Telegram Web
آقای مخابرات!
می‌گم اقلاً برای خودتون یه اینترنت واقعی از یه جایی بخرید؛ اینترنتی که به مردم دادین که الکیه.
#خنگ_دزوی_حکیم
#توصیه_های_فنی_حکیم
امان از دست یلری‌براون‌!
کتاب دیوها، آلن گارنر، ترجمه‌ی شاهده سعیدی.
@AndoneMila
فراخوان دومین ویژه‌نامه‌ی تاریخ اجتماعی و هنر، مجله‌ی تحقیقات تاریخ اجتماعی
واژگونیِ معناییِ برخی حکمت‌های قدیم



برخی از نظریه‌پردازان مطالعات فولکلور، حکمت‌های عامیانه را از جهتی به دو دسته تقسیم می‌کنند با این تعبیر که: برخی از حکمت‌ها، شرابی کهنه‌اند که در جامی نو ریخته شده‌اند (یعنی سخنی بسیار قدیمند اما در ظرف زمان و بیانِ امروز مطرح می‌شوند) و برخی نیز شرابی تازه‌اند در جامی کهنه (یعنی برخی دیگر از حکمت‌ها فرآورده‌ی زمانه‌ و زمینه‌ی تقریباً مدرن و معاصرند اما در قالبی کهن بیان می‌شوند).

حالا این وسط یک حکمت/مَثَلِ مازندرانی هست که می‌گوید:
شاهی، جِمِندِنِه؛
مِفلِسی، خِسِندِنِه
! (شاهی، می‌جنباند، مفلسی، می‌خواباند) یعنی ثروت باعث ایجاد انگیزه و تحرّک و پویایی می‌شود ولی بی‌پولی، باعثِ رخوت و تنبلی و بی‌انگیزگی می‌شود.

اما گویا این حکمت کهنه که شاید در اعصار قدیم، مطابق با واقع بوده، در زمانه‌ی جدید، دلالتی معکوس یافته است از آن‌رو که دست‌کم من و بسیاری دیگر، اگر پول داشتیم، می‌توانستیم بگیریم راحت بخوابیم و سال‌ها از کم‌خوابی و خستگیِ کار، تلوتلو نخوریم.
مفلس‌های معاصر، باید روزی ۲۰ ساعت کار کنند که فقط بتوانند خرج زنده‌ماندن‌شان را در بیاورند.
مفلس هم مفلس‌های قدیم!

#خنگ_دزوی_حکیم

#باده‌ی_نو_در_جام_کهنه
#باده‌ی_کهن_در_جام_نو
#ابراهیم_موسی_پور_بشلی
@AndoneMila
فواید آشپزی اعصاب‌ندارانه!

آشپزهای خیلی مُلّا همیشه تاکید می‌کنند که باید موادِ لازم برای طبخ هر غذایی را مرحله‌به‌مرحله و با حوصله و زمان‌بندی مشخصی توی دیگ بریزیم تا هر یک به اندازه‌ای که لازم است، بپزند و توی غذا له‌و‌لورده نشوند.
اما وقتی که نه وقت برای رعایت این اصول هست و نه کمر و زانو چنین اجازه‌ای می‌دهد که سه ساعت سرپا در خدمت دیگِ‌سرِ‌گاز باشیم، ناچاریم که همه‌ی مواد را یک‌جا توی دیگ بریزیم و بگذاریم همه‌باهم و از اول تا آخرِ مراسم! بپزند.
حسنِ این کار این‌ است که عملاً بخشی از مراحل هضم غذا توی خود دیگ انجام می‌شود و کسی که این غذای ما را می‌خورد، نیاز به صرف‌کردن انرژی زیادی ندارد تا آن را پس از میل کردن به کیموس معدی تبدیل کند چون خودِ این غذایی که با این روش پخته شده، یک جور کیموس/ chyme است.

(بالاخره موفق شدم از اصطلاح کیموس معدی در یک جایی استفاده کنم؛ دوازده سال توی مدرسه صدها اصطلاح علمی یاد گرفتم که متاسفانه فراموش‌شان نکرده‌ام و این‌که بیشترشان در هیچ‌جای زندگی‌ام کاربردی نداشته‌اند، همیشه روی اعصابم بوده است. فعلاً از شر یکی‌شان خلاص شدم. به امید این‌که روزی بتوانم میتوز و میوز و فلدسپات و میکا و دلتاپریم و عدسیِ همگرایِ دوکوژ را هم در یک پستی چیزی بتپانم).
با تشکر
#خنگ_دزوی_حکیم
#آموزش_و_پرورش
#آشپزی
🖊درباره پیوند و ناپیوندی عرفان و سیاست

📚حلقه مریدان در خانقاه قدرت

📥ابراهیم موسی‌پور بشلی

🖇در هر دو نظام عرفانی و حکومتی، اتوریتیه‌ی راس دستگاه، موجودی مقدس و مصون از خطا و اشتباه انگاشته می‌شده‌است. شیخ، انسان کامل و خلیفه‌ی خدا در زمین و شاه، ظل‌الله و سایه‌ی خدا در زمین تلقی می‌شده‌است. هردو از فره‌ای ایزدی برخوردار انگاشته می‌شده‌اند. این مشایخ/ حاکمان برخوردار از بینشی ماورایی پنداشته می‌شده‌اند و حتی خوابها و رویاهاشان می‌توانست حجت باشد. حتی اگر تجربه‌ی تاریخی به روشنی ثابت می‌کرد که قول یا فعل‌شان بر خطا بوده‌است، باز اقوال و افعال اشتباه‌شان حکمت تلقی می‌شده‌است. در هر دو سنت سیاسی و عرفانی مورد بحث، حتی نفس الفاظِ سخنان شیخ/ حاکم مقدس دانسته می‌شد و حفظ تک‌تک کلمات این اقوال، ارزش به حساب می‌آمد؛ حتی جسم این مشایخ/ حاکمان بعد از مرگ و دفن در خاک نیز به مثابه‌ی عنصری پاک و مقدس مورد تکریم و زیارت واقع می‌شد و برای اغلب این مشایخ/ حاکمان مقبره‌های باشکوهی به عنوان زیارتگاه‌ می‌ساخته‌اند و کراماتی به ایشان منسوب می‌شده‌است.

🖇در سخن صوفیه مرید باید در دست شیخ، چون مرده‌ای باشد در دست مرده‌شوی. بی‌اختیاری و اطاعت مطلق و بی‌چون‌و‌چرا از شیخ، در اغلب نظامات عرفانی یک اصل لایتخلف است؛ ایده‌ای که در عالم سیاست در شرق فرهنگی_تاریخی، به‌روشنی در قالب هنجارِ «شهروند خوب» بازتاب یافته‌است. رعیت باید که در برابر حاکم، مطیع و منقاد باشد و از آن‌جا که عوام، قدرت و درک تشخیص مصلحت خویش را ندارند باید صرفاً چونان اعضا و جوارح بدنی باشند که مغز به عنوان قوه‌ی عاقله آن‌ها را فرماندهی می‌کند. این نگاه ابزار‌انگارانه به مردم/ رعیت در سخن سیاسی حکومت‌های اسلامی در دوره‌های مختلف تاریخی در اغلب سیاست‌نامه‌ها و کتاب‌های آداب‌الملوک و آموزش‌های ملکداری مورد تاکید بوده‌است.

🖇در این نگاه همچنان‌که شیخ بر اساس تجربه‌های غیرقابل نقد و بررسی می‌توانسته‌است آموزه‌های خود را برای مریدان سامان دهد و انشاکند، حاکم نیز بی آن‌که نیازی به توضیح‌دادن چیزی باشد، می‌توانست تشخیص خود را در اداره‌ی سرنوشت رعیت اعمال کند و کسی را از رعیت و بلکه از حلقه‌های نزدیک‌ترِ کارگزاران حکومتی، قدرت چون‌و‌چرا کردن در افعال او نبود، زیرا او، چیزی را می‌دید یا می‌فهمید که دیگران: رعیت/ مریدان نمی‌توانستند ببینند یا بفهمند. به همین سیاق، کاری که حاکم می‌کرد حتی اگر به صورت ظاهر بر خلاف تمام آموزه‌های معمول و متعارف و هنجارهای اجتماعی و بلکه دینی یا حتی بر خلاف آموزه‌های خودش هم بود، باز قابل بحث نبود زیرا حتماً توجیهی داشت که مردم عادی و طبقات مادون از درک و فهم آن عاجز بوده‌اند حتی اگر این کار، ریختن خون انسان‌ها به اشاره‌ی سرانگشت حاکم بوده باشد.

🖇هم در نظام عرفانی و هم در سیاست‌گری عرفان‌منشِ شرقی، باید رضا به داده داد و محافظه‌کاری پیشه کرد. تغییر، نه برازنده‌ی شیخ/ حاکم است نه مطالبه‌ی آن زیبنده‌ی مرید/ شهروند خوب. ارزش و اعتبار و اقتدار شیخ در بیشتر مرام‌های عرفانی، در حفظ سنت‌های ثابتِ فرقه و ارزش‌ها و اصولی است که دوام و قوام طریقت بر آن‌ها استوار است و تلاش برای هرگونه بازنگری و مطرح ساختن اندیشه‌ی ترقی و تغییر، مستقیماً به مثابه‌ی بی‌اعتقادی، و نمک‌نشناسی و شورش علیه نظامات سنتی طریقت تعبیر می‌شود؛ به همین‌سان در ساخت سیاسی حکومت‌های مبتنی بر رهیافت‌های عرفانی نیز همین نگرش‌هاست که تضمین‌کننده‌ی ثبات و پایایی حکومت انگاشته می‌شود. تغییر، شعاری دگراندیشانه و کفر مطلق تلقی می‌شود و داعیه‌داران تغییر، سیاه‌کارانی هستند در پی براندازی.

🖇فِرق صوفی و مدعیان آموزش‌های عرفانی، مدعی تامین نجات و سعادت اخروی و تضمین صلاح معنوی‌اند و در این میان اصلاح زندگی دنیوی را در راستای تامین آن هدف اخروی در جزو اهداف و خط‌مشی عمومی و اولیِ خود قرار می‌دهند. به همین‌سان حکومت‌های عرفانی نیز تدبیر امر دنیوی رعیت را مبتنی و معطوف و منوط به اصلاح حیات اخروی و تامین سعادت مردمان در دنیای دیگر می‌دانند و هرگز نمی‌پذیرند که کار سیاست‌گران و حاکمان باید صرفاً متوجه تامین صلاح و رفاه دنیوی رعیت باشد. در اغلب طریقت‌های صوفیه، ساده‌زیستی یک ارزش است و مریدان و سالکان باید بتوانند با حداقلی‌ترین مایه‌های برخورداری در حد زنده‌ماندن، از دنیا بهره‌مند باشند؛ به همین‌سان در نظام‌های سیاسی مبتنی بر عرفان نیز، حداکثر تلاش و دلواپسی حکومت‌ها تامین مایحتاج زنده‌ماندن رعیت است نه تامین رفاه و سعادت مادی. اقوال سیاست‌مداران در این نوع حکومت‌ها در این زمینه‌ی خاص، با اقوال مشایخ صوفیه نه فقط شبیه بلکه یکسان است.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره سیزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.


🦉@goftemaann
تاریخ اجتماعی، مسائل، راهبردها و روش‌ها، اثر مایلز فربرن، ترجمه‌ی #ابراهیم_موسی_پور_بشلی و محمد‌ابراهیم باسط، سازمان مطالعه و تدوین کتب دانشگاهیِ علوم انسانی (سمت)، تهران، چاپ دوم، ۱۴۰۳.

بالاخره بعد از ده سال، چاپ دوم این کتاب با تیراژ دویست نسخه منتشر شد!
خب باز هم گلی به گوشه‌ی جمال سمت.
سیب و گوساله

آن کس که گوساله را به درخت سیب می‌بندد، نه گوساله را می‌شناسد، نه درخت‌ را.

فولکلور معاصر ۱


گوساله‌ها مخصوصاً گوساله‌های نر یک‌ساله، انرژی شگفت‌انگیزی دارند. وقتی آن‌ها را برای هواخوری و آفتاب‌گرفتن از طویله بیرون می‌آوردند، جفتک‌‌اندازان و گردن‌کشان و جستاخیزکنان به همه‌ی درخت‌ها و نهالک‌های باغ حمله می‌کردند و در یک‌ربع ساعت می‌توانستند، به اندازه‌ی یک دسته‌ گراز، ویرانی به بار بیاورند. ازاین‌رو، به‌ناچار گوساله‌ را به درختی با طناب می‌بستند اما گوساله‌ی به‌درخت‌بسته‌شده، خودش یک امر پارادوکسیکال عجیب بود چون آرامش اصولاً در ذات گوساله وجود ندارد و بسته هم که باشد، زور می‌زند و جستاخیزش را می‌کند.
در یک باغ مازندرانی، تنها برخی از درختان مثل آلوچه و گردو توان مهار کردن گوساله را داشتند؛
اگر کسی گوساله‌اش را به درخت سیب یا گلابی یا هلو می‌بست،
گوساله می‌توانست با چند حرکت، تنه‌ی ترد درخت را بشکند و درخت را تباه کند.

@AndoneMila

#ابراهیم_موسی_پور_بشلی
#باده‌ی_نو_در_جام_کهنه
#باده‌ی_کهن_در_جام_نو
#خنگ_دزوی_حکیم
کَیی رِه بَپِج، دَ‌س‌جا بَورین!
(کدوی پخته را با دست هم می‌توان قاچ داد).

فولکلور معاصر ۲

ما ایرانی‌ها اغلب در آشپزخانه‌هامان کاردی که زورش به بریدن و قاچ کردن چیز بسیار سفتی مثل کدو برسد، نداریم. اصولاً هم پوست‌کندن و قاچ‌کردن کدو، کار بسیار دشوار و خطرناکی‌ست. به جای کلنجاررفتن و کشتی‌گرفتن بیهوده با چیزی به این سفتی، فقط کافی‌ست آن را توی دیگی بگذاریم و مدت کوتاهی بپزیمش. بعد از ده دقیقه، کدویی که به هیچ تدبیری گردن نمی‌نهاد، با فشار ضعیف‌ترین انگشتان آدمی‌زاد به‌راحتی از هم باز می‌شود.
کیی‌های زندگی روزانه‌تان و همین‌طور کیی‌هایی را که در سیاست داخلی و خارجی‌تان با آن‌ها درگیرید، کمی بپزید!


@AndoneMila

#ابراهیم_موسی_پور_بشلی
#باده‌ی_نو_در_جام_کهنه
#باده‌ی_کهن_در_جام_نو
#خنگ_دزوی_حکیم
معضلِ انتساب در تاریخ اندیشه: متفکرِ مستقل و متفکر نیابتی

#ابراهیم_موسی‌_پور_بشلی

یکی از خطاهای مهم در مطالعات تاریخ اندیشه (تاریخ اندیشه‌ی فردمحور) که در روش تاریخ فرهنگیِ اندیشه رفع شده، خطای انتساب یا ابهامِ انتساب است.

وجهِ نخستِ ابهام انتساب به این معنی است که در بسیاری از موارد، ما نمی‌دانیم سخن الف که از زبان فرد ب یا به قلم فرد ب، در یک مقطع تاریخیِ مشخص، مطرح شده، واقعاً سخنِ خودِ او و برآمده از سلوک فکریِ خودِ او و محصولِ سیرِ اندیشگیِ خودِ اوست یا نه؟ یا این‌که این "او"ی مورد مطالعه‌ی ما این سخن را از جایی یا کسی به طور مستقیم، برداشته یا از کسی یا جایی، الهامی گرفته و از آن یاد نکرده است؟ در این صورت ما با مساله‌ی منابعِ پنهان یا پنهان کردنِ منابعِ اندیشه مواجهیم که به‌سادگی نمی‌توانیم از آن رها شویم چنان‌که مورخان فلسفه در غرب، درباره‌ی هایدگر همچنان با این معضل دست‌به‌گریبانند و حتی نگارش کتاب بسیار مهمِ منابع پنهان هایدگر هم آنها را قانع نکرده است چون شیفتگی و دلبستگی‌شان به هایدگر، اجازه‌ نمی‌دهد که به متدلوژی درست تاریخ اندیشه گردن بنهند. این هم خودش یکی از مشکلات جدیِ مورخانِ فردمحورِ اندیشه است.
اما وجه دومِ خطایِ انتساب، که خطرناکتر هم هست این است که در بسیاری از موارد معلوم نمی‌شود که سخنی که متفکرِ الف گفته یا نوشته، مستقلاً سخن خودِ اوست یا دارد آن را بهنیابت از نهاد یا جریان یا منبعِ فشاری مطرح می‌کند؟
بسیاری از منابع فشار حاکمیتی یا گروههای فشار دینی، یا مرجعیتهای فاشسیمِ اجتماعی در تاریخ شرق و غرب، فلاسفه و بیشتر، روشنفکران و ادیبانی را به صورتهای مختلف، کلاً یا جزئاً در اختیار گرفته‌اند یا به‌تعبیری نازیباتر، اجاره کرده‌اند تا سخن خود را از دهان و بیانِ آن افرادِ موجه یا محبوب یا دست‌کم، پرمخاطب، به گوش مردمان برسانند.
در این موارد، مورخِ اندیشه، بنابر محدودیت روش‌شناختی‌اش، برخلاف مورخِ  اجتماعی و فرهنگیِ اندیشه، نمی‌تواند بفهمد که آن سخنِ خاص، حرف خود آن متفکر نیست و به نیابت از جایی دیگر یا به سفارشِ یک منبعِ دیگر بیان شده.
اما مورخ اجتماعی یا مورخ فرهنگیِ اندیشه، چون به جای اندیشه‌ی فرد، جریان تولیدِ خودِ اندیشه را در بافتار فرهنگی و اجتماعیِ یک دوره‌ی مشخص و با درنظر گرفتن زمانه و زمینه‌ی تولید و بروز آن اندیشه، بررسی می‌کند، قاعدتاً دچار خطای انتساب نخواهد شد یعنی اصولاً انتساب فکر الف به فرد ب در این متدولوژی، موضوعیتی ندارد و به‌تبعِ آن، مساله‌ی انتساب، عاملیتی هم در تحلیل نهایی نخواهد داشت.

(در مطالعات تاریخ هنر (تاریخ هنرِ معطوف به ایده‌ها و کانسپتها/ اندیشه‌ها و مفهومهای بنیادین)، این خطای انتساب، به نتایج فاجعه‌باری انجامیده که در جای دیگر باید از آن سخن گفت و خلاصه این‌که چون هنرمندان آثاری دینی تولید کرده‌اند، عده‌ای نتیجه گرفته‌اند که خود آن هنرمندان هم دغدغه‌های دینی داشته‌اند در حالی‌که اغلب آنها بر اساس سفارش، و برای کسب درآمد کار می‌کرده‌اند...).

آبان ۱۴۰۳
#تاریخ_فرهنگی #تاریخ_اندیشه #تاریخ_فرهنگی_اندیشه #تاریخ_اجتماعی_اندیشه #تاریخ_فرهنگی_هنر #تاریخ_اجتماعی_هنر #هنر_قدسی #هنر_اسلامی
#روش_شناسی #روش_شناسی_نقد
@AndoneMila
📌مردم‌نامه با همکاری مؤسسهٔ اکنون و مدرسهٔ نوروزگان برگزار می‌کند:

تاریخ معماری مردم

1⃣ نخستین نشست از نشست‌های ماهانهٔ مردم‌نامه

گفت‌وگو با مهرداد قیومی بیدهندی

با حضور داریوش رحمانیان (سردبیر فصلنامهٔ مردم‌نامه)

مدیر نشست: محمدجواد محمدحسینی

🕗 سه‌شنبه ۸ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰

🔗 برای ورود به این گفت‌وگو روی پیوند ضربه بزنید:
https://gap.nowruzgan.com/rooms/qlr-fst-hg9-vt4/join

🔍 در پنجرهٔ بازشده، ابتدا نام خود را بنویسید و سپس گزینهٔ join meeting را انتخاب کنید. نیازی به واردکردن رمزعبور نیست.
شاپورِ آذرماهان: فرماندهی که نامش را ننوشت تا نام‌دار بماند.

در روایات مربوط با فتح شوش به دست اعراب، داستان شگفتی از دلیری و جوان‌مردی یک فرمانده ایرانی آمده که در آثار مورخان مسلمان نیز بازتاب یافته‌است. خلاصه‌ی این روایت‌ها با صرف‌نظر از اختلافاتی اندک چنین است:
ابوموسی اشعری، فاتح عرب، شوش را محاصره کرد. ایرانیان به فرماندهیِ شاپورِ آذرماهان مقاومت کردند اما محاصره طولانی شد و کمبود غذا کار را بر مردم شوش بسیار دشوار ساخت.
شاپورِ آذرماهان به ابوموسی گفت که اگر از جان مردم بگذری، شهر را تسلیم خواهم کرد. اما نزد عربان، قاعده‌ی رفتار با مردم شهری که مقاومت کرده بود، این نبود. پس ابوموسی پیشنهاد دیگری داد و گفت تو می‌توانی نام ده تن (یا صد تن) از مردان شوش را بنویسی و برای من بفرستی تا من به ایشان امان بدهم و بقیه‌ی مردان را گردن بزنم.
شاپور پذیرفت و فهرستی از نام‌های صد تن را نوشت و دروازه‌ی شهر را گشود.
ابوموسی آن فهرست را بخواند و آن صد تن را رها کرد و باقی مردان را گردن زد.
شاپورِ آذرماهان، نام خود را در آن فهرست
ننوشته بود و ابوموسی نیز آن‌قدر جوان‌مرد نبود که در برابر این جوان‌مردیِ شاپور، از خون او درگذرد.

#سوژه‌ی_فیلم
#تاریخ_فرهنگی_جنگ
#تاریخ_اجتماعی_جنگ

تفصیل این ماجرا و روایت‌های مورخان اسلامی را در مقاله‌ی زیر دنبال کنید:
"فتح شوش از منظر مورخان اسلامی با تکیه بر گزارش‌های طبری، بلاذری و ابن‌اعثم کوفی، امید مجنونی ورانلو و مصطفی لعل‌شاطری، در تاریخ‌نامه‌ی خوارزمی، سال ۳، بهار ۱۳۹۵، ص ۱۳۲_۱۴۸".

@AndoneMila
🔷گروه و  انجمن علمی-دانشجویی تاریخ  دانشگاه تربیت مدرس با همکاری موسسه همکاری های میان رشته‌ای اکنون و مجله مردم نامه تاریخ برگزار می‌کنند:

🔶نشست:

تاریخ خُرد به مثابه یک رهیافت روش‌شناختی
"بررسی و نقد کتاب پنیر و کرم ها از کارلو گینزبورگ"

🔺سخنرانان:
دکتر سید هاشم آقاجری
دکتر محمدجواد عبدالهی
هادی آقاجانزاده

🔹️دبیر نشست: دکتر جواد مرشدلو  

زمان: سه شنبه ۱۵ آبان ماه ۱۴۰۳
ساعت ۱۵ الی ۱۷
📍دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده‌ی علوم انسانی، طبقه‌ی چهارم، سالن شهید رئیسی


علاقه‌مندانی که از بیرون دانشگاه قصد شرکت در این نشست را دارند لطفا به نشانی زیر پیام دهند:
@abolfazl_korosh
2024/12/05 05:28:40
Back to Top
HTML Embed Code: