Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹 قسمت دوم فیلم ضبط شده وبینار تکامل مغز با حضور دکتر شروین وکیلی در تاریخ 13 اسفند ماه 1399
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸 قسمت سوم فیلم ضبط شده وبینار تکامل مغز با حضور دکتر شروین وکیلی در تاریخ 13 اسفند ماه 1399
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹 قسمت آخر فیلم ضبط شده وبینار تکامل مغز با حضور دکتر شروین وکیلی در تاریخ 13 اسفند ماه 1399
Forwarded from CognitiveScience|AUT (Faranak Sabahi)
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSftvLo1TKM93YNH3uV8kbxLcdZRummhdKhA6pzyhJm_4Uy0wQ/viewform
فراخوان همکاری با انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا(س)
◀️ از هر رشته و دانشگاهی که هستید در صورت تمایل همکاری با ما میتوانید این فرم را پر کنید.
فراخوان همکاری با انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا(س)
◀️ از هر رشته و دانشگاهی که هستید در صورت تمایل همکاری با ما میتوانید این فرم را پر کنید.
Google Docs
فرم همکاری با انجمن علمی دانشجویی علوم شناختی دانشگاه الزهرا(س)
Forwarded from انجمن علمی آمار دانشگاه شهید بهشتی تهران (Fatemeh Safavi)
⌛ برای ثبت نام در وبینار پروپوزال نویسی فقط تا پایان ۱۵ ام مهلت باقی است.
🔗 برای ثبت نام و مشاهده سرفصل ها به لینک زیر مراجعه کنید👇🏻
https://sanjide.com/event/singleevent.php?pid=459
@StatisticsSBU2
🔗 برای ثبت نام و مشاهده سرفصل ها به لینک زیر مراجعه کنید👇🏻
https://sanjide.com/event/singleevent.php?pid=459
@StatisticsSBU2
Forwarded from انجمن علمی مشاوره دانشگاه الزهرا(س)
انجمن علمی دانشجویی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف(محور) و انجمن علمی دانشجویی مشاوره دانشگاه الزهرا برگزار میکنند:
📌وبینار «کاربرد واقعیت مجازی و رباتیک در روانشناسی»
🔸نشست اول
🔹باحضور
دکتر علیرضا طاهری
(هیئت علمی دانشکده مکانیک دانشگاه صنعتی شریف)
📅تاریخ :یکشنبه 24 اسفند ماه
⏰ساعت: 18 الی 20
✅لینک برگزاری برنامه
https://vc.sharif.edu/ch/mech-stu
🔸نشست دوم
🔹باحضور
دکتر محمد رستمی
(دکتری روانشناسی شناختی و کارشناس ارشد ستاد توسعه علوم و فناوری های شناختي معاونت علمي و فناوری ریاست جمهوری)
📅تاریخ: سه شنبه 26 اسفند ماه
⏰ساعت: 18 الی 19:30
"رایگان"
✅لینک برگزاری برنامه
https://www.skyroom.online/ch/alzahrafarhangi/vr-robotics
@MehvarGroup
@Anjoman_Moshavere_Alzahra
📌وبینار «کاربرد واقعیت مجازی و رباتیک در روانشناسی»
🔸نشست اول
🔹باحضور
دکتر علیرضا طاهری
(هیئت علمی دانشکده مکانیک دانشگاه صنعتی شریف)
📅تاریخ :یکشنبه 24 اسفند ماه
⏰ساعت: 18 الی 20
✅لینک برگزاری برنامه
https://vc.sharif.edu/ch/mech-stu
🔸نشست دوم
🔹باحضور
دکتر محمد رستمی
(دکتری روانشناسی شناختی و کارشناس ارشد ستاد توسعه علوم و فناوری های شناختي معاونت علمي و فناوری ریاست جمهوری)
📅تاریخ: سه شنبه 26 اسفند ماه
⏰ساعت: 18 الی 19:30
"رایگان"
✅لینک برگزاری برنامه
https://www.skyroom.online/ch/alzahrafarhangi/vr-robotics
@MehvarGroup
@Anjoman_Moshavere_Alzahra
#اخبار_روز
📉📈مدلهای ریاضی مشخص می کنند که شما در چه مدت و با چه دقتی میتوانید آنچه که میبینید را تشخیص دهید و نسبت به آن واکنش نشان دهید
این فعالیت بر عهدهی بخش تمپورال تحتانی مغز است وجالب است که مغز بین اشیا مختلف برای تشخیص و واکنش نسبت به آن فرق میگذارد و رابطهی مستقیمی بین دقت و سرعت تشخیص و واکنش به میزان سروصدای آن شی وجود دارد. این مکانیسم مهم و اساسی باید یک تعریف مشخص داشته باشد که بتواند روش ایجاد این دقت و سرعت را باهم توضیح بدهد.
🔢ریاضیات با ارائه ی مدلهای محاسباتی توانسته تا حدودی این سازوکار را مشخص کند، اما محدودیت این مدلها در این است که تمرکزشان میتواند تنها روی یکی از دو بخش سرعت یا دقت باشد و هردو را با هم نمیتوانند توضیح دهند.
مدل Necognitron، از اولین مدلهای محاسباتی بود که برای توضیح این فرآیند طراحی شد که مبتنی بر قشر سلسله مراتبی سازگار
(Adaptive hierarchical cortex)
شواهد مغز و اعصاب فیزیولوژیک بود. به این صورت که سلولهای عصبی در لایه اولیه مدل، به محرک های ساده مانند خطوط در زاویه های خاص حساس بودند؛ در مرحله ی بعدی سلول های عصبی در لایههای خروجی، لایههای قبلی را با هم ترکیب میکردند تا بتوانند به محرکهای پیچیدهتری پاسخ دهند.
مدل HMAX، مدل دیگری با ساختاری مشابه Necognitron، اما با قوانین ترکیبی متفاوت بود. این مدل موفق به ارائه عملکردی شد که بتواند تفاوت در تشخیصِ حیوانات را از غیرحیوانات معلوم کند. بعدا نسخههای اصلاح شده دیگری از HMAX درسایرمطالعات نیزارائه شد تا مکانیسم های تشخیص شیء در کارهای مختلف توضیح داده شود.
در سال 2007، Masquelie و Thorpe با استفاده از شبکه عصبی SPIKING، قانون یادگیری در STDP HMAX را اصلاح کردند. مدل آنها درمقایسه با مدل اصلیHMAX عملکرد بهتری در دسته بندی اشیا داشت و از همه مهم تر روند شناخت شیء در مغز با ساختاری قابل قبول را از نظر زیست شناختی را توضیح می داد.
روش کارِ این دو مدل به این صورت است که از استخراج ویژگی های حاوی اطلاعات از محرک های ورودی موجود در فرآیند های بیولوژیک استفاده می کنند که سرانجام نمایش اشیا را تشکیل می دهند. سپس در یک طبقه بندی کننده ی غیربیولوژیک مثل دستگاه بردار پشتیبان با یک تابع پایه ی شعاعی از ویژگی های استخراج شده برای تعیین دسته ورودی استفاده می کنند. این مدلها می توانند دقت انتخاب انسان را در کارهای طبقه بندی سریع دنبال کند. با این حال زمان پاسخ انسان را که جنبهی مهمی از پاسخ های رفتاری است و مهم تر از آن سرعت همراه با دقت را نمی توانند توضیح دهند. چون صرف زمان بیشتر باعث بهبود دقت می شود.
از طرف دیگری مدل ارائه شده توسط میرزایی و همکاران، زمان پاسخ ناظران را در یک کار تشخیص سریع توضیح می دهد، اما نمیتواند صحت انتخاب و ارتباط آن با زمان واکنش را توضیح دهد.
نتایج نشان می دهد که پردازش لحظه ای محرک های ورودی حاوی اطلاعات است. زیرا می تواند زمان واکنش انسان وهمچنین دقت را در تشخیص جسم توضیح بدهد. نکته مهم این است که دقت با افزایش آستانه ی تصمیم گیری، بهتر می شود. پشتیبانی از این اطلاعات ارائه شده در طول زمان، بیهوده نیست. بنابراین می تواند به خوبی همراهی سرعت و دقت را توضیح بدهد. این مدل می تواند مکانیسم تشخیص اشیا در مغز را از سطح نمایش محرک تا رفتار روشن کند.
📍انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
@CS_AUT
منبع:
https://www.nature.com/articles/s41598-021-85198-2
📉📈مدلهای ریاضی مشخص می کنند که شما در چه مدت و با چه دقتی میتوانید آنچه که میبینید را تشخیص دهید و نسبت به آن واکنش نشان دهید
این فعالیت بر عهدهی بخش تمپورال تحتانی مغز است وجالب است که مغز بین اشیا مختلف برای تشخیص و واکنش نسبت به آن فرق میگذارد و رابطهی مستقیمی بین دقت و سرعت تشخیص و واکنش به میزان سروصدای آن شی وجود دارد. این مکانیسم مهم و اساسی باید یک تعریف مشخص داشته باشد که بتواند روش ایجاد این دقت و سرعت را باهم توضیح بدهد.
🔢ریاضیات با ارائه ی مدلهای محاسباتی توانسته تا حدودی این سازوکار را مشخص کند، اما محدودیت این مدلها در این است که تمرکزشان میتواند تنها روی یکی از دو بخش سرعت یا دقت باشد و هردو را با هم نمیتوانند توضیح دهند.
مدل Necognitron، از اولین مدلهای محاسباتی بود که برای توضیح این فرآیند طراحی شد که مبتنی بر قشر سلسله مراتبی سازگار
(Adaptive hierarchical cortex)
شواهد مغز و اعصاب فیزیولوژیک بود. به این صورت که سلولهای عصبی در لایه اولیه مدل، به محرک های ساده مانند خطوط در زاویه های خاص حساس بودند؛ در مرحله ی بعدی سلول های عصبی در لایههای خروجی، لایههای قبلی را با هم ترکیب میکردند تا بتوانند به محرکهای پیچیدهتری پاسخ دهند.
مدل HMAX، مدل دیگری با ساختاری مشابه Necognitron، اما با قوانین ترکیبی متفاوت بود. این مدل موفق به ارائه عملکردی شد که بتواند تفاوت در تشخیصِ حیوانات را از غیرحیوانات معلوم کند. بعدا نسخههای اصلاح شده دیگری از HMAX درسایرمطالعات نیزارائه شد تا مکانیسم های تشخیص شیء در کارهای مختلف توضیح داده شود.
در سال 2007، Masquelie و Thorpe با استفاده از شبکه عصبی SPIKING، قانون یادگیری در STDP HMAX را اصلاح کردند. مدل آنها درمقایسه با مدل اصلیHMAX عملکرد بهتری در دسته بندی اشیا داشت و از همه مهم تر روند شناخت شیء در مغز با ساختاری قابل قبول را از نظر زیست شناختی را توضیح می داد.
روش کارِ این دو مدل به این صورت است که از استخراج ویژگی های حاوی اطلاعات از محرک های ورودی موجود در فرآیند های بیولوژیک استفاده می کنند که سرانجام نمایش اشیا را تشکیل می دهند. سپس در یک طبقه بندی کننده ی غیربیولوژیک مثل دستگاه بردار پشتیبان با یک تابع پایه ی شعاعی از ویژگی های استخراج شده برای تعیین دسته ورودی استفاده می کنند. این مدلها می توانند دقت انتخاب انسان را در کارهای طبقه بندی سریع دنبال کند. با این حال زمان پاسخ انسان را که جنبهی مهمی از پاسخ های رفتاری است و مهم تر از آن سرعت همراه با دقت را نمی توانند توضیح دهند. چون صرف زمان بیشتر باعث بهبود دقت می شود.
از طرف دیگری مدل ارائه شده توسط میرزایی و همکاران، زمان پاسخ ناظران را در یک کار تشخیص سریع توضیح می دهد، اما نمیتواند صحت انتخاب و ارتباط آن با زمان واکنش را توضیح دهد.
نتایج نشان می دهد که پردازش لحظه ای محرک های ورودی حاوی اطلاعات است. زیرا می تواند زمان واکنش انسان وهمچنین دقت را در تشخیص جسم توضیح بدهد. نکته مهم این است که دقت با افزایش آستانه ی تصمیم گیری، بهتر می شود. پشتیبانی از این اطلاعات ارائه شده در طول زمان، بیهوده نیست. بنابراین می تواند به خوبی همراهی سرعت و دقت را توضیح بدهد. این مدل می تواند مکانیسم تشخیص اشیا در مغز را از سطح نمایش محرک تا رفتار روشن کند.
📍انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
@CS_AUT
منبع:
https://www.nature.com/articles/s41598-021-85198-2
Nature
A temporal hierarchical feedforward model explains both the time and the accuracy of object recognition
Scientific Reports - A temporal hierarchical feedforward model explains both the time and the accuracy of object recognition
🗂🧠مهارت خود سازمان دهی عجیب مغز: کشف چگونگی دستیابی مدارهای عصبی به تعادل بین تحریک و بازداری
🟡یک تیم تحقیقاتی از توبینگ کشف کردند که چگونه ساختار مغز می تواند حتی در شرایط غیرطبیعی در عملکرد مناسب و حالت پایدار باقی بماند. نتایج آنها ممکن است پایههایی برای درک بهتر و درمان بیماریهایی چون صرع و اوتیسم باشد.
🟠نورونهای موجود در مغز ما با هم دیگر ارتباط برقرار می کنند و واحدهای عملکردی کوچکی به نام مدارهای عصبی را می سازند. یک نورون که به وسیله سیناپس با سلول دیگری ارتباط برقرار میکند، میتواند با فرستادن سیگنال، اطلاعات را به نورون دوم انتقال دهد. این عمل می تواند باعث شود تا سریعا نورون دوم، سیگنال را به نورون دیگر در مدار عصبی انتقال دهد. اگر این عمل رخ دهد، نورون اول احتمالا یک نورون تحریک کننده بوده است. اما نورونهایی که وظیفه کاملا مخالفی دارند هم، به همنی اندازه برای عملکرد مغز مهم هستند. از جمله نورونهای مهاری که باعث می شوند تا نورون دوم، سیگنال را با احتمال کمتری به نورون های بعدی انتقال دهد.
اثر متقابل تحریک و مهار برای عملکرد طبیعی شبکههای عصبی مهم است. عدم تعادل این دو با بسیاری از اختلالات عصبی و روانپریشی همراه است. از جمله صرع، آلزایمر و اختلالات اوتیسم.
🟣به طرز جالبی، سهم نورونهای مهاری بین تمام نورون ها در بین ساختارهای متنوع مغز (مانند قشر نو یا هیپوکامپ) در طول زندگی یک فرد، ۱۵ تا ۳۰ درصد ثابت می ماند. دانشمندان موسسه علوم ویزمن در رهورت، سلولی را در آزمایشگاه پرورش دادند که شامل نسبتهای مختلف از نورونهای تحریکی و مهاری بود. سپس فعالیت این بافتهای مصنوعی مغزی را اندازه گیری کردند. اولگ وینوگرادوف، دانشجوی دکترای توضیح می دهد: «شبکه های عصبی با نسبت متفاوتی از نورون های تحریکی و بازداری فعال ماندند. حتی گاهی اوقات این نسبت ها بسیار متفاوت از حالت طبیعی بود. تا زمانی که سهم نورون های مهاری در حدود ۱۰ تا ۹۰ درصد باقی می ماند، فعالیت های آن ها تغییر چشمگیری نمی کند». به نظر میرسد که ساختارهای عصبی راهی برای جبران ترکیب غیرمعمول خود دارند تا حالت پایدار و فعالیت و عملکرد مناسب خود را حفظ کنند.
🟢بنابراین این سوال ایجاد میشود که چه مکانیزمی به بافت مغز اجازه میدهد تا با چنین شرایط متفاوتی سازگار شود؟
محققان نظریهای را بیان کردند که «شبکههای عصبی با تنظیم تعداد ارتباطات و سیناپس ها سازگار می شوند». اگر تعداد کمی از نورونهای مهاری وجود داشته باشد، آنها مجبور میشوند سیناپسهای بیشتری با سایر نورونها برقرار کنند. بالعکس، اگر سهم نورونهای مهاری زیاد باشد، نورونهای تحریکی مجبور میشوند تا ارتباطات بیشتری برقرار کنند.
مدل نظری دانشمندان توبینگ میتواند نتایج آزمایش همکارانشان در رهورت را توضیح دهد و مکانیسمی که کمک میکند تا پویایی ثابت و پایداری را که در مغز باقی میماند، آشکار کند. نتایج، تصویری واضحتر از چگونگی عملکرد و برقراری تعادل تحریک/ مهار ارائه می دهد. در دراز مدت آنها میتوانند در توسعه پزشکی شخصی مفید باشند. اشتقاق سلولهای بنیادی جسم سلولی ناشی از کشت سلولهای عصبی، میتواند در یافتن مکانیسمی برای اختلالات عصبی روانی و داروهای جدید استفاده شود.
📍انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
@CS_AUT
#اخبار_روز
منبع:
https://www.sciencedaily.com/releases/2021/03/210322093732.htm
🟡یک تیم تحقیقاتی از توبینگ کشف کردند که چگونه ساختار مغز می تواند حتی در شرایط غیرطبیعی در عملکرد مناسب و حالت پایدار باقی بماند. نتایج آنها ممکن است پایههایی برای درک بهتر و درمان بیماریهایی چون صرع و اوتیسم باشد.
🟠نورونهای موجود در مغز ما با هم دیگر ارتباط برقرار می کنند و واحدهای عملکردی کوچکی به نام مدارهای عصبی را می سازند. یک نورون که به وسیله سیناپس با سلول دیگری ارتباط برقرار میکند، میتواند با فرستادن سیگنال، اطلاعات را به نورون دوم انتقال دهد. این عمل می تواند باعث شود تا سریعا نورون دوم، سیگنال را به نورون دیگر در مدار عصبی انتقال دهد. اگر این عمل رخ دهد، نورون اول احتمالا یک نورون تحریک کننده بوده است. اما نورونهایی که وظیفه کاملا مخالفی دارند هم، به همنی اندازه برای عملکرد مغز مهم هستند. از جمله نورونهای مهاری که باعث می شوند تا نورون دوم، سیگنال را با احتمال کمتری به نورون های بعدی انتقال دهد.
اثر متقابل تحریک و مهار برای عملکرد طبیعی شبکههای عصبی مهم است. عدم تعادل این دو با بسیاری از اختلالات عصبی و روانپریشی همراه است. از جمله صرع، آلزایمر و اختلالات اوتیسم.
🟣به طرز جالبی، سهم نورونهای مهاری بین تمام نورون ها در بین ساختارهای متنوع مغز (مانند قشر نو یا هیپوکامپ) در طول زندگی یک فرد، ۱۵ تا ۳۰ درصد ثابت می ماند. دانشمندان موسسه علوم ویزمن در رهورت، سلولی را در آزمایشگاه پرورش دادند که شامل نسبتهای مختلف از نورونهای تحریکی و مهاری بود. سپس فعالیت این بافتهای مصنوعی مغزی را اندازه گیری کردند. اولگ وینوگرادوف، دانشجوی دکترای توضیح می دهد: «شبکه های عصبی با نسبت متفاوتی از نورون های تحریکی و بازداری فعال ماندند. حتی گاهی اوقات این نسبت ها بسیار متفاوت از حالت طبیعی بود. تا زمانی که سهم نورون های مهاری در حدود ۱۰ تا ۹۰ درصد باقی می ماند، فعالیت های آن ها تغییر چشمگیری نمی کند». به نظر میرسد که ساختارهای عصبی راهی برای جبران ترکیب غیرمعمول خود دارند تا حالت پایدار و فعالیت و عملکرد مناسب خود را حفظ کنند.
🟢بنابراین این سوال ایجاد میشود که چه مکانیزمی به بافت مغز اجازه میدهد تا با چنین شرایط متفاوتی سازگار شود؟
محققان نظریهای را بیان کردند که «شبکههای عصبی با تنظیم تعداد ارتباطات و سیناپس ها سازگار می شوند». اگر تعداد کمی از نورونهای مهاری وجود داشته باشد، آنها مجبور میشوند سیناپسهای بیشتری با سایر نورونها برقرار کنند. بالعکس، اگر سهم نورونهای مهاری زیاد باشد، نورونهای تحریکی مجبور میشوند تا ارتباطات بیشتری برقرار کنند.
مدل نظری دانشمندان توبینگ میتواند نتایج آزمایش همکارانشان در رهورت را توضیح دهد و مکانیسمی که کمک میکند تا پویایی ثابت و پایداری را که در مغز باقی میماند، آشکار کند. نتایج، تصویری واضحتر از چگونگی عملکرد و برقراری تعادل تحریک/ مهار ارائه می دهد. در دراز مدت آنها میتوانند در توسعه پزشکی شخصی مفید باشند. اشتقاق سلولهای بنیادی جسم سلولی ناشی از کشت سلولهای عصبی، میتواند در یافتن مکانیسمی برای اختلالات عصبی روانی و داروهای جدید استفاده شود.
📍انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
@CS_AUT
#اخبار_روز
منبع:
https://www.sciencedaily.com/releases/2021/03/210322093732.htm
ScienceDaily
The astonishing self-organization skills of the brain
Uncovering how neural circuits achieve a balance between excitation and inhibition.
👁👂احتمال افسردگی و اضطراب در زنانی که مشکلات شنوایی و بینایی دارند، بیشتر است
شیوع اضطراب و افسردگی در زنانی که دچار افت حسی هستند، بین 2 تا 2.56 برابر بیشتر از مردان است. افت حسی به معنای کاهش شنوایی، مشکلات بینایی یا از دست دادن دوگانه هردو میباشد.
این تحقیق درمجله روانپزشکی سالمندان منتشر شده است.
داده های نظرسنجی بین 23000 بزرگسال، در پاسخ به این پرسش که آیادهنگام بروز مشکلات بینایی یا شنوایی و یا هردوی آنها باعث شده که اضطراب و افسردگی بگیرند یا خیر؟، به دست آمده است.
احتمال بروز افسردگی و اضطراب در زنان با اختلال حسی دوگانه تقریبا سه و نیم برابر بیشتر از افرادی بود که هیچ نقصی در این زمینه نداشتند. درحالی که مردانی با اختلال حسی دوگانه بیش از دو نیم برابر بیشتر از مردان بدون این دو نقص دچار افسردگی میشوند.
نویسنده اصلی، پروفسور شاهینا پردهان، مدیر انیستتیوی تحقیقات بینایی و چشم در ARU در این باره گفت: «مطالعات ما نشان میدهند که کاهش حس، به ویژه در بینایی و شنوایی، منجر به افزایش تعداد افراد افسرده و مضطرب به خصوص در زنان می شود. این واقعیت، اهمیت مداخلات برای رفع مشکلات بینایی و کاهش شنوایی، به ویژه در زنان را برجستهتر می کند. در برخی اوقات، این نقصها قابل پیشگیری یا قابل درمان هستند و واضح است که این مسائل نه تنها بر سلامت جسم بلکه بر سلامت روان نیز تاثیر میگذارند.
@CS_AUT
📍انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
#اخبار_روز
#افسردگی
#اضطراب
#افت_حس
منبع:
https://neurosciencenews.com/depression-sensory-loss-18116/
شیوع اضطراب و افسردگی در زنانی که دچار افت حسی هستند، بین 2 تا 2.56 برابر بیشتر از مردان است. افت حسی به معنای کاهش شنوایی، مشکلات بینایی یا از دست دادن دوگانه هردو میباشد.
این تحقیق درمجله روانپزشکی سالمندان منتشر شده است.
داده های نظرسنجی بین 23000 بزرگسال، در پاسخ به این پرسش که آیادهنگام بروز مشکلات بینایی یا شنوایی و یا هردوی آنها باعث شده که اضطراب و افسردگی بگیرند یا خیر؟، به دست آمده است.
احتمال بروز افسردگی و اضطراب در زنان با اختلال حسی دوگانه تقریبا سه و نیم برابر بیشتر از افرادی بود که هیچ نقصی در این زمینه نداشتند. درحالی که مردانی با اختلال حسی دوگانه بیش از دو نیم برابر بیشتر از مردان بدون این دو نقص دچار افسردگی میشوند.
نویسنده اصلی، پروفسور شاهینا پردهان، مدیر انیستتیوی تحقیقات بینایی و چشم در ARU در این باره گفت: «مطالعات ما نشان میدهند که کاهش حس، به ویژه در بینایی و شنوایی، منجر به افزایش تعداد افراد افسرده و مضطرب به خصوص در زنان می شود. این واقعیت، اهمیت مداخلات برای رفع مشکلات بینایی و کاهش شنوایی، به ویژه در زنان را برجستهتر می کند. در برخی اوقات، این نقصها قابل پیشگیری یا قابل درمان هستند و واضح است که این مسائل نه تنها بر سلامت جسم بلکه بر سلامت روان نیز تاثیر میگذارند.
@CS_AUT
📍انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
#اخبار_روز
#افسردگی
#اضطراب
#افت_حس
منبع:
https://neurosciencenews.com/depression-sensory-loss-18116/
Neuroscience News
Women With Sensory Loss Twice as Likely to Suffer Depression - Neuroscience News
The prevalence of depression and anxiety was between 2 and 2.56 higher in women experiencing sensory loss than men. Sensory loss was categorized as hearing loss, visual problems, or dual sensory loss.
🟡 بدرفتاری در دوران کودکی (CM) به عنوان یک عامل آسیب زننده عمده برای انواع اختلالات روانپزشکی به شمار میرود
بدرفتاری در دوران کودکی (CM) به عنوان یک عامل آسیب زننده عمده برای انواع اختلالات روانپزشکی، از جمله اختلالات عاطفی، اختلالات اضطرابی، و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، و همچنین اختلالات شخصیت مورد بحث قرار گرفته است. در مورد اختلال افسردگی اساسی (MDD)، شواهد فزایندهای وجود دارد که نشان میدهد CM با خطر بیشتری برای ایجاد MDD، شدت علائم بیشتر، مسیر بیماری نامطلوب و پاسخ درمانی کمتر همراه است. در حالی که این یافتهها بر ارتباط CM با تحقیقات روانپزشکی تأکید میکنند، اما مشخص نیست که چه مکانیسمی این عوارض جانبی را ایجاد میکند.
تحقیقات نشان میدهند که استرس مکرر یا پایدار در طی مراحل رشد حساس کودکی یا نوجوانی باعث ایجاد عوارض جانبی بیولوژیکی در دراز مدت میشود. 🧠 به ویژه در نواحی لیمبیک و پیش پیشانی که تا بزرگسالی ادامه دارد. این تغییرات نوروبیولوژیک با نقایص عملکردی در حوزههای مختلف شناختی همراه است. همچنین اثرات بدتر CM بر روی حافظه فعال، توجه و هوش به طور مداوم گزارش شده است. با این حال نتایج متفاوتی در مورد حافظه اپیزودیک (حافظهای که ترتیب وقایع را پوشش میدهد)، پردازش و عملکرد اجرایی وجود دارد.
📊به نظر میرسد که متاآنالیزهای گذشته در مورد اینکه آیا ارتباطات CM با عملکرد شناختی به طور خاص در حوزههای شناختی مشهود است یا در دامنهها، متفاوت است. یک متاآنالیز در مقایسه گروههای سالم CM و غیر CM بدون توجه به حوزههای شناختی، نقایص شناختی گسترده ای را در گروه CM پیدا کرد. یکی دیگر از متاآنالیزها در بررسی نمونههایی با چندین تشخیص روانپزشکی نشان داد که بیشترین تأثیر CM در حوزههای حافظه اپیزودیک توجه و بصری مشهود است. در حالی که هیچ ارتباطی برای حافظه کاری و مکانیکی عملکرد مشاهده نشده است. بالعکس قویترین ارتباط بین CM و شناخت در حوزه عملکرد اجرایی مشهود است. بنابراین، یافتهها در مورد حوزههای شناختی که اثرات CM در آن ها ظهور می کنند، متناقض است. به طور کلی به نظر می رسد که نقایص شناختی مربوط به CM که از دوران کودکی در افراد دیده می شوند، تا بزرگسالی ادامه دارند و می توانند با CM در نمونه های PTSD و غیر PTSD همراه باشد. بعلاوه، مشخص نیست که تا چه اندازه ارتباط بین CM و عملکرد شناختی توسط عوامل مشترک محیطی و ژنتیکی ایجاد می شود.
متغیر دیگری که هم با CM و هم با عملکرد شناختی همراه است، وضعیت اقتصادی اجتماعی خانوادگی (SES) است که محیط کودک را تعریف می کند. به عنوان مثال این عملکرد با توجه به درآمد خانواده، وضعیت شغلی یا تحصیلات والدین (PE) تعیین می شود. کودکان از خانواده هایی با SES پایین در مقایسه با کودکان از خانواده هایی با SES بالا، بیش تر در معرض خطر سو استفاده و غفلت قرار دارند. علاوه بر این، SES کم والدین با کمبود شناختی در حوزههای مختلف در سن جوانی و پیشرفت تحصیلی (EdA) با اواخر زندگی مرتبط است. SES خانوادگی همچنین ممکن است رابطه بین CM و تواناییهای شناختی را مخدوش کند. با این حال متاآنالیزهای انجام شده نشان دادند که هیچ ارتباط حیاتی SES برای رابطه بین CM و شناخت وجود ندارد. با این حال ، پژوهش اخیر در بررسی دو گروه بزرگ آینده نگر گزارش داد که اندازه اثر CM در شناخت هنگام کنترل SES بطور قابل توجهی کاهش مییابد. 🧬البته در این میان نباید از نقش عوامل ژنتیکی نیز در پیدایش این اختلال غافل شد.
بر اساس گزارشات شرح داده شده در بالا، نتیجه میشود که CM، تشخیص MDD و استعداد ژنتیکی MDD با توانایی های شناختی ارتباط منفی دارند. در حالی که PE بالاتر و استعداد ژنتیکی EdA، هر دو با عملکرد شناختی ارتباط مثبت دارند. در این مقاله فرضیه این که حتی در هنگام کنترل برای تشخیص MDD ، PE و متغیرهای ژنتیکی، اثر مستقل CM بر شناخت وجود دارد یا خیر، آزمایش شده است. علاوه بر تجزیه و تحلیل مبتنی بر فرضیه، اثرات متقابل بالقوه CM با سن، جنسیت، تشخیص MDD ، PE و استعداد ژنتیکی نیز بررسی شده است.
#CM
#PTSD
#MDD
#SES
@CS_AUT
📍انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
منبع:
https://www.nature.com/articles/s41386-020-00794-6
بدرفتاری در دوران کودکی (CM) به عنوان یک عامل آسیب زننده عمده برای انواع اختلالات روانپزشکی، از جمله اختلالات عاطفی، اختلالات اضطرابی، و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، و همچنین اختلالات شخصیت مورد بحث قرار گرفته است. در مورد اختلال افسردگی اساسی (MDD)، شواهد فزایندهای وجود دارد که نشان میدهد CM با خطر بیشتری برای ایجاد MDD، شدت علائم بیشتر، مسیر بیماری نامطلوب و پاسخ درمانی کمتر همراه است. در حالی که این یافتهها بر ارتباط CM با تحقیقات روانپزشکی تأکید میکنند، اما مشخص نیست که چه مکانیسمی این عوارض جانبی را ایجاد میکند.
تحقیقات نشان میدهند که استرس مکرر یا پایدار در طی مراحل رشد حساس کودکی یا نوجوانی باعث ایجاد عوارض جانبی بیولوژیکی در دراز مدت میشود. 🧠 به ویژه در نواحی لیمبیک و پیش پیشانی که تا بزرگسالی ادامه دارد. این تغییرات نوروبیولوژیک با نقایص عملکردی در حوزههای مختلف شناختی همراه است. همچنین اثرات بدتر CM بر روی حافظه فعال، توجه و هوش به طور مداوم گزارش شده است. با این حال نتایج متفاوتی در مورد حافظه اپیزودیک (حافظهای که ترتیب وقایع را پوشش میدهد)، پردازش و عملکرد اجرایی وجود دارد.
📊به نظر میرسد که متاآنالیزهای گذشته در مورد اینکه آیا ارتباطات CM با عملکرد شناختی به طور خاص در حوزههای شناختی مشهود است یا در دامنهها، متفاوت است. یک متاآنالیز در مقایسه گروههای سالم CM و غیر CM بدون توجه به حوزههای شناختی، نقایص شناختی گسترده ای را در گروه CM پیدا کرد. یکی دیگر از متاآنالیزها در بررسی نمونههایی با چندین تشخیص روانپزشکی نشان داد که بیشترین تأثیر CM در حوزههای حافظه اپیزودیک توجه و بصری مشهود است. در حالی که هیچ ارتباطی برای حافظه کاری و مکانیکی عملکرد مشاهده نشده است. بالعکس قویترین ارتباط بین CM و شناخت در حوزه عملکرد اجرایی مشهود است. بنابراین، یافتهها در مورد حوزههای شناختی که اثرات CM در آن ها ظهور می کنند، متناقض است. به طور کلی به نظر می رسد که نقایص شناختی مربوط به CM که از دوران کودکی در افراد دیده می شوند، تا بزرگسالی ادامه دارند و می توانند با CM در نمونه های PTSD و غیر PTSD همراه باشد. بعلاوه، مشخص نیست که تا چه اندازه ارتباط بین CM و عملکرد شناختی توسط عوامل مشترک محیطی و ژنتیکی ایجاد می شود.
متغیر دیگری که هم با CM و هم با عملکرد شناختی همراه است، وضعیت اقتصادی اجتماعی خانوادگی (SES) است که محیط کودک را تعریف می کند. به عنوان مثال این عملکرد با توجه به درآمد خانواده، وضعیت شغلی یا تحصیلات والدین (PE) تعیین می شود. کودکان از خانواده هایی با SES پایین در مقایسه با کودکان از خانواده هایی با SES بالا، بیش تر در معرض خطر سو استفاده و غفلت قرار دارند. علاوه بر این، SES کم والدین با کمبود شناختی در حوزههای مختلف در سن جوانی و پیشرفت تحصیلی (EdA) با اواخر زندگی مرتبط است. SES خانوادگی همچنین ممکن است رابطه بین CM و تواناییهای شناختی را مخدوش کند. با این حال متاآنالیزهای انجام شده نشان دادند که هیچ ارتباط حیاتی SES برای رابطه بین CM و شناخت وجود ندارد. با این حال ، پژوهش اخیر در بررسی دو گروه بزرگ آینده نگر گزارش داد که اندازه اثر CM در شناخت هنگام کنترل SES بطور قابل توجهی کاهش مییابد. 🧬البته در این میان نباید از نقش عوامل ژنتیکی نیز در پیدایش این اختلال غافل شد.
بر اساس گزارشات شرح داده شده در بالا، نتیجه میشود که CM، تشخیص MDD و استعداد ژنتیکی MDD با توانایی های شناختی ارتباط منفی دارند. در حالی که PE بالاتر و استعداد ژنتیکی EdA، هر دو با عملکرد شناختی ارتباط مثبت دارند. در این مقاله فرضیه این که حتی در هنگام کنترل برای تشخیص MDD ، PE و متغیرهای ژنتیکی، اثر مستقل CM بر شناخت وجود دارد یا خیر، آزمایش شده است. علاوه بر تجزیه و تحلیل مبتنی بر فرضیه، اثرات متقابل بالقوه CM با سن، جنسیت، تشخیص MDD ، PE و استعداد ژنتیکی نیز بررسی شده است.
#CM
#PTSD
#MDD
#SES
@CS_AUT
📍انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
منبع:
https://www.nature.com/articles/s41386-020-00794-6
Neuropsychopharmacology
Childhood maltreatment and cognitive functioning: the role of depression, parental education, and polygenic predisposition
Neuropsychopharmacology volume 46, pages891–899(2021)Cite this article
🧠نوروساینتیستها، شبکههای مهم مغزی مرتبط با آگاهی را کشف کردند
امروزه تلاش برای درک پایه های زیستی آگاهی، یکی از چالشهای بزرگ دانشمندان علوم اعصاب است. در مطالعات آزمایشگاهی قبلی صورت گرفته، فقدان و بازگشت آگاهی به وسیله داروهای بیهوشی و خوابهای زیستی تنطیم میشده است که به دلیل اثرات دارویی، در بررسی های سطوح فعالیتهای مغز، رفتار «عدم پاسخگویی» و آگاهی درونی حاصل شده، با هم اشتباه گرفته میشدند. حالاتی که از چند جنبه دیگر متفاوت از آگاهی هستند.
یکی از چالشهای مهم طراحی یک مجموعه این است که حالات مناطق مختلف مغز نسبت به آگاهی باید مشخص شوند. برای اولین بار، این مطالعه بسیاری از ابهامات گذشته را برطرف کرده است و مکانیسمهای عصبی مرتبط با آگاهی را نشان میدهد.
پژوهشگران این مطالعه، با اندازهگیری فعالیتهای مغزی مردان بزرگسال با PET در حالت خواب و بیهوشی، به دنبال پیدا کردن شبکههای عصبی مرتبط با آگاهی بودند.
🟡این مطالعه امکان تشخیص تغییرات ناشی از حالات خاص آگاهی از اثرات کلی بیهوشی را به محققان میدهد. پژوهشگران، شرکت کنندگان را بین آزمایش بیدار میکردند تا با آنها مصاحبه کنند و وضعیت ارتباط آنها را تایید کنند. تغییرات مرتبط با ارتباط با فعالیتهای نواحی مغزی هماهنگی داشتند. مانند تالاموس، قشر سینگولیت (مرکز تشخیص درد در مغز) قدامی و خلفی و شکنج زاویه ای. این مناطق هنگامی که فرد، ارتباط با خودش را از دست میدهد، جریان خون کمتری را نشان میدهند و هنگامی که فرد با خودش ارتباط دارد، جریان خون بیشتری را نشان میدهند. این الگو هم برای خواب و هم برای بیهوشی صادق بود و نشان میدهد که فارغ از اثرات دارو یا خواب، این شبکه ممکن است برای آگاهی انسان ضروری باشد و تغییرات مربوط به ارتباط فرد با خود مهم است.
به نظر میرسد که بیهوشی کامل، بیشتر از آنچه که تصور میشد با خواب طبیعی شباهت دارد. همچنین این تفسیر با نتایج الکتروفیزیولوژیک در مطالعه جدید دیگری درباره بیهوشی مطابقت دارد.
به دلیل وجود کمترین تاخیر بین بیداریها و مصاحبهها، نتایج کنونی به طور قابل توجهی درک ما از ماهیت حالت بیهوشی را بهبود میبخشند. خلاف باور رایج، از دست دادن کامل آگاهی برای یک بیهوشی کامل موفق لازم نیست. چراکه فقط کافی است تجربیات و ارتباط بیمار را از آنچه در اتاق عمل رخ میدهد، قطع کنیم.
#آگاهی
@CS_AUT
📍انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
منبع:
http://www.sci-news.com/othersciences/neuroscience/brain-network-consciousness-09204.html
امروزه تلاش برای درک پایه های زیستی آگاهی، یکی از چالشهای بزرگ دانشمندان علوم اعصاب است. در مطالعات آزمایشگاهی قبلی صورت گرفته، فقدان و بازگشت آگاهی به وسیله داروهای بیهوشی و خوابهای زیستی تنطیم میشده است که به دلیل اثرات دارویی، در بررسی های سطوح فعالیتهای مغز، رفتار «عدم پاسخگویی» و آگاهی درونی حاصل شده، با هم اشتباه گرفته میشدند. حالاتی که از چند جنبه دیگر متفاوت از آگاهی هستند.
یکی از چالشهای مهم طراحی یک مجموعه این است که حالات مناطق مختلف مغز نسبت به آگاهی باید مشخص شوند. برای اولین بار، این مطالعه بسیاری از ابهامات گذشته را برطرف کرده است و مکانیسمهای عصبی مرتبط با آگاهی را نشان میدهد.
پژوهشگران این مطالعه، با اندازهگیری فعالیتهای مغزی مردان بزرگسال با PET در حالت خواب و بیهوشی، به دنبال پیدا کردن شبکههای عصبی مرتبط با آگاهی بودند.
🟡این مطالعه امکان تشخیص تغییرات ناشی از حالات خاص آگاهی از اثرات کلی بیهوشی را به محققان میدهد. پژوهشگران، شرکت کنندگان را بین آزمایش بیدار میکردند تا با آنها مصاحبه کنند و وضعیت ارتباط آنها را تایید کنند. تغییرات مرتبط با ارتباط با فعالیتهای نواحی مغزی هماهنگی داشتند. مانند تالاموس، قشر سینگولیت (مرکز تشخیص درد در مغز) قدامی و خلفی و شکنج زاویه ای. این مناطق هنگامی که فرد، ارتباط با خودش را از دست میدهد، جریان خون کمتری را نشان میدهند و هنگامی که فرد با خودش ارتباط دارد، جریان خون بیشتری را نشان میدهند. این الگو هم برای خواب و هم برای بیهوشی صادق بود و نشان میدهد که فارغ از اثرات دارو یا خواب، این شبکه ممکن است برای آگاهی انسان ضروری باشد و تغییرات مربوط به ارتباط فرد با خود مهم است.
به نظر میرسد که بیهوشی کامل، بیشتر از آنچه که تصور میشد با خواب طبیعی شباهت دارد. همچنین این تفسیر با نتایج الکتروفیزیولوژیک در مطالعه جدید دیگری درباره بیهوشی مطابقت دارد.
به دلیل وجود کمترین تاخیر بین بیداریها و مصاحبهها، نتایج کنونی به طور قابل توجهی درک ما از ماهیت حالت بیهوشی را بهبود میبخشند. خلاف باور رایج، از دست دادن کامل آگاهی برای یک بیهوشی کامل موفق لازم نیست. چراکه فقط کافی است تجربیات و ارتباط بیمار را از آنچه در اتاق عمل رخ میدهد، قطع کنیم.
#آگاهی
@CS_AUT
📍انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
منبع:
http://www.sci-news.com/othersciences/neuroscience/brain-network-consciousness-09204.html
Sci News
Neuroscientists Identify Brain Network Critical for Consciousness
The loss and return of consciousness is linked to the same core brain network for both sleep and anesthesia.
Forwarded from NeuroTRACT
نوروترکت با افتخار برگزار میکند:
💎کارگاه تئوری و عملی تصویربرداری مغزی DTI💎
👨🏻🏫 با تدریس استاد دکتر الکساندر لیمانز،
دکترای تصویر برداری مغز، استادیار دانشگاه UMC Utrecht
🗓 زمان: ۲۷ فروردین ماه ۱۴۰۰
🕰 ۴ ساعت کارگاه تئوری DTI و ۴ ساعت تمرین عملی با نرم افزار ExploreDTI
📍مکان: پلتفرم اسکای روم
‼️آخرین مهلت ثبت نام زودهنگام: ۱۵ فروردین ماه
🌐 جهت اطلاعات بیشتر و ثبت نام، به سایت نوروترکت مراجعه فرمایید:
https://neurotract.com/dti-workshop/#registration
📧 ارتباط با ما:
[email protected]
💎کارگاه تئوری و عملی تصویربرداری مغزی DTI💎
👨🏻🏫 با تدریس استاد دکتر الکساندر لیمانز،
دکترای تصویر برداری مغز، استادیار دانشگاه UMC Utrecht
🗓 زمان: ۲۷ فروردین ماه ۱۴۰۰
🕰 ۴ ساعت کارگاه تئوری DTI و ۴ ساعت تمرین عملی با نرم افزار ExploreDTI
📍مکان: پلتفرم اسکای روم
‼️آخرین مهلت ثبت نام زودهنگام: ۱۵ فروردین ماه
🌐 جهت اطلاعات بیشتر و ثبت نام، به سایت نوروترکت مراجعه فرمایید:
https://neurotract.com/dti-workshop/#registration
📧 ارتباط با ما:
[email protected]
🧠🎶چرا مغز از موسیقی لذت می برد؟
دلیل لذت بردن انسان از موسیقی، ارتباط بین مدارهای شنوایی وپاداشِ مغز است. دلیل این پدیده آن است که مغز، موسیقی را نوعی پاداش تلقی می کند.
🎼با وجود نبود فواید آشکار زیستی، انسان عاشق موسیقی است. مطالعات تصویربرداریِ عصبی، شباهتهایی را بین نحوه پردازش پاداشها مثل غذا و پول با موسیقی برجسته می کند. طبق این مطالعات، این دسته از مدارها ذاتا همبستگی دارند.
در یک مطالعه جدید که توسط mas-herreo وهمکارانش انجام شد، با استفاده از تحریکات غیرتهاجمیِ مغز، آنها سعی در کاهش عوامل تحریک این مدار داشتند.
پژوهشگران، فعالیت مغز داوطلبان را با fMRI اندازه گیری کردند و گروهی از هواداران موسیقی پاپ به مجموعهای از این آهنگ ها گوش دادند. پژوهشگران پیش از اسکن به صورت غیرمستقیم، بخش فراجمجه مغز را به صورت مغناطیسی(TMS) تحریک کردند تا مدار بخش پاداش در مغز ، تحریک و مهار شود.
سپس با اندازه گیری میزان هیجانِ مدارِ پاداش، لذت شرکت کنندگان را پیش از شروع آزمایش ثبت کردند و پس از پخش موسیقی شاهد افزایش آن بودند. در حالیکه با مهار آن، میزان لذت کاهش می یابد. این تغییرات لذت القایی، در اثر تغییر در فعالیت هسته ای منطقه پاداش مغز رخ می داد.
شرکت کنندگان با بیشترین تفاوت در لذت، بیشترین تفاوت را در فعالیت همزمان بین مناطق شنوایی و پاداش نشان دادند. این نتایج نشان میدهند که تعاملات بین مناطق شنوایی و پاداش منجر به ایجاد لذتی آنی میشود که هنگام گوش دادن به موسیقی احساس می کنیم.
#پاداش_مغز
#موسیقی
#لذت_القایی
#TMS
@CS_AUT
📍انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
منبع:
https://neurosciencenews.com/why-the-brain-enjoys-music/
دلیل لذت بردن انسان از موسیقی، ارتباط بین مدارهای شنوایی وپاداشِ مغز است. دلیل این پدیده آن است که مغز، موسیقی را نوعی پاداش تلقی می کند.
🎼با وجود نبود فواید آشکار زیستی، انسان عاشق موسیقی است. مطالعات تصویربرداریِ عصبی، شباهتهایی را بین نحوه پردازش پاداشها مثل غذا و پول با موسیقی برجسته می کند. طبق این مطالعات، این دسته از مدارها ذاتا همبستگی دارند.
در یک مطالعه جدید که توسط mas-herreo وهمکارانش انجام شد، با استفاده از تحریکات غیرتهاجمیِ مغز، آنها سعی در کاهش عوامل تحریک این مدار داشتند.
پژوهشگران، فعالیت مغز داوطلبان را با fMRI اندازه گیری کردند و گروهی از هواداران موسیقی پاپ به مجموعهای از این آهنگ ها گوش دادند. پژوهشگران پیش از اسکن به صورت غیرمستقیم، بخش فراجمجه مغز را به صورت مغناطیسی(TMS) تحریک کردند تا مدار بخش پاداش در مغز ، تحریک و مهار شود.
سپس با اندازه گیری میزان هیجانِ مدارِ پاداش، لذت شرکت کنندگان را پیش از شروع آزمایش ثبت کردند و پس از پخش موسیقی شاهد افزایش آن بودند. در حالیکه با مهار آن، میزان لذت کاهش می یابد. این تغییرات لذت القایی، در اثر تغییر در فعالیت هسته ای منطقه پاداش مغز رخ می داد.
شرکت کنندگان با بیشترین تفاوت در لذت، بیشترین تفاوت را در فعالیت همزمان بین مناطق شنوایی و پاداش نشان دادند. این نتایج نشان میدهند که تعاملات بین مناطق شنوایی و پاداش منجر به ایجاد لذتی آنی میشود که هنگام گوش دادن به موسیقی احساس می کنیم.
#پاداش_مغز
#موسیقی
#لذت_القایی
#TMS
@CS_AUT
📍انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
منبع:
https://neurosciencenews.com/why-the-brain-enjoys-music/
Neuroscience News
Why the Brain Enjoys Music
Interaction between auditory areas of the brain and the reward system drive pleasure when we listen to music.
👩🏻👨🏻🦱نقش تنوع ژنتیکی مرتبط با تفاوت های جنسیتی در اختلالات روانپزشکی
تحقیقات اخیر نشان دادهاند که جنسیت سلولهای مورد استفاده در مدلهای سلولی می تواند سوگیریهایی در مطالعات بیماریهای عصبی داشته باشد. مطالعات جدید نشان میدهند که زنان و مردان همچنین دارای تفاوتهای ژنتیکی هستند که با احتمال ابتلا به برخی از اختلالات روانپریشی و خلقی مرتبط است.
🧬در این مطالعه بیش از ۱۰۰ محقق به طور کامل به بررسی ژنوم پرداختند تا تفاوت های ژنتیکی بین دو جنسیت را بررسی کنند و به بینشی در مورد منشا تفاوت در تاثیر و نرخ اختلالاتی مانند دوقطبی، اسکیزوفرنی و افسردگی در زنان و مردان دست یابند.
در این پژوهش ۱۲ شکل مختلف تک نوکلئوتید SNPs شناسایی شدهاست که در بین زنان و مردانی با این سه اختلال، متفاوت بودهاست. در مواردی SNP فقط در یک جنس با بیماری مرتبط بود؛ همان SNPs احتمال بروز بیماری را در یک جنس کاهش و در جنس دیگر افزایش میداد. همچنین ژنهای مرتبط با SNPs به مسیرهای عروقی، ایمنی و عصبی مرتبط هستند و نشانه هایی را در مورد تعامل بین سلامت قلب عروق و اعصاب ارائه می کنند.
🧠در این تحقیق تلاش شده است تا عوامل ژنتیکی و محیطی که بر سلامت روان اثر می گذارند، کنار گذاشته شوند. چرا که طبق گفته جیل گلدشتاین، عصب شناس بالینی دانشگاه هاروارد و نوسینده ارشد این مقاله، در همه جمعیتهای دنیا، تفاوتهای جنسیتی در بروز اختلالات روانپریشی وجود دارند و متعلق به یک فرهنگ خاص نیست. بنابراین دانشمندان معتقدند که باید جنبه زیستی برای درک بروز تفاوت اختلالات را مدنظر قرار داد. برای مثال در مردان، اسکیزوفرنی کمی بیش تر از زنان نمود پیدا میکند و در زنان افسردگی و اختلالات اضطرابی دو برابر بیشتر از مردان است. این پژوهشگران به دنبال درک این موضوع هستند که چگونه مغز سالم در مردان و زنان رشد می کند و نظم آن چگونه برهم میخورد و چرا تفاوتهای جنسیتی در اختلالات روانی مشاهده میشود.
در این مطالعه، یک SNP در ژن IDO2 شناسایی شده است. این ژن نوعی تنظیم کننده سیستم ایمنی با عملکردهایی هست که در هر سه اختلال نقش دارد و منجر به اثرات مختلف در اختلالات مختلف می شود. (این) SNP خطر اختلال دوقطبی را در زنان افزایش و در مردان کاهش میدهد، اما خطر افسردگی را در زنان کاهش و در مردان افزایش میدهد. همچنین اشتراکاتی بین افسردگی و اسکیزوفرنی هم پیدا شده است. همان SNP خطر ابتلا به افسردگی و اسکیزوفرنی را در زنان، کم تر و در مردان، بیش تر می کند. همچنین تناسب مسیرهای درگیر، مسیرهای عروقی و ایمنی، با مواردی که در عصب شناسی پیدا شده و نقشه برداری شده بود، مشاهده شده است.
🧠🫀طی بررسی پاتوفیزیولوژیک مشترک بین مغز و قلب، مشخص شده است که اسکیزوفرنی با بیماریهای قلبی عروقی هماهنگی زیادی دارد.
🧬💊درواقع شناسایی این ژنها، با در نظر گرفتن این تفاوتهای زیستی در مردان و زنان میتواند در درمان و انتخاب داروهای مناسب تاثیر مثبتی بگذارد. برای مثال در سال ۲۰۰۱، هشتاد درصد عوارض جوانبی دارویی در زنان رخ داده است. چراکه بیشتر تحقیقات صورت گرفته بر حیوانات نر بوده است. در نمونه های سکته مغزی و سرطان ریه هم دانشمدان کارایی برخی درمانها را به دلیل ناکارآمد بودن در کارآزماییها رد کردند. تا اینکه مشخص شد که برای مثال در سرطان ریه، آنها جهشی را هدف قرار دادهاند که مرتبط با نوعی سرطان ریه در زنان است و آن را روی حیوانات نر آزمایش کرده اند.
بنابراین در آینده به دلیل توسعه پزشکی شخصی لازم است درمان هایی وابسته به جنسیت پیدا شود تا از عوارض درمانها و داروها جلوگیری شود.
#پزشکی_شخصی
#پزشکی_جنسیتی
@CS_AUT
📍انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
🏷منبع:
https://www.the-scientist.com/news-opinion/genetic-variants-tied-to-sex-differences-in-psychiatric-disorders-68624
تحقیقات اخیر نشان دادهاند که جنسیت سلولهای مورد استفاده در مدلهای سلولی می تواند سوگیریهایی در مطالعات بیماریهای عصبی داشته باشد. مطالعات جدید نشان میدهند که زنان و مردان همچنین دارای تفاوتهای ژنتیکی هستند که با احتمال ابتلا به برخی از اختلالات روانپریشی و خلقی مرتبط است.
🧬در این مطالعه بیش از ۱۰۰ محقق به طور کامل به بررسی ژنوم پرداختند تا تفاوت های ژنتیکی بین دو جنسیت را بررسی کنند و به بینشی در مورد منشا تفاوت در تاثیر و نرخ اختلالاتی مانند دوقطبی، اسکیزوفرنی و افسردگی در زنان و مردان دست یابند.
در این پژوهش ۱۲ شکل مختلف تک نوکلئوتید SNPs شناسایی شدهاست که در بین زنان و مردانی با این سه اختلال، متفاوت بودهاست. در مواردی SNP فقط در یک جنس با بیماری مرتبط بود؛ همان SNPs احتمال بروز بیماری را در یک جنس کاهش و در جنس دیگر افزایش میداد. همچنین ژنهای مرتبط با SNPs به مسیرهای عروقی، ایمنی و عصبی مرتبط هستند و نشانه هایی را در مورد تعامل بین سلامت قلب عروق و اعصاب ارائه می کنند.
🧠در این تحقیق تلاش شده است تا عوامل ژنتیکی و محیطی که بر سلامت روان اثر می گذارند، کنار گذاشته شوند. چرا که طبق گفته جیل گلدشتاین، عصب شناس بالینی دانشگاه هاروارد و نوسینده ارشد این مقاله، در همه جمعیتهای دنیا، تفاوتهای جنسیتی در بروز اختلالات روانپریشی وجود دارند و متعلق به یک فرهنگ خاص نیست. بنابراین دانشمندان معتقدند که باید جنبه زیستی برای درک بروز تفاوت اختلالات را مدنظر قرار داد. برای مثال در مردان، اسکیزوفرنی کمی بیش تر از زنان نمود پیدا میکند و در زنان افسردگی و اختلالات اضطرابی دو برابر بیشتر از مردان است. این پژوهشگران به دنبال درک این موضوع هستند که چگونه مغز سالم در مردان و زنان رشد می کند و نظم آن چگونه برهم میخورد و چرا تفاوتهای جنسیتی در اختلالات روانی مشاهده میشود.
در این مطالعه، یک SNP در ژن IDO2 شناسایی شده است. این ژن نوعی تنظیم کننده سیستم ایمنی با عملکردهایی هست که در هر سه اختلال نقش دارد و منجر به اثرات مختلف در اختلالات مختلف می شود. (این) SNP خطر اختلال دوقطبی را در زنان افزایش و در مردان کاهش میدهد، اما خطر افسردگی را در زنان کاهش و در مردان افزایش میدهد. همچنین اشتراکاتی بین افسردگی و اسکیزوفرنی هم پیدا شده است. همان SNP خطر ابتلا به افسردگی و اسکیزوفرنی را در زنان، کم تر و در مردان، بیش تر می کند. همچنین تناسب مسیرهای درگیر، مسیرهای عروقی و ایمنی، با مواردی که در عصب شناسی پیدا شده و نقشه برداری شده بود، مشاهده شده است.
🧠🫀طی بررسی پاتوفیزیولوژیک مشترک بین مغز و قلب، مشخص شده است که اسکیزوفرنی با بیماریهای قلبی عروقی هماهنگی زیادی دارد.
🧬💊درواقع شناسایی این ژنها، با در نظر گرفتن این تفاوتهای زیستی در مردان و زنان میتواند در درمان و انتخاب داروهای مناسب تاثیر مثبتی بگذارد. برای مثال در سال ۲۰۰۱، هشتاد درصد عوارض جوانبی دارویی در زنان رخ داده است. چراکه بیشتر تحقیقات صورت گرفته بر حیوانات نر بوده است. در نمونه های سکته مغزی و سرطان ریه هم دانشمدان کارایی برخی درمانها را به دلیل ناکارآمد بودن در کارآزماییها رد کردند. تا اینکه مشخص شد که برای مثال در سرطان ریه، آنها جهشی را هدف قرار دادهاند که مرتبط با نوعی سرطان ریه در زنان است و آن را روی حیوانات نر آزمایش کرده اند.
بنابراین در آینده به دلیل توسعه پزشکی شخصی لازم است درمان هایی وابسته به جنسیت پیدا شود تا از عوارض درمانها و داروها جلوگیری شود.
#پزشکی_شخصی
#پزشکی_جنسیتی
@CS_AUT
📍انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
🏷منبع:
https://www.the-scientist.com/news-opinion/genetic-variants-tied-to-sex-differences-in-psychiatric-disorders-68624
The Scientist Magazine®
Genetic Variants Tied to Sex Differences in Psychiatric Disorders
The largest study of its kind identifies single nucleotide polymorphisms with disparate effects on men's and women's susceptibility to conditions such as bipolar disorder and schizophrenia.
🧠📖 تغییرات مغز در ابتدای یادگیری زبان جدید
📈📉 طی چند ماه ابتدایی یادگیری زبان جدید، فعالیت مغز درمناطق مربوط به پردازش شنوایی، حافظه، درک دستور زبان افزایش می یابد. با پیشرفت مهارت های زبانی، این فعالیت ها درمغز کاهش می یابند.
🇯🇵 یک مطالعه روی زبان آموزان ژاپنی، چگونگی تغییر فعالیت مغز آنها را پس از چند ماه یادگیری یک زبان جدید اندازه گیری کرده است. نتایج نشان میدهند که یادگیریِ یک زبان جدید در ابتدا فعالیت مغز را افزایش میدهد و سپس با پیشرفت مهارت های زبانی، این فعالیت کاهش مییابد.
پروفسور Kuniyoshi.L.sakai، متخصص مغز و اعصاب در دانشگاه توکیو و نویسنده ارشد پژوهش اخیر که در Fromtiers در زمینه علوم اعصاب رفتاری منتشرشده است، گفت: «در چند ماه اول میتوانید میزان مهارت زبان را با ردیابی فعالیت های مغزی اندازه بگیرید.»
پژوهشگران، 15 داوطلب را هنگام سفر به توکیو و گذراندن کلاسهای مقدماتی ژاپنی به مدت حداقل سه ساعت در روز، مورد بررسی قرار دادند. همه داوطلبان، 20 ساله و اروپایی بودند که قبلا در کودکی و نوجوانی انگلیسی خوانده بودند. اما سابقه تحصیل به زبان ژاپنی یا حتی سفر به ژاپن را نداشتند.
داوطلبان هشت هفته آموزش دیدند و سپس شش تا چهارده هفته بعد، آزمونهای چند گزینه ای خواندن و گوش دادن را انجام دادند. پژوهشگران تصمیم گرفتند که فقط مهارتهای منفعل زبان در خواندن وگوش دادن را ارزیابی کنند.
داوطلبان درحین انجام آزمایشات، داخل اسکنر MRI بودند تا پژوهشگران بتوانند جریان خون اطراف مناطق مغزی درگیر را اندازه گیری کنند که نشان دهنده فعالیت عصبی بود.
به زبان ساده، درمغز، چهارمنطقه برای زبان وجود دارد. حتی برای یک زبان بومی، دوم یا سوم نیز همان مناطق مسئول هستند.
4️⃣ این چهار منطقه، مرکز دستور زبان، منطقه درک در لوب پیشانی چپ و همچنین پردازش شنوایی و مناطق واژگان هستند. علاوه بر این مناطق، حافظه هیپوکامپ و نواحی بینایی مغز در لوب های پس سری نیز فعال میشوند تا ضمن انجام آزمایشات از چهار منطقه مرتبط با زبان، پشتیبانی کنند.
طی آزمایشات اولیه خواندن و گوش دادن، مناطقی ازمغز داوطلبان افزایش قابل توجهی درجریان خون نشان دادند و این نمایانگر این بود که داوطلبان برای تشخیص کاراکترهای زبانی و اصوات ناآشنای زبان جدید، سخت فکر کردند.
داوطلبان در آزمونهای خواندن حدود 45 درصد و در آزمون های شنیداری 75 درصد دقت به دست آوردند. (حدس تصادفی در آزمونهای چند گزینهای 25 درصد دقت ایجاد می کند.)
محققان در تست های شنیداری توانستند بین دو زیر ناحیه هیپوکامپ تفاوت قائل شوند. الگوی فعال سازیِ مشاهده شده، متناسب با نقش هایی است که قبلا برای هیپوکامپ قدامی در رمزگذاری خاطرات جدید و برای هیپوکامپ پشتی در یادآوریِ اطلاعات ذخیره شده توصیف شده است.
چندین هفته بعد در آزمون دوم، نمرات آزمون خواندن داوطلبان به طور متوسط به 55 درصد رسید. دقت آنها در آزمونهای شنیداری بدون تغییر بود، اما در انتخاب جواب سریعتر بودند که محققان آن را به عنوان درک بهتر تفسیر میکردند.
📊با مقایسه نتایج حاصل از آزمایشات اول با آزمایشات دوم پس از هفته های مطالعه بیش تر، پژوهشگران طی تست های خواندن، کاهش فعالیت مغز را در مرکز دستور زبان و منطقه درک و در نواحی بینایی واقع در لوب های پس سری نیز مشاهده کردند.
ما انتظار داریم که فعال سازی مغز پس از یادگیری موفقیت آمیز یک زبان، کاهش یابد. زیرا دیگر برای درک آن انرژی زیادی نیاز نداریم.
👂به طور قابل توجهی در طول آزمونِ شنیداری دوم، داوطلبان فعالیت ناحیه پردازش شنوایی لوب گیجگاهی خود را کمی افزایش دادند. احتمالا به دلیل بهبود صدای ذهن هنگام شنیدن است.
مبتدیان بر الگوهای صوتی زبان جدید تسلط ندارند. بنابراین نمی توانند آنها را به خوبی تصور کنند. آنها هنوز هم انرژی زیادی صرف تشخیص سخنرانی در مقابل حروف یا دستور زبان میکنند.
این الگوی فعال سازی مغز، افزایش اولیه چشمگیر در مرحله یادگیری و سپس کاهش آن با موفقیت آمیز بودن آموزش و تثبیت زبان جدید میتواند به متخصصان نوروبیولوژی، زبان ابزاری بیومتریک را برای ارزیابی برنامه های درسی زبان آموزان یا به طور بالقوه برای افراد، بدهد. مهارتهای زبانی پس از سکته مغزی یا آسیب مغزی از دست میروند.
پروفسور ساکای در خصوص این مطالعه میگوید: «در آینده ما میتوانیم فعالیت مغز را اندازه گیری کنیم تا روش های مختلف برای یادگیری یک زبان را مقایسه کنیم و روش موثرتر را انتخاب کنیم.»
تا زمانی که یک روش ایده آل شناسایی نشود، پژوهشگران UTokyo توصیه میکنند که در یک محیط طبیعی، به سبک شناور، مانند تحصیل در خارج از کشور یا هر روشی که همزمان چهار منطقه زبانی مغز را فعال کند، برای یادگیری یک زبان پیدا کنید.
📈📉 طی چند ماه ابتدایی یادگیری زبان جدید، فعالیت مغز درمناطق مربوط به پردازش شنوایی، حافظه، درک دستور زبان افزایش می یابد. با پیشرفت مهارت های زبانی، این فعالیت ها درمغز کاهش می یابند.
🇯🇵 یک مطالعه روی زبان آموزان ژاپنی، چگونگی تغییر فعالیت مغز آنها را پس از چند ماه یادگیری یک زبان جدید اندازه گیری کرده است. نتایج نشان میدهند که یادگیریِ یک زبان جدید در ابتدا فعالیت مغز را افزایش میدهد و سپس با پیشرفت مهارت های زبانی، این فعالیت کاهش مییابد.
پروفسور Kuniyoshi.L.sakai، متخصص مغز و اعصاب در دانشگاه توکیو و نویسنده ارشد پژوهش اخیر که در Fromtiers در زمینه علوم اعصاب رفتاری منتشرشده است، گفت: «در چند ماه اول میتوانید میزان مهارت زبان را با ردیابی فعالیت های مغزی اندازه بگیرید.»
پژوهشگران، 15 داوطلب را هنگام سفر به توکیو و گذراندن کلاسهای مقدماتی ژاپنی به مدت حداقل سه ساعت در روز، مورد بررسی قرار دادند. همه داوطلبان، 20 ساله و اروپایی بودند که قبلا در کودکی و نوجوانی انگلیسی خوانده بودند. اما سابقه تحصیل به زبان ژاپنی یا حتی سفر به ژاپن را نداشتند.
داوطلبان هشت هفته آموزش دیدند و سپس شش تا چهارده هفته بعد، آزمونهای چند گزینه ای خواندن و گوش دادن را انجام دادند. پژوهشگران تصمیم گرفتند که فقط مهارتهای منفعل زبان در خواندن وگوش دادن را ارزیابی کنند.
داوطلبان درحین انجام آزمایشات، داخل اسکنر MRI بودند تا پژوهشگران بتوانند جریان خون اطراف مناطق مغزی درگیر را اندازه گیری کنند که نشان دهنده فعالیت عصبی بود.
به زبان ساده، درمغز، چهارمنطقه برای زبان وجود دارد. حتی برای یک زبان بومی، دوم یا سوم نیز همان مناطق مسئول هستند.
4️⃣ این چهار منطقه، مرکز دستور زبان، منطقه درک در لوب پیشانی چپ و همچنین پردازش شنوایی و مناطق واژگان هستند. علاوه بر این مناطق، حافظه هیپوکامپ و نواحی بینایی مغز در لوب های پس سری نیز فعال میشوند تا ضمن انجام آزمایشات از چهار منطقه مرتبط با زبان، پشتیبانی کنند.
طی آزمایشات اولیه خواندن و گوش دادن، مناطقی ازمغز داوطلبان افزایش قابل توجهی درجریان خون نشان دادند و این نمایانگر این بود که داوطلبان برای تشخیص کاراکترهای زبانی و اصوات ناآشنای زبان جدید، سخت فکر کردند.
داوطلبان در آزمونهای خواندن حدود 45 درصد و در آزمون های شنیداری 75 درصد دقت به دست آوردند. (حدس تصادفی در آزمونهای چند گزینهای 25 درصد دقت ایجاد می کند.)
محققان در تست های شنیداری توانستند بین دو زیر ناحیه هیپوکامپ تفاوت قائل شوند. الگوی فعال سازیِ مشاهده شده، متناسب با نقش هایی است که قبلا برای هیپوکامپ قدامی در رمزگذاری خاطرات جدید و برای هیپوکامپ پشتی در یادآوریِ اطلاعات ذخیره شده توصیف شده است.
چندین هفته بعد در آزمون دوم، نمرات آزمون خواندن داوطلبان به طور متوسط به 55 درصد رسید. دقت آنها در آزمونهای شنیداری بدون تغییر بود، اما در انتخاب جواب سریعتر بودند که محققان آن را به عنوان درک بهتر تفسیر میکردند.
📊با مقایسه نتایج حاصل از آزمایشات اول با آزمایشات دوم پس از هفته های مطالعه بیش تر، پژوهشگران طی تست های خواندن، کاهش فعالیت مغز را در مرکز دستور زبان و منطقه درک و در نواحی بینایی واقع در لوب های پس سری نیز مشاهده کردند.
ما انتظار داریم که فعال سازی مغز پس از یادگیری موفقیت آمیز یک زبان، کاهش یابد. زیرا دیگر برای درک آن انرژی زیادی نیاز نداریم.
👂به طور قابل توجهی در طول آزمونِ شنیداری دوم، داوطلبان فعالیت ناحیه پردازش شنوایی لوب گیجگاهی خود را کمی افزایش دادند. احتمالا به دلیل بهبود صدای ذهن هنگام شنیدن است.
مبتدیان بر الگوهای صوتی زبان جدید تسلط ندارند. بنابراین نمی توانند آنها را به خوبی تصور کنند. آنها هنوز هم انرژی زیادی صرف تشخیص سخنرانی در مقابل حروف یا دستور زبان میکنند.
این الگوی فعال سازی مغز، افزایش اولیه چشمگیر در مرحله یادگیری و سپس کاهش آن با موفقیت آمیز بودن آموزش و تثبیت زبان جدید میتواند به متخصصان نوروبیولوژی، زبان ابزاری بیومتریک را برای ارزیابی برنامه های درسی زبان آموزان یا به طور بالقوه برای افراد، بدهد. مهارتهای زبانی پس از سکته مغزی یا آسیب مغزی از دست میروند.
پروفسور ساکای در خصوص این مطالعه میگوید: «در آینده ما میتوانیم فعالیت مغز را اندازه گیری کنیم تا روش های مختلف برای یادگیری یک زبان را مقایسه کنیم و روش موثرتر را انتخاب کنیم.»
تا زمانی که یک روش ایده آل شناسایی نشود، پژوهشگران UTokyo توصیه میکنند که در یک محیط طبیعی، به سبک شناور، مانند تحصیل در خارج از کشور یا هر روشی که همزمان چهار منطقه زبانی مغز را فعال کند، برای یادگیری یک زبان پیدا کنید.
این الگوی فعال سازی مغز با گذشت زمان در مغز افراد داوطلب، نتیجه تحقیقات قبلی است که در آن پروفسور ساکای و همکارانش با نوجوانان 13 و 19 ساله ژاپنی که انگلیسی را در دروس استاندارد مدرسه دولتی توکیو یاد گرفتهاند، زبان بومی کار کردند. به نظر میرسد شش سال مطالعه به نوجوانان 19 ساله اجازه میدهد تا زبان دوم را به خوبی درک کنند. به طوری که سطح فعال سازی مغز به سطوح مشابه با زبان مادری آنها کاهش می یابد.
پروفسور ساکای در انتها افزود: «همه ما مغز یکسانی داریم. بنابراین یادگیری هر زبان طبیعی برای ما امکان پذیر است.»
#زبان_جدید
#آموزش_زبان
#یادگیری_زبان
@CS_AUT
📍 انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
🏷منبع:
https://neurosciencenews.com/new-language-brain-changes-18120/#
پروفسور ساکای در انتها افزود: «همه ما مغز یکسانی داریم. بنابراین یادگیری هر زبان طبیعی برای ما امکان پذیر است.»
#زبان_جدید
#آموزش_زبان
#یادگیری_زبان
@CS_AUT
📍 انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
🏷منبع:
https://neurosciencenews.com/new-language-brain-changes-18120/#
Neuroscience News
Measurable Changes in Brain Activity During First Few Months of Studying a New Language
Within months of learning a new language, increased activity in brain areas associated with auditory processing, memory, and grammatical comprehension occurs. As language skills improve, the activity decreases.
Forwarded from ✨️مدارس میان رشته ای
🔰🔰🔰
🔸«مدارس میان رشته ای» برگزار می کند:
🔹 دوره آشنایی با آناتومی و فیزیولوژی قلب، سیستم گردش، انعقاد و ایمنی خون- دوره مجازی
👤 با حضور دکتر یاسمن حسینی
📅 شنبهها، به مدت 10 هفته، از 4 اردیبهشت تا 12 تیر ماه 1400
⏳ از ساعت 🕠 19 تا 🕖 20:30
🔴 ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر:
🆔 @IDSchools
🔸«مدارس میان رشته ای» برگزار می کند:
🔹 دوره آشنایی با آناتومی و فیزیولوژی قلب، سیستم گردش، انعقاد و ایمنی خون- دوره مجازی
👤 با حضور دکتر یاسمن حسینی
📅 شنبهها، به مدت 10 هفته، از 4 اردیبهشت تا 12 تیر ماه 1400
⏳ از ساعت 🕠 19 تا 🕖 20:30
🔴 ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر:
🆔 @IDSchools
🧠 مطالعات از وجود ارتباط بین دگرگونی فعالیتهای عصبی و Dyskinesia خبر میدهند
📌 آتسوشی نامبو، نویسنده مسئول و استاد مطالعه انیستیتو ملی فیزیولوژیکدر این باره گفت:
«یافته های ما مکانیسم Dyskinesia (لرزشهای غیرارادی و غیرقابل کنترل) ناشی از L-DOPA را نشان داده است. سرکوب هدایت عصبی از طریق مسیر مستقیم و یا بهبود هدایت عصبی از طریق مسیر غیرمستقیم، ممکن است علائم Dyskinesia را بهبود بخشد و منجر به یک استراتژی درمانی در آینده برای Dyskinesia ناشی از L-DOPA شود.»
🔬 بسیاری از افراد مبتلا به بیماری پارکینسون، دچارحرکات غیرطبیعی به نام «Dyskinesia ناشی از L-DOPA " میشوند که یکی از عوارض جانبی عمده داروهای طولانی مدت است. مکانیسم زمینه ساز این عارضه جانبی، ناشناخته میباشد.
در این مطالعه پژوهشگران رابطهای بین تغییرات فعالیتهای عصبی و Dyskinesia نشان دادهاند.
🧓🏻 بیماری پارکینسون (PD)، یک اختلال عصبی مرتبط با سن است که بین 7 الی 10 میلیون نفر درسراسرجهان را مبتلا کرده است.
این امر به دلیل از دست دادن نورون های دوپامینرژیک، در یک منطقه مغز به نام «جسم سیاه» ایجاد شده و باعث بروز مشکلاتی در اجرای حرکات ارادی (Akinesia)، سفتی عضلات، مشکلات راه رفتن، حرکات لرزان دست و علائم غیرحرکتی مانند افسردگی و اختلال خواب میشود.
🧪 محققان، نشاگرهای زیستی بالقوه ای را یافته اند که نشان میدهند مدارهای مختلف عصبی مرتبط با نقایص رفتاری پارکینسونی مشخص، در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی، خطر ابتلا به بیماری پارکینسون را افزایش می دهد.
💉 جبران کاهش دوپامین با تجویز L-DOPA علائم را بهبود میبخشد. با این حال درمان طولانی مدت L-DOPA باعث ایجاد حرکات غیرطبیعی به نام Dyskinesia ناشی از L_DOPA می شود و کنترل علائم را دشوار می کند.
پدیده Dyskinesia، یکی از موضوعات اصلی بیماری PD پیشرفته است. با این حال، علت زمینه ای و دلیل اصلی Dyskinesia به خوبی شناخته شده نیست. پژوهشگران در انیستستوی ملی علوم فیزیولوژیک نشان دادند که تغییر در فعالیت های عصبی طی Dyskinesia به وجود می آید.
گانگلیون های پایه که نواحیِ مغزی مربوط به کنترل حرکت هستند، ورودی های قشری را دریافت میکنند و اطلاعات پردازش شده توسط قشر مخ را از طریق سه مسیر به نام های مسیرهای بسیار مستقیم، مستقیم و غیرمستقیم، به هسته های خروجی جسم سیاهِ مشبک پارس (SNr) ارسال می کنند.
🐁 پژوهشگران، فعالیت های عصبی را در SNr PD در موشهای مدل Dyskinesia ثبت کردند. آنها نشان دادند که ورودی مسیر مستقیم افزایش یافته و ورودی مسیر غیرمستقیم درحالت Dyskinesia کاهش می یابد.
این وضعیت بدین معنی است که سیگنالهای تحریکی، آزادانه هدایت میشوند. در حالی که سیگنالهای مهاریِ حرکت، سرکوب میشوند. بنابراین ناخواسته میتوانند آزاد شوند و به راحتی نمیتوان آنها را متوقف کرد و این روند به بروز Dyskinesia میانجامد.
# پارکینسون
#Parkinson
#Dyskinesia
#جسم_سیاه
#L_DOPA
#PD
#لرزش
@CT_AUT
📍انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
🏷منبع:
https://www.news-medical.net/news/20210409/Study-reveals-link-between-changes-of-neuronal-activities-and-dyskinesia.aspx
📌 آتسوشی نامبو، نویسنده مسئول و استاد مطالعه انیستیتو ملی فیزیولوژیکدر این باره گفت:
«یافته های ما مکانیسم Dyskinesia (لرزشهای غیرارادی و غیرقابل کنترل) ناشی از L-DOPA را نشان داده است. سرکوب هدایت عصبی از طریق مسیر مستقیم و یا بهبود هدایت عصبی از طریق مسیر غیرمستقیم، ممکن است علائم Dyskinesia را بهبود بخشد و منجر به یک استراتژی درمانی در آینده برای Dyskinesia ناشی از L-DOPA شود.»
🔬 بسیاری از افراد مبتلا به بیماری پارکینسون، دچارحرکات غیرطبیعی به نام «Dyskinesia ناشی از L-DOPA " میشوند که یکی از عوارض جانبی عمده داروهای طولانی مدت است. مکانیسم زمینه ساز این عارضه جانبی، ناشناخته میباشد.
در این مطالعه پژوهشگران رابطهای بین تغییرات فعالیتهای عصبی و Dyskinesia نشان دادهاند.
🧓🏻 بیماری پارکینسون (PD)، یک اختلال عصبی مرتبط با سن است که بین 7 الی 10 میلیون نفر درسراسرجهان را مبتلا کرده است.
این امر به دلیل از دست دادن نورون های دوپامینرژیک، در یک منطقه مغز به نام «جسم سیاه» ایجاد شده و باعث بروز مشکلاتی در اجرای حرکات ارادی (Akinesia)، سفتی عضلات، مشکلات راه رفتن، حرکات لرزان دست و علائم غیرحرکتی مانند افسردگی و اختلال خواب میشود.
🧪 محققان، نشاگرهای زیستی بالقوه ای را یافته اند که نشان میدهند مدارهای مختلف عصبی مرتبط با نقایص رفتاری پارکینسونی مشخص، در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی، خطر ابتلا به بیماری پارکینسون را افزایش می دهد.
💉 جبران کاهش دوپامین با تجویز L-DOPA علائم را بهبود میبخشد. با این حال درمان طولانی مدت L-DOPA باعث ایجاد حرکات غیرطبیعی به نام Dyskinesia ناشی از L_DOPA می شود و کنترل علائم را دشوار می کند.
پدیده Dyskinesia، یکی از موضوعات اصلی بیماری PD پیشرفته است. با این حال، علت زمینه ای و دلیل اصلی Dyskinesia به خوبی شناخته شده نیست. پژوهشگران در انیستستوی ملی علوم فیزیولوژیک نشان دادند که تغییر در فعالیت های عصبی طی Dyskinesia به وجود می آید.
گانگلیون های پایه که نواحیِ مغزی مربوط به کنترل حرکت هستند، ورودی های قشری را دریافت میکنند و اطلاعات پردازش شده توسط قشر مخ را از طریق سه مسیر به نام های مسیرهای بسیار مستقیم، مستقیم و غیرمستقیم، به هسته های خروجی جسم سیاهِ مشبک پارس (SNr) ارسال می کنند.
🐁 پژوهشگران، فعالیت های عصبی را در SNr PD در موشهای مدل Dyskinesia ثبت کردند. آنها نشان دادند که ورودی مسیر مستقیم افزایش یافته و ورودی مسیر غیرمستقیم درحالت Dyskinesia کاهش می یابد.
این وضعیت بدین معنی است که سیگنالهای تحریکی، آزادانه هدایت میشوند. در حالی که سیگنالهای مهاریِ حرکت، سرکوب میشوند. بنابراین ناخواسته میتوانند آزاد شوند و به راحتی نمیتوان آنها را متوقف کرد و این روند به بروز Dyskinesia میانجامد.
# پارکینسون
#Parkinson
#Dyskinesia
#جسم_سیاه
#L_DOPA
#PD
#لرزش
@CT_AUT
📍انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
🏷منبع:
https://www.news-medical.net/news/20210409/Study-reveals-link-between-changes-of-neuronal-activities-and-dyskinesia.aspx
News-Medical.net
Study reveals link between changes of neuronal activities and dyskinesia
Many people with Parkinson's disease develop abnormal movements called L-DOPA induced dyskinesia, a major side effect of long-term medication. The mechanism underlying this side effect has been unknown. In this study, researchers have revealed relation between…
🧠 پیش بینی رفتار افراد در توئیتر با استفاده از یک آزمون شناختی
📱طبق مطالعهای جدید که در Nature Communications منتشر شدهاست، افرادی که اخبار جعلی و مطالب مشکوک و غیر قابل اتکا به اشتراک میگذارند، سبک شناختی Gut instincts دارند. نتایج نشان میدهند که سطح بازتاب شناختی (cognitive reflection) افراد با رفتارهای آنان در فضای مجازی و به شکل آنلاین مرتبط است.
📊 محسن مصلح، استادیار دانشکده بازرگانی دانشگاه اکستر و محقق وابسته به دانشکده مدیریت MIT Sloan، و همکاران در این مطالعه از پلتفرم آنلاین Prolific استفاده کردند که ۱۹۰۱ کاربر عادی توییتر که غالبا ساکن انگلستان و ایالت متحده آمریکا بودند، در آن شرکت کردند. شرکتکنندگان یک آزمون بازتاب شناختی را انجام دادند. این آزمون حاوی سوالاتی است که غالبا افراد پاسخهای سریع و بدون تفکر (شهودی) اما نادرست میدهند. برای مثال یکی از سوالات پرسیده شده «اگر شما در حال دویدن باشید و از نفر دوم جلو بزنید، الان نفر چندم هستید؟» بود. پاسخی که سریعاً به ذهن میآید «نفر اول» است؛ درحالی که پاسخ درست «نفر دوم» است.
همچنین ۱۸۷۱۹۶۳ توئیت کل شرکتکنندگان هم بررسی شده است و محققان متوجه شدند که افرادی که زمان بیشتری برای سوالات صرف میکردند، عملکرد بهتری در آزمون داشتند. در نهایت به این نتیجه رسیدند که افراد با عمکلرد بهتر در آزمون و افراد متکی به تفکر انتقادی، تمایل دارند مطالبی با محتواهای بهتر و با منابع موثقتر به اشتراک بگذارند. در مقابل افرادی که در تصمیم گیریها متکی به پاسخهای شهودی هستند، اطلاعاتی با کیفیت پایینتر به اشتراک میگذارند. همچنین شرکتکنندگانی که بازتاب و دنبال کننده بیشتری داشتند، اکانتهای کمتری را دنبال می کردند و درباره موضوعات دارای محتوای مناسب توئیت میکردند. در مقابل، شرکتکنندگان با بازتاب شناختی پایین، بیشتر تمایل داشتند درباره موضوعاتی همچون «چگونه سریع ثروتمند شویم» توئیت کنند.
در این پژوهش متغیرهای سن، تحصیلات، موضع سیاسی و درآمد در نظر گرفته شده است، اما در تحقیقات آینده نقش تاثیرات ملی و فرهنگی نیز بررسی خواهد شد. همچنین میتوان در سایر شبکههای اجتماعی نیز تحقیقاتی انجام داد.
🔍 برخی از تحقیقات مشابه این پژوهشگران نشان میدهند که افرادی که اخبار غلط را آنلاین به اشتراک میگذارند، این کار را ناخواسته انجام میدهند و تمرکز روی بررسی صحت و دقت مطالب، سبب بهبود وضعیت می شود. در همین راستا مصلح و همکارانش آزمایشی را اجرا کردند که به شرکتگنندگان می گفتند قبل از تصمیمگیری در مورد اشتراک گذاشتن، به صحت آن فکر کنند و مشاهده کردند که سطح کیفیت محتوای کاربران در توئیتر افزایش پیدا کرده است.
#شبکه_اجتماعی
#توان_شناختی
#بازتاب_شناختی
#Gut_instinct
#Cognitive_reflection
@CS_AUT
📍انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
🏷 منبع:
Cognitive reflection correlates with behavior on Twitter. (2021). Mosleh,Mohsen. Pennycook,Gordon. A.Arechar,Antonio & G.Rand,David. Nature Communications
https://www.psypost.org/2021/04/new-psychology-research-indicates-a-simple-cognitive-test-can-predict-twitter-behavior-60418
📱طبق مطالعهای جدید که در Nature Communications منتشر شدهاست، افرادی که اخبار جعلی و مطالب مشکوک و غیر قابل اتکا به اشتراک میگذارند، سبک شناختی Gut instincts دارند. نتایج نشان میدهند که سطح بازتاب شناختی (cognitive reflection) افراد با رفتارهای آنان در فضای مجازی و به شکل آنلاین مرتبط است.
📊 محسن مصلح، استادیار دانشکده بازرگانی دانشگاه اکستر و محقق وابسته به دانشکده مدیریت MIT Sloan، و همکاران در این مطالعه از پلتفرم آنلاین Prolific استفاده کردند که ۱۹۰۱ کاربر عادی توییتر که غالبا ساکن انگلستان و ایالت متحده آمریکا بودند، در آن شرکت کردند. شرکتکنندگان یک آزمون بازتاب شناختی را انجام دادند. این آزمون حاوی سوالاتی است که غالبا افراد پاسخهای سریع و بدون تفکر (شهودی) اما نادرست میدهند. برای مثال یکی از سوالات پرسیده شده «اگر شما در حال دویدن باشید و از نفر دوم جلو بزنید، الان نفر چندم هستید؟» بود. پاسخی که سریعاً به ذهن میآید «نفر اول» است؛ درحالی که پاسخ درست «نفر دوم» است.
همچنین ۱۸۷۱۹۶۳ توئیت کل شرکتکنندگان هم بررسی شده است و محققان متوجه شدند که افرادی که زمان بیشتری برای سوالات صرف میکردند، عملکرد بهتری در آزمون داشتند. در نهایت به این نتیجه رسیدند که افراد با عمکلرد بهتر در آزمون و افراد متکی به تفکر انتقادی، تمایل دارند مطالبی با محتواهای بهتر و با منابع موثقتر به اشتراک بگذارند. در مقابل افرادی که در تصمیم گیریها متکی به پاسخهای شهودی هستند، اطلاعاتی با کیفیت پایینتر به اشتراک میگذارند. همچنین شرکتکنندگانی که بازتاب و دنبال کننده بیشتری داشتند، اکانتهای کمتری را دنبال می کردند و درباره موضوعات دارای محتوای مناسب توئیت میکردند. در مقابل، شرکتکنندگان با بازتاب شناختی پایین، بیشتر تمایل داشتند درباره موضوعاتی همچون «چگونه سریع ثروتمند شویم» توئیت کنند.
در این پژوهش متغیرهای سن، تحصیلات، موضع سیاسی و درآمد در نظر گرفته شده است، اما در تحقیقات آینده نقش تاثیرات ملی و فرهنگی نیز بررسی خواهد شد. همچنین میتوان در سایر شبکههای اجتماعی نیز تحقیقاتی انجام داد.
🔍 برخی از تحقیقات مشابه این پژوهشگران نشان میدهند که افرادی که اخبار غلط را آنلاین به اشتراک میگذارند، این کار را ناخواسته انجام میدهند و تمرکز روی بررسی صحت و دقت مطالب، سبب بهبود وضعیت می شود. در همین راستا مصلح و همکارانش آزمایشی را اجرا کردند که به شرکتگنندگان می گفتند قبل از تصمیمگیری در مورد اشتراک گذاشتن، به صحت آن فکر کنند و مشاهده کردند که سطح کیفیت محتوای کاربران در توئیتر افزایش پیدا کرده است.
#شبکه_اجتماعی
#توان_شناختی
#بازتاب_شناختی
#Gut_instinct
#Cognitive_reflection
@CS_AUT
📍انجمن علوم شناختی دانشگاه الزهرا
🏷 منبع:
Cognitive reflection correlates with behavior on Twitter. (2021). Mosleh,Mohsen. Pennycook,Gordon. A.Arechar,Antonio & G.Rand,David. Nature Communications
https://www.psypost.org/2021/04/new-psychology-research-indicates-a-simple-cognitive-test-can-predict-twitter-behavior-60418
PsyPost
New psychology research indicates a simple cognitive test can predict Twitter behavior
People who share fake news and other questionable content on Twitter tend to display a cognitive style that is characterized by relying on their gut ...
Forwarded from انجمن علمی شناسا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM