Forwarded from siavash shohani
فایل صوتی نشست معرفی و بررسی کتاب «پیشهٔ مورخ» اثر مارک بلوخ
سخنرانان: دکتر سید هاشم آقاجری | دکتر ابراهیم موسیپور بشلی
سهشنبه ۸ آبان ۱۴۰۳
نشر ثالث
سخنرانان: دکتر سید هاشم آقاجری | دکتر ابراهیم موسیپور بشلی
سهشنبه ۸ آبان ۱۴۰۳
نشر ثالث
رفتار دیوانهوارِ اعتراضی زنان، دیوانگی نیست؛ یک شاخص معیار تعیینکننده است.
#یادداشتهای_زندگی_روزانه
#ابراهیم_موسی_پور_بشلی
من مثل اغلب مردم از واقعیت ماجرای دختر علوموتحقیقات بیخبرم اما این حرکت او در سالهای اخیر در بافتار اعتراضی و بهویژه در نشاندادنِ مطالباتِ ناکام زنان ایرانی سابقه دارد و بههرروی نمیتوان با انگورنگِ جنون زدن به این زنان، صورت مساله را پاک کرد: مسالهی زنانی که در واکنش به فشار بیرونیِ حاصل از ناکامی، در فقدان سازوکار حمایتی مورد توقع، و در حالیکه هیچ امکان و ابزار دیگری برای دفاع از میدانِ توقع خود ندارند، ناچار به خودزنی میشوند. این خودزنی در واقع گونهای خودکشیِ اجتماعی است که همواره مهمترین شاخص معیار برای فهم شدّت مطالبات زنان در جوامع شرقی بودهاست. پیشتر در کفش سرخ خلیفه (تهران، نگارستان اندیشه، ۱۴۰۲)، ذیل
مسئلهی انتخاب شاخص معیار در بررسی آماری نوشتهام که:
"وقتی قرار باشد محقق دربارهی اولویتهای زنان در یک دوره مطالعه کند، مثلاً بررسی کند که اولویتها در مطالبات زنان در ایران در صدسال گذشته چه بودهاست، میتواند با مراجعه به منابع مکتوب و شفاهی به استخراج اولویتهای مطالبات زنان، دستکم در دو سطح، بپردازد: یکی، در سطح زنان عادی و معمولی جامعه و دوم، در سطح زنانی که بهعنوان فعال اجتماعی و فرهنگی برای مطالبات زنان تلاش میکردهاند.
مثلاً شاید محقق بخواهد ببیند که آیا اولویتهای مطالبات زنان عادی در ایران صدسال اخیر با اولویتهای فعالان حقوق زنان در این بازهی زمانی، مطابق است یا نه و اگر نه، این تفاوت در اولویتها چیست. شاید به نظر ساده باشد که در منابع بگردیم و این اطلاعات را با بررسیهای شفاهی و نظرسنجی تکمیل کنیم و بعد مدعی بشویم که در هر دو گروه از زنان توانستهایم اولویتهای مطالباتشان را استخراج کنیم. درحالیکه چنین نیست و بدون داشتن یک شاخص متمایزکننده و راستیآزما، امکان داوری را در صحت اطلاعات بهدستآمده و درنتیجه، صحت اولویتبندی مطالبات نخواهیم داشت. در این مورد خاص، یک پیشنهاد این است که این اطلاعاتِ حاکی از سطحی از مطالبات و جدول اولویتهایی را که بر این اساس به دست آمده، با شاخصی مثل خودکشی زنان بسنجیم؛ به این معنا که ببینیم بر اساس آمارهای موجود یا بر اساس آمارهایی که با بررسیهای اسنادی و میدانی بهدست آوردهایم، زنان در واقعیت، و نه در ذهنیت ما یا خودشان، برای چه چیزهایی حاضر بودهاند خودکشی کنند و از جانشان بگذرند. نرخ خودکشیهای زنان و بررسی آماری علتهای این خودکشیها میتواند نشان دهد که اولویتهای واقعی و «حیاتی» این زنان در مطالباتشان چه بودهاست".
ازاینروست که اکنون مجدداً بهعنوان یک ناظر اجتماعی به مسئولان یادآوری میکنم که خودزنیهای زنان را در چارچوب تفهّمیِ خودکشی ببیند و تفسیر کنند تا حقیقت ماجرا را دریابند.
#تاریخ_اجتماعی_زنان #تاریخ_اجتماعی_اعتراض
۱۴ آبان ۱۴۰۳
#یادداشتهای_زندگی_روزانه
#ابراهیم_موسی_پور_بشلی
من مثل اغلب مردم از واقعیت ماجرای دختر علوموتحقیقات بیخبرم اما این حرکت او در سالهای اخیر در بافتار اعتراضی و بهویژه در نشاندادنِ مطالباتِ ناکام زنان ایرانی سابقه دارد و بههرروی نمیتوان با انگورنگِ جنون زدن به این زنان، صورت مساله را پاک کرد: مسالهی زنانی که در واکنش به فشار بیرونیِ حاصل از ناکامی، در فقدان سازوکار حمایتی مورد توقع، و در حالیکه هیچ امکان و ابزار دیگری برای دفاع از میدانِ توقع خود ندارند، ناچار به خودزنی میشوند. این خودزنی در واقع گونهای خودکشیِ اجتماعی است که همواره مهمترین شاخص معیار برای فهم شدّت مطالبات زنان در جوامع شرقی بودهاست. پیشتر در کفش سرخ خلیفه (تهران، نگارستان اندیشه، ۱۴۰۲)، ذیل
مسئلهی انتخاب شاخص معیار در بررسی آماری نوشتهام که:
"وقتی قرار باشد محقق دربارهی اولویتهای زنان در یک دوره مطالعه کند، مثلاً بررسی کند که اولویتها در مطالبات زنان در ایران در صدسال گذشته چه بودهاست، میتواند با مراجعه به منابع مکتوب و شفاهی به استخراج اولویتهای مطالبات زنان، دستکم در دو سطح، بپردازد: یکی، در سطح زنان عادی و معمولی جامعه و دوم، در سطح زنانی که بهعنوان فعال اجتماعی و فرهنگی برای مطالبات زنان تلاش میکردهاند.
مثلاً شاید محقق بخواهد ببیند که آیا اولویتهای مطالبات زنان عادی در ایران صدسال اخیر با اولویتهای فعالان حقوق زنان در این بازهی زمانی، مطابق است یا نه و اگر نه، این تفاوت در اولویتها چیست. شاید به نظر ساده باشد که در منابع بگردیم و این اطلاعات را با بررسیهای شفاهی و نظرسنجی تکمیل کنیم و بعد مدعی بشویم که در هر دو گروه از زنان توانستهایم اولویتهای مطالباتشان را استخراج کنیم. درحالیکه چنین نیست و بدون داشتن یک شاخص متمایزکننده و راستیآزما، امکان داوری را در صحت اطلاعات بهدستآمده و درنتیجه، صحت اولویتبندی مطالبات نخواهیم داشت. در این مورد خاص، یک پیشنهاد این است که این اطلاعاتِ حاکی از سطحی از مطالبات و جدول اولویتهایی را که بر این اساس به دست آمده، با شاخصی مثل خودکشی زنان بسنجیم؛ به این معنا که ببینیم بر اساس آمارهای موجود یا بر اساس آمارهایی که با بررسیهای اسنادی و میدانی بهدست آوردهایم، زنان در واقعیت، و نه در ذهنیت ما یا خودشان، برای چه چیزهایی حاضر بودهاند خودکشی کنند و از جانشان بگذرند. نرخ خودکشیهای زنان و بررسی آماری علتهای این خودکشیها میتواند نشان دهد که اولویتهای واقعی و «حیاتی» این زنان در مطالباتشان چه بودهاست".
ازاینروست که اکنون مجدداً بهعنوان یک ناظر اجتماعی به مسئولان یادآوری میکنم که خودزنیهای زنان را در چارچوب تفهّمیِ خودکشی ببیند و تفسیر کنند تا حقیقت ماجرا را دریابند.
#تاریخ_اجتماعی_زنان #تاریخ_اجتماعی_اعتراض
۱۴ آبان ۱۴۰۳
Forwarded from | پنجهنامه: تاریخ و خاطره |
🟢 از داراب تا تبریز: دربارهٔ جانباخته در راه میهن شهید ماشاالله استخری
⚪️ یکی از خاطرههای بازمانده در ذهنم از دورهٔ کودکی در روستا، خاطرهٔ سربازی است که به جنگ رفته، امّا بازنگشته بود. روشن نبود که «شهید» شده، یا «اسیر» گشته؛ ازاینروی او را «مفقودالاثر» مینامیدند. این تعبیر برای من کودک شش ساله عجیبغریب بود و از آن زمان هرگاه این واژه را میشنیدم یاد این همروستایی مفقودالاثرم میافتادم. این سرباز ارتش، ماشاالله استخری نام داشت و زادهٔ ۲۳ آبان ۱۳۴۲ بود. نام مادرش (تصویر پیوست در فرستهٔ بعدی) را نمیدانم، امّا پدرش «گرامی» نام داشت و مردم به او «گرام» میگفتند: «گرام استخری». تا دیروز، چهلسال بود که سرنوشت این سرباز وطن روشن نبود، و پدر و مادرش همچنان چشمانتظار خبری و اثری بودند!
🔴 دیروز، ۱۵ آبان ۱۴۰۳، خبر آمد که سرانجام از این سرباز گمشدهٔ وطن، اثری یافت شده؛ در کجا؟ در تبریز! جایی بسیار دور از زادگاهش، دهستانِ کوهستان (چاگونی) شهرستان داراب، در جنوب در مرز استانهای فارس، کرمان و هرمزگان. بنابر گزارش خبرگزاریها، ماشاالله استخری، در ۲۱ اسفند ۱۳۶۳، در عملیات بدر، در جزیره مجنون به شهادت رسیده بود. چهارده سال پس از آن، در ۱۳۷۷، بازماندههای پیکر این جانباخته در راه میهن، بهعنوان شهید گمنام، به تبریز برده شده و در آن گوشهٔ شمال غربی ایران به خاک سپرده شده بود. اکنون پس از انجام آزمایشهای دیانای روشن شده که این شهید گمنام، همان سرباز سرفراز ایران اهل دهستانِ کوهستان، شهید ماشاالله استخری است. روانش به مینو جهان شاد باد!
✍ معصومعلی پنجه
۱۶ آبان ۱۴۰۳ | حصارکِ تهران
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
⚪️ یکی از خاطرههای بازمانده در ذهنم از دورهٔ کودکی در روستا، خاطرهٔ سربازی است که به جنگ رفته، امّا بازنگشته بود. روشن نبود که «شهید» شده، یا «اسیر» گشته؛ ازاینروی او را «مفقودالاثر» مینامیدند. این تعبیر برای من کودک شش ساله عجیبغریب بود و از آن زمان هرگاه این واژه را میشنیدم یاد این همروستایی مفقودالاثرم میافتادم. این سرباز ارتش، ماشاالله استخری نام داشت و زادهٔ ۲۳ آبان ۱۳۴۲ بود. نام مادرش (تصویر پیوست در فرستهٔ بعدی) را نمیدانم، امّا پدرش «گرامی» نام داشت و مردم به او «گرام» میگفتند: «گرام استخری». تا دیروز، چهلسال بود که سرنوشت این سرباز وطن روشن نبود، و پدر و مادرش همچنان چشمانتظار خبری و اثری بودند!
🔴 دیروز، ۱۵ آبان ۱۴۰۳، خبر آمد که سرانجام از این سرباز گمشدهٔ وطن، اثری یافت شده؛ در کجا؟ در تبریز! جایی بسیار دور از زادگاهش، دهستانِ کوهستان (چاگونی) شهرستان داراب، در جنوب در مرز استانهای فارس، کرمان و هرمزگان. بنابر گزارش خبرگزاریها، ماشاالله استخری، در ۲۱ اسفند ۱۳۶۳، در عملیات بدر، در جزیره مجنون به شهادت رسیده بود. چهارده سال پس از آن، در ۱۳۷۷، بازماندههای پیکر این جانباخته در راه میهن، بهعنوان شهید گمنام، به تبریز برده شده و در آن گوشهٔ شمال غربی ایران به خاک سپرده شده بود. اکنون پس از انجام آزمایشهای دیانای روشن شده که این شهید گمنام، همان سرباز سرفراز ایران اهل دهستانِ کوهستان، شهید ماشاالله استخری است. روانش به مینو جهان شاد باد!
✍ معصومعلی پنجه
۱۶ آبان ۱۴۰۳ | حصارکِ تهران
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
Forwarded from خبرفوری | اخبار فوری 🔖
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 اولین سایت پدافند بُردبلند ایران چگونه ساخته شد؟
🔹رمضان سال ۱۳۶۴، صدام تهدید میکند تهران را تا ۲۰ روز دیگر با سلاحی پیشرفته هدف قرار خواهد داد. گروهی در ارتش تلاش میکنند در این فرصت کوتاه تهدید را خنثی کنند.
🔹آنها با شکافتن کوه و انجام عملیاتی سخت وارد چالشی بزرگ میشوند. این تصاویر، گزیدهای از مستند «بمبها میآیند» ساختهٔ مهدی ملکی است.
✔️ @akhbar_fori6
🔹رمضان سال ۱۳۶۴، صدام تهدید میکند تهران را تا ۲۰ روز دیگر با سلاحی پیشرفته هدف قرار خواهد داد. گروهی در ارتش تلاش میکنند در این فرصت کوتاه تهدید را خنثی کنند.
🔹آنها با شکافتن کوه و انجام عملیاتی سخت وارد چالشی بزرگ میشوند. این تصاویر، گزیدهای از مستند «بمبها میآیند» ساختهٔ مهدی ملکی است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
زندگی روزانه
🎥 اولین سایت پدافند بُردبلند ایران چگونه ساخته شد؟ 🔹رمضان سال ۱۳۶۴، صدام تهدید میکند تهران را تا ۲۰ روز دیگر با سلاحی پیشرفته هدف قرار خواهد داد. گروهی در ارتش تلاش میکنند در این فرصت کوتاه تهدید را خنثی کنند. 🔹آنها با شکافتن کوه و انجام عملیاتی سخت وارد…
هزاران طرح سینمایی میتوان در زمینهی جنگ هشتساله ارائه کرد اما دمودستگاه ارشاد و سایر تولیدکنندههای بزرگ فیلم در کشور، دهها سال است که فقط هارتوپورت میکنند. کاش میدانستیم یا روشن میگفتند که دنبال چه هستند. هنوز حتی بخش کوچکی از تلاشهای سربازان واقعیِ ایران در جنگ با عراق در سینما بازتاب پیدا نکرده است. هنوز هیچ فیلم یا سریال قابلقبولی در مورد فداکاریهای بسیاری از بخشها مثل نیروهای زرهی ارتش که هستهی اصلی دفاع از ایران در سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ بودند، ساخته نشده؛ دربارهی خلبانهای نیروی هوایی که در ماههای اول جنگ مثل نیروی پیاده برای دفاع از ایران جنگیدند، هیچ کار حسابیای ساخته نشده؛ کارهای انجامشده، حتی آنهایی که فقط به کار پروپاگاندای سیاسی حکومتی میآمده، هم آنقدر اندک است که انگار هیچ....
#سوژهی_فیلم
#سوژهی_فیلم
بهیاد بانو شهناز رازپوش، همکار گروه تاریخِ #دانشنامهی_جهان_اسلام 🖤
آدابدان و باوقار و مهربان بود. شمرده و آرام سخن میگفت و حتی وقتی از چیزی انتقاد میکرد، آنچنان نرم و آهسته حرف میزد که چینی دل مخاطب ترک نخورد. اگر از دستش بر میآمد، کارگشایی میکرد و بخلی نداشت. بیتکبری از همکاران کمسالتر میپرسید و بیجدلی استدلال را میپذیرفت. احوالپرسی میکرد گاهی که هیچکس سراغت را نمیگرفت و مادرانه جویای سلامت و خورد و بودت میشد. اگر خبری یا کتابی مییافت که به کار همکاری میخورد، سخاوتمندانه اطلاع میداد.
برای پرداخت حقالتالیف مولفی فرنگی، بهسبب تحریمها، به دردسر افتاده بودم؛ من با مولف طرف بودم و دانشنامه راهی برای پرداخت نیافته بود و وقتی از این مشکلم با او گفتم خودش پیشنهاد کرد که کمکم کند. ایشان زحمت و بهای سفری اضافه را به شهری غیر از مقصدش در سوییس بر خودش هموار کرد و مبلغ را نقدی به دست مولف رساند بیهیچ توقعی و حقالزحمهای.
مهرورزیهایش در روزهای سخت در دانشنامه عطر و گرمای آرامشبخشِ مادرانه میپراکند.
اکنون بهشادی و رهایی و آرامش بیپایان رسیدهاست؛ روانش روشن باد.
۱۷ آبان ۱۴۰۳
@AndoneMila
آدابدان و باوقار و مهربان بود. شمرده و آرام سخن میگفت و حتی وقتی از چیزی انتقاد میکرد، آنچنان نرم و آهسته حرف میزد که چینی دل مخاطب ترک نخورد. اگر از دستش بر میآمد، کارگشایی میکرد و بخلی نداشت. بیتکبری از همکاران کمسالتر میپرسید و بیجدلی استدلال را میپذیرفت. احوالپرسی میکرد گاهی که هیچکس سراغت را نمیگرفت و مادرانه جویای سلامت و خورد و بودت میشد. اگر خبری یا کتابی مییافت که به کار همکاری میخورد، سخاوتمندانه اطلاع میداد.
برای پرداخت حقالتالیف مولفی فرنگی، بهسبب تحریمها، به دردسر افتاده بودم؛ من با مولف طرف بودم و دانشنامه راهی برای پرداخت نیافته بود و وقتی از این مشکلم با او گفتم خودش پیشنهاد کرد که کمکم کند. ایشان زحمت و بهای سفری اضافه را به شهری غیر از مقصدش در سوییس بر خودش هموار کرد و مبلغ را نقدی به دست مولف رساند بیهیچ توقعی و حقالزحمهای.
مهرورزیهایش در روزهای سخت در دانشنامه عطر و گرمای آرامشبخشِ مادرانه میپراکند.
اکنون بهشادی و رهایی و آرامش بیپایان رسیدهاست؛ روانش روشن باد.
۱۷ آبان ۱۴۰۳
@AndoneMila
حکیمچه رفته برای تحقیق کلاسیش دربارهی کشورهای کمونیستی مطالعه کرده؛ اومده میگه کوبا و کرهی شمالی خیلی وضعشون خرابه؛ ولی آلبانیاییها دیگه چهقدر بدبختند... هم کمونیستند هم مسلمون!
#خنگ_دزوی_حکیم
#افاضات_حکیمچه
#خنگ_دزوی_حکیم
#افاضات_حکیمچه
Forwarded from کتابستان
نشست نقد و بررسی کتاب اقتصاد خوردنی
۲۳آبان۱۴۰۳
با حضور دکتر علی جعفری شهرستانی
(مدرس اقتصاد در دانشگاه علامه طباطبایی و تحلیلگر اقتصادی)
و دکتر سعید عدالتجو (مترجم کتاب ودکتری فلسفه دانشگاه اصفهان
مدرس فلسفه حقوق در دانشگاه آزاد تهران غرب)
@ketabestan
۲۳آبان۱۴۰۳
با حضور دکتر علی جعفری شهرستانی
(مدرس اقتصاد در دانشگاه علامه طباطبایی و تحلیلگر اقتصادی)
و دکتر سعید عدالتجو (مترجم کتاب ودکتری فلسفه دانشگاه اصفهان
مدرس فلسفه حقوق در دانشگاه آزاد تهران غرب)
@ketabestan
🔻تجربۀمنجربهشکستِ رژیمهای مارکسیستی در قرن بیستم میلادی در اروپای شرقی، که با استفاده از تمام امکانات و ابزارهای مبتنی بر قدرت، در پی یکسانسازی زندگی روزانۀ همۀ مردم بلوک شرق بودند، و ناکامی آنها در بهثمررساندن برنامهای برای ایجاد یک دگرگونی هویتی بنیادین در سبک زندگی این مردمان، نمونۀ روشنی است که نشان میدهد قدرتِ خالصِ زندگیکردن، همین زندگی روزانهی معمولی، از هر اقدام دیگری قویتر و موثرتر است و درواقع، چنانکه سیپریان میهالی، فیلسوف معاصر رومانیایی، خاطرنشان کرده است، مردم در بسیاری از سرزمینهای تحت سلطهی کمونیزم مثل آلمان شرقی، لهستان، چک و اسلواکی، فقط با زندگیکردن، زندگی خود را پس گرفتند (نک: دینِ زیسته و زندگی روزانه، تهران، پژوهشکدهی تاریخ اسلام، ۱۳۹۵، ص ۳۸_۳۹).
Forwarded from اتچ بات
مقالهی خواندنی مسعود فریامنش با عنوان
"خرگوشی نیشابوری یا لکان؟ اهمیت توجه به صورت صوتی واژهها...".
مجلهی حکمت و معرفت، ش ۱۷۲، پاییز ۱۴۰۳
@AndoneMila
"خرگوشی نیشابوری یا لکان؟ اهمیت توجه به صورت صوتی واژهها...".
مجلهی حکمت و معرفت، ش ۱۷۲، پاییز ۱۴۰۳
@AndoneMila
Telegram
attach 📎
شب رضا هدایت
هفتصد و هشتاد و هشتمین نشست از سلسله نشستهای شبهای بخارا اختصاص یافتهاست به رونمایی و بررسی کتاب «رضا هدایت» که به تازگی از سوی انتشارات گهگاه منتشر شده است. این کتاب حاصل گفتگوی حسن موریزینژاد با رضا هدایت هنرمند نقاش است به همراه آثاری از این نقاش تجربهگرا. در این نشست که ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه ۱۱ آذرماه ۱۴۰۳ در سالن فردوسی خانه اندیشمندان اسلامی برگزار میشود، یاسمن رمضان ماهی، خسرو خسروی، حسن موریزینژاد، رضا هدایت و علی دهباشی سخن خواهند گفت و مستندی از مهدی دوایی به نمایش گذاشته میشود.
رضا هدایت هنرمند نقاش متولد سال ۱۳۴۵ در روستای ناظمآباد کردستان است. آثارش را در نمایشگاههای متعدد گروهی و انفرادی به نمایش گذاشته شده است. هدایت برگزیده نمایشگاه طبیعت از منظر شرق، برگزیده بیینال جهان اسلام و برنده جایزه تشویقی تصویرسازی نومای ژاپن است. دو کتاب به نامهای «حیوانات نانجیب» و «زندگی یک لبخند» توسط او نوشته و تصویرسازی شده است. رضا هدایت سالها به تدریس هنر در دانشگاههای هنری و هنرستانها مشغول بوده و عضو هیئت علمی دانشکده هنر سوره تهران نیز میباشد و شاگردان فراوانی در رشته نقاشی تربیت کرده است.
سجاد باغبان ماهر در مقدمه این کتاب رضا هدایت و آثارش را اینگونه توصیف میکند: «او هم از جهت مضمون آثارش و هم از جهت فرم نقاشانه و ساختار روایتگر آثارش، هنرمندی عمیقاً شرقی است، اما ذهن سیال هدایت و تخیل آزادانهی وی در نقاشی و انتخاب مضامین کهن الگویی، منظری جهانی به آثار وی بخشیده است. داستانپردازی هدایت در آثار اخیرش را میتوان با ویژگیهای رئالیسم جادویی در ادبیات قیاس کرد؛ جایی میان واقعیت و رویا که هوشمندانه از فرو افتادن در جهان سورئالیستی اجتناب دارد.»
نشانی: خانهی اندیشمندان علوم انسانی: خیابان استاد نجاتالهی (ویلا)، چهارراه ورشو، تالار فردوسی
هفتصد و هشتاد و هشتمین نشست از سلسله نشستهای شبهای بخارا اختصاص یافتهاست به رونمایی و بررسی کتاب «رضا هدایت» که به تازگی از سوی انتشارات گهگاه منتشر شده است. این کتاب حاصل گفتگوی حسن موریزینژاد با رضا هدایت هنرمند نقاش است به همراه آثاری از این نقاش تجربهگرا. در این نشست که ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه ۱۱ آذرماه ۱۴۰۳ در سالن فردوسی خانه اندیشمندان اسلامی برگزار میشود، یاسمن رمضان ماهی، خسرو خسروی، حسن موریزینژاد، رضا هدایت و علی دهباشی سخن خواهند گفت و مستندی از مهدی دوایی به نمایش گذاشته میشود.
رضا هدایت هنرمند نقاش متولد سال ۱۳۴۵ در روستای ناظمآباد کردستان است. آثارش را در نمایشگاههای متعدد گروهی و انفرادی به نمایش گذاشته شده است. هدایت برگزیده نمایشگاه طبیعت از منظر شرق، برگزیده بیینال جهان اسلام و برنده جایزه تشویقی تصویرسازی نومای ژاپن است. دو کتاب به نامهای «حیوانات نانجیب» و «زندگی یک لبخند» توسط او نوشته و تصویرسازی شده است. رضا هدایت سالها به تدریس هنر در دانشگاههای هنری و هنرستانها مشغول بوده و عضو هیئت علمی دانشکده هنر سوره تهران نیز میباشد و شاگردان فراوانی در رشته نقاشی تربیت کرده است.
سجاد باغبان ماهر در مقدمه این کتاب رضا هدایت و آثارش را اینگونه توصیف میکند: «او هم از جهت مضمون آثارش و هم از جهت فرم نقاشانه و ساختار روایتگر آثارش، هنرمندی عمیقاً شرقی است، اما ذهن سیال هدایت و تخیل آزادانهی وی در نقاشی و انتخاب مضامین کهن الگویی، منظری جهانی به آثار وی بخشیده است. داستانپردازی هدایت در آثار اخیرش را میتوان با ویژگیهای رئالیسم جادویی در ادبیات قیاس کرد؛ جایی میان واقعیت و رویا که هوشمندانه از فرو افتادن در جهان سورئالیستی اجتناب دارد.»
نشانی: خانهی اندیشمندان علوم انسانی: خیابان استاد نجاتالهی (ویلا)، چهارراه ورشو، تالار فردوسی
اوستاناگشتگانِ دکانگشوده و خزففروشیشان در حوزههای تخصصی هخامنشیشناسی!
#یادداشتهای_زندگی_روزانه
#ابراهیم_موسی_پور_بشلی
اینکه در میان انسانها کسانی هم یافت میشوند که گمان میکنند یک نظام سیاسی مثل دستگاه هخامنشیان، بدون داشتن زیرساختها و زمینههای علمی و بهرهمندی از دانشِ انباشته و بدون داشتن دانشمند و متفکر و بدون داشتن ذهنیت فلسفهی سیاسی، توانسته بر نیمی از جهان مسکون، یک حکمرانی موفق دویستساله داشته باشد هم در نوع خودش پدیدهی جالبیاست!
از آن شگفتانگیزتر آنکه این موجودات معتقدند در این تمدن عظیم در طول بیش از دویست سال حکمرانی بر قلمرویی به آن گستردگی، نه ریاضیدانی وجود داشته، نه مهندسی، نه هنرمندی، نه متفکری، نه شاعری ... و کل آدمهای دوران هخامنشی یا شاه بودند یا سرباز! اگر منظورشان این باشد خود شاهان و شاهزادگان هخامنشی فیلسوف و شاعر و هنرمند نبودند خب باید پرسید مگر چند شاه و شاهزادهی باستانی دیگر همعصر ایشان میشناسید که چنین بودند؟ اگر برخی شاهان چین و هند و مصر چنان بودند، فضل شخصی ایشان بوده نه یک قاعده.
اما اگر منظور ایناست که در میان مردمان عصر هخامنشی هیچ فکر و فلسفه و هنر و ادبیاتی وجود نداشته، هزار عجب!
درواقع این جماعت مشکلشان بیسوادی و نادانی راجعبه دادههای تاریخی نیست که لازم باشد برایشان از تاریخ و باستانشناسی بگوییم بلکه مشخصاً باید به ایشان توضیح داد که اساساً بدون شکلگرفتن زمینهای از دانشهای بنیادی و کاربردی و بدون هنر و ادبیات، نه حکومتی پدید میآید نه توسعه مییابد نه توان اعمال قدرت بر صدها قوم و سرزمین را پیدا میکند و نه پایدار میماند.
جهان متاخر یونانی_رومی و بهتبعِ آنها، جهانِ تمدنهای متاخرتر دیگر، در بسیاری از اصول و ساختارها دنبالهی همان جهانِ سیاسی و اداری و مدنیِ امپراتوری هخامنشیاست و در بسیاری از مقولات تا کنون چیز جدیدی به آن افزوده نشدهاست.
خوشتان بیاید یا نیاید، آنچه در توالی تاریخ اتفاق افتاده چنین بوده و این بداقبالی شماست که نخستین واحد سیاسی مستقر جهان را به مثابهی یک کشور، هخامنشیان برپا کردهاند. تاریخ است دیگر؛ نمیشود رویدادهایش را بر اساس گرایشها و تعصبات قومی جابهجا کرد.
وقتی میگویید هخامنشیان هنرمند و دانشمند و متفکر و شاعر نداشتند، باید به عقلتان برسد که دارید دربارهی جمعیت ساکن در تمام یا بخشهایی از عراق، کویت، عربستان، عمان، امارات، قطر، بحرین، یمن، سوریه، اردن، لبنان، فلسطین، اسراییل، مصر، لیبی، تونس، سودان، اتیوپی، اریتره، افغانستان، پاکستان، هند، چین، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان، روسیه، گرجستان، ارمنستان، آذربایجان، ترکیه، یونان، مقدونیهی شمالی، قبرس، بلغارستان، رومانی و مولداوی و اوکراین امروزی هم نظر میدهید چون امپراتوری هخامنشیان علاوه بر ایرانِ امروزی، شامل تمام یا بخشی از کشورهای امروزیِ یادشده هم بوده است.
با ایران هخامنشی دشمنید، با کل این سرزمینها و مردمانشان هم دشمنید؟
هر حرفی دربارهی هخامنشیان بزنید درواقع دارید دربارهی چهل تا پنجاهدرصد از جمعیت جهان باستان حکم میدهید.
اصلاً بیایید به فرض محال به نفع شما خیال کنیم که هخامنشیان دویست سال روی تخت لم داده بودند و هیچ فکر و فرهنگی نداشتند؛ با این واقعیت چه میکنید که هخامنشیان وارث تمام تمدنهای باستانی متقدمتر آسیای مرکزی و غربی و نیز تمدنهای سند بودهاند که آنهمه آورده در هنر و ادبیات و ریاضیات و مهندسی و پزشکی و نجوم و جراحی و پارچهبافی و معماری و طراحی ساختارهای شهری و آبرسانی و فاضلاب شهری و سفال و شیشه و فلز و ... داشتهاند؟ هخامنشیان بر دنیایی واقعی حکومت میکردند و اتباع این امپراتوری، مردمان جهان واقعی باستان بودند؛ مردمانی که میاندیشیدند، مینواختند، میرقصیدند، ورزش میکردند، عاشق میشدند و شعر میگفتند....
چه نامشان یا سخنشان یا فلسفهشان در دست باشد یا نباشد.
@AndoneMila
#یادداشتهای_زندگی_روزانه
#ابراهیم_موسی_پور_بشلی
اینکه در میان انسانها کسانی هم یافت میشوند که گمان میکنند یک نظام سیاسی مثل دستگاه هخامنشیان، بدون داشتن زیرساختها و زمینههای علمی و بهرهمندی از دانشِ انباشته و بدون داشتن دانشمند و متفکر و بدون داشتن ذهنیت فلسفهی سیاسی، توانسته بر نیمی از جهان مسکون، یک حکمرانی موفق دویستساله داشته باشد هم در نوع خودش پدیدهی جالبیاست!
از آن شگفتانگیزتر آنکه این موجودات معتقدند در این تمدن عظیم در طول بیش از دویست سال حکمرانی بر قلمرویی به آن گستردگی، نه ریاضیدانی وجود داشته، نه مهندسی، نه هنرمندی، نه متفکری، نه شاعری ... و کل آدمهای دوران هخامنشی یا شاه بودند یا سرباز! اگر منظورشان این باشد خود شاهان و شاهزادگان هخامنشی فیلسوف و شاعر و هنرمند نبودند خب باید پرسید مگر چند شاه و شاهزادهی باستانی دیگر همعصر ایشان میشناسید که چنین بودند؟ اگر برخی شاهان چین و هند و مصر چنان بودند، فضل شخصی ایشان بوده نه یک قاعده.
اما اگر منظور ایناست که در میان مردمان عصر هخامنشی هیچ فکر و فلسفه و هنر و ادبیاتی وجود نداشته، هزار عجب!
درواقع این جماعت مشکلشان بیسوادی و نادانی راجعبه دادههای تاریخی نیست که لازم باشد برایشان از تاریخ و باستانشناسی بگوییم بلکه مشخصاً باید به ایشان توضیح داد که اساساً بدون شکلگرفتن زمینهای از دانشهای بنیادی و کاربردی و بدون هنر و ادبیات، نه حکومتی پدید میآید نه توسعه مییابد نه توان اعمال قدرت بر صدها قوم و سرزمین را پیدا میکند و نه پایدار میماند.
جهان متاخر یونانی_رومی و بهتبعِ آنها، جهانِ تمدنهای متاخرتر دیگر، در بسیاری از اصول و ساختارها دنبالهی همان جهانِ سیاسی و اداری و مدنیِ امپراتوری هخامنشیاست و در بسیاری از مقولات تا کنون چیز جدیدی به آن افزوده نشدهاست.
خوشتان بیاید یا نیاید، آنچه در توالی تاریخ اتفاق افتاده چنین بوده و این بداقبالی شماست که نخستین واحد سیاسی مستقر جهان را به مثابهی یک کشور، هخامنشیان برپا کردهاند. تاریخ است دیگر؛ نمیشود رویدادهایش را بر اساس گرایشها و تعصبات قومی جابهجا کرد.
وقتی میگویید هخامنشیان هنرمند و دانشمند و متفکر و شاعر نداشتند، باید به عقلتان برسد که دارید دربارهی جمعیت ساکن در تمام یا بخشهایی از عراق، کویت، عربستان، عمان، امارات، قطر، بحرین، یمن، سوریه، اردن، لبنان، فلسطین، اسراییل، مصر، لیبی، تونس، سودان، اتیوپی، اریتره، افغانستان، پاکستان، هند، چین، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان، روسیه، گرجستان، ارمنستان، آذربایجان، ترکیه، یونان، مقدونیهی شمالی، قبرس، بلغارستان، رومانی و مولداوی و اوکراین امروزی هم نظر میدهید چون امپراتوری هخامنشیان علاوه بر ایرانِ امروزی، شامل تمام یا بخشی از کشورهای امروزیِ یادشده هم بوده است.
با ایران هخامنشی دشمنید، با کل این سرزمینها و مردمانشان هم دشمنید؟
هر حرفی دربارهی هخامنشیان بزنید درواقع دارید دربارهی چهل تا پنجاهدرصد از جمعیت جهان باستان حکم میدهید.
اصلاً بیایید به فرض محال به نفع شما خیال کنیم که هخامنشیان دویست سال روی تخت لم داده بودند و هیچ فکر و فرهنگی نداشتند؛ با این واقعیت چه میکنید که هخامنشیان وارث تمام تمدنهای باستانی متقدمتر آسیای مرکزی و غربی و نیز تمدنهای سند بودهاند که آنهمه آورده در هنر و ادبیات و ریاضیات و مهندسی و پزشکی و نجوم و جراحی و پارچهبافی و معماری و طراحی ساختارهای شهری و آبرسانی و فاضلاب شهری و سفال و شیشه و فلز و ... داشتهاند؟ هخامنشیان بر دنیایی واقعی حکومت میکردند و اتباع این امپراتوری، مردمان جهان واقعی باستان بودند؛ مردمانی که میاندیشیدند، مینواختند، میرقصیدند، ورزش میکردند، عاشق میشدند و شعر میگفتند....
چه نامشان یا سخنشان یا فلسفهشان در دست باشد یا نباشد.
@AndoneMila
Forwarded from Ancient Ērān and Anērān
بنیاد فرهنگی ایران و انیران باستان برگزار میکند:
«بازخوانی قراردادهای ازدواج از بابل عصر هخامنشی»
مهمان: حسین بادامچی؛ دکتری حقوق باستان از دانشگاه جانز هاپکینز آمریکا؛ دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران.
میزبان: اسماعیل سنگاری؛ دکتری زبانها، تاریخ و تمدنهای دنیای باستان از دانشگاه لومییرلیوندو؛ دانشیار گروه تاریخ دانشگاه اصفهان.
لینک نشست:
🔗https://www.skyroom.online/ch/history_of_ancient/meet
یکشنبه ۱۱ آذرماه ۱۴۰۳
ساعت ۱۹:۰۰
✓لطفاً برای ورود به نشست از گزینهٔ «ورود به عنوان مهمان» استفاده کنید.
🔗ancienteranandaneran.com/
«بازخوانی قراردادهای ازدواج از بابل عصر هخامنشی»
مهمان: حسین بادامچی؛ دکتری حقوق باستان از دانشگاه جانز هاپکینز آمریکا؛ دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران.
میزبان: اسماعیل سنگاری؛ دکتری زبانها، تاریخ و تمدنهای دنیای باستان از دانشگاه لومییرلیوندو؛ دانشیار گروه تاریخ دانشگاه اصفهان.
لینک نشست:
🔗https://www.skyroom.online/ch/history_of_ancient/meet
یکشنبه ۱۱ آذرماه ۱۴۰۳
ساعت ۱۹:۰۰
✓لطفاً برای ورود به نشست از گزینهٔ «ورود به عنوان مهمان» استفاده کنید.
🔗ancienteranandaneran.com/