🔍حرفی برای گفتن
🎯 وقتی تصمیم میگیرید یک احساس را به سرانجامی به نام «ازدواج» برسانید، اولین حرکت مفید این است که از خود سؤال کنید:
«آیا واقعاً باور داری که تا سنین پیری از سخن گفتن با این زن، لذت خواهی برد؟»
سخن گفتن و نه «همخوابگی»! تمامی مسائل دیگر در ازدواج موقت و گذرا است، تا زمانی که دو نفر حرفی برای گفتن و گوشی برای شنیدن دارند، میتوان به عمر ارتباطشان امید داشت.
✍️فریدریش نیچه،
📕انسانی، زیاده انسانی
https://www.tgoop.com/ce7en
🎯 وقتی تصمیم میگیرید یک احساس را به سرانجامی به نام «ازدواج» برسانید، اولین حرکت مفید این است که از خود سؤال کنید:
«آیا واقعاً باور داری که تا سنین پیری از سخن گفتن با این زن، لذت خواهی برد؟»
سخن گفتن و نه «همخوابگی»! تمامی مسائل دیگر در ازدواج موقت و گذرا است، تا زمانی که دو نفر حرفی برای گفتن و گوشی برای شنیدن دارند، میتوان به عمر ارتباطشان امید داشت.
✍️فریدریش نیچه،
📕انسانی، زیاده انسانی
https://www.tgoop.com/ce7en
🔍مسیر تفرّد
👁️🗨️از دیدگاه کارل گوستاو یونگ
🖊️دکتر محمدرضا سرگلزایی
▪️بخش نخست :
🎯«کارل گوستاو یونگ» راجع به انسان هزاره سوم ، دستاوردهای مهمی از لحاظ روانشناسی و اجتماعی دارد.
از نظر یونگ،
«تفرّد یا individuation»
فرایندی است که باید در زندگی رخ دهد تا ما، انسانهای کاملی شویم. در واقع ما قبل از متفرد شدن نیمهانسانیم؛ انسان بودن برای ما یک امکان بالقوه است نه بالفعل. آنچه در ابتدا بالفعل است حیوان بودن ماست. اما فقط عدهای از ما انسان شده و عدهای دیگر انسان نخواهند شد. بهنظر میرسد که انسانشدن مشکل باشد!
▫️«گوردن آلپورت»
روانشناس انسانگرای آمریکایی، اعتقاد دارد که تنها دو درصد مردم به این مرحله self-actualization که همان مرحلهی انسانشدن است، میرسند.
نود هشت درصد دیگر، انسان بالقوه و حیوان بالفعل به دنیا میآیند و انسان بالقوه و حیوان بالفعل هم از دنیا میروند.
این self-actualization یا خودشکوفایی اسمی است که «آبراهام مازلو» برای مقصد راهی گذاشته که یونگ به آن individuation یا فرایند تفرّد میگوید.
▫️یونگ میگوید، فرایند رشد روانی دو بخش دارد:
از تولد تا دوره نوجوانی، فقط بستر سازی رشد روانی انسان اتفاق میافتد. یعنی آن اتفاق اساسی که قرار است در رشد و تحقق انسان به وقوع بپیوندد ، تا دوره نوجوانی محقق نمیشود.
در واقع تا آن موقع، انسان در حال یادگیری مهارتهای زندهماندن و بقا است. از ابتدای نوجوانی مرحلهای در روند رشد انسان شروع میشود که احتمالا در زندگی حیوانات وجود ندارد.
(گرچه که ممکن است چنین نباشد زیرا هنوز ابزارهای لازم را برای مطالعه تعاملات پیچیده حیوانات، نداریم. شاید همانطور که فکر میکنیم کلاغها فقط قار و قار میکنند و صدای همهشان شبیه به هم است؛ حیوانات هم فکر میکنند که ما انسانها قار و قور میکنیم و صدایمان مثل هم است. اگر حضرت سلیمان باشی آنوقت میفهمی که کلاغها قار قار نمیکنند!)
اسم این مرحله «بحران نوجوانی» یا «بحران هویت» است.
▫️از این مرحله به بعد، فرایند انسان شدن ما شروع میشود و با یک بحران شروع میشود. بهطور کلی هر وقت که ما در زندگی دچار بحران میشویم، یعنی وارد یک مرحله رشدی شدهایم؛ زمانیکه همینطور دنده خلاص و راحت برای خودمان میچرخیم و همه چیز بر وفقِ مراد است؛ یعنی ما در یک دوره سکون هستیم. شروع دورههای رشدی برای انسان همیشه با بحران همراه است.
پس اولین بحران، بحران نوجوانی است که همزمان با بلوغ جنسی هم رخ میدهد. در بحران نوجوانی مهمترین چیزی که برای انسان مطرح میشود؛ مسئله هویت یا identity است.
هویت یعنی چه؟…
یعنی من کیستم؟!
اولین بحران این است که «من کیستم؟»
قبل از این بحران همه میدانستند که «من کیستم»
مثلا «دخترِ زری خانم» یا «پسر بابام»… همه ماجرا حلشده است! اما معلوم نیست که این هورمونها هستند که با شروع نوجوانی فرایندی را در مغز ایجاد میکنند یا تغییر شکل و شمایل بدن انسان این سوال هویتی را برایش ایجاد میکند که «من کیستم؟».
□بههرحال فرد برای جواب دادن به این سوال شروع میکند به استقلال پیداکردن و مجزا کردن خودش از بستری که در آن قرار دارد.
گویی تا به حال خودش را با این زمینه یکی میدیده و حالا شروع میکند که خودش را چیزی مُنفَک، برآمده و متجلّیشده ببیند؛ یعنی خود را برای اولّینبار به شکل یک figure موردتوجه قرار میدهد. بنابراین دیگر نمیتواند با «پسر بابام» و «پسر مامانم» خود را معرفی کند؛ بلکه میخواهد برای معرفی خودش چهارچوبی به دور خودش بکشد و برای کشیدن این چهار چوب، عمدا بعضی از رفتارهای تحمیلی را ردکرده و به سوی بعضی از رفتارهایی میرود که برایش نهیشده است؛ زیرا اگر این اتفاق نیفتد او هنوز جزیی از زمینه است.
او با کسی خصومت و دشمنی ندارد؛ فقط میخواهد خودش را به رنگی متفاوت با زمینه درآورد تا بتواند «من کیستم» خود را بهراحتی تشخیص دهد.
●این بحران، بحران هویت است که با لجبازی و خشونت و پرخاشگری و تبعیت نکردن خود را نشان میدهد. فرایندی در حال طی شدن است که اگر این فرآیند به سلامت طی شود منجر به این میشود که انسان از یک حیوان غیر اجتماعی بالقوه انسان، به یک حیوان اجتماعی بالقوه انسان تغییرشکل دهد. میدانید که حیوانات دو دستهاند؛ حیوانات اجتماعی و حیوانات غیر اجتماعی. مثلا گربه ها حیوانات غیراجتماعی هستند. اغلب، ما گربه ها را تنها میبینیم. فقط برای تولیدمثل، یک دوره کوتاه باهم هستند و آمیزشی انجام میدهند؛ سپس گربه نر جدا میشود؛ گربه ماده بچهها را بهدنیا آورده و بزرگ میکند و بعد همگی به دنبال کار خودشان میروند. شما به جز در یک دوره کوتاهی که بچهها نیاز به مراقبت دارند؛ گربهها را خانوادگی نمیبینید. همینطور کرگدنها و خیلی از حیوانات دیگر هم بهصورت منفرد زندگی میکنند.
https://www.tgoop.com/ce7en
👁️🗨️از دیدگاه کارل گوستاو یونگ
🖊️دکتر محمدرضا سرگلزایی
▪️بخش نخست :
🎯«کارل گوستاو یونگ» راجع به انسان هزاره سوم ، دستاوردهای مهمی از لحاظ روانشناسی و اجتماعی دارد.
از نظر یونگ،
«تفرّد یا individuation»
فرایندی است که باید در زندگی رخ دهد تا ما، انسانهای کاملی شویم. در واقع ما قبل از متفرد شدن نیمهانسانیم؛ انسان بودن برای ما یک امکان بالقوه است نه بالفعل. آنچه در ابتدا بالفعل است حیوان بودن ماست. اما فقط عدهای از ما انسان شده و عدهای دیگر انسان نخواهند شد. بهنظر میرسد که انسانشدن مشکل باشد!
▫️«گوردن آلپورت»
روانشناس انسانگرای آمریکایی، اعتقاد دارد که تنها دو درصد مردم به این مرحله self-actualization که همان مرحلهی انسانشدن است، میرسند.
نود هشت درصد دیگر، انسان بالقوه و حیوان بالفعل به دنیا میآیند و انسان بالقوه و حیوان بالفعل هم از دنیا میروند.
این self-actualization یا خودشکوفایی اسمی است که «آبراهام مازلو» برای مقصد راهی گذاشته که یونگ به آن individuation یا فرایند تفرّد میگوید.
▫️یونگ میگوید، فرایند رشد روانی دو بخش دارد:
از تولد تا دوره نوجوانی، فقط بستر سازی رشد روانی انسان اتفاق میافتد. یعنی آن اتفاق اساسی که قرار است در رشد و تحقق انسان به وقوع بپیوندد ، تا دوره نوجوانی محقق نمیشود.
در واقع تا آن موقع، انسان در حال یادگیری مهارتهای زندهماندن و بقا است. از ابتدای نوجوانی مرحلهای در روند رشد انسان شروع میشود که احتمالا در زندگی حیوانات وجود ندارد.
(گرچه که ممکن است چنین نباشد زیرا هنوز ابزارهای لازم را برای مطالعه تعاملات پیچیده حیوانات، نداریم. شاید همانطور که فکر میکنیم کلاغها فقط قار و قار میکنند و صدای همهشان شبیه به هم است؛ حیوانات هم فکر میکنند که ما انسانها قار و قور میکنیم و صدایمان مثل هم است. اگر حضرت سلیمان باشی آنوقت میفهمی که کلاغها قار قار نمیکنند!)
اسم این مرحله «بحران نوجوانی» یا «بحران هویت» است.
▫️از این مرحله به بعد، فرایند انسان شدن ما شروع میشود و با یک بحران شروع میشود. بهطور کلی هر وقت که ما در زندگی دچار بحران میشویم، یعنی وارد یک مرحله رشدی شدهایم؛ زمانیکه همینطور دنده خلاص و راحت برای خودمان میچرخیم و همه چیز بر وفقِ مراد است؛ یعنی ما در یک دوره سکون هستیم. شروع دورههای رشدی برای انسان همیشه با بحران همراه است.
پس اولین بحران، بحران نوجوانی است که همزمان با بلوغ جنسی هم رخ میدهد. در بحران نوجوانی مهمترین چیزی که برای انسان مطرح میشود؛ مسئله هویت یا identity است.
هویت یعنی چه؟…
یعنی من کیستم؟!
اولین بحران این است که «من کیستم؟»
قبل از این بحران همه میدانستند که «من کیستم»
مثلا «دخترِ زری خانم» یا «پسر بابام»… همه ماجرا حلشده است! اما معلوم نیست که این هورمونها هستند که با شروع نوجوانی فرایندی را در مغز ایجاد میکنند یا تغییر شکل و شمایل بدن انسان این سوال هویتی را برایش ایجاد میکند که «من کیستم؟».
□بههرحال فرد برای جواب دادن به این سوال شروع میکند به استقلال پیداکردن و مجزا کردن خودش از بستری که در آن قرار دارد.
گویی تا به حال خودش را با این زمینه یکی میدیده و حالا شروع میکند که خودش را چیزی مُنفَک، برآمده و متجلّیشده ببیند؛ یعنی خود را برای اولّینبار به شکل یک figure موردتوجه قرار میدهد. بنابراین دیگر نمیتواند با «پسر بابام» و «پسر مامانم» خود را معرفی کند؛ بلکه میخواهد برای معرفی خودش چهارچوبی به دور خودش بکشد و برای کشیدن این چهار چوب، عمدا بعضی از رفتارهای تحمیلی را ردکرده و به سوی بعضی از رفتارهایی میرود که برایش نهیشده است؛ زیرا اگر این اتفاق نیفتد او هنوز جزیی از زمینه است.
او با کسی خصومت و دشمنی ندارد؛ فقط میخواهد خودش را به رنگی متفاوت با زمینه درآورد تا بتواند «من کیستم» خود را بهراحتی تشخیص دهد.
●این بحران، بحران هویت است که با لجبازی و خشونت و پرخاشگری و تبعیت نکردن خود را نشان میدهد. فرایندی در حال طی شدن است که اگر این فرآیند به سلامت طی شود منجر به این میشود که انسان از یک حیوان غیر اجتماعی بالقوه انسان، به یک حیوان اجتماعی بالقوه انسان تغییرشکل دهد. میدانید که حیوانات دو دستهاند؛ حیوانات اجتماعی و حیوانات غیر اجتماعی. مثلا گربه ها حیوانات غیراجتماعی هستند. اغلب، ما گربه ها را تنها میبینیم. فقط برای تولیدمثل، یک دوره کوتاه باهم هستند و آمیزشی انجام میدهند؛ سپس گربه نر جدا میشود؛ گربه ماده بچهها را بهدنیا آورده و بزرگ میکند و بعد همگی به دنبال کار خودشان میروند. شما به جز در یک دوره کوتاهی که بچهها نیاز به مراقبت دارند؛ گربهها را خانوادگی نمیبینید. همینطور کرگدنها و خیلی از حیوانات دیگر هم بهصورت منفرد زندگی میکنند.
https://www.tgoop.com/ce7en
Telegram
🔎@CE7EN فلسفه،ادبیات،هنر،روانشناسی
کانال تلگرامی @CE7EN شامل مطالبی در حوزههای : فلسفه، تاریخ و ادبیات، هنر، روانشناسی، جامعهشناسی، اقتصاد، علم و تکنولوژی است.
▫️هدف از ایجاد این کانال صرفا افزایش آگاهی است ، و هیچ گونه جهت گیری یا گرایش خاصی ندارد .
▫️هدف از ایجاد این کانال صرفا افزایش آگاهی است ، و هیچ گونه جهت گیری یا گرایش خاصی ندارد .
🔍مسیر تفرّد
👁️🗨️از دیدگاه کارل گوستاو یونگ
🖊️دکتر محمدرضا سرگلزایی
▪️بخش دوم :
○حیوانات غیراجتماعی به نوعی «خودبسنده» زندگی میکنند؛ یعنی هر حیوانی تمام امور مربوط به خودش را مستقلا و به تنهایی انجام میدهد؛ نه توقعی از دیگری دارد و نه تکلیفی نسبت به اعضای دیگر گونه دارد؛ جز همان تکلیف تولید مثلی، انسان در این نقطه (بحران نوجوانی)، در شرایطی قرار میگیرد که تبدیل به یک حیوان اجتماعی مثل گرگ، سگ، دلفین، نهنگ و…شود. یک فرق حیوانات اجتماعی با حیوانات غیراجتماعی این استکه حیوانات اجتماعی «گرسنگی لمس» دارند.
■«اریک برن» میگوید:
انسانها سه دسته گرسنگی دارند:
گرسنگی غذا (food hunger)
گرسنگی لمس، نوازش، توجه (touch hunger)
گرسنگی ساختار (structure hunger)
پس ویژگی حیوان اجتماعی، ایناست که گرسنگی لمس دارد و یکی از ویژگیهای ژنتیکی انسان هم ایناست که حیوانی اجتماعی است و اگر مورد توجه و لمس قرار نگیرد، بیمار میشود.
میدانید که سالها پیش، یعنی زمانیکه باکتریها کشف شدند؛ دانشمندان بهاین نتیجه رسیدند که خیلی از بیماریها ناشی از باکتریها هستند؛ و بنابراین برای نوزادان که در بدو تولد، هنوز سیستم ایمنی رشدیافتهای ندارند؛ بهتر است که در محیطهای کمباکتری زندگی کنند.
بههمین دلیل، بعد از زایمان نوزادان را از مادر جدا کرده و به بخش نوزادان میبردند. پرستاران، با کفش و کلاه و دستکش و لباس مخصوص، بچهها را مورد مراقبت قرار داده و هر دو تا سه ساعت یکبار، برای شیر خوردن نزد مادرانشان میبردند.
در واقع این بچهها، در روز فقط ده تا بیست دقیقه لمس میشدند. پس از مدتی مشاهده شد که بچهها در این شرایط ایزوله، میزان رشد جسمانی کمتر و میزان بروز بیماریهایِ عفونی بیشتری را نشان میدهند. بعدا متوجه شدند که بچهها به غیر از غذا، نیاز به لمس دارند؛ بنابراین این بخشها، بسته شد و نوزادان، بهغیر از مواقعی که بیماری خاصی داشته باشند، از بدو تولد در کنار مادر و روی همان تخت نگهداری میشوند.
□میمونها، مورچهها و زنبور عسل هم، مثل انسان، حیواناتی اجتماعی هستند. انسان در زمان بحران هویت، انگار که یک حق انتخاب پیدا میکند… حق انتخاب گربه شدن، یا گرگ شدن!… حیوان منزوی شدن یا حیوان اجتماعی شدن! اگر این مرحله با موفقیت طیشود؛ روند اجتماعیشدن یا socialization شکل گرفته است.
انسان، زمانی یک حیوان اجتماعی است که منافع تیم را بر منافع شخصی خودش ترجیح دهد. این انسان میداند که وقتی تیم، قوی باشد منافع او هم تامین میشود. اما این هویت اجتماعی پیدا کردن، با چالشهای زیادی همراه است.
▫️یونگ میگوید:
این اجتماعی شدن که هنوز در خیلی از جوامع مدرن امروزی اتفاق نیفتاده، در اقوام بدوی وجود داشته است؛ چرا که در این جوامع، اسمگذاری به شکل گروهی انجام میشود؛ ختنه گروهی است؛ آموزش گروهی است؛ غذا خوردن گروهی است… چون در این اقوام رشد جمعی اتفاق افتاده؛ مثل یک تیم زندگی میکنند.
○در جامعه ای که سوشیالیزیشن اتفاق افتاده است، شاگرد اول، شاگرد اول شناخته نمیشود؛ مگر اینکه باعث ارتقاء نمره دیگر دانشآموزان هم بشود.
اگر تمام جامعه ساختارسازی مجدد شود؛ آنگاه سوشیالیزیشن در آن اتفاق میافتد.
اما پایان سوشیالیزیشن، تازه شروع روند individuation (تفرد) است، و پایان روند تفرد را یونگ integrity یا تمامیّت مینامد که در حقیقت، پایان تعارضهای درونی است.
این نقطه را، هم «اریک اریکسون» و هم یونگ، اینتگریتی مینامند. پس سوشیالیزیشن یک مرحله است که پایانش بهدست آوردن ایگو است و ایگو یعنی social identity.
پس از این سوشیالیزیشن، مرحله تفرد آغاز میشود که به اینتگریتی (تمامیت) ختم میشود.
چیست؟ ( Individuation )
تفرّد یک سفر ماجراجویانه است؛ یعنی این سفر، سفری نیست که مسیرش را علامتگذاری کرده باشند و در آخر راه به شما بگویند که رسیدید؛ حالا بیایید تفرّد اینجاست!… قدم به قدم این مسیر باید به شکل مکتشفانه توسط خودتان طیشود.
این journey (سفر) کجا اتفاق میافتد؟… !through life یعنی از شکم زندگی! یعنی نمیتوان چمدان بست و گفت: «خداحافظ، من دارم میروم Individuation پیدا کنم»! این اتفاق بایستی در مسیر زندگی و در جریان درگیری با حوادث زندگی اتفاق بیفتد.
مقصدش کجاست؟…
تمامیت یا wholeness یا self hood.
■رسیدن به آن خویشتن حقیقی. چگونه این اتفاق واقع میشود؟… باید بین نیروهای متضاد زندگیمان تعادل ایجاد کنیم. وقتی دوچرخهسواری میکنید علیالقاعده باید از یک طرف بیفتید؛ اما با بدست آوردن لم کار، این اتفاق نمیافتد. رسیدن به نقطه تعادل هم اینگونه است؛ اتفاقی بهظاهر نشدنی که میشود و ما میتوانیم بین نیروهای متضاد درونیمان تعادل ایجاد کنیم. این همان رسیدن به Individuation است.
https://www.tgoop.com/ce7en
👁️🗨️از دیدگاه کارل گوستاو یونگ
🖊️دکتر محمدرضا سرگلزایی
▪️بخش دوم :
○حیوانات غیراجتماعی به نوعی «خودبسنده» زندگی میکنند؛ یعنی هر حیوانی تمام امور مربوط به خودش را مستقلا و به تنهایی انجام میدهد؛ نه توقعی از دیگری دارد و نه تکلیفی نسبت به اعضای دیگر گونه دارد؛ جز همان تکلیف تولید مثلی، انسان در این نقطه (بحران نوجوانی)، در شرایطی قرار میگیرد که تبدیل به یک حیوان اجتماعی مثل گرگ، سگ، دلفین، نهنگ و…شود. یک فرق حیوانات اجتماعی با حیوانات غیراجتماعی این استکه حیوانات اجتماعی «گرسنگی لمس» دارند.
■«اریک برن» میگوید:
انسانها سه دسته گرسنگی دارند:
گرسنگی غذا (food hunger)
گرسنگی لمس، نوازش، توجه (touch hunger)
گرسنگی ساختار (structure hunger)
پس ویژگی حیوان اجتماعی، ایناست که گرسنگی لمس دارد و یکی از ویژگیهای ژنتیکی انسان هم ایناست که حیوانی اجتماعی است و اگر مورد توجه و لمس قرار نگیرد، بیمار میشود.
میدانید که سالها پیش، یعنی زمانیکه باکتریها کشف شدند؛ دانشمندان بهاین نتیجه رسیدند که خیلی از بیماریها ناشی از باکتریها هستند؛ و بنابراین برای نوزادان که در بدو تولد، هنوز سیستم ایمنی رشدیافتهای ندارند؛ بهتر است که در محیطهای کمباکتری زندگی کنند.
بههمین دلیل، بعد از زایمان نوزادان را از مادر جدا کرده و به بخش نوزادان میبردند. پرستاران، با کفش و کلاه و دستکش و لباس مخصوص، بچهها را مورد مراقبت قرار داده و هر دو تا سه ساعت یکبار، برای شیر خوردن نزد مادرانشان میبردند.
در واقع این بچهها، در روز فقط ده تا بیست دقیقه لمس میشدند. پس از مدتی مشاهده شد که بچهها در این شرایط ایزوله، میزان رشد جسمانی کمتر و میزان بروز بیماریهایِ عفونی بیشتری را نشان میدهند. بعدا متوجه شدند که بچهها به غیر از غذا، نیاز به لمس دارند؛ بنابراین این بخشها، بسته شد و نوزادان، بهغیر از مواقعی که بیماری خاصی داشته باشند، از بدو تولد در کنار مادر و روی همان تخت نگهداری میشوند.
□میمونها، مورچهها و زنبور عسل هم، مثل انسان، حیواناتی اجتماعی هستند. انسان در زمان بحران هویت، انگار که یک حق انتخاب پیدا میکند… حق انتخاب گربه شدن، یا گرگ شدن!… حیوان منزوی شدن یا حیوان اجتماعی شدن! اگر این مرحله با موفقیت طیشود؛ روند اجتماعیشدن یا socialization شکل گرفته است.
انسان، زمانی یک حیوان اجتماعی است که منافع تیم را بر منافع شخصی خودش ترجیح دهد. این انسان میداند که وقتی تیم، قوی باشد منافع او هم تامین میشود. اما این هویت اجتماعی پیدا کردن، با چالشهای زیادی همراه است.
▫️یونگ میگوید:
این اجتماعی شدن که هنوز در خیلی از جوامع مدرن امروزی اتفاق نیفتاده، در اقوام بدوی وجود داشته است؛ چرا که در این جوامع، اسمگذاری به شکل گروهی انجام میشود؛ ختنه گروهی است؛ آموزش گروهی است؛ غذا خوردن گروهی است… چون در این اقوام رشد جمعی اتفاق افتاده؛ مثل یک تیم زندگی میکنند.
○در جامعه ای که سوشیالیزیشن اتفاق افتاده است، شاگرد اول، شاگرد اول شناخته نمیشود؛ مگر اینکه باعث ارتقاء نمره دیگر دانشآموزان هم بشود.
اگر تمام جامعه ساختارسازی مجدد شود؛ آنگاه سوشیالیزیشن در آن اتفاق میافتد.
اما پایان سوشیالیزیشن، تازه شروع روند individuation (تفرد) است، و پایان روند تفرد را یونگ integrity یا تمامیّت مینامد که در حقیقت، پایان تعارضهای درونی است.
این نقطه را، هم «اریک اریکسون» و هم یونگ، اینتگریتی مینامند. پس سوشیالیزیشن یک مرحله است که پایانش بهدست آوردن ایگو است و ایگو یعنی social identity.
پس از این سوشیالیزیشن، مرحله تفرد آغاز میشود که به اینتگریتی (تمامیت) ختم میشود.
چیست؟ ( Individuation )
تفرّد یک سفر ماجراجویانه است؛ یعنی این سفر، سفری نیست که مسیرش را علامتگذاری کرده باشند و در آخر راه به شما بگویند که رسیدید؛ حالا بیایید تفرّد اینجاست!… قدم به قدم این مسیر باید به شکل مکتشفانه توسط خودتان طیشود.
این journey (سفر) کجا اتفاق میافتد؟… !through life یعنی از شکم زندگی! یعنی نمیتوان چمدان بست و گفت: «خداحافظ، من دارم میروم Individuation پیدا کنم»! این اتفاق بایستی در مسیر زندگی و در جریان درگیری با حوادث زندگی اتفاق بیفتد.
مقصدش کجاست؟…
تمامیت یا wholeness یا self hood.
■رسیدن به آن خویشتن حقیقی. چگونه این اتفاق واقع میشود؟… باید بین نیروهای متضاد زندگیمان تعادل ایجاد کنیم. وقتی دوچرخهسواری میکنید علیالقاعده باید از یک طرف بیفتید؛ اما با بدست آوردن لم کار، این اتفاق نمیافتد. رسیدن به نقطه تعادل هم اینگونه است؛ اتفاقی بهظاهر نشدنی که میشود و ما میتوانیم بین نیروهای متضاد درونیمان تعادل ایجاد کنیم. این همان رسیدن به Individuation است.
https://www.tgoop.com/ce7en
Telegram
🔎@CE7EN فلسفه،ادبیات،هنر،روانشناسی
کانال تلگرامی @CE7EN شامل مطالبی در حوزههای : فلسفه، تاریخ و ادبیات، هنر، روانشناسی، جامعهشناسی، اقتصاد، علم و تکنولوژی است.
▫️هدف از ایجاد این کانال صرفا افزایش آگاهی است ، و هیچ گونه جهت گیری یا گرایش خاصی ندارد .
▫️هدف از ایجاد این کانال صرفا افزایش آگاهی است ، و هیچ گونه جهت گیری یا گرایش خاصی ندارد .
🔍حقیقت
حقیقت از نظر ما فقط نام مشترکی است برای فرایندهای تحقیق، درست همانطور که سلامت، ثروت، قدرت و غیره نامهایی برای دیگر فرایندهای مرتبط با حیاتند، که آنها هم تعقیب میشوند زیرا تعقیب آنها نتیجهبخش است. حقیقت در طی تجربه «ساخته میشود»، درست همانطور که سلامت، ثروت، و قدرت طی تجربه ساخته میشوند.
📕#پراگماتیسم
✍️#ویلیام_جیمز
https://www.tgoop.com/ce7en
حقیقت از نظر ما فقط نام مشترکی است برای فرایندهای تحقیق، درست همانطور که سلامت، ثروت، قدرت و غیره نامهایی برای دیگر فرایندهای مرتبط با حیاتند، که آنها هم تعقیب میشوند زیرا تعقیب آنها نتیجهبخش است. حقیقت در طی تجربه «ساخته میشود»، درست همانطور که سلامت، ثروت، و قدرت طی تجربه ساخته میشوند.
📕#پراگماتیسم
✍️#ویلیام_جیمز
https://www.tgoop.com/ce7en
🔍زندگی زاهدانه
🎯در صورتِ زندگیِ زاهدانه، زندگانی پُلی میشود به سویِ آن زندگانیِ دیگر.
زاهد زندگی را راهِ خطایی میشُمارد که سرانجام میباید به آغازگاهاش بازگشت یا اشتباهی که میباید در عمل رد کرد.
زندگیِ زاهدانه در تضاد با خویش است. چنین تضادِ با خود که در زاهد به نمایش درمیآید، یعنی «زندگی ضدِّ زندگی»، بیدرنگ روشن است که نه تنها از نظر روانشناسی که از نظر فیزیولوژی نیز یکسره بیمعناست.
📕تبارشناسی اخلاق
✍️#فریدریش_نیچه
https://www.tgoop.com/ce7en
🎯در صورتِ زندگیِ زاهدانه، زندگانی پُلی میشود به سویِ آن زندگانیِ دیگر.
زاهد زندگی را راهِ خطایی میشُمارد که سرانجام میباید به آغازگاهاش بازگشت یا اشتباهی که میباید در عمل رد کرد.
زندگیِ زاهدانه در تضاد با خویش است. چنین تضادِ با خود که در زاهد به نمایش درمیآید، یعنی «زندگی ضدِّ زندگی»، بیدرنگ روشن است که نه تنها از نظر روانشناسی که از نظر فیزیولوژی نیز یکسره بیمعناست.
📕تبارشناسی اخلاق
✍️#فریدریش_نیچه
https://www.tgoop.com/ce7en
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔍راه دیگر
🎯نقد سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی وضعیت کنونی جامعه
🎙️: دکتر مصطفی مهرآئین
https://www.tgoop.com/ce7en
🎯نقد سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی وضعیت کنونی جامعه
🎙️: دکتر مصطفی مهرآئین
https://www.tgoop.com/ce7en
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔍انیمیشن کوتاه «la luna»
(به زبان ایتالیایی یعنی ماه)
سال 2011
🎬 کارگردان Enrico Casarosa ساخته : استودیو پیکسار.
ژانر : رئالیسم جادویی
نامزدِ دریافت جایزه اسکار بهترین انیمیشن کوتاه در هشتاد و چهارمین دوره جوایز اسکار
دریافت جایزه Annie
سبک آن از انیمههای میازاکی الهام گرفته شده است.
•••داستان این انیمیشن در کشور ایتالیا و شهر جنوا به وقوع میپیوندد. la luna حکایت پسربچهای است که در عجیبترین شرایط در حال بزرگ شدن است. امشب اولین باری است که پدر و پدربزرگ، او را به سر کار میبرند.
La Luna به روند استقلال کودکان و احترام به خواستهها، علایق و ویژگیهای خاص آنها میپردازد.
https://www.tgoop.com/ce7en
(به زبان ایتالیایی یعنی ماه)
سال 2011
🎬 کارگردان Enrico Casarosa ساخته : استودیو پیکسار.
ژانر : رئالیسم جادویی
نامزدِ دریافت جایزه اسکار بهترین انیمیشن کوتاه در هشتاد و چهارمین دوره جوایز اسکار
دریافت جایزه Annie
سبک آن از انیمههای میازاکی الهام گرفته شده است.
•••داستان این انیمیشن در کشور ایتالیا و شهر جنوا به وقوع میپیوندد. la luna حکایت پسربچهای است که در عجیبترین شرایط در حال بزرگ شدن است. امشب اولین باری است که پدر و پدربزرگ، او را به سر کار میبرند.
La Luna به روند استقلال کودکان و احترام به خواستهها، علایق و ویژگیهای خاص آنها میپردازد.
https://www.tgoop.com/ce7en
🔍هستی مقدم بر ماهیت یا چیستی است
🖋️#ژان_پل_سارتر (1905-1980)
🎯 من نمیتوانم قدبلند باشم. نمیتوانم کاری کنم که مثلا در مراکش به دنیا بیایم. اما اینها خیلی هم مهم نیست، مهم در مقیاس اینکه مثلا من میخواهم چه کسی باشم، میخواهم دقیقا چگونه زندگی کنم، میخواهم با مدتزمان محدودی که روی کرهی زمین به عنوان طول عمرم در اختیار دارم چه کنم و میخواهم چگونه و براساس چه ایدئالهایی بمیرم. اینها دقیقا چیزهایی است که فردیت مرا میسازد
#سارتر و رفقای اگزیستانسیالیستش – #کامو و #سیمون_دوبووار – مسئلهی بغرنج و پیچیدهی جبر و اختیار را به شیوهی ویلیام جیمز حل کردند:
اولین اقدامشان به عنوان کسانی که به ارادهی معطوف به باور اعتقاد دارد، اعلام تقدم هستی بر ماهیت یا چیستی بود.
✍️ #دانیل_مارتین_کلاین
📕 هر بار که معنی زندگی را فهمیدم عوضش کردند
📖 صفحه 45
https://www.tgoop.com/ce7en
🖋️#ژان_پل_سارتر (1905-1980)
🎯 من نمیتوانم قدبلند باشم. نمیتوانم کاری کنم که مثلا در مراکش به دنیا بیایم. اما اینها خیلی هم مهم نیست، مهم در مقیاس اینکه مثلا من میخواهم چه کسی باشم، میخواهم دقیقا چگونه زندگی کنم، میخواهم با مدتزمان محدودی که روی کرهی زمین به عنوان طول عمرم در اختیار دارم چه کنم و میخواهم چگونه و براساس چه ایدئالهایی بمیرم. اینها دقیقا چیزهایی است که فردیت مرا میسازد
#سارتر و رفقای اگزیستانسیالیستش – #کامو و #سیمون_دوبووار – مسئلهی بغرنج و پیچیدهی جبر و اختیار را به شیوهی ویلیام جیمز حل کردند:
اولین اقدامشان به عنوان کسانی که به ارادهی معطوف به باور اعتقاد دارد، اعلام تقدم هستی بر ماهیت یا چیستی بود.
✍️ #دانیل_مارتین_کلاین
📕 هر بار که معنی زندگی را فهمیدم عوضش کردند
📖 صفحه 45
https://www.tgoop.com/ce7en
Telegram
🔎@CE7EN فلسفه،ادبیات،هنر،روانشناسی
کانال تلگرامی @CE7EN شامل مطالبی در حوزههای : فلسفه، تاریخ و ادبیات، هنر، روانشناسی، جامعهشناسی، اقتصاد، علم و تکنولوژی است.
▫️هدف از ایجاد این کانال صرفا افزایش آگاهی است ، و هیچ گونه جهت گیری یا گرایش خاصی ندارد .
▫️هدف از ایجاد این کانال صرفا افزایش آگاهی است ، و هیچ گونه جهت گیری یا گرایش خاصی ندارد .
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎙️مصطفی مهر آیین
🎯 شما در انتخابات چه شرکت کنید و چه شرکت نکنید ، هیچ اتفاقی در سیستم حاکم رخ نخواهد داد!
https://www.tgoop.com/ce7en
🎯 شما در انتخابات چه شرکت کنید و چه شرکت نکنید ، هیچ اتفاقی در سیستم حاکم رخ نخواهد داد!
https://www.tgoop.com/ce7en
🔍بی حوصلگی نادانان
و رنج دانایان
🎯 حاصل فراغت برای بيشتر انسان ها چيست؟
حاصل فراغت برای نادانان این است که ، هرگاه لذات حسی يا كارهای احمقانه اوقاتشان را پر نكند، دچار بی حوصلگی و كسالت میشوند.
اينكه زمان فراغت چقدر بی ارزش یا ارزشمند است از نحوهٔ گذراندن آن معلوم ميشود.
فراغتی كه آريوستو آن را "بی حوصلگی نادانان" مينامند.
دغدغه ی فكری مردم عادی فقط اين است كه وقت بگذرانند،
اما دغدغه ی كسی كه استعدادی دارد اين است كه از آن نهایت استفاده را بكند.
دليل اينكه انسان هايی كه فكری محدود دارند و گرفتار بی حوصلگی هستند اين است كه ، شعورشان چيزی جز وسيله ی برانگيختن اراده ی ايشان نيست.
حال اگر انگيزه ای در دسترس نباشد، اراده ی آدمی منفعل می ماند و شعور غالب ميگردد و چون شعور مانند اراده، خود بخود فعال نميشود، در نتيجه نيروها در كل وجود آدمی به حالت سكونی وحشتناك در می آيند كه اين حالت بی حوصلگی ست.
✍️ #آرتور_شوپنهاور
📕 #در_باب_حکمت_زندگی
https://www.tgoop.com/ce7en
و رنج دانایان
🎯 حاصل فراغت برای بيشتر انسان ها چيست؟
حاصل فراغت برای نادانان این است که ، هرگاه لذات حسی يا كارهای احمقانه اوقاتشان را پر نكند، دچار بی حوصلگی و كسالت میشوند.
اينكه زمان فراغت چقدر بی ارزش یا ارزشمند است از نحوهٔ گذراندن آن معلوم ميشود.
فراغتی كه آريوستو آن را "بی حوصلگی نادانان" مينامند.
دغدغه ی فكری مردم عادی فقط اين است كه وقت بگذرانند،
اما دغدغه ی كسی كه استعدادی دارد اين است كه از آن نهایت استفاده را بكند.
دليل اينكه انسان هايی كه فكری محدود دارند و گرفتار بی حوصلگی هستند اين است كه ، شعورشان چيزی جز وسيله ی برانگيختن اراده ی ايشان نيست.
حال اگر انگيزه ای در دسترس نباشد، اراده ی آدمی منفعل می ماند و شعور غالب ميگردد و چون شعور مانند اراده، خود بخود فعال نميشود، در نتيجه نيروها در كل وجود آدمی به حالت سكونی وحشتناك در می آيند كه اين حالت بی حوصلگی ست.
✍️ #آرتور_شوپنهاور
📕 #در_باب_حکمت_زندگی
https://www.tgoop.com/ce7en
🔍سفر به آینده
🎯 برای گرفتن هر تصمیمی، تجربههای گذشتهی ما که در وجود ما ذخیره شدهاند و نیز وضعیت کنونیمان (مثلاً اینکه از خود بپرسیم آیا میتوانم بهجای مورد الف، ب را بخرم یا میتوانم مورد ج را انتخاب کنم؟) دخالت دارند.
اما در بحث چگونگی تصمیمگیری، موضوع دیگری نیز مطرح است: و آن پیشبینی آینده است.
در قلمرو زندگی جانوری، هر موجودی بهدنبال کسب پاداش است.
پاداش چیست؟
پاداش عبارت است از هر چیزی که جسم را به نقطهٔ تنظیم آرمانی خود نزدیکتر کند.
بطور مثال : وقتی جسم دچار کمبود آب میشود، آب پاداش است.
وقتی ذخیرهی انرژی در حال اتمام باشد، غذا پاداش است.
آب و غذا پاداشهای اولیه هستند و بهطور مستقیم به نیازهای زیستی ما اشاره میکنند.
اما بهطور شایعتر رفتارهای انسانی ما تابع پاداشهای ثانویهاند، چیزهایی که پاداشهای اولیه بهدنبال آنها بهوجود میآیند.
مثلاً دیدن منظرهٔ یک آبسردکن برای مغز چندان اهمیتی ندارد اما چون ما را یاد فوارهٔ آب میاندازد، چنانچه تشنه باشیم، مشاهدهٔ آن برای ما ارزشمند خواهد بود.
در مورد انسانها حتی مفاهیم انتراعی نیز میتوانند با پاداش همراه باشند، مثل این احساس که در جامعه برای ما ارزش قائل هستند. و ما برخلاف حیوانات، حتی قادریم اینگونه پاداشها را بر نیازهای زیستی خود مقدم بدانیم.
بنابر گفتهی رید مونتگیو «کوسهماهیها هیچوقت دست به اعتصاب غذا نمیزنند.» حیوانات فقط بهدنبال ارضای نیازهای پایهای خود هستند. حال آنکه انسانها از این محدوده پا فراتر میگذارند و به آرمانهای انتزاعی خود بهای بیشتری میدهند.
پس وقتی ما در برابر امکانهای متنوعی قرار میگیریم، دادههای درونی و بیرونی را با هم جمع میکنیم تا بتوانیم به حداکثر پاداشی که برای ما به عنوان فرد قابل تعریف است، دست پیدا کنیم.
چالشی که در مورد هر پاداش، اعم از پاداش انتزاعی یا پایهای وجود دارد، این است که معمولاً نتایج انتخابهای ما فوری آشکار نمیشوند. ما تقریباً همیشه مجبوریم تصمیمهایی بگیریم که در آنها بهدنبال انجامدادن رشتهای از کارها در آینده پاداشهایی به بار میآیند.
مثلاً سالها به مدرسه میرویم تا در آینده به مدرک تحصیلی باارزشی دست یابیم. سالها مثل برده کاری را که دوست نداریم انجام میدهیم به این امید که ارتقاء پیدا کنیم. تمرینهای سخت را انجام میدهیم تا به سطح مناسبی از آمادگی جسمانی برسیم.
مقایسهٔ گزینههای مختلف، بدان معنی است که برای هریک از آنها در اوضاع جاری براساس پیشبینی ارزش خاصی در نظر میگیریم و سپس گزینهای را که دارای بیشترین ارزش است انتخاب میکنیم. به این داستان توجه کنید:
فرض کنید کمی وقت آزاد دارم و میخواهم تصمیم بگیرم چه کنم. لازم است به بقالی بروم اما درعینحال دوست دارم به کافی شاپ بروم. از طرفی باید به آزمایشگاه بروم و تحقیق کنم، چون زمان تحویل کار نزدیک است. همینطور دلم میخواهد وقتم را با پسرم در پارک بگذرانم. چگونه باید از این فهرست یکی را انتخاب کنم؟
البته اگر بتوانم در عمل هریک از این کارها را انجام دهم و پاداش مربوط به آنها را نیز دریافت کنم، بر اساس نتایج بهدستآمده، انتخاب بین آنها، کار سادهای خواهد بود. اما متأسفانه سفر به آینده ممکن نیست.
یا شاید هم باشد؟... بیشتر بخوانید
📕مغز : داستان شما
✍️دیوید ایگلمن
♻️محمداسماعیل فلزی
کانال @CE7EN
🎯 برای گرفتن هر تصمیمی، تجربههای گذشتهی ما که در وجود ما ذخیره شدهاند و نیز وضعیت کنونیمان (مثلاً اینکه از خود بپرسیم آیا میتوانم بهجای مورد الف، ب را بخرم یا میتوانم مورد ج را انتخاب کنم؟) دخالت دارند.
اما در بحث چگونگی تصمیمگیری، موضوع دیگری نیز مطرح است: و آن پیشبینی آینده است.
در قلمرو زندگی جانوری، هر موجودی بهدنبال کسب پاداش است.
پاداش چیست؟
پاداش عبارت است از هر چیزی که جسم را به نقطهٔ تنظیم آرمانی خود نزدیکتر کند.
بطور مثال : وقتی جسم دچار کمبود آب میشود، آب پاداش است.
وقتی ذخیرهی انرژی در حال اتمام باشد، غذا پاداش است.
آب و غذا پاداشهای اولیه هستند و بهطور مستقیم به نیازهای زیستی ما اشاره میکنند.
اما بهطور شایعتر رفتارهای انسانی ما تابع پاداشهای ثانویهاند، چیزهایی که پاداشهای اولیه بهدنبال آنها بهوجود میآیند.
مثلاً دیدن منظرهٔ یک آبسردکن برای مغز چندان اهمیتی ندارد اما چون ما را یاد فوارهٔ آب میاندازد، چنانچه تشنه باشیم، مشاهدهٔ آن برای ما ارزشمند خواهد بود.
در مورد انسانها حتی مفاهیم انتراعی نیز میتوانند با پاداش همراه باشند، مثل این احساس که در جامعه برای ما ارزش قائل هستند. و ما برخلاف حیوانات، حتی قادریم اینگونه پاداشها را بر نیازهای زیستی خود مقدم بدانیم.
بنابر گفتهی رید مونتگیو «کوسهماهیها هیچوقت دست به اعتصاب غذا نمیزنند.» حیوانات فقط بهدنبال ارضای نیازهای پایهای خود هستند. حال آنکه انسانها از این محدوده پا فراتر میگذارند و به آرمانهای انتزاعی خود بهای بیشتری میدهند.
پس وقتی ما در برابر امکانهای متنوعی قرار میگیریم، دادههای درونی و بیرونی را با هم جمع میکنیم تا بتوانیم به حداکثر پاداشی که برای ما به عنوان فرد قابل تعریف است، دست پیدا کنیم.
چالشی که در مورد هر پاداش، اعم از پاداش انتزاعی یا پایهای وجود دارد، این است که معمولاً نتایج انتخابهای ما فوری آشکار نمیشوند. ما تقریباً همیشه مجبوریم تصمیمهایی بگیریم که در آنها بهدنبال انجامدادن رشتهای از کارها در آینده پاداشهایی به بار میآیند.
مثلاً سالها به مدرسه میرویم تا در آینده به مدرک تحصیلی باارزشی دست یابیم. سالها مثل برده کاری را که دوست نداریم انجام میدهیم به این امید که ارتقاء پیدا کنیم. تمرینهای سخت را انجام میدهیم تا به سطح مناسبی از آمادگی جسمانی برسیم.
مقایسهٔ گزینههای مختلف، بدان معنی است که برای هریک از آنها در اوضاع جاری براساس پیشبینی ارزش خاصی در نظر میگیریم و سپس گزینهای را که دارای بیشترین ارزش است انتخاب میکنیم. به این داستان توجه کنید:
فرض کنید کمی وقت آزاد دارم و میخواهم تصمیم بگیرم چه کنم. لازم است به بقالی بروم اما درعینحال دوست دارم به کافی شاپ بروم. از طرفی باید به آزمایشگاه بروم و تحقیق کنم، چون زمان تحویل کار نزدیک است. همینطور دلم میخواهد وقتم را با پسرم در پارک بگذرانم. چگونه باید از این فهرست یکی را انتخاب کنم؟
البته اگر بتوانم در عمل هریک از این کارها را انجام دهم و پاداش مربوط به آنها را نیز دریافت کنم، بر اساس نتایج بهدستآمده، انتخاب بین آنها، کار سادهای خواهد بود. اما متأسفانه سفر به آینده ممکن نیست.
یا شاید هم باشد؟... بیشتر بخوانید
📕مغز : داستان شما
✍️دیوید ایگلمن
♻️محمداسماعیل فلزی
کانال @CE7EN
Telegraph
سفر به آینده
برای گرفتن هر تصمیمی، تجربههای گذشتهی ما که در وجود ما ذخیره شدهاند و نیز وضعیت کنونیمان (مثلاً اینکه از خود بپرسیم آیا میتوانم بهجای مورد الف، ب را بخرم یا میتوانم ج را انتخاب کنم؟) دخالت دارند. اما در بحث چگونگی تصمیمگیری، موضوع دیگری نیز مطرح…
🔍دین برای زندگی کردن است ،
نه زندگی برای دین داشتن
🎯دین برای زندگی کردن است نه زندگی برای دین داشتن و دینی که نتواند جوابگوی نیازهای زندگی زمان خود باشد، حق طبیعی آن حذف از صحنهٔ زندگی است...
اخلاق، تعیین کنندهٔ شأن دین است.
عقل انسان با استقلالی که در عمل اخلاقی دارد "مرجع" تعیین ارزش ها و باورهای دینی است.
از اینجا مرجعیت و حجیّتِ هر نوع دینِ تجربی مبتنی بر وحی (ادیان تاریخی) زایل می شود؛ زیرا اتکای اخلاق بر ادیان تاریخی موجب نسبیّت اخلاق و سلب حاکمیّت عقل، و اطلاق اصول کلی آن می گردد.
"اخلاق متکی بر دین"، موجب شقاق و عدم تجانس در ارزش های اخلاقی می گردد و وحدت و همدلی نوع انسان را به خطر می اندازد...
📕#دین_در_محدوده_عقل_تنها
✍️#ایمانوئل_کانت
https://www.tgoop.com/ce7en
نه زندگی برای دین داشتن
🎯دین برای زندگی کردن است نه زندگی برای دین داشتن و دینی که نتواند جوابگوی نیازهای زندگی زمان خود باشد، حق طبیعی آن حذف از صحنهٔ زندگی است...
اخلاق، تعیین کنندهٔ شأن دین است.
عقل انسان با استقلالی که در عمل اخلاقی دارد "مرجع" تعیین ارزش ها و باورهای دینی است.
از اینجا مرجعیت و حجیّتِ هر نوع دینِ تجربی مبتنی بر وحی (ادیان تاریخی) زایل می شود؛ زیرا اتکای اخلاق بر ادیان تاریخی موجب نسبیّت اخلاق و سلب حاکمیّت عقل، و اطلاق اصول کلی آن می گردد.
"اخلاق متکی بر دین"، موجب شقاق و عدم تجانس در ارزش های اخلاقی می گردد و وحدت و همدلی نوع انسان را به خطر می اندازد...
📕#دین_در_محدوده_عقل_تنها
✍️#ایمانوئل_کانت
https://www.tgoop.com/ce7en
🔍تفویض اختیار
من افراد بسیاری را میشناسم که از خود بیزارند و برای رفع آن ، میکوشند نظر مثبت دیگران را به خود جلب کنند. ولی این راهحل نادرست و در حکم تفویض اختیار به دیگران است.
وظیفه هر یک از ما این است که خود را همانطور که هستیم بپذیریم و در جهت رشد خود بكوشيم ، نه آنکه دنبال راهی برای مقبولیت یافتن نزد مردم باشیم.
✍️#اروین_د_یالوم
📕#وقتی_نیچه_گریست
https://www.tgoop.com/ce7en
من افراد بسیاری را میشناسم که از خود بیزارند و برای رفع آن ، میکوشند نظر مثبت دیگران را به خود جلب کنند. ولی این راهحل نادرست و در حکم تفویض اختیار به دیگران است.
وظیفه هر یک از ما این است که خود را همانطور که هستیم بپذیریم و در جهت رشد خود بكوشيم ، نه آنکه دنبال راهی برای مقبولیت یافتن نزد مردم باشیم.
✍️#اروین_د_یالوم
📕#وقتی_نیچه_گریست
https://www.tgoop.com/ce7en
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
👀مستند
🔍«رادیوگرافی یک خانواده»
🎬 کارگردان : فیروزه خسروانی
محصول مشترک ایران، نروژ و سوئیس
🏆برندهی جایزهی بهترین مستند بلند و استفادهی خلاقانه از تصاویر آرشیوی از فسیتوال فیلم میتند IDFA
https://www.tgoop.com/ce7en
🔍«رادیوگرافی یک خانواده»
🎬 کارگردان : فیروزه خسروانی
محصول مشترک ایران، نروژ و سوئیس
🏆برندهی جایزهی بهترین مستند بلند و استفادهی خلاقانه از تصاویر آرشیوی از فسیتوال فیلم میتند IDFA
https://www.tgoop.com/ce7en