.
.. ' 12 '..
9- ⇧ -3
' . 6 . '
♥️♥️ : ♥️♥️
و شب چه رسم قشنگیست،
وقتی تو هر شب سرِ ساعت بے قرارے ....
سرت را
روے شانه هاے من
مے گذاری
و من به اندازه ے تمام بودنے ها
روے شانه هایت
مثل مریمے هاے روے شالِ موهایت
دوباره عاشقت مے شوم...
بزم عاشقیتون جاودان👉♡ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ♥️
@Biolve
.. ' 12 '..
9- ⇧ -3
' . 6 . '
♥️♥️ : ♥️♥️
و شب چه رسم قشنگیست،
وقتی تو هر شب سرِ ساعت بے قرارے ....
سرت را
روے شانه هاے من
مے گذاری
و من به اندازه ے تمام بودنے ها
روے شانه هایت
مثل مریمے هاے روے شالِ موهایت
دوباره عاشقت مے شوم...
بزم عاشقیتون جاودان👉♡ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ♥️
@Biolve
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبح
بوی زندگی
بوی راستگویی
بوی دوست داشتن و
بوی عشق و مهربانی میدهد
الهی روزگارتون مثل صبح
سرشار از عطر خوش زندگی باشد
صبح بخیر💛
@Biolve
بوی زندگی
بوی راستگویی
بوی دوست داشتن و
بوی عشق و مهربانی میدهد
الهی روزگارتون مثل صبح
سرشار از عطر خوش زندگی باشد
صبح بخیر💛
@Biolve
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اونجا که میرسی خونه و لباسات
بوی اونو میده...🥺🫂
♥️𝓛𝓞𝓥𝓔
@Biolve
بوی اونو میده...🥺🫂
♥️𝓛𝓞𝓥𝓔
@Biolve
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غروب طپش قلبم را بهم میریزد
و دلتنگیم را دوچندان
هیچ چیز بہ اندازہ تو تماشایے نیست
حتے عڪس ماہ در برڪه
دوست دارم
تو را ببینم ڪہ آنسوے خیابان
در انتظارم ایستادہ اے ..!!♡ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ♥️
@Biolve
و دلتنگیم را دوچندان
هیچ چیز بہ اندازہ تو تماشایے نیست
حتے عڪس ماہ در برڪه
دوست دارم
تو را ببینم ڪہ آنسوے خیابان
در انتظارم ایستادہ اے ..!!♡ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ♥️
@Biolve
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
-از کجا میدونی دوسش داری؟!
+ وقتی خوشحاله از خوشحالی خودت بیشتر بهت میچسبه، وقتی موفق میشه بیشتر از خودت ذوق میکنی، وقتی میخنده انگار تهِ تهِ قلبت روشن میشه!
آره خلاصه : )
#برای_دلبرجان🥹♡ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ♥️
@Biolve
+ وقتی خوشحاله از خوشحالی خودت بیشتر بهت میچسبه، وقتی موفق میشه بیشتر از خودت ذوق میکنی، وقتی میخنده انگار تهِ تهِ قلبت روشن میشه!
آره خلاصه : )
#برای_دلبرجان🥹♡ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ♥️
@Biolve
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
براے دوست داشتن ات
نه ڪلبه اے میخواهم ..
نه خلوتگاهے ڪه هیچ ڪس نباشد
نه رودخانه اے میخواهم
و نه ترنمے ڪه لحن آب را بنماید
براے دوست داشتن ات همینجا خوب است ..
همینجا ڪنار عصر
همینجا
ڪنار تو ..
همینجا
ڪنار ماه گون صورتت ..
عصرت دلنشین عشقــℳـــم
@Biolve
نه ڪلبه اے میخواهم ..
نه خلوتگاهے ڪه هیچ ڪس نباشد
نه رودخانه اے میخواهم
و نه ترنمے ڪه لحن آب را بنماید
براے دوست داشتن ات همینجا خوب است ..
همینجا ڪنار عصر
همینجا
ڪنار تو ..
همینجا
ڪنار ماه گون صورتت ..
عصرت دلنشین عشقــℳـــم
@Biolve
آسمان در شب من ابر غریبی دارد
نیمه شبهای غزل حال عجیبی دارد
باز آفت زدنِ مزرعه ام را دیدم
چهره را از غمِ این آینه ها دزدیدم
مثل داغیِ کویر است تن اشعارم
باز می سوخت در آتش بدنِ اشعارم
ملخان سبزیِ دنیای مرا میخوردند
برگ تا برگ غزل های مرا میخوردند
سالها هست در این دهکده والی هستند
لاشخور های همین دور و حوالی هستند
دارد این شعر به تکرار تو را میخواند
توی هر ثانیه صد بار تو را میخواند
قلب من را به خودم پس ندهی باز، ببین
جان این قصه بیا از خر شیطان پایین
جان این قصه و این شعرِ به گل مانده بیا
جان این غمزده ی از همه جا رانده بیا
هر کسی حرف رفاقت زده پایش باشد
تا که احوال غزلها سر جایش باشد
حال و احوال غزل های من ابری ست،، بگوو
لعنتی حرف بزن، حرف دلت چیست، بگو
من که تا آخر هر فاجعه را ساخته ام
من به بیراهه ی دنیای خودم باخته ام
من خطا رفته ی یک جاده ی بیراه شدم
آخرین سایه ی سرگشته ی ارواح شدم
من که دنیام بهم ریخته این هم رویش
شب در این خاطره غم ریخته این هم رویش
آسمان در شب بیخوابیِ من سنگین است
به تو دلباخته ام،، حال و هوایم این است
مثل یک چتر که در حسرت باران مانده
سال ها هست که در یاد خیابان مانده
هیچکس همسفرش نیست در این شهر بزرگ
شده اسقاطیِ پر درد ترین شهر بزرگ
کهنه چتری که دلش تا به ابد بارانی ست
کنج انبار به غم خورده و بد بارانی ست
چتر بارانیِ این قصه منم،، دریابم
عطفِ ویرانیِ این قصه منم،، دریابم
هر شب این وقت غم از پنجره تو می آید
شاید امشب دل من شاعرِ غم می زاید
من و این پنجره عمری ست رفاقت داریم
من این پنجره و غم به هم عادت داریم
من این پنجره عمری ست که غم میزاییم
من و این پنجره ی کهنه به هم می آییم
امشب ای درد نیا باز سراغ شعرم
چون بهم ریخته بدجور اتاق شعرم
من که فهمیده ام از قصه به غم می آیم
امشب ای درد کنار تو خودم می آیم
هر شب این وقت غم از پنجره تو میآید
چهره ی تازه ی غمهای تو رو می اید
شیشه ی چشم تو فولاد تر از شعر من است
نازِ شیرین تو فرهاد تر از شعر من است
ناز چشمان تو بدجور مرا ریخت بهم
آسمان ابر شد و حال و هوا ریخت بهم
غم به جانم زد و آفت به گلویِ غزلم
بختک افتاد به جان من و روی غزلم
من که در کوچه ی احساس نمی افتادم
هیج در فکر گل یاس نمی افتادم
پیش تو اهل شکستم،، اگر آهن باشم
عطف ویرانی این قصه اگر من باشم
پنجره بود و من و شعر که امشب غم داشت
میخِ تابوتِ غزل فاجعه ام را کم داشت
هر چه غم بود در این رابطه جوشید به شب
میخ تابوت غزل بود که کوبید به شب
بوفِ دلتنگیِ این قصه به شبها زد و رفت
تبر شعر من اینبار خودم را زد و رفت
چشم افسونگر تو تیشه به فرهادم داد
طرزِ خندیدن تو تیشه زدن یادم داد
@Biolve
نیمه شبهای غزل حال عجیبی دارد
باز آفت زدنِ مزرعه ام را دیدم
چهره را از غمِ این آینه ها دزدیدم
مثل داغیِ کویر است تن اشعارم
باز می سوخت در آتش بدنِ اشعارم
ملخان سبزیِ دنیای مرا میخوردند
برگ تا برگ غزل های مرا میخوردند
سالها هست در این دهکده والی هستند
لاشخور های همین دور و حوالی هستند
دارد این شعر به تکرار تو را میخواند
توی هر ثانیه صد بار تو را میخواند
قلب من را به خودم پس ندهی باز، ببین
جان این قصه بیا از خر شیطان پایین
جان این قصه و این شعرِ به گل مانده بیا
جان این غمزده ی از همه جا رانده بیا
هر کسی حرف رفاقت زده پایش باشد
تا که احوال غزلها سر جایش باشد
حال و احوال غزل های من ابری ست،، بگوو
لعنتی حرف بزن، حرف دلت چیست، بگو
من که تا آخر هر فاجعه را ساخته ام
من به بیراهه ی دنیای خودم باخته ام
من خطا رفته ی یک جاده ی بیراه شدم
آخرین سایه ی سرگشته ی ارواح شدم
من که دنیام بهم ریخته این هم رویش
شب در این خاطره غم ریخته این هم رویش
آسمان در شب بیخوابیِ من سنگین است
به تو دلباخته ام،، حال و هوایم این است
مثل یک چتر که در حسرت باران مانده
سال ها هست که در یاد خیابان مانده
هیچکس همسفرش نیست در این شهر بزرگ
شده اسقاطیِ پر درد ترین شهر بزرگ
کهنه چتری که دلش تا به ابد بارانی ست
کنج انبار به غم خورده و بد بارانی ست
چتر بارانیِ این قصه منم،، دریابم
عطفِ ویرانیِ این قصه منم،، دریابم
هر شب این وقت غم از پنجره تو می آید
شاید امشب دل من شاعرِ غم می زاید
من و این پنجره عمری ست رفاقت داریم
من این پنجره و غم به هم عادت داریم
من این پنجره عمری ست که غم میزاییم
من و این پنجره ی کهنه به هم می آییم
امشب ای درد نیا باز سراغ شعرم
چون بهم ریخته بدجور اتاق شعرم
من که فهمیده ام از قصه به غم می آیم
امشب ای درد کنار تو خودم می آیم
هر شب این وقت غم از پنجره تو میآید
چهره ی تازه ی غمهای تو رو می اید
شیشه ی چشم تو فولاد تر از شعر من است
نازِ شیرین تو فرهاد تر از شعر من است
ناز چشمان تو بدجور مرا ریخت بهم
آسمان ابر شد و حال و هوا ریخت بهم
غم به جانم زد و آفت به گلویِ غزلم
بختک افتاد به جان من و روی غزلم
من که در کوچه ی احساس نمی افتادم
هیج در فکر گل یاس نمی افتادم
پیش تو اهل شکستم،، اگر آهن باشم
عطف ویرانی این قصه اگر من باشم
پنجره بود و من و شعر که امشب غم داشت
میخِ تابوتِ غزل فاجعه ام را کم داشت
هر چه غم بود در این رابطه جوشید به شب
میخ تابوت غزل بود که کوبید به شب
بوفِ دلتنگیِ این قصه به شبها زد و رفت
تبر شعر من اینبار خودم را زد و رفت
چشم افسونگر تو تیشه به فرهادم داد
طرزِ خندیدن تو تیشه زدن یادم داد
@Biolve
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خوشبختی به چقدر داشتن نیست
به "چقدر لذت بردن از زندگیست"
صبح بخیر💛
@Biolve
به "چقدر لذت بردن از زندگیست"
صبح بخیر💛
@Biolve
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
𝗬𝗢𝗨𝗥 𝗘𝗫𝗜𝗦𝗧𝗘𝗡𝗖𝗘
ɪs ᴀ ᴄᴜʀᴇ ғᴏʀ ᴍʏ ᴄʜᴀᴏs ʜᴇᴀʀᴛ..
وجُـــــودت تَصکینیست
بَرایِ قلبِ عآشوبَم..💍
@Biolve
ɪs ᴀ ᴄᴜʀᴇ ғᴏʀ ᴍʏ ᴄʜᴀᴏs ʜᴇᴀʀᴛ..
وجُـــــودت تَصکینیست
بَرایِ قلبِ عآشوبَم..💍
@Biolve
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاهــرگیِ به قلــبِ مَــن..
قطــعِ نَشــویِ از
دلُ و تَــن..!♡
@Biolve
قطــعِ نَشــویِ از
دلُ و تَــن..!♡
@Biolve