کسی تا حالا بهت گفته پشت لبخندات شكوفهی بارون و بابونه داری؟ که ذوق مخملی ته چشمات موقع خوشحال بودنت از بهشتیترین قسمتهای جون بخش روزهامونه؟ من نمیدونم چطور باید توصیفت کنم. که عمق قشنگ بودنتو از دید خودم بهت برسونه؛ ولی میخوام بدونی که قلبی که تو میون سینهت داری یکی از گرونترین و جواهریترین چیزهای توی دنیاست مراقبش باش و جاشو به ادمایی که قدرشو میدونن بده و دوستت دارم و ممنون که توی زندگیم موندی.
- کامو یکی از نامههاش رو به ماریا با این کلمات تموم میکنه: «مایوس میبوسمت. ناتوان از کنده شدن از تو»*
«لدينا صبرٌ واحد وكل مافي هذه الحياة
يريد أن يختبره...!»
«یک صبر برایمان مانده
و همهٔ دنیا میخواهد آن را امتحان کند...!»
يريد أن يختبره...!»
«یک صبر برایمان مانده
و همهٔ دنیا میخواهد آن را امتحان کند...!»