Forwarded from کانون گفتوگو
🔹️کتاب «دیدار ناگهان» منتشر شد
انتشارات هرمس با همکاری کانون گفتوگو، کتاب دیدار ناگهان، اثر فیلسوف و متفکر برجسته، مارتین بوبر، را با ترجمه حسین مرکبی منتشر کرد.
📚 این کتاب که ترکیبی از سرگذشتنامه و تأملات فلسفی بوبر است، در هفده فصل تدوین شده و مخاطبان را با سیر اندیشههای یکی از مهمترین متفکران حوزه الهیات وفلسفه گفتوگو آشنا میکند.
بوبر که بهواسطۀ نظریه «من-تو» خود در فلسفه گفتوگو شناخته میشود، در این اثر، تجربیات شخصی خود را با بینشی عمیق نسبت به ارتباط انسان با دیگری، جهان و امر قدسی درهم میآمیزد.
این کتاب را میتوان نوعی شرح حال فلسفی دانست که در آن بوبر از برخوردهای سرنوشتساز خود سخن میگوید؛ لحظاتی که در آنها بینشهای جدیدی درباره زندگی و رابطه انسان با هستی شکل گرفتهاند.
تاکنون سه کتابِ کسوف خدا، درباب یهودیت و من و تو از این نویسنده ترجمه شده است و کتاب دیدار ناگهان چهارمین کتاب از مارتین بوبر است که انتشارات هرمس با همکاری کانون گفتوگو منتشر کرده است.
کتاب را با بازگشت نقدی ۵٪ به کیف پولتان از اینجا تهیه فرمایید.
🆔️ @dialoguecenter
انتشارات هرمس با همکاری کانون گفتوگو، کتاب دیدار ناگهان، اثر فیلسوف و متفکر برجسته، مارتین بوبر، را با ترجمه حسین مرکبی منتشر کرد.
📚 این کتاب که ترکیبی از سرگذشتنامه و تأملات فلسفی بوبر است، در هفده فصل تدوین شده و مخاطبان را با سیر اندیشههای یکی از مهمترین متفکران حوزه الهیات وفلسفه گفتوگو آشنا میکند.
بوبر که بهواسطۀ نظریه «من-تو» خود در فلسفه گفتوگو شناخته میشود، در این اثر، تجربیات شخصی خود را با بینشی عمیق نسبت به ارتباط انسان با دیگری، جهان و امر قدسی درهم میآمیزد.
این کتاب را میتوان نوعی شرح حال فلسفی دانست که در آن بوبر از برخوردهای سرنوشتساز خود سخن میگوید؛ لحظاتی که در آنها بینشهای جدیدی درباره زندگی و رابطه انسان با هستی شکل گرفتهاند.
تاکنون سه کتابِ کسوف خدا، درباب یهودیت و من و تو از این نویسنده ترجمه شده است و کتاب دیدار ناگهان چهارمین کتاب از مارتین بوبر است که انتشارات هرمس با همکاری کانون گفتوگو منتشر کرده است.
کتاب را با بازگشت نقدی ۵٪ به کیف پولتان از اینجا تهیه فرمایید.
🆔️ @dialoguecenter
Forwarded from Bukharamag
شب ارمغان محمّدجواد مشکور
هشتصد و هفدهمین شب از شبهای بخارا به ارمغان دکتر محمّدجواد مشکور برای تقدیر از پژوهش درباره فرهنگ و تاریخ ایران اختصاص یافته است. این نشست در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه بیست و یکم بهمنماه ۱۴۰۳ با سخنرانی: آقایان هادی عالمزاده، جمال موسوی، مشکان مشکور، علی دهباشی و خانمها هایده لاله و نگار ذیلابی در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار خواهد شد.
دکتر محمّدجواد مشکور (اسفند ۱۲۹۷ - ۲۵ فروردین ۱۳۷۴)، از نسل طلایی دانشمندان چنددانشی سده اخیر ایران و از جمله اساتیدی است که تحقیقات ارزشمندی درباره تاریخ و فرهنگ ایران و اسلام، زبانهای باستانی ایرانی و سامی، ادب فارسی و عربی از خود به یادگار گذاشته است.
همچنین در این شب، از خانم دکتر نگار ذیلابی به عنوان پنجمین برگزیده جایزه سعی مشکور تقدیر خواهد شد.
نگار ذیلابی، دانشآموخته دکترای تاریخ و تمدن اسلامی از دانشگاه تهران و استادیار دانشگاه شهید بهشتی و پژوهشگر تاریخ اسلام و از جمله دانشپژوهان مطرح در زمینه تاریخ اجتماعی و فرهنگی حوزه تاریخی جهان اسلام در ایران است. او با تمرکز بر تاریخ اجتماعی، تاریخ تشکیلات، تاریخ اقتصادی و تاریخ هنر و معماری در جهان اسلام آثار متعددی را در این زمینه منتشر کرده است. پژوهشهای او، بهویژه درباره سیاستهای فاطمیان و جایگاه اقلیتهای مذهبی در دوره فاطمیان، درک تازهای از تعاملات اجتماعی و فرهنگی در دوران میانه اسلامی ارائه داده است. کتاب «فاطمیان از خشونت تا رواداری» (انتشارات علمی و فرهنگی) که به قلم او نگاشته شده، در میان پژوهشهای معتبر این حوزه جای گرفته و بهعنوان کتاب شایسته تقدیر در جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۹۷ انتخاب شده است. ترجمه کتاب «علم در جهان اسلام» از عبدالحمید صبره یکی دیگر از کارهای اوست که انتشارات حکمت منتشر کرده است.
ذیلابی در کنار تألیف و تدریس، در پروژههای پژوهشی متعددی از جمله دانشنامه جهان اسلام و دایرةالمعارفهای تخصصی مشارکت داشته و دهها مدخل بویژه در زمینه تاریخ اجتماعی نگاشته است. برخی از مقالات علمی او در نشریات بینالمللی معتبری همچون British Journal of Middle Eastern Studies و نیزJournal of Shii Islamic Studies منتشر شده است. نگاه میانرشتهای او به تاریخ اسلام، بهویژه در تحلیل ذهنیتهای تاریخی، رویکردی نوآورانه را در این حوزه معرفی کرده است. آخرین مقالات او دو مقاله ارزشمند در زمینه تاریخ فرهنگی تصویرسازی درفرهنگ و تمدن نبطی است تحت عناوین: «آرابسک و تبار نبطی آن» با همکاری دکتر هادی عالمزاده و دیگری: «دلالتهای اجتماعی و فرهنگی تصویرگری نبطی و تاثیر آن بر ذهنیتهای تصویری در عربستان مرکزی». او اکنون در حال تکمیل کارهای نهایی ترجمه کتابی کلاسیک از گویتاین در زمینه تاریخ اجتماعی است. او همچنین جایزه پژوهشگر برتر دانشگاه شهید بهشتی، استاد نمونه دانشگاه و استاد نمونه کشوری را هم در کارنامه خود دارد.
خانه اندیشمندان علوم انسانی: خیابان استاد نجاتالهی (ویلا)، چهارراه ورشو، تالار فردوسی
هشتصد و هفدهمین شب از شبهای بخارا به ارمغان دکتر محمّدجواد مشکور برای تقدیر از پژوهش درباره فرهنگ و تاریخ ایران اختصاص یافته است. این نشست در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه بیست و یکم بهمنماه ۱۴۰۳ با سخنرانی: آقایان هادی عالمزاده، جمال موسوی، مشکان مشکور، علی دهباشی و خانمها هایده لاله و نگار ذیلابی در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار خواهد شد.
دکتر محمّدجواد مشکور (اسفند ۱۲۹۷ - ۲۵ فروردین ۱۳۷۴)، از نسل طلایی دانشمندان چنددانشی سده اخیر ایران و از جمله اساتیدی است که تحقیقات ارزشمندی درباره تاریخ و فرهنگ ایران و اسلام، زبانهای باستانی ایرانی و سامی، ادب فارسی و عربی از خود به یادگار گذاشته است.
همچنین در این شب، از خانم دکتر نگار ذیلابی به عنوان پنجمین برگزیده جایزه سعی مشکور تقدیر خواهد شد.
نگار ذیلابی، دانشآموخته دکترای تاریخ و تمدن اسلامی از دانشگاه تهران و استادیار دانشگاه شهید بهشتی و پژوهشگر تاریخ اسلام و از جمله دانشپژوهان مطرح در زمینه تاریخ اجتماعی و فرهنگی حوزه تاریخی جهان اسلام در ایران است. او با تمرکز بر تاریخ اجتماعی، تاریخ تشکیلات، تاریخ اقتصادی و تاریخ هنر و معماری در جهان اسلام آثار متعددی را در این زمینه منتشر کرده است. پژوهشهای او، بهویژه درباره سیاستهای فاطمیان و جایگاه اقلیتهای مذهبی در دوره فاطمیان، درک تازهای از تعاملات اجتماعی و فرهنگی در دوران میانه اسلامی ارائه داده است. کتاب «فاطمیان از خشونت تا رواداری» (انتشارات علمی و فرهنگی) که به قلم او نگاشته شده، در میان پژوهشهای معتبر این حوزه جای گرفته و بهعنوان کتاب شایسته تقدیر در جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۹۷ انتخاب شده است. ترجمه کتاب «علم در جهان اسلام» از عبدالحمید صبره یکی دیگر از کارهای اوست که انتشارات حکمت منتشر کرده است.
ذیلابی در کنار تألیف و تدریس، در پروژههای پژوهشی متعددی از جمله دانشنامه جهان اسلام و دایرةالمعارفهای تخصصی مشارکت داشته و دهها مدخل بویژه در زمینه تاریخ اجتماعی نگاشته است. برخی از مقالات علمی او در نشریات بینالمللی معتبری همچون British Journal of Middle Eastern Studies و نیزJournal of Shii Islamic Studies منتشر شده است. نگاه میانرشتهای او به تاریخ اسلام، بهویژه در تحلیل ذهنیتهای تاریخی، رویکردی نوآورانه را در این حوزه معرفی کرده است. آخرین مقالات او دو مقاله ارزشمند در زمینه تاریخ فرهنگی تصویرسازی درفرهنگ و تمدن نبطی است تحت عناوین: «آرابسک و تبار نبطی آن» با همکاری دکتر هادی عالمزاده و دیگری: «دلالتهای اجتماعی و فرهنگی تصویرگری نبطی و تاثیر آن بر ذهنیتهای تصویری در عربستان مرکزی». او اکنون در حال تکمیل کارهای نهایی ترجمه کتابی کلاسیک از گویتاین در زمینه تاریخ اجتماعی است. او همچنین جایزه پژوهشگر برتر دانشگاه شهید بهشتی، استاد نمونه دانشگاه و استاد نمونه کشوری را هم در کارنامه خود دارد.
خانه اندیشمندان علوم انسانی: خیابان استاد نجاتالهی (ویلا)، چهارراه ورشو، تالار فردوسی
فراموشی
شب ارمغان محمّدجواد مشکور هشتصد و هفدهمین شب از شبهای بخارا به ارمغان دکتر محمّدجواد مشکور برای تقدیر از پژوهش درباره فرهنگ و تاریخ ایران اختصاص یافته است. این نشست در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه بیست و یکم بهمنماه ۱۴۰۳ با سخنرانی: آقایان هادی عالمزاده،…
هنگامی که این خبر را میگذاشتم تنها برای استاد عزیز و گرامیام، خانم دکتر ذیلابی بود اما تنها در پایان مراسم بزرگداشت ایشان دانستم که محمدجواد مشکور، همان نویسندهی فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی است، که شاگرد رژی بلاشر بوده!
Forwarded from موسسه امام موسی صدر
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
فراموشی
بخش مردانه و زنانهی مسجد هر دو تعطیل شده بود اما ختم هنوز در پیادهروهای فرعی میدان فاطمی ادامه داشت. هزار مهمان آمده بودند و رفته بودند و تسلیت گفته بودند. آن یکی، دو ساعت از اوین مرخصی گرفته بود و دیگری، عضو مجلس خبرگان رهبری بود. آن یکی، باریستای کافیشاپ…
این را کم از دو سال پیش برای سید مرتضی مستجاب الدعواتی نوشته بودم که امروز درگذشت. 👆
Forwarded from باشگاه اندیشه
.
🔰مدرسه مطالعات دیالوگ و مدرسه مطالعات دین باشگاه اندیشه برگزار میکنند:
سال چهارم لیالیِ لیلی
الهیات گشوده
👤با حضورِ
رسول رسولیپور
دینپژوه و دانشیار فلسفه دانشگاه خوارزمی
📅شنبه تا دوشنبه، ۱۸، ۱۹ و ۲۰ اسفند ۱۴۰۳
🕰از ساعت ۱۷:۳۰
☘️پایان نشستها با ضیافت مختصر افطار همراه خواهد بود.
🧭خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه ناییی، پلاک ۲۳، شبستان باشگاه اندیشه
💡حضور برای عموم آزاد و رایگان است
پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه
📝دربارهی نشستها را اینجا بخوانید.
#مطالعات_دیالوگ #الهیات_گشوده #رسولیپور #باشگاه_اندیشه
@dialogeschool | @diinschool | @bashgahandishe
🔰مدرسه مطالعات دیالوگ و مدرسه مطالعات دین باشگاه اندیشه برگزار میکنند:
سال چهارم لیالیِ لیلی
الهیات گشوده
👤با حضورِ
رسول رسولیپور
دینپژوه و دانشیار فلسفه دانشگاه خوارزمی
📅شنبه تا دوشنبه، ۱۸، ۱۹ و ۲۰ اسفند ۱۴۰۳
🕰از ساعت ۱۷:۳۰
☘️پایان نشستها با ضیافت مختصر افطار همراه خواهد بود.
🧭خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه ناییی، پلاک ۲۳، شبستان باشگاه اندیشه
💡حضور برای عموم آزاد و رایگان است
پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه
📝دربارهی نشستها را اینجا بخوانید.
#مطالعات_دیالوگ #الهیات_گشوده #رسولیپور #باشگاه_اندیشه
@dialogeschool | @diinschool | @bashgahandishe
Forwarded from فراموشی
سال گذشته آگهی این نشست را برای نازنین فرستادم. امسال سری دومش است. نتوانست بیاید تا شب آخر. شب آخر پس از جلسه نشسته بودیم پای سفرهی افطار. نازنین پرسید شب آخر بود؟ گفتم بله. پرسید جلسه همگانی بود؟ گفتم یعنی چه؟ گفت یعنی همه میتوانستند بیایند؟ گفتم بله، آگهی را که دیدی. گفت پس چرا همهی شهر الآن اینجا نیستند؟! حال آن شب گیجش کرده بود. باور نمیکرد در یک گوشهی همین شهر، در یک گوشهی زندگی زمینی، در یک گوشهی جهان نخواستنی، چنین نوری بتابد و چنین بارانی ببارد و چنین بادی بوزد. نور و باران و بادی که حالا ما سالهاست از بلعیدنشان سیر نمیشویم. بیایید اگر گرسنهاید.
Forwarded from مشارق (Esmaeil Radpour)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
۷ اکتبر ۲۰۲۳ همینجا نوشتم:«رخدادهای امروز ظرفیت یک تغییر بسیار بزرگ در خاورمیانه را در خود میپرورد» و فردایش ۸ اکتبر:«گمانم تصمیم از امروز به بعد بر عهدهی امریکاست که آیا میخواهد جنگ جهانی سوم را آغاز کند؟ یا مرگ زودهنگام اسرائیل را میپذیرد»؟ اکنون پس از یک سال و نیم (در حالی که هنوز ۵۹ اسیر اسرائیلی در نوار غزه هستند و دور دوم جنگ غزه آغاز شده است) میدانیم که در گزارهی دوم این احتمال داده نشده بود که حزب الله دچار شکاف امنیتی شده باشد. پس از آن، هر چه گذشت من در این کانال کمتر نوشتم. هر بار میآمدم چیزی بنویسم یاد جملهی ۸ اکتبر میافتادم و تصمیم میگرفتم سکوت کنم. اما نهتنها از این رو که پیشبینی تند و تیز و زودهنگامم -که برآمده از دست کم ۱۴ سال مطالعهی جزءبهجزء بود- اشتباه از آب درآمد. آن فقط یک پیشبینی و تحلیل و برونیابی سادهی چند نمودار نبود، بلکه در چشم من یک چشمانداز واقعبینانه بود. من تنها چیزی آن بیرون را اشتباه پیشبینی نکرده بودم، بلکه چیزی که گمان میکردم تاب میآورد، در درون من شکست. حالا که نوشتم چیزی، دیدم منظورم دقیقا «کسی» است، منظورم دقیقا آقای نصرالله است که امید داشتم بهسان یک رسانه، یک مترجم، یک پل یا یک تونل بتواند گفتوگویی میان اسلام سیاسی سید محمدباقر صدر و اسلام اجتماعی سید موسی صدر برقرار کند و نماد هویت شیعی پذیرای «تکثر» باشد. اما تونل ناتمام تکثرپذیری همزمان بر سر ما و ایشان فروریخت. بگذریم. این یادداشت را آغاز نکردم که بنویسم آقای نصرالله بهسان یک شخصیت فرهنگی و رسانهای (نه نظامی یا سیاسی) چرا مهم بود و رفتنش چه چیزهایی را شکست. آغاز کردم که عذر بخواهم که این کورهراه بنبست از آب درآمد؛ گرچه زمانی که به آن اشاره میکردم بنبست نبود و هنوز فرو نریخته بود.
دربارهی اینکه چه بر سر حزب الله آمد اینها خواندنیاند:
https://www.tgoop.com/kriyaassess/26173
که ترجمهای است خلاصهشده از این مطلب در فایننشال تایمز:
https://www.ft.com/content/6638813e-e246-4409-9a38-95bf60a220a8
و این نوشته که ترجمهی فارسیاش را ندیدهام:
https://www.asasmedia.com/80989
و اشارهای کوتاه به خسارت رسانهای نبود آقای نصرالله:
https://aljadah.media/archives/79544
امیدوارم شما عذرخواهی این برادر کوچکتان را پذیرا باشید و من هم بتوانم نوشتن در این آبراه را شرمسارانه و لنگان دوباره پی بگیرم.
#روزنوشت #تکثر #حزب_الله #امام_موسی_صدر #سید_حسن_نصرالله
دربارهی اینکه چه بر سر حزب الله آمد اینها خواندنیاند:
https://www.tgoop.com/kriyaassess/26173
که ترجمهای است خلاصهشده از این مطلب در فایننشال تایمز:
https://www.ft.com/content/6638813e-e246-4409-9a38-95bf60a220a8
و این نوشته که ترجمهی فارسیاش را ندیدهام:
https://www.asasmedia.com/80989
و اشارهای کوتاه به خسارت رسانهای نبود آقای نصرالله:
https://aljadah.media/archives/79544
امیدوارم شما عذرخواهی این برادر کوچکتان را پذیرا باشید و من هم بتوانم نوشتن در این آبراه را شرمسارانه و لنگان دوباره پی بگیرم.
#روزنوشت #تکثر #حزب_الله #امام_موسی_صدر #سید_حسن_نصرالله
ASAS Media
هل قتل "الحاج حمزة" نصرالله وصفيّ الدّين؟ - ASAS Media
كما تشير معلومات "أساس" إلى أنّ أحد المسؤولين في الحزبِ محمّد سليم الذي فرّ إلى إسرائيل في عام 2010، لم يكن مسؤولاً أمنيّاً كما أشيع حينذاك.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این خانم یک صوفی خطاط ترکیهای عربزبان (با لهجهی شامی) است. نمونهکارش را روی کیفش میبینید. همان سرودهی منسوب به امیرالمؤمنین(ع) که البته خیلی دیرتر (شاید در سدهی ۶) برای نخستین بار پدید آمده است: [أ تزعم أنك جرم صغير/] و فيك انطوی العالم الأكبر.
در ثانیهی ۲۶ این استوری، واژهای نزدیک به «چیزدان» برای اشاره به کیف پول توجهم را جلب کرد! جستوجو که کردم به واژهی «جزدان» رسیدم اما معرب چیزدان نیست بلکه کوتاهشدهی واژهی فارسی «جزءدان» است.
اینجاها ردپایش را میبینید:
https://vajehyab.com/dehkhoda/جزدان
https://alankaa.com/etymology/جزدان
راستی صفحهی دلانگیز خانم بشائر را از دست ندهید:
https://instagram.com/stories/bachaier.r/
#زبان #کلمه_بازی
در ثانیهی ۲۶ این استوری، واژهای نزدیک به «چیزدان» برای اشاره به کیف پول توجهم را جلب کرد! جستوجو که کردم به واژهی «جزدان» رسیدم اما معرب چیزدان نیست بلکه کوتاهشدهی واژهی فارسی «جزءدان» است.
اینجاها ردپایش را میبینید:
https://vajehyab.com/dehkhoda/جزدان
https://alankaa.com/etymology/جزدان
راستی صفحهی دلانگیز خانم بشائر را از دست ندهید:
https://instagram.com/stories/bachaier.r/
#زبان #کلمه_بازی
Forwarded from یادداشتهای قرآنی
فراموشی
Video
محبّت اگر بخواهد محبّت باشد...
آخرین باری که واژهی gratuitous را شنیده بودم، در شرّ گزاف بود. شرّ بیوجه. شرّ بیدلیل. رنجی که هیچ توجیه عقلانیای برایش به ذهن آدمیزاد نمیرسد. مثل رنج حیوانات بیدفاع و کودکان بیتقصیر. این چشم اسفندیار و پاشنهی آشیل الهیات است. گردنکلفتترین الهیدانها هم پیشش موش میشوند.
امشب در مستند «داستانهایی از یک نسل» نتفلیکس دوباره واژهی gratuitous را دیدم. اینبار به جای شرّ شده بود وصف عشق. عشق بیوجه. محبت بیدلیل. نوازشی که هیچ توجیه عقلانیای برایش به ذهن آدمیزاد نمیرسد. فرانسیس گفت: کلید اینجاست.
برخی گفتهاند شرّ همان تناهی است. هر چیزی که متناهی است از آن جهت که متناهی است شرّ است. و آرام آرام نتیجه گرفتهاند جهان ممکنات یکسره شرّ است. به قول آن رفیقمان: هستی، درد است؛ دردی که درست روشن نیست از کجا و چرا آغاز شد؟! خدا چرا جهان را آفرید؟ چه چیز میتواند به این رنج عظیم معنا بدهد؟
رمضان که قرآن میخوانید، چنانکه حضرتش اذن داده، به جای الله بگذارید الرحمان. رحمان یک نام خشک و خالی نیست. اسمی است که باید به آن متوسّم شویم. نامی است که باید از آن نشان بیابیم. خویی است که باید به آن خو بگیریم. اینگونه «له مقالید السماوات والارض (۳۹:۶۳ و ۴۲:۱۲)» میشود “للرحمان مقالید…”. تنها محبت است که میتواند گره از کار فروبستهی آسمانها و زمین بگشاید. آن هم از نوع بیوجهش. تنها رحمت بیوجه است که میتواند دودهی غلیظ شرور بیوجه جهان یا شرّ جهان بیوجه را از چهرهی رنجور انسان فرو بشوید. کلید اینجاست.
درست که تا امشب، همچنان زیباترین آیهی قرآن برای من این فراز بود که:«لا یملکون الشفاعة إلا من اتخذ عند الرحمان عهدا (۱۹:۸۷)» که در ژرفای جهان هیچ چیزی از جایش جنب نمیخورد مگر از راه پیوند با محبت؛ اما امشب gratuitous به دادم رسید. محبّت اگر بخواهد جنباننده باشد، اگر بخواهد چیزی را جا به جا کند، باید بیوجه و بیدلیل باشد. باید خودجوش باشد و یکسره بیوجه، درست مثل جهان. به قول ابن عربی که نوشته بود: محبتی که بتوان علتش را دریافت، بیفایده است…
#قرآن #رحمان #رحم #سوره_مریم #سوره_زمر #سوره_شوری #ابن_عربی
آخرین باری که واژهی gratuitous را شنیده بودم، در شرّ گزاف بود. شرّ بیوجه. شرّ بیدلیل. رنجی که هیچ توجیه عقلانیای برایش به ذهن آدمیزاد نمیرسد. مثل رنج حیوانات بیدفاع و کودکان بیتقصیر. این چشم اسفندیار و پاشنهی آشیل الهیات است. گردنکلفتترین الهیدانها هم پیشش موش میشوند.
امشب در مستند «داستانهایی از یک نسل» نتفلیکس دوباره واژهی gratuitous را دیدم. اینبار به جای شرّ شده بود وصف عشق. عشق بیوجه. محبت بیدلیل. نوازشی که هیچ توجیه عقلانیای برایش به ذهن آدمیزاد نمیرسد. فرانسیس گفت: کلید اینجاست.
برخی گفتهاند شرّ همان تناهی است. هر چیزی که متناهی است از آن جهت که متناهی است شرّ است. و آرام آرام نتیجه گرفتهاند جهان ممکنات یکسره شرّ است. به قول آن رفیقمان: هستی، درد است؛ دردی که درست روشن نیست از کجا و چرا آغاز شد؟! خدا چرا جهان را آفرید؟ چه چیز میتواند به این رنج عظیم معنا بدهد؟
رمضان که قرآن میخوانید، چنانکه حضرتش اذن داده، به جای الله بگذارید الرحمان. رحمان یک نام خشک و خالی نیست. اسمی است که باید به آن متوسّم شویم. نامی است که باید از آن نشان بیابیم. خویی است که باید به آن خو بگیریم. اینگونه «له مقالید السماوات والارض (۳۹:۶۳ و ۴۲:۱۲)» میشود “للرحمان مقالید…”. تنها محبت است که میتواند گره از کار فروبستهی آسمانها و زمین بگشاید. آن هم از نوع بیوجهش. تنها رحمت بیوجه است که میتواند دودهی غلیظ شرور بیوجه جهان یا شرّ جهان بیوجه را از چهرهی رنجور انسان فرو بشوید. کلید اینجاست.
درست که تا امشب، همچنان زیباترین آیهی قرآن برای من این فراز بود که:«لا یملکون الشفاعة إلا من اتخذ عند الرحمان عهدا (۱۹:۸۷)» که در ژرفای جهان هیچ چیزی از جایش جنب نمیخورد مگر از راه پیوند با محبت؛ اما امشب gratuitous به دادم رسید. محبّت اگر بخواهد جنباننده باشد، اگر بخواهد چیزی را جا به جا کند، باید بیوجه و بیدلیل باشد. باید خودجوش باشد و یکسره بیوجه، درست مثل جهان. به قول ابن عربی که نوشته بود: محبتی که بتوان علتش را دریافت، بیفایده است…
#قرآن #رحمان #رحم #سوره_مریم #سوره_زمر #سوره_شوری #ابن_عربی
Forwarded from یاسر آئین
> ایمان به کلام خدا یعنی دستکشیدن از هرگونه امنیت انسانی محض و در نتیجه، چیرگی بر دلسردی و یأسی که از تلاش برای یافتن امنیت ناشی میشود؛ تلاشی که همواره بیثمر و بیهوده است… ایمان، اجابت پیام است؛ دستکشیدن انسان از امنیتی است که از آن انسان است و آمادگی برای آنکه تنها در عالم ماورا و نامشهود، و در خداوند، امنیت پیدا کند. این بدان معناست که ایمان، امنیت است در جایی که هیچ امنیتی به دید نمیآید. همانطور که لوتر میگفت، ایمان، آمادگی برای ورودی توأم با اعتماد به نفس و اطمینان به ظلمات آینده است… برای کسانی که امنیت را در جهان میجویند، اثری از خداوند و فعل او در جهان مشهود نیست و ممکن نیست مشهود باشد. میتوانیم بگوییم که کلام خداوند، انسان را در ناامنی یا بیقراریاش مخاطب قرار میدهد و او را به آزادی فرامیخواند؛ زیرا انسان، درست با همین تمنای امنیت خویش، آزادیاش را از کف میدهد. (ص۵۴)
Forwarded from یاسر آئین
بولتمان، رودلف کارل (۱۳۹۱ش). مسیح و اساطیر [Jesus Christ and Mythology] ، ترجمه مسعود علیا؛ تهران: نشر مرکز.
Forwarded from یادداشتهای قرآنی
گذار از پاسخگویی شدید به ناپاسخگویی محض
و نقش سبزیفروشان کوفه!
۱- «در خراسان در مجلس علی بن موسی الرضا(ع) نشسته بودم و زید برادر ایشان نیز آنجا بود. زید با عدهای از افراد مجلس صحبت میکرد و به آنها فخر میفروخت و میگفت: ما چنین و ما چنان. ابوالحسن نیز در حال سخن گفتن با عدهای دیگر بود که حرفهای زید را شنید. او را مخاطب ساخت و گفت: زید، آیا سخن سبزیفروشان کوفه تو را فریفته؟ که میگویند فاطمه(س) «پاکدامنی پیشه ساخت- أحصَنَت فَرجَها (۲۱:۹۱ و ۶۶:۱۲)» و خداوند آتش را بر فرزندانش حرام کرد؟ به خدا این جز دربارهی حسن(ع) و حسین(ع) و فرزندان مستقیمش نیست. موسی بن جعفر(ع) [پدرمان] مطیع خداوند بود و روزها را روزه میگرفت و شبها را زنده میداشت اما تو از خداوند سرپیچی میکنی و معتقدی روز رستاخیز در یک پایه برانگیخته میشوید؟! و تو از او برای خداوند عزیزتری؟! علی بن الحسین(ع) بارها میگفت: پاداش نیکوکار ما دوچندان است و پاداش بدکار ما دوچندان (۳۳:۳۰-۳۱) [۱]».
۲- «کسی به علی بن حسین(ع) گفت: شما اهل بیت، آمرزیده هستید. ایشان عصبانی شد و گفت: بیش از آنچه تو میگویی، شایسته است حکم خداوند دربارهی «همسران پیامبر(ص)» بر ما جاری باشد. ما پاداش نیکوکاران خود را دوچندان میدانیم و کیفر بدخواهان خود را دوچندان. سپس آیات ۳۰ و ۳۱ سورهی احزاب را قرائت کرد [۲]».
۳- در واقع ما با دو تصویر کلامی مواجهیم:
متأخر) در تصویر کلامی امروز شیعه، ائمه(ع) همگی تنها مصداق بخش پایانی آیهی ۳۳ سورهی احزاب هستند که:«خداوند میخواهد شما اهل خانه را از پلیدیها دور کند و پاک گرداند- إنما يُريد اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهلَ البَيْتِ و یُطَهِّرَكُم تَطهيرا (۳۳:۳۳)». با وجود اینکه میدانیم این آیه و آیات پیشینش با «ای زنان پیامبر...- یا نِساءَ النَّبي...» آغاز میشوند، در دورهی متأخر دو عنوان «همسران پیامبر- أزواج/ نساء النبي» و «اهل بیت» از یکدیگر تفکیک شدهاند. «اهل بیت» واجد تطهیر تکوینی و ناپاسخگو نسبت به حقیقت تلقی میشوند. «اهل بیت» در تصویر متأخر، عین حقیقتاند نه محکوم حقیقت.
متقدم) در تصویر کلامی متقدم (قرنهای ۴ و ۵ هجری)، ائمه(ع) خود را مصداق سرتاسر آیات ۳۰ تا ۳۳ احزاب میدانند و تفکیکی میان «همسران پیامبر» و «اهل بیت» وجود ندارد و تصریح میکنند طبق آیهی ۳۰ و ۳۱ احزاب، گناه ما نیز دوچندان محاسبه میشود. در واقع سیر استدلال آیه اینگونه است که: چون خداوند میخواسته منسوبان به این خانه را پاک گرداند، پاداش و کیفر اعمال آنان را دوچندان ساخته است. همچنین چنانکه در نقل اول آمده، علی بن موسی(ع) در نیمهی دوم قرن ۲، میان خود با حسنین(ع) در نیمهی اول قرن ۱ فاصله و تفاوت میگذارد که این تفاوت نیز در تصویر متأخر از بین رفته است.
گویا در این کشاکش کلامی، سبزیفروشان کوفه از همه خوشاقبالتر بودهاند! چون آرائشان با سهلانگاری و بیمبالاتی و ناپاسخگویی سازگارتر بوده است.
#قرآن #semantics #سوره_احزاب #زبان_دین #ترجمه #دخیل_کردن_پیش_فرض_ها #انسان #بيت_الله #اهل_البيت #سوره_احزاب #جنسیت #ز_و_ج #زبان #زن #فقه #حجیت_ظاهر #ریشه #نظام_استعارات
[۱] صدوق، معاني الأخبار، الصفحة۱۰۶
و صدوق،عيون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۵۷
[۲] طبرسی، مجمع البيان، ج٨، ص۱۵۳
و نقش سبزیفروشان کوفه!
۱- «در خراسان در مجلس علی بن موسی الرضا(ع) نشسته بودم و زید برادر ایشان نیز آنجا بود. زید با عدهای از افراد مجلس صحبت میکرد و به آنها فخر میفروخت و میگفت: ما چنین و ما چنان. ابوالحسن نیز در حال سخن گفتن با عدهای دیگر بود که حرفهای زید را شنید. او را مخاطب ساخت و گفت: زید، آیا سخن سبزیفروشان کوفه تو را فریفته؟ که میگویند فاطمه(س) «پاکدامنی پیشه ساخت- أحصَنَت فَرجَها (۲۱:۹۱ و ۶۶:۱۲)» و خداوند آتش را بر فرزندانش حرام کرد؟ به خدا این جز دربارهی حسن(ع) و حسین(ع) و فرزندان مستقیمش نیست. موسی بن جعفر(ع) [پدرمان] مطیع خداوند بود و روزها را روزه میگرفت و شبها را زنده میداشت اما تو از خداوند سرپیچی میکنی و معتقدی روز رستاخیز در یک پایه برانگیخته میشوید؟! و تو از او برای خداوند عزیزتری؟! علی بن الحسین(ع) بارها میگفت: پاداش نیکوکار ما دوچندان است و پاداش بدکار ما دوچندان (۳۳:۳۰-۳۱) [۱]».
۲- «کسی به علی بن حسین(ع) گفت: شما اهل بیت، آمرزیده هستید. ایشان عصبانی شد و گفت: بیش از آنچه تو میگویی، شایسته است حکم خداوند دربارهی «همسران پیامبر(ص)» بر ما جاری باشد. ما پاداش نیکوکاران خود را دوچندان میدانیم و کیفر بدخواهان خود را دوچندان. سپس آیات ۳۰ و ۳۱ سورهی احزاب را قرائت کرد [۲]».
۳- در واقع ما با دو تصویر کلامی مواجهیم:
متأخر) در تصویر کلامی امروز شیعه، ائمه(ع) همگی تنها مصداق بخش پایانی آیهی ۳۳ سورهی احزاب هستند که:«خداوند میخواهد شما اهل خانه را از پلیدیها دور کند و پاک گرداند- إنما يُريد اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهلَ البَيْتِ و یُطَهِّرَكُم تَطهيرا (۳۳:۳۳)». با وجود اینکه میدانیم این آیه و آیات پیشینش با «ای زنان پیامبر...- یا نِساءَ النَّبي...» آغاز میشوند، در دورهی متأخر دو عنوان «همسران پیامبر- أزواج/ نساء النبي» و «اهل بیت» از یکدیگر تفکیک شدهاند. «اهل بیت» واجد تطهیر تکوینی و ناپاسخگو نسبت به حقیقت تلقی میشوند. «اهل بیت» در تصویر متأخر، عین حقیقتاند نه محکوم حقیقت.
متقدم) در تصویر کلامی متقدم (قرنهای ۴ و ۵ هجری)، ائمه(ع) خود را مصداق سرتاسر آیات ۳۰ تا ۳۳ احزاب میدانند و تفکیکی میان «همسران پیامبر» و «اهل بیت» وجود ندارد و تصریح میکنند طبق آیهی ۳۰ و ۳۱ احزاب، گناه ما نیز دوچندان محاسبه میشود. در واقع سیر استدلال آیه اینگونه است که: چون خداوند میخواسته منسوبان به این خانه را پاک گرداند، پاداش و کیفر اعمال آنان را دوچندان ساخته است. همچنین چنانکه در نقل اول آمده، علی بن موسی(ع) در نیمهی دوم قرن ۲، میان خود با حسنین(ع) در نیمهی اول قرن ۱ فاصله و تفاوت میگذارد که این تفاوت نیز در تصویر متأخر از بین رفته است.
گویا در این کشاکش کلامی، سبزیفروشان کوفه از همه خوشاقبالتر بودهاند! چون آرائشان با سهلانگاری و بیمبالاتی و ناپاسخگویی سازگارتر بوده است.
#قرآن #semantics #سوره_احزاب #زبان_دین #ترجمه #دخیل_کردن_پیش_فرض_ها #انسان #بيت_الله #اهل_البيت #سوره_احزاب #جنسیت #ز_و_ج #زبان #زن #فقه #حجیت_ظاهر #ریشه #نظام_استعارات
[۱] صدوق، معاني الأخبار، الصفحة۱۰۶
و صدوق،عيون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۵۷
[۲] طبرسی، مجمع البيان، ج٨، ص۱۵۳
نوشتههای خانم نیشابور همیشه برایم دشخوان بوده است. اما اگر به این راه سنگلاخی تن دهی، چیزی نا آشنا چشمبهراه توست. چیزی که به درستی در زبان بیگانهسازی شده است. حالا ایشان به تلگرام برگشتهاند:
@neychabouriat
این هم یک نمونه از نوشتههایشان، پیشکش. خودتان بپیوندید که دیگر من اینجا فوروارد نکنم:
@neychabouriat
این هم یک نمونه از نوشتههایشان، پیشکش. خودتان بپیوندید که دیگر من اینجا فوروارد نکنم:
Forwarded from نیشابوریات
ژان فرانسوآ براینشتین فیلسوف است و در دانشگاه سوربن درس میدهد. شاگرد ژرژ گانگیلم بوده و گانگیلم شاگرد باشلار. کتاب او با عنوان «فلسفه دیوانه شده است» روزهای آخر ماه سپتامبر در فرانسه منتشر شد. مطالعات او بر تاریخ و فلسفه علم است.
ژان فرانسوآ براینشتین به سراغ جریانهای فلسفی معاصر آمده از ایالات متحده امریکا رفته و متون مؤلفین را مطالعه کرده و کتابش را نوشته است. تئوری جنسیت، رابطه حیوان- انسان، پایان زندگی. نامهایی مانند ژان مونه، ژودیت بوتلر، پتر سینگر، دونا هاراوی. صاحبان نظریههای برخاسته از دنیای آنگلوساکسون: هویت جنسی از هویت سکسی جداست؟ حیوان موجودی حساس است؟ باید اوتانازی را قانونی کرد؟
زئوفیلی، داشتن رابطه جنسی با حیوان در صورت رضایت حیوان.
از او میپرسند: در کتاب شما تناقضی هست. از یک سو انسان هیچوقت چون امروز به رفاه و سلامت وسواس نداشته و از سویی دیگر از نظر شما به پایانش نزدیک میشود.
ژان فرانسوا براینشتین پاسخ میدهد: پزشکی معاصر پس پشت اشکال مداخلهگرانهاش میپندارد که میتوان جسم را به طور رادیکال تغییر و تحول داد. جراحی زیبایی بنیادگرا هر تغییر قابل تصوری را ارائه میکند: «یهتر از خوب». ما در عصر پزشکی معالجهگر به معنای سنتی آن نیستیم. بلکه در عهد پزشکی بهترکردن، بیشترکردن هستیم. پزشکی دیگر حدودی نمیشناسد. امیدوار است که مسئله مرگ حل شود. اتوپیای ترانساومانیستهاست.
در حال حاضر البته اینها خوب پیش نمیرود. تغییر سکس دشوار است، ما همچنان پیر میشویم و میمیریم. چنین است که بعضی از اینکه به این جسم فانی وابستهاند غافلگیر و مأیوس میشوند. جسمی که مقاومت میکند. آنوقت نه ضرورت را میفهمند و نه به پایان رسیدن را. افسرده میشوند و ترجیح میدهند تکلیفشان را با جسم روشن کنند با چیزی که این عاملان ترانساومانیست مانند ربسون «گوشت» مینامند. نزد اینها که وجدان خود را پاک میدانند و پاک میخوانند جسم معنی ندارد و چنین است که ما در نوعی عرفان تازه جاخوش میکنیم. آن الحاد مسیحی که جسم را تحقیر میکرد.
انسان پایانش را آرزو میکند چراکه جداییناپذیری ماده و روح را نمیپذیرد. آرزو میکند که جایش را نوع-گونهای دیگر تکاملیافتهتر بگیرد. تنها متشکل از روح.
کتاب فلسفه دیوانه شده است، بعضی از جریانهای معاصر فلسفه امریکایی را مانند ژان مونه، ژودیت بوتلر، پتر سینگر، دونا هاواوی که باعث و بانی بحثهای روشنفکرانهای هستند که نه تنها فرانسه را، جاهای دیگری را هم آبیاری میکند، تحلیل میکند.
ژان فرانسوآ براینشتین معتقد است دلیل موفقیت این بحثها در این است که با دغدغههایی مشروع پیوند خورده. چه کسی از شرایط دامداری صنعتی به خشم نمیآید؟ چه کسی متوجه این نیست که پیشرفت پزشکی مسئله پایان زندگی بیمار را طرح نمیکند؟ چه کسی از تبعیض اعمال شده به دلیل گرایشهای جنسی تکان نمیخورد؟ اما پس پشت این پرسشهای مشروع و احساسات نشان داده شده، مسئلهای بغرتجتر ترسیم شده را میبینیم.
اگر انسان و حیوان یکی باشد، با امر زیبایی و غیریت چه کنیم؟ بهتر نیست از هر دو انسان و حیوان دفاع کنیم. آیا در آزادسازی اوتانازی، راهحلی ساده، خطر تشخیص چه کسی نالایق زیستن و چه کسی، کدام زندگی لایق ماندن است را مشاهده نمیکنیم؟
اگر فکر کنیم که جنسیت یک انتخاب است، فراموش نمیکنیم که جسم یک واقعیت است؟
پاسخ دانشگاهیان عالیرتبه امریکایی که بنیادگذاران واقعی این رشتههای مطالعاتی جدید هستند: مطالعات جنس، مطالعات حیوان، بیواتیک، اغلب نامعقول و ترسناک است.
به همین دلیل بود که من خواستم عناصری از بحث را در اختیار فرانسویان بگذارم که در حال حاضر شناخته شده نیست. اتیک کار متخصصان نیست، وظیفه تک تک ماست.
از او میپرسند: به نظر میرسد که این جریانهای فکری وسواس این را دارند که مهار جسم را دردست داشته باشند، در حالی که واقعیت جسمانی را انکار میکنند.
پاسخ میدهد که مسئله این جریانها مهار جسم نیست، محو کردن آن است. واقعیت آن را انکار کردن است. وسوسه عرفانی نزد کسانی چون بوتلر یا دونا هاراوی خود را نشان میدهد. تکلیف را نه تنها با جسم با سکسوآلیته هم روشن میکنیم. ژیژک این را فهمیده بود. لذت دیگر، مستقیم یا غیرمستقیم به سکسوآلیته مربوط نیست با پرفورمانسهایی گوناگون ارتباط دارد.
در باره مرگ مغزی تأکید میکنند که ما وقتی تفکر بیدار و عقلایی نداریم مردهایم. تنها تفکر اهمیت دارد باقی کارکردهای حیات به حساب نمیآید. اعتباری ندارد.
اینها ادعا میکنند که به متون فوکو تکیه میکنند در حالی که فراموش میکنند که میشل فوکو در «تولد کلینیک» بر وجود سنگین، معمایی و ضروری آنچه او « سنگ سیاه جسم» مینامید اصرار میکند.
ادامه دارد
ژان فرانسوآ براینشتین به سراغ جریانهای فلسفی معاصر آمده از ایالات متحده امریکا رفته و متون مؤلفین را مطالعه کرده و کتابش را نوشته است. تئوری جنسیت، رابطه حیوان- انسان، پایان زندگی. نامهایی مانند ژان مونه، ژودیت بوتلر، پتر سینگر، دونا هاراوی. صاحبان نظریههای برخاسته از دنیای آنگلوساکسون: هویت جنسی از هویت سکسی جداست؟ حیوان موجودی حساس است؟ باید اوتانازی را قانونی کرد؟
زئوفیلی، داشتن رابطه جنسی با حیوان در صورت رضایت حیوان.
از او میپرسند: در کتاب شما تناقضی هست. از یک سو انسان هیچوقت چون امروز به رفاه و سلامت وسواس نداشته و از سویی دیگر از نظر شما به پایانش نزدیک میشود.
ژان فرانسوا براینشتین پاسخ میدهد: پزشکی معاصر پس پشت اشکال مداخلهگرانهاش میپندارد که میتوان جسم را به طور رادیکال تغییر و تحول داد. جراحی زیبایی بنیادگرا هر تغییر قابل تصوری را ارائه میکند: «یهتر از خوب». ما در عصر پزشکی معالجهگر به معنای سنتی آن نیستیم. بلکه در عهد پزشکی بهترکردن، بیشترکردن هستیم. پزشکی دیگر حدودی نمیشناسد. امیدوار است که مسئله مرگ حل شود. اتوپیای ترانساومانیستهاست.
در حال حاضر البته اینها خوب پیش نمیرود. تغییر سکس دشوار است، ما همچنان پیر میشویم و میمیریم. چنین است که بعضی از اینکه به این جسم فانی وابستهاند غافلگیر و مأیوس میشوند. جسمی که مقاومت میکند. آنوقت نه ضرورت را میفهمند و نه به پایان رسیدن را. افسرده میشوند و ترجیح میدهند تکلیفشان را با جسم روشن کنند با چیزی که این عاملان ترانساومانیست مانند ربسون «گوشت» مینامند. نزد اینها که وجدان خود را پاک میدانند و پاک میخوانند جسم معنی ندارد و چنین است که ما در نوعی عرفان تازه جاخوش میکنیم. آن الحاد مسیحی که جسم را تحقیر میکرد.
انسان پایانش را آرزو میکند چراکه جداییناپذیری ماده و روح را نمیپذیرد. آرزو میکند که جایش را نوع-گونهای دیگر تکاملیافتهتر بگیرد. تنها متشکل از روح.
کتاب فلسفه دیوانه شده است، بعضی از جریانهای معاصر فلسفه امریکایی را مانند ژان مونه، ژودیت بوتلر، پتر سینگر، دونا هاواوی که باعث و بانی بحثهای روشنفکرانهای هستند که نه تنها فرانسه را، جاهای دیگری را هم آبیاری میکند، تحلیل میکند.
ژان فرانسوآ براینشتین معتقد است دلیل موفقیت این بحثها در این است که با دغدغههایی مشروع پیوند خورده. چه کسی از شرایط دامداری صنعتی به خشم نمیآید؟ چه کسی متوجه این نیست که پیشرفت پزشکی مسئله پایان زندگی بیمار را طرح نمیکند؟ چه کسی از تبعیض اعمال شده به دلیل گرایشهای جنسی تکان نمیخورد؟ اما پس پشت این پرسشهای مشروع و احساسات نشان داده شده، مسئلهای بغرتجتر ترسیم شده را میبینیم.
اگر انسان و حیوان یکی باشد، با امر زیبایی و غیریت چه کنیم؟ بهتر نیست از هر دو انسان و حیوان دفاع کنیم. آیا در آزادسازی اوتانازی، راهحلی ساده، خطر تشخیص چه کسی نالایق زیستن و چه کسی، کدام زندگی لایق ماندن است را مشاهده نمیکنیم؟
اگر فکر کنیم که جنسیت یک انتخاب است، فراموش نمیکنیم که جسم یک واقعیت است؟
پاسخ دانشگاهیان عالیرتبه امریکایی که بنیادگذاران واقعی این رشتههای مطالعاتی جدید هستند: مطالعات جنس، مطالعات حیوان، بیواتیک، اغلب نامعقول و ترسناک است.
به همین دلیل بود که من خواستم عناصری از بحث را در اختیار فرانسویان بگذارم که در حال حاضر شناخته شده نیست. اتیک کار متخصصان نیست، وظیفه تک تک ماست.
از او میپرسند: به نظر میرسد که این جریانهای فکری وسواس این را دارند که مهار جسم را دردست داشته باشند، در حالی که واقعیت جسمانی را انکار میکنند.
پاسخ میدهد که مسئله این جریانها مهار جسم نیست، محو کردن آن است. واقعیت آن را انکار کردن است. وسوسه عرفانی نزد کسانی چون بوتلر یا دونا هاراوی خود را نشان میدهد. تکلیف را نه تنها با جسم با سکسوآلیته هم روشن میکنیم. ژیژک این را فهمیده بود. لذت دیگر، مستقیم یا غیرمستقیم به سکسوآلیته مربوط نیست با پرفورمانسهایی گوناگون ارتباط دارد.
در باره مرگ مغزی تأکید میکنند که ما وقتی تفکر بیدار و عقلایی نداریم مردهایم. تنها تفکر اهمیت دارد باقی کارکردهای حیات به حساب نمیآید. اعتباری ندارد.
اینها ادعا میکنند که به متون فوکو تکیه میکنند در حالی که فراموش میکنند که میشل فوکو در «تولد کلینیک» بر وجود سنگین، معمایی و ضروری آنچه او « سنگ سیاه جسم» مینامید اصرار میکند.
ادامه دارد
Forwarded from نیشابوریات
ادامه متن
از او میپرسند که در کتابش به جمله معروف نویسنده انگلیسی چسترتون اشاره کرده که میگوید: «دنیا پر است از فضایل قدیمی مسیحی به جنون رسیده» که ادامهاش کمتر معرفی شده: «به جنون کشیده چراکه منزوی از هم و سرگردانند».
پاسخ میدهد که بله، دونا هاراوی بر این تکیه میکند که «روح و روان» او تحت تأثیر دوران کاتولیکی است.
پروژه دیگری که از احساسات خوب رحمانی مسیحی به یک معنی، به نتایجی کاملا برعکس منجر میشود، از مرگی آرام آغاز میشود و به توجیه کودککشی میرسد. دلسوزی برای حیوانات به نفی تفاوت میان حیوان و انسان میانجامد تا آنجا که انجام آزمایشها بر دراغما رفتهها را بر حیوانات ترجیح میدهد.
او میگوید شاید وحدتی میان این جریانها نباشد اما بسیاری از این مؤلفان مانند سینگر و هاراوی در اغلب بحثها شرکت میکنند. اشتباه مشترکشان این است که واقعیت را به حساب نمیآورند و خود در در دلایل عقلایی ناب و فایدهگرایی رها میکنند. بهترین مثال را نظریه «بختآزمایی بقا» جان هاریز ارائه داده. این مؤلف انگلیسی توصیه میکند که اگر دو فرد به دو عضو مانند یکی قلب و یکی شش نیاز داشته باشد میتوان حان نفر سومی را از او گرفت تا اعضایش به دو نفر اول برسد و بدین صورت ما دو نفر را نجات دادهایم. از نقطهنظر حسابداری فایدهگرا، یکی دادهایم و دوتا به دست آوردهایم.
اشتباه مشترک دیگرانشان این است که میخواهند مفهوم حدود را محو کنند. سادهلوحانه بر این باورند که ناممکن ممکن نیست. که میتوانند تمام واقعیت را به دست آورند. بر آن چیره شوند.
او میخواهد که فیلسوفانه از حدود دفاع کنیم. میگوید هدف همه مؤلفانی که او در کتابش مطالعه کرده آشفتهکردن، آمیختن و برهمریختن و در نهایت از میان برداشتن حدود است. که نتایجش به بیچارگی و پریشانی منجر خواهد شد. هاراوی مشتاق وجودهای بیمرز است یا درمرز، «هیولا». متوجه نیست که اگر حد و مرزی نباشد، هرسرپیچی و شورشی از بین میرود. برای اندیشهای که خود را سرکش میداند، خوب نیست.
بشریت به دور همین حدود شکل گرفته است. وگرنه ما دوباره به طبیعت بازمیگردیم. یعنی که از نقطه نظر علوم طبیعی است که میتوان از استمرار سخن گفت. دنیای انسانی، دنیای حدود است، در آن قاعده هست، ارزش هست، دنیای دستهبندی و نامگذاریهاست. اتوپیای آنها «کمپوستیسم» است. بازگشت ما به کمپوست. انسان نزد او مسیر بدی را انتخاب کرده، مسیر homo را و نه مسیر humus را که یعنی خاک. ما باید تبدیل به کمپوست شویم و در بازسازی زمین و خاک شرکت کنیم.
برای من مهم است که که ما به اندیشه حدود بازگردیم و آن را بازیابیم. چرا که به دور همین حدود است که هویت و هستی انسانی ساخته میشود. این به معنای بینشی دفاعی یا بسته از حدود نیست. حدود برای این است که از آن عبور شود. زیر سوآل برده شود. همانطور که ژرژ گانگیلم نشان داده است همیشه تکثری از معیار و هنجار وجود دارد، امکان این هست که با اینها بازی شود.
از حدود گفتن به معنی ثابتبودن و بیتحرکی انسان نیست. اگر حدودی نباشد که انسان از آن عبور کند پیشرفتی نخواهد بود و ماجرای انسان به پایان آن خواهد رسید.
از او میپرسند که در کتابش به جمله معروف نویسنده انگلیسی چسترتون اشاره کرده که میگوید: «دنیا پر است از فضایل قدیمی مسیحی به جنون رسیده» که ادامهاش کمتر معرفی شده: «به جنون کشیده چراکه منزوی از هم و سرگردانند».
پاسخ میدهد که بله، دونا هاراوی بر این تکیه میکند که «روح و روان» او تحت تأثیر دوران کاتولیکی است.
پروژه دیگری که از احساسات خوب رحمانی مسیحی به یک معنی، به نتایجی کاملا برعکس منجر میشود، از مرگی آرام آغاز میشود و به توجیه کودککشی میرسد. دلسوزی برای حیوانات به نفی تفاوت میان حیوان و انسان میانجامد تا آنجا که انجام آزمایشها بر دراغما رفتهها را بر حیوانات ترجیح میدهد.
او میگوید شاید وحدتی میان این جریانها نباشد اما بسیاری از این مؤلفان مانند سینگر و هاراوی در اغلب بحثها شرکت میکنند. اشتباه مشترکشان این است که واقعیت را به حساب نمیآورند و خود در در دلایل عقلایی ناب و فایدهگرایی رها میکنند. بهترین مثال را نظریه «بختآزمایی بقا» جان هاریز ارائه داده. این مؤلف انگلیسی توصیه میکند که اگر دو فرد به دو عضو مانند یکی قلب و یکی شش نیاز داشته باشد میتوان حان نفر سومی را از او گرفت تا اعضایش به دو نفر اول برسد و بدین صورت ما دو نفر را نجات دادهایم. از نقطهنظر حسابداری فایدهگرا، یکی دادهایم و دوتا به دست آوردهایم.
اشتباه مشترک دیگرانشان این است که میخواهند مفهوم حدود را محو کنند. سادهلوحانه بر این باورند که ناممکن ممکن نیست. که میتوانند تمام واقعیت را به دست آورند. بر آن چیره شوند.
او میخواهد که فیلسوفانه از حدود دفاع کنیم. میگوید هدف همه مؤلفانی که او در کتابش مطالعه کرده آشفتهکردن، آمیختن و برهمریختن و در نهایت از میان برداشتن حدود است. که نتایجش به بیچارگی و پریشانی منجر خواهد شد. هاراوی مشتاق وجودهای بیمرز است یا درمرز، «هیولا». متوجه نیست که اگر حد و مرزی نباشد، هرسرپیچی و شورشی از بین میرود. برای اندیشهای که خود را سرکش میداند، خوب نیست.
بشریت به دور همین حدود شکل گرفته است. وگرنه ما دوباره به طبیعت بازمیگردیم. یعنی که از نقطه نظر علوم طبیعی است که میتوان از استمرار سخن گفت. دنیای انسانی، دنیای حدود است، در آن قاعده هست، ارزش هست، دنیای دستهبندی و نامگذاریهاست. اتوپیای آنها «کمپوستیسم» است. بازگشت ما به کمپوست. انسان نزد او مسیر بدی را انتخاب کرده، مسیر homo را و نه مسیر humus را که یعنی خاک. ما باید تبدیل به کمپوست شویم و در بازسازی زمین و خاک شرکت کنیم.
برای من مهم است که که ما به اندیشه حدود بازگردیم و آن را بازیابیم. چرا که به دور همین حدود است که هویت و هستی انسانی ساخته میشود. این به معنای بینشی دفاعی یا بسته از حدود نیست. حدود برای این است که از آن عبور شود. زیر سوآل برده شود. همانطور که ژرژ گانگیلم نشان داده است همیشه تکثری از معیار و هنجار وجود دارد، امکان این هست که با اینها بازی شود.
از حدود گفتن به معنی ثابتبودن و بیتحرکی انسان نیست. اگر حدودی نباشد که انسان از آن عبور کند پیشرفتی نخواهد بود و ماجرای انسان به پایان آن خواهد رسید.