اگر شاهنامه نمیبود...
١- ایران، گذشتهٔ پرشکوه خود را فراموش میکرد.
٢- مفاهیمی چون داد و دهش، خرد و راستی، والامنشی و دانش، با این برجستگی به گوش ایرانی نمیخورد، که قهرمانان نیکوکار شاهنامه آنها را در زندگی خود به نمود آورند.
٣- دو جبههٔ نیکی و بدی اینگونه رو در روی هم قرار نمیگرفتند که سرانجام هم به پیروزی نیکی و شکست تبهکار خاتمه یابد.
۴– زبان فارسی چنان بنیاد محکمی به خود نمیگرفت که از ترکستان چین تا ساحل مدیترانه و از هند و کشمیر و بنگال، تا قفقاز و آسیای مرکزی، نیمی از آسیا را بپوشاند، و حتی در اروپا تا سنی و هرزگوین پیش رود.
۵– ادبیات فارسی به این غنا و تنوع دست نمییافت، که نزدیک به همهٔ سایهروشنهای زندگی بشری را در خود جای دهد.
۶– عرفان ایرانی که ریشهٔ مشترک با شاهنامه دارد، اینگونه بالیده نمیشد.
۷- یک دید جهانشمول نسبت به زندگی، که فارغ باشد از افتراقهای قومی و زبانی و آئینی، در تفکر ایرانی راه نمییافت که بگوید:
تو داد و دهش کن، فریدون توئی...
دکتر #محمدعلی_اسلامی_ندوشن
[برای ارجنامهٔ دکتر #جلال_خالقی_مطلق]
منبع: فصلنامهی پاژ (جشننامهی خالقی مطلق)
#شاهنامه
https://www.tgoop.com/eshtadan
١- ایران، گذشتهٔ پرشکوه خود را فراموش میکرد.
٢- مفاهیمی چون داد و دهش، خرد و راستی، والامنشی و دانش، با این برجستگی به گوش ایرانی نمیخورد، که قهرمانان نیکوکار شاهنامه آنها را در زندگی خود به نمود آورند.
٣- دو جبههٔ نیکی و بدی اینگونه رو در روی هم قرار نمیگرفتند که سرانجام هم به پیروزی نیکی و شکست تبهکار خاتمه یابد.
۴– زبان فارسی چنان بنیاد محکمی به خود نمیگرفت که از ترکستان چین تا ساحل مدیترانه و از هند و کشمیر و بنگال، تا قفقاز و آسیای مرکزی، نیمی از آسیا را بپوشاند، و حتی در اروپا تا سنی و هرزگوین پیش رود.
۵– ادبیات فارسی به این غنا و تنوع دست نمییافت، که نزدیک به همهٔ سایهروشنهای زندگی بشری را در خود جای دهد.
۶– عرفان ایرانی که ریشهٔ مشترک با شاهنامه دارد، اینگونه بالیده نمیشد.
۷- یک دید جهانشمول نسبت به زندگی، که فارغ باشد از افتراقهای قومی و زبانی و آئینی، در تفکر ایرانی راه نمییافت که بگوید:
تو داد و دهش کن، فریدون توئی...
دکتر #محمدعلی_اسلامی_ندوشن
[برای ارجنامهٔ دکتر #جلال_خالقی_مطلق]
منبع: فصلنامهی پاژ (جشننامهی خالقی مطلق)
#شاهنامه
https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
💧جشن آبانگان، روز ملی پاسداشت آب💧
💦 جشن آبانگان (روز آبان از ماه آبان برابر با دهم آبان ماه در تقویم رسمی کشور)
از دیرباز نزد ایرانیان چهار آخشیج (عنصر) «آب، آتش، باد، خاک» ارزشمند بوده و ایرانیان به آن احترام فراوان میگذاشتند و برای هر کدام ستایش نامه های جداگانه داشتند.همین باور سپندیه و خردگرایانه ی ایرانی شوه ی آن بوده است که پیوسته به طبیعت احترام گذاشته و در نگهداری و پاکیزگی آن بکوشند.
نمونه ایی از این ستایش ها :
"به سرچشمه آب درود میفرستیم، به کوههايی که از بالای آنها آب جاری میشود درود میفرستیم، بر گذرگاههای آب درود میفرستیم، به دریا و دریاچهها و استخرها درود میفرستیم
اوستا/یسنای 8/بند 1و2
مهم ترین موضوع این جشن گرامیداشت آب است که در میان ایرانیان باستان از ارزش زیادی برخوردار بوده و آنرا مقدس میشمردند.
مورخان یونانی نوشته اند که ایرانیان در آب جاری خود را شستشو نمی کردند و به عبارتی آب را آلوده نمی کردند. همین موارد از متون کهن ایرانی هم برداشت می شود.
ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه می نویسد: «آبانماه روز دهم آن روز آبانماه است و آن عيدى است كه براى توافق دو نام آبانگان گويند و در اين روز زو پسر تهماسب به شاهى رسيد و مردمان را به حفر انهار و تعمير آن امر كرد و در اين روز به كشورهاى هفتگانه خبر رسيد كه فريدون بيوراسب را اسير كرده و به سلطنت رسيده و مردم را امر كرده كه دوباره خانهها و اهل خود را مالك شوند و خود را كدخدا بنامند يعنى صاحب خانه و خود او نيز بخانه و خانواده خود فرمانروا شد»
بیرونی، ابوریحان محمد بن احمد/آثارالباقیه عن القرون الخالیه/ترجمه اکبر داناسرشت/تهران - امیر کبیر1386/برگ 340
دکتر انوشیروانی کیهانی زاده / تاربرگ امروز در تاریخ
@iranboom_ir
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
💦 جشن آبانگان (روز آبان از ماه آبان برابر با دهم آبان ماه در تقویم رسمی کشور)
از دیرباز نزد ایرانیان چهار آخشیج (عنصر) «آب، آتش، باد، خاک» ارزشمند بوده و ایرانیان به آن احترام فراوان میگذاشتند و برای هر کدام ستایش نامه های جداگانه داشتند.همین باور سپندیه و خردگرایانه ی ایرانی شوه ی آن بوده است که پیوسته به طبیعت احترام گذاشته و در نگهداری و پاکیزگی آن بکوشند.
نمونه ایی از این ستایش ها :
"به سرچشمه آب درود میفرستیم، به کوههايی که از بالای آنها آب جاری میشود درود میفرستیم، بر گذرگاههای آب درود میفرستیم، به دریا و دریاچهها و استخرها درود میفرستیم
اوستا/یسنای 8/بند 1و2
مهم ترین موضوع این جشن گرامیداشت آب است که در میان ایرانیان باستان از ارزش زیادی برخوردار بوده و آنرا مقدس میشمردند.
مورخان یونانی نوشته اند که ایرانیان در آب جاری خود را شستشو نمی کردند و به عبارتی آب را آلوده نمی کردند. همین موارد از متون کهن ایرانی هم برداشت می شود.
ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه می نویسد: «آبانماه روز دهم آن روز آبانماه است و آن عيدى است كه براى توافق دو نام آبانگان گويند و در اين روز زو پسر تهماسب به شاهى رسيد و مردمان را به حفر انهار و تعمير آن امر كرد و در اين روز به كشورهاى هفتگانه خبر رسيد كه فريدون بيوراسب را اسير كرده و به سلطنت رسيده و مردم را امر كرده كه دوباره خانهها و اهل خود را مالك شوند و خود را كدخدا بنامند يعنى صاحب خانه و خود او نيز بخانه و خانواده خود فرمانروا شد»
بیرونی، ابوریحان محمد بن احمد/آثارالباقیه عن القرون الخالیه/ترجمه اکبر داناسرشت/تهران - امیر کبیر1386/برگ 340
دکتر انوشیروانی کیهانی زاده / تاربرگ امروز در تاریخ
@iranboom_ir
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from دیدهبان میراث فرهنگی ایران
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
صحبتهای تلخ مریم افسری، موسس اولین موزه زنده گلیم و قالی سیرجان از بدعهدی و بیمهری مسئولان میراث
متولیان از امتیاز موزه شخصی من برای پروژه ثبت جهانی بهره بردند، اما حالا که موزه خودشان را احداث کردهاند کارهای من را فراموش کرده اند.
پنج سال با دست خالی موزه ام را نگه داشتم و معرف این فرهنگ به گردشگران و دانشآموزان بودم، اما حالا که موزهای جدید ساختهاند تابلوهای راهنمای موزه گلیم و قالی ام را کندهاند. ایکاش دستم قطع میشد ولی این بی احترامیها را نمیدیدم.
میشد دو موزه در سیرجان داشته باشیم، میشد بخشی از موزه را به کارهای من اختصاص داد، ولی حتی من را برای افتتاحیه موزه جدید هم دعوت نکردند.
این فیلم را برای این نمیگیرم که بگویم من را ببینید یا برایم تابلو بزنید، این فیلم را میگیرم که بگویم دیگر تکرار نکنید.
لطفا انگیزهها را نکشید، چیزی درون من شکسته که دیگر نمیتوانم ادامه دهم. از دنیای فرش خداحافظی میکنم.
https://www.tgoop.com/reesjomhoormiras
متولیان از امتیاز موزه شخصی من برای پروژه ثبت جهانی بهره بردند، اما حالا که موزه خودشان را احداث کردهاند کارهای من را فراموش کرده اند.
پنج سال با دست خالی موزه ام را نگه داشتم و معرف این فرهنگ به گردشگران و دانشآموزان بودم، اما حالا که موزهای جدید ساختهاند تابلوهای راهنمای موزه گلیم و قالی ام را کندهاند. ایکاش دستم قطع میشد ولی این بی احترامیها را نمیدیدم.
میشد دو موزه در سیرجان داشته باشیم، میشد بخشی از موزه را به کارهای من اختصاص داد، ولی حتی من را برای افتتاحیه موزه جدید هم دعوت نکردند.
این فیلم را برای این نمیگیرم که بگویم من را ببینید یا برایم تابلو بزنید، این فیلم را میگیرم که بگویم دیگر تکرار نکنید.
لطفا انگیزهها را نکشید، چیزی درون من شکسته که دیگر نمیتوانم ادامه دهم. از دنیای فرش خداحافظی میکنم.
https://www.tgoop.com/reesjomhoormiras
#میر_جلال_الدین_کزازی :
شاهنامه، نامه سپند و ورجاوند فرهنگ و اندیشه و منش ایرانیست. پس هرکس که میخواهد ایران، این سرزمین دیرینه گرانمایه را به شایستگی بدانسان که میسزد بشناسد. میباید با شاهنامه به بسندگی آشنایی جُسته باشد.
@shahnamehpajohan
#جلال_خالقی_مطلق :
شاهنامه حس مليت را در ما تقويت میكند و پشتوانه بزرگی برای زبان فارسی ماست. اين امور نشاندهنده اهميت شاهنامه است، منتها اگر كسی بخواهد زيادهروی كند و مثلا با استناد به داستان كيكاووس بگويد ما در هزار سال پيش يا دو هزار سال پيش يا شش هزار سال پيش پرواز میكرديم و سخنان ابلهانه بزند، ارج و ارزش شاهنامه را ناديده انگاشته است. متاسفانه برخی با استناد به آن داستانها میگويند ما در آسمان پرواز میكرديم يا با استناد به داستان تولد رستم میگوييم كه ما سزارين میكرديم. در حالی كه در آن زمان اگر پهلوی مادری را میشكافتند، مادر میمرد! البته اين نگاههای سادهانگارانه تنها در ما نيست. مثلا برخی ميگويند مصریها در دوران باستان عمل مغز انجام میدادند! اينها حرفهای مزخرف است، مگر میشود شش، هفت هزار سال پيش بدون امكانات و بیهوشی و… عمل مغز انجام داد؟! اين قبيل سادهانگاریها چه در مورد خودمان و چه در مورد ديگران بیربط است و نبايد به آن توجه كرد. علت اصلی اهميت شاهنامه در حفظ و نگهداری و يادآوری آداب و رسوم پيشينيان و زبان فارسی و تقويت احساسات ملی ماست.
@shahnamehpajohan
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
شاهنامه، نامه سپند و ورجاوند فرهنگ و اندیشه و منش ایرانیست. پس هرکس که میخواهد ایران، این سرزمین دیرینه گرانمایه را به شایستگی بدانسان که میسزد بشناسد. میباید با شاهنامه به بسندگی آشنایی جُسته باشد.
@shahnamehpajohan
#جلال_خالقی_مطلق :
شاهنامه حس مليت را در ما تقويت میكند و پشتوانه بزرگی برای زبان فارسی ماست. اين امور نشاندهنده اهميت شاهنامه است، منتها اگر كسی بخواهد زيادهروی كند و مثلا با استناد به داستان كيكاووس بگويد ما در هزار سال پيش يا دو هزار سال پيش يا شش هزار سال پيش پرواز میكرديم و سخنان ابلهانه بزند، ارج و ارزش شاهنامه را ناديده انگاشته است. متاسفانه برخی با استناد به آن داستانها میگويند ما در آسمان پرواز میكرديم يا با استناد به داستان تولد رستم میگوييم كه ما سزارين میكرديم. در حالی كه در آن زمان اگر پهلوی مادری را میشكافتند، مادر میمرد! البته اين نگاههای سادهانگارانه تنها در ما نيست. مثلا برخی ميگويند مصریها در دوران باستان عمل مغز انجام میدادند! اينها حرفهای مزخرف است، مگر میشود شش، هفت هزار سال پيش بدون امكانات و بیهوشی و… عمل مغز انجام داد؟! اين قبيل سادهانگاریها چه در مورد خودمان و چه در مورد ديگران بیربط است و نبايد به آن توجه كرد. علت اصلی اهميت شاهنامه در حفظ و نگهداری و يادآوری آداب و رسوم پيشينيان و زبان فارسی و تقويت احساسات ملی ماست.
@shahnamehpajohan
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
💠اسماعیل بن یسار نسایی نخستین شاعر شعوبی گرای ایرانی دوره امویان💠
🔴اسماعیل پسر پسار یکی از نخستین چهرههای فرهنگی ایرانی بود که به مبارزه جدی با قوم گرایی امویان برخاست.(۱)او عمر طولانی داشته و دوران آخرین خلیفه اموی را دیده است. در وجه شهرتش به نسائی سخن بسیار گفته شده و چند احتمال اظهار گشته است از جمله اینکه چون خود با پدرش اثاثه و لوازم عروسی میفروخته از این رو به نسائی معروف شده است.(۲)او در سروده هایش به ستایش هویت ایرانی پرداخت گرایش های ایران گرایانه شدید او سبب خشم بزرگان عرب میشد و او را پیوسته از خود میراندند.
🟠 از جمله روزی هشام بن عبدالملک خليفه متعصب اموی از او خواست برایش شعری بخواند و گمان میکرد اسماعیل قصیده ای در ستایش وی خواهد سرود ولی اسماعیل با دلیری شگفت آوری شعری در ستایش پیشینه ایرانیان خواند که در بخشی از آن آمده بود چه کسی چون خسرو انوشیروان و شاپور جنگاور و هرمزان شایسته افتخار و تعظیم است. آنان در روز حادثه وقتی حمله می کردند شیران صف شکن بودند و شاهان تُرک و روم را ذلیل کردند.اگر بپرسی خبر خواهی شد که اصل و تبار ما شوکت همۀ قومها و نژادها را مقهور خود ساخته است.
🟢 هشام چنان از شنیدن این قصیده به خشم آمد که دشنام زشتی به او داد و گفت: «تو به من فخر میفروشی و برای من قصیده در مدح خود و قوم کافر خود می سرایی؟» آنگاه دستور داد اسماعیل را به برکه آبی بیندازند و سر او را تا حد خفگی زیر آب نگه دارند سپس وی را به عربستان تبعید کرد(۱) و از جمله در شعری نیز می گوید: اگر از گذشته ما (ایرانیان) و شما (اعراب) در روزگارهای پیش بی خبری بپرس تا بدانی ما و شما چگونه بودیم. ما دختران خود را تربیت میکردیم و شما دختران خود را زنده به گور می کردید.اسماعیل بن یسار مانند این اشعار همه جا میسرود و بدون پروا، شرافت حسب و نسب خود را ذکر می کرد و آشکارا عرب را تحقیر می نمود.(۲)
📚منابع
📕۱.نخستین دولت های ایرانی پس از اسلام، محسن جعفری، ۱۴۰۲، ص ۲۲ و ۲۳
📗۲.نهضت شعوبیه( جنبش ملی ایرانیان مقابل خلافت اموی و عباسی )، حسینعلی ممتحن، ۱۳۷۰، ص ۲۲۵ و ۲۲۶ و ۲۲۸
@Historiumclub
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
🔴اسماعیل پسر پسار یکی از نخستین چهرههای فرهنگی ایرانی بود که به مبارزه جدی با قوم گرایی امویان برخاست.(۱)او عمر طولانی داشته و دوران آخرین خلیفه اموی را دیده است. در وجه شهرتش به نسائی سخن بسیار گفته شده و چند احتمال اظهار گشته است از جمله اینکه چون خود با پدرش اثاثه و لوازم عروسی میفروخته از این رو به نسائی معروف شده است.(۲)او در سروده هایش به ستایش هویت ایرانی پرداخت گرایش های ایران گرایانه شدید او سبب خشم بزرگان عرب میشد و او را پیوسته از خود میراندند.
🟠 از جمله روزی هشام بن عبدالملک خليفه متعصب اموی از او خواست برایش شعری بخواند و گمان میکرد اسماعیل قصیده ای در ستایش وی خواهد سرود ولی اسماعیل با دلیری شگفت آوری شعری در ستایش پیشینه ایرانیان خواند که در بخشی از آن آمده بود چه کسی چون خسرو انوشیروان و شاپور جنگاور و هرمزان شایسته افتخار و تعظیم است. آنان در روز حادثه وقتی حمله می کردند شیران صف شکن بودند و شاهان تُرک و روم را ذلیل کردند.اگر بپرسی خبر خواهی شد که اصل و تبار ما شوکت همۀ قومها و نژادها را مقهور خود ساخته است.
🟢 هشام چنان از شنیدن این قصیده به خشم آمد که دشنام زشتی به او داد و گفت: «تو به من فخر میفروشی و برای من قصیده در مدح خود و قوم کافر خود می سرایی؟» آنگاه دستور داد اسماعیل را به برکه آبی بیندازند و سر او را تا حد خفگی زیر آب نگه دارند سپس وی را به عربستان تبعید کرد(۱) و از جمله در شعری نیز می گوید: اگر از گذشته ما (ایرانیان) و شما (اعراب) در روزگارهای پیش بی خبری بپرس تا بدانی ما و شما چگونه بودیم. ما دختران خود را تربیت میکردیم و شما دختران خود را زنده به گور می کردید.اسماعیل بن یسار مانند این اشعار همه جا میسرود و بدون پروا، شرافت حسب و نسب خود را ذکر می کرد و آشکارا عرب را تحقیر می نمود.(۲)
📚منابع
📕۱.نخستین دولت های ایرانی پس از اسلام، محسن جعفری، ۱۴۰۲، ص ۲۲ و ۲۳
📗۲.نهضت شعوبیه( جنبش ملی ایرانیان مقابل خلافت اموی و عباسی )، حسینعلی ممتحن، ۱۳۷۰، ص ۲۲۵ و ۲۲۶ و ۲۲۸
@Historiumclub
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
✍لطفالله هنرفر
اصفهان با آنکه تا سالِ ۶۳۳ هجری از تعرّضِ نیروی مغول مصون ماند، به علّتِ دشمنیِ خانوادگی که بین دو خاندانِ معروف صاعدی و خجندی در این شهر برقرار بود، به ویرانی سوق داده شد.
آل صاعد حَنَفی بودند و آل خجند مذهب شافعی داشتند. اختلافها و زد و خوردهای این دو خانواده، که طبعاً سلبِ آسایش و آرامش از مردمِ شهر کرده بود، کاسهٔ صبرِ شاعرِ معروفِ معاصرِ اصفهان، کمالالدین اسماعیل را نیز لبریز کرده و شاعر را به گفتنِ این ابیات وا داشته بود:
تا دَردَشت هست و جوباره
نیست از کوشش و کشش چاره
ای خداوندِ هفت سیّاره
پادشاهی فرست خونخواره
تا که دَردَشت را چو دشت کند
جویِ خون آوَرَد ز جوباره
عددِ خلق را بیفزاید
هر یکی را کند دوصدپاره
نفرینِ کمال اسماعیل اجابت شد و در سالِ ۶۳۳ هجری مقارنِ حکومتِ اوکتای قاآن، جانشینِ چنگیز، نزاعِ شافعیها و حنفیها بالا گرفت و شافعیها با آنکه هنوز تا این تاریخ، مغول بر اصفهان مسلّط نشده بودند، با آنها ساختند و قرار گذاشتند که دروازههای شهر را به روی ایشان بگشایند به شرطِ آنکه پس از ورود به شهر آنها از حنفیها قتل عام نمایند، ولی مغول پس از ورود به شهر از شافعيه و حنفیه به طور متساری قتل عام نمودند و شهرِ اصفهان را، که تا این تاریخ از دستبردِ آن قومِ خونخوار محفوظ مانده بود، با خاک یکسان کردند. کمال اسماعیل دربارهٔ این واقعهٔ عظیم گوید:
کس نیست که تا بر وطنِ خَود گرید
بـــر حالِ تباهِ مـــردمِ بد گــــرید
دی بر سرِ مردهای دو صد شیون بود
امروز یکی نیست که بر صد گرید
بعد از قتل عامِ اصفهان، کمال اسماعیل در خانقاهی منزوی شد، ولی دو سال بعد، او خود نیز به طورِ اتّفاقی به دستِ مغول به قتل رسید.
اصفهان، ص۱۱۹
لطفالله هنرفر
انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم ۱۳۸۶
پژوهشهایاصفهانشناسی
https://www.tgoop.com/ALI4asS
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
اصفهان با آنکه تا سالِ ۶۳۳ هجری از تعرّضِ نیروی مغول مصون ماند، به علّتِ دشمنیِ خانوادگی که بین دو خاندانِ معروف صاعدی و خجندی در این شهر برقرار بود، به ویرانی سوق داده شد.
آل صاعد حَنَفی بودند و آل خجند مذهب شافعی داشتند. اختلافها و زد و خوردهای این دو خانواده، که طبعاً سلبِ آسایش و آرامش از مردمِ شهر کرده بود، کاسهٔ صبرِ شاعرِ معروفِ معاصرِ اصفهان، کمالالدین اسماعیل را نیز لبریز کرده و شاعر را به گفتنِ این ابیات وا داشته بود:
تا دَردَشت هست و جوباره
نیست از کوشش و کشش چاره
ای خداوندِ هفت سیّاره
پادشاهی فرست خونخواره
تا که دَردَشت را چو دشت کند
جویِ خون آوَرَد ز جوباره
عددِ خلق را بیفزاید
هر یکی را کند دوصدپاره
نفرینِ کمال اسماعیل اجابت شد و در سالِ ۶۳۳ هجری مقارنِ حکومتِ اوکتای قاآن، جانشینِ چنگیز، نزاعِ شافعیها و حنفیها بالا گرفت و شافعیها با آنکه هنوز تا این تاریخ، مغول بر اصفهان مسلّط نشده بودند، با آنها ساختند و قرار گذاشتند که دروازههای شهر را به روی ایشان بگشایند به شرطِ آنکه پس از ورود به شهر آنها از حنفیها قتل عام نمایند، ولی مغول پس از ورود به شهر از شافعيه و حنفیه به طور متساری قتل عام نمودند و شهرِ اصفهان را، که تا این تاریخ از دستبردِ آن قومِ خونخوار محفوظ مانده بود، با خاک یکسان کردند. کمال اسماعیل دربارهٔ این واقعهٔ عظیم گوید:
کس نیست که تا بر وطنِ خَود گرید
بـــر حالِ تباهِ مـــردمِ بد گــــرید
دی بر سرِ مردهای دو صد شیون بود
امروز یکی نیست که بر صد گرید
بعد از قتل عامِ اصفهان، کمال اسماعیل در خانقاهی منزوی شد، ولی دو سال بعد، او خود نیز به طورِ اتّفاقی به دستِ مغول به قتل رسید.
اصفهان، ص۱۱۹
لطفالله هنرفر
انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم ۱۳۸۶
پژوهشهایاصفهانشناسی
https://www.tgoop.com/ALI4asS
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
تاریخاصفهان
🥀پژوهشهایاصفهانشناسی
اصفهانرانیمهخوانندازجهان
صدجهانمندیدهامدراصفهان
اصفهانرانیمهخوانندازجهان
صدجهانمندیدهامدراصفهان
#آذربایجان_را_بهتر_بشناسیم
زبان پیشین و اصیل اردبیل در منابع تاریخی
▫️نمونۀ اصیل گویش اردبیلی تقریباً منحصر است به جملهای بسیار کوتاه در کتاب صفوة الصفا (نگاشتۀ حدود ۷۵۹ق) از ابنبزّاز اردبیلی که در اثنای مجلسی قوّالی غزلی میخواند:
آتـش عـشقت ز غـیرت بر دلـم
تاختن آورد همچون شیر مست
«شیخ قدّس اللّٰه سرّه گفت: وقتی که در طلب به شیراز رفتم این حالت و منزلت داشتم. از شیخ سؤال کردم که وقتی که به حضرت شیخ زاهد رسیدی از دل خبری داشتی؟ شیخ فرمود به زبان اردبیلی کارِ بُماندَه کار تَمُوم بُری، یعنی ای خانهآبادان، کار تمام بود.» این تنها نمونهای است که صریحاً گفته شده به زبان اردبیلی است و تفاوتش با زبان اشعار فهلوی از همین چند کلمه نیک پیداست.
منبع: فهلویّات: پژوهشی در اشعار بازمانده از زبان ادبی مشترک عراق عجم و آذربایجان، دکتر پژمان فیروزبخش، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ص ۴۷]
https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAAE-l5prfWnkh8WHA1A
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
زبان پیشین و اصیل اردبیل در منابع تاریخی
▫️نمونۀ اصیل گویش اردبیلی تقریباً منحصر است به جملهای بسیار کوتاه در کتاب صفوة الصفا (نگاشتۀ حدود ۷۵۹ق) از ابنبزّاز اردبیلی که در اثنای مجلسی قوّالی غزلی میخواند:
آتـش عـشقت ز غـیرت بر دلـم
تاختن آورد همچون شیر مست
«شیخ قدّس اللّٰه سرّه گفت: وقتی که در طلب به شیراز رفتم این حالت و منزلت داشتم. از شیخ سؤال کردم که وقتی که به حضرت شیخ زاهد رسیدی از دل خبری داشتی؟ شیخ فرمود به زبان اردبیلی کارِ بُماندَه کار تَمُوم بُری، یعنی ای خانهآبادان، کار تمام بود.» این تنها نمونهای است که صریحاً گفته شده به زبان اردبیلی است و تفاوتش با زبان اشعار فهلوی از همین چند کلمه نیک پیداست.
منبع: فهلویّات: پژوهشی در اشعار بازمانده از زبان ادبی مشترک عراق عجم و آذربایجان، دکتر پژمان فیروزبخش، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ص ۴۷]
https://www.tgoop.com/joinchat-AAAAAE-l5prfWnkh8WHA1A
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
آذرپژوه؛ مرکز مطالعات آذربایجان
جهت ارتباط با نویسندهی مطالب، و اعلام نظرات، انتقادات و مطالب خود جهت درج در کانال با ما همراه باشید:
@Azarbayjaniiha
همچنین برای مطالعه کامل مطالب و مطالب بیشتر به سایت آذرپژوه مراجعه فرمایید:
https://azarpazhoh.org
@Azarbayjaniiha
همچنین برای مطالعه کامل مطالب و مطالب بیشتر به سایت آذرپژوه مراجعه فرمایید:
https://azarpazhoh.org
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
کتاب و کتابخوانی
۱۳ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
این روزها دو کتاب به دستم رسید که تازه نیست، اما شگفتی آورد:
«مرشد و مارگریتا» نوشته میخاییل بولگاکف.
«انسان در جستوجوی معنی»، نوشته ویکتور فرانکل.
هر دو را داشتهام. هر دو چندین بار چاپ شده و خوانندگان فارسی آن هزاران تن شدهاند.
اما شگفتی آن که:
در باره مرشد و مارگریتا نوشتهاند: رمانی است شگفتانگیز، از درخشانترین آثار ادبی روسیه که به کتابهای کلاسیک پهلو میزند.
در باره انسان در جستوجوی معنی هم نوشتهاند: یکی از بزرگترین کتابهای عصر ماست.
ستایشهایی از این دست که این کتاب، کتاب شگفتانگیزی است یا از بزرگترین کتابهاست؛ مردمی را نشان میدهد که تا بدان روز به کتابی پر ارج برنخورده و به محض دیدن این کتاب سر از پا نشناخته و چنین ستایشهایی از آن کردهاند.
اما چه کتابی باید بتواند من ایرانی را با زمینهای چند هزار ساله که در نوشتن آثار جهانی ادبی و فرهنگی دارم، به چنین ستایشهایی وادارد؟
اصلا بزرگترین کتاب عصر در زبان فارسی و در نزد فارسیزبانها چه کتابی است؟
همین کتابها که باختریان بزرگش شمردهاند؟
کدام کتاب است که بتواند بر کفه ترازوی دانش و خرد به پای «تاریخ بیهقی» برسد، با «کلیله و دمنه» هموزن باشد، همسنگ «اشعار رودکی» باشد، با «تاریخ بلعمی»، با «بوستان» و «گلستان» سعدی یا با هر یک از صدها دیوان شعر شاعران فارسی برابری کند؟
از کتابهایی تمدنساز چون «شاهنامه» و «اوستا» و «بندهش» و ... نام نمیبرم تا سپس خودم را سرزنش نکنم که چنین معاملهنادان هستم!
پرسشی است که چرا برخی از ما میپندارند هر آنچه را باختریان گفتند و نوشتند باید در نزد ما هم همان حُکمی را داشته باشد که برای آنان داشته؟
اگر باختریان در کشاکش با استالین و اتحاد شوروی خواستهاند هر آنچه را بر ضد او نوشته شده بزرگ وانمایند، چرا من هم باید کتابهای مناسبتی آنان را درخشان و بزرگ بپندارم. گیریم که باختر، در نبرد با شوروی بر او چیره آمد. من در آن میانه چرا باید فرهنگ و تمدن خویش را کنار بنهم؟
کدام اهل کتابی «مروجالذهب» ابوالحسن مسعودی را زمین میگذارد تا کتابهای بزرگ! و درخشان و جهانی! باختریان را بخواند؟
این چه بیماریی است که بر پیکر فکری ما افتاده است؟
در نمایشگاههای کتاب و محفلهای کتابخوانی هم دیگر کسی یادش نمیآید که در زبان فارسی چه کتابهایی داریم. کسی نمیداند که تا همین چندی پیش کلیله و دمنه و آثار سعدی کتابهایی بود که هر کس در آغاز سوادآموزی باید میخواند و از بر میکرد تا سوادش بنیاد بگیرد.
نگارنده نمیخواهد ارج فرهنگها و فکرهای دیگران را وازند. البته که باید اهل دنیا و افکار ایشان را بشناسیم، و آن از راه ترجمه آثار ایشان شدنی است. اما نه اینچنین که خود را در دامان باختر بیندازیم و هر آنچه باختریان در باره کتابهای دیگر مردم دنیا گفتند هم همان باور رسمی ما بشود.
تا در باختر به یکی از اهل سرزمین کُره جایزه دهند ما هم او را بزرگ بشناسیم و در پی او برویم. مگر خود با دنیا تماس نداریم؟ چرا کسی کتابهایی از مردمان دیگر کشورها نمیآورد؟
در همین سده پیش نبود که استادانی چون علامه قزوینی و پورداوود و همانندان ایشان مدتها در کتابخانههای باختر یا هند میبودند و پیوسته از کتابهای آنان یا از آثاری که از ما در نزد ایشان بود عکس میگرفتند و برای ما میفرستادند. استاد علیاصغر حکمت وقتی در هند بودند چه کارهای فرهنگی کردند!
سفیران و رایزنان فرهنگی کنونی بر روی هم یک هزارم ایشان کردهاند؟
ما کتابهای زیادی داریم که نخواندهایم، و باید بخوانیم. این شوق و ذوق به کتابهای میان مایه و بلکه سبک مایه اروپایی و روسی و امریکایی و بزرگ پنداشتن آن نشان فضل نیست. از دستپاچگی است.
نشان به همین نشان که با آن همه کتابها که از باختریان و به ویژه از تراوشات خاص مکتبداران خاوری! خواندیم این شدیم که هستیم.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
کتاب و کتابخوانی
۱۳ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
این روزها دو کتاب به دستم رسید که تازه نیست، اما شگفتی آورد:
«مرشد و مارگریتا» نوشته میخاییل بولگاکف.
«انسان در جستوجوی معنی»، نوشته ویکتور فرانکل.
هر دو را داشتهام. هر دو چندین بار چاپ شده و خوانندگان فارسی آن هزاران تن شدهاند.
اما شگفتی آن که:
در باره مرشد و مارگریتا نوشتهاند: رمانی است شگفتانگیز، از درخشانترین آثار ادبی روسیه که به کتابهای کلاسیک پهلو میزند.
در باره انسان در جستوجوی معنی هم نوشتهاند: یکی از بزرگترین کتابهای عصر ماست.
ستایشهایی از این دست که این کتاب، کتاب شگفتانگیزی است یا از بزرگترین کتابهاست؛ مردمی را نشان میدهد که تا بدان روز به کتابی پر ارج برنخورده و به محض دیدن این کتاب سر از پا نشناخته و چنین ستایشهایی از آن کردهاند.
اما چه کتابی باید بتواند من ایرانی را با زمینهای چند هزار ساله که در نوشتن آثار جهانی ادبی و فرهنگی دارم، به چنین ستایشهایی وادارد؟
اصلا بزرگترین کتاب عصر در زبان فارسی و در نزد فارسیزبانها چه کتابی است؟
همین کتابها که باختریان بزرگش شمردهاند؟
کدام کتاب است که بتواند بر کفه ترازوی دانش و خرد به پای «تاریخ بیهقی» برسد، با «کلیله و دمنه» هموزن باشد، همسنگ «اشعار رودکی» باشد، با «تاریخ بلعمی»، با «بوستان» و «گلستان» سعدی یا با هر یک از صدها دیوان شعر شاعران فارسی برابری کند؟
از کتابهایی تمدنساز چون «شاهنامه» و «اوستا» و «بندهش» و ... نام نمیبرم تا سپس خودم را سرزنش نکنم که چنین معاملهنادان هستم!
پرسشی است که چرا برخی از ما میپندارند هر آنچه را باختریان گفتند و نوشتند باید در نزد ما هم همان حُکمی را داشته باشد که برای آنان داشته؟
اگر باختریان در کشاکش با استالین و اتحاد شوروی خواستهاند هر آنچه را بر ضد او نوشته شده بزرگ وانمایند، چرا من هم باید کتابهای مناسبتی آنان را درخشان و بزرگ بپندارم. گیریم که باختر، در نبرد با شوروی بر او چیره آمد. من در آن میانه چرا باید فرهنگ و تمدن خویش را کنار بنهم؟
کدام اهل کتابی «مروجالذهب» ابوالحسن مسعودی را زمین میگذارد تا کتابهای بزرگ! و درخشان و جهانی! باختریان را بخواند؟
این چه بیماریی است که بر پیکر فکری ما افتاده است؟
در نمایشگاههای کتاب و محفلهای کتابخوانی هم دیگر کسی یادش نمیآید که در زبان فارسی چه کتابهایی داریم. کسی نمیداند که تا همین چندی پیش کلیله و دمنه و آثار سعدی کتابهایی بود که هر کس در آغاز سوادآموزی باید میخواند و از بر میکرد تا سوادش بنیاد بگیرد.
نگارنده نمیخواهد ارج فرهنگها و فکرهای دیگران را وازند. البته که باید اهل دنیا و افکار ایشان را بشناسیم، و آن از راه ترجمه آثار ایشان شدنی است. اما نه اینچنین که خود را در دامان باختر بیندازیم و هر آنچه باختریان در باره کتابهای دیگر مردم دنیا گفتند هم همان باور رسمی ما بشود.
تا در باختر به یکی از اهل سرزمین کُره جایزه دهند ما هم او را بزرگ بشناسیم و در پی او برویم. مگر خود با دنیا تماس نداریم؟ چرا کسی کتابهایی از مردمان دیگر کشورها نمیآورد؟
در همین سده پیش نبود که استادانی چون علامه قزوینی و پورداوود و همانندان ایشان مدتها در کتابخانههای باختر یا هند میبودند و پیوسته از کتابهای آنان یا از آثاری که از ما در نزد ایشان بود عکس میگرفتند و برای ما میفرستادند. استاد علیاصغر حکمت وقتی در هند بودند چه کارهای فرهنگی کردند!
سفیران و رایزنان فرهنگی کنونی بر روی هم یک هزارم ایشان کردهاند؟
ما کتابهای زیادی داریم که نخواندهایم، و باید بخوانیم. این شوق و ذوق به کتابهای میان مایه و بلکه سبک مایه اروپایی و روسی و امریکایی و بزرگ پنداشتن آن نشان فضل نیست. از دستپاچگی است.
نشان به همین نشان که با آن همه کتابها که از باختریان و به ویژه از تراوشات خاص مکتبداران خاوری! خواندیم این شدیم که هستیم.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
#ژاله_آموزگار:
مگر نه این که در متون پهلوی فرّه مترادف با خویشکاری یعنی انجام وظیفه است؟همین فرّه است که کشاورزی را به بهتر کِشتن،آموزگاری را به بهتر تعلیم دادن و سلحشوری را به بهتردفاع کردن وامیدارد.
@shahnamehpajohan
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
مگر نه این که در متون پهلوی فرّه مترادف با خویشکاری یعنی انجام وظیفه است؟همین فرّه است که کشاورزی را به بهتر کِشتن،آموزگاری را به بهتر تعلیم دادن و سلحشوری را به بهتردفاع کردن وامیدارد.
@shahnamehpajohan
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
مسخِ تاریخ
بخش ۱
#دکتر_محمد_علی_اسلامی_ندوشن
بعضی گفتارها و کردارها مینمایند که روحیّهی «طالبانی» به آنچه در افغانستان گذشت ختم نمیشود. طیفها و شاخههایی دارد. قرن بیستم، قرنِ تکان دهندهای بوده است. در کنار جهش علم که با استواری جلو میرفت، اندیشهی اجتماعیِ بشر، جا به جا گسلهایی از خود بروز داد، و این مینماید که میانِ نیمهی علمسازِ مغزِ بشر و نیمهی فرهنگاندیشِ آن، هاویهای میتواند باشد.
معیارهای گذشته به هم ریخت، به گونهای که پیش از آن کسی نظیرش را به یاد نداشت. این، میتوانست قابلِ پذیرش باشد، به شرط آنکه بر نوعی منطق حرکت میکرد. هیچ چیز نباید در مقابلِ کنجکاویِ بشر مانع پدید آورد، هیچ چیز مقدّس نیست، مگر «حقیقت». امّا اگر گفته شود که بیسوادی از سواد بهتر است، خشکسالی از تَـرسالی، ادّعا از دلیل، و ناشیگری از مهارت، این دیگر سر به وارونگی و ویرانی میزند.
البته از زمانی که «گوتِنبِرگ» چاپ را اختراع کرد و از زمانی که «رسانهها» به نحو انبوه وارد زندگی بشر شدند، هر کسی توانست به خود حق بدهد که هرچه دلش خواست بگوید؛ به خصوص اگر شاخهای از حکومت یا عوام در جهتِ تأییدِ او علامتهای تشویقآمیزی از خود نشان دادند! یکی از چیزهایی که این سی چهل ساله در کشور ما باب شده _و میشود گفت که در نوع خود بینظیر است_ کوشش در مسخِ تاریخ و تخطئهی فرهنگِ ایران است، دیواری کوتاهتر از دیوارِ ایران و فرهنگش پیدا نکردهاند. هرکس هر عُقدهای داشت، هر خلاء و کمبودی در خود سراغ گرفت و یا به هر بهرهوریِ زودیابی طمع بست، میرود به سر وقتِ تاریخ و فرهنگ! این کار تهوّر میخواهد، تاریخ ایران چیزی نیست که امروز بشود دست کرد و آن را از کیسهی شامورتیِ خود بیرون کشید. در مورد ایرانِ باستان، سنگ نوشتهها و لوحههایی در دست است، یا نوشتههایی از یونانیانِ آن زمان. یونانیان با آنکه از کشورِ رقیب بودند و با ایرانیان نظرِ خوشی نداشتند، باز از خلال گواهیهای ایشان میشود چیزهایی آموخت. گذشته از این، طیّ این زمانِ دراز دهها و دهها دانشمند (که بعضی از آنان نیز مایل به حفظِ محابا دربارهی ایران نبودند) دربارهی ایران تحقیق کرده و مطلب انتشار دادهاند. آیا همهی آنان دروغ گفته یا اشتباه کردهاند، و فقط چند مدّعیِ محالاندیش به این کشفهای حیرتانگیز دست یافتهاند؟
#هشدار_روزگار
@sarv_e_sokhangoo
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
بخش ۱
#دکتر_محمد_علی_اسلامی_ندوشن
بعضی گفتارها و کردارها مینمایند که روحیّهی «طالبانی» به آنچه در افغانستان گذشت ختم نمیشود. طیفها و شاخههایی دارد. قرن بیستم، قرنِ تکان دهندهای بوده است. در کنار جهش علم که با استواری جلو میرفت، اندیشهی اجتماعیِ بشر، جا به جا گسلهایی از خود بروز داد، و این مینماید که میانِ نیمهی علمسازِ مغزِ بشر و نیمهی فرهنگاندیشِ آن، هاویهای میتواند باشد.
معیارهای گذشته به هم ریخت، به گونهای که پیش از آن کسی نظیرش را به یاد نداشت. این، میتوانست قابلِ پذیرش باشد، به شرط آنکه بر نوعی منطق حرکت میکرد. هیچ چیز نباید در مقابلِ کنجکاویِ بشر مانع پدید آورد، هیچ چیز مقدّس نیست، مگر «حقیقت». امّا اگر گفته شود که بیسوادی از سواد بهتر است، خشکسالی از تَـرسالی، ادّعا از دلیل، و ناشیگری از مهارت، این دیگر سر به وارونگی و ویرانی میزند.
البته از زمانی که «گوتِنبِرگ» چاپ را اختراع کرد و از زمانی که «رسانهها» به نحو انبوه وارد زندگی بشر شدند، هر کسی توانست به خود حق بدهد که هرچه دلش خواست بگوید؛ به خصوص اگر شاخهای از حکومت یا عوام در جهتِ تأییدِ او علامتهای تشویقآمیزی از خود نشان دادند! یکی از چیزهایی که این سی چهل ساله در کشور ما باب شده _و میشود گفت که در نوع خود بینظیر است_ کوشش در مسخِ تاریخ و تخطئهی فرهنگِ ایران است، دیواری کوتاهتر از دیوارِ ایران و فرهنگش پیدا نکردهاند. هرکس هر عُقدهای داشت، هر خلاء و کمبودی در خود سراغ گرفت و یا به هر بهرهوریِ زودیابی طمع بست، میرود به سر وقتِ تاریخ و فرهنگ! این کار تهوّر میخواهد، تاریخ ایران چیزی نیست که امروز بشود دست کرد و آن را از کیسهی شامورتیِ خود بیرون کشید. در مورد ایرانِ باستان، سنگ نوشتهها و لوحههایی در دست است، یا نوشتههایی از یونانیانِ آن زمان. یونانیان با آنکه از کشورِ رقیب بودند و با ایرانیان نظرِ خوشی نداشتند، باز از خلال گواهیهای ایشان میشود چیزهایی آموخت. گذشته از این، طیّ این زمانِ دراز دهها و دهها دانشمند (که بعضی از آنان نیز مایل به حفظِ محابا دربارهی ایران نبودند) دربارهی ایران تحقیق کرده و مطلب انتشار دادهاند. آیا همهی آنان دروغ گفته یا اشتباه کردهاند، و فقط چند مدّعیِ محالاندیش به این کشفهای حیرتانگیز دست یافتهاند؟
#هشدار_روزگار
@sarv_e_sokhangoo
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from پایگاه ایران دوستان مازندران
🔴 برای ۱۴ آبان ماه، روز مازندران
✍ وحید بهمن
🔸مازندران دارای تاریخ بیمانندی است.
گویی دژ ایرانخواهی است.
جایست که مردمانش به ساسانیان وفادار ماندند و دهها سال پس از اسلام بزرگزادگان ساسانی در آنجا حکومت کردند.
جاییست که تا دهها سال در مقابل حمله اعراب مقاومت کردند.
جایست که تا ۴۵۰ سال پس از اسلام زبان پهلوی ساسانی زنده بود و آثارش برجای مانده از #برج_لاجیم_سوادکوه تا برج #رسکت.
ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست
پلنگ ژیان گرچه باشد دلیر
نیارد شدن پیش چنگال شیر
که پور فریدون نیای منست
همه شهر ایران سرای منست
و دیگر به بازوی شمشیرزن
تهی کردم از تازیان انجمن
فردوسی بزرگ
[۱۴ آبان با وجود مخالفت بسیاری از فرهنگ دوستان مازندرانی برای روز مازندران برگزیده شد؛ این روز سرآغاز بیعت مردم این استان با حسن بن زید علوی بنیان گذار نخستین حکومت شیعی علوی در جهان است از این جهت برای روز مازندران انتخاب شد در حالیکه فرهنگ دوستان ۱۳ آبان را برای روز مازندران که در گاهشمار تبری همان جشن تیرگان یا تیرِ ماه سیززِشو گفته میشود در نظر داشتند .بر این باورند که آرش کمانگیر پهلوان شهر آمل مرز ایران و توران را با پرتاب تیری از دماوند تعیین کرد و برخی روایتها این روز را به پیروزی فریدون بر ضحاک نسبت میدهند.]
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
✍ وحید بهمن
🔸مازندران دارای تاریخ بیمانندی است.
گویی دژ ایرانخواهی است.
جایست که مردمانش به ساسانیان وفادار ماندند و دهها سال پس از اسلام بزرگزادگان ساسانی در آنجا حکومت کردند.
جاییست که تا دهها سال در مقابل حمله اعراب مقاومت کردند.
جایست که تا ۴۵۰ سال پس از اسلام زبان پهلوی ساسانی زنده بود و آثارش برجای مانده از #برج_لاجیم_سوادکوه تا برج #رسکت.
ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست
پلنگ ژیان گرچه باشد دلیر
نیارد شدن پیش چنگال شیر
که پور فریدون نیای منست
همه شهر ایران سرای منست
و دیگر به بازوی شمشیرزن
تهی کردم از تازیان انجمن
فردوسی بزرگ
[۱۴ آبان با وجود مخالفت بسیاری از فرهنگ دوستان مازندرانی برای روز مازندران برگزیده شد؛ این روز سرآغاز بیعت مردم این استان با حسن بن زید علوی بنیان گذار نخستین حکومت شیعی علوی در جهان است از این جهت برای روز مازندران انتخاب شد در حالیکه فرهنگ دوستان ۱۳ آبان را برای روز مازندران که در گاهشمار تبری همان جشن تیرگان یا تیرِ ماه سیززِشو گفته میشود در نظر داشتند .بر این باورند که آرش کمانگیر پهلوان شهر آمل مرز ایران و توران را با پرتاب تیری از دماوند تعیین کرد و برخی روایتها این روز را به پیروزی فریدون بر ضحاک نسبت میدهند.]
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from عکس نگار
فردوسی
که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گلست
به کوه اندرون لاله و سنبلست
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه گرم و نه سرد و همیشه بهار
نوازنده بلبل به باغ اندرون
گرازنده آهو به راغ اندرون
همیشه بیاساید از خفت و خوی
همه ساله هرجای رنگست و بوی
گلابست گویی به جویش روان
همی شاد گردد ز بویش روان
دی و بهمن و آذر و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین
همه ساله خندان لب جویبار
به هر جای باز شکاری به کار
سراسر همه کشور آراسته
ز دیبا و دینار وز خواسته
بتان پرستنده با تاج زر
همه نامداران به زرین کمر
🟩چهاردهم آبان روز ملی مازندران فرخنده باد.
https://www.tgoop.com/eshtadan
که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گلست
به کوه اندرون لاله و سنبلست
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه گرم و نه سرد و همیشه بهار
نوازنده بلبل به باغ اندرون
گرازنده آهو به راغ اندرون
همیشه بیاساید از خفت و خوی
همه ساله هرجای رنگست و بوی
گلابست گویی به جویش روان
همی شاد گردد ز بویش روان
دی و بهمن و آذر و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین
همه ساله خندان لب جویبار
به هر جای باز شکاری به کار
سراسر همه کشور آراسته
ز دیبا و دینار وز خواسته
بتان پرستنده با تاج زر
همه نامداران به زرین کمر
🟩چهاردهم آبان روز ملی مازندران فرخنده باد.
https://www.tgoop.com/eshtadan
#راز_رهایی_نیاکان_از_ساستار_ضحاک
۳- شرایط ذهنی رهایی(۹)
دادگرنمایی بیدادگران
در روزگاری که ضحاک همچون همه ساستاران تاریخ تلاش میکرد خودرا «دادگر» بشناساند و به هر شیوه بانگ «من دادگرم!» خود را بپراگنَد! به شیوۀ آگاهیرسانی/تبلیغات آن روزگار، در همه پهنه دیار مهر، سخنان و نمادهای دادگری ساستار را بر سنگ و گِل میکندند! این رویداد در شاهنامه «محضر نوشتن» نامیده شده است:
یکی «محضر» اکنون بباید نبشت
که جز تخم نیکی سپهبد نکشت
نگوید سخن جز همه راستی
نخواهد به داداندرون کاستی
ز بیمِ سپهبد همه راستان
برآن کار گشتند همداستان
ایرانیانِ رهروِ آیینِ بیدادستیز مهر، با تنی ورزداده و به یاری فناوری نوین مس، نمادهای دادگرنمایی بیدادگر(محضر) را نابود میکردند! این رویداد در شاهنامه با «دریدن محضر به دست کاوه» نمادینه شده است:
چو برخواند کاوه همه محضرش
سبک سوی پیران آن کشورش
خروشید ک«ای پایمردان دیو
بریده دل از ترسِ گیهانخدیو
همه سوی دوزخ نِهادید روی
سپردید دل را به گفتار اوی
نباشم بدین محضر اندر گوا؛
نه هرگز براندیشم از پادشا»
خروشید و برجست لرزان ز جای
بدرید و بسپَرد محضر به پای
دنباله دارد!
@ShahnamehToosi
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
۳- شرایط ذهنی رهایی(۹)
دادگرنمایی بیدادگران
در روزگاری که ضحاک همچون همه ساستاران تاریخ تلاش میکرد خودرا «دادگر» بشناساند و به هر شیوه بانگ «من دادگرم!» خود را بپراگنَد! به شیوۀ آگاهیرسانی/تبلیغات آن روزگار، در همه پهنه دیار مهر، سخنان و نمادهای دادگری ساستار را بر سنگ و گِل میکندند! این رویداد در شاهنامه «محضر نوشتن» نامیده شده است:
یکی «محضر» اکنون بباید نبشت
که جز تخم نیکی سپهبد نکشت
نگوید سخن جز همه راستی
نخواهد به داداندرون کاستی
ز بیمِ سپهبد همه راستان
برآن کار گشتند همداستان
ایرانیانِ رهروِ آیینِ بیدادستیز مهر، با تنی ورزداده و به یاری فناوری نوین مس، نمادهای دادگرنمایی بیدادگر(محضر) را نابود میکردند! این رویداد در شاهنامه با «دریدن محضر به دست کاوه» نمادینه شده است:
چو برخواند کاوه همه محضرش
سبک سوی پیران آن کشورش
خروشید ک«ای پایمردان دیو
بریده دل از ترسِ گیهانخدیو
همه سوی دوزخ نِهادید روی
سپردید دل را به گفتار اوی
نباشم بدین محضر اندر گوا؛
نه هرگز براندیشم از پادشا»
خروشید و برجست لرزان ز جای
بدرید و بسپَرد محضر به پای
دنباله دارد!
@ShahnamehToosi
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
مسخِ تاریخ
بخش ۲
کینهورزی نسبت به ایران و تاریخش معلوم نیست که از کجا آب میخورد، چه آرزو و چشمداشتی را ارضاء میکند؟ البتّه کسی این توقّع را ندارد که چون ما وابسته به این کشور هستیم چشمِ خود را به روی عیبهایش ببندیم. هیچ قوم کهنسالی از جمله ایران، عاری از کمبود یا مشکلاتی نبوده، و اگر بود آن همه اُفت و خیز پیش نمیآمد. امّا ایران ویژگیِ خاصّ خود را داشته و آن این است که به سبب داشتن بعضی امتیازها، جلبِ حسود و دشمن میکرده. بدین گونه کمتر کشوری در جهان به اندازهی او، از یکسو موردِ ستایش و از سوی دیگر موردِ طعن قرار گرفته است، ولی هیچگاه یک چنین کوششی در «مسخِ تاریخ» آنگونه که در دورانِ معاصر ناظر بودهایم، دیده نشده است. وقتی تلویزیونِ رسمیِ کشور هم این دید را مورد تشویق قرار دهد، آنگاه این سؤال پیش میآید که کجای کار هستیم؟
در واقع این نشانهی اهمّیّت و ریشهدار بودنِ تاریخ و فرهنگ ایران است، نشانهی آن است که از آن حساب برده میشود. واقعیّت آن است که تاریخ و فرهنگ ایران از همان آغاز رو به گشایش داشتهاند نه بستگی، رو به انعطاف داشتهاند نه تحجّر، رو به جهانی بودن داشتهاند نه موضعی؛ و این حقد و رشک بر میانگیخت. مقایسه شود بزرگمنشیِ هخامنشی با تمدّنهای همزمانش مانند بابِل و آشور، حتّی با یونان. زبان فارسی و فرهنگ ایران بعد از اسلام نیز، از جهت دیگر همان روش را دنبال میکنند. شاهنامه، کتابِ جهانی است، انگیزهها و هدفهایش مقایسه شود با انگیزهها و هدفهای معروفترین حماسهی عالم، يعنى «ايلياد هومر». البتّه ایران احتیاج به دفاع ندارد. او بهقدر کافی طیّ این ۲۵۰۰ سال مورد داوری قرار گرفته است و به یقین نتیجهای که بدگویان از این حرفها انتظار دارند، به دست نخواهد آمد.
#هشدار_روزگار
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی
https://www.tgoop.com/sarv_e_sokhangoo
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
بخش ۲
کینهورزی نسبت به ایران و تاریخش معلوم نیست که از کجا آب میخورد، چه آرزو و چشمداشتی را ارضاء میکند؟ البتّه کسی این توقّع را ندارد که چون ما وابسته به این کشور هستیم چشمِ خود را به روی عیبهایش ببندیم. هیچ قوم کهنسالی از جمله ایران، عاری از کمبود یا مشکلاتی نبوده، و اگر بود آن همه اُفت و خیز پیش نمیآمد. امّا ایران ویژگیِ خاصّ خود را داشته و آن این است که به سبب داشتن بعضی امتیازها، جلبِ حسود و دشمن میکرده. بدین گونه کمتر کشوری در جهان به اندازهی او، از یکسو موردِ ستایش و از سوی دیگر موردِ طعن قرار گرفته است، ولی هیچگاه یک چنین کوششی در «مسخِ تاریخ» آنگونه که در دورانِ معاصر ناظر بودهایم، دیده نشده است. وقتی تلویزیونِ رسمیِ کشور هم این دید را مورد تشویق قرار دهد، آنگاه این سؤال پیش میآید که کجای کار هستیم؟
در واقع این نشانهی اهمّیّت و ریشهدار بودنِ تاریخ و فرهنگ ایران است، نشانهی آن است که از آن حساب برده میشود. واقعیّت آن است که تاریخ و فرهنگ ایران از همان آغاز رو به گشایش داشتهاند نه بستگی، رو به انعطاف داشتهاند نه تحجّر، رو به جهانی بودن داشتهاند نه موضعی؛ و این حقد و رشک بر میانگیخت. مقایسه شود بزرگمنشیِ هخامنشی با تمدّنهای همزمانش مانند بابِل و آشور، حتّی با یونان. زبان فارسی و فرهنگ ایران بعد از اسلام نیز، از جهت دیگر همان روش را دنبال میکنند. شاهنامه، کتابِ جهانی است، انگیزهها و هدفهایش مقایسه شود با انگیزهها و هدفهای معروفترین حماسهی عالم، يعنى «ايلياد هومر». البتّه ایران احتیاج به دفاع ندارد. او بهقدر کافی طیّ این ۲۵۰۰ سال مورد داوری قرار گرفته است و به یقین نتیجهای که بدگویان از این حرفها انتظار دارند، به دست نخواهد آمد.
#هشدار_روزگار
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی
https://www.tgoop.com/sarv_e_sokhangoo
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
سرو سخنگو (دکتر اسلامی نُدوشن)
کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
💎سَـرو سخنگوی ایــران
عصارهی تاریخ، ادبیات، فرهنگ و تمدّن
✅مطالب اختصاصی هستند (از آثار استاد گزینش میشوند)
❇️ بازنشـر مطالب= لطفاً با ذکر منبع🙏
️📚آشنایی با آثار استاد: هشتگ #معرفی_کتاب یا هشتگ #زیست_کتابنامه
️
💎سَـرو سخنگوی ایــران
عصارهی تاریخ، ادبیات، فرهنگ و تمدّن
✅مطالب اختصاصی هستند (از آثار استاد گزینش میشوند)
❇️ بازنشـر مطالب= لطفاً با ذکر منبع🙏
️📚آشنایی با آثار استاد: هشتگ #معرفی_کتاب یا هشتگ #زیست_کتابنامه
️
Forwarded from ایران بوم
کتیبۀ بیستون (بغستان)
م. آ. داندامایف
https://www.tgoop.com/iranboom_ir/39507
مطالعه درباره خط میخی فارسی باستان موجب شد که در مورد مطالعه سایر انواع خط میخی نیز اقداماتی به عمل آید و نکتهای که به این کار کمک کرد این بود که تعدادی از کتیبههای هخامنشی ترجمههای دقیق همان زبان باستانی ایران بود. اکنون میبایستی اهمیت صوتی علایم انواع دوم و سوم خطوط میخی با توجه به طرز نوشتن اسامی خاص و نامهای جغرافیایی، تعیین میشد. در این راه «ن.وسترگارد» و «ا.هینکس» موفقیتهای زیادی کسب کردند، ولی نبودن متون بزرگ مانع ادامهی اقدامات بعدی گردید. ضمنا در سال 1835 یک افسر بیست و پنجساله انگلیسی موسوم به «رائولین سن» (رالین سن) کتیبهی مشهور بیستون را کشف کرد.
بزرگترین آثار کتیبههای صخرهای، یعنی کتیبهی بیستون در سی کیلومتری شهر کنونی کرمانشاه در راه کاروان رو قدیمی که تا مرز باکتریا (بلخ) و هند امتداد دارد و غرب را با شرق مرتبط و متصل میسازد، قرار گرفته است. این راه بین بابل و اکباتان واقع شده بود. از جادهی مزبور که مسیر عبور مردم در طی قرون و اعصار متمادی بود، سپاهیان ایران و رزمجویان اسکندر مقدونی و مهاجمین عرب و دهها سپاهیان دیگر کشورها عبور کردهاند و قاعدتا کتیبههای بیستون باید نظر نسلهای زیادی را به خود جلب کرده باشد. این کتیبه در سطح برآمدگی منتهیالیه سلسله جبال زاگرس از سمت چپ جادهی کاروان رو، در روی یک صخرهی عمودی غیر قابل دسترس در ارتفاع 105 متر، کنده شده است. کتیبه و برآمدگی آن در ارتفاع زیادی از جاده قرار گرفته و از دور دیده میشود. این کتیبه مانند کلیهی کتیبههای باشکوه هخامنشیان به زبانهای فارسی باستان عیلامی [ایلامی] و اکدی تنظیم یافته و حاوی بیش از هزار سطر میباشد.
ارتفاع کلی کتیبه 7 متر و 80 سانتیمتر و طول آن 22 متر میباشد و در مرکز آن پنج ستون به خط میخی فارسی باستان دیده میشود. هر یک از چهارستون اولیه قدری کمتر از 2 متر عرض و 4 متر ارتفاع دارد . متن فارسی باستان جمعا 515 سطر دارد. بر روی پنج ستون مذکور اهورامزدا بر روی صفحهی برآمدهای قرار گرفته و بر روی همهی این اشکال در حال پرواز است. اهورامزدا با چهرهی انسانی و ریشی مستطیل تجسم یافته و از میان انوار یک قرص خورشید بسیار بزرگ که در حال نورافشانی است، پدیدار گشته است. بر روی سر او یک تاج تابناک با شاخهایی قرار گرفته که نشانه و رمز خدایی بودن اوست. اهورامزدا دست چپش را با حلقهای به سوی داریوش دراز کرده و به این ترتیب مشغول انجام مراسمی مبنی بر تسلیم قدرت و سلطهی پادشاهی به داریوش میباشد. وی با دست راستش که بلند کرده خیر و برکت برای داریوش میخواهد. خود داریوش تاج پادشاهی بر سردارد، سبیلهایش تابیده و ریشش مستطیلی شکل و به شیوه ریش پادشاهان آشور است که ده طره داشته. دست راست داریوش به حالت دعا و راز و نیاز به سوی اهورامزدا دراز است و با دست چپش کمانی را گرفته است. داریوش به اندازه معمولی یعنی به قد 180 سانتیمتر نشان داده شده است. داریوش با پای راست خود گائوماتا ]گئوماتا[ را زیر لگد انداخته به طوری که یک پا و دو دست گائوماتا ]گئوماتا[ به حالت تضرع بالا آمده است. از سمت چپ، در پشت سر داریوش دو نفر از درباریان نیزهدار و کماندار با تیرکشها ایستادهاند و هر دو ریشهای بلندی دارند. با توجه به نقشهای نقش رستم، نیزهدار مذکور «گبری» و کماندار «آسپاتینا» میباشد. این دو نفر قدشان از داریوش کوتاهتر و در حدود 150 سانتیمتر است، ولی از پادشاهان یاغی که مجسمهی آنها تاسینهی داریوش است (در حدود 120 سانتیمتر)، بلندترند. پشت سر گوئوماتا ]گئوماتا[ بلافاصله هشت نفر از غاصبین تخت و تاج پادشاهی و پیشوای قبیله سکاییان (سکاها) «تیگراخائودا» که نظر به تیزی نوک کلاهش هشت سانتیمتر از داریوش بلندتر است، نقش گردیده است. همهی آنها از پشت، دستشان بسته است. و به علاوه همهی آنها به وسیلهی زنجیری به یکدیگر متصل هستند. قسمتی از مجسمههای کتیبهی بیستون در زمان دو جنگ جهانی موقعی که سربازان از کنار آن عبور کردهاند، ویران گردیده است. مجموعا این نقوش حد متوسط 3 متر ارتفاع و 48/5 متر طول دارد.
در سمت راست نقوش مذکور، چهارستون از کتیبه به خط ایلامی است که قسمتهای زیادی از آن ویران شده است. هر یک از آنها به ارتفاع 10/2 متر و طول تقریبا 5/1 متر میباشد. این ستونها جمعا 323 سطر دارد. در سمت چپ خط ایرانی سه ستون دیگر وجود دارد که کتیبهای هم بر روی قطعهی کوچکی قرار گفته که از نوع خط متاخر ایلامی است و حاوی ترجمهی چهارستون اول فارسی باستان میباشد. سطور ایلامی جمعا 650 سطر است.
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/2941-katibeye-bisoton-1.html
م. آ. داندامایف
https://www.tgoop.com/iranboom_ir/39507
مطالعه درباره خط میخی فارسی باستان موجب شد که در مورد مطالعه سایر انواع خط میخی نیز اقداماتی به عمل آید و نکتهای که به این کار کمک کرد این بود که تعدادی از کتیبههای هخامنشی ترجمههای دقیق همان زبان باستانی ایران بود. اکنون میبایستی اهمیت صوتی علایم انواع دوم و سوم خطوط میخی با توجه به طرز نوشتن اسامی خاص و نامهای جغرافیایی، تعیین میشد. در این راه «ن.وسترگارد» و «ا.هینکس» موفقیتهای زیادی کسب کردند، ولی نبودن متون بزرگ مانع ادامهی اقدامات بعدی گردید. ضمنا در سال 1835 یک افسر بیست و پنجساله انگلیسی موسوم به «رائولین سن» (رالین سن) کتیبهی مشهور بیستون را کشف کرد.
بزرگترین آثار کتیبههای صخرهای، یعنی کتیبهی بیستون در سی کیلومتری شهر کنونی کرمانشاه در راه کاروان رو قدیمی که تا مرز باکتریا (بلخ) و هند امتداد دارد و غرب را با شرق مرتبط و متصل میسازد، قرار گرفته است. این راه بین بابل و اکباتان واقع شده بود. از جادهی مزبور که مسیر عبور مردم در طی قرون و اعصار متمادی بود، سپاهیان ایران و رزمجویان اسکندر مقدونی و مهاجمین عرب و دهها سپاهیان دیگر کشورها عبور کردهاند و قاعدتا کتیبههای بیستون باید نظر نسلهای زیادی را به خود جلب کرده باشد. این کتیبه در سطح برآمدگی منتهیالیه سلسله جبال زاگرس از سمت چپ جادهی کاروان رو، در روی یک صخرهی عمودی غیر قابل دسترس در ارتفاع 105 متر، کنده شده است. کتیبه و برآمدگی آن در ارتفاع زیادی از جاده قرار گرفته و از دور دیده میشود. این کتیبه مانند کلیهی کتیبههای باشکوه هخامنشیان به زبانهای فارسی باستان عیلامی [ایلامی] و اکدی تنظیم یافته و حاوی بیش از هزار سطر میباشد.
ارتفاع کلی کتیبه 7 متر و 80 سانتیمتر و طول آن 22 متر میباشد و در مرکز آن پنج ستون به خط میخی فارسی باستان دیده میشود. هر یک از چهارستون اولیه قدری کمتر از 2 متر عرض و 4 متر ارتفاع دارد . متن فارسی باستان جمعا 515 سطر دارد. بر روی پنج ستون مذکور اهورامزدا بر روی صفحهی برآمدهای قرار گرفته و بر روی همهی این اشکال در حال پرواز است. اهورامزدا با چهرهی انسانی و ریشی مستطیل تجسم یافته و از میان انوار یک قرص خورشید بسیار بزرگ که در حال نورافشانی است، پدیدار گشته است. بر روی سر او یک تاج تابناک با شاخهایی قرار گرفته که نشانه و رمز خدایی بودن اوست. اهورامزدا دست چپش را با حلقهای به سوی داریوش دراز کرده و به این ترتیب مشغول انجام مراسمی مبنی بر تسلیم قدرت و سلطهی پادشاهی به داریوش میباشد. وی با دست راستش که بلند کرده خیر و برکت برای داریوش میخواهد. خود داریوش تاج پادشاهی بر سردارد، سبیلهایش تابیده و ریشش مستطیلی شکل و به شیوه ریش پادشاهان آشور است که ده طره داشته. دست راست داریوش به حالت دعا و راز و نیاز به سوی اهورامزدا دراز است و با دست چپش کمانی را گرفته است. داریوش به اندازه معمولی یعنی به قد 180 سانتیمتر نشان داده شده است. داریوش با پای راست خود گائوماتا ]گئوماتا[ را زیر لگد انداخته به طوری که یک پا و دو دست گائوماتا ]گئوماتا[ به حالت تضرع بالا آمده است. از سمت چپ، در پشت سر داریوش دو نفر از درباریان نیزهدار و کماندار با تیرکشها ایستادهاند و هر دو ریشهای بلندی دارند. با توجه به نقشهای نقش رستم، نیزهدار مذکور «گبری» و کماندار «آسپاتینا» میباشد. این دو نفر قدشان از داریوش کوتاهتر و در حدود 150 سانتیمتر است، ولی از پادشاهان یاغی که مجسمهی آنها تاسینهی داریوش است (در حدود 120 سانتیمتر)، بلندترند. پشت سر گوئوماتا ]گئوماتا[ بلافاصله هشت نفر از غاصبین تخت و تاج پادشاهی و پیشوای قبیله سکاییان (سکاها) «تیگراخائودا» که نظر به تیزی نوک کلاهش هشت سانتیمتر از داریوش بلندتر است، نقش گردیده است. همهی آنها از پشت، دستشان بسته است. و به علاوه همهی آنها به وسیلهی زنجیری به یکدیگر متصل هستند. قسمتی از مجسمههای کتیبهی بیستون در زمان دو جنگ جهانی موقعی که سربازان از کنار آن عبور کردهاند، ویران گردیده است. مجموعا این نقوش حد متوسط 3 متر ارتفاع و 48/5 متر طول دارد.
در سمت راست نقوش مذکور، چهارستون از کتیبه به خط ایلامی است که قسمتهای زیادی از آن ویران شده است. هر یک از آنها به ارتفاع 10/2 متر و طول تقریبا 5/1 متر میباشد. این ستونها جمعا 323 سطر دارد. در سمت چپ خط ایرانی سه ستون دیگر وجود دارد که کتیبهای هم بر روی قطعهی کوچکی قرار گفته که از نوع خط متاخر ایلامی است و حاوی ترجمهی چهارستون اول فارسی باستان میباشد. سطور ایلامی جمعا 650 سطر است.
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/2941-katibeye-bisoton-1.html
Telegram
ایران بوم
کتیبۀ بیستون (بغستان)
http://iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/2941-katibeye-bisoton-1.html
@iranboom_ir
http://iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/2941-katibeye-bisoton-1.html
@iranboom_ir
#نعمت_ییلدریم:
ادبیات فارسی تأثیر عمیقی بر ادبیات ترکی گذاشته و به دلیل حضور پررنگ در دربار، عرصه سیاست و حکمرانی را هم متاثر کرده است تا جایی که برخی از شاهان عثمانی جزو شاعران فارسی به حساب میآیند و دیوان شعر فارسی دارند و در دربار خود از شاعران و ادبیان بسیاری حمایت کردهاند.
@shahnamehpajohan
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
ادبیات فارسی تأثیر عمیقی بر ادبیات ترکی گذاشته و به دلیل حضور پررنگ در دربار، عرصه سیاست و حکمرانی را هم متاثر کرده است تا جایی که برخی از شاهان عثمانی جزو شاعران فارسی به حساب میآیند و دیوان شعر فارسی دارند و در دربار خود از شاعران و ادبیان بسیاری حمایت کردهاند.
@shahnamehpajohan
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
#شاهنامه
#حکیم_فردوسی
شاهکارِ خیال شاعرانه
آنها که از شعر توقع استعاره و تشبیه دارند، یعنی حوزهٔ تصویر را محدود در این دو گونهٔ رایج تصویر میدانند، اغلب در باب شاهنامه اشتباه میکنند و میگویند شاهنامه نظمی است استادانه، ولی آثار نظامی شعر است. اگر به علت اصلی این عقیدهٔ ایشان بنگریم خواهیم دید که این داوری ایشان برخاسته از نظرگاه محدود آنان در زمینهٔ تصویرهای شعری است، ولی مگر جوهر شعری، تأثیر و به گفتهٔ ارسطو تخییل نیست، در این صورت، در حماسه، چه چیز از اغراقِ شاعرانه خیالانگیزتر تواند بود، آیا تصویری ازینگونه که در این ابیات میخوانیم:
سپاهی که خورشید شد ناپدید
چو گَرد سیاه از میان بردمید
نه دریا پدید و نه هامون نه کوه
زمین آمد از پای اسبان ستوه
و زمینهٔ تخییلی آن تا مرزِ حیرت گسترده است، میتواند از رهگذر تصویرهای استعاری و یا تشبیهی ترسیم شود؟ آنچه را فردوسی در یک مصراع از رهگذر اسناد مجازی –به معنی مصطلح ما در این کتاب– ارائه میدهد آیا میتوان با هزار تشبیه و استعاره عرضه داشت:
به مرگ سیاوش سیه پوشد آب
کند زار نفرین بر افراسیاب
و یا:
که زیبد کزین غم بنالد پلنگ
ز دریا خروشان برآید نهنگ
و گر مرغ با ماهیان اندر آب
بخوانند نفرین به افراسیاب
شاهنامه از نظر تنوّع حوزهٔ تصویر، در میان دفاترِ شعر فارسی، یکی از شاهکارهای خیال شاعرانهٔ سرایندگان زبان پارسی است و صوَر خیالِ فردوسی محدود در شکلهای رایج تصویر _که استعاره و تشبیه است_ نیست.
در شاهنامه وسیعترین صورتِ خیال، اغراقِ شاعرانه است. اغراق شاعرانه در شاهنامه دارای خصایصی است که با دیگر نمونههای مشابه آن در شعر این روزگار و اعصارِ بعد نیز قابل قیاس نیست. در اغراقهای او قبل از هر چیز مسألهٔ تخییل را به قویترین وجهی میتوان مشاهده کرد و از این روی جنبهٔ هنری آن امری است محسوس. برخلاف بسیاری از اغراقهای معاصران او و یا گویندگان دورههای بعد، که فقط نوعی ادّعاست و این خصوصیت در اغراق شرط اصلی است وگرنه اغراق غیر هنری، کار هر دروغگویی است و اغلب شاعران، مرز میان گونههای مختلف اغراق را درنیافتهاند و هرگونه ادّعای دروغین را از مقولهٔ اغراق شمردهاند و از همینجاست که بسیاری از ناقدان، اغراق را از میان صور خیال شاعرانه، نپسندیدهاند ولی بعضی دیگر آن را بهترین نوع تصاویر شعری دانستهاند.
محمدرضا شفیعیکدکنی
صور خیال در شعر فارسی، چاپ ششم، آگه، تهران: ۱۳۷۵، صص ۴۴۸–۴۴۷
کانال ادبی ویر
@vir486
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
#حکیم_فردوسی
شاهکارِ خیال شاعرانه
آنها که از شعر توقع استعاره و تشبیه دارند، یعنی حوزهٔ تصویر را محدود در این دو گونهٔ رایج تصویر میدانند، اغلب در باب شاهنامه اشتباه میکنند و میگویند شاهنامه نظمی است استادانه، ولی آثار نظامی شعر است. اگر به علت اصلی این عقیدهٔ ایشان بنگریم خواهیم دید که این داوری ایشان برخاسته از نظرگاه محدود آنان در زمینهٔ تصویرهای شعری است، ولی مگر جوهر شعری، تأثیر و به گفتهٔ ارسطو تخییل نیست، در این صورت، در حماسه، چه چیز از اغراقِ شاعرانه خیالانگیزتر تواند بود، آیا تصویری ازینگونه که در این ابیات میخوانیم:
سپاهی که خورشید شد ناپدید
چو گَرد سیاه از میان بردمید
نه دریا پدید و نه هامون نه کوه
زمین آمد از پای اسبان ستوه
و زمینهٔ تخییلی آن تا مرزِ حیرت گسترده است، میتواند از رهگذر تصویرهای استعاری و یا تشبیهی ترسیم شود؟ آنچه را فردوسی در یک مصراع از رهگذر اسناد مجازی –به معنی مصطلح ما در این کتاب– ارائه میدهد آیا میتوان با هزار تشبیه و استعاره عرضه داشت:
به مرگ سیاوش سیه پوشد آب
کند زار نفرین بر افراسیاب
و یا:
که زیبد کزین غم بنالد پلنگ
ز دریا خروشان برآید نهنگ
و گر مرغ با ماهیان اندر آب
بخوانند نفرین به افراسیاب
شاهنامه از نظر تنوّع حوزهٔ تصویر، در میان دفاترِ شعر فارسی، یکی از شاهکارهای خیال شاعرانهٔ سرایندگان زبان پارسی است و صوَر خیالِ فردوسی محدود در شکلهای رایج تصویر _که استعاره و تشبیه است_ نیست.
در شاهنامه وسیعترین صورتِ خیال، اغراقِ شاعرانه است. اغراق شاعرانه در شاهنامه دارای خصایصی است که با دیگر نمونههای مشابه آن در شعر این روزگار و اعصارِ بعد نیز قابل قیاس نیست. در اغراقهای او قبل از هر چیز مسألهٔ تخییل را به قویترین وجهی میتوان مشاهده کرد و از این روی جنبهٔ هنری آن امری است محسوس. برخلاف بسیاری از اغراقهای معاصران او و یا گویندگان دورههای بعد، که فقط نوعی ادّعاست و این خصوصیت در اغراق شرط اصلی است وگرنه اغراق غیر هنری، کار هر دروغگویی است و اغلب شاعران، مرز میان گونههای مختلف اغراق را درنیافتهاند و هرگونه ادّعای دروغین را از مقولهٔ اغراق شمردهاند و از همینجاست که بسیاری از ناقدان، اغراق را از میان صور خیال شاعرانه، نپسندیدهاند ولی بعضی دیگر آن را بهترین نوع تصاویر شعری دانستهاند.
محمدرضا شفیعیکدکنی
صور خیال در شعر فارسی، چاپ ششم، آگه، تهران: ۱۳۷۵، صص ۴۴۸–۴۴۷
کانال ادبی ویر
@vir486
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
۱۸ آبان زادروز پشوتنجی دوسابایی مارکار
(زاده ی ۱۸ آبان ۱۲۵۰ بمبئی -- درگذشته ی ۱۸ مهر ۱۳۴۴ بمبئی) بازرگان نیکوکار پارسی هند.
او به علت علاقه به ایران، زبان فارسی آموخت و زبان انگلیسی را هم به خوبی میدانست ولی به زبان گجراتی سخن میگفت.
وی پس از پایان تحصیلات به بازرگانی روی آورد و صاحب ثروت بسیاری شد. در آغاز سفیر انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی در ایران بود و مسئولیت داشت تا به امور زرتشتیان ایران رسیدگی کند و در سال ۱۳۰۴ نایب رئیس انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی شد و در سال ۱۳۱۷ به مقام ریاست این انجمن رسید.
او با ساختن دبستان دخترانه و پسرانه مارکار در بهمن ۱۳۰۶ نخستین گام را برای با سواد کردن کودکان یزدی برداشت و دبیرستان دخترانه و پسرانه مارکار را هم در شهریور ۱۳۱۲ تأسیس کرد.
وی با ساخت پرورشگاه، برج ساعت فردوسی یزد و مجسمه ی فردوسی تهران در سال ۱۳۱۳ توانست علاقهاش را با گسترش فرهنگ در ایران نشان دهد. پرورشگاه مجموعه مارکار یزد برخلاف اذهان عموم، خوابگاهی شبانهروزی برای اسکان دانش آموزان بیبضاعت اطراف شهر با همه ی امکانات، بدون پرداخت شهریه بوده است.
استفاده ازاین امکانات مخصوص زرتشتیان نبود و بسیاری از ایرانیان زرتشتی و غیر زرتشتی از امکانات این مراکز استفاده کردهاند.
از دیگر موقوفات او :
بنگاه ورزشی پشوتن جی دوسابایی مارکار در بمبئی،
اختصاص سرمایه برای ادامه تحصیل شاگردان زرتشتی برتر مدارس مارکار در دانشگاه تهران،
اختصاص سرمایه برای انتشارات دینی تحت سرپرستی انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی، که از جمله آن کتابهای ترجمه گاتها و یشت ها توسط ابراهیم پورداود است.
بخشش سرمایه برای انتشار نوشتهها و متن سخنرانیهای سودمند.
ساخت آموزشگاه پسرانه و دخترانه در وسو هندوستان.
خرید و آبادسازی زمینهای تهران پارس تهران.
اهدای زمین پارک مارکار در یزد.
و ساخت همایشگاه مارکار در تهران
است.
او سه بار در سالهای ۱۳۰۳، ۱۳۱۳ و ۱۳۲۸ خورشیدی برای سرکشی و مشاهده پیشرفت و بررسی وضعیت مؤسسات خیریه با حمایت خویش، به ایران مسافرت کرد. در سال ۱۳۱۳ خورشیدی در دومین سفرش به یزد از سوی وزارت فرهنگ به دریافت نشان درجه اول علمی سرافراز شد.
در سال ۱۳۲۶ خورشیدی نیز نشان همایونی را دریافت کرد و در واپسین سفر خویش به ایران در سال ۱۳۲۸ به دریافت نشان درجه اول سپاس ملی سرافراز شد، و به دیدار با شاهنشاه ایران دعوت شد.
پس از درگذشتش، سروش لهراسب سرپرستی این مدارس و موسسات را تا مدتها به عهده داشت و پس از چندی برابر یک آییننامه اجرایی وکالت تملک تمام مایملک و موسسات مارکار را به انجمن زرتشتیان تهران واگذار کرد.
این آییننامه با امضای سروش لهراسب و به تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۵۳ خورشیدی است.
پرورشگاه مارکار، اکنون پردیس دانش مارکار نام گرفته و تا حدودی به فعالیت خود ادامه میدهد.
در زیر زمین این پرورشگاه موزهای به نام موزه تاریخ و فرهنگ زرتشتیان برای آشنایی بازدید کنندگان با آداب و رسوم زرتشتیان ایجاد شده است.
نقل است که پشوتن جی دوسابایی مارکار به جای استفاده از مترو برای رفت و آمد های شهری پیاده میرفت و میگفت میخواهد تا با پولش به دانشآموزان عزیز ایرانی کمک کند.
روانش شاد یادش گرامی و راهش پررهرو باد.
💎
🆔 @maneshparsi
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
(زاده ی ۱۸ آبان ۱۲۵۰ بمبئی -- درگذشته ی ۱۸ مهر ۱۳۴۴ بمبئی) بازرگان نیکوکار پارسی هند.
او به علت علاقه به ایران، زبان فارسی آموخت و زبان انگلیسی را هم به خوبی میدانست ولی به زبان گجراتی سخن میگفت.
وی پس از پایان تحصیلات به بازرگانی روی آورد و صاحب ثروت بسیاری شد. در آغاز سفیر انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی در ایران بود و مسئولیت داشت تا به امور زرتشتیان ایران رسیدگی کند و در سال ۱۳۰۴ نایب رئیس انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی شد و در سال ۱۳۱۷ به مقام ریاست این انجمن رسید.
او با ساختن دبستان دخترانه و پسرانه مارکار در بهمن ۱۳۰۶ نخستین گام را برای با سواد کردن کودکان یزدی برداشت و دبیرستان دخترانه و پسرانه مارکار را هم در شهریور ۱۳۱۲ تأسیس کرد.
وی با ساخت پرورشگاه، برج ساعت فردوسی یزد و مجسمه ی فردوسی تهران در سال ۱۳۱۳ توانست علاقهاش را با گسترش فرهنگ در ایران نشان دهد. پرورشگاه مجموعه مارکار یزد برخلاف اذهان عموم، خوابگاهی شبانهروزی برای اسکان دانش آموزان بیبضاعت اطراف شهر با همه ی امکانات، بدون پرداخت شهریه بوده است.
استفاده ازاین امکانات مخصوص زرتشتیان نبود و بسیاری از ایرانیان زرتشتی و غیر زرتشتی از امکانات این مراکز استفاده کردهاند.
از دیگر موقوفات او :
بنگاه ورزشی پشوتن جی دوسابایی مارکار در بمبئی،
اختصاص سرمایه برای ادامه تحصیل شاگردان زرتشتی برتر مدارس مارکار در دانشگاه تهران،
اختصاص سرمایه برای انتشارات دینی تحت سرپرستی انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی، که از جمله آن کتابهای ترجمه گاتها و یشت ها توسط ابراهیم پورداود است.
بخشش سرمایه برای انتشار نوشتهها و متن سخنرانیهای سودمند.
ساخت آموزشگاه پسرانه و دخترانه در وسو هندوستان.
خرید و آبادسازی زمینهای تهران پارس تهران.
اهدای زمین پارک مارکار در یزد.
و ساخت همایشگاه مارکار در تهران
است.
او سه بار در سالهای ۱۳۰۳، ۱۳۱۳ و ۱۳۲۸ خورشیدی برای سرکشی و مشاهده پیشرفت و بررسی وضعیت مؤسسات خیریه با حمایت خویش، به ایران مسافرت کرد. در سال ۱۳۱۳ خورشیدی در دومین سفرش به یزد از سوی وزارت فرهنگ به دریافت نشان درجه اول علمی سرافراز شد.
در سال ۱۳۲۶ خورشیدی نیز نشان همایونی را دریافت کرد و در واپسین سفر خویش به ایران در سال ۱۳۲۸ به دریافت نشان درجه اول سپاس ملی سرافراز شد، و به دیدار با شاهنشاه ایران دعوت شد.
پس از درگذشتش، سروش لهراسب سرپرستی این مدارس و موسسات را تا مدتها به عهده داشت و پس از چندی برابر یک آییننامه اجرایی وکالت تملک تمام مایملک و موسسات مارکار را به انجمن زرتشتیان تهران واگذار کرد.
این آییننامه با امضای سروش لهراسب و به تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۵۳ خورشیدی است.
پرورشگاه مارکار، اکنون پردیس دانش مارکار نام گرفته و تا حدودی به فعالیت خود ادامه میدهد.
در زیر زمین این پرورشگاه موزهای به نام موزه تاریخ و فرهنگ زرتشتیان برای آشنایی بازدید کنندگان با آداب و رسوم زرتشتیان ایجاد شده است.
نقل است که پشوتن جی دوسابایی مارکار به جای استفاده از مترو برای رفت و آمد های شهری پیاده میرفت و میگفت میخواهد تا با پولش به دانشآموزان عزیز ایرانی کمک کند.
روانش شاد یادش گرامی و راهش پررهرو باد.
💎
🆔 @maneshparsi
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
.
نگران آب و خاک میهن
۱۹ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
روزی که اسفندیار به آهنگ جنگ با رستم به زابلستان شد، رستم با پدرش زال رای زد تا از چه راهی از جنگ با شاهزاده جوان بپرهیزد.
سخنها اندر میانه برفت.
یکی از سخنان نغز زال، آن بود که به پسر سفارش کرد تا به هر راهی که شده در جنگ را بربندد. چرا؟
چون اگر جنگ درگیرد، دستکم یکی از فرجامهای آن چنین خواهد بود که رستم بر دست اسفندیار کشته شود!
فرجام دیگر آن که رستم اسفندیار را بکشد.
اما نگرانی زال چیزی دیگر است. جنگ را و پس از جنگ را میبیند. خوب آگاه است که رستم نیرومند است و جهانپهلوان. زرادخانه او سرشار جنگابزار است و گنجها پر از دارایی.
اما سفارش به پرهیز از جنگ میکند.
میداند که اگر جنگ درگیرد آب و خاک سرزمینش بر باد خواهد رفت. و آن بزرگترِ دردها خواهد بود.
به رستم میگوید:
«به دست جوانی چو اسفندیار
اگر تو شوی کشته در کارزار
نماند به زابلستان آب و خاک
بلندی برین بوم گردد مغاک.»
زال، غم آب و خاک سرزمینش را هم دارد.
غم جان ساکنان سرزمینش را.
بر اوست که تا بتواند راه جنگ را بربندد.
مردم برای زندگی به دنیا آمدهاند.
نیامدهاند تا کشته شوند.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
.
نگران آب و خاک میهن
۱۹ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
روزی که اسفندیار به آهنگ جنگ با رستم به زابلستان شد، رستم با پدرش زال رای زد تا از چه راهی از جنگ با شاهزاده جوان بپرهیزد.
سخنها اندر میانه برفت.
یکی از سخنان نغز زال، آن بود که به پسر سفارش کرد تا به هر راهی که شده در جنگ را بربندد. چرا؟
چون اگر جنگ درگیرد، دستکم یکی از فرجامهای آن چنین خواهد بود که رستم بر دست اسفندیار کشته شود!
فرجام دیگر آن که رستم اسفندیار را بکشد.
اما نگرانی زال چیزی دیگر است. جنگ را و پس از جنگ را میبیند. خوب آگاه است که رستم نیرومند است و جهانپهلوان. زرادخانه او سرشار جنگابزار است و گنجها پر از دارایی.
اما سفارش به پرهیز از جنگ میکند.
میداند که اگر جنگ درگیرد آب و خاک سرزمینش بر باد خواهد رفت. و آن بزرگترِ دردها خواهد بود.
به رستم میگوید:
«به دست جوانی چو اسفندیار
اگر تو شوی کشته در کارزار
نماند به زابلستان آب و خاک
بلندی برین بوم گردد مغاک.»
زال، غم آب و خاک سرزمینش را هم دارد.
غم جان ساکنان سرزمینش را.
بر اوست که تا بتواند راه جنگ را بربندد.
مردم برای زندگی به دنیا آمدهاند.
نیامدهاند تا کشته شوند.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
#سجاد_آیدنلو :
محققان و ایرانیان در این زمینه اختلاف دارند كه هفتخوان اسفندیار تقلیدی از هفتخوان رستم تلقی میشود یا نه. اسفندیار در آیین زرتشتی و آیین مذهبی مطلوب بهشمار میرود و موبدان برای اینكه اسفندیار پهلوان دستكم از رستم نداشته باشد، به تقلید از وی برای پهلوان دین خود داستان هفتخوان در نظر گرفتهاند. عدهای نیز معتقدند داستان هفتخوان رستم به تقلید از اسفندیار ساخته شده ولی زمینه مقبول در این هفتخوانها این است كه هر دو داستان را اصیل بپنداریم نه اینكه بگوییم دیگری از آن تقلید كرده است.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
محققان و ایرانیان در این زمینه اختلاف دارند كه هفتخوان اسفندیار تقلیدی از هفتخوان رستم تلقی میشود یا نه. اسفندیار در آیین زرتشتی و آیین مذهبی مطلوب بهشمار میرود و موبدان برای اینكه اسفندیار پهلوان دستكم از رستم نداشته باشد، به تقلید از وی برای پهلوان دین خود داستان هفتخوان در نظر گرفتهاند. عدهای نیز معتقدند داستان هفتخوان رستم به تقلید از اسفندیار ساخته شده ولی زمینه مقبول در این هفتخوانها این است كه هر دو داستان را اصیل بپنداریم نه اینكه بگوییم دیگری از آن تقلید كرده است.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24