Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
62 - Telegram Web
Telegram Web
از کفرآباد تا پرلاشز نوشته سرور کسمایی

سازوکار تفتیش عقاید سالیان سال است که به کار افتاده است. نظام الهی از همان آغاز کار که خمینی فریاد زد «برپا کنید دارها را! بریزید خون‌ها را!» دست به کار کشت‌وکشتار «کفار» مخالف شد. کشتن اما کافی نبود. عدل اسلامی تنها به این اکتفا نمی‌کرد و تا در کفرآباد بر اجساد مردگان نمی‌شاشید، دست از سرشان برنمی‌داشت. تحریف تاریخ اما آنان ‌را ‌که بر جسدشان شاشیدند با آنان ‌که بر اجساد می‌شاشیدند، همه را «پنجاه و هفتی» می‌نامد و چون حافظه تاریخی ندارد، خود دچار همان «انزال روحانی» این بار در پرلاشز شده است بدون این که به خاستگاه عمل شنیعش آگاه باشد.

شاهرخ مسکوب بهتر از همه در این‌باره می‌نویسد:
«داشتم تاریخ انکیزیسیون را می خواندم. توی مقاله می‌دویدم تا شاید به یک حرفی، چیزی برسم... انکیزیسیون دارد تخصص من می‌شود. کارشناس انکیزیسیون در هر رژیمی، انقلابی و ضدانقلابی، هرجا نشانی از آن باشد سروگوشی آب می دهیم...
در انکیزیسیون مرده‌ها را هم محاکمه می‌کردند. فرشته‌ی عدالت تا آن دنیا تعقیب شان می‌کرد. اگر محکوم می‌شدند، نبش قبر می‌کردند، استخوان‌ها را دور می‌گرداندند و می‌سوزاندند. برای عبرت سایرین و ناظرین. ما هم مرده‌ها را محاکمه می‌کنیم. استخوان‌های‌شان را نمی‌سوزانیم ولی در عوض توی دهن‌شان می‌شاشیم. در کمال خلوص و از صمیم قلب. «کفرآباد» پر از مرده‌هایی است که توی دهن‌شان می‌شود شاشید. باید شاشید. تکلیف است. می‌گویند از روی ایمان می‌شاشند، برای ثوابش. لابد این یک جور انزال روحانی است، مثل جفت‌گیری با حوری در بهشت... قدرت ایمان می‌تواند جمجمه‌ی دیگری را مثل یک قارچ سمی له کند. باید از شکارچی‌ها پرسید، آن‌ها که برای شاشیدن، آدم شکار می‌کنند. این یک جور طهارت معنوی است. مرده را غسل می دهند، نجاست گناه را می‌شورند. خوشبختی مرده‌ها این است که مرده‌اند وگرنه شاید از بوی شاش خواب‌شان نمی‌برد...
مرده‌های انکیزیسیون اکثرا یک مشت استخوان پوسیده بودند. مال ما بهترند. تازه و سرحال! هنوز گرمای تن‌شان حس می‌شود. انگار نفس می‌کشند. انکیزیسیون ما نوتر است. با مرده‌ی کهنه کاری ندارد. سوختن هم در کار نیست. فقط در دوره‌ی مغول از این کارها می‌کردند. پدر خلق‌الله را از زیر خاک بیرون می‌کشیدند و می‌سوزاندند و آن‌وقت به‌شان می‌گفتند پدرسوخته! که بی‌خودی نگفته باشند. ولی خب، آن‌ها مغول بودند، کافر حربی بودند. مال ما چیز دیگری است، رحمت و عطوفت است، سراپا ناز و نوازش است. نوازش روحانی و معنوی نه جسمانی و از روی شهوت.»
مسافرنامه – نیویورک - ۱۳۶۲
تجربه‌ی زیسته و تجربه‌ی ادراک‌شده

من از مرد شاشوی گورستان پرلاشز بسیار سپاسگزارم که موجی ایجاد کرد تا فضای مسموم و متعفن دلخواه سلطنت‌طلبان ریز و درشت را، که با رسانه‌ها ایجاد کرده بودند، به هم بریزد. همین برآشفتگی جمعی روشنفکران و فعالان و بخشی از شهروندان تجربه‌ی جدیدی است از همدلی و اجماع در مقابل فاشیست‌های سلطنت‌طلب. شاید گفته شود ــ که البته می‌گویند ــ این موضوع ربط معینی به درد و رنج مردم در میانه بحران اقتصادی و اجتماعی ندارد بلکه موضوع پیش‌پاافتاده‌ی جمعی روشنفکر است. اما کسانی که انقلاب بهمن را با چشمان خود دیده‌اند، و با پوست و گوشت خود آن را حس کرده‌اند به خوبی می‌توانند نضج گرفتن «حزب فقط حزب‌الله» را به یاد آورند.

یک ویژگی از سال 57 تا به امروز در تمام رفتارها و اعمال و دیدگاه‌های این رژیم چشمگیر و بارز است: انحصارطلبی. زمستان 56 و تمام سال 57 خیابان‌های کشور پر از تظاهرکنندگانی بود که عمدتا در دفاع از دیدگاه‌های اسلامی شعار می‌دادند. اما حتی یک تظاهرات چپ‌ها در قبل از قیام 57 و پس از آن نبود که «مردم همیشه در صحنه» آن را محاصره نکنند و مرگ بر کمونیست و حزب فقط حزب‌الله نگویند. انحصارطلبی ابتدا از مرگ بر کمونیست‌ها شروع شد به مرگ بر شریعتمداری، مرگ بر مجاهد، مرگ بر لیبرال و ... رسید و آخر سر گریبان به ترتیب اصلاح‌طلبان، مجاهدین انقلاب‌ اسلامی‏، جبهه مشارکت و اعتدالی‌ها، راست میانه رو، راست لیبرال و احمدی‌نژاد‏، راست راست! و راست خیلی راست! را گرفت.

«تجربه بدون در زدن وارد می‌شود و مرگ‌ها، بحران‌های معیشتی، جنگ در سنگرها، بیکاری، تورم و نسل‌کشی را اعلام می‌کند. مردم گرسنه می‌شوند: بازماندگان آن‌ها به شیوه‌های جدیدی درباره بازار می‌اندیشند. مردم زندانی می‌شوند: در زندان درباره قانون به شیوه‌های جدیدی می‌اندیشند. تغییرهایی در هستی اجتماعی رخ می‌دهند که منجر به تجربه‌ی تغییریافته می‌شوند؛ و این تجربه تعیین‌کننده است، به این معنا که بر آگاهی اجتماعی موجود فشار وارد می‌کند، پرسش‌های جدیدی مطرح می‌سازد و بخش زیادی از مواد لازم را برای تلاش‌های فکری پیچیده‌تر را فراهم می‌آورد... یک ماتریالیست چگونه می‌تواند تغییر تاریخی را به شکلی عقلانی توضیح دهد؟ در دورانی نظیر دوران ما، چگونه می‌توان فرض کرد که علاجی انسانی برای سلطه‌ی هژمونیک ذهن و توصیف‌های کاذب از واقعیتی وجود داشته باشد که رسانه‌ها روزانه بازتولید می‌کنند؟ تجربه‌ی اول در اصطکاکی دائمی با آگاهی تحمیلی است و همان‌طور که این تجربه سر برمی‌آورد، ما، که در تمام واژگان و دانش‌رشته‌های در هم تنیده‌ی تجربه‌ی دوم مبارزه می‌کنیم، لحظات گشایش و فرصتی به دست می‌آوریم پیش از آنکه قالب ایدئولوژی دوباره بر ما تحمیل شود.» (ادوارد تامپسون، فقر نظریه)
2025/01/04 02:15:03
Back to Top
HTML Embed Code: