Telegram Web
✳️ "مدیریت مبتنی بر چابکی" سازمان‌ها را برای آینده آماده می‌کند

"مدیریت مبتنی بر چابکی"، که ریشه در روش‌های توسعه نرم‌افزار چابک (Agile) و نظریه‌های مدیریت انطباق‌پذیر دارد، بر توانایی سازمان برای پاسخ سریع به تغییرات، نوآوری مداوم و همکاری پویا تأکید دارد. این رویکرد، به سازمان‌ها کمک می‌کند تا در محیط‌های پرنوسان و غیرقابل‌پیش‌بینی موفق شوند.

■ سه گام عملی برای پیاده‌سازی مدیریت مبتنی بر چابکی

۱.تشکیل تیم‌های کوچک و خودمختار:

تیم‌های کوچک با اختیارات بالا می‌توانند تصمیم‌گیری را تسریع کنند. تیم‌ها را به گروه‌های ۵ تا ۹ نفره تقسیم کنید و مسئولیت‌های مشخصی به آن‌ها بسپارید.

۲.چرخه‌های کاری کوتاه:

استفاده از بازه‌های زمانی کوتاه (اسپرینت‌ها) برای اجرای پروژه‌ها، بازخورد سریع و بهبود مستمر را ممکن می‌سازد. پروژه‌ها را به فازهای ۲ تا ۴ هفته‌ای تقسیم کنید.

۳.فرهنگ بازخورد و یادگیری: مطالعات نشان می‌دهد که سازمان‌های چابک با بازخورد مداوم، تا ۲۰ درصد نوآوری بیشتری دارند. جلسات بازبینی منظم برگزار کنید تا تیم‌ها از موفقیت‌ها و شکست‌ها درس بگیرند.

■ مدیریت مبتنی بر چابکی، به ما می‌آموزد که موفقیت در گرو انطباق‌پذیری و همکاری پویاست. سازمان‌های چابک نه‌تنها در برابر تغییرات مقاوم‌اند، بلکه از آن‌ها به‌عنوان فرصتی برای رشد استفاده می‌کنند.
کاربردهای مهندسی صنایع درصنعت
✳️ توافق با آمریکا 500 هزار میلیارد تومان به بودجه کمک خواهد کرد

🔹 دکتر مسعود نیلی، اقتصاددان در چهارمین نشست از سلسله نشست‌های تحلیل وضعیت اقتصادی و ین‌الملل ایران در صورت توافق با آمریکا که توسط مرکز پژوهش‌های اتاقایران در خردادماه سال جاری برگزار شد، گفت: بزرگ‌ترین محدودیت امروز اقتصاد ایران، انرژی است. اصلاح قیمت انرژی دو سیگنال مهم می‌فرستد: یکی به مصرف‌کننده برای تغییر رفتار، و دیگری به صنعت و نیروگاه‌ها برای به‌روزرسانی تکنولوژی. اما حتی با افزایش قیمت، به دلیل عدم به روزرسانی تکنولوژی، تا مدتی خاموشی ادامه خواهد داشت.

🔹به گفته دکتر نیلی، در سال ۱۴۰۴ و به‌ویژه ۱۴۰۵ شاهد رشد اقتصادی قابل‌توجهی خواهیم بود. آزادسازی بخشی از دارایی‌های بلوکه‌شده، اثر دومرحله‌ای دارد. گرچه این دارایی‌ها مستقیماً بر بودجه تأثیر ندارند، اما افزایش صادرات نفت ممکن است تا ۵۰۰ هزار میلیارد تومان (چیزی حدود ۸ درصد) به بودجه کمک می‌کند.
✳️ فارغ‌‏‌التحصیل‌‏‌های MBA در پیدا کردن کار به مشکل برخورده‌‏‌اند

🔹برنامه‌‌‌های MBA (کارشناسی مدیریت کسب و کار)، زمانی سکوی پرتابی مطمئن برای ورود به شغل‌‌‌های پردرآمد محسوب می‌‌‌شدند.

🔹اما حالا فارغ‌‌‌التحصیلان آنها به دلیل کمبود فرصت‌‌‌های شغلی در وال استریت و شرکت‌های بزرگ آمریکایی با مشکل زیادی مواجه شده‌‌‌اند.

🔹در هر هفت دانشگاه برتر کشور (M۷)، آمار اشتغال فارغ‌‌‌التحصیلان از سال ۲۰۲۱ رو به کاهش بوده و پیش‌‌‌بینی می‌شود امسال هم وضعیت بهبود نیابد.

🔹این شرایط، دانشجویان را مضطرب و نگران کرده که با مدارک گران‌‌‌قیمتشان چه خواهند کرد.

🔹به طور سنتی، دانشکده‌‌‌های برتر کسب و کار آمریکا این‌‌‌گونه عمل می‌‌‌کردند: دانشجویان با یک رزومه قوی و پرداخت شهریه‌‌‌ای که حالا به بیش از ۱۵۰ هزار دلار می‌‌‌رسد، به شبکه‌‌‌ای از فارغ‌‌‌التحصیلان و مسیرهای داخلی برای رسیدن به پست‌‌‌های پردرآمد در زمینه‌‌‌هایی مانند بانکداری سرمایه‌‌‌گذاری، سرمایه‌‌‌گذاری خطرپذیر و سهام خصوصی دسترسی پیدا می‌‌‌کردند. این وعده، به ویژه برای دانشجویانی که شهریه خود را از جیب پرداخت می‌‌‌کردند، بسیار مهم بود.

🔹اما دیگر این بازگشت سرمایه تضمین‌‌‌شده نیست. رشد شغلی در بخش‌‌‌های اداری کُند شده و افزایش دستمزد در بخش خصوصی رو به کاهش است.

🔹اخراج‌‌‌های گسترده و پر هیاهو ظاهرا در همه جا دیده می‌شود؛ از شرکت‌های بزرگ فناوری مانند متا گرفته تا غول‌‌‌های مالی مانند جی‌‌‌پی مورگان.

🔗متن کامل
https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-4186026
روزنامه دنیای اقتصاد
✳️ نوآوری در ایران جای خود را به کپی‌برداری داده است؟

تنها نگاهی به نقشه استارتاپ‌های ایرانی کافی‌ست تا ردپای آشنایی را ببینیم.
اسنپ که نسخه بومی اوبر است، دیجی‌کالا که از آمازون الهام‌ گرفته، کافه‌بازار در سایه گوگل‌پلی، و صدها نمونه دیگر که فقط با تغییر زبان و رنگ، نمونه‌های خارجی را تقلید کرده‌اند.

این تقلید مداوم پرسشی بنیادین را پیش می‌کشد که آیا اکوسیستم استارتاپی ایران واقعاً توان نوآوری دارد یا فقط در قالب‌های دست‌دوم تنفس می‌کند؟
استارتاپ‌ها قرار است پاسخی باشند به مسأله‌ای حل‌نشده، یا خلق راه‌حلی تازه برای بهبود کیفیت زندگی. اما در ایران، بیشتر استارتاپ‌ها نه مسأله‌محورند، نه بومی‌سازی‌شده واقعی.

آنها اغلب کپی‌هایی هستند از سرویس‌های موفق خارجی، با کمترین میزان تطبیق واقعی با فرهنگ، زیرساخت یا حتی نیاز مخاطب ایرانی.
برای نمونه، اسنپ را در نظر بگیریم. با وجود آن‌که از نظر فنی و تجاری موفق بوده، اما از نظر ایده‌پردازی، چیزی جز نسخه‌ای بومی‌شده از Uber نیست.

تمام الگوی مدل کسب‌وکار، معماری محصول، تجربه کاربری و حتی سیستم امتیازدهی دقیقاً از اوبر برداشته شده‌اند.
این موضوع درباره دیجی‌کالا نیز صدق می‌کند؛ فروشگاهی آنلاین که شباهت ساختاری آن به Amazon به‌اندازه‌ای‌ست که بسیاری از کارمندان فنی دیجی‌کالا در دوره‌های آموزشی خود مستقیماً از مستندات آمازون استفاده می‌کردند.

اما آیا این به‌خودی‌خود بد است؟ نه الزاماً. بسیاری از کشور‌ها در مراحل اولیه توسعه فناوری از تجربه دیگران الهام می‌گیرند.
اما نکته در این‌جاست که ایران سال‌هاست در مرحله “الهام‌گیری” گیر کرده و به مرحله خلق عبور نمی‌کند. اکوسیستمی که در آن، نوآوری تقلیل یافته به بازآفرینی ابزار‌های دیگران، نمی‌تواند ادعای استقلال یا پیشرفت فناورانه داشته باشد.

📎لينك متن کامل:
https://bahrevarnews.ir/?p=18379
🔲⭕️کالبدشکافی پیش از مرگ توسط تیم های قرمز
مجتبی لشکربلوکی

معمولا بدن کسی که کشته شدنش مشکوک است را کالبدشکافی می کنند. نه فقط مرگ های مشکوک، به تمام فعالیت‌ها و بررسی‌هایی که پس از فوت یک فرد انجام می‌گیرد تا علت، نحوه، زمان و شرایط مرگ مشخص شود می گویند معاینه پس از مرگ یا Postmortem. آیا پیش از مرگ هم کالبدشکافی می شود؟ قاعدتا نه! ولی در دنیای مدیریت و استراتژی بله!

تکنیک Premortem یک تکنیک قدرتمند در مدیریت ریسک و تصمیم‌گیری است که توسط روانشناس معروف، گری کلاین، ابداع شد. هدف اصلی آن، شناسایی و کاهش نقاط ضعف مخفی یک پروژه یا تصمیم پیش از اجرای آن است. به جای اینکه بعد از شکست، علت‌یابی و کالبدشکافی کنیم، در این روش پیش از وقوع، شکست را تصور می‌کنیم و به دلایل آن فکر می کنیم

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
به طور سنتی، تیم‌ها پس از اتمام یک پروژه یا اجرای یک استراتژی، یک کالبدشکافی پس از مرگ برگزار می‌کنند تا درس‌هایی برای آینده بیاموزند. کالبدشکافی پیش از مرگ دقیقاً برعکس عمل می‌کند.
گام های اصلی آن چنین است:
۱) تصور شکست: از اعضای تیم بخواهید تصور کنند که استراتژی/پروژه به طور کامل شکست خورده.

۲) طوفان فکری برای دلایل شکست: از هر فرد بخواهید به صورت مستقل، حداقل ۵ تا ۱۰ دلیل معتبر (و نه دلایل پیش‌پاافتاده) برای این شکست فاجعه‌بار بنویسد. این دلایل می‌توانند شامل هر چیزی باشند: مشکلات فنی، اختلافات تیمی، تغییرات بازار، رقبا، مشکلات مالی، مسائل رگولاتوری، اتفاقات پیش‌بینی نشده و...

۳) جمع‌آوری و دسته‌بندی: دلایل جمع‌آوری شده را از همه اعضا دریافت کرده و آن‌ها را در یک لیست واحد (بدون تکرار) گردآوری کنید.

۴) اولویت بندی: دلایل را بر اساس احتمال وقوع و شدت تأثیرشان بر شکست پروژه اولویت‌بندی کنید.

۵) طراحی اقدامات سه گانه: برای هر یک از دلایل اصلی شکست، اقدامات پیشگیرانه (برای جلوگیری از وقوع آن) و یا اقدامات جبرانی (برای کاهش تأثیر آن در صورت وقوع) و یا اقدامات آلترناتیو (برای سوئیچ کردن از برنامه الف به ب) طراحی کنید

چرا کالبدشکافی پیش از مرگ مهم است؟
◽️دلیل اول: این تکنیک راهی برای خنثی کردن سوگیری خوش‌بینی به عنوان یکی از خطاهای مهم شناختی است. انسان‌ها به طور طبیعی خوش‌بین هستند و تمایل دارند نقاط ضعف احتمالی را نادیده بگیرند.

◽️دلیل دوم: تشخیص نقاط کور (آسیب پذیری های پنهان): به دلیل تجربیات، تخصص‌ها و دیدگاه‌های متفاوت اعضای تیم، Premortem می‌تواند نقاط کوری را که در برنامه‌ریزی اولیه نادیده گرفته شده‌اند، آشکار سازد.

◽️دلیل سوم: افزایش آمادگی همزمان ذهنی و روانی: با شناسایی مشکلات احتمالی پیش از وقوع، تیم آمادگی بهتری برای مقابله با چالش‌های واقعی پیدا می‌کند. هم از نظر شناختی (پیش آگاهی) و هم از نظر احساسی (روانی) برای شرایط مختلف و چالش ها آماده تر است.

چه کسی این کار را انجام می دهد؟
هم می توانید خودتان این کار را انجام دهید هم از تکنیک تیم قرمز استفاده کنید که ریشه در حوزه ارتش و امنیت دارد. تیم قرمز چیست؟ گروهی از متخصصان مستقل و باتجربه که با هدف به چالش کشیدن، یافتن نقاط ضعف و کشف آسیب‌پذیری‌ها در یک سیستم، طرح، یا تصمیم‌، به شیوه‌ای تهاجمی (مانند یک دشمن یا رقیب) عمل می‌کنند.

خلاصه؛ آنانکه فقط موفقیت را تصور، تجسم و شبیه سازی می کنند بعدها دچار غافل گیری های استراتژیک می شوند. پس شکست را هم تصور، تجسم و شبیه‌سازی کنید تا احتمال وقوع آن را در دنیای واقعی به حداقل برسانيد. فقط در کتاب های زرد هست که با تجسم مثبت و تصور موفقیت می توان به هدف رسید. دنیای واقعی بی رحم تر از این حرف هاست.

نوبت بعدی که خواستید یک تصمیم استراتژیک بگیرید (چه در زندگی فردی، چه در مدیریت سازمان و چه در اداره کشور)، تیم قرمز را برای کالبدشکافی پیش از مرگ دعوت کنید.

@Dr_Lashkarbolouki
✳️ با ارزش‌ترین استارت‌آپ‌های جهان.
✳️ رهبران خوب برای کارکنان شان فضای امن ایجاد میکنند !

داستان زیر عملکرد سنجیده و موثر رهبری را نشان می دهد که با ایجاد همدلی و فضای امن کاری، دلگرمی کارکنان اش را افزایش داده است. 

■ اب چپمن مدیرعامل یک شرکت بزرگ به نام Barry Wehmiller بود . در سال 2008 با رکود اقتصادی شدیدی که در آمریکا به وجود اومد این شرکت آسیب بزرگی دید. این آسیب در حدی بود که ظرف یک شب حدود 30 درصد سفارشاتشون رو از دست دادند. رقم بسیار بزرگیه. کار به جایی رسید که نمی تونستن از عهده پرداخت حقوق پرسنل بر بیان. چه باید می کردن؟ ساده ترین راه تعدیل نیرو بود. کاهش تعداد نیروها برای اینکه بتونن هزینه هاشون رو کاهش بدهند. لازم بود حدود 10 میلیون دلار پس انداز کنند. هیئت مدیره بحث تعدیل نیرو رو تایید کرد. اما باب به عنوان مدیر عامل مخالفت کرد. باب چپمن به سر شماری (تعداد فیزیکی افراد) یا Head Account معتقد نبود، او معتقد به دل شماری یا Heart Account بود. خوب با این اعتقاد میبینیم که خیلی سخته که تعداد قلب ها رو کم و یا تعدیل کنیم. باب چه کرد؟

🪄به یک برنامه مرخصی اجباری بدون حقوق به مدت یک ماه برای همه پرسنل از جمله خودش فکر کرد. یعنی همه پرسنل از بالا تا پایین سازمان یک ماه حقوق نگیرن و برن مرخصی. افراد هر وقت که می خواستن به انتخاب خودشون میتونستن برن و از این مرخصی استفاده کنن. یعنی در واقع همه افراد در طول سال، یک ماه کمتر حقوق میگرفتن.
باب خیلی زیبا این مطلب رو به پرسنلش اعلام کرد.

🪄به جای اینکه تعدادی از ما خیلی درد و سختی بکشن (تعدیل بشن) همه ی ما کمی درد و سختی می کشیم. نتیجه این نوع عنوان کردن مطلب افزایش دلگرمی در افراد بود.
اتفاق جالبی افتاد و اون این بود که پرسنل باب در این واقعه به هم کمک کردند. کسایی که وضع مالی بهتری داشتند، به جای کسی که وضعش خیلی خوب نبود رفتن مرخصی. بعضیها تا 6 هفته رفتن مرخصی بدون حقوق تا همکارشون 2 هفته بره مرخصی.

💡یک رهبر فضای امنی برای همکارانش ایجاد میکنه تا در این فضای امن دلگرمی افزایش پیدا کنه و افراد به هم اعتماد کنند./انجمن حماین ازتولید
✳️ داستان غم‌انگیز رفاه

نگاهی به آمارهای مربوط به محصول ناخالص داخلی اعلامی توسط مرکز آمار ایران نشان می‌دهد سرانه محصول ناخالص داخلی کشور در سال ۱۴۰۳، حدود ۵۰درصد سرانه محصول ناخالص داخلی کشور در سال ۱۳۵۵ است.
علت اینکه این مقایسه مابین سال ۱۴۰۳ و ۱۳۵۵ انجام شده، این است که سال ۱۳۵۵، بالاترین درآمد سرانه در تاریخ معاصر کشور را ثبت کرده است. این محاسبات بر پایه قیمت‌های ثابت سال ۱۴۰۰ انجام شده است.

به گفته کارشناسان، سرانه محصول ناخالص داخلی اگرچه به طور کامل وضعیت رفاهی شهروندان را نمایان نمی‌کند، اما یکی از مهم‌ترین شاخص‌هایی است که نشان‌دهنده حجم تولید اقتصادی موجود در کشور به ازای هر نفر است.
علت کاهش حجم اقتصاد ایران در ازای هر نفر این است که در طول 48 سال اخیر، جمعیت ایران با رشد 156درصدی روبه‌رو بوده است اما اقتصاد ایران تنها 28.1درصد رشد کرده است.

کارشناسان علت عدم رشد اقتصادی متناسب با جمعیت در کشور را حکمرانی توزیع‌گرای حاکم بر فضای سیاستگذاری اقتصادی داخلی کشور و اولویت دادن به رویکردهای آرمانی در سیاست خارجی می‌دانند.

ادامه مطلب؛
https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-4186678
Skills_Outlook_مهارت_های_مورد_نیازبرای_آینده_براساس_گزارش_مجمع_جهانی.pdf
1018.2 KB
✳️ مهارت‌های مورد نیاز برای آینده
بر اساس گزارش 2025 مجمع جهانی اقتصاد


فرزاد دهقانیان، ۱۹ خرداد ۱۴۰۴

چه مهارت‌هایی تا سال ۲۰۳۰ بیشترین رشد را دارند؟
چه مشاغلی در حال افول‌اند و چرا؟
چطور می‌توان از حالا برای آینده شغلی آماده شد؟

اگر می‌خواهید بدانید چطور مهارت‌ها در مسیر آینده دگرگون می‌شوند و چگونه برای نقش‌های شغلی فردا آماده شوید، این ارائه نقطه شروع مناسبی است.
برنامه ريزي استراتژيك
2025_Chandler_Good_Government_Index_Reportگزارش_شاخص_های_حکمرانی.pdf
21.8 MB
✳️ گزارش شاخص حکومت خوب ۲۰۲۵ منتشر شد

ا ین شاخص ۱۲۰ کشور جهان را در شش حوزه رهبری و آینده‌نگری؛
١. ⁠قوانین و سیاست‌های کارآمد
٢. ⁠نهادهای قوی؛
٣. ⁠نظارت مالی؛
٤. ⁠بازارهای جذاب؛
٥. ⁠نفوذ و اعتبار جهانی؛
٦. ⁠و کمک به رشد مردم بررسی می‌کند.

🔺ده کشور اول امسال:
سنگاپور، دانمارک، نروژ، فنلاند، سوئد، سوئیس، هلند، آلمان، امارات متحده عربی و لوکزامبورگ.

🔻ده کشور آخر امسال:
بورکینافاسو، موزامبیک، ایران، مالی، لبنان، نیجریه، زیمباوه، آنگولا، سیرالئون و ونزوئلا.
كانال قواعدبازی
✳️ دالان تاریک قدرت

👤 نوید رئیسی؛ سردبیر روزنامه دنیای اقتصاد

«توسعه اقتصادی لزوما در گرو حکمرانی دموکراتیک نیست؛ گام نهادن در این مسیر نیازمند شکل‌گیری ائتلافی به اندازه کافی گسترده از جامعه و صاحبان قدرت با محوریت ایده توسعه است.» این عبارت، عصاره گفتمان جریان اصلاح‌طلبی در سال‌های اخیر است.
■ ایده توانمندسازی دولت در این فرضیه همان زهدانی بود که نطفه «روزنه‌گشایی»، «وفاق» و سایر توجیه‌های نظری تلاش برای بازگشت به قدرت از آن‌ زاده شد.
■ این جنس رقص نظری با قدرت، شباهت‌هایی با بت‌وارگی جامعه مدنی در نظریه‌پردازی‌های دهه۱۳۷۰ دارد.
■ پس از پیروزی غیرمنتظره محمد خاتمی در انتخابات ۲خرداد۱۳۷۶، روزنامه‌ها، مجلات و با ورود اینترنت به کشور، صفحات مجازی با انبوهی از نظریه‌های رنگارنگ در مورد مردم‌سالاری و اولویت دموکراسی بر توسعه انباشته شد.
■ البته دیری نگذشت که آشکار شد نظریه‌پردازی‌های وطنی همچنان فاقد ریشه‌های مستحکم در زمین واقعیت‌های روز هستند.
■ اصلاح‌طلبان که با بالا رفتن از دیوار سفارت آمریکا، دولت را ساقط کرده بودند، در باد غرور حمایت اجتماعی، به‌سادگی از یاد بردند که ساخت قدرت واقعی در قانون اساسی که خود بنیان‌گذارش بوده‌اند تا چه اندازه پیچیده است.
■ شیفتگی به نظریه‌پردازی‌های مستقل از واقعیت در دوره اصلاحات تا آنجا پیش رفت که مهم‌ترین دستاورد آن دوره یعنی عملکرد مثبت اقتصادی به‌عنوان پاشنه آشیل جریان اصلاح‌طلبی عمل کرد.
■ این جهد نافرجام برای نظریه‌پردازی و بی‌توجهی به واقعیت‌های موجود همچنان دست از سر کشور بر نداشته است.

■ آنچه موج آرای ۲۰میلیونی محمد خاتمی در ۲ خرداد ۱۳۷۶ را رقم زد، گفتمان حق‌محوری بود که جامعه برخاسته از خاکستر جنگ بازتاب خواست‌های خود را در آن مشاهده می‌کرد.
■ گفتمان پدرانه وفاق اما نه تنها با صداهای شنیده‌نشده جامعه امروز ایران فاصله بسیار دارد، بلکه با عدول از حق‌محوری به لحاظ تاریخی نیز راوی عقبگردی تاسف‌بار است.
■در اقتصاد سیاسی، اساسا مفهومی به نام وفاق وجود ندارد؛ وفاق در خوش‌بینانه‌ترین خوانش، برداشتی واژگونه از تاکتیک شناخته شده ائتلاف سیاسی است.
■ وفاق، دمیدن در شیپور ائتلاف سیاسی از سر گشاد آن است؛ از این شیپور صدایی در نخواهد آمد.

■ لحظه‌ای به دولتی بیندیشید که ناگزیر از اعلام برنامه قطعی برق به شهروندان و بنگاه‌ها است، اما در همین حال، نمی‌تواند حتی در حد تغییر ساعت رسمی کشور اعمال قدرت کند.
■ ایراد آنجاست که بر خلاف لفاظی‌های پرتکرار نظری، نه ایده خام‌دستانه وفاق و نه حتی، تاکتیک متعارف ائتلاف سیاسی هیچ یک به خودی خود یک دستورکار سیاسی نیستند؛ بالعکس، این دستورکار سیاسی است که به‌عنوان قراردادی برای بده‌بستان و ائتلاف سیاسی روی میز قرار می‌گیرد.

■ در دیکتاتوری‌های توسعه‌گرا، قدرت در دستان گروهی اندک متمرکز است؛ اما تصمیم‌گیری‌های روزمره اقتصادی-اجتماعی به کارشناسان و متخصصان سپرده می‌شود و اصولا، همین شیوه حکمرانی است که تداوم بقای سیاسی این رژیم‌ها را ممکن می‌کند.
■ در نظام‌های ایدئولوژیک اما این انحصار تفسیر جهان است که چارچوبی سیاسی را برای تمرکز قدرت و ثروت در دستان گروه‌های خاص فراهم می‌آورد.

■ «دستیابی به توسعه اقتصادی لزوما در گرو حکمرانی دموکراتیک نیست؛ اما برخی نظم‌های حکمرانی، بدون تغییر در پارادایم حاکم، هیچ‌گاه قادر نیستند در مسیر توسعه قرار گیرند.»

لينك مطلب؛
https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-4186692
✳️ چطور در کنار آدمایی که به لحاظ هیجانی، نابالغ هستن آروم بمونیم؟

۱. یاد بگیر فقط تماشا کنی، نه واکنش نشون بدی.

● کم حرف بزن. بذار اونا بیشتر حرف بزنن.
وقتی کمتر حرف بزنی، کمتر هم می‌تونن حرفاتو بچرخونن یا علیه خودت استفاده کنن.
نیازی نیست خودتو دائم توضیح بدی یا از خودت دفاع کنی.
خودتو بذار جای یه پژوهشگر: فقط اطلاعات جمع کن، نه شرکت‌کننده‌ای که وسط بازی هیجانی اونا گیر افتاده.

۲. بدن و حرف زدنت رو آروم کن.

● اگه می‌خوای از درون آروم بمونی، از بیرون شروع کن.
آروم‌تر حرکت کن، آروم‌تر حرف بزن.
با هرج‌و‌مرج اونا هماهنگ نشو، ریتم خودتو نگه دار.
ممکنه وسط حرفت بپرن، اشکالی نداره.
کمتر بگو، ولی با آرامش بگو.
وقتی بدنت آروم بشه، سیستم عصبی‌اتم دنبالش آروم می‌شه.

۳. بپذیر که نمی‌تونی اونا رو عوض کنی.

● تلاش برای تغییر رفتار این آدما معمولاً نتیجه‌ی عکس می‌ده.
طبیعیه که دلت بخواد محترمانه باهات رفتار بشه،
ولی زور زدن برای گرفتن احترام،
فقط باعث می‌شه خودتو بیشتر فراموش کنی.
اصلاً وظیفه‌ی تو نیست که درستشون کنی.
رها کردن این مسئولیت قلابی، همون آرامش واقعی رو میاره.

۴. حس‌هایی که بدنت نشون می‌ده رو بپذیر.

●اگه نزدیکشون مضطرب می‌شی، توی دلت فشار حس می‌کنی یا تنت منقبض می‌شه، اجازه بده باشه.
باهاش نجنگ. قضاوتش نکن. فقط ببینش و بذار بگذره.
آروم بودن یعنی نترسی از چیزی که حسش می‌کنی نه اینکه هیچی روت اثر نذاره.

۵. واقعیتو ببین، نه نقش‌هاشون رو.

● اون بازی قربانی شدن، اون گَسلایت کردن، اون احساس گناه دادن الکی؟
تصادفی نیست.
یا یه چیزی ازت می‌خوان، یا ازت می‌ترسن.
لازم نیست بهشون باج بدی.
اگه حضور تو باعث می‌شه احساس تهدید کنن، یعنی قدرت دست توئه.
معمولاً واکنش اونا بیشتر از اینکه درباره تو باشه، درباره ترس از دست دادن کنترل خودشونه.
کافه روانشناسی
✳️ قانون کارآیی جبری

برایان تریسی در «100 قانون موفقیت در تجارت» می‌نویسد:

■ هیچ انسانی هرگز برای انجام همۀ کارهایش به اندازۀ کافی وقت ندارد، اما یادمان باشد که باید همیشه برای انجام دادن مهم‌ترین کارهایمان وقت داشته باشیم

■ اگر این قانون به ظاهر ساده را رعایت نکنیم، هیچ وقت در کسب و کارمان موفق نمی‌شویم و همیشه با مشکل کمبود وقت مواجه خواهیم شد

■ به بیان دیگر، اگر می‌خواهیم موفق شویم، حتماً باید استفادۀ کارآمدی از زمان محدودمان داشته باشیم

■ برای این منظور، نباید روی کار کردن بیشتر تمرکز کنیم و مثلاً به جای 10 ساعت در روز، 14 ساعت کار کنیم

■ بلکه باید همان 10 ساعتی که برای کار کردن کنار گذاشته‌ایم را صرفاً به موضوعات مهم اختصاص بدهیم

■ مشکل افزایش کارآیی با کار کردن بیشتر این است که بعد از مدتی دچار خستگی و فرسودگی ذهنی می‌شویم و در نتیجه نمی‌توانیم به خوبی تصمیم بگیریم و برای همین بعد از مدتی با مشکلات و شکست‌های زیادی مواجه می‌شویم

■ برای همین، قبل از وقت گذاشتن برای هر کاری، این سوال ساده را از خودمان بپرسیم: آیا این کار باعث موفقیت من در بلندمدت می‌شود؟
انجمن حمایت ازتولید
https://www.tgoop.com/ExecutiveManagement
✳️ درس آموخته های عالی از مسیر شغلی امید رضا کردستانی ، ابر میلیاردر ایرانی
ویدئو کلیپ داستان زندگی و بیزنس https://shoghl.org/kordestani/

مسیر شغلی امید رضا کردستانی ، ابر میلیاردر ایرانی
ویدئو داستان زندگی و بیزنس یک ایرانی و رهبر استارتاپهای دنیا
به گفته مجله تایم یکی از۱۰۰ انسان تغییر دهنده زمین
امید کردستانی، متولد تهران، پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه در شرکت هیولت پاکارد مشغول به کار شد و در سال ۱۹۹۹ به عنوان کارمند شماره ۱۱ به گوگل پیوست.
او نقش مهمی در توسعه کسب و کار گوگل ایفا کرد و به عنوان یکی از بنیان‌گذاران اصلی شرکت شناخته می‌شود. کردستانی در سال ۲۰۰۹ گوگل را ترک کرد و به عنوان مدیر عامل اجرایی شرکت توییتر انتخاب شد.
امید کردستانی به دلیل نقش کلیدی خود در موفقیت گوگل و همچنین فعالیت در توییتر، به عنوان یکی از افراد تاثیرگذار در صنعت فناوری جهان شناخته می‌شود. مجله Time نیز وی را به عنوان یکی از ۱۰۰ فرد تاثیرگذار جهان در سال ۲۰۰۶ معرفی کرد….
تهیه : احسان مهدی نژاد
https://www.tgoop.com/ExecutiveManagement
✳️ چه چیزی شما را به یک مدیر تأثیرگذار تبدیل می‌کند، نه صرفاً یک رئیس؟

بسیاری از افراد به جایگاه «ریاست» می‌رسند، اما تنها عده‌ای معدود موفق می‌شوند «مدیر» باشند؛ مدیری که الهام‌بخش است، اعتماد می‌آفریند و باعث رشد می‌شود.

🔺 ریاست یعنی داشتن مقام، صدور دستور و کنترل.
🔺 اما مدیریت یعنی توانایی هدایت، گوش‌دادن، همراهی و ساختن.

🔹در دنیای امروز، سازمان‌ها بیش از هر زمان دیگر به مدیرانی نیاز دارند که بتوانند انگیزه خلق کنند، فرهنگ رشد بسازند و تیم‌هایی وفادار، خلاق و توانمند پرورش دهند.

▫️اگر می‌خواهید تنها یک رئیس نباشید، بلکه مدیری باشید که اثری ماندگار از خود برجای می‌گذارد، این ویژگی‌ها را در خود تقویت کنید:

1️⃣ شنونده‌ای فعال باشید، نه صرفاً گوینده‌ای توانمند
مدیر خوب با گوش‌دادن عمیق به اعضای تیم، اعتماد می‌سازد و درک متقابل را تقویت می‌کند.

2️⃣ الهام‌بخش باشید، نه فقط دستوردهنده
کارکنان با الهام گرفتن از رفتار، ارزش‌ها و چشم‌انداز شما حرکت می‌کنند، نه صرفاً با دریافت فرمان.

3️⃣ بازخورد بدهید، اما با احترام و نیت رشد
انتقاد سازنده باید حاوی راه‌حل و انگیزه باشد، نه سرزنش و سرکوب.

4️⃣ اعتماد بیافرینید، نه ترس
تیمی که احساس امنیت کند، ایده‌پردازی می‌کند، اشتباهاتش را می‌پذیرد و یاد می‌گیرد.

5️⃣ مسئولیت‌پذیر باشید، نه مقصر‌تراش
در مواقع بحران، مدیر واقعی خود را در خط مقدم پاسخ‌گویی می‌بیند، نه پشت سپر دیگران.

6️⃣ برای رشد دیگران وقت و انرژی بگذارید
مدیر شایسته، موفقیت تیم را ادامه موفقیت خود می‌بیند، نه تهدیدی برای جایگاهش.

7️⃣ تواضع حرفه‌ای را فراموش نکنید
مدیران بزرگ، از بالا به پایین نگاه نمی‌کنند؛ آن‌ها در کنار تیم می‌ایستند، می‌شنوند و یاد می‌گیرند.

🔺 در نهایت، مدیر خوب کسی است که وقتی حضور دارد تیمش رشد می‌کند، و وقتی نیست، جای خالی‌اش فقط به‌خاطر «قدرت» نیست، بلکه به‌خاطر «اثر» است.
كانال قواعدبازی
https://www.tgoop.com/ExecutiveManagement
✳️ با مشتری شوخی بکنیم یا نه؟

تام هاپکینز، یکی از معروف‌ترین مربیان فروش، در کتاب خود به نام «وقتی خریدار نه می‌گوید»، در رابطه با شوخی کردن با مشتری می‌نویسد:

شوخی با مشتری، چه قبل، چه حین و چه پس از جلسه فروش، هم می‌تواند دل خریدار را شاد کند و هم او را ناراحت کند. شوخی با مشتری می‌تواند هم ارتباط شما با مشتری را عمیق‌تر کند و هم آن را کامل از بین ببرد!

■ این که با مشتری شوخی بکنیم یا نه، به توانایی ما در شوخی با دیگران بستگی دارد. اگر شما به راحتی با هر فردی، بدون این که ناراحت بشود، شوخی می‌کنید، توانایی خوبی در شوخی کردن دارید و می‌توانید از آن برای تعمیق روابط‌تان با مشتری استفاده کنید.

■ ولی اگر فاقد توانایی شوخی کردن هستید، هیچ وقت سعی نکنید با مشتری شوخی کنید، چون هم اولا شوخی شما طبیعی از آب در نمی‌آید و باعث خجالت و شرمندگی شما می‌شود و هم ممکن است باعث سوءتفاهم با مشتری بشود.

■ نکته مهم‌ دیگر درباره شوخی کردن این که همیشه از شوخی‌های طعنه‌آمیز، مذهبی و سیاسی پرهیز کنید. به بیان دیگر، همان گونه که با دوستان صمیمی‌تان شوخی می‌کنید، با مشتری هرگز شوخی نکنید.

■ فروشندگان حرفه‌ای معمولا از «شوخی خودانتقادی» استفاده می‌کنند به این صورت که ضمن شوخی، از محصول یا شرکت‌شان اندکی ایراد می‌گیرند. این نوع شوخی‌ها نشان می‌دهد که فروشنده اعتماد به نفس بالایی دارد.

■ فقط یادمان باشد، منظور از شوخی خودانتقادی، زیر سوال بردن توانایی‌های حرفه‌ای‌مان نیست. مثلا هرگز نباید جلوی مشتری به شوخی بگوییم «اوه، من دوباره کارت ویزیتم را فراموش کردم. آدمی به خنگی من دیده بودید؟». این نوع شوخی‌ها به اعتماد مشتری به فروشنده آسیب می‌زند

■ نکته دیگری که باید به خاطر بسپاریم این است که اگر مشتری یک لطیفه حتی بی‌ادبانه می‌گوید، به این معنی نیست که ما به عنوان فروشنده مجازیم لطیفه بی‌ادبانه بگوییم. گاهنامه مدیر
✳️ پنج ویژگی بازاریابی بد

کریستنسن، کوک و هال، در مقاله‌ای با عنوان بازاریابی بد (Marketing Malpractice) که در مجله کسب و کار هاروارد به چاپ رسیده، پنج دلیل عملکرد نامناسب واحدهای بازاریابی را شناسایی و معرفی کرده‌اند که این دلایل عبارتند از:

■ بخش‌بندی نادرست بازار
بازاریاب‌ها بر خلاف توصیه‌های مختلف، بازار را بر اساس متغیرهایی مثل ویژگی‌ها یا قیمت محصول، ویژگی‌های مشتری و غیره بخش‌بندی می‌کنند.

■ عرضه محصول غیرجذاب
بازاریاب‌ها محصولات جدید را نه بر اساس آرزوها و اهداف مشتریان، بلکه بر اساس سلیقه و برداشت‌های شخصی خودشان طراحی می‌کنند.

■ خلق برند ضعیف
بازاریاب‌ها یک «برند عمومی» خلق می‌کنند در نتیجه، مشتری هیچ وقت موقع خرید یاد آن برند نمی‌افتد. در حالی که وظیفه بازاریاب‌ها خلق یک «برند مقصود» است.

■ گسترش نادرست برند
بازاریاب‌ها برند جا افتاده‌شان را برای عرضه محصولات بی‌ربط به وعده اصلی برند، توسعه می‌دهند.

■ طراحی تبلیغات غیرجذاب
بازاریاب‌ها در تبلیغات، به جای صحبت درباره مشکلات، اهداف و آرزوهای مشتریان، درباره محصول حرف می‌زنند.
✳️ پارادوکس انتخاب و آزمایش مربّا!

همیشه هر چه بیشتر باشد، بهتر است. موافق نیستید؟ تنوع غذایی بیشتر در یک رستوران، طعم‌های بیشتر یک برند مربا، کانال‌های تلویزیونی بیشتر و …

■ ما همیشه به دنبال بیشتر و بیشتر هستیم، اما این فقط ظاهر امر است. واقعیّت چیز دیگری است و انتخاب‌های زیاد می‌توانند نتیجۀ کاملاً عکسی داشته باشند و باعث ایجاد سردرگمی برای مشتری شوند.
■ اما چطور چنین چیزی ممکن است؟ مگر آدم‌ها ترجیح نمی‌دهند دستشان برای انتخاب باز باشد؟ دقیقاً به خاطر همین متناقض بودن است که نام این پدیده را پارادوکس انتخاب یا تناقض انتخاب گذاشته‌اند.
■ یک آزمایش علمی در زمینۀ پارادوکس انتخاب

برای درک بهتر روانشناسی مصرف کننده و تناقض انتخاب، دو محقق به نام‌های "شینا لینگار" و "مارک لپر" یک آزمایش خیلی ساده را طراحی کردند. یک آزمایش که می‌توانست تاثیر تعداد انتخاب‌ها را بر روی ما انسان‌ها نشان بدهد.
■ آنها به یک بازار تره‌بار در آمریکا رفتند و یک غرفه برای تست و خرید مربا در این بازار برپا کردند. در نصف وقتی که این غرفه برپا بود، آنها ۲۴ طعم مختلف از مربا را به نمایش گذاشتند و برای نصف دیگر اوقات، تعداد انتخاب‌ها را به ۶ طعم محدود کردند. در تمام مدت نیز به دو مساله توجه داشتند. اینکه در هر یک از این دو حالت چه تعداد از آدم‌ها:
🔸️برای تست مرباها توقف می‌کردند.
🔹️یک شیشه مربا می‌خریدند.
■ نتایج به دست آمده از این آزمایش با عقل جور در‌نمی‌آمد. وقتی که محققان ۲۴ طعم را ارائه می‌دادند، ۶۰% از مردم برای تست مرباها توقف می‌کردند، ولی تنها ۳% از این افراد خرید می‌کردند. اما وقتی که تنها ۶ طعم در معرض نمایش بود، ۴۰% از مردم برای تست مرباها می‌ایستاند و به طرز جالبی، ۳۰% از این افراد یک شیشه مربا می‌خریدند.
■بنابراین با وجود آنکه آدم‌های بیشتری جذب یک غرفۀ با انتخاب‌های متنوع می‌شدند، اما وقتی که تنها شش انتخاب وجود داشت، شانس اینکه مشتری خریدی انجام دهد حداقل شش برابر می‌شد. و این همان پارادوکس انتخاب است. اما چرا این اتفاق می‌افتد؟

■ چرا گزینه‌های کمتر باعث افزایش فروش می‌شوند؟

زمانی که آدم‌ها با یک لیست طولانی از انتخاب‌ها روبرو هستند، تصمیم گرفتن برای آنها سخت می‌شود. هر چقدر که این انتخاب‌ها بیشتر باشد، آنها نیز زمان بیشتری را برای تصمیم‌گیری صرف خواهند کرد. حتی وقتی که این موضوع به نفع‌شان نباشد. روانشناسان این پدیده را فشار انتخاب‌ نامیده‌اند.
■ این وقتی است که فرآیند دریافت اطلاعات، ارزیابی انتخاب‌ها، مقایسه آنها و تصمیم‌گیری در مورد خرید آنقدر سخت می‌شود که حتی ممکن است خریدار به کل از تصمیم خود منصرف بشود.
این یعنی هر چقدر که گزینه‌ها کمتر باشد، انتخاب برای مشتری راحت‌تر است و در نتیجه فروش شما افزایش خواهد یافت.
4_6021513749213479020.pdf
2.8 MB
کتاب "زبان بدن"
کوچک وکاربردی
2025/06/12 05:55:12
Back to Top
HTML Embed Code: