یه چیزی سعی میکرد از پشت سرت رو بگیره از ترس سریع چرخیدی میبینی | صورت ضارب پر از زخم و خون آلود بود فکش رو به جلو مینداخت و سعی میکرد شما رو گاز بگیره تو باهاش صحبت می کنی ( هی مرد چیکار داری می کنی ) ولی اون اصلا جوابی به تو نمی داد و فقط خش خش می‌کرد قدرتش انقدر زیاد بود که تو به زور میتونستی اون رو نگه داری و صورتت رو عقب نگه داشته بودی و با ضارب صحبت میکردی ( مرد ولم کن چیکار داری می کنی ) ولی هیچ جوابی نمی شنیدی فهمیدی که او یکی از کسانی است که در خبرها توصیف شده. پشتت به ماشین بود، با اون کلنجار می رفتی، مثل دیوانه ها می جنگیدی، اما قصد شکست نداشتی. بازوهایت را رها کردی و او را هل دادی. با وجود اینکه به سمت عقب تکان می خورد، ولی به زمین نیفتاد و همچنان به سمت تو حمله ور می شد. تو تصمیم گرفتی با مشت و با ضربه پا به زانو هاش صدمه وارد کنی که نتونه پاشه او در نهایت با ضربه ای که خورده بود به زمین زده شد. نمیدونستی با او چه کار کنی. اون هر دفعه که میزدیش دوباره پا میشه و بهت حمله ور می شد. اون اصلا عادی به نظر نمی رسید هر طور شده فقط میخواست تو رو گاز بگیره به فکر کشتنش افتادی با خودت کلنجار رفتی که اگه بکشیش به عنوان یک قاتل شناخته میشی، اما به نظر می رسید که اگر کاری انجام ندهی، او می خواهد تو را بکشه !

@Animated_Dead_Stories

شما تصمیم گرفتید ضارب را بکشید، حتی اگر قتل به نظر برسد. فکر کردی که اون دیگه انسان نیست بلکه موجودی است که به ویروس آلوده شده است. به اطراف نگاه می کردی تا چیز تیز پیدا کنی، تکه های شیشه کف ماشینی بود که از جاده منحرف شده بود. فکر نمیکردی ریسکی باشه وقتی به سمت صندلی راننده رفتید و به دنبال چیزی گشتید، چیزی جز یک تکه چوب بلند پیدا نکردید. آن را گرفتی و به سمت مهاجم رفتی، با تکه چوب به پشتش زدی، اما به نظر دردناک نبود. وقتی چند بار دیگر به آن ضربه زدی متوجه شدی که فایده ای نداشته. مدام دستش را دراز می کرد و سعی می کرد تو را بگیره و گازت بگیره، به عنوان آخرین راه، به سرش زدی و سرش خرد شد و به زمین افتاد و متوقف شد. متوجه شدی که به سرش باید ضربه بزنی !

@Animated_Dead_Stories

به ماشینت برگشتی و به راهت ادامه دادی. حوله ای از روی صندلی کنارت برداشتی و روی تکه چوب آغشته به خون گذاشتی به راهت ادامه دادی حدوداً 70 کیلومتر با شهری که برادرت در آنجا ساکن بود فاصله داشتی ، تا الان به جز چند ماشین رها شده، بیشتر جاده ها خالی بود. تقریباً بنزین ماشین تمام شده بود، اما هیچ پمپ بنزینی در آن حوالی وجود نداشت که شما به آن توجه داشته باشید. به رانندگی ادامه دادی تا جایی که بنزین در باک خیلی کم بود، در نهایت توقف کردی و از ماشین پیاده شدی. تکه چوب را با خود بردی و شروع به جستجوی اطراف کردی. هوا روشن تر می شد، بنابراین شما احساس امنیت می کنید. افرادی را دیدید که به این ویروس آلوده شده شما بدون اینکه دیده شوید به اطراف نگاه می کردید سعی کردید که از خود صدایی تولید نکنید و دیده نشوید این کار موفقیت آمیز بود و شما تونستید به راهتون ادامه بدید !

@Animated_Dead_Stories

وارد کوچه ای شدی موقعیتی که توش بودی ترسوندت باورت نمیشد چه اتفاقی افتاده همه چیز به هم ریخته بود خیابونا پر از آلوده ها شده بودند ساختمان و شیشه هاشون تخریب شده بود تصادف های شدیدی رخ داده بود خیابون پر از خون بود. با خودت میگی که تا همین چند روز پیش همه چیز عادی بود، حالا همه چیز ساکت و خلوت به نظر میرسید. بی صدا در خیابان فرعی قدم می زدی و چپ و راست نگاه می کردی، اما چیزی توجهت را جلب نکرد همه چیز به هم ریخته بود دقیقا مثل هم انگار که جنگی اتفاق افتاده. به انتهای خیابون که رسیدی صدای فریاد کمک از جایی بلند شد. شروع کردی به سمتش دویدن تا ببینی چیه صداهای پریشانی مدام می آمد، تو نزدیک و نزدیکتر می شدی. در حالی که در خیابان ها می دویدید، با اینکه چند نفر آلوده را در اطراف بود، به دویدن ادامه دادید. وقتی که به صدا رسیدید که چند نفر بالای ماشین های بودن که تویی اتفاق چپ کرده بودن و دور ماشین رو آلوده ها گرفتن بودن داد می‌زدند درخواست کمک می کردند شما مات و مبهوت فقط به اطراف نگاه می کردید و ترسیده بودید و به خودتون گفتید که هر طور شده باید کمکشون کنم !

@Animated_Dead_Stories

شما سعی می کنید حواس متحرک را پرت کنید و به مردم کمک کنید اول اقدام به داد و فریاد می کنید سعی می کنید از هرچیزی که به دستتون اومد سر و صدا ایجاد کنید تا حواس متحرک ها رو پرت کنید شما موفق شدید اونا به شما نگاه میکنند و به سمت شما حرکت می کند شما با داد و فریاد به مردم می گوید که به پایین بیاید و به جای امن ببرید حالا شما موفق شدید که مردم رو نجات بدید ولی متحرک ها دارند به سمت شما میان از ترس و لرز فقط به فکر فرار هستید و می دوید سعی می‌کنید به خیابان اول ورودی شهر برسید که از آنجا وارد شهر شدید و فقط چند متحرک آنجا وجود داشت بعد از ده دقیقه به ورودی شهر می رسید ساختمانی در آنجا هست که حس میکنید هیچ کسی یا هیچ متحرکی در آن وجود ندارد شما دوست دارید داخل آن شود یا به راهتان ادامه میدید

@Animated_Dead_Stories

شما الان وارد خونه می‌شید انبوه بزرگی از زامبی ها پشت سر تو دارن حرکت می کنند اونها میخوان وارد خونه بشن و شما سعی می کنید که درهای ورودی خونه رو ببندید به اطراف نگاه می‌کنید میز صندلی ناهار خوری رو میبینید با تلاش زیاد موفق میشید در ببندید و میز و صندلی ها رو جلوی در میزارید که در باز نشه واکر ها نتونن بیان تو شما از شدت خستگی و گرسنگی یه دفعه به زمین می‌افتد میخواید برید در یخچال باز کنید تا ببینید داخل یخچال چی هست ناگهان وقتی در یخچال رو باز میکنید یک صدایی می شنوید ( کسی هست، کسی صدای منو میشنوه ) شما به اتاق بالا مراجعه میکنید چون صدا از اونجا میاد، در رو که باز می کنید می بینید یک بی سیمه یه نفر روی کانال 11 داره با شما ارتباط برقرار میکنه ؟

@Animated_Dead_Stories

شما بی سیم رو بر می دارید و میگید بله بله من صداتو میشنوم صدای من را دریافت می‌کنید ) شخص پشت بیسیم ( بله من صداتو دریافت می کنم وضعیت شما چطوره ؟ من جزو افرادی هستم که روی ماشین ها گرفتار شده بود و شما ما رو نجات داد شما وارد خونه ما شدید ما میخواستیم از خونه بیاییم بیرون که این موجودات به ما حمله کردند شما لطفاً داخل آشپزخانه برید داخل کابینت ها و داخل یخچال مواد خوراکی و جعبه کمک های اولیه وجود دارد اونها رو بردارید همراه با بیسیم به پشت بوم برید ما تونستیم فرار کنیم و الان داخل پشت بوم یک خونه که یک کوچه از خونمون فاصله داره تونستیم پناه بگیریم شما به پشت بوم بیاد میتونید مارو ببینید من الان دارم برای شما دست تکون میدم آیا منو میبینید ) شما ( بله من دارم شما رو میبینم ) شخص پشت بیسیم ( لطفاً اگه میتونید جعبه کمک های اولیه و مواد خوراکی رو برامون بیارید اینجا ما یه فرد زخمی داریم و افرادی که گرسنه هستند !

@Animated_Dead_Stories

🔴 شما خوب به اطراف نگاه میکنید کوچه پشتی هیچ کدوم از اون متحرک ها رو نداره از پشت بوم وارد خونه ی بغلی میشید شما از پله های راهرو خونه به پایین می‌آید وارد کوچه میشید با سرعت به سمت افرادی که از شما کمک خواستن میرید ولی تو همین حین می‌بینید که از این خونه بازمانده ها صدای جیغ و فریاد میاد شما سریعا وارد خونه میشه می بینید که او فردی که زخمی شده بود حالا تبدیل به یک متحرک شده و چند نفر رو کشته شما وسایل هاتونو میزارید زمین در همین حین اون متحرک حضور شما را حس میکنه ! چند نفر باقی مانده از مردم و اون شخصی که با شما با بیسیم ارتباط داشت داخل پشت بوم هستن و از شما می‌خواهم که کمکشون کنید در همین حین اون متحرک به سمت شما حمله میکنه شما سعی می کنید از خودتون دفاع کنید چند بار با میله ای که روی زمین افتاده بود و به شدت هم خونی بود به اون متحرک ضربه میزنید و به عقب پرت میشه و شما فرار می کنید داخل یک اتاق، در اتاق رو کامل می بندید اون چند بار به در حمله میکنه ولی نمیتونه کاری کنه همزمان شما به فردی که بالای ساختمونه بی سیم می‌زنید سلام سلام صدای منو دارید ؟ فرد پشت بیسیم ( بله بله ما ورود شما را به ساختمان دیدیم آیا شما خوب هستید ) شما ( یکی از افراد زخمی تبدیل به یکی از این متحرک ها شده و چند نفر را گاز گرفته و متاسفانه کشته اونا هم به زودی تبدیل میشن شما بالای پشت بوم بمونید و سر و صدا نکنید و صدایی از خودتون در نیارید ) ادامه شما ( من با اون متحرک درگیر شدم و تونستم وارد یک اتاق بشم و در اتاق را بستم سعی می کنم چند ساعتی اینجا بمونم تا اون متحرک دور بشه من الان طبقه دوم هستم و شما پشت بام هستید سعی می کنم هر چه سریعتر با شما دیدار کنم فقط شما لطفاً صدای از خودتون در نیارید تا اونو از ساختمان خارج بشن ) فرد پشت بیسیم ( بسیار خوب خیلی ممنون از شما خدانگهدار و حافظه شما باشد !

@Animated_Dead_Stories

🔴 چند ساعتی داخل اتاق منتظر میمونید متحرک ها از خونه که درش هنگام ورود شما باز بود خارج میشن شما ( به فرد بالای ساختمان بیسیم میزنید ) افراد بالای ساختمان صدای منو دارید افراد بالای ساختمان ؟ ( بله ما صدای شما را داریم اتفاقی افتاده ) شما ( الان چند دقیقه میشه که صدای خش خش خشی نمیشنوم فکر میکنم که اون متحرک ها از ساختمون خارج شدن شما میتونید از پشت بوم خیلی آروم به خیابان نگاه کنید و تایید کنید ؟ فرد پشت بیستم ( چند لحظه صبر کنید. بله من چندتا از اون متحرک میبینم که دارن از ساختمان خارج میشن فکر کنم امنه میتونید به طبقه سوم برید ؟ شما ( دریافت شد الان از اتاق خارج میشم و خیلی آهسته به طبقه بالا میام ) فرد پشت بیستم ( دریافت شد )

شما از اتاق خیلی آهسته و آروم خارج میشید هیچ متحرکی در اطرافتون نیست همه جا پر از خون آدمه ولی پله‌ها سالمن خیلی آروم آهسته از پله‌ها میرید بالا یکی از متحرکان پاش شکسته و افتاده زمین خیلی آروم از سمتش رد میشین حالا شما به طبقه چهارم رسیدید، با چند تا در روبرو میشید درو که باز می‌کنی یه نوزاد تو تختشه و شروع می‌کنه به گریه کردن آیا بهش کمک می‌کنید؟ یا فقط وسایل اطرافو برمی‌دارید و میرید به پشت بوم پیش آدمای باقی مونده و فرد پشت بیسیم؟

⭕️ پایان ایردراپ کتز !

📆 9 مهر پایان ایردراپ کتز فرا میرسه، این ایردراپ مانند داگز هست، نیاز به فعالیت خاصی نداره فقط استارت کن و توکن بگیر!

😺 عرضه کل توکن کتز : 600 میلیارد
از این تعداد 55 درصد به کاربرا میرسه و 30 درصد برای فصل 1 کنار گذاشتن ! ( پس این ربات فصل 2 هم دارد)

💰معیار پاداش‌دهی:

فعالیت داخل برنامه ، تسک‌ها / معاملات روزانه/ انجام تراکنش و اپلود عکس گربه به صورت روزانه

@catsgang_bot ⬅️ ورود به ربات


#معرفی_ایردراپ | #پست_موقت
🆔️@Twd_world_ir | دنیای مردگان متحرک

آوای آشنا برای ناتکوین باز ها

ویدیو اخیر کانال رسمی ناتکوین در رابطه با پروژه ناتپیکسل کاربران رو به روز های قبل از لیست شدن ناتکوین می برد

طی چند روز اخیر ناتکوین همه جانبه از پروژه جدید خودش
حمایت میکنه

به هیچ عنوان از دستش ندید!

لینک ربات؛

https://www.tgoop.com/notpixel/app?startapp=f6120250642