Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Venise n'existe pas (1984) • Short film
Director: Jean-Claude Rousseau
در ونیز. نه ونیز، در اتاق هتل. همان اندازه نزدیک که دور؛ خیال.
اینجا، روبهروی پنجره. منتظر. با خوابی که نیست. ونیز کجاست؟ کارت پستال. عکس. ونیز وجود ندارد.
--------
CiMDB
Director: Jean-Claude Rousseau
در ونیز. نه ونیز، در اتاق هتل. همان اندازه نزدیک که دور؛ خیال.
اینجا، روبهروی پنجره. منتظر. با خوابی که نیست. ونیز کجاست؟ کارت پستال. عکس. ونیز وجود ندارد.
--------
CiMDB
👍1
Forwarded from تصویر و زندگی
پرونده_ـشماره_ـ۲ـ_اکشنیست_ها .pdf
2.3 MB
جنبش اکشنیستهای وین، در واقع، بیش از هر چیزی، یک واکنش بوده: به فاشیسم اروپایی، به اکسپرسیونیسم آلمانی، به آرای فروید، به بدن و دستهای نزارِ اگون شیله و آرتو، به آئین، قداست و کثافت در نزد ژرژ باتای، به تربیت ایدئولوژیکِ بدنها و مولد بودنِ آدمها و در نهایت به بازاندیشی در مفروضات: مثلا دربارهی کارکردِ خون، به تصویر خون.
@poster_cinematography
@poster_cinematography
Clouds Of May (1999) • Movie
director: #Nuri_bilge_ceylan
starring: Emin ceylan ,Muzaffer Ozdemir
IMDB | Letterboxd
Download Link: 720
----------
CIMDB
director: #Nuri_bilge_ceylan
starring: Emin ceylan ,Muzaffer Ozdemir
IMDB | Letterboxd
Download Link: 720
----------
CIMDB
ابرهای ماه مه شاید شخصی ترین روایت جیلان به حساب بیاید که بعدتر ها در درخت گلابی وحشی پخته میشود.
روایتی که به شکل فیلم در فیلم بیان شده و علاوه بر روایت اتوبیوگرافیکش اصلی ترین عنصر ساختههای جیلان را به خام ترین شکل به تصویر کشیده است: ملال طبیعت و انسانِ روستا و حاشیه نشین..
جیلان ما را در میانه طیفی که یکسر آن زیبایی مطلق و طیف دیگرش زشتی زندگیست هم مسیر میکند. خالی از هر بد و خوشبینی مطلق و رقص زندگی همانطور که باید میان نسیم وقایع باشد.
مظفر کارگردانی تجربی که تصمیم میگیرد برای مدتی کوتاه به زادگاه خود برای ساخت فیلمی بازگردد، با دغدغههای سه نسل متفاوت از مردان روستای پدری خود روبه رو میشود؛ پدری که در پی شکست بروکراسی و پس گرفتن زمین خود از دولت است؛ پسربچه چهارسالهای که در حال تمرین و یادگیری مسئولیت پذیریست و پسرعموی جوانی که در آغاز جوانی با شکست و ناامیدی روبهرو شده و تنها راه پیش رویش را فرار از محیط میداند.
گفته میشود این فیلم دوسال بعد از ساخته شدن قصبه و به منظور بیان چالشهای ساخت این فیلم ساخته شد.
حضور زبان بصری و شخصیتپردازی این فیلم شاید عمق دیگر فیلمهای جیلان را نداشته باشد اما همین خامی اثر نیز شایستهی تحسین تعهدیست که جیلان به طراحی هر بخش از آن نشان داده است.
Clouds Of May (1999) • Movie
----------
CIMDB
روایتی که به شکل فیلم در فیلم بیان شده و علاوه بر روایت اتوبیوگرافیکش اصلی ترین عنصر ساختههای جیلان را به خام ترین شکل به تصویر کشیده است: ملال طبیعت و انسانِ روستا و حاشیه نشین..
جیلان ما را در میانه طیفی که یکسر آن زیبایی مطلق و طیف دیگرش زشتی زندگیست هم مسیر میکند. خالی از هر بد و خوشبینی مطلق و رقص زندگی همانطور که باید میان نسیم وقایع باشد.
مظفر کارگردانی تجربی که تصمیم میگیرد برای مدتی کوتاه به زادگاه خود برای ساخت فیلمی بازگردد، با دغدغههای سه نسل متفاوت از مردان روستای پدری خود روبه رو میشود؛ پدری که در پی شکست بروکراسی و پس گرفتن زمین خود از دولت است؛ پسربچه چهارسالهای که در حال تمرین و یادگیری مسئولیت پذیریست و پسرعموی جوانی که در آغاز جوانی با شکست و ناامیدی روبهرو شده و تنها راه پیش رویش را فرار از محیط میداند.
گفته میشود این فیلم دوسال بعد از ساخته شدن قصبه و به منظور بیان چالشهای ساخت این فیلم ساخته شد.
حضور زبان بصری و شخصیتپردازی این فیلم شاید عمق دیگر فیلمهای جیلان را نداشته باشد اما همین خامی اثر نیز شایستهی تحسین تعهدیست که جیلان به طراحی هر بخش از آن نشان داده است.
Clouds Of May (1999) • Movie
----------
CIMDB
هنر مدرن با دستکاری آغاز میشود. شما یک سرهمبندی قدیمی، مثلن یک رُمان را دستکاری میکنید و حالا شکل جدیدی از نوشتارِ سینمایی پدید میآید. با عملکردهای متفاوت که به دقت تهیه و تنظیم شدهاند. شکلی جعلی از زمان که بر ضد آفرینش مکانمندِ یونانی ( تئاتر ) و رازورزانه است. سینما دیگر یک نیایش به درگاه دیونیزوس نیست. سینما خدمتگزار تراژدی نیست. امر والا در چرخ دندههای ماشینِ سینما تکه تکه میشود و به شکل یک باقیماندهی بیارزش یا یک پسماندِ معنوی وارد سیستم عصبی حافظهی ما میشود. برسون عامدانه مفاهیم انسانی را به عنوان یک ایماژِ سنتی جعل میکند تا دستگاهش رنگ و بویی مسیحی-تاریخی به خود بگیرد. اما برسون در واقع یک صنعتگر است. یک اپراتور هوشمند. یک چرخِ گوشتِ روح. کسی که عاطفهی یک ماشین را با دقتِ تمام جعل و سپس تولید میکند. یک ماشینِ زبان. او دیگر یک کارگردان نیست. او هنرمند سینماتوگراف، یا دستگاه پردازش شعر است.
*داشتم به این فکر میکردم که سینما تا کِی میخواد حرکت دوربین رو بازنماییِ حرکت سَر انسان بدونه؟ یا درام این وسط چی میگه؟
*سینما باید دست از تقلید از انسان و زبانش برداره. خود انسان شکلی از حبسِ زندگیه. ولی سینما قراره ازین چهارچوب عبور کنه. دوربین نیاز به دست و پای انسان نداره. سینما عصا نمیخواد. سینما باید بتونه کمکم اندامهای موقتی خودش رو جعل کنه.
*یا اصن ایدهی بدن بدون اندام چه ارتباطی با آیندهی سینما داره؟ آنتون آرتو به چی فکر میکرد؟ آیا شیوهی ساختن فیلم و تماشای اون در آینده مثل الان باقی میمونه؟ سینماتوگرافی یه پُله به سمت آینده. به سمت بدن بدون اندام. چرا برسون این همه روی دست تأکید میکنه؟ یکیش اینه که میخواد بگه انسان با دستاش به سمت آینده حرکت میکنه. به سمت زمان ناشناخته. نه مکان یا یه سرزمین. سینما به سمت یه بدن غیر انسانی حرکت میکنه. پس تماشاچیهای این سینما هم انسان نخواهند بود.
شات از فیلم محبوبم Holy motors
*سینما باید دست از تقلید از انسان و زبانش برداره. خود انسان شکلی از حبسِ زندگیه. ولی سینما قراره ازین چهارچوب عبور کنه. دوربین نیاز به دست و پای انسان نداره. سینما عصا نمیخواد. سینما باید بتونه کمکم اندامهای موقتی خودش رو جعل کنه.
*یا اصن ایدهی بدن بدون اندام چه ارتباطی با آیندهی سینما داره؟ آنتون آرتو به چی فکر میکرد؟ آیا شیوهی ساختن فیلم و تماشای اون در آینده مثل الان باقی میمونه؟ سینماتوگرافی یه پُله به سمت آینده. به سمت بدن بدون اندام. چرا برسون این همه روی دست تأکید میکنه؟ یکیش اینه که میخواد بگه انسان با دستاش به سمت آینده حرکت میکنه. به سمت زمان ناشناخته. نه مکان یا یه سرزمین. سینما به سمت یه بدن غیر انسانی حرکت میکنه. پس تماشاچیهای این سینما هم انسان نخواهند بود.
شات از فیلم محبوبم Holy motors
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سینما اشباحِ آینده را احضار میکند و هیچ بازیگری در کار نیست بلکه این اشباح هستند که آدمها را تصاحب میکنند و به بازی خودشان ادامه میدهند. سینما مخصوص اشباح است نه انسانها. دوربین حلول روح را همچون موجی از صدا ثبت میکند تا به جای بازیگر شبحی از جلوی چشممان عبور کند ( کژ نگریستن ). اینجاست که سینما دیگر افکار انسانها را بازنمایی نمیکند بلکه عبور یک شبح را در سایه و جیغ به تصویر میکشد. چیزی که ما انسانها هیچوقت به درون آن راه نمییابیم بلکه ما را به سمت آینده یا همان مرگ میکِشد.
A New Life (2002) | Philippe Grandrieux
A New Life (2002) | Philippe Grandrieux
Four Nights of a Dreamer (1971) • Movie
director: #Robert_Bresson
starring: Isabelle Weingarten, Guillaume des Forêts, Jean-Maurice Monnoyer, Giorgio Maulini
IMDB | Letterboxd
Download Link: 1080
----------
CIMDB
director: #Robert_Bresson
starring: Isabelle Weingarten, Guillaume des Forêts, Jean-Maurice Monnoyer, Giorgio Maulini
IMDB | Letterboxd
Download Link: 1080
----------
CIMDB
داستایوفسکی از جمله نویسندگانیست که آثارش عامل خلق بسیاری از فیلمهای سینمایی بوده است. اما چرا کارگردانان بسیاری از آثار او اقتباس کردهاند؟ شاید دلیل آن را بتوان در توصیفی که باختین از آثار داستایوفسکی شرح میدهد یافت: ادبیات داستایوفسکی، ادبیات چندصدایی (پلیفونی) است. به این معنا که منطقهای گوناگونی وجود دارند که هر کدام اینها محقاند و در خدمت تفکرات ایدئولوژیکی نویسنده نیستند. باختین تاکید میکند که رمانهای داستایوفسکی طبیعت دراماتیکی دارند و کشمکش ایجاد میکنند. او با اشاره به داستان قاتلان همینگوی که دیالوگمحور است، اشاره میکند که منطق داستایوفسکی دایالوجیکال (شامل دیالوگ بین خیر و شر) است. او اجازه میدهد که هر تفکر مخالفی در داستان تا عمیقترین و قویترین حالت بگسترد. هنر ویژهی او این است که ما غالباً نمیفهمیم که در سر کاراکترها چه میگذرد و انگیزهی نهان آنها چیست. رمانهای او صحنهمحور هستند؛ به این صورت که در داستانهایش گسترههای طولانی از روایت تشریحی و پانوراما وجود دارد.
شبهای روشن داستایوفسکی از جمله آثاریست که الهامبخش بسیاری از کارگردانان بوده است. اولین اقتباس سینمایی آن توسط ویسکونتی صورت پذیرفت. فیلم او را میتوان وفادارترین اقتباس آن دانست. با این وجود، ویسکونتی با اضافه کردن عنصر کمدی و دخل و تصرف در روند اصلی داستان با همان تم نئورئالیسم، در نهایت اثر منحصربهفرد خود را خلق کرد. تاریک و روشن شهر و بار احساسی بین کاراکترها از جمله عوامل تأثیرگذار بر بیننده است که پایان فیلم را سهمگینتر جلوه میدهد.
برسون از جمله دیگر کسانیست که برخی از آثارش تحتتأثیر آثار داستایوفسکی بود. او داستایوفسکی را سرمشق همگان نامید. به گفتهی خودش پایان جیببر همچون جنایت و مکافات است. ایدهی ناگهان بالتازار برگرفته از ابله و فیلم چهار شب یک رویاپرداز با الهام از شبهای روشن ساخته شده است. بر خلاف ویسکونتی، برسون با عاری کردن روابط بین مدلها از احساسات اگزجره و ایجاد فاصلهگذاری بر روی مخاطب تأثیر میگذارد. حال چه اقتباسی را میتوان باارزش دانست؟ آیا باید کاملا به روایت داستان پایبند بود یا اثری متفاوت خلق کرد؟ هیچکاک در مصاحبه با تروفو میگوید که هرگز از جنایت و مکافات فیلمی نمیسازد و دلیلش را این میداند که این کار را کسی قبلا انجام داده است. او معتقد است اگر بخواهد از اثری ادبی اقتباس کند آن را یک بار میخواند و به کلی کنار میگذارد و سپس شروع به آفرینش سینما میکند. از نظر او اقتباسی خوب است که متن را از بین ببرد نه آن که وفادار باشد چرا که چنین فیلمی خوب از کار در نخواهد آمد. این سخن هیچکاک سبب شد که آکی کوریسماکی با اقتباس از جنایت و مکافات فیلمی بسازد تا ثابت کند که این کار شدنیست.
-----------
CIMDB
شبهای روشن داستایوفسکی از جمله آثاریست که الهامبخش بسیاری از کارگردانان بوده است. اولین اقتباس سینمایی آن توسط ویسکونتی صورت پذیرفت. فیلم او را میتوان وفادارترین اقتباس آن دانست. با این وجود، ویسکونتی با اضافه کردن عنصر کمدی و دخل و تصرف در روند اصلی داستان با همان تم نئورئالیسم، در نهایت اثر منحصربهفرد خود را خلق کرد. تاریک و روشن شهر و بار احساسی بین کاراکترها از جمله عوامل تأثیرگذار بر بیننده است که پایان فیلم را سهمگینتر جلوه میدهد.
برسون از جمله دیگر کسانیست که برخی از آثارش تحتتأثیر آثار داستایوفسکی بود. او داستایوفسکی را سرمشق همگان نامید. به گفتهی خودش پایان جیببر همچون جنایت و مکافات است. ایدهی ناگهان بالتازار برگرفته از ابله و فیلم چهار شب یک رویاپرداز با الهام از شبهای روشن ساخته شده است. بر خلاف ویسکونتی، برسون با عاری کردن روابط بین مدلها از احساسات اگزجره و ایجاد فاصلهگذاری بر روی مخاطب تأثیر میگذارد. حال چه اقتباسی را میتوان باارزش دانست؟ آیا باید کاملا به روایت داستان پایبند بود یا اثری متفاوت خلق کرد؟ هیچکاک در مصاحبه با تروفو میگوید که هرگز از جنایت و مکافات فیلمی نمیسازد و دلیلش را این میداند که این کار را کسی قبلا انجام داده است. او معتقد است اگر بخواهد از اثری ادبی اقتباس کند آن را یک بار میخواند و به کلی کنار میگذارد و سپس شروع به آفرینش سینما میکند. از نظر او اقتباسی خوب است که متن را از بین ببرد نه آن که وفادار باشد چرا که چنین فیلمی خوب از کار در نخواهد آمد. این سخن هیچکاک سبب شد که آکی کوریسماکی با اقتباس از جنایت و مکافات فیلمی بسازد تا ثابت کند که این کار شدنیست.
-----------
CIMDB
The Whale (2022) • Movie
Director: #Darren_Aronofsky
Starring: Brendan Frasrer, Sadie Sink
IMDB | Letterboxd
Download Link
----------
CiMDB
Director: #Darren_Aronofsky
Starring: Brendan Frasrer, Sadie Sink
IMDB | Letterboxd
Download Link
----------
CiMDB
شنهای گرم ساحل را زیر پاهایش به خوبی حس میکرد. تعدادی شن به کف پایش چسبیده بود و پوست ضخیم آن را لمس میکرد. یک موج بزرگ غلتید و کوچک و کوچک و کوچکتر شد و روی پاهایش را پوشاند؛ صدای امواج دریا با صدای برخورد آب به پاهایش در هم آمیخت و بعد لحظهای ساکت شد تا موج بعدی از راه برسد.
او در آن هنگام ایهب بود که در دوردستها به دنبال نهنگ سفید میگشت؛ ولی هر چه که بود آبی بیکران دریا بود و آفتاب.
آفتابی که بر موهای کمپشتش میتابید و گرما را هدیه میداد.
ناگهان در میان امواج عشقش را دید که نحیف و رنجور بر روی آب شناور است و آنگاه بود که به خانهی سرد و شلوغ خود برگشت.
باران میبارید، خبری از خورشید داغِ کنارِ ساحل نبود.
خواست برخیزد اما پاهایش تحمل نداشت. مقالهی کنار دستش را برداشت و شروع به خواندن کرد.
نهنگ سفید هیچ احساسی نداشت، تنها میخواست حواس ایهب را از غمهایش پرت کند.
غمی که مانند امواج ساحل تنها عشقش را به سوی او میآورد.
غمی که باعث شده بود از یاد ببرد که نهنگ سفید احساس ندارد.
غمی که خودش یک حس بزرگ بود.
هنگامی که سعی میکرد عشقش را از یاد ببرد،
دخترش را دید که قد کشیده بود و همراه قد کشیدنش نفرتش هم بزرگ شده بود؛ نفرتی که از او آغاز شده بود.
دختری که از نظرش تنها کار خوب زندگیاش بود، دختری که او را تبدیل به نهنگ سفید کرد.
در سینهاش چیزی شروع به فشردن کرد، عرق تمام لباسش را خیس کرده بود، چشمهایش پر از اشک و خون بود و دردی که تمام این سالها تحمل کرده بود در سینه اش متمرکز شده بود و میتپید.
برای آخرین بار داستان ایهب را گوش میکرد و برای آخرین بار دور شدن از عشق را غم انگیز میدانست.
او اکنون آنقدر بزرگ شده بود که برای تبدیل شدن به نهنگ آماده باشد و برای همیشه به عمق دریاها شنا کند.
•
The Whale (2022) • Movie
-----------------------------------------
CiMDB
او در آن هنگام ایهب بود که در دوردستها به دنبال نهنگ سفید میگشت؛ ولی هر چه که بود آبی بیکران دریا بود و آفتاب.
آفتابی که بر موهای کمپشتش میتابید و گرما را هدیه میداد.
ناگهان در میان امواج عشقش را دید که نحیف و رنجور بر روی آب شناور است و آنگاه بود که به خانهی سرد و شلوغ خود برگشت.
باران میبارید، خبری از خورشید داغِ کنارِ ساحل نبود.
خواست برخیزد اما پاهایش تحمل نداشت. مقالهی کنار دستش را برداشت و شروع به خواندن کرد.
نهنگ سفید هیچ احساسی نداشت، تنها میخواست حواس ایهب را از غمهایش پرت کند.
غمی که مانند امواج ساحل تنها عشقش را به سوی او میآورد.
غمی که باعث شده بود از یاد ببرد که نهنگ سفید احساس ندارد.
غمی که خودش یک حس بزرگ بود.
هنگامی که سعی میکرد عشقش را از یاد ببرد،
دخترش را دید که قد کشیده بود و همراه قد کشیدنش نفرتش هم بزرگ شده بود؛ نفرتی که از او آغاز شده بود.
دختری که از نظرش تنها کار خوب زندگیاش بود، دختری که او را تبدیل به نهنگ سفید کرد.
در سینهاش چیزی شروع به فشردن کرد، عرق تمام لباسش را خیس کرده بود، چشمهایش پر از اشک و خون بود و دردی که تمام این سالها تحمل کرده بود در سینه اش متمرکز شده بود و میتپید.
برای آخرین بار داستان ایهب را گوش میکرد و برای آخرین بار دور شدن از عشق را غم انگیز میدانست.
او اکنون آنقدر بزرگ شده بود که برای تبدیل شدن به نهنگ آماده باشد و برای همیشه به عمق دریاها شنا کند.
•
متن
ارسالی از مهتاب 🌝The Whale (2022) • Movie
-----------------------------------------
CiMDB
Forwarded from Drifting Clouds
گابریل از پنجره به فرو ریختن دانههای برف نگاه میکند. برفی که زمینها و آدمها را یکسان میکند. او که تا کمی پیش بر عقاید خویش استوار بود، اکنون درمانده و غمگین به زندگی رفتهاش میاندیشد. به عشقی که هرگز تجربه نکرده است، به وطنش، به زندگان ازیادرفته، مردگان جاودان و گذشتهی ممتد.
The Dead (1987)
#فیلم_جمعه
The Dead (1987)
#فیلم_جمعه