Forwarded from عکس نگار
فردوسی
که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گلست
به کوه اندرون لاله و سنبلست
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه گرم و نه سرد و همیشه بهار
نوازنده بلبل به باغ اندرون
گرازنده آهو به راغ اندرون
همیشه بیاساید از خفت و خوی
همه ساله هرجای رنگست و بوی
گلابست گویی به جویش روان
همی شاد گردد ز بویش روان
دی و بهمن و آذر و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین
همه ساله خندان لب جویبار
به هر جای باز شکاری به کار
سراسر همه کشور آراسته
ز دیبا و دینار وز خواسته
بتان پرستنده با تاج زر
همه نامداران به زرین کمر
🟩چهاردهم آبان روز ملی مازندران فرخنده باد.
https://www.tgoop.com/eshtadan
که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گلست
به کوه اندرون لاله و سنبلست
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه گرم و نه سرد و همیشه بهار
نوازنده بلبل به باغ اندرون
گرازنده آهو به راغ اندرون
همیشه بیاساید از خفت و خوی
همه ساله هرجای رنگست و بوی
گلابست گویی به جویش روان
همی شاد گردد ز بویش روان
دی و بهمن و آذر و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین
همه ساله خندان لب جویبار
به هر جای باز شکاری به کار
سراسر همه کشور آراسته
ز دیبا و دینار وز خواسته
بتان پرستنده با تاج زر
همه نامداران به زرین کمر
🟩چهاردهم آبان روز ملی مازندران فرخنده باد.
https://www.tgoop.com/eshtadan
#راز_رهایی_نیاکان_از_ساستار_ضحاک
۳- شرایط ذهنی رهایی(۹)
دادگرنمایی بیدادگران
در روزگاری که ضحاک همچون همه ساستاران تاریخ تلاش میکرد خودرا «دادگر» بشناساند و به هر شیوه بانگ «من دادگرم!» خود را بپراگنَد! به شیوۀ آگاهیرسانی/تبلیغات آن روزگار، در همه پهنه دیار مهر، سخنان و نمادهای دادگری ساستار را بر سنگ و گِل میکندند! این رویداد در شاهنامه «محضر نوشتن» نامیده شده است:
یکی «محضر» اکنون بباید نبشت
که جز تخم نیکی سپهبد نکشت
نگوید سخن جز همه راستی
نخواهد به داداندرون کاستی
ز بیمِ سپهبد همه راستان
برآن کار گشتند همداستان
ایرانیانِ رهروِ آیینِ بیدادستیز مهر، با تنی ورزداده و به یاری فناوری نوین مس، نمادهای دادگرنمایی بیدادگر(محضر) را نابود میکردند! این رویداد در شاهنامه با «دریدن محضر به دست کاوه» نمادینه شده است:
چو برخواند کاوه همه محضرش
سبک سوی پیران آن کشورش
خروشید ک«ای پایمردان دیو
بریده دل از ترسِ گیهانخدیو
همه سوی دوزخ نِهادید روی
سپردید دل را به گفتار اوی
نباشم بدین محضر اندر گوا؛
نه هرگز براندیشم از پادشا»
خروشید و برجست لرزان ز جای
بدرید و بسپَرد محضر به پای
دنباله دارد!
@ShahnamehToosi
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
۳- شرایط ذهنی رهایی(۹)
دادگرنمایی بیدادگران
در روزگاری که ضحاک همچون همه ساستاران تاریخ تلاش میکرد خودرا «دادگر» بشناساند و به هر شیوه بانگ «من دادگرم!» خود را بپراگنَد! به شیوۀ آگاهیرسانی/تبلیغات آن روزگار، در همه پهنه دیار مهر، سخنان و نمادهای دادگری ساستار را بر سنگ و گِل میکندند! این رویداد در شاهنامه «محضر نوشتن» نامیده شده است:
یکی «محضر» اکنون بباید نبشت
که جز تخم نیکی سپهبد نکشت
نگوید سخن جز همه راستی
نخواهد به داداندرون کاستی
ز بیمِ سپهبد همه راستان
برآن کار گشتند همداستان
ایرانیانِ رهروِ آیینِ بیدادستیز مهر، با تنی ورزداده و به یاری فناوری نوین مس، نمادهای دادگرنمایی بیدادگر(محضر) را نابود میکردند! این رویداد در شاهنامه با «دریدن محضر به دست کاوه» نمادینه شده است:
چو برخواند کاوه همه محضرش
سبک سوی پیران آن کشورش
خروشید ک«ای پایمردان دیو
بریده دل از ترسِ گیهانخدیو
همه سوی دوزخ نِهادید روی
سپردید دل را به گفتار اوی
نباشم بدین محضر اندر گوا؛
نه هرگز براندیشم از پادشا»
خروشید و برجست لرزان ز جای
بدرید و بسپَرد محضر به پای
دنباله دارد!
@ShahnamehToosi
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
مسخِ تاریخ
بخش ۲
کینهورزی نسبت به ایران و تاریخش معلوم نیست که از کجا آب میخورد، چه آرزو و چشمداشتی را ارضاء میکند؟ البتّه کسی این توقّع را ندارد که چون ما وابسته به این کشور هستیم چشمِ خود را به روی عیبهایش ببندیم. هیچ قوم کهنسالی از جمله ایران، عاری از کمبود یا مشکلاتی نبوده، و اگر بود آن همه اُفت و خیز پیش نمیآمد. امّا ایران ویژگیِ خاصّ خود را داشته و آن این است که به سبب داشتن بعضی امتیازها، جلبِ حسود و دشمن میکرده. بدین گونه کمتر کشوری در جهان به اندازهی او، از یکسو موردِ ستایش و از سوی دیگر موردِ طعن قرار گرفته است، ولی هیچگاه یک چنین کوششی در «مسخِ تاریخ» آنگونه که در دورانِ معاصر ناظر بودهایم، دیده نشده است. وقتی تلویزیونِ رسمیِ کشور هم این دید را مورد تشویق قرار دهد، آنگاه این سؤال پیش میآید که کجای کار هستیم؟
در واقع این نشانهی اهمّیّت و ریشهدار بودنِ تاریخ و فرهنگ ایران است، نشانهی آن است که از آن حساب برده میشود. واقعیّت آن است که تاریخ و فرهنگ ایران از همان آغاز رو به گشایش داشتهاند نه بستگی، رو به انعطاف داشتهاند نه تحجّر، رو به جهانی بودن داشتهاند نه موضعی؛ و این حقد و رشک بر میانگیخت. مقایسه شود بزرگمنشیِ هخامنشی با تمدّنهای همزمانش مانند بابِل و آشور، حتّی با یونان. زبان فارسی و فرهنگ ایران بعد از اسلام نیز، از جهت دیگر همان روش را دنبال میکنند. شاهنامه، کتابِ جهانی است، انگیزهها و هدفهایش مقایسه شود با انگیزهها و هدفهای معروفترین حماسهی عالم، يعنى «ايلياد هومر». البتّه ایران احتیاج به دفاع ندارد. او بهقدر کافی طیّ این ۲۵۰۰ سال مورد داوری قرار گرفته است و به یقین نتیجهای که بدگویان از این حرفها انتظار دارند، به دست نخواهد آمد.
#هشدار_روزگار
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی
https://www.tgoop.com/sarv_e_sokhangoo
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
بخش ۲
کینهورزی نسبت به ایران و تاریخش معلوم نیست که از کجا آب میخورد، چه آرزو و چشمداشتی را ارضاء میکند؟ البتّه کسی این توقّع را ندارد که چون ما وابسته به این کشور هستیم چشمِ خود را به روی عیبهایش ببندیم. هیچ قوم کهنسالی از جمله ایران، عاری از کمبود یا مشکلاتی نبوده، و اگر بود آن همه اُفت و خیز پیش نمیآمد. امّا ایران ویژگیِ خاصّ خود را داشته و آن این است که به سبب داشتن بعضی امتیازها، جلبِ حسود و دشمن میکرده. بدین گونه کمتر کشوری در جهان به اندازهی او، از یکسو موردِ ستایش و از سوی دیگر موردِ طعن قرار گرفته است، ولی هیچگاه یک چنین کوششی در «مسخِ تاریخ» آنگونه که در دورانِ معاصر ناظر بودهایم، دیده نشده است. وقتی تلویزیونِ رسمیِ کشور هم این دید را مورد تشویق قرار دهد، آنگاه این سؤال پیش میآید که کجای کار هستیم؟
در واقع این نشانهی اهمّیّت و ریشهدار بودنِ تاریخ و فرهنگ ایران است، نشانهی آن است که از آن حساب برده میشود. واقعیّت آن است که تاریخ و فرهنگ ایران از همان آغاز رو به گشایش داشتهاند نه بستگی، رو به انعطاف داشتهاند نه تحجّر، رو به جهانی بودن داشتهاند نه موضعی؛ و این حقد و رشک بر میانگیخت. مقایسه شود بزرگمنشیِ هخامنشی با تمدّنهای همزمانش مانند بابِل و آشور، حتّی با یونان. زبان فارسی و فرهنگ ایران بعد از اسلام نیز، از جهت دیگر همان روش را دنبال میکنند. شاهنامه، کتابِ جهانی است، انگیزهها و هدفهایش مقایسه شود با انگیزهها و هدفهای معروفترین حماسهی عالم، يعنى «ايلياد هومر». البتّه ایران احتیاج به دفاع ندارد. او بهقدر کافی طیّ این ۲۵۰۰ سال مورد داوری قرار گرفته است و به یقین نتیجهای که بدگویان از این حرفها انتظار دارند، به دست نخواهد آمد.
#هشدار_روزگار
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی
https://www.tgoop.com/sarv_e_sokhangoo
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
سرو سخنگو (دکتر اسلامی نُدوشن)
کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
💎سَـرو سخنگوی ایــران
عصارهی تاریخ، ادبیات، فرهنگ و تمدّن
✅مطالب اختصاصی هستند (از آثار استاد گزینش میشوند)
❇️ بازنشـر مطالب= لطفاً با ذکر منبع🙏
️📚آشنایی با آثار استاد: هشتگ #معرفی_کتاب یا هشتگ #زیست_کتابنامه
️
💎سَـرو سخنگوی ایــران
عصارهی تاریخ، ادبیات، فرهنگ و تمدّن
✅مطالب اختصاصی هستند (از آثار استاد گزینش میشوند)
❇️ بازنشـر مطالب= لطفاً با ذکر منبع🙏
️📚آشنایی با آثار استاد: هشتگ #معرفی_کتاب یا هشتگ #زیست_کتابنامه
️
Forwarded from ایران بوم
کتیبۀ بیستون (بغستان)
م. آ. داندامایف
https://www.tgoop.com/iranboom_ir/39507
مطالعه درباره خط میخی فارسی باستان موجب شد که در مورد مطالعه سایر انواع خط میخی نیز اقداماتی به عمل آید و نکتهای که به این کار کمک کرد این بود که تعدادی از کتیبههای هخامنشی ترجمههای دقیق همان زبان باستانی ایران بود. اکنون میبایستی اهمیت صوتی علایم انواع دوم و سوم خطوط میخی با توجه به طرز نوشتن اسامی خاص و نامهای جغرافیایی، تعیین میشد. در این راه «ن.وسترگارد» و «ا.هینکس» موفقیتهای زیادی کسب کردند، ولی نبودن متون بزرگ مانع ادامهی اقدامات بعدی گردید. ضمنا در سال 1835 یک افسر بیست و پنجساله انگلیسی موسوم به «رائولین سن» (رالین سن) کتیبهی مشهور بیستون را کشف کرد.
بزرگترین آثار کتیبههای صخرهای، یعنی کتیبهی بیستون در سی کیلومتری شهر کنونی کرمانشاه در راه کاروان رو قدیمی که تا مرز باکتریا (بلخ) و هند امتداد دارد و غرب را با شرق مرتبط و متصل میسازد، قرار گرفته است. این راه بین بابل و اکباتان واقع شده بود. از جادهی مزبور که مسیر عبور مردم در طی قرون و اعصار متمادی بود، سپاهیان ایران و رزمجویان اسکندر مقدونی و مهاجمین عرب و دهها سپاهیان دیگر کشورها عبور کردهاند و قاعدتا کتیبههای بیستون باید نظر نسلهای زیادی را به خود جلب کرده باشد. این کتیبه در سطح برآمدگی منتهیالیه سلسله جبال زاگرس از سمت چپ جادهی کاروان رو، در روی یک صخرهی عمودی غیر قابل دسترس در ارتفاع 105 متر، کنده شده است. کتیبه و برآمدگی آن در ارتفاع زیادی از جاده قرار گرفته و از دور دیده میشود. این کتیبه مانند کلیهی کتیبههای باشکوه هخامنشیان به زبانهای فارسی باستان عیلامی [ایلامی] و اکدی تنظیم یافته و حاوی بیش از هزار سطر میباشد.
ارتفاع کلی کتیبه 7 متر و 80 سانتیمتر و طول آن 22 متر میباشد و در مرکز آن پنج ستون به خط میخی فارسی باستان دیده میشود. هر یک از چهارستون اولیه قدری کمتر از 2 متر عرض و 4 متر ارتفاع دارد . متن فارسی باستان جمعا 515 سطر دارد. بر روی پنج ستون مذکور اهورامزدا بر روی صفحهی برآمدهای قرار گرفته و بر روی همهی این اشکال در حال پرواز است. اهورامزدا با چهرهی انسانی و ریشی مستطیل تجسم یافته و از میان انوار یک قرص خورشید بسیار بزرگ که در حال نورافشانی است، پدیدار گشته است. بر روی سر او یک تاج تابناک با شاخهایی قرار گرفته که نشانه و رمز خدایی بودن اوست. اهورامزدا دست چپش را با حلقهای به سوی داریوش دراز کرده و به این ترتیب مشغول انجام مراسمی مبنی بر تسلیم قدرت و سلطهی پادشاهی به داریوش میباشد. وی با دست راستش که بلند کرده خیر و برکت برای داریوش میخواهد. خود داریوش تاج پادشاهی بر سردارد، سبیلهایش تابیده و ریشش مستطیلی شکل و به شیوه ریش پادشاهان آشور است که ده طره داشته. دست راست داریوش به حالت دعا و راز و نیاز به سوی اهورامزدا دراز است و با دست چپش کمانی را گرفته است. داریوش به اندازه معمولی یعنی به قد 180 سانتیمتر نشان داده شده است. داریوش با پای راست خود گائوماتا ]گئوماتا[ را زیر لگد انداخته به طوری که یک پا و دو دست گائوماتا ]گئوماتا[ به حالت تضرع بالا آمده است. از سمت چپ، در پشت سر داریوش دو نفر از درباریان نیزهدار و کماندار با تیرکشها ایستادهاند و هر دو ریشهای بلندی دارند. با توجه به نقشهای نقش رستم، نیزهدار مذکور «گبری» و کماندار «آسپاتینا» میباشد. این دو نفر قدشان از داریوش کوتاهتر و در حدود 150 سانتیمتر است، ولی از پادشاهان یاغی که مجسمهی آنها تاسینهی داریوش است (در حدود 120 سانتیمتر)، بلندترند. پشت سر گوئوماتا ]گئوماتا[ بلافاصله هشت نفر از غاصبین تخت و تاج پادشاهی و پیشوای قبیله سکاییان (سکاها) «تیگراخائودا» که نظر به تیزی نوک کلاهش هشت سانتیمتر از داریوش بلندتر است، نقش گردیده است. همهی آنها از پشت، دستشان بسته است. و به علاوه همهی آنها به وسیلهی زنجیری به یکدیگر متصل هستند. قسمتی از مجسمههای کتیبهی بیستون در زمان دو جنگ جهانی موقعی که سربازان از کنار آن عبور کردهاند، ویران گردیده است. مجموعا این نقوش حد متوسط 3 متر ارتفاع و 48/5 متر طول دارد.
در سمت راست نقوش مذکور، چهارستون از کتیبه به خط ایلامی است که قسمتهای زیادی از آن ویران شده است. هر یک از آنها به ارتفاع 10/2 متر و طول تقریبا 5/1 متر میباشد. این ستونها جمعا 323 سطر دارد. در سمت چپ خط ایرانی سه ستون دیگر وجود دارد که کتیبهای هم بر روی قطعهی کوچکی قرار گفته که از نوع خط متاخر ایلامی است و حاوی ترجمهی چهارستون اول فارسی باستان میباشد. سطور ایلامی جمعا 650 سطر است.
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/2941-katibeye-bisoton-1.html
م. آ. داندامایف
https://www.tgoop.com/iranboom_ir/39507
مطالعه درباره خط میخی فارسی باستان موجب شد که در مورد مطالعه سایر انواع خط میخی نیز اقداماتی به عمل آید و نکتهای که به این کار کمک کرد این بود که تعدادی از کتیبههای هخامنشی ترجمههای دقیق همان زبان باستانی ایران بود. اکنون میبایستی اهمیت صوتی علایم انواع دوم و سوم خطوط میخی با توجه به طرز نوشتن اسامی خاص و نامهای جغرافیایی، تعیین میشد. در این راه «ن.وسترگارد» و «ا.هینکس» موفقیتهای زیادی کسب کردند، ولی نبودن متون بزرگ مانع ادامهی اقدامات بعدی گردید. ضمنا در سال 1835 یک افسر بیست و پنجساله انگلیسی موسوم به «رائولین سن» (رالین سن) کتیبهی مشهور بیستون را کشف کرد.
بزرگترین آثار کتیبههای صخرهای، یعنی کتیبهی بیستون در سی کیلومتری شهر کنونی کرمانشاه در راه کاروان رو قدیمی که تا مرز باکتریا (بلخ) و هند امتداد دارد و غرب را با شرق مرتبط و متصل میسازد، قرار گرفته است. این راه بین بابل و اکباتان واقع شده بود. از جادهی مزبور که مسیر عبور مردم در طی قرون و اعصار متمادی بود، سپاهیان ایران و رزمجویان اسکندر مقدونی و مهاجمین عرب و دهها سپاهیان دیگر کشورها عبور کردهاند و قاعدتا کتیبههای بیستون باید نظر نسلهای زیادی را به خود جلب کرده باشد. این کتیبه در سطح برآمدگی منتهیالیه سلسله جبال زاگرس از سمت چپ جادهی کاروان رو، در روی یک صخرهی عمودی غیر قابل دسترس در ارتفاع 105 متر، کنده شده است. کتیبه و برآمدگی آن در ارتفاع زیادی از جاده قرار گرفته و از دور دیده میشود. این کتیبه مانند کلیهی کتیبههای باشکوه هخامنشیان به زبانهای فارسی باستان عیلامی [ایلامی] و اکدی تنظیم یافته و حاوی بیش از هزار سطر میباشد.
ارتفاع کلی کتیبه 7 متر و 80 سانتیمتر و طول آن 22 متر میباشد و در مرکز آن پنج ستون به خط میخی فارسی باستان دیده میشود. هر یک از چهارستون اولیه قدری کمتر از 2 متر عرض و 4 متر ارتفاع دارد . متن فارسی باستان جمعا 515 سطر دارد. بر روی پنج ستون مذکور اهورامزدا بر روی صفحهی برآمدهای قرار گرفته و بر روی همهی این اشکال در حال پرواز است. اهورامزدا با چهرهی انسانی و ریشی مستطیل تجسم یافته و از میان انوار یک قرص خورشید بسیار بزرگ که در حال نورافشانی است، پدیدار گشته است. بر روی سر او یک تاج تابناک با شاخهایی قرار گرفته که نشانه و رمز خدایی بودن اوست. اهورامزدا دست چپش را با حلقهای به سوی داریوش دراز کرده و به این ترتیب مشغول انجام مراسمی مبنی بر تسلیم قدرت و سلطهی پادشاهی به داریوش میباشد. وی با دست راستش که بلند کرده خیر و برکت برای داریوش میخواهد. خود داریوش تاج پادشاهی بر سردارد، سبیلهایش تابیده و ریشش مستطیلی شکل و به شیوه ریش پادشاهان آشور است که ده طره داشته. دست راست داریوش به حالت دعا و راز و نیاز به سوی اهورامزدا دراز است و با دست چپش کمانی را گرفته است. داریوش به اندازه معمولی یعنی به قد 180 سانتیمتر نشان داده شده است. داریوش با پای راست خود گائوماتا ]گئوماتا[ را زیر لگد انداخته به طوری که یک پا و دو دست گائوماتا ]گئوماتا[ به حالت تضرع بالا آمده است. از سمت چپ، در پشت سر داریوش دو نفر از درباریان نیزهدار و کماندار با تیرکشها ایستادهاند و هر دو ریشهای بلندی دارند. با توجه به نقشهای نقش رستم، نیزهدار مذکور «گبری» و کماندار «آسپاتینا» میباشد. این دو نفر قدشان از داریوش کوتاهتر و در حدود 150 سانتیمتر است، ولی از پادشاهان یاغی که مجسمهی آنها تاسینهی داریوش است (در حدود 120 سانتیمتر)، بلندترند. پشت سر گوئوماتا ]گئوماتا[ بلافاصله هشت نفر از غاصبین تخت و تاج پادشاهی و پیشوای قبیله سکاییان (سکاها) «تیگراخائودا» که نظر به تیزی نوک کلاهش هشت سانتیمتر از داریوش بلندتر است، نقش گردیده است. همهی آنها از پشت، دستشان بسته است. و به علاوه همهی آنها به وسیلهی زنجیری به یکدیگر متصل هستند. قسمتی از مجسمههای کتیبهی بیستون در زمان دو جنگ جهانی موقعی که سربازان از کنار آن عبور کردهاند، ویران گردیده است. مجموعا این نقوش حد متوسط 3 متر ارتفاع و 48/5 متر طول دارد.
در سمت راست نقوش مذکور، چهارستون از کتیبه به خط ایلامی است که قسمتهای زیادی از آن ویران شده است. هر یک از آنها به ارتفاع 10/2 متر و طول تقریبا 5/1 متر میباشد. این ستونها جمعا 323 سطر دارد. در سمت چپ خط ایرانی سه ستون دیگر وجود دارد که کتیبهای هم بر روی قطعهی کوچکی قرار گفته که از نوع خط متاخر ایلامی است و حاوی ترجمهی چهارستون اول فارسی باستان میباشد. سطور ایلامی جمعا 650 سطر است.
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/2941-katibeye-bisoton-1.html
Telegram
ایران بوم
کتیبۀ بیستون (بغستان)
http://iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/2941-katibeye-bisoton-1.html
@iranboom_ir
http://iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/2941-katibeye-bisoton-1.html
@iranboom_ir
#نعمت_ییلدریم:
ادبیات فارسی تأثیر عمیقی بر ادبیات ترکی گذاشته و به دلیل حضور پررنگ در دربار، عرصه سیاست و حکمرانی را هم متاثر کرده است تا جایی که برخی از شاهان عثمانی جزو شاعران فارسی به حساب میآیند و دیوان شعر فارسی دارند و در دربار خود از شاعران و ادبیان بسیاری حمایت کردهاند.
@shahnamehpajohan
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
ادبیات فارسی تأثیر عمیقی بر ادبیات ترکی گذاشته و به دلیل حضور پررنگ در دربار، عرصه سیاست و حکمرانی را هم متاثر کرده است تا جایی که برخی از شاهان عثمانی جزو شاعران فارسی به حساب میآیند و دیوان شعر فارسی دارند و در دربار خود از شاعران و ادبیان بسیاری حمایت کردهاند.
@shahnamehpajohan
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
#شاهنامه
#حکیم_فردوسی
شاهکارِ خیال شاعرانه
آنها که از شعر توقع استعاره و تشبیه دارند، یعنی حوزهٔ تصویر را محدود در این دو گونهٔ رایج تصویر میدانند، اغلب در باب شاهنامه اشتباه میکنند و میگویند شاهنامه نظمی است استادانه، ولی آثار نظامی شعر است. اگر به علت اصلی این عقیدهٔ ایشان بنگریم خواهیم دید که این داوری ایشان برخاسته از نظرگاه محدود آنان در زمینهٔ تصویرهای شعری است، ولی مگر جوهر شعری، تأثیر و به گفتهٔ ارسطو تخییل نیست، در این صورت، در حماسه، چه چیز از اغراقِ شاعرانه خیالانگیزتر تواند بود، آیا تصویری ازینگونه که در این ابیات میخوانیم:
سپاهی که خورشید شد ناپدید
چو گَرد سیاه از میان بردمید
نه دریا پدید و نه هامون نه کوه
زمین آمد از پای اسبان ستوه
و زمینهٔ تخییلی آن تا مرزِ حیرت گسترده است، میتواند از رهگذر تصویرهای استعاری و یا تشبیهی ترسیم شود؟ آنچه را فردوسی در یک مصراع از رهگذر اسناد مجازی –به معنی مصطلح ما در این کتاب– ارائه میدهد آیا میتوان با هزار تشبیه و استعاره عرضه داشت:
به مرگ سیاوش سیه پوشد آب
کند زار نفرین بر افراسیاب
و یا:
که زیبد کزین غم بنالد پلنگ
ز دریا خروشان برآید نهنگ
و گر مرغ با ماهیان اندر آب
بخوانند نفرین به افراسیاب
شاهنامه از نظر تنوّع حوزهٔ تصویر، در میان دفاترِ شعر فارسی، یکی از شاهکارهای خیال شاعرانهٔ سرایندگان زبان پارسی است و صوَر خیالِ فردوسی محدود در شکلهای رایج تصویر _که استعاره و تشبیه است_ نیست.
در شاهنامه وسیعترین صورتِ خیال، اغراقِ شاعرانه است. اغراق شاعرانه در شاهنامه دارای خصایصی است که با دیگر نمونههای مشابه آن در شعر این روزگار و اعصارِ بعد نیز قابل قیاس نیست. در اغراقهای او قبل از هر چیز مسألهٔ تخییل را به قویترین وجهی میتوان مشاهده کرد و از این روی جنبهٔ هنری آن امری است محسوس. برخلاف بسیاری از اغراقهای معاصران او و یا گویندگان دورههای بعد، که فقط نوعی ادّعاست و این خصوصیت در اغراق شرط اصلی است وگرنه اغراق غیر هنری، کار هر دروغگویی است و اغلب شاعران، مرز میان گونههای مختلف اغراق را درنیافتهاند و هرگونه ادّعای دروغین را از مقولهٔ اغراق شمردهاند و از همینجاست که بسیاری از ناقدان، اغراق را از میان صور خیال شاعرانه، نپسندیدهاند ولی بعضی دیگر آن را بهترین نوع تصاویر شعری دانستهاند.
محمدرضا شفیعیکدکنی
صور خیال در شعر فارسی، چاپ ششم، آگه، تهران: ۱۳۷۵، صص ۴۴۸–۴۴۷
کانال ادبی ویر
@vir486
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
#حکیم_فردوسی
شاهکارِ خیال شاعرانه
آنها که از شعر توقع استعاره و تشبیه دارند، یعنی حوزهٔ تصویر را محدود در این دو گونهٔ رایج تصویر میدانند، اغلب در باب شاهنامه اشتباه میکنند و میگویند شاهنامه نظمی است استادانه، ولی آثار نظامی شعر است. اگر به علت اصلی این عقیدهٔ ایشان بنگریم خواهیم دید که این داوری ایشان برخاسته از نظرگاه محدود آنان در زمینهٔ تصویرهای شعری است، ولی مگر جوهر شعری، تأثیر و به گفتهٔ ارسطو تخییل نیست، در این صورت، در حماسه، چه چیز از اغراقِ شاعرانه خیالانگیزتر تواند بود، آیا تصویری ازینگونه که در این ابیات میخوانیم:
سپاهی که خورشید شد ناپدید
چو گَرد سیاه از میان بردمید
نه دریا پدید و نه هامون نه کوه
زمین آمد از پای اسبان ستوه
و زمینهٔ تخییلی آن تا مرزِ حیرت گسترده است، میتواند از رهگذر تصویرهای استعاری و یا تشبیهی ترسیم شود؟ آنچه را فردوسی در یک مصراع از رهگذر اسناد مجازی –به معنی مصطلح ما در این کتاب– ارائه میدهد آیا میتوان با هزار تشبیه و استعاره عرضه داشت:
به مرگ سیاوش سیه پوشد آب
کند زار نفرین بر افراسیاب
و یا:
که زیبد کزین غم بنالد پلنگ
ز دریا خروشان برآید نهنگ
و گر مرغ با ماهیان اندر آب
بخوانند نفرین به افراسیاب
شاهنامه از نظر تنوّع حوزهٔ تصویر، در میان دفاترِ شعر فارسی، یکی از شاهکارهای خیال شاعرانهٔ سرایندگان زبان پارسی است و صوَر خیالِ فردوسی محدود در شکلهای رایج تصویر _که استعاره و تشبیه است_ نیست.
در شاهنامه وسیعترین صورتِ خیال، اغراقِ شاعرانه است. اغراق شاعرانه در شاهنامه دارای خصایصی است که با دیگر نمونههای مشابه آن در شعر این روزگار و اعصارِ بعد نیز قابل قیاس نیست. در اغراقهای او قبل از هر چیز مسألهٔ تخییل را به قویترین وجهی میتوان مشاهده کرد و از این روی جنبهٔ هنری آن امری است محسوس. برخلاف بسیاری از اغراقهای معاصران او و یا گویندگان دورههای بعد، که فقط نوعی ادّعاست و این خصوصیت در اغراق شرط اصلی است وگرنه اغراق غیر هنری، کار هر دروغگویی است و اغلب شاعران، مرز میان گونههای مختلف اغراق را درنیافتهاند و هرگونه ادّعای دروغین را از مقولهٔ اغراق شمردهاند و از همینجاست که بسیاری از ناقدان، اغراق را از میان صور خیال شاعرانه، نپسندیدهاند ولی بعضی دیگر آن را بهترین نوع تصاویر شعری دانستهاند.
محمدرضا شفیعیکدکنی
صور خیال در شعر فارسی، چاپ ششم، آگه، تهران: ۱۳۷۵، صص ۴۴۸–۴۴۷
کانال ادبی ویر
@vir486
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
۱۸ آبان زادروز پشوتنجی دوسابایی مارکار
(زاده ی ۱۸ آبان ۱۲۵۰ بمبئی -- درگذشته ی ۱۸ مهر ۱۳۴۴ بمبئی) بازرگان نیکوکار پارسی هند.
او به علت علاقه به ایران، زبان فارسی آموخت و زبان انگلیسی را هم به خوبی میدانست ولی به زبان گجراتی سخن میگفت.
وی پس از پایان تحصیلات به بازرگانی روی آورد و صاحب ثروت بسیاری شد. در آغاز سفیر انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی در ایران بود و مسئولیت داشت تا به امور زرتشتیان ایران رسیدگی کند و در سال ۱۳۰۴ نایب رئیس انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی شد و در سال ۱۳۱۷ به مقام ریاست این انجمن رسید.
او با ساختن دبستان دخترانه و پسرانه مارکار در بهمن ۱۳۰۶ نخستین گام را برای با سواد کردن کودکان یزدی برداشت و دبیرستان دخترانه و پسرانه مارکار را هم در شهریور ۱۳۱۲ تأسیس کرد.
وی با ساخت پرورشگاه، برج ساعت فردوسی یزد و مجسمه ی فردوسی تهران در سال ۱۳۱۳ توانست علاقهاش را با گسترش فرهنگ در ایران نشان دهد. پرورشگاه مجموعه مارکار یزد برخلاف اذهان عموم، خوابگاهی شبانهروزی برای اسکان دانش آموزان بیبضاعت اطراف شهر با همه ی امکانات، بدون پرداخت شهریه بوده است.
استفاده ازاین امکانات مخصوص زرتشتیان نبود و بسیاری از ایرانیان زرتشتی و غیر زرتشتی از امکانات این مراکز استفاده کردهاند.
از دیگر موقوفات او :
بنگاه ورزشی پشوتن جی دوسابایی مارکار در بمبئی،
اختصاص سرمایه برای ادامه تحصیل شاگردان زرتشتی برتر مدارس مارکار در دانشگاه تهران،
اختصاص سرمایه برای انتشارات دینی تحت سرپرستی انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی، که از جمله آن کتابهای ترجمه گاتها و یشت ها توسط ابراهیم پورداود است.
بخشش سرمایه برای انتشار نوشتهها و متن سخنرانیهای سودمند.
ساخت آموزشگاه پسرانه و دخترانه در وسو هندوستان.
خرید و آبادسازی زمینهای تهران پارس تهران.
اهدای زمین پارک مارکار در یزد.
و ساخت همایشگاه مارکار در تهران
است.
او سه بار در سالهای ۱۳۰۳، ۱۳۱۳ و ۱۳۲۸ خورشیدی برای سرکشی و مشاهده پیشرفت و بررسی وضعیت مؤسسات خیریه با حمایت خویش، به ایران مسافرت کرد. در سال ۱۳۱۳ خورشیدی در دومین سفرش به یزد از سوی وزارت فرهنگ به دریافت نشان درجه اول علمی سرافراز شد.
در سال ۱۳۲۶ خورشیدی نیز نشان همایونی را دریافت کرد و در واپسین سفر خویش به ایران در سال ۱۳۲۸ به دریافت نشان درجه اول سپاس ملی سرافراز شد، و به دیدار با شاهنشاه ایران دعوت شد.
پس از درگذشتش، سروش لهراسب سرپرستی این مدارس و موسسات را تا مدتها به عهده داشت و پس از چندی برابر یک آییننامه اجرایی وکالت تملک تمام مایملک و موسسات مارکار را به انجمن زرتشتیان تهران واگذار کرد.
این آییننامه با امضای سروش لهراسب و به تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۵۳ خورشیدی است.
پرورشگاه مارکار، اکنون پردیس دانش مارکار نام گرفته و تا حدودی به فعالیت خود ادامه میدهد.
در زیر زمین این پرورشگاه موزهای به نام موزه تاریخ و فرهنگ زرتشتیان برای آشنایی بازدید کنندگان با آداب و رسوم زرتشتیان ایجاد شده است.
نقل است که پشوتن جی دوسابایی مارکار به جای استفاده از مترو برای رفت و آمد های شهری پیاده میرفت و میگفت میخواهد تا با پولش به دانشآموزان عزیز ایرانی کمک کند.
روانش شاد یادش گرامی و راهش پررهرو باد.
💎
🆔 @maneshparsi
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
(زاده ی ۱۸ آبان ۱۲۵۰ بمبئی -- درگذشته ی ۱۸ مهر ۱۳۴۴ بمبئی) بازرگان نیکوکار پارسی هند.
او به علت علاقه به ایران، زبان فارسی آموخت و زبان انگلیسی را هم به خوبی میدانست ولی به زبان گجراتی سخن میگفت.
وی پس از پایان تحصیلات به بازرگانی روی آورد و صاحب ثروت بسیاری شد. در آغاز سفیر انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی در ایران بود و مسئولیت داشت تا به امور زرتشتیان ایران رسیدگی کند و در سال ۱۳۰۴ نایب رئیس انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی شد و در سال ۱۳۱۷ به مقام ریاست این انجمن رسید.
او با ساختن دبستان دخترانه و پسرانه مارکار در بهمن ۱۳۰۶ نخستین گام را برای با سواد کردن کودکان یزدی برداشت و دبیرستان دخترانه و پسرانه مارکار را هم در شهریور ۱۳۱۲ تأسیس کرد.
وی با ساخت پرورشگاه، برج ساعت فردوسی یزد و مجسمه ی فردوسی تهران در سال ۱۳۱۳ توانست علاقهاش را با گسترش فرهنگ در ایران نشان دهد. پرورشگاه مجموعه مارکار یزد برخلاف اذهان عموم، خوابگاهی شبانهروزی برای اسکان دانش آموزان بیبضاعت اطراف شهر با همه ی امکانات، بدون پرداخت شهریه بوده است.
استفاده ازاین امکانات مخصوص زرتشتیان نبود و بسیاری از ایرانیان زرتشتی و غیر زرتشتی از امکانات این مراکز استفاده کردهاند.
از دیگر موقوفات او :
بنگاه ورزشی پشوتن جی دوسابایی مارکار در بمبئی،
اختصاص سرمایه برای ادامه تحصیل شاگردان زرتشتی برتر مدارس مارکار در دانشگاه تهران،
اختصاص سرمایه برای انتشارات دینی تحت سرپرستی انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی، که از جمله آن کتابهای ترجمه گاتها و یشت ها توسط ابراهیم پورداود است.
بخشش سرمایه برای انتشار نوشتهها و متن سخنرانیهای سودمند.
ساخت آموزشگاه پسرانه و دخترانه در وسو هندوستان.
خرید و آبادسازی زمینهای تهران پارس تهران.
اهدای زمین پارک مارکار در یزد.
و ساخت همایشگاه مارکار در تهران
است.
او سه بار در سالهای ۱۳۰۳، ۱۳۱۳ و ۱۳۲۸ خورشیدی برای سرکشی و مشاهده پیشرفت و بررسی وضعیت مؤسسات خیریه با حمایت خویش، به ایران مسافرت کرد. در سال ۱۳۱۳ خورشیدی در دومین سفرش به یزد از سوی وزارت فرهنگ به دریافت نشان درجه اول علمی سرافراز شد.
در سال ۱۳۲۶ خورشیدی نیز نشان همایونی را دریافت کرد و در واپسین سفر خویش به ایران در سال ۱۳۲۸ به دریافت نشان درجه اول سپاس ملی سرافراز شد، و به دیدار با شاهنشاه ایران دعوت شد.
پس از درگذشتش، سروش لهراسب سرپرستی این مدارس و موسسات را تا مدتها به عهده داشت و پس از چندی برابر یک آییننامه اجرایی وکالت تملک تمام مایملک و موسسات مارکار را به انجمن زرتشتیان تهران واگذار کرد.
این آییننامه با امضای سروش لهراسب و به تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۵۳ خورشیدی است.
پرورشگاه مارکار، اکنون پردیس دانش مارکار نام گرفته و تا حدودی به فعالیت خود ادامه میدهد.
در زیر زمین این پرورشگاه موزهای به نام موزه تاریخ و فرهنگ زرتشتیان برای آشنایی بازدید کنندگان با آداب و رسوم زرتشتیان ایجاد شده است.
نقل است که پشوتن جی دوسابایی مارکار به جای استفاده از مترو برای رفت و آمد های شهری پیاده میرفت و میگفت میخواهد تا با پولش به دانشآموزان عزیز ایرانی کمک کند.
روانش شاد یادش گرامی و راهش پررهرو باد.
💎
🆔 @maneshparsi
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
.
نگران آب و خاک میهن
۱۹ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
روزی که اسفندیار به آهنگ جنگ با رستم به زابلستان شد، رستم با پدرش زال رای زد تا از چه راهی از جنگ با شاهزاده جوان بپرهیزد.
سخنها اندر میانه برفت.
یکی از سخنان نغز زال، آن بود که به پسر سفارش کرد تا به هر راهی که شده در جنگ را بربندد. چرا؟
چون اگر جنگ درگیرد، دستکم یکی از فرجامهای آن چنین خواهد بود که رستم بر دست اسفندیار کشته شود!
فرجام دیگر آن که رستم اسفندیار را بکشد.
اما نگرانی زال چیزی دیگر است. جنگ را و پس از جنگ را میبیند. خوب آگاه است که رستم نیرومند است و جهانپهلوان. زرادخانه او سرشار جنگابزار است و گنجها پر از دارایی.
اما سفارش به پرهیز از جنگ میکند.
میداند که اگر جنگ درگیرد آب و خاک سرزمینش بر باد خواهد رفت. و آن بزرگترِ دردها خواهد بود.
به رستم میگوید:
«به دست جوانی چو اسفندیار
اگر تو شوی کشته در کارزار
نماند به زابلستان آب و خاک
بلندی برین بوم گردد مغاک.»
زال، غم آب و خاک سرزمینش را هم دارد.
غم جان ساکنان سرزمینش را.
بر اوست که تا بتواند راه جنگ را بربندد.
مردم برای زندگی به دنیا آمدهاند.
نیامدهاند تا کشته شوند.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
.
نگران آب و خاک میهن
۱۹ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
روزی که اسفندیار به آهنگ جنگ با رستم به زابلستان شد، رستم با پدرش زال رای زد تا از چه راهی از جنگ با شاهزاده جوان بپرهیزد.
سخنها اندر میانه برفت.
یکی از سخنان نغز زال، آن بود که به پسر سفارش کرد تا به هر راهی که شده در جنگ را بربندد. چرا؟
چون اگر جنگ درگیرد، دستکم یکی از فرجامهای آن چنین خواهد بود که رستم بر دست اسفندیار کشته شود!
فرجام دیگر آن که رستم اسفندیار را بکشد.
اما نگرانی زال چیزی دیگر است. جنگ را و پس از جنگ را میبیند. خوب آگاه است که رستم نیرومند است و جهانپهلوان. زرادخانه او سرشار جنگابزار است و گنجها پر از دارایی.
اما سفارش به پرهیز از جنگ میکند.
میداند که اگر جنگ درگیرد آب و خاک سرزمینش بر باد خواهد رفت. و آن بزرگترِ دردها خواهد بود.
به رستم میگوید:
«به دست جوانی چو اسفندیار
اگر تو شوی کشته در کارزار
نماند به زابلستان آب و خاک
بلندی برین بوم گردد مغاک.»
زال، غم آب و خاک سرزمینش را هم دارد.
غم جان ساکنان سرزمینش را.
بر اوست که تا بتواند راه جنگ را بربندد.
مردم برای زندگی به دنیا آمدهاند.
نیامدهاند تا کشته شوند.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
#سجاد_آیدنلو :
محققان و ایرانیان در این زمینه اختلاف دارند كه هفتخوان اسفندیار تقلیدی از هفتخوان رستم تلقی میشود یا نه. اسفندیار در آیین زرتشتی و آیین مذهبی مطلوب بهشمار میرود و موبدان برای اینكه اسفندیار پهلوان دستكم از رستم نداشته باشد، به تقلید از وی برای پهلوان دین خود داستان هفتخوان در نظر گرفتهاند. عدهای نیز معتقدند داستان هفتخوان رستم به تقلید از اسفندیار ساخته شده ولی زمینه مقبول در این هفتخوانها این است كه هر دو داستان را اصیل بپنداریم نه اینكه بگوییم دیگری از آن تقلید كرده است.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
محققان و ایرانیان در این زمینه اختلاف دارند كه هفتخوان اسفندیار تقلیدی از هفتخوان رستم تلقی میشود یا نه. اسفندیار در آیین زرتشتی و آیین مذهبی مطلوب بهشمار میرود و موبدان برای اینكه اسفندیار پهلوان دستكم از رستم نداشته باشد، به تقلید از وی برای پهلوان دین خود داستان هفتخوان در نظر گرفتهاند. عدهای نیز معتقدند داستان هفتخوان رستم به تقلید از اسفندیار ساخته شده ولی زمینه مقبول در این هفتخوانها این است كه هر دو داستان را اصیل بپنداریم نه اینكه بگوییم دیگری از آن تقلید كرده است.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
بیست و یکم آبانماه زادروز نیما یوشیج
تو را من چشمدرراهم
تو را من چشمدررام
شباهنگام
که میگیرند در شاخ تَلاجَن سایهها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشمدرراهم
شباهنگام در آن دم
که بر جا درّهها چون مردهماران خفتگانند
درآن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمیکاهم
تو را من چشمدرراهم
زمستان ۱۳۳۶
نیما یوشیج پدر شعر نو، نظریهپرداز برجستۀ آن و متحولکنندۀ اصلی شعر معاصر فارسی و عروض آن است. از مجموعههای شعری او میتوان به قصۀ رنگپریده، افسانه، ماخ اولا، ناقوس و آب در خوابگه مورچگان اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
تو را من چشمدرراهم
تو را من چشمدررام
شباهنگام
که میگیرند در شاخ تَلاجَن سایهها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشمدرراهم
شباهنگام در آن دم
که بر جا درّهها چون مردهماران خفتگانند
درآن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمیکاهم
تو را من چشمدرراهم
زمستان ۱۳۳۶
نیما یوشیج پدر شعر نو، نظریهپرداز برجستۀ آن و متحولکنندۀ اصلی شعر معاصر فارسی و عروض آن است. از مجموعههای شعری او میتوان به قصۀ رنگپریده، افسانه، ماخ اولا، ناقوس و آب در خوابگه مورچگان اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
.
آتشگاه ری
#محمود_فاضلی_بیرجندی
۲۰ آبان ۱۴۰۳
در جنوب خاوری شهر ری یکی دیگر از بازماندههای روزگاران کهن ایران بر جا مانده. بنایی که از دور به دید مسافران ورامین و شهرهای جنوب خاوری تهران میآید.
سازه ای که جز دو دیوار کلفت نیست که روبه روی هم ایستاده. بالای هر دو تاقی دارد. بین دو دیوار حدود سه متری فاصله است. بلندی هر دیوار چهار تا پنج متر است. دو سازه شگفت.
اما شگفت تر از دیوارها، جایگاهی سرپوشیده است در زیر آن. جایی پهناور که امروز بدان سالن گویند. سالنی بهر چه؟ اگر آن دیوارهای بالایی بازمانده یا ویرانه آتشگاه باشد این سالن بزرگ بهر پذیرایی مهمانان و نیایشگران بوده؟
دریغا که آن جای بزرگ یا سالن، پر شده از سر ستونها و برخی ساختههای بس هنرمندانه دیگر که امروزه چون تلی از چیزهای بیهوده بر روی هم ریخته شده است. همگی از جنس ساروج.
در میان آن پارههای ساروجی زیبا یکی نیم تنه ماهی تناور افتاده بود. چنان هنرمندانه ریخته شده که شگفتی میآورد و ستایش.
این سالن بزرگ از جانب باختری به دالانی سرپوشیده میرسد که از زیر دو دیوار بالایی کشیده شده. دالانی که یک آدم ایستاده از آن بگذرد، با پهنایی که دو تن آسوده از بر هم بگذرند.
مردم محل به این تپه و بناهایی که بر آن برآورده شده آتشگاه ری میگویند.
اداره میراث فرهنگی تابلویی بر کناره تپه گذاشته و نام آن را تپه میل گذاشته. نامی که به بنا پیوندی ندارد. کدام میل؟
بنا در تاریخ ۱۱ یهمن ۱۳۳۴ در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده. نزدیک ۷۰ سال است که هویت آن رسمی و ثبت شده. اما در باره آن کاوشی نشده. اگر شده هم به بایگانی سپرده شده.
استاد ابراهیم پورداوود نوشتهاند:
ری در قدیم از شهرهای بسیار مقدس شمرده میشد و مرکز روحانیت زرتشتی ایران بوده است. موبد موبدان در ری میبود. (مقدمه بر گاتها. ص ۲۵ و ۲۶).
من این چند خط را چند سال پیش نوشتهام. پس از دیداری که از آتشگاه ری کردم.
امروز این نوشتار را بدین جا آوردم تا به یاد دوستداران ایران بیاورم، و هم به مدیران گردشهای شهری؛ تا بلکه دیدار از این نیایشگاه شکوهمند را در سیاهه گردشها بگذارند. دیداری که ماندگی از تن گردشگر درآورد.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
آتشگاه ری
#محمود_فاضلی_بیرجندی
۲۰ آبان ۱۴۰۳
در جنوب خاوری شهر ری یکی دیگر از بازماندههای روزگاران کهن ایران بر جا مانده. بنایی که از دور به دید مسافران ورامین و شهرهای جنوب خاوری تهران میآید.
سازه ای که جز دو دیوار کلفت نیست که روبه روی هم ایستاده. بالای هر دو تاقی دارد. بین دو دیوار حدود سه متری فاصله است. بلندی هر دیوار چهار تا پنج متر است. دو سازه شگفت.
اما شگفت تر از دیوارها، جایگاهی سرپوشیده است در زیر آن. جایی پهناور که امروز بدان سالن گویند. سالنی بهر چه؟ اگر آن دیوارهای بالایی بازمانده یا ویرانه آتشگاه باشد این سالن بزرگ بهر پذیرایی مهمانان و نیایشگران بوده؟
دریغا که آن جای بزرگ یا سالن، پر شده از سر ستونها و برخی ساختههای بس هنرمندانه دیگر که امروزه چون تلی از چیزهای بیهوده بر روی هم ریخته شده است. همگی از جنس ساروج.
در میان آن پارههای ساروجی زیبا یکی نیم تنه ماهی تناور افتاده بود. چنان هنرمندانه ریخته شده که شگفتی میآورد و ستایش.
این سالن بزرگ از جانب باختری به دالانی سرپوشیده میرسد که از زیر دو دیوار بالایی کشیده شده. دالانی که یک آدم ایستاده از آن بگذرد، با پهنایی که دو تن آسوده از بر هم بگذرند.
مردم محل به این تپه و بناهایی که بر آن برآورده شده آتشگاه ری میگویند.
اداره میراث فرهنگی تابلویی بر کناره تپه گذاشته و نام آن را تپه میل گذاشته. نامی که به بنا پیوندی ندارد. کدام میل؟
بنا در تاریخ ۱۱ یهمن ۱۳۳۴ در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده. نزدیک ۷۰ سال است که هویت آن رسمی و ثبت شده. اما در باره آن کاوشی نشده. اگر شده هم به بایگانی سپرده شده.
استاد ابراهیم پورداوود نوشتهاند:
ری در قدیم از شهرهای بسیار مقدس شمرده میشد و مرکز روحانیت زرتشتی ایران بوده است. موبد موبدان در ری میبود. (مقدمه بر گاتها. ص ۲۵ و ۲۶).
من این چند خط را چند سال پیش نوشتهام. پس از دیداری که از آتشگاه ری کردم.
امروز این نوشتار را بدین جا آوردم تا به یاد دوستداران ایران بیاورم، و هم به مدیران گردشهای شهری؛ تا بلکه دیدار از این نیایشگاه شکوهمند را در سیاهه گردشها بگذارند. دیداری که ماندگی از تن گردشگر درآورد.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
مسخِ تاریخ
بخش ۳
«تاریخِ ایران» تاریخِ پُر پیچ و خم درازی است، بگیریم سه هزار سال، از جهتی پنج هزار سال (با عیلام)، در هر حال این کشور یکی از کهنترین کشورهایی است که ادامهی تاریخی دارند. آیا میشود به همین سادگی بر تمام این واقعیّات قلمِ بطلان کشید؟ مگر سراسر دنیا بهشت بوده که در ایران ناهمواریهایی وجود داشته؟ همزمان با ایران آشوریها چه میکردند؟ اقوامِ وحشیِ شرق و شمال را نمیگویم، یونانیها و رومیهای «متمدّن» را بگیرید، با بردهداری، استعمارگری و «گلادیاتور بازیهایشان»! وایکینگهای اسکاندیناو چه رفتاری داشتند؟ در «مجلّهی هستی» مقالهای از یک متخصّصِ تاریخِ روم آوردیم که گفته بود: «ژولیوسِ قیصر» یک قلم، دوازده میلیون از مردم «گُل» را کشته بود. یکی از دوستان در تخت جمشید از یک ایرانشناسِ آلمانی پرسیده بود: «زمانی که این بناها را میساختند، شما چه میکردید؟» او سر به گوشش برده و جواب داده بود: «ما همدیگر را میخوردیم!».
آیا شنیدهاید که در تمدّنِ ایران، غلامان و کنیزان را به همراهِ نعشِ "صاحبِ" خود زنده به گور بکنند، یا به عنوان قربانی در رود بیفکنند، آنگونه که در چین و چندین کشور دیگر میکردند؟ آیا شنیدهاید که در ایران زنی را به همراه جنازهی شوهرش در آتش بیندازند، آنگونه که در هند میشد؛ یا دختر بچّه را زنده زنده به خاک بسپارند، آنگونه که رسم چین و عربستان جاهلی بود؟ آیا در ایران باستان بردهداری به رسم یونان و روم رواج داشته است، و صدها هزار مردم را به ساختن اهرام (چون در مصر) و ساختن دیوار چین (چون در چین) به بیگاری واداشتهاند؟ البتّه ایرانیها بیگناه نبودهاند، زیرا هیچ ملّتی بیگناه زندگی نکرده است. هر قومی در حدّ خود، جنگ، شقاوت و نابکاری داشته. این به آن سبب است که فلزّ بشر یکدست نیست، منتها چون همه چیز نسبی است، ملّتها و حکومتهای بهتر و بدتر داشتهایم، و وظیفهی تاریخ آن است که این بهتر_بدترها را سبک سنگین کند. ارزشِ یک ملّت در مقایسه با دیگران، در فزونتر بودنِ کارهای خوبش نسبت به بَدَش سنجیده میشود. انصاف را زیر پا نگذاریم، ما در اعتباری که هنوز داریم، نانِ تمدّنِ باستانیِ خود را میخوریم.
در جریان جنگ عراق «خاویرپرز دوکویار» دبیر کلّ سازمان ملل، که به ایران آمد، پای که بر زمین «مهرآباد» گذارد، نخستین حرفی که بر زبان آورد ابراز احترام نسبت به فرهنگ و تمدّن ایران بود، و خانم «مادلن آلبرایت» وزیر خارجهی پیشین آمریکا نیز چند سال پیش هنگامی که خواست از جریان کودتای ۲۸ مرداد عذرخواهی کند از سهم ایران در تمدّن جهان حرف زد. منظور آن است که آنچه در زندگی این کشور گذشته نه از چشمِ خارجیان پنهان است، و نه از چشمِ مردمِ خودِ ایران. ولی ما خود از یک طرف دم از «گفتگوی تمدّنها» میزنیم و از سوی دیگر در رسانههای رسمی آن را به باد افترا میگیریم!
#هشدار_روزگار
https://www.tgoop.com/sarv_e_sokhangoo
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
بخش ۳
«تاریخِ ایران» تاریخِ پُر پیچ و خم درازی است، بگیریم سه هزار سال، از جهتی پنج هزار سال (با عیلام)، در هر حال این کشور یکی از کهنترین کشورهایی است که ادامهی تاریخی دارند. آیا میشود به همین سادگی بر تمام این واقعیّات قلمِ بطلان کشید؟ مگر سراسر دنیا بهشت بوده که در ایران ناهمواریهایی وجود داشته؟ همزمان با ایران آشوریها چه میکردند؟ اقوامِ وحشیِ شرق و شمال را نمیگویم، یونانیها و رومیهای «متمدّن» را بگیرید، با بردهداری، استعمارگری و «گلادیاتور بازیهایشان»! وایکینگهای اسکاندیناو چه رفتاری داشتند؟ در «مجلّهی هستی» مقالهای از یک متخصّصِ تاریخِ روم آوردیم که گفته بود: «ژولیوسِ قیصر» یک قلم، دوازده میلیون از مردم «گُل» را کشته بود. یکی از دوستان در تخت جمشید از یک ایرانشناسِ آلمانی پرسیده بود: «زمانی که این بناها را میساختند، شما چه میکردید؟» او سر به گوشش برده و جواب داده بود: «ما همدیگر را میخوردیم!».
آیا شنیدهاید که در تمدّنِ ایران، غلامان و کنیزان را به همراهِ نعشِ "صاحبِ" خود زنده به گور بکنند، یا به عنوان قربانی در رود بیفکنند، آنگونه که در چین و چندین کشور دیگر میکردند؟ آیا شنیدهاید که در ایران زنی را به همراه جنازهی شوهرش در آتش بیندازند، آنگونه که در هند میشد؛ یا دختر بچّه را زنده زنده به خاک بسپارند، آنگونه که رسم چین و عربستان جاهلی بود؟ آیا در ایران باستان بردهداری به رسم یونان و روم رواج داشته است، و صدها هزار مردم را به ساختن اهرام (چون در مصر) و ساختن دیوار چین (چون در چین) به بیگاری واداشتهاند؟ البتّه ایرانیها بیگناه نبودهاند، زیرا هیچ ملّتی بیگناه زندگی نکرده است. هر قومی در حدّ خود، جنگ، شقاوت و نابکاری داشته. این به آن سبب است که فلزّ بشر یکدست نیست، منتها چون همه چیز نسبی است، ملّتها و حکومتهای بهتر و بدتر داشتهایم، و وظیفهی تاریخ آن است که این بهتر_بدترها را سبک سنگین کند. ارزشِ یک ملّت در مقایسه با دیگران، در فزونتر بودنِ کارهای خوبش نسبت به بَدَش سنجیده میشود. انصاف را زیر پا نگذاریم، ما در اعتباری که هنوز داریم، نانِ تمدّنِ باستانیِ خود را میخوریم.
در جریان جنگ عراق «خاویرپرز دوکویار» دبیر کلّ سازمان ملل، که به ایران آمد، پای که بر زمین «مهرآباد» گذارد، نخستین حرفی که بر زبان آورد ابراز احترام نسبت به فرهنگ و تمدّن ایران بود، و خانم «مادلن آلبرایت» وزیر خارجهی پیشین آمریکا نیز چند سال پیش هنگامی که خواست از جریان کودتای ۲۸ مرداد عذرخواهی کند از سهم ایران در تمدّن جهان حرف زد. منظور آن است که آنچه در زندگی این کشور گذشته نه از چشمِ خارجیان پنهان است، و نه از چشمِ مردمِ خودِ ایران. ولی ما خود از یک طرف دم از «گفتگوی تمدّنها» میزنیم و از سوی دیگر در رسانههای رسمی آن را به باد افترا میگیریم!
#هشدار_روزگار
https://www.tgoop.com/sarv_e_sokhangoo
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
سرو سخنگو (دکتر اسلامی نُدوشن)
کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
💎سَـرو سخنگوی ایــران
عصارهی تاریخ، ادبیات، فرهنگ و تمدّن
✅مطالب اختصاصی هستند (از آثار استاد گزینش میشوند)
❇️ بازنشـر مطالب= لطفاً با ذکر منبع🙏
️📚آشنایی با آثار استاد: هشتگ #معرفی_کتاب یا هشتگ #زیست_کتابنامه
️
💎سَـرو سخنگوی ایــران
عصارهی تاریخ، ادبیات، فرهنگ و تمدّن
✅مطالب اختصاصی هستند (از آثار استاد گزینش میشوند)
❇️ بازنشـر مطالب= لطفاً با ذکر منبع🙏
️📚آشنایی با آثار استاد: هشتگ #معرفی_کتاب یا هشتگ #زیست_کتابنامه
️
💠 ستایش شاهنامه فردوسی توسط ابن اثیر ادیب و ناقد بزرگ عرب💠
✨ناقد بزرگ عرب ابن اثیر( ضیاالدین) جزری که برادر ابن اثیر مولف تاریخ معروف الکامل است در کتاب «المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر»، که آن را در اوایل قرن هفتم نوشت شاهنامه را ستوده و قرآن عجم نامیده و آن را دلیل برتری ایرانیان بر تازیان در شاعری شمرده است.
📚منبع
📗سرچشمه های فردوسی شناسی، محمد امین ریاحی، ۱۳۸۲، ص ۲۳۸
@Historiumclub
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
✨ناقد بزرگ عرب ابن اثیر( ضیاالدین) جزری که برادر ابن اثیر مولف تاریخ معروف الکامل است در کتاب «المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر»، که آن را در اوایل قرن هفتم نوشت شاهنامه را ستوده و قرآن عجم نامیده و آن را دلیل برتری ایرانیان بر تازیان در شاعری شمرده است.
📚منبع
📗سرچشمه های فردوسی شناسی، محمد امین ریاحی، ۱۳۸۲، ص ۲۳۸
@Historiumclub
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from خردسرای فردوسی یزد (سیروس حامی)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۲۲ آبان سالمرگ زندهیاد ملک #مهرداد_بهار (۱۳۰۸ –۱۳۷۳) نویسنده و پژوهشگر.
وی پنجمین فرزند ملکالشعرای بهار بود. از مهرداد بهار با عنوان پدر اسطورهشناسی ایران یاد میشود.
آثار:
📚 اساطیر ایران
📚 پژوهشی در اساطیر ایران
📚 مجموعه مقاله و مصاحبه
📚از اسطوره تا تاریخ
📚جُستاری چند در فرهنگ ایران
📚 سخنی چند دربارهٔ شاهنامه
📚 ما و جهان اساطیری
📚 دربارهٔ قیام ژاندارمری خراسان به رهبری کلنل محمدتقی خان پسیان
📚 بُندهش، فرنبغ دادگی
📚 ادبیات مانوی، با ابوالقاسم اسماعیلپور
📚 واژهنامهٔ بُندهش (پهلوی - فارسی)
📚 واژهنامهٔ گزیدههای زاداسپرم
روانش شاد - یاد و نامش ماندگار
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
وی پنجمین فرزند ملکالشعرای بهار بود. از مهرداد بهار با عنوان پدر اسطورهشناسی ایران یاد میشود.
آثار:
📚 اساطیر ایران
📚 پژوهشی در اساطیر ایران
📚 مجموعه مقاله و مصاحبه
📚از اسطوره تا تاریخ
📚جُستاری چند در فرهنگ ایران
📚 سخنی چند دربارهٔ شاهنامه
📚 ما و جهان اساطیری
📚 دربارهٔ قیام ژاندارمری خراسان به رهبری کلنل محمدتقی خان پسیان
📚 بُندهش، فرنبغ دادگی
📚 ادبیات مانوی، با ابوالقاسم اسماعیلپور
📚 واژهنامهٔ بُندهش (پهلوی - فارسی)
📚 واژهنامهٔ گزیدههای زاداسپرم
روانش شاد - یاد و نامش ماندگار
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
#جلال_خالقی_مطلق
🔸ما مفهوم وطن و مفهوم ایران را مدیون فردوسی و شاهنامه اش هستیم. هیچ شاعری بعد از فردوسی نبوده که شاهنامه را نخوانده باشد.
🔸سال هایی که با بررسی و ویرایش شاهنامه سپری شد برای من سال های شیرینی هم بود. این کار چنان شادی و لذتی داشت که می پنداشتم نوشداروی من است.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
🔸ما مفهوم وطن و مفهوم ایران را مدیون فردوسی و شاهنامه اش هستیم. هیچ شاعری بعد از فردوسی نبوده که شاهنامه را نخوانده باشد.
🔸سال هایی که با بررسی و ویرایش شاهنامه سپری شد برای من سال های شیرینی هم بود. این کار چنان شادی و لذتی داشت که می پنداشتم نوشداروی من است.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
شعر جدید از هر گونه معنی شدن میگریزد. اینکه میگویند شعر باید بیمعنی باشد، حرف چندان بیمعنایی هم نیست. در ایران، جوانان بیسواد و بیاطّلاع این مطلب را به صورت خندهداری درآوردند و گفتند که شعر باید اصلاً معنی نداشته باشد. آن کس که گفت شعر چیزی است که معنی نداشته باشد، منظورش این بود که معنی معیّن و محدود و مشخّص و قابل بیان کردن به عبارت دیگر نداشته باشد. او به صورت دیگر قصدش این بود که بگوید شعر چیزی است که بیش از یک معنی داشته باشد، برای هر کس در هر دورهای از زندگی معنایی داشته باشد، نه اینکه اصلاً معنی نداشته باشد. شعر حافظ و مولوی به یک حساب معنی ندارد، زیرا هیچ معنی مسلّمی و قاطعی بر آنها نمیتوان تحمیل کرد. در نتیجه هزاران معنی دارد.
#دکتر_محمدرضا_شفیعی_کدکنی (۱۳۹۷). این کیمیای هستی. جلد اوّل. چاپ اوّل. تهران: سخن.
کانال ادبی ویر
@vir486
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
#دکتر_محمدرضا_شفیعی_کدکنی (۱۳۹۷). این کیمیای هستی. جلد اوّل. چاپ اوّل. تهران: سخن.
کانال ادبی ویر
@vir486
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
💠جیهانی وزیر نامدار و دانشمند دوره سامانی💠
🔴مهمترین چهره سیاسی دولت سامانی در سالهای نخستین فرمانروایی امیر نصر دوم وزیر کاردانی به نام ابوعبد الله محمد بن احمد جیهانی بود. جیهانی وزیر امیر احمد سامانی بود که پس از کشته شدن وی به پشتیبانی از فرزندش برخاست و زمام امور دولت سامانی را به دست گرفت. او با کاردانی شورشهایی را که برضد امیر نصر دوم برپا شده بود فرونشاند و فرمانروایی امیر خردسال را تثبیت کرد. ابو عبدالله جیهانی با بهره بردن از تجربه های کشورداری پیشینیان، دولت سامانی را ساماندهی کرد به گونه ای که همه امور کشوری و لشکری با نظم و ترتیب پیش می رفت.
🟠 در زمان وزارت او به آبادانی شهرها و رفاه مردم به ویژه در بخارا توجه زیادی میشد از جمله مسجد جامع بخارا در سال ۳۰۶ ه.ق ویران شد و جیهانی به بازسازی آن همت گماشت و حتی با هزینه شخصی مناره های آن را بازسازی کرد. جيهانی مردی دانشمند و فرهنگ دوست بود و نقش مهمی در گسترش دانش و فرهنگ در قلمرو سامانیان داشت. او خود نویسنده ای چیره دست بود و کتابهای بسیاری نوشت که البته هیچ کدام امروز در دست نیست. کتاب های مهم او المسالک و الممالک از نخستین کتابهای جغرافیایی جهان اسلام و تیز کتاب آیین در باب شيوه کشورداری بود.
🟢او از شاعران پشتیبانی می کرد و شهید بلخی از نخستین شاعران فارسی سرای دوره سامانی شعری فارسی خطاب به او سروده است. ابوعبدالله جیهانی مدارای دینی زیادی داشت و گروه های دینی گوناگون آزادانه به دربار سامانی رفت و آمد می کردند به همین دلیل حتی برخی او را دارای گرایش به دین های ایرانی پیش از اسلام میدانستند. او با دین زرتشتی آشنایی زیادی داشته و گزارش مهمی درباره زرتشت و آموزه هایش از او نقل شده است. همچنین برخی نویسندگان عرب بخشهایی از نوشته های او را در نکوهش عرب ها و برتری ایرانیان نقل کرده اند که نشان از نزدیکی دیدگاه جیهانی به شعوبیه دارد.
📚منبع
📕نخستین دولت های ایرانی پس از اسلام،محسن جعفری، ۱۴۰۲، ص ۶۲ و ۶۳
@Historiumclub
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
🔴مهمترین چهره سیاسی دولت سامانی در سالهای نخستین فرمانروایی امیر نصر دوم وزیر کاردانی به نام ابوعبد الله محمد بن احمد جیهانی بود. جیهانی وزیر امیر احمد سامانی بود که پس از کشته شدن وی به پشتیبانی از فرزندش برخاست و زمام امور دولت سامانی را به دست گرفت. او با کاردانی شورشهایی را که برضد امیر نصر دوم برپا شده بود فرونشاند و فرمانروایی امیر خردسال را تثبیت کرد. ابو عبدالله جیهانی با بهره بردن از تجربه های کشورداری پیشینیان، دولت سامانی را ساماندهی کرد به گونه ای که همه امور کشوری و لشکری با نظم و ترتیب پیش می رفت.
🟠 در زمان وزارت او به آبادانی شهرها و رفاه مردم به ویژه در بخارا توجه زیادی میشد از جمله مسجد جامع بخارا در سال ۳۰۶ ه.ق ویران شد و جیهانی به بازسازی آن همت گماشت و حتی با هزینه شخصی مناره های آن را بازسازی کرد. جيهانی مردی دانشمند و فرهنگ دوست بود و نقش مهمی در گسترش دانش و فرهنگ در قلمرو سامانیان داشت. او خود نویسنده ای چیره دست بود و کتابهای بسیاری نوشت که البته هیچ کدام امروز در دست نیست. کتاب های مهم او المسالک و الممالک از نخستین کتابهای جغرافیایی جهان اسلام و تیز کتاب آیین در باب شيوه کشورداری بود.
🟢او از شاعران پشتیبانی می کرد و شهید بلخی از نخستین شاعران فارسی سرای دوره سامانی شعری فارسی خطاب به او سروده است. ابوعبدالله جیهانی مدارای دینی زیادی داشت و گروه های دینی گوناگون آزادانه به دربار سامانی رفت و آمد می کردند به همین دلیل حتی برخی او را دارای گرایش به دین های ایرانی پیش از اسلام میدانستند. او با دین زرتشتی آشنایی زیادی داشته و گزارش مهمی درباره زرتشت و آموزه هایش از او نقل شده است. همچنین برخی نویسندگان عرب بخشهایی از نوشته های او را در نکوهش عرب ها و برتری ایرانیان نقل کرده اند که نشان از نزدیکی دیدگاه جیهانی به شعوبیه دارد.
📚منبع
📕نخستین دولت های ایرانی پس از اسلام،محسن جعفری، ۱۴۰۲، ص ۶۲ و ۶۳
@Historiumclub
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
.
ایران و اسپانیا
۲۴ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
به این روز از آبانماه امسال که روز کتابگردی نام گرفته جا دارد کتاب پر ارجی را به یاد کتابخوانان و اهل فرهنگ آورم که روابط ایران را با اسپانیا از عصر باستان، از زمان آلنها و مانویان؛ تا ورود اسلامیان به اسپانیا بررسیده است.
عنوانش: ایران در اسپانیای مسلمان.
این یکی از پژوهشهای دکتر شجاع الدین شفا است. استادی فرزانهای که دریای دانش خویش را به یاری دستگاه حکومت شاهنشاهی گذاشته بود و جاه و بزرگی او استوار مانده؛ تا چندان که دُشگویان پردهدر هم نیارسته بودند بر میدانگاه بزرگی او بتازند.
دکتر شفا ایراندوستی سرآمد بود که در منابع و متون نظر می کرد تا اسناد را پشتوانه مهر خویش به ایران کند و سخن از روی تعصب نراند.
دکتر شفا رد ایران را در اسپانیا گرفته و به بسی نتیجههای سزاوار رسیده. حتی بر آن است که نام اسپانیا همان کلمه اصفهان است که تغییر و تبدیل یافته: اسپهان/ اسپانیا. (ض ۱۹۸). طارق، را که فرمانده اسلامیان بود و از تنگه جنوب باختری اسپانیا وارد آن خاک شد، مردی همدانی دانسته (ص ۱۹۶). و از این مایه دانستنیها کم ندارد که خواننده را تکان میدهد.
شفا رد ایران و فرهنگ و سنت های ایرانی را در زبان، نوشیدنی ها، حکومتگری، پزشکی، ریاضیات، معماری، موسیقی، ادبیات، هنرهای دستی، تاریخ نگاری، کشاورزی، آبیاری، وریانوردی، بازرگانی، و آشپزی اسپانیا گرفته و همه اینها را با گواهان استوار نوشته است.
خواننده از گستردگی پژوهش تکان میخورد و باز از آنچه میخواند به شگفت میآید که مایه و ملاط فرهنگ ایرانی چه اندازهها دارد و تا کجاها را تواند درنوردد!
کتاب در آغاز به فرانسه چاپ و منتشر شده و سپس به ترجمه دکتر مهدی سمسار فارسی شده. خبر دارم که گردانیده آقای سمسار پریشان بوده و قابل انتشار نبوده است.
دست توانای استاد بیادعا و فرزین ما، جناب بهمن حمیدی، در کار آمده تا ترجمه کتاب به نگارش روان و پاکیزهای رسیده که انتشارات گستره آن را سال ۱۳۸۵ در تهران چاپ کرده است.
گمان کنم بد نباشد این کتاب را باز بخوانیم تا جایگاه کهن دو مملکت و دو مردم را بهتر و بیشتر بشناسیم و هم دامنه آثار گسترده تمدن و فرهنگ ایرانی را بر اسپانیا دریابیم.
ایران کهن سرچشمهای جوشان از دانش و معرفت بود. هنوز هم بازگشتن به کران آن سرچشمه راه آسایش و سربلندی ملتی است که بیش از یک سده شده تا در خاور و باختر عالم در پی خویش میگردد.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
.
ایران و اسپانیا
۲۴ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
به این روز از آبانماه امسال که روز کتابگردی نام گرفته جا دارد کتاب پر ارجی را به یاد کتابخوانان و اهل فرهنگ آورم که روابط ایران را با اسپانیا از عصر باستان، از زمان آلنها و مانویان؛ تا ورود اسلامیان به اسپانیا بررسیده است.
عنوانش: ایران در اسپانیای مسلمان.
این یکی از پژوهشهای دکتر شجاع الدین شفا است. استادی فرزانهای که دریای دانش خویش را به یاری دستگاه حکومت شاهنشاهی گذاشته بود و جاه و بزرگی او استوار مانده؛ تا چندان که دُشگویان پردهدر هم نیارسته بودند بر میدانگاه بزرگی او بتازند.
دکتر شفا ایراندوستی سرآمد بود که در منابع و متون نظر می کرد تا اسناد را پشتوانه مهر خویش به ایران کند و سخن از روی تعصب نراند.
دکتر شفا رد ایران را در اسپانیا گرفته و به بسی نتیجههای سزاوار رسیده. حتی بر آن است که نام اسپانیا همان کلمه اصفهان است که تغییر و تبدیل یافته: اسپهان/ اسپانیا. (ض ۱۹۸). طارق، را که فرمانده اسلامیان بود و از تنگه جنوب باختری اسپانیا وارد آن خاک شد، مردی همدانی دانسته (ص ۱۹۶). و از این مایه دانستنیها کم ندارد که خواننده را تکان میدهد.
شفا رد ایران و فرهنگ و سنت های ایرانی را در زبان، نوشیدنی ها، حکومتگری، پزشکی، ریاضیات، معماری، موسیقی، ادبیات، هنرهای دستی، تاریخ نگاری، کشاورزی، آبیاری، وریانوردی، بازرگانی، و آشپزی اسپانیا گرفته و همه اینها را با گواهان استوار نوشته است.
خواننده از گستردگی پژوهش تکان میخورد و باز از آنچه میخواند به شگفت میآید که مایه و ملاط فرهنگ ایرانی چه اندازهها دارد و تا کجاها را تواند درنوردد!
کتاب در آغاز به فرانسه چاپ و منتشر شده و سپس به ترجمه دکتر مهدی سمسار فارسی شده. خبر دارم که گردانیده آقای سمسار پریشان بوده و قابل انتشار نبوده است.
دست توانای استاد بیادعا و فرزین ما، جناب بهمن حمیدی، در کار آمده تا ترجمه کتاب به نگارش روان و پاکیزهای رسیده که انتشارات گستره آن را سال ۱۳۸۵ در تهران چاپ کرده است.
گمان کنم بد نباشد این کتاب را باز بخوانیم تا جایگاه کهن دو مملکت و دو مردم را بهتر و بیشتر بشناسیم و هم دامنه آثار گسترده تمدن و فرهنگ ایرانی را بر اسپانیا دریابیم.
ایران کهن سرچشمهای جوشان از دانش و معرفت بود. هنوز هم بازگشتن به کران آن سرچشمه راه آسایش و سربلندی ملتی است که بیش از یک سده شده تا در خاور و باختر عالم در پی خویش میگردد.
https://www.tgoop.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
Forwarded from عکس نگار
💠ریتون های اشکانی💠
🔴ریتون (به فارسی تکوک) واژه ای یونانی است و به جامی گفته می شود که از به هم پیوستن ظرفی به شکل شاخ و بخشی از پیکره انسان یا جانوران ساخته شده است (۱) هنر ریتون سازی در دوره هخامنشی به اوج شکوفایی خود رسید و زیباترین ریتونهای تاریخ در این دوره ساخته شدند.هنر ریتون سازی در دوره اشکانی نیز ادامه یافت و تاکنون نمونه های زیبایی از ریتون های این دوره به دست آمده است.مهمترین ریتونهای اشکانی در کاوشهای نسا به دست آمده.
🟠دانشمندان روسی در اتاق یک ساختمان چهل ریتون را کشف کردند که امروزه بیشتر آنها در موزه آرمیتاژ سن پترزبورگ روسیه نگهداری می شوند.این ریتونها از عاج فیل ساخته شده اند و به دلیل سنگینی زیاد فقط در مراسم آیینی کاربرد داشته اند.(۲) ریتونهای نسا روی هم رفته آمیزه ای از هنر ایرانی و یونانی هستند شکل آنها از روی ریتونهای هخامنشی الگوبرداری شده ولی دور ریتونها نقشهایی از هنر یونانی کنده کاری شده است.بخش جلویی برخی ریتونها نقشهایی ایرانی و هخامنشی دارد و برخی دیگر شخصیتهای اسطوره ای یونانی هستند.(۳)از دوره اشکانی ریتونهای سفالی و فلزی بسیاری نیز به دست آمده است.
🟢 در یک گور باستانی در محوطه ولیران دماوند سه ریتون اشکانی به دست آمده که یکی از آنها ریتونی سفالی به شکل بز و از آثار برجسته ریتون سازی اشکانی به شمار می رود.در یک جمع بندی کلی میتوان گفت هنر ریتون سازی اشکانی در ادامه هنر هخامنشی شکل گرفت هر چند از هنر یونانی نیز تأثیر پذیرفت. ریتون سازی دوره اشکانی مانند دوره هخامنشی هنری دولتی و رسمی نبود و گاهی این ریتونها در شکل و تزیینات جنبه های محلی قوی ای دارند همچنین ریتونهای اشکانی نسبت به نمونه های دوره های پیشین بزرگترند.(۴)
📚منابع
📕۱.باستان شناسی و هنر دوران تاریخی ماد، هخامنشی، اشکانی، ساسانی. علی اکبر سرافراز و بهمن فیروزمندی، ۱۳۸۹، ص ۱۵۵
📗۲.تجدید حیات هنر و تمدن در ایران باستان، جورجیا هرمان، ۱۳۸۷، ص ۴۰
📘۳.باستان شناسی و هنر اشکانی،یعقوب محمدی فر، ۱۳۹۷،ص ۲۵۱
📙۴.هنر ریتون سازی دوره اشکانی بر اساس مدارک باستان شناختی، زهرا اصغری، فصل نامه جندی شاپور، ص ۳۸
@Historiumclub
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
🔴ریتون (به فارسی تکوک) واژه ای یونانی است و به جامی گفته می شود که از به هم پیوستن ظرفی به شکل شاخ و بخشی از پیکره انسان یا جانوران ساخته شده است (۱) هنر ریتون سازی در دوره هخامنشی به اوج شکوفایی خود رسید و زیباترین ریتونهای تاریخ در این دوره ساخته شدند.هنر ریتون سازی در دوره اشکانی نیز ادامه یافت و تاکنون نمونه های زیبایی از ریتون های این دوره به دست آمده است.مهمترین ریتونهای اشکانی در کاوشهای نسا به دست آمده.
🟠دانشمندان روسی در اتاق یک ساختمان چهل ریتون را کشف کردند که امروزه بیشتر آنها در موزه آرمیتاژ سن پترزبورگ روسیه نگهداری می شوند.این ریتونها از عاج فیل ساخته شده اند و به دلیل سنگینی زیاد فقط در مراسم آیینی کاربرد داشته اند.(۲) ریتونهای نسا روی هم رفته آمیزه ای از هنر ایرانی و یونانی هستند شکل آنها از روی ریتونهای هخامنشی الگوبرداری شده ولی دور ریتونها نقشهایی از هنر یونانی کنده کاری شده است.بخش جلویی برخی ریتونها نقشهایی ایرانی و هخامنشی دارد و برخی دیگر شخصیتهای اسطوره ای یونانی هستند.(۳)از دوره اشکانی ریتونهای سفالی و فلزی بسیاری نیز به دست آمده است.
🟢 در یک گور باستانی در محوطه ولیران دماوند سه ریتون اشکانی به دست آمده که یکی از آنها ریتونی سفالی به شکل بز و از آثار برجسته ریتون سازی اشکانی به شمار می رود.در یک جمع بندی کلی میتوان گفت هنر ریتون سازی اشکانی در ادامه هنر هخامنشی شکل گرفت هر چند از هنر یونانی نیز تأثیر پذیرفت. ریتون سازی دوره اشکانی مانند دوره هخامنشی هنری دولتی و رسمی نبود و گاهی این ریتونها در شکل و تزیینات جنبه های محلی قوی ای دارند همچنین ریتونهای اشکانی نسبت به نمونه های دوره های پیشین بزرگترند.(۴)
📚منابع
📕۱.باستان شناسی و هنر دوران تاریخی ماد، هخامنشی، اشکانی، ساسانی. علی اکبر سرافراز و بهمن فیروزمندی، ۱۳۸۹، ص ۱۵۵
📗۲.تجدید حیات هنر و تمدن در ایران باستان، جورجیا هرمان، ۱۳۸۷، ص ۴۰
📘۳.باستان شناسی و هنر اشکانی،یعقوب محمدی فر، ۱۳۹۷،ص ۲۵۱
📙۴.هنر ریتون سازی دوره اشکانی بر اساس مدارک باستان شناختی، زهرا اصغری، فصل نامه جندی شاپور، ص ۳۸
@Historiumclub
🔸 https://www.tgoop.com/eshtadan
زردهشت
نام زردشت در زبانهای مختلف به چندین شکل درآمده. دربارهٔ این اشکال مختلف میتوان به خلاصهای رجوع کرد که در دانشنامهٔ ایرانی آمده است (و ترجمهٔ آن از آقای دکتر طامه در زردشت و جهان زردشتی، چاپ قم)؛ نیز به این نوشتهها:
M. Mayrhofer, Zum avestischen Namengut;
I. Gershevitch, Approaches to Zoroaster's Gathas
و ترجمهٔ فارسی بالنسبه خوب آن از آقای جواد دانشآرا و خانم منیژه اذکایی در آموزه و آیین زردشت، چاپ ثالث؛
W. Bousset, Hauptprobleme der Gnosis;
و ترجمهٔ مقاله پیتر کینگزلی در کتاب چهل گفتار.
از این اشکال مختلف در فارسی و عربی زردهشت و زرادشت و زراذشت و زراتشت است (زرههشت احتمالاً جعل صاحب فرهنگ جهانگیری است).
سبب به وجود آمدن الف در زرادشت و زراتشت بر نویسنده روشن نیست، ولی ه در زردهشت احتمالاً به لحاظ آوایی بیاهمیّت است و حاصل اشتباهی در خواندن است. به عبارت دیگر، بعید است که بتوان زردهشت را به یک صورت مفروض zarat-huštra برگرداند، بلکه بیشتر احتمال باید داد که املای پهلوی کلمه، zltwhšt، را که آن را zarduxšt میخوانند زردُهشت خوانده باشند و آن گاه ه را به جهت سهولت تلفظ متحرک کرده باشند. به این معنی زردهشت کلمهٔ "پهلوی" است.
از دو صورت زرتشت و زردشت، اولین را ظاهراً باید مشتق از zaraþuštra شمرد با تبدیل ث به ت، یعنی با از بین رفتن ث در زبان فارسی و جای سپردن آن به ت در کلمات دینی، و دومین را احتمالاً از zaratuštra بیرون آورد با تبدیل معمول t به d. به این معنی زرتشت "اوستاییتر" و "پهلویتر" است.
🔹برگرفته از کانال تلگرامی: سید احمد رضا قائم مقامی
https://www.tgoop.com/YaddashtQaemmaqami
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
نام زردشت در زبانهای مختلف به چندین شکل درآمده. دربارهٔ این اشکال مختلف میتوان به خلاصهای رجوع کرد که در دانشنامهٔ ایرانی آمده است (و ترجمهٔ آن از آقای دکتر طامه در زردشت و جهان زردشتی، چاپ قم)؛ نیز به این نوشتهها:
M. Mayrhofer, Zum avestischen Namengut;
I. Gershevitch, Approaches to Zoroaster's Gathas
و ترجمهٔ فارسی بالنسبه خوب آن از آقای جواد دانشآرا و خانم منیژه اذکایی در آموزه و آیین زردشت، چاپ ثالث؛
W. Bousset, Hauptprobleme der Gnosis;
و ترجمهٔ مقاله پیتر کینگزلی در کتاب چهل گفتار.
از این اشکال مختلف در فارسی و عربی زردهشت و زرادشت و زراذشت و زراتشت است (زرههشت احتمالاً جعل صاحب فرهنگ جهانگیری است).
سبب به وجود آمدن الف در زرادشت و زراتشت بر نویسنده روشن نیست، ولی ه در زردهشت احتمالاً به لحاظ آوایی بیاهمیّت است و حاصل اشتباهی در خواندن است. به عبارت دیگر، بعید است که بتوان زردهشت را به یک صورت مفروض zarat-huštra برگرداند، بلکه بیشتر احتمال باید داد که املای پهلوی کلمه، zltwhšt، را که آن را zarduxšt میخوانند زردُهشت خوانده باشند و آن گاه ه را به جهت سهولت تلفظ متحرک کرده باشند. به این معنی زردهشت کلمهٔ "پهلوی" است.
از دو صورت زرتشت و زردشت، اولین را ظاهراً باید مشتق از zaraþuštra شمرد با تبدیل ث به ت، یعنی با از بین رفتن ث در زبان فارسی و جای سپردن آن به ت در کلمات دینی، و دومین را احتمالاً از zaratuštra بیرون آورد با تبدیل معمول t به d. به این معنی زرتشت "اوستاییتر" و "پهلویتر" است.
🔹برگرفته از کانال تلگرامی: سید احمد رضا قائم مقامی
https://www.tgoop.com/YaddashtQaemmaqami
🔸https://www.tgoop.com/eshtadan
Telegram
یادداشتهای سید احمدرضا قائممقامی
یادداشتهای سید احمدرضا قائممقامی
این کانال زیر نظر دکتر قائممقامی و توسط یکی از دانشجویان ایشان اداره میشود.
نشانی صفحۀ اینستاگرام:
www.instagram.com/ghaem.maghami_s.a.r/
این کانال زیر نظر دکتر قائممقامی و توسط یکی از دانشجویان ایشان اداره میشود.
نشانی صفحۀ اینستاگرام:
www.instagram.com/ghaem.maghami_s.a.r/