▪️¦ #نقد_هشتادم
▪️¦ نقد فیلم وزارت جنگ ناجوانمردانه
▪️¦ نمره: 0 از 4
فیلم جدید گای ریچی، سفارشی و تهی است. سرگرمکنندگیِ نازلش از یک اکشن میانمایه میآید که ابدا روایتگری تاریخی نمیفهمد. از اینرو اکشنش، تاریخی نمیشود. جنس اکشناش امروزی و پست مدرن، مستقل از تاریخ میایستد. انگار این امروزیها هستند که سراغِ فاشیستها رفته تا انتقام بگیرند. از اینرو فیلم منطق سینمای اکشن [آنهم تاریخی] ندارد. در سینمای اکشن دو قطبِ داستان، خیر و شر، باید موجود و قدرتمند باشند تا اکشن پر و بال بگیرد؛ نه اینکه فقط آلمانیها باشند تا دسته دسته کشته شوند. فیلم اقتباسی است ولی آیا این مسئله تاثیری هم دارد؟ گویا تیم نویسندگان برای همین تلاش کردند تا برای بقای اکشنهای گیشهای و یکبار مصرفِ ریچی آنرا رنگی تاریخی بزنند. درحالیکه بجای مبارزه، بیشتر به تاریخ و به فاشیستها دهنکجی میکند. اثر حتی ضدفاشیست هم نمیشود. اثر ضدفاشیسم، باید اول فاشیست بسازد تا بعد ضدش شود. نه که شاهدِ یاغیگریِ مُـشتیِ نابازیگرِ آمریکایی باشیم تا یکسری یونیفرمپوش را به اسم فاشیست آبکش کنند.
✍️¦ نویسنده: #آریا_باقری
▪️¦ #Critic
📽¦ @FormandFilm
▪️¦ نقد فیلم وزارت جنگ ناجوانمردانه
▪️¦ نمره: 0 از 4
فیلم جدید گای ریچی، سفارشی و تهی است. سرگرمکنندگیِ نازلش از یک اکشن میانمایه میآید که ابدا روایتگری تاریخی نمیفهمد. از اینرو اکشنش، تاریخی نمیشود. جنس اکشناش امروزی و پست مدرن، مستقل از تاریخ میایستد. انگار این امروزیها هستند که سراغِ فاشیستها رفته تا انتقام بگیرند. از اینرو فیلم منطق سینمای اکشن [آنهم تاریخی] ندارد. در سینمای اکشن دو قطبِ داستان، خیر و شر، باید موجود و قدرتمند باشند تا اکشن پر و بال بگیرد؛ نه اینکه فقط آلمانیها باشند تا دسته دسته کشته شوند. فیلم اقتباسی است ولی آیا این مسئله تاثیری هم دارد؟ گویا تیم نویسندگان برای همین تلاش کردند تا برای بقای اکشنهای گیشهای و یکبار مصرفِ ریچی آنرا رنگی تاریخی بزنند. درحالیکه بجای مبارزه، بیشتر به تاریخ و به فاشیستها دهنکجی میکند. اثر حتی ضدفاشیست هم نمیشود. اثر ضدفاشیسم، باید اول فاشیست بسازد تا بعد ضدش شود. نه که شاهدِ یاغیگریِ مُـشتیِ نابازیگرِ آمریکایی باشیم تا یکسری یونیفرمپوش را به اسم فاشیست آبکش کنند.
✍️¦ نویسنده: #آریا_باقری
▪️¦ #Critic
📽¦ @FormandFilm
📌 - نقد و تحلیل فیلم « مرگ یزدگرد »
🔖 - « بـد و بـدیـع »
✍️ - نویسنده: #آریا_باقری
▪️¦ نقد هشتاد و یکم
▪️¦ #نقد_فیلم_مرگ_یزدگرد
▪️¦ نمره: ١ از ۴ (☆)
📄- خلاصه داستان: اثر، داستان مرگ یزدگرد سوم است که به مرو میگریزد و به طور ناشناس در آسیابی پناه میگیرد. داستان از زبان آسیابان، زن آسیابان و دخترشان بیان میشود و همه روایتها با یکدیگر تفاوت دارند. مؤبد، سرکرده و سردار سپاه یزدگرد سوم در آسیابی نزدیک مرو گرد میآیند تا آسیابان، زن و دخترش را به جرم کشتن پادشاه، محاکمه کنند.
🔰- [ خواندن نـقد ] 👉
🔘¦ #نقد_فیلم #بهرام_بیضایی #مرگ_یزدگرد
▪️¦ #Death_of_Yazdgerd
▪️¦ #Review #Critic
📽¦ @FormandFilm
🔖 - « بـد و بـدیـع »
✍️ - نویسنده: #آریا_باقری
▪️¦ نقد هشتاد و یکم
▪️¦ #نقد_فیلم_مرگ_یزدگرد
▪️¦ نمره: ١ از ۴ (☆)
📄- خلاصه داستان: اثر، داستان مرگ یزدگرد سوم است که به مرو میگریزد و به طور ناشناس در آسیابی پناه میگیرد. داستان از زبان آسیابان، زن آسیابان و دخترشان بیان میشود و همه روایتها با یکدیگر تفاوت دارند. مؤبد، سرکرده و سردار سپاه یزدگرد سوم در آسیابی نزدیک مرو گرد میآیند تا آسیابان، زن و دخترش را به جرم کشتن پادشاه، محاکمه کنند.
🔰- [ خواندن نـقد ] 👉
🔘¦ #نقد_فیلم #بهرام_بیضایی #مرگ_یزدگرد
▪️¦ #Death_of_Yazdgerd
▪️¦ #Review #Critic
📽¦ @FormandFilm
Forwarded from Perspective | پرسپکتیو
▪️پویش شخصیتی کمدینهای کلاسیک
▪️از هارولد لوید تا چاپلین و باسترکیتن
از لحاظ پویش شخصیتی هارولد لوید از جمله معدود کمدینهایی بود که بین کمدینهای دیگر ثروتمند بود. شاید همین ثروتمندی او بوده که به مرور نامش را از صنعت سینما حذف کرد. گویی سطح کلاس و مراودات شغلیاش آنقدر بالا میرود که دیگر دغدغهاش سینما نمیماند - و نمیشود-. در برخی آثار او نیز نوعی رخوت شخصی و ارجحیت مسائل خصوصی به عمومی و مردمی - برخلاف چاپلین و لورل و هاردی - دیده میشود که به شناخت پویشِ شخصیتیِ کمدیِ او کمک میکند.
بعنوان نمونه کیتن و لوید هردو در آثارشان تنها بودند اما جنس تنهایی کیتن اگر ملهم از یک خلاقیت قوامیافته و برخاسته از زیستی سخت باشد که نشات گرفته از شرایط بغرنج تولید در ارتباطِ بیواسطه با طبیعت میبود؛ جنس تنهایی لوید دقیقا عکس آن بود. لوید از همان آغاز جزو ثروتمندان هالیوود به شمار میرفت و این ثروتمندیِ او، تنهاییِ شخصیت اصلی آثار اورا نیز تحتالشعاع قرار میداده است. تنهاییای نه همانند کیتن ملهم از خلاقیتی برخاسته از رنج، بل برخاسته از خلاقیتی مادی که ثمره زیست سرمایهداری و متمول اثر خویش است.
از این روست که مفاهیمی چون عشق و شهامت و ترس نیز در آثار کمدی کیتن و هارولد لوید، دو شاخه مختلف میشوند. کیتن شهامت برایش اسباب رسیدن به مقصد است و عشق، علت ادامه حیات و به جان خریدن تمام سختیها حتی به قیمت مرگِ خود (تا پای مرگ رفتن) است. اما برای لوید «منیت» شرط اول است. تحت هر شرایطی تیپ و ظاهر شخصیت باید حفظ شود تا در نهایت او به هدفش برسد. این خاصه تمام آثار او نیست بلکه از ویژگیهای کلیِ کلاسبالا بودن، قشر خاص بودنِ شخصیت کمیک اوست که کمدیاش را متمایز میکند. او از درگیری با مردم میترسد اما همیشه از آنان سرتر بوده و زهرش را با رندی سطحِ بالا و خلاقیتِ نیمه مرفهاش میریزد. کارکردگرایی برای لوید درکنار تقدیرگرایی قرار دارد. همین میشود که اهدافِ او سوای از دیگران مهم میشوند. اهدافی شخصی و نه جمعی.
یعنی حتی اگر این میان عدهای سرباز فدا شوند، و یا حتی اگر شهری به آتش کشیده شود، و یا حتی عدهای از طبقات پایین جامعه در قفس سگ گیر بیفتند و مشاغل و کارگران از کار خلع شوند، برای لوید مهم نیست. مهم لوید است و هدفش. چنین است که لوید خود را منهای جامعه تعریف میکند؛ اما کیتن نه - او خودرا همسو و جمع شده با جامعه (حال له یا علیهاش) تعریف میکند. از این رو نمیتواند به جامعهاش توهین کند. چون نه موضعی از بالا بلکه موضعی همسطح با مردم دارد.
چارلی چاپلین پویش دیگری دارد. او خودرا اساسا برخاسته از دل جامعه فقیر معرفی میکند - هرچند که در ناخودآگاهش چنین نیست -. و همین مساله باعث میشود که شجاعت و ترس او نیز متمایز شود. کیتن چون خودش را همسو و مماس با مردم میبیند، میترسد اما جنس ترسهایش ملموس، و معیارِ نترسیدنهایش علیه جمع شدن نیست، بل غلبه بر خویشتن است. او چون موضعی مماس و همسنگ و جمعشده با مردم دارد، نگران جایگاهش نیست و ابائی از ترسها و نترسیدنهایش ندارد. چاپلین اما از سویی هرچند ادعای سازش و دمسازی با فقرا را میکند؛ اما عملا نشان میدهد که گاه آنقدر مواضع و اهدافش شخصی میشوند که همه را با خاک یکسان میکند و پولدار و فقیر برایش مهم نیستند.
چاپلین برخلاف لوید سمپاتیاش با قشر فقیر و ندار بیشتر است. بااینکه در روش و منش دوست دارد بورژوا باشد و گاه شبیه سرمایهدارها رفتار میکند اما لوید بالذاته سرمایهدار است. این تناقض شخصیتی کمدیِ چاپلین در عمده آثارش (آثار نخستینِ او) مشهود است. گویی گاه حجم دفاع کردن و جنگیدن و درگیریهای او با دیگران (از فرط شخصی بودن مساله) بقدری زیاد میشود که فراموش میکند از منظر پایگاه اجتماعی، با دیگر فقیرها و بیخانمانها هیچ فرقی ندارد.
در آثار کیتن، توازنِ میان پایگاه اجتماعی، مقوله ترس و اهداف و انگیزههای شخصیت مشهود است اما در آثار چاپلين، شخصیت او به حدی انگیزهها و اهدافش را جدی میگیرد که غالبا یادش میرود کیست و از کجا آمده است. در نتیجه با اینکه او آه در بساط ندارد ولی جنس جنگیدن و مبارزهاش چنین به غلط و مغالطه مینمایاند که موضع و جایگاهش برایش مهم است - درحالیکه منطقا نباید چنین باشد.
همین، عیب بزرگِ اغلب آثار چاپلین است و باعث میشود بیشتر اوقات به اسم کمدی خودزنی کند. او همه را میزند، هیچ قید و حد و تعینی را نمیشناسد و مشخص نیست که چون دختر زیبایی را دیده میخواهد خودی به او نشان دهد و بوسهای از لبان او بگیرد یا چون واقعا عاشق شده چنین است. آیا واقعا عاشق شده یا نه این هم بهانهای رندانه است که بتواند به هرچیزی که میخواهد برسد. منتهی در برابر مردان با زور و در برابر زنان با بوسه.
📚| « کمدی کلاسیک؛ کمدی سرخوش »
✍️| نویسنده: آریاباقری
🌀| @Perspective_7
📽| @FormandFilm
▪️از هارولد لوید تا چاپلین و باسترکیتن
از لحاظ پویش شخصیتی هارولد لوید از جمله معدود کمدینهایی بود که بین کمدینهای دیگر ثروتمند بود. شاید همین ثروتمندی او بوده که به مرور نامش را از صنعت سینما حذف کرد. گویی سطح کلاس و مراودات شغلیاش آنقدر بالا میرود که دیگر دغدغهاش سینما نمیماند - و نمیشود-. در برخی آثار او نیز نوعی رخوت شخصی و ارجحیت مسائل خصوصی به عمومی و مردمی - برخلاف چاپلین و لورل و هاردی - دیده میشود که به شناخت پویشِ شخصیتیِ کمدیِ او کمک میکند.
بعنوان نمونه کیتن و لوید هردو در آثارشان تنها بودند اما جنس تنهایی کیتن اگر ملهم از یک خلاقیت قوامیافته و برخاسته از زیستی سخت باشد که نشات گرفته از شرایط بغرنج تولید در ارتباطِ بیواسطه با طبیعت میبود؛ جنس تنهایی لوید دقیقا عکس آن بود. لوید از همان آغاز جزو ثروتمندان هالیوود به شمار میرفت و این ثروتمندیِ او، تنهاییِ شخصیت اصلی آثار اورا نیز تحتالشعاع قرار میداده است. تنهاییای نه همانند کیتن ملهم از خلاقیتی برخاسته از رنج، بل برخاسته از خلاقیتی مادی که ثمره زیست سرمایهداری و متمول اثر خویش است.
از این روست که مفاهیمی چون عشق و شهامت و ترس نیز در آثار کمدی کیتن و هارولد لوید، دو شاخه مختلف میشوند. کیتن شهامت برایش اسباب رسیدن به مقصد است و عشق، علت ادامه حیات و به جان خریدن تمام سختیها حتی به قیمت مرگِ خود (تا پای مرگ رفتن) است. اما برای لوید «منیت» شرط اول است. تحت هر شرایطی تیپ و ظاهر شخصیت باید حفظ شود تا در نهایت او به هدفش برسد. این خاصه تمام آثار او نیست بلکه از ویژگیهای کلیِ کلاسبالا بودن، قشر خاص بودنِ شخصیت کمیک اوست که کمدیاش را متمایز میکند. او از درگیری با مردم میترسد اما همیشه از آنان سرتر بوده و زهرش را با رندی سطحِ بالا و خلاقیتِ نیمه مرفهاش میریزد. کارکردگرایی برای لوید درکنار تقدیرگرایی قرار دارد. همین میشود که اهدافِ او سوای از دیگران مهم میشوند. اهدافی شخصی و نه جمعی.
یعنی حتی اگر این میان عدهای سرباز فدا شوند، و یا حتی اگر شهری به آتش کشیده شود، و یا حتی عدهای از طبقات پایین جامعه در قفس سگ گیر بیفتند و مشاغل و کارگران از کار خلع شوند، برای لوید مهم نیست. مهم لوید است و هدفش. چنین است که لوید خود را منهای جامعه تعریف میکند؛ اما کیتن نه - او خودرا همسو و جمع شده با جامعه (حال له یا علیهاش) تعریف میکند. از این رو نمیتواند به جامعهاش توهین کند. چون نه موضعی از بالا بلکه موضعی همسطح با مردم دارد.
چارلی چاپلین پویش دیگری دارد. او خودرا اساسا برخاسته از دل جامعه فقیر معرفی میکند - هرچند که در ناخودآگاهش چنین نیست -. و همین مساله باعث میشود که شجاعت و ترس او نیز متمایز شود. کیتن چون خودش را همسو و مماس با مردم میبیند، میترسد اما جنس ترسهایش ملموس، و معیارِ نترسیدنهایش علیه جمع شدن نیست، بل غلبه بر خویشتن است. او چون موضعی مماس و همسنگ و جمعشده با مردم دارد، نگران جایگاهش نیست و ابائی از ترسها و نترسیدنهایش ندارد. چاپلین اما از سویی هرچند ادعای سازش و دمسازی با فقرا را میکند؛ اما عملا نشان میدهد که گاه آنقدر مواضع و اهدافش شخصی میشوند که همه را با خاک یکسان میکند و پولدار و فقیر برایش مهم نیستند.
چاپلین برخلاف لوید سمپاتیاش با قشر فقیر و ندار بیشتر است. بااینکه در روش و منش دوست دارد بورژوا باشد و گاه شبیه سرمایهدارها رفتار میکند اما لوید بالذاته سرمایهدار است. این تناقض شخصیتی کمدیِ چاپلین در عمده آثارش (آثار نخستینِ او) مشهود است. گویی گاه حجم دفاع کردن و جنگیدن و درگیریهای او با دیگران (از فرط شخصی بودن مساله) بقدری زیاد میشود که فراموش میکند از منظر پایگاه اجتماعی، با دیگر فقیرها و بیخانمانها هیچ فرقی ندارد.
در آثار کیتن، توازنِ میان پایگاه اجتماعی، مقوله ترس و اهداف و انگیزههای شخصیت مشهود است اما در آثار چاپلين، شخصیت او به حدی انگیزهها و اهدافش را جدی میگیرد که غالبا یادش میرود کیست و از کجا آمده است. در نتیجه با اینکه او آه در بساط ندارد ولی جنس جنگیدن و مبارزهاش چنین به غلط و مغالطه مینمایاند که موضع و جایگاهش برایش مهم است - درحالیکه منطقا نباید چنین باشد.
همین، عیب بزرگِ اغلب آثار چاپلین است و باعث میشود بیشتر اوقات به اسم کمدی خودزنی کند. او همه را میزند، هیچ قید و حد و تعینی را نمیشناسد و مشخص نیست که چون دختر زیبایی را دیده میخواهد خودی به او نشان دهد و بوسهای از لبان او بگیرد یا چون واقعا عاشق شده چنین است. آیا واقعا عاشق شده یا نه این هم بهانهای رندانه است که بتواند به هرچیزی که میخواهد برسد. منتهی در برابر مردان با زور و در برابر زنان با بوسه.
📚| « کمدی کلاسیک؛ کمدی سرخوش »
✍️| نویسنده: آریاباقری
🌀| @Perspective_7
📽| @FormandFilm
📌 - نقد فیلم « جنگنده / ضارب »
🔖 - « جنگنده با خود - یا برای خود؟ »
✍️ - نویسنده: #آریا_باقری
▪️¦ نقد هشتاد و دوم
▪️¦ #نقد_فیلم_جنگنده
▪️︎¦ کارگردان: آلن دلون
▪️¦ نمره: ١ از ۴ (☆)
📄- خلاصه داستان: ژاک دارنای پس از هشت سال از زندان آزاد میشود و تلاش میکند تا انباری از الماسهای دزدیده شده را بازیابی کند. او در تلاش خود با پلیس و جنایتکاران رقیب روبرو میشود.
🔰- [ خواندن نـقد ] 👉
🔘¦ #نقد_فیلم #آلن_دلون #جنگنده #ضارب
▪️¦ #Le_Battant
▪️¦ #Review #Critic
📽¦ @FormandFilm
🔖 - « جنگنده با خود - یا برای خود؟ »
✍️ - نویسنده: #آریا_باقری
▪️¦ نقد هشتاد و دوم
▪️¦ #نقد_فیلم_جنگنده
▪️︎¦ کارگردان: آلن دلون
▪️¦ نمره: ١ از ۴ (☆)
📄- خلاصه داستان: ژاک دارنای پس از هشت سال از زندان آزاد میشود و تلاش میکند تا انباری از الماسهای دزدیده شده را بازیابی کند. او در تلاش خود با پلیس و جنایتکاران رقیب روبرو میشود.
🔰- [ خواندن نـقد ] 👉
🔘¦ #نقد_فیلم #آلن_دلون #جنگنده #ضارب
▪️¦ #Le_Battant
▪️¦ #Review #Critic
📽¦ @FormandFilm
📌 - نقد فیلم « غریزه اصلی »
🔖 - « در زبانههای شهوت »
✍️ - نویسنده: #آریا_باقری
▪️¦ نقد هشتاد و سوم
▪️¦ #نقد_فیلم_غریزه_اصلی
▪️︎¦ کارگردان: پل ورهوفن
▪️¦ نمره: 0.5 از 4 (⅕)
📄- خلاصه داستان: سانفرانسیسکو، کارآگاه نیک کوران، دلباختۀ کاترین ترامل، مظنون اصلی پروندۀ قتل ستارۀ بازنشستۀ راک میشود. همچنین کاترین زنی اغواگر و میلیونر است که رمانی نوشته که مشابه جنایت رخ داده، قتلی را طراحی و بازسازی کرده است.
🔰- [ خواندن نـقد ] 👉
🔘¦ #نقد_فیلم #شارون_استون #غریزه_اصلی #مایکل_داگلاس
▪️¦ #Basic_Instinct
▪️¦ #Review #Critic
📽¦ @FormandFilm
🔖 - « در زبانههای شهوت »
✍️ - نویسنده: #آریا_باقری
▪️¦ نقد هشتاد و سوم
▪️¦ #نقد_فیلم_غریزه_اصلی
▪️︎¦ کارگردان: پل ورهوفن
▪️¦ نمره: 0.5 از 4 (⅕)
📄- خلاصه داستان: سانفرانسیسکو، کارآگاه نیک کوران، دلباختۀ کاترین ترامل، مظنون اصلی پروندۀ قتل ستارۀ بازنشستۀ راک میشود. همچنین کاترین زنی اغواگر و میلیونر است که رمانی نوشته که مشابه جنایت رخ داده، قتلی را طراحی و بازسازی کرده است.
🔰- [ خواندن نـقد ] 👉
🔘¦ #نقد_فیلم #شارون_استون #غریزه_اصلی #مایکل_داگلاس
▪️¦ #Basic_Instinct
▪️¦ #Review #Critic
📽¦ @FormandFilm
▪️ نقد فیلم « دخـتر خجالتی »
▪️ « ریشـخندِ جـدیت »
▪️ تحلیل و بررسی کمدی اسلپاستیک
▪️ نویسنده: #آریا_باقری
▪️¦ نقد هشتاد و چهارم
▪️¦ #نقد_فیلم_دختر_خجالتی
▪️︎¦ کارگردان: سم تیلور
▪️¦ نمره: 1 از 4 (☆)
📄- خلاصه داستان: هارولد؛ شاگرد خیاط عمویش در لیتلبند کالیفرنیاست. او در اطراف زنان آنقدر خجالتی است که به سختی میتواند با آنها صحبت کند و به لکنت میافتد. و برای جلوگیری از لکنت زبانِ هارولد، عمویش باید سوت بزند. با وجود این، هارولد کتاب «چگونه باید» را برای مردان جوان مینویسد که در آن به جزئیات جذب و جلب نظر انواع مختلف زنان جوان پرداخته است. حال آنکه هیچکدام از این جزئیات نمیتوانند درمانی برای هارولد تجویز کنند.
🔰- [ خواندن نـقد ] 👉
🔘¦ #نقد_فیلم #هارولد_لوید #دختر_خجالتی #سینمای_کمدی
▪️¦ #Shy_Girl (1924)
▪️¦ #Review #Critic
📽¦ @FormandFilm
▪️ « ریشـخندِ جـدیت »
▪️ تحلیل و بررسی کمدی اسلپاستیک
▪️ نویسنده: #آریا_باقری
▪️¦ نقد هشتاد و چهارم
▪️¦ #نقد_فیلم_دختر_خجالتی
▪️︎¦ کارگردان: سم تیلور
▪️¦ نمره: 1 از 4 (☆)
📄- خلاصه داستان: هارولد؛ شاگرد خیاط عمویش در لیتلبند کالیفرنیاست. او در اطراف زنان آنقدر خجالتی است که به سختی میتواند با آنها صحبت کند و به لکنت میافتد. و برای جلوگیری از لکنت زبانِ هارولد، عمویش باید سوت بزند. با وجود این، هارولد کتاب «چگونه باید» را برای مردان جوان مینویسد که در آن به جزئیات جذب و جلب نظر انواع مختلف زنان جوان پرداخته است. حال آنکه هیچکدام از این جزئیات نمیتوانند درمانی برای هارولد تجویز کنند.
🔰- [ خواندن نـقد ] 👉
🔘¦ #نقد_فیلم #هارولد_لوید #دختر_خجالتی #سینمای_کمدی
▪️¦ #Shy_Girl (1924)
▪️¦ #Review #Critic
📽¦ @FormandFilm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️برشی از نقد:
• قسمتی از فیلم "دخترخجالتی"
• نویسنده: آریاباقری
سکانس زیر پل را به یاد آورید. [...] صحنهای بشدت ساده ولی عمیق و شاعرانه. مرد خجالتیِ داستان - هارولد - سوار بر قایق به زیر پل رسیده است. ز غوغای جهان فارغ. او آنقدر خجالتی است که حتی به دختری که دوستش داشته نتوانسته آنطور که باید و شاید ابراز علاقه کند. پس با توهمِ حضور و رویایِ وجود دختر، اوقات خود را شیرین و تنهاییِ تلخ خودرا پر میکند. لوید نگاه به سطح آب میکند. همان زمان که در تداعی سیمای مهروی دختر سیر میکند. با دستی زیر چانه، گشادهرو، دلتنگ و تنها از ترسیم سیمای یار دورافتاده، تصویر یار بر زلالی آب - که گویی او مجسم شده و به او لبخند میزند. لوید نیز با دیدن سیمای او لبخند زده و با سیمای زیبای دخترکِ نقش بسته بر آب، درددل میکند. تصویری سوبژکتیو و عاشقانه، با کارگذاری یک موسیقی متنِ مرمت شده بسیار بجا از ویولن که همدلی برانگیز است. سکانسی در وصف آرزوی وصال، در یک فراق ابدی که بیانگر فاصلههاست.
• 𝑮𝒊𝒓𝒍 𝑺𝒉𝒚 (𝟏𝟗𝟐𝟒)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑺𝒂𝒎 𝑻𝒂𝒚𝒍𝒐𝒓
📽¦ @FormandFilm
• قسمتی از فیلم "دخترخجالتی"
• نویسنده: آریاباقری
سکانس زیر پل را به یاد آورید. [...] صحنهای بشدت ساده ولی عمیق و شاعرانه. مرد خجالتیِ داستان - هارولد - سوار بر قایق به زیر پل رسیده است. ز غوغای جهان فارغ. او آنقدر خجالتی است که حتی به دختری که دوستش داشته نتوانسته آنطور که باید و شاید ابراز علاقه کند. پس با توهمِ حضور و رویایِ وجود دختر، اوقات خود را شیرین و تنهاییِ تلخ خودرا پر میکند. لوید نگاه به سطح آب میکند. همان زمان که در تداعی سیمای مهروی دختر سیر میکند. با دستی زیر چانه، گشادهرو، دلتنگ و تنها از ترسیم سیمای یار دورافتاده، تصویر یار بر زلالی آب - که گویی او مجسم شده و به او لبخند میزند. لوید نیز با دیدن سیمای او لبخند زده و با سیمای زیبای دخترکِ نقش بسته بر آب، درددل میکند. تصویری سوبژکتیو و عاشقانه، با کارگذاری یک موسیقی متنِ مرمت شده بسیار بجا از ویولن که همدلی برانگیز است. سکانسی در وصف آرزوی وصال، در یک فراق ابدی که بیانگر فاصلههاست.
• 𝑮𝒊𝒓𝒍 𝑺𝒉𝒚 (𝟏𝟗𝟐𝟒)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑺𝒂𝒎 𝑻𝒂𝒚𝒍𝒐𝒓
📽¦ @FormandFilm
📌 - نقد فیلم « صبحانه با زرافهها »
🔖 - « کمدی-درد یا کمدی-دراگ؟ »
✍️ - نویسنده: #آریا_باقری
▪️¦ نقد هشتاد و پنجم
▪️¦ #نقد_فیلم_صبحانه_با_زرافه_ها
▪️︎¦ کارگردان: سروش صحت
▪️¦ نمره: بیارزش
📄- خلاصه داستان: پویا، شاهین و مجتبی به عروسی دوست خود، رضا، دعوت شدهاند و برای خوشگذرانی بیشتر به استعمال از مواد مخدر روی میآورند. همه چیز خوب پیش میرود تا وقتی که رضا از استعمال مواد اوردوز میکند و شب عروسیاش به شبی وحشتناک تبدیل میشود. حال دوستانش قصد برگرداندن رضا به زندگی را دارند. با این وصف که نمیخواهند اوقات خوش و خرم برخاسته از نشئگیشان نیز خراب شود.
🔰- [ خواندن نـقد ] 👉
🔘¦ #نقد_فیلم #سروش_صحت #صبحانه_با_زرافه_ها
▪️¦ #Breakfast_with_Giraffes
▪️¦ #Review #Critic
📽¦ @FormandFilm
🔖 - « کمدی-درد یا کمدی-دراگ؟ »
✍️ - نویسنده: #آریا_باقری
▪️¦ نقد هشتاد و پنجم
▪️¦ #نقد_فیلم_صبحانه_با_زرافه_ها
▪️︎¦ کارگردان: سروش صحت
▪️¦ نمره: بیارزش
📄- خلاصه داستان: پویا، شاهین و مجتبی به عروسی دوست خود، رضا، دعوت شدهاند و برای خوشگذرانی بیشتر به استعمال از مواد مخدر روی میآورند. همه چیز خوب پیش میرود تا وقتی که رضا از استعمال مواد اوردوز میکند و شب عروسیاش به شبی وحشتناک تبدیل میشود. حال دوستانش قصد برگرداندن رضا به زندگی را دارند. با این وصف که نمیخواهند اوقات خوش و خرم برخاسته از نشئگیشان نیز خراب شود.
🔰- [ خواندن نـقد ] 👉
🔘¦ #نقد_فیلم #سروش_صحت #صبحانه_با_زرافه_ها
▪️¦ #Breakfast_with_Giraffes
▪️¦ #Review #Critic
📽¦ @FormandFilm
Forwarded from کانون سینمای دانشگاه صنعتی شریف
🎬✨ بلیط فروشی انیمیشن The Wild Robot آغاز شد! ✨🎬
📅 تاریخ نمایش: 18 آذر
🕒 ساعت: 16:30
📍 مکان: آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه صنعتی شریف
فیلم The Wild Robot حول محور رباتی به نام رزی میچرخد که به طور تصادفی در یک جزیره دورافتاده بیدار میشود. رزی باید یاد بگیرد چگونه با طبیعت و حیوانات جزیره ارتباط برقرار کند و در عین حال سعی کند تا راهی برای بازگشت به خانه پیدا کند.
💳 قیمت بلیط:
• بلیط زودهنگام: ۴۰ هزار تومان (تا پنج شنبه 15 آذر)
• بلیط دیرهنگام: ۵۰ هزار تومان
🔹 فروش بلیط برای دانشجویان و همچنین علاقهمندان خارج از دانشگاه امکانپذیر است.
⚠️ به جهت هماهنگی های لازم برای ورود برای خریداران خارج از دانشگاه، خرید بلیت برای این عزیزان حداکثر تا ساعت 24 روز جمعه 16 آذر ماه امکان پذیر خواهد بود.
🔗 لینک خرید بلیت
با دوستانتون بیاید تا در کنار هم از این انیمیشن زیبا و حال خوبکن لذت ببریم! 🎥🍿
@Sharif_CinemaCenter
📅 تاریخ نمایش: 18 آذر
🕒 ساعت: 16:30
📍 مکان: آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه صنعتی شریف
فیلم The Wild Robot حول محور رباتی به نام رزی میچرخد که به طور تصادفی در یک جزیره دورافتاده بیدار میشود. رزی باید یاد بگیرد چگونه با طبیعت و حیوانات جزیره ارتباط برقرار کند و در عین حال سعی کند تا راهی برای بازگشت به خانه پیدا کند.
💳 قیمت بلیط:
• بلیط زودهنگام: ۴۰ هزار تومان (تا پنج شنبه 15 آذر)
• بلیط دیرهنگام: ۵۰ هزار تومان
🔹 فروش بلیط برای دانشجویان و همچنین علاقهمندان خارج از دانشگاه امکانپذیر است.
⚠️ به جهت هماهنگی های لازم برای ورود برای خریداران خارج از دانشگاه، خرید بلیت برای این عزیزان حداکثر تا ساعت 24 روز جمعه 16 آذر ماه امکان پذیر خواهد بود.
🔗 لینک خرید بلیت
با دوستانتون بیاید تا در کنار هم از این انیمیشن زیبا و حال خوبکن لذت ببریم! 🎥🍿
@Sharif_CinemaCenter
📌 - نقد و تحلیل تئاتر « بک تو بلک »
🔖 - « فرار از سیاهی یا بازگشت به سیاهی »
✍️ - نویسنده: #آریا_باقری
▪️¦ نقد هشتاد و ششم
▪️¦ #نقد_تئاتر_بک_تو_بلک
▪️︎¦ کارگردان: سجاد افشاریان
▪️¦ نمره: 0 از 4
📄- خلاصه داستان: بک تو بلک نمایشی تک پرسوناژ است که در دوم دیماه ۱۴۰۰ روی صحنه رفت و توانست با استقبال مردم سودی شش میلیاردی کسب کند. داستان این نمایش، داستان علی زندانیای سیاسی است که به دلایلی نامعلوم در حبس انفرادی به سر میبرد و در زندان از طریق تلفن با معلم آوازی آشنا شده و عاشق او میشود.
🔰- [ خواندن نـقد ] 👉
🔘¦ #نقد_تئاتر #سجاد_افشاریان #بک_تو_بلک
▪️¦ #Back_To_Black
▪️¦ #Review #Critic
📽¦ @FormandFilm
🔖 - « فرار از سیاهی یا بازگشت به سیاهی »
✍️ - نویسنده: #آریا_باقری
▪️¦ نقد هشتاد و ششم
▪️¦ #نقد_تئاتر_بک_تو_بلک
▪️︎¦ کارگردان: سجاد افشاریان
▪️¦ نمره: 0 از 4
📄- خلاصه داستان: بک تو بلک نمایشی تک پرسوناژ است که در دوم دیماه ۱۴۰۰ روی صحنه رفت و توانست با استقبال مردم سودی شش میلیاردی کسب کند. داستان این نمایش، داستان علی زندانیای سیاسی است که به دلایلی نامعلوم در حبس انفرادی به سر میبرد و در زندان از طریق تلفن با معلم آوازی آشنا شده و عاشق او میشود.
🔰- [ خواندن نـقد ] 👉
🔘¦ #نقد_تئاتر #سجاد_افشاریان #بک_تو_بلک
▪️¦ #Back_To_Black
▪️¦ #Review #Critic
📽¦ @FormandFilm
▪️مگالوپلیس
▪️0 از 4
▪️آریاباقـری
مگالوپلیس، آخرین شکست فورد کاپولا، قمار ملالآور او در سینماست. اثری پرگو و پرمدعا. شرحی از خواستنها و نتوانستنهاست. پرتکلف در کلام و فقیر در بیان. روایت چیزهایی که میخواهد بگوید و نمیتواند. لذا اثر درباره همه چیز و هیچ چیز است. ثمره مطالعات پیوسته و خارج از گود سینماییِ کاپولاست که بیراه نمیگوید اما مرعوب و مفعول مطالعاتش شده. چون زبان سینمایش را فراموش - و فدای تولید و تفنن خود - کرده است. دیگر همو نیست که گادفادر و مکالمه را ساخته. از این رو فیلم در برههای ساخته شده که متناسب با عصر خودش است و آنرا میشناسد، تکاثر و تفاخر و اسراف جهان مصرفی سرمایهداری را دریافته، بخصوص در عصر امروز، ولی نسبت و نقدی با آن ندارد. تشبیه عظمت و شکوه بربرگون آمریکای امروزش به روم جدید قابل درک است، اما فرامتنی است، نه متنی. با اجرایی بد و تمثیل شخصیتهای بیربط تاریخی - سزار - که با پتکی در دست باید آمریکا/روم فاجر را بکوبد و از نو بسازد. اثر، خواستنهای کاپولایی است که از جهان امروز مینالد تا تلاش مذبوحانهاش مانیفستی برای جهان آرمانیاش باشد.
▪️ | #Megalopolis
📽 | @FormandFilm
▪️0 از 4
▪️آریاباقـری
مگالوپلیس، آخرین شکست فورد کاپولا، قمار ملالآور او در سینماست. اثری پرگو و پرمدعا. شرحی از خواستنها و نتوانستنهاست. پرتکلف در کلام و فقیر در بیان. روایت چیزهایی که میخواهد بگوید و نمیتواند. لذا اثر درباره همه چیز و هیچ چیز است. ثمره مطالعات پیوسته و خارج از گود سینماییِ کاپولاست که بیراه نمیگوید اما مرعوب و مفعول مطالعاتش شده. چون زبان سینمایش را فراموش - و فدای تولید و تفنن خود - کرده است. دیگر همو نیست که گادفادر و مکالمه را ساخته. از این رو فیلم در برههای ساخته شده که متناسب با عصر خودش است و آنرا میشناسد، تکاثر و تفاخر و اسراف جهان مصرفی سرمایهداری را دریافته، بخصوص در عصر امروز، ولی نسبت و نقدی با آن ندارد. تشبیه عظمت و شکوه بربرگون آمریکای امروزش به روم جدید قابل درک است، اما فرامتنی است، نه متنی. با اجرایی بد و تمثیل شخصیتهای بیربط تاریخی - سزار - که با پتکی در دست باید آمریکا/روم فاجر را بکوبد و از نو بسازد. اثر، خواستنهای کاپولایی است که از جهان امروز مینالد تا تلاش مذبوحانهاش مانیفستی برای جهان آرمانیاش باشد.
▪️ | #Megalopolis
📽 | @FormandFilm
📌- نقد فیلم « ماده / دارو »
✍️- نویسنده: #آریا_باقری
▪️#نقد_هشتاد_و_هشتم
▪️#نقد_فیلم_ماده
▪️نمره: بیارزش
📄- خلاصه داستان: داستان در مورد یک سلبریتیِ زن در حال افول به نام «الیزابت اسپارکل» (دمی مور) است که در پنجاهمین سالگرد تولدش، با یک تصادف سنگین، رئیس هوسبازِ حیوانصفتش بهانهای برای اخراج او میتراشد و اورا بابت فرسودگی، چروکیدگی و کهنسالی اخراج میکند. در این میان، یک آزمایشگاه خیالی به الیزابت مادهای را پیشنهاد میکند که تضمین میکند او را به یک نسخه بهتر، جوانتر و جذابتر از خودش تبدیل کند.
🔘¦ #نقد_فیلم #تحلیل_فیلم #دارو #ماده
▪️| #Critic #Review
▪️| #The_Substance
📽| @FORMANDFILM
✍️- نویسنده: #آریا_باقری
▪️#نقد_هشتاد_و_هشتم
▪️#نقد_فیلم_ماده
▪️نمره: بیارزش
📄- خلاصه داستان: داستان در مورد یک سلبریتیِ زن در حال افول به نام «الیزابت اسپارکل» (دمی مور) است که در پنجاهمین سالگرد تولدش، با یک تصادف سنگین، رئیس هوسبازِ حیوانصفتش بهانهای برای اخراج او میتراشد و اورا بابت فرسودگی، چروکیدگی و کهنسالی اخراج میکند. در این میان، یک آزمایشگاه خیالی به الیزابت مادهای را پیشنهاد میکند که تضمین میکند او را به یک نسخه بهتر، جوانتر و جذابتر از خودش تبدیل کند.
🔘¦ #نقد_فیلم #تحلیل_فیلم #دارو #ماده
▪️| #Critic #Review
▪️| #The_Substance
📽| @FORMANDFILM
📜"Form & Film"🎥
📌- نقد فیلم « ماده / دارو » ✍️- نویسنده: #آریا_باقری ▪️#نقد_هشتاد_و_هشتم ▪️#نقد_فیلم_ماده ▪️نمره: بیارزش 📄- خلاصه داستان: داستان در مورد یک سلبریتیِ زن در حال افول به نام «الیزابت اسپارکل» (دمی مور) است که در پنجاهمین سالگرد تولدش، با یک تصادف سنگین،…
▪️« مادگی و بردگی »
▪️نقد فیلم « ماده / دارو »
▪️نمرهارزشیابی: بیارزش
▪️نویسنده: آریاباقـری
«ماده/دارو» فیلمی مهوع، وقیح، پلید و مشمئزکننده است که گمان میکند اگر حال مخاطبش را با کثافت کاری خراب کند و حس تهوع به او دهد یعنی کار جدی، بزرگ و هنری انجام داده است. حال آنکه نمیداند کثافت را هرچه بیشتر هم زدن چیزی جز کثافتی دیگر حاصل نمیکند. راستی اگر اینقدر فیلمسازان معاصرِ ما معتقدند که در برهم زدن حال مخاطب توانمندند چرا رویۀ معکوس آن را امتحان نمیکنند؟ چرا اثری زیبا، انسانی، متین و باوقار، سرشار از حس احترام به خود و دیگری نمیآفرینند؟ با آگاهی از پلیدی و پلشتی باید از آن فرار کرد، نه آنکه در جهت تحقق آن گام برداشت. نکند قصدشان فرار از سانتیمانتالیسم و نوعی احساساتگراییِ قلابی است؟ یا آنقدر زندگی به لجن کشیدهای دارند که از لذت چیزی جز سکس، خماری و خشونت را ندیدهاند؟
فیلم دارو/ماده؛ اثری مثلا نقادانه(!) به سازوکار هالیوود، مدلینگ و مانکنیگ است اما به باطن، شیفته و شیدای ساز و کار هالیوود، مدلینگ و مانکنیگ است. اما نه مانکن و مدل به مثابه فرد و یک آدم، بلکه به مثابه تن و بدن. همین میشود که آدمیزاد و ارزشهایش را به تن - و امیال شهوانی - کاسته میکند و از آن تنها ظرافت بدن، تراشیدگی تن پرحرارت و شادابیاش را میخواهد تا انگلوار خونش را بمکد، کام بگیرد و مصرفش کند. وقتی هم که پیر شد از همو نسخه دیگری بسازد تا شهوت سیری ناپذیرش را ارضا کند.
این به ظاهر اسمش نقد است اما در حقیقت این رویۀ چند سالۀ هالیوود است که از زنی به زنی دیگری، از نسخهای به نسخهای دیگر، مثل زالو چنگ میاندازد و مصرفشان میکند. از مصرفِ «آنا د آرماس» به قیمت «مرلین مونرو» گرفته تا «آنجلینا جولی» به قیمت «جیا».
در این مدل فیلمها هرزگی آزادیست. فقط چند خرده داستان همسو با برههای تاریخی یا صنعت تجاری مد کافیست تا استارت فیلمهایی که همه چیز را میخرند و خود فروخته میشوند، بخورد. هرچندسال یکبار چنین چیزهایی ساخته میشود. از «استریپتیز» و «نئون دمون» گرفته تا «تیتان»، «بلوند» و «سوسپیریا». با بودجههایی ناچیز یا متوسط که بنای فروشش سوار بر جاذبههای جنسی زنان است. با جلوههایی بصری، گاه فیگوراتیو ولی اروتیک و گاه با رگههایی از زیرژانرِ اسلشر. و برای آنکه در جشنوارههای هنری هم راه پیدا کنند، یکسری شعارهای گلچین شدۀ نه به مصرفگرایی، نه به بردگی جنسی و ابژگیِ زنان میدهند - درحالیکه خطمشیشان جز کالایی کردن و مصرفی دیدن زنان نیست. زنانی به مثابه عروسک جنسی، تعویضی و ترخیصی، مطیع بعنوان یک جسم، و پر بهره بعنوان جنسی لطیف، فاقد روح، اراده و اختیار. اگر هم زنی نخواست و طغیان کرد به هیولایی دو سر تبدیل میشود. این است مادگی و بردگی !
لذا فیلم «ماده/دارو» از همان فیلمهایی است که در همان جریانی که بالا ذکر شد جای میگیرد. نه جایی در میان جریاناتِ بزرگ سینما. اینگونه فیلمها، مریض و موضعمندند و بیشتر پی ارضای نیات شخصی خود، دهنکجی به سینما میکنند، بیان سینماتیک ندارند و معمولا سوژههایشان از آن آماتورها میشود. چون سینمایی نیستند و آن را نمیفهمند. برای اینان چگونگی مهم نیست. چگونگیشان با افترافکت جواب است چون چیستیشان (کمبودهای جنسی و تنانیشان) در اولویت است.
فیلم نگاهی از بالا به انسانیت، وجدان، جوانی و پیری، صنایع خلاق و هرآن مدیومی که از زنان کار میکشد، سود میبرد و ستاره میسازد، دارد. اساسا فیلم ضدستاره است. ضد همه چیز است، ضدزندگی است و حتی مرگ هراس است - و زندگی هراس-. برای همین پیوسته در تشنج است. تشنج از پیری و مرگ - حتی زیبایی. آنقدر متشنج که میتوان در لابلای خطوط فیلمنامۀ حقیر و فقیرش هم که تازه منتشر شده (اینکه نامزد در بخش فیلمنامه شده پیشکش) به تشنج نهفته در موضعش پی برد.
تشنجی برخاسته از تنپروری، تنآرایی و بیسوادی. با دمی موری که هرچه میگذرد به اسم بازیگری، خودرا بیشتر آلت دستِ صنعتگران و ابژۀ جنسی مردان، مثل یک موش آزمایشگاهی، کرده است تا اینکه خودرا بعنوان بازیگر، حرفهای کند. هرچند که مسیر دمی مور از بازی در «Striptease»، با تمام سودی که در گیشه داشت، درخور حدس بود که بار دیگر آن سود را با «ماده/دارو» تکرار کند. تکراری به مثابه مصرف شدن، تست شدن، آزمایش شدن، کالایی شدن و در آخر بنجل شدن، به مثابه یک بَلا. منتهی بلایی نه آسمانی بلکه زمینی و از سن آدمی - پیری و سالمندی - که در این چرخه زنان به جنسیتشان کاسته و با متر جوانی و جاودانگی، به مرور هرچه چروک بیشتری روی پوستشان بیفتد سریعتر از ردۀ هستی [باید] خارج شوند. با این رویهای که خود فیلم با این تفکر به همه چیز دارد، همانطور که خود میداند، روزی میرسد که از تعفنش باید سراغش را در زبالهدان تاریخ بگیرند.
✍️| نویسنده: #آریا_باقری
📽| @FormandFilm
▪️نقد فیلم « ماده / دارو »
▪️نمرهارزشیابی: بیارزش
▪️نویسنده: آریاباقـری
«ماده/دارو» فیلمی مهوع، وقیح، پلید و مشمئزکننده است که گمان میکند اگر حال مخاطبش را با کثافت کاری خراب کند و حس تهوع به او دهد یعنی کار جدی، بزرگ و هنری انجام داده است. حال آنکه نمیداند کثافت را هرچه بیشتر هم زدن چیزی جز کثافتی دیگر حاصل نمیکند. راستی اگر اینقدر فیلمسازان معاصرِ ما معتقدند که در برهم زدن حال مخاطب توانمندند چرا رویۀ معکوس آن را امتحان نمیکنند؟ چرا اثری زیبا، انسانی، متین و باوقار، سرشار از حس احترام به خود و دیگری نمیآفرینند؟ با آگاهی از پلیدی و پلشتی باید از آن فرار کرد، نه آنکه در جهت تحقق آن گام برداشت. نکند قصدشان فرار از سانتیمانتالیسم و نوعی احساساتگراییِ قلابی است؟ یا آنقدر زندگی به لجن کشیدهای دارند که از لذت چیزی جز سکس، خماری و خشونت را ندیدهاند؟
فیلم دارو/ماده؛ اثری مثلا نقادانه(!) به سازوکار هالیوود، مدلینگ و مانکنیگ است اما به باطن، شیفته و شیدای ساز و کار هالیوود، مدلینگ و مانکنیگ است. اما نه مانکن و مدل به مثابه فرد و یک آدم، بلکه به مثابه تن و بدن. همین میشود که آدمیزاد و ارزشهایش را به تن - و امیال شهوانی - کاسته میکند و از آن تنها ظرافت بدن، تراشیدگی تن پرحرارت و شادابیاش را میخواهد تا انگلوار خونش را بمکد، کام بگیرد و مصرفش کند. وقتی هم که پیر شد از همو نسخه دیگری بسازد تا شهوت سیری ناپذیرش را ارضا کند.
این به ظاهر اسمش نقد است اما در حقیقت این رویۀ چند سالۀ هالیوود است که از زنی به زنی دیگری، از نسخهای به نسخهای دیگر، مثل زالو چنگ میاندازد و مصرفشان میکند. از مصرفِ «آنا د آرماس» به قیمت «مرلین مونرو» گرفته تا «آنجلینا جولی» به قیمت «جیا».
در این مدل فیلمها هرزگی آزادیست. فقط چند خرده داستان همسو با برههای تاریخی یا صنعت تجاری مد کافیست تا استارت فیلمهایی که همه چیز را میخرند و خود فروخته میشوند، بخورد. هرچندسال یکبار چنین چیزهایی ساخته میشود. از «استریپتیز» و «نئون دمون» گرفته تا «تیتان»، «بلوند» و «سوسپیریا». با بودجههایی ناچیز یا متوسط که بنای فروشش سوار بر جاذبههای جنسی زنان است. با جلوههایی بصری، گاه فیگوراتیو ولی اروتیک و گاه با رگههایی از زیرژانرِ اسلشر. و برای آنکه در جشنوارههای هنری هم راه پیدا کنند، یکسری شعارهای گلچین شدۀ نه به مصرفگرایی، نه به بردگی جنسی و ابژگیِ زنان میدهند - درحالیکه خطمشیشان جز کالایی کردن و مصرفی دیدن زنان نیست. زنانی به مثابه عروسک جنسی، تعویضی و ترخیصی، مطیع بعنوان یک جسم، و پر بهره بعنوان جنسی لطیف، فاقد روح، اراده و اختیار. اگر هم زنی نخواست و طغیان کرد به هیولایی دو سر تبدیل میشود. این است مادگی و بردگی !
لذا فیلم «ماده/دارو» از همان فیلمهایی است که در همان جریانی که بالا ذکر شد جای میگیرد. نه جایی در میان جریاناتِ بزرگ سینما. اینگونه فیلمها، مریض و موضعمندند و بیشتر پی ارضای نیات شخصی خود، دهنکجی به سینما میکنند، بیان سینماتیک ندارند و معمولا سوژههایشان از آن آماتورها میشود. چون سینمایی نیستند و آن را نمیفهمند. برای اینان چگونگی مهم نیست. چگونگیشان با افترافکت جواب است چون چیستیشان (کمبودهای جنسی و تنانیشان) در اولویت است.
فیلم نگاهی از بالا به انسانیت، وجدان، جوانی و پیری، صنایع خلاق و هرآن مدیومی که از زنان کار میکشد، سود میبرد و ستاره میسازد، دارد. اساسا فیلم ضدستاره است. ضد همه چیز است، ضدزندگی است و حتی مرگ هراس است - و زندگی هراس-. برای همین پیوسته در تشنج است. تشنج از پیری و مرگ - حتی زیبایی. آنقدر متشنج که میتوان در لابلای خطوط فیلمنامۀ حقیر و فقیرش هم که تازه منتشر شده (اینکه نامزد در بخش فیلمنامه شده پیشکش) به تشنج نهفته در موضعش پی برد.
تشنجی برخاسته از تنپروری، تنآرایی و بیسوادی. با دمی موری که هرچه میگذرد به اسم بازیگری، خودرا بیشتر آلت دستِ صنعتگران و ابژۀ جنسی مردان، مثل یک موش آزمایشگاهی، کرده است تا اینکه خودرا بعنوان بازیگر، حرفهای کند. هرچند که مسیر دمی مور از بازی در «Striptease»، با تمام سودی که در گیشه داشت، درخور حدس بود که بار دیگر آن سود را با «ماده/دارو» تکرار کند. تکراری به مثابه مصرف شدن، تست شدن، آزمایش شدن، کالایی شدن و در آخر بنجل شدن، به مثابه یک بَلا. منتهی بلایی نه آسمانی بلکه زمینی و از سن آدمی - پیری و سالمندی - که در این چرخه زنان به جنسیتشان کاسته و با متر جوانی و جاودانگی، به مرور هرچه چروک بیشتری روی پوستشان بیفتد سریعتر از ردۀ هستی [باید] خارج شوند. با این رویهای که خود فیلم با این تفکر به همه چیز دارد، همانطور که خود میداند، روزی میرسد که از تعفنش باید سراغش را در زبالهدان تاریخ بگیرند.
✍️| نویسنده: #آریا_باقری
📽| @FormandFilm
Forwarded from کانون سینمای دانشگاه صنعتی شریف
🎬✨ بلیط فروشی فیلم سینمایی The Man Who Knew Too Much 🎬🔍 آغاز شد! ✨🎬
📅 تاریخ نمایش: 10 دی
🕒 ساعت: 16:30
📍 مکان: آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه صنعتی شریف🎭
خلاصه فیلم:
فیلم داستان یک خانواده آمریکایی را روایت میکند که در سفر به مراکش به طور تصادفی شاهد ترور یک مرد میشوند. پس از آن، آنها درگیر یک توطئه بینالمللی میشوند و برای نجات فرزندشان که توسط عاملان ناشناس ربوده شده است، مجبور به کشف حقیقت میشوند.
کارگردان: آلفرد هیچکاک
امتیازات :
IMDb: 7.5/10 ⭐️
Rotten Tomatoes: 93% 🍅
منتقدین:
آریا باقری
عرفان گرگین
💳 قیمت بلیط:
• بلیط زودهنگام: ۴۰ هزار تومان (تا جمعه ۷ دی)
• بلیط دیرهنگام: ۵۰ هزار تومان
پذیرایی و استراحت ۱۵ دقیقه ای بین اکران و نقد فیلم 🍩☕️
🔹 فروش بلیط برای دانشجویان و همچنین علاقهمندان خارج از دانشگاه امکانپذیر است.
⚠️ به جهت هماهنگی های لازم برای ورود برای خریداران خارج از دانشگاه، خرید بلیت برای این عزیزان حداکثر تا ساعت 12 ظهر روز یکشنبه ۹ دی ماه امکان پذیر خواهد بود.
🔗 لینک خرید بلیت
با دوستانتون بیاید تا در کنار هم از این فیلم سینمایی زیبا لذت ببریم! 🎥🍿
@Sharif_CinemaCenter
📅 تاریخ نمایش: 10 دی
🕒 ساعت: 16:30
📍 مکان: آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه صنعتی شریف🎭
خلاصه فیلم:
فیلم داستان یک خانواده آمریکایی را روایت میکند که در سفر به مراکش به طور تصادفی شاهد ترور یک مرد میشوند. پس از آن، آنها درگیر یک توطئه بینالمللی میشوند و برای نجات فرزندشان که توسط عاملان ناشناس ربوده شده است، مجبور به کشف حقیقت میشوند.
کارگردان: آلفرد هیچکاک
امتیازات :
IMDb: 7.5/10 ⭐️
Rotten Tomatoes: 93% 🍅
منتقدین:
آریا باقری
عرفان گرگین
💳 قیمت بلیط:
• بلیط زودهنگام: ۴۰ هزار تومان (تا جمعه ۷ دی)
• بلیط دیرهنگام: ۵۰ هزار تومان
پذیرایی و استراحت ۱۵ دقیقه ای بین اکران و نقد فیلم 🍩☕️
🔹 فروش بلیط برای دانشجویان و همچنین علاقهمندان خارج از دانشگاه امکانپذیر است.
⚠️ به جهت هماهنگی های لازم برای ورود برای خریداران خارج از دانشگاه، خرید بلیت برای این عزیزان حداکثر تا ساعت 12 ظهر روز یکشنبه ۹ دی ماه امکان پذیر خواهد بود.
🔗 لینک خرید بلیت
با دوستانتون بیاید تا در کنار هم از این فیلم سینمایی زیبا لذت ببریم! 🎥🍿
@Sharif_CinemaCenter
Forwarded from Perspective | پرسپکتیو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرانک کاپرا:
• آغاز سال جدید میلادی (۲۰۲۵) مبارک
« فیلم چه زندگی شگفتانگیزی اساسا باور فرد به خودش است. و من آن را برای مبارزه با گرایش مدرن به سوی الحاد ساختم. این فیلم تمام فلسفه فیلمسازی من را خلاصه میکند. اول؛ برای بالا بردن ارزش فرد. دوم؛ حمایت از انسان - دفاع از اهداف او، اعتراض به هرگونه تنزل حیثیت، روح یا الوهیت او. و سوم، دراماتیزه کردن زنده بودن یک فرد - مانند درونمایه خود فیلم. چرا که در تاریکی، درخشندگی و شکوهی وجود دارد، مگر میتوانیم نبینیم، فقط برای دیدن آن باید نگاه کنیم. خواهش میکنم نگاه کنید. »
● The Greatest Christmas Movie of all 🎶
● Wishing everyone a Merry Christmas ! 🎄🔔
• 𝑰𝒕'𝒔 𝑾𝒐𝒏𝒅𝒆𝒓𝒇𝒖𝒍 𝑳𝒊𝒇𝒆 (𝟏𝟗𝟒𝟔)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑭𝒓𝒂𝒏𝒌 𝑪𝒂𝒑𝒓𝒂
▫️ | #Basics
👤 | #Frank_Capra
🌀 | @Perspective_7
• آغاز سال جدید میلادی (۲۰۲۵) مبارک
« فیلم چه زندگی شگفتانگیزی اساسا باور فرد به خودش است. و من آن را برای مبارزه با گرایش مدرن به سوی الحاد ساختم. این فیلم تمام فلسفه فیلمسازی من را خلاصه میکند. اول؛ برای بالا بردن ارزش فرد. دوم؛ حمایت از انسان - دفاع از اهداف او، اعتراض به هرگونه تنزل حیثیت، روح یا الوهیت او. و سوم، دراماتیزه کردن زنده بودن یک فرد - مانند درونمایه خود فیلم. چرا که در تاریکی، درخشندگی و شکوهی وجود دارد، مگر میتوانیم نبینیم، فقط برای دیدن آن باید نگاه کنیم. خواهش میکنم نگاه کنید. »
● The Greatest Christmas Movie of all 🎶
● Wishing everyone a Merry Christmas ! 🎄🔔
• 𝑰𝒕'𝒔 𝑾𝒐𝒏𝒅𝒆𝒓𝒇𝒖𝒍 𝑳𝒊𝒇𝒆 (𝟏𝟗𝟒𝟔)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑭𝒓𝒂𝒏𝒌 𝑪𝒂𝒑𝒓𝒂
▫️ | #Basics
👤 | #Frank_Capra
🌀 | @Perspective_7
| در باب "منیت کاذب؛ منیت جعلی"
| نويسنده: آریاباقــری
بنا به تعاریف ناصحیحی، که فلسفه غرب هم ناحواسته به آن دامن زده؛ آدمی را «منیت» اش تعریف میکند. حال اگر در روزگارانی افرادی بودهاند که با صیقل منیت و هویت خود، غرورشان الک میشد و پخته میشدند، امروزه این غرورِ کاذب برخاسته از «منیت» است که آنان را تعریف میکند. تهیشدگانی پروار و پرمدعا که تنها دستاویزشان «منیت» شان است. هر حرفی و هر کاری بخواهند میکنند، چون منیتشان به آنان حق چنین کاری را داده است. چه امروزه در دنیای مجازی که گویی میخواهند با هر موضعگیری که دارند منیت خود را نشان دهند. و چه در دنیای واقعی که به شکل دیگری این ویروس زیاد شده است.
در دنیای مجازی؛ افراد شخصا از چیزی لذت نمیبرند و یا نقد و تحلیلی ندارند تا از دلِ مواجهه با جامعه آنرا تبیین کنند، بلکه خودرا پشت حجم سرطانیِ اطلاعاتی قایم میکنند تا بیشتر منیتشان را فاش و ذات خودرا مخفی در مساله کنند. یعنی یک موضوع را بررسی و تحلیل نمیکنند تا دست آخر به یک قضاوت تحلیلی برسند، بلکه خودرا درون یک موضوع ذوب میکنند تا با برچسب "قضاوت نکنید" از تحلیل و بررسیِ آن فرار کنند.
منیت کاذب به افراد اجازه تحلیل و قضاوت نمیدهد، چون منیت راستینِ مفقودهشان آنان را در دنیای مجازی به مواجههای صحیح هدایت نمیکند. تمام فضای مجازی همین است. پیروی باطلِ اهل بطلان. این بطلان از سطح جامعه مدنی انسان سرچشمه میگیرد. یک مهمانی را تصور کنید؛ اکثر اوقات در یک مهمانی آدمها جمع نمیشوند تا با یکدیگر گفتگو کنند بلکه جمع میشوند تا «من» شان را به رخ بکشند. زنان با زیبایی و زنانگی، و مردان با کلام و مردانگی. زنان در نخستین مرحله، با جذابیت زنانه خود سعی بر زیبا نشان دادن و تمایز «منِ» خود با دیگران دارند و مردان، پیروزی خود را جدای از داشتن همسر، در بحثها و موفقیتهای شغلیِ خود میدانند.
این رقابت مزورانه، یک جدال پر از فریبکاری و ریاکاری و خودنمایی است. تبادل افکاری صورت نمیگیرد تا برای حل یک مشکل دیالوگی شکل گیرد. این یک مونولوگ شخصی است که «منیت» را نمایش میدهد. با ظهور و بروز «منیت»، اخلاقیات از بین میرود. نمایش آن نیز هویت را نابود میکند و آدمی را مسلط بر همه چیز، جز خودش میبیند. درحالیکه منیت احتیاجی به نمایش ندارد. با سبک درستِ زندگیِ ما، نمایان میشود ولی منیت کاذب محتاج نمایش است و ابزاری برای بهتر دیده شدن و برتر بودن میخواهد. پس به شخص مقابل احتباج دارد تا از چشم طرف مقابل خود را ببیند. در نتیجه نسبت به خود بیاعتماد و نامطمئن میشود. گویی شخص مقابل آیینۀ روبروی اوست که باید حتما در آن موجه دیده شود. دیگر خودی ندارد تا برای خود زندگی کند. زیرا «منِ» واقعیاش سلب شده و منِ جعلیاش رشد پیدا کرده است. دیگر او خودرا همانطور تعریف میکند که شخص مقابل میخواهد ببیند: همیشه موفق، همیشه شاد. در نتیجه آینه دیگر او را نشان نمیدهد چون از او حقیقتی در کار نیست که راستین باشد. هرچه هست فخر است و تکبر.
منیت راستین تحلیل میآورد، اندرنگری میآورد و نقد - و نخست نقد خود. اما منیت کاذب تظاهر بدینهاست. پس این رویه، به دو رویی و ریاکاری ختم میشود. در این جدال افرادی هم هستند که در مسیر دیگری، از «منیت کاذب» پناه به «منیت جعلیِ» خود میبرند. بسیاری در فرار از این خودنماییِ دروغین منیت، به فضای مجازی پناه میبرند. فرارشان نوعی پیشگیری و پسزنیِ همرنگ جماعت شدن است. و این پسزنی، فرایند غلط دیگری از نیست کردن «منیت» حقیقی خود دارد و آن «منیت جعلی» است.
«منیت جعلی» شکل دیگر «منیت کاذب» است - و میتواند به آن منجر شود. کسی که تظاهر و نقاب مردم در دنیای واقعی را تاب نیاورده، به همین علت افسرده شده است. زیرا در چرخه رقابت مذبوحانه با منیت کاذب افراد، اینان یا توانایی رقابت ندارند، یا مغلوب میشوند و یا هویتشان لِه میشود. همانان که اهل شوآف نیستند و از سویی تاب سکوت کردن در برابر متظاهران را هم ندارند. در نتیجه در این تقابل، با هویت و «منِ» واقعی خود نمیتوانند کنار بیایند. پس به «منِ جعلیِ» روی میآورند.
اکانت فیک درست میکنند تا شخصی دیگری باشند غیر از آن کسی که هستند. غیر از آن منی که ناتوان، مملوک و مغلوبِ منیت کاذب دیگران است، تا طعم پیروزی را در دنیای پر از دروغ و تظاهر امروز به شکل باطل دیگری بچشند. این ویروس عصر پستمدرن و امروز است که گریبان یکایک مارا گرفته است. پیر و جوان هم ندارد. امروزه «منیت»؛ پوستین دروغینی است که ضخامتش، حجابی علیه ادراک، تحلیل و مواجهه راستین شخص با خودش است. از این روست که قابلیت تفکر، تحلیل، درنگ، نقد، خویشتنشناسی و خویشتنسازی را از آدمی میگیرد و اورا مغرضانه دانای کلی میکند که خود نمیداند نادانتر از همه است.
✍️| نويسنده: #آریا_باقری #یادداشت
📽| @FormandFilm
| نويسنده: آریاباقــری
بنا به تعاریف ناصحیحی، که فلسفه غرب هم ناحواسته به آن دامن زده؛ آدمی را «منیت» اش تعریف میکند. حال اگر در روزگارانی افرادی بودهاند که با صیقل منیت و هویت خود، غرورشان الک میشد و پخته میشدند، امروزه این غرورِ کاذب برخاسته از «منیت» است که آنان را تعریف میکند. تهیشدگانی پروار و پرمدعا که تنها دستاویزشان «منیت» شان است. هر حرفی و هر کاری بخواهند میکنند، چون منیتشان به آنان حق چنین کاری را داده است. چه امروزه در دنیای مجازی که گویی میخواهند با هر موضعگیری که دارند منیت خود را نشان دهند. و چه در دنیای واقعی که به شکل دیگری این ویروس زیاد شده است.
در دنیای مجازی؛ افراد شخصا از چیزی لذت نمیبرند و یا نقد و تحلیلی ندارند تا از دلِ مواجهه با جامعه آنرا تبیین کنند، بلکه خودرا پشت حجم سرطانیِ اطلاعاتی قایم میکنند تا بیشتر منیتشان را فاش و ذات خودرا مخفی در مساله کنند. یعنی یک موضوع را بررسی و تحلیل نمیکنند تا دست آخر به یک قضاوت تحلیلی برسند، بلکه خودرا درون یک موضوع ذوب میکنند تا با برچسب "قضاوت نکنید" از تحلیل و بررسیِ آن فرار کنند.
منیت کاذب به افراد اجازه تحلیل و قضاوت نمیدهد، چون منیت راستینِ مفقودهشان آنان را در دنیای مجازی به مواجههای صحیح هدایت نمیکند. تمام فضای مجازی همین است. پیروی باطلِ اهل بطلان. این بطلان از سطح جامعه مدنی انسان سرچشمه میگیرد. یک مهمانی را تصور کنید؛ اکثر اوقات در یک مهمانی آدمها جمع نمیشوند تا با یکدیگر گفتگو کنند بلکه جمع میشوند تا «من» شان را به رخ بکشند. زنان با زیبایی و زنانگی، و مردان با کلام و مردانگی. زنان در نخستین مرحله، با جذابیت زنانه خود سعی بر زیبا نشان دادن و تمایز «منِ» خود با دیگران دارند و مردان، پیروزی خود را جدای از داشتن همسر، در بحثها و موفقیتهای شغلیِ خود میدانند.
این رقابت مزورانه، یک جدال پر از فریبکاری و ریاکاری و خودنمایی است. تبادل افکاری صورت نمیگیرد تا برای حل یک مشکل دیالوگی شکل گیرد. این یک مونولوگ شخصی است که «منیت» را نمایش میدهد. با ظهور و بروز «منیت»، اخلاقیات از بین میرود. نمایش آن نیز هویت را نابود میکند و آدمی را مسلط بر همه چیز، جز خودش میبیند. درحالیکه منیت احتیاجی به نمایش ندارد. با سبک درستِ زندگیِ ما، نمایان میشود ولی منیت کاذب محتاج نمایش است و ابزاری برای بهتر دیده شدن و برتر بودن میخواهد. پس به شخص مقابل احتباج دارد تا از چشم طرف مقابل خود را ببیند. در نتیجه نسبت به خود بیاعتماد و نامطمئن میشود. گویی شخص مقابل آیینۀ روبروی اوست که باید حتما در آن موجه دیده شود. دیگر خودی ندارد تا برای خود زندگی کند. زیرا «منِ» واقعیاش سلب شده و منِ جعلیاش رشد پیدا کرده است. دیگر او خودرا همانطور تعریف میکند که شخص مقابل میخواهد ببیند: همیشه موفق، همیشه شاد. در نتیجه آینه دیگر او را نشان نمیدهد چون از او حقیقتی در کار نیست که راستین باشد. هرچه هست فخر است و تکبر.
منیت راستین تحلیل میآورد، اندرنگری میآورد و نقد - و نخست نقد خود. اما منیت کاذب تظاهر بدینهاست. پس این رویه، به دو رویی و ریاکاری ختم میشود. در این جدال افرادی هم هستند که در مسیر دیگری، از «منیت کاذب» پناه به «منیت جعلیِ» خود میبرند. بسیاری در فرار از این خودنماییِ دروغین منیت، به فضای مجازی پناه میبرند. فرارشان نوعی پیشگیری و پسزنیِ همرنگ جماعت شدن است. و این پسزنی، فرایند غلط دیگری از نیست کردن «منیت» حقیقی خود دارد و آن «منیت جعلی» است.
«منیت جعلی» شکل دیگر «منیت کاذب» است - و میتواند به آن منجر شود. کسی که تظاهر و نقاب مردم در دنیای واقعی را تاب نیاورده، به همین علت افسرده شده است. زیرا در چرخه رقابت مذبوحانه با منیت کاذب افراد، اینان یا توانایی رقابت ندارند، یا مغلوب میشوند و یا هویتشان لِه میشود. همانان که اهل شوآف نیستند و از سویی تاب سکوت کردن در برابر متظاهران را هم ندارند. در نتیجه در این تقابل، با هویت و «منِ» واقعی خود نمیتوانند کنار بیایند. پس به «منِ جعلیِ» روی میآورند.
اکانت فیک درست میکنند تا شخصی دیگری باشند غیر از آن کسی که هستند. غیر از آن منی که ناتوان، مملوک و مغلوبِ منیت کاذب دیگران است، تا طعم پیروزی را در دنیای پر از دروغ و تظاهر امروز به شکل باطل دیگری بچشند. این ویروس عصر پستمدرن و امروز است که گریبان یکایک مارا گرفته است. پیر و جوان هم ندارد. امروزه «منیت»؛ پوستین دروغینی است که ضخامتش، حجابی علیه ادراک، تحلیل و مواجهه راستین شخص با خودش است. از این روست که قابلیت تفکر، تحلیل، درنگ، نقد، خویشتنشناسی و خویشتنسازی را از آدمی میگیرد و اورا مغرضانه دانای کلی میکند که خود نمیداند نادانتر از همه است.
✍️| نويسنده: #آریا_باقری #یادداشت
📽| @FormandFilm
📌 - نقد فیلم « ۷۰ سی »
🔖 - « معامله دو سر باخت »
✍️ - نویسنده: #آریا_باقری
▪️¦ نقد هشتاد و نهم
▪️¦ #نقد_فیلم_۷۰_سی
▪️︎¦ کارگردان: بهرام افشاری
▪️¦ نمره: بیارزش
📄 خلاصه داستان: برات و پرویز سعی میکنند تا یعقوب را که برنده جایزه قرعه کشی شده است، زنده نگه دارند تا آن را دریافت کند و قصد دارند سهمی را از آن خود کنند. با این حال، یک پزشک میگوید یعقوب به زودی خواهد مرد و نقشه آنها برای بهرهمندی از بردهای او پیچیده میشود.
🔰- [ خواندن نـقد ] 👉
🔘¦ #نقد_فیلم #۷۰_سی #بهرام_افشاری #سینمای_کمدی
▪️¦ #Seventy_Thirty
▪️¦ #Review #Critic
📽¦ @FormandFilm
🔖 - « معامله دو سر باخت »
✍️ - نویسنده: #آریا_باقری
▪️¦ نقد هشتاد و نهم
▪️¦ #نقد_فیلم_۷۰_سی
▪️︎¦ کارگردان: بهرام افشاری
▪️¦ نمره: بیارزش
📄 خلاصه داستان: برات و پرویز سعی میکنند تا یعقوب را که برنده جایزه قرعه کشی شده است، زنده نگه دارند تا آن را دریافت کند و قصد دارند سهمی را از آن خود کنند. با این حال، یک پزشک میگوید یعقوب به زودی خواهد مرد و نقشه آنها برای بهرهمندی از بردهای او پیچیده میشود.
🔰- [ خواندن نـقد ] 👉
🔘¦ #نقد_فیلم #۷۰_سی #بهرام_افشاری #سینمای_کمدی
▪️¦ #Seventy_Thirty
▪️¦ #Review #Critic
📽¦ @FormandFilm
📌 - نقد و تحلیل فیلم « زنان »
🔖 - « عشق در میان ویرانهها »
✍️ - نویسنده: #آریا_باقری
▪️¦ نقد نودم
▪️¦ #نقد_فیلم_زنان
▪️︎¦ کارگردان: جرج کیوکر
▪️¦ نمره ارزشیابی: ☆☆☆☆ (4 از 4)
📄 خلاصه داستان: فیلم «زنان» دربارۀ «مری هینز»، زن متاهلی است که از طریق دوستانِ فضولِ خبرچینش درمییابد که شوهرش با یک فروشندۀ عطر، رابطه عاشقانه دارد. او ابتدا خود را به نادانی میزند و سعی میکند با سکوت و خودخوری، چارچوبِ خانوادهاش را حفظ کند. تااینکه ناگزیر به رویارویی با خیانت همسرش میشود. از آنسو فیلم داستان روابط عاشقانۀ چندزن مرتبط با داستانِ اصلی را همزمان پیش میبرد.
🔰- [ خواندن نـقد ] 👉
🔘¦ #نقد_فیلم #زنان #جرج_کیوکر #فیلم_زنان
▪️¦ #The_Women (1939)
▪️¦ #Review #Critic
📽¦ @FormandFilm
🔖 - « عشق در میان ویرانهها »
✍️ - نویسنده: #آریا_باقری
▪️¦ نقد نودم
▪️¦ #نقد_فیلم_زنان
▪️︎¦ کارگردان: جرج کیوکر
▪️¦ نمره ارزشیابی: ☆☆☆☆ (4 از 4)
📄 خلاصه داستان: فیلم «زنان» دربارۀ «مری هینز»، زن متاهلی است که از طریق دوستانِ فضولِ خبرچینش درمییابد که شوهرش با یک فروشندۀ عطر، رابطه عاشقانه دارد. او ابتدا خود را به نادانی میزند و سعی میکند با سکوت و خودخوری، چارچوبِ خانوادهاش را حفظ کند. تااینکه ناگزیر به رویارویی با خیانت همسرش میشود. از آنسو فیلم داستان روابط عاشقانۀ چندزن مرتبط با داستانِ اصلی را همزمان پیش میبرد.
🔰- [ خواندن نـقد ] 👉
🔘¦ #نقد_فیلم #زنان #جرج_کیوکر #فیلم_زنان
▪️¦ #The_Women (1939)
▪️¦ #Review #Critic
📽¦ @FormandFilm
Forwarded from سینماتک نوستالژیا
🎬 سینماتک نوستالژیا با همکاری «پرسپکتیو» برگزار میکند:
🎥اکران و نقد فیلم
Eraserhead 1977 / کله پاک کن
📽 کارگردان: دیوید لینچ
🎞 با هدایت: آریا باقری و یاشار یوسفی
📆 سه شنبه ۲۳ بهمن، ساعت ۵:۳۰ در سالن سینمای مکتب تهران ( خیابان نجات الهی )
📎 در این جلسه قصد داریم پس از چند هفته از درگذشت دیوید لینچ برای یادبود او، «کله پاک کن»، یکی از مهمترین فیلمهای وی را اکران و در مورد این فیلم و جهان فیلمسازی او و آثار دیگر این کارگردان به نقد و بررسی بنشینیم.
✅ برای خرید بلیت و اطلاعات بیشتر به آیدی زیر پیام دهید:👇👇
@Nostalgiaadmin👈
🏢 ادرس این جلسه: خیابان نجات الهی، خیابان ورشو، خیابان عضدی، کوچه کیوان ، مکتب تهران.
📎 ظرفیت محدود است، لطفا برای ثبت نام از یکی، دو روز قبل به ما اطلاع دهید.
@NostalgiaCinematheque
@Perspective_7
🎥اکران و نقد فیلم
Eraserhead 1977 / کله پاک کن
📽 کارگردان: دیوید لینچ
🎞 با هدایت: آریا باقری و یاشار یوسفی
📆 سه شنبه ۲۳ بهمن، ساعت ۵:۳۰ در سالن سینمای مکتب تهران ( خیابان نجات الهی )
📎 در این جلسه قصد داریم پس از چند هفته از درگذشت دیوید لینچ برای یادبود او، «کله پاک کن»، یکی از مهمترین فیلمهای وی را اکران و در مورد این فیلم و جهان فیلمسازی او و آثار دیگر این کارگردان به نقد و بررسی بنشینیم.
✅ برای خرید بلیت و اطلاعات بیشتر به آیدی زیر پیام دهید:👇👇
@Nostalgiaadmin👈
🏢 ادرس این جلسه: خیابان نجات الهی، خیابان ورشو، خیابان عضدی، کوچه کیوان ، مکتب تهران.
📎 ظرفیت محدود است، لطفا برای ثبت نام از یکی، دو روز قبل به ما اطلاع دهید.
@NostalgiaCinematheque
@Perspective_7
Forwarded from سینماتک نوستالژیا
به پیشنهاد اعضای هیئت تحریره تصمیم گرفتیم، جلسه سه شنبه، به دلیل اینکه جلسه اول ما در مکتب تهران است و به خاطر اینکه شما با فضای ما آشنا شوید، این جلسه را «رایگان»» برگزار می کنیم.
با اینکه جلسه رایگان است اما به دلیل ظرفیت محدود نیاز به ثبت نام دارد، اولویت با کسانی است که زودتر پیام بدهند.
برای ثبت نام به آیدی زیر پیام دهید:👇👇👇👇👇👇
@Nostalgiaadmin
ارادتمند شما.
با اینکه جلسه رایگان است اما به دلیل ظرفیت محدود نیاز به ثبت نام دارد، اولویت با کسانی است که زودتر پیام بدهند.
برای ثبت نام به آیدی زیر پیام دهید:👇👇👇👇👇👇
@Nostalgiaadmin
ارادتمند شما.