🔲⭕️ تفاوت قد مردم کره جنوبی و شمالی
یکی از بازدیدکنندگان از کرهشمالی هنگام بازدید از کتابخانه مرمرین باشکوه ملی در پیونگ یانگ نوشته بود: «در اینجا هیچ چیز کوچکی وجود ندارد جز خود مردم کرهشمالی که به قطع ۳ اینچ کوتاهتر از عموزادههای جنوبیشان هستند.»
سالها حکومت مستبدانه کمونیستها در کرهشمالی، حتی روی قد مردم این گوشه از دنیا هم اثر خود را به جا گذاشته است. طبیعت رازآلود بیمارگونهای که بر کرهشمالی حاکم است، به دست آوردن مقدار بالای دیتای قابل استناد در مورد تفاوت قد، وزن و تغذیه درست مردم را به کاری تقریبا غیرممکن تبدیل کرده است، اما نه کاملا ناممکن. پناهندگان و فراریانی که از کرهشمالی بیرون آمدهاند مورد مناسبی برای به دست آوردن دیتای مورد نیاز هستند.
بر اساس مطالعاتی که دنیل شوکندیک Daniel Schwekendiek پروفسوری از دانشگاه سونگ کیونکوان Sungkyunkwan سئول در طول سالها انجام داده است، مردان کرهشمالی به طور میانگین ۳ تا ۸ سانتیمتر از کرهجنوبیها کوتاهتر هستند. تفاوت میان کودکانی که در دو سوی مرز به دنیا آمدهاند هم کاملا واضح است. بر این اساس، کودکان پیش دبستانی (پسر) که در کره شمالی به دنیا آمده و رشد کردهاند حدودا ۴ سانتیمتر و کودکان پیش دبستانی (دختر) حدودا ۳ سانتیمتر کوتاهتر از کودکان کره جنوبی هستند.
برخی آمار دیگر حتی عددها را از این هم بالاتر میبرند و اختلاف قد مردم دو کره را به ۱۰ تا ۱۳ سانتیمتر میرسانند. چرا مهم است؟ باید دانست که این مردم تفاوت ژنتیکی خاصی با یکدیگر ندارند که چنین فاصلهای را توجیه کند. در یک سو ما با یک کشوری رو به رو هستیم که در طول سالهای متمادی به لطف سیاستهای کمونیستی حاکم با کمبود مواد غذایی و قحطیهای پی در پی دست به گریبان بوده است، همان کشوری که به گفته یکی از فراریانش زمانی که مردم در دهه ۹۰ نان برای خوردن نداشتند، رهبر کبیر از شیرین نبودن سیبهایش گله داشت و سربازان پای درختها شکر میریختند؛
و از سوی دیگر کره جنوبی قرار دارد که پیشرفت اقتصادیاش در طول دهههای گذشته (حال به هر لطفی که میخواهید اسمش را بگذارید) عملا آن را از یک کشور دست سوم با سطح رفاه پایین برای شهروندانش به یکی از ابر قدرتهای اقتصادی در قاره تبدیل کرده است.
در یک سو شعار و آرمانگرایی محض قرار دارد و در سوی دیگر واقعیات مسلم جهانی. در یک سو کشوری قرار دارد که میپندارد با داشتن کلاهکهای هستهای به قلههای جهانی رسیده است و در سوی دیگر کشوری که یاد گرفته است با جهان دوست باشد. هر دو با مردمی یکسان اما حکومتهای متفاوت.
همان بازدیدکنندهای که جملهی نخست رشته را با او شروع کردم در پایان سفرش نوشته بود «به سربازانی نگاه کردم که مسئول نگهبانی از مرز DMZ (منطقه غیرنظامی، مرز بین دو کره) بودند. رو به روی هم ایستاده بودند و به هم نگاه میکردند تا مبادا آن یکی به فکر فرار بیافتد. یکی از آن افسران با افتخار به من میگفت که هیچ رهبر جهانیای سالهاست که جرات ندارد -با توجه به قدرت کره شمالی- از کره جنوبی دیدن کند! این حرف را درست همان روزی که پرزیدنت اوباما به کره جنوبی آمده بود گفت...»
🔜 @Business_News
یکی از بازدیدکنندگان از کرهشمالی هنگام بازدید از کتابخانه مرمرین باشکوه ملی در پیونگ یانگ نوشته بود: «در اینجا هیچ چیز کوچکی وجود ندارد جز خود مردم کرهشمالی که به قطع ۳ اینچ کوتاهتر از عموزادههای جنوبیشان هستند.»
سالها حکومت مستبدانه کمونیستها در کرهشمالی، حتی روی قد مردم این گوشه از دنیا هم اثر خود را به جا گذاشته است. طبیعت رازآلود بیمارگونهای که بر کرهشمالی حاکم است، به دست آوردن مقدار بالای دیتای قابل استناد در مورد تفاوت قد، وزن و تغذیه درست مردم را به کاری تقریبا غیرممکن تبدیل کرده است، اما نه کاملا ناممکن. پناهندگان و فراریانی که از کرهشمالی بیرون آمدهاند مورد مناسبی برای به دست آوردن دیتای مورد نیاز هستند.
بر اساس مطالعاتی که دنیل شوکندیک Daniel Schwekendiek پروفسوری از دانشگاه سونگ کیونکوان Sungkyunkwan سئول در طول سالها انجام داده است، مردان کرهشمالی به طور میانگین ۳ تا ۸ سانتیمتر از کرهجنوبیها کوتاهتر هستند. تفاوت میان کودکانی که در دو سوی مرز به دنیا آمدهاند هم کاملا واضح است. بر این اساس، کودکان پیش دبستانی (پسر) که در کره شمالی به دنیا آمده و رشد کردهاند حدودا ۴ سانتیمتر و کودکان پیش دبستانی (دختر) حدودا ۳ سانتیمتر کوتاهتر از کودکان کره جنوبی هستند.
برخی آمار دیگر حتی عددها را از این هم بالاتر میبرند و اختلاف قد مردم دو کره را به ۱۰ تا ۱۳ سانتیمتر میرسانند. چرا مهم است؟ باید دانست که این مردم تفاوت ژنتیکی خاصی با یکدیگر ندارند که چنین فاصلهای را توجیه کند. در یک سو ما با یک کشوری رو به رو هستیم که در طول سالهای متمادی به لطف سیاستهای کمونیستی حاکم با کمبود مواد غذایی و قحطیهای پی در پی دست به گریبان بوده است، همان کشوری که به گفته یکی از فراریانش زمانی که مردم در دهه ۹۰ نان برای خوردن نداشتند، رهبر کبیر از شیرین نبودن سیبهایش گله داشت و سربازان پای درختها شکر میریختند؛
و از سوی دیگر کره جنوبی قرار دارد که پیشرفت اقتصادیاش در طول دهههای گذشته (حال به هر لطفی که میخواهید اسمش را بگذارید) عملا آن را از یک کشور دست سوم با سطح رفاه پایین برای شهروندانش به یکی از ابر قدرتهای اقتصادی در قاره تبدیل کرده است.
در یک سو شعار و آرمانگرایی محض قرار دارد و در سوی دیگر واقعیات مسلم جهانی. در یک سو کشوری قرار دارد که میپندارد با داشتن کلاهکهای هستهای به قلههای جهانی رسیده است و در سوی دیگر کشوری که یاد گرفته است با جهان دوست باشد. هر دو با مردمی یکسان اما حکومتهای متفاوت.
همان بازدیدکنندهای که جملهی نخست رشته را با او شروع کردم در پایان سفرش نوشته بود «به سربازانی نگاه کردم که مسئول نگهبانی از مرز DMZ (منطقه غیرنظامی، مرز بین دو کره) بودند. رو به روی هم ایستاده بودند و به هم نگاه میکردند تا مبادا آن یکی به فکر فرار بیافتد. یکی از آن افسران با افتخار به من میگفت که هیچ رهبر جهانیای سالهاست که جرات ندارد -با توجه به قدرت کره شمالی- از کره جنوبی دیدن کند! این حرف را درست همان روزی که پرزیدنت اوباما به کره جنوبی آمده بود گفت...»
🔜 @Business_News
🔲⭕️ با ترامپ چه کنیم ؟
✍️ حامد پاک طینت
در حال حاضر هیچ متغیری بیشتر از "ترامپ ایفکت" روی اقتصاد و تجارت تاثیر گذار نیست
بر خلاف اظهارات سیاسیون عزیز! که می گویند برای ما فرقی نمی کند، چه کسی رئیس جمهور آمریکا باشد برای مردم و بویژه فعال اقتصادی نه فقط در ایران بلکه در همه جای دنیا تفاوت دارد که چه کسی راهبری بزرگترین اقتصاد جهان را به عهده بگیرد و سیاستهای اتخاذ شده در آمریکا بدون کوچکترین ابهام و تردیدی همه دنیا را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد - ایران و فعالان اقتصادی اش هم از این موضوع مستثنی نیستند
ترامپ قصد افزایش تعرفه های ورود کالا به آمریکا را دارد و تردیدی ندارم که این کار را با قدرت انجام خواهد داد
تاثیر این اقدام بر فعال اقتصادی ایرانی چیست ؟
بیشترین هدف این تصمیم چین است ، و چین ، این بزرگترین کارخانه دنیا چاره ای ندارد که مقاصد جدیدی برای کالای تولیدی خود بیابد - جهان و ایران ما در معرض واردات بسیار بیشتر و نرخ های رقابتی تر قرار خواهد گرفت و از این وجه تولید کننده ایرانی بزودی در معرض فشار قیمت تمام شده قرار می گیرد، از سویی صادرکنندگان کالای ایرانی رقیب گردن کلفتی بنام چین را در هر مقصد تجاری خود ملاقات خواهند کرد !
از آنجایی که جایگزینی بازار بزرگ آمریکا برای چین به چالشی بزرگ تبدیل خواهد شد دو ریسک بزرگ برای ما در پیش است - اول اینکه چین تقریبا تنها مقصد نفتی ایران است و بده و بستان چین و آمریکا بر سر تعرفه ها ، کارت ایران را هم روی میز بازی خواهد آورد - ساده لوحانه است اگر تصور کنیم ایران در این چانه زنی از سوی چین فروخته نخواهد شد ! دوم آنکه بدلیل کاهش احتمالی تولید در چین بدلیل محدودیت واردات آمریکا ، واردات مواد اولیه از سوی ایران با محدودیت بیشتری مواجه خواهد شد و این هم بر اقتصاد ایران و هم بر تجار ایرانی تاثیر مستقیم خواهد داشت
از همه اینها گذشته قیمت نفت با حضور ترامپ و کم رنگ شدن احتمالی تحریم ها بر روسیه احتمالا روند نزولی خواهد گرفت و همزمانی این رخداد با تشدید قطعی تحریم ها بر ایران، کشور و فعالان اقتصادی را اینبار در پیچ تاریخی با زاویه تندتر از همیشه گرفتار خواهد کرد!
بی شک، مسئولین دولتی و اولیا مملکت و همچنین فعالان اقتصادی باید برای شرایط جدید تصمیم های سریع و مهم به جهت مقابله عقلانی با چنین شرایطی بگیرند
شرکتهای تولیدی فقط دو ماه فرصت دارند تا استراتژی های خود را با شرایط جدید انطباق دهند
شرکتهای تجاری و صادر کننده ها نیز ایضا، فقط دو ماه فرصت دارند تا راهبردها و ساختار جدید و عملیاتی خود را با شرایط جدید وفق دهند
آنچه با اطمینان می توان گفت این است که راهبردهای جاری و ساختار کنونی تا سه چهار ماه آینده مرخص است !
🔜 @Business_News
✍️ حامد پاک طینت
در حال حاضر هیچ متغیری بیشتر از "ترامپ ایفکت" روی اقتصاد و تجارت تاثیر گذار نیست
بر خلاف اظهارات سیاسیون عزیز! که می گویند برای ما فرقی نمی کند، چه کسی رئیس جمهور آمریکا باشد برای مردم و بویژه فعال اقتصادی نه فقط در ایران بلکه در همه جای دنیا تفاوت دارد که چه کسی راهبری بزرگترین اقتصاد جهان را به عهده بگیرد و سیاستهای اتخاذ شده در آمریکا بدون کوچکترین ابهام و تردیدی همه دنیا را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد - ایران و فعالان اقتصادی اش هم از این موضوع مستثنی نیستند
ترامپ قصد افزایش تعرفه های ورود کالا به آمریکا را دارد و تردیدی ندارم که این کار را با قدرت انجام خواهد داد
تاثیر این اقدام بر فعال اقتصادی ایرانی چیست ؟
بیشترین هدف این تصمیم چین است ، و چین ، این بزرگترین کارخانه دنیا چاره ای ندارد که مقاصد جدیدی برای کالای تولیدی خود بیابد - جهان و ایران ما در معرض واردات بسیار بیشتر و نرخ های رقابتی تر قرار خواهد گرفت و از این وجه تولید کننده ایرانی بزودی در معرض فشار قیمت تمام شده قرار می گیرد، از سویی صادرکنندگان کالای ایرانی رقیب گردن کلفتی بنام چین را در هر مقصد تجاری خود ملاقات خواهند کرد !
از آنجایی که جایگزینی بازار بزرگ آمریکا برای چین به چالشی بزرگ تبدیل خواهد شد دو ریسک بزرگ برای ما در پیش است - اول اینکه چین تقریبا تنها مقصد نفتی ایران است و بده و بستان چین و آمریکا بر سر تعرفه ها ، کارت ایران را هم روی میز بازی خواهد آورد - ساده لوحانه است اگر تصور کنیم ایران در این چانه زنی از سوی چین فروخته نخواهد شد ! دوم آنکه بدلیل کاهش احتمالی تولید در چین بدلیل محدودیت واردات آمریکا ، واردات مواد اولیه از سوی ایران با محدودیت بیشتری مواجه خواهد شد و این هم بر اقتصاد ایران و هم بر تجار ایرانی تاثیر مستقیم خواهد داشت
از همه اینها گذشته قیمت نفت با حضور ترامپ و کم رنگ شدن احتمالی تحریم ها بر روسیه احتمالا روند نزولی خواهد گرفت و همزمانی این رخداد با تشدید قطعی تحریم ها بر ایران، کشور و فعالان اقتصادی را اینبار در پیچ تاریخی با زاویه تندتر از همیشه گرفتار خواهد کرد!
بی شک، مسئولین دولتی و اولیا مملکت و همچنین فعالان اقتصادی باید برای شرایط جدید تصمیم های سریع و مهم به جهت مقابله عقلانی با چنین شرایطی بگیرند
شرکتهای تولیدی فقط دو ماه فرصت دارند تا استراتژی های خود را با شرایط جدید انطباق دهند
شرکتهای تجاری و صادر کننده ها نیز ایضا، فقط دو ماه فرصت دارند تا راهبردها و ساختار جدید و عملیاتی خود را با شرایط جدید وفق دهند
آنچه با اطمینان می توان گفت این است که راهبردهای جاری و ساختار کنونی تا سه چهار ماه آینده مرخص است !
🔜 @Business_News
🔲⭕️ آخرین پرده دیکتاتورها
🗒 در جریان یک تحقیق، به بررسی دوباره آخرین روزها و لحظات پایانی عمر «معمر قذافی» دیکتاتور لیبی میپرداختم. به واقع می توان ادعا کرد، بدترین وضعیت برای یک سرزمین، زمانی متصور است که گرفتار یک دیکتاتوری مانند قزاقی شده باشد، کسی که در مواجهه با مخالفانش نه تسلیم شود نه چیزی برای از دست دادن داشته باشد؛ اما چرا دیکتاتورها بدین نقطه میرسند؟ مگر قبل از این پایان، در کدامین زیستگاه ذهنی میزیند که گویی انتهای جادهاش، ناگزیر چنین مقصدی است؟
⬅️ میدانیم که قذافی در حال تلاش برای گریز از دست مخالفانش در آخرین مسیر زندگی اش؛ یعنی لولههای فاضلاب شهری در شهر «سرت» دستگیر و کشته شد. قذافی همیشه حتی زمان شروع «بهار عربی» با اینکه دیگر مطلع شده بود که مخالفان زیادی دارد؛ ولی تاکید میکرد، مردم لیبی حامی من هستند و برای دفاع از من حاضرند جان بسپارند.
⬅️ وی تا آخرین لحظات، اصرار داشت، اعتراضات و در نهایت مبارزات مخالفان با خودش را به گونه ای عنوان کند که جنگی بین حق و باطل، جنگ دینداران و مومنان با غربیان و پیاده نظامهای داخلیشان است که دشمن اسلام هستند. حتی در آخرین دقایق حیاتش نیز که توسط انقلابیون دستگیر و ضرب و شتم می شد، از جایگاه یک نهی کننده از حرام شرعی میگوید: «این حرکات در اسلام حرام است!».
⬅️ او مانند تمام دیکتاتورهای دیگر تا آخرین لحظات به قدرت چنگ زده بود و هم خودش و هم پسرش که مخوفترین سازمان اطلاعاتی لیبی زیر نظر وی بود، قدرت را رها نکردند و کشور را به ویرانی کشاندند. قذافی و یارانش پس از حملات «ناتو» و انقلابیون به شهر سرت از سپر انسانی برای مقابله با این حملات استفاده میکردند؛ حتی دختران را می ربودند تا خانوادههای آنها را وادار به عدم ترک شهر کنند. دیکتاتورها هرگز به ملت خویش نمیاندیشند و فقط در اندیشه بقا هستند؛ البته تصمیم گیری اصلی در روزهای استیصال قذافی با پسرش «معتصم» بود و آنقدر که پسرانش در اندیشه بازگشت به قدرت و حفظ آن بودند، خودش نبود.
⬅️ به تعبیر «ژنرال منصور الضوء»، فرمانده سابق «گارد خلق» و از یاران قذافی که تا آخرین لحظات در کنارش بود، روزهای آخر این دیکتاتور، روزهای انزوا و محرومیت بود و زمانی تصمیم به فرار گرفت که این تصمیم از روی درماندگی کامل بود، آوارهای مخفی در این خانه و آن خانه در حالی که از غذاهای دزدی ارتزاق میکرد!
⬅️ اما دیکتاتورها چه ویژگیهایی دارند که اغلب دچار سرنوشتی مشابه می شوند؟ ویژگی مشترک تمام دیکتاتورها این است که «فکر جدید خلق میکنند» و «برای خود اعتباری را در نظر میگیرند که در دنیای واقعیت وجود ندارد»، مثلاً «صدام حسین» حتی وقتی به پایتخت کشورش حمله شد، دست از ادعاهای پوچ و بی اساس و غیر واقع نمایی رهبری مقتدرش دست نکشید.
⬅️ «رنانا بروکس» روانشناس از «دانشگاه واشنگتن» معتقد است، همه دیکتاتورها «تمایل دارند، قدرت و توانمندی خود را بیش از واقعیت نشان دهند» و به چالش کشیده شدن آن برایشان بسیار گران تمام میشود؛ چون آنها خود را مبتنی بر این بازنمایی غلوآمیز، قهرمان فرض میکنند و هر صدای متفاوت یا مخالفی میتواند، این قهرمان فرضی را فرو بریزد.
⬅️ دیکتاتورها برای حفظ این شخصیت قهرمان، حلقهای را در اطراف خود گرد میآورند که به هر دلیلی این قهرمان را میپذیرد، میپرورد و بزرگ و بزرگتر میکند و اجازه نمیدهند، واقعیات بر دیکتاتور رخ بنماید. از این روست که او هر روز از جامعه و مسائل آن، نگرش و احساس واقعی مردم در نسبت با خودش، تفکراتش و مسائل مختلف جاری جامعه، ناآگاه و ناآگاهتر میشود و دائماً به گونه چرخه ای، تفکرات او در جهت دور شدن از واقعیت، از جامعه فاصله میگیرند و این گونه است، پس از چندین سال گویی در دنیای دیگری زندگی میکند و اغلب جامعه گمان میبرند دچار توهم شده است.
⬅️ نه او متوهم نیست، او در این فرایند، کاملاً آفریننده یک تفکر یا گفتمان جدید است که پس زمینه آن کاذب است و نسبتی با جامعهای که در آن زیست میکند، ندارد. وقتی فاصله دیکتاتورها با جامعه زیاد میشود و دنیای آنها چنان شکافی با جامعه دارد که پس از مواجهه با واقعیات دچار شوک میشوند، اینجاست که در کنار ویژگی قهرمان باوری خود؛ گرچه بقا در قدرت برایشان حیاتی است؛ اما به حد میانهای اکتفا نمیکنند و یا بقای خود یا نابودی همه چیز را برمیگزینند و در کنار نابودی خود، سرزمینهای خود را نیز دچار جنگ، آشوبها، بحرانها و خشونتهای ویرانگری میکنند که اغلب این آخرین پرده دیکتاتورها است.
🔜 @Business_News
🗒 در جریان یک تحقیق، به بررسی دوباره آخرین روزها و لحظات پایانی عمر «معمر قذافی» دیکتاتور لیبی میپرداختم. به واقع می توان ادعا کرد، بدترین وضعیت برای یک سرزمین، زمانی متصور است که گرفتار یک دیکتاتوری مانند قزاقی شده باشد، کسی که در مواجهه با مخالفانش نه تسلیم شود نه چیزی برای از دست دادن داشته باشد؛ اما چرا دیکتاتورها بدین نقطه میرسند؟ مگر قبل از این پایان، در کدامین زیستگاه ذهنی میزیند که گویی انتهای جادهاش، ناگزیر چنین مقصدی است؟
⬅️ میدانیم که قذافی در حال تلاش برای گریز از دست مخالفانش در آخرین مسیر زندگی اش؛ یعنی لولههای فاضلاب شهری در شهر «سرت» دستگیر و کشته شد. قذافی همیشه حتی زمان شروع «بهار عربی» با اینکه دیگر مطلع شده بود که مخالفان زیادی دارد؛ ولی تاکید میکرد، مردم لیبی حامی من هستند و برای دفاع از من حاضرند جان بسپارند.
⬅️ وی تا آخرین لحظات، اصرار داشت، اعتراضات و در نهایت مبارزات مخالفان با خودش را به گونه ای عنوان کند که جنگی بین حق و باطل، جنگ دینداران و مومنان با غربیان و پیاده نظامهای داخلیشان است که دشمن اسلام هستند. حتی در آخرین دقایق حیاتش نیز که توسط انقلابیون دستگیر و ضرب و شتم می شد، از جایگاه یک نهی کننده از حرام شرعی میگوید: «این حرکات در اسلام حرام است!».
⬅️ او مانند تمام دیکتاتورهای دیگر تا آخرین لحظات به قدرت چنگ زده بود و هم خودش و هم پسرش که مخوفترین سازمان اطلاعاتی لیبی زیر نظر وی بود، قدرت را رها نکردند و کشور را به ویرانی کشاندند. قذافی و یارانش پس از حملات «ناتو» و انقلابیون به شهر سرت از سپر انسانی برای مقابله با این حملات استفاده میکردند؛ حتی دختران را می ربودند تا خانوادههای آنها را وادار به عدم ترک شهر کنند. دیکتاتورها هرگز به ملت خویش نمیاندیشند و فقط در اندیشه بقا هستند؛ البته تصمیم گیری اصلی در روزهای استیصال قذافی با پسرش «معتصم» بود و آنقدر که پسرانش در اندیشه بازگشت به قدرت و حفظ آن بودند، خودش نبود.
⬅️ به تعبیر «ژنرال منصور الضوء»، فرمانده سابق «گارد خلق» و از یاران قذافی که تا آخرین لحظات در کنارش بود، روزهای آخر این دیکتاتور، روزهای انزوا و محرومیت بود و زمانی تصمیم به فرار گرفت که این تصمیم از روی درماندگی کامل بود، آوارهای مخفی در این خانه و آن خانه در حالی که از غذاهای دزدی ارتزاق میکرد!
⬅️ اما دیکتاتورها چه ویژگیهایی دارند که اغلب دچار سرنوشتی مشابه می شوند؟ ویژگی مشترک تمام دیکتاتورها این است که «فکر جدید خلق میکنند» و «برای خود اعتباری را در نظر میگیرند که در دنیای واقعیت وجود ندارد»، مثلاً «صدام حسین» حتی وقتی به پایتخت کشورش حمله شد، دست از ادعاهای پوچ و بی اساس و غیر واقع نمایی رهبری مقتدرش دست نکشید.
⬅️ «رنانا بروکس» روانشناس از «دانشگاه واشنگتن» معتقد است، همه دیکتاتورها «تمایل دارند، قدرت و توانمندی خود را بیش از واقعیت نشان دهند» و به چالش کشیده شدن آن برایشان بسیار گران تمام میشود؛ چون آنها خود را مبتنی بر این بازنمایی غلوآمیز، قهرمان فرض میکنند و هر صدای متفاوت یا مخالفی میتواند، این قهرمان فرضی را فرو بریزد.
⬅️ دیکتاتورها برای حفظ این شخصیت قهرمان، حلقهای را در اطراف خود گرد میآورند که به هر دلیلی این قهرمان را میپذیرد، میپرورد و بزرگ و بزرگتر میکند و اجازه نمیدهند، واقعیات بر دیکتاتور رخ بنماید. از این روست که او هر روز از جامعه و مسائل آن، نگرش و احساس واقعی مردم در نسبت با خودش، تفکراتش و مسائل مختلف جاری جامعه، ناآگاه و ناآگاهتر میشود و دائماً به گونه چرخه ای، تفکرات او در جهت دور شدن از واقعیت، از جامعه فاصله میگیرند و این گونه است، پس از چندین سال گویی در دنیای دیگری زندگی میکند و اغلب جامعه گمان میبرند دچار توهم شده است.
⬅️ نه او متوهم نیست، او در این فرایند، کاملاً آفریننده یک تفکر یا گفتمان جدید است که پس زمینه آن کاذب است و نسبتی با جامعهای که در آن زیست میکند، ندارد. وقتی فاصله دیکتاتورها با جامعه زیاد میشود و دنیای آنها چنان شکافی با جامعه دارد که پس از مواجهه با واقعیات دچار شوک میشوند، اینجاست که در کنار ویژگی قهرمان باوری خود؛ گرچه بقا در قدرت برایشان حیاتی است؛ اما به حد میانهای اکتفا نمیکنند و یا بقای خود یا نابودی همه چیز را برمیگزینند و در کنار نابودی خود، سرزمینهای خود را نیز دچار جنگ، آشوبها، بحرانها و خشونتهای ویرانگری میکنند که اغلب این آخرین پرده دیکتاتورها است.
🔜 @Business_News
🔲⭕️ چرا اینقدر اشتباه می کنیم؟"
اشتباه کردن مهم نیست. تعداد اشتباهات مهم است و بلکه تکرار اشتباهات مخرب است. به عنوان یک جامعه توانمند، به نظر می رسد تعدادی از اشتباهات را طی قرن گذشته مرتب تکرار کرده ایم:
۱) نیاموخته ایم که پیشرفت ژاپن، اروپا و آسیا تابع مدیریت بنگاه ها و سیستم هاست و نه ریاست افراد؛
۲) نیاموخته ایم که فهم حقیقت از طریق دیالوگ و وجود جامعه مدنی شکل می گیرد و در ذهن جزیره ای یک یا چند فرد نیست و بنابراین ضروری است که، یکدیگر را تحمل کنیم، برای یکدیگر جا بازکنیم، تفاوت های یکدیگر را به رسمیت بشناسیم و از خودخواهی های فکری بپرهیزیم؛
۳) نیاموخته ایم که با Fact، قضاوت کنیم و نه با تخیل و شنیده ها و شایعات؛
۴) نیاموخته ایم که حکمرانی، امری تخصصی است و لازمه آن دانش است؛
۵) نیاموخته ایم که قدرت، مسئولیت می آورد و اصل بر «مصلحت عامه» و تأمین رضایت مندی عامه شهروندان است؛
۶) نیاموخته ایم وقتی از درب منزل خود پا بیرون می گذاریم، در عرصه عمومی وارد شده ایم و در عرصه عمومی نمی توانیم هر کاری انجام دهیم (مثل دوبله پارک کردن) و هر سخنی بگوییم و هر قضاوتی بنماییم؛
۷) نیاموخته ایم که توسعه، قبل از آنکه به سرمایه، فن آوری و تولید نیازمند باشد، به همکاری، هماهنگی، اعتماد و حمایت از یکدیگر محتاج است؛
۸) نیاموخته ایم برای آنکه دیگر ملت ها به هویت، استقلال و حاکمیت ما احترام بگذارند باید داخل خود را سامان دهیم،
۹) نیاموخته ایم که در کنار دستور کار شخصی، به مسئولیت اجتماعی و به مفهومِ مقدس عمومی اهمیت دهیم
۱۰) نیاموخته ایم که نقد از فکر و رفتار را، از نقد به شخص تفکیک کنیم، حرف منطقی را بپذیریم، یکدیگر را تخریب و تحریف و زخمی نکنیم و تلقی اینکه هر کدام، مرکز ثقل جهان هستیم را کنار بگذاریم، از هم حمایت کنیم و به قول هایی که می دهیم حتی المقدور عمل کنیم.
🔜 @Business_News
اشتباه کردن مهم نیست. تعداد اشتباهات مهم است و بلکه تکرار اشتباهات مخرب است. به عنوان یک جامعه توانمند، به نظر می رسد تعدادی از اشتباهات را طی قرن گذشته مرتب تکرار کرده ایم:
۱) نیاموخته ایم که پیشرفت ژاپن، اروپا و آسیا تابع مدیریت بنگاه ها و سیستم هاست و نه ریاست افراد؛
۲) نیاموخته ایم که فهم حقیقت از طریق دیالوگ و وجود جامعه مدنی شکل می گیرد و در ذهن جزیره ای یک یا چند فرد نیست و بنابراین ضروری است که، یکدیگر را تحمل کنیم، برای یکدیگر جا بازکنیم، تفاوت های یکدیگر را به رسمیت بشناسیم و از خودخواهی های فکری بپرهیزیم؛
۳) نیاموخته ایم که با Fact، قضاوت کنیم و نه با تخیل و شنیده ها و شایعات؛
۴) نیاموخته ایم که حکمرانی، امری تخصصی است و لازمه آن دانش است؛
۵) نیاموخته ایم که قدرت، مسئولیت می آورد و اصل بر «مصلحت عامه» و تأمین رضایت مندی عامه شهروندان است؛
۶) نیاموخته ایم وقتی از درب منزل خود پا بیرون می گذاریم، در عرصه عمومی وارد شده ایم و در عرصه عمومی نمی توانیم هر کاری انجام دهیم (مثل دوبله پارک کردن) و هر سخنی بگوییم و هر قضاوتی بنماییم؛
۷) نیاموخته ایم که توسعه، قبل از آنکه به سرمایه، فن آوری و تولید نیازمند باشد، به همکاری، هماهنگی، اعتماد و حمایت از یکدیگر محتاج است؛
۸) نیاموخته ایم برای آنکه دیگر ملت ها به هویت، استقلال و حاکمیت ما احترام بگذارند باید داخل خود را سامان دهیم،
۹) نیاموخته ایم که در کنار دستور کار شخصی، به مسئولیت اجتماعی و به مفهومِ مقدس عمومی اهمیت دهیم
۱۰) نیاموخته ایم که نقد از فکر و رفتار را، از نقد به شخص تفکیک کنیم، حرف منطقی را بپذیریم، یکدیگر را تخریب و تحریف و زخمی نکنیم و تلقی اینکه هر کدام، مرکز ثقل جهان هستیم را کنار بگذاریم، از هم حمایت کنیم و به قول هایی که می دهیم حتی المقدور عمل کنیم.
🔜 @Business_News
🔲⭕️ آخرین روزهای عمر یک دیکتاتور کمونیست
به مناسبت سالمرگ مائو مطلبی آماده کرده بودم که حالا با کمی تاخیر تقدیم حضورتان میکنم:
عدم رضایت خاطر ذره ذره مائوی رو به مرگ را تحلیل میبرد.او به رغم دههها تلاش نتوانسته بود ابرقدرت شود.بمب اتمی داشت اما قادر به استفاده از آن نبود چون موشکهایش به زحمت از محدوده خاک چین فراتر میرفت.صنایع عقبمانده کشورش انبوهی از محصولات نازل و بیاستفاده تولید میکردند.هواپیماهای چینی چنان بد بودند که قادر به پرواز نبودند و این در حالی بود که صنایع هواپیماسازی از اولین اولویتهای رژیم چین از بدو تاسیسش بود.صنایع کشتیسازی هم وضع اسفباری داشت.مائو یک سال قبل از مرگش به فرمانده نیروی دریایی چین اذعان کرد«نیروی دریایی ما مثل این انگشت کوچیکه من است».او در دیدارش با هنری کیسینجر گفت«چین هیچ جایی بین ابرقدرت ها ندارد.ما عقب افتادهایم...ما آخر همه هستیم. ایالات متحده آمریکا، اتحاد شوروی،اروپای غربی و مرکزی،
ژاپن و آخر همه چین».مائو به جرالد فورد رییس جمهور آمریکا گفت:«ما فقط قادر به شلیک توپهای خالی و مقداری فحش و ناسزا به کشور شما و امپریالیسم جهانی هستیم و بس.»
مائو از بابت عدم تحقق جاه طلبیهای جهانیاش عمیقأ متأسف بود اما هیچ تاسفی از بابت تلفات عظیم انسانی و مادی ای که مردم برای اجرای این برنامههای جاهطلبانه بیثمر متحمل شده بودند نداشت.برایش مهم نبود که هفتاد میلیون چینی-در زمان صلح -قربانی این برنامهها شده بودند.فقط به حال خودش تأسف میخورد.در این روزهای پایانی عمر،به محض اینکه درباره شکوه و عظمت دیرین خود یا شکستهای فعلیاش حرف میزد به گریه میافتاد.عاشق یک شعر قرن دوازدهمی به اسم «درختانخشکیده» شده بود که مدام آن را زمزمه میکرد.دوست داشت فیلمهای تبلیغاتی رژیم خودش را ببیند و گریه کند و برای خود دل بسوزاند.به قول یکی از دستیارانش «صدر مائو در آن روزها مثل ابر بهار گریه میکرد».علاقه بی حد و حصری پیدا کرده بود به برخی اشعار قدیمی که احساسات مردان بزرگ شکست خورده را توصیف میکردند.او سر سوزنی به آنچه پس از مرگش رخ میداد اهمیت نمیداد.از ترس کودتا هرگز هیچ جانشینی برای خود انتخاب نکرد و هیچ اطمینانی به پایداری«دستاوردهایش» نداشت.او که میدانست به زودی میمیرد خطاب به سران رژیمش گفت:«پس از مرگ من آشوب بزرگی به پا خواهد شد.بارانهای خون خواهد بارید...چه اتفاقی برای شما بچهگربههای کور خواهد افتاد؟ فقط خدایان میدانند و بس»
خلاصه شده از کتاب«مائو» ترجمه بیژن اشتری.
🔜 @Business_News
به مناسبت سالمرگ مائو مطلبی آماده کرده بودم که حالا با کمی تاخیر تقدیم حضورتان میکنم:
عدم رضایت خاطر ذره ذره مائوی رو به مرگ را تحلیل میبرد.او به رغم دههها تلاش نتوانسته بود ابرقدرت شود.بمب اتمی داشت اما قادر به استفاده از آن نبود چون موشکهایش به زحمت از محدوده خاک چین فراتر میرفت.صنایع عقبمانده کشورش انبوهی از محصولات نازل و بیاستفاده تولید میکردند.هواپیماهای چینی چنان بد بودند که قادر به پرواز نبودند و این در حالی بود که صنایع هواپیماسازی از اولین اولویتهای رژیم چین از بدو تاسیسش بود.صنایع کشتیسازی هم وضع اسفباری داشت.مائو یک سال قبل از مرگش به فرمانده نیروی دریایی چین اذعان کرد«نیروی دریایی ما مثل این انگشت کوچیکه من است».او در دیدارش با هنری کیسینجر گفت«چین هیچ جایی بین ابرقدرت ها ندارد.ما عقب افتادهایم...ما آخر همه هستیم. ایالات متحده آمریکا، اتحاد شوروی،اروپای غربی و مرکزی،
ژاپن و آخر همه چین».مائو به جرالد فورد رییس جمهور آمریکا گفت:«ما فقط قادر به شلیک توپهای خالی و مقداری فحش و ناسزا به کشور شما و امپریالیسم جهانی هستیم و بس.»
مائو از بابت عدم تحقق جاه طلبیهای جهانیاش عمیقأ متأسف بود اما هیچ تاسفی از بابت تلفات عظیم انسانی و مادی ای که مردم برای اجرای این برنامههای جاهطلبانه بیثمر متحمل شده بودند نداشت.برایش مهم نبود که هفتاد میلیون چینی-در زمان صلح -قربانی این برنامهها شده بودند.فقط به حال خودش تأسف میخورد.در این روزهای پایانی عمر،به محض اینکه درباره شکوه و عظمت دیرین خود یا شکستهای فعلیاش حرف میزد به گریه میافتاد.عاشق یک شعر قرن دوازدهمی به اسم «درختانخشکیده» شده بود که مدام آن را زمزمه میکرد.دوست داشت فیلمهای تبلیغاتی رژیم خودش را ببیند و گریه کند و برای خود دل بسوزاند.به قول یکی از دستیارانش «صدر مائو در آن روزها مثل ابر بهار گریه میکرد».علاقه بی حد و حصری پیدا کرده بود به برخی اشعار قدیمی که احساسات مردان بزرگ شکست خورده را توصیف میکردند.او سر سوزنی به آنچه پس از مرگش رخ میداد اهمیت نمیداد.از ترس کودتا هرگز هیچ جانشینی برای خود انتخاب نکرد و هیچ اطمینانی به پایداری«دستاوردهایش» نداشت.او که میدانست به زودی میمیرد خطاب به سران رژیمش گفت:«پس از مرگ من آشوب بزرگی به پا خواهد شد.بارانهای خون خواهد بارید...چه اتفاقی برای شما بچهگربههای کور خواهد افتاد؟ فقط خدایان میدانند و بس»
خلاصه شده از کتاب«مائو» ترجمه بیژن اشتری.
🔜 @Business_News
🔲⭕️ و این داستان زندگی خیلی از انسانهاست ، انسانهایی که بدون هیچ دخالتی در آن تمام زندگی و آرزوهای خود را از دست رفته، می بینند و شکست خورده از مبارزه با تمام ناآرامی ها و ناامیدی ها با تلاش برای شکست نخوردن در برابر آرزوهایشان و بدست آوردن آزادی سلب شده شان قدم در راه مهاجرت میگذارند اما دریغ از اینکه این جهان مکان خطرناکی برای زندگی کردن است؛ نه بخاطر وجود مردمی که شرور هستند بلکه بخاطر وجود افرادی که هیچ اقدامی در مقابله با آنها انجام نمی دهند.
#آلبرت_انیشتین
🔜 @Business_News
#آلبرت_انیشتین
🔜 @Business_News
🔲⭕️ نتیجهی حرفهای پالیزدار: میخواهم نماز جمعه بروم!
🔸 فضای مجازی پر شده از مصاحبهی عباس پالیزدار دربارهی حجم سنگین فساد در میان مسئولان عزیز! واکنش بعضیها تعجب بوده، بعضیها انگار که سریال تکراری میبینند هیچ واکنشی نداشتند، بعضی هم تحلیل کردهاند که عباسآقا چه نیت و برنامهای در سر دارد و...
🔸 من ولی فقط احساس شرمندگی کردم! پیش از این من در نهان و آشکار، گله و شکایت میکردم که چرا بعد از داستان باغ ازگل، همچنان آیتالله کاظم صدیقی امام جمعهی تهران باقی مانده و چطور عدهای هنوز پشت سر او نماز میخوانند؛ حالا احساس میکنم که چقدر اشتباه میکردم! در مقابل چندهزار هکتار و کارخانه و... یک باغ مختصر چندهزار متری در شمال تهران چه ارزشی دارد که این قدر هیاهو کردیم؟!
🔸 ما باید قدر عزیزان سادهزیستمان را بدانیم که برای این چیزهای اندک، امضا یا اثر انگشتشان جعل شده است. این دفعه آیتالله صدیقی برای نماز جمعه رفت مرا هم خبر کنید!
🖋 محمدحسین روانبخش
🔜 @Business_News
🔸 فضای مجازی پر شده از مصاحبهی عباس پالیزدار دربارهی حجم سنگین فساد در میان مسئولان عزیز! واکنش بعضیها تعجب بوده، بعضیها انگار که سریال تکراری میبینند هیچ واکنشی نداشتند، بعضی هم تحلیل کردهاند که عباسآقا چه نیت و برنامهای در سر دارد و...
🔸 من ولی فقط احساس شرمندگی کردم! پیش از این من در نهان و آشکار، گله و شکایت میکردم که چرا بعد از داستان باغ ازگل، همچنان آیتالله کاظم صدیقی امام جمعهی تهران باقی مانده و چطور عدهای هنوز پشت سر او نماز میخوانند؛ حالا احساس میکنم که چقدر اشتباه میکردم! در مقابل چندهزار هکتار و کارخانه و... یک باغ مختصر چندهزار متری در شمال تهران چه ارزشی دارد که این قدر هیاهو کردیم؟!
🔸 ما باید قدر عزیزان سادهزیستمان را بدانیم که برای این چیزهای اندک، امضا یا اثر انگشتشان جعل شده است. این دفعه آیتالله صدیقی برای نماز جمعه رفت مرا هم خبر کنید!
🖋 محمدحسین روانبخش
🔜 @Business_News
🔲⭕️ داستان فاو
✍️ آرش رئیسینژاد
🔹سرانجام اسکله بزرگ بندر فاو در جنوبیترین نقطه استان بصره در عراق بدست شرکت کرهای دوو تحویل و نصب شد. بدین ترتیب، بزرگترین موجشکن جهان بر پایه گینس به طول تقریبا ۱۶ km در کوچکترین ساحل خلیج فارس یعنی ساحل عراق به درازای ۸۲ km راهاندازی شد.
🔹اینجا بندر فاو، در جنوبیترین نقطه عراق در ساحل کوتاه ۸۲ km این کشور است. طراح این پروژه بیش از ۶ میلیارد دلاری شرکت ایتالیایی Impregilo با نام جدید Webuild در میلان است. پیمانکار این پروژه نیز که از ۲۰۱۰ کلید خورده شرکت کرهای دوو است. اما این همه داستان نیست!
🔹عراق از سرمایهگذاری کلان برای توسعه جنوب که بیش از ۹۰٪ در تولید ناخالص داخلی این کشور سهم دارد استقبال کرده چرا که میخواهد فاو را به قطبی اقتصادی-ترانزیتی در خاورمیانه تبدیل کند. با تکمیل این پروژه، بندر جدید فاو بزرگترین بندر خاورمیانه حتی بزرگتر از بندر جبلعلی دبی خواهدشد.
بندر فاو با راهآهن جنوبی-شمالی
🔹 ۱۲۰۰ km با قطارهای سریعالسیر با سرعت ۳۰۰ km/hr برای ترانزیت کالا و مسافر به فیشخابور، در استان دهوک در اقلیم کردستان، و سپس به شبکه ریلی ترکیه وصل و از آنجا به اروپا میرسد. شرکت ایتالیایی PEG این مسیر را طراحی و شرکت فرانسوی Alstom مجری است.
🔹عراق سودای راهاندازی کانال خشک نیز دارد. گذشته از راهآهن جنوبی-شمالی، شبکهای پیچیده از بزرگراه و خطوط لوله نفت و گاز شکلدهنده این پروژه است که بندر فاو را به بندر مرسین ترکیه متصل میکند. این پروژه دستکم ١٠ استان عراق را دربرخواهد داشت و خلیجفارس را به مدیترانه متصل میکند.
🔹بازسازی بندر فاو، راهآهن عراق-ترکیه و کانال خشک بخشی از از اَبَرپروژه ۱۷ میلیارد دلاری راه توسعه است؛ پروژهای که سالانه ۴ میلیارد دلار و بیش از ۱۰۰ هزار شغل تولید خواهد کرد. عراق این پروژه را رکن اساسی اقتصاد آینده خود برای تبدیل به مرکز ترانزیت کالا میان آسیا و اروپا میبیند.
🔹راه توسعه که با توافق اولیه میان امارات و ترکیه برای دور زدن ایران در حال تکمیل است، میتواند عراق را شریک زمینی-دریایی چین در BRI کند. عراقی که در سال اخیر ماهیانه دستکم ۹.۸ میلیارد دلار درآمد داشته، هم اکنون در جستجوی راهی برای کاهش نیاز به کانال سوئز و البته تنگه هرمز است.
🔹در تهران اما ۱۳ سال است که دولتمردان از همکاری با بغداد برای راهاندازی مسیر شلمچه بصره گفتهاند ولی تاکنون عملی نشده؛ مسیری ۳۲ km (کوتاهتر از تهران-کرج) که تنها به ۲۵۰ $ میلیون نیاز دارد. غافل از آنکه عراق تمایلی بدین کار ندارد. چرا؟ چون این مسیر از ارزش استراتژیک فاو میکاهد.
🔹چرا عراق بندری را که این همه در آن سرمایهگذاری کرده خود بیارزش سازد؟ عراق حتی از پذیرش کامیونهای ایرانی در خاک خود طفره رفته، بار تحویلی در مرز تخلیه شده و با کامیونهای عراقی حمل میشوند. جای شگفتی نیست که عراق زیر بار اتصال راهآهن خود به شبکه ریلی ایران نرود.
🔹درعوضِ شلمچه بصره، ایران میتوانست راه آهن کرمانشاه بغداد را از مسیر قصرشیرین خانقین راه اندازد چرا که دسترسی به پایتخت در کشوری ازهمگسیخته امریست خردمندانه. همچنین، ایران میتوانست با توسعه خط سنندج سلیمانیه از مرز باشماق، دسترسی زمینی ایمن به بازار كردستان عراق داشتهباشد.
🔹پیش از این نیز بارها گوشزد کردم که منطقه در آستانه جنگ کریدوری و رقابت زیرساختی است. اکنون نیز خطابم به دولتمردان است: «کشورها نه بر پایه پیشینه که بر پایه چشمانداز است که با شما کار میکنند.»
🔜 @Business_News
✍️ آرش رئیسینژاد
🔹سرانجام اسکله بزرگ بندر فاو در جنوبیترین نقطه استان بصره در عراق بدست شرکت کرهای دوو تحویل و نصب شد. بدین ترتیب، بزرگترین موجشکن جهان بر پایه گینس به طول تقریبا ۱۶ km در کوچکترین ساحل خلیج فارس یعنی ساحل عراق به درازای ۸۲ km راهاندازی شد.
🔹اینجا بندر فاو، در جنوبیترین نقطه عراق در ساحل کوتاه ۸۲ km این کشور است. طراح این پروژه بیش از ۶ میلیارد دلاری شرکت ایتالیایی Impregilo با نام جدید Webuild در میلان است. پیمانکار این پروژه نیز که از ۲۰۱۰ کلید خورده شرکت کرهای دوو است. اما این همه داستان نیست!
🔹عراق از سرمایهگذاری کلان برای توسعه جنوب که بیش از ۹۰٪ در تولید ناخالص داخلی این کشور سهم دارد استقبال کرده چرا که میخواهد فاو را به قطبی اقتصادی-ترانزیتی در خاورمیانه تبدیل کند. با تکمیل این پروژه، بندر جدید فاو بزرگترین بندر خاورمیانه حتی بزرگتر از بندر جبلعلی دبی خواهدشد.
بندر فاو با راهآهن جنوبی-شمالی
🔹 ۱۲۰۰ km با قطارهای سریعالسیر با سرعت ۳۰۰ km/hr برای ترانزیت کالا و مسافر به فیشخابور، در استان دهوک در اقلیم کردستان، و سپس به شبکه ریلی ترکیه وصل و از آنجا به اروپا میرسد. شرکت ایتالیایی PEG این مسیر را طراحی و شرکت فرانسوی Alstom مجری است.
🔹عراق سودای راهاندازی کانال خشک نیز دارد. گذشته از راهآهن جنوبی-شمالی، شبکهای پیچیده از بزرگراه و خطوط لوله نفت و گاز شکلدهنده این پروژه است که بندر فاو را به بندر مرسین ترکیه متصل میکند. این پروژه دستکم ١٠ استان عراق را دربرخواهد داشت و خلیجفارس را به مدیترانه متصل میکند.
🔹بازسازی بندر فاو، راهآهن عراق-ترکیه و کانال خشک بخشی از از اَبَرپروژه ۱۷ میلیارد دلاری راه توسعه است؛ پروژهای که سالانه ۴ میلیارد دلار و بیش از ۱۰۰ هزار شغل تولید خواهد کرد. عراق این پروژه را رکن اساسی اقتصاد آینده خود برای تبدیل به مرکز ترانزیت کالا میان آسیا و اروپا میبیند.
🔹راه توسعه که با توافق اولیه میان امارات و ترکیه برای دور زدن ایران در حال تکمیل است، میتواند عراق را شریک زمینی-دریایی چین در BRI کند. عراقی که در سال اخیر ماهیانه دستکم ۹.۸ میلیارد دلار درآمد داشته، هم اکنون در جستجوی راهی برای کاهش نیاز به کانال سوئز و البته تنگه هرمز است.
🔹در تهران اما ۱۳ سال است که دولتمردان از همکاری با بغداد برای راهاندازی مسیر شلمچه بصره گفتهاند ولی تاکنون عملی نشده؛ مسیری ۳۲ km (کوتاهتر از تهران-کرج) که تنها به ۲۵۰ $ میلیون نیاز دارد. غافل از آنکه عراق تمایلی بدین کار ندارد. چرا؟ چون این مسیر از ارزش استراتژیک فاو میکاهد.
🔹چرا عراق بندری را که این همه در آن سرمایهگذاری کرده خود بیارزش سازد؟ عراق حتی از پذیرش کامیونهای ایرانی در خاک خود طفره رفته، بار تحویلی در مرز تخلیه شده و با کامیونهای عراقی حمل میشوند. جای شگفتی نیست که عراق زیر بار اتصال راهآهن خود به شبکه ریلی ایران نرود.
🔹درعوضِ شلمچه بصره، ایران میتوانست راه آهن کرمانشاه بغداد را از مسیر قصرشیرین خانقین راه اندازد چرا که دسترسی به پایتخت در کشوری ازهمگسیخته امریست خردمندانه. همچنین، ایران میتوانست با توسعه خط سنندج سلیمانیه از مرز باشماق، دسترسی زمینی ایمن به بازار كردستان عراق داشتهباشد.
🔹پیش از این نیز بارها گوشزد کردم که منطقه در آستانه جنگ کریدوری و رقابت زیرساختی است. اکنون نیز خطابم به دولتمردان است: «کشورها نه بر پایه پیشینه که بر پایه چشمانداز است که با شما کار میکنند.»
🔜 @Business_News
🔲⭕️ من کاندیدای ریاست جمهوری هستم!
✍️ مجتبی لشکربلوکی
۱۵۰ سال پیش در آمریکا اتفاق بامزه ای افتاد. یک زن در آمریکا، به جرم «کاندیداتوری برای ریاست جمهوری» زندانی شد! «ویکتوریا وودهال» بهعنوان اولین زن در تاریخ آمریکا رسما کاندیدای ریاست جمهوری شد. او زمانی چنین تصمیمی گرفت که حتی زنان حق رای نداشتند.
خانم «وودهال» استدلال جالبی داشت. طبق قانون (که البته آن هم باید تغییر کند) ما، زنان، حق رای دادن نداریم اما کجای قانون نوشته زنان حق کاندیدا شدن ندارند. سه روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، «ویکتوریا وودهال» بازداشت شد. جرم او مسخره بود: اعلان مکرر کاندیداتوری ریاست جمهوری و پافشاری بر جذب کردن رای شهروندان از تریبون روزنامهای که تحت مالکیت وی بود.او پس از آزادی از زندان، همچنان به سخنرانیها و فعالیتهای اجتماعی خود برای دستیابی زنان امریکایی به حقوق سیاسی و اجتماعی برابر با مردان، ادامه داد. سرانجام «وودهال» توانست در آخرین سالهای عمر خود، «اعطای حق رای به زنان» را ببیند.
نکته اول اینکه آدم های منطقی که وضعیت موجود را می پذیرند، رشد و پیشرفت مدیون آدم های غیرمنطقی است که می زنند زیر میز!
نکته دوم اینکه لازم نیست من و شما رییس جمهور شویم، فقط کافیست در هر حوزه ای که هستیم، خط شکن باشیم:
➖اولین دختری که تصمیم گرفت پنهانی درس بخواند راهی را باز کرد برای فعال شدن تمام زنان و دختران.
➖اولین کاسبی که تصمیم گرفت اعتماد کند و کالای فروخته شده را پس بگیرد
➖اولین تولیدکننده ای که تصمیم گرفت از مواد اولیه با کیفیت در محصولاتش استفاده کند.
➖اولین کسی که تصمیم گرفت از بیت کوین برای خرید و فروش استفاده کند و آن را جایگزین پول واقعی کند
➖اولین پزشکی که تصمیم گرفت مانند همه کارمندان و معلمان مالیات پرداخت کند و بقیه پزشکان را هم به مالیات دادن ترغیب کند.
➖اولین کارمندی که به احترام مراجعه کننده (و نه هیچ دلیل دیگری) از وقت ناهارش بگذرد.
➖اولین سیاست مداری که مثل بچه آدم تصمیم گرفت غرور را کنار بگذارد و از مردم معذرت خواهی کند.
➖اولین مدیری که تصمیم خواهد گرفت نامه ای بنویسد به تمام زیرمجموعه هایش و ابلاغ رسمی کند که هیچ کدام از فرزندان، اطرافیان، هم محلی ها و اقوامش حق ندارند خارج از عرف اداری درخواستی کنند.
➖اولین کارخانه داری که تصمیم گرفت به جای گواهی عدم سوء پیشینه، گواهی سوء پیشینه بگیرد و کسانی که زندان رفته اند را استخدام کند.
این ها همه شان کاندیداهای ریاست جمهوری هستند. این ها قهرمان های توسعه یافتگی هستند. داستان این «زن قهرمان» نشان می دهد که هر کدام از ما فارغ از سن و سال، فارغ از جنسیت و زبان میتوانیم یک کنشگر توسعه باشیم. کافیست از خانه و محله، سازمان و مدرسه خود شروع کنیم یک بهبود و یک تغییر را هدف گیری و پی گیری کنیم. خداوند همه مدیران، پزشکان، و سیاست مداران و زنان و مردان خطشکن را یاری خواهد کرد.
🔜 @Business_News
✍️ مجتبی لشکربلوکی
۱۵۰ سال پیش در آمریکا اتفاق بامزه ای افتاد. یک زن در آمریکا، به جرم «کاندیداتوری برای ریاست جمهوری» زندانی شد! «ویکتوریا وودهال» بهعنوان اولین زن در تاریخ آمریکا رسما کاندیدای ریاست جمهوری شد. او زمانی چنین تصمیمی گرفت که حتی زنان حق رای نداشتند.
خانم «وودهال» استدلال جالبی داشت. طبق قانون (که البته آن هم باید تغییر کند) ما، زنان، حق رای دادن نداریم اما کجای قانون نوشته زنان حق کاندیدا شدن ندارند. سه روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، «ویکتوریا وودهال» بازداشت شد. جرم او مسخره بود: اعلان مکرر کاندیداتوری ریاست جمهوری و پافشاری بر جذب کردن رای شهروندان از تریبون روزنامهای که تحت مالکیت وی بود.او پس از آزادی از زندان، همچنان به سخنرانیها و فعالیتهای اجتماعی خود برای دستیابی زنان امریکایی به حقوق سیاسی و اجتماعی برابر با مردان، ادامه داد. سرانجام «وودهال» توانست در آخرین سالهای عمر خود، «اعطای حق رای به زنان» را ببیند.
نکته اول اینکه آدم های منطقی که وضعیت موجود را می پذیرند، رشد و پیشرفت مدیون آدم های غیرمنطقی است که می زنند زیر میز!
نکته دوم اینکه لازم نیست من و شما رییس جمهور شویم، فقط کافیست در هر حوزه ای که هستیم، خط شکن باشیم:
➖اولین دختری که تصمیم گرفت پنهانی درس بخواند راهی را باز کرد برای فعال شدن تمام زنان و دختران.
➖اولین کاسبی که تصمیم گرفت اعتماد کند و کالای فروخته شده را پس بگیرد
➖اولین تولیدکننده ای که تصمیم گرفت از مواد اولیه با کیفیت در محصولاتش استفاده کند.
➖اولین کسی که تصمیم گرفت از بیت کوین برای خرید و فروش استفاده کند و آن را جایگزین پول واقعی کند
➖اولین پزشکی که تصمیم گرفت مانند همه کارمندان و معلمان مالیات پرداخت کند و بقیه پزشکان را هم به مالیات دادن ترغیب کند.
➖اولین کارمندی که به احترام مراجعه کننده (و نه هیچ دلیل دیگری) از وقت ناهارش بگذرد.
➖اولین سیاست مداری که مثل بچه آدم تصمیم گرفت غرور را کنار بگذارد و از مردم معذرت خواهی کند.
➖اولین مدیری که تصمیم خواهد گرفت نامه ای بنویسد به تمام زیرمجموعه هایش و ابلاغ رسمی کند که هیچ کدام از فرزندان، اطرافیان، هم محلی ها و اقوامش حق ندارند خارج از عرف اداری درخواستی کنند.
➖اولین کارخانه داری که تصمیم گرفت به جای گواهی عدم سوء پیشینه، گواهی سوء پیشینه بگیرد و کسانی که زندان رفته اند را استخدام کند.
این ها همه شان کاندیداهای ریاست جمهوری هستند. این ها قهرمان های توسعه یافتگی هستند. داستان این «زن قهرمان» نشان می دهد که هر کدام از ما فارغ از سن و سال، فارغ از جنسیت و زبان میتوانیم یک کنشگر توسعه باشیم. کافیست از خانه و محله، سازمان و مدرسه خود شروع کنیم یک بهبود و یک تغییر را هدف گیری و پی گیری کنیم. خداوند همه مدیران، پزشکان، و سیاست مداران و زنان و مردان خطشکن را یاری خواهد کرد.
🔜 @Business_News
🔲⭕️ «برنامههای شاه به نفع ایران بودند؛ ما نمیفهمیدیم!»
♈️ عزتالله سحابی، فعال سیاسی مخالف حکومت شاه که مدتی ریاست سازمان برنامه و بودجه را در دولت مهدی بازرگان در دست داشت، در کتاب خاطرات خود مینویسد که بسیاری از برنامههای محمدرضا شاه، از نظر اصولی به نفع ایران بوده اما اغلب مخالفان، از جمله خودش، آن زمان این را متوجه نمیشدند.
♈️ سحابی مینویسد: «بسیاری از کارشناسان صدیق اذعان میکنند که تعدادی از برنامههای شاه از نظر اصولی به نفع ایران بود. مثلاً وقتی که قرارداد ۱۹۷۵ میان شاه و صدام حسین بسته شد، دو دولت امضاء کردند، در دو مجلس نیز تصویب شد و به سازمان ملل رفت و بسیار در آن محکمکاری شد. این قرارداد خیلی به نفع ایران بود و خطی را به عنوان خط مرز تعیین کردند که قسمت پرعمق اروندرود بود. شرق این خط به ایران تعلق گرفت ولی ما این را متوجه نمیشدیم.»
♈️ سحابی دربارهٔ خریدها و ساختوسازهای نظامی حکومت سابق ایران نیز با ذکر مثال پایگاههای هوایی وحدتی و شاهرخی، نوشته است: «از دههٔ ۴۰ رژیم شاه در غرب کشور شروع به ایجاد استحکاماتی نمود. پایگاه وحدتی و پایگاه شاهرخی که در حقیقت شهری زیرزمینی است و فرودگاه آن نیز زیر زمین است. من خود در زمان جنگ پایگاه وحدتی دزفول را دیدم. هواپیماهای جت اف-۱۴ از زیر زمین با سرعت تمام بیرون میآمدند و به هوا میرفتند یا از بالا میآمدند، چتری پشت آنها باز میشد و یکراست به زیر زمین میرفتند؛ تشکیلات عظیمی بود.»
♈️ سحابی در جای دیگری از کتابش میگوید: «در آن روزها یعنی در دوران حاکمیت مطلقهٔ شاه، بیشتر دوستان و حتی خود من میگفتیم شاه خیانت میکند و میخواهد جنگ اصلی ما را که باید با اسرائیل باشد، به جنگ با اعراب بدل کند! باری انقلاب شد و عراق به ایران حمله کرد، آن روز تازه دانستیم که در اساسنامهٔ حزب بعث ‹وحدت سرزمینهای عربی زبان› یک اصل شمرده شده است.»
♈️ «منظور از سرزمینهای عربی زبان همین استانهای عربی زبان بود که در ایران است. یعنی ایلام، گیلانغرب و خوزستان. پس عراق به طور ذاتی به ایران نظر داشت و میخواست قسمتی از ایران را ضمیمه خاک خود نماید. شاه این را فهمیده بود و در غرب استحکامات میساخت اما ما به همین خاطر به او ناسزا میگفتیم.»
♈️ عزت الله سحابی مسألهٔ منابع طبیعی را مثال میآورد و مینویسد: «منصور روحانی وزیر کشاورزی وقت، یک زمان اعلام کرد که باید هشت میلیون رأس دام، از مراتع کشور خارج شوند وگرنه مراتع از بین میروند. خود شاه نیز در سخنرانی خود گفت حیوان شریری به نام بز وجود دارد که ریشههای گیاهان را میکند. این حیوان باید از بین برود. من در زندان این مطالب را در روزنامه خوانده بودم و پیش خود تحلیل میکردم که شاه با این کار میخواهد روستاییان را وابسته نماید.»
♈️ او ادامه میدهد: «روستاییان از بز، پشم و شیر به دست میآورند و از همهچیز و حتی شاخ و گوشت آن استفاده میکنند. این حیوان اساس زندگی روستاییان است و آنان با همین حیوانات و زندگی سادهشان از دولت مستقلاند. و ما فکر میکردیم شاه میخواهد به این دسیسه روستاییان را به دولت وابسته کند.»
♈️ سحابی در ادامه مینویسد: «در حالی که پس از انقلاب، هنگامی که به عنوان نمایندهٔ مردم به مجلس راه یافتیم، در کمیسیون برنامه و بودجه، مسؤلین وزارت کشاورزی پس از انقلاب به کمیسیون میآمدند، برخی از آنان مسؤلان سازمان جنگلها بودند و میگفتند باید سی میلیون رأس دام از مراتع خارج شوند، تا کنون مراتع از بین رفته است و برای احیای باقیماندهاش، این کار باید انجام بشود، و ما آن زمان فهمیدیم که واقعاً در کنار گود بودن و شعارهای بزرگ دادن با مسوولیت اجرایی داشتن تفاوت دارد.»
🔰•• از جلد دوم خاطرات عزتالله سحابی (سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۹) به نام «نیم قرن خاطره و تجربه» که در ایران اجازهٔ چاپ نیافت و از سوی نشر خاوران پاریس منتشر شده و در کتابفروشیهای خارج از کشور در دسترس است. یادداشت بالا از صفحات ۲۶ و ۲۷ کتاب آورده شدهاند.
🔜 @Business_News
♈️ عزتالله سحابی، فعال سیاسی مخالف حکومت شاه که مدتی ریاست سازمان برنامه و بودجه را در دولت مهدی بازرگان در دست داشت، در کتاب خاطرات خود مینویسد که بسیاری از برنامههای محمدرضا شاه، از نظر اصولی به نفع ایران بوده اما اغلب مخالفان، از جمله خودش، آن زمان این را متوجه نمیشدند.
♈️ سحابی مینویسد: «بسیاری از کارشناسان صدیق اذعان میکنند که تعدادی از برنامههای شاه از نظر اصولی به نفع ایران بود. مثلاً وقتی که قرارداد ۱۹۷۵ میان شاه و صدام حسین بسته شد، دو دولت امضاء کردند، در دو مجلس نیز تصویب شد و به سازمان ملل رفت و بسیار در آن محکمکاری شد. این قرارداد خیلی به نفع ایران بود و خطی را به عنوان خط مرز تعیین کردند که قسمت پرعمق اروندرود بود. شرق این خط به ایران تعلق گرفت ولی ما این را متوجه نمیشدیم.»
♈️ سحابی دربارهٔ خریدها و ساختوسازهای نظامی حکومت سابق ایران نیز با ذکر مثال پایگاههای هوایی وحدتی و شاهرخی، نوشته است: «از دههٔ ۴۰ رژیم شاه در غرب کشور شروع به ایجاد استحکاماتی نمود. پایگاه وحدتی و پایگاه شاهرخی که در حقیقت شهری زیرزمینی است و فرودگاه آن نیز زیر زمین است. من خود در زمان جنگ پایگاه وحدتی دزفول را دیدم. هواپیماهای جت اف-۱۴ از زیر زمین با سرعت تمام بیرون میآمدند و به هوا میرفتند یا از بالا میآمدند، چتری پشت آنها باز میشد و یکراست به زیر زمین میرفتند؛ تشکیلات عظیمی بود.»
♈️ سحابی در جای دیگری از کتابش میگوید: «در آن روزها یعنی در دوران حاکمیت مطلقهٔ شاه، بیشتر دوستان و حتی خود من میگفتیم شاه خیانت میکند و میخواهد جنگ اصلی ما را که باید با اسرائیل باشد، به جنگ با اعراب بدل کند! باری انقلاب شد و عراق به ایران حمله کرد، آن روز تازه دانستیم که در اساسنامهٔ حزب بعث ‹وحدت سرزمینهای عربی زبان› یک اصل شمرده شده است.»
♈️ «منظور از سرزمینهای عربی زبان همین استانهای عربی زبان بود که در ایران است. یعنی ایلام، گیلانغرب و خوزستان. پس عراق به طور ذاتی به ایران نظر داشت و میخواست قسمتی از ایران را ضمیمه خاک خود نماید. شاه این را فهمیده بود و در غرب استحکامات میساخت اما ما به همین خاطر به او ناسزا میگفتیم.»
♈️ عزت الله سحابی مسألهٔ منابع طبیعی را مثال میآورد و مینویسد: «منصور روحانی وزیر کشاورزی وقت، یک زمان اعلام کرد که باید هشت میلیون رأس دام، از مراتع کشور خارج شوند وگرنه مراتع از بین میروند. خود شاه نیز در سخنرانی خود گفت حیوان شریری به نام بز وجود دارد که ریشههای گیاهان را میکند. این حیوان باید از بین برود. من در زندان این مطالب را در روزنامه خوانده بودم و پیش خود تحلیل میکردم که شاه با این کار میخواهد روستاییان را وابسته نماید.»
♈️ او ادامه میدهد: «روستاییان از بز، پشم و شیر به دست میآورند و از همهچیز و حتی شاخ و گوشت آن استفاده میکنند. این حیوان اساس زندگی روستاییان است و آنان با همین حیوانات و زندگی سادهشان از دولت مستقلاند. و ما فکر میکردیم شاه میخواهد به این دسیسه روستاییان را به دولت وابسته کند.»
♈️ سحابی در ادامه مینویسد: «در حالی که پس از انقلاب، هنگامی که به عنوان نمایندهٔ مردم به مجلس راه یافتیم، در کمیسیون برنامه و بودجه، مسؤلین وزارت کشاورزی پس از انقلاب به کمیسیون میآمدند، برخی از آنان مسؤلان سازمان جنگلها بودند و میگفتند باید سی میلیون رأس دام از مراتع خارج شوند، تا کنون مراتع از بین رفته است و برای احیای باقیماندهاش، این کار باید انجام بشود، و ما آن زمان فهمیدیم که واقعاً در کنار گود بودن و شعارهای بزرگ دادن با مسوولیت اجرایی داشتن تفاوت دارد.»
🔰•• از جلد دوم خاطرات عزتالله سحابی (سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۹) به نام «نیم قرن خاطره و تجربه» که در ایران اجازهٔ چاپ نیافت و از سوی نشر خاوران پاریس منتشر شده و در کتابفروشیهای خارج از کشور در دسترس است. یادداشت بالا از صفحات ۲۶ و ۲۷ کتاب آورده شدهاند.
🔜 @Business_News
🔲⭕️ برق از کجا میرود
وقتی دندان درد میگیرد، چند روز با مُسکن جلوی درد را میگیریم. درد آرام میشود.
خیلیها در این مرحله باقی میمانند، به خیال اینکه خلاص شدهاند و مشکلی نیست. یادشان میرود که آن درد نشانه شروع خرابی دندان است. مدتی میگذرد و ناگهان میفهمند که دندان از بین رفته و جز کشیدن راهی باقی نمانده است. یا اگر اقبال داشته باشند، باید با هزینه زیاد و رفتوآمدهای فراوان و کارهای مفصل تخصصی شاید بتوان آن را درمان کرد.
دردها نشانههای مرضاند.
حکایت اغلب مشکلات و بحرانهایی که سالها گریبان ما را گرفته است، حکایت درد و مُسکن است.
ماجرای کمبود برق، نوک کوه یخ بحرانها و ماجرای سلسلهای از دردهاست که با مسکن موقتا آرام میشوند و فراموش میشوند.
سه نیروگاه از مدار خارج شدهاند، چون مازوت میسوزانند که هوا را بسیار میآلاید. مازوت میسوزانند، چون کشور دچار کمبود گاز است. کمبود گاز به خاطر وجود بحران فرسودگی در صنایع نفت و گاز و برق است. بحران و فرسودگی دارند، چون سوءمدیریت طولانیمدت و تا حدی تحریمها مانع از بهروزرسانی آنها شده است. سوءمدیریت است، چون این صنایع در ایران از بزرگترین منابع تولید رانتاند و تسلط بر آنها از عسل شیرینتر. تصدی این مجموعههای عظیم نه تابع معیارهای تخصصی، بلکه تابع منفعتطلبی قدرتهای سیاسی است.
سالهاست که درد کمبود برق را مثل دیگر دردها با مسکنهای مختلف میخواهند آرام کنند. گاه با استفاده از سوختهای آلاینده در نیروگاهها و گاه دادن برنامههای خاموشی، گاهی نیز با قطع برق کارخانجات. آنقدر استفاده از مسکنها زیاد شده که دیگر اصل درد و منشأ آن به فراموشی سپرده شده است. در آرامشی ویرانگر دندانها یک به یک به سوی خرابترشدن میروند.
هرگاه بحث کمبود برق به میان میآید، کارشناسان مختلف به بیان راهحلهای متعدد میپردازند؛ شیوههای افزایش تولید برق، روشهای صرفهجویی در مصرف برق، استفاده از انرژیهای نو مانند باد و آفتاب و راههای تخصصی دیگر.
اینک از زاویهای دیگر به موضوع نگاه کنیم.
تقریبا در تمام برنامههای توسعه پنجساله کشور، موضوع افزایش تولید برق و اصلاح نیروگاهها مورد توجه قانونگذار بوده و در بودجههای سالانه هم ردیفهای بودجهای برای آن پیشبینی شده است. علاوهبراین بیش از 30 سند بالادستی در همین حوزه در سطوح عالی تصویب شدهاند که هرکدام ضوابطی برای این صنعت تعیین کردهاند تا برق مورد نیاز برای انواع مصارف کشور تأمین شود. در سالهای 93 و 94 که سند چشمانداز صنعت برق در افق 1404 تصویب شد، «تأمین برق مطمئن و پایدار» اولین هدف استراتژیک از اهداف 12گانه این سند بود. اگر این قوانین و این اسناد اجرا میشدند، الان کشور دچار چنین بحران سنگینی برای تولید برق نبود که نقطه پایان هم معلوم نباشد.
گفته میشود کمبود گاز یکی از دلایل بروز بحران در صنعت برق است.
ایران دومین ذخایر طبیعی گاز جهان را دارد اما نمیتواند برای نیروگاهها گاز مورد نیاز را تأمین کند. درباره تولید و مصرف گاز هم مقررات زیادی وجود دارد که اگر اجرا شده بودند، این سالها کشور دچار این بحرانها نمیشد.
این مقدمه نسبتا طولانی ما را به این نتیجه میرساند که پرسش اصلی این نیست که چرا کشور در کمبود برق به سر میبرد. کارشناسان صنایع نفت و گاز و برق دلایل فنی و تخصصی را میدانند و گفتهاند.
پرسش اصلی و مهمتر این است که چرا و چگونه قوانین و مقررات مربوط به صنایع نفت و گاز به اجرا درنیامدهاند تا براساس آنها صنایع برق و گاز بتوانند بهدرستی به اجرا درآیند و کشور وارد چنین بحرانهای بزرگی نشود. ریشه اینجاست. برق از جای دیگر است که میرود. تا به این سؤال پاسخ داده نشود و براساس پاسخ اقدام اصلاحی نشود، هر راهحل فنی برای بهبود وضعیت تولید نفت و گاز و برق بیاثر است و حداکثر اینکه باز مسکنی خواهد بود که درد اصلی را از یاد میبرد.
ریشه دندان که خراب باشد، هر درمانی روی دندان بیهوده است، مگر درمان از ریشه آغاز شود.
🔜 @Business_News
وقتی دندان درد میگیرد، چند روز با مُسکن جلوی درد را میگیریم. درد آرام میشود.
خیلیها در این مرحله باقی میمانند، به خیال اینکه خلاص شدهاند و مشکلی نیست. یادشان میرود که آن درد نشانه شروع خرابی دندان است. مدتی میگذرد و ناگهان میفهمند که دندان از بین رفته و جز کشیدن راهی باقی نمانده است. یا اگر اقبال داشته باشند، باید با هزینه زیاد و رفتوآمدهای فراوان و کارهای مفصل تخصصی شاید بتوان آن را درمان کرد.
دردها نشانههای مرضاند.
حکایت اغلب مشکلات و بحرانهایی که سالها گریبان ما را گرفته است، حکایت درد و مُسکن است.
ماجرای کمبود برق، نوک کوه یخ بحرانها و ماجرای سلسلهای از دردهاست که با مسکن موقتا آرام میشوند و فراموش میشوند.
سه نیروگاه از مدار خارج شدهاند، چون مازوت میسوزانند که هوا را بسیار میآلاید. مازوت میسوزانند، چون کشور دچار کمبود گاز است. کمبود گاز به خاطر وجود بحران فرسودگی در صنایع نفت و گاز و برق است. بحران و فرسودگی دارند، چون سوءمدیریت طولانیمدت و تا حدی تحریمها مانع از بهروزرسانی آنها شده است. سوءمدیریت است، چون این صنایع در ایران از بزرگترین منابع تولید رانتاند و تسلط بر آنها از عسل شیرینتر. تصدی این مجموعههای عظیم نه تابع معیارهای تخصصی، بلکه تابع منفعتطلبی قدرتهای سیاسی است.
سالهاست که درد کمبود برق را مثل دیگر دردها با مسکنهای مختلف میخواهند آرام کنند. گاه با استفاده از سوختهای آلاینده در نیروگاهها و گاه دادن برنامههای خاموشی، گاهی نیز با قطع برق کارخانجات. آنقدر استفاده از مسکنها زیاد شده که دیگر اصل درد و منشأ آن به فراموشی سپرده شده است. در آرامشی ویرانگر دندانها یک به یک به سوی خرابترشدن میروند.
هرگاه بحث کمبود برق به میان میآید، کارشناسان مختلف به بیان راهحلهای متعدد میپردازند؛ شیوههای افزایش تولید برق، روشهای صرفهجویی در مصرف برق، استفاده از انرژیهای نو مانند باد و آفتاب و راههای تخصصی دیگر.
اینک از زاویهای دیگر به موضوع نگاه کنیم.
تقریبا در تمام برنامههای توسعه پنجساله کشور، موضوع افزایش تولید برق و اصلاح نیروگاهها مورد توجه قانونگذار بوده و در بودجههای سالانه هم ردیفهای بودجهای برای آن پیشبینی شده است. علاوهبراین بیش از 30 سند بالادستی در همین حوزه در سطوح عالی تصویب شدهاند که هرکدام ضوابطی برای این صنعت تعیین کردهاند تا برق مورد نیاز برای انواع مصارف کشور تأمین شود. در سالهای 93 و 94 که سند چشمانداز صنعت برق در افق 1404 تصویب شد، «تأمین برق مطمئن و پایدار» اولین هدف استراتژیک از اهداف 12گانه این سند بود. اگر این قوانین و این اسناد اجرا میشدند، الان کشور دچار چنین بحران سنگینی برای تولید برق نبود که نقطه پایان هم معلوم نباشد.
گفته میشود کمبود گاز یکی از دلایل بروز بحران در صنعت برق است.
ایران دومین ذخایر طبیعی گاز جهان را دارد اما نمیتواند برای نیروگاهها گاز مورد نیاز را تأمین کند. درباره تولید و مصرف گاز هم مقررات زیادی وجود دارد که اگر اجرا شده بودند، این سالها کشور دچار این بحرانها نمیشد.
این مقدمه نسبتا طولانی ما را به این نتیجه میرساند که پرسش اصلی این نیست که چرا کشور در کمبود برق به سر میبرد. کارشناسان صنایع نفت و گاز و برق دلایل فنی و تخصصی را میدانند و گفتهاند.
پرسش اصلی و مهمتر این است که چرا و چگونه قوانین و مقررات مربوط به صنایع نفت و گاز به اجرا درنیامدهاند تا براساس آنها صنایع برق و گاز بتوانند بهدرستی به اجرا درآیند و کشور وارد چنین بحرانهای بزرگی نشود. ریشه اینجاست. برق از جای دیگر است که میرود. تا به این سؤال پاسخ داده نشود و براساس پاسخ اقدام اصلاحی نشود، هر راهحل فنی برای بهبود وضعیت تولید نفت و گاز و برق بیاثر است و حداکثر اینکه باز مسکنی خواهد بود که درد اصلی را از یاد میبرد.
ریشه دندان که خراب باشد، هر درمانی روی دندان بیهوده است، مگر درمان از ریشه آغاز شود.
🔜 @Business_News
Forwarded from سیب عشق
اگر توانستید به مگسها بفهمانید
که گل از زباله بهتر است
به خائنین مملکت هم میتوانید بفهمانید
که کشور از ثروت بهتر است
#ارنستوا_چگوارا
♡ | @SibeEshgh♡
که گل از زباله بهتر است
به خائنین مملکت هم میتوانید بفهمانید
که کشور از ثروت بهتر است
#ارنستوا_چگوارا
♡ | @SibeEshgh♡
🔲⭕️ پیشنهاد راه اندازی چند کلینیک بسیار ضروری و مهم
🔗حالا که مقرر شد کلینیک ترکِ بی حجابی راه اندازی شود در همین راستا پیشنهاد می شود چند کلینیک زیر که از قضا بسیار کلیدی و ضروری نیز هستند راه اندازی شود.
🔗 یادآور می شود که با راه اندازی این کلینیک ها هم خداوند از شما راضی و خشنود خواهد شد و هم خلق خداوند یعنی مردمانی که از طریق راه اندازی این کلینیک ها مشکلات و گرفتاری های شان تاحدودی حل می شود و نتیجه اَش با اجازه شما می شود توسعه و آبادانی هر چه بهتر و بیش تر کشور. البته موارد فراوان است که اگر به تمام آن ها پرداخته شود لیست بلند بالایی خواهد شد لذا فقط به تعدادی از مهم ترین آن ها اشاره می شود.
1.کلینیکِ رفعِ بی کاری؛ این دوستان اگر نمی دانند بدانند که درصد زیادی از جوانان کشور که از قضا دانش آموختگان رشته های مختلف از دانشگاه های کشور هستند دچار بلیه ای بزرگ به نام بی کاری اَند و به هر دری می زنند نمی توانند شغلی مناسب برای خودشان فراهم کنند به گونه ای که کسر قابل توجهی از آنان به مشاغل کاذب مانند دستفروشی، اسنپ، مسافرکشی، کولبری، دادزنی، و مواردی مشابه روی آورده اند.
2.کلینیکِ رفعِ بی خانمانی (رفع مشکل مسکن)؛ باز هم اگر این دوستان خبر ندارند خوب است باخبر شوند که کسر قابل توجهی از شهروندان به دلایل گوناگون از خانه و کاشانۀ مناسبی برای زندگی برخوردار نبوده و دچار بی خانمانی اَند. یا مستأجر در خانه های کوچک یا سرگردان درون شهرهای بزرگ و خیابان خواب و ماشین خواب و چادر خواب و کانکس خواب. قصّۀ دردناک مسکن در این کشور گوش فلک را هم پُر کرده است اما چگونه است که این دوستان از این مشکل بی خبرند خود موضوعی قابل تأمّل و صد البته تعجب است!!!
3.کلینیکِ رفعِ بی پولی و بی درآمدی (رفع فقر و محرومیت)؛ به اطلاع این بزرگواران می رساند که در اثر شرایط ناگوار و دردناک اقتصادی هر روز بر تعداد فقرا و محرومین جامعه افزوده می شود تا جایی که حالا طبقۀ متوسط جامعه به جمع طبقۀ پایین و در واقع طبقۀ محروم و فقیر نیز اضافه شده است. در برخی مناطق محروم که فقر و محرومیت خانوارها بیداد می کند به گونه ای که از شدت فقر در بدترین وضعیت ممکن روزگاران خود را سپری می کنند!!!
4.کلینیکِ رفعِ بی دارویی؛ به سمع و نظر این دوستان می رسد که هم اکنون بسیاری از بیمارانی که دچار بیماری های مزمن و حادّی چون سرطان هستند به شدت از فقدان دسترسی به داروهای مطلوب و مفید محروم هستند به گونه ای که نسخه به دست از این داروخانه به آن داروخانه می روند تا شاید دارویی بیابند که مرهمی بر زخم های جانکاه شان باشد!!
5.کلینیکِ رفعِ بی عدالتی؛ بسیار دور از انتظار است که این دوستان خبر نداشته باشند که بی عدالتی در این کشور در زمینه های گوناگون بیداد می کند و از این منظر نوعی شکاف طبقاتی بروز نموده است که ثروتمندان هر روز ثروتمند تر و فقیران هر روز فقیرتر می شوند. عده ای اندک به بسیاری از قرصت ها، خدمات و امکانات رنگارنگ به هر نحو ممکن دسترسی آسان دارند و در مقابل بسیاری از شهروندان از بسیاری از فرصت ها، خدمات و امکانات موجود محروم اَند!!!
6.کلینیکِ رفعِ بی حمایتی؛ خوب است این دوستان بدانند که گروه های آسیب پذیر مختلف جامعه از کارگران گرفته تا بازنشسنگان و سالمندان و زنان سرپرست خانوار و معلمان و روستاییان و معلولین از حمایت های ضروری و مفید برای برخورداری از یک زندگی معمولی محروم اَند به گونه ای که در اثر چنین وضعیتی دچار مشکلات و مسائل گوناگونی شده اند و به تنهایی و بدون حمایت های لازم امکان رفع مشکلات خود را ندارند!!
🔜 @Business_News
🔗حالا که مقرر شد کلینیک ترکِ بی حجابی راه اندازی شود در همین راستا پیشنهاد می شود چند کلینیک زیر که از قضا بسیار کلیدی و ضروری نیز هستند راه اندازی شود.
🔗 یادآور می شود که با راه اندازی این کلینیک ها هم خداوند از شما راضی و خشنود خواهد شد و هم خلق خداوند یعنی مردمانی که از طریق راه اندازی این کلینیک ها مشکلات و گرفتاری های شان تاحدودی حل می شود و نتیجه اَش با اجازه شما می شود توسعه و آبادانی هر چه بهتر و بیش تر کشور. البته موارد فراوان است که اگر به تمام آن ها پرداخته شود لیست بلند بالایی خواهد شد لذا فقط به تعدادی از مهم ترین آن ها اشاره می شود.
1.کلینیکِ رفعِ بی کاری؛ این دوستان اگر نمی دانند بدانند که درصد زیادی از جوانان کشور که از قضا دانش آموختگان رشته های مختلف از دانشگاه های کشور هستند دچار بلیه ای بزرگ به نام بی کاری اَند و به هر دری می زنند نمی توانند شغلی مناسب برای خودشان فراهم کنند به گونه ای که کسر قابل توجهی از آنان به مشاغل کاذب مانند دستفروشی، اسنپ، مسافرکشی، کولبری، دادزنی، و مواردی مشابه روی آورده اند.
2.کلینیکِ رفعِ بی خانمانی (رفع مشکل مسکن)؛ باز هم اگر این دوستان خبر ندارند خوب است باخبر شوند که کسر قابل توجهی از شهروندان به دلایل گوناگون از خانه و کاشانۀ مناسبی برای زندگی برخوردار نبوده و دچار بی خانمانی اَند. یا مستأجر در خانه های کوچک یا سرگردان درون شهرهای بزرگ و خیابان خواب و ماشین خواب و چادر خواب و کانکس خواب. قصّۀ دردناک مسکن در این کشور گوش فلک را هم پُر کرده است اما چگونه است که این دوستان از این مشکل بی خبرند خود موضوعی قابل تأمّل و صد البته تعجب است!!!
3.کلینیکِ رفعِ بی پولی و بی درآمدی (رفع فقر و محرومیت)؛ به اطلاع این بزرگواران می رساند که در اثر شرایط ناگوار و دردناک اقتصادی هر روز بر تعداد فقرا و محرومین جامعه افزوده می شود تا جایی که حالا طبقۀ متوسط جامعه به جمع طبقۀ پایین و در واقع طبقۀ محروم و فقیر نیز اضافه شده است. در برخی مناطق محروم که فقر و محرومیت خانوارها بیداد می کند به گونه ای که از شدت فقر در بدترین وضعیت ممکن روزگاران خود را سپری می کنند!!!
4.کلینیکِ رفعِ بی دارویی؛ به سمع و نظر این دوستان می رسد که هم اکنون بسیاری از بیمارانی که دچار بیماری های مزمن و حادّی چون سرطان هستند به شدت از فقدان دسترسی به داروهای مطلوب و مفید محروم هستند به گونه ای که نسخه به دست از این داروخانه به آن داروخانه می روند تا شاید دارویی بیابند که مرهمی بر زخم های جانکاه شان باشد!!
5.کلینیکِ رفعِ بی عدالتی؛ بسیار دور از انتظار است که این دوستان خبر نداشته باشند که بی عدالتی در این کشور در زمینه های گوناگون بیداد می کند و از این منظر نوعی شکاف طبقاتی بروز نموده است که ثروتمندان هر روز ثروتمند تر و فقیران هر روز فقیرتر می شوند. عده ای اندک به بسیاری از قرصت ها، خدمات و امکانات رنگارنگ به هر نحو ممکن دسترسی آسان دارند و در مقابل بسیاری از شهروندان از بسیاری از فرصت ها، خدمات و امکانات موجود محروم اَند!!!
6.کلینیکِ رفعِ بی حمایتی؛ خوب است این دوستان بدانند که گروه های آسیب پذیر مختلف جامعه از کارگران گرفته تا بازنشسنگان و سالمندان و زنان سرپرست خانوار و معلمان و روستاییان و معلولین از حمایت های ضروری و مفید برای برخورداری از یک زندگی معمولی محروم اَند به گونه ای که در اثر چنین وضعیتی دچار مشکلات و مسائل گوناگونی شده اند و به تنهایی و بدون حمایت های لازم امکان رفع مشکلات خود را ندارند!!
🔜 @Business_News
🔲⭕️ اکثر انسانها حتی جسارت دور ریختن لباسهای کهنه خود را ندارند، بعد از آنها توقع داریم که باورهای غلطی را که قرن هاست در ذهنشان زنجیر شده است به راحتی کنار بگذارند...!!!
#گاندی
🔜 @Business_News
#گاندی
🔜 @Business_News
🔲⭕️ علم و ثروت ایرانی در خدمت امریکا!
موسسه غیرسیاسی و غیرانتفاعی MPI (Migration policy Institute)
*اعلام کرد كه در تاريخ آمریکا، بالاترین سطح کیفی مهاجران متعلق به جامعه ایرانیان است.
*جامعه ایرانیتبار از نظر:*
- *آموزش و تحصیلات*
- *مشاركت اجتماعی*
- *پرداخت مالیات و اجرای قانون*
*برترین مهاجرانی هستند که تاریخ امریکا تاکنون به خود دیده است.
بر اساس دو سرشماری در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۲۰ تعداد ایرانیان مقیم آمریکا یک میلیون و نهصد هزار تن است که نهصد هزار تن در کالیفرنیا زندگی میکنند و ۲۰درصد جمعیتشان در (بورلیهیلز) ساکن هستند.
بعد از کالیفرنیا، بیشترین جمعیت ایرانی در نیویورک، شمال نیوجرسی، ایالت واشنگتن، سياتل، بوستون و هیوستون تگزاس ساکن هستند.
*مدرک ۵۱ درصد ایرانیان بیش از لیسانس است. درحالیکه این نسبت در جمعیت آمریکایی ۲۴ درصد است.*
*از هر چهار ایرانی بیش از یک تن فوقلیسانس و دکتری دارد. این بالاترین آمار در میان ۶۷ گروه قومی ساکن امریکا است.
*بر اساس آمار اداره بازرگانی، ایرانیان در بین ۲۰ گروه مهاجر برتر، بالاترین نرخ مالکیت کسب و کار را دارند که سهم قابل توجهی در اقتصاد ایالات متحده دارند.
*تقریباً از هر دو خانواده ایرانی- آمریکایی یک خانوار درآمد سالانه بیش از ۱۰۰ هزار دلار دارند اما این نسبت در خانواده امریکایی یک به پنج است.
*بر اساس آمار دانشگاه MIT، اساتید، دانشمندان، مهندسان و مشاغل ایرانی در ایالات متحده حدود یک تریلیون دلار را در اختیار دارند یا آن را مدیریت می کنند.
آنها در هر بخش از جامعه حضور برجستهای دارند.
*در حال حاضر، نزدیک به ۱۵۰۰۰ پزشک با اصالت ایرانی در ایالات متحده مشغول به کار هستند.
ایرانیان به عنوان قانونمندترین قومیت تاکنون و دارای کمترین بزه اتهام و محکومیت هستند.
بزه و خلاف در جامعه ایرانی- آمریکایی پایینترین رتبه در مقایسه با دیگر مهاجران در تاریخ ایالات متحده است.
دوازده هزار استاد تمام ایرانی در دانشگاهها و موسسات اموزش عالی آمریکا تحقیق و تدریس میکنند، بطوریکه به سختی میتوان یک دانشگاه یا کالج آمریکایی را پیدا کرد که در آن حداقل یک یا چند استاد ایرانی - آمریکایی در آن خدمت نکنند.
آنچه بیش از همه قابل توجه است این است که ۷۵ درصد اساتید ایرانی در دویست دانشگاه برتر امریکا (از میان چهار هزار دانشگاه) تدریس میکنند.
* افتخارآفرین است، اما دردناک و تاسفبرانگیز!
🔜 @Business_News
موسسه غیرسیاسی و غیرانتفاعی MPI (Migration policy Institute)
*اعلام کرد كه در تاريخ آمریکا، بالاترین سطح کیفی مهاجران متعلق به جامعه ایرانیان است.
*جامعه ایرانیتبار از نظر:*
- *آموزش و تحصیلات*
- *مشاركت اجتماعی*
- *پرداخت مالیات و اجرای قانون*
*برترین مهاجرانی هستند که تاریخ امریکا تاکنون به خود دیده است.
بر اساس دو سرشماری در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۲۰ تعداد ایرانیان مقیم آمریکا یک میلیون و نهصد هزار تن است که نهصد هزار تن در کالیفرنیا زندگی میکنند و ۲۰درصد جمعیتشان در (بورلیهیلز) ساکن هستند.
بعد از کالیفرنیا، بیشترین جمعیت ایرانی در نیویورک، شمال نیوجرسی، ایالت واشنگتن، سياتل، بوستون و هیوستون تگزاس ساکن هستند.
*مدرک ۵۱ درصد ایرانیان بیش از لیسانس است. درحالیکه این نسبت در جمعیت آمریکایی ۲۴ درصد است.*
*از هر چهار ایرانی بیش از یک تن فوقلیسانس و دکتری دارد. این بالاترین آمار در میان ۶۷ گروه قومی ساکن امریکا است.
*بر اساس آمار اداره بازرگانی، ایرانیان در بین ۲۰ گروه مهاجر برتر، بالاترین نرخ مالکیت کسب و کار را دارند که سهم قابل توجهی در اقتصاد ایالات متحده دارند.
*تقریباً از هر دو خانواده ایرانی- آمریکایی یک خانوار درآمد سالانه بیش از ۱۰۰ هزار دلار دارند اما این نسبت در خانواده امریکایی یک به پنج است.
*بر اساس آمار دانشگاه MIT، اساتید، دانشمندان، مهندسان و مشاغل ایرانی در ایالات متحده حدود یک تریلیون دلار را در اختیار دارند یا آن را مدیریت می کنند.
آنها در هر بخش از جامعه حضور برجستهای دارند.
*در حال حاضر، نزدیک به ۱۵۰۰۰ پزشک با اصالت ایرانی در ایالات متحده مشغول به کار هستند.
ایرانیان به عنوان قانونمندترین قومیت تاکنون و دارای کمترین بزه اتهام و محکومیت هستند.
بزه و خلاف در جامعه ایرانی- آمریکایی پایینترین رتبه در مقایسه با دیگر مهاجران در تاریخ ایالات متحده است.
دوازده هزار استاد تمام ایرانی در دانشگاهها و موسسات اموزش عالی آمریکا تحقیق و تدریس میکنند، بطوریکه به سختی میتوان یک دانشگاه یا کالج آمریکایی را پیدا کرد که در آن حداقل یک یا چند استاد ایرانی - آمریکایی در آن خدمت نکنند.
آنچه بیش از همه قابل توجه است این است که ۷۵ درصد اساتید ایرانی در دویست دانشگاه برتر امریکا (از میان چهار هزار دانشگاه) تدریس میکنند.
* افتخارآفرین است، اما دردناک و تاسفبرانگیز!
🔜 @Business_News
🔲⭕️ تلخ اما واقعی!
این گزارش هشداری درباره خودکشی کودکان است. در ۵ سال گذشته ۱۹۶ کودک «۸ تا ۱۷»ساله اقدام به خودکشی کردهاند و ۱۳۳ مورد به مرگ منجر شده. قطعا خودکشیهای دیگری هم بوده که رسانهای نشدهاند و در این گزارش هم به چند مورد اشاره شده.
⬅️از ۱۹۶ خودکشی انجام شده در بازه زمانی پنج سال گذشته، ۱۳۰ مورد مربوط به کودکان دختر، ۴۷ مورد مربوط به کودکان پسر و در ۱۹ مورد نیز جنسیت کودکانی که به خودکشی اقدام کردهاند ذکر نشده است.
از ۱۹۶ مورد خودکشی رسانهای شده کودکان، سقوط از ارتفاع با ۶مورد بیشتری فراوانی را دارد.پس از آن حلقآویز کردن: ۵۰ مورد، قرص و مخدر: ۲۳، شلیک باگلوله: ۷، خودسوزی: ۵، غرقشدگی: ۳ و شیوه خودکشی ۴۸ نفر هم اعلام نشده. خودسوزی فقط توسط دختران و شلیک باگلوله فقط توسط پسران انجام شده.
خودکشی کودکان در استان تهران با ۳۸ مورد در صدر لیست است؛ پس از آن در خوزستان: ۳۷ مورد، خراسان رضوی: ۳۴ مورد، کهگیلویه و بویراحمد: ۱۴ مورد، کرمانشاه: ۱۱ مورد، کردستان: ۷ مورد، آذربایجان غربی: ۷ مورد، گیلان: ۷ مورد، ایلام: ۵ مورد، لرستان: ۴ مورد، آذربایجان شرقی: ۴ مورد، مازندران: ۳ مورد، هرمزگان: ۳ مورد، سیستان و بلوچستان: ۳ مورد، اصفهان: ۳ مورد، مرکزی: ۲ مورد، اردبیل: ۲ مورد، فارس: ۲ مورد، قم: یک مورد، کرمان: یک مورد، همدان: یک مورد، یزد: یک مورد، البرز: یک مورد، زنجان: یک مورد و مکان خودکشی کودکان در ۴ مورد هم نامشخص بوده است.
⚠️دلایل خودکشی: اختلافات خانوادگی، ازدواج اجباری، کودک همسری و کودک مادری بیشترین فراوانی را در میان این ۱۹۶ خودکشی رسانهای شده دارد؛ به ویژه در مورد کودکان دختر.
فقر، افسردگی و اختلالات روانی و مسائل درسی و تحصیلی در ردههای بعدی است. در مواردی هم دلایل خودکشی کودکان ذکر نشده.
گرچه برخی کودکان از مرگ نجات یافتند اما ادامه زندگی آنها علیرغم آسیب روحی با آسیبهای جدی جسمی هم همراه بوده. مثلا یک دختر ۱۶ ساله در استان مرکزی پس از اقدام به سقوط از ارتفاع زنده مانده اما دست راستش قطع شده است و یک پسر ۱۵ ساله هم در خوزستان بعد از حلقآویز کردن به کما رفته.
🔜 @Business_News
این گزارش هشداری درباره خودکشی کودکان است. در ۵ سال گذشته ۱۹۶ کودک «۸ تا ۱۷»ساله اقدام به خودکشی کردهاند و ۱۳۳ مورد به مرگ منجر شده. قطعا خودکشیهای دیگری هم بوده که رسانهای نشدهاند و در این گزارش هم به چند مورد اشاره شده.
⬅️از ۱۹۶ خودکشی انجام شده در بازه زمانی پنج سال گذشته، ۱۳۰ مورد مربوط به کودکان دختر، ۴۷ مورد مربوط به کودکان پسر و در ۱۹ مورد نیز جنسیت کودکانی که به خودکشی اقدام کردهاند ذکر نشده است.
از ۱۹۶ مورد خودکشی رسانهای شده کودکان، سقوط از ارتفاع با ۶مورد بیشتری فراوانی را دارد.پس از آن حلقآویز کردن: ۵۰ مورد، قرص و مخدر: ۲۳، شلیک باگلوله: ۷، خودسوزی: ۵، غرقشدگی: ۳ و شیوه خودکشی ۴۸ نفر هم اعلام نشده. خودسوزی فقط توسط دختران و شلیک باگلوله فقط توسط پسران انجام شده.
خودکشی کودکان در استان تهران با ۳۸ مورد در صدر لیست است؛ پس از آن در خوزستان: ۳۷ مورد، خراسان رضوی: ۳۴ مورد، کهگیلویه و بویراحمد: ۱۴ مورد، کرمانشاه: ۱۱ مورد، کردستان: ۷ مورد، آذربایجان غربی: ۷ مورد، گیلان: ۷ مورد، ایلام: ۵ مورد، لرستان: ۴ مورد، آذربایجان شرقی: ۴ مورد، مازندران: ۳ مورد، هرمزگان: ۳ مورد، سیستان و بلوچستان: ۳ مورد، اصفهان: ۳ مورد، مرکزی: ۲ مورد، اردبیل: ۲ مورد، فارس: ۲ مورد، قم: یک مورد، کرمان: یک مورد، همدان: یک مورد، یزد: یک مورد، البرز: یک مورد، زنجان: یک مورد و مکان خودکشی کودکان در ۴ مورد هم نامشخص بوده است.
⚠️دلایل خودکشی: اختلافات خانوادگی، ازدواج اجباری، کودک همسری و کودک مادری بیشترین فراوانی را در میان این ۱۹۶ خودکشی رسانهای شده دارد؛ به ویژه در مورد کودکان دختر.
فقر، افسردگی و اختلالات روانی و مسائل درسی و تحصیلی در ردههای بعدی است. در مواردی هم دلایل خودکشی کودکان ذکر نشده.
گرچه برخی کودکان از مرگ نجات یافتند اما ادامه زندگی آنها علیرغم آسیب روحی با آسیبهای جدی جسمی هم همراه بوده. مثلا یک دختر ۱۶ ساله در استان مرکزی پس از اقدام به سقوط از ارتفاع زنده مانده اما دست راستش قطع شده است و یک پسر ۱۵ ساله هم در خوزستان بعد از حلقآویز کردن به کما رفته.
🔜 @Business_News
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴خودروسازان از کارگران سپر انسانی درست کردهاند
مجتبی قاسمی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی گفت:
🔵در تولید خودرو، اشتغال هدف نیست بلکه تولید هدف است. ولی خودروسازان بتی به نام اشتغال درست کرده اند و از شاغلین به عنوان سپر انسانی استفاده می کنند.
#نود_اقتصادی
🔜 @Business_News
مجتبی قاسمی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی گفت:
🔵در تولید خودرو، اشتغال هدف نیست بلکه تولید هدف است. ولی خودروسازان بتی به نام اشتغال درست کرده اند و از شاغلین به عنوان سپر انسانی استفاده می کنند.
#نود_اقتصادی
🔜 @Business_News
🔲⭕️ مغزهای جوان - مغزهای پیر
✍️ رحیم قمیشی
در نمایشگاهی بینالمللی خارج از ایران قدم میزدم و از غرفهها بازدید میکردم، که ناگهان رئیس دولتی ما، با شتاب وارد شد، دستم را گرفت، و با وحشت و اضطراب از غرفهای که آنجا بودم بیرونم کشید.
با تعجب زیاد نگاهش کردم!
او نفس نفس زنان توضیح داد حواسات نبود؟ اینجا غرفه شرکتی اسرائیلی است!
به او خیره شدم، غرفه اسرائیل باشد که باشد، من تکنولوژیاش را نگاه میکنم، محصولاتش را.
و او در حالیکه سرش را به تأسف تکان میداد پاسخ داد، اگر عکسی از تو اینجا بگیرند، اگر فردا حفاظت متوجه شود، چه میخواهی بکنی!؟
زندگی در دنیای پیرمغزها همین است، اگر اینطور شود، اگر آنطور شود، قبلاً یکی اینطور شده، همه میدانند، و مثال پشت مثال.
اما کسی که ذهن فعال و جوانی داشته باشد، همه این پرسشها برایش خندهدار است.
متصدی غرفه متوجه شد، دنبالم آمد و گفت، اگر شما با اسرائیل مشکل دارید ما میتوانیم محصولمان را با مارک هر کشوری که شما دوست دارید و در همان کشور تحویلتان دهیم!!
موضوع من بقیه داستان نبود.
اما تفکر فرسوده و پیری که قسم خورده ولو به قیمت نابودی ایران، ذرهای فکرش را تغییر ندهد را، خواستم با تفکر ایلان ماسک مقایسه کنم.
ماسک پولدارترین فرد جهان است، مهمتر از آن امروز عملا نفر دوم کشور ایالات متحده است و مهمترتر از آن دو، از مبتکرترین افراد حال حاضر روی کره زمین است.
او طرحی را داد که فکر کردن به آن در مخیله هیچکس نمیگنجید، قرار دادن صدها ماهواره پیوسته در آسمان، بهجای میلیونها دکل مخابراتی بر سطح زمین، تا اینترنت در قله اورست هم در دسترس باشد، در کره ماه هم، و بشر یک قدم به خدا شدن نزدیکتر شود.
برخی خبرگزاری های معتبر گزارش دادهاند؛ او به نماینده ایران در سازمان ملل پیشنهاد گفتگو داده، و گفته هر کجا برای شما راحت است همانجا میآید. او میتوانست در حسینیهای بنشیند، بگوید همه باید به دستبوسش بروند. میتوانست بگوید من با یک چک، کل منابع و معادن ایران را میتوانم بخرم، میتوانست همه وقتش را صرف چاکران دربارش کند که چقدر باهوش است، چقدر نورانیست، میتوانست تمام وقت به فکر آن باشد اگر مُرد وارثش که باشد!
میتوانست تمام فکر و ذکرش آن باشد چطور میتواند اموال نسلهای آینده را هم، بیشتر چپاول کند تا به ترویج ایدئولوژیاش نزدیکتر شود. او میتوانست هزار فکر مسخره در سرش داشته باشد، که یک وقت ایران از این ملاقات سوءاستفاده نکند!
اما خیلی ساده، مبتکرانه، شجاعانه، بدون تشریفات گفت باید ببینم حرف ایران چیست، و آیا میشود بدون جنگ و تحریم به اهدافی مشترک دست یافت.
این فکری جوانگراست.
چه بسیار در سن جوانی فکرشان پیر شده.
و چه بسیار افراد با سن بالا که فکر جوانی دارند، شجاعت تصمیمگیری، جُربُزه حرکت بر خلاف روال قبل، نقد گذشته خود، بیتوجهی به تشریفات دست و پاگیر، تعیین هدف و حرکت بیمهابا در آن جهت.
مشکل ما در کشور هرگز با افراد پا به سن گذاشته نیست.
ما با افکار پوسیده مشکل داریم.
افکاری که نوآوری در آنها مُرده.
و تنها معیار آنها در تصمیمگیریشان آنست که مبادا پرستیژشان آسیب ببیند!
مبادا مردم بگویند اشتباه داشتهاند.
مبادا کسی به خدا بودنشان شک کند!
ایران
نیازمند افکار جوان است.
ایران با افکار پیر بسیار صدمه دیده
افکار حاکم بر کشور ما
بیشتر برای نگهداری در موزهها مناسب است
نه برای اداره کشوری در قرن بیست و یکم
آن هم ایرانی با تمدن چند هزار ساله!
🔜 @Business_News
✍️ رحیم قمیشی
در نمایشگاهی بینالمللی خارج از ایران قدم میزدم و از غرفهها بازدید میکردم، که ناگهان رئیس دولتی ما، با شتاب وارد شد، دستم را گرفت، و با وحشت و اضطراب از غرفهای که آنجا بودم بیرونم کشید.
با تعجب زیاد نگاهش کردم!
او نفس نفس زنان توضیح داد حواسات نبود؟ اینجا غرفه شرکتی اسرائیلی است!
به او خیره شدم، غرفه اسرائیل باشد که باشد، من تکنولوژیاش را نگاه میکنم، محصولاتش را.
و او در حالیکه سرش را به تأسف تکان میداد پاسخ داد، اگر عکسی از تو اینجا بگیرند، اگر فردا حفاظت متوجه شود، چه میخواهی بکنی!؟
زندگی در دنیای پیرمغزها همین است، اگر اینطور شود، اگر آنطور شود، قبلاً یکی اینطور شده، همه میدانند، و مثال پشت مثال.
اما کسی که ذهن فعال و جوانی داشته باشد، همه این پرسشها برایش خندهدار است.
متصدی غرفه متوجه شد، دنبالم آمد و گفت، اگر شما با اسرائیل مشکل دارید ما میتوانیم محصولمان را با مارک هر کشوری که شما دوست دارید و در همان کشور تحویلتان دهیم!!
موضوع من بقیه داستان نبود.
اما تفکر فرسوده و پیری که قسم خورده ولو به قیمت نابودی ایران، ذرهای فکرش را تغییر ندهد را، خواستم با تفکر ایلان ماسک مقایسه کنم.
ماسک پولدارترین فرد جهان است، مهمتر از آن امروز عملا نفر دوم کشور ایالات متحده است و مهمترتر از آن دو، از مبتکرترین افراد حال حاضر روی کره زمین است.
او طرحی را داد که فکر کردن به آن در مخیله هیچکس نمیگنجید، قرار دادن صدها ماهواره پیوسته در آسمان، بهجای میلیونها دکل مخابراتی بر سطح زمین، تا اینترنت در قله اورست هم در دسترس باشد، در کره ماه هم، و بشر یک قدم به خدا شدن نزدیکتر شود.
برخی خبرگزاری های معتبر گزارش دادهاند؛ او به نماینده ایران در سازمان ملل پیشنهاد گفتگو داده، و گفته هر کجا برای شما راحت است همانجا میآید. او میتوانست در حسینیهای بنشیند، بگوید همه باید به دستبوسش بروند. میتوانست بگوید من با یک چک، کل منابع و معادن ایران را میتوانم بخرم، میتوانست همه وقتش را صرف چاکران دربارش کند که چقدر باهوش است، چقدر نورانیست، میتوانست تمام وقت به فکر آن باشد اگر مُرد وارثش که باشد!
میتوانست تمام فکر و ذکرش آن باشد چطور میتواند اموال نسلهای آینده را هم، بیشتر چپاول کند تا به ترویج ایدئولوژیاش نزدیکتر شود. او میتوانست هزار فکر مسخره در سرش داشته باشد، که یک وقت ایران از این ملاقات سوءاستفاده نکند!
اما خیلی ساده، مبتکرانه، شجاعانه، بدون تشریفات گفت باید ببینم حرف ایران چیست، و آیا میشود بدون جنگ و تحریم به اهدافی مشترک دست یافت.
این فکری جوانگراست.
چه بسیار در سن جوانی فکرشان پیر شده.
و چه بسیار افراد با سن بالا که فکر جوانی دارند، شجاعت تصمیمگیری، جُربُزه حرکت بر خلاف روال قبل، نقد گذشته خود، بیتوجهی به تشریفات دست و پاگیر، تعیین هدف و حرکت بیمهابا در آن جهت.
مشکل ما در کشور هرگز با افراد پا به سن گذاشته نیست.
ما با افکار پوسیده مشکل داریم.
افکاری که نوآوری در آنها مُرده.
و تنها معیار آنها در تصمیمگیریشان آنست که مبادا پرستیژشان آسیب ببیند!
مبادا مردم بگویند اشتباه داشتهاند.
مبادا کسی به خدا بودنشان شک کند!
ایران
نیازمند افکار جوان است.
ایران با افکار پیر بسیار صدمه دیده
افکار حاکم بر کشور ما
بیشتر برای نگهداری در موزهها مناسب است
نه برای اداره کشوری در قرن بیست و یکم
آن هم ایرانی با تمدن چند هزار ساله!
🔜 @Business_News
🔲⭕️ *بندر لنگه ی ایران ،مادرِ شهر دوبی بود*
کتاب "دوبی سریع ترین شهر دنیا"نوشته جیم کرین باترجمه هرمز همایون پور در سال ۹۱ در ۴۱۲ صفحه توسط نشر نی منتشر شده است.این کتاب درچهار بخش وهیجده فصل چگونگی شکل گیری بندر دوبی را به تفصیل شرح می دهد.
جیم کرین می نویسد:"کسی تصور نمی کرد که این دهکده کوچک روزی به شهری بدل شود که لقب سریع ترین شهر دنیا را به خود اختصاص دهد.
در ۱۹۶۰ دوبی سفری آغاز کرد که از هر آنچه عرب ها در چندین صد سال انجام داده بودند هیجان انگیزتر بود.شهر با گذشت زمان بزرگ تر ودرخشان تر شد.
دهکده نشینان رداهای شفاف گلدوزی شده به تن میکردندوسالمندان بی سواد با جت های شخصی به خرید می رفتند.
"به قول نویسنده کتاب ،مادر شهر این دهکده که امروز مدرن ترین شهر دنیا محسوب میشود"بندرلنگه"بود
بندر لنگه،همان طور که از نامش پیداست بندری لنگه وبی همتا وبی نظیر بود که نام دیگرش بندر مروارید است.نویسنده در فصل دوم تحت عنوان:سرازیر شدن ثروت ایران به سمت دوبی می نویسد:
"لنگه بندری سرزنده بامردمانی هوشمند بود که میدانستند چگونه پول بسازند اما با سخت گیری دولت ایران و وضع عوارض ومالیات فضای بی قید وبندی که آن مردم را جذب کرده بود از میان رفت.
در سال ۱۸۹۴ میلادی که شیخ مکتوم در دوبی به تخت حکومت نشست می خواست کارهایی برای جذب بازرگانان از ایران انجام دهد.
در سال ۱۹۰۰ ایرانی ها کار اورا آسان کردند.
آنها مالیات ها را در لنگه وبوشهر افزایش دادند ،مهاجرت ها شدت گرفت .
شیخ مکتوم مراقب میوه های رسیده بود. پس طرحی در انداخت تا دوبی به مناسب ترین بندر برای کسب وکار در ناحیه سفلای خلیج فارس تبدیل شود.
پنج درصد مالیات موجود ونیز عوارض گمرکی را لغو کرد و دوبی را به صورت یک بندر آزاد در آورد.
در همان حال کارگزاران خود را به همه سوی خلیج فارس فرستاد تا بزرگترین بازرگانان را چه عرب وچه ایرانی به اقامت در دوبی برانگیزند.
این کارگزاران به تجار وعده زمین رایگان میدادند . به خواسته های آنان در مجلس وسیاست عدم دخالت دولت در امور تجارتی گوش می دادند. و بالاخره این مشوق ها کارگر افتاد،سران تعدادی از بزرگترین خانواده های بازرگان ایرانی پذیرفتند که به دوبی بروند .
سرشماری سال ۱۹۰۱ نشان داد که پانصد ایرانی در دوبی اقامت گزیدند.
ظرف چند سال بعد روشن شد که بیش تر ایرانیانی که لنگه را ترک کرده اند در دوبی ساکن شده اند.
"در ادامه جیم کرین می نویسد:ایرانیان در دوبی محله بستکیه را ساختند که نامش را از بستک شهر آبا واجدادی شان در جنوب مرکزی ایران گرفته بودند. ایرانی ها علاوه بر کسب وکارخود زبان،غداهای متنوع،موسیقی وآداب اجتماعی شان را نظیر مراسم عروسی که چندین روز طول می کشید را به دوبی آوردند. ایرانی ها رونق ودنیا دیدگی را به شهری آوردند که از هیچ یک از آنها آگاهی چندانی نداشت.
بیش تر اهالی دوبی هنوز در کلبه های سقف پوشالی زندگی می کردند وآب آشامیدنی خودرا از چاه های عمومی می گرفتند.
اما شهر دارای محله مدرنی شد همان بستکیه که تازه ترین فناوری تهویه را وارد کرد:بادگیر.
در ادامه مطلب کرین می نویسد:"رهبران دوبی از تجارت آزاد ومشوق های کسب وکارشیخ مکتوم درسها آموختند .آنان می دانند که صرفا با تغییراتی اندک در اوضاع واحوال وخردمندی ها بخت واقبال بندر لنگه ودوبی می تواند جابه جا شود".استان هرمزگان به ویژه غرب استان،در ۱۱۷ سال قبل یعنی یک قرن و۱۷ سال پیش بنیانگذار مدرنیسم در بندر دوبی بودند.
جالب اینجاست که استاندار هرمزگان در اواخر دوره قاجار واوایل دوران پهلوی *سدیدالسلطنه* بوده .او نویسنده ومحقق ومورخ بود وکتاب های تاریخی بسیاری از وی بجا مانده است که هنوز برخی از کتب ایشان منبع دست اول خلیج فارس وبنادر وسواحل جنوب ایران محسوب میگردد.
🔜 @Business_News
کتاب "دوبی سریع ترین شهر دنیا"نوشته جیم کرین باترجمه هرمز همایون پور در سال ۹۱ در ۴۱۲ صفحه توسط نشر نی منتشر شده است.این کتاب درچهار بخش وهیجده فصل چگونگی شکل گیری بندر دوبی را به تفصیل شرح می دهد.
جیم کرین می نویسد:"کسی تصور نمی کرد که این دهکده کوچک روزی به شهری بدل شود که لقب سریع ترین شهر دنیا را به خود اختصاص دهد.
در ۱۹۶۰ دوبی سفری آغاز کرد که از هر آنچه عرب ها در چندین صد سال انجام داده بودند هیجان انگیزتر بود.شهر با گذشت زمان بزرگ تر ودرخشان تر شد.
دهکده نشینان رداهای شفاف گلدوزی شده به تن میکردندوسالمندان بی سواد با جت های شخصی به خرید می رفتند.
"به قول نویسنده کتاب ،مادر شهر این دهکده که امروز مدرن ترین شهر دنیا محسوب میشود"بندرلنگه"بود
بندر لنگه،همان طور که از نامش پیداست بندری لنگه وبی همتا وبی نظیر بود که نام دیگرش بندر مروارید است.نویسنده در فصل دوم تحت عنوان:سرازیر شدن ثروت ایران به سمت دوبی می نویسد:
"لنگه بندری سرزنده بامردمانی هوشمند بود که میدانستند چگونه پول بسازند اما با سخت گیری دولت ایران و وضع عوارض ومالیات فضای بی قید وبندی که آن مردم را جذب کرده بود از میان رفت.
در سال ۱۸۹۴ میلادی که شیخ مکتوم در دوبی به تخت حکومت نشست می خواست کارهایی برای جذب بازرگانان از ایران انجام دهد.
در سال ۱۹۰۰ ایرانی ها کار اورا آسان کردند.
آنها مالیات ها را در لنگه وبوشهر افزایش دادند ،مهاجرت ها شدت گرفت .
شیخ مکتوم مراقب میوه های رسیده بود. پس طرحی در انداخت تا دوبی به مناسب ترین بندر برای کسب وکار در ناحیه سفلای خلیج فارس تبدیل شود.
پنج درصد مالیات موجود ونیز عوارض گمرکی را لغو کرد و دوبی را به صورت یک بندر آزاد در آورد.
در همان حال کارگزاران خود را به همه سوی خلیج فارس فرستاد تا بزرگترین بازرگانان را چه عرب وچه ایرانی به اقامت در دوبی برانگیزند.
این کارگزاران به تجار وعده زمین رایگان میدادند . به خواسته های آنان در مجلس وسیاست عدم دخالت دولت در امور تجارتی گوش می دادند. و بالاخره این مشوق ها کارگر افتاد،سران تعدادی از بزرگترین خانواده های بازرگان ایرانی پذیرفتند که به دوبی بروند .
سرشماری سال ۱۹۰۱ نشان داد که پانصد ایرانی در دوبی اقامت گزیدند.
ظرف چند سال بعد روشن شد که بیش تر ایرانیانی که لنگه را ترک کرده اند در دوبی ساکن شده اند.
"در ادامه جیم کرین می نویسد:ایرانیان در دوبی محله بستکیه را ساختند که نامش را از بستک شهر آبا واجدادی شان در جنوب مرکزی ایران گرفته بودند. ایرانی ها علاوه بر کسب وکارخود زبان،غداهای متنوع،موسیقی وآداب اجتماعی شان را نظیر مراسم عروسی که چندین روز طول می کشید را به دوبی آوردند. ایرانی ها رونق ودنیا دیدگی را به شهری آوردند که از هیچ یک از آنها آگاهی چندانی نداشت.
بیش تر اهالی دوبی هنوز در کلبه های سقف پوشالی زندگی می کردند وآب آشامیدنی خودرا از چاه های عمومی می گرفتند.
اما شهر دارای محله مدرنی شد همان بستکیه که تازه ترین فناوری تهویه را وارد کرد:بادگیر.
در ادامه مطلب کرین می نویسد:"رهبران دوبی از تجارت آزاد ومشوق های کسب وکارشیخ مکتوم درسها آموختند .آنان می دانند که صرفا با تغییراتی اندک در اوضاع واحوال وخردمندی ها بخت واقبال بندر لنگه ودوبی می تواند جابه جا شود".استان هرمزگان به ویژه غرب استان،در ۱۱۷ سال قبل یعنی یک قرن و۱۷ سال پیش بنیانگذار مدرنیسم در بندر دوبی بودند.
جالب اینجاست که استاندار هرمزگان در اواخر دوره قاجار واوایل دوران پهلوی *سدیدالسلطنه* بوده .او نویسنده ومحقق ومورخ بود وکتاب های تاریخی بسیاری از وی بجا مانده است که هنوز برخی از کتب ایشان منبع دست اول خلیج فارس وبنادر وسواحل جنوب ایران محسوب میگردد.
🔜 @Business_News