وقتی به شدت عصبانی شدی دستهایت را در جیبهایت بگذار.
اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد تلفن را قطع کن.
یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.
هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.
از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.
در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای درست قضاوت نکن.
هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.
هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.
هرگز پیش از سخنرانی غذای سنگین نخور.
راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.
هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر.
شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.
هیچوقت در محل کار در مورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.
در حمام آواز بخوان.
در روز تولدت درختی بکار.
طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.
بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.
هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو. اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد.
فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.
فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند.
اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد تلفن را قطع کن.
یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.
هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.
از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.
در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای درست قضاوت نکن.
هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.
هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.
هرگز پیش از سخنرانی غذای سنگین نخور.
راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.
هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر.
شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.
هیچوقت در محل کار در مورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.
در حمام آواز بخوان.
در روز تولدت درختی بکار.
طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.
بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.
هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو. اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد.
فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.
فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند.
👍36
#داستانک
📚
آقای هاوارد پزشک ارشد بیمارستان در صحنه تصادف اتومبیل به ناچار ترمز گرفت. درست مماس با جسد روی زمین ایستاد.دنده عقب گرفت و راه افتاد. تلفن همراهش زنگ زد. یک تصادف در جاده فرعی.
_دکتر خودتان را برسانید. تیم امداد در راه است.
برگشت. خون زیادی از جسد رفته بود. وسط برف و یخ جنازه را معاینه کرد. کار تمام بود. صورت او را برگرداند، دید دختر خودش است.
#مری_کرک
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
📚
آقای هاوارد پزشک ارشد بیمارستان در صحنه تصادف اتومبیل به ناچار ترمز گرفت. درست مماس با جسد روی زمین ایستاد.دنده عقب گرفت و راه افتاد. تلفن همراهش زنگ زد. یک تصادف در جاده فرعی.
_دکتر خودتان را برسانید. تیم امداد در راه است.
برگشت. خون زیادی از جسد رفته بود. وسط برف و یخ جنازه را معاینه کرد. کار تمام بود. صورت او را برگرداند، دید دختر خودش است.
#مری_کرک
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
👍9👎1
#داستانک
📚
فقط یک رقص
جان : رقص ؟
دیانا : من باید برم .
جان : یادم میاد وقتی جوون بودم، از جایی برمی گشتم، سینما یا یه چیز دیگه . تو مترو بودم و یک دختر روبروی من نشسته بود ... اون دختر خوشگلترین چیزی بود که به عمرم دیدم . وقتی اون به من نگاه می کرد، خجالتی می شدم و نگاهم رو می دزدیدم، بعدش من به اون نگاه می کردم و اون نگاهش رو می دزدید.
به جایی که باید پیاده می شدم رسیدم ... پیاده شدم، درها بسته شدن. همین که قطار راه افتاد، مستقیم تو چشمام زل زد و عجیب ترین لبخند رو به من زد. معرکه بود، می خواستم درا رو بشکنم و بازشون کنم. دو هفته هر شب برمی گشتم، همون موقع ولی دیگه ندیدمش ...! این مال 30 سال پیش بود و فکر نمی کنم که روزی بیاد که به اون فک نکنم. نمی خوام این اتفاق دوباره برام بیفته . " فقط یک رقص "...
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
📚
فقط یک رقص
جان : رقص ؟
دیانا : من باید برم .
جان : یادم میاد وقتی جوون بودم، از جایی برمی گشتم، سینما یا یه چیز دیگه . تو مترو بودم و یک دختر روبروی من نشسته بود ... اون دختر خوشگلترین چیزی بود که به عمرم دیدم . وقتی اون به من نگاه می کرد، خجالتی می شدم و نگاهم رو می دزدیدم، بعدش من به اون نگاه می کردم و اون نگاهش رو می دزدید.
به جایی که باید پیاده می شدم رسیدم ... پیاده شدم، درها بسته شدن. همین که قطار راه افتاد، مستقیم تو چشمام زل زد و عجیب ترین لبخند رو به من زد. معرکه بود، می خواستم درا رو بشکنم و بازشون کنم. دو هفته هر شب برمی گشتم، همون موقع ولی دیگه ندیدمش ...! این مال 30 سال پیش بود و فکر نمی کنم که روزی بیاد که به اون فک نکنم. نمی خوام این اتفاق دوباره برام بیفته . " فقط یک رقص "...
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
👍5👎1
❁ کپی ممنوع، مگر با ذکر منبع ( نام نویسنده )
🖋☕️
@Best_Stories
#داستانک
اسکله
گلولهها را که از کشتی حمل مهمات به اسکله جابجا میکردند دیگر رمقی برایش نمانده بود، پاهایش سست شده بود و از درون احساس ضعف میکرد. با حمل هر جعبهی چوبی گلوله گویی که تابوتی بر دوش میکشید. فورمن به داد زدن عادت کرده بود: " زود باشین تن لشا! این کشتی باید ۲۴ ساعته تخلیه بشه، جنگ شروع شده، میدونید که من چقدر تعصب میهن رو دارم."
کارگر زیر چشمی به فورمن نگاهی انداخت که در حال شمردن دستهای اسکناس بود. فکر کرد که چطور فورمن هر بار به جای پول از کلمهی "میهن" استفاده میکرد. چشمانش سیاهی رفت، دستانش شل شد و دستهی طناب جعبهی گلوله را رها کرد، جعبهی گلوله از پشتش سر خورد و روی پاشنهی پایش فرود آمد، نالهای کرد و از روی الوار، حدِفاصل بین کشتی و اسکله سقوط کرد، پیش از رسیدن به سطح آب، بارها با پایههای فلزی اسکله برخورد کرد و جنگ اولین قربانیاش را در بندر به ظاهر امن گرفت.
نویسنده: #حمید_سلیمانی_رازان
داستانهای کوتاه جهان...!
@Best_Stories
@Best_Stories
🖋☕️
@Best_Stories
#داستانک
اسکله
گلولهها را که از کشتی حمل مهمات به اسکله جابجا میکردند دیگر رمقی برایش نمانده بود، پاهایش سست شده بود و از درون احساس ضعف میکرد. با حمل هر جعبهی چوبی گلوله گویی که تابوتی بر دوش میکشید. فورمن به داد زدن عادت کرده بود: " زود باشین تن لشا! این کشتی باید ۲۴ ساعته تخلیه بشه، جنگ شروع شده، میدونید که من چقدر تعصب میهن رو دارم."
کارگر زیر چشمی به فورمن نگاهی انداخت که در حال شمردن دستهای اسکناس بود. فکر کرد که چطور فورمن هر بار به جای پول از کلمهی "میهن" استفاده میکرد. چشمانش سیاهی رفت، دستانش شل شد و دستهی طناب جعبهی گلوله را رها کرد، جعبهی گلوله از پشتش سر خورد و روی پاشنهی پایش فرود آمد، نالهای کرد و از روی الوار، حدِفاصل بین کشتی و اسکله سقوط کرد، پیش از رسیدن به سطح آب، بارها با پایههای فلزی اسکله برخورد کرد و جنگ اولین قربانیاش را در بندر به ظاهر امن گرفت.
نویسنده: #حمید_سلیمانی_رازان
داستانهای کوتاه جهان...!
@Best_Stories
@Best_Stories
👍16👎1
#داستانک
📚
قایم باشک
پسرک بالاخره حسابی نشانشان می داد. بهترین جا را برای پنهان شدن انتخاب کرده بود. عاقبت همۀ آنها اعتراف میکردند که او بازی را بهتر از هر کس دیگر بلد است. وقتی او را پیدا می کرند برایش دست می زدند.
گیج ها اینقدر خنگ بودند؟ باید اول از همه اینجا را میگشتند. خیلی ساده است!
این جا توی این یخجال پرت افتاده و فراموش شده.
#داگلاس_ال_هاسکینز
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
📚
قایم باشک
پسرک بالاخره حسابی نشانشان می داد. بهترین جا را برای پنهان شدن انتخاب کرده بود. عاقبت همۀ آنها اعتراف میکردند که او بازی را بهتر از هر کس دیگر بلد است. وقتی او را پیدا می کرند برایش دست می زدند.
گیج ها اینقدر خنگ بودند؟ باید اول از همه اینجا را میگشتند. خیلی ساده است!
این جا توی این یخجال پرت افتاده و فراموش شده.
#داگلاس_ال_هاسکینز
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
👍5👎1
کودکی که بلد بود به آتش بخندد
نجات، هشتساله بود. با موهای چتری، صورتی سبزه، و آن لبخندی که وقتی ظاهر میشد، چالی کوچک کنار گونهاش نقش میبست.
نامش را مادرش همان شبی گذاشت که از مرز گذشته بودند. شبانه، از دل کوهها و سنگلاخها، برای فرار از جنگ.
گفته بود:
«تو نجاتی، پسر! از دل مرگ اومدی بیرون.»
گلها را صبح، از باغ محلاتی خریده بود.
کسی نامش را نمیپرسید، اما او دوست داشت روزی داستانش را برای کسی تعریف کند.
شهر آرام نبود. خورشید پشت دودها پنهان شده بود.
همه چیز تب داشت: خیابانها، ساختمانها، و دل آدمها.
در چهارراهی، پشت چراغ قرمز، مردی در صندلی عقب یک ماشین مشکی نشسته بود؛ مدیر یک مجموعه صنعتی بزرگ.
ادامه دارد..
نویسنده : سونیا عطائی
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
نجات، هشتساله بود. با موهای چتری، صورتی سبزه، و آن لبخندی که وقتی ظاهر میشد، چالی کوچک کنار گونهاش نقش میبست.
نامش را مادرش همان شبی گذاشت که از مرز گذشته بودند. شبانه، از دل کوهها و سنگلاخها، برای فرار از جنگ.
گفته بود:
«تو نجاتی، پسر! از دل مرگ اومدی بیرون.»
گلها را صبح، از باغ محلاتی خریده بود.
کسی نامش را نمیپرسید، اما او دوست داشت روزی داستانش را برای کسی تعریف کند.
شهر آرام نبود. خورشید پشت دودها پنهان شده بود.
همه چیز تب داشت: خیابانها، ساختمانها، و دل آدمها.
در چهارراهی، پشت چراغ قرمز، مردی در صندلی عقب یک ماشین مشکی نشسته بود؛ مدیر یک مجموعه صنعتی بزرگ.
ادامه دارد..
نویسنده : سونیا عطائی
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
👍22👎1
لبهایش مدام تکان میخوردند، در حال حرفزدن از سهام، قراردادها، و ارزهای مسدودشده.
نجات، آن نزدیکی ایستاده بود. از حرفهای مرد چیزی نمیفهمید. واژهها برایش غریب و ناآشنا بودند.
کودک تردید داشت، اما قدمی جلو گذاشت.
« گل می خرید؟»
مرد سرش را بهسوی او برگرداند و با چهرهای جدی گفت:
«اگر سهام سقوط کنه، اعتماد سرمایهگذارها رو از دست میدیم.»
گویی از همهچیز میترسید، جز مرگ.
در سوی دیگر خیابان، زنی از دفتر بیرون آمده بود. همان کارمندی که هرگز فرصت نداشت در کنار فرزندانش باشد.
بند کفش نجات شل بود، اما با عجله به سمت او دوید.
گل را بهسوی زن گرفت.
ادامه دارد ...
نویسنده: سونیا عطائی
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
نجات، آن نزدیکی ایستاده بود. از حرفهای مرد چیزی نمیفهمید. واژهها برایش غریب و ناآشنا بودند.
کودک تردید داشت، اما قدمی جلو گذاشت.
« گل می خرید؟»
مرد سرش را بهسوی او برگرداند و با چهرهای جدی گفت:
«اگر سهام سقوط کنه، اعتماد سرمایهگذارها رو از دست میدیم.»
گویی از همهچیز میترسید، جز مرگ.
در سوی دیگر خیابان، زنی از دفتر بیرون آمده بود. همان کارمندی که هرگز فرصت نداشت در کنار فرزندانش باشد.
بند کفش نجات شل بود، اما با عجله به سمت او دوید.
گل را بهسوی زن گرفت.
ادامه دارد ...
نویسنده: سونیا عطائی
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
👍17👎1
زن با نگاهی مضطربانه و دستی لرزان، بیکلام فهماند که گل نمیخواهد.
چراغ سبز شد.
زن، لحظهای پیش از حرکت، با شتاب دست در کیفش کرد و شکلاتی بیرون آورد تا به نجات بدهد.
اما ماشین با سرعت حرکت کرد و از کودک دور شد.
لحظهای سکوت… و بعد، صدای انفجاری دیگر.
زن به تماس آخرش با خانه فکر کرد، وقتی به دخترکش گفته بود:
«برو اتاق آخر، کنار قفسههای کتاب. با عروسکت بازی کن.
هر صدایی شنیدی، فقط عروسکت رو بغل کن.»
صدای انفجاری دیگر.
نجات به آسمان نگاه کرد، نور و دود را دید و خندید:
«آخ جان… آتشبازی!»
در این تلاقی پُراضطراب، سه نفر، هرکدام در جهان خود غرق بودند . زن، مرد و کودکی که هنوز بلد بود به آتش بخندد.
نامش نجات بود.
کسی صدایش نزد.
هیچکس نفهمید.
پایان.
نویسنده: سونیاعطائی
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
چراغ سبز شد.
زن، لحظهای پیش از حرکت، با شتاب دست در کیفش کرد و شکلاتی بیرون آورد تا به نجات بدهد.
اما ماشین با سرعت حرکت کرد و از کودک دور شد.
لحظهای سکوت… و بعد، صدای انفجاری دیگر.
زن به تماس آخرش با خانه فکر کرد، وقتی به دخترکش گفته بود:
«برو اتاق آخر، کنار قفسههای کتاب. با عروسکت بازی کن.
هر صدایی شنیدی، فقط عروسکت رو بغل کن.»
صدای انفجاری دیگر.
نجات به آسمان نگاه کرد، نور و دود را دید و خندید:
«آخ جان… آتشبازی!»
در این تلاقی پُراضطراب، سه نفر، هرکدام در جهان خود غرق بودند . زن، مرد و کودکی که هنوز بلد بود به آتش بخندد.
نامش نجات بود.
کسی صدایش نزد.
هیچکس نفهمید.
پایان.
نویسنده: سونیاعطائی
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
👍23👎3
#داستانک
📚
دشت سوخته
دشت سوخته بود،کبوتر جایی برای فرود آمدن نداشت. ناگهان چشم اش به شاخه ای افتاد و بی درنگ فرود آمد، اما شاخه ی زیر پای اش سفت بود. نتوانست تعادلش را حفظ کند. خواست دوباره پرواز کند که دستی مانع اش شد و او را در چنگ گرفت.
کبوتر روی لوله ی تفنگ شکارچی فرود آمده بود.
#رسول_یونان
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
📚
دشت سوخته
دشت سوخته بود،کبوتر جایی برای فرود آمدن نداشت. ناگهان چشم اش به شاخه ای افتاد و بی درنگ فرود آمد، اما شاخه ی زیر پای اش سفت بود. نتوانست تعادلش را حفظ کند. خواست دوباره پرواز کند که دستی مانع اش شد و او را در چنگ گرفت.
کبوتر روی لوله ی تفنگ شکارچی فرود آمده بود.
#رسول_یونان
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
👍14
✨خدایا🙏
🌸به حرمت اين روز تاسوعا
🕊وبه حرمت سقاى كربلا
🌸حضرت ابوالفضل عباس(ع)
🕊دستم به آسمانت نمیرسد
🌸اما توکه دستت بزمین میرسد
🕊به حق آقا ابوالفضل العباس عليه السلام
🌸عزت دوستان وعزیزانم را
🕊تاعرش کبریایی خودبلندکن🙏
🌸عطاکن به آنان
🕊هرآنچه برایشان خیراست
🌸زندگیشان را لبریز از آرامش و سلامتی کن
✨آمیـــن
#لبیک_یاحسین
🌸به حرمت اين روز تاسوعا
🕊وبه حرمت سقاى كربلا
🌸حضرت ابوالفضل عباس(ع)
🕊دستم به آسمانت نمیرسد
🌸اما توکه دستت بزمین میرسد
🕊به حق آقا ابوالفضل العباس عليه السلام
🌸عزت دوستان وعزیزانم را
🕊تاعرش کبریایی خودبلندکن🙏
🌸عطاکن به آنان
🕊هرآنچه برایشان خیراست
🌸زندگیشان را لبریز از آرامش و سلامتی کن
✨آمیـــن
#لبیک_یاحسین
👍6👎5
#داستانک
📚
ماهی عاشق دریا شده بود.
دریا گفت : می توانی از تُنگ دل بکنی ...؟!
ماهی گفت : دل می کنم به شرطی که تو هم برای همیشه مال من باشی. دریا قبول کرد و تمام ماهی و پرنده هایی که همراهش بودند ... به رودها و دریاچه های اطراف فرستاد.
ماهی سرخی ماند و دریای که بیش از حد بزرگ بود.
کمی شنا کرد .... گشت، ولی کلافه شد .
رو به دریا کرد و گفت : خسته شدم . من نمی توانم تمام تو را پیدا کنم. هر چقدر هم مال من باشی، باز مال من نیستی.
دریا به ماهی گفت : عشق، مالکیت نیست.
تو اگر عاشق بودی به قدر همان تنگ، میان سینه ام ، عاشقانه شنا می کردی.
#حمید_جدیدی
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
📚
ماهی عاشق دریا شده بود.
دریا گفت : می توانی از تُنگ دل بکنی ...؟!
ماهی گفت : دل می کنم به شرطی که تو هم برای همیشه مال من باشی. دریا قبول کرد و تمام ماهی و پرنده هایی که همراهش بودند ... به رودها و دریاچه های اطراف فرستاد.
ماهی سرخی ماند و دریای که بیش از حد بزرگ بود.
کمی شنا کرد .... گشت، ولی کلافه شد .
رو به دریا کرد و گفت : خسته شدم . من نمی توانم تمام تو را پیدا کنم. هر چقدر هم مال من باشی، باز مال من نیستی.
دریا به ماهی گفت : عشق، مالکیت نیست.
تو اگر عاشق بودی به قدر همان تنگ، میان سینه ام ، عاشقانه شنا می کردی.
#حمید_جدیدی
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
👍19
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✨خدایا🙏
🌸به حرمت اين روز تاسوعا
🕊وبه حرمت سقاى كربلا
🌸حضرت ابوالفضل عباس(ع)
🕊دستم به آسمانت نمیرسد
🌸اما توکه دستت بزمین میرسد
🕊به حق آقا ابوالفضل العباس عليه السلام
🌸عزت دوستان وعزیزانم را
🕊تاعرش کبریایی خودبلندکن🙏
🌸عطاکن به آنان
🕊هرآنچه برایشان خیراست
🌸زندگیشان را لبریز از آرامش و سلامتی کن
✨آمیـــن
#لبیک_یاحسین
🌸به حرمت اين روز تاسوعا
🕊وبه حرمت سقاى كربلا
🌸حضرت ابوالفضل عباس(ع)
🕊دستم به آسمانت نمیرسد
🌸اما توکه دستت بزمین میرسد
🕊به حق آقا ابوالفضل العباس عليه السلام
🌸عزت دوستان وعزیزانم را
🕊تاعرش کبریایی خودبلندکن🙏
🌸عطاکن به آنان
🕊هرآنچه برایشان خیراست
🌸زندگیشان را لبریز از آرامش و سلامتی کن
✨آمیـــن
#لبیک_یاحسین
👍8👎6
#داستانک
📚
دادستان : تو السالوادور چه کار می کردی ؟
چه گوارا : بدنم رو برنزه می کردم !
دادستان : پس چرا ساختمان رو منهدم کردی ؟
چه گوارا : آخه جلویِ آفتابم رو گرفته بود !
#چه_گوارا
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
📚
دادستان : تو السالوادور چه کار می کردی ؟
چه گوارا : بدنم رو برنزه می کردم !
دادستان : پس چرا ساختمان رو منهدم کردی ؟
چه گوارا : آخه جلویِ آفتابم رو گرفته بود !
#چه_گوارا
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
👍13
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 شغلی که در این کانال داره معرفی میشه چه ویژگی و مزیتی داره و چرا باید شروع کنم؟🤔
1⃣ کمترین ریسک ممکن برای شروع کسب و کار
2⃣ بدون محدودیت مکانی
3⃣ با گوشی پول دربیار
4⃣ دریافت درآمد میلیونی (حتی روزانه)
5⃣ آینده شغلی و ارتقای کاری تو مدت فعالیت
از همه مهمتر حضور یه پشتیبان و آموزش صفر تا صد تا رسیدن به درآمد ایده آل شما
💟💌💟
کافیه اقدام کنید در مدت کوتاهی متوجه میشید که بهترین تصمیم زندگیتون بوده
کافیه به ایدی زیر پیام بدید 😊👏✌️👇
@komailmalekesh
@komailmalekesh
1⃣ کمترین ریسک ممکن برای شروع کسب و کار
2⃣ بدون محدودیت مکانی
3⃣ با گوشی پول دربیار
4⃣ دریافت درآمد میلیونی (حتی روزانه)
5⃣ آینده شغلی و ارتقای کاری تو مدت فعالیت
از همه مهمتر حضور یه پشتیبان و آموزش صفر تا صد تا رسیدن به درآمد ایده آل شما
💟💌💟
کافیه اقدام کنید در مدت کوتاهی متوجه میشید که بهترین تصمیم زندگیتون بوده
کافیه به ایدی زیر پیام بدید 😊👏✌️👇
@komailmalekesh
@komailmalekesh
#مکاشفه
❤️📚
هر آدمی در درون خود یک رقص دارد که باید کشف شود.
وقتی که رقص درونت را پیدا کردی ، به شعف وصف
ناپذیر دست پیدا می کنی که همان راه رهاییست...
نگاه کن!
خورشید با عشق می رقصد.
دریا با امواج می رقصد......
زمین با اجرام می رقصند ....
انسانهای عاشق با هم می رقصند.
دنیا دارد با تو می رقصد.
همه چیز در تکاپو ست.
در تکاپوی عشق ،
تو از رقص بدنیا آمدی.
با ریتم هستی هماهنگ شدی.
با ندای فرشتگان آورده شدی ....
رقص درونت را پیدا کن !
بازندگی بچرخ ....
با زندگی برقص ....
صدای هستی،
موسیقی زلال احساس توست...
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
❤️📚
هر آدمی در درون خود یک رقص دارد که باید کشف شود.
وقتی که رقص درونت را پیدا کردی ، به شعف وصف
ناپذیر دست پیدا می کنی که همان راه رهاییست...
نگاه کن!
خورشید با عشق می رقصد.
دریا با امواج می رقصد......
زمین با اجرام می رقصند ....
انسانهای عاشق با هم می رقصند.
دنیا دارد با تو می رقصد.
همه چیز در تکاپو ست.
در تکاپوی عشق ،
تو از رقص بدنیا آمدی.
با ریتم هستی هماهنگ شدی.
با ندای فرشتگان آورده شدی ....
رقص درونت را پیدا کن !
بازندگی بچرخ ....
با زندگی برقص ....
صدای هستی،
موسیقی زلال احساس توست...
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
👍6
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تغییر باورها در 60 ثانیه
آغاز فروش دوره تغییر باورها در 60 ثانیه
مژده مژده ❤️❤️ به تمام کسانی که خواهان تغییر هستند...
دوره تغییر باورها در ۶۰ ثانیه به درخواست عزیزان فراهم شد...دوستانی که واقعا خواهان تغییر آنی هستند در زندگیشون حتما این دوره رو تهیه کنند...بدون شک این دوره تحول عظیمی در نظام باورهای شما ایجاد میکند...
آیدی تهیه وخرید این دوره بی نظیر با تخفیف ویژه برای ۲۰نفر برتر 👇
@Hmirmohammady
نتیجه کاربران در این دوره 👌
https://www.tgoop.com/joinchat-sd2aRJDWYjpiYWFk
آغاز فروش دوره تغییر باورها در 60 ثانیه
مژده مژده ❤️❤️ به تمام کسانی که خواهان تغییر هستند...
دوره تغییر باورها در ۶۰ ثانیه به درخواست عزیزان فراهم شد...دوستانی که واقعا خواهان تغییر آنی هستند در زندگیشون حتما این دوره رو تهیه کنند...بدون شک این دوره تحول عظیمی در نظام باورهای شما ایجاد میکند...
آیدی تهیه وخرید این دوره بی نظیر با تخفیف ویژه برای ۲۰نفر برتر 👇
@Hmirmohammady
نتیجه کاربران در این دوره 👌
https://www.tgoop.com/joinchat-sd2aRJDWYjpiYWFk
#داستانک
📚
چشمها
روزی ((چشم)) گفت:
من، آن سوی این دره ها کوهی می بینم، پوشیده در غباری لاجوردی، آیا زیبا نیست؟
((گوش)) شنید و در حالی که با دقت گوش سپرده بود گفت:
اما کوه کجاست؟ آن را نمی شنوم.
سپس ((دست)) به سخن آمده و گفت:
بیهوده در تلاشم آن را حس یا لمس کنم. نمی توانم کوهی بیابم.
و ((بینی)) گفت:
کوهی وجود ندارد، چون نمی توانم ببویمش.
آنگاه ((چشم)) به سوی دیگر برگشت، و دیگران درباره ی خیال باطل و عجیب چشم با هم حرف زدند. آنها می گفتند:
باید برای چشم اتفاقی افتاده باشد.
#جبران_خلیل_جبران
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
📚
چشمها
روزی ((چشم)) گفت:
من، آن سوی این دره ها کوهی می بینم، پوشیده در غباری لاجوردی، آیا زیبا نیست؟
((گوش)) شنید و در حالی که با دقت گوش سپرده بود گفت:
اما کوه کجاست؟ آن را نمی شنوم.
سپس ((دست)) به سخن آمده و گفت:
بیهوده در تلاشم آن را حس یا لمس کنم. نمی توانم کوهی بیابم.
و ((بینی)) گفت:
کوهی وجود ندارد، چون نمی توانم ببویمش.
آنگاه ((چشم)) به سوی دیگر برگشت، و دیگران درباره ی خیال باطل و عجیب چشم با هم حرف زدند. آنها می گفتند:
باید برای چشم اتفاقی افتاده باشد.
#جبران_خلیل_جبران
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
👍15
#داستانک
📚
و گفت:
اگر دوزخ را به من بخشند
هرگز هیچ عاشق را نسوزم
از بهر آنکه عشق
خود، او را صد بار
سوخته است.
#عطار_نیشابوری
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
📚
و گفت:
اگر دوزخ را به من بخشند
هرگز هیچ عاشق را نسوزم
از بهر آنکه عشق
خود، او را صد بار
سوخته است.
#عطار_نیشابوری
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
👍8
Forwarded from تبادل بکر
𖣠
کتابخانهی کودک و نوجوان
📚 @childrenbook
گردشگری کم هزینه
📚 @JournalTourism
خداوندگار عشق
📚 @khodavandegareshgh
کتابخانهی صوتی من
📚 @ketabegooya_man
کافه تنهایی
📚 @cafe_tanhaee
بهترین داستانهای کوتاه جهان...!
📚 @Best_Stories
موسیقی نوستالژی با کیفیت 320
📚 @IDmiras
اینجا فقط شعر خوب منتشر میشود!
📚 @Best_Poems
بزرگترین کتابخانه PDF فارسی و صوتی
📚 @ketabkhaneh2015
کافه کتاب
📚 @roman_bookk
یادگیری آسان انگلیسی هر شب ۱۵ دقیقه
📚 @zabankadelarestan
"حافظ" فروغ" مولانا" خیام"
📚 @AShaarMandgar
آیلتسسس رو 8 بگيريد با متد جدید (تضمینی)
📚 @ieltslearner
روانشناسیکودک و مشاورهخانواده دکتر انوشه
📚 @dranushe
مولانا
📚 @Maulanastorys
تخصصی علوم تربیتی و روانشناسی
📚 @rraavvaann
رمانسرای مجازی
📚 @Salam_Roman
دوبیتی جانان
📚 @JIaNIaNI
از خدا جز می و معشوق تمنا نکنیم !
📚 @vasLe7
جملات ناب
📚 @jomaalate_nab
❰❰ اشـ؏ـار ناب و ماندگار ❱❱
📚 @delaviztarin_sher_jahan
حفظ رايگان لغات 504 واژه با فيلم
📚 @codinghaye504
افکـار زنـده _ تمرین مثبتاندیشی
📚 @Afkarezendeh
با اعداد زندگیت رو بساز
📚 @Afsane_adad
روانشناسی کودک و خانواده
📚 @cafepsychology
متافیزیکی
📚 @IImetaphysicII
برایان تریسی
📚 @braintracyad
《نکتههای قرآنی و روانشناسی》
📚 @Quran_women
مسیر موفقیت
📚 @zenndgii
معجزهی پولسازی
📚 @pollsaazi
سرای پایاننامه، مقاله و پرسشنامه
📚 @Arshevkhaneh
پله پله تا اوج موفقیت انگیزشی
📚 @ganunejazb_raz
خورشید آرزوها
📚 @arezo_ez
معجزهی عشق الهی
📚 @mojezeyeelahii
بکگراند کارتونی | تِم فانتزی مود
📚 @ThemeMood
جادوی احساس باور
📚 @ehsasvabavar
اشتباهات رایج زبان
📚 @Fixenglish1
شعرهای عاشقانه " مولانا " حافظ
📚 @SHAMSETEBRIZII_99_22
انگلیسی با فیلم، کتاب، کارتون
📚 @englishtoons
کتابستان
📚 @EBookiha
موزیک بیکلام
📚 @instrusongs
با من از شعر نگو
📚 @habsiyeh
دانستنیهای علمی
📚 @Danestanihayeelmy
ابرهای نازک خیال
📚 @sin_shin_daily_notes
عرشیان شو
📚 @arrshiiyanfar
روشهای نوین ترجمهورزی
📚 @translation1353
زندگی رویایی
📚 @zendegiyeroyayi
خودت را ببین، خودت را بشناس
📚 @mahfelekhodshenasi
کلیپ و فایل و کتاب محراب
📚 @Archiveketabkhan
مدیریت و دیجیتال مارکتینگ
📚 @drebusiness
راز قانون جذب
📚 @jaaozb
قدرت ذهن ثروتمندان
📚 @ghodratezehneservtmand
صوتی قرآن
📚 @books_audio651
جول اوستین
📚 @jooolosten_ir
مهندسی عمران و محاسبات
📚 @sazehcal
کافهشاپ تخصصی روانشناسان
📚 @Cafaravanshenasan
متنهای عالی و فوقالعاده کوبنده
📚 @ghanonebawar
دنیای رمان
📚 @donyaeromannn
عبارات تاکیدی
📚 @ebraatttttakidi
همه کوییزها و تستهای انگلیسی اینجاست
📚 @lovely_englishh
روزی یک بیت شعر بخوانی، بد نیست!
📚 @YekbeitY
دانستنیهایعلمیتخصصی پزشکیمزاجشناسی
📚 @infopezeshki
دلبریهای حضرت مولانا
📚 @molavi_molavi
راز بالا رفتن ارتعاش
📚 @aramesh_ba_meditation
جملاتی که افکار شما را《تغییر میدهد》
📚 @ghalbeziba
غزل " غزل " غزل " غزل " غزل "
📚 @ghaz2020
جملاتی که شما رو میخکوب میکنه!
📚 @its_anak
کافه کتاب صوتی:
📚 @CafeBookAudio
90 روزه انگلیسسی حرف بزن
📚 @basicenglishlearner
باکلاس و با سیاست رفتار کن (روانشناسی)
📚 @Hamdel_Ba_To
روانشناسی برای زندگی بهتر
📚 @majallezendegii
درخواست کتاب صوتی و pdf
📚 @EBOOK_4U
قانونجذبو ارتعاشاتثروت(پیشرفتانگیزشی)
📚 @ganunejazb
معلوماتی که باسوادها نیاز دارند
📚 @atelaateomom
هر روز یک کتاب نااایاااب و خواندنی
📚 @noandishaan_book
خواندنیهایی از بزرگان جهان...
📚 @Book_Life
هزار پند مولانا با معانی اشعار
📚 @Ashaarkotaa
شکرگزار خدا باش
📚 @khodaya_asheghtam
کتابهایی که باید بخوانی :
📚 @mylibraries
اشعار مـولانــای جـانـان
📚 @shere_molavi
☀️
کتابخانهی کودک و نوجوان
📚 @childrenbook
گردشگری کم هزینه
📚 @JournalTourism
خداوندگار عشق
📚 @khodavandegareshgh
کتابخانهی صوتی من
📚 @ketabegooya_man
کافه تنهایی
📚 @cafe_tanhaee
بهترین داستانهای کوتاه جهان...!
📚 @Best_Stories
موسیقی نوستالژی با کیفیت 320
📚 @IDmiras
اینجا فقط شعر خوب منتشر میشود!
📚 @Best_Poems
بزرگترین کتابخانه PDF فارسی و صوتی
📚 @ketabkhaneh2015
کافه کتاب
📚 @roman_bookk
یادگیری آسان انگلیسی هر شب ۱۵ دقیقه
📚 @zabankadelarestan
"حافظ" فروغ" مولانا" خیام"
📚 @AShaarMandgar
آیلتسسس رو 8 بگيريد با متد جدید (تضمینی)
📚 @ieltslearner
روانشناسیکودک و مشاورهخانواده دکتر انوشه
📚 @dranushe
مولانا
📚 @Maulanastorys
تخصصی علوم تربیتی و روانشناسی
📚 @rraavvaann
رمانسرای مجازی
📚 @Salam_Roman
دوبیتی جانان
📚 @JIaNIaNI
از خدا جز می و معشوق تمنا نکنیم !
📚 @vasLe7
جملات ناب
📚 @jomaalate_nab
❰❰ اشـ؏ـار ناب و ماندگار ❱❱
📚 @delaviztarin_sher_jahan
حفظ رايگان لغات 504 واژه با فيلم
📚 @codinghaye504
افکـار زنـده _ تمرین مثبتاندیشی
📚 @Afkarezendeh
با اعداد زندگیت رو بساز
📚 @Afsane_adad
روانشناسی کودک و خانواده
📚 @cafepsychology
متافیزیکی
📚 @IImetaphysicII
برایان تریسی
📚 @braintracyad
《نکتههای قرآنی و روانشناسی》
📚 @Quran_women
مسیر موفقیت
📚 @zenndgii
معجزهی پولسازی
📚 @pollsaazi
سرای پایاننامه، مقاله و پرسشنامه
📚 @Arshevkhaneh
پله پله تا اوج موفقیت انگیزشی
📚 @ganunejazb_raz
خورشید آرزوها
📚 @arezo_ez
معجزهی عشق الهی
📚 @mojezeyeelahii
بکگراند کارتونی | تِم فانتزی مود
📚 @ThemeMood
جادوی احساس باور
📚 @ehsasvabavar
اشتباهات رایج زبان
📚 @Fixenglish1
شعرهای عاشقانه " مولانا " حافظ
📚 @SHAMSETEBRIZII_99_22
انگلیسی با فیلم، کتاب، کارتون
📚 @englishtoons
کتابستان
📚 @EBookiha
موزیک بیکلام
📚 @instrusongs
با من از شعر نگو
📚 @habsiyeh
دانستنیهای علمی
📚 @Danestanihayeelmy
ابرهای نازک خیال
📚 @sin_shin_daily_notes
عرشیان شو
📚 @arrshiiyanfar
روشهای نوین ترجمهورزی
📚 @translation1353
زندگی رویایی
📚 @zendegiyeroyayi
خودت را ببین، خودت را بشناس
📚 @mahfelekhodshenasi
کلیپ و فایل و کتاب محراب
📚 @Archiveketabkhan
مدیریت و دیجیتال مارکتینگ
📚 @drebusiness
راز قانون جذب
📚 @jaaozb
قدرت ذهن ثروتمندان
📚 @ghodratezehneservtmand
صوتی قرآن
📚 @books_audio651
جول اوستین
📚 @jooolosten_ir
مهندسی عمران و محاسبات
📚 @sazehcal
کافهشاپ تخصصی روانشناسان
📚 @Cafaravanshenasan
متنهای عالی و فوقالعاده کوبنده
📚 @ghanonebawar
دنیای رمان
📚 @donyaeromannn
عبارات تاکیدی
📚 @ebraatttttakidi
همه کوییزها و تستهای انگلیسی اینجاست
📚 @lovely_englishh
روزی یک بیت شعر بخوانی، بد نیست!
📚 @YekbeitY
دانستنیهایعلمیتخصصی پزشکیمزاجشناسی
📚 @infopezeshki
دلبریهای حضرت مولانا
📚 @molavi_molavi
راز بالا رفتن ارتعاش
📚 @aramesh_ba_meditation
جملاتی که افکار شما را《تغییر میدهد》
📚 @ghalbeziba
غزل " غزل " غزل " غزل " غزل "
📚 @ghaz2020
جملاتی که شما رو میخکوب میکنه!
📚 @its_anak
کافه کتاب صوتی:
📚 @CafeBookAudio
90 روزه انگلیسسی حرف بزن
📚 @basicenglishlearner
باکلاس و با سیاست رفتار کن (روانشناسی)
📚 @Hamdel_Ba_To
روانشناسی برای زندگی بهتر
📚 @majallezendegii
درخواست کتاب صوتی و pdf
📚 @EBOOK_4U
قانونجذبو ارتعاشاتثروت(پیشرفتانگیزشی)
📚 @ganunejazb
معلوماتی که باسوادها نیاز دارند
📚 @atelaateomom
هر روز یک کتاب نااایاااب و خواندنی
📚 @noandishaan_book
خواندنیهایی از بزرگان جهان...
📚 @Book_Life
هزار پند مولانا با معانی اشعار
📚 @Ashaarkotaa
شکرگزار خدا باش
📚 @khodaya_asheghtam
کتابهایی که باید بخوانی :
📚 @mylibraries
اشعار مـولانــای جـانـان
📚 @shere_molavi
☀️