Return to Freud (fa)
Freud's whole investigation comes down to this: "What does it mean to be a father? " —Lacan, Seminar lV 🆔 @Freud2Lacan
کل جستار فروید به اینجا میرسد:
"پدر بودن چه معنایی دارد؟"
— لکان، سمینار چهارم
"پدر بودن چه معنایی دارد؟"
— لکان، سمینار چهارم
Return to Freud (fa)
هیچگاه در ناخودآگاه با یک《نه》مواجه نمیشویم. #زیگموند_فروید مقاله #نفی
مواجههی ناخودآگاه با نه/ پسرانش نخستین
"در ناخودآگاه هیچگاه با نه مواجه نمیشویم" فروید ۱۹۲۵. اما در پس رانش نخستین که قضاوت انتسابی نامگذاری شده بایستی خواهش ناخودآگاه پسرانده بشه، به ناخودآگاه بایستی نه گفته بشه آن هم نه از جنس قضاوت وجودی بلکه قضاوت انتسابی. جالب اینکه در ابتدا مسئله این نیست که چیزی وجود داره یا نداره؛ مسئله اینه که اون چیز خوبه یا بد! پذیرفته بشه یا طرد!
برای مثال در یک رابطهی عاطفی اولویت قضاوت با این نیست که یک رابطهی عاطفی وجود داره، قضاوت ابتدایی و مهم اینه که اون رابطهی عاطفی خوبه یا بد! لذت بخش یا نه! پذیرفته بشه یا طرد! عدم شفافیت این وضعیت میتونه حالت ناپایداری از تصمیمگیری رو بوجود بیاره و صرفا فرد تجربهای از شرایط برزخی و تعیلق رو در رابطه تجربه کنه.
خاطر نشان می کنم که شرایط زمانی پیچیدهتر میشه که پذیرش در پسرانش نخستین پاتولوژیک میشه و شکست میخوره.
#حمید_مقدم
جدول از کتاب سوژه اوتیستیک، لئون برنر
"در ناخودآگاه هیچگاه با نه مواجه نمیشویم" فروید ۱۹۲۵. اما در پس رانش نخستین که قضاوت انتسابی نامگذاری شده بایستی خواهش ناخودآگاه پسرانده بشه، به ناخودآگاه بایستی نه گفته بشه آن هم نه از جنس قضاوت وجودی بلکه قضاوت انتسابی. جالب اینکه در ابتدا مسئله این نیست که چیزی وجود داره یا نداره؛ مسئله اینه که اون چیز خوبه یا بد! پذیرفته بشه یا طرد!
برای مثال در یک رابطهی عاطفی اولویت قضاوت با این نیست که یک رابطهی عاطفی وجود داره، قضاوت ابتدایی و مهم اینه که اون رابطهی عاطفی خوبه یا بد! لذت بخش یا نه! پذیرفته بشه یا طرد! عدم شفافیت این وضعیت میتونه حالت ناپایداری از تصمیمگیری رو بوجود بیاره و صرفا فرد تجربهای از شرایط برزخی و تعیلق رو در رابطه تجربه کنه.
خاطر نشان می کنم که شرایط زمانی پیچیدهتر میشه که پذیرش در پسرانش نخستین پاتولوژیک میشه و شکست میخوره.
#حمید_مقدم
جدول از کتاب سوژه اوتیستیک، لئون برنر
Return to Freud (fa)
مواجههی ناخودآگاه با نه/ پسرانش نخستین "در ناخودآگاه هیچگاه با نه مواجه نمیشویم" فروید ۱۹۲۵. اما در پس رانش نخستین که قضاوت انتسابی نامگذاری شده بایستی خواهش ناخودآگاه پسرانده بشه، به ناخودآگاه بایستی نه گفته بشه آن هم نه از جنس قضاوت وجودی بلکه قضاوت…
Introduction to Jean Hyppolite s Commentary on Freud's "Verneinung"
Seminar on Freudian Technique, February 10th, 1954x by Jacques Lacan
Negation by Sigmund Freud
این دو مقاله در باب نفی پیشنهاد میشه، به خصوص جاهایی ژان هیپولیت نظرش رو مطرح میکنه
Seminar on Freudian Technique, February 10th, 1954x by Jacques Lacan
Negation by Sigmund Freud
این دو مقاله در باب نفی پیشنهاد میشه، به خصوص جاهایی ژان هیپولیت نظرش رو مطرح میکنه
Return to Freud (fa)
The Autistic Subject: On the Threshold of Language by Leon Brenner #معرفی_کتاب
تصویر کامل جدول بالا
Summary: Freud on constitutive mechanisms in neurosis and psychosis
فروید در سه دوره نگاهش به روانپریشی رو تغییر میده.
Summary: Freud on constitutive mechanisms in neurosis and psychosis
فروید در سه دوره نگاهش به روانپریشی رو تغییر میده.
Forwarded from Return to Freud (en)
Why Remember?
Darian Leader
"...In order for a human being to treat a traumatic experience that experience has to be put into a relation with another traumatic experience thißis one of the reasons why working in groups can be so fruitful for people who've been through difficult times"
https://www.tgoop.com/Freud2Lacan/5153
Darian Leader
"...In order for a human being to treat a traumatic experience that experience has to be put into a relation with another traumatic experience thißis one of the reasons why working in groups can be so fruitful for people who've been through difficult times"
https://www.tgoop.com/Freud2Lacan/5153
Return to Freud (fa)
Voice message
اجازه دهید با یک حکایت از بودیسم که بهخوبی پرسش رابطه بین درونسوبژکتیو و بینسوبژکتیو را مطرح میکند، سخنم را به پایان برسانم...
Return to Freud (fa)
Voice message
اجازه دهید با یک حکایت از بودیسم که بهخوبی پرسش رابطه بین درونسوبژکتیو و بینسوبژکتیو را مطرح میکند، سخنم را به پایان برسانم.
زنی فرزند خود را از دست داده است. او نمیتواند از بدن کودک دل بکند و جسد او را به سینهاش بسته نگه میدارد. او به افراد مختلفی مراجعه میکند؛ شفاگران، روحانیون و دیگران، اما هیچکس نمیتواند فرزندش را به زندگی بازگرداند. سرانجام به مردی مقدس برخورد میکند. او به زن میگوید: «راهی برای حل مسئلهات وجود دارد. باید به خانه کسی بروی و به او دانههای خردل بدهی، اما آن شخص باید کسی باشد که هرگز در زندگی خود داغ از دست دادن کسی یا تجربه اندوهی نداشته باشد. تنها در این صورت میتوانی (در زندگی) پیش بروی.»
خب آن زن خیلی زود متوجه میشود که هر جا میرود، با داستانی از غم و اندوه مواجه میشود. به مرور زمان، او میتواند دلبستگی خود به کودک مرده را رها کند. میتوان گفت که آن خاطره، خاطرهای بود که هنوز به خاطره تبدیل نشده بود؛ چیزی که همچنان او را تسخیر کرده بود.
میتوان گفت که هر نظریه روانکاوانهای درباره سوگواری و خاطره آن، در نهایت همین را بیان میکند، حتی اگر به این شکل بیانش نکند. همه آنها معتقدند که برای یک انسان، حک شدن یک تروما یا یک فقدان تلخ و دردناک – چه این فقدان مربوط به معنایی عمیق شخصی باشد، چه رابطهای عاشقانه – تنها زمانی ممکن است که یک فقدان در ارتباط با فقدانی دیگر قرار بگیرد. همانطور که زن در این حکایت، داستان فقدان خود را به داستانهای دیگران پیوند میدهد. باید رابطهای میان یک فقدان و فقدانی دیگر برقرار شود.
دقیقاً همان چیزی است که بالینت، کلاین، لکان و فروید به شکلهای مختلف بیان میکنند: برای اینکه یک انسان بتواند یک تجربه تروماتیک را پردازش کند، آن تجربه باید در ارتباط با یک تجربه تروماتیک دیگر قرار گیرد. به همین دلیل است که کار کردن در گروهها میتواند برای افرادی که دورانهای دشواری را پشت سر گذاشتهاند، مفید باشد. صحبتم را در اینجا تمام میکنم.
#دارین_لیدر
بخش کوتاهی از چرا به خاطر آوردن؟
ترجمه #حمید_مقدم
@Freud2Lacan
زنی فرزند خود را از دست داده است. او نمیتواند از بدن کودک دل بکند و جسد او را به سینهاش بسته نگه میدارد. او به افراد مختلفی مراجعه میکند؛ شفاگران، روحانیون و دیگران، اما هیچکس نمیتواند فرزندش را به زندگی بازگرداند. سرانجام به مردی مقدس برخورد میکند. او به زن میگوید: «راهی برای حل مسئلهات وجود دارد. باید به خانه کسی بروی و به او دانههای خردل بدهی، اما آن شخص باید کسی باشد که هرگز در زندگی خود داغ از دست دادن کسی یا تجربه اندوهی نداشته باشد. تنها در این صورت میتوانی (در زندگی) پیش بروی.»
خب آن زن خیلی زود متوجه میشود که هر جا میرود، با داستانی از غم و اندوه مواجه میشود. به مرور زمان، او میتواند دلبستگی خود به کودک مرده را رها کند. میتوان گفت که آن خاطره، خاطرهای بود که هنوز به خاطره تبدیل نشده بود؛ چیزی که همچنان او را تسخیر کرده بود.
میتوان گفت که هر نظریه روانکاوانهای درباره سوگواری و خاطره آن، در نهایت همین را بیان میکند، حتی اگر به این شکل بیانش نکند. همه آنها معتقدند که برای یک انسان، حک شدن یک تروما یا یک فقدان تلخ و دردناک – چه این فقدان مربوط به معنایی عمیق شخصی باشد، چه رابطهای عاشقانه – تنها زمانی ممکن است که یک فقدان در ارتباط با فقدانی دیگر قرار بگیرد. همانطور که زن در این حکایت، داستان فقدان خود را به داستانهای دیگران پیوند میدهد. باید رابطهای میان یک فقدان و فقدانی دیگر برقرار شود.
دقیقاً همان چیزی است که بالینت، کلاین، لکان و فروید به شکلهای مختلف بیان میکنند: برای اینکه یک انسان بتواند یک تجربه تروماتیک را پردازش کند، آن تجربه باید در ارتباط با یک تجربه تروماتیک دیگر قرار گیرد. به همین دلیل است که کار کردن در گروهها میتواند برای افرادی که دورانهای دشواری را پشت سر گذاشتهاند، مفید باشد. صحبتم را در اینجا تمام میکنم.
#دارین_لیدر
بخش کوتاهی از چرا به خاطر آوردن؟
ترجمه #حمید_مقدم
@Freud2Lacan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Deleuze on Wittgenstein
Return to Freud (fa)
“What one sees with one’s own eyes is mixed up with the question of what someone else sees.” —Darian Leader, Stealing the Mona Lisa: What Art Stops Us From Seeing
«آنچه انسان با چشمان خود میبیند، با این پرسش درآمیخته است که دیگری چه میبیند.»
— داریان لیدر
— داریان لیدر
Forwarded from Return to Freud (fa)
Klein-M.-1946.-Notes-on-some-schizoid-mechanisms.pdf
329.6 KB
Notes On Some Schizoid Mechanisms by Melanie Klein
Forwarded from Return to Freud (en)
Notes on Some Schizoid Mechanisms.wav
71 MB
Return to Freud (fa)
Notes on Some Schizoid Mechanisms.wav
مقالهی فوقالعاده عمیق ملانی کلاین 'یادداشتهایی بر برخی از مکانیزمهای اسکیزوئید 'رو با کمک #هوش_مصنوعی زیر تبدیل به پادکست انگلیسی کردم. این مقاله بارها ارزش مطالعه داره. از شنیدنش لذت ببرید و اگر مقاله ای رو تبدیل به پادکست کردین در صورت تمایل در گروه به اشتراک بگذارید تا اینجا ارسال بشه.
notebooklm.google.com
notebooklm.google.com
Return to Freud (fa)
Why Psychosis Is Not So Crazy A Road Map to Hope and Recovery for Families and Caregivers by Stijn Vanheule #معرفی_کتاب #RTFBOOKRECOMMENDATION
روانپریشی یک بحران ذهنی است، نه یک بیماری
نویسنده: استین فنهویله
مترجم: حمید مقدم
Psychosis Is a Mental Crisis, Not a Disease
Stijn Vanheule
لینک مقاله:
http://ravanpc.ir/blog-details/285/Psychology
نویسنده: استین فنهویله
مترجم: حمید مقدم
Psychosis Is a Mental Crisis, Not a Disease
Stijn Vanheule
لینک مقاله:
http://ravanpc.ir/blog-details/285/Psychology
Return to Freud (fa)
روانپریشی یک بحران ذهنی است، نه یک بیماری نویسنده: استین فنهویله مترجم: حمید مقدم Psychosis Is a Mental Crisis, Not a Disease Stijn Vanheule لینک مقاله: http://ravanpc.ir/blog-details/285/Psychology
این متن گزیده ای از کتاب چرا روانپریشی آنقدرها هم دیوانگی نیست: نقشهای برای امید و بهبودی به خانوادهها و مراقبان نوشته استین فنهویله است که سپتامبر 2024 توسط انتشارات Other Press منتشر شده است.
کاملاً گوشهگیر، تنها در یک اتاق زیرشیروانی دلگیر و خفه نشسته بود: این وضعیت ماریو بود وقتی برای اولین بار او را ملاقات کردم. در آن زمان برقراری ارتباط با او بسیار دشوار بود. او صرفا برای وعدههای غذایی پایین میآمد. در واقع، ماریو در دنیای خیالی خودش گیر کرده بود، دنیایی که بهطور جدی تمام ارتباطات با اطرافیانش را مختل کرده بود. روی شانه اش یک همراه نامرئی نشسته بود و مدام با او گفتگو میکرد. ماریو با صدای بلند با این همراه صحبت میکرد، بهطوری که همه میتوانستند بهوضوح بشنوند چه میگوید. اما پاسخهای خاموشی که دریافت میکرد تنها از طریق حالات چهره و حرکات او قابل مشاهده بود. گاهی اوقات میدیدم که بهطور بیصدا کلماتی را لبخوانی میکند، اما مشخص بود که ماریو این نجواهای خود را بهعنوان صدایی از جایی خارج از وجود خود تلقی میکند. مشابه یک اجرای صوتی بود که هر دو نقش آن توسط یک نفر اجرا میشد، و باعث شگفتی کسانی که این صحنه را مشاهده میکردند میگردید...
ادامه مقاله:
http://ravanpc.ir/blog-details/285/Psychology
کاملاً گوشهگیر، تنها در یک اتاق زیرشیروانی دلگیر و خفه نشسته بود: این وضعیت ماریو بود وقتی برای اولین بار او را ملاقات کردم. در آن زمان برقراری ارتباط با او بسیار دشوار بود. او صرفا برای وعدههای غذایی پایین میآمد. در واقع، ماریو در دنیای خیالی خودش گیر کرده بود، دنیایی که بهطور جدی تمام ارتباطات با اطرافیانش را مختل کرده بود. روی شانه اش یک همراه نامرئی نشسته بود و مدام با او گفتگو میکرد. ماریو با صدای بلند با این همراه صحبت میکرد، بهطوری که همه میتوانستند بهوضوح بشنوند چه میگوید. اما پاسخهای خاموشی که دریافت میکرد تنها از طریق حالات چهره و حرکات او قابل مشاهده بود. گاهی اوقات میدیدم که بهطور بیصدا کلماتی را لبخوانی میکند، اما مشخص بود که ماریو این نجواهای خود را بهعنوان صدایی از جایی خارج از وجود خود تلقی میکند. مشابه یک اجرای صوتی بود که هر دو نقش آن توسط یک نفر اجرا میشد، و باعث شگفتی کسانی که این صحنه را مشاهده میکردند میگردید...
ادامه مقاله:
http://ravanpc.ir/blog-details/285/Psychology