www.tgoop.com/Alltags
„Willkommen im Club“:
wenn man jemandes Gemütszustand teilt.
“به کلوب خوش آمدید”:
وقتی میخواهیم با کسی وضعیت ذهنی مشابه را به اشتراک بذاریم.
(وقتی میخواهیم به کسی بگویم، همان احساس یا دیدگاه مشابه را به موضوع مورد نظر داریم.)
•z. B.:
-Ich bin seit Tagen komplett deprimiert .
+Willkommen im Club, ich kämpfe auch gerade mit einer temporären Depression.
-من چند روزیه که احساس ناامیدی میکنم.
+دقیقا مثل من(به کلوب خوش آمدی)، من هم چند وقته با افسردگی موقت دست و پنجه نرم میکنم.
❗️دوستان این اصطلاح رو به انگلیسی هم داریم با همین معنی که توضیح دادم.
welcome to club
M♠️ry ❤️
www.tgoop.com/Alltags
„Willkommen im Club“:
wenn man jemandes Gemütszustand teilt.
“به کلوب خوش آمدید”:
وقتی میخواهیم با کسی وضعیت ذهنی مشابه را به اشتراک بذاریم.
(وقتی میخواهیم به کسی بگویم، همان احساس یا دیدگاه مشابه را به موضوع مورد نظر داریم.)
•z. B.:
-Ich bin seit Tagen komplett deprimiert .
+Willkommen im Club, ich kämpfe auch gerade mit einer temporären Depression.
-من چند روزیه که احساس ناامیدی میکنم.
+دقیقا مثل من(به کلوب خوش آمدی)، من هم چند وقته با افسردگی موقت دست و پنجه نرم میکنم.
❗️دوستان این اصطلاح رو به انگلیسی هم داریم با همین معنی که توضیح دادم.
welcome to club
M♠️ry ❤️
www.tgoop.com/Alltags
👍4❤1
www.tgoop.com/Alltags
„alter Hase“:
Meist eine Person, die eine Tätigkeit schon sehr lange macht und deshalb darin sehr erfahren ist.
“خرگوش پیر”:
شخصی که مدت طولانی در یک رشته کار کرده و به همین خاطر دارای تجربهٔ زیادی است.🐰
•z. B.:
-In jeder Firma gibt es einen alten Hasen, der scheinbar alles und jeden kennt. 🐇
-در هر شرکت یک آدم باتجربه وجود داره، که ظاهرا همه چیز و همه کس را میشناسد.🐇
-Das machen Sie wie ein alter Hase.🐰
-شما این کار را مانند یک آدم باتجربه انجام میدهید.🐰
•der- #Hase: خرگوش
www.tgoop.com/Alltags
„alter Hase“:
Meist eine Person, die eine Tätigkeit schon sehr lange macht und deshalb darin sehr erfahren ist.
“خرگوش پیر”:
شخصی که مدت طولانی در یک رشته کار کرده و به همین خاطر دارای تجربهٔ زیادی است.🐰
•z. B.:
-In jeder Firma gibt es einen alten Hasen, der scheinbar alles und jeden kennt. 🐇
-در هر شرکت یک آدم باتجربه وجود داره، که ظاهرا همه چیز و همه کس را میشناسد.🐇
-Das machen Sie wie ein alter Hase.🐰
-شما این کار را مانند یک آدم باتجربه انجام میدهید.🐰
•der- #Hase: خرگوش
www.tgoop.com/Alltags
www.tgoop.com/Alltags
“alter Hase“:
“با تجربه بودن”
🐇🐇🐇
🐰 شاید براتون جالب باشه بدونید، داستان این “خرگوش پیر” به اون زمانی برمیگرده که خرگوش، شکار محبوب شکارچیها بود و خرگوشها معمولا پیر نمیشدند، یعنی در همان جوانی شکار میشدند. برای همین یه خرگوش پیر نشان از اون داشت که آنقدر باتجربه و خردمند بوده که تونسته تا اون سن خودش را از دست شکارچیها نجات بده.🐰
M♠️ry❤️
🐇🐇🐇
www.tgoop.com/Alltags
“alter Hase“:
“با تجربه بودن”
🐇🐇🐇
🐰 شاید براتون جالب باشه بدونید، داستان این “خرگوش پیر” به اون زمانی برمیگرده که خرگوش، شکار محبوب شکارچیها بود و خرگوشها معمولا پیر نمیشدند، یعنی در همان جوانی شکار میشدند. برای همین یه خرگوش پیر نشان از اون داشت که آنقدر باتجربه و خردمند بوده که تونسته تا اون سن خودش را از دست شکارچیها نجات بده.🐰
M♠️ry❤️
🐇🐇🐇
www.tgoop.com/Alltags
👍5
www.tgoop.com/Alltags
„auf großem Fuß leben“: (ugs.)
Luxuriös und aufwändig leben, viel Geld ausgeben.💸💸🦶🏻💸
“بر روی پای بزرگ زندگی کردن”: (زبان محاورهای)
لوکس و پر هزینه زندگی کردن، پول زیاد خرج کردن.💰💰🦶🏻💰
•z. B.:
-Von heute an leben wir beide auf großem Fuß.💶💶🦶🏻💶
-از امروز ما دو تا لوکس زندگی میکنیم.💶💶🦶🏻💶
-Niemand weiß, wie er es sich leisten kann, auf großem Fuß zu leben.💸💸🦶🏻💸
-هیچکس نمیداند، او چطور میتواند استطاعت این زندگی پر از تجملات را داشته باشد.💸💸🦶🏻💸
•der- #Fuß: پا
•aufwändig: پر هزینه، پر زحمت
•leisten: استطاعت داشتن، از عهده بر آمدن، توانایی داشتن، انجام دادن
www.tgoop.com/Alltags
„auf großem Fuß leben“: (ugs.)
Luxuriös und aufwändig leben, viel Geld ausgeben.💸💸🦶🏻💸
“بر روی پای بزرگ زندگی کردن”: (زبان محاورهای)
لوکس و پر هزینه زندگی کردن، پول زیاد خرج کردن.💰💰🦶🏻💰
•z. B.:
-Von heute an leben wir beide auf großem Fuß.💶💶🦶🏻💶
-از امروز ما دو تا لوکس زندگی میکنیم.💶💶🦶🏻💶
-Niemand weiß, wie er es sich leisten kann, auf großem Fuß zu leben.💸💸🦶🏻💸
-هیچکس نمیداند، او چطور میتواند استطاعت این زندگی پر از تجملات را داشته باشد.💸💸🦶🏻💸
•der- #Fuß: پا
•aufwändig: پر هزینه، پر زحمت
•leisten: استطاعت داشتن، از عهده بر آمدن، توانایی داشتن، انجام دادن
www.tgoop.com/Alltags
👍4
www.tgoop.com/Alltags
#Sprichwort
„es ist nicht alles Gold, was glänzt“:
Nicht alles, was auf den ersten Blick wertvoll aussieht, ist auch wirklich wertvoll.
“هر آنچه میدرخشد، طلا نیست”:
هر آنچه، در نگاه اول ارزشمند به نظر میرسد، واقعاً ارزشمند نیست.
❗️هر گردی، گردو نیست
•z. B.:
-Bekanntlich ist nicht alles Gold was glänzt. Diese Weisheit gilt in besonderer Weise für das Internet.
-مشخصا هر گردی گردو نیست. این حکمت به ویژه در مورد اینترنت صدق میکند.
•das- #Gold: طلا، زر
•die- #Weisheit: حکمت، دانایی، فرزانگی
www.tgoop.com/Alltags
#Sprichwort
„es ist nicht alles Gold, was glänzt“:
Nicht alles, was auf den ersten Blick wertvoll aussieht, ist auch wirklich wertvoll.
“هر آنچه میدرخشد، طلا نیست”:
هر آنچه، در نگاه اول ارزشمند به نظر میرسد، واقعاً ارزشمند نیست.
❗️هر گردی، گردو نیست
•z. B.:
-Bekanntlich ist nicht alles Gold was glänzt. Diese Weisheit gilt in besonderer Weise für das Internet.
-مشخصا هر گردی گردو نیست. این حکمت به ویژه در مورد اینترنت صدق میکند.
•das- #Gold: طلا، زر
•die- #Weisheit: حکمت، دانایی، فرزانگی
www.tgoop.com/Alltags
www.tgoop.com/Alltags
„alles unter einen Hut bringen“:
Unterschiedliche Dinge miteinander vereinbaren; verschiedene Dinge in Einklang bringen.
“همه چیز را زیر یک کلاه بردن”:
توافق چیزهای متفاوت با یکدیگر٫ چیزهای مختلف را با هم هماهنگ کردن.
🎩🎩🎩
•z. B.:
-Als alleinerziehende Mutter muss sie vieles unter einen Hut bringen. 🎩
-به عنوان یک مادر تنها، او مجبور است چیزهای زیادی را با هم هماهنگ کند.🎩
-Wir müssen wirtschaftliches Wachstum und Umweltschutz unter einen Hut bringen. 🎩
-ما باید رشد اقتصادی و حفاظت از محیط زیست را با هم سازگار کنیم.🎩
•der- #Hut: کلاه
•der- #Einklang: همخوانی، سازگاری، هماهنگی
همصدایی
•das- #Wachstum: افزایش، رشد
•der- #Umweltschutz: حفاظت محیط زیست
www.tgoop.com/Alltags
„alles unter einen Hut bringen“:
Unterschiedliche Dinge miteinander vereinbaren; verschiedene Dinge in Einklang bringen.
“همه چیز را زیر یک کلاه بردن”:
توافق چیزهای متفاوت با یکدیگر٫ چیزهای مختلف را با هم هماهنگ کردن.
🎩🎩🎩
•z. B.:
-Als alleinerziehende Mutter muss sie vieles unter einen Hut bringen. 🎩
-به عنوان یک مادر تنها، او مجبور است چیزهای زیادی را با هم هماهنگ کند.🎩
-Wir müssen wirtschaftliches Wachstum und Umweltschutz unter einen Hut bringen. 🎩
-ما باید رشد اقتصادی و حفاظت از محیط زیست را با هم سازگار کنیم.🎩
•der- #Hut: کلاه
•der- #Einklang: همخوانی، سازگاری، هماهنگی
همصدایی
•das- #Wachstum: افزایش، رشد
•der- #Umweltschutz: حفاظت محیط زیست
www.tgoop.com/Alltags
❤2
www.tgoop.com/Alltags
„die Katze im Sack kaufen“: (ugs.)
1-Erste Bedeutung:
Etwas kaufen, ohne es vorher gesehen oder geprüft zu haben.
“در کیسه، گربه خریدن”:
(زبان محاورهای)
۱-نخستین معنی:
چیزی خریدن، بدون اینکه ابتدا دیده یا بررسی شود.🐈🐈🐈
•z. B.:
-Unsere Kunden müssen nicht die Katze im Sack kaufen. 🐈
-مشتریان ما نباید محصولی را بدون بررسی بخرند.🐈
•die- #Katze: گربه
•der- #Sack: کیسه، گونی
•prüfen: امتحان کردن، بررسی کردن، کنترل کردن
www.tgoop.com/Alltags
„die Katze im Sack kaufen“: (ugs.)
1-Erste Bedeutung:
Etwas kaufen, ohne es vorher gesehen oder geprüft zu haben.
“در کیسه، گربه خریدن”:
(زبان محاورهای)
۱-نخستین معنی:
چیزی خریدن، بدون اینکه ابتدا دیده یا بررسی شود.🐈🐈🐈
•z. B.:
-Unsere Kunden müssen nicht die Katze im Sack kaufen. 🐈
-مشتریان ما نباید محصولی را بدون بررسی بخرند.🐈
•die- #Katze: گربه
•der- #Sack: کیسه، گونی
•prüfen: امتحان کردن، بررسی کردن، کنترل کردن
www.tgoop.com/Alltags
www.tgoop.com/Alltags
„die Katze im Sack kaufen“:
(ung.)
2-Zweite Bedeutung:
sich auf etwas Unbekanntes einlassen.
“در کیسه، گربه خریدن”:
(زبان محاورهای)
۲- دومین معنی:
پذیرفتن چیزی که ناشناخته و نامفهمومه.🐈🐈🐈
•z. B.:
-Die Zustimmung zu dieser Richtlinie hieße die Katze im Sack zu kaufen.🐈
-موافقت با این قانون یعنی پذیرفتن چیزها و اتفاقهای ناشناخته و غریب.🐈
•die- #Katze: گربه
•die- #Zustimmung: توافق، بررسی، رضایت، موافقت، اجازه
•die- #Richtlinie: خط مشی، قاعده، قانون
•einlassen: قبول کردن، پذیرفتن، راه دادن
www.tgoop.com/Alltags
„die Katze im Sack kaufen“:
(ung.)
2-Zweite Bedeutung:
sich auf etwas Unbekanntes einlassen.
“در کیسه، گربه خریدن”:
(زبان محاورهای)
۲- دومین معنی:
پذیرفتن چیزی که ناشناخته و نامفهمومه.🐈🐈🐈
•z. B.:
-Die Zustimmung zu dieser Richtlinie hieße die Katze im Sack zu kaufen.🐈
-موافقت با این قانون یعنی پذیرفتن چیزها و اتفاقهای ناشناخته و غریب.🐈
•die- #Katze: گربه
•die- #Zustimmung: توافق، بررسی، رضایت، موافقت، اجازه
•die- #Richtlinie: خط مشی، قاعده، قانون
•einlassen: قبول کردن، پذیرفتن، راه دادن
www.tgoop.com/Alltags
www.tgoop.com/Alltags
„die Katze im Sack kaufen“:
چیزی را بدون دیدن یا بررسی کردن خریدن،
یا
تعهد و مسئولیتی را بدون شناخت پذیرفتن. 🐈🐈🐈
دوستان عزیزم، شاید براتون جالب باشه که بدونید؛ داستان“خرید گربه در کیسه»
به زمانهای قدیم بر میگرده! که بعضی از فروشندههای بدجنس در یک کیسه، گربهٔ مفلوکی را به جای یک خرگوش، مرغ تخمگذار یا حتی یک بچه خوک به خریداری که با عجله و بدون دیدن و بررسی خرید میکرد، میفروختن و در نهایت اون خریدار نه تنها حیوان اهلی نخریده بود بلکه با مسایل ناشناخته نگهداری از یک گربه هم روبرو بود.🐈
M♠️ry❤️
www.tgoop.com/Alltags
„die Katze im Sack kaufen“:
چیزی را بدون دیدن یا بررسی کردن خریدن،
یا
تعهد و مسئولیتی را بدون شناخت پذیرفتن. 🐈🐈🐈
دوستان عزیزم، شاید براتون جالب باشه که بدونید؛ داستان“خرید گربه در کیسه»
به زمانهای قدیم بر میگرده! که بعضی از فروشندههای بدجنس در یک کیسه، گربهٔ مفلوکی را به جای یک خرگوش، مرغ تخمگذار یا حتی یک بچه خوک به خریداری که با عجله و بدون دیدن و بررسی خرید میکرد، میفروختن و در نهایت اون خریدار نه تنها حیوان اهلی نخریده بود بلکه با مسایل ناشناخته نگهداری از یک گربه هم روبرو بود.🐈
M♠️ry❤️
www.tgoop.com/Alltags
Telegram
Alltag
موشکافی اصطلاحات و کلمات روزمرهٔ آلمانی🇩🇪
Redewendungen im Alltags 🇩🇪
Redewendungen im Alltags 🇩🇪
👍3❤2😎1
www.tgoop.com/Alltags
„*verrückt nach jemandem sein/
*verrückt nach etwas sein“:
Positiv 😍
دیوانهای کسی بودن یا دیوانهای چیزی بودن.
(اینجا کلمه *دیوانه معنای مثبت داره) مجنون بودن.
•z. B.:
-Du solltest mit jemandem zusammen sein, der verrückt nach dir ist.
-تو باید با کسی باشی که مجنونت(عاشقت) باشه.🥰
-Ich bin verrückt nach deiner kleinen Nase.😍
-من دیوانهای دماغ کوچیکت هستم.😍
-Bist du etwa verrückt nach ihm?❣️
-آیا عاشقش شدی؟❣️
www.tgoop.com/Alltags
„*verrückt nach jemandem sein/
*verrückt nach etwas sein“:
Positiv 😍
دیوانهای کسی بودن یا دیوانهای چیزی بودن.
(اینجا کلمه *دیوانه معنای مثبت داره) مجنون بودن.
•z. B.:
-Du solltest mit jemandem zusammen sein, der verrückt nach dir ist.
-تو باید با کسی باشی که مجنونت(عاشقت) باشه.🥰
-Ich bin verrückt nach deiner kleinen Nase.😍
-من دیوانهای دماغ کوچیکت هستم.😍
-Bist du etwa verrückt nach ihm?❣️
-آیا عاشقش شدی؟❣️
www.tgoop.com/Alltags
❤2👍1
www.tgoop.com/Alltags
„etwas durch die rosarote Brille sehen“:
( #ung )
Die Dinge zu positiv sehen; eine naive und zu optimistische Sicht auf die Dinge haben.
“چیزی را از طریق عینک صورتی رنگ دیدن”:
(زبان محاورهای)
دیدن چیزها بصورت خیلی مثبت؛ نگاه سادهلوحانه و بیش از حد خوشبینانه نسبت به مسائل داشتن.
❗️عینک خوشبینی و سادهلوحانه زدن
👓👓👓
•z. B.:
-Er sieht immer alles durch die rosarote Brille und ignoriert die Probleme.
-او همیشه همه چیز را از عینک خوشبینی و سادهلوحانه میبیند و مشکلات را نادیده میگیرد.
-Mancher Künstler sieht die Welt durch die rosarote Brille und geht nicht kritisch mit der heutigen Situation.
-برخی از هنرمندان دنیا را بسیار مثبت و خوش بینانه میبینند و انتقادی به وضعیت امروزه ندارند.
•die- #Brille: عینک
•naiv: سادهلوح، خام، زودباور
www.tgoop.com/Alltags
„etwas durch die rosarote Brille sehen“:
( #ung )
Die Dinge zu positiv sehen; eine naive und zu optimistische Sicht auf die Dinge haben.
“چیزی را از طریق عینک صورتی رنگ دیدن”:
(زبان محاورهای)
دیدن چیزها بصورت خیلی مثبت؛ نگاه سادهلوحانه و بیش از حد خوشبینانه نسبت به مسائل داشتن.
❗️عینک خوشبینی و سادهلوحانه زدن
👓👓👓
•z. B.:
-Er sieht immer alles durch die rosarote Brille und ignoriert die Probleme.
-او همیشه همه چیز را از عینک خوشبینی و سادهلوحانه میبیند و مشکلات را نادیده میگیرد.
-Mancher Künstler sieht die Welt durch die rosarote Brille und geht nicht kritisch mit der heutigen Situation.
-برخی از هنرمندان دنیا را بسیار مثبت و خوش بینانه میبینند و انتقادی به وضعیت امروزه ندارند.
•die- #Brille: عینک
•naiv: سادهلوح، خام، زودباور
www.tgoop.com/Alltags
❤3👍1
www.tgoop.com/Alltags
„Freie Hand lassen“:
دست کسی را برای انجام کاری باز گذاشتن.👌🏻
•z. B.:
-Wir haben dem Architekten da völlig freie Hand gelassen. 👏🏻
-ما آنجا دست آرشیتکتمون (طراح/معمار) رو باز گذاشتیم.✌🏻
.die- #Hand: دست
www.tgoop.com/Alltags
„Freie Hand lassen“:
دست کسی را برای انجام کاری باز گذاشتن.👌🏻
•z. B.:
-Wir haben dem Architekten da völlig freie Hand gelassen. 👏🏻
-ما آنجا دست آرشیتکتمون (طراح/معمار) رو باز گذاشتیم.✌🏻
.die- #Hand: دست
www.tgoop.com/Alltags
👍2
www.tgoop.com/Alltags
„jemandem auf den Geist gehen“:
Jemandem (mit etwas) in ziemlich aufdringlicher Weise lästig werden, penetrant nerven.
“بر روی روح و روان کسی رفتن”:
با روشی (با موضوع یا وسیلهای) و سماجت زیاد مزاحمت ایجاد کردن، با سماجت عصبی کردن.👻👻👻
•z. B.:
-Dein ständiges Beleidigtsein geht mir langsam auf den Geist.👻
-دلخوری مداوم تو کم کم مرا عصبی میکند.👻
-Seit Wochen gehen uns unsere Kinder mit dem Wunsch nach einer Taschengelderhöhung auf den Geist.👻
-هفتههاست، کودکان ما با میل به افزایش پول تو جیبیشان ما را کلافه کردهاند.👻
•der- #Geist: ذهن، روح، روان، شبه، فهم
•aufdringlich: سمج، مزاحم
•die- #Weise: سبک، روش، طرز، طریق
•lästig: آزار دهنده، مزاحم، پردردسر
•penetrant: تند، سمج، گزنده
•nerven: عصبی کردن، اعصاب خرد کردن
•beleidigt sein: دلخور شدن
www.tgoop.com/Alltags
„jemandem auf den Geist gehen“:
Jemandem (mit etwas) in ziemlich aufdringlicher Weise lästig werden, penetrant nerven.
“بر روی روح و روان کسی رفتن”:
با روشی (با موضوع یا وسیلهای) و سماجت زیاد مزاحمت ایجاد کردن، با سماجت عصبی کردن.👻👻👻
•z. B.:
-Dein ständiges Beleidigtsein geht mir langsam auf den Geist.👻
-دلخوری مداوم تو کم کم مرا عصبی میکند.👻
-Seit Wochen gehen uns unsere Kinder mit dem Wunsch nach einer Taschengelderhöhung auf den Geist.👻
-هفتههاست، کودکان ما با میل به افزایش پول تو جیبیشان ما را کلافه کردهاند.👻
•der- #Geist: ذهن، روح، روان، شبه، فهم
•aufdringlich: سمج، مزاحم
•die- #Weise: سبک، روش، طرز، طریق
•lästig: آزار دهنده، مزاحم، پردردسر
•penetrant: تند، سمج، گزنده
•nerven: عصبی کردن، اعصاب خرد کردن
•beleidigt sein: دلخور شدن
www.tgoop.com/Alltags
❤2
www.tgoop.com/Alltags
„die Beine in die Hand nehmen“:
Sehr schnell rennen; schnell weglaufen; abhauen; fliehen.
“پاهای خود را در دست گرفتن”:
سریع دویدن؛ سریع فرار کردن؛ جیم شدن؛ متواری شدن یا گرخیدن.
🏃🏻🏃🏻♀️🏃🏻♂️
•z. B.:
-Er nahm die Beine in die Hand und rannte so schnell er konnte.🏃🏻
او متواری شد و تا جایی که میتوانست سریع دوید.🏃🏻
-Wenn wir den Bus noch bekommen wollen, müssen wir ganz schnell die Beine in die Hand nehmen.🏃🏻♀️🏃🏻🏃🏻♂️
-اگر هنوز میخواهید سوار اتوبوس شویم، باید خیلی سریع بدویم.🏃🏻🏃🏻♀️🏃🏻♂️
•das- #Bein: پا، لنگ، پایه
•die- #Hand: دست
www.tgoop.com/Alltags
„die Beine in die Hand nehmen“:
Sehr schnell rennen; schnell weglaufen; abhauen; fliehen.
“پاهای خود را در دست گرفتن”:
سریع دویدن؛ سریع فرار کردن؛ جیم شدن؛ متواری شدن یا گرخیدن.
🏃🏻🏃🏻♀️🏃🏻♂️
•z. B.:
-Er nahm die Beine in die Hand und rannte so schnell er konnte.🏃🏻
او متواری شد و تا جایی که میتوانست سریع دوید.🏃🏻
-Wenn wir den Bus noch bekommen wollen, müssen wir ganz schnell die Beine in die Hand nehmen.🏃🏻♀️🏃🏻🏃🏻♂️
-اگر هنوز میخواهید سوار اتوبوس شویم، باید خیلی سریع بدویم.🏃🏻🏃🏻♀️🏃🏻♂️
•das- #Bein: پا، لنگ، پایه
•die- #Hand: دست
www.tgoop.com/Alltags
👍2
www.tgoop.com/Alltags
„aus einer Mücke einen Elefanten machen“:
Eine Sache schlimmer darstellen, als sie ist.
wegen einer Kleinigkeit viel Aufregung erzeugen
“از یک پشه یک فیل ساختن”.
چیزی را از آنچه که هست، بدتر نشان دادن. به خاطر یک چیز کوچک کلی برانگیختگی بوجود آوردن.🦟🐘
❗️نکته:
این اصطلاح معادل دقیق:
از “کاه کوه ساختن” است.
•z. B.:
-Ich finde die ganze Aufregung absolut lächerlich! Habt ihr nichts anderes zu tun, als aus jeder Mücke einen Elefanten zu machen?🦟
_من فکر میکنم، تمام این آشفتگی خندهدار (مسخره) است! شما کار دیگری ندارید، جز اینکه از کاه کوه بسازید؟ 🐘
-Bei einer Allergie macht das Immunsystem sozusagen aus einer Mücke einen Elefanten.🦟
-اینجور میشود گفت که به خاطر یک حساسیت تمام سیستم دفاعی بدن دچار آشفتگی و برانگیختگی میشود.🐘
•die- #Mücke: پشه
•der- #Elefant: فیل، پیل
•die- #Aufregung: شور، هیجان، آشفتگی، برانگیختگی
•die- #Allergie: حساسیت، آلرژی
•das- #Immunsystem: سیستم دفاعی بدن
•erzeugen: بوجود آوردن، تولید کردن
•sozusagen: این جور میشود گفت، در واقع
•darstellen: نمایش دادن، شرح دادن، نشان دادن
www.tgoop.com/Alltags
„aus einer Mücke einen Elefanten machen“:
Eine Sache schlimmer darstellen, als sie ist.
wegen einer Kleinigkeit viel Aufregung erzeugen
“از یک پشه یک فیل ساختن”.
چیزی را از آنچه که هست، بدتر نشان دادن. به خاطر یک چیز کوچک کلی برانگیختگی بوجود آوردن.🦟🐘
❗️نکته:
این اصطلاح معادل دقیق:
از “کاه کوه ساختن” است.
•z. B.:
-Ich finde die ganze Aufregung absolut lächerlich! Habt ihr nichts anderes zu tun, als aus jeder Mücke einen Elefanten zu machen?🦟
_من فکر میکنم، تمام این آشفتگی خندهدار (مسخره) است! شما کار دیگری ندارید، جز اینکه از کاه کوه بسازید؟ 🐘
-Bei einer Allergie macht das Immunsystem sozusagen aus einer Mücke einen Elefanten.🦟
-اینجور میشود گفت که به خاطر یک حساسیت تمام سیستم دفاعی بدن دچار آشفتگی و برانگیختگی میشود.🐘
•die- #Mücke: پشه
•der- #Elefant: فیل، پیل
•die- #Aufregung: شور، هیجان، آشفتگی، برانگیختگی
•die- #Allergie: حساسیت، آلرژی
•das- #Immunsystem: سیستم دفاعی بدن
•erzeugen: بوجود آوردن، تولید کردن
•sozusagen: این جور میشود گفت، در واقع
•darstellen: نمایش دادن، شرح دادن، نشان دادن
www.tgoop.com/Alltags
❤1
www.tgoop.com/Alltags
#Sprichwort
„eine Hand wäscht die andere“:
Man hilft sich gegenseitig zum beidseitigen Vorteil.
“یک دست، دست دیگر را میشوید”:
آدمها برای منافع متقابل به یکدیگر کمک میکنند.
•z. B.:
-Komm jetzt, eine Hand wäscht die andere! Jetzt musst du mir mal aus der Patsche helfen.
- بیا دیگه، الان نوبت توست! حالا تو باید مرا از این مخمصه نجات دهی.
-In der Politik und in der Wirtschaft läuft vieles nach dem Prinzip „Eine Hand wäscht die andere“ ab.
-در سیاست و تجارت، بسیاری از کارها بر اساس قاعده "بده بستان" کار میکند.
•die- #Hand: دست
•der- #Vorteil: مزیت، سود، فایده
•die- #Patsche: مخمصه
•die- #Prinzip: قاعده، مرام، منش
❗️در فرهنگ لغت دهخدا “بده بستان” اینطور معنی شده:
۱-روابط متقابل پنهانی. ۲- داد و ستد و معامله.
که دقیقا معادل همین اصطلاح آلمانی میباشد.
www.tgoop.com/Alltags
#Sprichwort
„eine Hand wäscht die andere“:
Man hilft sich gegenseitig zum beidseitigen Vorteil.
“یک دست، دست دیگر را میشوید”:
آدمها برای منافع متقابل به یکدیگر کمک میکنند.
•z. B.:
-Komm jetzt, eine Hand wäscht die andere! Jetzt musst du mir mal aus der Patsche helfen.
- بیا دیگه، الان نوبت توست! حالا تو باید مرا از این مخمصه نجات دهی.
-In der Politik und in der Wirtschaft läuft vieles nach dem Prinzip „Eine Hand wäscht die andere“ ab.
-در سیاست و تجارت، بسیاری از کارها بر اساس قاعده "بده بستان" کار میکند.
•die- #Hand: دست
•der- #Vorteil: مزیت، سود، فایده
•die- #Patsche: مخمصه
•die- #Prinzip: قاعده، مرام، منش
❗️در فرهنگ لغت دهخدا “بده بستان” اینطور معنی شده:
۱-روابط متقابل پنهانی. ۲- داد و ستد و معامله.
که دقیقا معادل همین اصطلاح آلمانی میباشد.
www.tgoop.com/Alltags
www.tgoop.com/Alltags
“den Nagel auf den Kopf treffen“:
Einen präzisen, zutreffenden Kommentar abgeben؛ den Kernpunkt erfassen
“ضربه بر سر میخ زدن”:
یک نظر مختصر و دقیق ارائه دادن؛ نکته کلیدی ارائه دادن.
📌📌📌
•z. B.:
-Mit deiner Analyse triffst du den Nagel auf den Kopf.📌
-با تحلیلت به نکات مهمی اشاره کردی.📌
•der- #Nagel: میخ، ناخن
www.tgoop.com/Alltags
“den Nagel auf den Kopf treffen“:
Einen präzisen, zutreffenden Kommentar abgeben؛ den Kernpunkt erfassen
“ضربه بر سر میخ زدن”:
یک نظر مختصر و دقیق ارائه دادن؛ نکته کلیدی ارائه دادن.
📌📌📌
•z. B.:
-Mit deiner Analyse triffst du den Nagel auf den Kopf.📌
-با تحلیلت به نکات مهمی اشاره کردی.📌
•der- #Nagel: میخ، ناخن
www.tgoop.com/Alltags