Telegram Web
سخن با خود توانم گفتن؛
با هر که خود را دیدم در او،
با او سخن توانم گفتن...


#شمس_تبريزى
رنج که نباید تورا غمگین کند،
رنج قرار است تلنگری باشد
که بفهمی زندگی‌ات نیاز به تغییر دارد.
آدم وقتی هشیار می‌شود که زخم بردارد،
مگذار رنج درمانده‌ات کند؛
«رنجت را تحمل نکن، آن را درک کن.»


#کارل_گوستاو_یونگ
📘 انسان و سمبل‌هایش
حافظه به چه کار آدم می‌آید؟
گاه آدم دوست دارد بمیرد
و از شرّ این حافظه خلاص شود.


#واسیلی_گروسمان
📘 پیکار با سرنوشت
اما، دلیلی نبود که برای اشک‌هایمان خجالت بکشیم،
چون اشک‌ها شاهد شجاعت ما بوده‌اند،
شجاعت تحمل دردهایمان ...!

#ویکتور_فرانکل
📘 انسان در جست‌وجوی معنی
گذران زندگی این را به من آموخت که آدم‌ها معمولا چیزهایی را از دست می‌دهند که از داشتنش مطمئن هستند...

#تی_اس_الیوت
من آدمِ نرفتن‌ام؛
آدمِ دوست موندن
یا اصلا آدمِ دیر رفتن‌ام،
خیلی دیر...
اما وقتی برم،
دیگه آدمِ برگشتن نیستم!
آدمِ مثل قبل شدن نیستم!
باور کن...


#آنا_گاوالدا
یادتان باشد این جهان رفته رفته خالی‌تر می‌شود!
باخت و ناراحتی که باعث بشه آدمارو بشناسی خودش یه برگ برندست!

#دیالوگ
📺 لوسیفر
و می‌خواستم پناهگاه همیشه استوار تو باشم
تا هرگز احساس بی‌پناهی نکنی.

چرا که به تجربه دریافته بودم بی‌پناهی،
چه اندوه عمیق و جانکاهی با خود به همراه دارد.🩵

#رومانف
Audio
🩵
«كلما كسروا شيئاً بداخلي،
أزدهرت وأصبحت أقوى... »

هر وقت چیزی را درونِ من شکستند،
شکفتم و قوی‌تر شدم...
‏«دانایی آغاز تباهی‌ست؛
تو برای هر شناخت تازه‌ای
باید گوشه‌ای از خودت را قربانی کنی!»

#غزاله_علیزاده
📘 خانه ادریسی‌ها
عوضِ تو من نیابم
که به هیچ کس نمانی
🩵

#سعدی
I survive and endure hardships of many lengths.
I realized that my sensitivity was inner strength.

من بمدت زیادی از سختی‌ها گذرکردم و تحملشون کردم.
من فهمیدم که حساس بودنم قدرت درونی منه.
جراحَتی سَیّارم، شکسته است دلم
مرا به حرف نگیرید... خسته است دلم

دلِ مرا نَتِکانید هیچ بارش نیست
که میلِ باختن و بُردنِ قُمارش نیست
که اعتماد ندارد  که بخت یارش نیست

بغل کنید مرا ای گناه‌های بزرگ!
بغل کنید مرا اشتباه‌های بزرگ!

بغل کنید مرا گریه‌های بی‌شانه!
بغل کنید مرا اشک‌های دُردانه!

بغل کنید که دنیا دَنی‌تَر از این است‌‌
بغل کنید که این کاکتوس، غمگین است

من از "نهایتِ شب" از هبوط آمده‌ام
از آستانه‌ی صبر و سکوت آمده‌ام

‌بدونِ مُعجزه برگشته‌ام، غَم است دلم
مرا به حرف نگیرید‌... مریم است دلم!


من از  میان بلایای سخت آمده‌ام
که دانه رفته‌ام امّا درخت آمده‌ام

اگر شناخته‌ام سَرپناه بودن را
اگر کمی بلدم تکیه‌گاه بودن را

اگر گریختم از جمع، گوشه‌گیر شدم
اگر که بیش‌تر از قبل، سَر به زیر شدم

درخت آمده‌ام... ایستاده در غَم‌ها
دلم پُر است، پُر از یادگارِ آدم‌ها

هزار خاطره از زخمِ این و آن دارم
مرا به حرف نگیرید... داستان دارم...


#یاسر_قنبرلو
« بَعَدْنا بنِص گَلِبكم، لو بِعَدْنا؟ »

هنوز در عمقِ قلبتان جای داریم،
یا که تبعید شدیم...؟
چیزی از فرقِ سرش به سرعت پایین آمد.
از چشم‌هایش بیرون زد.
گلویش را خراشید و توی دلش فرو ریخت.
این شکلِ طبیعیِ چیزی بود،
که بعدها فهمید «غصه» است.

#فریبا_وفی
📘 ترلان
2024/06/26 00:48:38
Back to Top
HTML Embed Code: