Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
چشمان درشت، قرض‌ آهوست‌ به تو
خندیدن باغ،خنده‌ی اوست به تو
گفتند که صبح زود از اینجا رفت
من دیر رسیده بودم ای دوست به تو




#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی


@be_in_zodiha
شب تخته سیاهی که نگینش ماه است
شب در دهن ماه شبیه آه است
شب بال گشوده است بالای سرم
شب حرف عمیقی است
ولی کوتاه است



#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی


@be_in_zodiha
Forwarded from zhinestan🖤
دو رباعی از #شرف‌الدین_امیرپور:




شب تخته سیاهی که نگینش ماه است
شب در دهن ماه شبیه آه است
شب بال گشوده‌ست بالای سرم
شب حرف عمیقی‌ست ولی کوتاه است




چون کاغذی از میان دفتر کنده
برگیم که از سرو تناور کنده
بالیم ولی بال چرا بی پرواز؟
مرغیم ولی مرغ چرا سر کنده؟

@zhinestan
می‌شد که نباشد اینهمه گریه و سوز
می‌شد که نبود این غم تا به هنوز
تا شاهد کشتنت‌ نباشد دنیا
ای کاش که دیروز نمی شد امروز !




#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی



@be_in_zodiha
تو آهوی رمی پا در هوایی
زیادی و کمی پا در هوایی
درخت آرزوهای محالی
سر و ته آدمی   پا در هوایی




#شرف_الدین_امیرپور


@be_in_zodiha
شب است و چشم من در چاه می رفت
به خمیازه دهان ماه می رفت
کنار رود کارونم‌ نشسته
هوا خوب و نسیمی راه می رفت




#شرف_الدین_امیرپور
#کارون


@be_in_zodiha
Forwarded from ⚛️کانال_ادبیات_معاصر_ایران (عبدالله سلیمانی،ph.dادبیات،نویسنده وشاعر)
🟦چند رباعی از
#شرف_الدین_امیرپور
@ be_in_zodiha


پرونده‌ی توبیخ منی آزادی!
آکنده‌ی تاریخ منی آزادی!
در باغ درختهای آزادی سرو
چون خنده‌ی گل ، میخ منی آزادی!

#شرف_الدین_امیرپور


🎆🎆🎆🎆🎆🎆🎆

چشمان درشت، قرض‌ آهوست‌ به تو
خندیدن باغ،خنده‌ی اوست به تو
گفتند که صبح زود از اینجا رفت
من دیر رسیده بودم ای دوست به تو


#شرف_الدین_امیرپور

🎆🎆🎆🎆🎆🎆

می‌شد که نباشد اینهمه گریه و سوز
می‌شد که نبود این غم تا به هنوز
تا شاهد کشتنت‌ نباشد دنیا
ای کاش که دیروز نمی شد امروز !

#شرف_الدین_امیرپور

🎆🎆🎆🎆🎆🎆🎆

تو آهوی رمی پا در هوایی
زیادی و کمی پا در هوایی
درخت آرزوهای محالی
سر و ته آدمی   پا در هوایی

#شرف_الدین_امیرپور



در محضر تو هجوم لالی ؛ کو؟کو؟
وصفت نشود بجز زلالی ؛کو؟ کو؟
خواندیم و زدیم پر و بالی؛ کو؟ کو؟
بر شاخه نشسته با سوالی،کو؟کو؟




#شرف_الدین_امیرپور



📊📊📊📊📊📊
#کانال_ادبیات_معاصر_ایران
https://www.tgoop.com/Adabiyat_Moaser_IRAN
🟥
یاد تو اتاقی است به جایت،خالی است
رفتی و نیامدی،چه جایت خالی است!
من خسته شدم از اینکه تنها هستم
من خسته شدم از  اینکه جایت خالی است




#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی


@be_in_zodiha
سرسبزتر از بهار بودم ای‌کاش!
خندنده‌تر از انار بودم ای‌کاش!
بلبل بودم به شاخه‌ای در باغی
بر زمزمه‌ای سوار بودم ای‌کاش
!


#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی

۱۴۰۳/۶/۶
شاهین شهر.اصفهان


@be_in_zodiha
او از سر راه،چاه را بر‌می‌داشت
همواره دهانِ آه را بر‌می‌داشت
با دستِ سفید روز را کش می داد
با دستِ سیاه،ماه را بر‌می‌داشت



#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی


@be_in_zodiha
با باد وزیدیم،درختان بودیم
همصحبت قطره‌های باران بودیم
ابری شده بودیم که رعدی دارد
چشمی شده بودیم که گریان بودیم



#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی
#پاییز

@be_in_zodiha
1_14135973964.pdf
499 KB
لطف خالو راشد انصاری عزیز
پیغمبر معناست!
گره خورده گلو
موج است و ز  دریاست!
گره خورده گلو
پیداست گره خورده گلو جامعه را
در جامعه پیداست گره خورده گلو




#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی


@be_in_zodiha
هر شاخه‌ی هر درخت،بالی و پری‌ست
صیدی که شکارِ لذتِ رهگذری‌ست
گنجشک سخنگویِ درختان شده است
گنجشک به رویِ سطرِ شاخه خبری‌ست




#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی


@be_in_zodiha
در معرض اتهام...دفنم کردند
در عمق فریب دام دفنم کردند
وقتی که خیال پختگی در من بود
آنها به خیال‌خام دفنم کردند




#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی

@be_in_zodiha
تا آمده ام مجال من کوتاه است
کبریتم و اشتعال من کوتاه است
تا قد بلند آرزوهای محال
پرواز بلند بال من کوتاه است





#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی



@be_in_zodiha
چون هسته به روی عاشقان چشمت را..
..هی بسته

به روی عاشقان چشمت را..
..ای کاش همیشه باز میکردی‌
    
بااااااز..

آهسته..
..به روی عاشقان چشمت را...




#شرف_الدین_امیرپور
#رباعی




@be_in_zodiha
Forwarded from راه می افتم
👣 روزۀ سکوت ام را، بافریاد باز کردم!
#ابوالقاسم_صلح‌جو(پیرسوک)

کلید قفل را دادی..گشودم
که چشمم را در این وادی گشودم
شبیه روزه‌داری تشنه بودم
سکوتم را به فریادی گشودم



#شرف_الدین_امیرپور
#دو‌بیتی #دو_بیتی


@rah_mi_oftam
Forwarded from چهار خطی
چوپان دروغگو

شعر، همیشه خدا، گوشه چشمی به اشارات و آیات و قصه‌ها و روایات و مثل‌ها و اصطلاحات داشته است و با اشاره چشم، از آنها نیرو می‌گرفته و ذهن مخاطب را نیز نیرو می‌بخشیده است. شاید از همین لحاظ، این صنعت بدیعی را «تلمیح» نامیده‌اند. در دوره‌های اولیه شعر فارسی، تلمیحات بیشتر از اساطیر و افسانه‌ها و مظاهر فرهنگ ایرانی مایه می‌گرفتند. در دوران‌های بعد، قصه‌های قرآنی و افسانه‌های عرب و آیات و روایات هم به این فهرست افزوده شد. در دوران معاصر، اسطوره‌های یونان و روم به یکباره مورد توجه شاعران و نویسندگان قرار گرفت. در دو سه دهه اخیر، شاعران، شخصیت‌های کتاب‌های درسی را نیز به منوی تلمیحات مورد علاقه خود اضافه کردند؛ دارا و سارا و تصمیم کبری و چوپان دروغگو و دهقان فداکار و از این قبیل. در اینجا، سه رباعی که بر زمینه داستان چوپان دروغگو شکل گرفته است، می‌آوریم تا چند و چون کار دست شما بیاید.

انگار که زیر و رو شدم بعد از تو
در چاه خودم فرو شدم بعد از تو
از بس به دلم دروغ گفتم، بانو!
چوپان دروغگو شدم بعد از تو.

جلیل صفربیگی

تقصیر کسی نیست که ما پژمردیم
ما خود تن خویش را به مسلخ بُردیم
از بس که صدا زدیم: مرگ آمده، مرگ
چوپان دروغگو شدیم و مُردیم.

علی امرونی

عاشق که شدی، دو رو نباید باشی
بد سیرت و کینه‌جو نباید باشی
در عشق که سمبل همه خوبی‌هاست
چوپان دروغگو نباید باشی!

شرف‌الدین امیرپور

منابع:
الیمایس، ص 112؛ شعری با پیراهن چهارخانه، ص 42؛ به این زودی‌ها، ص 12
●●

کانال "چهار خطی"
https://www.tgoop.com/Xatt4
2024/12/29 07:34:32
Back to Top
HTML Embed Code: