🌿🦋🌿🕊📚🕊🌿🦋🌿
📌#یادآوری_مطالعه_گروهی
✅ دوازدهمین روز مطالعه
📕 #مردی_که_می_خندد
✍ #ویکتور_هوگو
🔁 #جواد_محیی
#تعداد_صفحات_کتاب : ۶۴۶
#تعداد_صفحات_فایل: ۵۱۳
سهم مطالعه هر روز کتاب: ۱۵صفحه
مطالعه فایل هر روز: ۱۲ صفحه
شروع: ۱۴۰۳/۱۰/۲۶
پایان: ۱۴۰۳/۱۲/۱۰
🗓 امروز ششم بهمن ماه
🗒 صفحات کتاب : ۱۶۰ تا ۱۷۵
📁صفحات فایل الکترونیکی : ۱۳۳ تا ۱۴۴
دانلود فایل pdf
🔻🔻🔻
https://www.tgoop.com/booktipsgroup
@book_tips 🐞📚
🕊🌿🦋🌿📚🌿🦋🌿🕊
📌#یادآوری_مطالعه_گروهی
✅ دوازدهمین روز مطالعه
📕 #مردی_که_می_خندد
✍ #ویکتور_هوگو
🔁 #جواد_محیی
#تعداد_صفحات_کتاب : ۶۴۶
#تعداد_صفحات_فایل: ۵۱۳
سهم مطالعه هر روز کتاب: ۱۵صفحه
مطالعه فایل هر روز: ۱۲ صفحه
شروع: ۱۴۰۳/۱۰/۲۶
پایان: ۱۴۰۳/۱۲/۱۰
🗓 امروز ششم بهمن ماه
🗒 صفحات کتاب : ۱۶۰ تا ۱۷۵
📁صفحات فایل الکترونیکی : ۱۳۳ تا ۱۴۴
دانلود فایل pdf
🔻🔻🔻
https://www.tgoop.com/booktipsgroup
@book_tips 🐞📚
🕊🌿🦋🌿📚🌿🦋🌿🕊
Telegram
کتابخانه ی کوچک ما 📚
Admin: @zarnegar503
گروه ورق به ورق
(گفتگو وتبادل نظر )
گروه ورق به ورق
(گفتگو وتبادل نظر )
🍃🌺🍃
سوره کهف آیه ۳۰
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً
اما آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، (پاداششان را دریافت خواهند کرد؛) زیرا ما پاداش کسی را که کاری شایسته کرده، تباه نمیکنیم.
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
سوره کهف آیه ۳۰
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً
اما آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، (پاداششان را دریافت خواهند کرد؛) زیرا ما پاداش کسی را که کاری شایسته کرده، تباه نمیکنیم.
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
#نغمه_های_سعدی
#باب_پنجم (در عشق و جوانی)
🍃حکایت ۸
✨ یاد دارم در ایام پیشین که من و دوستی چون دو بادام مغز در پوستی صحبت داشتیم. ناگاه اتفاق مَغیب افتاد پس از مدتی که باز آمد عتاب آغاز کرد که درین مدت قاصدی نفرستادی. گفتم دریغ آمدم که دیده قاصد به جمال تو روشن گردد و من محروم.
🔸یار دیرینه مرا گو به زبان توبه مده
🔹که مرا توبه به شمشیر نخواهد بودن
🔸رشکم آید که کسی سیر نگه در تو کند
🔹باز گویم نه که کس سیر نخواهد بودن
@book_tips 🐞
#نغمه_های_سعدی
#باب_پنجم (در عشق و جوانی)
🍃حکایت ۸
✨ یاد دارم در ایام پیشین که من و دوستی چون دو بادام مغز در پوستی صحبت داشتیم. ناگاه اتفاق مَغیب افتاد پس از مدتی که باز آمد عتاب آغاز کرد که درین مدت قاصدی نفرستادی. گفتم دریغ آمدم که دیده قاصد به جمال تو روشن گردد و من محروم.
🔸یار دیرینه مرا گو به زبان توبه مده
🔹که مرا توبه به شمشیر نخواهد بودن
🔸رشکم آید که کسی سیر نگه در تو کند
🔹باز گویم نه که کس سیر نخواهد بودن
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
#داستان_کوتاه
#فلک قسمت بیست و دوم
"من تعجب میکنم که چطور یک وکیل دادگستری اجرای قانون بدون عدالت را مطالبه میکند؟ وکیل باید از حق موکل خود دفاع کند ولی وقتی وکیل دادگستری موفقیت خود و موکلش را به قیمت شکست عدالت بخواهد و بنای تخت و بارگاه خود را از جمجمه و استخوانهای عدالت بسازد، هه شکست خوردهاند؛ قاضی و وکیل و قانون". وکیل فروشنده میخواست پاسخی دهد که قاضی مانع شد.
محاکمه، مجادله با همکار و حرفهای هیجان زدهای که وکیل زده بود، انرژی او را به تحلیل برده بود. برای به دست آوردن آرامش باز جایی را بهتر از آن پارک نیافت. ساعت ۱۰ صبح پارک از حضور آدمها جانی گرفته بود. مردان میانسال و سالخوردهای را دید که تک تک یا جمعی دور و بر استخر پارک نشسته بودند. بعضی به فواره آب خیره شده بودند و بعضی با هم حرف میزدند یا به رفت و آمد دیگران نگاه میکردند. اینها مشتری دائمی پارک بودند. از خانههای ملالت گرفته یا همسران ستیزهجو گریخته و پناه به درخت و چمن و آب راکد آورده بودند. همیشه محاکمات روح و روان او را تحت تاثیر قرار میداد. بیجهت نبود که اسم جدال قضایی را دعوا گذاشته بودند.
او هر هفته اقلا یکی دو دعوای سخت داشت؛ سر و کار او بیشتر با کسانی بود که از دیگران زخم خورده یا زده بودند. یادش آمد که موقع برگشت از دکه روبروی دادگستری یک پاکت سیگار خریده بود. نگاهی به دور و بر کرد و وقتی آشنایی ندید از پاکت مستطیل شکل قرمز رنگی سیگاری در آورد و به آن نگاه خریدارانهای انداخت. نمیخواست کسی او را در پارک و مشغول کشیدن سیگار ببیند. تا به خاطر داشت همیشه محتاط بود.
این احتیاط گاهی خودش را هم کلافه کرده بود: "بابا مردم هزار جور کار میکنند و ابایی از بیان آن در جمع ندارند و تو حالا میخوای یک سیگار دود کنی هزار جا را میپایی؟ گور پدر دوست و آشنا؛ ببینند؛ چطور میشه؟ جرم کردی یا خلاف شرع؟ ول کن بابا. دانشجو میبینه که ببینه. این شغل وکالت و تدریس از تو یک آدم دست به عصا ساخته؛ دیگه ادای آدمای عصا قورت داده را در نیار. خودت باش!"
عاشق وکالت کردن نبود ولی از شغلش راضی بود؛مثل زندگی زناشویی بیشتر افراد میانسالی که دیگر شوری برای عشق ورزیدن در آنها باقی نمانده بود تا به هیجانشان درآورد ولی آن قدر وفاداری در جانشان نفوذ داشت که از همسر همنفس روزگار گذشته و حال دلزده نشوند.
آخرین پکها را به سیگار میزد که مرد سالخوردهای آمد و کنار او نشست. وکیل قدری جابهجا شد و در حالی که سیگار را خاموش میکرد به سلام پیرمرد پاسخ داد. پیرمرد بیمقدمه گفت: "آدمها هم مثل فوارهها هستند؛نگاه کنید، با سرعت بالا میروند ولی نمیدانند که تا لحظهای دیگر به داخل استخر سقوط میکنند. حال و روز آدمها هم همین طور است. در جوانی مثل اینکه بخواهد دنیا را فتح کند، هی تقلا میکند و دائم اوج میگیرند ولی در آخر میآیند پایین و به تنهایی و گوشهنشینی و عزلت رضایت میدند".
وکیل از این سخن پیرمرد با زدن لبخند و گفتن "همین طور است" استقبال کرد ولی ترسید: "پیرها پُر چانه هستند. دست و پایشان درست کار نمیکند چون استخوان و غضروف دارد ولی زبان هیچ یک از اینها را ندارد و در خانه دهان تند تند می.چرخد".
با همین فکر بلند شد، حوصله بحثهای فلسفی و بدتر از آن سخن راندن پیرامون بیاعتباری دنیا و زندگی را نداشت. پیرمرد از جیب خود شکلاتی در آورد و به وکیل تعارف کرد: "مرض قند دارم باید شیرینی همراهم باشد".
وکيل شرمنده از سخاوت مردی که چند دقیقهای از آشنایی با او نمیگذشت و شاید دیگر هم او را نمیدید، شکلات را گرفت و به علامت تشکر دستش را روی سینه گذاشت و دور شد...
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
#داستان_کوتاه
#فلک قسمت بیست و دوم
"من تعجب میکنم که چطور یک وکیل دادگستری اجرای قانون بدون عدالت را مطالبه میکند؟ وکیل باید از حق موکل خود دفاع کند ولی وقتی وکیل دادگستری موفقیت خود و موکلش را به قیمت شکست عدالت بخواهد و بنای تخت و بارگاه خود را از جمجمه و استخوانهای عدالت بسازد، هه شکست خوردهاند؛ قاضی و وکیل و قانون". وکیل فروشنده میخواست پاسخی دهد که قاضی مانع شد.
محاکمه، مجادله با همکار و حرفهای هیجان زدهای که وکیل زده بود، انرژی او را به تحلیل برده بود. برای به دست آوردن آرامش باز جایی را بهتر از آن پارک نیافت. ساعت ۱۰ صبح پارک از حضور آدمها جانی گرفته بود. مردان میانسال و سالخوردهای را دید که تک تک یا جمعی دور و بر استخر پارک نشسته بودند. بعضی به فواره آب خیره شده بودند و بعضی با هم حرف میزدند یا به رفت و آمد دیگران نگاه میکردند. اینها مشتری دائمی پارک بودند. از خانههای ملالت گرفته یا همسران ستیزهجو گریخته و پناه به درخت و چمن و آب راکد آورده بودند. همیشه محاکمات روح و روان او را تحت تاثیر قرار میداد. بیجهت نبود که اسم جدال قضایی را دعوا گذاشته بودند.
او هر هفته اقلا یکی دو دعوای سخت داشت؛ سر و کار او بیشتر با کسانی بود که از دیگران زخم خورده یا زده بودند. یادش آمد که موقع برگشت از دکه روبروی دادگستری یک پاکت سیگار خریده بود. نگاهی به دور و بر کرد و وقتی آشنایی ندید از پاکت مستطیل شکل قرمز رنگی سیگاری در آورد و به آن نگاه خریدارانهای انداخت. نمیخواست کسی او را در پارک و مشغول کشیدن سیگار ببیند. تا به خاطر داشت همیشه محتاط بود.
این احتیاط گاهی خودش را هم کلافه کرده بود: "بابا مردم هزار جور کار میکنند و ابایی از بیان آن در جمع ندارند و تو حالا میخوای یک سیگار دود کنی هزار جا را میپایی؟ گور پدر دوست و آشنا؛ ببینند؛ چطور میشه؟ جرم کردی یا خلاف شرع؟ ول کن بابا. دانشجو میبینه که ببینه. این شغل وکالت و تدریس از تو یک آدم دست به عصا ساخته؛ دیگه ادای آدمای عصا قورت داده را در نیار. خودت باش!"
عاشق وکالت کردن نبود ولی از شغلش راضی بود؛مثل زندگی زناشویی بیشتر افراد میانسالی که دیگر شوری برای عشق ورزیدن در آنها باقی نمانده بود تا به هیجانشان درآورد ولی آن قدر وفاداری در جانشان نفوذ داشت که از همسر همنفس روزگار گذشته و حال دلزده نشوند.
آخرین پکها را به سیگار میزد که مرد سالخوردهای آمد و کنار او نشست. وکیل قدری جابهجا شد و در حالی که سیگار را خاموش میکرد به سلام پیرمرد پاسخ داد. پیرمرد بیمقدمه گفت: "آدمها هم مثل فوارهها هستند؛نگاه کنید، با سرعت بالا میروند ولی نمیدانند که تا لحظهای دیگر به داخل استخر سقوط میکنند. حال و روز آدمها هم همین طور است. در جوانی مثل اینکه بخواهد دنیا را فتح کند، هی تقلا میکند و دائم اوج میگیرند ولی در آخر میآیند پایین و به تنهایی و گوشهنشینی و عزلت رضایت میدند".
وکیل از این سخن پیرمرد با زدن لبخند و گفتن "همین طور است" استقبال کرد ولی ترسید: "پیرها پُر چانه هستند. دست و پایشان درست کار نمیکند چون استخوان و غضروف دارد ولی زبان هیچ یک از اینها را ندارد و در خانه دهان تند تند می.چرخد".
با همین فکر بلند شد، حوصله بحثهای فلسفی و بدتر از آن سخن راندن پیرامون بیاعتباری دنیا و زندگی را نداشت. پیرمرد از جیب خود شکلاتی در آورد و به وکیل تعارف کرد: "مرض قند دارم باید شیرینی همراهم باشد".
وکيل شرمنده از سخاوت مردی که چند دقیقهای از آشنایی با او نمیگذشت و شاید دیگر هم او را نمیدید، شکلات را گرفت و به علامت تشکر دستش را روی سینه گذاشت و دور شد...
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
🌿🦋🌿🕊📚🕊🌿🦋🌿
📌#یادآوری_مطالعه_گروهی
✅ سیزدهمین روز مطالعه
📕 #مردی_که_می_خندد
✍ #ویکتور_هوگو
🔁 #جواد_محیی
#تعداد_صفحات_کتاب : ۶۴۶
#تعداد_صفحات_فایل: ۵۱۳
سهم مطالعه هر روز کتاب: ۱۵صفحه
مطالعه فایل هر روز: ۱۲ صفحه
شروع: ۱۴۰۳/۱۰/۲۶
پایان: ۱۴۰۳/۱۲/۱۰
🗓 امروز هفتم بهمن ماه
🗒 صفحات کتاب : ۱۷۵ تا ۱۹۰
📁صفحات فایل الکترونیکی : ۱۴۴ تا ۱۵۶
دانلود فایل pdf
🔻🔻🔻
https://www.tgoop.com/booktipsgroup
@book_tips 🐞📚
🕊🌿🦋🌿📚🌿🦋🌿🕊
📌#یادآوری_مطالعه_گروهی
✅ سیزدهمین روز مطالعه
📕 #مردی_که_می_خندد
✍ #ویکتور_هوگو
🔁 #جواد_محیی
#تعداد_صفحات_کتاب : ۶۴۶
#تعداد_صفحات_فایل: ۵۱۳
سهم مطالعه هر روز کتاب: ۱۵صفحه
مطالعه فایل هر روز: ۱۲ صفحه
شروع: ۱۴۰۳/۱۰/۲۶
پایان: ۱۴۰۳/۱۲/۱۰
🗓 امروز هفتم بهمن ماه
🗒 صفحات کتاب : ۱۷۵ تا ۱۹۰
📁صفحات فایل الکترونیکی : ۱۴۴ تا ۱۵۶
دانلود فایل pdf
🔻🔻🔻
https://www.tgoop.com/booktipsgroup
@book_tips 🐞📚
🕊🌿🦋🌿📚🌿🦋🌿🕊
Telegram
کتابخانه ی کوچک ما 📚
Admin: @zarnegar503
گروه ورق به ورق
(گفتگو وتبادل نظر )
گروه ورق به ورق
(گفتگو وتبادل نظر )
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
داستان درناهای سودوکو
پیشنهاد می کنم حتما این کلیپ رو ببینید.
#جنگ_جهانی_دوم
#بمباران_هیروشیما
@book_tips 🐞
پیشنهاد می کنم حتما این کلیپ رو ببینید.
#جنگ_جهانی_دوم
#بمباران_هیروشیما
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
#داستان_کوتاه
#فلک قسمت بیست و سوم
روزها از پی هم آمد و رفت و هر کس به کار خود مشغول بود. مردم زندگی میکردند؛ محبت و خشم میگرفتند، میساختند و خراب میکردند، معامله میکردند و پشیمان میشدند، با عشق ازدواج میکردند و با نفرت جدا میشدند، خلاصه آنکه هر کس کار خود را میکرد و نان خود را میپخت. وکیل به کار خود مشغول بود که مامور همیشگی ابلاغ با چند رأی و اخطار وارد دفتر او شد: "آقا با دست پر آمدم. انشالله که رأیها هم برای شما پر و پیمان باشد".
وکیل لبخندی زد تا پاسخی به شیرین زبانی مأمور داده باشد. اول رفت سراغ دادنامهها؛ به عادت همیشگی. آن یک صفحه یا گاهی دو صفحه کاغذ آینده کسی را رقم میزد، آزادی را از کسی سلب یا مهر برائت بر پیشانی او میزد. مالی را به دامن فردی میانداخت یا از او میگرفت. زن و مردی را از قید زندگی پر از نفرت نجات میداد و یا حکم بر اثبات یک رابطه زناشویی میداد. دادنامهها کارنامه تلاش وکیل بودند. دوست داشت که وقتی رأی را کلمه به کلمه میخواند و شادی یا نگرانی رنگ چهرهاش را تغییر میدهد، کسی کنارش نباشد.
در میان دادنامهها چشمش افتاد به رأیی که راجع به دعوی پیرمرد فلکزده بود. با سرعت شروع به خواندن کرد. هر چه جلو میرفت گرههای پیشانیاش بیشتر میشد. صفحه کاغذ را روی میز گذاشت و چشمانش خیره شد به لوستر وسط اتاق دفتر با چند لامپ موازی سفید و زرد. حکم به استرداد پول داده شده بود، اما دعوی مطالبه خسارت رد شده بود.
حدس میزد که چنین شود ولی از این رنجیده بود که در رأی با استدلالی کوتاه رشته آن همه برهان و دلیل او را پنبه کرده بود. میدانست که دادرسان کمتر جسارت به خرج میدهند و حاضر به شکست دیواره رویه قضایی نمیباشند. میدانست که هر که پیالهای از خُم می حقوق قضایی نوشیده، مست میانهروی میشود؛ عصای احتیاط یا گاهی جُبن در دست میگیرد و برای شاخ نخوردن آهسته میرود و میآید؛ از وکیل و قاضی تا محضردار دفاتر اسناد رسمی.
خودش هم نتوانسته بود تار و پود طنابهای پیدا و پنهان "حفظ وضع موجود" را از دست و پای خود باز کند. با خود فکر کرد: "مگر همین آقای جلالی همسایه طبقه همکف نیست که با پُررویی و گستاخی از دادن شارژ آسانسور به این بهانه که هیچ وقت از آن استفاده نمیکند، خودداری کرده و قانون را پشم کلاهش هم حساب نمیکند. آن وقت من و همسایههای دیگه وادار به قبول یک زورگویی غیرقانونی شدهایم. چرا؟ چون جلالی بد دهنه و ممکنه دعوی راه بندازه و من حوصله دهن به دهن گذاشتن با اون یارو با آن صدای بلند و قامت کوتاه و سر کچلش را ندارم".
لبخند تمسخر به لبانش آمد: "تو ناسلامتی یعنی وکیلی؛ اون وقت گاهی از گرفتن حق خودت هم عاجزی". یادش آمد که وقتی سر به سر زنش میگذارد و به قول خودش آن روی سگش را بالا میآورد با جيغ و فریاد او مواجه میشود که: "بیچاره موکلایی که تو وکیلشون هستی. تو باید شلوارت را دو دستی بچسبی که نیفته..." این فکرها به همراه حکمی که چند دقیقه پیش به او ابلاغ شده بود حسابی ذهن او را به هم ریخته بود...
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
#داستان_کوتاه
#فلک قسمت بیست و سوم
روزها از پی هم آمد و رفت و هر کس به کار خود مشغول بود. مردم زندگی میکردند؛ محبت و خشم میگرفتند، میساختند و خراب میکردند، معامله میکردند و پشیمان میشدند، با عشق ازدواج میکردند و با نفرت جدا میشدند، خلاصه آنکه هر کس کار خود را میکرد و نان خود را میپخت. وکیل به کار خود مشغول بود که مامور همیشگی ابلاغ با چند رأی و اخطار وارد دفتر او شد: "آقا با دست پر آمدم. انشالله که رأیها هم برای شما پر و پیمان باشد".
وکیل لبخندی زد تا پاسخی به شیرین زبانی مأمور داده باشد. اول رفت سراغ دادنامهها؛ به عادت همیشگی. آن یک صفحه یا گاهی دو صفحه کاغذ آینده کسی را رقم میزد، آزادی را از کسی سلب یا مهر برائت بر پیشانی او میزد. مالی را به دامن فردی میانداخت یا از او میگرفت. زن و مردی را از قید زندگی پر از نفرت نجات میداد و یا حکم بر اثبات یک رابطه زناشویی میداد. دادنامهها کارنامه تلاش وکیل بودند. دوست داشت که وقتی رأی را کلمه به کلمه میخواند و شادی یا نگرانی رنگ چهرهاش را تغییر میدهد، کسی کنارش نباشد.
در میان دادنامهها چشمش افتاد به رأیی که راجع به دعوی پیرمرد فلکزده بود. با سرعت شروع به خواندن کرد. هر چه جلو میرفت گرههای پیشانیاش بیشتر میشد. صفحه کاغذ را روی میز گذاشت و چشمانش خیره شد به لوستر وسط اتاق دفتر با چند لامپ موازی سفید و زرد. حکم به استرداد پول داده شده بود، اما دعوی مطالبه خسارت رد شده بود.
حدس میزد که چنین شود ولی از این رنجیده بود که در رأی با استدلالی کوتاه رشته آن همه برهان و دلیل او را پنبه کرده بود. میدانست که دادرسان کمتر جسارت به خرج میدهند و حاضر به شکست دیواره رویه قضایی نمیباشند. میدانست که هر که پیالهای از خُم می حقوق قضایی نوشیده، مست میانهروی میشود؛ عصای احتیاط یا گاهی جُبن در دست میگیرد و برای شاخ نخوردن آهسته میرود و میآید؛ از وکیل و قاضی تا محضردار دفاتر اسناد رسمی.
خودش هم نتوانسته بود تار و پود طنابهای پیدا و پنهان "حفظ وضع موجود" را از دست و پای خود باز کند. با خود فکر کرد: "مگر همین آقای جلالی همسایه طبقه همکف نیست که با پُررویی و گستاخی از دادن شارژ آسانسور به این بهانه که هیچ وقت از آن استفاده نمیکند، خودداری کرده و قانون را پشم کلاهش هم حساب نمیکند. آن وقت من و همسایههای دیگه وادار به قبول یک زورگویی غیرقانونی شدهایم. چرا؟ چون جلالی بد دهنه و ممکنه دعوی راه بندازه و من حوصله دهن به دهن گذاشتن با اون یارو با آن صدای بلند و قامت کوتاه و سر کچلش را ندارم".
لبخند تمسخر به لبانش آمد: "تو ناسلامتی یعنی وکیلی؛ اون وقت گاهی از گرفتن حق خودت هم عاجزی". یادش آمد که وقتی سر به سر زنش میگذارد و به قول خودش آن روی سگش را بالا میآورد با جيغ و فریاد او مواجه میشود که: "بیچاره موکلایی که تو وکیلشون هستی. تو باید شلوارت را دو دستی بچسبی که نیفته..." این فکرها به همراه حکمی که چند دقیقه پیش به او ابلاغ شده بود حسابی ذهن او را به هم ریخته بود...
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
🌿🦋🌿🕊📚🕊🌿🦋🌿
📌#یادآوری_مطالعه_گروهی
✅ چهاردهمین روز مطالعه
📕 #مردی_که_می_خندد
✍ #ویکتور_هوگو
🔁 #جواد_محیی
#تعداد_صفحات_کتاب : ۶۴۶
#تعداد_صفحات_فایل: ۵۱۳
سهم مطالعه هر روز کتاب: ۱۵صفحه
مطالعه فایل هر روز: ۱۲ صفحه
شروع: ۱۴۰۳/۱۰/۲۶
پایان: ۱۴۰۳/۱۲/۱۰
🗓 امروز هشنم بهمن ماه
🗒 صفحات کتاب : ۱۹۰ تا ۲۰۵
📁صفحات فایل الکترونیکی : ۱۵۶ تا ۱۶۸
دانلود فایل pdf
🔻🔻🔻
https://www.tgoop.com/booktipsgroup
@book_tips 🐞📚
🕊🌿🦋🌿📚🌿🦋🌿🕊
📌#یادآوری_مطالعه_گروهی
✅ چهاردهمین روز مطالعه
📕 #مردی_که_می_خندد
✍ #ویکتور_هوگو
🔁 #جواد_محیی
#تعداد_صفحات_کتاب : ۶۴۶
#تعداد_صفحات_فایل: ۵۱۳
سهم مطالعه هر روز کتاب: ۱۵صفحه
مطالعه فایل هر روز: ۱۲ صفحه
شروع: ۱۴۰۳/۱۰/۲۶
پایان: ۱۴۰۳/۱۲/۱۰
🗓 امروز هشنم بهمن ماه
🗒 صفحات کتاب : ۱۹۰ تا ۲۰۵
📁صفحات فایل الکترونیکی : ۱۵۶ تا ۱۶۸
دانلود فایل pdf
🔻🔻🔻
https://www.tgoop.com/booktipsgroup
@book_tips 🐞📚
🕊🌿🦋🌿📚🌿🦋🌿🕊
Telegram
کتابخانه ی کوچک ما 📚
Admin: @zarnegar503
گروه ورق به ورق
(گفتگو وتبادل نظر )
گروه ورق به ورق
(گفتگو وتبادل نظر )
Book_tips
🌿🦋🌿🕊📚🕊🌿🦋🌿 📌#یادآوری_مطالعه_گروهی ✅ چهاردهمین روز مطالعه 📕 #مردی_که_می_خندد ✍ #ویکتور_هوگو 🔁 #جواد_محیی #تعداد_صفحات_کتاب : ۶۴۶ #تعداد_صفحات_فایل: ۵۱۳ سهم مطالعه هر روز کتاب: ۱۵صفحه مطالعه فایل هر روز: ۱۲ صفحه …
🍃🌺🍃
#گزیده_ای_از_کتاب
دولت ابر نیست که باد آنها را به هر طرف خواست بکشاند. اگر هرج و مرج معمار ساختمان باشد جز برج بابل چیزی بنا نخواهد کرد. از این گذشته چه جنایتها که آزادی ادعائی مرتکب می شود !من میخواهم تفریح و وقت گذرانی کنم نه حکومت، من به جای رای دادن می خواهم برقصم
#مردی_که_می_خندد
#ویکتور_هوگو
ص.۱۶۸
@book_tips 🐞
#گزیده_ای_از_کتاب
دولت ابر نیست که باد آنها را به هر طرف خواست بکشاند. اگر هرج و مرج معمار ساختمان باشد جز برج بابل چیزی بنا نخواهد کرد. از این گذشته چه جنایتها که آزادی ادعائی مرتکب می شود !من میخواهم تفریح و وقت گذرانی کنم نه حکومت، من به جای رای دادن می خواهم برقصم
#مردی_که_می_خندد
#ویکتور_هوگو
ص.۱۶۸
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
سوره الصف آیه 3 :
كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ
ترجمه :
نزد خدا بسیار موجب خشم است سخنی بگویید که عمل نمیکنید!
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
سوره الصف آیه 3 :
كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ
ترجمه :
نزد خدا بسیار موجب خشم است سخنی بگویید که عمل نمیکنید!
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
#نغمه_های_سعدی
#باب_پنجم (در عشق و جوانی)
🍃حکایت ۹
✨ دانشمندی را ديدم به كسی مبتلا شده و رازش از پرده برملا افتاده. جور فراوان بردی و تحمل بی كران كردی. باری به لطافتش گفتم دانم كه تو را در مودت اين منظور علتی و بنای محبت بـر زلتی نيست. با وجود چنين معنی لايق قدر علما نباشد خود را متهم گردانيدن و جور بی ادبان بردن. گفت ای يار دست عتاب از دامن روزگارم بدار بارها درين مصلحت كه تو بينی انديشه كردم و صبر بر جفای او سهل تر آيد همی كه صبر از ديدن او و حكما گويند دل بـر مجاهده نهادن آسانتر است كه چشم از مشاهده برگرفتن.
🔸هر كه بى او به سر نشايد برد
🔹گر جفايى كند ببايد برد
🔸روزى از دست گفتمش زنهار
🔹چند از آن روز گفتم استغفار
🔸نكند دوست زينهار از دوست
🔹دل نهادم بر آنچه خاطر اوست
🔸گر بلطفم به نزد خود خواند
🔹ور به قهرم براند او داند
@book_tips 🐞
#نغمه_های_سعدی
#باب_پنجم (در عشق و جوانی)
🍃حکایت ۹
✨ دانشمندی را ديدم به كسی مبتلا شده و رازش از پرده برملا افتاده. جور فراوان بردی و تحمل بی كران كردی. باری به لطافتش گفتم دانم كه تو را در مودت اين منظور علتی و بنای محبت بـر زلتی نيست. با وجود چنين معنی لايق قدر علما نباشد خود را متهم گردانيدن و جور بی ادبان بردن. گفت ای يار دست عتاب از دامن روزگارم بدار بارها درين مصلحت كه تو بينی انديشه كردم و صبر بر جفای او سهل تر آيد همی كه صبر از ديدن او و حكما گويند دل بـر مجاهده نهادن آسانتر است كه چشم از مشاهده برگرفتن.
🔸هر كه بى او به سر نشايد برد
🔹گر جفايى كند ببايد برد
🔸روزى از دست گفتمش زنهار
🔹چند از آن روز گفتم استغفار
🔸نكند دوست زينهار از دوست
🔹دل نهادم بر آنچه خاطر اوست
🔸گر بلطفم به نزد خود خواند
🔹ور به قهرم براند او داند
@book_tips 🐞
🌿🦋🌿🕊📚🕊🌿🦋🌿
📌#یادآوری_مطالعه_گروهی
✅ پانزدهمین روز مطالعه
📕 #مردی_که_می_خندد
✍ #ویکتور_هوگو
🔁 #جواد_محیی
#تعداد_صفحات_کتاب : ۶۴۶
#تعداد_صفحات_فایل: ۵۱۳
سهم مطالعه هر روز کتاب: ۱۵صفحه
مطالعه فایل هر روز: ۱۲ صفحه
شروع: ۱۴۰۳/۱۰/۲۶
پایان: ۱۴۰۳/۱۲/۱۰
🗓 امروز نهم بهمن ماه
🗒 صفحات کتاب : ۲۰۵ تا ۲۲۰
📁صفحات فایل الکترونیکی : ۱۶۸ تا ۱۸۰
دانلود فایل pdf
🔻🔻🔻
https://www.tgoop.com/booktipsgroup
@book_tips 🐞📚
🕊🌿🦋🌿📚🌿🦋🌿🕊
📌#یادآوری_مطالعه_گروهی
✅ پانزدهمین روز مطالعه
📕 #مردی_که_می_خندد
✍ #ویکتور_هوگو
🔁 #جواد_محیی
#تعداد_صفحات_کتاب : ۶۴۶
#تعداد_صفحات_فایل: ۵۱۳
سهم مطالعه هر روز کتاب: ۱۵صفحه
مطالعه فایل هر روز: ۱۲ صفحه
شروع: ۱۴۰۳/۱۰/۲۶
پایان: ۱۴۰۳/۱۲/۱۰
🗓 امروز نهم بهمن ماه
🗒 صفحات کتاب : ۲۰۵ تا ۲۲۰
📁صفحات فایل الکترونیکی : ۱۶۸ تا ۱۸۰
دانلود فایل pdf
🔻🔻🔻
https://www.tgoop.com/booktipsgroup
@book_tips 🐞📚
🕊🌿🦋🌿📚🌿🦋🌿🕊
Telegram
کتابخانه ی کوچک ما 📚
Admin: @zarnegar503
گروه ورق به ورق
(گفتگو وتبادل نظر )
گروه ورق به ورق
(گفتگو وتبادل نظر )
Forwarded from تبادلات علوم انسانی
🧿🍄 از بهترین کانالهای تلگرام لذت ببر
🍎 حکومتهای اساطیری
@iran_sarzamin_tamadon
🍉 تلاش برای زندگی درست
@happy_private_life
🌖 با ما به آسانی انگلیسی یاد بگیرید
@LearnbyEnglishlearners
🌎 شبی چند دقیقه کتاب بخوانیم !!!
@book_tips
🌖 گلچین کتابهای صوتی PDF
@ketabegoia
🌎 آرا حقوقی قضایی و نظریات مشورتی
@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE
🌖 جملاتی که شما رو میخکوب میکنه!
@its_anak
🌎 نویسندگی
@ErnestMillerHemingway
🌖 آموزش هنر و دکوراسیون🏡
@TazeineManzel
🌎 پاکسازی جسم و ذهن
@Meditationfarsi369
🌖 آموزش انگلیسی۴ مهارت در آیلتس۱ساله
@dr_eftekhari_english
🌎 زبان ترکی رو قورت بده
@ArazTurkish
🌖 نظریههای جامعهشناسی
@sociologyat1glance
🌎 انگلیسی بدون معلم و کلاس کودک و بزرگسال
@MusicOwallpaper
🌖 آموزش مراقبه پاڪسازی تقویت انرژے چاڪراها
@tabnahayteshgh
🌎 اطلاعات مفید پزشکی دکتر خود باشیم
@kalemnab
🌖 عربى به زبان ساده
@atranslation90
🌎 شکوه ثروت
@shokoh_servat
🌖 نوستالژی زیرخاکیهای خاطرهانگیز
@nuostalzhi
🌎 دنیای خاکستری
@Donye_khaestari
🌖 دل واژههای تنهایی
@gandomzaran
🌎 کتابهای(pdf/رایگان)
@PARSHANGBOOK_PDF
🌖 دیدنیها و جذابیتهای ایران و جهان
@afarinshokoh
🌎 شگفتیهای خرد در توسعه
@Alefbaietousee
🌖 نامــه های عـاشـقانـهمـتـن ناب📝
@dessEre
🌎 داستان کوتاه
@zhig_story
🌖 راهنمای کامل گل و گیاه
@Maryamgarden
🌎 استوری مناسبتی انگیزشی
@yefenjanaramsh
🌖 دختر نویسنده✍️🎀🩷🪞
@nawisnda
🌎 کتابفروشی ارزان کتاب
@KotobeArzan
🌖 آموزش انگلیسی با تصویر
@EN_PIC
🌎 قلمِ سحرآلود✨
@Parneyan123
🌖 شمس و مولانا
@Mahfelshaeraneh
🌎 کلیپ های انگیزشی
@kelephayeangizeshi
🌖 رد پای خدا"_"مسیر سعادت"
@radepaikhoda
🌎 هوش مصنوعی و آینده Ai
@MediaMedial
🌖 بکگرآند کارتونی| تِم فآنتزئ مود
@ThemeMood
🌎 مجله رشد
@Growthmagazines
🌖 اندیشکده علوم انسانی ناربلا
@NARBELA_ThinkTank
🌎 زیباترین اشعار شاعران
@aftabmahtabi
🌖 مجله روزهای زندگی
@Roozhayezendegi2024
🌎 کتابهای علوم انسانی با فرمت pdf
@meytab
🌖 حـال خـوب بایک فنجان قهوه☕️
@Ghahvee_Ghajar
🌎 مولانا مولانا مولانا مولانا مولانا
@SHAMSETEBRIZII_99_22
🌖 محفل شعر و آوا
@mahfelshearvaava
🌎 کتابخانه حقوقدانان ایران
@LAW_BOOKIRAN
🌖 تغییر از اینجا شروع میشود
@Mind_plussss
🌎 پزشکی زیبایی سلامتی
@Dokinegin2023
🌖 تغذیه ذهن، سلامتی
@lifemanage
🌎 خانهء اهالیِ شعر ☘️
@najvayee
🌖 جملاتی از جنس سیاست
@POLITICAI_THINKERS
🌎 روانشناسی برای زندگی بهتر
@Ravanshenasilifestyle
🌖 عاشقانهها
@naqmeh_ei
🌎 آموزش/فن بیان+گویندگی
@amoozeshegooyandegi
🌖 کانال فیلم و سریال و مستند
@freeforbiddendocumentaries
🌎 ورزش برای همه
@MaryamTeam
🌖 آموزش کفبینی
@kafbini12
🌎 انگلیسی با هوش مصنوعی
@EN_with_AI
🌖 خسروی آواز استاد شجریان
@stad_shajariyan
🌎 بدانید تا بتوانید BOOKS
@Audio_Books_24
🌖 بهترین کتابهای صوتی موفقیت وبیداری
@ganonjjazb
🌎 کژنگریستن/فلسفه/روانکاوی/جامعهشناسی
@Kajhnegaristan
🌖 ترکی استانبولی رو راحت یاد بگیر!
@Turkish_Nazli
🌎 تاریخ شفاهی مردم ایران
@oralhistoryiran
🌖 زیباترین کلیپها و آموزش رقص
@sonatimahalli
🌎 فیتنس،رژیم،علم تمرین
@FitnessBody97
🌖 🦋دانستنیهای زنان موفق
@successfulwomen1
🌎 پارسی سخن بگوییم و زیبا بنویسیم
@FARZANDAN_PARSI
🌖 انگلیسی مثل آب خوردن
@MyMindsetForEnglish
🌎 زبان انگلیسی از پایه
@english_elnaz_torabi
🌖 انگیزشی،تاجر موفق، همای فاتحان
@buissness_womann
🌎 آیلتس رو فول شو •••
@ArazIELTS
🌖 کانال کتابهای ممنوعه
@freeforbiddenbooks
🌎 رمانسرای مجازی
@Salam_Roman
🌖 آشنایی با نویسندگان کلاسیک
@nevisandbdonya
🌎 با کانال آراء و مطالب حقوقی به روز باشید
@kanalearavamatalebehhoghoogee
🌖 بهترین کتابهای جهان 𝗕𝗢𝗢𝗞
@SBOOKSS
🌎 من وکتاب ا𝐏𝐃𝐅ا
@aramesh13577
🌖 حقوق برای همه
@jenab_vakill
🌎 کتابخانه صوتی و پیدیاف تاپبوک
@Top_books7
🌖 آموزش سواد مالی و اقتصادی به زبان ساده
@ECONVIEWS
🍉 خلاصه کتابهای روانشناسی
@booklove_blog
🍎 رازهای سفر به سرزمین غیب
@unseenlands
🍀🍁 هماهنگی برای تبادل
@mrgp_1
🍎 حکومتهای اساطیری
@iran_sarzamin_tamadon
🍉 تلاش برای زندگی درست
@happy_private_life
🌖 با ما به آسانی انگلیسی یاد بگیرید
@LearnbyEnglishlearners
🌎 شبی چند دقیقه کتاب بخوانیم !!!
@book_tips
🌖 گلچین کتابهای صوتی PDF
@ketabegoia
🌎 آرا حقوقی قضایی و نظریات مشورتی
@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE
🌖 جملاتی که شما رو میخکوب میکنه!
@its_anak
🌎 نویسندگی
@ErnestMillerHemingway
🌖 آموزش هنر و دکوراسیون🏡
@TazeineManzel
🌎 پاکسازی جسم و ذهن
@Meditationfarsi369
🌖 آموزش انگلیسی۴ مهارت در آیلتس۱ساله
@dr_eftekhari_english
🌎 زبان ترکی رو قورت بده
@ArazTurkish
🌖 نظریههای جامعهشناسی
@sociologyat1glance
🌎 انگلیسی بدون معلم و کلاس کودک و بزرگسال
@MusicOwallpaper
🌖 آموزش مراقبه پاڪسازی تقویت انرژے چاڪراها
@tabnahayteshgh
🌎 اطلاعات مفید پزشکی دکتر خود باشیم
@kalemnab
🌖 عربى به زبان ساده
@atranslation90
🌎 شکوه ثروت
@shokoh_servat
🌖 نوستالژی زیرخاکیهای خاطرهانگیز
@nuostalzhi
🌎 دنیای خاکستری
@Donye_khaestari
🌖 دل واژههای تنهایی
@gandomzaran
🌎 کتابهای(pdf/رایگان)
@PARSHANGBOOK_PDF
🌖 دیدنیها و جذابیتهای ایران و جهان
@afarinshokoh
🌎 شگفتیهای خرد در توسعه
@Alefbaietousee
🌖 نامــه های عـاشـقانـهمـتـن ناب📝
@dessEre
🌎 داستان کوتاه
@zhig_story
🌖 راهنمای کامل گل و گیاه
@Maryamgarden
🌎 استوری مناسبتی انگیزشی
@yefenjanaramsh
🌖 دختر نویسنده✍️🎀🩷🪞
@nawisnda
🌎 کتابفروشی ارزان کتاب
@KotobeArzan
🌖 آموزش انگلیسی با تصویر
@EN_PIC
🌎 قلمِ سحرآلود✨
@Parneyan123
🌖 شمس و مولانا
@Mahfelshaeraneh
🌎 کلیپ های انگیزشی
@kelephayeangizeshi
🌖 رد پای خدا"_"مسیر سعادت"
@radepaikhoda
🌎 هوش مصنوعی و آینده Ai
@MediaMedial
🌖 بکگرآند کارتونی| تِم فآنتزئ مود
@ThemeMood
🌎 مجله رشد
@Growthmagazines
🌖 اندیشکده علوم انسانی ناربلا
@NARBELA_ThinkTank
🌎 زیباترین اشعار شاعران
@aftabmahtabi
🌖 مجله روزهای زندگی
@Roozhayezendegi2024
🌎 کتابهای علوم انسانی با فرمت pdf
@meytab
🌖 حـال خـوب بایک فنجان قهوه☕️
@Ghahvee_Ghajar
🌎 مولانا مولانا مولانا مولانا مولانا
@SHAMSETEBRIZII_99_22
🌖 محفل شعر و آوا
@mahfelshearvaava
🌎 کتابخانه حقوقدانان ایران
@LAW_BOOKIRAN
🌖 تغییر از اینجا شروع میشود
@Mind_plussss
🌎 پزشکی زیبایی سلامتی
@Dokinegin2023
🌖 تغذیه ذهن، سلامتی
@lifemanage
🌎 خانهء اهالیِ شعر ☘️
@najvayee
🌖 جملاتی از جنس سیاست
@POLITICAI_THINKERS
🌎 روانشناسی برای زندگی بهتر
@Ravanshenasilifestyle
🌖 عاشقانهها
@naqmeh_ei
🌎 آموزش/فن بیان+گویندگی
@amoozeshegooyandegi
🌖 کانال فیلم و سریال و مستند
@freeforbiddendocumentaries
🌎 ورزش برای همه
@MaryamTeam
🌖 آموزش کفبینی
@kafbini12
🌎 انگلیسی با هوش مصنوعی
@EN_with_AI
🌖 خسروی آواز استاد شجریان
@stad_shajariyan
🌎 بدانید تا بتوانید BOOKS
@Audio_Books_24
🌖 بهترین کتابهای صوتی موفقیت وبیداری
@ganonjjazb
🌎 کژنگریستن/فلسفه/روانکاوی/جامعهشناسی
@Kajhnegaristan
🌖 ترکی استانبولی رو راحت یاد بگیر!
@Turkish_Nazli
🌎 تاریخ شفاهی مردم ایران
@oralhistoryiran
🌖 زیباترین کلیپها و آموزش رقص
@sonatimahalli
🌎 فیتنس،رژیم،علم تمرین
@FitnessBody97
🌖 🦋دانستنیهای زنان موفق
@successfulwomen1
🌎 پارسی سخن بگوییم و زیبا بنویسیم
@FARZANDAN_PARSI
🌖 انگلیسی مثل آب خوردن
@MyMindsetForEnglish
🌎 زبان انگلیسی از پایه
@english_elnaz_torabi
🌖 انگیزشی،تاجر موفق، همای فاتحان
@buissness_womann
🌎 آیلتس رو فول شو •••
@ArazIELTS
🌖 کانال کتابهای ممنوعه
@freeforbiddenbooks
🌎 رمانسرای مجازی
@Salam_Roman
🌖 آشنایی با نویسندگان کلاسیک
@nevisandbdonya
🌎 با کانال آراء و مطالب حقوقی به روز باشید
@kanalearavamatalebehhoghoogee
🌖 بهترین کتابهای جهان 𝗕𝗢𝗢𝗞
@SBOOKSS
🌎 من وکتاب ا𝐏𝐃𝐅ا
@aramesh13577
🌖 حقوق برای همه
@jenab_vakill
🌎 کتابخانه صوتی و پیدیاف تاپبوک
@Top_books7
🌖 آموزش سواد مالی و اقتصادی به زبان ساده
@ECONVIEWS
🍉 خلاصه کتابهای روانشناسی
@booklove_blog
🍎 رازهای سفر به سرزمین غیب
@unseenlands
🍀🍁 هماهنگی برای تبادل
@mrgp_1