Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
1106 - Telegram Web
Telegram Web
این بار مقصد کشتی #ادبیات_جهان رو شما انتخاب کنید 🍀
Anonymous Poll
42%
ایران
20%
ایتالیا
25%
روسیه
13%
انگلیس
#شعر
سعدی

ماه‌رویا! روی خوب از من متاب
بی‌خطا کشتن چه می‌بینی صواب

دوش در خوابم در آغوش آمدی
وین نپندارم که بینم جز به خواب

از درون سوزناک و چشمِ تر
نیمه‌ای در آتشم، نیمی در آب

هر که باز آید ز در، پندارم اوست
تشنه مسکین، آب پندارد سراب

ناوکش را جان درویشان هدف
ناخنش را خون مسکینان خضاب

او سخن می‌گوید و دل می‌برد
و او نمک می‌ریزد و مردم کباب

حیف باشد بر چنان تن پیرهن
ظلم باشد بر چنان صورت نقاب

خوی به دامان از بناگوشش بگیر
تا بگیرد جامه‌ات بوی گلاب

فتنه باشد شاهدی شمعی به دست
سرگران از خواب و سرمست از شراب

بامدادی تا به شب روی‌ات مپوش
تا بپوشانی جمال آفتاب

سعدیا! گر در برش خواهی چو چنگ
گوش‌مالت خورد باید چون رباب

@bookphill🪴
5
🪴سلام به دوستان خوب بوک‌فیلی

تا اینجا ما در بوک‌فیل بیشتر به ادبیات توصیفی پرداختیم. اما از امروز قراره با گونه‌های ادبی دیگر هم آشنا بشیم. از جمله قالب‌های ادبی‌ای که جای خالیش در بوک‌فیل حس می‌شد، ادبیات نمایشی است.
در ادبیات نمایشی اعمال شخصیت‌ها اهمیت به‌خصوصی دارند و برخلاف ادبیات توصیفی، نویسنده به درون ذهن افراد وارد نمی‌شود و بدین صورت دست خواننده را در درک و تفسیر وقایع باز می‌گذارد.
از این پس هر دوشنبه در بوک‌فیل نمایشنامه‌ای معرفی کرده و در حد امکان آن را نقد می‌کنیم. سعی داریم ترتیب معرفی نمایشنامه‌ها از آسان به سخت باشد تا در خوانش هیچ‌کدام دچار مشکل نشوید.

خوشحالیم از همراهی شما

@bookphill
6
کارگران دریا ۷.mp4
19.7 MB
📚 #کارگران_دریا (بخش هفتم)
🎙 #کتاب_صوتی
✍🏻 ویکتور هوگو


@bookphill 🌊
4
#شعر
فاضل نظری

وضـــع ما در گردش دنیــا چه فرقی می کند؟
زندگی یا مرگ، بعد از ما چه فرقی می کند؟

ماهیان روی خــــاک و ماهیــان روی آب
وقت مردن، ساحل و دریا چه فرقی می کند؟

سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست
جای ما اینجـــاست یا آنجا چه فرقـی می کند؟

یاد شیرین تــــو بر من زندگـی را تلـــخ کرد
تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند؟

هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست
خانه ی من با خیابان ها چــه فرقی می کند؟

مثل سنگی زیر آب از خویش می پرسم مدام
ماه پایین است یا بالا چـــه فرقـــی می کند؟

فرصت امروز هـــم با وعده فردا گذشت
بی وفا! امروز با فردا چه فرقی می کند؟


@bookphill🕯
4
#سعدی
#شعر


گر بیایی دهمت جان، ور نیایی، کشدم غم
من که بایست بمیرم، چه بیایی، چه نیایی!

@bookphill
7
#تکه_کتاب

هر اندازه آدمی بهتر بتواند به وقت شادمانی بخندد، به وقت اندوه بگرید،
برای تعیین حد و مرزها ابراز خشم کند،
با شور و اشتیاق به عشق بپردازد و محبت را با گشودگی و بی‌قید و شرط ببخشد و بپذیرد، به همان اندازه از رنج به دور خواهد بود
و هر چه آدمی بیشتر با لذت هستی درآمیزد، نسبت به خود و دیگران بخشنده‌تر خواهد شد.

هیجان‌ها به ما کمک می‌کنند تا رفتارمان را تنظیم کنیم؛ حالات درونی و وضعیت روابطمان را زیر نظر بگیریم؛ یادگیری‌مان را بهتر کنیم؛ تصمیم‌گیری‌هایمان را آسان‌تر کنیم و به زندگی‌مان معنا بخشیم!


📚 دگرگونی زندگی‌ها
🖋دیوید مالان


@bookphill
5
کارگران دریا ۸.mp4
16.6 MB
📚 #کارگران_دریا (بخش آخر)
🎙 #کتاب_صوتی
✍🏻 ویکتور هوگو


@bookphill 🌊
4
#شعر
حافظ

ترسم که اشک در غمِ ما پرده‌در شود
وین رازِ سر به مُهر به عالَم سَمَر شود

گویند سنگ لَعل شود در مقامِ صبر
آری شود، ولیک به خونِ جگر شود

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه
کز دستِ غم خلاصِ من آنجا مگر شود

از هر کرانه تیرِ دعا کرده‌ام روان
باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

ای جان حدیثِ ما بَرِ دلدار بازگو
لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود

از کیمیایِ مهرِ تو زر گشت رویِ من
آری به یُمْنِ لطفِ شما خاک زر شود

در تنگنایِ حیرتم از نخوتِ رقیب
یا رب مباد آن که گدا معتبر شود

بس نکته غیرِ حُسن بِباید که تا کسی
مقبولِ طبعِ مردمِ صاحب‌نظر شود

این سرکشی که کنگرهٔ کاخِ وصل راست
سرها بر آستانهٔ او خاکِ در شود

حافظ چو نافهٔ سرِ زلفش به دستِ توست
دَم درکش ار نه بادِ صبا را خبر شود


@bookphill🦋
7
BookPhill
این بار مقصد کشتی #ادبیات_جهان رو شما انتخاب کنید 🍀
سلامی دوباره به همراهان همیشگی بوک فیل 📚

با توجه به نظرات شما عزیزان، اینبار سفر در ایران عزیزمون رو شروع میکنیم و در کوچه پس کوچه های شعر و ادب فارسی، پرسه میزنیم.
دیوان اشعار پرشکوه کلاسیک و معاصر رو دوره میکنیم و غرق در جادوی ابیات بی نظیر پارسی خواهیم شد. در این سفر ویژه، در مورد کتاب های ماندگار ادبیات فارسی میخونیم.
با هم بیشتر با این میراث ارزشمند آشنا میشیم و خوندنش رو به دوستانمون پیشنهاد میکنیم🤝

تو این سفر و ماجراجویی زمستونی( از نوع ایرانگردی 😁) همراهمون باشید ❄️

@bookphill
7
#شعر
صائب تبریزی

هرچه دیدیم درین باغ، ندیدن به بود
هر گل تازه که چیدیم نچیدن به بود

زان ثمرها که گزیدیم درین باغستان
پشت دست و لب افسوس گزیدن به بود

زان شکرها که چشیدیم به امید تمام
زهر نومیدی از آنها به چشیدن به بود

هرکجا منزل آرام تصور کردیم
چون نفس راست نمودیم رمیدن به بود

خنده شیرازیه اوراق گل از هم پاشید
در دل غم زده چون غنچه خزیدن به بود


پ.ن: منظره‌ای زیر آسمان طوفان
اثر ونسان ونگوگ

@bookphill
5
#شعر
مولانا

گر رَود دیده و عقل و خرد و جان، تو مرو
که مرا دیدنِ تو بهتر از ایشان، تو مرو

آفتاب و فلک اندر کَنَفِ سایهٔ توست
گر رَود این فلک و اختر تابان، تو مرو

ای که دُردِ سخنت صاف‌تر از طبعِ لطیف
گر رَود صَفوَتِ این طبعِ سخندان، تو مرو

اهل ایمان همه در خوفِ دَمِ خاتمتند
خوفم از رفتنِ توست ای شهِ ایمان، تو مرو

تو مرو، گر برَوی جانِ مرا با خود بر
ور مرا می‌نبری با خود از این خوان، تو مرو

با تو هر جزو جهان باغچه و بُستان‌ست
در خزان گر برود رونقِ بُستان، تو مرو

هجر خویشم منما، هجر تو بس سنگ دل‌ست
ای شده لعل ز تو سنگ بدخشان، تو مرو

کی بود ذرّه که گوید: «تو مرو» ای خورشید
کی بود بنده که گوید به تو سلطان: «تو مرو»

لیک تو آبِ حیاتی، همه خَلقان ماهی
از کمالِ کرم و رحمت و احسان، تو مرو

هست طومارِ دلِ من به درازیِ ابد
برنوشته ز سرش تا سویِ پایان، تو مرو

گر نترسم ز ملالِ تو بخوانم صد بیت
که ز صد بهتر و ز هجده هزاران، تو مرو


@bookphill🌱
5
bikalam
bikalam
#شعر
عطار

در بن هر موی صد بت پیش می‌بینم عیان
در میان این همه بت عزم ایمان چون کنم

نه ز ایمانم نشانی نه ز کفرم رونقی
در میان این‌وآن درمانده حیران چون کنم


#صوت
#صامت

@bookphill
3
با خبر کشته شدن نوذر، تمام ایرانشهر به سوگ و ماتم نشست. اکثر پهلوانان ایرانی به سمت زابلستان حرکت کردند و با زال سوگند یاد کردند که به خون‌خواهی نوذر کمر به جنگ ببندند. زال با شنیدن خبر مرگ نوذر، گریان و پریشان شد چرا که نوذر و زال با هم مثل برادر بودند. پس به ایوان کاخش آمد و جلوی همه بزرگان و پهلوانان بلند سوگند یاد کرد که تا انتقام نوذر را نگرفته، از پا ننشیند. خیلی زود از هر گوشۀ ایران، سپاه به سمت زابلستان آمد تا زال با یک سپاه عظیم افراسیاب و سپاه توران رو از ایران بیرون کند.
بکندند موی و شخودند روی
از ایران برآمد یکی های‌وهوی
سر سرکشان گشت پرگرد و خاک
همه دیده پر خون همه جامه چاک
خبر این اتفاق به ساری رسید. اغریرث تصمیم گرفت تا اسرا رو به زال بسپارد و از شروع یک جنگ خونین جلوگیری کند.
وقتی زال از قصد اغریرث باخبر شد، کشواد -پسر قارن کاوه- رو به ساری فرستاد. اغریرث لشکرش را آماده و از ساری خارج کرد و کلید زندان‌ها رو به نحوی که انگار کشواد خودش آن کلیدها را به دست آورده، به او داد.
چو گشواد فرخ به ساری رسید
پدید آمد آن بندها را کلید
یکی اسپ مر هر یکی را بساخت
ز ساری سوی زابلستان بتاخت
اما اغریرث خوش‌قلب وقتی بدون جنگ اسرا رو آزاد کرد و به سمت افرسیاب برگشت. خبر به افراسیاب رسید که ایرانی‌های دربند آزاد شده‌اند. با تندی به برادرش گفت: "نگفتم اونا رو بکش؟ تو هم می‌خوای جنگجو باشی و هم فیلسوف! اینگونه سر خودت رو به باد میدی!"
اغریرث در جواب گفت: "باید شرم کنی! هر بی‌گناهی که به دستت افتاد رو کشتی! این تاج و تخت آدم‌های زیادی رو دیده اما الان کجان؟ اگه به داد مردم نرسی یزدان با تو یاری نمی‌کنه و ننگ ابدی خاندان تو رو می‌گیره‌. این دنیا خیلی بهتر از تو توی بدی کردن استاده."
هر آنگه کت آید به بد دسترس
ز یزدان بترس و مکن بد به کس

افراسیاب وقتی حرف‌های برادر رو شنید، خون جلوی چشمانش رو گرفت. شمشیرش رو کشید و میان برادر به دو نیم کرد و این پایان کار اغریرث مهربان بود.
سپهبد برآشفت چون پیل مست
به پاسخ به شمشیر یازید دست
میان برادر به دو‌نیم کرد
چنان سنگدل ناهشیوار مرد
از طرف دیگر جنگ طلایه‌دارها شروع شده‌بود.
طلایه‌دار: اشخاصی که زودتر از سپاه حرکت می‌کنند و خبر از سپاه مقابل می‌آورند یا به بیان بهتر همان جاسوس‌ها هستند و پیش و پس لشکر حرکت می‌کند.
در همین شب‌های پرتنش میان ایران و توران، زال سران سپاه رو جمع کرد و از بی‌سرپرست بودن ایران شروع به صحبت کرد. از آن‌ها خواست تا در ایران جستجو کنند و کسی از تبار فریدون رو پیدا کنند.
نزیبد بر ایشان همی تاج و تخت
بباید یکی شاه بیداربخت
که باشد بدو فرهٔ ایزدی
بتابد ز دیهیم او بخردی
ز تخم فریدون بجُستند چند
یکی شاه، زیبای تخت بلند
سران شروع به جستجو کردند و در آخر کسی را جز زَو از خاندان فریدون پیدا نکردند. فرستاده‌ای رو نزد زو فرستادند و گفتند که زال و بزرگان تو رو برای پادشاهی ایران انتخاب کرده‌اند.
کهن بود بر سال هشتاد مرد
به‌داد و به‌خوبی جهان تازه‌کرد
سپه را ز کار بدی باز داشت
که با پاک یزدان یکی راز داشت
گرفتن نیارست و بستن کسی
وزان پس ندیدند کشتن بسی
زو وقتی به پادشاهی رسید کهنسال اما هشیار بود و آدم نیکی هم بود اما از بخت بد در دوران پادشاهی‌اش خشکسالی آمد و نان هم‌قیمت طلا شد. در همان دوران لشکر ایران و توران پنج ماه تمام در جنگ بودند و در آخر هر دو طرف به تنگنا رسیدند و به ناچار آماده صلح شدند. پس بزرگان به صحبت نشستند و یک‌بار دیگر سرزمین‌های خود را تقسیم کردند.
به پشنگ پادشاه توران خبر رسید که افراسیاب برادرش رو دو نیم کرده. سوگوار و بسیار خشمگین شد. سریعا نامه‌ای به افرسیاب نوشت و گفت: "نادان! تو از مرغ خانگی فرار می‌کنی اونوقت با خیره‌سری خون برادرت رو ریختی؟ تو رو فرستادم تا با دشمن‌ها بجنگیم اما از میان تموم یلان ایران، برادر خودت رو کشتی! آفرین! دیگه نه کاری باهات دارم و نه دیگه میخوام ببینمت."
تو خون برادر بریزی همی
ز پرورده مرغی گریزی همی
مرا با تو تا جاودان کار نیست
به نزد منت راه دیدار نیست
اما وقتی خبر درگذشت زو به گوشش رسید دوباره رنگ عوض کرد و به افراسیاب نامه نوشت: "حالا که زو مرده صبر نکن تا جانشین دیگری برای ایران پیدا کنند! همین حالا سپاهت رو از جیحون رد کن و به ایران برو بلکه بتونی تموم ایران رو تصرف کنی."
#یکشنبه‌_با_شاهنامه
#پیشدادیان
@bookphill
6
‍ یکی از نمایشنامه‌های معروف ایبسن که از آن تئاترها و اقتباس‌های زیادی در سراسر جهان به اجرا در آمده، خانه‌ی عروسک یا a doll’s house است.
جالب است بدانید پس از انتشار آن در سال ۱۸۷۹، چاپ و اجرای آن در بعضی کشورها ممنوع اعلام شد. در واقع علت ممنوعیت انتشار، شیوه‌ی واضح ساختن نحوه برخورد مردان با زنان و نقد شدید اجتماعی بر علیه ناعدالتی‌هایی بود که در بنیان اکثر ازدواج‌ها وجود داشت.
دو شخصیت اصلی نمایشنامه، زن و شوهری به نام های نورا و توروالد، نمایانگر درون‌مایه خانواده‌های طبقه مرفه جامعه آن زمان نروژ هستند. توروالد -مرد خانه- نان‌آور و احتمالاً «رئیس خانه»، همواره چتر حمایت خود را روی سر ۳ فرزند و نورا پهن کرده و صد البته که دوستشان دارد. این خانواده‌ی پنج نفره‌ی آرام، بچه‌های زیبا و ترفیع شغلی‌ای که به زودی می گیرد، نشان از زندگی کامل او دارند. و نورایی که در خانه می‌ماند، کار خانه و خدمتکاران را سر و سامان می‌دهد و به بچه‌ها رسیدگی می‌کند. به نظر می‌رسد نورا از زندگی راضی است؛ زنی مدیر، با‌نشاط و مطیع. اما چه اتفاقی باعث می‌شود چیزی که گویی سال‌ها زیر عمیق‌ترین لایه‌های قلبش پنهان مانده بود بیرون بیاید؟ یک اختلاف عادی یا یک فداکاری صادقانه که پایانی تلخ دارد؟

#هنریک_ایبسن
#نمایشنامه
#خانه_عروسک

@bookphill🕯
4
هنریک ایبسن، نمایشنامه‌نویس مشهور، در سال ۱۸۲۸ در نروژ به دنیا آمد. در ۱۵ سالگی مجبور شد مدرسه را ترک کند و در شهری کوچک مشغول به دستیاری داروخانه شد و در کنار کار به نوشتن نمایشنامه هم روی آورد. اولین نمایشنامه خود را در ۲۲ سالگی منتشر کرد ولی موفق نشد آن را به روی صحنه ببرد. چند سال آینده را به کار کردن در تئاتر در سمت‌های نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده گذراند و ۵ نمایشنامه در این مدت نوشت که با موفقیت همراه نبودند. در ۳۴ سالگی به منظور کسب تجربه و اعتبار بیشتر در نمایشنامه نویسی، به ایتالیا رفت و چند سال بعد به آلمان نقل مکان کرد. ایبسن در مدت نزدیک به ۲۷ سال دوری از نروژ، اکثر کار های معروف خود از جمله عروسک‌خانه، اشباح، دشمن مردم، مرغابی وحشی و هدا گابلر را خلق کرد. در چند سال اول بعد از مهاجرت، دو نمایشنامه‌ی Brand و Peer gynt را نوشت و بازخورد خوبی از جامعه‌ی ادبی دریافت کرد. با این موفقیت به اعتمادی درونی از کارهایش رسید، عقاید و نظراتش را بیشتر و بیشتر در نمایشنامه‌هایش نمایان ساخت و عصر طلایی نوشته‌هایش شروع شد. او در جستجوی چیزی بود که به قول خود او drama of ideas بود. یعنی نمایشی که از تصادم آرمان‌ها و عقاید، «مسائل حاد اجتماعی و اخلاق فردی» را برملا می سازد. در کار های آخر او مانند هدا گابلر و استاد معمار، روند نمایش‌ها از حالت تهاجمی و سرزنش‌گرایانه نسبت به ارزش‌های اخلاقی جامعه، به حالتی درون‌کاو تغییر پیدا می‌کند.
از ایبسن به بعد بیان کردن فرضیات چالشی و مطرح کردن صریح مسائل، معیاری شد که نمایشنامه و تئاتر را از سرگرمی صرف، به هنر تبدیل کرد.

#هنریک_ایبسن
#نمایشنامه

@bookphill🌱
3
#معرفی_کتاب
#ادبیات_جهان

📕 سمفونی مردگان
🖊 عباس معروفی
داستان کتاب سمفونی مردگان در چند خط خلاصه می‌شود: تاجری موفق و محترم که همراه با همسر و چهار فرزندش در اردبیل زندگی‌ می‌کند. بزرگ‌ترین پسر او یوسف بر اثر حادثه‌ای در کودکی، زندگی نباتی دارد و پدرش آرزو می‌کند که هر چه زودتر بمیرد. آیدا و آیدین دوقلو هستند و پیوندی عجیب با هم دارند. آیدا دختری است که همه‌ی عمرش را در گوشه‌ی آشپزخانه زندگی کرده و یک‌راست از خانه‌ی پدر به خانه‌ی شوهری ثروتمند و تحصیل‌کرده می‌رود. اما پایان زندگی او آن چیزی نیست که دیگران توقع دارند. و در نهایت اورهان، فرزند کوچک خانواده و نماینده‌ی تفکرات سنتی پدر در میان نسل جدید.عباس معروفی استان سردسیر اردبیل را برای فضای داستان سمفونی مردگان انتخاب کرده. تأثیر جنگ جهانی دوم، که بخشی از رمان در آن می‌گذرد، بر شهر اردبیل کاملاً مشهود است. همچنین توصیف سرمای جان‌سوز به فضاسازی روایت کتاب سمفونی مردگان بیشتر کمک می‌کند. فصل زمستان و بارش برف، از تصاویری است که در طول کتاب بسیار تکرار می‌شود. کلاغ‌ها همیشه می‌گویند برف، برف (که در زبان ترکی همان «قار» است.) و فضای کتاب تیره‌وتار است. به‌طوری‌که خواننده فکر می‌کند هیچ‌وقت بهار از راه نمی‌رسد.

@bookphill 🎼
4
سمفونی‌ مردگان ۱
📚 #سمفونی_مردگان (بخش اول)
🎙 #کتاب_صوتی
✍🏻 عباس معروفی


@bookphill 🎼
4
#معرفی_کتاب
#ادبیات_جهان

📕 جای خالی سلوچ
🖊 محمود دولت آبادی

📘این رمان که می‌توان آن را جزء مهمترین آثار ادبیات مدرن ایران دانست، زندگی مشقت‌بار یک زن روستایی به نام «مِرگان» را روایت می‌کند که در یکی از روستاهای دورافتاده ایران به نام «زمینج» زندگی می‌کند. سلوچ که شوهر مرگان است، به ناگهان ناپدید می‌شود و مِرگان تلاش می‌کند تا کانون خانواده که شامل دو پسر به نام‌های عباس و ابراو و یک دختر دوازده‌ساله به نام هاجر است را همچنان حفظ کند. کتاب فراز و نشیب‌های زندگی زنی را روایت می‌کند که هم عاشق سلوچ است و هم به‌خاطر اینکه شوهرش او و خانواده‌اش را ترک کرده از او عصبانی است. در این میان مسائلی همچون بحران هویت، ازهم‌پاشیدگی زندگی روستایی، تغییر شغل به سمت زندگی صنعتی و مهاجرت به شهر همه از دل روایت یکتایی برمی‌خیزند که موازی با مشقت‌های زندگی روستایی و محرومیت‌هایش در دهه‌ی چهل در جریان است.

@bookphill 🐚
4
#معرفی_نویسنده
#ادبیات_جهان

👤محمود دولت‌آبادی نویسنده‌ی نامدار ایرانی زاده‌ی ۱۳۱۹ در سبزوار است. بسیاری او را به نام شوالیه ادب و هنر ایران میدانند. بسیاری از آثار او به زبان‌های دیگر از جمله انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی و چینی ترجمه شده است. او پس از پایان تحصیلات ابتدایی در روستا، به شهر سبزوار رفت. او در سال ۱۳۳۸ به تهران رفت و سال بعد در تئاتر پاریس مشغول به کار شد. او سابقه‌ی همکاری با بهرام بیضایی و اکبر رادی در تئاتر را دارد. رمان ده جلدی کلیدر را می‌توان به‌عنوان مشهورترین اثر این نویسنده نام برد. نگارش چندین نمایشنامه و فیلم‌نامه نیز در کارنامه‌ی این نویسنده‌ی مشهور ایرانی وجود دارد. داستان‌های او اغلب در سبک رئالیسم نوشته‌ شده‌اند و در گذر زمان نثر او از فارسی ساده به زبان شاعرانه و گاه مغلق گرایش پیدا کرده است. در سال ۲۰۱۳ این نویسنده برگزیده جایزه ادبی «یان میخالسکی» سوییس شد و در سال بعد، یعنی در سال ۲۰۱۴ جایزه شوالیه ادب و هنر فرانسه توسط سفیر فرانسه در تهران به محمود دولت‌آبادی اهدا شد. از دیگر آثار این نویسنده می‌توان به سلوک، زوال کلنل و اتوبوس اشاره کرد.

@bookphill 🕯
5
2025/07/13 03:35:43
Back to Top
HTML Embed Code: