Telegram Web
«کارﮔﺮﺩﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ»
ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩﻥِ نقش، ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﺎﺭﮔﺮﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺷﺎﯾﺴﺘﮕﯽ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮ ﺍﺳﺖ؛ ﺧﻮﺵ ﺑﺪﺭﺧﺸﯿﺪ
.

افکارت را زیبا کن ،
زندگی به اندازه فکرهای تو زیبا می‌شود...🌱
هرگز خود را فردی شکست خورده تصور نکنید. این تصویر خطرناک است، زیرا ذهن پیوسته خواهد کوشید تا این تصویر را کامل کند.
خویش را در خویش، جستجو کن! ؛)

🧵
سلام دوستان❤️
ما یه تیم برنامه‌نویسیم که می‌تونید ازما با پایین ترین قیمت و بالاترین سرعت و کیفیت بدون محدودیت کاربر کانفیگ‌ VPN رو فقط با ۴۹ هزار تومن بگیرید🚀

@LyraVPN
تازه می‌تونی اول کانفیگ تست یک روزه بگیری و سرعت و ببینی تا آخرین روز اشتراکت پشتیبانی داری 😎✌🏽
@lyram_admin
Good morning.
If you're reading this let me tell you that you should never lose hope.
Just when you think it's over...
God sends you a miracle.

صبح بخیر.
اگه داری اینو می‌خونی می‌خوام بهت بگم که هرگز نباید امیدت رو از دست بدی. درست توی لحظه‌ای که فکر می‌کنی به تهش رسیدی...
خدا برات یه معجزه می‌فرسته
|نیکتا|
🩵🪄

مـَטּ سپردم به خودش ،هر چه خدا میخواهد !
The world is full of nice people. If you can't find one, be one.

دنیا پر از آدمای خوبه. اگه نمیتونی یکیش رو پیدا کنی، خودت یکی از اونا باش.🍃
Having a soft heart in a cruel world is courage, not weakness.

داشتن يه قلب رئوف تو اين دنياى بيرحم، ضعف نيست، شجاعته !
فقط به این دلیل که آن را خوب حمل می‌کنم،
به این معنی نیست که سنگین نیست.
خوشبختی چیزی نیست
که بخواهی آن را به تملک خود درآوری
خوشبختی کیفیتِ تفکر است
حالت روحی ست
خوشبختی
وابسته به جهان درون توست ...

#دافنه_دوموریه
.
ولی آدم باید یکیو داشته باشه
که خودشو بخاطرش جمع و جور کنه،
پولاشو جمع کنه، پس انداز کنه، هدیه بخره، یه کارایی رو انجام نده یه اخلاقایی رو ترک کنه، به خودش برسه، به خودش بیاد، انگیزه برای پیشرفت پیدا کنه، خودشو دوست داشته باشه و به زندگی جدی تر‌ نگاه کنه نه ازترسش باشه ها فقط بخاطر وجود خود طرف باشه، اگه یکیو که پیدا کردید که این حسارو بهش داشتید ترکش نکنید،
اون یک گنجه.


˹ T.me/Biii_Nahayat ˼
Forwarded from دانشــ🎓ــجو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تکنیک کاربردی برای درس خوندن


👉🏻 @Daneshjoo
#تلنگر 📚

مردی خسیس طلاهایش را در گودالی پنهان کرد و هر روز به آنها سر میزد.
یک روز یکی از همسایگانش طلاها را برداشت. مرد خسیس به گودال سر زد اما طلاهایش را نیافت و شروع به شیون و زاری کرد.

رهگذری پرسید:
چه شده؟ مرد حکایت طلاها را گفت. رهگذر گفت: این که ناراحتی ندارد. سنگی در گودال بگذار و فکر کن که شمش طلاست، تو که از آن استفاده نمیکنی، سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد؟

ارزش هر چیزی در داشتن آن نیست بلکه در استفاده از آن است.

📚 @Academic_Library
#یک_دقیقه_مطالعه 📚

۲۰ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ۲۰ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﺁﻟﻔﺎ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺳﻄﺢ ﺁﻟﻔﺎ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍیست که ﺩﺍﺭد ﺧﻮﺍبتان ﻣﯿﺒﺮد ﻭ یا ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽﺷوید.
ﺑﻪ ﺍین حالت میگویند، ﭘﯿﮏ ﺁﻟﻔﺎ.

ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﮐﻪ انسانﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺁﻟﻔﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍبشاﻥ ﺩﺍﺭند ﺑﻪ ﺳﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯽشوند:

1 - ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ، ﻣﺜﺒﺖ ﺍﻣﺎ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ .
2 - ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ، ﻣﺜﺒﺖ ﺍﻣﺎ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ .
3 – ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ، ﻣﻨﻔﯽ ﻭ ﻣﻨﻔﯽ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﻨﺪ!

ﻟﻄﻔﺎ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﺟﺰﻭ ﮐﺪاﻡ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ؟
ﺑﻪ ﺧﻮﺩتاﻥ ﻫﻢ، ﺩﺭﻭﻍ نگویید ، ﺍﮔﻪ ﺟﺰﻭ ﺍﻭﻥ دسته انسان‌هایی هستید ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﻤﻪ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگیتاﻥ ﺭﻭ ﻣﺮﻭﺭ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ ﯾﺎ ﺑﻪ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﮐﻪ ناراحتتان ﮐﺮﺩﻩ، ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ، ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺟﺰﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﺳﻮﻣﯿﻦ!

ﺍﮔﻪ فردی شما را ناراحت ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺷﻤﺎ در ﺧﻠﻮﺕ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍبتان، ﻣﺮﻭﺭ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ بدی در مورد شما انجام داده ، ﯾﺎدتان ﺑﺎشد ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽشوید ﮐﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ بد ﺩﺭ آن شخص ﺗﮑﺮﺍﺭ شود!
عجیب است! ﺍﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺯﻧﺪگیتاﻥ ﺭا ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﺁﻟﻔﺎ ﭼﻪ گونه ﻓﮑﺮ می کنید، ﻣﯽﺳﺎﺯید!
ﭼﻪ ﺁﻟﻔﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﭼﯿﺰﯼ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﻣﯽکنید ﻭ ﺩﺭاصل ﺩﭼﺎﺭ ﺧﻠﺴﻪ ﻣﯽشوید...

ﺫﻫﻦ ﺷﻤﺎ، ﻣﺜﻞ دیگ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮﯼ ﻣﯽماند! که هر چه در آن بریزید پخته ﻣﯽشود؟!
ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯿﺪ هنگامی که به یکباره وارد ﻋﺎلم هپروت می‌شوید ﻭ ﺳﺎﻋﺖﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻣﺎﻟﯽ، یا احساسی و عشقی یا ﺷﮑﺴﺖﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگیتان ﻓﮑﺮ ﻣﯽکنید ﯾﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ کمتر از مقداری ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺏ ﺑﺎشید، هستید، ﯾﺎﺩتان باشد در ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻠﺴﻪ ﻗﺮﺍﺭ گرفته‌اید ﻭ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺁﻟﻔﺎ ﺗﻮلید می‌کنید
و ﺩﺭ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺗﻠﻘﯿﻦ ﭘﺬﯾﺮی هستید
بدون اینکه خود متوجه باشید ﺧﻮﺩتاﻥ ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭا، ﻫﯿﭙﻨﻮﺗﯿﺰﻡ ﮐﺮﺩه ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽشوید ﺗﺎ ﻫﻤﻪ آن ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﺑﺪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺁﯾﻨﺪه ﺑﻪ شکل‌های جدید برای شما و یا دیگران ایجاد شود بطور مثال هنگام که غرق تماشای فیلم غمگین می‌شوید و خودتان را بجای ﻗﻬﺮﻣﺎن فیلم ﻣﯽﮔﺬﺍرید و های های گریه می‌کنید امواج منفی و غمگین ارسال می‌کنید
ﻟﻄﻔﺎ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺁﻟﻔﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ ﺑﺎﺷﯿﺪ!

ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽ از ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪگیمان ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩﯾﻢ، ﻣﯽﺗﻮاﻧﯿﻢ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ آن ﻫﺎ ﺭﺍ به جهت درست هدایت کنیم
و ﺍﺯ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎیماﻥ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺳﺎﺧﺖ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ!

ﺗﻤﺮﯾﻦ : ﺍﯾﻦ ﯾﻪ ﺗﮑﻨﯿﮏ ﺑﻮﺩﺍیست ، ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺑﻌﺪﯼ!
ﺗﻤﺮﯾﻦ کنید ﮐﻪ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻓﮑﺮتان ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺑﮕﯿﺮید ﻭ ﺍگر ﺩﺭ ﻃﯽ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ، ﻓﮑﺮﯼ ﺑﻪﺳﺮﺍﻏﺘﻮﻥ آﻣﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﻮﺩ، ﺍﺻﻼ ﺧﻮﺩتان ﺭا ﺷﻤﺎﺗﺖ ﻧﮑﻨﯿﺪ!
ﻓﻘﻂ ﺳﺮﯾﻊ ﺑﻪ ﺧﻮﺩتان بگویید ﺑﻌﺪﯼ! و فکر ﺩﯾﮕﺮی ﺭا ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻨﺶ ﮐﻨﯿﺪ.
ﺍﮔﻪ ﻓﮑﺮ ﺑﻌﺪﯼ ﻫﻢ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺯ تکرار کنید بعدﯼ ﻭ ﺑﺮوید ﺳﺮﺍﻍ ﻓﮑﺮ ﺑﻌﺪﯼ . آنقدر تکرار کنید . تا ﯾﮏ ﻓﮑﺮ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﯿﺎﺩ .
ﺣﺘﻤﺎ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﯿﺪ.

📕 #نکته_های_ناب_روانشناسی
✍🏻 ترجمه دکتر قاضی

📚 @Academic_Library
بدن درد دارم. بند بند وجودم درد میکنه. بی قرارم . نمیتونم یک جا بشینم. تو دلم آشوبه. انگار تو خونه ی دلم دارن رخت میشورن. . راستشو بخوای همه ی ناخنامو با دندون جوییدم. مامان میگه داری دیوونه میشی. نکن اینطوری. میگه انقدر عصبی شدی که به خودتم رحم نمیکنی. نمیدونه خب. نمیدونه این دیوونگی نیست. من ، یه آدمی ام که داره ترک میکنه. ترک کردنِ اعتیاد ، این بدبختیارو هم داره دیگه . هنوز باورم نمیشه. چی دارم میگم اصلا؟ واقعا دارم این روزا رو میگذرونم؟ منو چه به ترک کردن دستای تو؟ مگه میتونم؟ باور کن که نه! اصلا ، اصلا حرف من هیچی. تو توی محل، توی خیابون ، بین آدمای شهر بگرد، بپرس ، ببین همشون میدونن که من ادم ترک کردن آغوش تو نیستم. دیوونه، مگه میشه من نگاه تورو ترک کنم؟ یعنی دیگه تو چشمات زل نزنم؟ دستاتو بوس نکنم؟ بغلت !!!! وای ! بغلت. بغلت نباشه من غصه هامو کجا چال کنم؟ اصلا اینارو ولش کن. چشمامو.. اخه من هرروز صبح چشمامو به ذوق چی باز کنم اگه تو نباشی؟فکر کنم مامان راست میگه. دیوونه شدم. این پرت و پلاها چیه دارم میگم؟ تو تا ابد مال خودمی دیگه. مگه نه؟ اخ حواسم باشه راستی دیدمت گوشیمو نشونت بدم. نمیدونم چرا چندوقته هرچی پیام میفرستم اینجا یدونه تیک میخوره. فکر کنم مشکل از گوشی من باشه. نمیدونم! اخه پروفایلتم نیست. ! یادم باشه نشونت بدم حتما. نکنه یه وقت گوشی تو خراب شده باشه دردت به جونم. راستی ، دیشب تو کافه تنها نشسته بودم ، حالا ناراحت نشیا تنها رفتم. اخه قبلش هرچی زنگ زدم بوق اشغال میخورد. گفتم شاید گوشیتو خاموش کردی خوابیدی یا اینکه داری با کسی حرف میزنی. البته ، چجوری سه چهارساعت یه بند حرف بزنی ! نمیدونم. خلاصه هر زمانی که بهت زنگ زدم اشغال بودی. فدای سرت. دورت بگردم ناراحت نشیا. حالا این دفعه باهم میریم. اینو میخواستم بگم ، تو کافه یکیو دیدم انقد شبیه تو بود! بخدا مو نمیزد . مثل یه سیبی که از وسط نصف شده باشه! کپی خودت بود . یه لحظه دیدمش ترسیدم! فکر کردم تویی. نه بخاطر اینکه اونجا باشیا. نه. ترسیدم دیدمش چون دست تو دست یه دختره اومد تو کافه. یه لحظه قلبم وایساد! بعد گفتم نه بابا. این شبیهشه. تو که دست تو دست یه دختر غریبه پا نمیشی بری کافه وقتی منو داری. انقدم باهم دیگه خوب بودن. بغلش کرده بود. دختره هم دستشو گرفته بود. راستش وقتی دیدمشون دلم واست تنگ شد. گفتم کاش توام پیشم بودی. اها. اینم بگم بهت ، دیدم تو بیوت قلب زدی. خب قربون شکل ماهت برم، تو که میخواستی قلب بذاری به من میگفتی منم میذاشتم دیگه. هماهنگ نمیکنی با من چرا. البته فکر کنم حواست نبوده. بجای اول اسم من یه حرف دیگه بود. فدای سرت. گفتم بهت بگم بری خودتم ببینی و درستش کنی. منم الان میرم اول اسم ماهت رو میذارم تو بیوم. که همه بدونن این دل ، فقط خونه ی توعه. راستی امروز چندمه؟ تقویم گوشیمم انگار خراب شده! اینجا تو نوت گوشیم نوشتم دفعه ی پیش که دیدمت ۳۰ ام مهر بوده. تقویم تاریخ امروز رو زده ۲۹ دی ! اینم قاطی کرده بخدا. امروز فکر کنم ۱ یا ۲ آبان باشه . فکر کن من سه ماه تورو نبینم ، مگه زنده می مونم اخه؟ خب البته همین الانم دارم دیوونه میشما. ۲-۳ روزه که ندیدمت. زودتر بیا پیشم. امروز میای؟

#نگارزیوری
من بلد نبودم. بلد نبودم وقتی میبینمت ذوق تو چشمامو پنهون کنم. بلد نبودم وقتی دلم پر میکشید واست ، بهت پیام ندم ، ازت دوری کنم. بلد نبودم وقتی دستامو میگیری ، دستاتو محکم تر فشار ندم ، بلد نبودم تو تنهایی و شلوغیام ، به یادت نباشم. اره ، بلد نبودم جای خالیت رو با کلی آدم دیگه پر کنم ؛ واسه من یه تو ، می ارزید به تموم دنیا. بلد نبودم قربون صدقت نرم ، به شوخیات ، حتی بی مزه تریناشون ، بیخودی نخندم . وقتی میبینمت لبخند نزنم ، حرفای پست سرت رو باور کنم ، بهت بی اعتماد باشم. من حتی بلد نبودم وقتی کنار یکی دیگه دیدمت ، ازت متنفر شم ! شاید بخاطر همین نا بلدیام بوده که هیچوقت به چشمت نیومدم. شاید بخاطر همین نابلدیا بود که دست غریبه ها چفت دستات شد و قلب منو سنگ فرش کردی.

#نگارزیوری
Forwarded from بـی نهـایـت (𝗡 𝗲 𝗚 𝗮 𝗥)
بدن درد دارم. بند بند وجودم درد میکنه. بی قرارم . نمیتونم یک جا بشینم. تو دلم آشوبه. انگار تو خونه ی دلم دارن رخت میشورن. . راستشو بخوای همه ی ناخنامو با دندون جوییدم. مامان میگه داری دیوونه میشی. نکن اینطوری. میگه انقدر عصبی شدی که به خودتم رحم نمیکنی. نمیدونه خب. نمیدونه این دیوونگی نیست. من ، یه آدمی ام که داره ترک میکنه. ترک کردنِ اعتیاد ، این بدبختیارو هم داره دیگه . هنوز باورم نمیشه. چی دارم میگم اصلا؟ واقعا دارم این روزا رو میگذرونم؟ منو چه به ترک کردن دستای تو؟ مگه میتونم؟ باور کن که نه! اصلا ، اصلا حرف من هیچی. تو توی محل، توی خیابون ، بین آدمای شهر بگرد، بپرس ، ببین همشون میدونن که من ادم ترک کردن آغوش تو نیستم. دیوونه، مگه میشه من نگاه تورو ترک کنم؟ یعنی دیگه تو چشمات زل نزنم؟ دستاتو بوس نکنم؟ بغلت !!!! وای ! بغلت. بغلت نباشه من غصه هامو کجا چال کنم؟ اصلا اینارو ولش کن. چشمامو.. اخه من هرروز صبح چشمامو به ذوق چی باز کنم اگه تو نباشی؟فکر کنم مامان راست میگه. دیوونه شدم. این پرت و پلاها چیه دارم میگم؟ تو تا ابد مال خودمی دیگه. مگه نه؟ اخ حواسم باشه راستی دیدمت گوشیمو نشونت بدم. نمیدونم چرا چندوقته هرچی پیام میفرستم اینجا یدونه تیک میخوره. فکر کنم مشکل از گوشی من باشه. نمیدونم! اخه پروفایلتم نیست. ! یادم باشه نشونت بدم حتما. نکنه یه وقت گوشی تو خراب شده باشه دردت به جونم. راستی ، دیشب تو کافه تنها نشسته بودم ، حالا ناراحت نشیا تنها رفتم. اخه قبلش هرچی زنگ زدم بوق اشغال میخورد. گفتم شاید گوشیتو خاموش کردی خوابیدی یا اینکه داری با کسی حرف میزنی. البته ، چجوری سه چهارساعت یه بند حرف بزنی ! نمیدونم. خلاصه هر زمانی که بهت زنگ زدم اشغال بودی. فدای سرت. دورت بگردم ناراحت نشیا. حالا این دفعه باهم میریم. اینو میخواستم بگم ، تو کافه یکیو دیدم انقد شبیه تو بود! بخدا مو نمیزد . مثل یه سیبی که از وسط نصف شده باشه! کپی خودت بود . یه لحظه دیدمش ترسیدم! فکر کردم تویی. نه بخاطر اینکه اونجا باشیا. نه. ترسیدم دیدمش چون دست تو دست یه دختره اومد تو کافه. یه لحظه قلبم وایساد! بعد گفتم نه بابا. این شبیهشه. تو که دست تو دست یه دختر غریبه پا نمیشی بری کافه وقتی منو داری. انقدم باهم دیگه خوب بودن. بغلش کرده بود. دختره هم دستشو گرفته بود. راستش وقتی دیدمشون دلم واست تنگ شد. گفتم کاش توام پیشم بودی. اها. اینم بگم بهت ، دیدم تو بیوت قلب زدی. خب قربون شکل ماهت برم، تو که میخواستی قلب بذاری به من میگفتی منم میذاشتم دیگه. هماهنگ نمیکنی با من چرا. البته فکر کنم حواست نبوده. بجای اول اسم من یه حرف دیگه بود. فدای سرت. گفتم بهت بگم بری خودتم ببینی و درستش کنی. منم الان میرم اول اسم ماهت رو میذارم تو بیوم. که همه بدونن این دل ، فقط خونه ی توعه. راستی امروز چندمه؟ تقویم گوشیمم انگار خراب شده! اینجا تو نوت گوشیم نوشتم دفعه ی پیش که دیدمت ۳۰ ام مهر بوده. تقویم تاریخ امروز رو زده ۲۹ دی ! اینم قاطی کرده بخدا. امروز فکر کنم ۱ یا ۲ آبان باشه . فکر کن من سه ماه تورو نبینم ، مگه زنده می مونم اخه؟ خب البته همین الانم دارم دیوونه میشما. ۲-۳ روزه که ندیدمت. زودتر بیا پیشم. امروز میای؟

#نگارزیوری
واقعا فکر کردی فقط خودت رفتی؟ انقدر ساده نباش .تو با رفتنت لبخندمو بردی. همونی که سرصبح وقتی چشمام باز میشد و یاد بودنت میوفتادم ، جا خوش میکرد کنج لبام. تو با رفتنت امیدی رو بردی که وسط جنگیدن با زندگی ، تو دلم جوونه زده بود. با رفتنت دونه های اشکی رو بردی که از سر ذوق تو چشمام خونه کرده بود. با رفتنت دل خوشی ای رو بردی وسط ناامیدیا میومد و میگفت « ولش کن ، عوضش فلانیو داری ». تو پروانه های تو قلبمو بردی که با دیدنت بال بال میزدن. حسی رو بردی که وقتی میخندیدی ، دلم از بالای سرسره ی وجودم ، سُر میخورد میریخت پایین. با رفتنت گرمایی رو بردی ، که دستام همیشه داشت. حتی پرنده ی آغوشم ، که بال بال میزد واسه ی جاخوش کردن تو بغلت. تو همه چیزم رو با خودت بردی و حالا ، شدم یه جسم بی جون و بی روح و سرد ، که داره جون میکنه واسه زنده موندن . دست و پا میزنه واسه بیرون اومدن از این باتلاق عمیقی که تو واسش ساختی. !

#نگارزیوری
.
درسته که ابتهاج میگه:
«خون می چکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم افشردن جان است ...»
اما تو آروم باش، ببین، بشنو، بگذر، خرده نگیر
و یادت بمونه که گاهی صبر خودِ تلاشه🤍


˹ T.me/Biii_Nahayat ˼
2024/11/16 13:20:06
Back to Top
HTML Embed Code: