خستهام؛ من دیگر به چابکیِ عقربههای ساعت نمیتوانم بر مدارِ این مهلکۀ مُدوَر پرسه بزنم و روزهایم را به شبهایِ پریشانی برسانم.. اگر میتوانستم مسئولیتِ حملِ این جسمِ درمانده را به فردِ دیگری محول میکردم تا چند صباحی آن را به بازی گرفته و سپس این لاشۀ از پایدرآمده را در گورِ عمیقی دفن کند...
خستهام؛ حتی تازیانههایِ روزگار که از بلندایِ ارابۀ هستی بر من نواخته میشوند، دیگر مرا به تکاپو وانمیدارند... انگار که پس از چند سال زندگی، حالا نیازمند یک استراحت طولانی شده باشم، شاید لازم باشد که یکبار میرانده و دوباره زاییده شوم، من به این آسودن محتاجم، مگر سه دهه زندگیِ بیوقفه برای یک انسانِ عاجز کافی نیست؟
خستهام؛ از بودن و زیستن بر مدارِ پُرتکرارِ هستی.. از خرامیدن و خزیدن بر قامتِ پُرملالِ گیتی... در من آرزویی برای خُفتن شعله میکشد و تمنایی برای آرمیدن لَهله میزند.. من برای ایستادن و متوقف شدن آزمندم، گویی هرگز چیزی که مرا در امتدادِ این بیهودگی به وجدآوِرد، یافت نخواهد شد... من حتی از اینکه مدام خسته باشم هم خستهام..
- حسام محمدی
📻 @blue_coldroom
خستهام؛ حتی تازیانههایِ روزگار که از بلندایِ ارابۀ هستی بر من نواخته میشوند، دیگر مرا به تکاپو وانمیدارند... انگار که پس از چند سال زندگی، حالا نیازمند یک استراحت طولانی شده باشم، شاید لازم باشد که یکبار میرانده و دوباره زاییده شوم، من به این آسودن محتاجم، مگر سه دهه زندگیِ بیوقفه برای یک انسانِ عاجز کافی نیست؟
خستهام؛ از بودن و زیستن بر مدارِ پُرتکرارِ هستی.. از خرامیدن و خزیدن بر قامتِ پُرملالِ گیتی... در من آرزویی برای خُفتن شعله میکشد و تمنایی برای آرمیدن لَهله میزند.. من برای ایستادن و متوقف شدن آزمندم، گویی هرگز چیزی که مرا در امتدادِ این بیهودگی به وجدآوِرد، یافت نخواهد شد... من حتی از اینکه مدام خسته باشم هم خستهام..
- حسام محمدی
📻 @blue_coldroom
هر چهارشنبه ، دوشیزهای معطر ، یک اسکناس صد کرونی میدهد تا بگذارم با زندانی تنها بماند. پنجشنبه هم، صدکرون بابت آبجوی من. بعد از ساعت ملاقات، دوشیزه بوی زندانی را میدهد، زندانی بوی عطر دوشیزه و من بوی آبجو.
زندگی چیزی نیست مگر تبادل بوها ...
ایتالو کالوینو - اگر شبی از شبهای زمستان مسافری
صبحتون بخیر
📻 @blue_coldroom
زندگی چیزی نیست مگر تبادل بوها ...
ایتالو کالوینو - اگر شبی از شبهای زمستان مسافری
صبحتون بخیر
📻 @blue_coldroom
گفت از رنج بگو
گفتم،
هرجا که عقلت فهمید،
یقین پیدا کرد و در نهایت پذیرفت
اما قلبت فهمید،
انکار کرد و در نهایت اصرار به نپذیرفتن داشت رنج کشیدن را به جان حس خواهی کرد
#محسن_صفری
📻 @blue_coldroom
گفتم،
هرجا که عقلت فهمید،
یقین پیدا کرد و در نهایت پذیرفت
اما قلبت فهمید،
انکار کرد و در نهایت اصرار به نپذیرفتن داشت رنج کشیدن را به جان حس خواهی کرد
#محسن_صفری
📻 @blue_coldroom
همان که فریدون مشیری گفت:
رک بگویم از همه رنجیدهام!
از غریب و آشنا ترسیدهام!
بیخیالِ سردیِ آغوشها،
من به آغوشِ خودم چسبیدهام...
📻 @blue_coldroom
رک بگویم از همه رنجیدهام!
از غریب و آشنا ترسیدهام!
بیخیالِ سردیِ آغوشها،
من به آغوشِ خودم چسبیدهام...
📻 @blue_coldroom
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
•
و قسم به لطافت لمس،
و نقاط تفاهم پوست!
نقطه زنیِ بوسه/
روی ترقوههای زنی غمگین
که با شابلونی شکسته
می نگرد به زندگی
به شعبده بیشتر شباهت دارد،
رویِشِ عشق از دلِ نقص.
#آرزو_رنجبر
•
📻 @blue_coldroom
و قسم به لطافت لمس،
و نقاط تفاهم پوست!
نقطه زنیِ بوسه/
روی ترقوههای زنی غمگین
که با شابلونی شکسته
می نگرد به زندگی
به شعبده بیشتر شباهت دارد،
رویِشِ عشق از دلِ نقص.
#آرزو_رنجبر
•
📻 @blue_coldroom
در اگر بَر تو ببندد مَرو و صبر کن آنجا
زِ پسِ صبر، تو را او به سَرِ صَدر نشاند
و اگر بَر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنَماید که کَس آن راه نداند!!!
-مولانا
زِ پسِ صبر، تو را او به سَرِ صَدر نشاند
و اگر بَر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنَماید که کَس آن راه نداند!!!
-مولانا
از قدیم میگفتن هر درد و بیماری، یه علتی داره
مثلا معتقد بودن اگه یک نفر بغضش تبدیل به گریه نشه غمباد میگیره
اون قدیما که سرطان نبود میگفتن حرفاتو بریزی تو خودت میشه مریضی
همون مریضی که ما امروز بهش میگیم سرطان که اون تومورها، هرکدوم به خاطر حرفاییه که نزدیم
همون حرف هایی که با لبخند از کنارشون رد میشدیم و تو دلمون میگفتیم:
نکنه فلانی ناراحت شه…!
اون فلانی الان کجاست؟
کجاست که درد کشیدنمون و ببینه
تو کدوم سوراخ موشی قایم شده که بریم یقشو بگیریم بگیم د اخه آدم حسابی تو انقدر ارزش نداشتی که به خاطرت به این روز بیفتیم
اما خب
این آدم حسابیا یکی دو تا نیستن
من اگه بخوام یقه بگیرم و ادمارو بازخواست کنم
باید با کل دنیا یه تنه بجنگم
این همه جنگیدم و شد این
اما دیگه جونی تو تنم نمونده و روحم یه گوشه با بغض بهم خیره شده که مبادا یهویی ترکش کنم و برم
پس این بارم چشمامو میبندم
چشمامو میبندم و به این فکر میکنم که روح عزیزم هنوز کنارم نشسته و حواسش بهم هست
و قراره یه عمر طولانی رو باهم سپری کنیم
اما افسوس که زندگی به خواست انسان پیش نمیره…
#پریا_احمدی
📻 @blue_coldroom
مثلا معتقد بودن اگه یک نفر بغضش تبدیل به گریه نشه غمباد میگیره
اون قدیما که سرطان نبود میگفتن حرفاتو بریزی تو خودت میشه مریضی
همون مریضی که ما امروز بهش میگیم سرطان که اون تومورها، هرکدوم به خاطر حرفاییه که نزدیم
همون حرف هایی که با لبخند از کنارشون رد میشدیم و تو دلمون میگفتیم:
نکنه فلانی ناراحت شه…!
اون فلانی الان کجاست؟
کجاست که درد کشیدنمون و ببینه
تو کدوم سوراخ موشی قایم شده که بریم یقشو بگیریم بگیم د اخه آدم حسابی تو انقدر ارزش نداشتی که به خاطرت به این روز بیفتیم
اما خب
این آدم حسابیا یکی دو تا نیستن
من اگه بخوام یقه بگیرم و ادمارو بازخواست کنم
باید با کل دنیا یه تنه بجنگم
این همه جنگیدم و شد این
اما دیگه جونی تو تنم نمونده و روحم یه گوشه با بغض بهم خیره شده که مبادا یهویی ترکش کنم و برم
پس این بارم چشمامو میبندم
چشمامو میبندم و به این فکر میکنم که روح عزیزم هنوز کنارم نشسته و حواسش بهم هست
و قراره یه عمر طولانی رو باهم سپری کنیم
اما افسوس که زندگی به خواست انسان پیش نمیره…
#پریا_احمدی
📻 @blue_coldroom
قشنگترین و عمیقترین نصیحتی که شنیدم از زبان کارل گوستاو یونگ بود که میگفت:
خودت را بساز تا آدم امنی شوی،
برای روزهایی که نمیشود به کسی پناه برد.
خودت را بساز تا آدم امنی شوی،
برای روزهایی که نمیشود به کسی پناه برد.
هر گاه دلت حال مرا گوش گرفت
یک لحظه سکوت کرد و خاموش گرفت
حالا که تو رفتهای بدان بعد از تو،
فکرت،
همه شب،
مرا در آغوش گرفت!
#امیرحسین_پناهنده
———
از کتاب:
#مردی_که_به_تبعید_خودش_تن_داده
📻 @blue_coldroom
یک لحظه سکوت کرد و خاموش گرفت
حالا که تو رفتهای بدان بعد از تو،
فکرت،
همه شب،
مرا در آغوش گرفت!
#امیرحسین_پناهنده
———
از کتاب:
#مردی_که_به_تبعید_خودش_تن_داده
📻 @blue_coldroom
سعدی خیلی خلاصه راز موفقیترو تو دو بیت سروده:
تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی
تا شب نرود صبح پدیدار نباشد
📻 @blue_coldroom
تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی
تا شب نرود صبح پدیدار نباشد
📻 @blue_coldroom
ولی اگه یه روز کافه چی شدم،
هیچ وقت به دو نفری که مدت طولانی و تو کافه نشستن نمیگم : وقت استفاده از میز تموم شده!!
اونا بهتر از هرکسی میدونن که وقتشون تموم شده!!!
اما میترسن از پشت میز بلند شن.
شاید چون میدونن اگه از پشت این میز بلند شن و از در این کافه برن بیرون دیگه هیچوقت هم و نمیبینن و
اینقدر نزدیک کنار هم نمیشینن...
چون وقتشون تموم شده!!!!!
انصاف نیست آخرین دیدارشون و کوتاه کنم و باعث بشم
گرهی دستاشون باز شه ؛
که اگه این کارو کنم
تا ابد سهمم از دلتنگیاشون فقط نفرین میشه و نفرین.
📻 @blue_coldroom
هیچ وقت به دو نفری که مدت طولانی و تو کافه نشستن نمیگم : وقت استفاده از میز تموم شده!!
اونا بهتر از هرکسی میدونن که وقتشون تموم شده!!!
اما میترسن از پشت میز بلند شن.
شاید چون میدونن اگه از پشت این میز بلند شن و از در این کافه برن بیرون دیگه هیچوقت هم و نمیبینن و
اینقدر نزدیک کنار هم نمیشینن...
چون وقتشون تموم شده!!!!!
انصاف نیست آخرین دیدارشون و کوتاه کنم و باعث بشم
گرهی دستاشون باز شه ؛
که اگه این کارو کنم
تا ابد سهمم از دلتنگیاشون فقط نفرین میشه و نفرین.
📻 @blue_coldroom