Forwarded from خردسرای فردوسی
جاودانْخِرَد
درستایشِ حکیم فردوسی
بزرگا! جاودانْمردا! هُشیواری و دانایی
نه دیروزی که امروزی، نه امروزی که فردایی
همه دیروزِ ما از تو، همه امروزِ ما با تو
همه فردایِ ما در تو، که بالایی و والایی
چو زینجا بنگرم، زانسوی دَه قرنت همیبینم
که میگویی و میرویی و میبالی و میآیی
به گِردت شاعرانْ انبوه و هر یک قُلّهای بِشْکوه
تو امّا در میان گویی دماوندی که تنهایی:
سر اندر ابرِ اسطوره، به ژرفاژرفِ اندیشه
به زیرِ پرتوِ خورشیدِ دانایی چه زیبایی!
هزاران ماه و کوکب از مدارِ جانِ تو تابان
که در منظومۀ ایران، تو خورشیدی و یکتایی
ز دیگرْشاعران خواندم مَدیحِ مستی و دیدم
خرد مستی کند آن جا که در نظمش تو بستایی
اگر سرْنامۀ کارِ هنرها دانش و داد است
تویی رأسِ فضیلتها که آغازِ هنرهایی
سخنها را همه، زیباییِ لفظ است در معنی
تو را زیبد که معنی را به لفظِ خود بیارایی
گهی در گونۀ ابر و گَهی در گونۀ باران
همه از تو به تو پویند جوباران که دریایی
چو دستِ حرب بگشایند مردان در صفِ میدان
به سانِ تُندَر و تِنّیِن همه تن بانگ و هَرّایی
چو جایِ بزم بگزینند خوبان در گلستانها
همه جان، چون نسیم، آرامشی وَ بْریشمآوایی
بدان روشنروان، قانونِ اشراقی که در حکمت
شفایِ پور سینایی و نورِ طورِ سینایی
پناهِ رستم و سیمرغ و افریدون و کیخسرو
دلیری، بخردی، رادی، توانایی و دانایی
اگر سُهراب، اگر رستم، اگر اسفندیارِ یَل
به هَیجا و هجومِ هر یکیشان صحنهآرایی
پناه آرند سوی تو، همه، در تنگناییها
تویی سیمرغ فرزانه که در هر جایْ ملجایی
اگر آن جاودانان در غبارِ کوچِ تاریخاند
توشان در کالبَد جانی که سُتواری و برجایی
ز بهرِ خیزشِ میهن دمیدی جانشان در تن
همه چون عازَرند آنان و تو همچون مسیحایی
اگر جاویدیِ ایران، به گیتی در، معماییست
مرا بگذار تا گویم که رمز این معمایی:
اگر خوزی، اگر رازی، وگر آتورْپاتانیم
تویی آن کیمیایِ جان که در ترکیبِ اجزایی
طخارستان و خوارزم و خراسان و ری و گیلان
به یک پیکر همه عضویم و تو اندیشهٔ مایی
تو گویی قصه بهر کودکِ کُرد و بلوچ و لُر
گر از کاووس میگویی ور از سهراب فرمایی
خِرَدآموز و مهرآمیز و دادآیین و دینپرور
هُشیوار و خِرَدمردی، به هر اندیشه بینایی
یکی کاخ از زمین افراشته در آسمانها سر
گزند از باد و از باران نداری کوهِ خارایی
اگر در غارتِ غُزها، وگر در فتنۀ تاتار
وگر در عصرِ تیمور و اگر در عهدِ اینهایی،
هَماره از تو گرم و روشنیم، ای پیرِ فرزانه!
اگر در صبحِ خرداد و اگر در شامِ یلدایی
حکیمان گفتهاند: «آنجا که زیباییست، بِشْکوهیست»
چو دانستم تو را، دیدم که بِشْکوهی که زیبایی
چو از دانایی و داد و خِرَد، دادِ سخن دادی
مرنج اَر در چنین عهدی، فراموشِ بِعَمدایی
ندانیم و ندانستند قَدرت را و میدانند،
هنر سنجانِ فرداها، که تو فردی و فردایی
بزرگا! بخردا! رادا! به دانایی که میشاید
اگر بر ناتوانیهای این خُردان ببخشایی
محمدرضا شفیعی کدکنی
مجموعه شعر «هزارهٔ دوم آهویِ کوهی»
و اولین قطعه از دفترِ «مرثیههای سروِ کاشمر»
پینوشت:
تِنّین: اژدها / هَرّا: بانگ و فریاد هراسآور و مهیب / عازَر: در انجیل به صورت «الیعازر» آمده است و نام مردی است که مسیح بر سرِ گور او آمد و او را، چهار روز پس از مرگِ وی، زنده کرد.
#فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
درستایشِ حکیم فردوسی
بزرگا! جاودانْمردا! هُشیواری و دانایی
نه دیروزی که امروزی، نه امروزی که فردایی
همه دیروزِ ما از تو، همه امروزِ ما با تو
همه فردایِ ما در تو، که بالایی و والایی
چو زینجا بنگرم، زانسوی دَه قرنت همیبینم
که میگویی و میرویی و میبالی و میآیی
به گِردت شاعرانْ انبوه و هر یک قُلّهای بِشْکوه
تو امّا در میان گویی دماوندی که تنهایی:
سر اندر ابرِ اسطوره، به ژرفاژرفِ اندیشه
به زیرِ پرتوِ خورشیدِ دانایی چه زیبایی!
هزاران ماه و کوکب از مدارِ جانِ تو تابان
که در منظومۀ ایران، تو خورشیدی و یکتایی
ز دیگرْشاعران خواندم مَدیحِ مستی و دیدم
خرد مستی کند آن جا که در نظمش تو بستایی
اگر سرْنامۀ کارِ هنرها دانش و داد است
تویی رأسِ فضیلتها که آغازِ هنرهایی
سخنها را همه، زیباییِ لفظ است در معنی
تو را زیبد که معنی را به لفظِ خود بیارایی
گهی در گونۀ ابر و گَهی در گونۀ باران
همه از تو به تو پویند جوباران که دریایی
چو دستِ حرب بگشایند مردان در صفِ میدان
به سانِ تُندَر و تِنّیِن همه تن بانگ و هَرّایی
چو جایِ بزم بگزینند خوبان در گلستانها
همه جان، چون نسیم، آرامشی وَ بْریشمآوایی
بدان روشنروان، قانونِ اشراقی که در حکمت
شفایِ پور سینایی و نورِ طورِ سینایی
پناهِ رستم و سیمرغ و افریدون و کیخسرو
دلیری، بخردی، رادی، توانایی و دانایی
اگر سُهراب، اگر رستم، اگر اسفندیارِ یَل
به هَیجا و هجومِ هر یکیشان صحنهآرایی
پناه آرند سوی تو، همه، در تنگناییها
تویی سیمرغ فرزانه که در هر جایْ ملجایی
اگر آن جاودانان در غبارِ کوچِ تاریخاند
توشان در کالبَد جانی که سُتواری و برجایی
ز بهرِ خیزشِ میهن دمیدی جانشان در تن
همه چون عازَرند آنان و تو همچون مسیحایی
اگر جاویدیِ ایران، به گیتی در، معماییست
مرا بگذار تا گویم که رمز این معمایی:
اگر خوزی، اگر رازی، وگر آتورْپاتانیم
تویی آن کیمیایِ جان که در ترکیبِ اجزایی
طخارستان و خوارزم و خراسان و ری و گیلان
به یک پیکر همه عضویم و تو اندیشهٔ مایی
تو گویی قصه بهر کودکِ کُرد و بلوچ و لُر
گر از کاووس میگویی ور از سهراب فرمایی
خِرَدآموز و مهرآمیز و دادآیین و دینپرور
هُشیوار و خِرَدمردی، به هر اندیشه بینایی
یکی کاخ از زمین افراشته در آسمانها سر
گزند از باد و از باران نداری کوهِ خارایی
اگر در غارتِ غُزها، وگر در فتنۀ تاتار
وگر در عصرِ تیمور و اگر در عهدِ اینهایی،
هَماره از تو گرم و روشنیم، ای پیرِ فرزانه!
اگر در صبحِ خرداد و اگر در شامِ یلدایی
حکیمان گفتهاند: «آنجا که زیباییست، بِشْکوهیست»
چو دانستم تو را، دیدم که بِشْکوهی که زیبایی
چو از دانایی و داد و خِرَد، دادِ سخن دادی
مرنج اَر در چنین عهدی، فراموشِ بِعَمدایی
ندانیم و ندانستند قَدرت را و میدانند،
هنر سنجانِ فرداها، که تو فردی و فردایی
بزرگا! بخردا! رادا! به دانایی که میشاید
اگر بر ناتوانیهای این خُردان ببخشایی
محمدرضا شفیعی کدکنی
مجموعه شعر «هزارهٔ دوم آهویِ کوهی»
و اولین قطعه از دفترِ «مرثیههای سروِ کاشمر»
پینوشت:
تِنّین: اژدها / هَرّا: بانگ و فریاد هراسآور و مهیب / عازَر: در انجیل به صورت «الیعازر» آمده است و نام مردی است که مسیح بر سرِ گور او آمد و او را، چهار روز پس از مرگِ وی، زنده کرد.
#فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
بیست و هشتم خردادماه سالروز درگذشت عیسی صدیق اعلم
یادگار عمر، سرگذشتنامۀ عیسی صدیق اعلم
یادگار عمر سرگذشتنامۀ معلمی است که در میدان زندگی از کامیابی و پیروزی برخورداری دارد و سالهاست که در امور سیاسی مملکت دخیل است و چندین کتاب در مباحث مربوط به تعلیم و تربیت و تاریخ نوشته است. اما پیروزی او به سادگی به دست نیامده. در آغاز زندگی سختیها و دوندگیها و کوششهای بالا و پست داشته است.
میرزا عیسیخان به فرنگ رفت و به تحصیل همت گمارد و با اینکه جنگ جهانی اول درگرفت و سختیها بدو روی آورد او از هدف و آرزو روی برنتافت و توانست که در چند مملکت اروپایی و در زمینههای مختلف کار کند و با توشهای درخور آن عهد به ایران بازگردد.
در راه بازگشت آرزوهای بسیار در دلش شور میریخت و سراپای وجودش از عشق به کار و جوش آزادگی لبریز بود. به ایران میآمد تا مکتبخانهها را به مدرسههای جدید بدل سازد و شیوۀ تعلیم و تعلّمی را که در فرانسه و سوئیس دیده بود به معلمان و نوجوانان ایران ارمغان سازد.
میرزا عیسیخان صدیق اعلم به سمت مفتش وزارت معارف منصوب و از طرف وزیر به تفتیش مدارس مأمور میشود و هر چند یک بار راپورتهایی آوازهبرانگیز در انتقاد از اوضاع مدارس و موجبات تغییر و تحولی که باید در روش تدریس پدید آید به وزیر تقدیم میکند.
روزگار کمکم بدو میآموزد که با ابناء روزگار چگونه باید ساخت و در محیط ایران با چه نرمی و آرامی باید طی طریق کرد. میرزا عیسیخان صدیق اعلم دو بار هم مأمور رشت شد تا در منصب ریاست معارف خدمت کند.
مطالبی که در سراسر این کتاب شیرینعبارت میآید بیان و وصف گوشهای از اجتماع ایران و تحولات آن است که توجه و وقوف بر آن برای طبقۀ جوان ایران واجب مینماید.
در وضع ایران از سال ۱۳۱۱ (سال تولد نویسندۀ کتاب) تاکنون دگرگونیهایی بسیار پدید آمده است. در آن ایام هنوز از مجلس و مشروطیت نامی هم نبود، در صورتی که امروز نام مجلس در اذهان هست و نویسندۀ همین کتاب در یکی از دو مجلس عضویت دارد. در آن روزگار پدران فرزندان را برای همکاری میخواستند اما امروز پدرانِ بینا و بخرد فرزندان را به تحصیل ترغیب میکنند و آنها را به چهار سوی جهان میفرستند تا معرفت بیندوزند ...
شیوۀ نگارش کتاب و زیبایی چاپ و کاغذ و تصاویر متعدد آن از عواملی است که خواننده را در خواندن رغبت و شوق میبخشد.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۸۹-۱۳۰۴)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۵۵۷-۵۵۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
یادگار عمر، سرگذشتنامۀ عیسی صدیق اعلم
یادگار عمر سرگذشتنامۀ معلمی است که در میدان زندگی از کامیابی و پیروزی برخورداری دارد و سالهاست که در امور سیاسی مملکت دخیل است و چندین کتاب در مباحث مربوط به تعلیم و تربیت و تاریخ نوشته است. اما پیروزی او به سادگی به دست نیامده. در آغاز زندگی سختیها و دوندگیها و کوششهای بالا و پست داشته است.
میرزا عیسیخان به فرنگ رفت و به تحصیل همت گمارد و با اینکه جنگ جهانی اول درگرفت و سختیها بدو روی آورد او از هدف و آرزو روی برنتافت و توانست که در چند مملکت اروپایی و در زمینههای مختلف کار کند و با توشهای درخور آن عهد به ایران بازگردد.
در راه بازگشت آرزوهای بسیار در دلش شور میریخت و سراپای وجودش از عشق به کار و جوش آزادگی لبریز بود. به ایران میآمد تا مکتبخانهها را به مدرسههای جدید بدل سازد و شیوۀ تعلیم و تعلّمی را که در فرانسه و سوئیس دیده بود به معلمان و نوجوانان ایران ارمغان سازد.
میرزا عیسیخان صدیق اعلم به سمت مفتش وزارت معارف منصوب و از طرف وزیر به تفتیش مدارس مأمور میشود و هر چند یک بار راپورتهایی آوازهبرانگیز در انتقاد از اوضاع مدارس و موجبات تغییر و تحولی که باید در روش تدریس پدید آید به وزیر تقدیم میکند.
روزگار کمکم بدو میآموزد که با ابناء روزگار چگونه باید ساخت و در محیط ایران با چه نرمی و آرامی باید طی طریق کرد. میرزا عیسیخان صدیق اعلم دو بار هم مأمور رشت شد تا در منصب ریاست معارف خدمت کند.
مطالبی که در سراسر این کتاب شیرینعبارت میآید بیان و وصف گوشهای از اجتماع ایران و تحولات آن است که توجه و وقوف بر آن برای طبقۀ جوان ایران واجب مینماید.
در وضع ایران از سال ۱۳۱۱ (سال تولد نویسندۀ کتاب) تاکنون دگرگونیهایی بسیار پدید آمده است. در آن ایام هنوز از مجلس و مشروطیت نامی هم نبود، در صورتی که امروز نام مجلس در اذهان هست و نویسندۀ همین کتاب در یکی از دو مجلس عضویت دارد. در آن روزگار پدران فرزندان را برای همکاری میخواستند اما امروز پدرانِ بینا و بخرد فرزندان را به تحصیل ترغیب میکنند و آنها را به چهار سوی جهان میفرستند تا معرفت بیندوزند ...
شیوۀ نگارش کتاب و زیبایی چاپ و کاغذ و تصاویر متعدد آن از عواملی است که خواننده را در خواندن رغبت و شوق میبخشد.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۸۹-۱۳۰۴)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۵۵۷-۵۵۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Forwarded from ایران زمین
✅ صدها سال است که زبان پارسی در ایران رسمی و سراسری است ؛ سندی مربوط به ۸۷۰ سال پیش ...
🔺 ابوالحسن بیهقی نامدار به ابنفندق مورخ و ادیب سرشناس سده ۶ قمری است که شناخته شدهترین اثر او کتاب « تاریخ بـیـهـق » است. وی کتاب دیگری داشته به نام « جوامع الاحکام النجوم » که در مقدمه کتاب میگوید :
« بسیار دوستان از من التماس کردند... التماس ایشان را اجابت کردم و چون این کتاب از برای ملوک خواستند، به فارسی جمع کردم تا اگر از اینجا فصلی که در آن نزاعی رود میان احکامیان و سلاطین و ملوک خوانند، ترجمان و مفسری حاجت نه افتد ... »
🔹 تصاویر : نسخههای خطی این کتاب در کتابخانه ملی ایران و مجموعه نسخ خطی مجلس
🆔 @iranzamin777
🆔 Admin @f777kim
.
🔺 ابوالحسن بیهقی نامدار به ابنفندق مورخ و ادیب سرشناس سده ۶ قمری است که شناخته شدهترین اثر او کتاب « تاریخ بـیـهـق » است. وی کتاب دیگری داشته به نام « جوامع الاحکام النجوم » که در مقدمه کتاب میگوید :
« بسیار دوستان از من التماس کردند... التماس ایشان را اجابت کردم و چون این کتاب از برای ملوک خواستند، به فارسی جمع کردم تا اگر از اینجا فصلی که در آن نزاعی رود میان احکامیان و سلاطین و ملوک خوانند، ترجمان و مفسری حاجت نه افتد ... »
🔹 تصاویر : نسخههای خطی این کتاب در کتابخانه ملی ایران و مجموعه نسخ خطی مجلس
🆔 @iranzamin777
🆔 Admin @f777kim
.
Forwarded from ایران بوم
نقدی بر کتاب تکوین زبان فارسی نوشته علیاشرف صادقی
کتاب تکوین زبان فارسی
نوشته: علی اشرف صادقی
انتشارات دانشگاه آزاد ایران
چاپ اول: 1357
143 صفحه
شادروان احمد تفضلی
فارسی از میان زبانهای ایرانی تنها زبانی است که در دورانهای مختلف تاریخی از خود آثاری بهجای گذاشته و به کمک این آثار بررسی تحولات آن میسر گشته است. فارسی کنونی اساساً دنبالۀ یکی از گونههای فارسی میانه و این زبان خود دنبالۀ فارسی باستان است و این دو زبان در واقع به منزلۀ پدر و نیای فارسی به شمار میروند. در مورد زبانهای دیگر ایرانی وضع چنین نیست. از برخی از این زبانها از دورۀ باستانی آثاری مانده است ولی در دورۀ میانه و جدید از آنها بیخبریم (مانند زبان اوستائی) و از برخی دیگر در دورۀ میانه آثاری مانده است و از دورۀ باستانی و جدید آنها اطلاعی در دست نیست (مانند خوارزمی) و بعضی دیگر اکنون به صورت زبان یا لهجه به کار میروند اما پدر و نیای مستقیم آنها روشن نیست (مانند کردی). قدیمترین آثار فارسی باستان از قرن پنجم قبل از میلاد است که در کتیبههای هخامنشی ثبت شده است، اما تحقیقات نشان میدهد که زبانی که در کتیبهها به کار رفته است، نشاندهندۀ صورت کهنهتری از زبان معمول و متداول عصر خود بوده است. اسنادی که از زبان فارسی میانه (متون پهلوی زردشتی و مانوی) برجای مانده ساختمان این زبان را به طور کلی معلوم کرده است و مطالعات دقیق زبانشناسی جای تردیدی باقی نمیگذارد که فارسی از نظر ساختمان اصلی، صورت تحول یافتۀ فارسی میانه است اما چگونگی این تحول و زمان تکوین این زبان موضوع بحث کتاب مورد نظر ماست.
مؤلف در ابتدا زبانهای ایرانی (زبانهای دورۀ باستانی و دورۀ میانه) را به طور خلاصه توصیف کرده است. پس از آن به زبان دری و منشأ آن و رابطۀ آن با پهلوی به تفصیل بیشتری پرداخته است (صفحات 21 تا 54). سپس قدیمترین نمونههای فارسی دری نقل و دربارۀ آنها بحث شده است (صفحات 54 تا 118) و در پایان ملاحظاتی دربارۀ صامتها و مصوتهای فارسی در قرنهای اول بعد از اسلام آمده است. کتاب با دقت خاصی تألیف و تنظیم شده و مؤلف با استفاده از مآخذ قدیم و تحقیقات جدید دانشمندان زبانشناس به نتایج علمی تازهای دست یافته است. به طوری که کتاب علاوه بر احتوای بر نتایج کلی مشتمل بر بسیاری نکتههای علمی نیز هست. نگارندۀ این سطور نظریات خود را در مورد بعضی از مطالب کتاب عرضه میدارد.
در صفحۀ 8 آمده است که: «مانی و پیروان او نوشتههای خود را به زبانهای آرامی و پارتی و پهلوی ... نوشتهاند». برای رفع ابهام باید گفت که اگرچه بنا بر قرائن و شواهد، مانی و بعضی جانشینان او به آرامی شرقی که زبان اصلی مانی بوده است، آثار خود را مینوشتند، اما برخلاف پارتی و پهلوی و سغدی و قبطی و ترکی تاکنون هیچ اثری از مانویان به آرامی به دست نیامده است.
اصطلاح پهلوی وقتی در متنهای عربی و فارسی در مورد زبان (و گاهی خط) به کار میرود از کلمات چند معنایی است و مؤلف معنای مختلف آن را به درستی و روشنی چنین توضیح داده است: 1. پهلوی (= پهلوانی، پارتی) به معنی زبان ناحیۀ پهله (= پرثوۀ قدیم) و این معنی اصلی کلمه بوده است. 2- فارسی میانه یعنی آنچه امروز زبان پهلوی میگوئیم که زبان رسمی و نوشتار دورۀ ساسانی بوده است. 3- لهجۀ محلی به طور اعم 4- ایرانی. برای بعضی از این معانی شواهدی ذکر شده است (ص 10 و 11). از شواهد ذکر شده برای پهلوی در معنی «پارتی» این دو بیت شاهنامه است که از زبان شیرویه (628 میلادی) نقل شده است.
که همداستانی مکن روز و شب که کس پیش خسرو گشاید دو لب
مگر آن که گفتار او بشنوی اگر پارسی گوید از پهلوی
و در حاشیه نیز حدس زده شده است که: «بعید نیست و احتمال میرود که زبان پارتی بعد از انقراض اشکانیان در دربار پادشاهان ساسانی به عنوان یک زبان اشرافی و تجملی باقی مانده بوده و گاه به گاه به آن تکلم میشده است» (ص 10 و ح 2). براساس اسناد مانوی میدانیم که زبان پارتی پس از قرن چهارم میلادی بهتدریج از تداول افتاده و ظاهراً در قرن ششم زبان مردهای بوده است (ر ک به ص 8 کتاب). البته این بدان معنی نیست که هیچکس نبوده است که زبان پارتی را بداند. علاوه بر مانویان تبعیدی در ترکستان که این زبان را به عنوان زبان مذهبی نوشتار تا قرن هشتم و نهم میلادی به کار میبردند، در میان موبدان و اهل قلم ساسانی نیز بودهاند کسانی که زبان پارتی را به عنوان زبان مرده میدانستند، زیرا در میان متون پهلوی دو متن (یادگار زریران و درخت آسوری) در دست است که اگرچه به خط پهلوی نوشته شده ولی زبان آنها پارتی است. منظومۀ ویس و رامین نیز که اصل پارتی دارد، در دورۀ ساسانی (شاید در زمان انوشیروان) به پهلوی برگردانیده شده و بعداً در دوران اسلامی از پهلوی به فارسی درآمده است.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/9792-
@iranboom_ir
کتاب تکوین زبان فارسی
نوشته: علی اشرف صادقی
انتشارات دانشگاه آزاد ایران
چاپ اول: 1357
143 صفحه
شادروان احمد تفضلی
فارسی از میان زبانهای ایرانی تنها زبانی است که در دورانهای مختلف تاریخی از خود آثاری بهجای گذاشته و به کمک این آثار بررسی تحولات آن میسر گشته است. فارسی کنونی اساساً دنبالۀ یکی از گونههای فارسی میانه و این زبان خود دنبالۀ فارسی باستان است و این دو زبان در واقع به منزلۀ پدر و نیای فارسی به شمار میروند. در مورد زبانهای دیگر ایرانی وضع چنین نیست. از برخی از این زبانها از دورۀ باستانی آثاری مانده است ولی در دورۀ میانه و جدید از آنها بیخبریم (مانند زبان اوستائی) و از برخی دیگر در دورۀ میانه آثاری مانده است و از دورۀ باستانی و جدید آنها اطلاعی در دست نیست (مانند خوارزمی) و بعضی دیگر اکنون به صورت زبان یا لهجه به کار میروند اما پدر و نیای مستقیم آنها روشن نیست (مانند کردی). قدیمترین آثار فارسی باستان از قرن پنجم قبل از میلاد است که در کتیبههای هخامنشی ثبت شده است، اما تحقیقات نشان میدهد که زبانی که در کتیبهها به کار رفته است، نشاندهندۀ صورت کهنهتری از زبان معمول و متداول عصر خود بوده است. اسنادی که از زبان فارسی میانه (متون پهلوی زردشتی و مانوی) برجای مانده ساختمان این زبان را به طور کلی معلوم کرده است و مطالعات دقیق زبانشناسی جای تردیدی باقی نمیگذارد که فارسی از نظر ساختمان اصلی، صورت تحول یافتۀ فارسی میانه است اما چگونگی این تحول و زمان تکوین این زبان موضوع بحث کتاب مورد نظر ماست.
مؤلف در ابتدا زبانهای ایرانی (زبانهای دورۀ باستانی و دورۀ میانه) را به طور خلاصه توصیف کرده است. پس از آن به زبان دری و منشأ آن و رابطۀ آن با پهلوی به تفصیل بیشتری پرداخته است (صفحات 21 تا 54). سپس قدیمترین نمونههای فارسی دری نقل و دربارۀ آنها بحث شده است (صفحات 54 تا 118) و در پایان ملاحظاتی دربارۀ صامتها و مصوتهای فارسی در قرنهای اول بعد از اسلام آمده است. کتاب با دقت خاصی تألیف و تنظیم شده و مؤلف با استفاده از مآخذ قدیم و تحقیقات جدید دانشمندان زبانشناس به نتایج علمی تازهای دست یافته است. به طوری که کتاب علاوه بر احتوای بر نتایج کلی مشتمل بر بسیاری نکتههای علمی نیز هست. نگارندۀ این سطور نظریات خود را در مورد بعضی از مطالب کتاب عرضه میدارد.
در صفحۀ 8 آمده است که: «مانی و پیروان او نوشتههای خود را به زبانهای آرامی و پارتی و پهلوی ... نوشتهاند». برای رفع ابهام باید گفت که اگرچه بنا بر قرائن و شواهد، مانی و بعضی جانشینان او به آرامی شرقی که زبان اصلی مانی بوده است، آثار خود را مینوشتند، اما برخلاف پارتی و پهلوی و سغدی و قبطی و ترکی تاکنون هیچ اثری از مانویان به آرامی به دست نیامده است.
اصطلاح پهلوی وقتی در متنهای عربی و فارسی در مورد زبان (و گاهی خط) به کار میرود از کلمات چند معنایی است و مؤلف معنای مختلف آن را به درستی و روشنی چنین توضیح داده است: 1. پهلوی (= پهلوانی، پارتی) به معنی زبان ناحیۀ پهله (= پرثوۀ قدیم) و این معنی اصلی کلمه بوده است. 2- فارسی میانه یعنی آنچه امروز زبان پهلوی میگوئیم که زبان رسمی و نوشتار دورۀ ساسانی بوده است. 3- لهجۀ محلی به طور اعم 4- ایرانی. برای بعضی از این معانی شواهدی ذکر شده است (ص 10 و 11). از شواهد ذکر شده برای پهلوی در معنی «پارتی» این دو بیت شاهنامه است که از زبان شیرویه (628 میلادی) نقل شده است.
که همداستانی مکن روز و شب که کس پیش خسرو گشاید دو لب
مگر آن که گفتار او بشنوی اگر پارسی گوید از پهلوی
و در حاشیه نیز حدس زده شده است که: «بعید نیست و احتمال میرود که زبان پارتی بعد از انقراض اشکانیان در دربار پادشاهان ساسانی به عنوان یک زبان اشرافی و تجملی باقی مانده بوده و گاه به گاه به آن تکلم میشده است» (ص 10 و ح 2). براساس اسناد مانوی میدانیم که زبان پارتی پس از قرن چهارم میلادی بهتدریج از تداول افتاده و ظاهراً در قرن ششم زبان مردهای بوده است (ر ک به ص 8 کتاب). البته این بدان معنی نیست که هیچکس نبوده است که زبان پارتی را بداند. علاوه بر مانویان تبعیدی در ترکستان که این زبان را به عنوان زبان مذهبی نوشتار تا قرن هشتم و نهم میلادی به کار میبردند، در میان موبدان و اهل قلم ساسانی نیز بودهاند کسانی که زبان پارتی را به عنوان زبان مرده میدانستند، زیرا در میان متون پهلوی دو متن (یادگار زریران و درخت آسوری) در دست است که اگرچه به خط پهلوی نوشته شده ولی زبان آنها پارتی است. منظومۀ ویس و رامین نیز که اصل پارتی دارد، در دورۀ ساسانی (شاید در زمان انوشیروان) به پهلوی برگردانیده شده و بعداً در دوران اسلامی از پهلوی به فارسی درآمده است.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/9792-
@iranboom_ir
Forwarded from خردسرای فردوسی
آفتابی در میان سایهای*
۲۹ خردادماه مقارن است با یازدهمین سالروز درگذشت استاد زندهیاد، دکتر بهمن سرکاراتی، عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی و استاد دانشگاه تبریز (۱۳۱۶- ۱۳۹۲).
دکتر سرکاراتی استادی سرشناس و پژوهندهای توانا بود که در تبریز دیده به جهان گشود و در این شهر تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را به پایان برد. او در سال ۱۳۳۹ در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تبریز دانشآموخته شد و پس از مدتی برای ادامهٔ تحصیل به مدرسهٔ زبانهای شرقی لندن رفت و در سال ۱۳۴۵ در رشتهٔ فرهنگ و زبانهای باستان ایران موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد شد. او دورهٔ دکتری خود را در دانشگاه تهران گذراند و در سال ۱۳۴۹ از رسالهٔ خود با عنوان «بررسی سه سرود گاهانی (یسنای ۲۸، ۲۹ و ۳۰)» دفاع کرد.
اگرچه کارنامهٔ آثار او در مقایسه با ژرفای دانش و گسترهٔ معلوماتش، کم برگوبار است، امّا هرآنچه از او برجا مانده، آنچنان سخته و پخته و استوار است که اغلب نمیتوان برای آنها، نمونهای همسنگ و همتراز سراغ گرفت.
مقالههای او که گزیدهای از آنها در کتابی با نام «سایههای شکار شده» گرد آمده است، همگی نمونههایی گرانسنگ از مقالهنویسی در زبان فارسی بهشمار میروند، چرا که اغلب، چند ویژگی ممتاز و برجسته را یکجا در خود جای دادهاند:
۱. مقدّمهای که خواننده را با موضوع بحث و انگیزهٔ نویسنده آشنا میکند.
۲.پیشینهٔ پژوهشی که با حوصله و تفصیل تنظیم شده و نقاط قوّت و ضعف هریک از پژوهشها با دقت و انصاف ارائه گردیده است.
۳. بهرهگیری از منابع گوناگون به زبانهای مختلف، از جمله منابع زبانهای انگلیسی، فرانسوی و آلمانی.
۴. تازگی سخن و دریافتهای تازه و خودداری از تکرار و بازگویی آنچه قبلاً گفتهاند یا گفته است.
۵. نثری محکم، گیرا و جذاب که بیش از هر چیز نشاندهندهٔ تسلط او بر متنهای کهن زبان و ادب فارسی است.**
یادش گرامی و نامش جاودان باد.
سلمان ساکت
۲۹ خردادماه ۱۴۰۳
*برگرفته از نام جشننامهٔ ایشان که به کوشش استادان محترم، جناب دکتر علیرضا مظفری و دکتر سجاد آیدنلو در سال ۱۳۸۷ منتشر شده است.
**برگرفته از مقالهٔ ارزشمند استاد محمّدتقی راشدمحصّل با عنوان «دکتر سرکاراتی: استادِ نکتهیاب و سخنسنج» که در آغاز کتاب «آفتابی در میان سایهای» منتشر شده است.
#معرفی_چهره
#معرفی_کتاب
@avaze_sorkh
@kheradsarayeferdowsi
۲۹ خردادماه مقارن است با یازدهمین سالروز درگذشت استاد زندهیاد، دکتر بهمن سرکاراتی، عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی و استاد دانشگاه تبریز (۱۳۱۶- ۱۳۹۲).
دکتر سرکاراتی استادی سرشناس و پژوهندهای توانا بود که در تبریز دیده به جهان گشود و در این شهر تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را به پایان برد. او در سال ۱۳۳۹ در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تبریز دانشآموخته شد و پس از مدتی برای ادامهٔ تحصیل به مدرسهٔ زبانهای شرقی لندن رفت و در سال ۱۳۴۵ در رشتهٔ فرهنگ و زبانهای باستان ایران موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد شد. او دورهٔ دکتری خود را در دانشگاه تهران گذراند و در سال ۱۳۴۹ از رسالهٔ خود با عنوان «بررسی سه سرود گاهانی (یسنای ۲۸، ۲۹ و ۳۰)» دفاع کرد.
اگرچه کارنامهٔ آثار او در مقایسه با ژرفای دانش و گسترهٔ معلوماتش، کم برگوبار است، امّا هرآنچه از او برجا مانده، آنچنان سخته و پخته و استوار است که اغلب نمیتوان برای آنها، نمونهای همسنگ و همتراز سراغ گرفت.
مقالههای او که گزیدهای از آنها در کتابی با نام «سایههای شکار شده» گرد آمده است، همگی نمونههایی گرانسنگ از مقالهنویسی در زبان فارسی بهشمار میروند، چرا که اغلب، چند ویژگی ممتاز و برجسته را یکجا در خود جای دادهاند:
۱. مقدّمهای که خواننده را با موضوع بحث و انگیزهٔ نویسنده آشنا میکند.
۲.پیشینهٔ پژوهشی که با حوصله و تفصیل تنظیم شده و نقاط قوّت و ضعف هریک از پژوهشها با دقت و انصاف ارائه گردیده است.
۳. بهرهگیری از منابع گوناگون به زبانهای مختلف، از جمله منابع زبانهای انگلیسی، فرانسوی و آلمانی.
۴. تازگی سخن و دریافتهای تازه و خودداری از تکرار و بازگویی آنچه قبلاً گفتهاند یا گفته است.
۵. نثری محکم، گیرا و جذاب که بیش از هر چیز نشاندهندهٔ تسلط او بر متنهای کهن زبان و ادب فارسی است.**
یادش گرامی و نامش جاودان باد.
سلمان ساکت
۲۹ خردادماه ۱۴۰۳
*برگرفته از نام جشننامهٔ ایشان که به کوشش استادان محترم، جناب دکتر علیرضا مظفری و دکتر سجاد آیدنلو در سال ۱۳۸۷ منتشر شده است.
**برگرفته از مقالهٔ ارزشمند استاد محمّدتقی راشدمحصّل با عنوان «دکتر سرکاراتی: استادِ نکتهیاب و سخنسنج» که در آغاز کتاب «آفتابی در میان سایهای» منتشر شده است.
#معرفی_چهره
#معرفی_کتاب
@avaze_sorkh
@kheradsarayeferdowsi
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 فردوسی توسی، شاعرِ وحدت و تداوم تاریخی
✍️ جواد طباطبایی، فیلسوف سیاسی ایران
از دیدگاه تأملِ فلسفی و خردگرایی در تقدیر تاریخی ایران، در عصرِ زرینِ فرهنگ ایران، همزمان با نخستین دورهٔ شعر فارسی، یک شاعر از اهمیت ویژهای برخوردار بود.
فردوسی توسی، سرايندهٔ حماسهٔ «ملّی» را که تجدیدکنندهٔ جاویدانِ خردِ ایرانشهری در ادبِ فارسی بود و با زبانِ شیوا و بیانِ خلاق، پلی میان دورهٔ باستانی و دورهٔ اسلامی ایران پیافکند، باید شاعرِ دورهٔ تولد دوبارهٔ ایرانزمین یا به دیگر سخن، شاعرِ وحدت و تداوم تاریخی به شمار آورد.
هماو به چنان تأملی فلسفی در تقدیرِ ایرانزمین پرداخته است که حماسهٔ «ملّی» او را می توان چونان جانشینِ تأملی فلسفی در تقدیر تاریخی ایران، تلقی کرد.
🔴 منبع:
از کتابِ زوال اندیشهٔ سیاسی در ایران
@IranDel_Channel
💢
🔴 فردوسی توسی، شاعرِ وحدت و تداوم تاریخی
✍️ جواد طباطبایی، فیلسوف سیاسی ایران
از دیدگاه تأملِ فلسفی و خردگرایی در تقدیر تاریخی ایران، در عصرِ زرینِ فرهنگ ایران، همزمان با نخستین دورهٔ شعر فارسی، یک شاعر از اهمیت ویژهای برخوردار بود.
فردوسی توسی، سرايندهٔ حماسهٔ «ملّی» را که تجدیدکنندهٔ جاویدانِ خردِ ایرانشهری در ادبِ فارسی بود و با زبانِ شیوا و بیانِ خلاق، پلی میان دورهٔ باستانی و دورهٔ اسلامی ایران پیافکند، باید شاعرِ دورهٔ تولد دوبارهٔ ایرانزمین یا به دیگر سخن، شاعرِ وحدت و تداوم تاریخی به شمار آورد.
هماو به چنان تأملی فلسفی در تقدیرِ ایرانزمین پرداخته است که حماسهٔ «ملّی» او را می توان چونان جانشینِ تأملی فلسفی در تقدیر تاریخی ایران، تلقی کرد.
🔴 منبع:
از کتابِ زوال اندیشهٔ سیاسی در ایران
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from کاروند پارسی || محمودفتوحیرودمعجنی (Mahmood Fotoohi)
.
دعواها همه سرِ یک حرفِ اضافه است که کجایِ ایران بگذاریدش.
پیش از ایران بیاید: ... برایِ ايـران
یا پس از ایران: ایـران، برایِ ...
البته کمتر کسی آشکارا میگوید «ایران برای ...»؛ هرچند به جای سه نقطه، خط قرمزهای زیاد میکشند. به هر حال، سرنوشت ایران با جایگاهِ حرفِ «برای» گره خورده است. «ایران» مفهوم روشنی است: یک قطعه زمین بزرگ که نفت دارد و گاز؛ مغز دارد و معدن؛ بازار دارد و بورس، و ایضاً تاریخ و فرهنگ؛ با پلیس و سپاه، و بسیار داراییها.
اگر حرفِ «برای» را بگذاریم پیشِ ایران؛ آن همه داراییها میشود «برایِ ایران»؛ اما اگر ایران را بگذاریم جلوی این حرفِ اضافه، آن وقت دار و ندارِ «ایران، برایِ» چیزهای دیگر است.
به نزد برخیها آن امورِ دیگر «اصول»اند و ایران برای آنهاست؛ به همین دلیل بیپروا میگویند:
«ایران برای فرقۀ ماست و هر که مثل ما نیست برود».
هرگز چنین نیست، ایران مُضافِ ما و من نیست؛ همه چیز، «برایِ ایران» است، چون ایران برای تمام ایرانیهاست. ایران مُتَمِّم است نه مُضاف.
دعواها همه سرِ یک حرفِ اضافه است که کجایِ ایران بگذاریدش.
پیش از ایران بیاید: ... برایِ ايـران
یا پس از ایران: ایـران، برایِ ...
البته کمتر کسی آشکارا میگوید «ایران برای ...»؛ هرچند به جای سه نقطه، خط قرمزهای زیاد میکشند. به هر حال، سرنوشت ایران با جایگاهِ حرفِ «برای» گره خورده است. «ایران» مفهوم روشنی است: یک قطعه زمین بزرگ که نفت دارد و گاز؛ مغز دارد و معدن؛ بازار دارد و بورس، و ایضاً تاریخ و فرهنگ؛ با پلیس و سپاه، و بسیار داراییها.
اگر حرفِ «برای» را بگذاریم پیشِ ایران؛ آن همه داراییها میشود «برایِ ایران»؛ اما اگر ایران را بگذاریم جلوی این حرفِ اضافه، آن وقت دار و ندارِ «ایران، برایِ» چیزهای دیگر است.
به نزد برخیها آن امورِ دیگر «اصول»اند و ایران برای آنهاست؛ به همین دلیل بیپروا میگویند:
«ایران برای فرقۀ ماست و هر که مثل ما نیست برود».
هرگز چنین نیست، ایران مُضافِ ما و من نیست؛ همه چیز، «برایِ ایران» است، چون ایران برای تمام ایرانیهاست. ایران مُتَمِّم است نه مُضاف.
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
درنگی در کیستی ما
به مناسبت پایان بهار
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
بهاری دیگر به فرجام آمد. هزاروچهارصد و سومین بهار از تاریخی که سرآغازش را هجرت پیامبر اسلام گرفتهاند.
جا دارد تا اندرین پایان خردادی دیگر و پایان بهاری دیگر، باز درنگی بر چیستی و کیستی خود بکنیم؛ با یادی از دو مناسبت که در دو سر تاریخ ما رخ داده، هر دو در همین خرداد ماه:
کشته شدن یزدگرد سوم ساسانی شاهنشاه ایران به سال ۳۱ از هجرت پیامبر اسلام در پایان عصر باستان، و کشتار آغامحمدخان قاجار در کرمان در دمدمههای روزگار نو. ۱۲۰۰ سالی پس از همان هجرت.
آنچه از مرگ یزدگرد پرداختهاند شگفت است. نوشتهاند که شاهنشاه ساسانی که شاهزاده هم بود، و بینوا بارنیامده بود، با جامه شاهی آراسته به گوهران در آسیابی خفت و آسیابان به دیدار او با آن بزرگی و شکوه، دل در زر و زیورش بست و او را بکشت.
از آن زمان که این داستان را پرداختهاند یکی نپرسید که چرا و چگونه ممکن است یکی شاه و شاهزاده آن دانایی و پروا را نداشته باشد که یکه و سرگردان پا به آسیابی ننهد و نخوابد، تا آسیابان به دیدن او با آن جامههای گرانبها، آهنگ کشتنش نکند؟
زندگانی ایرانیان از دویست سالی پیش از فروپاشی ساسانیان، تا سیصدسالی پس از آن در تاریکی فرورفته. پرسشها از آن برهه زیاد است، راه پرسش بسته و پاسخ ناگفتنی.
آیا در آن حدود نیم هزاره کسی پیدا نشده که خطی بر ورقی از کاغذ، سنگ، چوب، یا . . . بکشد و بنویسد که چه دیده و چه رخ داده؟ یا چنان خطهایی کشیده شده، و دیگرانی آن را از میان بردهاند؟
تاریخهایی که از پس آن برهه بر جا مانده، گذشته را یکسان گزارش میکند. فرق آنها با یکدیگر آنجاست که در کتابهای سدههای بعدی، خبرهای جدیدی آورده شده. اما در اخبار گذشته بازنگری نشده.
از گروه بازرگانان مغولان آگاهیم که به آهنگ معرفی کالاهای چینی و گستردن بازرگانی آمدند. اما به دستور فرماندار اترار کشته شدند. شنیدهایم که یک تن از آن کشتار گریخت و آگاهی به چنگیز رساند. پس، کوهابههای درندگان مغول به ایران سرازیر شد.
در برخی رخدادهای دیگر هم یک تن میماند و خبرها را میرساند، به اهل زمان خود و به آیندگان. آیندگانی که از کیکاووس تا چنگیز و تا امروز، دمی بر چندوچون شنیدهها درنگ نکردهاند.
کیکاووس اگر درنگ میکرد چندین بار او را هواها برنمیداشت تا سر از آسمان و مازندران و هاماوران درآورد. چنگیز اگر مرد درنگ بود به شنیدن گفتار مردی که از اترار گریخته سرسپردگان خود را وانمیداشت تا به ایران بریزند و بکشند و غارت کنند. و ما امروزیان اگر درنگ در کارها را بلد بودیم چندین ناکامیهای پیاپی نمیدیدیم.
خرداد ماه، سالگرد ورود آغامحمدخان قاجار است به کرمان، و چشم کشیدنهای او به شمار بیست هزار جفت.
شاهان قجری در ستمکاری و ایرانستیزی و انسانستیزی همانند نداشتهاند. اما راستی، چه کس اندران ساعت هولناک ماند و چشمهای کنده شده را شمرد، تا به بیست هزار جفت!
به داستان خو کردهایم. کنجکاوی نمیکنیم.
از کشتهشدن کوروش کبیر در خراسان، تا شکست سپاهیان پارس در نبرد قادسیه، تا کشته شدن ناصرالدین شاه به دست یکی ناشناس که نه شاه را میشناخت و نه کاربرد سلاح را میدانست، تا به برنامههای پرطرفدار رادیو بی. بی. سی. در شبهای پارینه .
اینها همه پیکر داستان دارد، و ما کیفی کردهایم از خواندن و شنیدنش.
از آن روزها و شبهای پارینه که پای رادیوی لندن گذشت هنوز کس نمییارد سخن از آیین کهن و راستین شاهنشاهی ایرانی بگوید که تنها آیین آزموده بود بهر رایانیدن سرزمین مادری.
آیین شاهنشاهی چیزی است سوای هر یک از شاهان، و سوای همه آنان! و سخن اندرین باره سخنی است فلسفی که از افلاطون آغازیده و در اندیشه فارابی و پس در تعلیمات شماری از فیلسوفان اسلامی آمده است. از آزمودههای نغز پیشینیان است.
این خوی آسایشجوی داستانپسند را پرورشی دیگر باید. تا داستان و اسطوره را هم جوری دیگر ببینیم و از آن بیاموزیم. در داستان نمانیم.
بهر نیکوشدن زندگانی باید کار کرد، کوشید، و عرق ریخت.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
.
درنگی در کیستی ما
به مناسبت پایان بهار
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
بهاری دیگر به فرجام آمد. هزاروچهارصد و سومین بهار از تاریخی که سرآغازش را هجرت پیامبر اسلام گرفتهاند.
جا دارد تا اندرین پایان خردادی دیگر و پایان بهاری دیگر، باز درنگی بر چیستی و کیستی خود بکنیم؛ با یادی از دو مناسبت که در دو سر تاریخ ما رخ داده، هر دو در همین خرداد ماه:
کشته شدن یزدگرد سوم ساسانی شاهنشاه ایران به سال ۳۱ از هجرت پیامبر اسلام در پایان عصر باستان، و کشتار آغامحمدخان قاجار در کرمان در دمدمههای روزگار نو. ۱۲۰۰ سالی پس از همان هجرت.
آنچه از مرگ یزدگرد پرداختهاند شگفت است. نوشتهاند که شاهنشاه ساسانی که شاهزاده هم بود، و بینوا بارنیامده بود، با جامه شاهی آراسته به گوهران در آسیابی خفت و آسیابان به دیدار او با آن بزرگی و شکوه، دل در زر و زیورش بست و او را بکشت.
از آن زمان که این داستان را پرداختهاند یکی نپرسید که چرا و چگونه ممکن است یکی شاه و شاهزاده آن دانایی و پروا را نداشته باشد که یکه و سرگردان پا به آسیابی ننهد و نخوابد، تا آسیابان به دیدن او با آن جامههای گرانبها، آهنگ کشتنش نکند؟
زندگانی ایرانیان از دویست سالی پیش از فروپاشی ساسانیان، تا سیصدسالی پس از آن در تاریکی فرورفته. پرسشها از آن برهه زیاد است، راه پرسش بسته و پاسخ ناگفتنی.
آیا در آن حدود نیم هزاره کسی پیدا نشده که خطی بر ورقی از کاغذ، سنگ، چوب، یا . . . بکشد و بنویسد که چه دیده و چه رخ داده؟ یا چنان خطهایی کشیده شده، و دیگرانی آن را از میان بردهاند؟
تاریخهایی که از پس آن برهه بر جا مانده، گذشته را یکسان گزارش میکند. فرق آنها با یکدیگر آنجاست که در کتابهای سدههای بعدی، خبرهای جدیدی آورده شده. اما در اخبار گذشته بازنگری نشده.
از گروه بازرگانان مغولان آگاهیم که به آهنگ معرفی کالاهای چینی و گستردن بازرگانی آمدند. اما به دستور فرماندار اترار کشته شدند. شنیدهایم که یک تن از آن کشتار گریخت و آگاهی به چنگیز رساند. پس، کوهابههای درندگان مغول به ایران سرازیر شد.
در برخی رخدادهای دیگر هم یک تن میماند و خبرها را میرساند، به اهل زمان خود و به آیندگان. آیندگانی که از کیکاووس تا چنگیز و تا امروز، دمی بر چندوچون شنیدهها درنگ نکردهاند.
کیکاووس اگر درنگ میکرد چندین بار او را هواها برنمیداشت تا سر از آسمان و مازندران و هاماوران درآورد. چنگیز اگر مرد درنگ بود به شنیدن گفتار مردی که از اترار گریخته سرسپردگان خود را وانمیداشت تا به ایران بریزند و بکشند و غارت کنند. و ما امروزیان اگر درنگ در کارها را بلد بودیم چندین ناکامیهای پیاپی نمیدیدیم.
خرداد ماه، سالگرد ورود آغامحمدخان قاجار است به کرمان، و چشم کشیدنهای او به شمار بیست هزار جفت.
شاهان قجری در ستمکاری و ایرانستیزی و انسانستیزی همانند نداشتهاند. اما راستی، چه کس اندران ساعت هولناک ماند و چشمهای کنده شده را شمرد، تا به بیست هزار جفت!
به داستان خو کردهایم. کنجکاوی نمیکنیم.
از کشتهشدن کوروش کبیر در خراسان، تا شکست سپاهیان پارس در نبرد قادسیه، تا کشته شدن ناصرالدین شاه به دست یکی ناشناس که نه شاه را میشناخت و نه کاربرد سلاح را میدانست، تا به برنامههای پرطرفدار رادیو بی. بی. سی. در شبهای پارینه .
اینها همه پیکر داستان دارد، و ما کیفی کردهایم از خواندن و شنیدنش.
از آن روزها و شبهای پارینه که پای رادیوی لندن گذشت هنوز کس نمییارد سخن از آیین کهن و راستین شاهنشاهی ایرانی بگوید که تنها آیین آزموده بود بهر رایانیدن سرزمین مادری.
آیین شاهنشاهی چیزی است سوای هر یک از شاهان، و سوای همه آنان! و سخن اندرین باره سخنی است فلسفی که از افلاطون آغازیده و در اندیشه فارابی و پس در تعلیمات شماری از فیلسوفان اسلامی آمده است. از آزمودههای نغز پیشینیان است.
این خوی آسایشجوی داستانپسند را پرورشی دیگر باید. تا داستان و اسطوره را هم جوری دیگر ببینیم و از آن بیاموزیم. در داستان نمانیم.
بهر نیکوشدن زندگانی باید کار کرد، کوشید، و عرق ریخت.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
.
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
Forwarded from ایران بوم
توران شهریاری، شاعر چشم از جهان فروبست
(۱۳ آبان ۱۳۱۰؛ کرمان – ۳۰ خرداد ۱۴۰۳؛ تهران)
شادروان #توران_شهریاری ، شاعر پرآوازه #زرتشتی، پسین چهارشنبه ۳۰ خرداد ماه ۱۴۰۳ درگذشت.
#توران #شهریاری فرزند روانشادان گوهر و شهریار، متولد سیزدهم آبان ماه ۱۳۱۰ در شهر کرمان بود و در روز چهارشنبه ۳۰ خرداد ماه ۱۴۰۳ در تهران درگذشت.
وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در دبستان شهریاری و دبیرستان بهمنیار کرمان سپری کرد سپس، راهی تهران شد و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۳۴ فارغ التحصیل شد و در سال ۱۳۴۲ به عنوان پنجمین زن ایرانی موفق به دریافت پروانه وکالت شد. در ادامه نیز مقطع کارشناسی ارشد را در دانشگاه ملی (بهشتی) سپری کرد. وی همچنین در زمینه وکالت نیز سابقه درخشانی داشت.
گوهر نخستین کتاب این شاعر است که در سال ۱۳۴۵ منتشر شد، نگار زن، دیگر کتاب این شاعر برجسته است که در سال ۱۳۵۲ از سوی سازمان بین المللی زنان منتشر شد. در سال ۱۳۷۹ نیز دیوان توران در بیش از ۵۰۰ صفحه منتشر شد که شامل قصاید، قطعات، مثنوی ها، غزلیات، دوبیتی ها، آفرین بادها، سوگنامه ها چکامه های وی بود.
در مورد مضامین اشعار توران بهرامی باید گفت که بیشتر آنها دارای موضوع های اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی و ملی هستند. وی اشعار زیادی را با موضوع ایران و فرهنگ ایران باستان سروده است. دکتر باستانی پاریزی، در مقدمه دیوان توران، اینگونه می نویسد:
«شعر خانم شهریاری در عین استحکام و کمال بسیار روان و درخور فهم همه طبقات سروده شده و علاوه بر جنبههای ادبی، حاوی مسائل روز و سرگذشتهای اجتماعی نیز هست. مثنویهای کوتاه و داستانهای کوچک ذکر شده در دیوان او حاوی نکاتی آموزشی است که ضمناً تأثیر ادبیات گذشته ایران را نشان میدهد… و سرانجام اینکه خانم توران شهریاری یکی از شعرای سخنسنج و آگاه و توانای معاصر است که سبک خود را دارد و اشعارش پیام موزون دارد و بر دل مینشیند.»
http://iranboom.ir/aks-ha/gonagon/8902/8/neshast-mehregan-141-9.jpg
وضعیت اجتماعی زن در ایران باستان
http://www.iranboom.ir/iranshahr/jostar/10975-vazeiat-ejtemaei-zan-iran-bastan.html
زبان پارسی - سرودهٔ توران شهریاری (بهرامی)
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/13803-zaban-farsi-tooran-ir.html
فرّ ایران
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/13716-fare-iran.html
کوروش بزرگ - سرودهی بانو توران شهریاری
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/koroshe-bozorg/1494-korosh-bozorg-shhriari.html
مصدق و ملی شدن صنعت نفت ایران
http://www.iranboom.ir/drmosadegh/13719-mosadegh-melli-shodan-sanaat-naft.html
غروب ستارهای تابان (احمد شاه مسعود)
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/13872-ahmad-shah-masoud-ghorob-setare.html
سـعدی، آنـقدر بزرگی که نگنجی به سخن
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/14985-sadi-anghadr-bozorgi.html
ای وطن- سرودهٔ توران شهریاری (بهرامی) / بهمناسبت هفته دفاع مقدس
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/14019-ei-vatan-defa-moghadas.html
سرود نوروز - سرودهٔ توران شهریاری
http://www.iranboom.ir/etehadie-nouroz/nouroz/12015-sorod-noroz.html
به فرزند سینا؛ پور سینا
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/13717-por-sina.html
عشق وطن
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/13799-eshgh-vatan.html
نبرد آریو برزن
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/12922-nabard-ario-barzan.html
به انگیزۀ اسفندگان روز زن و مادر در ایران باستان
http://iranboom.ir/jashnha/esfandgan/10943-esfandgan-toran-shahriari.html
نجات پاسارگاد
http://www.iranboom.ir/didehban/30vand/11949-1393-06-16-03-21-58.html
صدام، آیینه عبرت- سرودهٔ توران شهریاری (بهرامی)
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/14018-saddam-aeine-ebrat.html
https://www.tgoop.com/iranboom_ir
(۱۳ آبان ۱۳۱۰؛ کرمان – ۳۰ خرداد ۱۴۰۳؛ تهران)
شادروان #توران_شهریاری ، شاعر پرآوازه #زرتشتی، پسین چهارشنبه ۳۰ خرداد ماه ۱۴۰۳ درگذشت.
#توران #شهریاری فرزند روانشادان گوهر و شهریار، متولد سیزدهم آبان ماه ۱۳۱۰ در شهر کرمان بود و در روز چهارشنبه ۳۰ خرداد ماه ۱۴۰۳ در تهران درگذشت.
وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در دبستان شهریاری و دبیرستان بهمنیار کرمان سپری کرد سپس، راهی تهران شد و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۳۴ فارغ التحصیل شد و در سال ۱۳۴۲ به عنوان پنجمین زن ایرانی موفق به دریافت پروانه وکالت شد. در ادامه نیز مقطع کارشناسی ارشد را در دانشگاه ملی (بهشتی) سپری کرد. وی همچنین در زمینه وکالت نیز سابقه درخشانی داشت.
گوهر نخستین کتاب این شاعر است که در سال ۱۳۴۵ منتشر شد، نگار زن، دیگر کتاب این شاعر برجسته است که در سال ۱۳۵۲ از سوی سازمان بین المللی زنان منتشر شد. در سال ۱۳۷۹ نیز دیوان توران در بیش از ۵۰۰ صفحه منتشر شد که شامل قصاید، قطعات، مثنوی ها، غزلیات، دوبیتی ها، آفرین بادها، سوگنامه ها چکامه های وی بود.
در مورد مضامین اشعار توران بهرامی باید گفت که بیشتر آنها دارای موضوع های اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی و ملی هستند. وی اشعار زیادی را با موضوع ایران و فرهنگ ایران باستان سروده است. دکتر باستانی پاریزی، در مقدمه دیوان توران، اینگونه می نویسد:
«شعر خانم شهریاری در عین استحکام و کمال بسیار روان و درخور فهم همه طبقات سروده شده و علاوه بر جنبههای ادبی، حاوی مسائل روز و سرگذشتهای اجتماعی نیز هست. مثنویهای کوتاه و داستانهای کوچک ذکر شده در دیوان او حاوی نکاتی آموزشی است که ضمناً تأثیر ادبیات گذشته ایران را نشان میدهد… و سرانجام اینکه خانم توران شهریاری یکی از شعرای سخنسنج و آگاه و توانای معاصر است که سبک خود را دارد و اشعارش پیام موزون دارد و بر دل مینشیند.»
http://iranboom.ir/aks-ha/gonagon/8902/8/neshast-mehregan-141-9.jpg
وضعیت اجتماعی زن در ایران باستان
http://www.iranboom.ir/iranshahr/jostar/10975-vazeiat-ejtemaei-zan-iran-bastan.html
زبان پارسی - سرودهٔ توران شهریاری (بهرامی)
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/13803-zaban-farsi-tooran-ir.html
فرّ ایران
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/13716-fare-iran.html
کوروش بزرگ - سرودهی بانو توران شهریاری
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/koroshe-bozorg/1494-korosh-bozorg-shhriari.html
مصدق و ملی شدن صنعت نفت ایران
http://www.iranboom.ir/drmosadegh/13719-mosadegh-melli-shodan-sanaat-naft.html
غروب ستارهای تابان (احمد شاه مسعود)
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/13872-ahmad-shah-masoud-ghorob-setare.html
سـعدی، آنـقدر بزرگی که نگنجی به سخن
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/14985-sadi-anghadr-bozorgi.html
ای وطن- سرودهٔ توران شهریاری (بهرامی) / بهمناسبت هفته دفاع مقدس
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/14019-ei-vatan-defa-moghadas.html
سرود نوروز - سرودهٔ توران شهریاری
http://www.iranboom.ir/etehadie-nouroz/nouroz/12015-sorod-noroz.html
به فرزند سینا؛ پور سینا
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/13717-por-sina.html
عشق وطن
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/13799-eshgh-vatan.html
نبرد آریو برزن
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/12922-nabard-ario-barzan.html
به انگیزۀ اسفندگان روز زن و مادر در ایران باستان
http://iranboom.ir/jashnha/esfandgan/10943-esfandgan-toran-shahriari.html
نجات پاسارگاد
http://www.iranboom.ir/didehban/30vand/11949-1393-06-16-03-21-58.html
صدام، آیینه عبرت- سرودهٔ توران شهریاری (بهرامی)
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/14018-saddam-aeine-ebrat.html
https://www.tgoop.com/iranboom_ir
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
ایرانیترین توران
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
بی کم و کاست ایرانیترین توران بود؛ توران شهریاری.
هر زمان و هر جا نشستی و انجمنی بر پا بود به راه ایران و همسو با ایران، سرودهای از او هم خوانده میشد. چند دهه بود که نامش همراه نام ورجاوند ایران میآمد.
گزارش زندگانیاش در دسترس است. چه سود از بازنوشتن آن!
این چند کلمه را مینویسم تا ارج بگزارم به کسی که سودایی نداشت جز ارج نهادن به ایران.
توران شهریاری جایی در دل تاریخ کهن این سرزمین پیدا کرده و اندران جا استوار ایستاده بود. چنان که هر چند بادهای سموم وزید از جا نجنبید.
سخنسرایی بود آگاه از تاریخ و فرهنگ ایران کهن. سخنانی میپرداخت که بر دل همگان مینشست، از دانایان تا تودگان.
اکنون بزرگی کارهایش و ورج جایگاهش بیشتر دیده میشود. اکنون که در زمانه نسلی دیجیتالی هستیم. نسلی که تاریخ ایران نخوانده و خواندن شاهنامه را بلد نیست. این دو بنیاد فرهنگ ما.
سخنسرا کم نداریم. همگان از خال لب یار و از ابروی کمانی او میسرایند، یا نادانسته در نکوهش دنیا و ستایش آسمانها و آرمانهایی کور داد سخن میدهند که زندگانی را بر باد داده و میدهد.
تنها او بود که برای ایران میسرود. برای زندگی و برای بودن در این دنیای خاکی.
کیست که بعد از او درفش ایران را در سخنسرایی بر دوش کشد؟
توران شهریاری.
۱۳۱۰ کرمان ـ ۳۱ خرداد ۱۴۰۳ تهران.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
.
ایرانیترین توران
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
بی کم و کاست ایرانیترین توران بود؛ توران شهریاری.
هر زمان و هر جا نشستی و انجمنی بر پا بود به راه ایران و همسو با ایران، سرودهای از او هم خوانده میشد. چند دهه بود که نامش همراه نام ورجاوند ایران میآمد.
گزارش زندگانیاش در دسترس است. چه سود از بازنوشتن آن!
این چند کلمه را مینویسم تا ارج بگزارم به کسی که سودایی نداشت جز ارج نهادن به ایران.
توران شهریاری جایی در دل تاریخ کهن این سرزمین پیدا کرده و اندران جا استوار ایستاده بود. چنان که هر چند بادهای سموم وزید از جا نجنبید.
سخنسرایی بود آگاه از تاریخ و فرهنگ ایران کهن. سخنانی میپرداخت که بر دل همگان مینشست، از دانایان تا تودگان.
اکنون بزرگی کارهایش و ورج جایگاهش بیشتر دیده میشود. اکنون که در زمانه نسلی دیجیتالی هستیم. نسلی که تاریخ ایران نخوانده و خواندن شاهنامه را بلد نیست. این دو بنیاد فرهنگ ما.
سخنسرا کم نداریم. همگان از خال لب یار و از ابروی کمانی او میسرایند، یا نادانسته در نکوهش دنیا و ستایش آسمانها و آرمانهایی کور داد سخن میدهند که زندگانی را بر باد داده و میدهد.
تنها او بود که برای ایران میسرود. برای زندگی و برای بودن در این دنیای خاکی.
کیست که بعد از او درفش ایران را در سخنسرایی بر دوش کشد؟
توران شهریاری.
۱۳۱۰ کرمان ـ ۳۱ خرداد ۱۴۰۳ تهران.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
.
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
Forwarded from ایران بوم
شهریار عدل (زاده ۱۴ بهمن ۱۳۲۲ - درگذشت ۳۱ خرداد ۱۳۹۴) باستانشناس، کارشناس تاریخ هنر و معماری ایرانی و کارشناس پروندههای ثبت میراث جهانی در ایران بود.
« #شهریار_عدل » مردی که #تختجمشید را جهانی کرد...
#شهرام_زارع:، باستانشناس و سردبیر مجله باستانپژوهی که برخلاف سنش دوستی عمیق و طولانی با «شهریار عدل» داشت، در یادداشت خود تلاش کرده به معرفی دقیق پروفسور «شهریار عدل» بپردازد و این معرفی را به هشت قسمت مختلف تقسیم کرده است و نخست آن که چگونه از درگذشت این ایرانشناس آگاه شد ...
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/15186-shahriar-adl-mardi-takhtjamshid.html
#دکتر_شهریار_عدل
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/15149-
«شهریار عدل» در قطعه نامآوران
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/15335-
پرستشگاههای جدید و نخستین دیوار دفاعی در بم
http://www.iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/8864-
کجای ایران چنین خیابانی دارد؟
http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/15232-
@iranboom_ir
« #شهریار_عدل » مردی که #تختجمشید را جهانی کرد...
#شهرام_زارع:، باستانشناس و سردبیر مجله باستانپژوهی که برخلاف سنش دوستی عمیق و طولانی با «شهریار عدل» داشت، در یادداشت خود تلاش کرده به معرفی دقیق پروفسور «شهریار عدل» بپردازد و این معرفی را به هشت قسمت مختلف تقسیم کرده است و نخست آن که چگونه از درگذشت این ایرانشناس آگاه شد ...
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/15186-shahriar-adl-mardi-takhtjamshid.html
#دکتر_شهریار_عدل
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/15149-
«شهریار عدل» در قطعه نامآوران
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/15335-
پرستشگاههای جدید و نخستین دیوار دفاعی در بم
http://www.iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/8864-
کجای ایران چنین خیابانی دارد؟
http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/15232-
@iranboom_ir
یکم تیرماه، زادروز منوچهر مرتضوی (تبریز ۱۳۰۸-۱۳۸۹)
فردوسی منادی عزّت و شرف ملّت ایران و شاهنامه معتبرترین و موثقترین سند هویت تاریخی و ملّی ایران است. شاهنامه داستان رویارویی خصلتهای نیکان و بدان و پهلوانان و جبّاران و ایران و انیران و عناصر اهورایی و جلوهگاه آرمانها و امیدها و ناامیدیها و روزهای تاریک و روشن مردم ایران و ازاینلحاظ در عرصۀ پهناور فرهنگ و ادبیات ایران منحصربهفرد و به نظر بسیاری از دانایان و پژوهندگان در ادب و فرهنگِ سایر اقوام و ملل جهان بینظیر است.
برگرفته از: فردوسی و شاهنامه، منوچهر مرتضوی، انتشارات مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۹، صص نه و ده.
@theapll
فردوسی منادی عزّت و شرف ملّت ایران و شاهنامه معتبرترین و موثقترین سند هویت تاریخی و ملّی ایران است. شاهنامه داستان رویارویی خصلتهای نیکان و بدان و پهلوانان و جبّاران و ایران و انیران و عناصر اهورایی و جلوهگاه آرمانها و امیدها و ناامیدیها و روزهای تاریک و روشن مردم ایران و ازاینلحاظ در عرصۀ پهناور فرهنگ و ادبیات ایران منحصربهفرد و به نظر بسیاری از دانایان و پژوهندگان در ادب و فرهنگِ سایر اقوام و ملل جهان بینظیر است.
برگرفته از: فردوسی و شاهنامه، منوچهر مرتضوی، انتشارات مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۹، صص نه و ده.
@theapll
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
تیر
یکم تیر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
"چارپایان خُرد و بزرگ و مردم، همه آرزومند دیدار تیشتر هستند، تا کی دوباره آن ستاره باشکوه سر بر زند و چشمههای آب روان شود، به ستبری شانههای اسبان." ـ اوستا. تیریشت.
چهارمین ماه سال به نام تیر یا تیشتر است که ستارهشناسان متاخر ایرانی آن را ستاره شعرای یمانی میشناسند.
ایرانیان به شعرای یمانی ارج مینهادند چندان که باور داشتند اهورامزدا او را نگاهبان دیگر ستارگان کرده است.
ستاره شعرای یمانی در ماه تیر، هر بامداد با شکوه تمام در آسمان خاور میدرخشد.
تیشتر را فرشته باران میشناسند و در نزد ایرانیان فرشته خوراکی و خوردنی است.
در اوستا، خورشید و ماه و تیشتر با هم آمده و یشتهای هر یک هم پشت سر یکدیگر است.
تیر یشت یکی از دلکشترین پارههای اوستاست. بهتر است تا هر ایرانی یک بار کتاب اوستا را برخواند و با دانش کهن ایرانی و آیین نیاکانی خود آشنا شود.
تیشتر در جهانشناسی ایرانی اسپ سپید زیبایی است، زرین گوش و با ساز و برگ زرین که به دریای کیهان فرورفت. در آنجا با اَپوش، دیو خشکسالی، رویارو شد. اپوش اسپی سیاه بود با گوش و دم سیاه و ترسناک.
تیشتر سه شبانه روز با اپوش بجنگید. اما از او بشکست. سپس اهورامزدا بدو یاری بخشید و باری دیگر به نبرد اپوش شد و پیروز آمد. تندر و آذرخشی که تیرماه در آسمان دیده میشود از پیکار تیشتر و اپوش است. ریزش باران در صحنههای پر از دلهره در فیلمهای سینما از همین افسانه کهن نبرد تیشتر و اپوش در خیال فیلمسازان پیکر بسته است.
با پیروزی تیشتر و شکست دیو خشکسالی، آبها به چراگاهها و به زمینهای کشاورزی روان شد. باد برخاست و ابرهای بارانزا را به هر سو ببرد تا بارانها بر هفت اقلیم زمین فروبارید. همه جور تخمها با آن باران بر زمین ریخت و سرآغاز رویش و رونق کشت و ورز شد.
هم ماه تیر یادآور نبرد افراسیاب تورانی با ایرانیان در زمان شاهنشاهی منوچهر پیشدادی است. در آن نبرد بر آن نهادند تا یکی ایرانی تیری بیندازد و جای فرودآمدن تیر مرز ایران و توران باشد. آرش، تیرانداز زبردست، بر چکاد دماوند شد و تیری به خاور انداخت که بر کران رود جیحون بر درختی نشست و آنجا را مرز شناختند. ایرانیان از آن روزگار سیزدهم تیر ماه را سالروز تیرانداختن آرش شناخته و به نام تیرگان جشن میگیرند.
افسانه تیشتر و نبردش با دیو خشکسالی گویای دیرینگی کمآبی در بوم ایران است.
جای درنگ و ستایش دارد که نیاکان ما این سرزمین کمآب را هزاران سال نگه داشتهاند.
این افسانهها و باورهای کهن ایرانی بنیادهای تمدنی ماست. از زمانی که از این فرهنگ دیرینه بالنده جدا شدیم مسیر زندگانی خود را گم کردیم. اگر مسیری برای سربلندی ما مانده باشد همچنان مسیر فرهنگ باستانی ایران است.
جز آن هر چه هست بازی و بازیگریهایی است تا ایرانی را در بند بدارند. سودش به جیب بندسازان و بندداران. فقر و درماندگی بهره ما، تا در گرفتاری و تباهی بمانیم و گشایش زندگانی فروبسته خود را از موهومات طلب کنیم.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
.
تیر
یکم تیر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
"چارپایان خُرد و بزرگ و مردم، همه آرزومند دیدار تیشتر هستند، تا کی دوباره آن ستاره باشکوه سر بر زند و چشمههای آب روان شود، به ستبری شانههای اسبان." ـ اوستا. تیریشت.
چهارمین ماه سال به نام تیر یا تیشتر است که ستارهشناسان متاخر ایرانی آن را ستاره شعرای یمانی میشناسند.
ایرانیان به شعرای یمانی ارج مینهادند چندان که باور داشتند اهورامزدا او را نگاهبان دیگر ستارگان کرده است.
ستاره شعرای یمانی در ماه تیر، هر بامداد با شکوه تمام در آسمان خاور میدرخشد.
تیشتر را فرشته باران میشناسند و در نزد ایرانیان فرشته خوراکی و خوردنی است.
در اوستا، خورشید و ماه و تیشتر با هم آمده و یشتهای هر یک هم پشت سر یکدیگر است.
تیر یشت یکی از دلکشترین پارههای اوستاست. بهتر است تا هر ایرانی یک بار کتاب اوستا را برخواند و با دانش کهن ایرانی و آیین نیاکانی خود آشنا شود.
تیشتر در جهانشناسی ایرانی اسپ سپید زیبایی است، زرین گوش و با ساز و برگ زرین که به دریای کیهان فرورفت. در آنجا با اَپوش، دیو خشکسالی، رویارو شد. اپوش اسپی سیاه بود با گوش و دم سیاه و ترسناک.
تیشتر سه شبانه روز با اپوش بجنگید. اما از او بشکست. سپس اهورامزدا بدو یاری بخشید و باری دیگر به نبرد اپوش شد و پیروز آمد. تندر و آذرخشی که تیرماه در آسمان دیده میشود از پیکار تیشتر و اپوش است. ریزش باران در صحنههای پر از دلهره در فیلمهای سینما از همین افسانه کهن نبرد تیشتر و اپوش در خیال فیلمسازان پیکر بسته است.
با پیروزی تیشتر و شکست دیو خشکسالی، آبها به چراگاهها و به زمینهای کشاورزی روان شد. باد برخاست و ابرهای بارانزا را به هر سو ببرد تا بارانها بر هفت اقلیم زمین فروبارید. همه جور تخمها با آن باران بر زمین ریخت و سرآغاز رویش و رونق کشت و ورز شد.
هم ماه تیر یادآور نبرد افراسیاب تورانی با ایرانیان در زمان شاهنشاهی منوچهر پیشدادی است. در آن نبرد بر آن نهادند تا یکی ایرانی تیری بیندازد و جای فرودآمدن تیر مرز ایران و توران باشد. آرش، تیرانداز زبردست، بر چکاد دماوند شد و تیری به خاور انداخت که بر کران رود جیحون بر درختی نشست و آنجا را مرز شناختند. ایرانیان از آن روزگار سیزدهم تیر ماه را سالروز تیرانداختن آرش شناخته و به نام تیرگان جشن میگیرند.
افسانه تیشتر و نبردش با دیو خشکسالی گویای دیرینگی کمآبی در بوم ایران است.
جای درنگ و ستایش دارد که نیاکان ما این سرزمین کمآب را هزاران سال نگه داشتهاند.
این افسانهها و باورهای کهن ایرانی بنیادهای تمدنی ماست. از زمانی که از این فرهنگ دیرینه بالنده جدا شدیم مسیر زندگانی خود را گم کردیم. اگر مسیری برای سربلندی ما مانده باشد همچنان مسیر فرهنگ باستانی ایران است.
جز آن هر چه هست بازی و بازیگریهایی است تا ایرانی را در بند بدارند. سودش به جیب بندسازان و بندداران. فقر و درماندگی بهره ما، تا در گرفتاری و تباهی بمانیم و گشایش زندگانی فروبسته خود را از موهومات طلب کنیم.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
.
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
Forwarded from ادبسار
🌴☀️ جشن آغاز تابستان، جشنهای گرامیداشت آب و آفتاب
🌴 با آغازیدن تابستان و ماه تیر، ماه آرش شیواتیر، این استورهی کمانگیر، جشنهای پرشمار تابستانی در ایران باستان آغاز میشد. جشنهایی در ستایش آب، ستایش آفتاب، روشنایی بیشتر و بلندترین روز سال، ستایش فرزانگی و جشنهایی برای شادی! در واپسین روز خرداد نیز جشن پیشواز جشنهای تابستانی برپا میشد.
🌴 در ایران آغاز هر فَرشیم/وَرشیم(فصل) بهانهای برای جشن بود و در گاهشماری گاهانباری ایران، آغاز سال نو با آغاز تابستان همزمان بود. در این زمان چلهی تموز(تموز: گرمای سخت) نیز آغاز میشد و تا دهم امرداد دنباله داشت. جشنهای این چله کموبیش همسان و همریشه بودند.
🌴 در آغاز تابستان، خورشید بیش از هر زمان دیگری میتابد و روزها بلندند. از سویی مردم جهان باستان به پدیدههای کیهانی دلبستگی بسیاری داشتند و رویدادهای کیهانی را با باورهایشان میآمیختند.
ایرانیان برای بازشناسی(تشخیص) روز نخست تابستان و دگرگونی تابستانی از سازههای خورشیدی و گاهشمار آفتابی همچون «چهارتاغی» بهره میبردند.هنوز یک نمونه از آن در نیاسر کاشان بهرهبرداری میشود.
🌴 در پگاه یکم تیر و همزمان با سر زدن خورشید، زنان اسپند دود میکردند و درآیه(ورودی) خانه را آب و جارو میکردند.
یکی از شناختهشدهترین آیینهای یکم تیر برگزاری یادبودی برای گرامیداشت جانسپاران (شهیدان) میهن بود. به باور پیشینیان در این روز بسیاری از ایرانیان باستان در راه میهن جان سپردند. اکنون این آیین در میان زرتشتیان برگزار میشود.
🌴 امروز در یکم تیر گرامیداشت چلهی تموز در استان خراسان و جشن آبپاشونک در چند شهر میانی کشور همچون اراک و فراهان برگزار میشود. در جشن آبپاشونک، مردم در گردشگاهها و دشتها آببازی میکنند. این آیین همسان و همریشه با جشن آبریزگان در میانهی تیر است.
🌴 در نیمروز(جنوب) خراسان از یکم تیر تا دهم امرداد را چلهی تموز و از دهم امرداد تا آخر این ماه را «چلهی خُرد» میگویند. «جشن ۹۰روز» که هنوز در روستای «حوضماهی» شهر مبارکه برگزار میشود، به جا مانده از جشنهای چلهی تموز است.
🌴 جشن «روز زیادی» در واپسین روز خرداد برای پیشواز فرارسیدن بلندترین روز سال و آغاز تابستان برگزار میشد و گفته میشود که برای همین نام خرداد به مانَک(معنی) رسایی را برای این ماه برگزیدند.
🌴 در سال ۲۰۱۴ ترسایی(میلادی)، هندوستان توانست روز یکم تیر را با نام روز جهانی یوگا و با آیینهای «درود بر خورشید» در سازمان کشورهای همبسته(ملل متحد) نیز آیینمَند(رسمی) کند. بسیار پیش از این، آیینهای گرامیداشت خورشید و هماهنگی با آن در آیین مهرپرستی یا میتراگرایی پدید آمده بود.
✍ #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #چله_تموز #تیرگان #جشن_آغاز_تابستان #آب_پاشونک
📚 برداشت آزاد از:
- راهنمای زمان جشنها و گردهماییهای ملی ایران باستان #رضا_مرادی_غیاث_آبادی
- گاهشماری و جشنهای ایران باستان #هاشم_رضی
- ایراننامه #شاهین_سپنتا
☀️🌴 @AdabSar
🌴 با آغازیدن تابستان و ماه تیر، ماه آرش شیواتیر، این استورهی کمانگیر، جشنهای پرشمار تابستانی در ایران باستان آغاز میشد. جشنهایی در ستایش آب، ستایش آفتاب، روشنایی بیشتر و بلندترین روز سال، ستایش فرزانگی و جشنهایی برای شادی! در واپسین روز خرداد نیز جشن پیشواز جشنهای تابستانی برپا میشد.
🌴 در ایران آغاز هر فَرشیم/وَرشیم(فصل) بهانهای برای جشن بود و در گاهشماری گاهانباری ایران، آغاز سال نو با آغاز تابستان همزمان بود. در این زمان چلهی تموز(تموز: گرمای سخت) نیز آغاز میشد و تا دهم امرداد دنباله داشت. جشنهای این چله کموبیش همسان و همریشه بودند.
🌴 در آغاز تابستان، خورشید بیش از هر زمان دیگری میتابد و روزها بلندند. از سویی مردم جهان باستان به پدیدههای کیهانی دلبستگی بسیاری داشتند و رویدادهای کیهانی را با باورهایشان میآمیختند.
ایرانیان برای بازشناسی(تشخیص) روز نخست تابستان و دگرگونی تابستانی از سازههای خورشیدی و گاهشمار آفتابی همچون «چهارتاغی» بهره میبردند.هنوز یک نمونه از آن در نیاسر کاشان بهرهبرداری میشود.
🌴 در پگاه یکم تیر و همزمان با سر زدن خورشید، زنان اسپند دود میکردند و درآیه(ورودی) خانه را آب و جارو میکردند.
یکی از شناختهشدهترین آیینهای یکم تیر برگزاری یادبودی برای گرامیداشت جانسپاران (شهیدان) میهن بود. به باور پیشینیان در این روز بسیاری از ایرانیان باستان در راه میهن جان سپردند. اکنون این آیین در میان زرتشتیان برگزار میشود.
🌴 امروز در یکم تیر گرامیداشت چلهی تموز در استان خراسان و جشن آبپاشونک در چند شهر میانی کشور همچون اراک و فراهان برگزار میشود. در جشن آبپاشونک، مردم در گردشگاهها و دشتها آببازی میکنند. این آیین همسان و همریشه با جشن آبریزگان در میانهی تیر است.
🌴 در نیمروز(جنوب) خراسان از یکم تیر تا دهم امرداد را چلهی تموز و از دهم امرداد تا آخر این ماه را «چلهی خُرد» میگویند. «جشن ۹۰روز» که هنوز در روستای «حوضماهی» شهر مبارکه برگزار میشود، به جا مانده از جشنهای چلهی تموز است.
🌴 جشن «روز زیادی» در واپسین روز خرداد برای پیشواز فرارسیدن بلندترین روز سال و آغاز تابستان برگزار میشد و گفته میشود که برای همین نام خرداد به مانَک(معنی) رسایی را برای این ماه برگزیدند.
🌴 در سال ۲۰۱۴ ترسایی(میلادی)، هندوستان توانست روز یکم تیر را با نام روز جهانی یوگا و با آیینهای «درود بر خورشید» در سازمان کشورهای همبسته(ملل متحد) نیز آیینمَند(رسمی) کند. بسیار پیش از این، آیینهای گرامیداشت خورشید و هماهنگی با آن در آیین مهرپرستی یا میتراگرایی پدید آمده بود.
✍ #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #چله_تموز #تیرگان #جشن_آغاز_تابستان #آب_پاشونک
📚 برداشت آزاد از:
- راهنمای زمان جشنها و گردهماییهای ملی ایران باستان #رضا_مرادی_غیاث_آبادی
- گاهشماری و جشنهای ایران باستان #هاشم_رضی
- ایراننامه #شاهین_سپنتا
☀️🌴 @AdabSar
#ابوالفضل_خطیبی:
ميلان كوندرا در روايت از همان شگردی بهره می برد كه فردوسی از آن استفاده كرده است
بارها در چنين جايگاهی قرار گرفتم تا درباره «شاهنامه» و فردوسی سخن بگويم و هر بار می بينم آنطور كه بايد، امكان ادا كردن حق مطلب نيست و اين به خاطر ويژگی های منحصر به فرد «شاهنامه» است. «شاهنامه» چه خصوصيتی دارد كه اينگونه مورد علاقه بزرگان ادب ايران و ايرانشناسان بزرگ غربی است؟ در وهله نخست، مهمترين ويژگی «شاهنامه» شعريت سرودههای اين اثر سترگ است كه فردوسی را به چنين جايگاهی می رساند. در رمان «بار هستی» ميلان كوندرا ديده می شود اين نويسنده داستان را رها می كند و به تحليل شخصيتهايش می پردازد. فردوسی بزرگ نيز در داستانهای متعددی از «شاهنامه» چندصد سال پيش با همين شگرد، داستانها را پيش می برد؛ از جمله در داستان «رستم و سهراب» كه می بينيم در حين روايت، شخصيتهای داستان را تحليل می كند.
@shahnamehpajohan
#جلال_خالقی_مطلق:
مطالب تاريخی شاهنامه بسيار بيشتر از تاريخ طبری است
مطالب تاريخی شاهنامه بسيار بيشتر از تاريخ طبری است و بسياری از ريزهكاری ها در شاهنامه هست و در طبری نيست. در واقع شاهنامه و تاريخ طبری مكمل يكديگر هستند، بسياري از نكات تاريخی در تاريخ طبری در شاهنامه نيست و حجم بيشتری از مطالب شاهنامه در تاريخ طبری وجود ندارد. می توان گفت شاهنامه فردوسی اثری است كه بر تمام آثار پس از خودش تاثير گذاشته است، حتی بر آثار تعليمی و اخلاقی. اگر ما بخشهای تعليمی اخلاقی شاهنامه را جدا كنيم، كتابی به دست می آيد كه چيزی از گلستان سعدی كم ندارد. از شاهنامه می توان زبان فارسی آموخت؛ زيرا اسلوب و قوانين زبان فارسی در شاهنامه حفظ شده و اگرچه من با سرهنويسی موافق نيستم، ولی زبانی را كه ۹۰ درصد آن الفاظ بيگانه باشد، نمی توان زبان فارسی ناميد. پس بايد بكوشيم تا آنجا كه می توانيم، مانع ورود كلمات بيگانه بشويم و از واژگان فارسی بهره ببريم.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
ميلان كوندرا در روايت از همان شگردی بهره می برد كه فردوسی از آن استفاده كرده است
بارها در چنين جايگاهی قرار گرفتم تا درباره «شاهنامه» و فردوسی سخن بگويم و هر بار می بينم آنطور كه بايد، امكان ادا كردن حق مطلب نيست و اين به خاطر ويژگی های منحصر به فرد «شاهنامه» است. «شاهنامه» چه خصوصيتی دارد كه اينگونه مورد علاقه بزرگان ادب ايران و ايرانشناسان بزرگ غربی است؟ در وهله نخست، مهمترين ويژگی «شاهنامه» شعريت سرودههای اين اثر سترگ است كه فردوسی را به چنين جايگاهی می رساند. در رمان «بار هستی» ميلان كوندرا ديده می شود اين نويسنده داستان را رها می كند و به تحليل شخصيتهايش می پردازد. فردوسی بزرگ نيز در داستانهای متعددی از «شاهنامه» چندصد سال پيش با همين شگرد، داستانها را پيش می برد؛ از جمله در داستان «رستم و سهراب» كه می بينيم در حين روايت، شخصيتهای داستان را تحليل می كند.
@shahnamehpajohan
#جلال_خالقی_مطلق:
مطالب تاريخی شاهنامه بسيار بيشتر از تاريخ طبری است
مطالب تاريخی شاهنامه بسيار بيشتر از تاريخ طبری است و بسياری از ريزهكاری ها در شاهنامه هست و در طبری نيست. در واقع شاهنامه و تاريخ طبری مكمل يكديگر هستند، بسياري از نكات تاريخی در تاريخ طبری در شاهنامه نيست و حجم بيشتری از مطالب شاهنامه در تاريخ طبری وجود ندارد. می توان گفت شاهنامه فردوسی اثری است كه بر تمام آثار پس از خودش تاثير گذاشته است، حتی بر آثار تعليمی و اخلاقی. اگر ما بخشهای تعليمی اخلاقی شاهنامه را جدا كنيم، كتابی به دست می آيد كه چيزی از گلستان سعدی كم ندارد. از شاهنامه می توان زبان فارسی آموخت؛ زيرا اسلوب و قوانين زبان فارسی در شاهنامه حفظ شده و اگرچه من با سرهنويسی موافق نيستم، ولی زبانی را كه ۹۰ درصد آن الفاظ بيگانه باشد، نمی توان زبان فارسی ناميد. پس بايد بكوشيم تا آنجا كه می توانيم، مانع ورود كلمات بيگانه بشويم و از واژگان فارسی بهره ببريم.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین (ج.ط نژند)
در دستگاه محتشمان پا نمیخوریم
خون میخوریم و آب ز دریا نمیخوریم
از صدهزار رنگِ تمنّا که میپزیم
ما غیرِ دودِ آتشِ سودا نمیخوریم
پرهیز بیش ازین نتواند مریضِ عشق
از هیچکس فریبِ مداوا نمیخوریم
از وضعِ ناگوارِ جهان طبعِ ما، کلیم
از بسکه سیر شد غمِ فردا نمیخوریم
#کلیمهمدانی
مجموعهٔ خیال؛ برگزيده غزلیاتِ چهلوشش شاعر، از بابافغانی شیرازی تا صفاءالحق همدانی؛ گزینش و ویرایشِ علیرضا ذکاوتی قراگزلو؛ نشرِ نو؛ ۱۳۹۷: ۳۳۸.
https://www.tgoop.com/tarikhfarhanghonariranzamin
خون میخوریم و آب ز دریا نمیخوریم
از صدهزار رنگِ تمنّا که میپزیم
ما غیرِ دودِ آتشِ سودا نمیخوریم
پرهیز بیش ازین نتواند مریضِ عشق
از هیچکس فریبِ مداوا نمیخوریم
از وضعِ ناگوارِ جهان طبعِ ما، کلیم
از بسکه سیر شد غمِ فردا نمیخوریم
#کلیمهمدانی
مجموعهٔ خیال؛ برگزيده غزلیاتِ چهلوشش شاعر، از بابافغانی شیرازی تا صفاءالحق همدانی؛ گزینش و ویرایشِ علیرضا ذکاوتی قراگزلو؛ نشرِ نو؛ ۱۳۹۷: ۳۳۸.
https://www.tgoop.com/tarikhfarhanghonariranzamin
Telegram
تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین
یادداشتهایی برای روشنگریِ تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیاتِ ایرانِ بزرگِ تاریخی
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
Forwarded from مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى
عیدِ ١۴٣۵ ساله
♦️دبا: در روز عید سعید غدیر خم، عید ولایت و امامتِ حضرت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام)، فرازی از مدخل «غَدیرِ خُم» در دانشنامۀ فرهنگ مردم ایران نوشتۀ نسیم عظیمیپور را میخوانیم.
🔹«براساس پارهای از روایتهای تاریخی، بزرگداشت واقعۀ غدیر خم از سدههای نخستین اسلامی بهصورت جشن برگزار میشده است، از آن جمله گفتهاند که نخستینبار در دوران آلبویه، معزالدولۀ دیلمی در ۳۵۲ ق / ۹۶۳ م، بزرگداشت واقعۀ غدیر خم را بهمنزلۀ عید بزرگ شیعیان در بغداد، در دستور کار خود قرار داد. به فرمان وی در این روز شهر را آذین بستند و مغازهها تا صبح باز بودند و افرادی به نشانۀ شادی بر طبل میکوفتند و شیپور مینواختند. آتشبازی نیز از دیگر مراسم این عید بود. بامداد این روز، شیعیان شتر قربانی میکردند و به زیارت مقابر میرفتند و در آنجا نماز عید میگزاردند. در سالهای بعد نیز حکمرانان آلبویه در برگزاری جشن غدیر خم اهتمام داشتند.
🔹در دورۀ صفویه نیز اعیاد مذهبی با احترام و شکوه بسیار برگزار میشد و عید غدیر خم از جملۀ بزرگترین آنها بود؛ اما در زمان نادر شاه افشار، با توجه به سیاست مذهبیای که او در پیش گرفته بود، برگزاری جشن غدیر منع شد. برگزاری ایـن جشن در دورۀ قاجاریه دوباره اهمیتی خاص یافت، چنانکه در این روز مراسم سلام رسمی با تشریفات بسیار در دربار صورت میگرفت. رسم سلام در این روز در حضور پادشاه، در دورۀ پهلوی نیز ادامه یافت.
🔹عید غدیر خم و تأکید بر جشن و سرور در این روز، و حتى مقایسۀ آن با نوروز، در اشعار فارسی، مشهور به «غدیریه» با موضوع غدیر و مدح امیرالمؤمنین علی (ع)، بهگونۀ وسیعی بازتاب یافته است.
🔹امروزه عید غدیر با اندک تفاوتی در آداب و مناسک، در نقاط مختلف ایران برگزار میشود. این عید ارتباطی خاص با سادات دارد، بهصورتیکه در برخی نقاط ایران به عید سادات یا عید «سیدا» مشهور است. در این روز مردم به دیدن سادات میروند و میزبان، میهمانان را با نقل و شیرینی پذیرایی میکند. بیشتر اوقات، سادات پول و یا هدیهای بهعنوان عیدی به میهمانان خود میدهند و مردم نیز این هدیه را سالها نزد خود نگاه میدارند و بر این باورند که به رزق و روزی آنها برکت میدهد.»
🔸متن کامل این نوشتار را در صفحات ۵٩٨ تا ۶٠٠ از جلد ششمِ دانشنامۀ فرهنگ مردم ایران و همچنین پیوند آن در تارنمای مرکز بخوانید:
https://www.cgie.org.ir/fa/article/258479
@cgie_org_ir
♦️دبا: در روز عید سعید غدیر خم، عید ولایت و امامتِ حضرت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام)، فرازی از مدخل «غَدیرِ خُم» در دانشنامۀ فرهنگ مردم ایران نوشتۀ نسیم عظیمیپور را میخوانیم.
🔹«براساس پارهای از روایتهای تاریخی، بزرگداشت واقعۀ غدیر خم از سدههای نخستین اسلامی بهصورت جشن برگزار میشده است، از آن جمله گفتهاند که نخستینبار در دوران آلبویه، معزالدولۀ دیلمی در ۳۵۲ ق / ۹۶۳ م، بزرگداشت واقعۀ غدیر خم را بهمنزلۀ عید بزرگ شیعیان در بغداد، در دستور کار خود قرار داد. به فرمان وی در این روز شهر را آذین بستند و مغازهها تا صبح باز بودند و افرادی به نشانۀ شادی بر طبل میکوفتند و شیپور مینواختند. آتشبازی نیز از دیگر مراسم این عید بود. بامداد این روز، شیعیان شتر قربانی میکردند و به زیارت مقابر میرفتند و در آنجا نماز عید میگزاردند. در سالهای بعد نیز حکمرانان آلبویه در برگزاری جشن غدیر خم اهتمام داشتند.
🔹در دورۀ صفویه نیز اعیاد مذهبی با احترام و شکوه بسیار برگزار میشد و عید غدیر خم از جملۀ بزرگترین آنها بود؛ اما در زمان نادر شاه افشار، با توجه به سیاست مذهبیای که او در پیش گرفته بود، برگزاری جشن غدیر منع شد. برگزاری ایـن جشن در دورۀ قاجاریه دوباره اهمیتی خاص یافت، چنانکه در این روز مراسم سلام رسمی با تشریفات بسیار در دربار صورت میگرفت. رسم سلام در این روز در حضور پادشاه، در دورۀ پهلوی نیز ادامه یافت.
🔹عید غدیر خم و تأکید بر جشن و سرور در این روز، و حتى مقایسۀ آن با نوروز، در اشعار فارسی، مشهور به «غدیریه» با موضوع غدیر و مدح امیرالمؤمنین علی (ع)، بهگونۀ وسیعی بازتاب یافته است.
🔹امروزه عید غدیر با اندک تفاوتی در آداب و مناسک، در نقاط مختلف ایران برگزار میشود. این عید ارتباطی خاص با سادات دارد، بهصورتیکه در برخی نقاط ایران به عید سادات یا عید «سیدا» مشهور است. در این روز مردم به دیدن سادات میروند و میزبان، میهمانان را با نقل و شیرینی پذیرایی میکند. بیشتر اوقات، سادات پول و یا هدیهای بهعنوان عیدی به میهمانان خود میدهند و مردم نیز این هدیه را سالها نزد خود نگاه میدارند و بر این باورند که به رزق و روزی آنها برکت میدهد.»
🔸متن کامل این نوشتار را در صفحات ۵٩٨ تا ۶٠٠ از جلد ششمِ دانشنامۀ فرهنگ مردم ایران و همچنین پیوند آن در تارنمای مرکز بخوانید:
https://www.cgie.org.ir/fa/article/258479
@cgie_org_ir
www.cgie.org.ir
غدیر خم
غَدیرِ خُم، از اعیاد مهم شیعیان، روز انتصاب حضرت علی (ع) به جانشینی پیامبر (ص) که با باورها، و برگزاری آداب و مناسک خاص همراه است.
#حسن_انوری :
ملت ایران هویت خود را از زبان فارسی می گیرد
🔹زبان فارسی برای ما ایرانیان اهمیت فوقالعاده دارد و اهمیتش از این جهت است که ما ایرانیها هویت خود را تا حدود زیادی از زبان فارسی گرفتهایم. نخستین مسئله درباره زبان فارسی در ایران این است که رابط بین اقوام مختلف ایرانی است؛ ایران کشوری است با قومیتهای مختلف و هر قومیتی هم زبان خاصی برای خود دارد؛ ترکها به زبان ترکی در آذربایجان و کردها به زبان کردی در کردستان، لرها به زبان لری در لرستان، بلوچها به زبان بلوچی در بلوچستان و گیلکها به زبان گلیکی در گیلان صحبت میکنند و اگر بخواهند با هم ارتباط پیدا کنند، زبان فارسی است که رابط بین این اقوام مختلف میشود. یک لحظه فکر کنید اگر زبان فارسی نبود، هویت ایرانی چه شکلی پیدا میکرد. در واقع ملت ایران هویت خود را از زبان فارسی میگیرد و اگر زبان فارسی نبود، ایران شاید تکهتکه میشد؛ بنابراین زبان فارسی از این جهت مهمترین عنصر فرهنگی ایران است.
@shahnamehpajohan
#حسن_انوری :
یکی از ویژگی های زبان فارسی از جهت مدنی و تمدنی است
🔸یکی از ویژگیهای زبان فارسی از جهت مدنی و تمدنی است. اگر بخواهیم از منظر روابط بینالمللی به زبان فارسی نگاه کنیم باید بگویم زمانی که زبان فرانسوی و زبان نگلیسی هنوز بینالمللی نشده بودند، زبان فارسی، زبان بینالمللی بود؛ زبان فارسی از اقصی نقاط هندوستان تا جنوب شرقی اروپا، زبان طبقه فرهیخته و به قول فرنگیها طبقه الیت جامعه بود، پادشاهان عثمانی نه تنها فارسی خوب میدانستند، به زبان فارسی شعر میسرودند. در جنوب شرقی اروپا و در هرزگوین برای بسیاری از آثار ادبی فارسی شرح نوشته شده است؛ مثلا «شرح حافظ» که در آنجا نوشته شده، خیلی معروف است و حتی امروزه هم حافظشناسان به آن مراجعه میکنند. تعداد فرهنگهای لغت فارسی که در هندوستان نوشته شده خیلی بیشتر از فرهنگهایی است که در خود ایران نوشته شده است. این یکی از ویژگیهای زبان فارسی در تاریخ است که اگر زبان بینالمللی برایش اغراق باشد، زبان شبهبینالمللی بوده است و در قسمتها مهم جهان متمدن، زبان مردم فرهیخته و الیت بوده است.
@shahnamehpajohan
https://www.tgoop.com/eshtadan
ملت ایران هویت خود را از زبان فارسی می گیرد
🔹زبان فارسی برای ما ایرانیان اهمیت فوقالعاده دارد و اهمیتش از این جهت است که ما ایرانیها هویت خود را تا حدود زیادی از زبان فارسی گرفتهایم. نخستین مسئله درباره زبان فارسی در ایران این است که رابط بین اقوام مختلف ایرانی است؛ ایران کشوری است با قومیتهای مختلف و هر قومیتی هم زبان خاصی برای خود دارد؛ ترکها به زبان ترکی در آذربایجان و کردها به زبان کردی در کردستان، لرها به زبان لری در لرستان، بلوچها به زبان بلوچی در بلوچستان و گیلکها به زبان گلیکی در گیلان صحبت میکنند و اگر بخواهند با هم ارتباط پیدا کنند، زبان فارسی است که رابط بین این اقوام مختلف میشود. یک لحظه فکر کنید اگر زبان فارسی نبود، هویت ایرانی چه شکلی پیدا میکرد. در واقع ملت ایران هویت خود را از زبان فارسی میگیرد و اگر زبان فارسی نبود، ایران شاید تکهتکه میشد؛ بنابراین زبان فارسی از این جهت مهمترین عنصر فرهنگی ایران است.
@shahnamehpajohan
#حسن_انوری :
یکی از ویژگی های زبان فارسی از جهت مدنی و تمدنی است
🔸یکی از ویژگیهای زبان فارسی از جهت مدنی و تمدنی است. اگر بخواهیم از منظر روابط بینالمللی به زبان فارسی نگاه کنیم باید بگویم زمانی که زبان فرانسوی و زبان نگلیسی هنوز بینالمللی نشده بودند، زبان فارسی، زبان بینالمللی بود؛ زبان فارسی از اقصی نقاط هندوستان تا جنوب شرقی اروپا، زبان طبقه فرهیخته و به قول فرنگیها طبقه الیت جامعه بود، پادشاهان عثمانی نه تنها فارسی خوب میدانستند، به زبان فارسی شعر میسرودند. در جنوب شرقی اروپا و در هرزگوین برای بسیاری از آثار ادبی فارسی شرح نوشته شده است؛ مثلا «شرح حافظ» که در آنجا نوشته شده، خیلی معروف است و حتی امروزه هم حافظشناسان به آن مراجعه میکنند. تعداد فرهنگهای لغت فارسی که در هندوستان نوشته شده خیلی بیشتر از فرهنگهایی است که در خود ایران نوشته شده است. این یکی از ویژگیهای زبان فارسی در تاریخ است که اگر زبان بینالمللی برایش اغراق باشد، زبان شبهبینالمللی بوده است و در قسمتها مهم جهان متمدن، زبان مردم فرهیخته و الیت بوده است.
@shahnamehpajohan
https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24