Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم) (د .)
استادِ شاگردپرور
در نکوداشت یاد و نام استاد دکتر سیروس برادران شکوهی
دکتر برادران شکوهی استاد فرزانه گروه تاریخ دانشگاه تبریز امروز ۲۱اسفند ۱۴۰۳ روی در نقاب خاک کشید و شاگردان و دوستان خود را در اندوه فروبرد. از نیمه دهه هفتاد و در دوره دکتری تاریخ دانشگاه تبریز افتخار شاگردی ایشان را پیدا کردم. او به راستی دانش و اخلاق را بههم آمیخته بود. بیشتر مطالعات و تدریس ایشان در حوزه تاریخ معاصر ایران، به ويژه تاریخ مشروطه بود. در همین زمینه در تاریخ روزنامهها و جراید، تسلطش ستودنی بود. در تاریخ معاصر آذربایجان، بهویژه تبریز، اطلاعاتی گرانبها داشت و همه اينها را در چارچوب تاریخ ایران و عشق به میهن میدید. در کار آموزش دانشجویان دلسوز و پیگیر بود. سختگیریهای بهجای خود را داشت. به آسانی از درس و تکلیف دانشجویان عبور نمیکرد. در عین حال بهشدت مهربان و احساسی بود. کار و سرنوشت دانشجو را پس از فراغت از تحصیل هم پیگیری میکرد. تا واپسین روزهای زندگی پیوند خود با بسیاری از شاگردان دیرین را حفظ کرده و مراقب کار و بار آنها بود. از هیچ راهنمایی و تشویقی برای پیشبرد کار آنان فروگذار نمیکرد. از این جهت او به راستی استادی "شاگردپرور" بود. خصوصیتی که شوربختانه در میان بسیاری از استادان امروز مغفول و مفقود است.
روانش شاد و در آرامش ابدی؛ یاد و نامش گرامی
مقصودعلی صادقی
دانشگاه تربیت مدرس تهران
https://www.tgoop.com/mardomnameh
در نکوداشت یاد و نام استاد دکتر سیروس برادران شکوهی
دکتر برادران شکوهی استاد فرزانه گروه تاریخ دانشگاه تبریز امروز ۲۱اسفند ۱۴۰۳ روی در نقاب خاک کشید و شاگردان و دوستان خود را در اندوه فروبرد. از نیمه دهه هفتاد و در دوره دکتری تاریخ دانشگاه تبریز افتخار شاگردی ایشان را پیدا کردم. او به راستی دانش و اخلاق را بههم آمیخته بود. بیشتر مطالعات و تدریس ایشان در حوزه تاریخ معاصر ایران، به ويژه تاریخ مشروطه بود. در همین زمینه در تاریخ روزنامهها و جراید، تسلطش ستودنی بود. در تاریخ معاصر آذربایجان، بهویژه تبریز، اطلاعاتی گرانبها داشت و همه اينها را در چارچوب تاریخ ایران و عشق به میهن میدید. در کار آموزش دانشجویان دلسوز و پیگیر بود. سختگیریهای بهجای خود را داشت. به آسانی از درس و تکلیف دانشجویان عبور نمیکرد. در عین حال بهشدت مهربان و احساسی بود. کار و سرنوشت دانشجو را پس از فراغت از تحصیل هم پیگیری میکرد. تا واپسین روزهای زندگی پیوند خود با بسیاری از شاگردان دیرین را حفظ کرده و مراقب کار و بار آنها بود. از هیچ راهنمایی و تشویقی برای پیشبرد کار آنان فروگذار نمیکرد. از این جهت او به راستی استادی "شاگردپرور" بود. خصوصیتی که شوربختانه در میان بسیاری از استادان امروز مغفول و مفقود است.
روانش شاد و در آرامش ابدی؛ یاد و نامش گرامی
مقصودعلی صادقی
دانشگاه تربیت مدرس تهران
https://www.tgoop.com/mardomnameh
Telegram
مردمنامه (تاریخ مردم)
📜 مردمنامه
🌍 فصلنامۀ مطالعات تاریخ مردم
✒️ بهسردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و پیوندهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
🌍 فصلنامۀ مطالعات تاریخ مردم
✒️ بهسردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و پیوندهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
😢2
20101026172957-85.pdf
403.9 KB
▫️«نیم قرن تدریس تاریخ»، گفتگوی جمشید نوروزی با سیروس برادران شکوهی، رشد آموزش تاریخ، ۱۳۸۲ شماره ۱۳.
▪️دکتر سیروس برادران شکوهی، استاد تاریخ دانشگاه تبریز امروز ۲۱ اسفند ۱۴۰۳ در ۸۸ سالگی درگذشت.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
▪️دکتر سیروس برادران شکوهی، استاد تاریخ دانشگاه تبریز امروز ۲۱ اسفند ۱۴۰۳ در ۸۸ سالگی درگذشت.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
❤2👍1
▪️کوی دانشگاه تهران در دهههای هفتاد و هشتاد (۴): زندگی مذهبی
▫️پیشکش به آقای علی روفهگرحق، دوست تبریزی عزیز ما و ساکن مهربان و خوشروی کوی (اقامت: ۱۳۷۶ - ۱۳۸۲)
آن سالها، خیلیها مذهبی بودند و نمودها و نمادهای مذهب، در زندگی دانشجویانِ ساکن کوی هم نقشی پررنگ داشتند. کموبیش همه بهدرجاتی مذهبی بودند و شمار آنانی که نماز میخوانند و روزه میگرفتند، بسیار بود. البته شمار قابلتوجهی هم بودند که اهل واجبات (نماز و روز) نبودند، اما خداناباور یا دینگریز نبودند و بیشتر دیندار عامیانه بودند. دانشجویان سنی غالبأ مذهبی و شدیداً پایبند به انجام فرایض بودند. دینستیزان و منتقدان دین اندک بودند، دستکم آنها که اظهار میکردند، زیاد نبودند.
در میانهٔ دهه هفتاد، باشندگان کوی، دستکم دانشجویان علوم انسانی که من بیشتر با آنها در معاشرت بودم، در آغاز ورود به خوابگاه مذهبی و محافظهکار و پایبند به انجام فرایض دینی بودند و سپس بهتدریج سکولار میشدند. اگر بخواهم فرایند دگرگونی فکری و مذهبی این دسته از دانشجویان را با تکیه بر مسیر مطالعاتیشان -آنهایی که اهل مطالعه بودند- بهدست دهم، اینگونه بود: در آغاز کتابهای مطهری و مصباح را میخواندند؛ سپس به شریعتی روی میآوردند؛ و پس از آن میرفتند سراغ سروش و مجتهد شبستری و ملکیان. بسیاری در این مرحله آخر میماندند؛ برخی نیز از این مرحله گذر میکردند و میرفتند سراغ کسروی و دیگر منتقدان دین و مذهب. یکی از دوستان که دانشجوی فقه و مبانی حقوق اسلامی بود، در همان یکیدو سال اول از همه اینها گذر کرد و کاملاً لامذهب شد؛ او خود را پیرو فیلسوف نامدار انگلیسی برتراند راسل میدانست و حرفهای او را به خورد ما میداد.
مسجد کوی دانشگاه کانون گردهمایی دانشجویان مذهبی بود که امامت آن را آیتالله محمود امجد برعهده داشت. محمود امجد روحانیای عارف مسلک بود که در میان دانشجویان مذهبی نفوذ و محبوبیت بالایی داشت. این دانشجویان در گردهماییهای مسجد کوی همچون پروانه گرد شمع وجود او میگردیدند. امجد با شوروحرارت بسیار سخنرانی و روضهخوانی میکرد و «های های های» او که بدل به سرودی دستهجمعی با دستیاری عابدی و مریدانش میشد، معروف بود! این بود تا ۱۳۸۸ که در انتخابات و پس از آن به هواداری از میرحسین موسوی پرداخت و تا آنجا پیش رفت که بدل به مخالف نظام شد. در آن سالها بسیاری چنان شیفته و والهٔ به تعبیر خودشان آیتالله امجد بودند که عکسهای او را بر دیوار اتاق خود نصب میکردند و برای دستبوسی او صف میکشیدند. یادم هست روزی که در سلف سرویس دانشکده فنی در ماه رمضان جنب کوی افطاری میدادند، پیش از پخش شام بسیاری از دانشجویان صف کشیدند برای بوسیدن دست او.
دکتر عابدی دومین شخصت مذهبی کوی بود که با بیشتر دانشجویان بهویژه دانشجویان مذهبی رابطهٔ نزدیکی داشت. او بههنگام اذان ظهر یا اذان مغرب در کوی میگشت و این شعار خودساخته «علیکم بالصلاة بقیه کاراتون هم بالصلاح!» را تکرار میکرد و دانشجویان را به نمازخواندن تشویق میکرد. عابدی گاهی نقش محتسب/ گشت ارشاد را هم بازی میکرد و مثلاً به دانشجویانی که با لباس زیر در ساختمانها آمدوشد داشتند تذکر میداد؛ گاهی هم نمره «تقوا» میداد! گفتنی است که اهالی کوی عابدی را جدی نمیگرفتند و در واقع کردار و گفتار وی بیشتر مایهٔ سرگرمی و تفریح ساکنان کوی بود.
در آن روزگار، افزون بر برگزاری نماز جماعت بهویژه نماز مغرب و عشا، مراسم دعای کمیل هر هفته شب جمعهها با حضور امجد و عابدی و دانشجویان مذهبی با شور فراوان برگزار میشد؛ دانشجویان دیگر هم برای شام خوشمزه آن خود را به آن میرساندند. ساکنان مذهبی کوی به نماز جمعه هم میرفتند؛ شیعیان که راحت بودند و میرفتند دانشگاه تهران. سنیها ولی دردسر داشتند؛ گاهی میرفتند نمازخانههای مخصوص و گاهی میرفتند سفارتخانههای کشورهای مسلمان مثل سفارتخانه پاکستان. روزهداری در ماه رمضان تنها مراسم مذهبی بود که همه ساکنان کوی را تحتتاثیر قرار میداد. در این ماه از سحر تا افطار، بوفه و فروشگاههای داخلی کوی کاملاً تعطیل میشد. هنگام سحر معمولاً از هر اتاق یک تن به سلفسرویس میرفت و سهم غذای همه ساکنان را دریافت میکرد. سحری در اتاق خورده میشد، آنها هم که روزه نمیگرفتند، تا ظهر میخوابیدند و غذای سحری را بهعنوان ناهار میخوردند. در سالهای نخست، روزهخواری کمتر بود و بعدها بیشتر شد. کوی هیئت مذهبی و عزاداری هم داشت، اما چون در ماه محرم و تاسوعا و عاشورا، بیشتر ساکنان کوی به زادگاههای خود میرفتند، از این مراسم خاطرات اندکی مانند زنجیرزنی در خیابانهای خود کوی و گیشا و امیرآباد، در خاطرم مانده است.
▫️ معصومعلی پنجه
۲۳ اسفند ۱۴۰۳ | کوچه کوثر
🔗 کوی دانشگاه تهران در دهههای هفتاد و هشتاد (۳): خوراک
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
▫️پیشکش به آقای علی روفهگرحق، دوست تبریزی عزیز ما و ساکن مهربان و خوشروی کوی (اقامت: ۱۳۷۶ - ۱۳۸۲)
آن سالها، خیلیها مذهبی بودند و نمودها و نمادهای مذهب، در زندگی دانشجویانِ ساکن کوی هم نقشی پررنگ داشتند. کموبیش همه بهدرجاتی مذهبی بودند و شمار آنانی که نماز میخوانند و روزه میگرفتند، بسیار بود. البته شمار قابلتوجهی هم بودند که اهل واجبات (نماز و روز) نبودند، اما خداناباور یا دینگریز نبودند و بیشتر دیندار عامیانه بودند. دانشجویان سنی غالبأ مذهبی و شدیداً پایبند به انجام فرایض بودند. دینستیزان و منتقدان دین اندک بودند، دستکم آنها که اظهار میکردند، زیاد نبودند.
در میانهٔ دهه هفتاد، باشندگان کوی، دستکم دانشجویان علوم انسانی که من بیشتر با آنها در معاشرت بودم، در آغاز ورود به خوابگاه مذهبی و محافظهکار و پایبند به انجام فرایض دینی بودند و سپس بهتدریج سکولار میشدند. اگر بخواهم فرایند دگرگونی فکری و مذهبی این دسته از دانشجویان را با تکیه بر مسیر مطالعاتیشان -آنهایی که اهل مطالعه بودند- بهدست دهم، اینگونه بود: در آغاز کتابهای مطهری و مصباح را میخواندند؛ سپس به شریعتی روی میآوردند؛ و پس از آن میرفتند سراغ سروش و مجتهد شبستری و ملکیان. بسیاری در این مرحله آخر میماندند؛ برخی نیز از این مرحله گذر میکردند و میرفتند سراغ کسروی و دیگر منتقدان دین و مذهب. یکی از دوستان که دانشجوی فقه و مبانی حقوق اسلامی بود، در همان یکیدو سال اول از همه اینها گذر کرد و کاملاً لامذهب شد؛ او خود را پیرو فیلسوف نامدار انگلیسی برتراند راسل میدانست و حرفهای او را به خورد ما میداد.
مسجد کوی دانشگاه کانون گردهمایی دانشجویان مذهبی بود که امامت آن را آیتالله محمود امجد برعهده داشت. محمود امجد روحانیای عارف مسلک بود که در میان دانشجویان مذهبی نفوذ و محبوبیت بالایی داشت. این دانشجویان در گردهماییهای مسجد کوی همچون پروانه گرد شمع وجود او میگردیدند. امجد با شوروحرارت بسیار سخنرانی و روضهخوانی میکرد و «های های های» او که بدل به سرودی دستهجمعی با دستیاری عابدی و مریدانش میشد، معروف بود! این بود تا ۱۳۸۸ که در انتخابات و پس از آن به هواداری از میرحسین موسوی پرداخت و تا آنجا پیش رفت که بدل به مخالف نظام شد. در آن سالها بسیاری چنان شیفته و والهٔ به تعبیر خودشان آیتالله امجد بودند که عکسهای او را بر دیوار اتاق خود نصب میکردند و برای دستبوسی او صف میکشیدند. یادم هست روزی که در سلف سرویس دانشکده فنی در ماه رمضان جنب کوی افطاری میدادند، پیش از پخش شام بسیاری از دانشجویان صف کشیدند برای بوسیدن دست او.
دکتر عابدی دومین شخصت مذهبی کوی بود که با بیشتر دانشجویان بهویژه دانشجویان مذهبی رابطهٔ نزدیکی داشت. او بههنگام اذان ظهر یا اذان مغرب در کوی میگشت و این شعار خودساخته «علیکم بالصلاة بقیه کاراتون هم بالصلاح!» را تکرار میکرد و دانشجویان را به نمازخواندن تشویق میکرد. عابدی گاهی نقش محتسب/ گشت ارشاد را هم بازی میکرد و مثلاً به دانشجویانی که با لباس زیر در ساختمانها آمدوشد داشتند تذکر میداد؛ گاهی هم نمره «تقوا» میداد! گفتنی است که اهالی کوی عابدی را جدی نمیگرفتند و در واقع کردار و گفتار وی بیشتر مایهٔ سرگرمی و تفریح ساکنان کوی بود.
در آن روزگار، افزون بر برگزاری نماز جماعت بهویژه نماز مغرب و عشا، مراسم دعای کمیل هر هفته شب جمعهها با حضور امجد و عابدی و دانشجویان مذهبی با شور فراوان برگزار میشد؛ دانشجویان دیگر هم برای شام خوشمزه آن خود را به آن میرساندند. ساکنان مذهبی کوی به نماز جمعه هم میرفتند؛ شیعیان که راحت بودند و میرفتند دانشگاه تهران. سنیها ولی دردسر داشتند؛ گاهی میرفتند نمازخانههای مخصوص و گاهی میرفتند سفارتخانههای کشورهای مسلمان مثل سفارتخانه پاکستان. روزهداری در ماه رمضان تنها مراسم مذهبی بود که همه ساکنان کوی را تحتتاثیر قرار میداد. در این ماه از سحر تا افطار، بوفه و فروشگاههای داخلی کوی کاملاً تعطیل میشد. هنگام سحر معمولاً از هر اتاق یک تن به سلفسرویس میرفت و سهم غذای همه ساکنان را دریافت میکرد. سحری در اتاق خورده میشد، آنها هم که روزه نمیگرفتند، تا ظهر میخوابیدند و غذای سحری را بهعنوان ناهار میخوردند. در سالهای نخست، روزهخواری کمتر بود و بعدها بیشتر شد. کوی هیئت مذهبی و عزاداری هم داشت، اما چون در ماه محرم و تاسوعا و عاشورا، بیشتر ساکنان کوی به زادگاههای خود میرفتند، از این مراسم خاطرات اندکی مانند زنجیرزنی در خیابانهای خود کوی و گیشا و امیرآباد، در خاطرم مانده است.
▫️ معصومعلی پنجه
۲۳ اسفند ۱۴۰۳ | کوچه کوثر
🔗 کوی دانشگاه تهران در دهههای هفتاد و هشتاد (۳): خوراک
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👏11❤5😁2👍1
▪️ نام و وصف دولتها/ سلسهها در دوره اسلامی
منابع تاریخی اسلامی از همان سدههای نخست هجری به هنگام اشاره به سلسلههای حکومتگر معمولاً تعبیر «الدولة» به اضافه نام آن سلسله را به کار میبرند. مثلاً میگویند: الدولة العباسیة، الدولة الطولونیة، الدولة السامانیة، الدولة السلجوقیة و ... . تا جایی که من دیده و خواندهام در منابع متقدم، در این نامگذاریها خبری از تبار و قومیت نیست؛ یعنی نمیگویند دولت عربی یا دولت ترکی یا دولت ایرانی. البته یکیدو مورد استثناء وجود دارد که در آخر اشاره خواهم کرد.
در دوران معاصر در مطالعات تاریخی و شرقشناسانه افزون بر نامهای بالا برای توصیف این دولتها از تعابیر قومی و نژادی (تباری) نیز استفاده میشود. مثلاً یولیوس ولهاوزن آلمانی در عنوان کتابش درباره امویان از تعبیر «سلطنت/ پادشاهی عربی» بهره برده است. یا مثلاً وقتی که مینورسکی از دورهای با عنوان «میانپرده ایرانی» سخن میگوید، منظور دولتهای ایرانیتباری است که در دوره میان دولتهای عربی و ترکی در سده های سوم تا پنجم به قدرت رسیدند. گاهی نیز تعابیر به شکل ترکیبی مثلاً ترک-ایرانی، ترک-مغولی بهکار میرود. مثلاً گفته میشود دولت گورکانیان/ تیموریان/ مغولان هندوستان دولتی ترک-مغولی بود که فرهنگ ترک- ایرانی داشتند.
با این توضیحات به نظر من کاربرد تعبیر دولت «ترک- ایرانی» برای دولت سلجوقیان تعبیری کاملاً درست و دقیقی است، چرا که دو عنصر «ترک» و «ایرانی» سازنده این دولت بودند؛ اگرچه عنصر اصلی سازنده این دولت «اسلام» بود و این دولت بیش از همه دولتی اسلامی/ مسلمان بود.
برگردم به آن دو استثناء: تا جایی که من اطلاع دارم دو شاخه دولت ممالیک مصر و شام (۶۴۸ - ۹۲۳) که اکنون در مطالعات تاریخی آنها را به عنوان «ممالیک بحری» و «ممالیک برجی» مینامیم، در اسناد و منابع همعصر خود با عناوین «الدولة الاتراک / دولت ترکان» و «الدولة الجراکسه/ دولت چرکسان» نامیده میشوند.
▫️ معصومعلی پنجه
۲۴ اسفند ۱۴۰۳ | تهران آفتابی
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
منابع تاریخی اسلامی از همان سدههای نخست هجری به هنگام اشاره به سلسلههای حکومتگر معمولاً تعبیر «الدولة» به اضافه نام آن سلسله را به کار میبرند. مثلاً میگویند: الدولة العباسیة، الدولة الطولونیة، الدولة السامانیة، الدولة السلجوقیة و ... . تا جایی که من دیده و خواندهام در منابع متقدم، در این نامگذاریها خبری از تبار و قومیت نیست؛ یعنی نمیگویند دولت عربی یا دولت ترکی یا دولت ایرانی. البته یکیدو مورد استثناء وجود دارد که در آخر اشاره خواهم کرد.
در دوران معاصر در مطالعات تاریخی و شرقشناسانه افزون بر نامهای بالا برای توصیف این دولتها از تعابیر قومی و نژادی (تباری) نیز استفاده میشود. مثلاً یولیوس ولهاوزن آلمانی در عنوان کتابش درباره امویان از تعبیر «سلطنت/ پادشاهی عربی» بهره برده است. یا مثلاً وقتی که مینورسکی از دورهای با عنوان «میانپرده ایرانی» سخن میگوید، منظور دولتهای ایرانیتباری است که در دوره میان دولتهای عربی و ترکی در سده های سوم تا پنجم به قدرت رسیدند. گاهی نیز تعابیر به شکل ترکیبی مثلاً ترک-ایرانی، ترک-مغولی بهکار میرود. مثلاً گفته میشود دولت گورکانیان/ تیموریان/ مغولان هندوستان دولتی ترک-مغولی بود که فرهنگ ترک- ایرانی داشتند.
با این توضیحات به نظر من کاربرد تعبیر دولت «ترک- ایرانی» برای دولت سلجوقیان تعبیری کاملاً درست و دقیقی است، چرا که دو عنصر «ترک» و «ایرانی» سازنده این دولت بودند؛ اگرچه عنصر اصلی سازنده این دولت «اسلام» بود و این دولت بیش از همه دولتی اسلامی/ مسلمان بود.
برگردم به آن دو استثناء: تا جایی که من اطلاع دارم دو شاخه دولت ممالیک مصر و شام (۶۴۸ - ۹۲۳) که اکنون در مطالعات تاریخی آنها را به عنوان «ممالیک بحری» و «ممالیک برجی» مینامیم، در اسناد و منابع همعصر خود با عناوین «الدولة الاتراک / دولت ترکان» و «الدولة الجراکسه/ دولت چرکسان» نامیده میشوند.
▫️ معصومعلی پنجه
۲۴ اسفند ۱۴۰۳ | تهران آفتابی
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👏6❤3
▪️شناسه (معرف) مدخلهای سلسلهها در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی (دبا) و دانشنامه جهان اسلام (دجا)
در ادامه فرسته بالا سری زدم به شماری از مدخلهای سلسلهها در دبا و دجا تا ببینم سلسلهها/ دولتهای دوره اسلامی چگونه معرفی شدهاند. چنانکه ملاحظه میفرمایید الگو و شیوهٔ هماهنگ و یکدستی وجود ندارد و هر مولفی به یک شکلی نوشته است.
🔸 آل بویه (دبا): سلسلهای ایرانینژاد و شیعیمذهب ... .
🔹 آل زنگی (دبا): سلسلهای ترکنژاد از غلامان سلاجقه ... .
🔸 ایلخانان (دبا): عنوان سلسلهای از فرزندان چنگیزخان مغول.
🔹 ایوبیان (دبا): سلسلهٔ بزرگى از حاكمان ايرانىنژاد كرد ... .
🔸 بنی عباس (دبا): تیرهای مهم از قبیلۀ بنیهاشم و بزرگترین سلسلۀ خلفای اسلامی ... .
🔹 تیموریان (دجا): سلسلهای از نوادگان تیمور گورکان
🔸خوارزمشاهیان (دجا): سلسلهای از سلاطین مسلمان خوارزم ... .
🔹 خوارزمشاهیان (دبا): سلسلهای ترکتبار از فرمانروایان مسلمان خوارزم ... .
🔸 سامانیان (دجا): سلسلهای از امیران مستقل ایرانی در دوره اسلامی ... .
🔹 سلجوقیان (دجا): سلسلهای از قبایل غُز/ اُغز ... .
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
در ادامه فرسته بالا سری زدم به شماری از مدخلهای سلسلهها در دبا و دجا تا ببینم سلسلهها/ دولتهای دوره اسلامی چگونه معرفی شدهاند. چنانکه ملاحظه میفرمایید الگو و شیوهٔ هماهنگ و یکدستی وجود ندارد و هر مولفی به یک شکلی نوشته است.
🔸 آل بویه (دبا): سلسلهای ایرانینژاد و شیعیمذهب ... .
🔹 آل زنگی (دبا): سلسلهای ترکنژاد از غلامان سلاجقه ... .
🔸 ایلخانان (دبا): عنوان سلسلهای از فرزندان چنگیزخان مغول.
🔹 ایوبیان (دبا): سلسلهٔ بزرگى از حاكمان ايرانىنژاد كرد ... .
🔸 بنی عباس (دبا): تیرهای مهم از قبیلۀ بنیهاشم و بزرگترین سلسلۀ خلفای اسلامی ... .
🔹 تیموریان (دجا): سلسلهای از نوادگان تیمور گورکان
🔸خوارزمشاهیان (دجا): سلسلهای از سلاطین مسلمان خوارزم ... .
🔹 خوارزمشاهیان (دبا): سلسلهای ترکتبار از فرمانروایان مسلمان خوارزم ... .
🔸 سامانیان (دجا): سلسلهای از امیران مستقل ایرانی در دوره اسلامی ... .
🔹 سلجوقیان (دجا): سلسلهای از قبایل غُز/ اُغز ... .
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍5❤1👎1
📚 از عجایب بازار نشر در ایران!
نشر مروارید برداشته کتاب حضور ایران در جهان اسلام (ترجمه فریدون مجلسی) را که خودش قبلاً دو بار (۱۳۸۱ و ۱۳۹۹) چاپ کرده با عنوانی جدید و مندرآوردی: «تداوم حضور ایران در دوران پس از ساسانی»، بهعنوان کتابی چاپ «اول» منتشر ساخته است! این درحالی است که عنوان پیشین عین عنوان اصلی بود که این است:
The Persian Presence in the Islamic World
گفتنی است از این کتاب در همان سال ۱۳۸۱ ترجمهای دیگر نیز با عنوان حضور ایرانیان در جهان اسلام (ترجمه فریدون بدرهای، نشر باز) منتشر شده بود.
منصور معتمدی در مقاله «بررسی «خدمات متقابل ایران و اسلام» از چند دیدگاه» ( نشر دانش، تابستان ۱۳۸۲، شماره ۱۰۸) این دو ترجمه را بررسی و نقد کرده است.
ترجمه فریدون مجلسی در ضبط و برگردان نامها و اعلام پر از غلط بود که امیدوارم در چاپ تازه دستکم این اشکال را رفع کرده باشند.
▪️ معصومعلی پنجه
۲۵ اسفند ۱۴۰۳ | تهران آفتابی آلوده
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
نشر مروارید برداشته کتاب حضور ایران در جهان اسلام (ترجمه فریدون مجلسی) را که خودش قبلاً دو بار (۱۳۸۱ و ۱۳۹۹) چاپ کرده با عنوانی جدید و مندرآوردی: «تداوم حضور ایران در دوران پس از ساسانی»، بهعنوان کتابی چاپ «اول» منتشر ساخته است! این درحالی است که عنوان پیشین عین عنوان اصلی بود که این است:
The Persian Presence in the Islamic World
گفتنی است از این کتاب در همان سال ۱۳۸۱ ترجمهای دیگر نیز با عنوان حضور ایرانیان در جهان اسلام (ترجمه فریدون بدرهای، نشر باز) منتشر شده بود.
منصور معتمدی در مقاله «بررسی «خدمات متقابل ایران و اسلام» از چند دیدگاه» ( نشر دانش، تابستان ۱۳۸۲، شماره ۱۰۸) این دو ترجمه را بررسی و نقد کرده است.
ترجمه فریدون مجلسی در ضبط و برگردان نامها و اعلام پر از غلط بود که امیدوارم در چاپ تازه دستکم این اشکال را رفع کرده باشند.
▪️ معصومعلی پنجه
۲۵ اسفند ۱۴۰۳ | تهران آفتابی آلوده
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍7
📗 سفرنامه شیراز علیاصغر حکمت (به همراهی بدیعالزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)
نویسنده سفرنامه (سفرنامه اول شیراز) علیاصغر حِکْمَت (ز. ۱۲۷۲ش. -شیراز)، از کارگزاران برجسته سیاسی و فرهنگی در عصر پهلوی و استاد دانشگاه تهران، در زمان نگارش این یادداشتها (۱۳۲۴ش.) ۵۲ ساله بوده است. حکمت که در تاریخ فرهنگ و آموزش در ایران معاصر بهویژه در دوره رضاشاه، نام و جایگاهی بلند دارد تا یک سال اندی پس از انقلاب اسلامی نیز زنده بود (د. ۱۳۵۹ - تهران). همراه و همسفر حکمت در این سفر، بدیعالزمان فروزانفر (ز. ۱۲۷۶ش. –بُشرویه خراسان)، ادیب بلندآوازه و استاد دانشگاه تهران، در این زمان ۴۸ ساله و رئیس دانشکده معقول و منقول (بعداً: الهیات و معارف اسلامی: ۱۳۲۳- ۱۳۴۶) بوده و یک دهه زودتر از حکمت درگذشته است (۱۳۴۹ - تهران).
سفرنامه شیراز حکمت از ۲۵ اسفند ۱۳۲۳ آغاز و در ۱۷ فروردین ۱۳۲۴ به پایان رسیده است. این سفرنامهٔ خواندنی، افزون بر آگاهیها سودمندی که درباره علیاصغرخان حکمت و خانواده و دوستانش به دست میدهد، دربردارنده نکتههای ارزشمندی از وضع شهری، اجتماعی و فرهنگی شیراز در هشتاد سال پیش است.
📕علیاصغر حکمت، رهآورد حکمت: شرح مسافرتها و سفرنامههای میرزا علیاصغرخان حکمت شیرازی، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۷۹ [چاپ دوم: انتشارات خجسته، ۱۳۸۴؛ نقلهای من همه از چاپ اول است].
▪️از امروز تا هفدهم فروردین، روزنوشت هر روز از این سفرنامه را در اینجا خواهم فرستاد.
▫️ معصومعلی پنجه
۲۵ اسفند ۱۴۰۳ | تهران
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
نویسنده سفرنامه (سفرنامه اول شیراز) علیاصغر حِکْمَت (ز. ۱۲۷۲ش. -شیراز)، از کارگزاران برجسته سیاسی و فرهنگی در عصر پهلوی و استاد دانشگاه تهران، در زمان نگارش این یادداشتها (۱۳۲۴ش.) ۵۲ ساله بوده است. حکمت که در تاریخ فرهنگ و آموزش در ایران معاصر بهویژه در دوره رضاشاه، نام و جایگاهی بلند دارد تا یک سال اندی پس از انقلاب اسلامی نیز زنده بود (د. ۱۳۵۹ - تهران). همراه و همسفر حکمت در این سفر، بدیعالزمان فروزانفر (ز. ۱۲۷۶ش. –بُشرویه خراسان)، ادیب بلندآوازه و استاد دانشگاه تهران، در این زمان ۴۸ ساله و رئیس دانشکده معقول و منقول (بعداً: الهیات و معارف اسلامی: ۱۳۲۳- ۱۳۴۶) بوده و یک دهه زودتر از حکمت درگذشته است (۱۳۴۹ - تهران).
سفرنامه شیراز حکمت از ۲۵ اسفند ۱۳۲۳ آغاز و در ۱۷ فروردین ۱۳۲۴ به پایان رسیده است. این سفرنامهٔ خواندنی، افزون بر آگاهیها سودمندی که درباره علیاصغرخان حکمت و خانواده و دوستانش به دست میدهد، دربردارنده نکتههای ارزشمندی از وضع شهری، اجتماعی و فرهنگی شیراز در هشتاد سال پیش است.
📕علیاصغر حکمت، رهآورد حکمت: شرح مسافرتها و سفرنامههای میرزا علیاصغرخان حکمت شیرازی، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۷۹ [چاپ دوم: انتشارات خجسته، ۱۳۸۴؛ نقلهای من همه از چاپ اول است].
▪️از امروز تا هفدهم فروردین، روزنوشت هر روز از این سفرنامه را در اینجا خواهم فرستاد.
▫️ معصومعلی پنجه
۲۵ اسفند ۱۴۰۳ | تهران
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍3
📗 سفرنامه شیراز علیاصغر حکمت (به همراهی بدیعالزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)
«وَالصُّبْحُ اِذا تَنَفَّسَ»
(قرآن کریم)
صبح اول – (جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۲۳ شمسی) (تهران - قم - اصفهان)
در اوایل اسفند درصدد برآمدم که برای رفع خستگی و ترویح نفس و تغییر زندگی ایام تعطیل نوروز را مسافرتی به یکی از بلاد داخلۀ ایران بنمایم. با دوست فاضل و ادیب گرامی آقای فروزانفر (بدیعالزمان) نیز این عزیمت را در میان نهادم. وی نیز در این باب موافقت نمود و قرار گذاشتیم بهسوی اصفهان قصد حرکت کنیم. سپس از اصفهان منصرف شده آهنگ مشهد طوس کردیم. ناگهان آقای حسنعلی حکمت اخوی گرامی از شیراز وارد شده، ما را به شیراز دعوت نمود و معنی «عرفتُ الله بفسخ العزائم و نقض الهمم» به ظهور پیوست.
پس بهقصد شیراز مصمم شدیم. کارهای جاری تهران را از درس و بحث و مطالعه و تحریر و تصویر و غیره به جایی رسانیده و روز جمعه بیست و پنجم اسفند از تهران به عزم شیراز بیرون آمدیم.
ساعت هشت صبح فرزندان را وداع کرده بهاتفاق اخوان کرام: آقای حسنعلی حکمت و آقای دکتر محمدعلی حکمت و در مصاحبت دوست دانشمند آقای فروزانفر رو به راه نهادیم.
مقارن ظهر به شهر قم رسیدیم. علیالفور به حرم رفته پس از اداء فاتحه در سر قبر مادرم که در حریم حرم فاطمه صغری (ع) مدفون است رفته در آنجا نیز سورهای از قرآن قرائت و برای روح پرفتوح او رحمة الله عليها طلب مغفرت کرده، سپس در قم در مهمانخانهای که چندان نظافتی نداشت بهحکم ضرورت لقمه ناهاری صرف کردیم.
اتومبیل عیبی داشت اصلاح کرده، ساعت چهار و نیم از قم حرکت و ساعت یازده شب وارد اصفهان شدیم.
مسافت از تهران تا قم ۱۵۰ کیلومتر و مسافت از قم تا میمه ۱۷۰ و از میمه تا اصفهان یکصد کیلومتر که جمعاً ۴۲۰ کیلومتر یعنی هفتاد فرسخ است و در مدت نه ساعت طی کردیم. شب را در اصفهان در مهمانخانهٔ ظریف نظیفی که به اسم «هتل چهارباغ» موسوم است به سر بردیم.
۱. [ کلامی است از حضرت علی علیهالسلام به معنی «خدای را شناختم به اینکه قصد و عزیمتها را فسخ میکند و همتها را میشکند»].
📕علیاصغر حکمت، رهآورد حکمت، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۴۱ - ۳۴۲.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
«وَالصُّبْحُ اِذا تَنَفَّسَ»
(قرآن کریم)
صبح اول – (جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۲۳ شمسی) (تهران - قم - اصفهان)
در اوایل اسفند درصدد برآمدم که برای رفع خستگی و ترویح نفس و تغییر زندگی ایام تعطیل نوروز را مسافرتی به یکی از بلاد داخلۀ ایران بنمایم. با دوست فاضل و ادیب گرامی آقای فروزانفر (بدیعالزمان) نیز این عزیمت را در میان نهادم. وی نیز در این باب موافقت نمود و قرار گذاشتیم بهسوی اصفهان قصد حرکت کنیم. سپس از اصفهان منصرف شده آهنگ مشهد طوس کردیم. ناگهان آقای حسنعلی حکمت اخوی گرامی از شیراز وارد شده، ما را به شیراز دعوت نمود و معنی «عرفتُ الله بفسخ العزائم و نقض الهمم» به ظهور پیوست.
پس بهقصد شیراز مصمم شدیم. کارهای جاری تهران را از درس و بحث و مطالعه و تحریر و تصویر و غیره به جایی رسانیده و روز جمعه بیست و پنجم اسفند از تهران به عزم شیراز بیرون آمدیم.
ساعت هشت صبح فرزندان را وداع کرده بهاتفاق اخوان کرام: آقای حسنعلی حکمت و آقای دکتر محمدعلی حکمت و در مصاحبت دوست دانشمند آقای فروزانفر رو به راه نهادیم.
مقارن ظهر به شهر قم رسیدیم. علیالفور به حرم رفته پس از اداء فاتحه در سر قبر مادرم که در حریم حرم فاطمه صغری (ع) مدفون است رفته در آنجا نیز سورهای از قرآن قرائت و برای روح پرفتوح او رحمة الله عليها طلب مغفرت کرده، سپس در قم در مهمانخانهای که چندان نظافتی نداشت بهحکم ضرورت لقمه ناهاری صرف کردیم.
اتومبیل عیبی داشت اصلاح کرده، ساعت چهار و نیم از قم حرکت و ساعت یازده شب وارد اصفهان شدیم.
مسافت از تهران تا قم ۱۵۰ کیلومتر و مسافت از قم تا میمه ۱۷۰ و از میمه تا اصفهان یکصد کیلومتر که جمعاً ۴۲۰ کیلومتر یعنی هفتاد فرسخ است و در مدت نه ساعت طی کردیم. شب را در اصفهان در مهمانخانهٔ ظریف نظیفی که به اسم «هتل چهارباغ» موسوم است به سر بردیم.
۱. [ کلامی است از حضرت علی علیهالسلام به معنی «خدای را شناختم به اینکه قصد و عزیمتها را فسخ میکند و همتها را میشکند»].
📕علیاصغر حکمت، رهآورد حکمت، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۴۱ - ۳۴۲.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍3👏1
📗سفرنامه شیراز علیاصغر حکمت (به همراهی بدیعالزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)
صبح دوم – (شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۲۳ شمسی) (اصفهان – شیراز)
صبح بیخبر به منزل برادرم ابوالحسن حکمت رفتیم. دوسه سال است به سمت ریاست اداره آمار در اصفهان مقیم است. سابقاً در نظام بود، به درجه سروانی نیز رسید. ولی چون از خدمت نظام و سپاهیگری او را خوش نمیآمد به خدمت کشوری منتقل گردید. جوان بیغل و غش و با محبتی است. داماد مرحوم حاجی میرزا سید محمد مهذبالدوله دوم است رحمة الله علیه و اطفال خیلی خوب و زیبا دارد موسوم به بهمن؛ بهرام؛ بهزاد؛ بهروز و همه بچههای بسیار باهوش و خوش قریحه هستند. بهمن فرزند ارشدش خیلی با من محبت دارد. چون ما چهار برادر اتفاقاً در آنجا جمع بودیم. عکسها برداشتیم و همچنین از خانواده ابوالحسن خان نیز عکسی برداشته شد.
ابوالحسن خیلی محبت دارد. اصرار بلیغی مینمود که در اصفهان بمانیم ولی چون خیال رفتن به شیراز در پیش است نپذیرفتیم. بوسهای چند بر سر و روی یکدیگر بدادیم و جدا شدیم.
ساعت هشت از اصفهان حرکت کردیم. مقارن ظهر بدون هیچ سانحه بحمدالله به آباده رسیدیم. مسافت فیمابین اصفهان به آباده ۲۰۰ کیلومتر است.
در خاک فارس قدری ناامنی، است گرچه ژاندارم زیادی مراقب راهها هستند. ولی همین امروز قبل از ورود ما به آباده در یک فرسخی اشرار یک گله گوسفند را به غارت بردند. در مهمانخانه آباده که نسبت به قم بسیار تمیزتر است نهار مأکولی صرف کردیم و یک ساعت بعد از ظهر حرکت کردیم. از آباده به شیراز ۲۸۰ کیلومتر است. در پنج ساعت و نیم طی کرده، ساعت نزدیک هفت بود که به شهر شیراز رسیدیم. در تنگ الله اکبر پیاده شده، در کنار آب رکناباد چای صرف کرده، به منزل اخوی حسنعلی حکمت (حشمت الممالک) رفتیم. در آنجا شب را بعد از صرف شام آسایش نمودیم.
📙علیاصغر حکمت، رهآورد حکمت، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۴۲ - ۳۴۳.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
صبح دوم – (شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۲۳ شمسی) (اصفهان – شیراز)
صبح بیخبر به منزل برادرم ابوالحسن حکمت رفتیم. دوسه سال است به سمت ریاست اداره آمار در اصفهان مقیم است. سابقاً در نظام بود، به درجه سروانی نیز رسید. ولی چون از خدمت نظام و سپاهیگری او را خوش نمیآمد به خدمت کشوری منتقل گردید. جوان بیغل و غش و با محبتی است. داماد مرحوم حاجی میرزا سید محمد مهذبالدوله دوم است رحمة الله علیه و اطفال خیلی خوب و زیبا دارد موسوم به بهمن؛ بهرام؛ بهزاد؛ بهروز و همه بچههای بسیار باهوش و خوش قریحه هستند. بهمن فرزند ارشدش خیلی با من محبت دارد. چون ما چهار برادر اتفاقاً در آنجا جمع بودیم. عکسها برداشتیم و همچنین از خانواده ابوالحسن خان نیز عکسی برداشته شد.
ابوالحسن خیلی محبت دارد. اصرار بلیغی مینمود که در اصفهان بمانیم ولی چون خیال رفتن به شیراز در پیش است نپذیرفتیم. بوسهای چند بر سر و روی یکدیگر بدادیم و جدا شدیم.
ساعت هشت از اصفهان حرکت کردیم. مقارن ظهر بدون هیچ سانحه بحمدالله به آباده رسیدیم. مسافت فیمابین اصفهان به آباده ۲۰۰ کیلومتر است.
در خاک فارس قدری ناامنی، است گرچه ژاندارم زیادی مراقب راهها هستند. ولی همین امروز قبل از ورود ما به آباده در یک فرسخی اشرار یک گله گوسفند را به غارت بردند. در مهمانخانه آباده که نسبت به قم بسیار تمیزتر است نهار مأکولی صرف کردیم و یک ساعت بعد از ظهر حرکت کردیم. از آباده به شیراز ۲۸۰ کیلومتر است. در پنج ساعت و نیم طی کرده، ساعت نزدیک هفت بود که به شهر شیراز رسیدیم. در تنگ الله اکبر پیاده شده، در کنار آب رکناباد چای صرف کرده، به منزل اخوی حسنعلی حکمت (حشمت الممالک) رفتیم. در آنجا شب را بعد از صرف شام آسایش نمودیم.
📙علیاصغر حکمت، رهآورد حکمت، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۴۲ - ۳۴۳.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👏5🥰1
📗سفرنامه شیراز علیاصغر حکمت (به همراهی بدیعالزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)
صبح سوم - (یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۲۳ شمسی) (شیراز)
هوای شیراز در منتهای لطف و حرارت بهاری است. هرچند نزدیک به یک ماه است باران نباریده و قدری خشکی مانع سرسبزی صحرا و چمن است معذلک کمال لطافت را دارد.
به اتفاق آقای فروزانفر در صحرای نزدیک مصلی و کنار رودخانه قدری راه رفته تنفسی کردیم. دوستان قدیم و خویشاوندان و مأمورین رسمی جمعی کثیر به دیدن آمدند و تا اول شب به پذیرایی مشغول بودیم. از جمله اشخاصی که دیدن کردند، آقای آقاسید نورالدین مجتهد است که مرجعیت و محبوبیت بین طبقه عوام و خواص دارد. علاوه بر فضایل فقهی دارای معلومات ادبی و فلسفی و تاریخی میباشد. دارای خط خوب و انشاء سلیس به سبک قدماست. در شعر تخلص «نور» مینماید. مردی است بسیار خوشقریحه و باهوش و علاقمند به دیانت اسلام. هر چند قدری حبّ تظاهر و ریا از حرکات او مشهود میشود، ولی فهم و هوش ثاقب و نظر صائب دارد. بسیار محبت و لطف ابراز فرمود. پدرش مرحوم میرزا ابوطالب شیرازی نیز با والد حقیر در بـدو مشروطیت دوست و برای آزادیخواهی و مبارزه با مستبدین محلی همقدم بودهاند.
دیگر آقای محییالدین مزارعی است که از اجلّه مُلَّاک و متمولین شیراز است و از خانواده مرحوم آقا سیدجعفر مزارعی مجتهد معروف است که در دوره چهارم وکیل شیراز بود و در مجلس به اتفاق مرحوم سیدحسن مدرس بدو تغییر رژیم با رضاشاه که میرفت سلطنت را تغییر بدهد مخالفتهای شدید نمود. سید خونگرم و بامحبت است. در اوان شباب نزد مرحوم ملا غلامحسین لُغَوی با یکدیگر سیوطی میخواندیم و از همان وقت رابطۀ محبت فیمابین برقرار است.
دیگر آقای سعادت عبدالکریم که از قدماء فضلا و دانشمندان شیراز است مدرسه سعادت بوشهر را در بدو مشروطیت او و برادرش مرحوم محم حسین سعادت تأسيس کردند و این دو برادر از خدمتگزاران قدیم معارف میباشند. آقای شیخ عبدالکریم سعادت مؤلف کتابهای تحصیلی چند است. ولی اینک از کارهای علمی کناره گرفته به زراعت مشغول است. او نیز مثل سایر شیرازیها بسیار بامحبت و خونگرم و از دوستان دیرین است.
اوایل شب به اتفاق آقای فروزانفر قدری در خیابان زند قدم زده نزدیک بیمارستان سعدی رفتیم و مراجعت کردیم.
بیمارستان سعدی - این بیمارستان را بموجب نذر عهدی که به درگاه الهی نمودم و خداوند توفیق فرمود در سال ۱۳۱۸ بانی شدم. در آن تاریخ به خدمت وزارت کشور مشغول بودم و امور صحیّه نیز جزو آن وزارت بود. در سال ۱۳۱۷ روزی در باباکوهی متوجه شدم که شیراز بیمارستانی که کفاف حاجات فقرا و بیماران بینوا را نماید ندارد. با خداوند عهد کردم که هرگاه موفقیتی حاصل شود به ساختن عمارت مخصوص بیمارستان اقدام نمایم. این آرزو برآمد. نقشۀ آن را که برای یک بیمارستان مکمّل صد تختخوابی تهیه شده بود از طرف مهندس سیرو فرانسوی ترسیم و از بودجه اداره صحيّه و شهرداری شیراز پرداخته شد. ولی متأسفانه در نتیجه تقلب متصدیان محلی و طمع مقاطعهکاران به آخر نرسید و من از خدمت وزارت کشور مستعفی شدم و هنوز ناقص و ناتمام است و مبلغی خرج دارد تا بدرستی به پایان برسد. معذلک از تماشای جبهه خارجی آن شعف و مسرّت قلبی روی داد و خدای را بر این توفیق شکر کردم.
📙علی اصغر حکمت، رهآورد حکمت، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۴۳ - ۳۴۴.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
صبح سوم - (یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۲۳ شمسی) (شیراز)
هوای شیراز در منتهای لطف و حرارت بهاری است. هرچند نزدیک به یک ماه است باران نباریده و قدری خشکی مانع سرسبزی صحرا و چمن است معذلک کمال لطافت را دارد.
به اتفاق آقای فروزانفر در صحرای نزدیک مصلی و کنار رودخانه قدری راه رفته تنفسی کردیم. دوستان قدیم و خویشاوندان و مأمورین رسمی جمعی کثیر به دیدن آمدند و تا اول شب به پذیرایی مشغول بودیم. از جمله اشخاصی که دیدن کردند، آقای آقاسید نورالدین مجتهد است که مرجعیت و محبوبیت بین طبقه عوام و خواص دارد. علاوه بر فضایل فقهی دارای معلومات ادبی و فلسفی و تاریخی میباشد. دارای خط خوب و انشاء سلیس به سبک قدماست. در شعر تخلص «نور» مینماید. مردی است بسیار خوشقریحه و باهوش و علاقمند به دیانت اسلام. هر چند قدری حبّ تظاهر و ریا از حرکات او مشهود میشود، ولی فهم و هوش ثاقب و نظر صائب دارد. بسیار محبت و لطف ابراز فرمود. پدرش مرحوم میرزا ابوطالب شیرازی نیز با والد حقیر در بـدو مشروطیت دوست و برای آزادیخواهی و مبارزه با مستبدین محلی همقدم بودهاند.
دیگر آقای محییالدین مزارعی است که از اجلّه مُلَّاک و متمولین شیراز است و از خانواده مرحوم آقا سیدجعفر مزارعی مجتهد معروف است که در دوره چهارم وکیل شیراز بود و در مجلس به اتفاق مرحوم سیدحسن مدرس بدو تغییر رژیم با رضاشاه که میرفت سلطنت را تغییر بدهد مخالفتهای شدید نمود. سید خونگرم و بامحبت است. در اوان شباب نزد مرحوم ملا غلامحسین لُغَوی با یکدیگر سیوطی میخواندیم و از همان وقت رابطۀ محبت فیمابین برقرار است.
دیگر آقای سعادت عبدالکریم که از قدماء فضلا و دانشمندان شیراز است مدرسه سعادت بوشهر را در بدو مشروطیت او و برادرش مرحوم محم حسین سعادت تأسيس کردند و این دو برادر از خدمتگزاران قدیم معارف میباشند. آقای شیخ عبدالکریم سعادت مؤلف کتابهای تحصیلی چند است. ولی اینک از کارهای علمی کناره گرفته به زراعت مشغول است. او نیز مثل سایر شیرازیها بسیار بامحبت و خونگرم و از دوستان دیرین است.
اوایل شب به اتفاق آقای فروزانفر قدری در خیابان زند قدم زده نزدیک بیمارستان سعدی رفتیم و مراجعت کردیم.
بیمارستان سعدی - این بیمارستان را بموجب نذر عهدی که به درگاه الهی نمودم و خداوند توفیق فرمود در سال ۱۳۱۸ بانی شدم. در آن تاریخ به خدمت وزارت کشور مشغول بودم و امور صحیّه نیز جزو آن وزارت بود. در سال ۱۳۱۷ روزی در باباکوهی متوجه شدم که شیراز بیمارستانی که کفاف حاجات فقرا و بیماران بینوا را نماید ندارد. با خداوند عهد کردم که هرگاه موفقیتی حاصل شود به ساختن عمارت مخصوص بیمارستان اقدام نمایم. این آرزو برآمد. نقشۀ آن را که برای یک بیمارستان مکمّل صد تختخوابی تهیه شده بود از طرف مهندس سیرو فرانسوی ترسیم و از بودجه اداره صحيّه و شهرداری شیراز پرداخته شد. ولی متأسفانه در نتیجه تقلب متصدیان محلی و طمع مقاطعهکاران به آخر نرسید و من از خدمت وزارت کشور مستعفی شدم و هنوز ناقص و ناتمام است و مبلغی خرج دارد تا بدرستی به پایان برسد. معذلک از تماشای جبهه خارجی آن شعف و مسرّت قلبی روی داد و خدای را بر این توفیق شکر کردم.
📙علی اصغر حکمت، رهآورد حکمت، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۴۳ - ۳۴۴.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍8
📗سفرنامه شیراز علیاصغر حکمت (به همراهی بدیعالزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)
صبح چهارم – (دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۲۳ شمسی) (شیراز)
آقای حسنعلی و خانم گرامی ایشان میزبان کریمی هستند. در حسن پذیرایی و مهربانی بهیچوجه ذرّهای مضایقه و اغماض نمیکنند و ما را مرهون الطاف خود ساختهاند. وسایل پذیرایی واردین و مهمانان ما را نیز به نحو احسن فراهم نمودهاند. صبح و بعدازظهر در خانه به پذیرایی دوستان و آشنایان قدیم مشغول بودم.
جمعی کثیر از وجوه اهالی به پاس دوستی قدیم به نوازش و دیدن آمدند: از تجّار آقای جواد اردوبادی که از آشنایان فامیلی قدیم خانواده ماست و پیرمرد بسیار خوشنیت و سنجیده و درستکار میباشد. در صدد هستم کمک خیریه به یتیمان شیراز به نظارت او انجام دهم که در این شهر از این سفر یادگار خیری باشد.
از کتابهای مرحوم شعاع مقداری برای خریداری آورده بودند. نسخه مطابق شرح ذیل انتخاب نمودم که همه نسخههای خطی است دارای نفاست و قدمتی میباشد.¹
بعدازظهر به مناسبت فوت مرحوم میرزا محمدعلی خان قوامی ناظمالملک که از اعیان قدیم شیراز و فرزند مرحوم حاجی عزالملک و داماد ابراهیم خان قوام میباشد در مسجد وكيل مجلس فاتحه منعقد است. به پاس دوستی دیرین که با این خانواده دارد برای تقدیم فاتحه و تسلیت بازماندگان به مجلس فاتحه رفتم و پس از قرائت حزبی از قرآن کریم به خانه بازگشتم.
عصر به اتفاق آقای فروزانفر چند قدمی در کنار رودخانه بهاره که در این بهار بواسطهٔ بیبارانی خشکتر از کام عطشان است راه رفته و تفریحی کرده به منزل بازگشتم.
۱-[جای نام نسخههای عرضه شده از کتابخانه شعاعالملک شاعر شیرازی برای خریداری اینجا نانویس مانده است اما در صفحات بعد نوشته شده است (م.د.)].
📙علی اصغر حکمت، رهآورد حکمت، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۴۴- ۳۴۵.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
صبح چهارم – (دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۲۳ شمسی) (شیراز)
آقای حسنعلی و خانم گرامی ایشان میزبان کریمی هستند. در حسن پذیرایی و مهربانی بهیچوجه ذرّهای مضایقه و اغماض نمیکنند و ما را مرهون الطاف خود ساختهاند. وسایل پذیرایی واردین و مهمانان ما را نیز به نحو احسن فراهم نمودهاند. صبح و بعدازظهر در خانه به پذیرایی دوستان و آشنایان قدیم مشغول بودم.
جمعی کثیر از وجوه اهالی به پاس دوستی قدیم به نوازش و دیدن آمدند: از تجّار آقای جواد اردوبادی که از آشنایان فامیلی قدیم خانواده ماست و پیرمرد بسیار خوشنیت و سنجیده و درستکار میباشد. در صدد هستم کمک خیریه به یتیمان شیراز به نظارت او انجام دهم که در این شهر از این سفر یادگار خیری باشد.
از کتابهای مرحوم شعاع مقداری برای خریداری آورده بودند. نسخه مطابق شرح ذیل انتخاب نمودم که همه نسخههای خطی است دارای نفاست و قدمتی میباشد.¹
بعدازظهر به مناسبت فوت مرحوم میرزا محمدعلی خان قوامی ناظمالملک که از اعیان قدیم شیراز و فرزند مرحوم حاجی عزالملک و داماد ابراهیم خان قوام میباشد در مسجد وكيل مجلس فاتحه منعقد است. به پاس دوستی دیرین که با این خانواده دارد برای تقدیم فاتحه و تسلیت بازماندگان به مجلس فاتحه رفتم و پس از قرائت حزبی از قرآن کریم به خانه بازگشتم.
عصر به اتفاق آقای فروزانفر چند قدمی در کنار رودخانه بهاره که در این بهار بواسطهٔ بیبارانی خشکتر از کام عطشان است راه رفته و تفریحی کرده به منزل بازگشتم.
۱-[جای نام نسخههای عرضه شده از کتابخانه شعاعالملک شاعر شیرازی برای خریداری اینجا نانویس مانده است اما در صفحات بعد نوشته شده است (م.د.)].
📙علی اصغر حکمت، رهآورد حکمت، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۴۴- ۳۴۵.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍5
📗سفرنامه شیراز علیاصغر حکمت (به همراهی بدیعالزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)
صبح پنجم – (سهشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۲۳ شمسی) (شیراز)
امروز صبح در منزل بودم. مهمان داشتم. پذیرایی دوستان ادامه دارد. جمعی از علماء به دیدن آمدند. از جمله آقا میرزا ابوالفضل محلّاتی پسر مرحوم میرزا ابراهیم محلّاتی که از اجلّه علما و روحانیون معروف و از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی (میرزا حسن ...) میباشد. آقای آقا میرزا ابوالفضل مرد گرم بیغل و غش و خوش قلب و رفیقی است، محفوظات بسیار دارد و از قصاید اشعار و روایات مخصوصاً اشعار مُتنبّی بسیار در خاطر دارد.
آقا شیخ بهاءالدين محلّاتی پسر مرحوم آقا شیخ جعفر نوه مرحوم آخوند ملا محمد حسین محلاتی است. این سلسله همه علم و روحانیت هستند و خَلفاً عن سَلف پیشوای روحانی مردم شیراز میباشند. مرحوم آقا شیخ جعفر بامرحوم والد در مكتب همدرس بودهاند و در علم و فقاهت و زهد و ورع و تقوی بینظیر بود.
حاجی سید جعفر علوی که از خانواده سادات اهل علم و روحانی پاکدین پاکدل پاکدامنی است و محل وثوق خاص و عام و بسیار مرد خوشرو و خوش محضر و محترم میباشد.
حاجی سید باقر واعظ دستِغیب فرزند مرحوم آقا میرزا هدایت الله دستِغیب مجتهد مسلّم عصر خویش و از سلسله عریقه دستِغیبیه* اهل وعظ و منبر از قدماء پیشقدمان در مشروطیت است.
مقارن ظهر به نهار منزل آقای سید عبدالله مزارعی فرزند آقا سید محییالدین مزارعی موعود بودیم. جوان با محبّت و کریمی است. نهار مفصلی تهیه کره بود. آقای سعادت میرزا عبدالکریم هم تشریف داشتند. آقا سید عبدالله کتابخانه مفصلی دارد.
اخیراً کتابهای خطی و چاپی مرحوم شعاع را نیز خریده است و مقصود اینست که مقداری از آنها را به این جانب بفروشند. امروز از ما دعوت کرده بود که در منزل کتب محل حاجت را انتخاب نماییم. به اتفاق آقای بدیعالزمان تا چهار بعدازظهر مشغول و معاینه کتب بودیم. معادل ۵۵ جلد کتاب چاپی و ۲۸ مجلد کتابهای خطی انتخاب و استخراج کردیم که خریداری شود صورت آنها از این قرار است: [نک. صص ۳۴۸- ۳۴۹].
عصر به اتفاق آقای بدیعالزمان و آقای صدارت رئیس محکمهٔ شهرستان که در بین راه بر ما وارد شدند به زیارت بقاع شعرا و بزرگان رفتیم. حافظیه و آرامگاه حافظ و تکیه چهلتنان و هفتتنان و سعدیه و آرامگاه خواجوی کرمانی را زیارت نمودیم.
بنای آرامگاه حافظ که به سعی و اهتمام و خون جگر چند ساله نویسنده این سطور با کمال ظرافت و زیبایی برافراشته شده است متأسفانه توجه و عنایتی در حفاظت و نگهداری آن نمیشود. یک خشت کاشیِ کتیبه قشنگ آن افتاده بود و در فاصله احجار علف روییده و بعضی اشخاص بی ادب در اطراف گنبد خواجه قبر احداث کرده بودند. این وضع خیلی اسباب تأثر و تأسف من گردید.
در سر مزار خواجو که کنار آب رکنی تنگ الله اکبر قرار دارد اندکی توقفی کرده چای نوشیدیم. آقای صدارت شاعر با ذوقی است و غزلهای لطیف میگوید و سبک خاصی دارد و تخلص «نسیم» مینماید این غزل را برای ما خوانده خیلی محظوظ شدیم.¹
۱. [جای غزل سفید مانده است (م.د.)]
📕 علیاصغر حکمت، رهآورد حکمت، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، ۳۴۵- ۳۵۰.
* این نامخانوادگی امروزه دستْغیب نوشته و خوانده میشود.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
صبح پنجم – (سهشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۲۳ شمسی) (شیراز)
امروز صبح در منزل بودم. مهمان داشتم. پذیرایی دوستان ادامه دارد. جمعی از علماء به دیدن آمدند. از جمله آقا میرزا ابوالفضل محلّاتی پسر مرحوم میرزا ابراهیم محلّاتی که از اجلّه علما و روحانیون معروف و از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی (میرزا حسن ...) میباشد. آقای آقا میرزا ابوالفضل مرد گرم بیغل و غش و خوش قلب و رفیقی است، محفوظات بسیار دارد و از قصاید اشعار و روایات مخصوصاً اشعار مُتنبّی بسیار در خاطر دارد.
آقا شیخ بهاءالدين محلّاتی پسر مرحوم آقا شیخ جعفر نوه مرحوم آخوند ملا محمد حسین محلاتی است. این سلسله همه علم و روحانیت هستند و خَلفاً عن سَلف پیشوای روحانی مردم شیراز میباشند. مرحوم آقا شیخ جعفر بامرحوم والد در مكتب همدرس بودهاند و در علم و فقاهت و زهد و ورع و تقوی بینظیر بود.
حاجی سید جعفر علوی که از خانواده سادات اهل علم و روحانی پاکدین پاکدل پاکدامنی است و محل وثوق خاص و عام و بسیار مرد خوشرو و خوش محضر و محترم میباشد.
حاجی سید باقر واعظ دستِغیب فرزند مرحوم آقا میرزا هدایت الله دستِغیب مجتهد مسلّم عصر خویش و از سلسله عریقه دستِغیبیه* اهل وعظ و منبر از قدماء پیشقدمان در مشروطیت است.
مقارن ظهر به نهار منزل آقای سید عبدالله مزارعی فرزند آقا سید محییالدین مزارعی موعود بودیم. جوان با محبّت و کریمی است. نهار مفصلی تهیه کره بود. آقای سعادت میرزا عبدالکریم هم تشریف داشتند. آقا سید عبدالله کتابخانه مفصلی دارد.
اخیراً کتابهای خطی و چاپی مرحوم شعاع را نیز خریده است و مقصود اینست که مقداری از آنها را به این جانب بفروشند. امروز از ما دعوت کرده بود که در منزل کتب محل حاجت را انتخاب نماییم. به اتفاق آقای بدیعالزمان تا چهار بعدازظهر مشغول و معاینه کتب بودیم. معادل ۵۵ جلد کتاب چاپی و ۲۸ مجلد کتابهای خطی انتخاب و استخراج کردیم که خریداری شود صورت آنها از این قرار است: [نک. صص ۳۴۸- ۳۴۹].
عصر به اتفاق آقای بدیعالزمان و آقای صدارت رئیس محکمهٔ شهرستان که در بین راه بر ما وارد شدند به زیارت بقاع شعرا و بزرگان رفتیم. حافظیه و آرامگاه حافظ و تکیه چهلتنان و هفتتنان و سعدیه و آرامگاه خواجوی کرمانی را زیارت نمودیم.
بنای آرامگاه حافظ که به سعی و اهتمام و خون جگر چند ساله نویسنده این سطور با کمال ظرافت و زیبایی برافراشته شده است متأسفانه توجه و عنایتی در حفاظت و نگهداری آن نمیشود. یک خشت کاشیِ کتیبه قشنگ آن افتاده بود و در فاصله احجار علف روییده و بعضی اشخاص بی ادب در اطراف گنبد خواجه قبر احداث کرده بودند. این وضع خیلی اسباب تأثر و تأسف من گردید.
در سر مزار خواجو که کنار آب رکنی تنگ الله اکبر قرار دارد اندکی توقفی کرده چای نوشیدیم. آقای صدارت شاعر با ذوقی است و غزلهای لطیف میگوید و سبک خاصی دارد و تخلص «نسیم» مینماید این غزل را برای ما خوانده خیلی محظوظ شدیم.¹
۱. [جای غزل سفید مانده است (م.د.)]
📕 علیاصغر حکمت، رهآورد حکمت، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، ۳۴۵- ۳۵۰.
* این نامخانوادگی امروزه دستْغیب نوشته و خوانده میشود.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍7❤1
صبا به شوق در ایوان شهریار آمد
که خیز و سر به در از دخمه کن بهار آمد
ز زلف زرکش خورشید بند سیم سهتار
که پردههای شب تیره تار و مار آمد
به شهر چند نشینی شکستهدل برخیز
که باغ و بیشه شمران شکوفهزار آمد
بهسان دختر چادرنشین صحرایی
عروس لاله به دامان کوهسار آمد
فکند زمزمه گلپونهای به برزن و کو
به بام کلبه پرستوی زرنگار آمد
گشود پیر در خم و باغبان در باغ
شراب و شهد به بازار و گل به بار آمد
دگر به حجره نگنجد دماغ سودایی
که با نسیم سحر بوی زلف یار آمد
بزن صبوحی و برگیر زیر خرقه سهتار
غزل بیار که بلبل به شاخسار آمد
برون خرام به گلگشت لالهزار امروز
که لالهزار پر از سرو گلعذار آمد
صبا به هیئت گل شد وزیر تبلیغات
بیار باده که کابینه روی کار آمد
خجسته باد به ایران باستان نوروز
که یادگار ز جمشید کامکار آمد
چه جای لشگرک ای شاهدان اسکیباز
که برف آب شد و کوه اشکبار آمد
کنون که بوی گل و مژدهٔ سلامت شاه
رسید و مرهم دلهای داغدار آمد
شکفته دار به برگ و نوا یتیمان را
که کودکان چمن نیز نونوار آمد
به دور جام میم داد دل بده ساقی
چهها که بر سرم از دور روزگار آمد
به پای ساز صبا شعر شهریار ای ترک
بخوان که عیدی عشاق بیقرار آمد
🔸 شهریار
🔹 هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز
🌺🌺🌺🍀🍀🍀
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
که خیز و سر به در از دخمه کن بهار آمد
ز زلف زرکش خورشید بند سیم سهتار
که پردههای شب تیره تار و مار آمد
به شهر چند نشینی شکستهدل برخیز
که باغ و بیشه شمران شکوفهزار آمد
بهسان دختر چادرنشین صحرایی
عروس لاله به دامان کوهسار آمد
فکند زمزمه گلپونهای به برزن و کو
به بام کلبه پرستوی زرنگار آمد
گشود پیر در خم و باغبان در باغ
شراب و شهد به بازار و گل به بار آمد
دگر به حجره نگنجد دماغ سودایی
که با نسیم سحر بوی زلف یار آمد
بزن صبوحی و برگیر زیر خرقه سهتار
غزل بیار که بلبل به شاخسار آمد
برون خرام به گلگشت لالهزار امروز
که لالهزار پر از سرو گلعذار آمد
صبا به هیئت گل شد وزیر تبلیغات
بیار باده که کابینه روی کار آمد
خجسته باد به ایران باستان نوروز
که یادگار ز جمشید کامکار آمد
چه جای لشگرک ای شاهدان اسکیباز
که برف آب شد و کوه اشکبار آمد
کنون که بوی گل و مژدهٔ سلامت شاه
رسید و مرهم دلهای داغدار آمد
شکفته دار به برگ و نوا یتیمان را
که کودکان چمن نیز نونوار آمد
به دور جام میم داد دل بده ساقی
چهها که بر سرم از دور روزگار آمد
به پای ساز صبا شعر شهریار ای ترک
بخوان که عیدی عشاق بیقرار آمد
🔸 شهریار
🔹 هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز
🌺🌺🌺🍀🍀🍀
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
❤6
📗سفرنامه شیراز علیاصغر حکمت (به همراهی بدیعالزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)
صبح ششم – (چهارشنبه اول فروردین ۱۳۲۴ شمسی) (شیراز)
امروز روز نوروز باستانی است. از صبح تا عصر در منزل به پذیرایی دوستان و خویشاوندان و آشنایان که به تبریک عید میآیند مشغول بودم. خداوند در این عید دو عیدی عنایت فرمود:
اول توفیق زیارت موطن و دیدار هموطنان؛ دوم نعمت سلامت بدن و عزّت و استغنا و آزادی و نیکنامی. عیدی سوم که از عنایات خاصّهٔ الهی است آن که امروز بعد از یک ماه خشکی که قطرهای باران از آسمان به زمین نیامده است و زراعت در خطر و هـوا خشک و گرم و موذی و صحرا غبارآلود بود امروز هوا ابر و شب باران بارید و اکنون نیز که این سطور را مینویسم هوا مستعد است.
عصر به زیارت مقابر گذشتگان رفتم. در شاهچراغ میرزا محمد حسین شریفی متولی آستانه با احترام بسیار پذیرایی نمود و حرم احمد بن موسی را زیارت کرده کتیبهها و آثار را قدری مطالعه نمودم. مثنوی فصیح لطیفی از میرزای فرهنگ¹ کتیبه کردهاند. آثار تعمیرات و آینهکاری از حسینعلی میرزا فرمانفرما² و فرهاد میرزای معتمدالدوله³ و مسعود ميرزا ظلالسلطان⁴ اويس ميرزا معتمدالدوله ⁵ همه جا مشهود است و کتیبه مورخ دارد.
بقعه و آستانهٔ شاهچراغ خیلی خرابی پیدا کرده و احتیاج به مرمت بسیار حاصل نموده بود. از مردم شیراز اخیراً ارباب همت جمع مال نموده و تعمیری و مرمتی کرده و هنوز هم مشغول هستند گرچه تمام نشده ولی قسمت عمدهٔ آن در شرف اتمام است. بعد از آن در سر مقبرهٔ حاجی شیخ یوسف حدائق که سنهٔ ماضیه وفات یافته و در یکی از حجرات آستانه مدفون است، رفته به اعتبار سوابق عهد که آن مرحوم با والد من و با من داشتند، فاتحهای نیاز روح پرفتوح او نمود.
در مقبره محمد بن موسی که عوام شیراز «سید میر محمد» میگویند به زیارت نایل شدم. آثار کتیبه از زمان حسینعلی میرزا دارد ولی ساختمان و گچبری و صورت بنا خیلی قدیم است و ظاهراً از عهد صفویه باشد. مقبره اجداد ما مرحوم حاجی میرزا علی اکبر طبیب و حاجی میرزا محمد حکیمباشی نیز در آنجاست فاتحه خواندیم و طلب رحمت و مغفرت برای آنان نمودیم.
مسجد جامع عتیق را نیز جمعی از ارباب خیر و همّت تعمیری کافی نموده و رنج بسیار بردهاند ولیکن در این تعمیر بسیاری از کتیبهها و گچبریها و حجاریها و نفایس معماری از بین رفته است و آن مسجد قدیم ویران که با شکستگی به صدهزار درست میارزید، مستجمع آثار هزار و دویست ساله بود. هنوز کتیبه مغرق ۸۵۲ هجری که از آثار عهد شاه شیخ ابواسحاق است بر فراز ستونهای سنگی در وسط مسجد برقرار است. ای کاش که با همان خرابی آن را گذاشته بودند و با این مرمت مدرن که دلالت بر انحطاط ذوق و تدنی سلیقه اهل این عصر مینماید این بنای تاریخی را آلوده نساخته بودند. در هر حال چون نیّت مرد مؤمن بهتر از عمل اوست امید است که مأجور و مثاب باشند.
در مدرسه منصوریه فخر الاسلام و میرزا محمد تقی مهذب (پسردایی) فرزند مرحوم میرزا حسن فسایی که مجدّد و بانی اخیر این مدرسه است در آنجا مدفون میباشند. سنگ لوح مرحوم حاجی میرزا حسن را به سعی و اهتمام این جانب حک و نقر نمودند در سال ۱۳۱۴ هجری شمسی. در دفتر دبستان مهذبیه آقای فخر الاسلام از ما و همراهان پذیرایی و تفقد نمودند.
بعد از آن به بقعه دارالشفا که در نزدیکی مدرسه منصوریه است رفتم. مدفن میرسید شریف جرجانی است. بُقعه بسیار حقیر و قبر بسیار مفلوکی از آن سید عالم باقی مانده است. قبر سید نور بخش لاهیجی نیز در همان نزدیکی است.
در دروازه شاه داعی الی الله به مقابر دارالسلم رفتم که از مقابر قدیمۀ فارس است و فضای وسیعی در مدت هزار سال گورگاه مردم این شهر بوده است.
آقای میرزا محمدرضا بهاءالسلطان پسر عمو همراه بودند ما را به مقبره مرحوم میرزا ابوالقاسم فرزند آقا میرزا مسیح جدّ اعلای نویسنده این سطور راهبری کردند. تاریخ وفات پدر و اجداد خود را یادداشت کردم و ذیلاً مینویسم.
تاریخ وفات مرحوم والد احمدعلی بن محمد شهر شعبان ۱۳۵۱ هجری قمری.
تاریخ وفات پدر بزرگ محمد بن علی اکبر شهر ذى قعده ۱۳۲۰ هجری قمری.
تاريخ وفات جدّ اعلا علی اکبر بن ابوالقاسم شهر رمضان ۱۲۸۳ هجری قمری.
تاریخ وفات نیا ابوالقاسم بن مسيح شهر جمادی الاولی ۱۲۴۸ هجری قمری.
رحمة الله عليهم رحمةً واسعة.
لحظهای چند در سر حظیرۀ والد بزرگوارم توقف کرده فاتحه خوانده، طلب مغفرت نمودم و در دل با او راز و نیاز کردم و گفتم: ای پدر عنقریب من نیز به تو ملحق میشوم، امید دارم که عنایت و الطافی که در حال حيات درباره من مبذول فرمودی از خداوند پاداش بگیری. توجه روحانی خود را درباره من دریغ مدار و در انوار رحمت الهی مستغرق باش. اللهم اغفرلي و لوالدیّ و ارحمهما كما ربَّياني صغيراً و اجز هما بالاحسان احساناً و بالسيئات غفراناً.
[ادامه در فرسته بعدی]
↓
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
صبح ششم – (چهارشنبه اول فروردین ۱۳۲۴ شمسی) (شیراز)
امروز روز نوروز باستانی است. از صبح تا عصر در منزل به پذیرایی دوستان و خویشاوندان و آشنایان که به تبریک عید میآیند مشغول بودم. خداوند در این عید دو عیدی عنایت فرمود:
اول توفیق زیارت موطن و دیدار هموطنان؛ دوم نعمت سلامت بدن و عزّت و استغنا و آزادی و نیکنامی. عیدی سوم که از عنایات خاصّهٔ الهی است آن که امروز بعد از یک ماه خشکی که قطرهای باران از آسمان به زمین نیامده است و زراعت در خطر و هـوا خشک و گرم و موذی و صحرا غبارآلود بود امروز هوا ابر و شب باران بارید و اکنون نیز که این سطور را مینویسم هوا مستعد است.
عصر به زیارت مقابر گذشتگان رفتم. در شاهچراغ میرزا محمد حسین شریفی متولی آستانه با احترام بسیار پذیرایی نمود و حرم احمد بن موسی را زیارت کرده کتیبهها و آثار را قدری مطالعه نمودم. مثنوی فصیح لطیفی از میرزای فرهنگ¹ کتیبه کردهاند. آثار تعمیرات و آینهکاری از حسینعلی میرزا فرمانفرما² و فرهاد میرزای معتمدالدوله³ و مسعود ميرزا ظلالسلطان⁴ اويس ميرزا معتمدالدوله ⁵ همه جا مشهود است و کتیبه مورخ دارد.
بقعه و آستانهٔ شاهچراغ خیلی خرابی پیدا کرده و احتیاج به مرمت بسیار حاصل نموده بود. از مردم شیراز اخیراً ارباب همت جمع مال نموده و تعمیری و مرمتی کرده و هنوز هم مشغول هستند گرچه تمام نشده ولی قسمت عمدهٔ آن در شرف اتمام است. بعد از آن در سر مقبرهٔ حاجی شیخ یوسف حدائق که سنهٔ ماضیه وفات یافته و در یکی از حجرات آستانه مدفون است، رفته به اعتبار سوابق عهد که آن مرحوم با والد من و با من داشتند، فاتحهای نیاز روح پرفتوح او نمود.
در مقبره محمد بن موسی که عوام شیراز «سید میر محمد» میگویند به زیارت نایل شدم. آثار کتیبه از زمان حسینعلی میرزا دارد ولی ساختمان و گچبری و صورت بنا خیلی قدیم است و ظاهراً از عهد صفویه باشد. مقبره اجداد ما مرحوم حاجی میرزا علی اکبر طبیب و حاجی میرزا محمد حکیمباشی نیز در آنجاست فاتحه خواندیم و طلب رحمت و مغفرت برای آنان نمودیم.
مسجد جامع عتیق را نیز جمعی از ارباب خیر و همّت تعمیری کافی نموده و رنج بسیار بردهاند ولیکن در این تعمیر بسیاری از کتیبهها و گچبریها و حجاریها و نفایس معماری از بین رفته است و آن مسجد قدیم ویران که با شکستگی به صدهزار درست میارزید، مستجمع آثار هزار و دویست ساله بود. هنوز کتیبه مغرق ۸۵۲ هجری که از آثار عهد شاه شیخ ابواسحاق است بر فراز ستونهای سنگی در وسط مسجد برقرار است. ای کاش که با همان خرابی آن را گذاشته بودند و با این مرمت مدرن که دلالت بر انحطاط ذوق و تدنی سلیقه اهل این عصر مینماید این بنای تاریخی را آلوده نساخته بودند. در هر حال چون نیّت مرد مؤمن بهتر از عمل اوست امید است که مأجور و مثاب باشند.
در مدرسه منصوریه فخر الاسلام و میرزا محمد تقی مهذب (پسردایی) فرزند مرحوم میرزا حسن فسایی که مجدّد و بانی اخیر این مدرسه است در آنجا مدفون میباشند. سنگ لوح مرحوم حاجی میرزا حسن را به سعی و اهتمام این جانب حک و نقر نمودند در سال ۱۳۱۴ هجری شمسی. در دفتر دبستان مهذبیه آقای فخر الاسلام از ما و همراهان پذیرایی و تفقد نمودند.
بعد از آن به بقعه دارالشفا که در نزدیکی مدرسه منصوریه است رفتم. مدفن میرسید شریف جرجانی است. بُقعه بسیار حقیر و قبر بسیار مفلوکی از آن سید عالم باقی مانده است. قبر سید نور بخش لاهیجی نیز در همان نزدیکی است.
در دروازه شاه داعی الی الله به مقابر دارالسلم رفتم که از مقابر قدیمۀ فارس است و فضای وسیعی در مدت هزار سال گورگاه مردم این شهر بوده است.
آقای میرزا محمدرضا بهاءالسلطان پسر عمو همراه بودند ما را به مقبره مرحوم میرزا ابوالقاسم فرزند آقا میرزا مسیح جدّ اعلای نویسنده این سطور راهبری کردند. تاریخ وفات پدر و اجداد خود را یادداشت کردم و ذیلاً مینویسم.
تاریخ وفات مرحوم والد احمدعلی بن محمد شهر شعبان ۱۳۵۱ هجری قمری.
تاریخ وفات پدر بزرگ محمد بن علی اکبر شهر ذى قعده ۱۳۲۰ هجری قمری.
تاريخ وفات جدّ اعلا علی اکبر بن ابوالقاسم شهر رمضان ۱۲۸۳ هجری قمری.
تاریخ وفات نیا ابوالقاسم بن مسيح شهر جمادی الاولی ۱۲۴۸ هجری قمری.
رحمة الله عليهم رحمةً واسعة.
لحظهای چند در سر حظیرۀ والد بزرگوارم توقف کرده فاتحه خوانده، طلب مغفرت نمودم و در دل با او راز و نیاز کردم و گفتم: ای پدر عنقریب من نیز به تو ملحق میشوم، امید دارم که عنایت و الطافی که در حال حيات درباره من مبذول فرمودی از خداوند پاداش بگیری. توجه روحانی خود را درباره من دریغ مدار و در انوار رحمت الهی مستغرق باش. اللهم اغفرلي و لوالدیّ و ارحمهما كما ربَّياني صغيراً و اجز هما بالاحسان احساناً و بالسيئات غفراناً.
[ادامه در فرسته بعدی]
↓
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
🔥4👍1
↑
اول شب به دیدن خاله جان عیال مرحوم مؤیدالشریعه شیخ عبدالعزیز رفتم. با فرزندان بودند. به یاد مادرم ساعتی نشستم، شب به اصغاء* رادیو تهران و اروپا وقتی گذراندیم. رادیو لندن در سخنپراکنی عربی قصیده لطیفی در تهنیت ورود بهار میخواند که بسیار فصیح و بلیغ و دارای معانی لطیفه بود.مطلع آن این بود:
وَرَد الرَّبِيعُ فَمَرْحَباً بِوُروده
و بِضَوء بَهْجَتِهِ و نُورِ وُرودِه
۱- فرزند مرحوم وصال شاعر معروف شیرازی (م.د.).
۲- فرزند فتحعلی شاه والی فارس (م.د.).
۳- فرزند عباس میرزا نایب السلطنه والى فارس (م.د.).
۴- فرزند ناصرالدین شاه والی فارس و اصفهان (م.د.).
۵- سلطان اویس میرزا احتشام الدوله معتمدالدوله دوم فرزند فرهاد میرزا معتمدالدوله اول والى
فارس (م. د.)
📕علیاصغر حکمت، رهآورد حکمت، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۵۰ - ۳۵۳.
* اِصْغاء: گوش دادن.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
اول شب به دیدن خاله جان عیال مرحوم مؤیدالشریعه شیخ عبدالعزیز رفتم. با فرزندان بودند. به یاد مادرم ساعتی نشستم، شب به اصغاء* رادیو تهران و اروپا وقتی گذراندیم. رادیو لندن در سخنپراکنی عربی قصیده لطیفی در تهنیت ورود بهار میخواند که بسیار فصیح و بلیغ و دارای معانی لطیفه بود.مطلع آن این بود:
وَرَد الرَّبِيعُ فَمَرْحَباً بِوُروده
و بِضَوء بَهْجَتِهِ و نُورِ وُرودِه
۱- فرزند مرحوم وصال شاعر معروف شیرازی (م.د.).
۲- فرزند فتحعلی شاه والی فارس (م.د.).
۳- فرزند عباس میرزا نایب السلطنه والى فارس (م.د.).
۴- فرزند ناصرالدین شاه والی فارس و اصفهان (م.د.).
۵- سلطان اویس میرزا احتشام الدوله معتمدالدوله دوم فرزند فرهاد میرزا معتمدالدوله اول والى
فارس (م. د.)
📕علیاصغر حکمت، رهآورد حکمت، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۵۰ - ۳۵۳.
* اِصْغاء: گوش دادن.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍4🔥4
📗سفرنامه شیراز علیاصغر حکمت (به همراهی بدیعالزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)
صبح هفتم - ( پنجشنبه دوم فروردین ۱۳۲۴ شمسی) (شیراز)
بحمدالله تعالی دیشب باران نرمی به طور استمرار میبارید و شیرازیها آن را عیدی از جانب خداوند میدانند، زیرا خشکسالی و آبکاستی موجب بلاء آفت زراعت مردم فارس است. امروز همه خوشحال و مبتهج بودند. من نیز بسیار شادمان بوده خدای را شکر کردم. تا دو ساعت بعدازظهر میبارید.
از صبح تا قبل از ظهر در منزل بودم و مشغول پذیرایی از واردین. شیخ مصلحالدین امامی که از خانوادهٔ امام جمعه و مرد معقولی است دو جلد کتاب چاپی از تألیفات عموی خود شیخ بهاءالدین که مرد فاضلی بوده است برای ما هدیه آورد، یکی موسوم به «صدقاللسان» و دیگر موسوم به¹ .
قبل از ظهر شاهزاده محمد حسین میرزا فیروز، سرلشکر که فرمانده فارس و استاندار استان هفتم است به دیدن آمدند و نهار را نیز با ما صرف کردند. شاهزاده باسواد و با اطلاع و خوشقریحه و عاقل و با حافظه و شرافتمند است.
شیرازیها از او خیلی راضی هستند و او را دوست دارند. برای انتظام و بهبود اوضاع اقتصادی و آبیاری فارس مساعی جمیله مبذول میدارد و سعی میکند که آب معروف شش پیر را به شیراز بیاورد. اگر این نیت را انجام دهد حقیقتاً خدمت بزرگی بـه مردم شیراز انجام داده است.
آقای بدیعالزمان که با پدرش شاهزاده فرمانفرما و برادرش شاهزاده نصرتالدوله سابقه دوستی داشته است با ایشان نیز آشنا شده و چون شاهزاده ذوق تاریخی دارد وقت غالباً به مذاکرات تاریخی و تحقیقات علمی و ادبی میگذشت.
سه بعد از ظهر جلسهٔ بسیار خوش آیند و خانوادگی داشتیم. در خانهٔ قدیم مرحوم حاج میرزا علیاکبر طبیب که مولد پدرم و عموهایم بوده است، اکنون نوههای آن مرحوم اولاد مرحوم حاجی میرزا ابوالقاسم ناظمالاطباء و اولادزادههای حاجی میرزا محمدتقی و میرزا علینقی مینشینند. از آن جمله تقی حکمت فرزند مرحوم میرزا علیاکبر خان با مادرش خجسته خانم صبیّۀ آقای میرزا محمدتقی نیز در آنجا ساکن است و از قرار معلوم مبلغی کتابها و اوراق از زمان جد اعلای این طایفه یعنی مرحوم حاج میرزا علیاکبر طبیب باقی مانده است. مدتی بود که مایل بودم آن اشیاء را ملاحظه نمایم. متأسفانه مجال مناسب دست نمیداد. در این سفر بر این امر موفق شدم. در خانهٔ اجدادی مجلسی بود مرکب از آقای بهاءالسلطان، محمدرضا حکمت و آقای میرزا اسدالله خان مخبر اعظم و میرزا مرتضی خان پسر عمو و میرزا تقی خان حکمت پسر مرحوم میرزا علی اکبر خان برادرزاده بهاءالسلطان و مادر او خجسته خانم. اوراق و کتابها را دیدم. بعضی از آنها اسناد و نوشتجات بیفایده بود که ارزش و قدر تاریخی نداشت و بعضی دیگر نیز کتب چاپی بود. در آن میان یک جلد کتاب طب فارسی موسوم به «زادالمسافرین» به خط شخص مرحوم حاجی میرزا علی اکبر طبیب با امضا و رقم و همچنین قلمدان مرحوم حاجی خانه که با آن تمام این کتب را نوشته است برگزیدم و یادگار نگاهداشتم و سلسله نسب و شجرهٔ خانواده را نیز رسم نموده و از آقایان حضار کسب اطلاعات کردم و قرار شد که از آن بنا نیز به یادگار عکسی برداشته شود. پس به منزل آمدم باران ایستاده بود ولی هوا ابر و مرطوب بود. شب را در منزل مانده آقای سرابندی رئیس عدلیه، آقای دکتر افخم حکمت و خانوادههایشان شب را مهمان ما بودند به شام. شبی به خوشی سپری شد. بحمدالله تعالی.
۱- [جای نام کتاب سفید مانده است (م. د.)].
📕 علی اصغر حکمت، رهآورد حکمت، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۵۳- ۳۵۵.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
صبح هفتم - ( پنجشنبه دوم فروردین ۱۳۲۴ شمسی) (شیراز)
بحمدالله تعالی دیشب باران نرمی به طور استمرار میبارید و شیرازیها آن را عیدی از جانب خداوند میدانند، زیرا خشکسالی و آبکاستی موجب بلاء آفت زراعت مردم فارس است. امروز همه خوشحال و مبتهج بودند. من نیز بسیار شادمان بوده خدای را شکر کردم. تا دو ساعت بعدازظهر میبارید.
از صبح تا قبل از ظهر در منزل بودم و مشغول پذیرایی از واردین. شیخ مصلحالدین امامی که از خانوادهٔ امام جمعه و مرد معقولی است دو جلد کتاب چاپی از تألیفات عموی خود شیخ بهاءالدین که مرد فاضلی بوده است برای ما هدیه آورد، یکی موسوم به «صدقاللسان» و دیگر موسوم به¹ .
قبل از ظهر شاهزاده محمد حسین میرزا فیروز، سرلشکر که فرمانده فارس و استاندار استان هفتم است به دیدن آمدند و نهار را نیز با ما صرف کردند. شاهزاده باسواد و با اطلاع و خوشقریحه و عاقل و با حافظه و شرافتمند است.
شیرازیها از او خیلی راضی هستند و او را دوست دارند. برای انتظام و بهبود اوضاع اقتصادی و آبیاری فارس مساعی جمیله مبذول میدارد و سعی میکند که آب معروف شش پیر را به شیراز بیاورد. اگر این نیت را انجام دهد حقیقتاً خدمت بزرگی بـه مردم شیراز انجام داده است.
آقای بدیعالزمان که با پدرش شاهزاده فرمانفرما و برادرش شاهزاده نصرتالدوله سابقه دوستی داشته است با ایشان نیز آشنا شده و چون شاهزاده ذوق تاریخی دارد وقت غالباً به مذاکرات تاریخی و تحقیقات علمی و ادبی میگذشت.
سه بعد از ظهر جلسهٔ بسیار خوش آیند و خانوادگی داشتیم. در خانهٔ قدیم مرحوم حاج میرزا علیاکبر طبیب که مولد پدرم و عموهایم بوده است، اکنون نوههای آن مرحوم اولاد مرحوم حاجی میرزا ابوالقاسم ناظمالاطباء و اولادزادههای حاجی میرزا محمدتقی و میرزا علینقی مینشینند. از آن جمله تقی حکمت فرزند مرحوم میرزا علیاکبر خان با مادرش خجسته خانم صبیّۀ آقای میرزا محمدتقی نیز در آنجا ساکن است و از قرار معلوم مبلغی کتابها و اوراق از زمان جد اعلای این طایفه یعنی مرحوم حاج میرزا علیاکبر طبیب باقی مانده است. مدتی بود که مایل بودم آن اشیاء را ملاحظه نمایم. متأسفانه مجال مناسب دست نمیداد. در این سفر بر این امر موفق شدم. در خانهٔ اجدادی مجلسی بود مرکب از آقای بهاءالسلطان، محمدرضا حکمت و آقای میرزا اسدالله خان مخبر اعظم و میرزا مرتضی خان پسر عمو و میرزا تقی خان حکمت پسر مرحوم میرزا علی اکبر خان برادرزاده بهاءالسلطان و مادر او خجسته خانم. اوراق و کتابها را دیدم. بعضی از آنها اسناد و نوشتجات بیفایده بود که ارزش و قدر تاریخی نداشت و بعضی دیگر نیز کتب چاپی بود. در آن میان یک جلد کتاب طب فارسی موسوم به «زادالمسافرین» به خط شخص مرحوم حاجی میرزا علی اکبر طبیب با امضا و رقم و همچنین قلمدان مرحوم حاجی خانه که با آن تمام این کتب را نوشته است برگزیدم و یادگار نگاهداشتم و سلسله نسب و شجرهٔ خانواده را نیز رسم نموده و از آقایان حضار کسب اطلاعات کردم و قرار شد که از آن بنا نیز به یادگار عکسی برداشته شود. پس به منزل آمدم باران ایستاده بود ولی هوا ابر و مرطوب بود. شب را در منزل مانده آقای سرابندی رئیس عدلیه، آقای دکتر افخم حکمت و خانوادههایشان شب را مهمان ما بودند به شام. شبی به خوشی سپری شد. بحمدالله تعالی.
۱- [جای نام کتاب سفید مانده است (م. د.)].
📕 علی اصغر حکمت، رهآورد حکمت، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۵۳- ۳۵۵.
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍2🔥1
📗سفرنامه شیراز علیاصغر حکمت (به همراهی بدیعالزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)
صبح هشتم - (جمعه سوم فروردین ۱۳۲۴ شمسی) (شیراز)
صبح عازم مسافرت به مرودشت هستم. این بلوک که در پنجاه کیلومتری شیراز واقع شده است مرکز فارس و جایگاه خرابههای تاریخی تخت جمشید میباشد. رود کُر که از کوههای رامجرد و کامفیروز سرچشمه گرفته و منتهی به دریاچهٔ بختگان میشود، از جنوب جلگهٔ مرودشت میگذرد و در آخر این بلوک در نقطهٔ مناسبی عضدالدوله دیلمی بر آن بندی و سدّی بسته است در حدود سنهٔ ۳۵۰ هجری قمری، تا امروز که هزار سال میگذرد آن سدّ به استحکام خود باقی است و از آن بند تمام بلوک کربال مشروب میشود و خروارها اراضی را زراعت میکنند. بر فراز این بند قریهای متعلق است به آقا سید محییالدین مزارعی که از مُلّاک معتبر فارس است و در مرودشت املاک زیاد دارد.
امروز مهمان معزی الیه هستیم. صبح ساعت هفت از شیراز به اتفاق آقای بدیعالزمان و میزبان محترم و فرزندان ایشان عبدالله و جعفر و محمود حرکت کرده بعد از دو ساعت به بند امیر رسیدیم و تماشای مستوفی از بند و ساختمان و گاو شیرها و آبشارها و مهارهای آن نموده و عکسها برداشتم. در عمارت اربابی آن ده ساعتی استراحت و نهار صرف نمودیم. شاعری از اهل آن ده به نام قانع آمده بود پیرمرد درویش مسلک و خوش صحبت بود و قصیدهای با همان سبک خود گفته بود که مطلع آن این است:
شکر للّه که شدم پیلهور بند امیر
تاجر لورک و دوغ و کره و کشک و پنیر.
کدخدای آن ده رضاقلی خان مرد باهوشی بود و اطلاعات دقیق از ساختمان و تاریخ بند داشت.
ساعت سه بعد از ظهر به تخت جمشید رفتیم. دستگاه تخت جمشید در تحت اداره باستانشناسی در وزارت معارف است شخصی موسوم به «سامی»* از طرف آن اداره متصدی حفاظت و نگاهداری میباشد و عملیات خاکبرداری هم کم و بیش آنجا به عمل آن میآید. چیز تازه که در این سفر مشاهده کردم سرستون بزرگی بود که دو شیر بر آن نصب کرده بودند. ظرافت آن شیرهای حجاری شده و دقت و قشنگی آن قابل وصف نیست.
سیفالله خان حکمت برادر خبیرالدوله که تلگرافچی تخت است، در آنجا بود نزد ما آمد. بعد از گزارش مفصل و برداشتن عکسها و خواندن بسیاری از کتیبههای فارسی و عربی که در زمان دیلمیها تا فرهادمیرزا معتمدالدوله در آنجا نقوش و کتیبه دارند، برای ساعت چهار و نیم بعدازظهر به عزم شیراز حرکت کردیم و ساعت هفت به شیراز رسیدیم. روز خوش گردید و هوا را هم ابر رقیق و مرطوبی گرفته بود و طراوت صحرا به حدّ کمال بود.
📕 علی اصغر حکمت، رهآورد حکمت، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۵۵ - ۳۵۶.
* منظور «علی سامی» از باستانشناسان سرشناس در دوران پهلوی و نویسنده چندین کتاب در تاریخ ایران باستان است. درست است که در آن زمان جوان و در آغاز راه بوده (۳۵ ساله، ز. ۱۲۸۹ش در شیراز)، ولی نه آنقدر که همشهری بلندجایگاه و نامدارش علیاصغر حکمت از او اینگونه یاد کند: «شخصی موسوم به «سامی»!
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
صبح هشتم - (جمعه سوم فروردین ۱۳۲۴ شمسی) (شیراز)
صبح عازم مسافرت به مرودشت هستم. این بلوک که در پنجاه کیلومتری شیراز واقع شده است مرکز فارس و جایگاه خرابههای تاریخی تخت جمشید میباشد. رود کُر که از کوههای رامجرد و کامفیروز سرچشمه گرفته و منتهی به دریاچهٔ بختگان میشود، از جنوب جلگهٔ مرودشت میگذرد و در آخر این بلوک در نقطهٔ مناسبی عضدالدوله دیلمی بر آن بندی و سدّی بسته است در حدود سنهٔ ۳۵۰ هجری قمری، تا امروز که هزار سال میگذرد آن سدّ به استحکام خود باقی است و از آن بند تمام بلوک کربال مشروب میشود و خروارها اراضی را زراعت میکنند. بر فراز این بند قریهای متعلق است به آقا سید محییالدین مزارعی که از مُلّاک معتبر فارس است و در مرودشت املاک زیاد دارد.
امروز مهمان معزی الیه هستیم. صبح ساعت هفت از شیراز به اتفاق آقای بدیعالزمان و میزبان محترم و فرزندان ایشان عبدالله و جعفر و محمود حرکت کرده بعد از دو ساعت به بند امیر رسیدیم و تماشای مستوفی از بند و ساختمان و گاو شیرها و آبشارها و مهارهای آن نموده و عکسها برداشتم. در عمارت اربابی آن ده ساعتی استراحت و نهار صرف نمودیم. شاعری از اهل آن ده به نام قانع آمده بود پیرمرد درویش مسلک و خوش صحبت بود و قصیدهای با همان سبک خود گفته بود که مطلع آن این است:
شکر للّه که شدم پیلهور بند امیر
تاجر لورک و دوغ و کره و کشک و پنیر.
کدخدای آن ده رضاقلی خان مرد باهوشی بود و اطلاعات دقیق از ساختمان و تاریخ بند داشت.
ساعت سه بعد از ظهر به تخت جمشید رفتیم. دستگاه تخت جمشید در تحت اداره باستانشناسی در وزارت معارف است شخصی موسوم به «سامی»* از طرف آن اداره متصدی حفاظت و نگاهداری میباشد و عملیات خاکبرداری هم کم و بیش آنجا به عمل آن میآید. چیز تازه که در این سفر مشاهده کردم سرستون بزرگی بود که دو شیر بر آن نصب کرده بودند. ظرافت آن شیرهای حجاری شده و دقت و قشنگی آن قابل وصف نیست.
سیفالله خان حکمت برادر خبیرالدوله که تلگرافچی تخت است، در آنجا بود نزد ما آمد. بعد از گزارش مفصل و برداشتن عکسها و خواندن بسیاری از کتیبههای فارسی و عربی که در زمان دیلمیها تا فرهادمیرزا معتمدالدوله در آنجا نقوش و کتیبه دارند، برای ساعت چهار و نیم بعدازظهر به عزم شیراز حرکت کردیم و ساعت هفت به شیراز رسیدیم. روز خوش گردید و هوا را هم ابر رقیق و مرطوبی گرفته بود و طراوت صحرا به حدّ کمال بود.
📕 علی اصغر حکمت، رهآورد حکمت، بهکوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۵۵ - ۳۵۶.
* منظور «علی سامی» از باستانشناسان سرشناس در دوران پهلوی و نویسنده چندین کتاب در تاریخ ایران باستان است. درست است که در آن زمان جوان و در آغاز راه بوده (۳۵ ساله، ز. ۱۲۸۹ش در شیراز)، ولی نه آنقدر که همشهری بلندجایگاه و نامدارش علیاصغر حکمت از او اینگونه یاد کند: «شخصی موسوم به «سامی»!
🆔 www.tgoop.com/HistoryandMemory
👍6👏1