🔹 گزاره ای برای تأمل
🔸 فقره ای از دورانت*
🍃یکی از درس های تاریخ این است که دین[چندین جان دارد و]توانسته دوام بسیاری بیاورد و عادت دارد حتی بعد از نابودی، خودش را دوباره و دوباره زنده کند. چه بسا در گذشته چند بار خدا و دین مردند ولی دوباره متولد شدند!
💬*ویل و آریل دورانت، درسهای تاریخ، ترجمه مرجان شمیل شوشتری، نشر یوشیتا، فصل هفتم(عبارت داخل قلاب از این ترجمه نیست)
@Andisheh_Aknun
🔸 فقره ای از دورانت*
🍃یکی از درس های تاریخ این است که دین[چندین جان دارد و]توانسته دوام بسیاری بیاورد و عادت دارد حتی بعد از نابودی، خودش را دوباره و دوباره زنده کند. چه بسا در گذشته چند بار خدا و دین مردند ولی دوباره متولد شدند!
💬*ویل و آریل دورانت، درسهای تاریخ، ترجمه مرجان شمیل شوشتری، نشر یوشیتا، فصل هفتم(عبارت داخل قلاب از این ترجمه نیست)
@Andisheh_Aknun
🔹 گزارههایی برای تأمل
🔸 فقراتی از جیمز*
🍃بایـد اقـرار کرد که شنیدن گفتگو از چیزهای عمیق، حتی اگر نه، آنها را درک کنیم و نه منازعيـن مـا، نــوعـی جاذبه و افسون غـریـب هـمـراه دارد. ما به هیجان ناشی از آن مسئلۀ غامض دچار میشویم و حضور نامتناهی را احساس میکنیم. کافی است در یک اطاق پر دود مشاجره ای بر سرِ مسائلی نظیر آزادی اراده، یا علم کامله خداوند، یا خیر و شر آغاز شود آنگاه خواهید دید چطور همه گوشهایشان را تیز میکنند. نتایج فلسفی به حیاتی ترین وجه به همه ما مربوط میشوند و غریب ترین استدلالات فلسفی حس باریک بینی و ابتکار ما را به طرزی خوشایند تحریک میکنند.
🍃فلسفه در عین حال، هم والاترین و هم ناچیزترین جستجوهای انسانی است. هم در خردترین درزها فعالیت میکند و هم گسترده ترین چشم اندازها را میگشاید. همانطور که میگویند "نانی از آن به دست نمی آید"، اما میتواند روح ما را جرئت بخشد. هر چند روشهایش، یعنی تردید و تشکیکش، و خرده گیری و جدلش، اغلب برای عامه مردم بیزار کننده است، باز هم هیچ کدام از ما نمیتواند از فروغ انوار دورگستری که بر افق جهان میتاباند بی نیاز باشد. لااقل این اشراقات، و سایه روشن هایی از تاریکی و رمز و راز که با آنها همراه است، به آنچه فلسفه میگوید "فایده ای" بس فراتر از یک فایده حرفه ای میبخشد.
💬*ویلیام جیمز، پراگماتیسم، ترجمه عبدالکریم رشیدیان، ص ۱۶-۱۷
@Andisheh_Aknun
🔸 فقراتی از جیمز*
🍃بایـد اقـرار کرد که شنیدن گفتگو از چیزهای عمیق، حتی اگر نه، آنها را درک کنیم و نه منازعيـن مـا، نــوعـی جاذبه و افسون غـریـب هـمـراه دارد. ما به هیجان ناشی از آن مسئلۀ غامض دچار میشویم و حضور نامتناهی را احساس میکنیم. کافی است در یک اطاق پر دود مشاجره ای بر سرِ مسائلی نظیر آزادی اراده، یا علم کامله خداوند، یا خیر و شر آغاز شود آنگاه خواهید دید چطور همه گوشهایشان را تیز میکنند. نتایج فلسفی به حیاتی ترین وجه به همه ما مربوط میشوند و غریب ترین استدلالات فلسفی حس باریک بینی و ابتکار ما را به طرزی خوشایند تحریک میکنند.
🍃فلسفه در عین حال، هم والاترین و هم ناچیزترین جستجوهای انسانی است. هم در خردترین درزها فعالیت میکند و هم گسترده ترین چشم اندازها را میگشاید. همانطور که میگویند "نانی از آن به دست نمی آید"، اما میتواند روح ما را جرئت بخشد. هر چند روشهایش، یعنی تردید و تشکیکش، و خرده گیری و جدلش، اغلب برای عامه مردم بیزار کننده است، باز هم هیچ کدام از ما نمیتواند از فروغ انوار دورگستری که بر افق جهان میتاباند بی نیاز باشد. لااقل این اشراقات، و سایه روشن هایی از تاریکی و رمز و راز که با آنها همراه است، به آنچه فلسفه میگوید "فایده ای" بس فراتر از یک فایده حرفه ای میبخشد.
💬*ویلیام جیمز، پراگماتیسم، ترجمه عبدالکریم رشیدیان، ص ۱۶-۱۷
@Andisheh_Aknun
👍1
Forwarded from مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران
💢گروه فلسفه اسلامی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار میکند:
🔷برگزاری کرسی ترویجی:
«نقد و بررسی کتاب اراده آزاد (رهیافتی صدرایی)»
⏰تاریخ برگزاری: یکشنبه 7 آبانماه، ساعت 12:30
👤ارائهدهنده:
دکتر محمد حسینزاده
(عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران)
👤ناقد:
دکتر علیاله بداشتی
(استاد تمام گروه فلسفه و کلام اسلامی و عضو هئیت علمی دانشگاه قم)
دکتر مجید احسن
(عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق علیهالسلام)
👤دبیر نشست:
دکتر محمدجعفر جامهبزرگی
(عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران)
🏫مکان: محلّ مؤسسه واقع در خیابان ولیعصر، خیابان نوفل لوشاتو، خیابان آراکلیان، شماره 4
🌏لینک مجازی شرکت در نشست:
http://irip.ac.ir/u/136
🆔https://www.tgoop.com/hekmatfalsafe
🔷برگزاری کرسی ترویجی:
«نقد و بررسی کتاب اراده آزاد (رهیافتی صدرایی)»
⏰تاریخ برگزاری: یکشنبه 7 آبانماه، ساعت 12:30
👤ارائهدهنده:
دکتر محمد حسینزاده
(عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران)
👤ناقد:
دکتر علیاله بداشتی
(استاد تمام گروه فلسفه و کلام اسلامی و عضو هئیت علمی دانشگاه قم)
دکتر مجید احسن
(عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق علیهالسلام)
👤دبیر نشست:
دکتر محمدجعفر جامهبزرگی
(عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران)
🏫مکان: محلّ مؤسسه واقع در خیابان ولیعصر، خیابان نوفل لوشاتو، خیابان آراکلیان، شماره 4
🌏لینک مجازی شرکت در نشست:
http://irip.ac.ir/u/136
🆔https://www.tgoop.com/hekmatfalsafe
🔹 گزاره ای برای تأمل
🔸 فقره ای از قمی*
🍃و ظاهر است که کسانی که ریاضت میکشند و ترک لذات جسمانی میکنند و بــر خود تعب میدهند و تقلیل غذا و ترک مقوّیات جسمانیه، کار ایشان به جایی میرسد که سوداء غالب شده، خیالات فاسده در خاطر و نظر ایشان میآید ـ مثل اصحاب مالیخولیا و برسام. [و] شیطان لعین که دشمن قدیم انسان است فرصت نموده تقویت ایشان میکند و نام این را کشف میگذارند.
💬*میرزای قمی، سه رساله، چاپ بنیاد پژوهشهای آستان رضوی، ص۱۹۵
@Andisheh_Aknun
🔸 فقره ای از قمی*
🍃و ظاهر است که کسانی که ریاضت میکشند و ترک لذات جسمانی میکنند و بــر خود تعب میدهند و تقلیل غذا و ترک مقوّیات جسمانیه، کار ایشان به جایی میرسد که سوداء غالب شده، خیالات فاسده در خاطر و نظر ایشان میآید ـ مثل اصحاب مالیخولیا و برسام. [و] شیطان لعین که دشمن قدیم انسان است فرصت نموده تقویت ایشان میکند و نام این را کشف میگذارند.
💬*میرزای قمی، سه رساله، چاپ بنیاد پژوهشهای آستان رضوی، ص۱۹۵
@Andisheh_Aknun
🔹 گزاره هایی برای تأمل
🔸 فقراتی از سهروردی*
🍃مرتبت توحيد پنج است:
يكى «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» و اين توحيد عوامّست كه نفى الهيّت مىكند از ما سوى اللّه و اينان اعمّ عوامّاند.
و وراى اين طايفه گروهى ديگرند كه...توحيد ايشان «لا هو الّا هو» است و اين عالىتر از آن اوّل باشد...از بهر آنكه گروه اوّل نفى الوهيّت كردند از غير حقّ [پس گروه ديگر...جمله هويّتها را نفى كردند...
و وراى ايشان گروهى ديگرند كه توحيد ايشان آنست كه«لا انت الّا انت»، و اين عالىتر از آنست كه ايشان حقّ را «هو» گفتند. و «هو» غايب را گويند، و اينان همه توئيها را كه در معرض توئى شاهد خويش است نفى كردند و اشارت ايشان به حضور است.
و گروهى ديگر...گفتند چون كسى، ديگر[ی] را خطابِ توئى كند او را از خود جدا داشته باشد و اثبات اثنانيّت مىكند و دوئى از عالم وحدت دور است. ايشان خود را گم كردند و گم گرفتند در پيدائى حقّ[و]«لا أنا الّا أنا» گفتند.
محقّقترين اينان گفتند اثنانيّت و انيّت و هويّت همه اعتباراتى زايد بود بر ذات قيّوميّت را، هر سه لفظ را در بحر طمس غرق كردند، و طاحت العبارات و غيبت الاشارات، «هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ»...بالاى آن مقام ديگر نباشد كه آن نهايتى ندارد. بزرگى را پرسيدند كه «ما التصوف؟» فقال «أوّله اللّه و آخره لا نهاية له».
💬*شیخ اشراق، رساله صفیر سیمرغ، مجموعه مصنفات، ج۳، ص۳۲۳-۳۲۶
@Andisheh_Aknun
🔸 فقراتی از سهروردی*
🍃مرتبت توحيد پنج است:
يكى «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» و اين توحيد عوامّست كه نفى الهيّت مىكند از ما سوى اللّه و اينان اعمّ عوامّاند.
و وراى اين طايفه گروهى ديگرند كه...توحيد ايشان «لا هو الّا هو» است و اين عالىتر از آن اوّل باشد...از بهر آنكه گروه اوّل نفى الوهيّت كردند از غير حقّ [پس گروه ديگر...جمله هويّتها را نفى كردند...
و وراى ايشان گروهى ديگرند كه توحيد ايشان آنست كه«لا انت الّا انت»، و اين عالىتر از آنست كه ايشان حقّ را «هو» گفتند. و «هو» غايب را گويند، و اينان همه توئيها را كه در معرض توئى شاهد خويش است نفى كردند و اشارت ايشان به حضور است.
و گروهى ديگر...گفتند چون كسى، ديگر[ی] را خطابِ توئى كند او را از خود جدا داشته باشد و اثبات اثنانيّت مىكند و دوئى از عالم وحدت دور است. ايشان خود را گم كردند و گم گرفتند در پيدائى حقّ[و]«لا أنا الّا أنا» گفتند.
محقّقترين اينان گفتند اثنانيّت و انيّت و هويّت همه اعتباراتى زايد بود بر ذات قيّوميّت را، هر سه لفظ را در بحر طمس غرق كردند، و طاحت العبارات و غيبت الاشارات، «هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ»...بالاى آن مقام ديگر نباشد كه آن نهايتى ندارد. بزرگى را پرسيدند كه «ما التصوف؟» فقال «أوّله اللّه و آخره لا نهاية له».
💬*شیخ اشراق، رساله صفیر سیمرغ، مجموعه مصنفات، ج۳، ص۳۲۳-۳۲۶
@Andisheh_Aknun
👍1
🔹 گزاره ای برای تأمل
🔸 فقره ای از هگل*
🍃اغلب اندرز میدهند که از تجربه های تاریخ پند بگیرند، ولی آنچه تجربه و تاریخ به ما میآموزد این است که ملتها و دولتها هرگز چیزی از تاریخ یاد نگرفتهاند یا هرگز بر طبق اصولی که شاید از آن استنباط کرده باشند، رفتار نکردهاند. هر دوره و هر قومی احوالی چندان خاص خود دارد و در وضعی چندان خاص خود به سر میبرد که تنها باید به حکم وضع یگانۀ خود، دربارۀ آیندۀ خویش تصمیم بگیرد...در گرماگرم رویدادهای جهان، اصلی کلی چندان به کار نمیآید و نگاه به اوضاع و احوالِ همانندِ آنها در گذشته کافی نیست؛ زیرا یاد بیرنگ گذشته در برابر فشار حال، در برابر نیروی آزاد و زندۀ وضع موجود، هیچ توانی از خود ندارد. درسی که میتوان از تاریخ آموخت چیزی نیست که با هرگونه تفکری دربارۀ تاریخ حاصل شود. هیچ دو موردی در تاریخ همانندی کامل با هم ندارند. همانندی اتفاقی نباید مایه این گمان شود که آنچه در یک مورد درست بوده است، در مورد دیگری نیز درست در بیاید.
💬*هگل، عقل در تاریخ، ترجمه حمید عنایت، ص۱۵
@Andisheh_Aknun
🔸 فقره ای از هگل*
🍃اغلب اندرز میدهند که از تجربه های تاریخ پند بگیرند، ولی آنچه تجربه و تاریخ به ما میآموزد این است که ملتها و دولتها هرگز چیزی از تاریخ یاد نگرفتهاند یا هرگز بر طبق اصولی که شاید از آن استنباط کرده باشند، رفتار نکردهاند. هر دوره و هر قومی احوالی چندان خاص خود دارد و در وضعی چندان خاص خود به سر میبرد که تنها باید به حکم وضع یگانۀ خود، دربارۀ آیندۀ خویش تصمیم بگیرد...در گرماگرم رویدادهای جهان، اصلی کلی چندان به کار نمیآید و نگاه به اوضاع و احوالِ همانندِ آنها در گذشته کافی نیست؛ زیرا یاد بیرنگ گذشته در برابر فشار حال، در برابر نیروی آزاد و زندۀ وضع موجود، هیچ توانی از خود ندارد. درسی که میتوان از تاریخ آموخت چیزی نیست که با هرگونه تفکری دربارۀ تاریخ حاصل شود. هیچ دو موردی در تاریخ همانندی کامل با هم ندارند. همانندی اتفاقی نباید مایه این گمان شود که آنچه در یک مورد درست بوده است، در مورد دیگری نیز درست در بیاید.
💬*هگل، عقل در تاریخ، ترجمه حمید عنایت، ص۱۵
@Andisheh_Aknun
❤2
🔹 گزاره هایی برای تأمل
🔸 فقراتی از یاسپرس*
🍃آنکه ناخرسندی را همچون اضطرابی در درون خود نگاه میدارد، ناچار دائم خود را میفریبد. مجبور میشود پشت نقاب، پنهان شود و در هر وضع و در برابر هر کس، نقابی دیگر بر چهره بزند و همواره چنان وانمود کند که به آنچه میگوید معتقد است. در نتیجه هیچگاه خود را نمییابد زیرا با آن همه نقاب سرانجام نمیداند که خودش کیست!
🍃آنجا که هیچ قرارگاهی نیست. آنجا که هیچ انعکاس آوازی برای خود بودنِ راستین وجود ندارد. آنجا که هیچ عشق و پرستشی پدید نمیآید، از آن رو که پوسته و نقاب، عشق و پرستش برنمیانگیزند بلکه فقط بت پرستی را ممکن میسازند. آنجا که آدمیان به واسطه خواستنی که از خود بودنشان برآید به من بال و پر نمیبخشند و مرا به عروج نمیخوانند. در آنجا اضطراب و بی آرامی به درماندگی تبدیل میشود.
🍃[درماندگی ای که در آن،]افق گذشته و آینده را گم میکند و در تخته بندِ تنگِ زمانِ حال اسیر میافتد: بی وفا به خویشتن، قابل تعویض با هر کس دیگر، قابل استفاده به هر منظور، پای بسته در دایره تنگ یقینی کاذب، یقینی ناآزموده و بی حرکت و عاری از ديالكتيک که به آسانی دگرگون میتواند شد.
💬*کارل یاسپرس، آغاز و انجام تاریخ، ترجمه محمدحسن لطفی، ص۱۳۳-۱۳۴؛ با اندکی تصرف
@Andisheh_Aknun
🔸 فقراتی از یاسپرس*
🍃آنکه ناخرسندی را همچون اضطرابی در درون خود نگاه میدارد، ناچار دائم خود را میفریبد. مجبور میشود پشت نقاب، پنهان شود و در هر وضع و در برابر هر کس، نقابی دیگر بر چهره بزند و همواره چنان وانمود کند که به آنچه میگوید معتقد است. در نتیجه هیچگاه خود را نمییابد زیرا با آن همه نقاب سرانجام نمیداند که خودش کیست!
🍃آنجا که هیچ قرارگاهی نیست. آنجا که هیچ انعکاس آوازی برای خود بودنِ راستین وجود ندارد. آنجا که هیچ عشق و پرستشی پدید نمیآید، از آن رو که پوسته و نقاب، عشق و پرستش برنمیانگیزند بلکه فقط بت پرستی را ممکن میسازند. آنجا که آدمیان به واسطه خواستنی که از خود بودنشان برآید به من بال و پر نمیبخشند و مرا به عروج نمیخوانند. در آنجا اضطراب و بی آرامی به درماندگی تبدیل میشود.
🍃[درماندگی ای که در آن،]افق گذشته و آینده را گم میکند و در تخته بندِ تنگِ زمانِ حال اسیر میافتد: بی وفا به خویشتن، قابل تعویض با هر کس دیگر، قابل استفاده به هر منظور، پای بسته در دایره تنگ یقینی کاذب، یقینی ناآزموده و بی حرکت و عاری از ديالكتيک که به آسانی دگرگون میتواند شد.
💬*کارل یاسپرس، آغاز و انجام تاریخ، ترجمه محمدحسن لطفی، ص۱۳۳-۱۳۴؛ با اندکی تصرف
@Andisheh_Aknun
🔹 گزاره ای برای تأمل
🔸 فقره ای از لوکرتیوس*
🍃به گذشته بنگر و ببین که چگونه قرون و اعصارِ بی آغازی که پیش از ولادتمان گذشته است برایمان هیچ بود. اینک این آینه ای است که طبیعت، پیشِ چشممان گرفته است تا زمانی را که پس از مرگمان میآید نشانمان دهد. آیا چیز هراسناکی در آن میبینی؟ آیا چیز رعب آوری در آن مییابی؟ آیا جز این است که آرام تر از عمیق ترین خوابها به نظر میآید؟
💬*لوکرتیوس، به نقل از مایکل بروس، فقط استدلال، ترجمه میثم محمدامینی، ص۱۶۸-۱۶۹
@Andisheh_Aknun
🔸 فقره ای از لوکرتیوس*
🍃به گذشته بنگر و ببین که چگونه قرون و اعصارِ بی آغازی که پیش از ولادتمان گذشته است برایمان هیچ بود. اینک این آینه ای است که طبیعت، پیشِ چشممان گرفته است تا زمانی را که پس از مرگمان میآید نشانمان دهد. آیا چیز هراسناکی در آن میبینی؟ آیا چیز رعب آوری در آن مییابی؟ آیا جز این است که آرام تر از عمیق ترین خوابها به نظر میآید؟
💬*لوکرتیوس، به نقل از مایکل بروس، فقط استدلال، ترجمه میثم محمدامینی، ص۱۶۸-۱۶۹
@Andisheh_Aknun
Forwarded from همیشه در خیال من ز شعله گرم تر توئی
چقدر شیرین بود بیش از یک دهه حشر و نشر با انسان تراز سنت که به جهان جدید پرتاب شده است. مصاحبه ات را که خواندم سرشار و سرمست شدم. داستان بیش از هزار سال فلسفه ورزی اسلامی را چه گویا روایت کردی. فرجام کدام فیلسوف مسلمان و انی لاستغفر الله کثیرا مما ضیّعت عمری نبوده که تو استثنا باشی. حال خود گفتی یعنی لبّ لباب فلسفه فیلسوفان مسلمان. فلسفه اسلامی چه تفسیر عقلی وحی باشد و چه هویدا کننده عقلانیت بنیادین آن، تردیدی نیست که مطلعش، حیرت از وحی و نهایتش چنان فرجامی است
خیال روی تو در هر طریق همره ماست/ نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست/ به رغم مدعیانی که منع عشق کنند/ جمال چهره تو حجت موجه ماست
#محمدحسین حشمت پور
https://www.instagram.com/p/C0e_jx9Lq14/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
https://www.tgoop.com/Andisheh_Aknun
خیال روی تو در هر طریق همره ماست/ نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست/ به رغم مدعیانی که منع عشق کنند/ جمال چهره تو حجت موجه ماست
#محمدحسین حشمت پور
https://www.instagram.com/p/C0e_jx9Lq14/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
https://www.tgoop.com/Andisheh_Aknun
🔹 گزاره ای برای تأمل
🔸 فقره ای از غزالی*
🍃پندار گروهی از متکلمینِ متکبر و زیادهگو نادرست است که ایمان عوام الناس را تنها بدان جهت که از علوم و ادله کلامی به دست نیامده، دارای ارزش نمیدانند. نباید رحمتِ گسترده الهی بر بندگانش را ناچیز شمرده و بهشت را پاداش گروه اندکی از متکلمین دانست. همانا ایمان، هدیه و نوری است که بر قلوب افکنده میشود بیآنکه دلیلش قابل توضیح باشد. آیا تاکنون دیده شده است که کسی با قیل و قال های کلامی ایمان بیاورد!؟
💬*امام محمد غزالی، مجموعه رسائل: رساله فصل التفرقه، ص۲۵۰-۲۵۱، ترجمه مجید احسن، ترجمه آزاد و منتخب
@Andisheh_Aknun
🔸 فقره ای از غزالی*
🍃پندار گروهی از متکلمینِ متکبر و زیادهگو نادرست است که ایمان عوام الناس را تنها بدان جهت که از علوم و ادله کلامی به دست نیامده، دارای ارزش نمیدانند. نباید رحمتِ گسترده الهی بر بندگانش را ناچیز شمرده و بهشت را پاداش گروه اندکی از متکلمین دانست. همانا ایمان، هدیه و نوری است که بر قلوب افکنده میشود بیآنکه دلیلش قابل توضیح باشد. آیا تاکنون دیده شده است که کسی با قیل و قال های کلامی ایمان بیاورد!؟
💬*امام محمد غزالی، مجموعه رسائل: رساله فصل التفرقه، ص۲۵۰-۲۵۱، ترجمه مجید احسن، ترجمه آزاد و منتخب
@Andisheh_Aknun
👍1
🍂 چنان که ابر،
گره خورده با گریستنش،
چنان که گل،
همه عمرش مسخّرِ شادی است،
چنان که هستیِ آتش،
اسیر سوختن است،
تمام پویهی انسان
به سوی آزادی است.
▫️شفیعی کدکنی
@Andisheh_Aknun
گره خورده با گریستنش،
چنان که گل،
همه عمرش مسخّرِ شادی است،
چنان که هستیِ آتش،
اسیر سوختن است،
تمام پویهی انسان
به سوی آزادی است.
▫️شفیعی کدکنی
@Andisheh_Aknun
👍2
🔹 گزاره ای برای تأمل
🔸 فقره ای از نسفی*
🍃بدان- اعزّك اللّه فى الدارين- كه هر چيز كه در عالم موجود است نهايتى و غايتى دارد. نهايت هر چيز بلوغ است، و غايت هر چيز حريّت است. و اين سخن تو را جز به مثالى معلوم نشود. بدانكه ميوه چون بر درخت تمام شود، و به نهايت خود رسد، عرب گويد كه ميوه بالغ گشت. و چون ميوه بعد از بلوغ از درخت جدا شود و پيوند از درخت جدا كند، عرب گويد كه ميوه حرّ گشت.
💬*عزیز الدین نسفی، الانسان الکامل، ص178
@Andisheh_Aknun
🔸 فقره ای از نسفی*
🍃بدان- اعزّك اللّه فى الدارين- كه هر چيز كه در عالم موجود است نهايتى و غايتى دارد. نهايت هر چيز بلوغ است، و غايت هر چيز حريّت است. و اين سخن تو را جز به مثالى معلوم نشود. بدانكه ميوه چون بر درخت تمام شود، و به نهايت خود رسد، عرب گويد كه ميوه بالغ گشت. و چون ميوه بعد از بلوغ از درخت جدا شود و پيوند از درخت جدا كند، عرب گويد كه ميوه حرّ گشت.
💬*عزیز الدین نسفی، الانسان الکامل، ص178
@Andisheh_Aknun
❤2
🔹 گزاره هایی برای تأمل
🔸 فقراتی از ژیلسون*
🍃[ارسطو گفته بود:]از آن حیث که افراد دارای صورت نوعیهی مشترکی هستند، کافی است که یکبار و برای همیشه صفات کلی نوع بیان شود یعنی صفاتی که مشترک در همهی افراد است.
🍃این یکبار برای همیشه به راستی وحشتناک است و مسئول مرگِ آنیِ همان علوم تجربی و تحصلی ای است که خود ارسطو شادمانه آنها را پرورش داده بود...به راستی چرا ما باید در اشیاء نظر کنیم تا آنها را بشناسیم؟ آنها در بطن هر نوع کاملا به یکدیگر شبیه اند. اگر یکی از آنها را بشناسی همه آنها را میشناسی. چه دنیای فقیر و محنت زده ای است این دنیا و چقدر عمیق است طنین نغمه شاعر در گوشهای ما:
هوراشیو**، آنچه در آسمان و زمین هست، فزونتر از آن است که در رویای فلسفی تو مشهود است.
💬*اتین ژیلسون، هستی در اندیشه فیلسوفان، ترجمه حمید طالب زاده، صص۱۱۶-۱۱۷
**از شخصیت های نمایشنامه هملت نوشته شکسپیر
@Andisheh_Aknun
🔸 فقراتی از ژیلسون*
🍃[ارسطو گفته بود:]از آن حیث که افراد دارای صورت نوعیهی مشترکی هستند، کافی است که یکبار و برای همیشه صفات کلی نوع بیان شود یعنی صفاتی که مشترک در همهی افراد است.
🍃این یکبار برای همیشه به راستی وحشتناک است و مسئول مرگِ آنیِ همان علوم تجربی و تحصلی ای است که خود ارسطو شادمانه آنها را پرورش داده بود...به راستی چرا ما باید در اشیاء نظر کنیم تا آنها را بشناسیم؟ آنها در بطن هر نوع کاملا به یکدیگر شبیه اند. اگر یکی از آنها را بشناسی همه آنها را میشناسی. چه دنیای فقیر و محنت زده ای است این دنیا و چقدر عمیق است طنین نغمه شاعر در گوشهای ما:
هوراشیو**، آنچه در آسمان و زمین هست، فزونتر از آن است که در رویای فلسفی تو مشهود است.
💬*اتین ژیلسون، هستی در اندیشه فیلسوفان، ترجمه حمید طالب زاده، صص۱۱۶-۱۱۷
**از شخصیت های نمایشنامه هملت نوشته شکسپیر
@Andisheh_Aknun
👍2❤1
🔹 گزارههایی برای تأمل
🔸 فقراتی از هایدگر *
🍃حقیقتِ کماکان پنهانِ وجود، از انسانیت مابعدالطبیعی سرباز می زند. حیوان کارگر تا آنجا که به چرخه سرسامآور فرآوردههایش سپرده شده است، هر آینه ممکن است خود را هلاک کرده و در ورطه نیستی محض نابود سازد.
🍃شبانها بیرون از برهوتِ زمینِ ویران شده، مستورانه و در خفا روزگار میگذرانند؛ زمینی که محکوم است تا صرفا خدمتگزار تضمین سیطره انسانی باشد که آثارش محدود به داوری درباره مهم یا غیرمهم بودن چیزی برای زندگی است.
🍃بهرهوری صرف از زمین، یک چیز است و برخورداری از برکت زمین و آشنایی با آیین این موهبت به منظور حفظ راز وجود و نگهبانی از حریم ممکنات چیزی دیگر!
💬*مارتین هایدگر، پایان فلسفه، ترجمه احمدرضا معتمدی، صص۱۶۹، ۲۰۳-۲۰۴
@Andisheh_Aknun
🔸 فقراتی از هایدگر *
🍃حقیقتِ کماکان پنهانِ وجود، از انسانیت مابعدالطبیعی سرباز می زند. حیوان کارگر تا آنجا که به چرخه سرسامآور فرآوردههایش سپرده شده است، هر آینه ممکن است خود را هلاک کرده و در ورطه نیستی محض نابود سازد.
🍃شبانها بیرون از برهوتِ زمینِ ویران شده، مستورانه و در خفا روزگار میگذرانند؛ زمینی که محکوم است تا صرفا خدمتگزار تضمین سیطره انسانی باشد که آثارش محدود به داوری درباره مهم یا غیرمهم بودن چیزی برای زندگی است.
🍃بهرهوری صرف از زمین، یک چیز است و برخورداری از برکت زمین و آشنایی با آیین این موهبت به منظور حفظ راز وجود و نگهبانی از حریم ممکنات چیزی دیگر!
💬*مارتین هایدگر، پایان فلسفه، ترجمه احمدرضا معتمدی، صص۱۶۹، ۲۰۳-۲۰۴
@Andisheh_Aknun
👍2
🔹 گزاره هایی برای تأمل
🔸 فقراتی از هیوم*
🍃اشتیاق برای فلسفه مثل اشتیاق برای دین، به نظر میآید در معرض این مشکل باشد که گرچه اصلاح طرز رفتارهای ما را و ریشه کن کردن رذائل مان را هدف میگیرد، میتواند با مدیریت غیر عاقلانه فقط به این کار بیاید که به گرایشی غالب، پر و بال بدهد، و ذهن را با قاطعیتی بیشتر، به آن سمتی برانَد که به واسطه تعصب و خُلق طبیعی، از پیش بسیار زیاد به آن سمت کشیده میشود.
🍃مسلّم است که در حالیکه سودای استواری منيع الطبع خرد فلسفی را داریم و تلاش میکنیم لذاتمان را یکسره درون اذهان مان نگه داریم، شاید در نهایت فلسفه مان را شبیه کنیم به فلسفه ی اپیکتتوس و دیگر رواقیان که صرفاً نظامی است پالوده تر برای خودخواهی، و از طریق استدلال همه ی فضائل را و نیز لذائذ اجتماعی را ترک کنیم.
🍃در حالیکه پوچی زندگی بشری را با دقت مطالعه میکنیم و همه اندیشه هایمان را متوجه ماهیت تهی و گذرای داراییها و افتخارات میکنیم، شاید در عین حال داریم کاهلی طبیعیمان را خشنود میکنیم که با بیزاری اش از جنب و جوش دنیا و زحمت کار، به دنبال بهانه ای عقلی است تا به خودش مجالی بدهد برای تن آسایی کامل و بی حساب وکتاب.
💬*دیوید هیوم، کاوشی در خصوص فهم بشری، ترجمه کاوه لاجوردی، ص۴۷
@Andisheh_Aknun
🔸 فقراتی از هیوم*
🍃اشتیاق برای فلسفه مثل اشتیاق برای دین، به نظر میآید در معرض این مشکل باشد که گرچه اصلاح طرز رفتارهای ما را و ریشه کن کردن رذائل مان را هدف میگیرد، میتواند با مدیریت غیر عاقلانه فقط به این کار بیاید که به گرایشی غالب، پر و بال بدهد، و ذهن را با قاطعیتی بیشتر، به آن سمتی برانَد که به واسطه تعصب و خُلق طبیعی، از پیش بسیار زیاد به آن سمت کشیده میشود.
🍃مسلّم است که در حالیکه سودای استواری منيع الطبع خرد فلسفی را داریم و تلاش میکنیم لذاتمان را یکسره درون اذهان مان نگه داریم، شاید در نهایت فلسفه مان را شبیه کنیم به فلسفه ی اپیکتتوس و دیگر رواقیان که صرفاً نظامی است پالوده تر برای خودخواهی، و از طریق استدلال همه ی فضائل را و نیز لذائذ اجتماعی را ترک کنیم.
🍃در حالیکه پوچی زندگی بشری را با دقت مطالعه میکنیم و همه اندیشه هایمان را متوجه ماهیت تهی و گذرای داراییها و افتخارات میکنیم، شاید در عین حال داریم کاهلی طبیعیمان را خشنود میکنیم که با بیزاری اش از جنب و جوش دنیا و زحمت کار، به دنبال بهانه ای عقلی است تا به خودش مجالی بدهد برای تن آسایی کامل و بی حساب وکتاب.
💬*دیوید هیوم، کاوشی در خصوص فهم بشری، ترجمه کاوه لاجوردی، ص۴۷
@Andisheh_Aknun
👍3❤2👎1
🔹 گزاره ای برای تأمل
🔸 فقره ای از کربلایی*
🍃و أظرَفُ شىءٍ فى أهلِ العلومِ الرَّسمیة آن است كه: معانى عالیه دقیقه را به ألفاظ ادا مىكنند و روحشان از آنها خبرى ندارد. لالائى را مىگویند، ولى خوابشان نمىبرد. مىگویند: حمام است، ولى نمىدانند خانه كیست. و هذا مِن أعظَمِ حُجُبِ سُبُحاتِ وَجهِه الکَریم. زلف بر باد مَدِه تا ندهی بر بادم.
💬*سید احمد کربلایی، در توحید علمی و عینی، ص۱۲۱
@Andisheh_Aknun
🔸 فقره ای از کربلایی*
🍃و أظرَفُ شىءٍ فى أهلِ العلومِ الرَّسمیة آن است كه: معانى عالیه دقیقه را به ألفاظ ادا مىكنند و روحشان از آنها خبرى ندارد. لالائى را مىگویند، ولى خوابشان نمىبرد. مىگویند: حمام است، ولى نمىدانند خانه كیست. و هذا مِن أعظَمِ حُجُبِ سُبُحاتِ وَجهِه الکَریم. زلف بر باد مَدِه تا ندهی بر بادم.
💬*سید احمد کربلایی، در توحید علمی و عینی، ص۱۲۱
@Andisheh_Aknun
👍4👎1
🔹 گزاره ای برای تأمل
🔸 فقره ای از اخوان الصفا*
🍃سرآغازِ فلسفه، دوستداریِ دانشها، و میانه اش، شناخت حقیقتِ موجودات به اندازه توانایی انسانی، و فرجامش، گفتار و کرداری در خورِ آگاهی است.
💬*اخوان الصفاء و خلان الوفاء، رسائل، ترجمه: مجید احسن، ج۱، ص۴۸
@Andisheh_Aknun
🔸 فقره ای از اخوان الصفا*
🍃سرآغازِ فلسفه، دوستداریِ دانشها، و میانه اش، شناخت حقیقتِ موجودات به اندازه توانایی انسانی، و فرجامش، گفتار و کرداری در خورِ آگاهی است.
💬*اخوان الصفاء و خلان الوفاء، رسائل، ترجمه: مجید احسن، ج۱، ص۴۸
@Andisheh_Aknun
👍4
🔹 گزاره ای برای تأمل
🔸 فقره ای از نیچه*
🍃شاید من بهتر از هر کس بدانم که چرا تنها انسان میخندد: او تنها، چنان ژرف رنج میبرد که از اختراع خنده ناگزیر بوده است. بدبخت ترین و غمناک ترین، چنانکه چنین میباید، شادترین جانور است.
💬*فردریش نیچه، اراده معطوف به قدرت، ترجمه محمدباقر هوشیار، ص۹۵
@Andisheh_Aknun
🔸 فقره ای از نیچه*
🍃شاید من بهتر از هر کس بدانم که چرا تنها انسان میخندد: او تنها، چنان ژرف رنج میبرد که از اختراع خنده ناگزیر بوده است. بدبخت ترین و غمناک ترین، چنانکه چنین میباید، شادترین جانور است.
💬*فردریش نیچه، اراده معطوف به قدرت، ترجمه محمدباقر هوشیار، ص۹۵
@Andisheh_Aknun
👍6
🔹 گزاره ای برای تأمل
🔸 فقره ای از ابن عربی*
🍃از پایبندی به باوری خاص و رویگردانی از دیگر باورها بپرهیز؛ که اگر چنین کنی، نه تنها خیر کثیر بلکه معرفت به واقعِ امور را از دست میدهی. پس جانت را پذیرای همه نوع باوری قرار بده؛ زیرا خداوند والامرتبه، بزرگتر و دارای چنان وسعتِ وجودی است که در مرزهای هیچ باورِ خاصی، محصور نمیشود.
💬*محی الدین ابن عربی، فصوص الحکم، ترجمه آزاد: مجید احسن، ج۱، ص۱۱۳
@Andisheh_Aknun
🔸 فقره ای از ابن عربی*
🍃از پایبندی به باوری خاص و رویگردانی از دیگر باورها بپرهیز؛ که اگر چنین کنی، نه تنها خیر کثیر بلکه معرفت به واقعِ امور را از دست میدهی. پس جانت را پذیرای همه نوع باوری قرار بده؛ زیرا خداوند والامرتبه، بزرگتر و دارای چنان وسعتِ وجودی است که در مرزهای هیچ باورِ خاصی، محصور نمیشود.
💬*محی الدین ابن عربی، فصوص الحکم، ترجمه آزاد: مجید احسن، ج۱، ص۱۱۳
@Andisheh_Aknun
👍8❤6👎1🤔1
IW_Volume 20_Issue 43_Pages 5-24.pdf
307 KB
🔹ارتباط حدوث و کثرت نفوس؛ چالشهای سینوی پاسخهای صدرایی
✍️مجید احسن، میلاد نوری
🍃ما انسانها تجارب و ادراکاتی مشترک داریم که چه بسا نشان از وحدتِ نفوس فاعلهای شناسایی داشته باشد؛ در این منظر، وحدت انسان ریشه در وحدتِ نفس کلی دارد که همگان در آن مشترکند، و کثرتِ نفوس انسانی نه یک امر ذاتی، بلکه یک امر عرضی است که از کثرتِ ابدان، تنانگی و حواس ناشی میشود. بااینحال، انسانها، در افکار، احساسات و کنشهای خود تفاوت دارند که چه بسا خود گواهی بر کثرت نفوس انسانی باشد؛ کثرتی که نه ناشی از کثرت بدنهای انسانی، بلکه وصف ذاتی نفوس ایشان است که در این صورت، انسانها صرفا وحدت نوعی خواهند داشت. روشن است که هر دیدگاهی در تلاش برای تبیین موضع خود دلایلی عرضه کرده است.
🍃در این مقاله، نویسندگان به زعم خود کوشیده اند با بازخوانی دیدگاه شیخ الرئیس در باب وحدت و حدوث نفس در آینه اندیشه حکمت متعالیه، راهی نو در حل چالشهای سینوی در این مساله ارائه نمایند.
💬دو فصلنامه علمی پژوهشی جاویدان خرد ، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ۱۴۰۲
https://www.javidankherad.ir/article_173480.html
@Andisheh_Aknun
✍️مجید احسن، میلاد نوری
🍃ما انسانها تجارب و ادراکاتی مشترک داریم که چه بسا نشان از وحدتِ نفوس فاعلهای شناسایی داشته باشد؛ در این منظر، وحدت انسان ریشه در وحدتِ نفس کلی دارد که همگان در آن مشترکند، و کثرتِ نفوس انسانی نه یک امر ذاتی، بلکه یک امر عرضی است که از کثرتِ ابدان، تنانگی و حواس ناشی میشود. بااینحال، انسانها، در افکار، احساسات و کنشهای خود تفاوت دارند که چه بسا خود گواهی بر کثرت نفوس انسانی باشد؛ کثرتی که نه ناشی از کثرت بدنهای انسانی، بلکه وصف ذاتی نفوس ایشان است که در این صورت، انسانها صرفا وحدت نوعی خواهند داشت. روشن است که هر دیدگاهی در تلاش برای تبیین موضع خود دلایلی عرضه کرده است.
🍃در این مقاله، نویسندگان به زعم خود کوشیده اند با بازخوانی دیدگاه شیخ الرئیس در باب وحدت و حدوث نفس در آینه اندیشه حکمت متعالیه، راهی نو در حل چالشهای سینوی در این مساله ارائه نمایند.
💬دو فصلنامه علمی پژوهشی جاویدان خرد ، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ۱۴۰۲
https://www.javidankherad.ir/article_173480.html
@Andisheh_Aknun
❤3👍3