Forwarded from باشگاه فلسفه لوگوس
چقدر ساختگی و تصنعی است که کسی بگوید: «میخواهم با تو کاملاً روراست باشم.»
چه دلیلی دارد که چنین حرفی بزنیم؟ روراستی نیازی به مقدمه چینی ندارد روراستی خودش را نشان خواهد داد. باید بر پیشانیت نوشته شده باشد باید از لحن کلامت معلوم باشد، باید در چشمهایت برق بزند، مثل عاشقی که با یک نگاه به مکنونات قلبی معشوقه پی میبرد. باید بوی خوش راستی و صداقت از تو به مشام دیگران رسد.
روراستی دروغین همچون فرو کردن خنجری در پهلوی دیگران است. هیچی زشتتر از دوستیِ ساختگیِ گرگمآبانه نیست. از آن پرهیز کن. کسی که واقعاً خوب و ساده و خیرخواه باشد از نگاهش معلوم است و همه قادر به تشخیص آن هستند.
تأملات
مارکوس آئورلیوس
🆔@logoss24
چه دلیلی دارد که چنین حرفی بزنیم؟ روراستی نیازی به مقدمه چینی ندارد روراستی خودش را نشان خواهد داد. باید بر پیشانیت نوشته شده باشد باید از لحن کلامت معلوم باشد، باید در چشمهایت برق بزند، مثل عاشقی که با یک نگاه به مکنونات قلبی معشوقه پی میبرد. باید بوی خوش راستی و صداقت از تو به مشام دیگران رسد.
روراستی دروغین همچون فرو کردن خنجری در پهلوی دیگران است. هیچی زشتتر از دوستیِ ساختگیِ گرگمآبانه نیست. از آن پرهیز کن. کسی که واقعاً خوب و ساده و خیرخواه باشد از نگاهش معلوم است و همه قادر به تشخیص آن هستند.
تأملات
مارکوس آئورلیوس
🆔@logoss24
Forwarded from باشگاه فلسفه لوگوس
سلام خدمت همگی عزیزان
دوره کامل نقد و تحلیل آثار کامو که امسال در کلاب فلسفه لوگوس برگزار شده است بنا به قولی که قبلا به اعضای محترم کلاب داده شده بود جهت استفاده همه عزیزان به مدت دو روز با تخفیف ویژه در اختیار همه علاقمندان به آثار آلبر کامو قرار خواهد گرفت .
عزیزانی که مایل به شرکت در این دوره فلسفی میباشند به آیدی زیر پیام دهند.
@philosophyyar
با تشکر : مدیریت کلاب فلسفه
لوگوس
🆔 @logoss24
دوره کامل نقد و تحلیل آثار کامو که امسال در کلاب فلسفه لوگوس برگزار شده است بنا به قولی که قبلا به اعضای محترم کلاب داده شده بود جهت استفاده همه عزیزان به مدت دو روز با تخفیف ویژه در اختیار همه علاقمندان به آثار آلبر کامو قرار خواهد گرفت .
عزیزانی که مایل به شرکت در این دوره فلسفی میباشند به آیدی زیر پیام دهند.
@philosophyyar
با تشکر : مدیریت کلاب فلسفه
لوگوس
🆔 @logoss24
در آمدی بر «انسانِ طاغیِ» آلبر کامو
بهنام محمدی
💥 در آمدی بر «انسانِ طاغیِ» آلبر کامو
🔷 طغیانِ متافیزیکی
👤 بهنام محمدی
نمونهای از درسگفتارهای این دوره جهت آشنایی بیشتر عزیزان با مباحث مطرح شده 🌹🙏
🆔 @logoss24
🔷 طغیانِ متافیزیکی
👤 بهنام محمدی
نمونهای از درسگفتارهای این دوره جهت آشنایی بیشتر عزیزان با مباحث مطرح شده 🌹🙏
🆔 @logoss24
Forwarded from باشگاه فلسفه لوگوس
فهم نیازمند بلوغ فکری نهفقط در ذهن، بلکه در سرتاسر وجود انسان است. تحصیل کردن و مطالعه کردن قطعاً هدفی فراتر از انتقال دادهها دارد. نباید هگل و کانت و مارکس و… بخوانی که فقط هگل و کانت و مارکس و…بدانی. میخوانیم که زندگیمان را تحملپذیرتر کنیم، میخوانیم که از فریب خشنودی ناشی از توهمات در امان باشیم، میخوانیم که به حیاتمان نشئهای دوباره ببخشیم.
کارل یاسپرس
🆔 @logoss24
کارل یاسپرس
🆔 @logoss24
فیثاغوریان
در مکتب فیثاغوریان، عدد مفهومی بنیادین بود و به عنوان ساختار اساسی هستی تلقی میشد. آنها معتقد بودند که همه چیز در جهان از اعداد تشکیل شده است و نظم کیهانی را میتوان با روابط عددی توضیح داد. این دیدگاه، فلسفهای عمیقاً ریاضیمحور بود که تأثیر گستردهای بر تفکر فلسفی و علمی یونان باستان گذاشت.
@Arts1992
در مکتب فیثاغوریان، عدد مفهومی بنیادین بود و به عنوان ساختار اساسی هستی تلقی میشد. آنها معتقد بودند که همه چیز در جهان از اعداد تشکیل شده است و نظم کیهانی را میتوان با روابط عددی توضیح داد. این دیدگاه، فلسفهای عمیقاً ریاضیمحور بود که تأثیر گستردهای بر تفکر فلسفی و علمی یونان باستان گذاشت.
@Arts1992
بخش دوم
فیثاغوریان ویژگیهای خاصی را به اعداد نسبت میدادند.
اول اینکه ، عدد، جوهر هستی است
آنها بر این باور بودند که اعداد، ذات و ساختار اصلی موجودات را شکل میدهند. برای مثال، نسبتهای عددی در موسیقی، حرکت سیارات، و حتی اخلاق و زیبایی را میتوان با اعداد توضیح داد.
دوم ؛ اعداد دارای ویژگیهای کیفی و نمادین هستند فیثاغوریان اعداد را نهتنها از نظر کمی، بلکه از نظر کیفی و معنایی بررسی میکردند. آنها برای هر عدد ویژگیهای خاصی قائل بودند:
یک : اصل و وحدت و مبدا همه چیز است
دو ؛ دوگانگی و تضاد ، مثلاً زن و مرد، خیر و شر
سه : عدد کامل و نشاندهندهٔ هماهنگی ، آغاز، میان، پایان
چهار : نماد عدالت و پایداری.
پنج : عدد ازدواج و حاصل جمع 2 و 3، یعنی زن و مرد
شش : شانس
هفت : فرصت دوباره
ده : کاملترین عدد، چون مجموع اعداد 1 تا 4 است (1+2+3+4=10) و تشکیلدهندهٔ تترکتوس مقدسترین ساختار عددی آنها بود
• فیثاغوریان تترکتوس را یک نماد عرفانی میدانستند. این شکل از چهار ردیف نقطه (1، 2، 3 و 4) تشکیل شده بود و مجموع آنها 10 میشد. آنها بر این اساس سوگند یاد میکردند و باور داشتند که این ساختار نشاندهندهٔ نظم کیهانی است.
فیثاغوریان کشف کردند که نسبتهای عددی معین، ساختار موسیقی را تشکیل میدهند. مثلاً نسبت 2:1 معادل یک اکتاو است. این دیدگاه بعدها به نظریه «هارمونی افلاک» منجر شد، که میگفت حرکات سیارات نیز از قوانین عددی پیروی میکنند.
@Arts1992
فیثاغوریان ویژگیهای خاصی را به اعداد نسبت میدادند.
اول اینکه ، عدد، جوهر هستی است
آنها بر این باور بودند که اعداد، ذات و ساختار اصلی موجودات را شکل میدهند. برای مثال، نسبتهای عددی در موسیقی، حرکت سیارات، و حتی اخلاق و زیبایی را میتوان با اعداد توضیح داد.
دوم ؛ اعداد دارای ویژگیهای کیفی و نمادین هستند فیثاغوریان اعداد را نهتنها از نظر کمی، بلکه از نظر کیفی و معنایی بررسی میکردند. آنها برای هر عدد ویژگیهای خاصی قائل بودند:
یک : اصل و وحدت و مبدا همه چیز است
دو ؛ دوگانگی و تضاد ، مثلاً زن و مرد، خیر و شر
سه : عدد کامل و نشاندهندهٔ هماهنگی ، آغاز، میان، پایان
چهار : نماد عدالت و پایداری.
پنج : عدد ازدواج و حاصل جمع 2 و 3، یعنی زن و مرد
شش : شانس
هفت : فرصت دوباره
ده : کاملترین عدد، چون مجموع اعداد 1 تا 4 است (1+2+3+4=10) و تشکیلدهندهٔ تترکتوس مقدسترین ساختار عددی آنها بود
• فیثاغوریان تترکتوس را یک نماد عرفانی میدانستند. این شکل از چهار ردیف نقطه (1، 2، 3 و 4) تشکیل شده بود و مجموع آنها 10 میشد. آنها بر این اساس سوگند یاد میکردند و باور داشتند که این ساختار نشاندهندهٔ نظم کیهانی است.
فیثاغوریان کشف کردند که نسبتهای عددی معین، ساختار موسیقی را تشکیل میدهند. مثلاً نسبت 2:1 معادل یک اکتاو است. این دیدگاه بعدها به نظریه «هارمونی افلاک» منجر شد، که میگفت حرکات سیارات نیز از قوانین عددی پیروی میکنند.
@Arts1992
آدمی هر چه در درونِ خود بیشتر مایه داشته باشد، از بیرون کمتر طلب میکند و دیگران هم کمتر میتوانند چیزی به او عرضه کنند. از اینرو، بالا بودنِ شعور به دوری از اجتماع منجر میگردد.
درباب حکمت زندگی
آرتور شوپنهاور
@Arts1992
درباب حکمت زندگی
آرتور شوپنهاور
@Arts1992
«مرد فاضل و کامل بهترین رفیق خویش است و از تنهایی لذت میبرد؛ همچنانکه شخص عاری از فضایل و کمالات دشمن خویش است و از تنهایی در وحشت میماند.»
ارسطو
کتاب اخلاق
@Arts1992
ارسطو
کتاب اخلاق
@Arts1992
هراکلیتوس
هراکلیتوسِ اِفِسوسی (حدود 535-475 ق.م) یکی از فیلسوفان پیشاسقراطی بود که اندیشههای او بر مفهوم تغییر، وحدت اضداد و لوگوس تأکید داشت. فلسفه او را میتوان در چند اصل اساسی خلاصه کرد.
@Arts1992
هراکلیتوسِ اِفِسوسی (حدود 535-475 ق.م) یکی از فیلسوفان پیشاسقراطی بود که اندیشههای او بر مفهوم تغییر، وحدت اضداد و لوگوس تأکید داشت. فلسفه او را میتوان در چند اصل اساسی خلاصه کرد.
@Arts1992
بخش دوم
▫️همهچیز در حال تغییر است
هراکلیتوس معتقد بود که هستی همواره در حال دگرگونی است. او جمله معروف «نمیتوان دو بار در یک رودخانه گام نهاد» را بیان کرد، زیرا آب رودخانه مدام در حال تغییر است. به نظر او، ثبات ظاهری چیزها یک توهم است و در واقع، همهچیز در جریان دائمی و در سیلان است
▫️آتش بهعنوان اصل بنیادین هستی
در مقابل فیلسوفانی مانند تالس (که آب را اصل بنیادین میدانست) یا آناکسیمِنس (که هوا را بنیاد همهچیز میدانست)، هراکلیتوس آتش را عنصر اصلی جهان معرفی کرد. به نظر او، آتش نماد تغییر و حرکت مداوم است و جهان از طریق دگرگونیهای آتش شکل میگیرد.
▫️وحدت اضداد
هراکلیتوس باور داشت که تقابلها (مانند روز و شب، گرم و سرد، مرگ و زندگی) نهتنها در تضاد با یکدیگر نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند و در واقع، هستی از طریق تنش میان این اضداد بهوجود میآید. او میگفت: «راه بالا و پایین یکی است.»
▫️لوگوس یا اصل عقلانی حاکم بر جهان
هراکلیتوس معتقد بود که تغییرات و تناقضهای ظاهری جهان تحت یک اصل عقلانی و هماهنگ به نام «لوگوس» قرار دارند. لوگوس یک نظم جهانی است که بر تمام پدیدهها حاکم است، اما بیشتر مردم از درک آن عاجزند.
و توانایی درک لوگوس را ندارند و تنها بر ظواهر تمرکز میکنند. به همین دلیل،
فلسفه هراکلیتوس بر تغییر مداوم، هماهنگی اضداد و نظم عقلانی جهان تأکید دارد. او را میتوان یکی از نخستین فیلسوفانی دانست که بهجای تمرکز بر یک عنصر مادی خاص، به رابطه پویای اشیا و فرآیندهای هستی توجه کرد. اندیشههای او تأثیر عمیقی بر فلسفههای بعدی، از جمله افلاطون و رواقیان، گذاشت.
@Arts1992
▫️همهچیز در حال تغییر است
هراکلیتوس معتقد بود که هستی همواره در حال دگرگونی است. او جمله معروف «نمیتوان دو بار در یک رودخانه گام نهاد» را بیان کرد، زیرا آب رودخانه مدام در حال تغییر است. به نظر او، ثبات ظاهری چیزها یک توهم است و در واقع، همهچیز در جریان دائمی و در سیلان است
▫️آتش بهعنوان اصل بنیادین هستی
در مقابل فیلسوفانی مانند تالس (که آب را اصل بنیادین میدانست) یا آناکسیمِنس (که هوا را بنیاد همهچیز میدانست)، هراکلیتوس آتش را عنصر اصلی جهان معرفی کرد. به نظر او، آتش نماد تغییر و حرکت مداوم است و جهان از طریق دگرگونیهای آتش شکل میگیرد.
▫️وحدت اضداد
هراکلیتوس باور داشت که تقابلها (مانند روز و شب، گرم و سرد، مرگ و زندگی) نهتنها در تضاد با یکدیگر نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند و در واقع، هستی از طریق تنش میان این اضداد بهوجود میآید. او میگفت: «راه بالا و پایین یکی است.»
▫️لوگوس یا اصل عقلانی حاکم بر جهان
هراکلیتوس معتقد بود که تغییرات و تناقضهای ظاهری جهان تحت یک اصل عقلانی و هماهنگ به نام «لوگوس» قرار دارند. لوگوس یک نظم جهانی است که بر تمام پدیدهها حاکم است، اما بیشتر مردم از درک آن عاجزند.
و توانایی درک لوگوس را ندارند و تنها بر ظواهر تمرکز میکنند. به همین دلیل،
فلسفه هراکلیتوس بر تغییر مداوم، هماهنگی اضداد و نظم عقلانی جهان تأکید دارد. او را میتوان یکی از نخستین فیلسوفانی دانست که بهجای تمرکز بر یک عنصر مادی خاص، به رابطه پویای اشیا و فرآیندهای هستی توجه کرد. اندیشههای او تأثیر عمیقی بر فلسفههای بعدی، از جمله افلاطون و رواقیان، گذاشت.
@Arts1992
زمانی حرف بزن که ارزش حرفت بیشتر از سکوتت باشد و زمانی برای خودت دوست انتخاب کن که ارزش دوستت بیش از تنهاییت باشد ...
#فرانسیسکو_کولوآنه
@Arts1992
#فرانسیسکو_کولوآنه
@Arts1992
از بیان حقایق برای کسانی که لایق فهم آن نیستند خودداری کنید، زیرا فکر آنها را مغشوش خواهید کرد.
#ژان_ژاک_روسو
@Arts1992
#ژان_ژاک_روسو
@Arts1992
"آیا واقعیت اشیای محسوس در ادراک شدن آنهاست؟ یا آنکه چیزی مستقل از ادراک آنها وجود دارد که هیچ ارتباطی با ذهن ندارد؟"
جرج برکلی
@Arts1992
جرج برکلی
@Arts1992
جرج برکلی (12 مارس 1685 – 14 ژانویه 1753)، که به عنوان اسقف برکلی (اسقف کلون) شناخته میشود، فیلسوفی ایرلندی بود که مهمترین دستاورد او پیشبرد نظریهای به نام "نامادهگرایی" (که بعدها به عنوان ایدهآلیسم ذهنی شناخته شد) بود.
این نظریه وجود ماده را انکار میکند و استدلال مینماید که اشیای آشنایی مانند میز و صندلی، صرفاً ایدههایی در ذهن افراد ادراککننده هستند و در نتیجه، بدون ادراک شدن نمیتوانند وجود داشته باشند.
برکلی همچنین به دلیل نقد نظریهی انتزاع مشهور است که نقش مهمی در استدلال او برای نامادهگرایی ایفا میکند. شهر برکلی در کالیفرنیا، که به خاطر دانشگاه کالیفرنیا، برکلی شهرت دارد، به نام او نامگذاری شده است. لازم به ذکر است که نام او به درستی "بارکلی" تلفظ میشود.
در سال 1709، برکلی نخستین اثر مهم خود را با عنوان "مقالهای در جهت نظریهای جدید دربارهی بینایی" منتشر کرد. او در این اثر به محدودیتهای بینایی انسان پرداخت و نظریهای را مطرح کرد که موضوعات واقعی دید، اجسام مادی نیستند، بلکه نور و رنگ هستند. این دیدگاه زمینهساز مهمترین اثر فلسفی او یعنی "رسالهای دربارهی اصول معرفت انسانی" (1710) شد. اما به دلیل استقبال کم از این کتاب، او آن را در قالب گفتوگو بازنویسی کرد و در سال 1713 با عنوان "سه گفتوگو میان هایلاس و فیلونوس" منتشر کرد.
در این کتاب، فیلونوس (به معنی "دوستدار ذهن" در زبان یونانی) نمایندهی دیدگاههای برکلی است، درحالیکه هایلاس (به معنی "ماده") دیدگاههای مخالفان او، بهویژه جان لاک را منعکس میکند.
برکلی در کتاب "دربارهی حرکت" (De Motu) در سال 1721 به مخالفت با نظریهی فضا، زمان و حرکت مطلق که آیزاک نیوتن ارائه داده بود، پرداخت. استدلالهای او بعدها مقدمهای برای نظریات ارنست ماخ و آلبرت اینشتین شدند.
در سال 1732، برکلی کتاب "آلسیفرون" را منتشر کرد که اثری در دفاع از مسیحیت در برابر آزاداندیشان بود. در 1734، او کتاب "تحلیلگر" را نوشت که نقدی بر مبانی حساب دیفرانسیل و انتگرال بود و تأثیر مهمی در توسعهی ریاضیات داشت. آخرین اثر فلسفی مهم او، "سیریس" (1744)، با توصیه به استفادهی دارویی از آب قیر آغاز میشود، اما سپس به طیف گستردهای از موضوعات از جمله علم، فلسفه و الهیات میپردازد.
پس از جنگ جهانی دوم، توجه به آثار برکلی افزایش یافت، زیرا او به مسائل مهمی پرداخته بود که در فلسفهی قرن بیستم مورد بحث قرار گرفتند، از جمله مشکلات مربوط به ادراک، تفاوت میان ویژگیهای اولیه و ثانویه، و اهمیت زبان.
@Arts1992
این نظریه وجود ماده را انکار میکند و استدلال مینماید که اشیای آشنایی مانند میز و صندلی، صرفاً ایدههایی در ذهن افراد ادراککننده هستند و در نتیجه، بدون ادراک شدن نمیتوانند وجود داشته باشند.
برکلی همچنین به دلیل نقد نظریهی انتزاع مشهور است که نقش مهمی در استدلال او برای نامادهگرایی ایفا میکند. شهر برکلی در کالیفرنیا، که به خاطر دانشگاه کالیفرنیا، برکلی شهرت دارد، به نام او نامگذاری شده است. لازم به ذکر است که نام او به درستی "بارکلی" تلفظ میشود.
در سال 1709، برکلی نخستین اثر مهم خود را با عنوان "مقالهای در جهت نظریهای جدید دربارهی بینایی" منتشر کرد. او در این اثر به محدودیتهای بینایی انسان پرداخت و نظریهای را مطرح کرد که موضوعات واقعی دید، اجسام مادی نیستند، بلکه نور و رنگ هستند. این دیدگاه زمینهساز مهمترین اثر فلسفی او یعنی "رسالهای دربارهی اصول معرفت انسانی" (1710) شد. اما به دلیل استقبال کم از این کتاب، او آن را در قالب گفتوگو بازنویسی کرد و در سال 1713 با عنوان "سه گفتوگو میان هایلاس و فیلونوس" منتشر کرد.
در این کتاب، فیلونوس (به معنی "دوستدار ذهن" در زبان یونانی) نمایندهی دیدگاههای برکلی است، درحالیکه هایلاس (به معنی "ماده") دیدگاههای مخالفان او، بهویژه جان لاک را منعکس میکند.
برکلی در کتاب "دربارهی حرکت" (De Motu) در سال 1721 به مخالفت با نظریهی فضا، زمان و حرکت مطلق که آیزاک نیوتن ارائه داده بود، پرداخت. استدلالهای او بعدها مقدمهای برای نظریات ارنست ماخ و آلبرت اینشتین شدند.
در سال 1732، برکلی کتاب "آلسیفرون" را منتشر کرد که اثری در دفاع از مسیحیت در برابر آزاداندیشان بود. در 1734، او کتاب "تحلیلگر" را نوشت که نقدی بر مبانی حساب دیفرانسیل و انتگرال بود و تأثیر مهمی در توسعهی ریاضیات داشت. آخرین اثر فلسفی مهم او، "سیریس" (1744)، با توصیه به استفادهی دارویی از آب قیر آغاز میشود، اما سپس به طیف گستردهای از موضوعات از جمله علم، فلسفه و الهیات میپردازد.
پس از جنگ جهانی دوم، توجه به آثار برکلی افزایش یافت، زیرا او به مسائل مهمی پرداخته بود که در فلسفهی قرن بیستم مورد بحث قرار گرفتند، از جمله مشکلات مربوط به ادراک، تفاوت میان ویژگیهای اولیه و ثانویه، و اهمیت زبان.
@Arts1992
انسان ها بیش از هر چیز دیگر، از اندیشیدن وحشت دارند، بیش از فقر، حتی بیش از مرگ. «اندیشه» انقلاب می کند، از تخت به زیر می کشد و نابود می سازد. امتیازات دروغین، سنن و عرف جوامع، و عادات راحت طلبانه ی انسان ها را، بدون ذره ای رحم، از دم تیغ می گذراند. هیچ قانونی را به رسمیت نمی شناسد؛ آنارشیست است.
مراجع قانونی را به پشیزی نمی انگارد و بر خرد کهن نیز وقعی نمی نهد. اندیشه به سادگی در گودال جهنم می نگرد و هراسی او را فرا نمی گیرد. بشر، لکه ی کوچکی مغروق در ژرفای بی پایانی از سکوت است؛ اندیشه این را می بیند و با این حال، غرورمندانه خود را به نمایش می گذارد، گویی ارباب کائنات است. اندیشه، چالاک، آزاد و عظیم است، یگانه روشنایی این جهان و بزرگ ترین مایه ی فخر بشر.
#برتراند_راسل
@Arts1992
مراجع قانونی را به پشیزی نمی انگارد و بر خرد کهن نیز وقعی نمی نهد. اندیشه به سادگی در گودال جهنم می نگرد و هراسی او را فرا نمی گیرد. بشر، لکه ی کوچکی مغروق در ژرفای بی پایانی از سکوت است؛ اندیشه این را می بیند و با این حال، غرورمندانه خود را به نمایش می گذارد، گویی ارباب کائنات است. اندیشه، چالاک، آزاد و عظیم است، یگانه روشنایی این جهان و بزرگ ترین مایه ی فخر بشر.
#برتراند_راسل
@Arts1992
در سراسر تاریخ مکتوب و شاید از پایان عصر نوسنگی، سه گونه آدم در دنیا بوده اند: بالا، متوسط، پایین..که هدف های این سه گروه کاملا سازش ناپذیر است.
هدف طبقه بالا، این است که سر جای خود بماند ، هدف طبقه متوسط این است که جای خود را با طبقه بالا عوض کند و هدف طبقه پایین زمانی که هدفی داشته باشد، این است که تمایزات را در هم شکسته و جامعه ای بیافریند که در آن همه انسان ها برابر باشند. خصلت پایدار طبقه پایین این است که خرکاری چنان از پا درش می آورد که جز به تناوب، از آنچه بیرون از زندگی روزمره است آگاهی ندارد ...
#جورج_اورول
کتاب: ۱۹۸۴
@Arts1992
هدف طبقه بالا، این است که سر جای خود بماند ، هدف طبقه متوسط این است که جای خود را با طبقه بالا عوض کند و هدف طبقه پایین زمانی که هدفی داشته باشد، این است که تمایزات را در هم شکسته و جامعه ای بیافریند که در آن همه انسان ها برابر باشند. خصلت پایدار طبقه پایین این است که خرکاری چنان از پا درش می آورد که جز به تناوب، از آنچه بیرون از زندگی روزمره است آگاهی ندارد ...
#جورج_اورول
کتاب: ۱۹۸۴
@Arts1992