Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
915 - Telegram Web
Telegram Web
بر فرض محال خود، مرا می گیرد
در عمق خیال خود مرا می گیرد
هم باده و هم عسس گرفتند مرا
هر کس به روال خود مرا می گیرد



#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی


[ @Be_in_zodiha ]
سیراب نه اینکه شد! در آورد دُمی
مثل عدس و نخود در آورد دُمی
باران زد و در توجه سبز بهار
هر دانه برای خود درآورد دُمی



#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی
#بهار



[ @Be_in_zodiha ]
گرم است دلش
مباد دلسرد شدن
با خاطر جمع
خالی از فرد شدن
زن
نیمه ی لیوانِ پُرِ زندگی است
زن
نیمه دیگری است ازمرد شدن




#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی


[ @be_in_zodiha ]
خوردیم تو را

وُ به در و دیواری خوردیم

وُ نخورده ایم  ما با یاری

کم خوردن
وُ کم نخوردن
وُ کم کم کم

کم کم کم
وُ کم کم کم
وُ شد
بسیاری




#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی #شکل #فرم


[ @be_in_zodiha ]
دشواریِ خسته ای در آیینه ی ماست
دروازه یِ بسته ای در آیینه ی ماست
ای سنگ چو کوبی به تحکم پا را..
شادیِ شکسته ای در آیینه ی ماست





#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی


[ @be_in_zodiha ]
در میکده انگار سبویی هستم
در مسجدم و آب وضویی هستم
هر سمت دلت خواست...بیایی... ببری...

آماده ام،هر جا که بگویی هستم
آماده ام،هر وقت بگویی هستم

هرجا و به هر وقت بگویی هستم




#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی
#پیشنهاد #شکل



[ @be_in_zodiha ]
خندیدن تو لباس زیبایی هاست
چشمان تو اقتباس زیبایی هاست
در آینه ی چشم جهانی ای گل!
تصویر تو انعکاس زیبایی هاست...




#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی


[ @be_in_zodiha ]
ای در شب تیره ماه شب افروزم!
در وصف قشنگی تو لب می دوزم
وقتی که نگاه می کنی شب رفته...
خورشید طلوع می کند در روزم



#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی


[ @be_in_zodiha ]
در یادِ منی،مگر ز یادم ببری!
از یاد مبادا و مبادم ببری!!
گفتند تو دلبری ، بری دل ها را
من هم دلِ خود را  به تو  دادم ببری
...


#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی


[ @be_in_zodiha ]
هنگام بهار پرچمش را افراخت
شمشیر هزار برگ و بارش را آخت
گردید خزان نامزد باغ... درخت...
با دست خودش  برای او رای انداخت




#شرف_الدین_امیرپور



[ @be_in_zodiha ]
به پایش کفش های آهنی کرد
زره را بر تنش پیراهنی کرد
همیشه دشمنانم دوست بودند
از این رو دوست با من دشمنی کرد




#شرف_الدین_امیرپور

[ @be_in_zodiha ]
چون چاه به فریاد،دهانی دارم
چون دایره اش،قد کمانی دارم
از دست برادر چه کشیدی یوسف؟!
من هم....بخدا ...برادرانی دارم





#شرف_الدین_امیرپور


[ @be_in_zodiha ]
با اینکه خراب و خسته ام در خانه
در روی غمت نبسته ام در خانه
از پای فرار مدتی افتادم
از دست غمت نشسته ام در خانه



#شرف_الدین_امیرپور

[ @be_in_zodiha ]
برهنه همچو باغی لخت،شادند
شکم های زیادی جهل زادند
به روی خون لاله پای...افسوس
درختان رای به پاییز دادند




#شرف_الدین_امیرپور


[ @be_in_zodiha ]
ز بازار جهان بی سر و ته
چه چیزی غیر اندوهت خریدم!
پشیمانی اگر که شاخ می داشت
همیشه باید آن را می بریدم




#شرف_الدین_امیرپور


[ @be_in_zodiha ]
دیدم!چه قشنگ! خانه اش را حلزون...
چون شهر فرنگ،خانه اش را حلزون...
تنهایی او خورد بهم وقتی که..
کشتند به سنگ ،خانه اش را حلزون
*




#شرف_الدین_امیرپور
*برداشتی از شعر الهام اسلامی

[ @be_in_zodiha ]
خورشید گلی بود و به گلدان تو بود
بیداری ماه، شکل تابان تو بود
خورشید که پژمرد ،سیاهی آمد
تاریکی شب همیشه فقدان تو بود




#شرف_الدین_امیرپور


[ @be_in_zodiha ]
یک عمر به رنگ آرزو مانده دلم
دیوانه و منگ آرزو مانده دلم
هرچیز که داشت ، داد، غیر از حسرت
در کوچه تنگ آرزو مانده دلم




#شرف_الدین_امیرپور


[ @be_in_zodiha ]
۱۴۰۳
در بهر درختی از الف کاشت بهار
پیراهنی از جوانه افراشت بهار
در جیب کت قشنگ و رنگارنگش
تقویم هزارساله ای داشت بهار



#شرف_الدین_امیرپور


@be_in_zodiha
2025/01/01 03:54:37
Back to Top
HTML Embed Code: