چند سال پیش که نزدیکترین آدمِ زندگیام (به قول فردوسی: تو گفتی که با من به یک پوست بود) را از دست دادم - خودکشی کرد- هیچ چیز آرامم نمیکرد. شفا و التیامی در کار نبود.
من با مرگ بیگانه نبودم. از کودکی و به دردناکترین شکل ممکن با مفهوم مرگ روبهرو شده بودم.
نه تنها میدانستم که مثل مش قاسمِ دایی جان ناپلئون هر روز بارها تکرار میکردم و میکنم که آخرش قرار است همه بمیریم. ورد زبانم است که چهار دقیقه خون به مغزمان نرسد برای ابد تمامیم، همه این هیاهو و صداها خاموش میشود، هیچ میشود…
فکر کردن به مرگ آدمی را فروتن و خردمند میکند. من هر کتابی درباره مرگ پیدا کردهام خواندهام. بعضیهاشان به عمق و ژرفای زندگیِ فکریام بسی افزوده است.
با همه اینها اما این مرگ با هر مرگ دیگری که میشناختم فرق داشت. این مرگْ انتخابِ مرگ بود. ماتم و سوگاش هم فرق داشت و من نمیدانستم. آدابِ بیقراریاش را بلد نبودم، هر دلداری و تسلایی برایم «کفری بود که از بلندگوهای مسجدالحرام پخش میشد». با خودم فکر میکردم یعنی در تمام لحظههایی که با هم بودیم، با هم ریز ریز ریز گپ زدهایم، تصمیم او برای فنا میانِ ما بوده و من ندیدمش؟ با خودم فکر میکردم چه هیولاها که در این لحظههای شفافِ قشنگِ میانِ آدمها نهفته است.
بعد دوست دیگری کتابی معرفی کرد که با خواندناش میشد یاد بگیری حالا برای خودکشیِ عزیزت چهگونه سوگواری کنی. تازه فهمیدم احساساتی مثلِ چهطور ندیدم؟ چرا کاری نکردم؟ نکند کوتاهی کردم…از اولین پیآمدهای رویارویی با خودکشیِ عزیزِ از دست رفته است. فهمیدم آن طور که دکتر مکگی گفته است رویارویی با خودکشی و فیصله مؤثرِ آن دشوارترین نوعِ مصیبت است.
ادامه👇👇
من با مرگ بیگانه نبودم. از کودکی و به دردناکترین شکل ممکن با مفهوم مرگ روبهرو شده بودم.
نه تنها میدانستم که مثل مش قاسمِ دایی جان ناپلئون هر روز بارها تکرار میکردم و میکنم که آخرش قرار است همه بمیریم. ورد زبانم است که چهار دقیقه خون به مغزمان نرسد برای ابد تمامیم، همه این هیاهو و صداها خاموش میشود، هیچ میشود…
فکر کردن به مرگ آدمی را فروتن و خردمند میکند. من هر کتابی درباره مرگ پیدا کردهام خواندهام. بعضیهاشان به عمق و ژرفای زندگیِ فکریام بسی افزوده است.
با همه اینها اما این مرگ با هر مرگ دیگری که میشناختم فرق داشت. این مرگْ انتخابِ مرگ بود. ماتم و سوگاش هم فرق داشت و من نمیدانستم. آدابِ بیقراریاش را بلد نبودم، هر دلداری و تسلایی برایم «کفری بود که از بلندگوهای مسجدالحرام پخش میشد». با خودم فکر میکردم یعنی در تمام لحظههایی که با هم بودیم، با هم ریز ریز ریز گپ زدهایم، تصمیم او برای فنا میانِ ما بوده و من ندیدمش؟ با خودم فکر میکردم چه هیولاها که در این لحظههای شفافِ قشنگِ میانِ آدمها نهفته است.
بعد دوست دیگری کتابی معرفی کرد که با خواندناش میشد یاد بگیری حالا برای خودکشیِ عزیزت چهگونه سوگواری کنی. تازه فهمیدم احساساتی مثلِ چهطور ندیدم؟ چرا کاری نکردم؟ نکند کوتاهی کردم…از اولین پیآمدهای رویارویی با خودکشیِ عزیزِ از دست رفته است. فهمیدم آن طور که دکتر مکگی گفته است رویارویی با خودکشی و فیصله مؤثرِ آن دشوارترین نوعِ مصیبت است.
ادامه👇👇
امروز که جمع بزرگی از ما سوگوار مرگِ انتخابیِ همکار و دوستِ قدیمیمان شیده لالمی هستیم دوباره سراغ این کتاب رفتم و فکر کردم خوب است اینجا معرفیاش کنم: رنج و التیام در سوگواری و داغدیدگی، نوشته ویلیان وردن و ترجمه اعلای محمد قائد.
خواندنِ این کتاب شبیه این است که به مشاوره ماتم رفته باشید. هر فصلاش گرانبهاست. در فصلی که از خودکشی حرف میزند میگوید احساس شرم و گناه اولین احساسی است که بازماندگانِ سوگوار تجربه میکنند. بازماندگان اغلب به خودشان نقشی بزرگتر از آنچه درواقع داشته یا میتوانستند داشته باشند میدهند و دچار این حس جانکاه میشوند که شاید میتوانستند کاری بکنند. گاه ممکن است حس کنند باید به خاطر کوتاهیشان تنبیه شوند. گاه ممکن است خشم را تجربه کنند و بپرسند چرا عزیزِ از دست رفته به آنها فکر نکرد؟
نویسنده میگوید پذیرش خودکشی اغلب سختتر از باور کردنِ مرگ طبیعی است و پیشنهاد میکند برای روبهرو شدن با واقعیت از کلماتِ حتا خشک و مستقیم استفاده کنیم: «خودش را کُشت»، «انتخاب کرد».
اطرافِ موضوع خیالپردازی نکنیم. دست از تحریف و به دست دادنِ سیمایی تازه از فرد برداریم و تمایلِ سوزان به سراسر خوب یا مطلقا بد جلوه دادنِ فرد را کنار بگذاریم. با به دست آوردنِ اطلاعات دقیق، روندِ افسانهسازی از خودکشیِ او را - در ذهن خودمان - متوقف کنیم. روی خشمِ خود کار کنیم و حتما برای مشاوره ماتم وقت بگیریم.
شیوه ما در سوگواری پیش از آن که خیلی چیزهای دیگر را توضیح بدهد، خودِ ما را، حفرهها و چاههای درونِ ما را توضیح میدهد. به این حفرهها و چاهها که اغلب در مواجهه با اندوهی چنین سنگین سر باز میکنند خیره شویم. ببینیم درونِ ما چه خبر است. سوگواری نه تنها آیینهایی دارد بلکه تکالیفی هم دارد.
ادامه👇👇
خواندنِ این کتاب شبیه این است که به مشاوره ماتم رفته باشید. هر فصلاش گرانبهاست. در فصلی که از خودکشی حرف میزند میگوید احساس شرم و گناه اولین احساسی است که بازماندگانِ سوگوار تجربه میکنند. بازماندگان اغلب به خودشان نقشی بزرگتر از آنچه درواقع داشته یا میتوانستند داشته باشند میدهند و دچار این حس جانکاه میشوند که شاید میتوانستند کاری بکنند. گاه ممکن است حس کنند باید به خاطر کوتاهیشان تنبیه شوند. گاه ممکن است خشم را تجربه کنند و بپرسند چرا عزیزِ از دست رفته به آنها فکر نکرد؟
نویسنده میگوید پذیرش خودکشی اغلب سختتر از باور کردنِ مرگ طبیعی است و پیشنهاد میکند برای روبهرو شدن با واقعیت از کلماتِ حتا خشک و مستقیم استفاده کنیم: «خودش را کُشت»، «انتخاب کرد».
اطرافِ موضوع خیالپردازی نکنیم. دست از تحریف و به دست دادنِ سیمایی تازه از فرد برداریم و تمایلِ سوزان به سراسر خوب یا مطلقا بد جلوه دادنِ فرد را کنار بگذاریم. با به دست آوردنِ اطلاعات دقیق، روندِ افسانهسازی از خودکشیِ او را - در ذهن خودمان - متوقف کنیم. روی خشمِ خود کار کنیم و حتما برای مشاوره ماتم وقت بگیریم.
شیوه ما در سوگواری پیش از آن که خیلی چیزهای دیگر را توضیح بدهد، خودِ ما را، حفرهها و چاههای درونِ ما را توضیح میدهد. به این حفرهها و چاهها که اغلب در مواجهه با اندوهی چنین سنگین سر باز میکنند خیره شویم. ببینیم درونِ ما چه خبر است. سوگواری نه تنها آیینهایی دارد بلکه تکالیفی هم دارد.
ادامه👇👇
نویسنده در این کتاب مشخصا از چهار تکلیفِ سوگواری سخن گفته: ۱/پذیرش واقعیتِ فقدان ۲/گذر از دردِ مصیبت ۳/انطباق با محیطی که دیگر او در آن نیست ۴/تغییر جای او از نظر عاطفی و انتقالش از جایی که در زمانِ حیاتش بود به جای دیگری که همچنان برای ما مهم است اما برای دیگران و زندگیِ جاری هم جا میگذارد. (باید برای کسی که از دست رفته مکانی تازه و مناسب در نظر بگیرید. یادتان باشد او دیگر آن جایی که همیشه بود نیست).
نکته درخشان دیگر که نویسنده از آن حرف میزند زمان است. میگوید در هر سوگ و از دست دادنی بهندرت روشن میشود که چه چیزی از دست رفته است. پس باید در هر روز که میگذرد یاد بگیرید چهطور خودتان را با رنجی که همان روز درک میکنید همساز کنید.
و دست آخر هم این که درد دل کنید. با یکی دو آدم مشخص و نزدیک، نه این بلایی که شبکههای اجتماعی به سرمان آورده و به جای گفتوگو که میتواند عمیق و دربرگیرنده شود، همه با هم در خلأیی رو به دیوار هیاهو میکنند به جای حرف زدن، مسابقه میدهند که جا نمانند. درددل کردن رفتار بسیار سالم و قشنگی است. کمک میکند که میان ذهن و رنج فاصله بگذارید.
نکته درخشان دیگر که نویسنده از آن حرف میزند زمان است. میگوید در هر سوگ و از دست دادنی بهندرت روشن میشود که چه چیزی از دست رفته است. پس باید در هر روز که میگذرد یاد بگیرید چهطور خودتان را با رنجی که همان روز درک میکنید همساز کنید.
و دست آخر هم این که درد دل کنید. با یکی دو آدم مشخص و نزدیک، نه این بلایی که شبکههای اجتماعی به سرمان آورده و به جای گفتوگو که میتواند عمیق و دربرگیرنده شود، همه با هم در خلأیی رو به دیوار هیاهو میکنند به جای حرف زدن، مسابقه میدهند که جا نمانند. درددل کردن رفتار بسیار سالم و قشنگی است. کمک میکند که میان ذهن و رنج فاصله بگذارید.
post 1 for insta audio gram final 2.mp4
325.6 MB
در ستایشِ شکستگی و دربارهی کینتسوگی
ماها:فصل دوم: کرونا در بشقاب غذا.mp3
38.4 MB
فصل دوم پادکست «ماها» را با موضوع غذا و عادات و فرهنگ غذایی و ربطش با جهانگیری کرونا آغاز کردهایم.
من و حسین قاضیان، جامعهشناس در این شماره از «ماها» میزبان ناصر کرمی، اقلیمشناس هستیم. «ماها» را هر هفته علاوه بر اینستاگرام، اینجا هم میگذارم برای دسترسی راحتتر.
رسانه پارسی هر یکشنبه این پادکست را در وبسایت و شبکههای اجتماعی خود منتشر میکند.
«ماها» را در اپهای پادکستخوان هم میتوانید بشنوید.
من و حسین قاضیان، جامعهشناس در این شماره از «ماها» میزبان ناصر کرمی، اقلیمشناس هستیم. «ماها» را هر هفته علاوه بر اینستاگرام، اینجا هم میگذارم برای دسترسی راحتتر.
رسانه پارسی هر یکشنبه این پادکست را در وبسایت و شبکههای اجتماعی خود منتشر میکند.
«ماها» را در اپهای پادکستخوان هم میتوانید بشنوید.
پادکست ماها:با خشم خود چه کنیم؟ .mp3
39.6 MB
یک جایی هست در زندگیِ فردی و اجتماعی ما که اندوه، استیصال، ناامیدی و حتا سکوت، سکوتِ نظارهگر و طولانی...همهی اینها روی هم جمع میشوند و اسماش میشود #خشم.
ما خشمگینیم و ما خشمگینیم یعنی همهی اینها.
این روزها و در حالی که سالی تاریک و تلخ را بهزودی به پایان میبریم، شاید زمان مناسبی باشد که بپرسیم این خشم که از آن انباشتهایم چیست؟ ما چه وقت خشمگین میشویم؟ چرا خشمگین میشویم؟ آیا اصلا ممکن است در جهانی سراسر رنج و تبعیض و نابرابری زندگی کنیم و خشمگین نشویم؟
اگر خشم احساس و تجربهای اجتنابناپذیر باشد باید با آن چه کنیم؟ چهطور خشممان را بیان کنیم که به خودمان و دیگران آسیبی نزنیم؟ آیا چیزی به نام خشمِ سازنده وجود دارد؟ خشمِ ما میتواند چیزی بنا کند یا موتور محرکِ تغییر در این جهان شود؟ آیا خشمِ ما میتواند جایی به کار بیاید؟
در «ماها»ی این هفته با حسین قاضیان دربارهی همین پرسشها گپ زدهایم. مهمان هم داشتیم؛ لیلی نیکونظر، دوست قدیمی، روزنامهنگار و دانشآموختهی مطالعات فرهنگی در بلژیک.
بحث خوبی شده. دعوت میکنم شما هم بشنوید.
#ماها
ما خشمگینیم و ما خشمگینیم یعنی همهی اینها.
این روزها و در حالی که سالی تاریک و تلخ را بهزودی به پایان میبریم، شاید زمان مناسبی باشد که بپرسیم این خشم که از آن انباشتهایم چیست؟ ما چه وقت خشمگین میشویم؟ چرا خشمگین میشویم؟ آیا اصلا ممکن است در جهانی سراسر رنج و تبعیض و نابرابری زندگی کنیم و خشمگین نشویم؟
اگر خشم احساس و تجربهای اجتنابناپذیر باشد باید با آن چه کنیم؟ چهطور خشممان را بیان کنیم که به خودمان و دیگران آسیبی نزنیم؟ آیا چیزی به نام خشمِ سازنده وجود دارد؟ خشمِ ما میتواند چیزی بنا کند یا موتور محرکِ تغییر در این جهان شود؟ آیا خشمِ ما میتواند جایی به کار بیاید؟
در «ماها»ی این هفته با حسین قاضیان دربارهی همین پرسشها گپ زدهایم. مهمان هم داشتیم؛ لیلی نیکونظر، دوست قدیمی، روزنامهنگار و دانشآموختهی مطالعات فرهنگی در بلژیک.
بحث خوبی شده. دعوت میکنم شما هم بشنوید.
#ماها
پادکست_ماها:_چرا_فارسی_در_انگلیسی؟.mp3
41.9 MB
در #ماها این هفته پرسیدهایم چرا انگلیسی در فارسی؟
مهمان نازنینمان هم البته که داریوش آشوری است؛ زبانشناس و مترجم.
شاید توجه شما هم گاهی جلب شده باشد، به جای قهوه میگوییم «کافی»!
به جای زمان، جوری میگوییم «تایم» که انگار از ازل تایم بوده. افسردهها دیگر این روزها افسرده نیستند؛ دیپرساند و خلاصه که مشتاقانه و گاه حتا با اصرار، کلمات انگلیسی را - شکسته و بسته و گاه حتا غلط و نابهجا - به جای کلماتِ موجود مثل دستهی گل در زبان فارسی به کار میبریم.
انگار شیکتر است، گویی تفاخری در کار است که به پنجره بگوییم ویندو!
عدهای هم میگویند زبان فارسی برای بیانِ آنچه میخواهند بگویند ناکافی و بسته است!
خلاصه که پیشنهاد میکنم اگر زبان یکی از دغدغههای شماست این قسمت از ماها را گوش کنید.
من و حسین قاضیان میزبان داریوش آشوری بودهایم و گفتوگوی خوب و مفیدی شکل گرفته.
مهمان نازنینمان هم البته که داریوش آشوری است؛ زبانشناس و مترجم.
شاید توجه شما هم گاهی جلب شده باشد، به جای قهوه میگوییم «کافی»!
به جای زمان، جوری میگوییم «تایم» که انگار از ازل تایم بوده. افسردهها دیگر این روزها افسرده نیستند؛ دیپرساند و خلاصه که مشتاقانه و گاه حتا با اصرار، کلمات انگلیسی را - شکسته و بسته و گاه حتا غلط و نابهجا - به جای کلماتِ موجود مثل دستهی گل در زبان فارسی به کار میبریم.
انگار شیکتر است، گویی تفاخری در کار است که به پنجره بگوییم ویندو!
عدهای هم میگویند زبان فارسی برای بیانِ آنچه میخواهند بگویند ناکافی و بسته است!
خلاصه که پیشنهاد میکنم اگر زبان یکی از دغدغههای شماست این قسمت از ماها را گوش کنید.
من و حسین قاضیان میزبان داریوش آشوری بودهایم و گفتوگوی خوب و مفیدی شکل گرفته.
آیا_مردان_از_امتیازاتی_که_قانونِ_نابرابر_به_آنها_داده_چشم_میپوشند؟.mp3
31.8 MB
در این برنامه ویژه از مجله جامعه رادیوفردا که به مناسبت هشتم مارس، روز جهانی زنان تهیه شده با مردان حرف زدهام و از آنها پرسیدهام آیا حاضراند به نفع برابری جنسیتی، از امتیازاتی که قانونِ نابرابر به آنها داده سر باز بزنند؟
پادکست_ماها:فصل_دوم:میخواهم_خودم_باشم.mp3
33.6 MB
در این قسمت از پادکست #ماها درباره خود بودن، چهگونه خود بودن و تلاش برای بنا نهادن و تحققِ خودی که میخواهیم باشیم حرف زدهایم.
ماها؛ کاری از فهیمه خضر حیدری و حسین قاضیان؛ مهمان این هفته: غزل صدر.
ماها؛ کاری از فهیمه خضر حیدری و حسین قاضیان؛ مهمان این هفته: غزل صدر.
Forwarded from Mansour Sohrabi (Mansour Sohrabi)
دربرنامە هفتگی جامعە راجع بە محیط بانان در ایران گفتگوی داشتیم کە شما را بە شنیدن آن دعوت میکنم. https://www.radiofarda.com/a/31190299.html
رادیو فردا
برنامه هفتگی جامعه
Forwarded from RadioFarda
در قسمت اول از مجموعه مستند رادیویی «زندگی سانسورشده من» زندگیِ شایا گلدوست را به تصویر کشیدهایم. شایا گلدوست، زن تراجنسیتی ایرانی است که اکنون در ونکوور کانادا زندگی میکند.
شایا که از کودکی دوست داشت کفشهای پاشنهدار مادرش را بپوشد، با دخترهای فامیل همبازی شود، بهزیبایی و هنرمندی برقصد و آرایشگرِ دخترخالههایش باشد میدانست که چیزی در او متفاوت است؛ متفاوت با نقشی که خانواده، مدرسه، جامعه و دیگران از او انتظار دارند.
همین طور که بزرگتر میشد حواساش بود که جامعه از او میخواهد چیزی باشد که نیست، جامعه از او میخواهد «مرد» باشد و «مردانه» رفتار کند. جامعه از او انتظار دارد خودش نباشد، خودش را سانسور کند، حذف و فراموش کند. حتی صدایاش زیادی «زنانه» است و باید تمرین کند تا مثل مردها حرف بزند. چرا این طوری راه میرود؟ باید راه رفتن را هم تمرین کند. چرا این طوری میخندند؟ چرا «لیلا فروهر» گوش میکند؟ چرا، چرا و چرا؟
بیشتر بخوانید
@radiofarda
شایا که از کودکی دوست داشت کفشهای پاشنهدار مادرش را بپوشد، با دخترهای فامیل همبازی شود، بهزیبایی و هنرمندی برقصد و آرایشگرِ دخترخالههایش باشد میدانست که چیزی در او متفاوت است؛ متفاوت با نقشی که خانواده، مدرسه، جامعه و دیگران از او انتظار دارند.
همین طور که بزرگتر میشد حواساش بود که جامعه از او میخواهد چیزی باشد که نیست، جامعه از او میخواهد «مرد» باشد و «مردانه» رفتار کند. جامعه از او انتظار دارد خودش نباشد، خودش را سانسور کند، حذف و فراموش کند. حتی صدایاش زیادی «زنانه» است و باید تمرین کند تا مثل مردها حرف بزند. چرا این طوری راه میرود؟ باید راه رفتن را هم تمرین کند. چرا این طوری میخندند؟ چرا «لیلا فروهر» گوش میکند؟ چرا، چرا و چرا؟
بیشتر بخوانید
@radiofarda
مجله_جامعه_رادیوفردا:_ممنوعیت_رقص_در_ایران.mp4
379.6 MB
هفته پیش روز جهانی رقص بود؛ هنری و شیوهای از بیان که از مردم ایران دریغ داشته شده. رقص در قوانین برآمده از فقه شیعه، در استفتائات مراجع اسلام و از جمله در نگاه رهبر جمهوری اسلامی ایران همواره با مفاهیمی مثل تحریک، مفسده، فعل حرام، منکر و شهوت در ارتباط است، حتا رقص زنان در مهمانی صرفا زنانه از نگاه آقای خامنهای - چنانچه شهوت را تحریک کند - حرام است و ترک فعل حرامْ واجب.
این نگاه البته تنها درباره رقص زنان حاکم نیست، رقص مردان هم از نظر فقه شیعه اگر مفسدهای در آن باشد حرام است.
در این #مجله_جامعه_رادیو_فردا پرسیدهام چنین نگاهی، چنین محرومیتی چه اثری بر جامعه ایرانی گذاشته؟ ما که از بیان خودمان با شیوهها و اطوار شگفتانگیز بدن منع میشویم چهگونه مایی هستیم؟ مخصوصا با شادمانیِ جمعیمان در فقدانِ بدن چه میکنیم؟
ما مردمِ سرکوبشده با بدنهایی که پنهاناش باید کرد، سانسور و حذفاش باید کرد، ما مردمی که سالهاست رقصی میانه میدانمان آرزوست؟
رقص در همه کشورهای آزاد جهان یکی از هنرهای زیبا و نمایشی است و ای بسا بهترین شیوه برای به نمایش درآوردنِ احساساتِ جمعی و انسانی.
این نگاه البته تنها درباره رقص زنان حاکم نیست، رقص مردان هم از نظر فقه شیعه اگر مفسدهای در آن باشد حرام است.
در این #مجله_جامعه_رادیو_فردا پرسیدهام چنین نگاهی، چنین محرومیتی چه اثری بر جامعه ایرانی گذاشته؟ ما که از بیان خودمان با شیوهها و اطوار شگفتانگیز بدن منع میشویم چهگونه مایی هستیم؟ مخصوصا با شادمانیِ جمعیمان در فقدانِ بدن چه میکنیم؟
ما مردمِ سرکوبشده با بدنهایی که پنهاناش باید کرد، سانسور و حذفاش باید کرد، ما مردمی که سالهاست رقصی میانه میدانمان آرزوست؟
رقص در همه کشورهای آزاد جهان یکی از هنرهای زیبا و نمایشی است و ای بسا بهترین شیوه برای به نمایش درآوردنِ احساساتِ جمعی و انسانی.
Forwarded from RadioFarda
به کلاب رسمی رادیو فردا در کلابهاوس بپیوندید. جایی برای صدای شما؛ بیواسطه و مستقیم
https://www.joinclubhouse.com/club/%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88-%D9%81%D8%B1%D8%AF%D8%A7
https://www.joinclubhouse.com/club/%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88-%D9%81%D8%B1%D8%AF%D8%A7
Clubhouse
رادیو فردا
کلاب رسمی رادیو فردا، نخستین شبکه خبری ٢٤ ساعته فارسی زبان برای خبررسانی آزاد درباره تحولات ایران
radiofarda.com
www.tgoop.com/radiofarda
info@radiofarda.com
twitter: @RadioFarda_
instagram: @radiofarda
شماره پیامگیر 00420221122112
radiofarda.com
www.tgoop.com/radiofarda
info@radiofarda.com
twitter: @RadioFarda_
instagram: @radiofarda
شماره پیامگیر 00420221122112
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این دومین شماره از مجموعه مستند رادیویی «زندگی سانسورشدهی من» است که از رادیوفردا پخش میشود.
این مستند هم برندهی جایزهی بهترین محصول رادیویی ماه در رادیو اروپای آزاد شد و هم به عنوان فینالیست جشنوارهی رادیویی نیویورک انتخاب شد و خب چه چیزی از این بهتر؟
راستش را بخواهید از این بهتر هم چیزهایی هست: نوشتن که خودش از همه چیزی در این جهان خوشتر است، تولید ادبیات، ساختن، ساعتها گفتوگوی عمیق، تدوین وگم شدن در جهان شگفتانگیزِ صدا، رفتن زیر پوست زندگی انسانی دیگر و ای بسا از همه مهمتر روایتگرِ سرکوب و سانسور و حذفی شدن که جمهوری اسلامی به همهی ما تحمیل کرده.
ما نباید اجازه دهیم این رنجها فراموش شود.من دوست دارم راویِ این زندگیها باشم؛ زندگیهای عزیزی که زیر سایهی دیکتاتوری سرکوبگر پنهان میمانند.
شبنم طلوعی، کارگردان، نمایشنامهنویس و بازیگر تئاتر تنها یکی از هزاران شهروند ایرانی است که در این برنامهی رادیویی از زندگی خود گفته؛ نه در قامتِ قربانیِ حکومتِ تمامیتخواه که در قامت زنی نیرومند، هنرمندی یگانه و شهروندی متعهد به زیستن در دایرهی حقیقتِ خود، در قامت قهرمان داستان زندگی خود. @fahimehkhezr
این مستند هم برندهی جایزهی بهترین محصول رادیویی ماه در رادیو اروپای آزاد شد و هم به عنوان فینالیست جشنوارهی رادیویی نیویورک انتخاب شد و خب چه چیزی از این بهتر؟
راستش را بخواهید از این بهتر هم چیزهایی هست: نوشتن که خودش از همه چیزی در این جهان خوشتر است، تولید ادبیات، ساختن، ساعتها گفتوگوی عمیق، تدوین وگم شدن در جهان شگفتانگیزِ صدا، رفتن زیر پوست زندگی انسانی دیگر و ای بسا از همه مهمتر روایتگرِ سرکوب و سانسور و حذفی شدن که جمهوری اسلامی به همهی ما تحمیل کرده.
ما نباید اجازه دهیم این رنجها فراموش شود.من دوست دارم راویِ این زندگیها باشم؛ زندگیهای عزیزی که زیر سایهی دیکتاتوری سرکوبگر پنهان میمانند.
شبنم طلوعی، کارگردان، نمایشنامهنویس و بازیگر تئاتر تنها یکی از هزاران شهروند ایرانی است که در این برنامهی رادیویی از زندگی خود گفته؛ نه در قامتِ قربانیِ حکومتِ تمامیتخواه که در قامت زنی نیرومند، هنرمندی یگانه و شهروندی متعهد به زیستن در دایرهی حقیقتِ خود، در قامت قهرمان داستان زندگی خود. @fahimehkhezr
Audio
📚 بشنوید: نوروز ۱۴۰۰ با غذایای ایرانی
🔸 در این شماره از پادکست غذایای ایرانی به دو ساعتِ حال و هوای نوروز دعوت شدهاید، دو ساعت مهمانی و گپ و فال حافظ و قزلآلا و ماهی شکمپر و هفتسین و موسیقی و بوی خوشِ سیر و سبزیهای تازه؛ سبزیهای تازه مثل آرزوهای تازه. دعوت ما را بپذیرید و سال ۱۴۰۰ را با غذایای ایرانی آغاز کنید؛ خوشمزه و خوشحال و هوا.
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
🔸 در این شماره از پادکست غذایای ایرانی به دو ساعتِ حال و هوای نوروز دعوت شدهاید، دو ساعت مهمانی و گپ و فال حافظ و قزلآلا و ماهی شکمپر و هفتسین و موسیقی و بوی خوشِ سیر و سبزیهای تازه؛ سبزیهای تازه مثل آرزوهای تازه. دعوت ما را بپذیرید و سال ۱۴۰۰ را با غذایای ایرانی آغاز کنید؛ خوشمزه و خوشحال و هوا.
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
Forwarded from Aasoo - آسو
و حالا شمارهی ویژهی نوروزِ پادکست غذایای ایرانی: سبزیپلو با ماهی.
فهیمه خضر حیدری در این شمارهی ویژه از پادکستِ محبوبِ #غذایای_ایرانی میزبان بسیاری از چهرههای آشنا و دوستداشتنی است تا از بهار و نو شدن و امید و البته سبزیپلو با ماهی بگویند. حال و هوای آشپزخانهی ایرانی در شب عیدِ فرخندهی #نوروز چهگونه است؟ از ایران تا افغانستان و تاجیکستان، مردم برای جشن بزرگِ نوروز چه میکنند؟ چه میپزند؟ چهطوری میپزند و روی سفرهی عید چهها میگذارند؟
در این شماره از پادکست غذایای ایرانی به دو ساعتِ حال و هوای نوروز دعوت شدهاید، دو ساعت مهمانی و گپ و فال حافظ و قزلآلا و ماهی شکمپر و هفتسین و موسیقی و بوی خوشِ سیر و سبزیهای تازه؛ سبزیهای تازه مثل آرزوهای تازه.
دعوت ما را بپذیرید و سال ۱۴۰۰ را با غذایای ایرانی آغاز کنید؛ خوشمزه و خوشحال و هوا.
aasoo.org/fa/podcast/3349
@NashrAasoo 🔻
فهیمه خضر حیدری در این شمارهی ویژه از پادکستِ محبوبِ #غذایای_ایرانی میزبان بسیاری از چهرههای آشنا و دوستداشتنی است تا از بهار و نو شدن و امید و البته سبزیپلو با ماهی بگویند. حال و هوای آشپزخانهی ایرانی در شب عیدِ فرخندهی #نوروز چهگونه است؟ از ایران تا افغانستان و تاجیکستان، مردم برای جشن بزرگِ نوروز چه میکنند؟ چه میپزند؟ چهطوری میپزند و روی سفرهی عید چهها میگذارند؟
در این شماره از پادکست غذایای ایرانی به دو ساعتِ حال و هوای نوروز دعوت شدهاید، دو ساعت مهمانی و گپ و فال حافظ و قزلآلا و ماهی شکمپر و هفتسین و موسیقی و بوی خوشِ سیر و سبزیهای تازه؛ سبزیهای تازه مثل آرزوهای تازه.
دعوت ما را بپذیرید و سال ۱۴۰۰ را با غذایای ایرانی آغاز کنید؛ خوشمزه و خوشحال و هوا.
aasoo.org/fa/podcast/3349
@NashrAasoo 🔻
Audio
📚 بشنوید: غذایای تابستان
🔸 پادکست محبوب غذایای ایرانی، ویژهی تابستان!
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
🔸 پادکست محبوب غذایای ایرانی، ویژهی تابستان!
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
Forwarded from Aasoo - آسو
«حتماً شما هم تا کنون بارها اصطلاح «رد پای کربنی» را شنیدهاید. ردپای کربنی مجموع گازهای گلخانهای است که یک کشور، یک سازمان، یک رویداد، یک محصول یا حتی یک شهروند تولید میکند. هر یک از ما بسته به میزان رد پای کربنی که از خود به جا میگذاریم در تخریب محیط زیست و آسیب زدن به جهان پیرامون خود نقش داریم، در همین هوای آلوده که نفس میکشیم، در از بین رفتنِ تنوع زیستی و باورتان بشود یا نه حتی در گرمایش زمین!»
aasoo.org/fa/podcast/3680
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/podcast/3680
@NashrAasoo 🔻