارمندان خود دزدیدن، و شاید حتی بدتر از این باشد.
•die- #Wand: دیوار
•der- #Lebensunterhalt: معاش معیشت مخارج زندگی
•der- #Angestellte: حقوق بگیر، کارمند
•scheitern: به نتیجه نرساندن، شکست خوردن
ناکام شدن، به مقصود نرساندن
•gezielt: هدفمند
•berauben: ربودن، دستبرد زدن، دزدیدن
www.tgoop.com/Alltags
❤6👍1
www.tgoop.com/Alltags
„Unter den Blinden ist der Einäugige König“:
Verglichen mit etwas Schlechtem erscheint das Mittelmäßige gut.
“در میان نابینایان، یک چشم پادشاه است”:
در مقایسه با یک چیز بد، متوسط خوب به نظر میرسد.🤴🏻
❗️نکته:
در زبان فارسی معادل این ضربالمثل است:
“در شهر کوران، یک چشم پادشاه است”
به این معنی: یک کمسواد در بین افراد بیسواد، دانشمند است.🤴🏻
•z. B.:
-Eigentlich hätte er den Preis nicht verdient. Aber unter den Blinden ist der Einäugige König.🤴🏻
-در حقیقت، او لیاقت جایزه را نداشت. ولی در شهر کوران یک چشم پادشاه است.🤴🏻
•der- Preis: بها، جایزه، نرخ، قیمت
•verdienen: لایق بودن، درآمد داشتن، کسب کردن،
www.tgoop.com/Alltags
„Unter den Blinden ist der Einäugige König“:
Verglichen mit etwas Schlechtem erscheint das Mittelmäßige gut.
“در میان نابینایان، یک چشم پادشاه است”:
در مقایسه با یک چیز بد، متوسط خوب به نظر میرسد.🤴🏻
❗️نکته:
در زبان فارسی معادل این ضربالمثل است:
“در شهر کوران، یک چشم پادشاه است”
به این معنی: یک کمسواد در بین افراد بیسواد، دانشمند است.🤴🏻
•z. B.:
-Eigentlich hätte er den Preis nicht verdient. Aber unter den Blinden ist der Einäugige König.🤴🏻
-در حقیقت، او لیاقت جایزه را نداشت. ولی در شهر کوران یک چشم پادشاه است.🤴🏻
•der- Preis: بها، جایزه، نرخ، قیمت
•verdienen: لایق بودن، درآمد داشتن، کسب کردن،
www.tgoop.com/Alltags
❤2👍1
www.tgoop.com/Alltags
„alles unter einen Hut bringen“:
Unterschiedliche Dinge miteinander vereinbaren; verschiedene Dinge in Einklang bringen.
“همه چیز را زیر یک کلاه بردن”:
توافق چیزهای متفاوت با یکدیگر٫ چیزهای مختلف را با هم هماهنگ کردن.
🎩🎩🎩
•z. B.:
-Als alleinerziehende Mutter muss sie vieles unter einen Hut bringen. 🎩
-به عنوان یک مادر تنها، او مجبور است چیزهای زیادی را با هم هماهنگ کند.🎩
-Wir müssen wirtschaftliches Wachstum und Umweltschutz unter einen Hut bringen. 🎩
-ما باید رشد اقتصادی و حفاظت از محیط زیست را با هم سازگار کنیم.🎩
•der- #Hut: کلاه
•der- #Einklang: همخوانی، سازگاری، هماهنگی
همصدایی
•das- #Wachstum: افزایش، رشد
•der- #Umweltschutz: حفاظت محیط زیست
www.tgoop.com/Alltags
„alles unter einen Hut bringen“:
Unterschiedliche Dinge miteinander vereinbaren; verschiedene Dinge in Einklang bringen.
“همه چیز را زیر یک کلاه بردن”:
توافق چیزهای متفاوت با یکدیگر٫ چیزهای مختلف را با هم هماهنگ کردن.
🎩🎩🎩
•z. B.:
-Als alleinerziehende Mutter muss sie vieles unter einen Hut bringen. 🎩
-به عنوان یک مادر تنها، او مجبور است چیزهای زیادی را با هم هماهنگ کند.🎩
-Wir müssen wirtschaftliches Wachstum und Umweltschutz unter einen Hut bringen. 🎩
-ما باید رشد اقتصادی و حفاظت از محیط زیست را با هم سازگار کنیم.🎩
•der- #Hut: کلاه
•der- #Einklang: همخوانی، سازگاری، هماهنگی
همصدایی
•das- #Wachstum: افزایش، رشد
•der- #Umweltschutz: حفاظت محیط زیست
www.tgoop.com/Alltags
👍4❤3
www.tgoop.com/Alltags
„auf der Hut sein“:
Acht geben, aufpassen.
“بر روی کلاه بودن.”
احتیاط کردن، دقت کردن، مواظب بودن. 🎩🎩🎩
•z. B.:
-Also müssen wir auf der Hut sein. 🎩
-بنابراین ما باید احتیاط کنیم.🎩
-Vor dieser Jane müssen wir auf der Hut sein.🎩
-ما باید مراقب این جین باشیم.🎩
-Er wusste, dass er auf der Hut sein musste.🎩
-او میدانست، که باید مراقب باشد.🎩
•der- #Hut: کلاه
•die- #Acht: توجه، مراقبت، احتیاط
www.tgoop.com/Alltags
„auf der Hut sein“:
Acht geben, aufpassen.
“بر روی کلاه بودن.”
احتیاط کردن، دقت کردن، مواظب بودن. 🎩🎩🎩
•z. B.:
-Also müssen wir auf der Hut sein. 🎩
-بنابراین ما باید احتیاط کنیم.🎩
-Vor dieser Jane müssen wir auf der Hut sein.🎩
-ما باید مراقب این جین باشیم.🎩
-Er wusste, dass er auf der Hut sein musste.🎩
-او میدانست، که باید مراقب باشد.🎩
•der- #Hut: کلاه
•die- #Acht: توجه، مراقبت، احتیاط
www.tgoop.com/Alltags
❤1👍1
www.tgoop.com/Alltags
„jemanden über den Tisch ziehen“:
Jemanden übervorteilen, betrügen.
“کسی رو از روی میز کشیدن”:
کسی رو فریب دادن، خیانت کردن.
سر کسی کلاه گذاشتن❗️
•z. B.:
-Der Autohändler versuchte, ihn über den Tisch zu ziehen.
-فروشنده خودرو سعی کرد، سر او کلاه بگذارد.
-Ich lass mich doch nicht über den Tisch ziehen!
-من اجازه نمیدم که سرم کلاه بگذارند!
www.tgoop.com/Alltags
„jemanden über den Tisch ziehen“:
Jemanden übervorteilen, betrügen.
“کسی رو از روی میز کشیدن”:
کسی رو فریب دادن، خیانت کردن.
سر کسی کلاه گذاشتن❗️
•z. B.:
-Der Autohändler versuchte, ihn über den Tisch zu ziehen.
-فروشنده خودرو سعی کرد، سر او کلاه بگذارد.
-Ich lass mich doch nicht über den Tisch ziehen!
-من اجازه نمیدم که سرم کلاه بگذارند!
www.tgoop.com/Alltags
❤3👍2
www.tgoop.com/Alltags
„Jemand im Stich lassen“:
Jemandem keine Hilfe und Unterstützung gewähren, jemanden alleine lassen.
“یک نفر را در تنگنا و گرفتاری گذاشتن”:
یک نفر را بدون کمک و حمایت گذاشتن، تنها گذاشتن کسی(در موقعیت حساس).
•z. B.:
-Bitte lass mich in dieser schwierigen Zeit nicht im Stich!
-لطفا من رو تو این شرایط سخت تنها نذار!
-Sie können sich darauf verlassen, dass Sie hier nicht im Stich gelassen werden.
-شما میتونید مطمئن باشید، که اینجا تنها نخواهید موند.
•der- #Stich: بخیه/ نیش
www.tgoop.com/Alltags
„Jemand im Stich lassen“:
Jemandem keine Hilfe und Unterstützung gewähren, jemanden alleine lassen.
“یک نفر را در تنگنا و گرفتاری گذاشتن”:
یک نفر را بدون کمک و حمایت گذاشتن، تنها گذاشتن کسی(در موقعیت حساس).
•z. B.:
-Bitte lass mich in dieser schwierigen Zeit nicht im Stich!
-لطفا من رو تو این شرایط سخت تنها نذار!
-Sie können sich darauf verlassen, dass Sie hier nicht im Stich gelassen werden.
-شما میتونید مطمئن باشید، که اینجا تنها نخواهید موند.
•der- #Stich: بخیه/ نیش
www.tgoop.com/Alltags
👍3
www.tgoop.com/Alltags
„Licht am Ende des Tunnels sehen“:
Anzeichen für Besserung in schwieriger Lage sehen.
In schlechten Zeiten optimistisch in die Zukunft sehen.✨
“نور و روشنایی در انتهای تونل دیدن”:
دیدن نشانههای بهبودی در مواقع دشواری.
در زمانهای سختی و تنگنا با خوشبینی (امید) به آینده نظر داشتن.✨
•z. B.:
-Er sieht ein kleines Licht am Ende des Tunnels.✨
-او کمی به آینده/اوضاع خوشبین شده است.✨
-Wie kann man jahrelang so leben, ohne das Licht am Ende des Tunnels zu sehen?✨
-چگونه میتوان سالهای متمادی، بدون امید به آینده زندگی کرد؟
•der- #Tunnel: تونل
•das- #Anzeichen: نشانه، اثر، علامت
•die- #Lage: موقعیت، وضعیت، ردیف، قشر
•jahrelang: سالها، سالهای متمادی
www.tgoop.com/Alltags
„Licht am Ende des Tunnels sehen“:
Anzeichen für Besserung in schwieriger Lage sehen.
In schlechten Zeiten optimistisch in die Zukunft sehen.✨
“نور و روشنایی در انتهای تونل دیدن”:
دیدن نشانههای بهبودی در مواقع دشواری.
در زمانهای سختی و تنگنا با خوشبینی (امید) به آینده نظر داشتن.✨
•z. B.:
-Er sieht ein kleines Licht am Ende des Tunnels.✨
-او کمی به آینده/اوضاع خوشبین شده است.✨
-Wie kann man jahrelang so leben, ohne das Licht am Ende des Tunnels zu sehen?✨
-چگونه میتوان سالهای متمادی، بدون امید به آینده زندگی کرد؟
•der- #Tunnel: تونل
•das- #Anzeichen: نشانه، اثر، علامت
•die- #Lage: موقعیت، وضعیت، ردیف، قشر
•jahrelang: سالها، سالهای متمادی
www.tgoop.com/Alltags
👍2❤1