Telegram Web
.
نحوهٔ شرکت در جلسه:
برای ورود به جلسه، کیوآر کد (QR) ورود به گوگل میت اسلاید را اسکن کنید. همچنین می‌توانید ابتدا از اسلاید اسکرین‌شات بگیرید و سپس با کیوآرخوان (QR Scanner) گوشی‌تان وارد جلسه شوید.
یا از طریق لینک زیر وارد شوید:

لینک ورود به گوگ میت

لینک حمایت مالی(25 هزار تومان-داوطلبانه و اختیاری)
@fardinalikhah
خانم مبینا نعمت‌زاده
مدال‌آور محترم المپیک پاریس


سلام
🔺ضمن تحسین و قدردانی از کسب مدال المپیک پاریس، در رسانه‌ها خواندم که از مقامات درخواست کرده‌ای تا بدون کنکور بتوانی وارد رشته پزشکی شوی. ابتدا باور نکردم ولی وقتی ویدئو حضورت در یک برنامه تلویزیونی را دیدم باورم شد. به عنوان معلم و محقق، چند سالی می‌شود که در عرصه شهرت و محبوبیت پژوهش‌هایی انجام می‌دهم. بر اساس اندک‌دانشی که در این ارتباط دارم خدمتتان عرض می‌کنم. امیدوارم آنچه می گویم را جدی بگیری.

🔺شما هم اکنون شهرتی به دست آورده‌ای و محبوب هم هستی. در واقع شما شهرت مبتنی بر دستاورد، و مبتنی بر استعداد داری. مانند شاخ‌های اینستاگرام نیستی که شهرت کاملاً بی‌دلیل دارند و بی‌جهت و بی‌اساس مشهور شده‌اند. این موقعیت بسیار باارزش است. قدر این موقعیت را بدان. منظورم آن است که هم مشهور بودن و هم محبوب بودن آن هم با کسب مدال جهانی کم چیزی نیست.

🔺ولی، ولی، مدیریت شهرت کاری بسیار دشوار است. نیازمند هوشمندی و دقت است. شهرت و محبوبیت سخت به دست می‌آید ولی آسان از دست می‌رود. به سرگذشت برخی بازیگران تلویزیون و سینما نگاه کن، به سرگذشت برخی از ورزشکاران نگاه کن. بله، آن‌ها همچنان مشهورند و در مقابل چشم‌های ما هستند ولی دیگر ارزش و آبرو ندارند. مقابل چشم‌ها هستند ولی هیچ چشمی دیگر تحسین‌آمیز به آن‌ها نگاه نمی‌کند. کسی برای آنها از جایش بلند نمی شود. آن‌ها از جایی به بعد خودشان را به چشم‌های ما تحمیل می‌کنند.

🔺من نگرانم، نگرانم که داستان ورود شما به رشته پزشکی چنین سرگذشتی را برای شما رقم زند. در عرصه ورزش شما محبوبیت و شهرت مبتنی بر دستاورد داری. این عالی است. در عرصه پزشکی چطور؟ با این شرایطی که در رسانه‌ها ایجاد شده است از هم اکنون می‌توانی حدس بزنی که همان همکلاسی‌هایت چطور به شما نگاه خواهند کرد. به آن نگاههای سنگین فکر کرده‌ای؟ سرافکندگی پس از مدال المپیک می تواند تجربه ای دردناک باشد. پس از فارغ التحصیلی می‌خواهی چکار کنی؟ تصور نکنید مردم فراموش کارند. شاید خیلی‌ها را فراموش کنند ولی شما را فراموش نمی‌کنند. مردم در مطب هم شما را ر‌ها نخواهند کرد و درباره‌تان پچ پچ خواهند کرد. می دانید. مردم پس از ورود به رشته پزشکی باز هم به شما نگاه خواهند کرد ولی بلافاصله نگاهشان را خواهند دزدید. متوجه می‌شوید که چه می‌گویم. انگار دارند به آدمی نگاه می کنند که حق دیگری را از دستانش ربوده است.

🔺رفتن شما به رشته پزشکی طبیعی، منصفانه و مبتنی بر شایستگی نیست. شاید در سال‌های اخیر اندک‌کسانی بوده‌اند که غیرمنصفانه و غیرطبیعی وارد دانشگاه‌ها شده‌اند ولی شما با آن‌ها فرق داری. شما هنوز می‌دانی خجالت و شرم چیست. آن‌ها از این صفت تهی هستند. اتفاقا از این بابت هم قدر خودت را بدان که خیلی ارزشمند است و راحت آنرا از دست نده. البته باید توجه داشته باشی که آنها غالبا از درب پشتی و بی نام و نشان وارد دانشگاه شدند و در کلاس هم ماسک زدند ولی تو قبل از ورود به دانشگاه به شهرت رسیده ای و گمنام ماندنت غیرممکن است.

🔺من باز هم تا این دقیقه به شما افتخار می کنم ولی مفتخر ماندنم بستگی به تصمیم شما دارد. اینکه آیا فقط می‌خواهی مشهور و احیانا منفور باشی یا در کنار مشهور بودن همچنان می‌خواهی محبوب بمانی. لطفاً دقت کن.

▪️▪️فردین علیخواه-عضو گروه جامعه شناسی دانشگاه گیلان
هر کس تراپیست ندارد، کات!
▪️فردین علیخواه

🔺سال‌ها قبل، در دوران نوجوانی وقتی در سریال‌های تلویزیونی می‌دیدیم که کسی به کارآگاه یا پلیس می‌گوید«من بدون حضور وکیلم حتی یک کلمه هم صحبت نمی‌کنم» یا « لطفاً با وکیلم صحبت کنید» با خودمان می‌گفتیم که این‌ها چقدر باکلاس‌اند، یعنی یک وکیل همیشه در خدمت آنهاست و در هر موقعیتی به آن‌ها مشورت می‌دهد؟ آن زمان یقین داشتیم که این مزیت یا فرصت، به کشور‌های پیشرفته تعلق دارد و اگر هم در ایران باشد متعلق به بالای مثلث جامعه یعنی اقلیتی متموّل و داراست. داشتن وکیل از نظر ما نشانۀ باکلاس بودن و امروزی بودن قلمداد می‌شد. آن زمان در سریال‌ها یا فیلم‌های ایرانی اغلب کسانی که این جمله را بر زبان می‌آوردند کراوات داشتند، و کراوات برای ما معنایی نُمادین داشت.

🔺در چند ماه گذشته کم و بیش و تا جایی که فرصت اجازه می‌دهد شبکه‌های اجتماعی را دنبال می‌کنم. احساس می‌کنم کلماتی مانند «تراپیست» و «تراپی» دارند همان مقام و موقعیت وکیل در سریال‌های تلویزیونی را می‌یابند. در واقع کلمه‌ای مانند تراپیست آرام آرام دارد در خدمت «پرستیژسازی» قرار می‌گیرد و نشانه‌ای از «باکلاس بودن» و تعلق داشتن به «قشر خاص» قلمداد می‌شود. شاید اشتباه کنم ولی حتی احساس می‌کنم که این کلمه با «زبان بدن» خاصی اداء می‌شود و قبل و بعد از آن فضایی خالی ایجاد می‌شود تا کلمه؛ بی‌کم‌و‌کاست شنیده شود. برخی با گفتن تراپیست، انتظار احترام بیشتری دارند و وقتی تراپیست دارند احساس می‌کنند بیشتر خوشبخت‌اند.

🔺تراپیست داشتن یا مراجعه برای درمان، دارد جنبه‌ای مصرفی به خودش می‌گیرد. همانطور که افراد با مصرف برخی کالا‌ها و خدمات، برای خود هویتی متمایز و منفرد می‌سازند و تلاش می‌کنند مرتبه طبقاتی خود را ارتقاء دهند کلمه تراپیست هم به تدریج دارد تبدیل به کالا یا خدمتی مصرفی می‌شود که یکی از کارکرد‌های آن ارتقاء مرتبه طبقاتی و قرار گرفتن فرد در زمرۀ افراد «با‌کلاس»است. نکته قابل تأمل آنکه(طنز یا جدی) برخی افراد در شبکه‌های اجتماعی می‌نویسند«کسی که تراپیست نداره رو باید باهاش کلاً کات کرد». این نوع جمله‌ها یادآور جمله‌های مشابهی درباره سطح یا موقعیت طبقاتی است، اینکه«کسی که هم‌شأن و هم‌مرتبه ما نیست درخور رابطه با ما نیست».

🔺اینکه هم اکنون گروه مرجع یا الگوی جامعه چه کسانی هستند، و اینکه آیا می‌توان گفت رفتار‌های فرهنگی همچنان از اقشار متموّل، دارا و بالا شهری جامعه تقلید می‌شود بحث پیچیده‌ای است که در این نوشته کوتاه وارد آن نمی‌شوم ولی گمان جامعه شناختی من آن است که سریال‌های یکی دو سال اخیر در گسترش وضعیتی که من فعلا آنرا« فرهنگ تراپ» ( therapculture) می‌نامم نقش داشته‌اند. تأیید چنین گمانی بی‌شک نیازمند پژوهش‌های علمی است. سلبریتی‌ها در جریان‌سازی فرهنگی نقش دارند. سلبریتی‌ها کم و بیش بر حیات فرهنگی جامعه اثرگذارند، هر چند معتقدم که این اثرگذاری‌ها بستگی به شرایط و موقعیت‌های مختلف و بزنگاه‌های هر جامعه دارد ولی به آسانی نمی‌توان نقش سلبریتی‌ها را در الگوسازی نادیده گرفت. سلبریتی‌ها همچنان به شکلی بالقوه منبع تقلید برخی از گروه‌های اجتماعی‌اند.

🔺بی گمان اقناع جامعه برای آنکه در صورت بروز مشکلات روانی و رفتاری به کلینیک‌های روان‌شناسی و به تراپیست‌ها مراجعه نماید گامی بی‌نهایت مثبت برای بهبود امور است. ‌امیدوارم این نوشته به معنای مخالفت نویسنده با چنین مراجعاتی تلقی نشود که اساساً مقصود آن نیست. من این وضعیت را مترقّی و مثبت می‌بینم. این وضع نشان می‌دهد که جامعه به‌تدریج از درمان روان انگ‌زدایی می‌کند، با این وجود هر پدیده مثبتی می‌تواند به مسیر‌های نادرست کشیده شود.

🔺تبدیل تراپیست به مشخصه طبقاتی و تبدیل نفسِ مراجعه برای درمان به شاخصی برای کسب پرستیژ از جمله این انحراف هاست. تبدیل تراپی به کالایی برای فروش و کسب افتخار، به مانند نگارش کلمات با روکش طلا روی سنگ مزار است. به یاد دارم که یکی از دانشجویانم که ساکن یکی از کلانشهر‌های کشور بود می‌گفت: با فخر فروشی به دوستان تهرانی‌ام می‌گویم حالا ما هم مانند شما باکلاس شدیم. ما هم برای آلودگی هوا تعطیل می‌شویم. هوای شهر ما هم آلوده است، آسمان شهر ما هم مانند آسمان تهران سیاه است». دقیقا به همین دلیل باید نسبت به تبدیل روان‌درمانی و تراپی به کالایی مصرفی برای کسب پرستیژ نگران بود. کم نیستند افرادی که علاقه‌ای به کالا یا خدماتی ندارند ولی صرفا برای کسب پرستیژ آن کالا را خریداری می‌کنند تا شاخص کسب منزلت را به دست آورند. سرایت چنین وضعیتی به موضوع روان‌درمانی، فعالیتی حرفه‌ای را به کالایی یکبار مصرف و بی‌اثر تبدیل خواهد کرد.
رنج نباید مایه افتخار ما باشد.

🌐کانال نویسنده: @fardinalikhah
دو کتاب با ده درصد تخفیف

-تا طلاق نگرفتند کتاب ننوشتند

-واویشکا(مجموعه داستان کوتاه)

🌐🌐در صورت تمایل و سفارش پستی یک یا هر دو کتاب، در تلگرام به شناسه زیر پیام بدهید.

https://www.tgoop.com/sabapashakhani
مطلب زیر جدید نیست و بازنشر است👇
آیا طوفان مهربانی جامعه ایران را فراگرفته است؟

▪️فردین علیخواه|
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که برای خرید کالایی به جایی مراجعه کرده باشید یا برای پرسیدن سوالی با جایی تماس گرفته باشید و فروشنده یا پاسخ‌دهنده در همان ارتباط نخست از کلماتی بسیار صمیمی استفاده کرده باشد که شاید آن موقعیت برای استفاده از آن کلمات مناسب نبوده باشد. کلماتی مانند« عزیزم»، « گلم»، «عشقم»، «جون»، «آی جون»، « فداتون بشم»، « قربون شما برم من»، «تاج سر منی عزیزم» «عزیز دلی»از آن جمله است. بکارگیری این کلمات در ارتباطاتی که بسیار گذرا و موقتی است-نظیر یک مرکز خرید- کمی تعجب‌برانگیز است. آیا طوفان مهربانی جامعه ایران را فراگرفته است؟

مشاهدات روزمره حکایت از آن دارد که معمولاً زنان در ارتباط با سایر زنان، حتی در نخستین تماس‌ها و دیدار‌ها، بیشتر از این کلمات صمیمی استفاده می‌کنند. البته این به آن معنا نیست که مردان از چنین کلماتی استفاده نمی‌کنند. اغراق در صمیمیت یا نمایش صمیمیتی که از اساس وجود ندارد یکی از ویژگی‌های بخشی از مردان یا خرده-فرهنگ گروه‌هایی از مردان در جامعه ایرانی است. « مخلصم»، « نوکرم»، «چاکرم» و کلماتی مانند « بفرما» در شرایطی که مشخص نیست شنونده به چه چیز باید «بفرماید» از آن جمله‌اند.

نکته‌ای که در جامعه ایرانی شاید کمی عجیب به نظر آید گسترش دو وضعیت متناقض است. به این معنا که از طرفی شاهد گسترش «رکیک گویی» در گفتگو‌های عادی روزمره، و از طرف دیگر شاهد بذل و بخشش در کلمات صمیمی در ارتباطات روزمره هستیم. البته بگذارید همین جا به نکته‌ای اشاره کنیم. به نظر می‌رسد که هر دو روند اجتماعی حداقل یک ویژگی مشترک دارند و آن اینکه زمانی این کلمات بیان می‌شوند که هنوز خیلی زود است! یعنی فرقی نمی‌کند، چه « رکیک گویی» و چه « صمیمیت نمایی» زمانی ظهور و بروز می‌یابند که هنوز رابطه به آن نقطه از صمیمیت یا آن نقطه از تنفر و خشم نرسیده است! ما همواره خیلی زود با فحش‌های رکیک نواخته، و با کلمات مهربانانه نوازش می‌شویم! گویا هر دو در نوک زبانمان است و در دلمان خبری از هیچکدام نیست!

بعید می‌دانم که این موج « صمیمیت‌نمایی» تصمیم آگاهانه جامعه ایرانی برای مقابله با موج « رکیک گویی» باشد چون افرادی که استراتژی « صمیمیت نمایی» را در ارتباطات اجتماعی‌شان انتخاب کرده‌اند به آسانی می‌توانند وارد فاز « رکیک گویی» شوند. همانطور که گفتم هر دو در نوک زبان‌شان است.

بدون تردید زبان با تحولات و تغییرات جامعه و تغییرات تکنولوژی به معنای اعم آن در ارتباط است. گمان جامعه‌شناختی نخست من آن است که گسترش «صمیمیت‌نمایی» و الفاظی مانند« عشقم»، « گلم»، « خانمم»، «جونم» در برخورد‌ها و تماس‌های اولیه اجتماعی و همچنین بذل و بخشش کلمات محبت‌آمیز بدون آنکه هنوز زمینه آن فراهم باشد بیانگر اهمیت یافتن جذب دیگران/ به دست آوردن نظر مثبت سایرین/ جلوه کردن به عنوان آدمی مثبت و انرژی‌دهنده است. ابزار مناسب برای تحقق همه این‌ها هم روابط عمومی خوب است و « صمیمیت نمایی» مصداقی از روابط عمومی خوب تلقی می‌شود. ولی پرسش آن است که آیا می‌توان گفت که روند «صمیمیت نمایی» به عنوان یکی از استراتژی‌های مهم «فروش به هر قیمیتی» در بازار کالا‌ها و خدمات ایران از حوزه اقتصاد به حوزه اجتماع سرایت کرده است؟ یعنی افراد معمولی اجتماع هم خود را همچون یک کالا می‌بینند که باید با کلمات محبت‌آمیز دیگران را جذب خود نمایند و به هر شکلی « دیگران را داشته باشند؟ »

گمان جامعه شناختی دوم به محاوره‌های معمولی در شبکه‌های اجتماعی ارتباط دارد. به نظر می‌رسد که این طوفان، پدیده‌ای است که ابتدا در شبکه‌های اجتماعی ظهور و بروز پیدا کرده و سپس در سطح جامعه گسترش یافته است. بررسی اولیه ارتباطات در شبکه‌های اجتماعی حتی در بین افرادی که شناختی از همدیگر ندارند، بررسی گفتگو‌های دوستانه، و به طور خاص بررسی صفحات اینفلوئنسر‌ها در اینستاگرام (که هر دنبال کنندۀ خود را یک اسکناس بالقوه می‌بینند) بیانگر غلبه «صمیمیت نمایی» افراطی در فضای مجازی است.

وضعیت ایده‌آل آن است که کلمات بیانگر احساسات و عواطف واقعی آدمی باشند. به دور از اغراق و عاری از تملق. به قول حضرت حافظ: هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد.

کانال نویسنده: @fardinalikhah
افسوس از واژه‌ها

◽️در رسانه‌ها خواندم که مسافران پرواز‌های خارجی باید ۱۰ یورو عوارض پرداخت کنند. این پول قرار است برای توسعه و ارتقاء خدمات فرودگاهی در فرودگاه‌های بین‌المللی و گسترش زیرساخت‌های فرودگاهی صرف شود. بیایید دسته‌جمعی خوشبین باشیم و آرزو کنیم که صرف شود. مگر در این کشور قرار است چند سال بعد مقام و مسئولی گزارش بدهد که صرف شد یا نشد؟ یا اگر شد در چه بخش‌هایی و برای چه منظورهایی صرف شد؟ بگذریم. نکته قابل تأمل آنکه، پرواز‌های به مقاصد شهرهای زیارتی در کشورهایی نظیر عراق، عربستان و سوریه از این قانون مستثنی شده‌اند.

◽️به عنوان پژوهشگر اجتماعی پرسشی دارم. این مستثنی کردن بر اساس کدام پژوهش میدانی انجام شده است؟ منتشر کنید تا ما هم بهره‌مند شویم. تصمیم‌گیران فکر نکردند که چنین قوانینی ممکن است تبعیض‌آمیز به نظر آید و میان مردم نسبت به یکدیگر قضاوت‌های منفی ایجاد نماید؟ اساسا تصمیم‌گیران از کجا متوجه شدند همه کسانی که به مقاصد زیارتی ‌می‌روند وضع مالی‌شان مانند گروه دیگر نیست و از آنان نباید این 10 یورو را دریافت کرد؟ یا اینکه خواستند به این شکل سفر‌های زیارتی را تشویق کنند؟ یعنی عده‌ای از ایرانیان بگویند حالا که سفر‌های زیارتی عوارض ۱۰ یورویی ندارد به سفر زیارتی برویم. یا خواستند کسانی را که به مقاصدی به جز سفر‌های زیارتی ‌می‌روند به این شکل تنبیه کنید تا دیگر نروند؟ پرسش دیگر آنکه تصمیم‌گیران از کجا متوجه شده‌اند همه ایرانیانی که به شهر‌های زیارتی سفر می‌کنند لزوماً به قصد زیارت به این شهر‌ها ‌می‌روند؟ مثلا کسی با این شهرها تجارت نمی‌کند؟یا در این شهرهاساکن، شاغل و صاحب درآمد نیست؟

◽️در طرف دیگر موضوع هم پرسش‌هایی مطرح است. تصمیم‌گیران از کجا می‌دانند که همه کسانی که به مقاصدی به جز سفر‌های زیارتی ‌می‌روند وضع مالی خوبی دارند؟ پژوهشی انجام شده است؟ مگر همه کسانی که به سفر خارجی می روند مانند اعضای خانواده برخی مقامات هستند که حتما وضع مالی خوبی داشته باشند؟ برای مثال آیا همه والدین سالمند یا بازنشسته‌ای که برای دیدن فرزندشان یه سفر می روند وضع مالی مطلوبی دارند؟ و پرسشی دیگر که شاید زودهنگام و بی‌اساس باشد. پیروان سایر ادیان آسمانی که در مجلس شورای اسلامی نماینده دارند اگر بخواهند برای زیارت به شهرهای زیارتی خارج از کشور بروند چطور؟ مثلا ارمنیان ایرانی اگر بخواهند برای زیارت به کشور ارمنستان بروند هم مستثنی هستند؟ مگر آنان شهروند ایران نیستند؟

◽️آیا در پس چنین تصمیمی تفکیک شهروندان بر اساس «ایمان و اعتقاد» و سبک زندگی وجود داشته است؟ دقیقاً چرا در این قانون شهروندان به دو گروه تقسیم شده‌اند و هزینه ارتقاء و توسعه خدمات فرودگاهی را فقط یک گروه از آنان باید پرداخت کند؟ و این در حالی است که هر دو گروه از آن بهره‌مند خواهند شد. چرا وظیفه گروهی از شهروندان تأمین منابع مالی گسترش زیرساخت‌هاست و وظیفه گروه دیگر نیست؟ معیار وضع مالی بوده است یا وضع اعتقادی؟ برای نمونه مگر حجّاج قرار نیست از این فرودگاهها بهره‌مند شوند؟ چرا آنان نباید مشارکت کنند؟ پرسش دیگر آنکه وقتی تصمیم‌گیران مسائل را این قدر ساده می‌بینند چرا از شهروندانی که به شهر‌های زیارتی داخل کشور سفر می‌کنند عوارض آزادراهی دریافت می‌کنند؟ مگر زیارت با زیارت فرق دارد؟

◽️وقتی به دلیل سیاست‌های اشتباه‌تان نمی‌توانید سرمایه‌گذاری خارجی جذب کنید و مانند کشور‌های همسایه ایران فرودگاه‌هایی باشکوه و استاندارد در شأن ملت و کشور داشته باشید هزینۀ ، البته نه توسعه و ارتقاء خدمات، بلکه نگه داشتن فرودگاه‌ها در وضع نابسامان فعلی را از «شهروندان درجه دو» دریافت نکنید.

پ. ن. در ایران «وفاق» ملی اینگونه ایجاد می‌شود!!! با تقسیم و تفکیک شهروندان! افسوس از کلمات جامعه شناختی‌ و اجتماعی که به گند کشیده شده اند.
▪️▪️فردین علیخواه

کانال نویسنده: @fardinalikhah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آقایان برای ما از منطقی نبودن قیمت بنزین در ایران می گویند😐😐😐😳😳😳

جامعه شناسی فلاکت...
البته من هیچ وقت مردم را برای شرکت در این قمار سرزنش نمی‌کنم و آسان ترین، ظالمانه‌ترین و غیرمنصفانه ترین کار، سرزنش مردم بیچاره است.
ولی در کل چرا ما این قدر فلاکت بار زیست می کنیم؟😔
کتاب هدیه بدهید😊😊😊🌹🌹🌹

«تا طلاق نگرفتند کتاب ننوشتند»، چاپ پائیز سال 1400(قیمت 79 هزار تومان) مجموعه جستارهای کوتاه درباره زندگی روزمره ایرانی، و «واویشکا»، چاپ سال 1403(قیمت 140 هزار تومان) مجموعه داستان هایی با مضامین اجتماعی است.

از همه دوستانی که تاکنون حامی بودند بسیار تشکر می کنم.❤️❤️❤️
◽️◽️◽️برای سفارش پستی دو یا یکی از این کتاب ها می توانید به شناسه زیر در تلگرام پیام ارسال کنید.

https://www.tgoop.com/sabapashakhani
یا در واتساپ به شماره زیر پیام ارسال نمایید:
09199812133
در صفحه «مکث در زندگی روزمره»:

عروسی گلزار و عزاداری هواداران
(گفتاری درباره ارتباط فرا-اجتماعی)
(Para-social Relationship)

▪️فردین علیخواه

در شنوتو بشنوید

در کست‌باکس بشنوید

لینک حمایت مالی از صفحه مکث در زندگی روزمره

@fardinalikhah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در پست قبل (عروسی گلزار و عزاداری هواداران) به بررسی این پدیده پرداخته ام.

https://www.tgoop.com/Fardinalikhah/2132
لطفا با اعضای خانواده یا دوستان خود به اشتراک بگذارید

ترک خانه و ورود به زندگی دانشجویی برای همه آسان نیست؛ به ویژه دانشجویانی که قرار است در یک کشور دیگر، علاوه بر تحصیل، زندگی جدیدی را نیز تجربه کنند. زندگی در کنار افرادی از فرهنگ‌ها و پیشینه‌های گوناگون نیازمند مهارت‌ها و بینش‌هایی است که از آن با عنوان «شایستگی‌های ارتباطی» یاد می‌شود و متأسفانه در جامعه‌ای مانند جامعه ما این مهارت‌ها و این بینش ها را به ما آموزش نمی‌دهند. در این نشست سعی می‌کنم درباره این موقعیت و این شایستگی‌ها مطالبی ارائه دهم.

این نشست به ویژه برای دانشجویانی مفید خواهد بود که در خارج از ایران تحصیل می‌کنند، خانه‌ای مستقل و هم اتاقی دارند، و یا در خوابگاه دانشگاه زندگی می‌کنند. البته این به معنای آن نیست که برای دانشجویان داخل کشور، به ویژه دانشجویان جدیدالورود دانشگاه‌ها مفید نباشد.

در این دوره ابتدا به موضوع زندگی در جوامع چندفرهنگی و زمینه‌های اجتماعی چندفرهنگی خواهیم پرداخت. سپس درباره چالش‌ها و تنش‌های احتمالی زندگی دانشجویی- خوابگاهی یا زندگی با همخانه خواهیم گفت و در نهایت بر پایه تحقیقات و منابع و تجارب زیسته، پیرامون شیوه‌های حل تضاد و تعارض پیشنهاد‌هایی ارائه خواهد شد.

🔺اگر شما در خارج از ایران تحصیل می‌کنید در این نشست می‌توانید تجارب تلخ و شیرین‌تان را با دیگران به اشتراک بگذارید.

🌐🌐مخاطبان:
-دانشجویان جدیدالورود(خارجِ کشور)
-کسانی که قصد تحصیل در خارج از ایران را دارند
-دانشجویان جدیدالورود داخلِ کشور

▪️▪️هزینه شرکت: 70 هزار تومان(اختیاری و داوطلبانه)

شیوه ثبت نام:
🔴برای شرکت در این نشست می توانید در تلگرام به شناسه زیر پیام ارسال کنید.
@sabapashakhani
🔴یا از طریق واتساپ به این شماره پیام بدهید و ثبت نام کنید. لینک جلسه در اختیار شما قرار خواهد گرفت.

09199812133

(طراح پوستر: ماهان)
...............................
https://uploadkon.ir/uploads/6abb17_24photo-2024-09-17-11-08-08.jpg
نوشته زیر قبلا هم منتشر شده است. چند سال قبل آنرا نوشته ام. به مناسبت اول مهر آنرا بازنشر می کنم.👇🏼👇🏼
⚠️وقتی مدرسه نابرابری را تثبیت می کند

▪️فردین علیخواه
🔺از بعضی خانواده‌ها سؤال می‌کنم که برای تحصیل فرزندشان چقدر شهریه پرداخت کرده‌اند. با شنیدن پاسخ، بی‌اختیار سوت ممتدی می‌زنم! به زمین نگاه می‌کنم و سرم را به چپ و راست تکان می‌دهم. از کسانی که این مبالغ هنگفت را پرداخت کرده‌اند می‌پرسم که این پول را در ازای دریافت چه خدماتی پرداخت کرده‌اند. می‌گویند: دو زبان خارجی یاد می‌دهند، معلم نقاشی‌شان فلانی است، موسیقی و حرکات موزون یاد می‌دهند، کلاس‌های ورزششان در فلان باشگاه است، از انواع هنرها می‌توانند یکی را انتخاب و فرد شناخته‌شده‌ای در آن هنر به آن‌ها درس بدهد، غذایشان تحت نظر یک متخصص تغذیه است، آن‌ها را به موزه‌ها، گالری‌ها و کتاب‌فروشی‌ها می‌برند، وضعیت پزشکی‌شان مدام چک می‌شود، برنامه‌های مشترک هنری با حضور والدین ترتیب می‌دهند، برایشان کلاس قصه‌گویی و شاهنامه‌خوانی برگزار می‌کنند و ...

🔺بوردیو؛ جامعه‌شناس فرانسوی چند دهه قبل به نقد جدی نظام آموزشی فرانسه پرداخت. او معتقد بود که کارکرد نظام آموزشی آن است که دانش‌آموزان را برای زندگیِ پس از مدرسه یا دانشگاه توانمند کند و به آن‌ها مهارت‌های لازم برای فرهیخته بودن را بیاموزد. منظور او از فرهیختگی، کسب منش‌ها و شیوه‌های درک جهان، و نیز مهارت‌هایی بود که با داشتن آن‌ها افراد احساس نکنند که در مقایسه با سایرین چیزی کم دارند. مثلاً دانش‌آموزان پس از اتمام دوره تحصیل بتوانند به یک زبان خارجی حرف بزنند، وقتی یک تابلوی نقاشی دیدند بگویند که این تابلو در چه سبکی نقاشی شده است، اگر به یک موسیقی گوش کردند بگویند که این موسیقی در چه سبکی است، نام سازهای موسیقی را به‌درستی بدانند، با ایجاد ارتباط اجتماعی و نیز رفتار در موقعیت‌های اجتماعی مختلف نظیر رستوران یا گالری‌های هنری آشنا باشند. درمجموع توانایی درک و تعامل با عرصه اجتماع و هنر را کسب کنند.

🔺از نظر او همه دانش آموزان با توان و قابلیت‌های یکسانی وارد نظام مدرسه نمی‌شوند. برخی از آن‌ها از قبل دارای خانواده فرهیخته‌ای هستند و روشن است که اگر در مدرسه چنین چیزهایی به دانش‌آموزان یاد داده شود توانایی‌ آنان صرفاً تکمیل خواهد شد چون از زمینه‌های قبلی برخوردارند. ولی عده‌ای از دانش آموزان هم هستند که در خانواده اصلاً چنین چیزهایی را نیاموخته‌اند و به تعبیری خانواده فقیری داشته‌اند. وظیفه نظام آموزش‌وپرورش آن است که روی این دانش‌آموزان بیشتر کار کند. به آنان بیشتر آموزش بدهد تا همپای دانش آموزان دسته اول شوند. امری که برخی آنرا تبعیض مثبت می‌دانند. نظام آموزش‌وپرورش باید وضعیت را عادلانه پیش ببرد تا درنهایت دانش‌آموزان با توانایی‌های مشابهی دوره تحصیل را به اتمام برسانند.

🔺نظر بوردیو آن بود که نظام آموزشی فرانسه چنین نیست. درواقع نابرابری موجود در نظام آموزشی باعث می‌شود تا فقرا، با فرهنگ حاکم بر خانواده‌های فقیر وارد مدرسه شده و با همان فرهنگ خارج شوند. خانواده‌هایی که پولدارترند یا به تعبیر بوردیو سرمایه اقتصادی و فرهنگی بیشتری دارند فرزندان خود را به مدارس درجه‌یک می‌فرستند و خانواده‌های کم‌درآمد به مدارس ضعیف تر. نتیجه آنکه وارثان اقتصاد، هنر و سیاست همچنان وارث و مدعی این عرصه می‌مانند و وارثان فقر نیز همچنان فقر را به نسل بعد از خود منتقل می‌کنند. نابرابری از طریق مدرسه مدام بازتولید می‌شود. بوردیو این امر را خشونت نمادین می‌داند. یعنی نظام آموزش‌وپرورش به شکل سمبلیک عده‌ای را از گردونه فرهیخته شدن و کسب مهارت‌های اجتماعی لازم برای زندگی امروزی کنار می‌گذارد.

🔺آنچه بوردیو چند دهه قبل در خصوص نظام آموزشی کشور فرانسه گفت ظاهراً به شکلی آشکار در کشور ما در حال وقوع است. متأسفانه در کشوری که در قانون اساسی‌اش بر آموزش رایگان تأکید شده است روزبه‌روز شاهد طبقاتی شدن امر آموزش هستیم. نکته جالب آنکه در مدارس دولتی هم شاهد طبقاتی شدن هستیم و مسئله فقط مدارس خصوصی/دولتی نیست. برخی از مدارس دولتی هم که در مناطق مرفه نشین شهرها قرار دارند با دریافت مستمر هزینه از والدین تلاش می‌کنند خدمات ویژه‌ای به دانش آموزان ارائه دهند. و دراین‌بین آنچه مشهود است آنکه:

🔺مدرسه در ایران به‌تدریج تبدیل به سیستم تثبیت نابرابری‌های اجتماعی می‌شود. ژن‌های مرغوب که در خانواده‌هایی با سرمایه فرهنگی و اقتصادی بالا رشد می‌کنند به مدارس مطلوب می‌روند و می‌شوند وارثان اقتصاد و هنر، و ژن‌های نامرغوب که والدین مرغوبی! ندارند به مدارس ضعیف می‌روند و می‌شوند وارثان فقر!

سخن پایانی: مراقب باشیم. برخی از این مدارس به والدین چنین القاء می کنند که پدر و مادر خوب بودن یعنی آنکه آنان چنین خدمات گران قیمتی را برای فرزندان خود فراهم کنند.

کانال نویسنده: @fardinalikhah
Forwarded from Akademi (Akademi واحد آموزش/ ثبت نام)
📝 «جانِ شهر» - گفتارهایی در جامعه شناسی شهری
👤 دکتر فردین علیخواه
       جامعه شناس

توضیحات کامل:
برای مشاهده کلیک کنید

🔗 ثبت‌نام:

۱. از طریق سایت: برای ثبت نام از طریق سایت کلیک کنید
۲. از طریق تلگرام: @toAkademi

برگزار کننده:
🏛 موسسه‌ی فرهنگی و هنری نیک اندیشان زمان
🏛 موسسه‌ی فرهنگی و هنری زیر سقف آسمان مهر

نحوه‌ی برگزاری:
🔹 حضوری / آنلاین
🔹 ظرفیت حضوری: ۲۰ نفر
🔹 ظرفیت آنلاین: ۳۰ نفر

🔘 مبلغ کلاس حضوری و آنلاین: ۶۵۰,۰۰۰ تومان
✔️امکان پرداخت در ۲ مرحله

🔹 تعداد جلسات: ۶ جلسه ۲ ساعته
🔹 تاریخ شروع: ۱۹ مهر ۱۴۰۳
🔹 روز برگزاری: پنج‌شنبه‌ها
🔹 ساعت: ۱۴ تا ۱۶

🔹 کلاس آنلاین: پلتفرم اسکای روم
🔹 آدرس کلاس حضوری: تهران، خیابان کلاهدوز (دولت)، نبش خیابان یارمحمدی، پلاک ۶۸، طبقه ۴، واحد ۱۷


📌 پشتیبانی آکادمی پاسخگوی شماست:
📞 تلفن: 09391796923
💬 تلگرام: @toAkademi

📱 شبکه‌های اجتماعی آکادمی:
🔹 تلگرام: www.tgoop.com/toAkademi_channel
🔹 یوتیوب: youtube.com/toAkademi
🔹 اینستاگرام: instagram.com/toAkademi

#جان_شهر  #فردین_علیخواه  #جامعه_شناسی_شهری  #شهر #معماری #دیزاین #کافه #پارک #پاساژ #خیابان #زندگی_شهری

.
مسیریابی به بهای ویرانی هویت‌ محله‌ای

فردین علیخواه



🔺این روز‌ها تقریباً روی داشبرد اغلب ماشین‌هایی که در سطح شهر تردد می‌کنند شاهد ‌مانیتور یا تلفن همراهی هستیم که نقشه‌ای در صفحه نمایش آن‌ها دیده می‌شود و راننده با هدایت مسیریاب آنلاین در حال حرکت به سوی مقصد است. از زوایای مختلف جامعه‌شناختی می‌توان به تحلیل و بررسی مسیریاب‌های آنلاین پرداخت. اساساً هر فن‌آوری جدید را باید از قاب پیامد‌های اجتماعی تحلیل کرد. معمولاً در درس جامعه‌شناسی شهری با دانشجویان در خصوص پیامد‌های اجتماعی این مسیریاب‌ها گفتگو می‌کنیم. برای مثال حس داشتن همراه برای برخی از رانندگان تنها و حتی دلتنگی برای گوینده در زمان استفاده نکردن از مسیریاب، گسترش بیگانگی شهری، تقلیل شهر به نقشه گرافیکی، زمینه‌های تبدیل دستیار سخنگوی مسیریاب به انسان و تبدیل انسان(راننده) به رُبات، و تضعیف حّس مکان، از آن جمله‌اند. البته بیان این پیامد‌ها به معنای ندیده گرفتن پیامد‌های مثبت مسیریاب‌ها نیست. موضوع این نوشته اما، ویرانی هویت‌های محله‌ای است که در شهر رشت به سرعت در حال وقوع است.

🔺نکته شایسته توجه آن است که با گسترش زندگی کلانشهری هویت‌های محله‌ای کم و بیش در معرض تهدید قرار می‌گیرند ولی ورود و فراگیری استفاده از مسیریاب‌ها و دقت نکردن شرکت‌های سازنده به پیامد‌های اجتماعی آن چنین تهدیدی را جدی‌تر می‌نماید. بیشتر توضیح می‌دهم.

🔺خیابان تعریف و انواع مشخصی دارد. برای مثال تقسیم خیابان به اصلی و فرعی؛ یکی از آنهاست. در مطالعات شهری، کوچه هم تعریف مشخصی دارد. معمولاً در محلات قدیمی رشت و هر محله دیگری، کوچه‌ها یکی از مؤلفه‌های هویت‌های محله‌ای‌اند. تردد ساکنان محلی در کوچه‌ها، درنگ و گپ و گفت بین آنان، نشستن کسبه و دوستان آنان در کنارۀ کوچه‌ها، فروش محصولات محلی توسط زنان کشاورز، دوره‌گرد‌هایی که با ساکنان محلی بگوبخند دارند و سالهاست آشنای ساکنین‌اند، همگی نمایانگر هویت‌های محله‌ای است. این تصاویر؛ هم تقویت‌کننده روابط اجتماعی‌اند و هم از نظر روانی آثار مثبتی بر ساکنان دارد.

🔺مسأله این نوشته آن است که شرکت‌های سازنده مسیریاب‌ها هیچ توجهی نه به تفاوت‌های بین انواع خیابان و کوچه‌ها دارند و نه به این امر آگاه‌اند که هدایت رانندگان به مقاصد مختلف از دل این کوچه‌ها و خیابان‌های فرعی چگونه حیات و هویت محله‌ای را ویران خواهد کرد. این‌ایده را بپذیریم که مسیر عبور ماشین ها برای رفتن به مقصد خیابان است خیابان! بیایید فرض کنیم که هدایت رانندگان از طریق خیابان‌های فرعی نیز اشکالی نداشته باشد، ولی متأسفانه سوق دادن راننده به مقصد از طریق کوچه‌های باریک با کارکرد کاملاً محله‌ای، باعث شده است تا بافت هویتی محلات دچار اختلال جدی گردد. در واقع خیابان بار خودش را بر کوچه تحمیل کرده است؛ کوچه‌ نحیفی که تحمل این بار سنگین را ندارد.

🔺خیابان‌های اصلی مملو از ماشین‌ها شده است. بعد نوبت به خیابان‌های فرعی رسید که این روز‌ها مملو از ماشین‌ها شده است. حالا نوبت به کوچه‌ها رسیده است با فرماندهی و هدایت مسیریاب‌هایی که فقط به رضایت مشتری خود فکر می‌کنند، و فقط به این فکر می‌کنند که مشتری هر چه سریع‌تر به مقصد برسد. هویت دارد فدای سرعت می شود. ماشین‌ها صدای موسیقی را بلند کرده‌اند تا در داخل ماشین سرزندگی ایجاد کنند ولی نمی‌دانند که با عبور از این کوچه‌های نزار، محله را از سرزندگی می‌اندازند.

🔺من اما به نگاه پیرزنان و پیرمردانی در این کوچه‌های گرم(سابق) فکر می‌کنم که پس از آدرس‌دهی مسیریاب‌های آنلاین، کوچه را ناامن و ناایمن می‌بینند و از گوشۀ پنجره نظاره‌گر ماشین‌هایی هستند که همگی غریبه‌اند و به رانندگانی که به مسیریاب خود چشم دوخته‌اند. من به کودکانی فکر می‌کنم که به دلیل هجوم و غرّش ماشین‌ها دیگر در کوچه بازی نمی‌کنند، به زنانی فکر می‌کنم که در کوچه جرأت‌ایستادن و گفتگو و احوالپرسی با همسایه را ندارند چون ماشین‌ها به فکر زودتر رسیدن به مقصد و نجات از ترافیک سنگین خیابان‌اند.

🔺شرکت‌های محترم سازنده مسیریاب، شما در مقابل زوال حیات اجتماعی شهر هم مسئولیت دارید!
...........................................
🌐منتشرشده در پایگاه خبری-تحلیلی گیل خبر
کانال نویسنده: @fardinalikhah
برای این نشست حدود 40 نفر ثبت نام کردند. در جلسه نخست به چالش‌های کلی مهاجرت و زندگی در جامعه جدید پرداخته شد. در جلسه دوم که شنبه خواهیم داشت به طور خاص به چالش‌های زندگی دانشجویی در خوابگاه و موضوع «هم‌اتاقی» می پردازیم.

🔺اگر قبلا ثبت‌نام نکرده‌اید و علاقه دارید در این نشست شرکت کنید می‌توانید به شناسه زیر در تلگرام پیام بدهید.
@sabapashakhani
🔺هزینه شرکت در این کلاس ها 70 هزار تومان است که پرداخت آن کاملا اختیاری و داوطلبانه است. اگر توان و تمایل داشتید می توانید به
(اینجا)
بروید و حامی گسترش چنین فعالیت هایی باشید.
@fardinalikhah
2024/09/25 18:27:54
Back to Top
HTML Embed Code: