Telegram Web
داستان آدم‌هایی که به دنبال خوشبختی هستن و پیداش نمی‌کنن؛ اگر در این راه شکست می‌خورن، برای اینه که از خوشبختی مفهومی در ذهن دارن که از دیگران برگرفته‌اند و با واقعیت آنها همخوانی ندارد؛ مثل پول، ازدواج موفق، معشوقه‌ی خوش اندام، ماشین کورسی، آپارتمان های بزرگ دو طبقه در پاریس..

مفاهیم قراردادی، این آدم‌ها علی‌رغم موفقیتشون خوشبخت نیستن، چون خوشبختی دیگران رو زندگی میکنن
خوشبختی از نظر سایرین..

📕 #یک_روز_قشنگ_بارانی
👤 #اریک_امانوئل_اشمیت

@Existentialistt
Nocturn Andante, Op. 9, No. 2 in E flat major (OST Bad Santa)
Frederic Chopin
شوپن بشنوید رفقا!
موسیقی شوپن روشنای طمأنینه است. لحظه‌ی سکرآور "Sancta Simplicitas" است. زلالی اندوه است. آخر وقت را به چه چیز می‌توان گذراند که از زانو زدن در محضر معجزات شوپن بهتر باشد؟
شوپن بشنوید. رستگار می‌شوید

@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله

✍️ دیشب به خودم گفتم: شعور یک گیاه در وسط زمستان، از تابستان گذشته نمی‌آید، از بهاری می‌آید که فرا می‌رسد. گیاه به روزهایی که رفته، نمی‌اندیشد، به روزهایی می‌اندیشد که می‌آید، اگر گیاهان یقین دارند که بهار خواهد آمد چرا ما انسان‌ها باور نداریم که روزی خواهیم توانست به هرآنچه می‌خواهیم دست یابیم؟

📕 #نامه‌های_عاشقانه‌_یک_پیامبر
👤 #جبران_خلیل_جبران

@Existentialistt
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پروست می‌گوید: «ما هرگز جز برای خود و آنانی که دوست‌شان می‌داریم، نمی‌لرزیم.» تو که مرا می‌شناسی و خوب می‌دانی که هرگز دست و دلم برای خداحافظی نمی‌رفت اما عاقبت یک‌روز قلبم از هجوم خیال‌ها، از دست این احساسات ولگرد و وامانده‌، از جا کنده و در تنم آواره خواهد شد، قلبی که مالامال شد از آوای عشقی ناتمام! چه بارها که در اوهام خویش آن روز کذایی را به‌یاد آوردم تا فهمیدم آدمیزاد عاشق که شد، دستپاچه هم می‌شود و آدم دستپاچه هر کاری را دو بار انجام می‌دهد، بار اول همراه با احساس گناه است و بار دوم مملو از احساس حسرت؛ و من فکر می‌کنم "حسرت" کمی آزارنده‌تر از احساس گناه است. می‌بینی رفیق، این از گستاخی من و توست که آوای عشق در هیاهوی هیچ روزگار گم می‌شود..!

متن: #عباس_ناظری

پ‌ن: سکانسی از فیلم the words

@Existentialistt
دو فرد را در نظر بگیرید: فرد مسیحی، خدا را با درک درستی نیایش نمی‌کند، در واقع او روح دروغینی را دعا می‌کند؛ اما کسی که در یک جامعه بت‌پرست زندگی می‌کند و بت مورد نظرش را با شور و شوق کامل دعا می‌کند، هرچند که چشم‌هایش بر تصویر بت استوار است: کدام‌یک بیشتر به حقیقت نزدیک هستند؟ آن بت‌پرست در حقیقت خدا را نیایش می‌کند، هرچند یک بت را عبادت می‌کند؛ دیگران به خدای واقعی دروغ می‌گویند، و از این‌رو، خداپرستانی هستند که بت‌پرستی می‌کنند.

منبع:
Soren Kierkegaard, A Kierkegaard Anthology, ed. Robert Bretall (Princeton, NJ: Princeton University Press, 1972), p. 212

@Existentialistt
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی

آیا درونِ گسترهٔ گیتی چیزی گران‌بها‌تر از خویشتن خویش‌ یافته‌ای یا همچنان جامهٔ بی‌خبری به جان پوشانیده‌ای!؟

ای جانِ آزاده، حقیقت کامل این است: آدمیان متکثرند، یعنی هر انسان نغمه‌ای بی‌همتاست؛ اما حقیقت انکار شدهٔ این کثرت حیرت‌انگیز، جان‌سوزیِ اوست، به‌ یک اعتبار کم‌شمارند آنان‌که "خویشتن" را به همراه دلِ پر دردشان ملاقات می‌کنند.

متن: #عباس_ناظری

@Existentialistt
✍️ همه قصۀ جوجه اردک زشت، نوشتۀ هانس کریستین اندرسن را خوانده‌ایم: قُوی زیبایی که به نظر زشت می‌آمد برای آنکه از بد حادثه قاطی اردک‌های شبیه به هم شده بود. برخلاف آنچه به‌نظر می‌رسید او زیبا بود ولی در پایان داستان این را می‌فهمد، آن هم وقتی که دیگر جوجه نیست (بالغ شده) و در دریاچه‌ای شنا می‌کند و مردم او را با انگشت به هم نشان می‌دهند و او برای اولین بار در انعکاس آب، زیبایی‌اش را در می‌یابد.

به‌نظر می‌رسد که داستان زندگی خیلی از ماها شبیه همان جوجه اردک زشت است، درون هریک از ما قوی زیبای منحصر به‌فردی است که در تقابل با جامعه‌ای خشن فردیتش را از دست می‌دهد و قاطی دیگر اردک‌ها به فراموشی سپرده می‌شود. او بارها و بارها زمین می‌خورد، له می‌شود، تحقیر می‌شود و مردم او را با انگشت نشان می‌دهند و ریشخندش می‌کنند. آنها از او انتظار دارند که شکل اردکی باشد که نیست. دردناک‌تر آنکه خودش هم تصویر خود را در آب ندیده است و نمی‌داند کیست.

دنیا پر است از جوجه اردک‌های زشتی که هرگز نمی‌فهمند زشت نبوده‌اند: کارمندهای معمولی‌ای که می‌توانستند کارگردانان موفقی باشند، کارگرانی که می‌توانستند کارشناس باشند، مدیران ناخوشنودی که باید نقاش یا شاعر می‌شدند، زنان و شوهرانی که در نارضایتی در کنار هم پیر می‌شوند و هرگز نمی‌فهمند...
حسابدارانی که از ریاضیات متنفرند اما می‌توانستند طراح لباس باشند، زن‌های خانه‌داری که می‌توانستند خلبان هواپیما باشند. دنیا پر است از کسانی که قهرمان زندگی خود نبوده‌اند، نشده‌اند، نتوانسته‌اند، نفهمیده‌اند و به هر دلیلی آن چیزی که باید نشده‌اند.

دنیا پر است از جوجه اردک‌هایی که عمری را در ناخشنودی و تکرار زندگی می‌کنند، بدون آنکه تصویر واقعی خود را ببینند...


@Existentialistt
انسان‌ می‌تواند تبسم کند درحالی که به بدترین شکل در حال خیانت به شما هست! حیوانات تبسم نمی‌کنند ولی هم را می‌درند، کدام منصفانه‌تر است؟

👤 #روبرمرل

@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله

چطور می‌شود به يک پروانه تبديل شد؟

"بايد آنقدر آرزو و اشتياق پرواز داشته باشی كه ديگر دلت نخواهد كرم باقی بمانی."

👤 #دبی_فورد
📕 #راز_سایه

@Existentialistt
از شکست خوردن وحشتی ندارم. از رکود و واماندگی می‌ترسم. از این می‌ترسم که دیگر به چیزی اهمیت ندهم، پدرم را ببین؛ ممکن است باور نکنی من می‌دانم مرد باهوشی است. اما وامانده است؛ حالا امیدوار است پسرهایش رمز موفقیت را کشف کنند و دست به کارهایی بزنند که خودش از عهده آن برنیامده.

👤 #فرانک_اکانر
📕 #عقده_ادیپ_من

@Existentialistt
Jodaei (Separation)
Karen Homayounfar
شاید دمی آرام بگیریم🥀
چرا لذت آهستگی ناپديد شده است؟ آه! كجا رفتند دل‌آسودگان روزگاران گذشته كه به نرمی گام برمی‌داشتند؟ كجا رفتند ولگردان و بیكارگانی كه قهرمانان ترانه‌های عاميانه بودند؟ خانه به‌دوشانی كه از آسيابی به آسياب ديگر پرسه می‌زدند و شب را زير ستارگان به صبح می‌رساندند. آيا اين مردمان نيز به همراه كوره راه‌ها، مرغزارها و فضای باز جنگلی ناپديد شده و به همراه آن طبيعت، يكسره محو شدند؟ در زبان چک ضرب‌المثلی وجود دارد كه رخوتِ سادهٔ ايشان را با استعاره‌ای بيان می‌كنند: «آنان به پنجره‌های خداوند خيره شده‌اند.» كسی كه به پنجره‌های خدا چشم دوخته باشد، نه كسل و بی‌حوصله كه شاد و مسرور است. در دنيای امروز ما تنبلی بدل شده است به "كاری برای انجام دادن نداشتن" و اين موضوع كاملاً متفاوتی است؛ كسی كه كاری برای انجام دادن ندارد ناراضی است، كسل است و در جستجوی ابدی برای جنب و جوش از دست رفته.

📕 #آهستگی
👤 #میلان_کوندرا

@Existentialistt
دفترچهٔ خاطرات کافکا را خوانده‌اید!؟
جایی چنین نوشته است: «دوم اوت ۱۹۱۴:
-آلمان علیه روسیه اعلام جنگ داده است.
-شنا در بعد از ظهر.»

و این حکمتی برای زندگی است!

باورم بر این است که ما درون توده‌ی بزرگ و بی‌شکلی از نادانستگی زندگی می‌کنیم، اما تنها ضرورتی که وجود دارد این است که حکمتی مناسب برای جهانی رخدادپذیر برگزینیم؛ من اهمیت همراه با بی‌خیالی کافکایی را برگزیده‌ام.

متن: #عباس_ناظری

@Existentialistt
Baghe Pazhmordeh
Hami
نترس از این سیاهی‌های دامنگیر...
چرا درمانده‌ایم!؟

ما ایرانی‌ها با تمامی ابزار قدرت‌مان ترسو هستیم و شجاعت را در مورد اخلاق خیلی لازم نمی‌دانیم. شاید ریشه‌اش این باشد که ایرانی جماعت معمولا از امنیت بی‌بهره بوده، امنیت اجتماعی، امنیت شغلی و خانوادگی و بالاتر از همه امنیت معیشتی...

خودمحوری و برتری‌جویی ما باعث شده حتی وقتی در موقع نیاز مشاوری برای خود انتخاب می‌کنیم بدون آنکه خودمان بخواهیم کارمان با مشاور به جدل می‌کشد. چه در حقیقت مشاور می‌گیریم که تاییدمان کند نه راهنمایی.

من در کاستی‌ها و نقصان‌ها، مرزی بین دولت و مردم قائل نیستم و باور دارم محال است سخت‌گیرترین دولت‌ها هم بتوانند و یا جرات کنند خارج از بستر فکری مردم اقدام به انجام کاری بکنند باور بفرمایید بزرگواری از خودمان است...!!

حالا کارمان به جایی رسیده که وزارت ارشاد می‌گوید ایران از نظر برخورداری از امکانات میراث فرهنگی و جهانگردی جز پنج کشور اول دنیاست اما سهم‌مان از درآمد جهانگردی یک‌هزارم آن است

حکومت در بدترین وضعش باز برخاسته از همین مردم است و حداقل نگاه داشته شده از همین مردم

یاد اول انقلاب می‌افتم که واقعا خیلی‌ها باور کرده بودند که دیگر نیازی به پلیس و دادگستری و به تبع آن زندان ندارند. زندان‌ها را قرار بود موزه و پارک کنیم و دانشگاه. حالا ببینید کار به کجا کشیده که معاون فرهنگی تربیتی زندان‌های کشور محاسبه کرده که در هر 52 ثانیه یک نفر راهی زندان می‌شود و بین خروجی آن و تعداد واردین هیچ تناسبی وجود ندارد.

📕 #چرا_درمانده‌ایم
👤 #حسن_نراقی

@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله

فردا که بهار آید...🥀

@Existentialistt
قبلاً هم بهت گفتم: با قهرمان‌بازیای انفرادی، دیکتاتورا نابود نمی‌شن!

با مردن یک دیکتاتور؛ هیچ کاری درست نمی‌شه!

دیکتاتوری رو با تربیت جمعی توده‌ها می‌شه از بین برد!

با مبارزه سازمان داده شده و گرنه با مردن یک دیکتاتور؛ دیکتاتور دیگه‌ای میاد و دوباره روز از نو، روزی از نو...

📕 #یک_مرد
👤 #اوریانا_فالاچی

@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله

«بهترین دوران‌ بود، بدترین دوران‌ بود، عصر دانش بود، عصر بلاهت بود، دوره‌ باور بود، دوره ناباوری بود، فصل روشنایی بود، فصل تاریکی بود، بهار امید بود، زمستان ناامیدی، ما همه چیز را پشت سر گذاشتیم، ما هیچ چیز را پشت سر نگذاشتیم، همه ما مستقیم سوی بهشت می‌رفتیم، ما همه مستقیم سوی دیگر می‌رفتیم.»

جمله آغازین کتاب
#داستان_دو_شهر
#چارلز_دیکنز

@existentialistt
SHADMEHR - VARES
Shadmehr Aghili
با اینکه توی تقویمِ من و تو جز زمستون نیست...
با اینکه زندگی کردن، توو این شرایط آسون نیست...
با اینکه آرزوهامون، به خواب و رویا محدوده...
تا می‌تونی تحمل کن، که تا بوده همین بوده..!

گذشته، حال، آینده
من و تو
وارث دردیم!

@Existentialistt
Audio
◽️ تضادهای زندگی از منظرِ نیچه

گوینده: 🎤 #عباس_ناظری

@Existentialistt
2025/07/13 03:46:22
Back to Top
HTML Embed Code: