Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
#شعر
مهدی اخوان ثالث


تو چه دانی که پس هر نگه ساده‌ی من
چه جنونی، چه نیازی، چه غمیست

یا نگاه تو، که پر عصمت و ناز
بر من افتد، چه عذاب و ستمی‌ست

دردم این نیست، ولی
دردم این است که من بی‌تو دگر

از جهان دورم و بی‌خویشتنم
تا جنون فاصله‌ای نیست ازینجا که منم...

@bookphill🌸
6
«هانس کریستن اندرسون نویسنده ی مشهوریست که برای بچه ها می نویسد. نویسنده ی برتر بلژیک. ولی مارجوری هم در نوشتن داستان ها کمکش می کند. کمی بیشتر از کمک ساده ؛ جملات شخصیت ها ، تیکه های توصیفی ، عنوان و … ؛ زیاد شد نه؟!
شاید کمک او از روی محبت نیست؛ جوری اجبار در کار است ؛ البته شما نشنیده بگیرید. شاید هم مارجوری از روی آزادی این کار را می‌کند . مثل اجبار تشکیل دولت آزاد کنگو …»
مارتین مک دونا در آخرین نمایشنامه ی خود ( تا اکنون) - یک ماجرای خیلی خیلی سیاه - به وقایعی اشاره می کند که بر سر مردم کنگو آمد؛ با روش همیشگی خودش : مخلوطی از کمدی و خشونت.
می تونید این نمایشنامه رو با ترجمه بهرنگ رجبی از نشر بیدگل در طاقچه یا فیدیبو پیدا کنید .

#نمایشنامه
#دوشنبه‌های_نمایشنامه‌ای

@bookphill
3
ریشه های آسمان ۸.mp4
10.2 MB
📚 #ریشه_های_آسمان (بخش هشتم)
🎙 #کتاب_صوتی
✍🏻 رومن گاری


@bookphill 🐘
2
Audio
Alireza Ghorbani
دلم گرفته برادر، هوای تازه بیاور!
برای حنجره هامان، صدای تازه بیاور!

برای خستگی من، برای خستگی تو
برای این من و ای تو، دو چای تازه بیاور!

لب قنوت تو بسته، شکسته پای رکوعم
برای پر زدن از خود، دعای تازه بیاور!

کنار خویش نشستم، چه گفتگوی غریبی
چقدر واژه حقیر است، هجای تازه بیاور!

گلو بریده و دل خون، شکایتی ست به جانم
بدم به نای سکوتم، نوای تازه بیاور!


مریم مروج
🎙 علیرضا قربانی

#شعر
#صامت
#صوت

@bookphill
3
لیلی و مجنون
قسمت دوم

ادامه آغاز داستان:


بود از صدف دگر قبیله
ناسفته دُریش هم طویله
از میان قبیله ای دیگر، دختری بلند قد حضور داشت. دختری خوب و بی نقص که همانند عقل با نام نیک شناخته می‌شد. همانند عروسکی آراسته بود و از لحاظ زیبایی به ماه می مانست، قد زیبا و بلند او به گونه ای بود که موجب می‌شد همه به تماشای آن بنگرند. چنان شوخ و طناز بود که با کمترین چشم و ابرو آمدن، دل یک نفر نه که دل هزاران نفر را می شکافت. چشمان زیبایی همچون آهو داشت که با طنازی و دل بری جهانی کشته می‌داد. به قدری زیبا بود که مانند ماه عرب خودنمایی می کرد و مانند دختر زیبای پارس دل‌ربایی می نمود. موهاش همانند شب سیاه و صورتش چنان سفید بود که گویی در دل شب چراغی روشن است و همانند مشعلی نورانی می مانست در دستان کلاغی سیاه.
کوچک‌دهنی بزرگ‌سایه
چون تُنگ شکر فراخ‌مایه
همانند تنگ شکر پرمایه و شیرین بود.


محجوبهٔ بیت زندگانی
شه‌بیت قصیدهٔ جوانی
در خانه و زندگی محجوب و در حیا یگانه بود.


گلگونه ز خون شیر پرورد
سرمه ز سواد مادر آورد
سرخاب گونه هایش، از خون بدنش به دست آمده بود و سرمه چشمانش را از سیاهی چشمان مادر به ارث برده بود.


در هر دلی از هواش میلی
گیسوش چو لیل و نام لیلی
هر دل که این دختر را می دید، هوادارش می‌شد. گیسوانش چو شب سیاه، و نامش لیلی بود.


از دلداری که قیس دیدش
دل داد و به مهر دل خریدش
با دل بری و دل نوازی که قیس در او دید، دل بسته ی او شد و با عشق دل خریدارش شد.


او نیز هوای قیس می‌جست
در سینهٔ هر دو مهر می‌رست
او نیز دلش هوای قیس را کرده و در دل هر دو مهر و دل بستگی به وجود آمده بود.


عشق آمد و جام خام در داد
جامی به دو خوی رام در داد
مستی به نخست باده سخت است
افتادن نافتاده سخت است
عشق آمد و جام خام و اولیه عشق را به دست آن دو ناپخته داد، کسی که برای اولین بار می نوشد، مستی سخت و سنگینی خواهد داشت...

یاران به حساب علم‌خوانی
ایشان به حساب مهربانی
یاران سخن از لغت سرشتند
ایشان لغتی دگر نوشتند
هم کلاسی ها برای یادگیری علم آمده بودند اما این دو به دنبال محبت و مهربانی بودند. هم شاگردی ها سخن از لغات می گفتند اما این دو لغتی دیگر می نوشتند.
یاران ورقی ز علم خواندند
ایشان نفسی به عشق راندند

یاران صفت فِعال گفتند
ایشان همه حسب حال گفتند

یاران به شمار پیش بودند
و ایشان به شمار خویش بودند
هم مدرسه ای ها در علم حساب پیش رفته بودند، اما این دو به حساب خودشان مشغول بودند


#سه_شنبه_های_گنجوی
#برش_کتاب
#لیلی_و_مجنون_به_نثر_روان
#بابک_مصطفوی
#شعر

@bookphill🌸
6
ریشه های آسمان ۹.mp4
10.5 MB
📚 #ریشه_های_آسمان (بخش نهم)
🎙 #کتاب_صوتی
✍🏻 رومن گاری


@bookphill 🐘
3
#شعر
صائب تبریزی

با خلق آشتی کن وبا خود به جنگ باش
فیروز جنگ معرکه نام وننگ باش

انجام بت پرست بود به ز خود پرست
در قید خود مباش وبه قید فرنگ باش

خلق وسیع و رزق به یک کس نمی دهند
خلق وسیع داری، گو رزق تنگ باش

چون ماهی ات مباد ز نرمی فرو برند
در کام خلق، اره پشت نهنگ باش

بر صلح و جنگ اهل جهان اعتماد نیست
چون صلح می کنند مهیای جنگ باش

از چشمه سار تیغ بشودست و روی خویش
در آفتاب زرد خزان لاله رنگ باش

گر پشت پا به عالم صورت نمی زنی
تا حشر در شکنجه این کفش تنگ باش

صائب هزار بار ترا بیش گفته ام
با خلق صلح کل کن و با خود به جنگ باش


@bookphill🌱
3
#روزنگار

۱۳ تیر- روز دماوند، دیو سپید پای در بند🏔️

امروز، روز ملی کوه دماوند است؛ بلندترین قله ایران و خاورمیانه، که نه‌فقط یک کوه، بلکه نمادی از پایداری، شکوه و هویت ایرانی است.

دماوند در دل اسطوره‌ها و ادبیات ایران جایگاهی بی‌بدیل دارد. از ضحاک که در غارهای آن به بند کشیده شد، تا آرش کمانگیر که از فراز آن تیر رهایی را پرتاب کرد، این کوه همیشه در قلب روایت‌های حماسی ما ایستاده است.

در شاهنامه، در قصیده‌های بهار، در اشعار ناصرخسرو و خاقانی، دماوند نه‌فقط یک قله، بلکه پناهگاه آرمان‌ها و مقاومت بوده است.


"ای دیو سپید پای در بند
ای گنبد گیتی، ای دماوند!
از سیم به سر یکی کله‌خود
ز آهن به میان یکی کمربند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر، چهر دلبند
چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت
آن مشت تویی، تو ای دماوند"

۱۳ تیر، هم‌زمان با جشن تیرگان، روزی است برای پاسداشت این کوه اسطوره‌ای؛ روزی برای یادآوری اینکه طبیعت، تاریخ و فرهنگ ما در هم تنیده‌اند.


@bookphill
6
ریشه های آسمان ۱۰.mp4
9.6 MB
📚 #ریشه_های_آسمان (بخش دهم)
🎙 #کتاب_صوتی
✍🏻 رومن گاری


@bookphill 🐘
3
#شعر
محمد سهرابی

چون شمع سحرگاه مرا کشته ی خود کن
حیف است که گریان تو سر داشته باشد

بگشای در سینه ی ما را به رخ خویش
شاید که دلم میل سفر داشته باشد

می گریم و امید که آن روز بیاید
بنیاد مرا سیل تو برداشته باشد


رحمت به گدایی که به غیر تو نزد روی
هرچند که خلق تو گهر داشته باشد

@bookphill🕯
6
باز در خاطره‌ها، ياد تو ای رهروِ عشق‌
شعلهٔ سركشِ آزادگی افروخته است

محمدرضا شفیعی کدکنی

@bookphill🥀
5
تنها زمانی صبور خواهیم شد که
صبر را یک قدرت بدانیم، نه یک ضعف.
و آنچه ویرانمان می‌کند، روزگار نیست
بلکه حوصله‌ی کوچک و آرزوهای بزرگ‌مان است.

📚از کتاب جان شیفته
رومن رولان

#تکه_کتاب
@bookphill🌱
3
لیلی و مجنون
قسمت سوم


هر روز که صبح بردمیدی
یوسف رخ مشرقی رسیدی
مشرقی اشاره به خورشید دارد.


کردی فلک ترنج پیکر
ریحانی او ترنجی از زر
ترنج زرین اشاره به خورشید دارد.


لیلی ز سر ترنج‌بازی
کردی ز زنخ ترنج‌سازی
زیبایی لیلی به حدی بود که وقتی از راه می رسید انگار خورشید طلوع کرده است.


زان تازه‌ترنج نو رسیده
نظاره ترنج و کف بریده

چون بر کف او ترنج دیدند
از عشق چو نار می‌کفیدند

مردمان با دیدن چانه همچو ترنج لیلی عاشق شده و مانند انار شکافته می شدند.

شد قیس به جلوه‌گاه غنجش
نارنج رخ از غم ترنجش
غنج: ناز و عشوه، قیس با دیدن ناز لیلی از دوری او نارنج رخ شده بود.


برده ز دماغ دوستان رنج
خوش‌بویی آن ترنج و نارنج
عطر عشق لیلی و مجنون باعث ناراحتی دوستان شده بود.


چون یک چندی بر این برآمد
افغان ز دو نازنین برآمد

عشق آمد و کرد خانه خالی
برداشته تیغ لاابالی
پس از گذشت مدتی، ناله و فریاد هر دوی آنان در آمد، عشق وارد شد و خانه دلشان را برای حضور عشق خالی کرد و شمشیر بی پروایی کشید(نمایان شد).


غم داد و دل از کنارشان برد
وز دل‌شدگی قرارشان برد
عشق و دلداگی آنان را غمگین و بی دل کرد و صبر و قرارشان را برد.


زان دل که به یکدگر نهادند
در معرض گفتگو فتادند
از وقتی این دو دل به هم بستند، داستان عشقشان ورد زبان همگان شد.


این پرده دریده شد ز هر سوی
وان راز شنیده شد به هر کوی

زین قصه که محکم‌آیتی بود
در هر دهنی حکایتی بود

کردند بسی به هم مدارا
تا راز نگردد آشکارا

بند سر نافه گر چه خشک است
بوی خوش او گوای مشک است
لیلی و مجنون تلاش کردند رازشان مخفی مانده و اشکار نشود، اما بند سر کیسه مشک، با اینکه خشک است و آبی به آن نخورده و محکم بسته شده، اما بوی معطر مشک داخل آن گواهی می دهد که در این کیسه چیست.


یاری که ز عاشقی خبر داشت
برقع ز جمال خویش برداشت

کردند شکیب تا بکوشند
وان عشق برهنه را بپوشند

در عشق شکیب کی کند سود؟
خورشید به گِل نشاید اندود
هر دو شکیبایی کردند تا عشقی را که آشکار و برهنه بود بپوشانند، اما در عشق صبر و شکیبایی سودی ندارد. خورشیدی که نورش همه جا پخش شده را نمی توان با گل پوشاند.


چشمی به هزار غمزه غماز
در پرده نهفته چون بود راز؟
چشمی که هزار عشوه می آید و با چشم و ابرو اشاره می کند راز نگه دار نیست.


زلفی به هزار حلقه زنجیر
جز شیفته دل شدن چه تدبیر؟

زان پس چو به عقل پیش دیدند
دزدیده به روی خویش دیدند
از آن به بعد خواستند عاقلانه رفتار کنند و مخفیانه به صورت یکدیگر نگاه می کردند.


چون شیفته گشت قیس را کار
در چنبر عشق شد گرفتار

از عشق جمال آن دلآرام
نگرفت به هیچ منزل آرام

در صحبت آن نگار زیبا
می‌بود ولیک ناشکیبا
قیس بی صبر و بی قرار یکسره درباره آن معشوق زیبا صحبت می کرد.


یک‌باره دلش ز پا درافتاد
هم خیک درید و هم خر افتاد
چنان عاشق شد که دیگر راه برگشتی نبود.



✏️بابک مصطفوی

#سه_شنبه_های_گنجوی
#برش_کتاب
#لیلی_و_مجنون_به_نثر_روان
#شعر

@bookphill🌸
4
#شعر
محتشم کاشانی

شبم ز روز گرفتارتر به مشغلهٔ تو
که تا سحر به خیال تو می‌کنم گله تو

به دفع کردن غیر از درت غریب مهمی
میان سعی من افتاده و مساهلهٔ تو

نظر در آینه داری و اضطراب نداری
تو محو خویشی و من محو تاب و حوصلهٔ تو

هنوز عهد تو آورده بود دهر به جنبش
که در زمین و زمان بود شور ولولهٔ تو

به گوش مژده تخفیف ده ز درد سر من
که می‌برم دو سه روز این جنون ز سلسلهٔ تو

سئوال کردی و گفتی بگو که برده دلت را
دلم بده که بگویم جواب مسلهٔ تو

فریب کیست دگر محتشم محرک طبعت
که نیست فاصله در نظمهای بی‌صلهٔ تو

@bookphill
3
ریشه های آسمان ۱۱.mp4
10.3 MB
📚 #ریشه_های_آسمان (بخش یازدهم)
🎙 #کتاب_صوتی
✍🏻 رومن گاری


@bookphill 🐘
2
#شعر
سعدی

دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم
دلی بی غم کجا جویم؟ که در عالم نمی‌بینم

دمی با همدمی خُرَّم ز جانم بر نمی‌آید
دمم با جان برآید چون که یک همدم نمی‌بینم

مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز؟ چون مَحرَم نمی‌بینم

قناعت می‌کنم با درد چون درمان نمی‌یابم
تحمل می‌کنم با زخم چون مرهم نمی‌بینم

خوشا و خُرَّما آن دل که هست از عشق بیگانه
که من تا آشنا گشتم دلِ خُرَّم نمی‌بینم

نَم چشم آبروی من ببرد از بس که می‌گریم
چرا گریم؟ کز آن حاصل برون از نَم نمی‌بینم

کنون دَم درکش ای سعدی که کار از دست بیرون شد
به امید دَمی با دوست وان دَم هم نمی‌بینم


@bookphill🌸
3
ریشه های آسمان ۱۲.mp4
9.4 MB
📚 #ریشه_های_آسمان (بخش دوازدهم)
🎙 #کتاب_صوتی
✍🏻 رومن گاری


@bookphill 🐘
3
#شعر
مولانا


بی‌تو جانا قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوانم کرد

گر بر تن من شود زبان هر موئی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد


@bookphill🌻
4
ریشه های آسمان ۱۳.mp4
9.8 MB
📚 #ریشه_های_آسمان (بخش سیزدهم)
🎙 #کتاب_صوتی
✍🏻 رومن گاری


@bookphill 🐘
2
2025/07/13 05:47:08
Back to Top
HTML Embed Code: