This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🟢 ناترازی انرژی بلای جان تولیدکنندگان
دبیر کارگروه شهرکهای صنعتی اتاق بازرگانی گفت: با این قطعیهای برق، آخر ماه چگونه به کارگرانمان حقوق بدهیم؟
روز گذشته خانه صمت طی بیانیهای اعلام کرد که بخشنامه مربوط به تعطیلی صنایع به دلیل قطعی برق به مدت دو روز در هفته ابلاغ شد.
در این بخشنامه آمده است که قطعی برق به صورت ۲۴ ساعته بوده و دو روز کامل واحد صنعتی برق نخواهد داشت.
بحران انرژی به خصوص کمبود برق و گاز در چند وقت اخیر باعث شده تا شرکت توانیر نیز از مردم دعوت به صرفجویی کند.
در بیانیه توانیر آمده است که، با توجه به شرایط سوخت نیروگاهها، از همه هموطنان درخواست میشود به منظور حفظ پایداری شبکه سراسری برق در مصرف برق و گاز به طور جدی و حداقل ۲۰ درصد صرفه جویی کنند.
درحالی که دولت بر صرفهجویی تاکید دارد، قطعی برق برای واحدهای تولیدی و شهرکهای صنعتی اختلال ایجاد کرده است.
مرتضی اسلامزاده، دبیر کارگروه شهرکهای صنعتی اتاق بازرگانی: آقای رئیس جمهور! نفرین کارگران، من و شما را میگیرد؛ اگر وزیر شما نمیتواند به نیروگاهها گازوئیل بدهد، عوضش کنید!
🔅 @business_news
دبیر کارگروه شهرکهای صنعتی اتاق بازرگانی گفت: با این قطعیهای برق، آخر ماه چگونه به کارگرانمان حقوق بدهیم؟
روز گذشته خانه صمت طی بیانیهای اعلام کرد که بخشنامه مربوط به تعطیلی صنایع به دلیل قطعی برق به مدت دو روز در هفته ابلاغ شد.
در این بخشنامه آمده است که قطعی برق به صورت ۲۴ ساعته بوده و دو روز کامل واحد صنعتی برق نخواهد داشت.
بحران انرژی به خصوص کمبود برق و گاز در چند وقت اخیر باعث شده تا شرکت توانیر نیز از مردم دعوت به صرفجویی کند.
در بیانیه توانیر آمده است که، با توجه به شرایط سوخت نیروگاهها، از همه هموطنان درخواست میشود به منظور حفظ پایداری شبکه سراسری برق در مصرف برق و گاز به طور جدی و حداقل ۲۰ درصد صرفه جویی کنند.
درحالی که دولت بر صرفهجویی تاکید دارد، قطعی برق برای واحدهای تولیدی و شهرکهای صنعتی اختلال ایجاد کرده است.
مرتضی اسلامزاده، دبیر کارگروه شهرکهای صنعتی اتاق بازرگانی: آقای رئیس جمهور! نفرین کارگران، من و شما را میگیرد؛ اگر وزیر شما نمیتواند به نیروگاهها گازوئیل بدهد، عوضش کنید!
🔅 @business_news
⭕️ بورس آمریکا اکنون ۶۵ درصد از بازار جهانی سهام را تشکیل می دهد که بالاترین وزن آن در تاریخ است. این رقم بیش از ۱۱ برابر بزرگتر از دومین کشور بزرگ از نظر ارزش بازار است (ژاپن ۵/۵%).
👇👇
آرزوها را باید بزرگ کرد ... تا در آرزوها بماند و در شعار خرجی ندارد، خروجی هم ندارد 😁
با همین فرمان بعد از شکست دشمنان, بورس آمریکا را هم پشت سر میگذاریم
چراکه نه ...
ما میتوانیم ... !!
🔅 @business_news
👇👇
آرزوها را باید بزرگ کرد ... تا در آرزوها بماند و در شعار خرجی ندارد، خروجی هم ندارد 😁
با همین فرمان بعد از شکست دشمنان, بورس آمریکا را هم پشت سر میگذاریم
چراکه نه ...
ما میتوانیم ... !!
🔅 @business_news
🔴 فقط چند درجهی ناقابل !!
الان چند روزه که از سر صلاتِ صبح تو رادیو، تا اخبار پس از شامگاهی تو تلویزیون، مدام اعلام میکنن: زنهار ! هشدار! آگاه باشید که هوا این هفته سرد خواهد شد!!
حالا که چی؟ چند درجه! فقط چند درجهی ناقابل! هوا قراره سرد بشه! مطمئنم که کل سیستم هواشناسی رو، این جدیدیها اداره میکنند که اینقدر هول و ولا برشون داشته! و گرنه قدیمیترها خوب یادشونه زمستونای سرد و بخاریهای نفتی پِِت پِتی رو!!
خرمنهای سفید برف و چکمههای رنگیِ کفش ملی رو!
اون زمانا از اول مهر، هوا رو به خنکی میرفت، آبان دیگه سرد بود. اصلا مدرسهها بخشنامه داشتند از وسط آذر بخاریها رو روشن میکردند، قبلش باید دیگ دیگ می لرزیدی تو کلاس!
از همون اولِ پاییز، لباس کامواییها و ژاکتها و کلاهکش و شالها و... از تو بقچه در میومد! کی مثل الان با یه تا پیرهن و تیشرت میگشت تو خونه؟
دولا سهلا لباس میپوشیدی، یه بافتنی ماماندوز هم روش. جورابا از پامون کنده نمیشد.
اوایلِ آبان بخاریهای نفتی و علاالدین های سبز و کِرمیرنگ از تو انباریها میومد بیرون. تویست هم بود که ژاپنی بود و باکلاس، تازه بو هم نمیداد! بخاریهای نفتی اکثرا یا ارج بودند یا آزمایش. همشونم سبز و سیاه.
ملت یا بشکه ۲۲۰ لیتری نفت تو حیاط داشتند یا اگه باکلاس بودند یه تانکر بزرگ ته حیاطشون!
نفت آوردن نوبتی بود، پسر و دختر هم نداشت، اگه زرنگ بودی و یادت بود که تا قبل از غروب بری و سهمت رو بیاری که هیچ،
وگرنه تاریک و ظلمات باید پیت به دست میرفتی تا تهِ حیاط عینهو کوزت. برف که اکثر وقتا روی زمین نشسته بود حتی شده ۵ سانت. اگر هم برف نبود، یخ زده بود زمین، باید تاتی تاتی میرفتی تا دم تانکر، گاهی مجبور بودی از تو بشکههای ۲۲۰لیتری، نفت رو منتقل کنی به گالنهای کوچیکتر!
اون موقع یه وسیلهی کارآمدی بود که ازقضای روزگار اسم خاصی هم نداشت. یه لوله کرم رنگ با یه چی نارنجی شبیه آکاردئون روی سرش و شیلنگی که عین خرطوم فیل آویزون بود، خدایی اسم نداشت ولی خیلی کارراهانداز بود.
کرسی یا بخاری رو میذاشتن تو هال و بسته به شرایط جوی و گذر فصل، دکوراسیون خونه رو هی تغییر میدادند! یعنی سرد و سردتر که میشد، درب اتاق ها یکییکی بسته میشد و محترمانه منتقل میشدی به وسط هال!
دی و بهمن عملا خونه فقط یه هال داشت با دمای قابل تحمل و یه آشپزخونهی گرم.
اتاقها در حد سیبری سرد بود و اگه یه وقت خدانکرده قصد میکردی بری تو اتاقت و یه چیزی ورداری، باید یه نفس عمیق میکشیدی، درو باز میکردی، به دو میرفتی و به دو برمیگشتی. و دقیقا تو همون زمان، حداقل چهار نفر با هم داد میزدند: درو ببند!! وای سوز اومد!! باد بردِمون!!
گاهی هم که خسته میشدی و دلت میخواست بری تو اتاقت، یا امتحانی چیزی داشتی، یه بخاری برقی قرمز با دو تا لولهی سفالی سیمپیچ شده میدادند زیر بغلت، بدیش به این بود که باید میرفتی تو بغلش مینشستی تا گرم شی، دو قدم دور میشدی نوکِ دماغت قندیل میبست!
بخاری محل تجمع کل خونواده بود، موقع سریال همه از هم سبقت میگرفتند که نزدیکترین جا به بخاری رو پیدا کنند، حتی روایته که بعضیا از هول دور موندن از بخاری، شام رو هم نصفه ول میکردند.
پشت بخاری معمولاً مخفیگاه جورابهای شسته شده و کفشای خیس بود که باید خشک میشد تا صبح به پا بکشی و بری مدرسه.
و اما روی بخاری، آشپزخونهی دوم مامان بود، همیشه یه چیزی بود برای پختن و داغ شدن یا خشک کردن. اگر هم نبود، پوستای پرتقالی بود که بابا شکل آدمک و ترازو و گربه ردیف میکرد رو بخاری تا بوی نفت، زیرِ عطرِ پوستِ پرتقالهای نیمسوز گم بشه.
موقع خواب، دل شیر میخواست سرت رو بذاری رو بالش گلگلیِ یخ! بالش رو با احتیاط پهن میکردیم رو بخاری، بعد هم جلدی تاش میکردیم که گرمیش نره؛ سرت رو که میذاشتی رو بالشِ گرم، انگار گرمیِ آفتابِ وسطِ تابستون بود که آروم، لابهلای موهات نفوذ میکرد. پتوهای ببر و طاووسنشان و لحافهای پنبهای ساتن دوز رو تا زیر چونه بالا میکشیدیم. صدای گُرگُر بخاری آرامشبخشترین لالایی شبانه بود .
بیرون سرد بود،خیلی سرد! ولی دلمون گرم بود. گرم به سادگی زندگیمون، به سادگی بچگیمون. دلمون گرم بود به فرداهایی که میومد. فرداهایی که سردیش اثری نداشت تو شادیامون، شادی بچههایی که با چکمههای رنگیِ کفشملی تو راه مدرسه، گوله برفی سمت هم پرتاب میکردند، بچههایی که گرچه دستهاشون مثل لبو قرمزِ قرمز بود ولی دلاشون گرمِ گرمِ گرم بود.
گرم بود ، متوجه هستین ؟ گرم
❄💧❄💧❄
🔅 @business_news
الان چند روزه که از سر صلاتِ صبح تو رادیو، تا اخبار پس از شامگاهی تو تلویزیون، مدام اعلام میکنن: زنهار ! هشدار! آگاه باشید که هوا این هفته سرد خواهد شد!!
حالا که چی؟ چند درجه! فقط چند درجهی ناقابل! هوا قراره سرد بشه! مطمئنم که کل سیستم هواشناسی رو، این جدیدیها اداره میکنند که اینقدر هول و ولا برشون داشته! و گرنه قدیمیترها خوب یادشونه زمستونای سرد و بخاریهای نفتی پِِت پِتی رو!!
خرمنهای سفید برف و چکمههای رنگیِ کفش ملی رو!
اون زمانا از اول مهر، هوا رو به خنکی میرفت، آبان دیگه سرد بود. اصلا مدرسهها بخشنامه داشتند از وسط آذر بخاریها رو روشن میکردند، قبلش باید دیگ دیگ می لرزیدی تو کلاس!
از همون اولِ پاییز، لباس کامواییها و ژاکتها و کلاهکش و شالها و... از تو بقچه در میومد! کی مثل الان با یه تا پیرهن و تیشرت میگشت تو خونه؟
دولا سهلا لباس میپوشیدی، یه بافتنی ماماندوز هم روش. جورابا از پامون کنده نمیشد.
اوایلِ آبان بخاریهای نفتی و علاالدین های سبز و کِرمیرنگ از تو انباریها میومد بیرون. تویست هم بود که ژاپنی بود و باکلاس، تازه بو هم نمیداد! بخاریهای نفتی اکثرا یا ارج بودند یا آزمایش. همشونم سبز و سیاه.
ملت یا بشکه ۲۲۰ لیتری نفت تو حیاط داشتند یا اگه باکلاس بودند یه تانکر بزرگ ته حیاطشون!
نفت آوردن نوبتی بود، پسر و دختر هم نداشت، اگه زرنگ بودی و یادت بود که تا قبل از غروب بری و سهمت رو بیاری که هیچ،
وگرنه تاریک و ظلمات باید پیت به دست میرفتی تا تهِ حیاط عینهو کوزت. برف که اکثر وقتا روی زمین نشسته بود حتی شده ۵ سانت. اگر هم برف نبود، یخ زده بود زمین، باید تاتی تاتی میرفتی تا دم تانکر، گاهی مجبور بودی از تو بشکههای ۲۲۰لیتری، نفت رو منتقل کنی به گالنهای کوچیکتر!
اون موقع یه وسیلهی کارآمدی بود که ازقضای روزگار اسم خاصی هم نداشت. یه لوله کرم رنگ با یه چی نارنجی شبیه آکاردئون روی سرش و شیلنگی که عین خرطوم فیل آویزون بود، خدایی اسم نداشت ولی خیلی کارراهانداز بود.
کرسی یا بخاری رو میذاشتن تو هال و بسته به شرایط جوی و گذر فصل، دکوراسیون خونه رو هی تغییر میدادند! یعنی سرد و سردتر که میشد، درب اتاق ها یکییکی بسته میشد و محترمانه منتقل میشدی به وسط هال!
دی و بهمن عملا خونه فقط یه هال داشت با دمای قابل تحمل و یه آشپزخونهی گرم.
اتاقها در حد سیبری سرد بود و اگه یه وقت خدانکرده قصد میکردی بری تو اتاقت و یه چیزی ورداری، باید یه نفس عمیق میکشیدی، درو باز میکردی، به دو میرفتی و به دو برمیگشتی. و دقیقا تو همون زمان، حداقل چهار نفر با هم داد میزدند: درو ببند!! وای سوز اومد!! باد بردِمون!!
گاهی هم که خسته میشدی و دلت میخواست بری تو اتاقت، یا امتحانی چیزی داشتی، یه بخاری برقی قرمز با دو تا لولهی سفالی سیمپیچ شده میدادند زیر بغلت، بدیش به این بود که باید میرفتی تو بغلش مینشستی تا گرم شی، دو قدم دور میشدی نوکِ دماغت قندیل میبست!
بخاری محل تجمع کل خونواده بود، موقع سریال همه از هم سبقت میگرفتند که نزدیکترین جا به بخاری رو پیدا کنند، حتی روایته که بعضیا از هول دور موندن از بخاری، شام رو هم نصفه ول میکردند.
پشت بخاری معمولاً مخفیگاه جورابهای شسته شده و کفشای خیس بود که باید خشک میشد تا صبح به پا بکشی و بری مدرسه.
و اما روی بخاری، آشپزخونهی دوم مامان بود، همیشه یه چیزی بود برای پختن و داغ شدن یا خشک کردن. اگر هم نبود، پوستای پرتقالی بود که بابا شکل آدمک و ترازو و گربه ردیف میکرد رو بخاری تا بوی نفت، زیرِ عطرِ پوستِ پرتقالهای نیمسوز گم بشه.
موقع خواب، دل شیر میخواست سرت رو بذاری رو بالش گلگلیِ یخ! بالش رو با احتیاط پهن میکردیم رو بخاری، بعد هم جلدی تاش میکردیم که گرمیش نره؛ سرت رو که میذاشتی رو بالشِ گرم، انگار گرمیِ آفتابِ وسطِ تابستون بود که آروم، لابهلای موهات نفوذ میکرد. پتوهای ببر و طاووسنشان و لحافهای پنبهای ساتن دوز رو تا زیر چونه بالا میکشیدیم. صدای گُرگُر بخاری آرامشبخشترین لالایی شبانه بود .
بیرون سرد بود،خیلی سرد! ولی دلمون گرم بود. گرم به سادگی زندگیمون، به سادگی بچگیمون. دلمون گرم بود به فرداهایی که میومد. فرداهایی که سردیش اثری نداشت تو شادیامون، شادی بچههایی که با چکمههای رنگیِ کفشملی تو راه مدرسه، گوله برفی سمت هم پرتاب میکردند، بچههایی که گرچه دستهاشون مثل لبو قرمزِ قرمز بود ولی دلاشون گرمِ گرمِ گرم بود.
گرم بود ، متوجه هستین ؟ گرم
❄💧❄💧❄
🔅 @business_news
⭕️ یک افسانۀ انگلیسی میگوید:
وقتی طوفان میآید هم گاوها و هم بوفالوها،
آن را از قبل از آمدن، حس میکنند.
گاوها پشت به طوفان فرار میکنند
و بوفالوها رو به طوفان!
دو استراتژی متفاوت برای فرار
گاوها سعی میکنند که
از محلی که طوفان در حال آمدن از آنجاست
دور شوند تا با آن روبرو نشوند
و بوفالوها سعی میکنند که
خودشان را دقيقاً به محل وزیدن طوفان برسانندو با آن برخورد کنند.
▪️گاوها با خودشان حساب میکنند که
در نهايت طوفان جایی تمام خواهد شد
و اگر ما از آن فرار کنیم و پشت به آن بدویم،
هیچگاه به ما نخواهد رسید؛
پس بدون آسیب و فقط
با صرف انرژی میتوانیم از طوفان در امان بمانیم.
▪️اما بوفالوها با خودشان حساب میکنند که
سرعت ما از طوفان کمتر است
و هرقدر همکه سریع بدویم بهما خواهدرسید.
پس به جای اینکه پشت به آن فرار کنیم،
به سمتش میرویم تا پس از یک برخورد کوتاه،
از آن رد شویم و در امان بمانیم.
…
▪️ آنچه گاوها در حساب و کتابشان نمیآورند
همین بصیرت بوفالوهاست؛
سرعت طوفان بیشتر از سرعت گاوهاست
و گاوها پس از مدتی دویدن، خسته میشوند.
طوفان به آنها میرسد؛
با جهت دویدنشان همراه میشود؛
مدت زمان زیادی با آنها میماند
و در نهایت آسیبهایش را میزند.
▪️اما بوفالوها که میدانند
به هر حال طوفان به آنها خواهد رسید،
تصمیم میگیرند که همجهت با طوفان ندوند
و با رفتن در دل طوفان خیلی سریعتر از آن بگذرند
و مدتزمان کمتری درگیرش باشند.
🟢 گاوها طوفان را با خود همراه میکنند
و بوفالوها طوفان را از خود عبور میدهند.
برخلاف چیزی که از ابتدا به نظر میرسد، آسیبی که بوفالوها از طوفان میبینند
بسیار کمتر از آسیب گاوهاست؛
اگرچه رفتار ابتدایی بوفالوها،
احمقانهبهنظر میرسدو رفتار ابتدایی گاوها عقلانی.
مسائل و مشکلات زندگی نیز حکم طوفان را دارند.
می توانیم به سبک گاوها از آن فرار کنیم
یا به سبک بوفالوها به دل طوفان بزنیم.
انتخاب با ماست....
🔅 @business_news
وقتی طوفان میآید هم گاوها و هم بوفالوها،
آن را از قبل از آمدن، حس میکنند.
گاوها پشت به طوفان فرار میکنند
و بوفالوها رو به طوفان!
دو استراتژی متفاوت برای فرار
گاوها سعی میکنند که
از محلی که طوفان در حال آمدن از آنجاست
دور شوند تا با آن روبرو نشوند
و بوفالوها سعی میکنند که
خودشان را دقيقاً به محل وزیدن طوفان برسانندو با آن برخورد کنند.
▪️گاوها با خودشان حساب میکنند که
در نهايت طوفان جایی تمام خواهد شد
و اگر ما از آن فرار کنیم و پشت به آن بدویم،
هیچگاه به ما نخواهد رسید؛
پس بدون آسیب و فقط
با صرف انرژی میتوانیم از طوفان در امان بمانیم.
▪️اما بوفالوها با خودشان حساب میکنند که
سرعت ما از طوفان کمتر است
و هرقدر همکه سریع بدویم بهما خواهدرسید.
پس به جای اینکه پشت به آن فرار کنیم،
به سمتش میرویم تا پس از یک برخورد کوتاه،
از آن رد شویم و در امان بمانیم.
…
▪️ آنچه گاوها در حساب و کتابشان نمیآورند
همین بصیرت بوفالوهاست؛
سرعت طوفان بیشتر از سرعت گاوهاست
و گاوها پس از مدتی دویدن، خسته میشوند.
طوفان به آنها میرسد؛
با جهت دویدنشان همراه میشود؛
مدت زمان زیادی با آنها میماند
و در نهایت آسیبهایش را میزند.
▪️اما بوفالوها که میدانند
به هر حال طوفان به آنها خواهد رسید،
تصمیم میگیرند که همجهت با طوفان ندوند
و با رفتن در دل طوفان خیلی سریعتر از آن بگذرند
و مدتزمان کمتری درگیرش باشند.
🟢 گاوها طوفان را با خود همراه میکنند
و بوفالوها طوفان را از خود عبور میدهند.
برخلاف چیزی که از ابتدا به نظر میرسد، آسیبی که بوفالوها از طوفان میبینند
بسیار کمتر از آسیب گاوهاست؛
اگرچه رفتار ابتدایی بوفالوها،
احمقانهبهنظر میرسدو رفتار ابتدایی گاوها عقلانی.
مسائل و مشکلات زندگی نیز حکم طوفان را دارند.
می توانیم به سبک گاوها از آن فرار کنیم
یا به سبک بوفالوها به دل طوفان بزنیم.
انتخاب با ماست....
🔅 @business_news
Forwarded from سیب عشق
هیچجوری نمیشد فهمید که چه مقدار از این مطالب دروغ است. شاید هم حقیقت داشت که مردم درحالحاضر رفاه بیشتری نسبت به قبلاز انقلاب داشتند. تنها ناقض این ادعا، اعتراضی خاموش در رگ و پی انسان بود، احساسی غریزی که به فرد میگفت شرایط فعلی زندگیات غیرقابل تحمل است و باید روزی تغییر کند. ویژگی حقیقی و برجستهٔ زندگی فعلی برای او، نه بیرحمی و ناامنی آن؛ بلکه پوچی، دلگیری، بیحالی و خمودگی آن بود.
♡ | @SibeEshgh♡
♡ | @SibeEshgh♡
🚘نیسان، هوندا و میتسوبیشی در هم ادغام میشوند
دو غول خودروسازی ژاپن، نیسان و هوندا، در حال مذاکره برای ادغام احتمالی هستند تا رقابت پذیری خود را در بخش خودروهای برقی تقویت کنند. این خبر روز چهارشنبه توسط Nikkei Asia منتشر شد.
بر اساس این گزارش، این ادغام همچنین شامل میتسوبیشی موتورز خواهد شد و میتواند قدرت این شرکتها را در برابر رقبای قدرتمندی مانند تسلا و تولید کنندگان چینی خودروهای برقی افزایش دهد.
در صورت تحقق این ادغام، این مجموعه به سومین شرکت بزرگ خودروسازی جهان تبدیل خواهد شد و با فروش بیش از ۸ میلیون خودرو در سال، به رقبایی مانند تویوتا و فولکسواگن نزدیکتر میشود.
در واکنش به این خبر، قیمت سهام نیسان که بزرگترین سهامدار میتسوبیشی موتورز نیز هست، بهطور قابل توجهی افزایش یافت.
گفتنی است که این خودروسازان در ماه مارس اعلام کرده بودند که برای توسعه خودروهای برقی و فناوری های نرمافزاری همکاری خواهند کرد. هدف از این همکاری، کاهش هزینهها و بهبود جایگاه رقابتی آنها در بازار جهانی بوده است.
🔅 @business_news
دو غول خودروسازی ژاپن، نیسان و هوندا، در حال مذاکره برای ادغام احتمالی هستند تا رقابت پذیری خود را در بخش خودروهای برقی تقویت کنند. این خبر روز چهارشنبه توسط Nikkei Asia منتشر شد.
بر اساس این گزارش، این ادغام همچنین شامل میتسوبیشی موتورز خواهد شد و میتواند قدرت این شرکتها را در برابر رقبای قدرتمندی مانند تسلا و تولید کنندگان چینی خودروهای برقی افزایش دهد.
در صورت تحقق این ادغام، این مجموعه به سومین شرکت بزرگ خودروسازی جهان تبدیل خواهد شد و با فروش بیش از ۸ میلیون خودرو در سال، به رقبایی مانند تویوتا و فولکسواگن نزدیکتر میشود.
در واکنش به این خبر، قیمت سهام نیسان که بزرگترین سهامدار میتسوبیشی موتورز نیز هست، بهطور قابل توجهی افزایش یافت.
گفتنی است که این خودروسازان در ماه مارس اعلام کرده بودند که برای توسعه خودروهای برقی و فناوری های نرمافزاری همکاری خواهند کرد. هدف از این همکاری، کاهش هزینهها و بهبود جایگاه رقابتی آنها در بازار جهانی بوده است.
🔅 @business_news
🚨| هوشمصنوعی به ترتیب آینده کدوم شغلها رو تحت تاثیر قرار میده😶🌫️🫢⁉️
🚧| در ابتدا مشاغلی مثل روزنامهنگاران، نویسندگان و طـراحان تحـت تأثیر قرار خواهد گرفت. اینها همه مشاغلی هسـتن که میتونن بدون مشـکل توسـط یک مـدل زبـان بزرگ (LLM) انجام بشن!
🛑| سپس حرفههای تخصصی مثل پزشکان (مدلهای هوش مصنوعی در حال حاضر میتونن سیتی اسکن رو بهتر از رادیولوژیستها ارزیابی کنند!)،
🛑| وکــلا ( اخیرا Grok-3 با قابلیت حقوقی اعلام شده).
🛑| و مـهنـدسان نــرم افــزار (اگـر چــه Devin هنوز مشکلات عمدهای داره، اما درحال حاضر بهعنوان یک مهندس نرمافزار مبتدی معرفی شده) تحت تأثیر قرار میگیرن!
🔅 @business_news
🚧| در ابتدا مشاغلی مثل روزنامهنگاران، نویسندگان و طـراحان تحـت تأثیر قرار خواهد گرفت. اینها همه مشاغلی هسـتن که میتونن بدون مشـکل توسـط یک مـدل زبـان بزرگ (LLM) انجام بشن!
🛑| سپس حرفههای تخصصی مثل پزشکان (مدلهای هوش مصنوعی در حال حاضر میتونن سیتی اسکن رو بهتر از رادیولوژیستها ارزیابی کنند!)،
🛑| وکــلا ( اخیرا Grok-3 با قابلیت حقوقی اعلام شده).
🛑| و مـهنـدسان نــرم افــزار (اگـر چــه Devin هنوز مشکلات عمدهای داره، اما درحال حاضر بهعنوان یک مهندس نرمافزار مبتدی معرفی شده) تحت تأثیر قرار میگیرن!
🔅 @business_news
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔲⭕️ مملکت رو تعطیل کنید دارالایتام دایر کنید؛ درستتره. مردم نان شب ندارند؛ شراب از فرانسه میآید. قحطیست، دوا نیست، مرض بیداد میکند، نفوس حقالنفس میدهند... باران رحمت از دولتی سر قبله عالم است و سیل و زلزله از معصیت مردم! میرغضب بیشتر داریم تا سلمانی؛ سر بریدن از ختنه سهلتر. ریخت مردم از آدمیزاد برگشته؛ سالک بر پیشانی همه مهر نکبت زده. چشمها خمار از تراخم است؛ چهرهها تکیده از تریاک... اون چهارتا آب انبار زمان شاه عباس هم آبش کرم گذاشته. ملیجک در گلدان نقره میشاشد؛ چه انتظاری از این دودمان با آن سرسلسه اخته! خلق خدا به چه روزی افتادهاند از تدبیر ما.......
از "حاجی واشنگتن" ۱۳۶۱
🔜 @Business_News
از "حاجی واشنگتن" ۱۳۶۱
🔜 @Business_News
🔲⭕️ دو گزاره خطرناک در محافل غربی درباره ایران
🔷در ماه های اخیر دو گزاره خطرناک در محافل فکری، رسانه ای و سیاسی غربی و صهیونسیتی به صورت فزاینده ای در حال انعکاس است که در آستانه روی کار آمدن دونالد ترامپ قابل توجه به نظر می رسد.
🔷گزاره اول و پرتکرار این روزها در محافل غربی و در نزد مقامات صهیونیستی این است: "Iran is weakened" «ایران ضعیف شده است».
🔷در روزهای پس از سقوط بشار اسد نیز این گزاره بیش از گذشته تکرار شده است.
🔷در مقابل، گزاره دیگری که در هفته های اخیر مکررا به آن پرداخته شده است این بوده که تهدید ایران به ویژه در زمینه ساخت سلاح هسته ای قریب الوقوع است و باید با آن مقابله کرد.
🔷در واقع، معتقدان به گزاره اول برآنند که ایران به دلیل تضعیف اهرم های بازدارندگی خود به ویژه در سطح منطقه ای و مشخصا محور مقاومت، به دنبال آن است تا با بازدارندگی هسته ای، بازدارندگی خود را احیا و ارتقا دهد و تهدیدات اسرائیل و آمریکا را دفع کند.
🔷به همین جهت است که هم مقامات اسرائیلی و هم برخی مقامات ضد ایرانی نزدیک به ترامپ در حال ترویج این دیدگاه هستند که اکنون بهترین زمان مناسبی برای حمله به تاسیسات هسته ای ایران است تا «تهدید هسته ای ایران ضعیف شده» از بین برود.
🔷به نظر می رسد، تلاش برای به تصویر کشیدن ایران به عنوان یک بازیگر ضعیف شده و در عین حال یک تهدید بالقوه هسته ای، برای تغییر در محاسبات، ارزیابی ها و تصمیمات ترامپ در قبال تهران است تا دولت جدید آمریکا به جای تغییر رویکرد و تعامل، وارد رویارویی با ایران به ویژه در رابطه با موضوع هسته ای شود.
🔜 @Business_News
🔷در ماه های اخیر دو گزاره خطرناک در محافل فکری، رسانه ای و سیاسی غربی و صهیونسیتی به صورت فزاینده ای در حال انعکاس است که در آستانه روی کار آمدن دونالد ترامپ قابل توجه به نظر می رسد.
🔷گزاره اول و پرتکرار این روزها در محافل غربی و در نزد مقامات صهیونیستی این است: "Iran is weakened" «ایران ضعیف شده است».
🔷در روزهای پس از سقوط بشار اسد نیز این گزاره بیش از گذشته تکرار شده است.
🔷در مقابل، گزاره دیگری که در هفته های اخیر مکررا به آن پرداخته شده است این بوده که تهدید ایران به ویژه در زمینه ساخت سلاح هسته ای قریب الوقوع است و باید با آن مقابله کرد.
🔷در واقع، معتقدان به گزاره اول برآنند که ایران به دلیل تضعیف اهرم های بازدارندگی خود به ویژه در سطح منطقه ای و مشخصا محور مقاومت، به دنبال آن است تا با بازدارندگی هسته ای، بازدارندگی خود را احیا و ارتقا دهد و تهدیدات اسرائیل و آمریکا را دفع کند.
🔷به همین جهت است که هم مقامات اسرائیلی و هم برخی مقامات ضد ایرانی نزدیک به ترامپ در حال ترویج این دیدگاه هستند که اکنون بهترین زمان مناسبی برای حمله به تاسیسات هسته ای ایران است تا «تهدید هسته ای ایران ضعیف شده» از بین برود.
🔷به نظر می رسد، تلاش برای به تصویر کشیدن ایران به عنوان یک بازیگر ضعیف شده و در عین حال یک تهدید بالقوه هسته ای، برای تغییر در محاسبات، ارزیابی ها و تصمیمات ترامپ در قبال تهران است تا دولت جدید آمریکا به جای تغییر رویکرد و تعامل، وارد رویارویی با ایران به ویژه در رابطه با موضوع هسته ای شود.
🔜 @Business_News
🔲⭕️ آیا آمریکا مقصر فساد در کشور و در بین مسئولان مومن و متدین انقلابی است ؟؟
✍️ اسفندیار خدایی
در سال ۱۳۳۱ شمسی /۷۲ سال پیش حکایت زیر اتفاق افتاد.
هواپیمایی از تهران به مقصد شیراز، دچار نقصفنی می شود و نزدیک شیراز در بین چند روستا و چادر مردم ترک قشقائی سقوط می کند.
به جز دو تن از مسافران متاسفانه همه کشته میشوند.
اما موضوع این داستان، بار آن هواپیماست نه مسافران.
چند چمدان پر از اسکناس و سکه طلا، متعلق به آقای عدل، سرمایهدار شیرازی که داشته سرمایهاش را به شیراز منتقل میکرده..
مردم از روستاها و چادرهای عشایری قشقائی به صحنه میآیند.
آنها آتش را خاموش میکنند دو نفر زنده را سر و سامان میدهند.
مردم روستایی و عشایر قشقائی تا جریان چمدانها را از عدل میشنوند شروع به گشتن میکنند.
نقطه برخورد شیبدار بوده و هواپیما بعد از اولین برخورد هم دو تکه شده و قسمت بار خودش هم تکه شده و اسباب و اثاثیه به هر نقطهای افتاده است...
بعد از ساعتها تلاش، مردم هر چه پیدا کرده بودند را آوردن و یکجا جمع کردند.
چند روز بعد، پلیس تقریباً تمام پولها و طلاهای موجود را به دفتر عدل میآورند.
این کار بزرگ روستاییان و عشایر که آن همه طلا و پول را جمع کرده و تحویل داده بودند
چنان تعجبآمیز بود که تمام خبرنگاران، حتی نمایندگان روزنامههای خارجی در ایران را هم به دفتر عدل کشانده بود.
جناب عدل که اشتیاق روزنامهنگاران برای سفر به منطقه را میبیند و خودش هم میخواهد برای تشکر به آنجا برود، ترتیب سفر همه را فراهم میکند.
مقدار زیادی طلا برای دختران و زنان، پول برای مردان و اسباببازی و عروسک هم برای بچههایشان میبرد.
خبرنگاری مینویسد، عدل داشت هدایا را توزیع میکرد و ما هم با مردم صحبت میکردیم و آنها از حرام و حلال میگفتند
و اینکه مال مردم را نباید خورد ، چه شخصی باشد چه دولتی و...
که همهمهای از طرف دیگر روستا بلند شد..
چوپانی چند بسته اسکناسهای درشت در دست به سمت ما میآمد و خدا را شکر میکرد که صاحب مال اینجاست تا پولش را پس بدهم.
چوپان میگفت دیروز یکی از بزغالههام از سر بازیگوشی در تنگهای گیر افتاده بود.
رفتم بیرونش بیارم که یه بسته پول دیدم، خوب گشتم چندتای دیگه هم پیدا کردم.
منتهی شب باید میموندم، صبح که شد گفتم گله را نزدیک ده میبرم و پولها را به کسی میدهم تا یه جوری به صاحبش برگرداند.
خبرنگار میگوید همه ما چه خارجی و داخلی به سر و وضع چوپان و بستههای اسکناس نگاه میکردیم و اشک میریختیم.
یک آمریکایی حاضر در صحنه میگوید :
همه آن ثروتی که در شهر رویایی شیراز دیدیم هیچ، همین چند بسته اسکناس و صداقتی که این چوپان دارد میتواند همه این مردم رو ثروتمند کند.
آخر چرا؟
چی باعث میشود این چوپان ژندهپوش به این راحتی همه آن ثروت بدون ذرهای خدشه، به صاحبش برگرداند.
همه دنیا را گشتم، محاله جای دیگری به جز ایران چنین چیزی را دید
این سؤالی است که امروز باید از مسئولین مومن و متدین انقلابی کنونی ایران پرسید.
چی شده؟؟؟
زمان طاغوت چند روستایی و عشایر، حتی نگاه بدی هم به اون همه ثروت نمیکند.
چوپانی که به نوشته خبرنگار، مدتها توی کوه بود و تمام بدنش و لباسهایش چرک شده، ثانیهای هم به تصاحب پولها فکر نمیکند..
اما حالا چه شده !؟
طی چند دهه اخیر که همه فریادهای شما برای بردن مردم به بهشت بود ، چرا اینگونه شد؟
چه به روز این مملکت و فرهنگ چند هزار ساله آن. آمده که یک نفر سوار بر ماشین چند صد میلیونی، با لباسهای مرتب و گوشی میلیونی و زندگی در خانه ای که حداقل چندمیلیارد میارزد و درآمد ماهیانه چندین میلیون، به چند دانه پرتقال که از واژگون شدن کامیونی به زمین ریخته است رحم نمی کند؟
صاحب بار پرتقال بر سر خودش میزند و این فرد با قهقهه مستانه پرتقالها را جمع میکند.
که اگر دو کیلو هم جمع کند، ته تهش میشود ۵۰ هزار تومان!
آموزه های عریض و طویل شما با هزینه های هنگفت در این چهل و شش سال چه کرده که اینگونه منجر به فروپاشی اخلاق و فساد در جامعه شده.
آیا کج خلقی جامعه و فساد مقامات هم تقصیر آمریکاست؟؟
این آسیب از کجاست ؟
🔜 @Business_News
✍️ اسفندیار خدایی
در سال ۱۳۳۱ شمسی /۷۲ سال پیش حکایت زیر اتفاق افتاد.
هواپیمایی از تهران به مقصد شیراز، دچار نقصفنی می شود و نزدیک شیراز در بین چند روستا و چادر مردم ترک قشقائی سقوط می کند.
به جز دو تن از مسافران متاسفانه همه کشته میشوند.
اما موضوع این داستان، بار آن هواپیماست نه مسافران.
چند چمدان پر از اسکناس و سکه طلا، متعلق به آقای عدل، سرمایهدار شیرازی که داشته سرمایهاش را به شیراز منتقل میکرده..
مردم از روستاها و چادرهای عشایری قشقائی به صحنه میآیند.
آنها آتش را خاموش میکنند دو نفر زنده را سر و سامان میدهند.
مردم روستایی و عشایر قشقائی تا جریان چمدانها را از عدل میشنوند شروع به گشتن میکنند.
نقطه برخورد شیبدار بوده و هواپیما بعد از اولین برخورد هم دو تکه شده و قسمت بار خودش هم تکه شده و اسباب و اثاثیه به هر نقطهای افتاده است...
بعد از ساعتها تلاش، مردم هر چه پیدا کرده بودند را آوردن و یکجا جمع کردند.
چند روز بعد، پلیس تقریباً تمام پولها و طلاهای موجود را به دفتر عدل میآورند.
این کار بزرگ روستاییان و عشایر که آن همه طلا و پول را جمع کرده و تحویل داده بودند
چنان تعجبآمیز بود که تمام خبرنگاران، حتی نمایندگان روزنامههای خارجی در ایران را هم به دفتر عدل کشانده بود.
جناب عدل که اشتیاق روزنامهنگاران برای سفر به منطقه را میبیند و خودش هم میخواهد برای تشکر به آنجا برود، ترتیب سفر همه را فراهم میکند.
مقدار زیادی طلا برای دختران و زنان، پول برای مردان و اسباببازی و عروسک هم برای بچههایشان میبرد.
خبرنگاری مینویسد، عدل داشت هدایا را توزیع میکرد و ما هم با مردم صحبت میکردیم و آنها از حرام و حلال میگفتند
و اینکه مال مردم را نباید خورد ، چه شخصی باشد چه دولتی و...
که همهمهای از طرف دیگر روستا بلند شد..
چوپانی چند بسته اسکناسهای درشت در دست به سمت ما میآمد و خدا را شکر میکرد که صاحب مال اینجاست تا پولش را پس بدهم.
چوپان میگفت دیروز یکی از بزغالههام از سر بازیگوشی در تنگهای گیر افتاده بود.
رفتم بیرونش بیارم که یه بسته پول دیدم، خوب گشتم چندتای دیگه هم پیدا کردم.
منتهی شب باید میموندم، صبح که شد گفتم گله را نزدیک ده میبرم و پولها را به کسی میدهم تا یه جوری به صاحبش برگرداند.
خبرنگار میگوید همه ما چه خارجی و داخلی به سر و وضع چوپان و بستههای اسکناس نگاه میکردیم و اشک میریختیم.
یک آمریکایی حاضر در صحنه میگوید :
همه آن ثروتی که در شهر رویایی شیراز دیدیم هیچ، همین چند بسته اسکناس و صداقتی که این چوپان دارد میتواند همه این مردم رو ثروتمند کند.
آخر چرا؟
چی باعث میشود این چوپان ژندهپوش به این راحتی همه آن ثروت بدون ذرهای خدشه، به صاحبش برگرداند.
همه دنیا را گشتم، محاله جای دیگری به جز ایران چنین چیزی را دید
این سؤالی است که امروز باید از مسئولین مومن و متدین انقلابی کنونی ایران پرسید.
چی شده؟؟؟
زمان طاغوت چند روستایی و عشایر، حتی نگاه بدی هم به اون همه ثروت نمیکند.
چوپانی که به نوشته خبرنگار، مدتها توی کوه بود و تمام بدنش و لباسهایش چرک شده، ثانیهای هم به تصاحب پولها فکر نمیکند..
اما حالا چه شده !؟
طی چند دهه اخیر که همه فریادهای شما برای بردن مردم به بهشت بود ، چرا اینگونه شد؟
چه به روز این مملکت و فرهنگ چند هزار ساله آن. آمده که یک نفر سوار بر ماشین چند صد میلیونی، با لباسهای مرتب و گوشی میلیونی و زندگی در خانه ای که حداقل چندمیلیارد میارزد و درآمد ماهیانه چندین میلیون، به چند دانه پرتقال که از واژگون شدن کامیونی به زمین ریخته است رحم نمی کند؟
صاحب بار پرتقال بر سر خودش میزند و این فرد با قهقهه مستانه پرتقالها را جمع میکند.
که اگر دو کیلو هم جمع کند، ته تهش میشود ۵۰ هزار تومان!
آموزه های عریض و طویل شما با هزینه های هنگفت در این چهل و شش سال چه کرده که اینگونه منجر به فروپاشی اخلاق و فساد در جامعه شده.
آیا کج خلقی جامعه و فساد مقامات هم تقصیر آمریکاست؟؟
این آسیب از کجاست ؟
🔜 @Business_News
🔲⭕️ حسین یا سنوار؟
✍️ محسن رنانی
قصه انقلاب را بنیانگذار از سال ۴۲ شکلداد و دکتر شریعتی نیز نسخه مدرن آن را تدوین کرد. بنیانگذار اما برای آنکه قصهاش پذیرش حداکثری یابد هیچکس را حذف نکرد. گفتار او چنان بود که در انقلاب اسلامی حتی تودهایها و چریکهای فدایی خلق را نیز زیر عبای خود جا میداد و آنان نیز قصه آیةآلله را باور کردند و نقش خود را به خوبی بازی کردند. بعد از انقلاب و قبضه قدرت، رفتار او البته تغییر کرد و حذفها آغاز شد.
قصه بنیانگذار اما چنان قوی و جذاب بود، و نقش او چنان در قصهاش جاافتاده بود، که تا پایان عمرِ او، آن قصه در ذهن و زبان اکثریت ایرانیان جاری بود. چنان قوی که حتی قانون اساسیای که خود آیهالله تایید کرده بود و به رای مردم گذاشته بود نیز هیچگاه نتوانست در برابر قصه او، رنگ و معنایی پیدا کند. این که قانون اساسی در ایران تا اینپایه خوار شده است، برای این است که در سایه حضور بنیانگذار، قانون اساسی هیچگاه فرصت نکرد تا قصه خودش را خلق کند. سکوتِ تقریبا همه شخصیتهای سیاسی، علمی، فرهنگی و هنری داخلی (به جز یک نفر) در برابر اعدامهای سال ۶۷ الزاما به علت ترسشان نبود بلکه به علت آن بود که هنوز قصه آیهالله بر دلها مسلط بود، در حالی که قانون اساسی هنوز قصه نداشت. به گمان من اعدامهای ۶۷ بهمانند شلیک به قلب قانون اساسی و پایان یافتن امکان خلق قصه برای آن بود.
درواقع نه در حضور و نه بعداز بنیانگذار، حاکمان، قانوناساسی را پیمان مقدسی ندانستند؛ پس هر جا به نفعشان بود از آن بهره بردند و هر جا نبود آن را تفسیر کردند و بنابراین ناموس قانون را ضایع کردند و راه تبدیل آن به یک قصه ملی را بستند. بهاینخاطر است که به گمانم از دل این قانون دیگر نمیتوان قصه جمعی دیگری برای آینده ایرانیان خلق کرد. هر چیزی که باورپذیری قصهاش زایل شود، مثل برندی است که اعتبارش را از دست بدهد، دیگر همان برند را نمیتوان بازسازی کرد.
هر گام حذفیِ پس از انقلاب، بخشی از قصه بنیانگذار را کمرنگ میکرد. قصه آیةالله وقتی دیگر باورپذیری خود را از دست داد که نسل نو متوجه شد که در قصه آیةالله، نقشی برای او دیده نشده و فرصتی برای آن که دنیای خودش را خلق کند به او داده نمیشود. این همان نقطهای بود که نسل نو فریاد زد: «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا». اگر حاکمان در سالهای ۹۶ و ۹۸ گوش شنوایی داشتند، پیشازآنکه دیر شود، به فکر خلق قصهای تازه و باورپذیر برای خودشان و برای آینده ایران میافتادند.
حاکمان امروز اما هنوز میخواهند نسخههای جدیدی از قصه بنیانگذار را بازتولید کنند. بگذارید بیپرده بگویم: از این پس، و بویژه بعداز تحولات شام، دیگر هر قصهای که در آن اکثریت مردم ایران بازیگر نباشند، باورپذیر نخواهد بود و در نطفه شکست میخورد. جمهوری اسلامی نمیتواند قصهای باورپذیر خلقکند که جنبش مهسا و خواستههای آن و بازیگران آن را نبیند؛ نمیتواند قصهای بنویسد که روشنفکران منتقد، زندانیان سیاسی، میلیونها ایرانی مهاجر، ایرانیان غیرشیعه و سایر حذف شدگان را نبیند؛ حتی نمیتواند در قصه خود براندازان و طرفداران سلطنت را نبیند. قصه آینده ایران را همه ایرانیان با هم خواهند نوشت و جمهوری اسلامی اگر فرصتی داشته باشد فقط آن است که یک قصه فراگیر تازه و باورپذیر خلق کند که در آن امکان بازیگری و نقشآفرینی برای همه ایرانیان با هر زبان و مذهب و گرایش و اندیشه وجود داشته باشد.
جمهوری اسلامی در نقطه خطیری قرار گرفته است. میتواند انتخاب کند که سنواری عمل کند یا حسینی. یحیی سنوار، بدون آن که رضایت مردم غزه را گرفته باشد، قصه خودش را به کل مردم غزه تحمیل کرد و آنان را گرفتار مصیبتی کرد که تا نسلها و حتی قرنها پیامدهایش هم برای فلسطینیان، هم برای مسلمانان منطقه خواهد ماند.
حسین (ع) اما چه کرد؟ شب عاشورا، یارانش را فراخواند و قصهی فردای خودش را برای آنان روایت کرد. آنگاه گفت هر کس میخواهد، بماند و در این قصه بازی کند، هر کس نمیخواهد، آزاد است و دیگر تعهدی به من ندارد. حسن (ع) نیز چنین کرد؛ وقتی دید امتش با قصه او همداستان نیستند، قصهاش را فرونهاد و صلح کرد. و پیش از او علی (ع) نیز به قول مرحوم مطهری، نشان داد که نخستین مسلمان لیبرال است؛ یعنی پس از شورای سقیفه و انتخاب نشدنش به خلافت، وقتی دید قصه او در میان اکثریت خریداری ندارد، تمکین کرد و با سه خلیفه همکاری کرد. وقتی هم که خلیفه شد آنگاه که دید در جنگ با معاویه، مردمان خودش تمایلی به ادامه بازی در قصه او را ندارند، صلح کرد.
راستی ما کیستیم؟ شیعه حسینی یا شیعه سنواری؟
🔜 @Business_News
✍️ محسن رنانی
قصه انقلاب را بنیانگذار از سال ۴۲ شکلداد و دکتر شریعتی نیز نسخه مدرن آن را تدوین کرد. بنیانگذار اما برای آنکه قصهاش پذیرش حداکثری یابد هیچکس را حذف نکرد. گفتار او چنان بود که در انقلاب اسلامی حتی تودهایها و چریکهای فدایی خلق را نیز زیر عبای خود جا میداد و آنان نیز قصه آیةآلله را باور کردند و نقش خود را به خوبی بازی کردند. بعد از انقلاب و قبضه قدرت، رفتار او البته تغییر کرد و حذفها آغاز شد.
قصه بنیانگذار اما چنان قوی و جذاب بود، و نقش او چنان در قصهاش جاافتاده بود، که تا پایان عمرِ او، آن قصه در ذهن و زبان اکثریت ایرانیان جاری بود. چنان قوی که حتی قانون اساسیای که خود آیهالله تایید کرده بود و به رای مردم گذاشته بود نیز هیچگاه نتوانست در برابر قصه او، رنگ و معنایی پیدا کند. این که قانون اساسی در ایران تا اینپایه خوار شده است، برای این است که در سایه حضور بنیانگذار، قانون اساسی هیچگاه فرصت نکرد تا قصه خودش را خلق کند. سکوتِ تقریبا همه شخصیتهای سیاسی، علمی، فرهنگی و هنری داخلی (به جز یک نفر) در برابر اعدامهای سال ۶۷ الزاما به علت ترسشان نبود بلکه به علت آن بود که هنوز قصه آیهالله بر دلها مسلط بود، در حالی که قانون اساسی هنوز قصه نداشت. به گمان من اعدامهای ۶۷ بهمانند شلیک به قلب قانون اساسی و پایان یافتن امکان خلق قصه برای آن بود.
درواقع نه در حضور و نه بعداز بنیانگذار، حاکمان، قانوناساسی را پیمان مقدسی ندانستند؛ پس هر جا به نفعشان بود از آن بهره بردند و هر جا نبود آن را تفسیر کردند و بنابراین ناموس قانون را ضایع کردند و راه تبدیل آن به یک قصه ملی را بستند. بهاینخاطر است که به گمانم از دل این قانون دیگر نمیتوان قصه جمعی دیگری برای آینده ایرانیان خلق کرد. هر چیزی که باورپذیری قصهاش زایل شود، مثل برندی است که اعتبارش را از دست بدهد، دیگر همان برند را نمیتوان بازسازی کرد.
هر گام حذفیِ پس از انقلاب، بخشی از قصه بنیانگذار را کمرنگ میکرد. قصه آیةالله وقتی دیگر باورپذیری خود را از دست داد که نسل نو متوجه شد که در قصه آیةالله، نقشی برای او دیده نشده و فرصتی برای آن که دنیای خودش را خلق کند به او داده نمیشود. این همان نقطهای بود که نسل نو فریاد زد: «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا». اگر حاکمان در سالهای ۹۶ و ۹۸ گوش شنوایی داشتند، پیشازآنکه دیر شود، به فکر خلق قصهای تازه و باورپذیر برای خودشان و برای آینده ایران میافتادند.
حاکمان امروز اما هنوز میخواهند نسخههای جدیدی از قصه بنیانگذار را بازتولید کنند. بگذارید بیپرده بگویم: از این پس، و بویژه بعداز تحولات شام، دیگر هر قصهای که در آن اکثریت مردم ایران بازیگر نباشند، باورپذیر نخواهد بود و در نطفه شکست میخورد. جمهوری اسلامی نمیتواند قصهای باورپذیر خلقکند که جنبش مهسا و خواستههای آن و بازیگران آن را نبیند؛ نمیتواند قصهای بنویسد که روشنفکران منتقد، زندانیان سیاسی، میلیونها ایرانی مهاجر، ایرانیان غیرشیعه و سایر حذف شدگان را نبیند؛ حتی نمیتواند در قصه خود براندازان و طرفداران سلطنت را نبیند. قصه آینده ایران را همه ایرانیان با هم خواهند نوشت و جمهوری اسلامی اگر فرصتی داشته باشد فقط آن است که یک قصه فراگیر تازه و باورپذیر خلق کند که در آن امکان بازیگری و نقشآفرینی برای همه ایرانیان با هر زبان و مذهب و گرایش و اندیشه وجود داشته باشد.
جمهوری اسلامی در نقطه خطیری قرار گرفته است. میتواند انتخاب کند که سنواری عمل کند یا حسینی. یحیی سنوار، بدون آن که رضایت مردم غزه را گرفته باشد، قصه خودش را به کل مردم غزه تحمیل کرد و آنان را گرفتار مصیبتی کرد که تا نسلها و حتی قرنها پیامدهایش هم برای فلسطینیان، هم برای مسلمانان منطقه خواهد ماند.
حسین (ع) اما چه کرد؟ شب عاشورا، یارانش را فراخواند و قصهی فردای خودش را برای آنان روایت کرد. آنگاه گفت هر کس میخواهد، بماند و در این قصه بازی کند، هر کس نمیخواهد، آزاد است و دیگر تعهدی به من ندارد. حسن (ع) نیز چنین کرد؛ وقتی دید امتش با قصه او همداستان نیستند، قصهاش را فرونهاد و صلح کرد. و پیش از او علی (ع) نیز به قول مرحوم مطهری، نشان داد که نخستین مسلمان لیبرال است؛ یعنی پس از شورای سقیفه و انتخاب نشدنش به خلافت، وقتی دید قصه او در میان اکثریت خریداری ندارد، تمکین کرد و با سه خلیفه همکاری کرد. وقتی هم که خلیفه شد آنگاه که دید در جنگ با معاویه، مردمان خودش تمایلی به ادامه بازی در قصه او را ندارند، صلح کرد.
راستی ما کیستیم؟ شیعه حسینی یا شیعه سنواری؟
🔜 @Business_News
🔲⭕️ هرگونه به اوضاع کشور می نگریم پاسخی برای این پرسش نمی یابیم که"مدیران مملکت از قدیم تاکنون را از کجا پیدا میکنند؟"مثلا:
مدیر بانک مرکزی گفته ما تشخیص میدهیم قیمت دلار توافقی ۶۲.۰۰۰ تومان است!
شما چه کاره ای که تشخیص میدهی مردم چه نرخی توافق کنند؟
یا شهرداری که فردای روزی که تهران آلوده ترین شهر جهان شد گفته به خودمان برای هوای پاک نمره خوبی میدهیم!
واقعا خودت را مضحکه کرده ای؟
یا وزیری که گفته بروید ببینید کی با برق مملکت بیت کوین استخراج میکند بیایید به ما معرفی کنید!
انگار در این مملکت کنتور برق نیست!
یا او که گفته بروید ببینید ۲۰ میلیون لیتر بنزین را کی روزانه می دزدد؟
اینکه مدیری"نداند"یک بحث است و اینکه"نداند که نداند"فاجعه ای است شوم.اگر به هر دلیل شما را گذاشته اند مدیر،حداقل بیاموز
سیستمی که برای آموزش مدیرش فکری نکرده، دومین خیانت را به کشور میکند.اولی انتخاب اوست
عبرت بگیریم و در شرکتهایمان چنین حکمرانی نداشته باشیم!
#حامد_پاک_طینت
🔜 @Business_News
مدیر بانک مرکزی گفته ما تشخیص میدهیم قیمت دلار توافقی ۶۲.۰۰۰ تومان است!
شما چه کاره ای که تشخیص میدهی مردم چه نرخی توافق کنند؟
یا شهرداری که فردای روزی که تهران آلوده ترین شهر جهان شد گفته به خودمان برای هوای پاک نمره خوبی میدهیم!
واقعا خودت را مضحکه کرده ای؟
یا وزیری که گفته بروید ببینید کی با برق مملکت بیت کوین استخراج میکند بیایید به ما معرفی کنید!
انگار در این مملکت کنتور برق نیست!
یا او که گفته بروید ببینید ۲۰ میلیون لیتر بنزین را کی روزانه می دزدد؟
اینکه مدیری"نداند"یک بحث است و اینکه"نداند که نداند"فاجعه ای است شوم.اگر به هر دلیل شما را گذاشته اند مدیر،حداقل بیاموز
سیستمی که برای آموزش مدیرش فکری نکرده، دومین خیانت را به کشور میکند.اولی انتخاب اوست
عبرت بگیریم و در شرکتهایمان چنین حکمرانی نداشته باشیم!
#حامد_پاک_طینت
🔜 @Business_News
🔲⭕️ یارانه مردم عربستان
یارانه مردم عربستان را به تومان حساب کنیم می شود روزی ۷۰۰ هزار تومان یا به عبارتی ماهیانه ۲۱ میلیون! فقیر و غنی هم ندارد، این یارانه به همه شهروندان عربستان واریز می شود!
حال یارانه ایرانی ها را حساب کنیم می شود روزی ۱۰ هزار تومان و ماهی ۳۰۰ هزار تومان! در واقع شهروند عربستانی ۷۰ برابر یک ایرانی یارانه می گیرد. یارانه ای که هر روز ترس قطع شدن آن را داریم!
عربستان و ایران هر دو از منابع بزرگ نفت، گاز و فلزات گران بها هستند اما تمام کارگرهای ساختمانی در دبی و عربستان، ایرانی و فیلیپینی هستند ولی حتی یک کارگر عرب در ایران نیست!
🔜 @Business_News
یارانه مردم عربستان را به تومان حساب کنیم می شود روزی ۷۰۰ هزار تومان یا به عبارتی ماهیانه ۲۱ میلیون! فقیر و غنی هم ندارد، این یارانه به همه شهروندان عربستان واریز می شود!
حال یارانه ایرانی ها را حساب کنیم می شود روزی ۱۰ هزار تومان و ماهی ۳۰۰ هزار تومان! در واقع شهروند عربستانی ۷۰ برابر یک ایرانی یارانه می گیرد. یارانه ای که هر روز ترس قطع شدن آن را داریم!
عربستان و ایران هر دو از منابع بزرگ نفت، گاز و فلزات گران بها هستند اما تمام کارگرهای ساختمانی در دبی و عربستان، ایرانی و فیلیپینی هستند ولی حتی یک کارگر عرب در ایران نیست!
🔜 @Business_News
🔲⭕️ حمله به قطر؟!
وقتی اجازه سرک کشیدن در استراتژی سیاست خارجی به هر کسی داده می شود، چرا دکتر محمد مرندی استاد ادبیات زبان انگلیسی و البته دارنده تابعیت آمریکا از این دخالت محروم باشد.. ایشان استاد دانشگاه تهران و البته مشاور رسانه ای تیم مذاکره کننده هسته ای جمهوری اسلامی است. توییت چند روز پیش جناب مرندی چنین بود:
"به تاسیسات ایران حمله شود، تاسیسات گازی قطر را را خاک یکسان میکنیم. مشکل جزیی؛ پایگاه هوایی العدید آمریکا در قطر کوچک است.در صورت تجاوز، تاسیسات و زیرساخت های گاز طبیعی در قطر به کلی نابود می شود. از این رو قطر وجود نخواهد داشت. همه چیز به همین جا ختم می شود"
در باره این توییت کننده لااقل یک واژه می توان بکار برد: نادان. چرا؟ به ۴دلیل:
۱- بهترین دوست ایران
دولت قطر در کنار سلطنت عمان میان شش کشور جنوب خلیج فارس دارای ژرفترین و بهترین مناسبات بوده اند. نمونه آن توافق این دو کشور برای احداث خط انتقال برق ۲۰۰ کیلومتری بین دو کشور به رغم برقراری تحریم ها است؛
۲- دوقلوی بهم چسبیده
بر فرض که تاسیسات گازی قطر هم مورد حمله قرار گرفت و موفقیت آمیز هم بود. خب مگر مخزن پارس جنوبی یا به تعبیر قطر گنبد شمالی، مخزن مشترک و همسایه نیستند؟! چگونه ممکن است در اثر حمله یکی نابود و دیگری سالم بماند؟ این بسان آن است که تیری به نخاع دوقلوی بهم جسبیده شلیک شود. افلا یعقلون، افلا یتفکرون؛
۳- چرا قطر؟!
چرا حمله به قطر؟ آیا دشمن تر از دوحه در فضای همسایگی و خارج نزدیک نیست؟! چنان چه مدنظر استقرار پایگاه العدید در این کشور است، مگر پایگاه های ایالات متحد در فضای پیرامونی ایران نقطه به نقطه صف نکشیده اند؟! مگر پایگاه پنجم نیروی دریایی آمریکا در بحرین(الفجیر، محرق، بندر سلمان، شیخ عیسی)نیست؟! چرا پایگاه های آمریکا در خاک سلطنت عمان(مصیره، ام الغنم، خصب، الفالاج)، پادشاهی عربستان سعودی(دمام، ظهران، الامیر سلطان و...)، امارات( اِلظفره ابوظبی، الفجیره، بندر رشید، جبل علی و...)، کویت، ترکیه، عراق، سوریه، اردن و...مدنظر مرندی معلم دانشگاه نیستند؟ در واقع شمار پایگاه های بزرگ و کوچک آمریکا در خاورمیانه دستکم۳۴ مورد است. چرا جناب مرندی کوچک، فرزند مرندی بزرگ، همسایه خوبتر و مفیدتر را برای حمله نشانه گرفته است؟؛
۴-قطر: گوشت دم توپ یا خار در گلو
این گمان که قطر به دلیل کوچکی از دیدگاه وسعت و جمعیت و نیز نزدیکی جغرافیایی، مناسبترین گوشت دم توپ است، اشتباهی خطرناک است. بیشتر کشورهای پیشرفته نیازمند دریافت گازقطرند. از خاور دور تا اروپا. افزون بر این چتر دفاعی استراتزیک قطر تقریبا کامل شده است. قطری ها نیاز چندانی به جنگ و رویارویی با مهاجمان ندارند. دهها کشور، صدها کمپانی دارای رزمنده و هزاران داوطلب از هوا و دریا از این کشور کوچک با تجهیزات نسل چهارمی و پنجمی دفاع خواهند کرد. کوتاه که قطر بیش و پیش از آن گوشت دم توپباشد، باقلوای زمان صلح و بوته خار رفته در گلوی زمان جنگ است. چون پول دارد و سخاوتمند در هزینه کردنش به هنگام ضرورت.
به گمانم جماب مرندی دانسته و ندانسته، ره به کوچه علی چپ برده است. خب همین که توییت اش را پاک کرد جای شکر دارد. به گمانم پی به اشتباهش برده است. ایشان باید زین پس مانند رئیس جمهورش پزشکیان شعارش را این بیت حافظ قرار دهد:
آسایش دو گیتی، تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت، با دشمنان مدارا
🔜 @Business_News
وقتی اجازه سرک کشیدن در استراتژی سیاست خارجی به هر کسی داده می شود، چرا دکتر محمد مرندی استاد ادبیات زبان انگلیسی و البته دارنده تابعیت آمریکا از این دخالت محروم باشد.. ایشان استاد دانشگاه تهران و البته مشاور رسانه ای تیم مذاکره کننده هسته ای جمهوری اسلامی است. توییت چند روز پیش جناب مرندی چنین بود:
"به تاسیسات ایران حمله شود، تاسیسات گازی قطر را را خاک یکسان میکنیم. مشکل جزیی؛ پایگاه هوایی العدید آمریکا در قطر کوچک است.در صورت تجاوز، تاسیسات و زیرساخت های گاز طبیعی در قطر به کلی نابود می شود. از این رو قطر وجود نخواهد داشت. همه چیز به همین جا ختم می شود"
در باره این توییت کننده لااقل یک واژه می توان بکار برد: نادان. چرا؟ به ۴دلیل:
۱- بهترین دوست ایران
دولت قطر در کنار سلطنت عمان میان شش کشور جنوب خلیج فارس دارای ژرفترین و بهترین مناسبات بوده اند. نمونه آن توافق این دو کشور برای احداث خط انتقال برق ۲۰۰ کیلومتری بین دو کشور به رغم برقراری تحریم ها است؛
۲- دوقلوی بهم چسبیده
بر فرض که تاسیسات گازی قطر هم مورد حمله قرار گرفت و موفقیت آمیز هم بود. خب مگر مخزن پارس جنوبی یا به تعبیر قطر گنبد شمالی، مخزن مشترک و همسایه نیستند؟! چگونه ممکن است در اثر حمله یکی نابود و دیگری سالم بماند؟ این بسان آن است که تیری به نخاع دوقلوی بهم جسبیده شلیک شود. افلا یعقلون، افلا یتفکرون؛
۳- چرا قطر؟!
چرا حمله به قطر؟ آیا دشمن تر از دوحه در فضای همسایگی و خارج نزدیک نیست؟! چنان چه مدنظر استقرار پایگاه العدید در این کشور است، مگر پایگاه های ایالات متحد در فضای پیرامونی ایران نقطه به نقطه صف نکشیده اند؟! مگر پایگاه پنجم نیروی دریایی آمریکا در بحرین(الفجیر، محرق، بندر سلمان، شیخ عیسی)نیست؟! چرا پایگاه های آمریکا در خاک سلطنت عمان(مصیره، ام الغنم، خصب، الفالاج)، پادشاهی عربستان سعودی(دمام، ظهران، الامیر سلطان و...)، امارات( اِلظفره ابوظبی، الفجیره، بندر رشید، جبل علی و...)، کویت، ترکیه، عراق، سوریه، اردن و...مدنظر مرندی معلم دانشگاه نیستند؟ در واقع شمار پایگاه های بزرگ و کوچک آمریکا در خاورمیانه دستکم۳۴ مورد است. چرا جناب مرندی کوچک، فرزند مرندی بزرگ، همسایه خوبتر و مفیدتر را برای حمله نشانه گرفته است؟؛
۴-قطر: گوشت دم توپ یا خار در گلو
این گمان که قطر به دلیل کوچکی از دیدگاه وسعت و جمعیت و نیز نزدیکی جغرافیایی، مناسبترین گوشت دم توپ است، اشتباهی خطرناک است. بیشتر کشورهای پیشرفته نیازمند دریافت گازقطرند. از خاور دور تا اروپا. افزون بر این چتر دفاعی استراتزیک قطر تقریبا کامل شده است. قطری ها نیاز چندانی به جنگ و رویارویی با مهاجمان ندارند. دهها کشور، صدها کمپانی دارای رزمنده و هزاران داوطلب از هوا و دریا از این کشور کوچک با تجهیزات نسل چهارمی و پنجمی دفاع خواهند کرد. کوتاه که قطر بیش و پیش از آن گوشت دم توپباشد، باقلوای زمان صلح و بوته خار رفته در گلوی زمان جنگ است. چون پول دارد و سخاوتمند در هزینه کردنش به هنگام ضرورت.
به گمانم جماب مرندی دانسته و ندانسته، ره به کوچه علی چپ برده است. خب همین که توییت اش را پاک کرد جای شکر دارد. به گمانم پی به اشتباهش برده است. ایشان باید زین پس مانند رئیس جمهورش پزشکیان شعارش را این بیت حافظ قرار دهد:
آسایش دو گیتی، تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت، با دشمنان مدارا
🔜 @Business_News
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔲⭕️ ساختمانی که ملاحظه میکنید هتل ترامپ در جده است که بزودی افتتاح خواهد شد
درست خواندید!جده عربستان!
هتل لوکس ۴۷ طبقه ای به ارزش بیش از نیم میلیارددلار
او دیوانه است؟
مگر فرانسه و اسپانیا و ایتالیا با آن همه آوازه نبود؟چرا عربستان بی آب و علف،در قلب خاورمیانه پرالتهاب؟
عربستان توانست با دیپلماسی قوی، صنعت توریسم خود را ۷ سال جلو بیندازد و امسال با ۱۰۰ میلیون توریست خارجی رکورد زد.هدفی که قرار بود در سال ۲۰۳۰ محقق شود. تحولات اجتماعی و فرهنگی هم اهرم دیگری شد.کنسرت سلین دیون و جنیفرلوپز را همه انگشت بدهان دیدند.گردشگری عربستان امسال با رشد ۳۲% توانست ۱۸.۴ میلیارد دلار درآمد کسب کند. اشتغال در این بخش به ۲.۵ میلیون نفر رسید، از هر ۵ شغل یک شغل و حالا خبر میزبانی جام جهانی
گردشگر پایش را در سرزمینی میگذارد که امنیت باشد و این امنیت تضمین شده باشد. اتاق فکر عربستان با تشویق ترامپ به برپایی این برج ۴۷ طبقه با صدای بلند این امنیت را برای گردشگر تضمین کرد. اولین قانون سرمایه گذاری!
نه او دیوانه است و نه حکمرانی عربستان نوین
🔜 @Business_News
درست خواندید!جده عربستان!
هتل لوکس ۴۷ طبقه ای به ارزش بیش از نیم میلیارددلار
او دیوانه است؟
مگر فرانسه و اسپانیا و ایتالیا با آن همه آوازه نبود؟چرا عربستان بی آب و علف،در قلب خاورمیانه پرالتهاب؟
عربستان توانست با دیپلماسی قوی، صنعت توریسم خود را ۷ سال جلو بیندازد و امسال با ۱۰۰ میلیون توریست خارجی رکورد زد.هدفی که قرار بود در سال ۲۰۳۰ محقق شود. تحولات اجتماعی و فرهنگی هم اهرم دیگری شد.کنسرت سلین دیون و جنیفرلوپز را همه انگشت بدهان دیدند.گردشگری عربستان امسال با رشد ۳۲% توانست ۱۸.۴ میلیارد دلار درآمد کسب کند. اشتغال در این بخش به ۲.۵ میلیون نفر رسید، از هر ۵ شغل یک شغل و حالا خبر میزبانی جام جهانی
گردشگر پایش را در سرزمینی میگذارد که امنیت باشد و این امنیت تضمین شده باشد. اتاق فکر عربستان با تشویق ترامپ به برپایی این برج ۴۷ طبقه با صدای بلند این امنیت را برای گردشگر تضمین کرد. اولین قانون سرمایه گذاری!
نه او دیوانه است و نه حکمرانی عربستان نوین
🔜 @Business_News
Forwarded from سیب عشق
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنانی که تعریف دیگری از آزادی می سازند.
روز زن و مادر مبارک❤️
♡ | @SibeEshgh♡
روز زن و مادر مبارک❤️
♡ | @SibeEshgh♡
🔲⭕️ روز مادر نه می خواهد گل بگیرید ،
نه هدیه و مهمانی.
روز مادر خودتان را غرق کنید در وجود مادرتان
بنشینید کنارشان
یک روز سال را برایش آشپزی کنید ،
ظرف هایش را بشویید ،
لباس هایش را
و خانه اش را جارو بزنید.
دست مادرتان را بگیرید و حسش کنید با تمام وجود
خطوط چین و چروک را در تمام این سالهایی که بندریج بر دستانش افتاده اند ، بخوانید
بغلش کنید آنقدر گرم و صمیمی که تمام وجودتان ، وجود نازنینش را حس کند
پای صحبت هایش بنشینید
چنان که انگار تازه گمشده چندساله ی تان را یافته اید
بخواهید برای تان داستان زندگی اش را بگوید
سرگذشت دردهایش را
سرنوشت عشق هایش را
مادرها شاهکار عشق اند و داستان زندگی شان
زیباترین داستانی که می توانید بشنوید،
اگر آنقدر به شما اعتماد کنند که برایتان تعریف کنند.
🔜 @Business_News
نه هدیه و مهمانی.
روز مادر خودتان را غرق کنید در وجود مادرتان
بنشینید کنارشان
یک روز سال را برایش آشپزی کنید ،
ظرف هایش را بشویید ،
لباس هایش را
و خانه اش را جارو بزنید.
دست مادرتان را بگیرید و حسش کنید با تمام وجود
خطوط چین و چروک را در تمام این سالهایی که بندریج بر دستانش افتاده اند ، بخوانید
بغلش کنید آنقدر گرم و صمیمی که تمام وجودتان ، وجود نازنینش را حس کند
پای صحبت هایش بنشینید
چنان که انگار تازه گمشده چندساله ی تان را یافته اید
بخواهید برای تان داستان زندگی اش را بگوید
سرگذشت دردهایش را
سرنوشت عشق هایش را
مادرها شاهکار عشق اند و داستان زندگی شان
زیباترین داستانی که می توانید بشنوید،
اگر آنقدر به شما اعتماد کنند که برایتان تعریف کنند.
🔜 @Business_News
Forwarded from سیب عشق
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دنیای عجیبی ست، دنیای تناقض ها
باید مردانه کار کنی، زنانه بذر محبت بپاشی، مردانه تصمیم بگیری، زنانه عشق بورزی...
امیدوارم روزی از ورای این تناقض ها جهانی زاده شود که دیگر در آن روز، روز زن یا روز مرد نباشد!!
یک روز باشد و آن هم روز انسانیت...
♡ | @SibeEshgh♡
باید مردانه کار کنی، زنانه بذر محبت بپاشی، مردانه تصمیم بگیری، زنانه عشق بورزی...
امیدوارم روزی از ورای این تناقض ها جهانی زاده شود که دیگر در آن روز، روز زن یا روز مرد نباشد!!
یک روز باشد و آن هم روز انسانیت...
♡ | @SibeEshgh♡
⭕️ امارات زمین های مصر را اجاره کرده تا با آب و کارگر مصری گندم تولید کند؛
امارات به مصر گندم می فروشد. ازکدام گندم؟
ازهمان ها که درمصر تولید می شود.
پولش چی؟امارات به مصر وام میدهد تاپول گندم را بپردازد..
دنیای امروزاین طوری است؛
مصر ۵۰۰۰سال تاریخ دارد، امارات ۵۰ سال...
مهم عملکرد درسته نه تاریخ یک کشور
🔅 @business_news
امارات به مصر گندم می فروشد. ازکدام گندم؟
ازهمان ها که درمصر تولید می شود.
پولش چی؟امارات به مصر وام میدهد تاپول گندم را بپردازد..
دنیای امروزاین طوری است؛
مصر ۵۰۰۰سال تاریخ دارد، امارات ۵۰ سال...
مهم عملکرد درسته نه تاریخ یک کشور
🔅 @business_news