‌ ‌ ‌‌‌ ‌
پسر خالم مامانش یه دوست داشت که پچه ی دوستش سه تا گربه داری یکیشون سیاهه پسرخالم میگه یه بار که اونجا بودیم یکی از گربه ها داشت همینجوری بازی میکرد که رفت بیرون تو حیاط و گم شد، اونا هم هرچی دنبالش گشتن پیداش نکردن که نکردن خالم اینا رفتن خونشون، وقتی که رسیدن گربه هه اونجا بود.. 😱

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
اینو پسر خالم برام تعریف کرد اون یه خاطره ی دیگه هم داره که راجب احضاره

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
با اجازه اونم میگم براتون اون میگه وقتی بچه بوده داشته با همون دوستش تو کوچشون بازی میکرده که منم یادمه دم خونشون یه خونه ی خرابه بود، داشتن با هم توپ بازی میکردن که یهو توپشون افتاد تو خونه هه مجبود شدن برن بیارنش وقتی رفتن توپو دیدنو آوردنش بعد دیدن اینجا خیلی باحال و ترسناکه گفتن بریم توش احضار کنیم رفتن فیلم های احضار مختلف رو دیدن و احضار کوکوریسان رو انتخاب کردن رفتن اونجا با شمع و آینه واینا هعی امتحان کردن هعی کردن که دیدن نمیشه بیخیال شدن میخواستن جمع کنن برن هس کردن یکی سریع از بغلشون رد شد..
و چند بار اتفاق افتاد خیلی سریع اونا هم همچیشونو گذاشتن و بدو بدو با جیغ و داد فرار کردن😳

سلام
میشه بیشتر از این عکسا بزارین من عاشقشونم🥺🥺🥺🥺🥺

چیزی که زیاده خب‌گربه مشکی

چقد شبیه یکی از فیلمایی که دیدم‌بود😱

های گوگولی حتما♡

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
چرا دیگه داستان نمیزاری😢😢

داستانارو یه ادمین دیگه اپلود میکرد که نیست فعلا حالا بابت این جریانا یا هرچی نمیدونم ، اگه برگشت حتما بازم میذاره(_:

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
زنده ایی؟

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
کجایین شما

🏴‌

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
سلام ممنون میشم راجب پرونده های قتل داخل کانال بیشتر بزاری. حل شده یا نشده مهم نیس. مرسی

های حتما
فعلا یمدت پرونده هارو بصورت پادکست تحمل کنین تا باز متنیشون کنم

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
درباره گرگینه ها

خب اینجور چیزا که تقریبا افسانه محسوب میشن خیلی مطالب جدیدی بعنوان فکت ندارن اکثرا تکراری و غیرواقعین ولی انیمیشنی فیلمی چیزی اگه دیدم راجبش چرا که نه

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
سینمایی Terrifier2022
ترسناکه ب شدت پیشنهاد میکنم بزاری🗿🤌

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
سلام من نزدیکه پنج ساله درگیر موضوعی هستم که هنوزم ازش رنج میبرم روانشناس روانپزشک دعانویس هرچی فکرشو کنید خانوادم منو بردن ولی فایده نداشت از پنج سال پیش شروع شد یت چیزایی میدیدم اولش فکر میکردم توهمه ولی کم کم دیدم توهم نیست اذیتم میکردن به مزر جنون منو میرسوندن بدنم کبود میشد احساس ضعف و کوفتگی شدید سراغم اومد کم کم بدنم خیلی ضعیف شد چیزایی که میدیدم بیشتر شدن ازم چیزایی میخواستن من نمیتونستم انجام بدم و اذیتم میکردن همیشه چیزی که میبینم اصلا نمیدونم چیه شبیه یه مرد قد بلند و چهارشونه ولی کلا سیاه حتی صورتش هم محوه همیشه جلوی در خونه وایساده بااینکه صورتش هیچی معلوم نیست ولی حس میکنم زل زده بهم شبا فقط میدیدمش ولی کل روز الان درگیرشم یکی هم شبا بالاسرم میشینه اونم کلا سیاهه هیچی ازش معلوم نیست ولی بچس حسش میکنم اونم میشینه فقط زل میزنه بهم. حرف میزنن باهام ولی نه مثل گفتگوی معمولیه ادما نمیدونم چجوری توضیح بدم. بدنم خیلی ضعیف شده زیر چشام سیاهی وحشتناکی افتاده حافظم خیلی ضعیف شده شبا ازترس نمیخوابیدم پیش روانپزشک که رفتم بهم قرص دادازون طریق فقط میتونم بخوابم همه جور ازمایش هم دادم هیچی نبود برای دکتر دعا نویس همه رو تعریف کردم دکترا معمولا قرص میدن ارامبخش و خواب اور دعانویس هم دعا اینا ولی برای من فایده ای نداره
پنج ساله دارم عذاب میکشم پنج ساله از خونه بیرون نمیتونم برم فقط توخونم بعضی وقتا اونقدر حرف میزنن مغزم به مد انفجار میرسه و جیغ میکشم از هوش میرم. تنها راه خلاصی ازشون اینه که فقط قرص بخورم بخوابم. تواینه خودمو میبینم وحشت میکنم چقدر عوض شدم چقدر زشت شدم از خودم نمیخوام تعریف کنم ولی خیلی قشنگ بودم خدایی موهام اکثرش سفید شده مثل پیرزنا شدم. هیچ راه نجات پیدا نکردم خانوادمم تو این پنج سال خیلی بخاطر مشکل من اذیت شدن دلم برای مادرم میسوزه که بخاطرم هم مریض شده هم شکسته خیلی غصه منو میخوره ولی کاری ازم برنمیاد خیلی از خدا طلب کمک میکنم حتی فکر خودکشی هم افتادم ولی جراتشو تاحالا پیدا نکردم یا منو بکشه یااین مشکل منو حل کنه
#استوری

حتما حتما

وااای____:
یکم تنها نباشی و بیشتر بری بیرون بهتر نیست؟ قرص و تنهایی همش یه شرایط فکر میکنم خیلی بدتره