حافظه به چه کار آدم میآید؟
گاه آدم دوست دارد بمیرد
و از شرّ این حافظه خلاص شود.
#واسیلی_گروسمان
📘 پیکار با سرنوشت
گاه آدم دوست دارد بمیرد
و از شرّ این حافظه خلاص شود.
#واسیلی_گروسمان
📘 پیکار با سرنوشت
اما، دلیلی نبود که برای اشکهایمان خجالت بکشیم،
چون اشکها شاهد شجاعت ما بودهاند،
شجاعت تحمل دردهایمان ...!
#ویکتور_فرانکل
📘 انسان در جستوجوی معنی
چون اشکها شاهد شجاعت ما بودهاند،
شجاعت تحمل دردهایمان ...!
#ویکتور_فرانکل
📘 انسان در جستوجوی معنی
گذران زندگی این را به من آموخت که آدمها معمولا چیزهایی را از دست میدهند که از داشتنش مطمئن هستند...
#تی_اس_الیوت
#تی_اس_الیوت
من آدمِ نرفتنام؛
آدمِ دوست موندن
یا اصلا آدمِ دیر رفتنام،
خیلی دیر...
اما وقتی برم،
دیگه آدمِ برگشتن نیستم!
آدمِ مثل قبل شدن نیستم!
باور کن...
#آنا_گاوالدا
آدمِ دوست موندن
یا اصلا آدمِ دیر رفتنام،
خیلی دیر...
اما وقتی برم،
دیگه آدمِ برگشتن نیستم!
آدمِ مثل قبل شدن نیستم!
باور کن...
#آنا_گاوالدا
«كلما كسروا شيئاً بداخلي،
أزدهرت وأصبحت أقوى... »
هر وقت چیزی را درونِ من شکستند،
شکفتم و قویتر شدم...
أزدهرت وأصبحت أقوى... »
هر وقت چیزی را درونِ من شکستند،
شکفتم و قویتر شدم...
«دانایی آغاز تباهیست؛
تو برای هر شناخت تازهای
باید گوشهای از خودت را قربانی کنی!»
#غزاله_علیزاده
📘 خانه ادریسیها
تو برای هر شناخت تازهای
باید گوشهای از خودت را قربانی کنی!»
#غزاله_علیزاده
📘 خانه ادریسیها
I survive and endure hardships of many lengths.
I realized that my sensitivity was inner strength.
من بمدت زیادی از سختیها گذرکردم و تحملشون کردم.
من فهمیدم که حساس بودنم قدرت درونی منه.
I realized that my sensitivity was inner strength.
من بمدت زیادی از سختیها گذرکردم و تحملشون کردم.
من فهمیدم که حساس بودنم قدرت درونی منه.
جراحَتی سَیّارم، شکسته است دلم
مرا به حرف نگیرید... خسته است دلم
دلِ مرا نَتِکانید هیچ بارش نیست
که میلِ باختن و بُردنِ قُمارش نیست
که اعتماد ندارد که بخت یارش نیست
بغل کنید مرا ای گناههای بزرگ!
بغل کنید مرا اشتباههای بزرگ!
بغل کنید مرا گریههای بیشانه!
بغل کنید مرا اشکهای دُردانه!
بغل کنید که دنیا دَنیتَر از این است
بغل کنید که این کاکتوس، غمگین است
من از "نهایتِ شب" از هبوط آمدهام
از آستانهی صبر و سکوت آمدهام
بدونِ مُعجزه برگشتهام، غَم است دلم
مرا به حرف نگیرید... مریم است دلم!
من از میان بلایای سخت آمدهام
که دانه رفتهام امّا درخت آمدهام
اگر شناختهام سَرپناه بودن را
اگر کمی بلدم تکیهگاه بودن را
اگر گریختم از جمع، گوشهگیر شدم
اگر که بیشتر از قبل، سَر به زیر شدم
درخت آمدهام... ایستاده در غَمها
دلم پُر است، پُر از یادگارِ آدمها
هزار خاطره از زخمِ این و آن دارم
مرا به حرف نگیرید... داستان دارم...
#یاسر_قنبرلو
مرا به حرف نگیرید... خسته است دلم
دلِ مرا نَتِکانید هیچ بارش نیست
که میلِ باختن و بُردنِ قُمارش نیست
که اعتماد ندارد که بخت یارش نیست
بغل کنید مرا ای گناههای بزرگ!
بغل کنید مرا اشتباههای بزرگ!
بغل کنید مرا گریههای بیشانه!
بغل کنید مرا اشکهای دُردانه!
بغل کنید که دنیا دَنیتَر از این است
بغل کنید که این کاکتوس، غمگین است
من از "نهایتِ شب" از هبوط آمدهام
از آستانهی صبر و سکوت آمدهام
بدونِ مُعجزه برگشتهام، غَم است دلم
مرا به حرف نگیرید... مریم است دلم!
من از میان بلایای سخت آمدهام
که دانه رفتهام امّا درخت آمدهام
اگر شناختهام سَرپناه بودن را
اگر کمی بلدم تکیهگاه بودن را
اگر گریختم از جمع، گوشهگیر شدم
اگر که بیشتر از قبل، سَر به زیر شدم
درخت آمدهام... ایستاده در غَمها
دلم پُر است، پُر از یادگارِ آدمها
هزار خاطره از زخمِ این و آن دارم
مرا به حرف نگیرید... داستان دارم...
#یاسر_قنبرلو
« بَعَدْنا بنِص گَلِبكم، لو بِعَدْنا؟ »
هنوز در عمقِ قلبتان جای داریم،
یا که تبعید شدیم...؟
هنوز در عمقِ قلبتان جای داریم،
یا که تبعید شدیم...؟
چیزی از فرقِ سرش به سرعت پایین آمد.
از چشمهایش بیرون زد.
گلویش را خراشید و توی دلش فرو ریخت.
این شکلِ طبیعیِ چیزی بود،
که بعدها فهمید «غصه» است.
#فریبا_وفی
📘 ترلان
از چشمهایش بیرون زد.
گلویش را خراشید و توی دلش فرو ریخت.
این شکلِ طبیعیِ چیزی بود،
که بعدها فهمید «غصه» است.
#فریبا_وفی
📘 ترلان
اگر کسی را دیدید که از کوچکترین چیزها لذت میبرد؛
محو طبیعت میشود؛
کمتر سخت میگیرد؛
میبخشد؛
میخندد؛
میخنداند؛
و با خودش در یک صلح درونی است
او نه بی مشکل است نه الکی خوش!
او طوفانهای هولناکی را در زندگی پشت سر گذاشته و قدر آنچه امروز دارد را میداند
او یاد گرفته است که لحظه به لحظهی زندگی را در آغوش بگیرد...🫧
محو طبیعت میشود؛
کمتر سخت میگیرد؛
میبخشد؛
میخندد؛
میخنداند؛
و با خودش در یک صلح درونی است
او نه بی مشکل است نه الکی خوش!
او طوفانهای هولناکی را در زندگی پشت سر گذاشته و قدر آنچه امروز دارد را میداند
او یاد گرفته است که لحظه به لحظهی زندگی را در آغوش بگیرد...🫧