Telegram Web
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
Photo
.
یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس هم‌گروه

پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیره‌ تن و تیز تاز

دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیره‌گون

نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ

به زور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست

برآمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست گرد

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

نشد مار کشته ولیکن ز راز
از این طبع سنگ آتش آمد فراز

جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین

که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد

بگفتا فروغی ست این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی

شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد

ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار


دلایل پنجگانه برای الحاقی شمردن جشن سده و حذف آن از متن ویرایش شاهنامه خالقی مطلق به قرار زیر است:

[(۱) شاعر در هفت بیت نخستین این قطعه می­گوید که هوشنگ آهن را کشف کرد و ابزار کار را به وجود آورد، طرز آبیاری را نشان داد و .... سپس، پس از آنکه ۲۱ بیت در موضوع پیدایش آتش و جشن سده سخن می­گوید و در پایان به ستایش هوشنگ می­پردازد، باز دوباره برمی­گردد به دنبالۀ شرح کارهای هوشنگ ... که در واقع بیت بیست و نهم دنبالۀ بیت هفتم است و این ۲۱ بیت را در میان آنها وصله کرده‌اند.

(۲) در بیتهای هشتم و نهم می­گوید پس از این کارها که هوشنگ کرد هنوز خوراک مردم از میوه بود و جامه­شان از برگ. در حالی که پیش از آن آمده است که مردم آهنگری و آبیاری و کشاورزی را هم فراگرفته بودند. همچنین در بیتهای یکم تا سوم گفته است که به کمک آتش، آهن را از سنگ جدا کرد و آهنگری را شناخت، ولی روایت پیدایش آتش تازه چند بیت پس از آن آمده است ،،،.

(۳) از نگاه سبک سخن، این قطعه به شیوۀ سخن فردوسی نزدیک است. با این حال چند جا آثار سستی در آن نمایان است. مثلاً در مصرع یکم بیت ۱۴ عبارت «چیزی دراز» سخنی سخت سست و کودکانه است. و یا در بیت ۱۸ واژۀ «خرد» را به معنی «کوچک، ریز» در هر دو مصرع پساوند آورده و لفظ مصرع دوم آن هم سست است. همچنین «طبع سنگ» در بیت ۲۰ نمی­تواند سخن فردوسی باشد. در مقابل بیتهای ۱۱ و ۲۳ به مضمون دو مصرع شاهنامه در جای دیگری در کتاب شباهت دارد که آتش بدان گاه محراب بود و همان قبله­شان برترین گوهر است.

(۴) این روایت در دستنویس فلورانس ۶۱۴، دستنویس لندن ۶۷۵، دستنویس قاهره ۷۴۱، دستنویس استانبول ۹۰۳، دستنویس استانبول ۸۹۱ نیست.

۲ از
۵
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
Photo
.
(۵) نویسندگان قدیم که دربارۀ سده گزارش کرده­اند چون بیرونی در آثار الباقیه و در التفهیم و ...در وجه تسمیۀ سده، گزارش دیگری جز آنچه در این قطعه است دارند و زمان پیدایش آن را هم بر خلاف این روایت نه به زمان هوشنگ، بلکه به زمان مشی و مشیانه، گیومرث، فریدون، زو طهماسب و حتی اردشیر بابکان نسبت داده­اند. همچنین طبری و بلعمی و ثعالبی که دربارۀ هوشنگ به تفصیل سخن گفته­اند ... باز اشاره­ای به روایت سده و آن پنج بیت نخستین آن ندارند. همچنین در مجمل التواریخ که یک مأخذ مهم او شاهنامۀ فردوسی است و حتی در همین داستان هوشنگ یک بار از شاهنامه نام برده است، نیز اشاره­ای به روایت سده نیست.]

لازم به یادآوری ست که خالقی مطلق در یادداشت‌های خود همچنین در مقاله‌ای تحت عنوان «الحاقی بودن جشن سده» از یک سو ساختار بیت‌ها را نزدیک به زبان فردوسی دانسته اما از سوی دیگر سرسختانه به حذف آن‌ها از متن ویرایش خود پای می‌فشارد.
زنده یاد ابوالفضل خطیبی در مقاله‌ای با عنوان «آیا جشن سده الحاقی است؟» دلایلی ارائه داده و بر خلاف دکتر خالقی، بیت‌ها را اصیل و نژاده می‌نمایاند، لیکن در پیوند با سست خواندن عبارت چیزی دراز از سوی خالقی مطلق سکوت می‌نماید که نگارنده در جای خود به آن خواهم پرداخت.
دلیلی که مصحح در شماره «۱» برای الحاقی شمردن کشف آتش و جشن سده بیان می‌دارد قانع کننده‌ نیست چراکه روند مذکور در جاهای دیگر شاهنامه نیز تکرار شده است.
از جمله (ج ۱ صفحه ۱۸ بیت ۲۰۹ از مجموعه ۸ جلدی دکتر خالقی مطلق)

کنون بازگردم به آغاز کار
سوی نامه نامور شهریار


همچنین (ج ۵ صفحه ۴۴۱ بیت ۲۹ همان)

کنون بازگردم به گفتار سرو
فروزنده سهل ماهان به مرو


همچنین (ج ۵ صفحه ۴۸۴ بیت ۱۶۰ همان)

کنون بازگردم به کار همای
پس از مرگ بهمن که بگرفت جای


و موارد دیگر
سراینده در گرماگرم داستان هر جا احساس می‌کند برای همراه ساختن خواننده با محتوای روایت لازم است به پیشینه آن اشاره شود، سخن را رها نموده به ذکر وقایع می‌پردازد سپس دوباره رشته کلام را به دست گرفته و پیش می‌برد.
این رویداد در نوشتار با (پرانتز) و در گفتار با عباراتی از قبیل «ناگفته نماند» و «لازم به ذکر است» و «ذکر این نکته ضروری ست که» و ،،، به خواننده یا شنونده القا می‌گردد.
دلیل دوم از دلایل پنجگانه دکتر خالقی مطلق در واقع تکرار دلیل نخست می‌باشد که پاسخ آن رفت.
وانگهی مصحح در شماره ۳ از دلایل پنجگانه عبارت «چیزی دراز» را سست و کودکانه خوانده که در ادامه برای الحاقی شمردن جشن سده بعنوان یک ادله معتبر به آن استناد نموده است.


منابع در دسترس فردوسی از تاریخ و فرهنگ چند هزار ساله حکایت می‌کنند لیکن مردمان پیرامون وی از تاریخی کمابیش ۳۵۰ ساله سخن می‌گویند.

منابع در دسترس فردوسی با زبان دری و پهلوی و اوستایی با او سخن می‌گویند اما مردم پیرامون وی با زبانی بیگانه و نورسیده سخن می‌گویند.

۳ از ۵
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
Photo
.

فردوسی هرگز با کسانی که زبان و هویت ایرانیان را نادیده گرفته‌اند قادر به پیکار نیست ولیکن توانایی آن را دارد که پیام حکیمانه خود را در گرماگرم داستان‌هایی جذاب به آیندگان انتقال دهد، پس بی‌درنگ زبان به روایت داستان‌ می‌گشاید، برای او مهم نیست کیومرث، هوشنگ یا تهمورث آتش را کشف کرده باشد، آنچه برای سراینده مهم بنظر می‌رسد اینست که آیندگان دریابند در این آب و خاک پیشینه‌ای به بلندای تاریخ دارند.

از این رو در اقدامی زیرکانه پیش از آنکه نام حیوان را برای خواننده بازگو نماید به ریخت ظاهری آن اشاره می‌کند، براستی چه عبارتی می‌تواند درستتر و منطقی‌تر از چیزی دراز تداعی کننده مار در ذهن باشد؟
بکارگیری عبارت چیزی دراز در حقیقت تلاشی ست برای یادآوری روزگاری که هنوز حیوانات و گیاهان و جانوران برای انسان ناشناخته بوده‌اند چراکه هنوز ذکری از نام این خزنده اهریمنی در میان نیست و برای نخستین بار در بیت زیر بکار رفته است.

بنابراین عبارت چیزی دراز نه تنها سست و کودکانه نیست که رویکردی بس حکیمانه است
مصحح در شماره ۴ از مجموع ۱۵ دست‌نویس اساس کار خود تنها از ۵ دست‌نویس یاد کرده و در مورد ۱۰ دست‌نویس دیگر سکوت نموده است.

در شماره ۵ نیز عنوان می‌دارد که این روایت در آثارالباقیه بیرونی و التفهیم و ،،، گزارش متفاوتی ارائه داده‌اند
شاهنامه فردوسی انفجاری استثنایی در ادبیات ایران و اثری متفاوت نسبت به آثار متداول دوره غزنوی و سامانی ست که جز همانندی نسبی زبان، با تاریخ بیهقی و آثار پس از آن مانند چهار مقاله و رودکی تناسب ندارد، پس شگفت‌آور نیست اگر روایات آن با بیرونی و ،،، متفاوت باشد.
در میان انبوه آثار پروفسور امین مجموعه‌ای شش جلدی (مشتمل بر سی هزار بیت) با عنوان دانشنامه منظوم ایران سربرافراشته و بسان خورشید در آسمان ادبیات ایران می‌درخشد، تاکنون چهار جلد از این مجموعه روانه بازار شده که امیدواریم از مجلدات بعدی نیز در آینده‌ای نه چندان دور رونمایی گردد.
امین در نخستین جلد دانشنامه منظوم ایران (ص ۲۶۰) زبان به اعجاز گشوده، جوانمردانه داد سخن می‌دهد، وی زبان خود را فارسی (دری) خوانده، پرچم شیر و خورشید را بارزترین نماد ملیت ایرانیان، تخت جمشید را نیز دیگر نماد این مرزوبوم شناسایی می‌کند
سید حسن امین در پاورقی همان صفحه به نکته‌ای نغز و درخور درنگ اشاره کرده و می‌گوید «از اشتباه‌های فرهنگی دست‌اندرکاران انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ عوض کردن بی‌دلیل پرچم ایران بود، در حالی که پرچم سه رنگ شیر و خورشید ایران هیچ ارتباطی به رژیم سلطنتی پهلوی نداشت و بارزترین نماد ملموس قابل انتقال ملیت ایرانیان در سراسر جهان است» از سروده‌های اوست.

مرا مهر ایران زمین در سر است
سر من فرازان از این افسر است

سرودن ز ایران شعار من است
شعار من و افتخار من است




پرواضح است که امین دل در گرو میهن دارد، نمادهای فرهنگی میهنش را فراوان ارج نهاده، ملیت را گرامی داشته و آنچه را باید بی‌مهابا بر زبان می‌راند.

امین پس از سرایش بیت‌های مربوط به نمادهای فرهنگی به جشن‌های ایران باستان پرداخته و عنوان می‌دارد «بر خلاف فرهنگ هایی مانند بودایی و هندویی که بنای آن‌ها ریاضت و ترک دنیاست، فرهنگ ایران باستان بر شادی و جشن و سور و سرور نهاده شده بود»

بسی جشن و سور است در هر کجا
ز ایام دیرین در ایران به جا

ز آیین دیرین این جشن و سور
جهان است سرشار از فیض و نور


۴ از
۵
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
2025/02/05 05:51:36
Back to Top
HTML Embed Code: