Forwarded from Drifting Clouds
گابریل از پنجره به فرو ریختن دانههای برف نگاه میکند. برفی که زمینها و آدمها را یکسان میکند. او که تا کمی پیش بر عقاید خویش استوار بود، اکنون درمانده و غمگین به زندگی رفتهاش میاندیشد. به عشقی که هرگز تجربه نکرده است، به وطنش، به زندگان ازیادرفته، مردگان جاودان و گذشتهی ممتد.
The Dead (1987)
#فیلم_جمعه
The Dead (1987)
#فیلم_جمعه
نرسیدم و نرسیدیم. نتوانستیم. از پسش برنیامدیم. دنیا بر ما بد گذشت یا شاید ما ضعیف بودیم. اما عیبی ندارد. هنوز هم میتوانم سر خمیده ی آفتاب گردانی که دیروز دیدم را فراموش کنم و غرق رویای خودم و آفتاب گردان ده سال پیش شوم. بعضی چیز ها هیچوقت فراموش نمیشوند و نمیمیرند. مثل برق زندگی در چشم های تو. در قلب من. بعضی چیزها هیچوقت فراموش نمیشوند، مثل اینکه تو شادی درونی من هستی و من برای تویی که دیگر در قلبم وجود نداری مینویسم.
احساس حماقت میکنم که بخشی از وجودم را "تو" خطاب میکنم.
--------------------------
Paris, Texas (1984)
Wim Wenders
CiMDB
احساس حماقت میکنم که بخشی از وجودم را "تو" خطاب میکنم.
--------------------------
Paris, Texas (1984)
Wim Wenders
CiMDB
با بسته شدن چشمهایم
گویا تمام جهان میمیرد
پلک هایم را میگشایم
و تمامی آن ها مجدد زاده میشوند
گویا تو را در ذهنم ساختهام
رویایی دیدم که افسون کنان مرا بر بستر بردی
چو ماه زده ای برایم خواندی و چو دیوانه ای مرا بوسیدی
گویا تو را در ذهنم ساختهام
-------------------
Last Year at Marienbad (1961)
Alain Resnais
CiMDB
گویا تمام جهان میمیرد
پلک هایم را میگشایم
و تمامی آن ها مجدد زاده میشوند
گویا تو را در ذهنم ساختهام
رویایی دیدم که افسون کنان مرا بر بستر بردی
چو ماه زده ای برایم خواندی و چو دیوانه ای مرا بوسیدی
گویا تو را در ذهنم ساختهام
-------------------
Last Year at Marienbad (1961)
Alain Resnais
CiMDB
تو جهان من به عنوان یه آدم فیلمباز، لینچ نقش خیلی مهمی رو ایفا میکنه. فقط کارگردانی نیست که صرفا چندتا فیلم خوب ازش دیده باشم. لینچ کارگردانیه که یجورایی رابطه من با سینما رو تعریف کرد. به واسطه تجربه شگفتانگیز، وهمآلود و رویاگون سینمای لینچ بود که پی بردم لذت بردن از سینما در گروی فهمیدن و آنالیز فریم به فریم یه اثر نیست. بلکه فقط کافیه حسش کنی.
لینچ به من یاد داد که مواجهام با سینما میتونه دقیقا شبیه یه خواب دیدن باشه. گاهی به شیرینی یه رویا و گاهی به وحشت یه کابوس. بارها شده از خواب بیدار شدیم و به چیزی که پشت سر گذاشتیم، کمی فکر کردیم. هیچ منطقی توش نمیتونیم پیدا کنیم؛ اما ایا میتونیم انکار کنیم که یه تجربه غریب و وصفناپذیر بوده؟
لینچ خیلی خوب بلده با به کارگیری ترفندهای صوتی و بصری و به طور خلاصه ابزار و قدرت سینما، طوری قلب مخاطب رو نشونه بگیره که حتی با وجود عدم درک کامل وقایع، گیرندههای حسیمون فعال بشه و خودمون رو تو مرکز اتفاقات ببینیم.
و حالا امشب یه خبر کوتاه، تمام بدنم رو سرد کرد. دیوید لینچ در سن ۷۸ سالگی درگذشت.
روحت شاد، مرد بزرگ 🖤
لینچ به من یاد داد که مواجهام با سینما میتونه دقیقا شبیه یه خواب دیدن باشه. گاهی به شیرینی یه رویا و گاهی به وحشت یه کابوس. بارها شده از خواب بیدار شدیم و به چیزی که پشت سر گذاشتیم، کمی فکر کردیم. هیچ منطقی توش نمیتونیم پیدا کنیم؛ اما ایا میتونیم انکار کنیم که یه تجربه غریب و وصفناپذیر بوده؟
لینچ خیلی خوب بلده با به کارگیری ترفندهای صوتی و بصری و به طور خلاصه ابزار و قدرت سینما، طوری قلب مخاطب رو نشونه بگیره که حتی با وجود عدم درک کامل وقایع، گیرندههای حسیمون فعال بشه و خودمون رو تو مرکز اتفاقات ببینیم.
و حالا امشب یه خبر کوتاه، تمام بدنم رو سرد کرد. دیوید لینچ در سن ۷۸ سالگی درگذشت.
روحت شاد، مرد بزرگ 🖤
All We Imagine as Light (2024) • Movie
Director: #Payal_Kapadia
Starring: Kani Kusruti, Divya Prabha, Chhaya Kadam
Country: #India
🟡IMDB:
🟠Letterboxd:
🟢MetaCritic:
Download Link: 720 | 1080
----------
CiMDB
Director: #Payal_Kapadia
Starring: Kani Kusruti, Divya Prabha, Chhaya Kadam
Country: #India
🟡IMDB:
7.1/10
🟠Letterboxd:
3.9/5
🟢MetaCritic:
93/100
Download Link: 720 | 1080
----------
CiMDB
تمام آنچه که به عنوان نور میپنداشتیم، در نهایت چیزی جز یک تاریکی بزرگتر نبود.
از بین آثار مهمی که تو سال ۲۰۲۴ به تماشاشون نشستم، تک انتخاب من برای بهترین فیلم سال، این اثر غیرمنتظره از سینمای هنده. فیلمی که با روایت استادانهاش، به سختی میشه ایرادی بهش وارد کرد.
و صد البته که برای ما تماشاگرهای ایرانی بخاطر شباهات بینظیرش به جامعه و فرهنگ خودمون، جایگاه ویژهتری داره.
اصلیترین تم فیلم میشه گفت شکافهای عمیق فرهنگی جامعه، تقابل نسلها و گیر کردن جایی میان سنت و مدرنیتهاس.
فیلم دو کاراکتر اصلی به نامهای آنو و پرابها ارائه میده که با همدیگه همکار و همخونه هستن. آنو به عنوان نماینده نسل جدید، سرشار از اشتیاق زندگیه. درگیر یه رابطه عاشقانه پرشوره و تو دل جامعه سنتی هند، ابایی نداره که با معشوقش توی انظار دیده بشه. تو روابط جنسیش بیپرواست و اهمیتی به حرفهایی که همکاراش پشت سرش میزنن، نمیده.
از طرف دیگه، پرابها رو داریم که نماینده نسل میانیه. اون چند سالی است که ازدواج کرده و شوهرش همون اوایل ازدواج برای کار میره آلمان و الان دیگه مدتهاست که خبری ازش نیست. خیلی واضحه که همسرش دیگه رهاش کرده و مشغول زندگی جدید خودشه. اما پرابها از پذیرش این حقیقت مستاصله. اون هرگز نمیتونه نزدیک شدن مردی رو به خودش بپذیره، چون درگیر یه تعهد کورکورانهاس و به خودش برچسب «زن شوهردار» رو زده. شوهری که حتی با وجود عدم حضورش، تعریف کننده هویت پرابها میشه.
فیلم یه کاراکتر خیلی مهم دیگه داره، که یکی از پیرنگ های اساسی فیلم رو تشکیل میده. همسایه پرابها، پیرزنی به اسم پارواتی که دولت تو فرایند پروژه نوسازی شهر و خراب کردن ساختمان های قدیمی، قصد داره خونهاش رو تخریب کنه و بهجاش یه واحد آپارتمان بهش بده. اما مشکلی که هست اینه که پارواتی، که شوهرش حالا مرده، باید مدرکی ارائه کنه که نشون بده به عنوان همسر قانونی این مرد، تو این خونه باهاش زندگی کرده. پارواتی اما مدرک مستندی نداره. طعنه آمیزه که برای ۲۶ سال تو اون خونه زندگی کرده و تمام هویت و موجودیتش خلاصه میشه تو برگه کاغذی که بتونه ثابت کنه همسر اون مرد بوده. فیلمساز نشون میده که تو این جریان گذار به مدرنیته ظاهراً دیگه جایی برای نسل گذشته نیست و نهایتا چارهای ندارن جز اینکه برگردن به روستاهایی که توشون به دنیا اومدن.
پرابها به زیبایی از خودش کاراکتر درمانده ای رو به نمایش میذاره که جایی میان سنت و مدرنیتهاس. همون نقطهای که شاید ما متولدین دهه شصت و هفتاد توی ایران خیلی خوب درکش میکنیم. همون مرزی که گویی سرگردان هستیم بین آموزهها و زیست سنتی خانواده و جامعه و همینطور مدرنیسمی که به شکلی کج و کوله وارد فرهنگ نسل جدیدتر شده و ما هم باهاش سر و کار داریم. و این وسط هیچی سختتر تعریف کردن یه هویت مستقل برای خودت نیست.
نیم ساعت پایانی فیلم به معنای واقعی شاهکاره. شهامت فیلمساز برای حرکت به سمت رئالیسم جادویی، بعد از نود دقیقهی کاملا رئال، از اون تصمیمات جسورانهایه که منتج شده به یه تجربه متفاوت و دلچسب. پرابها برای پذیرش و فهم واقعیت، چارهای نداره جز اینکه ازش فرار کنه و ابتدا تو واقعیت ذهنی خودش، دست به خلق و بازتعریف هویت خودش بزنه؛ و درنهایت موفق بشه به اینکه آزادی، زنانگی و استقلال رو برای خودش تعریف کنه.
تماشای این فیلم شگفتانگیز رو از دست ندین.
All We Imagine as Light (2024) • Movie
--------------
CiMDB
از بین آثار مهمی که تو سال ۲۰۲۴ به تماشاشون نشستم، تک انتخاب من برای بهترین فیلم سال، این اثر غیرمنتظره از سینمای هنده. فیلمی که با روایت استادانهاش، به سختی میشه ایرادی بهش وارد کرد.
و صد البته که برای ما تماشاگرهای ایرانی بخاطر شباهات بینظیرش به جامعه و فرهنگ خودمون، جایگاه ویژهتری داره.
اصلیترین تم فیلم میشه گفت شکافهای عمیق فرهنگی جامعه، تقابل نسلها و گیر کردن جایی میان سنت و مدرنیتهاس.
فیلم دو کاراکتر اصلی به نامهای آنو و پرابها ارائه میده که با همدیگه همکار و همخونه هستن. آنو به عنوان نماینده نسل جدید، سرشار از اشتیاق زندگیه. درگیر یه رابطه عاشقانه پرشوره و تو دل جامعه سنتی هند، ابایی نداره که با معشوقش توی انظار دیده بشه. تو روابط جنسیش بیپرواست و اهمیتی به حرفهایی که همکاراش پشت سرش میزنن، نمیده.
از طرف دیگه، پرابها رو داریم که نماینده نسل میانیه. اون چند سالی است که ازدواج کرده و شوهرش همون اوایل ازدواج برای کار میره آلمان و الان دیگه مدتهاست که خبری ازش نیست. خیلی واضحه که همسرش دیگه رهاش کرده و مشغول زندگی جدید خودشه. اما پرابها از پذیرش این حقیقت مستاصله. اون هرگز نمیتونه نزدیک شدن مردی رو به خودش بپذیره، چون درگیر یه تعهد کورکورانهاس و به خودش برچسب «زن شوهردار» رو زده. شوهری که حتی با وجود عدم حضورش، تعریف کننده هویت پرابها میشه.
فیلم یه کاراکتر خیلی مهم دیگه داره، که یکی از پیرنگ های اساسی فیلم رو تشکیل میده. همسایه پرابها، پیرزنی به اسم پارواتی که دولت تو فرایند پروژه نوسازی شهر و خراب کردن ساختمان های قدیمی، قصد داره خونهاش رو تخریب کنه و بهجاش یه واحد آپارتمان بهش بده. اما مشکلی که هست اینه که پارواتی، که شوهرش حالا مرده، باید مدرکی ارائه کنه که نشون بده به عنوان همسر قانونی این مرد، تو این خونه باهاش زندگی کرده. پارواتی اما مدرک مستندی نداره. طعنه آمیزه که برای ۲۶ سال تو اون خونه زندگی کرده و تمام هویت و موجودیتش خلاصه میشه تو برگه کاغذی که بتونه ثابت کنه همسر اون مرد بوده. فیلمساز نشون میده که تو این جریان گذار به مدرنیته ظاهراً دیگه جایی برای نسل گذشته نیست و نهایتا چارهای ندارن جز اینکه برگردن به روستاهایی که توشون به دنیا اومدن.
پرابها به زیبایی از خودش کاراکتر درمانده ای رو به نمایش میذاره که جایی میان سنت و مدرنیتهاس. همون نقطهای که شاید ما متولدین دهه شصت و هفتاد توی ایران خیلی خوب درکش میکنیم. همون مرزی که گویی سرگردان هستیم بین آموزهها و زیست سنتی خانواده و جامعه و همینطور مدرنیسمی که به شکلی کج و کوله وارد فرهنگ نسل جدیدتر شده و ما هم باهاش سر و کار داریم. و این وسط هیچی سختتر تعریف کردن یه هویت مستقل برای خودت نیست.
نیم ساعت پایانی فیلم به معنای واقعی شاهکاره. شهامت فیلمساز برای حرکت به سمت رئالیسم جادویی، بعد از نود دقیقهی کاملا رئال، از اون تصمیمات جسورانهایه که منتج شده به یه تجربه متفاوت و دلچسب. پرابها برای پذیرش و فهم واقعیت، چارهای نداره جز اینکه ازش فرار کنه و ابتدا تو واقعیت ذهنی خودش، دست به خلق و بازتعریف هویت خودش بزنه؛ و درنهایت موفق بشه به اینکه آزادی، زنانگی و استقلال رو برای خودش تعریف کنه.
تماشای این فیلم شگفتانگیز رو از دست ندین.
All We Imagine as Light (2024) • Movie
--------------
CiMDB